بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39320
متن پرسش

باسمه تعالی
کاربران محترم عنایت داشته باشند که این سایت وظیفۀ خود را تنها در محدودۀ جواب دادن به سؤالات معرفتیِ کاربران می‌داند و از این‌که نمی‌توانیم جوابگوی سؤالات شخصی و حالات فردی کاربران محترم باشیم؛ عذرخواهی می‌شود.
طاهرزاده

متن پاسخ

.

40408
متن پرسش

با سلام استاد مدتی بود حرفه ام را کنار گذاشته بودم دوباره بعد ازچند سال آمدم دوباره حرفه ام هنر است، حس میکنم از ذکر مرا دور کرده واینکه حرفه ام را دوست دارم چطور ذکرش کنم. ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هنر باید به تعالی انسان و حضور او در آینده‌اش که آیندۀ تاریخی او می‌باشد، نظر داشت که انسان با وسعت بیشتر، خود را ذیل ارادۀ الهی احساس کند. اخیراً در شرح غزل شماره 141 از حافظ، عرایضی شده است بنگرید آیا برای حضور در هنر فردایی کارگشا هست؟ موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/19978

40407
متن پرسش

باسمه تعالی سلام علیکم اعظم الله اجورنا و اجورکم شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنم چند وقتی است که می خواستم مسئله ای را در میان بگذارم . امروز که در مجلس دیدم آقای توسلی با چه بغضی در گلو و خون دلی داشتند اعتراضات به وضعیت فرهنگ را به وزیر ارشاد مطرح می کردند، دلم شکست و فرصت را مناسب دیدم که مطرح کنم که به نظر شما این پدیده به اصطلاح وفاق، چه ماهیتی در پشت پرده دارد؟ بحثم در اصل وفاق و هماهنگی قوا نیست که مقام معظم رهبری دام ظله بر آن همیشه تاکید داشته اند. یادم است چند سال پیش کتاب هنر اصحاب کربلا در فهم تاریخی حادثه ها را می خواندم ، یادم به نکته ای افتاد که فرموده بودید در زمان صلح معاویه ، شیعیان و مومنین چه خون دل ها خوردند و می خواستند کاری کنند ولی از طرف دیگر نمی توانستند کاری کنندو منتظر فرصتی بودند تا راهی گشوده شود. به نظر بنده حقیر شرایط امروز وفاق برخی آقایان هم تقریبا همان شرایط است که کم کم دارند آرمان های انقلابی و مذهبی را می جوند و کم رنگ می کنند و با پنبه سر می برند و هر گونه انتقادی را با مشت وفاق به دهان منتقد می کوبند چنانچه چند روز پیش دیدید مجری ۲۰:۳۰ وقتی مطالبه ای از نحوه انتصاب یک مدیر از معاونت هنری وزیر ارشاد داشت، او در جواب با تحکم گفت چرا می خواهید با طرح این پرسش همبستگی را به هم بزنید ، شماها کی می خواهید درست شوید!! این یک نمونه است که دم خروس این جریان را دارد بیرون می زند، چنانچه آقای رشید پور هم که از طرفداران آن هاست و مرتب به انقلابی ها هتاکی می کند در پشت صحنه آن برنامه مبتذل ماهواره ای حاضر شد. یا مثلا دیدید چطور به آقای تیموری که به بی حجابی انتقاد کرد، هتاکی کردند.از آن طرف وضع فیلم ها و سریال هایشان است و دارند فرهنگ بی حیایی را ترویج می کنند و از این طرف جلوی ابلاغ لایحه عفاف و حجاب را می گیرند و همین الان هم دارند حتی به لایحه ای که دولت خودشان به مجلس در مورد فضای مجازی داده هم حمله می کنند و آن وقت می گویند برای حجاب باید کار فرهنگی کرد!! نباید قانون باشد. والله استاد از کشف حجاب ها دلمان خون است من خودم چند بار امر به معروف و نهی از منکر کرده ام اما برخی وقیحانه کار خود را ادامه می دهند و دارند این حرام سیاسی را عادی سازی می کنند که حتی یک زمانی رییس جمهور هم از شدت بی بند و باری صدایش درآمد و اگر هم کار فرهنگی هم باشد باز همین مذهبی ها و انقلابی ها انجام می دهند وگرنه جریان وفاق که دارد کار ضد فرهنگی انجام می دهد. متاسفانه برخی از به اصطلاح شخصیت های مذهبی و اصولگرا هم به اسم مبارزه با تندروی که من هم منتقد هستم، دارند به شدت جریان مذهبی و انقلابی را می کوبند و دافعه ایجاد می کنند و هر صدایی را به اسم وفاق خفه می کنند اما از آن طرف بر جریان دولت و وفاق و اشتباهات آنان به نوعی ماله می کشند و توجیه می کنند. در حالی که مقام معظم رهبری دام ظله فرمودند انتقاد کنید به جهت گیری ها اما تخریب نباشد و وحدت ملی به هم نخورد. به نظر شما مواجهه حکیمانه با این مسئله چیست؟ و چگونه باید جلوی آن گرفته شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ سخن در این زمانه همان سخن حکیمانۀ رهبر معظم انقلاب است که حقیقتاً حاصل کلام ایشان همان است که در مواجهه با ضعف‌های پیش آمده به جهت گیری‌ها غلط انتقاد باید کرد اما تخریب نباشد و در این رابطه هم وحدت ملی به هم نخورد. حال اگر با روحیۀ متانت و دلسوزی و صبر از یک طرف متذکر انحراف‌ها و ضعف‌ها بشویم و از طرف دیگر متذکر اهداف بلند الهی نسبت به انقلاب و انسان باشیم، مطمئن باشید ما از این جریان که اکثراً از جنس انقلاب نیستند عبور می‌کنیم. زیرا خداوند چیز دیگری را برای ما مقدّر فرموده است و افرادی که مناسب تحقق آن تقدیرات است، پرورانده است و این مائیم و درک و شناخت آن افراد، بخصوص در انتخابات آینده. موفق باشید 

40406
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده این عشق به امام رضا چه عشقیست که انسان حاضر است جانش را فدای او کند؟ البته این را می‌دانم که انسان اگر جانش را فدای امام رضا کند جانش را در اصل فدای خدا کرده ولی استاد بزرگوار این چه عشقیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: امام معصوم به عنوان انسان کامل و نهایت انسانیت هرکس، طوری است که با نظر به آن حضرت عملاً انسان خود را در نهایت و وجه متعالی‌اش احساس می‌کند و می‌یابد حقیقتاً او اصل و جان انسانیت هر انسان می‌باشد. موفق باشید

