بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19198
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز ملاک و معیار بیرون رفتن کینه افراد از دل انسان یا بخشیدن آنها چیست؟ آیا باید حتما فرد مورد کینه را دوست بداریم بجای نفرت یا نه همین که از انتقام و میزان نفرت کاسته شود کافیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید آزار و اذیت او، حتماً منفعتی برای شما دارد. لذا غضب و کینه نسبت به او در میان نمی‌آید. موفق باشید

19197
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم استاد: استاد آیا اجازه می دهید به شما به عنوان بنده ی مخلَص خدا و ولی خدا و یار امام زمان (عج) در امورات فردی متوسل شد؟ به چه نحوی متوسل شویم که ادب رو رعایت کرده باشیم؟ پیشاپیش از پاسختان ممنونم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار بی‌خود و بی‌ثمر و غیر مفیدی خواهد بود. آدمِ حسابی! مگر اولیای الهی را گم کرده‌ای؟!! کوچک‌ترین آن‌ها مثل علی‌اصغر«علیه‌السلام» غوغاها می‌کنند و گشایش‌هایی در مقابل ما باز می‌نمایند. امتحان کن! موفق باشید

19196
متن پرسش
من کاری به بعضی ندارم، دانشی ندارن و برای گذران زندگی ادعا میکنن که کیمیا یا جفر بلد هستن و انجام بدن، آنها هم روزی شان باید برسه چرا پیش داوری بکنیم؟ شاید آن بابا هر دو تا پاش قطع باشه چکار کنه اگر نه هر کس میگه بیایید من آموزش علوم غریبه میدم. بله مبانی را یاد میگیری اما چون حق انجامش را از طرف خدای بزرگ نداری بعد از مدتی سر از تیمارستان در میاری یا هر کسی حق نداره دست به قلم بگیره و به اسم طلسم چیزی را کتابت کنه در حالی که اجازه همچین کاری را نداره و خودش عقوبت و تاوان کارش را میبینه قطعا و من مطمئن هستم کسانی که بتونن ارتباطی خارج از تصورات انسان داشته باشن و کار و مشکل کسی را انجام بدن زیر انگشتهای یک دست در ایران زمین هست و مهم تر از کل مسایل من یکی خودم را میگم قادرم به اراده خدای بزرگ هر کاری برای هر کسی انجام بدم، اما برای خودم نمیبره البته به آن شدت نیست که برای بقیه میتونم، بعد اگر بگویم آقا بابت این کار این قدر نذر کن و به چند خانواده بده و خودش هم انجام بده و قسمتی هم از نذر برای من بفرست. آقا این مرد شیاد است مال مردم میخوره مرد مومن خدا را گواه می گیرم بالای پنجاه تن کتاب خوندم به اندازه یک مرتاض ریاضت کشیدم چرا پیش داوری می کنید. ۰۹۳۷۸۵۳۵۹۳۶
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا این مسیر، مسیر اولیای الهی نیست و خداوند خواسته است امور، به صورت عادی جلو رود. موفق باشید

19195
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز کتابهای زیبای شما را مطالعه کرده ام و بسیار لذت بردم ممنونم ازتون. و یک سوال اینکه فرض بفرمایید که بنده یک شاخه گلی رو از روی محبت به شخصی تقدیم می کنم. من با این عملم، محبت خودم رو بروز داده و به نمایش می گزارم و به او نشان می دهم. حال سوال اینکه آیا من که شخص عادی هستم و به حضور نرفته و به مقام اسماء الهی نرسیده ام و محبت که اسمی از اسماء خداست و فرشته و ملکی از او، آیا من در اینجا به عنوان واسطه ای و ظهور دهنده ای از اسماء الهی محسوب می شوم؟ آیا در اینجا فاصله ی من با فرشته و ملک مهربانی برداشته شده است؟ حتی شده در حد رقیقه ای از اسماء الهی را به نمایش گذاشته ام آیا؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر در همان حال، احساسِ وسعت نمی‌کنید، مثل وسعت ملائکه‌ای که در مقام تجرد دارند؟ موفق باشید

