باسمه تعالی: سلام علیکم: تا زمانی که در عالم ماده همچنان سیر کنید، تنها با ماده روبهروئیم. اینطور نیست که یکجایی ماده تمام شود و از آن به بعد مجرد باشد، زیرا همانجا هم باز ماده است. عالم مجردات در ساحت دیگری قرار دارد، نه در عرض عالم ماده. مثل نفس ناطقهی شما که در ساحتی غیر از ساحت بدن شما مستقر است. در این مورد با مطالعهی مباحث «معرفت نفس» میتوانید بهتر این نکات را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف غلطی نیست و حتماً باید به شرایط مکانی و زمانی افکار و افراد نظر داشت. ولی عنایت داشته باشید که خداوند با فطرت توحیدی که در جان انسانها قرار داده، قدرت تشخیص حق و باطل را به آنها داده است. خداوند در این رابطه میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَة إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[1]
آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آرى شهادت مى دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم. آيه فوق خبر از تعهد فطرى انسان در مقابل خدا مى دهد مبنى بر اينكه انسان ذاتاً حق را مى شناسد و ربوبيت او را پذيرفته است. سپس در ادامه مى فرمايد: «أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّة مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[2] و نيز نگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از كفر و شرك آنها اطلاعى نداشتيم، آيا ما را هلاك مى كنى به جهت كارى كه آن باطلان كردند؟
آرى آيات فوق نشان مى دهد انسان ربوبيت حق را پذيرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اينطور نيست كه شرايط و محيط نقش اصلى در انتخابهاى انسان داشته باشند و اگر در شرايط غير الهى به دنيا آمد، شرايطى كه هيچكس متذكر پروردگار عالميان نبود، جان انسانها از پروردگارشان بىخبر باشد. با دقت در محتواى آيات فوق روشن مى شود كه ذات همه انسانها با پروردگار خود روبه رو شده است و همه بدون استثناء ذاتاً به رببودن خداوند شهادت داده اند. به طورى كه همه پروردگار خود را با يك علم ذاتى و حضورى مى شناسند. و لذا در قيامت بدكاران نمى توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بى اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقى را همواره داشته، هرچند با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نمى شنوند. با توجه به فطرتِ آشناى به پروردگار هستى، نمى توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگى را بهانه اى براى انحراف خود از بندگى پروردگار قرار دهند، زيرا ريشه اصلى بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و يا شرايط مى باشند و علت اصلى خود انسان است كه در مقابل نداى فطرت چه موضعى بگيرد و چه انتخابى بكند. چه بسا از والدين غير صالح و در محيطى فاسد، انسانهايى متعالى سربرآورند، زيرا اين انسانها نگذاشتند صداى فطرتدر جانشان خاموش شود.
چنانچه ملاحظه بفرماييد اين نوع رويارويى با پروردگار كه از طريق علم حضورى و شهود قلبى انجام مى گيرد، جاى انكار و عذرى باقى نمى گذارد. وچون انسان فطرت و ذاتى دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مى شناسد، انسان مى تواند با فعّال نگهداشتن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
كار مربى در اصلاح انسانها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خودِ حقيقى اش كه از رسيدن به آن راضى است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلى را در پذيرفتن نداى فطرت و يا پشت كردن به آن، خودِ فرد به عهده دارد و به همين جهت هم مى شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوى دو فرزند به وجود آيد كه يكى كاملًا به فطرت خود پشت كرده باشد و يكى نه. لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و انحراف منحرفين را از دوش آنها برداشت، و يا والدين را علت اصلى انحراف فرزندان به حساب آورد.[3]
عَنِالصَّادِقِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَة قَالَ هِى الْإِسْلَامُ»[4]
از امام صادق (ع) پرسيدند مراد از فطرت الهى چيست؟ ايشان فرموند همان اسلام است. يعنى انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستى» و هم «ربّ هستى» و هم «اله و معبود هستى» مى شناسد. به عبارت ديگر فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مى كند. لذا امام باقر (ع) مى فرمايند: «فَطَرَهُمْ عَلَىالتَّوحيد»[5]
يعنى انسان براساس توحيد سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مى فهمد خدايى در صحنه است كه هم خالق هستى و هم رب هستى و هم معبود اوست.