40405
متن پرسش

با سلام در روایت داریم که هرگاه از چیزی ترسیدی، خود را در آن بیفکن. از طرفی در روانشناسی نیز هرگاه فردی از چیزی میترسد، با رعایت ظرفیت فرد و نوع ترسش، در قالب یک فرآیند، فرد با آنچه میترسیده روبرو میشود. مکاتب مختلف روانشناسی روش ها و دیدگاه های مختلفی برای این رویارویی دارند و مثالی که عرض کردم تنها یکی از این موارد است و موارد دیگری هم وجود دارد که روایات به انجام کاری برای خود توصیه کرده اند که مشابه آن در فرآیندهای روان درمانی نیز وجود دارد. سوالم این است که چه تغییری در بشر جدید رخ داده که او دیگر نمیتواند خودش چنین درمانگری را نسبت به خودش داشته باشد و نیاز دارد که آنچه قبلا خودش میتوانسته در مورد خودش انجام دهد، در قالب یک فرآیند و یک رابطه تخصصی انجام شود؟ و این بشر جدید، چه حالی دارد که باید بخشی از آنچه خودش قبلا بوده را در قالب علوم انسانی و مثلا امری تخصصی مانند روان درمانی جستجو کند؟ نسبت روان درمانگر و بیمار، جای چه نسبتی از فرد نسبت به خودش یا دیگری را گرفته؟ قبلا بشر در چه وضعیتی بوده است که چنین توصیه هایی از دیگری میتوانسته او را کمک کند ولی اکنون این توصیه باید در یک فرآیند و در رابطه روان درمانگر و بیمار جاری شود تا تاثیر بگذارد؟ تعجب بیشتر اینجا پیش می آید که وقتی این موضوعات در قالب فرآیند روان درمانی قرار میگیرند، بسیار پیچیده می شوند که حتی رعایت نکردن دستور العمل های روان درمانی، موجب آسیب به بیمار میشود و برای مثال، اضطراب او بیشتر میشود در حالی که وقتی فرد خودش بخواهد چنین کاری انجام دهد، ظاهرا فاقد این پیچیدگی هاست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که موضوع، بسیار پیچیده و دقیق است و نظر صاحب‌نظرانی مانند هایدگر و گادامر که نسبت به انسان،بخصوص انسان جدید اندیشیده‌اند، موضوع نیهیلیسم و نیست‌انگاری است و راه عبور از آن در راستای حضور انسان است در سوبژگی خود و در عین حضور در جهان نسبت به انسان. عرایضی تحت عنوان «نیست‌انگاری» شده است امید است در این رابطه برای اندیشیدن هرچه بیشتر کمک‌کار باشد. https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C&tab=sounds موفق باشید

40403
متن پرسش

سلام علیکم بنده طلبه ای هستم که بسیار تمایل دارم تا جهادی و ۲۴ ساعته به کار طلبگی و مفید بپردازم و خدمت کنم منتها با مشکلاتی مواجه هستم که از پیمودن این مسیر مرا باز میدارد. مثلا پیامی که رهبری معظم برای چهلم سرداران و دیر شهدای جنگ ۱۲ روزه صادر کردند وظیفه ای را نیز برای روحانیت مشخص کردند اما بنده هنگامی که قصد میکنم تا این وظیفه را اجرایی کنم ببه حالت سرگردانی میرسم و اصلا نمیدانم چگونه من به عنوان یک طلبه پایه ۵ که مشتاق کار و فعالیت هستم آن را اجرا کنم. دقیقا همین سرگردانی نسبت به حکم جهاد تبیین هم بود و دقیقا نمیدانستیم که باید چه کار کنیم و چه بستر هایی را آماده کنیم. لذا میخواستم از شما خواهش کنم تا مقداری سر نخ بدهید تا مسیر روشن شود و بدانیم باید دقیقا چه کار کنیم. به نظر ناقص بنده یکی از اصلی ترین موانعی که جلوی جهاد تبیین را هم برای مردم و هم برای طلاب گرفت همین عامل بود که نمیدانستند چه کاری از آنها ساخته است و الا مردم ما اگر بدانند که باید چه کار کنند اقدام میکنند و نمونه آن گذشتن از طلاهای خود بود برای لبنان آن هم در این اوضاع اقتصادی. مشکل دیگر اینکه تا وارد کار میشوم انگار پس از مدتی رمق از من گرفته میشود و توقف حاصل میشود که نمیدانم چه کار باید کرد. اما به وضوح در خود احساس میکنم که من هم اگر جای یکی از سرداران یا افراد نظامی بودم که شبانه روز کار میکنند ـ مخصوصا در زمان جنگ ـ مثل آنها یا بیشتر از آنها اهل کار بودم اما الان به علت سرگردانی آبی برای شنا کردن نمیابم. البته چه بسا این حرف ها توجیه باشد برای کار نکردن و الا خود همین حل کردن این مسائلی که خدمتتان عرض کردم مقدمه واجب است و میتوانستم به همین ها لااقل بپردازم. ملتمس دعای شما هستم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان از یک طرف در معارف قرآنی و روایی مانند رهبر معظم انقلاب عمیق شود و از طرف دیگر متوجۀ زمانه و تاریخ خود باشد؛ اولاً: نسبت به آنچه در مقابلش قرار می‌گیرد بهترین موضع را دارد. ثانیاً: شور و شوق ادامۀ راه در او همواره زنده می‌ماند. عرایضی تحت عنوان «جایگاه تبلیغ در جهان جدید و بشر جدید» در چند جلسه شده است که خوب است به آن رجوع شود(صوت آن روی سایت هست). موفق باشید

