باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هرکس باید خودش بداند که دارایی واقعی، بندگی و خشیّت است و این دو، انسان را هرگز به عُجب نمیرساند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کربلا، موضوعِ تقابلِ حق مطلق با باطلِ مطلق در میان است. امام معصومی که حجت خدا در زمین بودند به قتل میرسند آنهم از طرف مدعیان دین اسلام، و از این جهت، بشریت باید متوجه عمق این فاجعه بر روی زمین باشد تا خود را مواظبت کند که تا کجاها خطر سقوط هست. کتاب «کربلا مبارزه با پوچیها» روشن میکند که کربلا و سیرهی حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» راهِ گشودهای است که حتی امثال مردم یمن از آن طریق میتوانند از سیطرهی شجرهی ملعونهی آل سعود آزاد شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب میکنم که با فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» که تأکید داشتند نیروهای متدین از فضای مجازی پیام انقلاب را به جهانیان اظهار داشتند، چگونه جنابعالی این حرفها را میزنید؟!! حالا اگر تلگرام از آنِ صهیونیستها است و آنها میتوانند از این نوع بحثها با خبر شوند چیز بدی است؟ و اطلاعاتی از ما دزدیدهاند؟ از طرف دیگر شرایط تلگرام طوری شده است که کارشناسان معتقدند نیروهای انقلابی آن را به نفع خود تصرف کردهاند، حتی خبرها از آن حکایت دارد که بناست سِروِرِ آن به نحوی از مسیری که به سوی اسرائیل میرود و برمیگردد، تغییر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع افضلیت پیامبر به عنوان نبی اللّه روشن است ولی افضلیت ائمه نسبت به هم در رابطه با ظهور بیشتر مقام آنها است. و در مورد علی«علیهالسلام» نیز شرایط طوری است که آن مقام نوری ظهور بیشتری در عالم کرده است وگرنه از نظر مقام قدسی، همهی آنها یک نور واحداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: غفلت امثال آقای برقعی آن است که بین علم حصولی و علم لدّنی که حضوری است، فرق نمیگذارد. زیرا علم لدّنی که از جنس علم حضوری است با تفکر بهدست نمیآید که هر وقت انسان تفکر کرد آن علم برای او محقق شود، بلکه طوری است که هر وقت خدا بخواهد انسان به آن آگاه میگردد و در همین رابطه است که در روایت از قول امامان داریم هر وقت خدا بخواهد ما عالِم میشویم. لذا بعضاً یا منتظر میمانند تا خداوند در آن مورد خاص به آنها آن علم را بدهد و یا به حکم وظیفهی بشری خود، خودشان تلاش میکنند آن را به دست بیاورند. در همین رابطه از جناب سعدی داریم: «یکی پرسید از آن گم کرده فرزند/که ای روشن گهر پیر خردمند. ز مصرش بوی پیراهن شنیدی / چرا در چاه کنعانش ندیدی؟ بگفت احوال ما برق جهان است / دمی پیدا و دیگر دم نهان است. گهی بر طارم اعلی نشینیم / گهی بر پشت پای خود نبینیم». موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس انسان به عنوان نفس ناطقه طالب قرب الهی است. ولی نفس امّاره طالب لذّاتِ دنیایی میباشد و از این جهت باید مطلوب این دو را یکی نپنداشت زیرا لذّات دنیایی وقتی به صورت افراطی در میان باشد، لذّات نفس امّاره در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که روایت میفرماید نباید به آنچه در دست مردم است طمع نمود. به این معنا که بخواهیم آنها از آنِ شما باشد و عملاً از آنچه خدا به شما داده است ناراضی باشید. این غیر از آن است که اگر چیزی به شما تعارف کردند آن را رد کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حضرت امام در این اواخر خواستند با جهت عرفانیدادن به انقلاب آن بلوغ لازم را که برای ادامهی انقلاب نیاز است، به صحنه آورند زیرا انقلاب اسلامی وقتی با تمام ابعاد اسلامی به صحنه آمد، قدرت پایداری و بقاء پیدا میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان از نظر روحی و قلبی متوجهی حقایق شد، به خودی خود جهت سیر به سوی آن حقیقت، اشکش جاری میشود ولی این کار نباید تصنعی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به معنای صدقه که عبارت است از عملی که موجب تصدیق وعدهی الهی میباشد نمیتوان صدقه را منحصر به موضوعات اقتصادی نمود و در نتیجه معنای«لا تبطلوا صدقاتکم» تا آنجا وسعت مییابد که مواظب باشید اعمال دینی شما که نشانهی تصدیق وعدههای الهی است باطل نگردد. چرا که مثلا در ورایت داریم: «المتکبر مع المتکبر الصدقه» یعنی اینکه انسان در مقابل شخص متکبر تواضع نداشته باشد نیز یک نوع تصدیق حکم خدا است که فرموده است مؤمن باید عزت خود را حفظ کند. پس اگر خدمت فرهنگی هم با تکبر همراه باشد، عملاً آن خدمت بینتیجه خواهد بود به همان معنایی که در روایت داریم انسان متکبر، بوی بهشت هم به مشامش نمیرسد، یعنی عمل او قبول نمیشود 2- إنشاءاللّه با توبه آن مشکل حل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن داریم: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ (175)آلعمران» که معنای دقیق آن این است که میفرماید شیطان از طریق یارانش شما را میترساند. یا در روایت از قول پیامبر خدا«صلیاللّهعلیهوآله» داریم: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» در زمانهای مختلف از طرف پروردگارتان نفحات و خطورات معنوی به شما میرسد، سعی کنید با کمکردن مشغلههای خود، خود را در معرض آن خطورات معنوی قرار دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط شنبه شبی که در پیش است در مسجد انبیاء، و صبح تاسوعا حدود ساعت 8 در گلزار شهدای دستگرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در عین مدارا با چنین افرادی باید سعی کنید ساختار شخصیت خود را در چنین جمعهایی حفظ نمایید. به این معنا که در جمع باشید ولی پیش خود باشید. که گفت: «بُوَد مردِ تمامي آنكه از تنها نشد تنها / ولكن به تنهايي بود تنها، و با تنها بود تنها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «مدرنیته و توهّم» و در جزوهی « علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی» شده است. که هر دو بر روی سایت هست. إنشاءاللّه با مطالعهی آنها، موضوع روشن خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رسالت توحیدی که انقلاب اسلامی به عهده گرفته است و متوجه است هزینههایی که میپردازد نسبت به نتایجی که بهدست میآورد بسیار بیشتر است بهخصوص نسبت به آنکه زیردستِ جهان استکباری نخواهد بود. با توجه به این امر دیگر این حرفها، حرفهای انسانهای خردمند نیست که میفرمایید. مگر محمود عباس بهائی را مردم فلسطین انتخاب کردند؟ مردم فلسطین گرفتار اسرائیل و الفتح با هم هستند. بسیاری از مبارزان فلسطینی را همین الفتح زندانی کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید آمادهی خدمت و کارآفرینی باشیم. حال اگر کاری در رابطهای که میفرمایید پیش آمد، دنبال میکنیم و این ربطی به رزق ما ندارد. ما در این موارد وسیلهی رسیدنِ رزق دیگران به خودشان خواهیم شد و برکت و رحمت آن برای ما میماند 2- اگر فعالیتهای اقتصادی و تلاش برای پیشرفت جامعهی اسلامی با نیت الهی باشد، در حکم مجاهده در راه خدا است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی در این رابطه در تبیین آیات 188 تا 194 سورهی آلعمران در خدمت عزیزان شده است. عمده آن است که در تحلیلهای سیاسی با چشم توحیدی و حضور حضرت حق در همهی عالم، حادثهها را تحلیل کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه رزق در هستی» روایاتی در مقابل شما قرار میگیرد که متوجه میشوید اساساً ما نباید به حرص خود دامن بزنیم وگرنه دنیا و آخرت خود را از دست میدهیم. خوب است که سری به آن کتاب بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در این مورد کاری نمیتوانیم بکنیم إلاّ اینکه با تورق کتابهایی مثل «تمدنزایی شیعه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتابی که در دست چاپ است به نام «اربعین؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» بتوانید ایدههایی را بهدست آورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط در هر کاری بد است ولی سیرهی معصومین و سخنانشان حکایت از آن دارد که با لذّاتِ حلال، شوقِ عبادت را مدّ نظر دارند. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ».[1] در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى گيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى كند. حرف بنده توجه به نكته ى آخر است كه مى فرمايند؛ لذت با محرم خود روحيه ى عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد مى دهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيرى مى كند. موفق باشید
[1] ( 1)- الكافى، ج 5، ص 87 ..