19194
متن پرسش
میدونید اکثریت ما ایرانیها حتی پدر و مادرخودم تا وقتی که خوش هستیم به ندرت یاد خدا می افتیم، نماز میخونیم ولی یادی که از اعماق قلب بیرون میاد فاصله اش زیاده اما وقتی که توی بن بست های زندگی افتادیم آموقع آسمان را نگاه می کنیم که ای خدا مثلا این پسر من دانشگاه قبول بشه من یک گوسفند نذر می کنم و آن موقع خدای بزرگ بی نیازه و هیچ احتیاجی به آن گوسفند نداره تا دیروز وقتی کباب می خوردی و دودش می رفت خانه بغل دستی ات که دو ماهه اصلا شکل گوشت را ندیدن اما وقت گرفتاری خودت میری دویست گرم گوشت بهش میدی آن هم به خاطر معامله پایاپای که کردی، برادر معامله اینطور با خدا منسوخ و باطله شما اگر راست میگی اول نذر کن و بعد توقع داشته باش، به قول معروف اول برادری ثابت کن و بعد ادای ارث کن. ما از انسان بودن فقط اسمش را یدک می کشیم اگر نه اشرف مخلوقات اینها که می بینیم نیستن که بخاطر مال دنیا شرافت می فروشند. سعدی بزرگ میگه: تن آدمی شریف است بجان ادمیت / نه، همین لباس زیباست نشان آدمیت / رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند / بنگر تا چه حد است مکان آدمیت. به نظر شما آیا هست؟ من میخوام کاری برای شخصی انجام بدم و غیر ممکنش را ممکن کنم. باید طهارت بگیرم سه روز غذای درستی نخورم و بعد طی یک جریان کاری براش انجام بدم میگم. آنقدر پول بفرست که من بیکارم. باید کار شما را انجام بدم، باید بگی که آقا این کلاهبرداره، عارف نباید مسایل مادی داشته باشه، مگر ما جز شتر هستیم یارو ماهی میخواد بگیره باید قبول کنه شلوارش خیس بشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این احوال اولاً: خدای کریم به دنبال بهانه است تا لطفش را از ما دریغ ندارد. ثانیاً: بالاخره ما در حدّ توانایی‌های خود وظیفه هایی نسبت به همدیگر داریم و هراندازه در این امر، درست عمل کنیم، نتیجه‌ی آن برای ما و جامعه ظهور خواهد کرد. گفت: «ره چنان رو که رهروان رفتند». موفق باشید

19193
متن پرسش
سلام استاد گرامی خسته نباشید: بنده از صحبتهای شما طوری متوجه شدم که اعتقادی به علوم غریبه ندارید، بنده رشته درسی ام تاریخ بوده و علاقه خیلی زیادی به باستان شناسی دارم و در یکی از کاوشهایی که کردم با چیزی برخوردم که تا قبل از آن اصلا و ابدا این مسایل را قبول نداشتم، اما از آن روز به بعد که همانجا تحت تاثیر یک نیرویی قرار گرفتم که از آن به بعد دو سال طول کشید که بفهمم چه بسرم آمده و امروز با قاطعیت میگم چون با چشم خودم نه یک بار بلکه هزار بار با چشم خودم دیدم و می گویم که کل این دنیا و کاینات بر اعداد و ارقام پایه ریزی شده و من شخص خودم به اراده خدای بزرگ می توانم هر غیر ممکنی را ممکن کنم که بارها امتحان کردم و بالای بیست نفر شهادت میتونن بدن ‌که دو سه نفرش از آدمهای شناخته شده هستن، مثال میشه تحت شرایط کاری کرد که مثلا آقای ایکس کاندید شده مجلس اما مطمئن است رای نمیاره اما شرط و شروط که باید در چهار چوب انسانیت باشه را داره میشه کاری کرد که انجام بشه بله انجام میشه اما مشروط هر کاری هر خواسته ای در این دنیا بهایی داره که هم مادی و اصلش معنوی است بپردازی انجام میشه یا حق. ۰۹۳۷۸۵۳۵۹۲۶
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده این است که این کارها کارهای بی‌ثمری است و در نهایت انسان را با ناکامی روبه‌رو می‌کند. به همین جهت مباحث معرفت نفس که هزاران اسرارِ معنوی در مقابل انسان می‌گشاید را توصیه می‌کنم. در مورد ناکامی‌های این امر کتاب «سفینة‌الصادقین» نکاتی دارد. موفق باشید