40402
متن پرسش

به نام خدا سلام علیکم‌ جنگ با اسرائیل جنگ با همه پلیدی های ضد دینی و ضد زندگی بوده؟ اگر همه بدیهای حاضر در ایران را تحت ولایت اسرائیل-به عنوان والی آمریکای شیطان بزرگ در منطقه- بدانیم، خواهیم دانست شکست همه پلیدی ها رقم خورده. گوش بفرمانانشیطان، ولایت شیطان بزرگ خود را از دست دادند و نظم و استحکام آنها زیر پا له شد. درست که ایران مرکز اوج این پیروزی و حضور زندگی سیاسی دینی هست و اینجا نیز اوج شکست آنها بود اما در دنیا هم امروز میبینیم که فرانسه انگلیس سوئد و.. مجبور به پذیرش استقلال فلسطین شدند و آنها میدانند اولاً اسرائیل و آمریکا سلطه خود را بر همه از دست داده و ثانیا با ادامه خدمتگذاری به آنها بجای خدمت گزاری به مردمشان، حکومت خود را در خطر از دست رفتن خواهند گذاشت!- یعنی مردمشان دیگر حاکمیتی که ناپاک است را نخواهند رسمیت پذیرفت! و این برایشان پادشاهی بدون رعیت و شکست را رقم میزند، پس جمهوریت به معنای واقعی پیدا شده. این یعنی تحول تاریخ. ما از ابتدا قدرت همه کاری داشتیم منتهی مثل حضرت ابالفضل سلام الله برای خدا صبر کردیم تا شریعت، توحید خالص و دین سیاسی تاریخی به نظم جهانی حاضر شود وگرنه هرگز مومنان ضعیف نیستند. ضعف برای بندگان خدا بی معناست و امروز امر الهی بنایش زندگی سازی است و هم اکنون در آنیم. حتی اگر تمام عالم مقابل خداوند می ایستادند خداوند قدرت هر کاری دارد چرا متوجه نشویم؟! چرا این زندگی را نکنیم؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه که می‌فرمایید خوب است به  طریقت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه‌» از فتوحات آخرالزمانی ایشان و درک حضور نهایی انسان آخرالزمانی فکر کرد، طریقتی در رابطه با گذار از مدرنیته و از این جهت شخصیت حضرت امام تعلّق به آخرالزمان داشت و این غیر آن شهودی است  که بعضی از اهل سلوک از آن بیگانه می‌باشند و در شهودات فردی متوقف هستند و لذا جلال و جمال در وجود امام به نحوی تجلی کرده بود که ایشان آخرالزمان را به نحو تفصیلی می‌شناختند، امری که تنها خودآگاهیِ تاریخیِ متفکران اُنسی  می‌توانند از آن آگاهی داشته باشند و با توجه به این امر اگر به کربلا رجوع شود، کربلا را در تاریخ خود حاضر کرده‌ایم و در اکنون خود در کربلا حاضر شده‌ایم حتی اگر همۀ عالم مقابل‌مان بایستند. موفق باشید

40401
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز تشکل طلبگی ربیون در مشهد (حول گفتمان سازی مکتب امام ) در راستای رسالت های خود پادکستی پنج قسمتی با موضوع روایت مکتبی و الهیاتی از ۱۲ روز جنگ تحمیلی اسراییل علیه ایران تولید کرده اند .خواهشمندم نظر خود را مبذول بفرمایید. در صورت امکان متنی هدیه بفرمایید تا در کانال تشکل منتشر کنیم. https://eitaa.com/rebbiion/2575 خداخیرتون بده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن دو صوت خوب را گوش دادم بسیار بسیار عالی بود و خدا را شکر نسبت به تعهدی که عزیزان در رابطه با تاریخ حضور در انقلاب اسلامی در خود احساس می‌کنند؛ از آن جهت که خداوند در صحنه‌های خاصی به ظهور می‌آید تا انسان‌ها امور اُلوهی را تجربه کنند و خداوند از طریقۀ آن صحنه‌ها خود را آشکار می‌کند و این یعنی ایمان ، امری که خدا خود را با خود می‌نمایاند و نه از طریق استدلال‌های کلامی و کربلا از این جهت آینۀ نمایش خدا بود برای آن‌که انسان‌ها به خدا ایمان بیاورند، خدایی که خود را در چنین میدان‌هایی می‌نمایاند.
گویا خداوند به  معنای حضور و وجود محض، نحوی از  ظهور را در صحنه‌های امروزین ما مقابل استکبار رقم زده، مانند کربلا در نگاه و منظر زینب کبری«سلام‌الله‌علیها» آن‌همه امیدواری که آن حضرت در جان خود احساس می کردند و در مقابل عبیدالله فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلاّ جَمِیلاً» و این یعنی نظر به آینده‌ای که در بستر انقلاب اسلامی باید به آن نظر کرد.
ملاحظه کردید که چگونه به جای اغتشاش، همه خودی شدند. آیا در این صحنه نباید خدا را آری! خدا را دید؟ و در این رابطه باید به ایرانی  اندیشه کرد که خط مقدم راه‌هایی است که انسان‌ها در وجود خود به نور اولیای الهی همچون حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» به تعالی می‌رسند. و این روحیه همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند در کنار تحول در تکنولوژی البته کارساز خواهد بود. موفق باشید        
 

40397
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و رحمت خدمت شما استاد عزیز بنده نوجوانی هستم که تعارض میان دو مسئله شدیدا سردرگمم کرده و نمی‌توانم دست به تصمیم بزنم. به لطف خدا به لطف خدا به لطف خدا بنده مستعد در زمینه های علوم مهندسی هستم و به‌اضافه علاقه شدیدی هم به این حوزه دارم. از طرفی آزمون کنکورم را مطلوب داده‌ام و اگر خدا بخواهد توان تحصیل در بهترین دانشگاه‌های کشور را دارم. اما همین استعداد را (اگر بیشتر نباشد به‌نظر کمتر نیست) در زمینه علوم حوزوی علی الخصوص فلسفه و منطق و عرفان دارم و همان علاقه شدید را به این زمینه نیز دارم. مانده‌ام میان این دو مسیر که خدای متعال از من چه می‌خواهد و وظیفه‌ام چیست. پدرم تصمیم‌گیری را بر بنده واگذار نموده‌اند و مادرم نیز مرا تز هیچکدام نهی نمی‌کنند اما می‌دانم قلب هردو علی الخصوص مادرم بشدت مایل به این است که به دانشگاه بروم. علاقه و استعداد برای بنده در دو زمینه برابر است و برای مهم فقط و فقط این است که ولی جامعه حضرت امام خامنه‌ای از منِ نوجوان در این دوراهی کدام را می‌خواهند. می‌خواستم بدانم آیا شما می‌توانید بنده را راهنمایی کنید؟ و سوال دومم این‌ است که فرضا اگر باید به حوزه رفت بهتر است اول به دانشگاه بروم (برای لیسانس) و بعد به حوزه بروم یا مستقیما به حوزه بروم؟ (در این زمینه هم پدر و مادرم شدیدا می‌خواهند بنده ابتدا حداقل دانشگاه را تجربه کنم اما امر و نهی نمی‌کنند چون برای خودشان مسئولیت می‌دانند و واهمه دارند که مرا از حوزه نهی کنند) باتشکر در پناه حضرت ولیعصر ارواحنا فداه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر استعداد مباحث و موضوعات حوزوی در خود احساس می‌کنید و والدین محترمتان می‌توانند تا حدّی از نظر مالی در ادامۀ زندگی به عنوان حضور بیشتر در تبلیغ دین، کمک کنند – حداقل در زمینۀ مسکن در سال‌های بعد- این را لطف خداوند بدانید که علاقۀ حضور در حوزه و تعمق در آن معارف و تبلیغ آن به بشریت را در شما ایجاد کرده است 2- هرچه زودتر به حوزه وارد شوید بهتر است. در این مورد خوب است به آرشیو «حوزه یا دانشگاه» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/quest/29957?mark=%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87 موفق باشید