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث علم امام بحث مفصلی است با زاویههای مختلف که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تا حدّی بدان پرداخته شده است. قسمتی از آن متن را که بتواند چشماندازی در مقابل شما بگشاید، از آن کتاب که بر روی سایت هست خدمتتان ارسال میدارم؛ آن قسمت عبارت است از «علم امام: وقتى كسى خواست هدايت كلى جامعه اى را به عهده بگيرد بايد علمى تضمين شده داشته باشد كه خطا در آن راه نيابد، و لذا آن علم، نه علم تجربى است و نه علم قياسى و فكرى. قرآن در مورد خصوصيت كسى كه بايد انسانها را هدايت كند مى فرمايد: «افَمَنْ يَهْدي الي الْحَقِّ احَقُّ انْ يُتَّبَعَ امَّنْ لا يَهِدّي الّا انْ يُهْدي ...»[1] آيا آنكس كه به سوى حق هدايت مى كند، شايسته پيروى است يا آن كسى كه نمى تواند راه به جايى ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ يعنى آن كس كه شايسته است مردم از او هدايت گيرند غير از آن كسى است كه علمش اكتسابى است. زيرا اگر علم امام كامل نباشد، هدايتش كامل نيست. و اگر علمش را به تدريج به دست آورده باشد، به همان اندازه كه هنوز از بقيه ى ابعاد آن علم بى بهره است، انسانها را در گمراهى قرار خواهد داد. پس تنها آن كسى كه هدايت ذاتى دارد و علمش لدنى است، شايسته ى هدايت كردن است. و طبق اين آيه تنها كسانى شايستگى دارند عهده دار هدايت ديگران شوند كه خودشان بدون آنكه به هدايتشدن از طرف افراد ديگر نياز داشته باشند، هدايت شده اند؛ يعنى كسانى كه تنها از هدايت بى واسطهى الهى برخوردارند. و آن كسى كه از چنين هدايتى برخوردار نيست، خواه گمراه باشد و يا هدايت يافته به واسطه ى ديگرى، هيچ كدام شايستگى اين را ندارند كه عهده دار امر هدايت ديگران گردند مگر آنكه هدايتِ خود را از كسانى بگيرند كه آنها علم لدّنى دارند.[2] با توجه به آيه ى مذكور وقتى به شخصيتهاى دنيا نظر كنيم، فقط انبياء و ائمه ى معصومين (ع) را مى يابيم كه اولًا: از هيچ كس علمى نياموخته اند. ثانياً: از همه ى مردم داناترند. پس مصداق آيه براى هدايت كردن مردم، اين بزرگان بايد باشند و بقيه هم كه بخواهند مردم را هدايت كنند بايد از علم لدنّى انسانهاى معصوم استفاده كنند، نه اينكه نظرات خودشان را در عرض سخنان انسانهاى معصوم ارائه دهند. ثالثاً: به ما مى فرمايد: بايد از كسانى تبعيت كنى كه بدون آموزشهاى معمولى به حق هدايت مى كنند. يعنى راه و رسمى در بين اين افراد هست كه اگر از آن راه و رسم تبعيت كنى راه هدايت را رفته اى، و راه و رسم ائمه (ع) دستوراتى است كه به ما مى دهند و پيروى از آنها براساس سيره و سنت آنها و دستوراتشان ما را به نورانيتى مى رساند فوق آنچه كه با درس و بحثهاى معمولى مى توان به آن رسيد. آيه ى فوق به ما پيشنهاد مى كند كه در انديشه و روش زندگى از ائمه ى معصومين (ع) تبعيت كنيم و به عالمانى رجوع نمائيم كه متذكر معارف اهل البيت (ع) هستند و با تدبّر در سيره و سخنان آنها ما را هدايت مى كنند، حال چه فقه و چه در فلسفه و كلام و تفسير.