19189
متن پرسش
بسم الرحمان الرحیم با سلام خدمت استاد: سوال: در مورد دعای یستشیر راهنمایی می خواستم، آیا از دعاهای عمومی می باشد؟ خواندنش اجازه استاد می خواهد؟ چه خواصی برای این دعا مرتبت می باشد؟ چگونه از این دعا کمال استفاده را ببرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای فوق‌العاده ارزشمندی است و انسان را با خدا مأنوس می‌کند. از دعاهایی است که هرکس می تواند بهره‌ی خود را ببرد. موفق باشید

19187
متن پرسش
سلام استاد: ایدکم الله. استاد جان برخی از علما می گویند اصطلاح ولی امر، مربوط به ائمه اطهار است مشخصا و اختصاصا و نباید در مورد غیر ایشان از اصطلاح ولی امر استفاده شود. خصوصا کلمه ولی امر مسلمین، که باب است را در مورد غیرمعصوم غلط می دانند. نظر حضرتعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «ولیّ امر»ِ مسلمین به معنی مطلق کلمه، حضرت ولیّ عصر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هستند و به نیابت آن حضرت می‌توان به رهبر انقلاب نیز چنین عنوانی را اطلاق کرد. موفق باشید

19186
متن پرسش
به نام خدا استاد عزیزم سلام: متن های رنج دوران دوستان را خواندم، بعضا حرف دل خیلی از ماست، کاش این قلم مادی می‌توانست حال مرا آنگونه که می شود برایتان بنویسد، کاش من هم می‌توانستم رنجم را بگویم. از خانه خسته بودم، صبح شنبه ای آمده ام امام زاده نزدیک منزل مان اینجا برایتان بنویسم، تنهای تنها، هیچ کس اینجا نیست، جز من و گنجشک ها و امام زاده. استاد دل مرده شده ام، دل خسته، دل زده، از دنیا، گرفتار تنهایی ام، بانوی مذهبی و به اصطلاح دین دار، اما دین داری ام حال دلم را خوب نکرد، اینها هستند با من، منتها هر از گاهی در کشاکش زمان گم می‌شوند. اما می آیند باز و جواب می خواهند از من. دل طلب ها کرد،طلب های زیادی، هیچ کس و هیچ چیز اما پاسخگوی این طلب ها نبود، سعی ام را کردم، مراقبت کردم، توجه کردم که قلب را زنده نگه دارم ولی نمی‌شود. از خودش خواسته ام، صبر و استقامت کرده ام، چرا دری گشوده نمی‌شود بر حال ما؟ استاد نمی دانم چیست در درونم که اینقدر مرا می آزارد؟ این چیست که جان ما می خواهد و نمی یابد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول غزالی:

ما جامه نمازي به سر خم كرديم      بر خاك خرابات تيمّم كرديم

شايد به در ميكده ها دريابيم          آن عمر كه در مدرسه‌ها گم كرديم

به نظر بنده این انقلاب موجب می‌شود تا قصه‌ی ما آن گردد که بگوییم:

 ای بخت سعید من،  ای وعد و وعید من                       ای روی تو عید من از مات سلام الله

هم اسعد و مسعودی، هم مقصد و مقصودی                 هم احمد و محمودی از مات سلام الله

هم جان جهانی تو، هم گنج نهانی تو                           هم اَمن و امانی تو، از مات سلام الله

چون یافتمت جانا، بشناختمت جانا                                جان باختمت جانا از مات سلام الله

امروز مراقبه‌ای که ما را به خدا می‌رساند، نزدیکی به روحی است که با انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور کرده. آری! خدا را باید در مظاهر دید و مظهر ظهور خدا امروز در آن چیزی است که آینه‌ی انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته است. حتماً شنیده‌اید که سالکانِ دل‌داده، نیمه‌شبان اشک‌ها می‌ریزند زیرا به نحوی با خدای محبوب خود روبه‌رو می‌شوند و در این تاریخ آن نیمه‌شب‌ها در نیمه‌های روز و در جمال تاریخی ظهور می‌کند که شهدا و امام شهدا و نایب امام به صحنه آورده‌اند. مراقب باشید تاریخی که در آن انقلاب ظهور کرده است را گم نکنید وگرنه خدایی را گم کرده‌اید که می‌توان با او اُنس گرفت. تجربه‌ی حقیقت در بستر نظر به سیره‌ی انسان‌هایی ممکن است که عارف به زمانه‌ی خود باشند به همان معنایی که گفت:

 در خدا گم شو وصال این است و بس         گمشدن گم کن کمال این است و بس

اگر بناست با قصه‌ی «تعرف الأشیاء باضدادها» به موضوعات نگاه کنیم، آیا دشمنیِ خبیث‌ترین و بی‌خداترین انسان‌های عالَم با انقلاب اسلامی حجت بالغه‌ای نیست که شیاطین عالَم با تمام وجود متوجه‌ی گوهر انقلاب اسلامی شده‌اند و به کفرِ نسبت به آن کمر بسته‌اند؟! و ما باید انقلاب اسلامی را همان‌طور که شیطان می‌بیند، ببینیم ولی به جایِ کفرِ بدان، ایمانِ به آن را پیشه کنیم. موفق باشید

19184
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر: چرا مکاشفه آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني را طرفداران و مخالفان او به 2 گونه نقل کرده اند. طرفداران مي گويند که حضرت مهدي (ع) در آسمان با خطي سبز براي او نوشت که طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانکارنا – ولي مخالفان مي گويند در مكاشفه‌ای می‌بیند كه حضرت بقیّةالله ارواحنا فداه كاغذی به او دادند و در پشت آن كاغذ به خطّ سبز نوشته است: أنا الحُجّة‌ُ ‌ابْنُ الحَسَن. خودش این مكاشفه را تعبیر به بطلان سیر و سلوك خود نموده؛ و از آنجا از عرفان و پیمودن راه خدا زده می‌شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم. ولی مگر مشکل ما امروز، این حرف‌هاست؟ در تاریخی که دشمنان اسلام هزاران شبهه مطرح کرده‌اند که تنها باید با استدلال‌های عقلی و فلسفی در مقابل آن‌ها ایستاد. موفق باشید

19182
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر فراوان: اگر بشود عمل پیوند مغز انجام شود آیا شخص همان شخص اولی است یا دومی؟ ذات و هویت شخص کجاست؟ اطلاعات انسان در روح او ذخیره است یا در مغز او؟ پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مقدماتی که باید مطرح شود این موضوع را باید با حوصله در کتاب «خویشتن پنهان» دنبال کنید، سری هم به آرشیو پرسش و پاسخ سایت در قسمت آرشیو بزنید. موفق باشید

19181
متن پرسش
سلام: 1. بنده حقیر نوجوانم پدر و مادرم اجازه روزه نمی دهند چگونه می توان آن حالت تجرد را در صدقه دادن به جای روزه بدست آورد آیا راهی هست؟ ۲. بنده کسی را دیدم که گناه می کند و شهادت را هم طلب می کرد اما بنده که حالی هم داریم سعی می کنم گناه نکنم باز آماده شهادت نیستم. آیا می توانم تیر در چشم خورده ام را احساس کنم؟ نه چه کنم. آیا او جلو تر است؟ ۳. چه کنم غم مردم رو بخورم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان با رعایت حلال و حرام الهی به نحوه‌ای به نور عصمت نزدیک می‌شود و یک‌نوع همسنخی در جانِ خود با امامان معصوم پیدا می‌کند و این، مقصد اصلی است. حال در این مسیر هرچه پیش آید، همان خوب است. موفق باشید

19179
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خدا قوت. در جزوه «مطهری فردای تاریخ ما» از شهید مطهری نقل فرموده اید که آزادی در تفکر آزاد است نه در عقیده، در این صورت باید با عقاید متفاوت صرفا برخورد نظری داشت؟ راه صحیح برخورد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا بحث بر سر آن است که نمی‌توان گفت هرکس هر عقیده‌ای می‌تواند داشته باشد و آن را حق دانست. زیرا عقیده باید بر اساس برهان باشد. ولی راه برخورد با هر عقیده‌ای تا وقتی که مضر به حالِ فرد یا جامعه نباشد، به عهده‌ی خود افراد است و آزادند که آن عقیده را داشته باشند.