40396
متن پرسش

با سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: سوالی که برای بنده پیش آمده بود این که با توجه به روایت «لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لاَ يَسْتَوِي بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَدا» از امیرالمومنین (ع) اینکه حضرت عالی بعضا در سخنان خود بعضی از موضع گیری ها و رفتار اهل بیت رو با رهبری یا امام خمینی مقایسه می‌کنید و یا از اصحاب ابوذر رو با حاج قاسم سلیمانی مقایسه می‌کنید از چه دیدگاه است؟ با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان جهت که در آینۀ شخصیت اولیای الهی که اصلِ حقیقت انسانیت هستند، می‌توان اندازۀ هرکس را معلوم کرد. زیرا ملاک، انسان‌های کامل هستند و اینکه فرمود هیچ‌کس را نباید با آنان قیاس کرد؛ به آن معناست که بخواهیم آن افراد دیگر را در حدّ آن انسان‌های کامل قرار دهیم. وگرنه اساساً همه باید خود را و جایگاه خود را در نسبت با اولیای معصوم بسنجند که چه اندازه از آن عزیزان دور و یا چه اندازه به آنان نزدیک‌اند. موفق باشید

40394
متن پرسش

خوش به حال بقیه که حوصله دارن اینجور سوالات رو ازتون بپرسن استاد. خوش به حال همه مردم دنیا. خوش به حال هرکی جز من. از خودم متنفرم استاد. متنفرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما همواره درخود حاضریم و درمسیری که به سوی هستی ِشدیدتری از خود درمقابلمان گشوده است می توانیم حاضر باشیم. با توجه به این امر با خودمان به وسعت همۀ انسانیت انسان‌ها روبه‌رو خواهیم شد و راه اُنس با خداوند که همۀ جان ما را به ما داده و همۀ جانِ ما می‌باشد، به وسعت ابدیت گشوده می‌شود. لذا همین که هستیم، برایمان مانند بودنِ اقیانوسی خواهد بود آرام ولی وسیع. نکاتی تحت عنوان « فکری در خور آنچه در این تاریخ در پیش است» در سایت هست بد نیست با آن نکات مأنوس باشید. https://lobolmizan.ir/leaflet/1486 موفق باشید

40393
متن پرسش

سلام و عرض احترام خدمت استاد گرامی: از اینکه مصدع اوقات شریف میشم عذرخواهم استاد عزیز، دانشجوی پزشکی هستم و در شرف اتمام تحصیل و ورود به عرصه خدمت به مردم. احساسی که بهم دست میده اینه که در پایان ۷ سال تحصیل در این رشته و تحمل رنج ها و بی‌خوابی ها و مطالعه حجم انبوهی از مطالب درسی، و همین طور چشم بستن بر خیلی از تمایلات دنیوی (با اینکه راه دستیابی بهشون کاملا باز بود)، باز هم احساس پوچی می‌کنم و گویا شوقی برای خدمت عاشقانه به مردم در خودم نمی‌بینم. بله! گاهی شور و شوقی در من به وجود میاد که به سرعت خاموش میشه و شبیه به کسی شدم که انگار مخدری بهش می‌رسه و دردش رو فراموش می‌کنه و دو قدمی راه می‌ره اما باز هم از حرکت می‌ایسته. هر قدر که می‌خوام خودم رو مجاب کنم که این رشته ارزشش رو داره و من میتونم خادم مردم باشم و همین برای سعادت من کافیه، اما باز هم فضای بسیار مسمومی که متاسفانه در بین همکاران من و در دانشگاه وجود داره مانع رشد این انگیزه میشه. استاد عزیز! من این رشته رو انتخاب نکردم که با درس نخواندن به مردم خیانت کنم و خدایی ناکرده به هوس پول و شهرت برسم. اما آنقدر فضای اطراف ناامید کننده هست و من رو به سمت آسایش و رفاه طلبی سوق میده که گاهی اوقات با خودم میگم «مگر عقل خودم رو از دست دادم که زندگی آرام با همسرم رو رها کنم و به جای کسب پول و ثروت، خودم رو وقف مردم و رفع حوائج اونا کنم؟!» استاد عزیز! واقعیت اینه که امروز پزشک متعهد کسی هست که علی رغم تمام مشکلات موجود چشم بر درآمد بالا و رفاه و آسایش ببنده و در فضای دشواری که به هزار و یک دلیل به وجود آمده خدمت بی‌چشم داشت به مردم کنه. اما چه باید کرد و این درد رو باید کجا برد که منِ دانشجوی آرمانخواه دیروز، در این فضای مسموم در حال خفه شدن هستم و به بی‌آیندگی و روزمرگی‌ فکر می‌کنم که با ادامه دادن این روند در انتظار منه. چه باید کرد در این دنیایی که اگر به جای صحبت کردن از خدمت به مردم، از پول درآوردن حرف بزنی محبوب تر میشی و موانع از پیش روی تو برداشته میشه؟ اما اگر رفاه طلبی رو نفی کنی چنان از طرف دیگران متهم و محکوم میشی که بعد از چندی از کرده خود پشیمان میشی و میگی ای کاش از اول هم این مسیر رو انتخاب نمی‌کردم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری!  انسان جدید با ظرفیت گسترده و آخرالزمانی‌اش در گذرگاه حساسی قرار دارد. از یک طرف می‌داند جواب این ظرفیت را تنها با انتخاب‌های بسی متعالی می‌توان داد تا حقیقتاً جواب داده باشد که حداقل آن همان در خدمت مردم‌بودن است به همان شکل که می‌فرمایید و نیز باید با حضور در تاریخی که انسان ذیل ارادۀ الهی قرار می‌گیرد در میدان مبارزه با استکبار حاضر شد و این‌جا است که شور زندگی و امید در شخصی مانند شهید طهرانچی با آن توانایی‌های علمی هسته‌ای و یا شهید رشید با آن تفکر علمی و فلسفی ذیل حضور در تاریخ انقلاب اسلامی به ظهور می‌آید. و از طرف دیگر با غفلت از این نوع زندگی همچنان نیست‌انگاری و نیهیلیسم و روزمرّ‌گی است. و این تقدیر این زمانه است که باید یا در میدان آن انتخاب بزرگ خود را حاضر نمود و یا در دل هزاران توهّم به نام انتخاب‌های بزرگ دنیایی همچنان در تنهایی و پوچی، خود را گرفتار کرد. خدا را باید شکر کرد که ما را در این زمانه قرار داد که توفیق زمینۀ انتخاب‌های بزرگی همچون انتخاب‌های آن دانشمندان و آن سرداران را برایمان فراهم کرد به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در پیام اخیر خود خطاب به ملت ایران به مناسبت چهلمین روز شهادت جمعی از هم‌میهنان، سرداران نظامی و دانشمندان هسته‌‌ای؛ تکلیف هر جریان و گروهی را معلوم نمودند. حال این ماییم و نسبتی که باید با این پیام برقرار کنیم تا ذیل نظر نایب الامام خود را معنا کرده باشیم. https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=60746 . موفق باشید  