در رابطه با اينكه انسانها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد كرده اند شيطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن مى فرمايد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[6] اى فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس؟ موفق باشید
[1] ( 1)- سوره اعراف، آيه 172.
[2] ( 1)- سوره اعراف، آيه 173.
[3] ( 1)- جهت تحقيق بيشتر به كتاب« تربيت اسلامى» از آيتاللهحائرى شيرازى رجوع فرماييد.
[4] ( 2)- كافى، ج 2، ص 12.
[5] ( 1)-
\iُ« وَ عَنِ الْبَاقِرِ( ع) فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَته أَنَّهُ رَبُّهُمْ ... ثُمّ قَالَ لَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لا مَنْ رَازِقُهُمْ»\E
هنگام ميثاق، آنها را سرشت بر شناخت اينكه او پروردگارشان است وگرنه ندانستند پروردگارشان و روزىدهشان كيست.( توحيد صدوق، ص 330).
[6] ( 2)- سوره يس، آيه 60 و 61
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینکه از موجود، نظر به وجودِ مطلق شود دیگر هیچ مقدمهی عقلانی در میان نیست و به تعبیر علامهی طباطبایی در تقریر «برهان صدیقین» در کتاب «اصول فلسفه»، «کافی است سوفسطائی نباشیم» یعنی همینکه به واقعیت اطراف آگاه هستیم، میتوانیم عین وجود را بیابیم 2- عنایت داشته باشید در آنجا که گفته میشود ماهیت، حدّ وجود است؛ نمیخواهد ماهیت را به عنوان مظهر وجود نفی کند 3- عالم ماده از نظر وجود، پایینترین مرتبهی وجود است ولی از نظر مظهریت کمال، یکسان نیست. مثل شدیت مظهریتِ چشم نسبت به کف پا در نشاندادن حالات نفس. ملاصدرا تحت عنوان «تفاوت مشهدبودنِ مخلوقات» این بحث را دنبال کرده است 4- اگر صدرا در وجودشناسی درست درک شود، اتفاقاً بهترین مبنا برای فهم وجود در آینهی تاریخ سخن او خواهد بود در آن حدّ که هایدگر نیز از بحث هستی و زمان در شخصیت متأخر خود به هستی و تاریخ نظر میکند، یعنی وجود حقیقی در آینهی تاریخ خود را به شکل حضوری و آزاد از انتزاعیات نشان میدهد و این از برکات تفکر صدرایی است به شرطی که با نگاهِ مشائیگری، صدرا را مطالعه نکنیم 5- اساساً وقتی حرکتِ مکانی یک حرکت عرضی باشد، مسلم ذاتی که محلِ پذیرش چنین حرکتی است که باید عین حرکت باشد در میان است 6- ذات حق، تشکیکی نیست ولی وجود، تشکیکی است و بحث در مورد وجود است، نه ذاتِ حق. موفق باشید
با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در راستای فهم معاد جسمانی و طریق سلوک عرفا و تببین ارتباط روح با بدن و مدارج عالی سیر الی الله و تفسیر قابل فهم برای محققین در علم معرفت و النفس لطف بفرمایید حدیث معراج پیامبر اسلام را شرح بفرمایید و اگر به کتاب تبدیل شود که بهتر مورد استفاده است. ان شاءالله. در غیر اینصورت راهنمایی بفرمایید تفسیر حدیث را بجز به قلم زیبای شما از کجا باید جستجو کرد؟ با تشکر از زحماتتان
باسمه تعالی: سلام علیکم: حدیث «معراج» را آیت اللّه مصباح در کتابی به نام «راهیان کوی دوست» شرح کردهاند. بنده هم سالهای گذشته در اعتکافهای متعدد عرایضی داشتهام که به نظرم صوت آنها باید در مجموعهی دیویدیهای «لبّ المیزان» باشد. در این مورد میتوانید با جناب آقای نظری به شمارهی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با معرفت نفس شروع کنید، خوب است 2- توسل به اولیاء معصوم، توسل به غیر خدا نیست، بلکه توسل به نور خداست که در آنها ظهور کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب تحت عنوان «انسان از تنگنایِ بدن تا فراخنای قرب الهی» بر روی سایت هست. آدرس:
