باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً انسانهای مؤمن در حین گناه، نظر به رحمت الهی دارند. لذا نمیتوان گفت در حین گناه بهکلّی از محبت به حق خالیاند. حتی آن وقتی که به مؤمنی توهین میکنند از محبت به حق خالی نیستند. آری! اگر نور محبت به حق شدید بود، بهتر خود را کنترل میکردند 2- با توجه به جوابی که در قسمت اول داده شد، پس نمیتوان گفت محبت مقدمهی گناه است بلکه امید به رحمت الهی منجر میشود که انسانها تصور کنند حضرت حق به آنها سخت نمیگیرد. در حالیکه غافل میشوند که گناه ریزش رحمت و فیض خدا را از انسان میگیرد. چنانچه قرآن در مورد حضرت یونس«علیهالسلام» میفرماید: «فظنّ ان لن نقدر علیه» گمان میکرد به جهت کاری که کرده است، خداوند به او سخت نمیگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تخصصی در این امر ندارم ولی گمشدهی ما عبور از معماریِ فراماسونری است و جایگزینی نوعی از معماری که زمین را به آسمان معنویت متصل گرداند. شاید هر دو مکتب مذکور به دنبال چنین چیزی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً میدانید که چنین کشفهایی برای سالک متوسط مطرح است، حقیقت توحید، ماوراء چنین کشفهایی است. انسانی که از «حال» به «مقام» رسیده باشد جایش در این کشفها نیست. به نظر بنده مسیری که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در عرفان گشودهاند که مربوط به این تاریخ است، چیز دیگری است و آن را در تفسیر سورهی حمد و در جبههی مقابله با استکبار باید دنبال کرد. بنا نیست با طرفدارانِ ایشان محاجّه کنید. به طور ظریف از کنار این امور عبور نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» که هنوز جنگی شروع نشده بود تا جهان اسلام از یک طرف با زنان شهداء روبهرو شود و از طرفی با همسران کسانی که در جبههی مقابل کشته شده بودند و آن شهر فتح شده بود؛ مسئله همینطور است که میفرمایید. ولی در مورد علی«علیهالسلام» در موقعی که هنوز زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» در قید حیات بودند، موضوع فرق میکند به طوریکه به عنوان نمونه در بعضی از متون خبری داریم که: حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در جنگ یمن با کنیزی که از خمس غنائم بود و از سهم پیامبر«صلواتاللّهعلیهوآله» محسوب میشد، همبستر شدند و خالدبن ولید برای آنکه آن حضرت را در مقابل پیامبر بدنام کند، نامهای از طریق «بَریده» به رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» مینویسد بريده مى گويد: «وارد مدينه شدم و به مسجد رفتم. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در منزل بود و گروهى از يارانش بر در خانه پيامبر بودند. آن ها گفتند: چرا زودتر از ديگران خود را به مدينه رسانده اى؟ گفتم: به دليل كنيزكى است كه على از خمس غنايم جنگى برداشته است. آمده ام اين خبر را به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله گزارش دهم. آن ها گفتند: آرى اين خبر را به پيامبر برسان; زيرا با اين خبر على از چشم پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى افتد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اين گفت و شنودها بين من و آن ها را در منزلش مى شنيد. در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از اتاق بيرون آمد. يكى از آن چهار نفر برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! آيا نظر نمى كنى كه على چه كرده است؟ و قضيّه كنيز را خبر داد. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله روى مبارك از او برگرداند و جوابى نفرمود. دومين و سومين نفرى كه همراه بريده بودند نيز به همين گونه اظهار نظر كردند، ولى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آنان نيز روى گرداند. بريده مى گويد: «من نامه خالد را به پيامبر تقديم كردم. او با دست چپ نامه را از من گرفت. من سرم را پايين انداختم و شروع به بدگويى از على كردم تا اين كه سخنانم به پايان رسيد و سرم را بلند كردم. در برخى از متون آمده است: بريده گويد: «من از كسانى بودم كه بغض و كينه زيادى از على داشتم. از اين رو، از على بد گفتم و كلامم كه به پايان رسيد، سرم را بالا گرفتم. ناگاه آن چنان خشمى در چهره رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مشاهده نمودم كه مانند آن را جز در جنگ با يهود بنى قريظه و بنى نضير نديده بودم. سپس پيامبر فرمود:
ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو ولي كلّ مؤمن بعدي.