40392
متن پرسش

با سلام حضور استاد محترم: با توجه به اینکه می فرمایید بچه جزء مقدرات است و عالم ذر و انتخاب والدین توسط کودک. آیا دعا، گناه، صواب، حتی ازدواج نکردن یا ازدواج کردن ولی تصمیمی بر بچه نداشتن در رسیدن و نرسیدن به این رزق اثر دارد یا نه؟ آیا ممکن است اگر کسی بچه دار نمی شود به دلیل اعمالش گره در این امر ایجاد کرده باشد. یا ممکن است کسی که تصمیم ندارد فرزند دیگری بیاورد نقشی در آمدن و نیامدن انسانی روی این زمین داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ» آن‌گاه که فرزندان بنی آدم را در آن شرایط خاص که نظر به ربوبیت پروردگارشان بود، از پشت پدرشان به هر معنایی که باشد، خارج کردیم و آنان مطابق صحنه‌ای که مقابل خود یافتند، همه اقرار به ربوبیت پروردگار کردند. و این می‌تواند حکایت از آن داشته باشد که آن فرزندان امکان تولد توسط پدرانشان را بالقوه دارا هستند. حال آیا در دنیا شرایط تولد آن‌ها فراهم می‌شود یا نه؟ این‌جا است که باید متوجۀ وظیفۀ پدر و مادرها بود که با ایجاد شرایط در حکم پدر و مادرشدنِ آن فرزندان، خود را وسعت دهند. موفق باشید 

40391
متن پرسش

سلام و نور و رحمت الهی تقدیم استاد محترم: استاد جان حضرتعالی در دروس معاد فرمودید که منیت محتضر از زمانیکه سنگ لحد رو روی جنازه اش می‌گذارند دیگر تمام و کمال از بین می‌رود و فرشتگان الهی می آیند و کفن رو از تن او درمیاورند و لباس بهشتی بر تن او می‌پوشند و از طرفی در دعای عهد داریم که اگر زمان ظهور حضرت حجت ارواحنا له الفدا من مرده بودم «إن حال بینی و بینه الموت فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی» من را از قبر بیرون بیاور درحالیکه کفن پوش هستم. این دو مورد رو چگونه با هم جمع کنیم؟ مگر نه اینکه شما فرمودید دروس معاد رو با دیدگاه قوانین دنیایی و مادی تحلیل نکنیم و با قوانین برزخی نگاه کنیم. سپاس یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً چنین جمله‌ای در کتاب معاد و درس معاد در میان نیست که مطرح شود: «منیت محتضر از زمانیکه سنگ لحد رو روی جنازه اش می‌گذارند دیگر تمام و کمال از بین می‌رود و فرشتگان الهی می ایند و کفن رو از تن او درمیاورند و لباس بهشتی بر تن او می‌پوشند» اساساً نگاه مباحث معرفت نفسی به معاد از این جنس‌ها نیست. بحث بسیار عمیق‌تر از این حرف‌ها می‌باشد از آن جهت که در معاد جسمانی متذکر می‌شوند حتی جسم شما مطابق اخلاق و عقاید شما شکل می‌گیرد. آری! «مؤتزراً کفنی شاهراً سیفی» در دعای عهد به معنای «کفنم را بر دوش انداخته، شمشیرم را آخته» است. این عبارت به آمادگی کامل برای یاری امام زمان (عج) اشاره دارد، به گونه‌ای که شخص حتی با کفن نیز آماده خروج از قبر و جهاد در رکاب ایشان است. موفق باشید

40389
متن پرسش

سلام و عرض و ادب و احترام و ارادت خدمت استاد عزیز و مهربانم. استاد جان من در پرسش ۴۰۳۸۵ از حضرتعالی سوالی کردم ولی کامل مطرح نکردم. و شرمنده دوباره مطرح می‌کنم. در کلیپی از استاد امین سپیدنامه شنیدم که به نقل از ابوعلی سینا و ملاصدرا فرمودند که انسانیت انسان شاخصه و علاماتش اینه که ادراکات مرموزی دارد که از هرکسی برنمیاد مثلا اینکه قران رو باز می‌کنیم چقدرش رو درک می‌کنیم؟ جناب شیخ الرییس و ملاصدرا می‌فرمایند اینکه افرادی خطوط قران رو سیاه می‌بینند بدلیل این هست که باطنشون سیاه هست، این شخص دنیوی هست، نشئة الظالم اهلها، سوره نساء آیه ۷۵، قرآن شاخص هست، اون اشخاصی که قدرت روحانی پیدا کرده اند و انسان شده اند خطوط قرآن رو به رنگ سبز نورانی می‌بینند. استاد دوباره سوالم رو بهتر مطرح کردم. منظور ابن سینا و ملاصدرا چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست از نظر بنده این حرفها از نظر ظاهر هم که باشد معنا ندارد. ای کاش عین جملۀ جناب ابن سینا و جناب ملاصدرا که نماد تفکر و اندیشه و تعقل‌اند آورده می‌شد تا منظور آن‌ها دقیقاً معلوم می‌گشت. موفق باشید

