بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17365
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به مساله حب که در روایات تاکید شده و فرمودند دین جز محبت نیست چند سوال در مورد حب داشتم، همانطور که فرمودید کسی که گناه می کند لحظه گناه یاد خدا نیست ولی آیا می شود گفت هنگام گناه هیچ محبتی به خدا ندارد و محبتش کلا از خدا منقطع شده است؟ فرض کنیم مومن می داند تا دیر وقت برای امام حسین (ع) سینه بزند نماز صحبش قضا می شود، یا ممکن است مومنی بخاطر حب به مومنی مثلا رهبری به مخالف رهبری اهانت کند. ایا در آن لحظات مومن حب به اهل البیت و مومن نداشته است؟ ۲. در آن مواردی که در سوال قبل مثال زدم آیا می شود گفت محبت به خدا و اهل البیت یا مومن مقدمه گناه شده است؟ و آیا چنین قیاسی درست و عاقلانه است؟ سپاسگزارم به دو سوال پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً انسان‌های مؤمن در حین گناه، نظر به رحمت الهی دارند. لذا نمی‌توان گفت در حین گناه به‌کلّی از محبت به حق خالی‌اند. حتی آن وقتی که به مؤمنی توهین می‌کنند از محبت به حق خالی نیستند. آری! اگر نور محبت به حق شدید بود، بهتر خود را کنترل می‌کردند 2- با توجه به جوابی که در قسمت اول داده شد، پس نمی‌توان گفت محبت مقدمه‌ی گناه است بلکه امید به رحمت الهی منجر می‌شود که انسان‌ها تصور کنند حضرت حق به آن‌ها سخت نمی‌گیرد. در حالی‌که غافل می‌شوند که گناه ریزش رحمت و فیض خدا را از انسان می‌گیرد. چنان‌چه قرآن در مورد حضرت یونس«علیه‌السلام» می‌فرماید: «فظنّ ان لن نقدر علیه» گمان می‌کرد به جهت کاری که کرده است، خداوند به او سخت نمی‌گیرد. موفق باشید

17363
متن پرسش
سلام: تفاوت معماری پست مدرن و معماری نئوکلاسیک: معماران نئوکلاسیک همچون معماران پست مدرن به گذشته توجه دارند، ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نسبت به تاریخ وجود دارد. معماری پست مدرن در پی هویت انسان است و تاریخ هر قوم و ملتی از نظر آنها به عنوان بخشی از هویت آن ملت تلقی می شود. لذا معماران پست مدرن، تاریخ فرهنگی و کالبدی و همچنین دستور زبان معماری هر قومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند. منتها این نمایش به صورت تقلید از موارد فوق نیست، بلکه آنچه به هویت یک ملت مربوط است در ساختمان های پست مدرن به روز در می آید و براساس شرایط زمانی و مکانی به صورت جدید و امروزی شده ظاهر می شود. لذا معماران پست مدرن در تغییر تناسبات، رنگ ها و عملکرد های نماد های تاریخی به خود تردید راه نمی دهند. ولی معماران نئوکلاسیک همچون کوینلن تری (یکی از مهمترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک) معتقدند که نظم کلاسیک (معماری یونان و روم باستان) الهاماتی آسمانی و مقدس هستند. لذا تغییر دادن آنها صحیح نیست و هر تغییری در آن باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود. آنها دلیل جاودانگی معماری کلاسیک را در همین می دانند. معماران نئوکلاسیک، سبک مدرن را نیز سبکی قابل قبول نمی دانند. لذا گذشته و خصوصا معماری کلاسیک را منبع الهام خود می دانند و معماری کلاسیک را به همانگونه که از نظر کالبدی بوده، برای احتیاجات امروزی طراحی می کنند. منتها باید توجه داشت که داخل این فرم های تاریخی، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است. اگر خواسته باشیم در یک جمله معماری نئوکلاسیک را تعریف کنیم، می توان گفت: ساختمان نئوکلاسیک، پوسته ای کلاسیک بر روی امکانات مدرن است. استاد بزرگوار می خواستم بدونم از نظر شما کدوم یکی از دو سبک معماری فوق میتونه به نظرات انقلاب اسلامی نزدیک باشه و ما میتونیم روش کار کنیم و به عنوان معماری انقلاب ارائه بدیم؟ یا اینکه اصلا کلا این سبک ها روحشون چیز دیگه ای است و ما باید به دنبال یه چیز جدید باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تخصصی در این امر ندارم ولی گمشده‌ی ما عبور از معماریِ فراماسونری است و جایگزینی نوعی از معماری که زمین را به آسمان معنویت متصل گرداند. شاید هر دو مکتب مذکور به دنبال چنین چیزی باشد. موفق باشید

17362
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه: جناب استاد دوستی در قم استادی سلوکی و عارف دارد با کشف و شهود بسیار تا جایی که امام علی علیه السلام را در مکه می بیند که دیوار کعبه شکافته شد آقا با ظرف غذا آمد مقداری در دهان ایشان گذاشته و به خواسته ایشان امام هم مقداری از غذا را میل فرموده اند و البته در خواب نبوده، یا در برگشت از حرم حضرت معصومه (س) دیده که تعدادی ملایکه آمده اند در خدمت ایشان و مهمتر از همه مدعی است امام زمان (عج)را بالمعاینه می بیند و هر روز عصر اعمال خود را به امام زمان (عج) عرضه می کند و البته معتقد است اینها هیچ مهم نیست و اسباب است برای رسیدن به توحید و مقام مخلصین با فتح لام در ضمن نسبت به شریعت بسیار مقید است و اهل طاعت و ذکر و عبادتهای بسیار، حتی شیر در بازار را نمی نوشد شاید دستگاهای مکش همراه با شیر مقداری خون هم مکیده باشد البته اجازه هم نمی دهد اسمش جایی برده شود ولی با نظام میانه ای ندارد و امام خمینی را عارف بزرگی می داند ولی می گوید تصرف کرده و مردم را به صحنه آورده و متاسفانه معتقد است حضرت ولی عصر (عج) از ایجاد این انقلاب راضی نیست تاکید می کنم از اصل انقلاب نه مشکلات فعلی. حال جناب استاد آیا ایشان را می توان عارف دانست؟ کشف ها و ادعاهای ایشان چگونه است؟ آیا می توان به او اعتماد کرد؟ در جواب این دوستمان که به شدت شیفته او و اذکارش و ......چه باید گفت؟ علت این همه کشف و قدرت ایشان چیست؟ آیا می توان جا پای شیطان را جستجو کرد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که چنین کشف‌هایی برای سالک متوسط مطرح است، حقیقت توحید، ماوراء چنین کشف‌هایی است. انسانی که از «حال» به «مقام» رسیده باشد جایش در این کشف‌ها نیست. به نظر بنده مسیری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در عرفان گشوده‌اند که مربوط به این تاریخ است، چیز دیگری است و آن را در تفسیر سوره‌ی حمد و در جبهه‌ی مقابله با استکبار باید دنبال کرد. بنا نیست با طرفدارانِ ایشان محاجّه کنید. به طور ظریف از کنار این امور عبور نمایید. موفق باشید