19177
متن پرسش
سلام استاد: تفاوت وَهم اخلاقی و قوه واهمه رو لطفا بیان کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار قوه‌ی واهمه آن است که صورت‌ها را معنا و معناها را صورت می‌دهد. ولی وهمِ اخلاقی کارش صورت‌سازی‌های دروغین است. مثل آن‌که ثروت را عامل سعادت می‌داند. موفق باشید

19176
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: شنیدم کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» را مطالعه کرده اید. نظرتان راجع به این کتاب چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خوبی است به‌خصوص اگر با شرح جناب آقای دکتر ربانی که در کانال «ندای اندیشه» (@nedayeandishe) هست، آن را دنبال کنید. موفق باشید

19175
متن پرسش
با سلام: فرموده بودید اگر کسی حرام و حلال رو رعایت می کرد برای ازدواج مناسب است، با توجه به مسائل سیاسی پیش آمده و اینکه بنده موضوع ولایت فقیه برایم بسیار مهم است پاسخم به کسی که آقای احمدی نژاد را اصلح می داند و با هیچ استدلالی قانع نمی شود چه باید باشد؟ ضمن اینکه ایشان نقدهای تندی هم به رهبری دارند، به نظر شما این مسائل بعدها باعث اختلاف نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر طرف نسبت به رهبر مسئله دارد، احتمالاً سلامت زندگی به خطر می‌افتد. این حالت، بدتر از آن است که کسی نسبت به رهبر بی‌تفاوت باشد. موفق باشید

19171
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز می خواستم نظر شما را در مورد نوع کار کردن ژاپنی ها که گاهی هفده هجده ساعت کار می کنند بدانم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این زندگیِ بدی است. چرا باید نیازهای دنیایی آدم این اندازه زیاد باشد که مجبور باشد برای رفع آن نیازها، این اندازه کار کند؟! موفق باشید

19168
متن پرسش
علامه حسن زاده آملی می گوید: «در قعر جهنم جرجیر می روید زیرا که نار منقطع می شود و عذاب مرتفع می گردد...». ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، صفحه ۲۱۳ ولی امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: «بعضی از مردم چقدر احمق هستند که می گویند در وادی جهنم جرجیر می روید در حالی که خداوند فرموده است: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ، پس چگونه سبزی می روید؟!». الکافی، جلد ۶، صفحه ۳۶۸ میشود منظور علامه را توضیح دهید که صراحتا با حدیث مخالف است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه خوانده‌اید سخن علامه حسن‌زاده نیست و جناب علامه آن را ترجمه کرده‌اند و اکثر علماء با این سخن محی‌الدین مخالف‌اند از جمله آیت‌اللّه جوادی معتقدند: «مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است» البته بحث آن مفصل است. موفق باشید

19167
متن پرسش
با عرض سلام: سوالی هست که مدتها ذهن من را مشغول کرده است و آن این است که چطور می شود در دنیا به تقدیراتی که داریم پی ببریم تا بدانیم چه نقشی در این عالم داریم و در پی روزی و جایگاه خود دچار سردرگمی نشویم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این از اسرار الهی است. تنها می‌توانیم به حکم وظیفه‌ی دینی خود عمل کنیم تا خداوند راه حق را در مقابل ما بگشاید. موفق باشید

19166
متن پرسش
سلام: می خواستم بدانم از نظر شما جایگاه دانشگاه (علی الخصوص دانشگاه هایی که بیشتر آموختن یک حرفه مثل پزشکی، مهندسی یا هنر را به عهده دارند) در وضعیت تاریخ کنونی با توجه به نظریاتتان در خصوص تفاوت حکمت و دانش مدرن و همچنین رسالت دانشگاه که به گفته ی شهید آوینی تربیت شهروندان مناسب دنیای مدرن و ... می باشد که از نظامات دنیای مدرن پیروی می کند و روح دنیای مدرن در تضاد با روح اسلام می باشد، چیست؟ نحوه ی برخورد صحیح ما با این آکادمی چه باید باشد؟ تسخیر یا دوری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما فعلاً با همین نهادهای آموزشی روبه‌روئیم. لذا باید با خودآگاهی نسبت به این نقص‌ها سعی کنیم در همین بسترها بشری تربیت شود تا به مرور هدف اصلی آموزش در نظام اسلامی شکل گیرد. موفق باشید