40388
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» جمله ای بس رازگونه در مورد امری رمزآلود که در دوران ما از دهان مبارکی گفته شد که کلامش ندای حق طلبانه زمانه ماست. و چرا فلسطین!؟ سفری کنیم در این دوران به غرب سکولار مدعی لیبرالیسم و نگاهی باندازیم به ظاهر مردم در شهرها و دریابیم شگفتیهای عالم امروزمان را. آن مرد اروپایی آبجو به دست اما چپیه به گردن!! آن دختر اروپایی بی حجاب با دامن کوتاه اما چپیه به گردن با پرچم فلسطین منقش بر روی پیشانی! آن جوان بزرگ شده در قلب اروپا با ظاهری محجوب و فریادهای طنین اندازش که «فلسطین را رها کن» و «به نسل کشی پایان ده» در تظاهراتی در قلب اروپا و بالا بردن عکس خانم سحر امامی توسط آن جوان و ابراز افتخار به داشتن چنین زنانی؛ همان جوان در مجلس عزاداری اباعبدالله در قلب اروپا سینه زنان و اشک ریزان!!؟ آری درست شناختمش همان بود، از او پرسیدم خودش بود. جوانی بسی آشنا، آشناتر از هر آشنا و خویشاوندی، آشنایی در حد در آغوش گرفتن. جوانی که در اروپا متولد و بزرگ شده و به جای حضور در تظاهرات فلسطین و اشک ریختن و سینه زدن در عزاداری امام حسین (ع)، می‌توانست هزار کار و تفریح متنوع انجام دهد ولی چیست که او را به این راه می‌کشاند!!! برگردیم به کشور خودمان، به جای آن شعارهای پوچ فروکش کرده و محو شده «نه غزه نه لبنان...» اینک آن خانم های به ظاهر بدحجاب ولی با عشق رهبری در دل، مرگ بر اسرائیل گویان!!! در نقطه مقابل آن به ظاهر روشنفکران غربگرایی که از زمان شروع جنایت و کودک کشی در غزه گویی لال شده اند و آن سلبریتی های غرب پرستی که کمترین جرمشان این سکوت کر کننده است بعد از شهادت اخیر بیش از هزار نفر از هموطنان عزیزمان!!! روشنفکر باسواد یا سلبریتی بی سواد فرقی نمی کند، وجه مشترک هر دو اوج بی هویتی و پوچی که نسل کشی در فلسطین اکنون از آن پوچی پرده برداشته! و آن به ظاهر متدینین و متشرعین خوش خیالی که هنوز در آرزوی دیندارانه زیستن در کنار غرب وحشی حامی صهیونیسم هستند و در فکر آنند که چه سیاستی باید در قبال غرب پیش گرفت تا هم بتوان دینداری کرد و هم اینکه گربه شاخمان نزند‌!!! آیا اینها همه و همه حکایت از آن ندارد که گویی موضوع ظلم در فلسطین انسان ها را در دنیا غربال می کند و بی موضع و بی طرف بودن نسبت به آن مساوی می‌شود با پوچی و بی معنایی در زندگی، هر کجا که فرد می خواهد باشد با هر وضع مالی و هر جایگاه اجتماعی!؟ و آیا بی موضع بودن نسبت به این ظلم آشکار مساوی نیست با سهیم بودن در بی آیندگی تمدن غرب استوار بر پایه های لرزان سکولاریسم؟ همان بی آیندگی که تمدن معاویه ی بعد از شهادت ابا عبدالله به آن دچار شد و مردمی غفلت زده که شیفته و فریفته شکوه ظاهری و زرق برق دستگاه معاویه شده بودند. شیفتگی و فریفتگی از نوع همین شیفتگان کنونی تمدن غرب و کورانی که از دیدن ظلمات پنهان شده در پشت این تمدن دروغین عاجزند. تمدنی و عالمی که بودن در آن منتهی می‌شود به اوج روزمرگی، افسردگی و بیهودگی حتی با وجود نماز خواندن، حج رفتن و متشرع زندگی کردن!!! آیا در روزگار ما این مسئله فلسطین نیست که موضع گیری درست در قبال آن و حضور یافتن در صحنه های مرتبط با آن مساوی می شود با معنادار شدن زندگی و احساس شور و شعف و نور ایمان در درون خود؟ احساس نور ایمانی که از بی نماز نماز خوان می سازد و از بی حجاب باحجاب! با عرض ارادت و التماس دعا استاد بزرگوار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و چه اندازه موضوع را خوب به میان آورده‌اید. آری! زمانه، بسی حساس است و چه سخن بلندی است سخن رهبر معظم انقلاب که فرموده‌اند: «قضیۀ فلسطین، کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلامی است.» بخواهیم و یا نخواهیم حقیقت جز این نیست هرچند جبهۀ استکبار گمان می‌کند که با قدرت و با رسانه می‌تواند موضوع فلسطین را تمام کند. تصوری که سال‌ها پیش بر اساس همین تصور، کشتار صبرا و شتیلا را به پا کرد و گمان کردند کار فلسطین تمام شده، و عجیب است که نه‌تنها تمام نشد، بلکه در صحنۀ باریکۀ غزه، کار برای جبهۀ استکبار پیچیده و پیجیده‌تر گشت؛ هرجند هنوز به گمان آن‌ها به گفتۀ اخیر ترامپ احمق، غزه دیگر تمام است و عجیب است که دنده‌های از سینه برآمدۀ آن کودکان گرسنه چه غوغایی به پا کرده و چه عبرت بزرگی است فلسطین برای فهمِ معنای آیندۀ جهانی که در پیش است. استکبار با تمام قوا گمان می‌کرد لااقل غزه را تمام کرده و حال با بحران خود روبه‌رو شده است. آیا الهامِ الهی که بر قلب شهید سنوار عزیز القاء شد، تا طوفان‌الاقصی را به میان آرود، چیز کمی بود؟ از آن جهت که امروز غزه مرکز جهان شده است؟
چه اندازه همان‌طور که فرموده‌اید ذیل دفاع فلسطین، آن انسان‌ها در اقصی نقاط جهان به یکدیگر نزدیک شده‌اند و از آن طرف، آری! فلسطین ملاک رسوایی غرب‌زدگان لیبرالی شده‌اند که معنایی از انسانیت را در خود کشته‌اند. چه کسی باور می کرد که خداوند گاهی از طریق افرادی که فاسق هستند، دین خود را یاری می‌کند همچون  نتانیاهوی خبیث و ما ازطرف دیگر از این طریق به عظمت شخصیت‌هایی همچون شهید سنوار می‌توانیم پی ببریم که چه صحنۀ پیچیده‌ای را پیش آوردند که دشمن با همۀ امید برای پیروزی، اکنون گرفتارترین جریان موجود شده است. و ما در عین آنکه سخت از نظر روحی و عاطفی در فشار هستیم ولی لازم است که صحنه را از زاویه‌ای که موجب عبرت تاریخی می‌شود مد نظر قرار دهیم  امری که رهبر معظم انقلاب در آن سخن خود در ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ متذکر شده‌اند که جایگاه تاریخی جریان فلسطین تا کجاها عبرت آموز خواهد بود. علاوه براین خوب است به نکاتی که آقای یونس محمدی متذکر شده‌اند نیز، بیندیشیم. 
https://eitaa.com/zaghsefid/141554 موفق باشید  
 