17361
متن پرسش
با عرض سلام و احترام. در رابطه با سوالات 17327 و 17305 : سوالاتم ناظر به «مردان متأهل» ااست نه مجرد. خواهش و تمنا می کنم هیچ کدام از سوال هامو بدون جواب نگذارید. خیلی بهتون ارادت دارم ولی دستگاه هاضمه ام برای هضم همه ی آنچه که گاهی می فرمایین، خیلی کوچک است. گاهی به قوای ادراکی ام شک می کنم. قوایی که حرفهای شما، اسلام، هستی و انسانیت را درک می کنن. همیشه در حالت معلقی هستم که سوالات اساسی زندگی راحتم نمی گذارند. سوالایی که نمیدونم چطور و کجا و ... بپرسم ولی از اینکه دیگران اینقدر آسوده زندگی می کنند، تعجب می کنم. چطور میتونن با این همه سوال و حیرت، اینقدر راحت و منظم باشند؟ ببخشید این مقدمه ها ربطی به سوالاتم ندارن و فقط بیان حال زارم هستن. حال زاری که نه عرفانی است و نه از وجودم جدا می شوند. گاهی خودم رو به خواب می زنم تا راحت تر زندگی کنم. ولی فایده ای نداره و سوالاتم به اندازه ای هیبت دارن که دوباره یقه ام رو می گیرن... ببخشید وقتتان را می گیرم، سوالات اساسی ام چیزای دیگه ای هستن ولی سوالات زیر رو قبلا داشتم که الآن به مناسبت پرسش و پاسخی که تو سایتتون شد، باز سر در آوردن. 1) به چه دلیل پیامبر فرمودن تا حضرت خدیجه زنده باشن من زن دیگه ای نمی گیرم؟ و مشابها حضرت علی؟ چه دلیلی داره؟ ممنون میشم به تفصیل بیان کنید. 2) چرا با وجود اینکه زنهای بدون شوهر -در زمان پیامبر - امنیت و سرمایه و زندگی و ... نداشتند و فضای اقتصادی و فرهنگی و ... مثل الآن نبود که زنها بتوانند خودشون برن سر کار و تنها زندگی کنند، چرا حضرت زهرا هوو نگرفتند و به خواستگاری مجدد برای حضرت علی نرفتند در حالی که می تونستن زنهای زیادی رو از بی شوهری و نداشتن زندگی نجات بدن؟ همین طور چرا حضرت خدیجه برای پیامبر ، نرفتن خواستگاری مجدد برای گرفتن هوو؟ برای نجات زنهای بی شوهر؟ 3) پرسیدن این سوال، خیلی سخت است و غالبا جدی هم گرفته نمی شود. در حالی که به تجربه متوجه شدم یه سوال اساسی برای مردم اینه که صاحبنظران بین نظرات کارشناسی شون و زندگی شخصیشون چه نسبتی برقرار می کنن، به عنوان مثال جسارتا آیا حضرتعالی حاضرید که مثلا دخترتان زن دوم یا سوم یا چهارم یک مرد بشه؟ یا چرا استاد طاهرزاده الآن چند زن دیگر نمی گیرند تا آن زنها از بی شوهری نجات پیدا کنند؟ نسبت همسر شما با احیانا هوویشان چه می شود؟ حاضرید پسرتان چند زن بگیرد؟ یا صیغه کند؟ آیا از این مسائل در زندگی خود و نوامیستان اکراه دارید یا خیر؟ آیا همسر محترمتان جسارتا حاضرند در این امر پیش قدم شوند؟ و هوو بگیرند؟ 5) سوال آخر اینکه، استاد بزرگ، برای خودم متأسفم که حرف های شما را نمی فهمم. من حقیقتا خیلی فکر کردم سر حرف شما. حتی سعی کردم خودم رو خارج از شرایط زمانی امروز تصور کنم بلکه حرفتان را هضم کنم، ولی نشد که نشد. اگر واقعا زمان قحطی مرد باشد، من حاضرم شوهرم را - اگر خودش بخواهد - به زن دیگری بدهم. ولی مثل یک شیء، پارت تایم (ینی مثلا یک شب از هر دو یا سه یا چهار شب!!!!) با شوهرم نباشم! این اسمش خودخواهی است؟ یعنی اینکه حاضرم تمام سهمم را به دیگری بدهم ولی حاضر نیستم هوو داشته باشم اسمش خودخواهی است؟ 6) ببخشید، مسئله ی جمعیت را هم سرچ کردم و اجمالا به این نتیجه رسیدم که تعداد مردها بیشتر از زنهاست. در «ایران» رو فقط سرچ کردم. ممنون میشم اگه شما هم سرچ بفرمایید تا خودتان ببینید. جدای از این مسئله اصلا نمی فهمم چرا مسئله ای انسانی رو باید با این مسائل مثل بی شوهر نماندن زنان بیوه و دختران، خلط کنیم! یعنی تعریف و تصورمون از ازدواج چیه؟ شما که فرمودین روح انسان با تک همسری می تواند به وحدت برسد، اونوقت آرامش خانواده و ... که به خاطر این راهکارها از بین میره با چی میشه جایش را پر کرد؟ چی داریم می دیم و چی داریم می گیریم؟! شوهرها اون هم تو زمانه ی امروز، پارت تایم باشن در ازای بی شوهر نماندن یک نفر دیگه؟ مگه ازدواج چیه که اینقد غیرانسانی، مثل یک شیء تقسیمش می کنیم؟ 7) این سوال هم جدی است، می ترسم حوصله اش را نداشته باشید و جدی نگیرید. چون نمی دانم چرا عرفا به جای اینکه در برابر سختی ها و احیانا حرف هایی که نمی پسندند مقاوم و استرلیزه شوند، به جایش آنقدر لطیف می شوند که حوصله ی جواب دادن به سوالات امثال من را ندارند. حداقل اگر سوالاتم را جواب نمیدین، دلیل جواب ندادنش را واضح بگید تا زحمت نوشتن و انتظار پاسخ کشیدن را به روح معلقم ندهم و وقت شما را هم نگیرم. این سوال: اگه تنها دلیلتون، برای ازدواج مجدد مردان متأهل، بی شوهر نموندن برخی زنهاست، اونوقت اگه جامعه با کمبود زن مواجه بشه (که ظاهرا طبق سرچ هایی که من کردم اصلا بعید نیس و در حال حاضر جمعیت مردهای ایران بیشتره)، چه راهکاری دارید؟ احیانا باز هم میخواین بگین بی خیال بنیاد خانواده بشیم و به خاطر مشکل کمبود زن، زنان را پارت تایم برای مردها صیغه کنیم؟ یعنی زنها تشکیل خانواده ندهند تا بتونن صیغه بشن و مشکل مردها حل بشه؟! 8) این شماره ی آخر صرفا درددل هست: متأسفانه خیلی سوالات اساسی دارم ولی وقتی این چیزا رو می بینم توی سایتتون، به اندازه ای تعجب می کنم که نمیتونم بقیه سوالای حقیقی ام رو بپرسم. حقیقتا بارها این حرفهای شاذ را از دیگران هم شنیده ام اما ذره ای برایم اهمیت نداشته. ولی وقتی این حرفهارو از شمایی می شنوم که معرفت نفس و معاد و شرح دعای ندبه و ... رو ازتون شنیدم و میدونم از معدود افراد مذهبی هستید که متوجه جایگاه زنان هستید و خانمتون رو دیدم که .... باورش برام سخته که این راهکارهای غیرانسانی، نتیجه ی تفکرات حضرتعالی باشد! که در نهایت به این نتیجه برسیم: زنها خودخواهند که حاضر نیستند مردانشان پارت تایم با زنهای دیگه باشند! حاج آقا این پیام آخر فقط یه درد دله که نمیدونم چقد درکم می کنید. سالها معرفت نفس، حرکت جوهری، معاد، مدرنیته ...، تاریخ فلسفه غرب، جایگاه و معنی واسطه ی فیض، پوچی فعالیت های فرهنگی، تفسیر ، ..... شنبه شب های سراسیمین ..... چهارشنبه ها، کتابخونه ی شهرداری که هر قدم بهش نزدیک می شدم همه ی وجودم از شوق پر می شد... همه ی روزهایی که غربت دوری از خانواده توی خوابگاه رو با مباحث شما سپری کردم، شب هایی که سخنرانی های معادتان لرزه به اندامم می انداخت... نتیجه اش چیه؟ راهکارهایی که غیرانسانی بودنشون برام از روز روشن ترن..... دلم می خواست هرگز خلق نمی شدم. چون من مسائل فکری رو خیلی جدی می گیرم و جزئی از وجود و زندگی ام هستند. به عنوان سوال آخر، میخوام بدونم تو قیامت از این خواسته ی خودم «آرزوی خلق نشدن»، پشیمون میشم یا نه؟ و به نظرتون ممکنه تو قیامت چیزی ببینم که خدا رو برای خلق شدن خودم شکر کنم؟ من اصلا عددی نیستم که بخوام آدم بد به حساب بیام، فقط برخی حرفاتون رو نمی فهمم. لطفا سوالاتم رو جدی بگیرید. با تشکر فراوان و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که هنوز جنگی شروع نشده بود تا جهان اسلام از یک طرف با زنان شهداء روبه‌رو شود و از طرفی با همسران کسانی که در جبهه‌ی مقابل کشته شده بودند و آن شهر فتح شده بود؛ مسئله همین‌طور است که می‌فرمایید. ولی در مورد علی«علیه‌السلام» در موقعی که هنوز زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در قید حیات بودند، موضوع فرق می‌کند به طوری‌که به عنوان نمونه در بعضی از متون خبری داریم که: حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در جنگ یمن با کنیزی که از خمس غنائم بود و از سهم پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» محسوب می‌شد، هم‌بستر شدند و خالدبن ولید برای آن‌که آن حضرت را در مقابل پیامبر بدنام کند، نامه‌ای از طریق «بَریده» به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌نویسد بريده مى گويد: «وارد مدينه شدم و به مسجد رفتم. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در منزل بود و گروهى از يارانش بر در خانه پيامبر بودند. آن ها گفتند: چرا زودتر از ديگران خود را به مدينه رسانده اى؟ گفتم: به دليل كنيزكى است كه على از خمس غنايم جنگى برداشته است. آمده ام اين خبر را به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله گزارش دهم. آن ها گفتند: آرى اين خبر را به پيامبر برسان; زيرا با اين خبر على از چشم پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى افتد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اين گفت و شنودها بين من و آن ها را در منزلش مى شنيد. در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از اتاق بيرون آمد. يكى از آن چهار نفر برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! آيا نظر نمى كنى كه على چه كرده است؟ و قضيّه كنيز را خبر داد. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله روى مبارك از او برگرداند و جوابى نفرمود. دومين و سومين نفرى كه همراه بريده بودند نيز به همين گونه اظهار نظر كردند، ولى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آنان نيز روى گرداند. بريده مى گويد: «من نامه خالد را به پيامبر تقديم كردم. او با دست چپ نامه را از من گرفت. من سرم را پايين انداختم و شروع به بدگويى از على كردم تا اين كه سخنانم به پايان رسيد و سرم را بلند كردم. در برخى از متون آمده است: بريده گويد: «من از كسانى بودم كه بغض و كينه زيادى از على داشتم. از اين رو، از على بد گفتم و كلامم كه به پايان رسيد، سرم را بالا گرفتم. ناگاه آن چنان خشمى در چهره رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مشاهده نمودم كه مانند آن را جز در جنگ با يهود بنى قريظه و بنى نضير نديده بودم. سپس پيامبر فرمود:
ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو ولي كلّ مؤمن بعدي.
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ به راستى كه على از من است و من از على هستم و او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است و شنيدنى است كه بنا بر نقل سنن الكبرى تأليف بيهقى، معرفة الصّحابه تأليف ابونُعَيْم اصفهانى، تاريخ مدينة دمشق نگارش ابن عساكر، سُبُل الهُدى والرَّشاد و منابع ديگر، بريده مى گويد: سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به آنان فرمود: إنّ له في الخمس أكثر من ذلك. به راستى كه بهره على ازخمس بيش ازاين است.  2 و 3 و 4- با توجه به عرضی که در جواب سؤال 17327 شد، موضوع را در رابطه با مشکل جامعه بررسی کنید که اگر زنان بی‌شوهر به عنوان یک پدیده در جامعه شکل گرفتند، آیا اسلام راه‌کاری نسبت به آن دارد؟! یا آن‌که باید نسبت به آن بی‌تفاوت بود؟ و در آن سؤال، بحث «متعه» در میان بود که در سیره‌ی امامان نیز به چشم می‌خورد و ربطی به ازدواج مجدد به عنوان همسر دوم و هووی همسر اول در میان نبود!!  و تازه این وظیفه‌ی زنان و مردانی است که از همه جهات می‌توانند نسبت به این موضوع، رفعِ مشکل کنند نه مردانی که یا به دنبال شهوترانیِ بیشتر باشند و یا اگر بخواهند به این عمل اقدام کنند، متهم به زنبارگی می‌شوند. لذا به نظر بنده اتفاقاً آن‌هایی که باب این نوع مسائل را به عنوان یکی از راه‌های رفع مشکل جامعه می‌گشایند، خودشان نباید پیش‌قدم شوند تا تصور شود به فکر امیال خودشان هستند 5 و 6- هنوز هم معتقدم روحِ انسان با تک‌همسری بهتر می‌تواند به وحدت برسد و برای مردانی که با همان همسر خود زندگی را به انتها می‌رسانند، احترام خاصی قائل هستم، مگر آن‌که پدیده‌ی زنان بی‌شوهر مشکلی برای جامعه بشود و عده‌ای در شرایطی باشند که بتوانند نسبت به رفع این مشکل اقدام کنند؛ اینان نیز به عنوان انسان‌های متعهد، مورد نظر هستند. در سوره‌ی نساء با نظر به همین مشکل، بحث چندهمسری پیش آمده است و علامه‌ی طباطبایی با توجه به این‌که زنان زودتر از مردان آماده‌ی ازدواج می‌شوند؛ روشن می‌کنند که در عین بیشتربودنِ تعداد مردان، باز زنان آماده‌ی ازدواج، بیشتر از مردان‌اند. و از این جهت موضوعِ بی‌تفاوت‌نبودن نسبت به این کثرت پیش می‌آید 7- هرگز چنین پیشنهادی که در آن شرایط زنان پارت‌تایم باشند نمی‌کنیم. زیرا نظام جنسیت در تولد و تناسل مربوط به خداوند حکیم است و او همیشه عالم را درست تدبیر می‌کند 8- گاهی انسان وقتی مفتخر به زیارت حرم امام معصومی می‌شود می‌گوید: «الحمداللّه که خدا مرا خلق کرد حتی برای همین یک زیارت». این یعنی زندگی زیبایی‌هایی دارد که وقتی با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم راز خلقت خود را به روشنی می‌یابید و این به شرطی است که سعی نماییم تعریفِ درستی از زندگی و از خود داشته باشیم. در آن تعریف درست، شاید حتی موضوعی که در جواب آن کاربر عرض شد، با نگاهِ دیگری دیده شود. عنایت داشته باشید بنده در جواب به آن سؤال عرض کردم که این یک مشکل تاریخی است و با این‌همه نتوانستم جوابِ سؤال دقیق و دلسوزانه‌ی آن کاربرِ محترم را ندهم. منتهی زاویه‌ای که در جواب، مطرح شد با نظر به وَجهی بود که معتقدین به انقلاب اسلامی باید در رابطه با آن فکر کنند، وگرنه افراد لااُبالی که قصه‌ی خود را دارند. بالاخره نباید نسبت به این موضوع بی‌تفاوت بود و جرأت فکرکردن به خود نداد. در حالی‌که با فکرکردن به چنین موضوعاتی حتماً افقی گشوده می‌شود و روشنی‌گاهی مطابق حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ مدّ نظرها قرار می‌گیرد. بنده تصور می‌کنم فکرنکردن به این موضوع، مشکل را پیچیده‌تر کرده و ما را با فجایعی روبه‌رو می‌کند که دیگر قابل جبران نباشد، هرچند امثال بنده وظیفه‌ی دیگری دارم و به خودی خود وارد این موضوعات نخواهم شد. موفق باشید                                        