نكته ى ديگر در مورد علم امام آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى كنند و اظهار بى اطلاعى مى نمايند و سعى مى نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آنها گذارده تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اينكه منافقين را مى شناختند با آنها با حفظ ظاهر برخورد مى كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله ى زنجيرهاى علل است كه اراده ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى دهد، امام پى مى برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى دهد و تكليفى هم نمى آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى شود. زيرا علم امام، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى الوقوع مى باشد و لذا آنچه حتمى الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم امام ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آنها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه جانبه باشد، نه اينكه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضعگيرى شخصى در برداشته باشد.
سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟
جواب: نصاب علم امام، كليه ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.
از نمونه ى اعمالى كه نشان مى دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اينكه علامه ى عسگرى مى فرمايد: ابن ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى خواهم او زنده بماند و او مى خواهد مرا به قتل برساند. عده اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين صورت غير قاتل خود را كشته ام.[5] ملاحظه مى كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن ملجم را به قتل برسانند». موفق باشید
[1] ( 1)- سورهى يونس، آيهى 35.
[2] ( 1)- حضرت سجاد( ع) در رابطه با آيهى فوق مىفرمايند:\i« نَزَلَتْ فِينا»\E اين آيه در مورد ما نازل شد.( بحارالانوار، ج 24، ص 147)
[3] ( 1)- مثل آنجا كه امام على( ع) از سايهى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مىنشينند.
[4] ( 2)- ارشاد، ترجمهى ساعدى، ص 16.
[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن بن ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آنها را محمّد بن أبى بكر فرستاده بود، و نامه ى معرّفى آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن بن ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آنجا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى شناسد! و چون ابن ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مىكنيد كه قاتل خود را بكشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت احکام شرع به خودی خود، حجابهای فطری را برطرف میکند و انسان با نورانیت فطرت خود، که بر اساس توحید سرشته شده است، مأنوس میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرجا قرآن دعوت به بندگی کرده است، دعوت به عالَمی کرده که همهی انسان را در برمیگیرد. عالمی که همهی حرکات انسان در حرام و حلال و مسحب و مکروه و مباح میگنجد. مشکل از جانب مردمی است که متوجه نیستند مقصود و مقصد شریعت، عالَمدارکردنِ انسانها است نه آنکه فقط بخواهد آنها جهنم نروند 2- اینطور نیست که مردم با همهی تبلیغاتی که بر علیه روحانیت شده، در روان فرهنگی خود، از تاریخ معنوی خود که با روحانیت شکل گرفته، غافل باشند و سخنان روحانیون را به عنوان یک سخن عادی قلمداد کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً روح در عربی به همان معنای «من» در فارسی است. کتاب «ده نکته» در نکتهی دهم معنای فرامشکردنِ اصل خود را روشن میکند 2- این موضوع چندان سخن منطقی به نظر نمیآید 3- وجه تکوینی و وجه تشریعی انسان دو مقوله است. انسان از طریق معرفت نفس در وجهِ اختیار و تشریع خود آماده میشود تا به وجهِ تکوینی خود آگاهی نماید 4- بحث وَهم را در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال فرمایید.
مباحثی که مطرح کردید با جواب دادن به سؤالاتتان برایتان روشن نمیشود. بهتر است سیر مطالعاتی روی سایت را با یک برمانهی 4 ساله دنبال فرمایید تا انشاإاللّه خودتان بسیاری از این سؤالات را بتوانید جواب دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت ماوراء هر تاریخی از طرف حضرت ربالعالمین به صحنه میآید تا هرکس در هر تاریخی با رجوع به آن در خودآگاهیِ تاریخی خود حاضر شود. عمده آن است که رویکرد ما به آیات و روایات، رویکردی برای درک زمانهی خود باشد تا جواب لازم را از قرآن و روایات بگیریم. موفق باشید