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ به راستى كه على از من است و من از على هستم و او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است و شنيدنى است كه بنا بر نقل سنن الكبرى تأليف بيهقى، معرفة الصّحابه تأليف ابونُعَيْم اصفهانى، تاريخ مدينة دمشق نگارش ابن عساكر، سُبُل الهُدى والرَّشاد و منابع ديگر، بريده مى گويد: سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به آنان فرمود: إنّ له في الخمس أكثر من ذلك. به راستى كه بهره على ازخمس بيش ازاين است. 2 و 3 و 4- با توجه به عرضی که در جواب سؤال 17327 شد، موضوع را در رابطه با مشکل جامعه بررسی کنید که اگر زنان بیشوهر به عنوان یک پدیده در جامعه شکل گرفتند، آیا اسلام راهکاری نسبت به آن دارد؟! یا آنکه باید نسبت به آن بیتفاوت بود؟ و در آن سؤال، بحث «متعه» در میان بود که در سیرهی امامان نیز به چشم میخورد و ربطی به ازدواج مجدد به عنوان همسر دوم و هووی همسر اول در میان نبود!! و تازه این وظیفهی زنان و مردانی است که از همه جهات میتوانند نسبت به این موضوع، رفعِ مشکل کنند نه مردانی که یا به دنبال شهوترانیِ بیشتر باشند و یا اگر بخواهند به این عمل اقدام کنند، متهم به زنبارگی میشوند. لذا به نظر بنده اتفاقاً آنهایی که باب این نوع مسائل را به عنوان یکی از راههای رفع مشکل جامعه میگشایند، خودشان نباید پیشقدم شوند تا تصور شود به فکر امیال خودشان هستند 5 و 6- هنوز هم معتقدم روحِ انسان با تکهمسری بهتر میتواند به وحدت برسد و برای مردانی که با همان همسر خود زندگی را به انتها میرسانند، احترام خاصی قائل هستم، مگر آنکه پدیدهی زنان بیشوهر مشکلی برای جامعه بشود و عدهای در شرایطی باشند که بتوانند نسبت به رفع این مشکل اقدام کنند؛ اینان نیز به عنوان انسانهای متعهد، مورد نظر هستند. در سورهی نساء با نظر به همین مشکل، بحث چندهمسری پیش آمده است و علامهی طباطبایی با توجه به اینکه زنان زودتر از مردان آمادهی ازدواج میشوند؛ روشن میکنند که در عین بیشتربودنِ تعداد مردان، باز زنان آمادهی ازدواج، بیشتر از مرداناند. و از این جهت موضوعِ بیتفاوتنبودن نسبت به این کثرت پیش میآید 7- هرگز چنین پیشنهادی که در آن شرایط زنان پارتتایم باشند نمیکنیم. زیرا نظام جنسیت در تولد و تناسل مربوط به خداوند حکیم است و او همیشه عالم را درست تدبیر میکند 8- گاهی انسان وقتی مفتخر به زیارت حرم امام معصومی میشود میگوید: «الحمداللّه که خدا مرا خلق کرد حتی برای همین یک زیارت». این یعنی زندگی زیباییهایی دارد که وقتی با آنها روبهرو میشویم راز خلقت خود را به روشنی مییابید و این به شرطی است که سعی نماییم تعریفِ درستی از زندگی و از خود داشته باشیم. در آن تعریف درست، شاید حتی موضوعی که در جواب آن کاربر عرض شد، با نگاهِ دیگری دیده شود. عنایت داشته باشید بنده در جواب به آن سؤال عرض کردم که این یک مشکل تاریخی است و با اینهمه نتوانستم جوابِ سؤال دقیق و دلسوزانهی آن کاربرِ محترم را ندهم. منتهی زاویهای که در جواب، مطرح شد با نظر به وَجهی بود که معتقدین به انقلاب اسلامی باید در رابطه با آن فکر کنند، وگرنه افراد لااُبالی که قصهی خود را دارند. بالاخره نباید نسبت به این موضوع بیتفاوت بود و جرأت فکرکردن به خود نداد. در حالیکه با فکرکردن به چنین موضوعاتی حتماً افقی گشوده میشود و روشنیگاهی مطابق حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ مدّ نظرها قرار میگیرد. بنده تصور میکنم فکرنکردن به این موضوع، مشکل را پیچیدهتر کرده و ما را با فجایعی روبهرو میکند که دیگر قابل جبران نباشد، هرچند امثال بنده وظیفهی دیگری دارم و به خودی خود وارد این موضوعات نخواهم شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر مقدمهی کتاب که نیاز به شرح خاص دارد و فعلاً بنده مشغول شرح آن مقدمه هستم؛ کتابهای «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدی زمانه» مقدمهی کتاب مذکور میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه خدا کمک میکند. کتابهای مربوط به کربلا به اضافهی کتابی که در رابطه با پیام اربعین در این تاریخ تحت عنوان «اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» در دست چاپ است؛ معنای خوبی از زندگی در مقابل افراد میگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان یکی از مصادیق آیهی مذکور، برداشت خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه میفرمایید اگر کسی دزدی کرد قدرت برگشت ندارد؟ بستگی به آن دارد که چه نوع شخصیتی را برای خود انتخاب کرده و میخواهد آن را ادامه دهد. خداوند به حضرت موسی«علیهالسلام» میفرماید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى، فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى، وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى(17 و 18 و 19/ نازعات) یعنی ای موسی به سوی فرعون حرکت کن، فرعونی که در مقابل خدا طغیان کرده و به او بگو آیا تو را طلب و میلی هست که پاک و تزکیه گردی و به سوی پروردگارت هدایت شود؟ ملاحظه کنید که حتی خداوند برای فرعون نیز به جهت فطرت الهیهای که دارد، جایی برای برگشت گذاشته است و به همین جهت باید هیچ انسانی را چه در شخصیت خوبی که فعلاً دارد و یا در شخصیت بدی که فعلاً برگزیده است، بلوکه نکرد و کار را تمامشده ندانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید خودمان بر روی مسائل جنسی آنچنان متمرکز نشویم که اگر شرایط آن فراهم نشد، به زحمت بیفتیم. زندگی وسعتی بالاتر از مسائل جنسی دارد. آری! اسلام نسبت به این امور بیتفاوت نیست، ولی اگر شرایط آن فراهم نباشد و ما در این امور متمرکز نشویم، خداوند روح ما را با مسائل بس متعالیتر تغذیه میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدیِ زمانه» در این مورد کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نبیّ اللّه شریعت میآورد و امام، تبیینکنندهی آن شریعت است، هرچند از نظر مقام، هر دو نسبت به اُنس با حقیقت یکسان باشند ولی دارای دو مأموریتاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی که مبادرت به دزدی هم میکند با فطرت خود میفهمد که دزدی یعنی زیرپاگذاردنِ حقوق دیگران و آن یک کار ناپسند است و لذا با اختیار خود میتواند بین پیام فطرت و گرایشِ نفس امّاره، یکی را انتخاب کند و از این جهت مسئول عمل خود میباشد، زیرا مجبور به هیچکدام از طرفین نبود. موفق با...
باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلسوف در اصطلاح فارابی یعنی کسی که با عقل کلّی مرتبط است، ولی نه به صورت علم حصولی و مفهومی و از این جهت مصداق تامّ و تمام فیلسوف، نبیّ اللّه خواهد بود. و این غیر از فیلسوفِ مصطلح است که با استدلال و مفاهیم سخن خود را میگوید و با حضور حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» آنچنان زمینهی ظهور حقایق فراهم میشود که نیاز به روشهای فیلسوفانه کم میگردد. ولی این غیر از علوم عقلی است که در جای خود همیشه مورد نظر بوده و هست. تفکر فلسفی یک نوع از عقل بهحساب میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این نوع کارها جهت مصلحت جامعه اشکال نداشته باشد، ولی مشخص است که روش مقام معظم رهبری در رابطه با آقای هاشمی چنین نیست. ملاحظه کردید که ایشان در آن نماز جمعهی بعد از فتنهی 88 چگونه علناً اظهار فرمودند من در موارد متعدد با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم. و یا در صحبت اخیرشان که با فرماندهان سپاه داشتند به طور مستقیم مقابل سخن آقای هاشمی که نیاز به نیروی نظامی را کماهمیت جلوه داده بود؛ سخن خود را اظهار کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته حجره، خلوتِ طلبه را و فضای تمرکز بر روی دروس را بهتر فراهم میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جامعهی اسلامی آنقدر کارهای مانده دارد که هر طلبه و روحانی با هر روحیهای در آن جای میگیرد. بالاخره امام جماعتشدن، و مسائل شرعی مردم را متذکرشدن؛ که نطق و بیان و خطبه و خطابه نمیخواهد!!! و یا تدریسکردن برای طلاب، در گوشهی یک مدرسه که مشکلی ندارد! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهتگیری به سوی انسان معصوم موجب میشود که انسان از گناه متنفر شود و در همین رابطه در روایت داریم: «حُبُ عَلِيٍ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى رساند و دشمنى على سيئه اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد. ولی این نباید بهانه شود که ما گناه کنیم و گمان نماییم آن گناه، به پای ما نوشته نمیشود. موفق باشید
[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد ما در این مورد خاص، حقیقتاً مشکل تاریخی داریم و به فرمایش شما باید فرهنگسازی بشود. ولی همانطور آن سؤالکنندهی محترم مطرح کردند، نمیتوانیم از مشکلات امروز جامعه در این رابطه غفلت کرد. و موضوع «متعه» از این جهت مطرح است، وگرنه همچنان که حضرت صادق«علیهالسلام» مطرح میفرمایند اگر «متعه» بخواهد بهانهای برای عیاشی و شهوترانیِ افراد شود؛ این شأن اصحاب آن حضرت نمیباشد بلکه مسئله به عنوان یک مسئولیت اجتماعی باید مدّ نظرها قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اختیار یعنی انجام فعل و ترک آن؛ و این در ذات انسان است. یعنی بنیادِ انسان با اختیار شکل میگیرد و عرشی و فرشیبودنِ آن در متن اختیار او نهفته است. و این است که به شخصیت انسان شکل میدهد. و وجوهی که در اختیار انسان نیست، مثل زن و مردبودن، ربطی به شخصیت او ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامهی طباطبایی در المیزان نکات خوبی را در این مورد فرمودهاند. خوب است به آنجا رجوع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر شرایط فراهم باشد و خصومتی پیش نیاید، چرا تذکر ندهیم؟ 2- بهترین تذکر آن است که به آنها گفته شود این کار قبیح و حرام است 3- عرایضی در سیر مطالعاتیِ سایت هست که در این مورد کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به اندازهای که زندگی را درست معنا کرده باشیم و با ایمان کامل به خداوند، اخلاق فاضلهای را در خود شکل دهیم، موجب ریزش رحمت الهی خواهیم شد و این یعنی سعادتمندی، حال چه مجرد باشیم و چه متأهل و چه غنی باشیم و چه فقیر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضور در گذشته، حضور در گذشتهای است که انسان از طریق نفس ناطقهی خود طی کرده، یعنی نفسی که «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است و از رحم مادرش شروع شده است 2- در شرح مباحث مربوطه عرض شد که نفس ناطقه به اعتبار تعلق به بدنش در حال تبدیل قوه به فعل است، زیرا تجرد آن نسبی است 3- قرآن میفرماید: «و لله الامرُ و الخلق» یعنی هم برای خداوند، ایجاد به صورت «امر» و «کن فیکون» و بیزمان هست و هم به صورت ایجاد «خلقی» یعنی تدریجی و همراه با زمان. آری! با یک اراده همهی عالم در مقامِ امری، ایجاد میشوند، ولی ظهور آنچه در عالم امر است در عالمِ خلق، نیاز به تدریج دارد. زیرا تا پدر بنده خلق نشود، من خلق نمیشوم. و از این جهت حضرت حق همواره در ایجادِ چیزی است که در عالم «امر» اراده فرموده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حال خوبی است. إنشاءاللّه این همان حالت «صمت» یا سکوتی است که در موردش فرمودهاند: «صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام/ ناتمامان جهان را کند این پنج تمام». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- روایت فوق بحث حضور «وحدت در کثرت» را و جریان توحید در همهی عالم را مدّ نظر قرار میدهد 3- فقر در روایت فوق به هر دو معنا میباشد؛ هم به لحاظ اینکه نظر به هویتِ تعلقیشان دارند و هم به معنای اینکه نخواهند ثروتمند باشند بدون آنکه بخواهند محتاج مردم گردند. موفق باشید