17359
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد. یکی از اساتید حوزه ما کتاب «عقل و ادب ادامه انقلاب» را تهیه کرده اند. منتها از بنده پرسیدند که چرا متوجه مطالب نمی شوم. کمی برایم گنگ است. چون ایشان مطالعه در مورد انقلاب می کنند و کتاب شما را هم در همین راستا تهیه کردند، بنده گفتم یک سری کتب را قبلش باید بخوانید و سپس این کتاب جا می افتد. به نظرتان با چه سیری از موضوعات انقلاب کتب شما شروع کنند؟ شروع با کتاب «انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی» خوب است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر مقدمه‌ی کتاب که نیاز به شرح خاص دارد و فعلاً بنده مشغول شرح آن مقدمه هستم؛ کتاب‌های «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدی زمانه» مقدمه‌ی کتاب مذکور می‌باشد. موفق باشید

17358
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. طلبه ای هستم که با مباحث و کتب شما مرتبطم. قصد داریم ان شاءالله در دو ماه محرم و صفر به صورت هفتگی، برای جوانان دانشجوی مسجدمان کفتگو مباحثه ای با محوریت یکی از نوشتار های شما در موضوع کربلا شناسی داشته باشیم تا ان شاءالله فهم جدیدی از واقعه ی کربلا به روی ما باز شود. پیشنهاد شما چیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه خدا کمک می‌کند. کتاب‌های مربوط به کربلا به اضافه‌ی کتابی که در رابطه با پیام اربعین در این تاریخ تحت عنوان «اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» در دست چاپ است؛ معنای خوبی از زندگی در مقابل افراد می‌گشاید. موفق باشید               