40387
متن پرسش

سلام استاد عزیز: ان اشالله سلامت باشید. در گیر و دار ثبت نام کربلا هستم و یک سوال برام حل نشده. در شرایط کنونی مردم غزه آیا بهتر نیست هزینه سفرکربلا را هدیه کنم برای غذای مردم غزه؟ نمیدونم آیا احیای اربعین الان اولویته یا غذای مردم غزه اینکه خودم از تشنگی کربلا در رنجم بماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بتوانیم هر دو موضوع را جمع کنیم و در کنار کمک به مردم غزه در این مسیر نیز وارد شویم، بخصوص که مشکل اصلی، عدم بازکردن گذرگاه‌ها می‌باشد و باید در این رابطه تلاش کرد. موفق باشید

40386
متن پرسش

سلام استاد عزیزم: خداوند سختیها را به ارتباط با مردم متذکر شدند. به خدا قسم هر روز با روز قبل و هر ساعت و هر لحظه با لحظه تی و هرگز یک نفر نیستم! و عادت کردم. به خدا قسم می‌خورم اگر خداوند نگه دار ما نبود ما بکل از بین می‌رفتیم و به همان خدا قسم که انسان اگر بار تکالیف خودش را نپذیرد فقط جنبده ایست که از حیوان هم از نظر مرتبه پایین مرتبه تر است. نهایت آرزو این است انسانها هر کدام شاخ شمشادی باشند که شاخ برگ سنگینه سبک! خود را متحملند و با زیبایی برگ های خود، احساس بی نیازی نسبت به غیر خالقشان دارند و سر به آسمان معنا کشیده با اینکه ریشه در خاک دارند. سروی با پذیرش چهار فصل از زندگی و آموخته صبر و استقامت و مفتخر به مقاومتی که تخم آن را عاشقی کاشت به نام خدا و سپس پرورشش را نیز به عهده گرفت و در همه این احوال کسی را شاهد نگرفت زیرا فقط خدا با هستی است. اگر بگویم هیچم دشمنان جری می‌شوند. فقط می‌دانم بیشترین انسانی که این نهایت را در خود به نتیجه رسانده و می‌شناسم امام خمینی است بخدا قسم هیچ حرفی هیچ ارزشی ندارد اگر در راه غیر از راه و شخصیت امام خمینی باشد و این مستدل است. امامی که درواقع خبر از خود و انقلاب اسلامی ما دادند و با همان صدای زیبا، لحن و بیان زیبا و با همان بدن تا ذاته مو به مو زیبایش فرمودند: «همه از خدا هستیم، همه... و همه عالم بسوی او باز می‌گردیم». امام همه محتوای حرفم بود، او خاص ترین عشقی است که تجربه می‌کنم، امام از هرکه می‌شناسم زنده ترند در هر دلی اورا بیابم بشوق او جان می‌دهم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. نهضت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با احیای مجدد دین و ایمان آغاز شد و به طوری که می‌تواند خودآگاهیِ دینداری در این زمانه را به کمال خود برساند. و در آن راستا جریان روشنفکری غرب زده به اقلیت فرسوده‌ای بدل شد که دیگر تاریخ آن گذشته بود و در مقابل آن، انقلاب اسلامی با اجمالی مبتنی بر ایمانِ مردی به صورتی شگفت‌انگیز و عجیب آغاز شد، با گذار از وضع موجود به وضع موعود  و انسان در این شرایط در پرتو ایمان و نور محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و سیر و سلوک معطوف به فقر ذاتی و عمل به کتاب و سنت می‌تواند از جای خود برخیزد و به عالَمی دیگر انتقال پیدا کند که عالم دین و ایمانِ دینی است که پیامبران و اولیای الهی بدان آشنا هستند، حضوری ماورای مفاهیم عقلی و فلسفی، و با توجه به این حضور، کربلای دیروز و امروز، معنای اصیلی پیدا می‌کند که معنای مصیبت و شکست نیست. موفق باشید

40385
متن پرسش

سلام و با آرزوی سلامتی و توفیقات لحظه به لحظه برای شما استاد بزرگوار: من شنیدم که مؤمن واقعی خطوط قران رو به رنگ سبز نورانی میبینه و نه رنگ سیاه. آیا این مطلب صحت داره؟ اگر داره منبعش از کدام احادیث و روایات هست؟ سپاسگزارم. یا علی

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا باید حرف‌هایی که هرگز از عالمان و متفکران خود نشنیده‌ایم را به راحتی بپذیریم؟!! ممکن است طرف در تصورات خود این‌طور ببیند، ولی این چه ربطی به ما دارد که بخواهیم دنبال توهّمات چنین افرادی را بگیریم هرچند ممکن است از جهاتی معلوماتی هم داشته باشند. موفق باشید

40383
متن پرسش

سلام علیکم: هیچ کس نمی تواند خدا را آن گونه که هست بشناسد وآن گونه که باید خدا را عبادت کند حتی خود پیامبر (ص) هم نمی‌تواند.‌ پس خداشناسی و عبادت همه از جمله پیامبر (ص) ناقص است. آیا این خداشناسی ناقص ارزشی دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در «برهان صدیقین» روشن می‌شود؛ موضوعِ حضور در محضر خدا، موضوع شدت و ضعف است، نه موضوعِ نقص و کمال. موفق باشید