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مباحث در کتابهای مربوط به عرفان تحت عنوان «اعیان ثابته» مطرح میشود. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد حجتالاسلام و المسلمین آقای یزدانپناه نکاتی در این مورد در اختیار شما میگذارد 2- در مباحث «عدل الهی» و جزواتِ مربوطه عرایضی شده است و مرحوم شهید مطهری نیز در کتاب «عدل الهی» به این موارد پرداختهاند. فراموش نکنید که خداوند به عنوان حکیم مطلق، حجت را بر همه تمام میکند. لذا اگر شیطان و یزید آفریده نمیشدند، فردای قیامت که باید جایگاه هرکس معلوم شود، آنها طلبکار بودند. از طرفی خداوند جواب طلبِ وجودیِ آنها را داده است و نظام عالم را به آنها نبخشیده که از کنترل خدا خارج کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اعتقاد به اینکه انسان کاملی در این عالم هست که واسطهی فیض است و حقیقتاً باید به آن اعتماد کرد؛ شرطِ امیدواری آن حضرت است که میتوانند به صحنه بیایند و جهان را مدیریت کنند. کتاب «جایگاه و معنی واسطهی فیض» به آدرس http://lobolmizan.ir/book/1370/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%87-%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D8%B6 در این رابطه نکاتی را در میان گذاشته است 2- دستِ کم باید متوجهی جایگاه امام در هستی باشند و در این مورد ما بسیار کم کاری کردهایم 3- حدّاقل متوجهی این معارف باشند که باید به امام اعتماد واقعی داشت، نه آنطور که متأسفانه با نایب او برخورد میکنند. در حالیکه نایب امام، عموماً مظهر سخنان آن حضرت است 4- وقتی انسان در مسیر راهی قرار گرفت که حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجه» در مقابل او قرار میدهند، آن بلوغِ فکریِ خاص پیش میآید. ملاحظه نکردهاید که چه اندازه از نظر فکری بین کسانیکه حقیقتاً نایب امام را پذیرفتهاند با بقیه، تفاوت هست؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با اولین کتاب ایشان که تحت عنوان «نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی» روبهرو شدم که مبتنی بر آیات و روایات بود؛ و بعد هم که در همان سالها در چندین جلسهی مناظرهی تلویزیونی شرکت کردند، نقصی در سخنان ایشان ندیدم. یکسال پیش هم یک سخنرانی در کانالشان گوش دادم، چیز منفی به نظرم نیامد. ولی با توجه به آنچه میفرمایید بیشتر حساس میشوم و صحبتهای ایشان را دنبال میکنم. اگر مطلبی و یا نوشتهای هست که در این امر به بنده کمک کند، متشکر میشوم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم مثالی که حاصل حرکت جسمِ طبیعی است، آن جسمی است که انسان پس از مرگ با خودش در قوس صعود دارد و مربوط به خود اوست. ولی آنچه فعلاً بهعنوان جسم مثالی دارد، مربوط به قوس نزول است و بعد از مرگ، مثل همین جسم که برای او از بین میرود، جسم مثالی قوس نزول هم از بین میرود و خودش میماند و اعمال او و جسمی که حاصل اعمال و عقاید اوست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حساس شدهاید نمیدانیم قضیهی دایناسورها به چه نحو و در کجاها بوده؟ و آیا مانع حضور حجج الهی بوداهاند یا نه؟ از طرفی شاید موضوع «لَوْ لَا الحُجّه لَساخَتِ الْارض باهلِها»؛ اگر حجت الهى نبود زمين نابود مى شد، داراى مفهوم وسيعى است، يعنى همين حالا نيز اگر مديريت حضرت نبود جهان شديداً گرفتار بحرانهاى غير قابل تحملى بود. به عبارت ديگر اين طور نيست كه حجت خدا آن بالا نشسته و منتظر زمان ظهورشان باشند بلكه در جاى جاى زمان در تصميم گيرىهاى مردم براساس ظرفيت زمانه نقش دارند، و اگر ظرفيت زمانه از آن چه فعلًا هست بيشتر مى شد و ظهور آن حضرت محقق مى شد، نقش حضرت هم فوق العاده مى گشت. 2- مسلّم اولین انسان بر روی زمین پیامبر بوده که همان حضرت آدم «علیهالسلام» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظام الهی بیشیطان باشد، که نظامِ تعالی و تکاملبخش نخواهد بود! بالاخره هر عارف و سالکی که به جایی رسید، با مقابله با شیطان به آن مقام رسید و به همین جهت فردای قیامت شیطان به گناهکاران میگوید: « وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (22/ابراهیم) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى شود، مى گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!
از طرفی خداوندشرایط را طوری فراهم کرده که وقتی انسان با خدا زندگی کرد، خدا کمکش کند و شیطان را از او براند و جریان « إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ (18)/ حجر) استراق سمع شیاطین و زدن آنها توسط شهابها، مربوط به زمان ظهور دین حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» بود که خداوند از آن طریقه کمک میکند تا شیاطین نتوانند به حرکت پیامبر ضربه بزنند تاآن دین تثبیت شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی واقعیتِ خارج از ذهن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بخواهند متذکر شوید که در کنار مباحث معرفتی، با عقل معاش به امور زندگی نیز بپردازید، تا یک بُعدی نشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه شوید پیامبر خدا با معجزه ما را به این نتیجه میرساند که او از طرف خداوند برای ما راهکار آورده است، دیگر نسبت ما با خدا روشن میشود و جایی برای شک و شکاکیت نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتابهایی مثل «قانون» بوعلی، تئوریهای طبّی موجود است ولی ما از تجربهی هزارساله تاریخ طبمان محروم شدیم 2- مدتها به صورت سینه به سینه، تجربهی طبیبان به نسل بعدی منتقل میشد و ضرورتی برای ثبت آنها نبود. ولی متأسفانه در زمان رضاخان غافلگیر شدند 3- این مسئلهای نیست که درتاریخ پنهان باشد که چگونه رضاخان به بهانهی کهنهبودن، مانعِ ادامهی طبابت اطبایِ سنتی میشد. هم بنده مختصری شاهد این مسئله بودم و هم حضرت امام در کتاب «کشف الأسرار» متذکر آن هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث دقیق و عمیق عرفانی است که هرکس قبل از تولدش، خودش زندگیِ زمینی خود را و نحوهی آن را انتخاب میکند و خداوند سمیع و علیم جواب طلب او را میدهد به همان معنایی که قرآن میفرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (50/طه) پروردگار ما کسی است که به هر موجودی خلقتِ مخصوص آن موجود را میدهد و پس از آن هدایتش میکند. حال اگر کسی طلب خلقت در آمریکا را داشت، خداوند همان را به او میدهد، منتها از هدایت او باز نمیماند تا در همان شرایط نیز بتواند حق را از باطل تشخیص دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اُنس با رفقا، صلهی رحم، رفع حاجات خانواده و ورزش اموری است که در کنار مطالعه و عبادت میتواند مفید باشد 2- در ابتدا باید از هرگونه عملی