17357
متن پرسش
آیا آیه «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه» یاد آوری این جمله ازکتاب مدرنیته و توهم که فرمودید: «هرگز نمی توان بر شالوده عهد غربی خانه دین بنا کرد زیرا در یک زمان روی آوردن به دو مقصد و با دو عهد متفاوت امکان ندارد.» نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان یکی از مصادیق آیه‌ی مذکور، برداشت خوبی است. موفق باشید

17356
متن پرسش
در جواب نامه با شماره های 17324 و 17339 و 17348 شما چنین پاسخ داده اید: باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی که مبادرت به دزدی هم می‌کند با فطرت خود می‌فهمد که دزدی یعنی زیرپاگذاردنِ حقوق دیگران و آن یک کار ناپسند است و لذا با اختیار خود می‌تواند بین پیام فطرت و گرایشِ نفس امّاره، یکی را انتخاب کند و از این جهت مسئول عمل خود می‌باشد، زیرا مجبور به هیچ‌کدام از طرفین نبود. موفق با... فرمایش شما درست ولی بحث من این است که چرا دزد با این که می داند - چرا آن سمت می رود و یا اگر رفت قدرت بازگشت ندارد من نمی دانم توانسته ام سوالم را روشن بیان بدارم چون هنوز نتوانسته ام در طی چند نامه به جواب قاطع برنده و قانع کننده ای برسم حتی المقدور سعی شود جواب بصورت میکروسکوپی و روشن بررسی شود چون ریزه کاری های انحراف هر انسان در آزمایشگاه مهم است البته جمله آخر فقط برای تاکید جمله ماقبل آخر است. با تشکر از الطاف و حسن نیت شما بزرگوار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه می‌فرمایید اگر کسی دزدی کرد قدرت برگشت ندارد؟ بستگی به آن دارد که چه نوع شخصیتی را برای خود انتخاب کرده و می‌خواهد آن را ادامه دهد. خداوند به حضرت موسی«علیه‌السلام» می‌فرماید: «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى،‏ فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى‏ أَنْ تَزَكَّى، وَ أَهْدِيَكَ إِلى‏ رَبِّكَ فَتَخْشى(17 و 18 و 19/ نازعات)‏ یعنی ای موسی به سوی فرعون حرکت کن، فرعونی که در مقابل خدا طغیان کرده و به او بگو آیا تو را طلب و میلی هست که پاک و تزکیه گردی و به سوی پروردگارت هدایت شود؟ ملاحظه کنید که حتی خداوند برای فرعون نیز به جهت فطرت الهیه‌ای که دارد، جایی برای برگشت گذاشته است و به همین جهت باید هیچ انسانی را چه در شخصیت خوبی که فعلاً دارد و یا در شخصیت بدی که فعلاً برگزیده است، بلوکه نکرد و کار را تمام‌شده ندانست. موفق باشید

17352
متن پرسش
با سلام: با توجه به پاسخ سوال 17336 مبنی بر «ما به اندازه‌ای که زندگی را درست معنا کرده باشیم و با ایمان کامل به خداوند، اخلاق فاضله‌ای را در خود شکل دهیم، موجب ریزش رحمت الهی خواهیم شد و این یعنی سعادتمندی، حال چه مجرد باشیم و چه متأهل و چه غنی باشیم و چه فقیر. موفق باشید.» می خواستم از شما بخواهم اگر راهی غیر از ازذواج برای حل مسائل «عاطفی و جنسی» سراغ دارید بفرمایید، اینگونه همه جوانان بی خیال خوشبختی و سایر اهداف ازدواج می شوند و صرفا به نیاز اصلی خود متمرکز می شوند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید خودمان بر روی مسائل جنسی آن‌چنان متمرکز نشویم که اگر شرایط آن فراهم نشد، به زحمت بیفتیم. زندگی وسعتی بالاتر از مسائل جنسی دارد. آری! اسلام نسبت به این امور بی‌تفاوت نیست، ولی اگر شرایط آن فراهم نباشد و ما در این امور متمرکز نشویم، خداوند روح ما را با مسائل بس متعالی‌تر تغذیه می‌کند. موفق باشید

17350
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: شما در جواب سوالی فرمودید که برای دریافتن جایگاه امام خمینی (قدس) باید جایگاه تاریخی ایشان را مد نظر قرار داد این اشاره به چیست؟ اگر می شود منبعی هم بیان بفرمائید. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدیِ زمانه» در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

17349
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام: سوالی که داشتم اینکه فرق مقام نبی با امام در ارتباط با شریعت چیست؟ (با توجه به اسفار اربعه)، اگر در مقام تفاوتی ندارند ائمه (ص) هم در مقام نبوت با نبی اکرم یکسان هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نبیّ اللّه شریعت می‌آورد و امام، تبیین‌کننده‌ی آن شریعت است، هرچند از نظر مقام، هر دو نسبت به اُنس با حقیقت یکسان باشند ولی دارای دو مأموریت‌اند. موفق باشید

17348
متن پرسش
با سلام در جواب نامه 17324 و 17339 شما بزرگوار این چنین فرموده اید: باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اختیار یعنی انجام فعل و ترک آن؛ و این در ذات انسان است. یعنی بنیادِ انسان با اختیار شکل می‌گیرد و عرشی و فرشی‌بودنِ آن در متن اختیار او نهفته است. و این است که به شخصیت انسان شکل می‌دهد. و وجوهی که در اختیار انسان نیست، مثل زن و مردبودن، ربطی به شخصیت او ندارد. موفق باشید عنایت داشته باشید که این جواب سنگین بود و برداشت ها ی مبهمی می توان برداشت حال برای فهم بهتر آن را بر روی یک انسان معیوب مثل دزد یا دروغگو مثال بزنید و شرح کامل این انسان که سرونشت مختارگونه و دزذ دانه ای دارد را از زمانی که از اهدنا صراط مستقیم خارج می شود همراه با چگونگی خارج شدن و با دلیل شرح دهید. تا شاید بتوانم جواب سوالم را پیدا کنم. با تشکر از وقتی که ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی که مبادرت به دزدی هم می‌کند با فطرت خود می‌فهمد که دزدی یعنی زیرپاگذاردنِ حقوق دیگران و آن یک کار ناپسند است و لذا با اختیار خود می‌تواند بین پیام فطرت و گرایشِ نفس امّاره، یکی را انتخاب کند و از این جهت مسئول عمل خود می‌باشد، زیرا مجبور به هیچ‌کدام از طرفین نبود. موفق با...

