باسمه تعالی: سلام علیکم: امام معصوم در جواب سؤالکننده که اندازهی مسافت بین مشرق و مغرب را میخواهد جواب میدهند به اندازهای است که خورشید یک روز مسافتی را طی کند. حال اگر بتوانیم سرعت خورشید را در یک روز اندازه بزنیم میتوانیم مسافت بین مشرق و مغرب را مشخص کنیم. در اینجا دیگر فرق نمیکند که زمین به گرد خورشید بگردد و یا بگوییم خورشید حرکت میکند. حضرت در حدّ سؤال طرف به او جواب دادهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا که نه. 2- سؤالهای عقیدتی را آری، ولی مشاورهای را نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان از ابتدا معنای بودن خود را در این دنیا درست تعریف کند و خود را بندهی خدا بداند و سعی کند همواره این معنا را عمیق نماید، صحنههای حق و باطل را بهخوبی خواهد شناخت. عمده عمیقشدن در بندگی است و دینداریِ عقلی همراه با درک قلبی. در این صورت حق از باطل برای او روشن خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها همه از خوشسلیقگیهای شیعهی ایرانی است که سعی میکند پیامهای معنوی را به زیباترین شکل ظهور دهد. مثل آنکه حسینیه برای عزاداری ایجاد میکند و همهی این حرکات در راستای اهدافی است که کربلا برای آن شکل گرفته، مگر قسمت پنجم سؤال که فریادزدن و یا خود را به صورت تصنعی زدن است که این، فضای معنوی عزاداری را از بین میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شايد بتوانيد از اين جملات، نكاتي را برگيريد: 1- زائر اربعینی حسین «علیهالسلام» به انسان مصلحی تبدیل میشود که عزم تغییر تاریخ را در خود مییابد.
2- اربعین در این تاریخ، زمانِ سستشدن عهد انسان با فرهنگ سکولاریته است.
3- با حضور در رخدادِ اربعین، راهِ آیندهی جهان در مقابل ما گشوده میشود.
4- در پاسداشتِ اربعین روشن میکنیم هر حرکت توحیدی پس از اربعینِ خاص خود، تازه شکوفا میشود.
5- بدون درک زمانه هیچ قدمی به سوی آیندهی خود نمیتوان برداشت و رخدادِ اربعین در این تاریخ، آن زمان و زمانهای است که با قرارگرفتن در آن و خودآگاهی نسبت به آن، میتوانیم سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم.
6- راز اصلی تحقق کربلا آن طور که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیهالسلام» نسبت به امامشان عمل کردند در حُبّ نهفته است. اگر بخواهیم صحنهای را نشان دهیم که توصیهی قرآنیِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»[1] از طریق اصحاب امام به خوبی عمل شد، کربلا بود و اگر بخواهیم صحنهای را نشان دهیم که برکات این توصیه به نمایش آمد، آن صحنه، صحنهی کربلا است. از طریق این حُبّ بود که اصحاب امام حسین«علیهالسلام» توانستند از صراط دنیا که ظهور صراط آخرت است بگذرند، به همان معنایی که رسول خدا«صلیاللّهعلیهوآله» فرمودند: «مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ«صلیاللّهعلیهواله»: بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وَ حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ«صلیاللّهعلیهواله» جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ، وَ الوِلايَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ«صلیاللّهعلیهواله»: أمانٌ مِنَ العَذابِ».
اگر بخواهیم به لایهای نهادین از لایههای کربلا آگاهی پیدا کنیم باید آن لایه نهادین را در حُبّی پیدا کرد که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیهالسلام» نسبت به آن حضرت بهدست آورده بودند، در آن حدّ که مبادی میل محبوب خود را به مبادی میل خوب ترجیح میدادند به همان معنایی که در محضر مبارک آن امام اظهار میداشتند: «إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمکم وَ حربٌ لِمَن حارَبکُم». این شعار به این معنا است که ما شما خانواده را ماوراء آنچه خودمان از خود سراغ داریم، پذیرفتهایم و از حرکات و تلاشهای کسانی که امروز در رخداد اربعینی این تاریخ شرکت میکنند معلوم میشود که همه در جستجوی آن نوع ارتباطی هستند که اصحاب امام با امامشان برقرار کرده بودند زیرا اینان نیز متوجه شدهاند عصر و زمان امروزشان همان عصر و زمان امام حسین«علیهالسلام» و اصحاب آن حضرت است و لذا زائران آن حضرت و خدمهی محترم آن حضرت در نهایت ایثار نسبت به همدیگر قرار گرفتهاند. زیرا همه متوجهاند در کربلا به دنبال رسالتی می باشند که در این تاریخ به دوششان گذاشته شده و این با حُبّ امام حسین«علیهالسلام» و وابستگانِ به آن حضرت به نتیجه میرسد.