40382
متن پرسش

عرض سلام و طلب مغفرت برای تمام شما عزیزان. سوالی داشتم. ما تیمی هستیم که برای کاری در حوزه سایبر نتیک برای انقلاب و تاسیس شرکت دانش بنیان برای پوشش کمبودهای جدی کشور در این مورد نیاز هست که روزی ۷ الی ۸ شیفت یک ساعت نیمه به مطالعه و کار سخت بپردازیم و جدا از تمام سختی ها فقط یک نگرانی دارم اونهم این است که از کجا اطمینان حاصل کنم کارم برای خداست جدا از هر نتیجه ای و این مهم برام بیشترین ارزش را دارد که می‌خواهم اطمینان حاصل کنم. از استرس اینکه نکند کارم برای کسی جز کلمه الله باشد در بیایم و بفهمم کارم برای حقیقت مطلق است و معنا دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بستگی به خود ما دارد که جان خود را متوجۀ حضور در آینده‌ای بگردانیم که انقلاب اسلامی در آن آینده حاضر است و ما مناسب آن آینده، امکاناتی پیش بیاوریم که اتفاقاً رهبر معظم انقلاب در پیام اخیر خود خطاب به ملت ایران به مناسبت چهلمین روز شهادت جمعی از هم‌میهنان، سرداران نظامی و دانشمندان هسته‌‌ای؛ تکلیف هر جریان و گروهی را معلوم نمودند. حال این ماییم و نسبتی که باید با این پیام برقرار کنیم تا ذیل نظر نایب الامام خود را معنا کرده باشیم. https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=60746 . موفق باشید

40381
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: تلاش برای زندگی؛ تلاشی در راستای نفس ورزی به گذشته نه چندان دوری که می نگریم، زندگی و کار بگونه ای بوده که تقریبا در حال استحاله شدن است. زمانی که انسان برای زندگی روزمره خود، کاری همچون لباس را با دست میشسته و... ، برای کاری همچون کشاورزی از گاو آهن و بیل و کلنگ استفاده می‌کرده و... و حتی برای تحصیل از دفتر و کاغذ و کتاب استفاده می‌کرده. اما اکنون در زندگی روزانه، لباسشوئی و ظرفشوئی و... و در کار، وجود ابزار های صنعتی و در تحصیل، وجود ابزارهای کامپیوتری و مجازی و هوش مصنوعی (تا حدی که مراکز علمی همچون مدرسه و دانشگاه و حوزه به سمت چالش هویتی کشیده شده اند) تمام این زحمت ها را زائل کرده (و هزاران شرایط دیگری که شکل دیگری بخود گرفته...) اگر تلاش هایی که گذشته برای زندگی و کار و تحصیل صورت می‌پذیرفته را جزء شأن زندگی و معنای آن بیاندیشیم، امروزه که همه اینها، عملا یا شرایط، سمت سوئی گرفته که امکان رسیدگی بهشان وجود ندارد، آن معنای زندگی را کجا باید یافت؟ آیا می‌شود با این زندگی صنعتی همچنان زندگی کرد و زنده بود؟ تا چه حد به صنعت باید رو آورد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید حال ماییم و جهان دیگر، و هنرمان آن است که در عین اتصال و حضور در روح زندگیِ قبلی، بتوانیم در جهان جدید نیز حاضر شویم. که عرایضی در چند کتاب تحت عنوان «انقلاب اسلامی و جهان بین دو جهان» مطرح شده است و غفلت از حضور در «جهان بین دو جهان» یا ما را گرفتار نوعی ارتجاع می‌کند و یا گرفتار نوعی تجددزدگی و بریدن از گذشتۀ خود. که هر دو بی‌محتوایی و پوچی به همراه دارد. موفق باشید

40379
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده. در فرمایشات اخیر حضرتعالی ۳ کلید واژه زیاد بیان می‌شود ۱. وجدان تاریخی ۲. فطرت تاریخی ۳. درک حضور تاریخی در مورد وجدان تاریخی و‌ فطرت تاریخی همان طور که از عبارت مشخص است یعنی افراد مستعد به اجمال آن را در خود دارند و در مواردی مثل حضور در راهپیمایی ها یا بیان مادر شهدا به تفصیل در می آید و حتی در مورد کسانی که حتی در ظاهر شریعت رعایت حجاب نمی‌کنند ولی در صحنه هایی آن وجدان تاریخی و فطرت تاریخی شان به ظهور می آید و آن عرض ارادت های عجیب به رهبری بیان می‌شود اما در مورد درک حضور تاریخی حضرتعالی بارها تاکید کرده اید که آسان نیست و مشکل است حال سوال اینجاست که چطور درک حضور تاریخی مشکل است با توجه به این که امری وجدانی و فطری است و‌ امری که وجدانی و فطری است از بدیهیات درک انسان است. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید حضور تاریخی امری است غیر حصولی و درکی است حضوری. و از این جهت قابل تعریف نیست بلکه هرکس در نسبت خودش با رخدادهایی که در تاریخ به ظهور می‌آید، متوجۀ آن حضور می‌شود و به اندیشه‌ای که در پیش است می‌اندیشد. و در همین رابطه فرموده‌اند: «تفکر، تاریخی است». موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/1622?mark=%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%DA%A9

40378
متن پرسش

سلام و خدا قوت: در آیه ۲۲ مجادله ۱. آن چه که نوشته شده و آنچه که دمیده شده فقط برای مومنان بوده یا در ابتدای خلقت برای همه بشریت؟ ۲. این آیه اشاره خاص به شیعیان دارد؟ ۳. در مورد آنچه که نوشته شده و روح دمیده شده لطفاً توضیح دهید. ۴. این روح همان روح اشاره شده در نفخت فیه است؟ ۵. التماس دعای ویژه برای این حقیر لطفا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید: ۱. «أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» و از این جهت این روح، به معنای مدد خاص الهی است برای اهل ایمان، هرکس که می‌خواهد باشد چه شیعه و چه غیر شیعه ۲. در مورد «نفخت فیه من روحی» موضوع دمیدن حیات است بر مرحلۀ اولیۀ جنین که در نکتۀ دهم از «ده نکته در معرفت نفس» بدان پرداخته شده است. موفق باشید

40377
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض خدا قوت و تشکر خدمت استاد بزرگوار. بابت ارسال پاسخ سوالات علاقمندم وقت بیشتری در روز را با جناب عزرائیل صلوات الله علیه بگذرانم. بیشتر با خود ایشان انس بگیرم. اصلا گاهی دلتنگ ایشانم لطفا منبعی موثق در رابطه با مطالعه در مورد ایشان اعم از کتاب و یا صوت بفرمایید در سایت چیزی پیدا نکردم. در مورد سایر ملائله الهی چطور؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! چیزی در این رابطه نمی‌دانم. موفق باشید

نمایش چاپی