17347
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: در صحبتی از حضرتعالی با این مضمون شنیدم که در دوران حضرت حجت (س) دیگر روابط از جنس اشراقی خواهد شد و جایگاه علوم مفهومی چون فلسفه تغییر می کند، اگر درست فهمیده ام لطفا تبیین بفرمائید که جایگاه علوم عقلی چه جایگاهی خواهد بود و جایگاه سخنانی از علامه حسن زاده ظاهرا از قول فارابی که فیلسوف الکل انسان معصوم است چیست؟ با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلسوف در اصطلاح فارابی یعنی کسی که با عقل کلّی مرتبط است، ولی نه به صورت علم حصولی و مفهومی و از این جهت مصداق تامّ و تمام فیلسوف، نبیّ اللّه خواهد بود. و این غیر از فیلسوفِ مصطلح است که با استدلال و مفاهیم سخن خود را می‌گوید و با حضور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» آن‌چنان زمینه‌ی ظهور حقایق فراهم می‌شود که نیاز به روش‌های فیلسوفانه کم می‌گردد. ولی این غیر از علوم عقلی است که در جای خود همیشه مورد نظر بوده و هست. تفکر فلسفی یک نوع از عقل به‌حساب می‌آید. موفق باشید

17346
متن پرسش
سلام استاد لطفا یه جواب مستدل برای اشکال زیر بفرمایید: آقا و هاشمی زد و بند دارن که هاشمی ساز مخالفت بزنه که مخالفین زیر سایه خود انقلابی ها باشن که از خطوط قرمز عبور نکنن و این فریب نیست به خاطر مصلحت های بالاتر مثالش هم نقل شده زمان مرجعیت عام آیت الله بروجردی یکی از رفقاش کلا علم مخالفت بلند کرد وقتی ازش پرسیدن همین جوابو داد، یا مثلا میگن حضرت علی علیه السلام حسنین علیهم السلام رو فرستاده بودن برای کمک به عثمان، و علاوه بر سوال در این مصداق مشخص یه سوال دیگه اینه که اصلا در سیاست اسلامی این کار اشکالی دارد یا نه؟ آیا این کار فریب مردم نیست؟ (هر چند به خاطر مصلحت بالاتری باشد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این نوع کارها جهت مصلحت جامعه اشکال نداشته باشد، ولی مشخص است که روش مقام معظم رهبری در رابطه با آقای هاشمی چنین نیست. ملاحظه کردید که ایشان در آن نماز جمعه‌ی بعد از فتنه‌ی 88 چگونه علناً اظهار فرمودند من در موارد متعدد با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم. و یا در صحبت اخیرشان که با فرماندهان سپاه داشتند به طور مستقیم مقابل سخن آقای هاشمی که نیاز به نیروی نظامی را کم‌اهمیت جلوه داده بود؛ سخن خود را اظهار کردند.

17345
متن پرسش
سلام: حاج آقا یک طلبه حجره داشته باشه بهتر است یا در خانه درس هایش را بخواند (از همه جهات گفتم.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌همرفته حجره، خلوتِ طلبه را و فضای تمرکز بر روی دروس را بهتر فراهم می‌کند. موفق باشید

17344
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: این حقیر، طلبه ی پایه چهارم دوره بلند مدت هستم. مسئله ای است که به شدت مرا رنج می دهد و منجر شده که گاهی به فکر رفتن از حوزه باشم. آن مسئله این است که این حقیر، روابط اجتماعی ام بسیار پایین است و در جمع اصلا نمی توانم صحبت کنم به خاطر این که نطق بیانم بسیار ضعیف است و خیلی خیلی کم حرف هستم به طوری که برخی از افراد خانواده ام و دوستانم مرا به خاطر این کم حرف بودن، ملامت می کنند. این روحیاتی را که از خودم گفتم، حقیقتا جزئی از خُلق و خویم شده و فکر نمی کنم به این سادگی ها قابل تغییر باشد. دوستان طلبه ام گاهی مرا ملامت می کنند که چرا حلقه صالحین نمی گیری چرا در مدارس به نماز نمی روی، پس چه کار می خواهی بکنی؟ چطور با این کم حرفی می خواهی منبر بروی و کسی را نصیحت کنی؟ و از این قبیل حرفها. سوالم از محضرتان این است که آیا منبر رفتن و روابط اجتماعی قوی داشتن و نطق بیان خوب داشتن، از ملزومات طلبگی است؟ اگر از ملزومات طلبگی است که از حوزه بروم و خودم را مدیون نکنم. خیلی می ترسم نکند چند سال در حوزه درس بخوانم ولی کاری برای اسلام نکنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جامعه‌ی اسلامی آن‌قدر کارهای مانده دارد که هر طلبه و روحانی با هر روحیه‌ای در آن جای می‌گیرد. بالاخره امام جماعت‌شدن، و مسائل شرعی مردم را متذکرشدن؛ که نطق و بیان و خطبه و خطابه نمی‌خواهد!!! و یا تدریس‌کردن برای طلاب، در گوشه‌ی یک مدرسه که مشکلی ندارد! موفق باشید

17343
متن پرسش
سلام علیکم: از طرفی روایاتی داریم که به بخشش همه ی سیئات محبین اهل بیت (ع) تصریح می کند و از طرفی می فرمایند مبادا به پشتوانه دوستی ما عمل را رها کنید و ما خودمان به خاطر اعمالمان سوال می شویم. این دو چه طور با هم جمع می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهت‌گیری به سوی انسان معصوم موجب می‌شود که انسان از گناه متنفر شود و در همین رابطه در روایت داریم: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه ‏اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى ‏رساند و دشمنى على سيئه ‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد.  ولی این نباید بهانه شود که ما گناه کنیم و گمان نماییم آن گناه، به پای ما نوشته نمی‌شود. موفق باشید