راز کششی که شیعه به کربلا دارد و تلاش دارد کربلا را کشف کند، در حُبّ به امام«علیهالسلام» نهفته است. امامی که در کربلا به جای همهی بشریت به صحنه آمده تا انسان، حقیقت خود را گُم نکند.
برای کشف کربلا، آری برای کشف کربلا باید به شعوری دست یافت که تنها با حُبّ ظهور میکند. امام حسین«علیهالسلام» برای طلوع آن حُبّ هر آنچه از دستشان برمیآمد انجام دادند تا ما در کربلا به تماشای تابلوی ایثار و محبت بنشینیم تا حقیقتاً وارد منزل دینداری شده باشیم به همان معنایی که حضرت باقر«علیهالسلام» مى فرمايند: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ» مگر دين جز محبّت چيز ديگرى هست؟ تا آنجا كه مى فرمايند : «الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّين» ؛[2] دين محبّت است و محبّت همان دين مى باشد.
کربلا به معنی زندگی در مرزهای دلنواز عشق به حسین (ع) و تنفر از طاغوت است تنفر از طاغوت در هر جلوهای و در هر زمانی که میخواهد باشد، این یعنی زندگی و زندگیکردن و کربلا را از خود دانستن و در کربلا امر سرمدی را به تماشا نشستن و امر الهی را به شفافترین شکل در قول و فعل امام دیدن، تا در هیچ زمانی یزید مدار حق و باطل نباشد. موفق باشید
[1] - سورهی شوری، آیهی 23
[2] - بحارالأنوار، ج 66، ص 238.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با هر بهانهای سعی کنید مباحث انسان شناسی و معرفت نفس و معاد و نبوّت را برای آنها به شکل حضوری تبیین کنید؛ چیزی که در دو کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» مطرح شدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شخصیت انسانها باید محترم باشد ولی ذیل حکم خدا و گرنه کفر و ایمان مساوی قلمداد میشوند و این، یعنی زیر پا گذاشتن حقّ و این نفی حقیقت انسانیّت که همان فطرت الهی او است میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سیر تعالی جامعه به سوی اهداف الهی و اسلامی ابتدا از طریق انقلاب و ایجاد نظام سیاسی میتوان انتخاباتی برقرار کرد و دولت اسلامی را به این معنی پدید آورد که قوانین و مقررات مطابق اسلام باشد ولی برای تحقق جامعهی اسلامی باید تلاشهای زیادی نمود تا روحیهی مردم از تعلّقات غربی به سوی تعلّقات اسلامی سیر کند و از این جهت بعد از دولت اسلامی محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم برای آنکه بندهای گرفتار عجب نشود، او را به گناه میکشانیم زیرا آن عجب بدتر از این گناه است. از طرفی دیگر، ما تا آخر همواره باید بین خوف و رجاء زندگی کنیم به این معنی که نسبت به خود همواره بد بین و نسبت به لطف و کرم حضرت حق همواره خوشبین باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- محققین محترم در این مورد مباحث مفصلی را به میان آوردهاند مبنی بر آنکه شرایط اقتصادی و قبیلگی آن زمان به هیچ وجه آمادهی آزادی بردگان فراهم نبودهاست در آن حد که اگر بردهای را آزاد میکردند در واقع او را از همهی پشتیبانیهایی که قبیله برای افراد داشتهاست را محروم مینمودند و یکی از تنبیهات غلام آن بودهاست که ارباب او را از نظام قبیلهی خود اخراج میکرده و بعضا دیده میشده که ائمه واسطه میشدند تا ارباب او را برگرداند. آری اسلام شرایطی فراهم کرد که با تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی بردهها بتوانند نقش مستقلی برای خود داشتهباشند. عنایت داشتهباشید که آن معنای بردهداری غیر از بردهداری مدرنی است که غرب به آفریقا حمله کرد و مردم را از نظام زندگی خود ربود و در اختیار خود قرار داد. کتاب «برده داری در اسلام» از جناب آقای حجتی نکاتی در این مورد دارد. 2- چون که ملک آنها به حساب میآمدهاست، تصرف آنها مشروط به صیغه نبود و عنایت داشتهباشید که عموما کنیزان در اثر حمله به یک بلاد کفر و همراه با کشتهشدن شوهران آنها که مقابل اسلام ایستاده بودند به میان میآمدند و اگر این ها رها میشدند موجب فساد و فحشا میشد در حالی که اسلام سعی داشت اینان وارد یک نوع زندگی دینی شوند و باز مواظب باشید با تصوری که دنیای غرب در برخورد