که سالک را از عالَمش خارج میکند، خودداری شود ولی بعد از مدتی با وسعت بیشتری که پیش میآید این امور عادی، مُخلّ سلوک نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را میدانستند و مطابق آن دستور میدادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم در مواجههی حضرت با معاویه و نامههایی که حضرت در این رابطه نوشتهاند، به کمک شرح نهجالبلاغهی ابن ابیالحدید نکات خوبی بهدست آورید. در ضمن جلد چهارم کتاب «عنصر شجاعت» از آیت اللّه کمرهای در تبیین فضای تاریخی امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در کوفه نکات ارزشمندی را در اختیار شما میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً «هوش» یک امر موهبی است که به بعضی داده میشود. آری! اگر انسان ذهن خود را مشغول امور بیهوده نکند، از هوشی که دارد میتواند بهره ببرد، وگرنه همان اندک هوشِ موهبی را هم بینتیجه میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» شده است مبنی بر آنکه امروز در تاریخی زندگی میکنیم که دیگر بسیاری از کارهایی که دیروز در خانه انجام میشد، به بیرون خانه منتقل شده است و زن، اگر کاری جدّی و معنابخش در خانه نداشته باشد، وجودش در خانه با یک نوع بیهویتی همراه میشود که نتیجهی آن مشغولشدن به امور وَهمی و یا دنبالکردنِ سریالهاست. آری! خوب است که کمک او کنید تا نشان دهد با مسئولیتهای اجتماعی میتوانند انسانهای متعهد و نمونه باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که بنده اطلاع دارم این روشها در رابطه با آزادکردنِ نفس است تا وجهِ تجردِ آن با شدت بیشتر عمل کند که کلاً مرتاضها نیز در همین مسیر عمل میکنند. ولی روش توحیدی مسیری است که انسان بهجایِ آزادکردنِ قدرت نفس، سعی میکند با منبعِ لایزالِ هستی مرتبط شود. و این غیر از آن است که نفس را آزاد کنیم تا مثلاً قوای خود را تا مراحل فوق کیهانی سیر دهد. در این حالت، هنوز در محدودهی تجرد نفس از نفس بهره میبریم. در این مورد کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» و شرح صوتی 17 جلسهی آن به نظرم بتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:چرا باید از روح و روحیهای که نمیخواهد با بازیهای زمانه خود را فریب دهد؛ گلهمند باشید؟ نهیبی که در درون شما هست، نهیبی است به سوی سعادت ولی همین راهی را که شروع کردهاید را آرامآرام ادامه دهید، مطمئن باشیدآن زمانی که گذرتان به روایات و آیات افتاد صدبرابرِ زمانی که با آثار مستقیم آن عالمان بزرگ روبهرو شدید، روحیه میگیرید و متوجه میشوید معنایِ خلقت شما چه اندازه دقیق و حسابشده و حکیمانه و عالمانه بوده است. فراموش نکنید بعضی از این مطالب که فعلاً شما از آنها سرخوردهاید، مربوط به تاریخِ خودش بوده است و در آن زمان، معنای خوبی داشته است. اشکال ما در آن است که متوجه نیستیم تفکر، تاریخی است هرچند متون مقدس، ماوراء تاریخ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند میل به جنس مخالف را در انسان قرار داد جهت بقای نسل، و لذتبردن، فرعِ آن است و موضوع گرایش به تغییر جنسیت به دلایل واهی مثل اینکه از جنس دیگر لذت میبرد، کافی نیست برای به رسمیتشناختن آن الااینکه واقعاً از نظر فیزیولوژیک مانعی در میان باشد که مانع ظهور جنسیتِ واقعی طرف شده است که موضوع آن متفاوت است 2- به نظرم مقدمات فلسفی حداقل در حدّ «بدایة الحکمه» کار را جلو میبرد. موفق باشید