 


[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

17341
متن پرسش
سلام:یک سوال در مورد متعه پرسیده شده بود که جواب شما منو خیلی بهم ریخت و بنیان خانواده منو سست کرد و حتی ذهنیت منو نسبت به شما کاملا عوض کرد. سوال بنده اینه چرا شما به مسئله عرف هیچ اشاره ای نکرده بودید و به همین راحتی متعه رو در کشور ما در هر شرایطی جایز دونستید و حق رو به پرسش کننده دادید؟ آیا نباید برای این مسئله مهم فرهنگ سازی بشه و پروسه طی بشه؟ آیا در کشور ایران و حتی خانواده خود شما پذیرش این مسئله راحته؟ حدیثی در وسائل الشیعه دیدم که حضرت صادق به اصحابش گفت متعه خوبه ولی برای اصحاب جعفر بن محمد نه، چون ذهنیت ها رو نسبت به ما بد می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ما در این مورد خاص، حقیقتاً مشکل تاریخی داریم و به فرمایش شما باید فرهنگ‌سازی بشود. ولی همان‌طور آن سؤال‌کننده‌ی محترم مطرح کردند، نمی‌توانیم از مشکلات امروز جامعه در این رابطه غفلت کرد. و موضوع «متعه» از این جهت مطرح است، وگرنه همچنان که حضرت صادق«علیه‌السلام» مطرح می‌فرمایند اگر «متعه» بخواهد بهانه‌ای برای عیاشی و شهوت‌رانیِ افراد شود؛ این شأن اصحاب آن حضرت نمی‌باشد بلکه مسئله به عنوان یک مسئولیت اجتماعی باید مدّ نظرها قرار گیرد. موفق باشید

17339
متن پرسش
با سلام: من نامه ای با شماره 17324 برای شما ارسال کردم که بدین شرح است: با سلام انسان ناقص :فریده شده پس اجبارا خطا می کند و در نهایت به صورت گناه ظاهر می شود. وقتی علت را جویا می شوی انسان را مقصر می کنند. در جواب شما این جواب را داده اید: باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود مختار است و حضرت حق تنها هادی انسان است. حال این انسان است که: «اِمّا شاکراً و اِمّا کفورا» می‌باشد. و در این رابطه پیامبران موفق بوده‌اند تا هدایت الهی را در معرض دید آن‌هایی که طالب هدایت الهی بوده‌اند، قرار دهند. موفق باشید خواستم عرض کنم انسان تمام وقت مختار نیست اختیارا می تواند در نماز بجای سوره توحید هر سوره ای بخواند و هیچ مشکلی پیش نمی آید اما آیا می شود اختیارا نماز نخواند، نفس نکشید یا غذا نخورد پس ما مجبور هستیم، منتها خداوند قوانین عالم را طوری 1. پیچیده 2. سری 3. موازی 4. مختلط طراحی کرده که نتیجه کارش در زمان آفرینش عالم - بعد از گذشت سالها مشخص می شود یعنی بعد از بینگ بنگ ششم و هفتم. بله اگر ما زمان را برش بزنیم و اول قصه یعنی همان خلقت را در نظر نگیریم و فقط آفرینش را از روز تولد همان انسان بر روی زمین در نظر بگیریم مثلا بگوییم انسان خود بخود و همین طوری بوجود آمده و در مورد آن تحقیق نشود و قبول کنیم شاید بتوان در مورد اختیار و عدم عاملیت خدا در خطا و گناه بحث کرد. آخر منی که خدا را نمی شناسم و اون هادی هم آن قدر بخود می پیچید تا بتواند آن دست ساز خدا را به خدا متوجه سازد آخر هم نمی تواند - من چه انتظاری می توانم از خود تنهایم داشته باشم که با این انرزی ناچیز به خدا برسم (خوش از چاهی که خود بیاورد اب) (خوش از ذاتی که خود بباشد از حق) چناچه انسانهای پیشین نرسیده اند. آخر این اختیار چه سیستم عاملی است و چطور کار می کند که برخی انسانها را به عرش و بعضی را به زیر فرش می کشاند براستی اختیار ما خرابه یا ما خرابیم در هر دو صورت خدای ما آنها را آفریده که باز رسیدیم به سر سوال. الا ایها الحال 1. جواب اینها نیست. 2. بسادگی هم نمی توان از خدا و قدرتش چشم پوشی کرد. 3. تنها ایرادی که می توانم بگیرم این است که این ایدولوژی در بلندی ها ایراد دارد چرا که وقتی خدا همه چیز را خوب آفریده باشد و خوب برنامه ریزی کرده باشد و همه چیز در سرجای خودش قرار داده باشد دلیلی وجود ندارد که کسی گناه کند اصلا اگر کسی گناه و خطا بکند جای ایراد دارد و تعجب آمیز است و حیرت آور اگر واقعا اینگونه باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اختیار یعنی انجام فعل و ترک آن؛ و این در ذات انسان است. یعنی بنیادِ انسان با اختیار شکل می‌گیرد و عرشی و فرشی‌بودنِ آن در متن اختیار او نهفته است. و این است که به شخصیت انسان شکل می‌دهد. و وجوهی که در اختیار انسان نیست، مثل زن و مردبودن، ربطی به شخصیت او ندارد. موفق باشید

17338
متن پرسش
به نام زیبای مطلق با سلام و احترام: ببخشید استاد لطفا در مورد «کفلین من رحمة» در آخر سوره حدید به چه معنی است؟ با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در المیزان نکات خوبی را در این مورد فرموده‌اند. خوب است به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید

17337
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر درست است که همانطور که در پاسخ بعضی سوالات فرمودید باید مبانی معرفتی حضرت امام را تبیین، و غرب را نقد کنیم (و کار اصلی ما همین است) ولی سوال اینجاست که در همین حین وقتی در کوچه و خیابان با افرادی روبرو می شویم که مرتکب منکر می شوند (و اکثرا هم به خاطر تهاجم فرهنگی غرب و بی عرضگی ماست) 1. آیا وظیفه نداریم به خود این افراد مستقیما حرفی بزنیم؟ 2. لطفا مشخصا بفرمائید چه باید بگوییم؟ 3. برای مورد اول (تبیین مبانی و نقد غرب درجامعه) چه باید بکنیم؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر شرایط فراهم باشد و خصومتی پیش نیاید، چرا تذکر ندهیم؟ 2- بهترین تذکر آن است که به آن‌ها گفته شود این کار قبیح و حرام است 3- عرایضی در سیر مطالعاتیِ سایت هست که در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

17336
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: نظر به پاسخ شما به سوال پرسیده شده کاربر 17323 بنده برایم سوالاتی پیش آمده اینکه آیا انسان مومن دارای ضعف عقیده است و اینکه هرکسی نان عقیده خود را می خورد در اینجا منظور شما چیست؟ و آیا خوشبختی فقط تعریف شده در ازدواج است؟ بنده خود مجردم و از احوالات مجرد ها با خبر. همه اینها منتظر ازدواج موفقی هستند و کمال را در ازدواج می جویند و از طرف دیگر متاهلهایی هم هستند که ناراضی از ازدواج. واقعا گاهی سر در گم می شوم. استاد گرامی گاهی خودم هم دچار سوالاتی مبنی بر این می شوم که به قول مولوی از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود. یعنی نسبت به وظایفم بودنم در تحیر و سرگردانی هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به اندازه‌ای که زندگی را درست معنا کرده باشیم و با ایمان کامل به خداوند، اخلاق فاضله‌ای را در خود شکل دهیم، موجب ریزش رحمت الهی خواهیم شد و این یعنی سعادتمندی، حال چه مجرد باشیم و چه متأهل و چه غنی باشیم و چه فقیر. موفق باشید   

17335
متن پرسش
با عرض سلام: 1. نفس انسانی که مجرد از زمان و مکان است آیا می تواند در زمان گذشته حاضر شود و مثلا کاری انجام دهد؟ مثلا در کربلا حضور یابد و شمشیر بزند؟ 2. تفاوت قوه و فعلیت حرکت جوهری باقوه و فعلیت نفس چیست؟ اگر نفس هم قوه و فعل داشته باشد که مادی می شود؟ 3. اینکه خدای تعالی که عالم را با یک اراده آفریده و «کل و یوم هو فی شان» چگونه قابل جمع است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضور در گذشته، حضور در گذشته‌ای است که انسان از طریق نفس ناطقه‌ی خود طی کرده، یعنی نفسی که «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است و از رحم مادرش شروع شده است 2- در شرح مباحث مربوطه عرض شد که نفس ناطقه به اعتبار تعلق به بدنش در حال تبدیل قوه به فعل است، زیرا تجرد آن نسبی است 3- قرآن می‌فرماید: «و لله الامرُ و الخلق» یعنی هم برای خداوند، ایجاد به صورت «امر» و «کن فیکون» و بی‌زمان هست و هم به صورت ایجاد «خلقی» یعنی تدریجی و همراه با زمان. آری! با یک اراده همه‌ی عالم در مقامِ امری، ایجاد می‌شوند، ولی ظهور آن‌چه در عالم امر است در عالمِ خلق، نیاز به تدریج دارد. زیرا تا پدر بنده خلق نشود، من خلق نمی‌شوم. و از این جهت حضرت حق همواره در ایجادِ چیزی است که در عالم «امر» اراده فرموده است. موفق باشید   

17334
متن پرسش
بسم الله و السلام به محضر استاد مکرم جناب حاج آقای طاهرزاده آقا! بعضی وقت ها احساس می کنم که اصلا دوست ندارم حرف بزنم حتی آنجا که لازم است مثلا در بحث علمی. یعنی وقتی حرف می زنم حتی وقتی حرف خوب می زنم حس خوبی نسبت به خودم ندارم. احساس می کنم از یک حالت سکینه معنوی خارج می شوم. آیا این حالت درست است؟ آیا چون مراحل اول سلوک است و هنوز یک سری چیزها ملکه نشده این طوری است؟ عرض کنم که عبادات را در حد بسیار عادی و واجبات فعلا انجام می دهم. مدتی به خاطر مریضی حتی انجام واجبات هم برایم سخت بود منتهی همیشه سعی می کردم یاد خدا ازم دور نشود و به فکر جبران بودم. الان که بهتر شدم علاقه به سکوت و خلوت دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حال خوبی است. إن‌شاءاللّه این همان حالت «صمت» یا سکوتی است که در موردش فرموده‌اند: «صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام/ ناتمامان جهان را کند این پنج تمام». موفق باشید

17333
متن پرسش
سلام استاد: معذرت می خواهم از اینکه وقت شریفتان را می گیرم. به نظر شما برداشتِ حقیر از این حدیث شریف امام امیر المومنین علیه السلام صحیح است؟ «الروح فی الجسد کالمعنی فی اللّفظ» 1. می توانیم بگوییم برهان صدیقین و مبانی آن از این حدیث گرفته شده است، 2. با توجه به اینکه (روح) در فرهنگ دینی ما به معنای روح در فارسی بکار نمی رود، این حدیث را می توانیم یک قاعده کلی در عالَم بدانیم که بر کل عالم حاکم است و یک روح و یک لفظ یا جسد وجود دارد که این جسد یا لفظ به خودی خود اصلا معنی ندارد و روح معناست که به آن لفظ معنا می دهد. یعنی در واقع لفظ نیست و فقط معناست. اگر معنا نباشد لفظ هیچ است. «هویت تعلقی». 3. اینکه پیامبر (ص) فرمودند: «الفقرُ فَخری» فقر به معنای عرفانی آن است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- روایت فوق بحث حضور «وحدت در کثرت» را و جریان توحید در همه‌ی عالم را مدّ نظر قرار می‌دهد 3- فقر در روایت فوق به هر دو معنا می‌باشد؛ هم به لحاظ این‌که نظر به هویتِ تعلقی‌شان دارند و هم به معنای این‌که نخواهند ثروت‌مند باشند بدون آن‌که بخواهند محتاج مردم گردند. موفق باشید

نمایش چاپی