خودش با مردم آفریقا در این تاریخ ایجاد کرد در مورد کنیزانی که اسلام مطرح میکند قضاوت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع «بدون عنوان» یعنی موضوع مطرح شده در جواب چندان مهم نیست که به عنوان یک نکتهی اساسی بتوان آن را مطرح کرد؛ تنها در حدی است که کاربران محترم از آن مطلع شوند و به همین جهت بعد از مدتی از سایت حذف میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عزت نفس غیر از تکبّر است. عزت نفس یعنی ما شأن خود را جهت سقوط نکردن در امور دنیایی حفظ کنیم ولی تکبّر یعنی در مقابل حق و سخن حق خود را ترجیح دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظورتان کدام نظر مرحوم آخوند خراسانی است؟ مسلّم همهی علماء دین به دنبال حکومت اسلامی بودند و شاید تصور آن را هم نمیکردند که شرایطی بهوجود آید که فقیه با ولایت خود در این زمان این اندازه حکمش نافذ باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه حضرت حق به نور اسماء الهی در صحنه است و کمک میکند، ولی اینکه چه اسمی را باید برای چه کاری به آن رجوع کرد؛ تا حدّی تخصصی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث مهمی است. همین اندازه عنایت داشته باشید که در وحدت شخصی وجود کسی نمیگوید آنچه از ممکنات در صحنه است، خداوند است بلکه گفته میشود حق، از طریق ممکنات و در محدودهی ممکنات ظهور میکند و عارف بصیر از یک طرف متوجهی محدودهی ممکنات است و از طرف دیگر متوجهی ظهور حق در آینهی ممکنات، و بدین لحاظ میگوید حق در صحنه است، نه اینکه ممکنات حقاند. در تشکیک وجود تنها وجودِ مطلق حق است و سایر وجودات به نحوی غیر حق و جدای از حق میباشند و این با بینهایتبودنِ خدا نمیسازد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمانی که فیلم مختارنامه نمایش داده میشد عرایضی داشتم مبنی بر آنکه مسلّم جناب مختار با برنامهی اهلالبیت کار خود را شروع نکرد. میماند که دست انتقام الهی بود و از این جهت در روایات داریم که ائمه را با کار خود خوشحال کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را از یک طرف و بحث «صفات خدا» در جزوهی «کلام 1» را از طرف دیگر کار کنید، میتوانید جواب سؤالهای خود را بگیرید زیرا این نوع مباحث، مباحثی نیست که با سؤال و جواب حل شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «سلوک ذیل....» شواهدی آورده شده حاکی از آنکه مقام معظم رهبری بهخوبی حکمت متعالیه را کار کردهاند ولی بنا نداشتهاند به عنوان استاد فلسفه و عرفان مشهور شوند. جناب آقاى دكتر حداد عادل در رابطه با آشنائى رهبر انقلاب با فلسفه مى فرمايند: درباره ى آشنايى آيتالله خامنه اى با حوزه ى فلسفه - چه فلسفه ى غرب و چه فلسفه ى اسلامى - من يك جمع بندى اجمالى از جايگاه فلسفه در ذهن ايشان دارم. ايشان برخلاف اينكه از حوزه ى مشهد برخاسته اند، نظر رايج در حوزه ى مشهد نسبت به فلسفه ى رسمى را ندارند. در حوزه ى مشهد - نگاهى كه به مكتب تفكيك موسوم شده - با فلسفه بر سر لطف نيستند؛ البته به درجات گوناگون. آقاى خامنه اى هم به همان حوزه تعلق دارند و در آنجا نشو و نما كرده اند اما نظر منفى نسبت به فلسفه ى اسلامى پيدا نكرده اند؛ بلكه نظر مثبت دارند. ايشان در فلسفه، به اعتبارى، فرزند فكرى علامه ى طباطبايى هستند، نه فرزند آقاشيخ مجتبى قزوينى كه البته بسيار براى اين بزرگوار احترام قائل هستند. ايشان به من مى فرمودند ما در محضر آقاشيخ مجتبى دو تا درس مى خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه ى مكتب تفكيك رد مي كرد. بنابراين آقاى خامنه اى هر دو نگاه را در حوزه ى مشهد تجربه كرده است. ولى خطى كه ايشان دنبال كرده و نسبت به آن نظر دارد، خط يا مشرب فلسفى علامه ى طباطبايى و آقاى مطهرى است. ايشان بار اولى كه مي خواستند در سال 1360 رئيس جمهور شوند، در تلويزيون راجع به خودشان صحبت كردند. آنجا ايشان به نحوه ى استفاده خودشان از محضر علامه ى طباطبايى اشاره مى كنند. اصولًا يكى از جهاتى كه ايشان با آقاى مطهرى آن همه رفاقت، انس، همكارى و همفكرى داشتند، همين هم افقى و ديد مشترك نسبت به فلسفه ى اسلامى است. البته ايشان تا كنون اثر فلسفى اى ننوشته اند و درس فلسفه هم داير نكرده اند اما فلسفه ى اسلامى را خوب مي دانند. هنگامى كه ايشان رئيس جمهور بودند، گاهى ما در حضور ايشان جلساتى داشتيم تا مشخص كنيم در كتابهاى معارف اسلامى دانشگاه چه مطالبى بايد بيايد؟ و چگونه بايد اين كتابها را نوشت؟ بحثهاى كلى زياد بود. يك روز بحث به مسائل خاص، فنى و دقيق فلسفه كشيده شد. اشخاصى كه آنجا بودند - برخى دانشگاهى و برخى ديگر حوزوى - كسانى بودند كه بالفعل مشتغل به فلسفه بودند. آن زمان هم دوران سخت جنگ بود و مرتباً اخبار خوش و ناخوش جنگ حتى در ميانه ى جلسات اينچنينى به آقا مي رسيد. گاهى در ضمن جلسات پوشه اى به دست ايشان مي دادند و خبر مى رسيد كه مثلًا يك هواپيما سقوط كرده يا يك حمله اى عليه ما شروع شده است. ايشان اينگونه اشتغالات ذهنى بسيار داشتند اما به آن مباحثه ى فلسفى وارد شدند و من ديدم كه كاملًا حاضرالذهن هستند و با استدلال خوب و روشن ديدگاهشان را مطرح كردند. انگار كه هيچ كار ديگرى غير از آموزش فلسفه ندارند! اين براى من خيلى تعجب آور بود و نشان مى داد كه ايشان فلسفه ى اسلامى را خوب خوانده و فهميده اند و به آن اعتقاد دارند. از نشانه هاى ديگر اهميتى كه ايشان به فلسفه ى اسلامى مي دهد، تشويق طلاب است نسبت به جدى گرفتن فلسفه و كلام اسلامى و نيز كمك به مؤسساتى كه فلسفه ى اسلامى را آموزش مى دهند و يا در اين حوزه پژوهش مي كنند كه يكى از آنها «بنياد حكمت اسلامى صدرا» ست كه با حمايت ايشان تأسيس و فعال شده است. ايشان ضمن آنكه توجه دارند كه در مواجهه با تمدن غرب، صرفاً استناد به نقل كارساز نيست و بايد در اين ميدان چهره ى عقلانى و استدلالى تمدن اسلامى به ميدان بيايد، اعتقادشان به فلسفه ى اسلامى، صرفاً از باب محاجه و احتجاج و رفع شبهه نيست و نگاه ابزارى به فلسفه و ترويج آن ندارند ... (پايگاه اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنهاى 1/ 1/ 1388). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین رابطه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» نوشته شده است 2- جملهی (صیرورت الانسان عالما عقلیّا مضاهیا للعالم العینی) بدین معنا است که انسان در سیر تفکر به درجهای میرسد که اندیشهی او مطابق عالم عقل میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حکم سبّ رسول اللّه«صلیاللّهعلیهواله» قتل است ولی قواعد فقهی آن باید رعایت شود که متخصص آن بنده نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعِ آزاداندیشی در این تاریخ، موضوعِ بسیار مهمی است. در صفحهی 171 کتاب «سلوك ذيل شخصيت امام خمينى (قدس سره)» تحت عنوان «آزادانديشى و تولد انديشه هاى ژرف» عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر سیر مطالعاتی روی سایت را دنبال فرمایید بهخصوص بحثهای «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آنها دنبال فرمایید، مشکلات رفع خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این حرفها درست نیست و هیچ نقشی هم آن نام مبارک در سرنوشت آن دختر ندارد، مگر برکاتی که برای او پیش میآید. منتها از آن طرف هم نمیشود خیلی به مخالفت مستقیم با این سخنان پرداخت إلاّ اینکه با احترام بشود از کنار این حرفها گذشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با چیستی انقلاب عرایضی شده که صوت آن بر روی سایت هست. خوب است که در این مورد به آنجا رجوع فرمایید.عنوان بحث هست «راز ماندگاری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله» در قسمت یاد داشت ویژه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سن مبارک حضرت حدود 60 سال بوده و این سنِ پیرمردی حساب نمیشود 2- در مورد موضوع اشک در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» در صفحهی 228 و در کتاب «کربلامبارزه با پوچیها» صفحهی 158 و در کتاب «راز شادی امام حسین«علیهالسلام» در قتلگاه» صفحهی 121 عرایضی شده. موفق باشید