19163
متن پرسش
سلام استاد: درباره روح زمانه توضیحات خیلی خوبی دادید اما تعریف خود روح زمانه برام روشن نشد؟ توضیحات شما درباب اهمیت اون و روایات بود، ولی خود روح زمان یعنی چی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع وجودی و وجدانی است و تعریف‌بردار نیست، بلکه انسان باید آن را احساس کند. مباحث شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» برای چنین احساسی کمک خواهد کرد. موفق باشید

19161
متن پرسش
سلام استاد: دو تا سوال در مورد خواب داشتم: اولی اینکه آیا در خواب چه خواب حقیقی و چه غیر حقیقت دار ما به عالم دیگه حاضر میشیم؟ اگر بله، پس فرق عالم خواب‌های حقیقی با عالم خواب های باطل چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رؤیای غیر صادقه ما با وهمیات خود روبه‌رو می‌شویم و یا اگر هم نفس ناطقه‌ی انسان با حقایق روبه‌رو شود، وهمیاتش در او تصرف می‌کند. موفق باشید

19160
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز ملاک و معیار اینکه بفهمیم یک چیزی و عملی، ملکه ی ما شده و در قیامت با آن مواجهیم چیست؟ یعنی از کجا بفهمیم یک چیزی ملکه ی ما شده؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی چیزی ملکه‌ی انسان شد، بدون هر تعللی و تردیدی، اگر آن چیز عقیدتی باشد آن را تصدیق می‌کند و اگر عملی باشد آن را انجام می‌دهد. موفق باشید

19157
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ما یک گروه پنج نفره هستیم که دور هم جمع شدیم. چیزی که ما را دور هم جمع کرده این است که یک جوان شیعه ی انقلابی تو سال 96 ، چه کارهایی باید انجام دهد؟ در چه زمینه هایی باید روی خودش کار کند؟ در چه کارهایی باید سررشته داشته باشد؟ امام زمان از ما انتظار انجام چه کارهایی را دارند؟ امام و رهبری چه انتظاراتی از ما جوانان دارند؟ تصمیم گرفتیم برای رسیدن به این موارد سیری را برنامه ریزی کنیم. به همین خاطر برآن شدیم نظر چندتن از اساتید را در مورد این موضوع جویا شویم تا بتوانیم برنامه ای کامل و جامع را طرح ریزی کنیم. به همین خاطر به مساعدت افرادی همچون شما داریم. در ابتدا برای اینکه شناختی کلی به افراد گروه داشته باشید بای عنوان کنم که همه ی ما دانشجو هستیم. دانشجو رادیولوژی دانشگاه اصفهان - دانشجو پرستاری اصفهان - مهندسی عمران آزاد نجف آباد - بیوشیمی آزاد نجف آباد - صنایع جهاد دانشگاهی خمینی شهر. همه بچها متولد 75 - 76 هستن. چهار نفر خمینی شهری و یک نفر آبادانی. جدای از این برنامه ای که سعی در انجام آن داریم، تمام اعضای این گروه در برنامه ای دیگر تحت عنوان (سیر معرفتی استاد طاهرزاده) شرکت دارند که در آن روی کتاب های شما کار می کنیم و تا الان معرفت النفس و برهان صدیقین را کار کردیم. (سیر اعتقادی است) تصمیم گرفتیم که در این حلقه ی جدید مباحثی را علاوه بر مبحث سیر فوق کار کنیم. تحقیقاتی انجام دادیم که نتایج آن: مطالعه نهج البلاغه - مطالعه قرآن به همراه معنی - مطالعه ی صحیفه ی امام - مطالعه ی زندگی نامه و وصیتنامه شهدا - مطالعه و بررسی صحبت های رهبری - کار کردن روی معارف دعاهایی همچون مناجات خمس عشر و ... بود که هر کدام به نوبه ی خود نیاز به انجام و کار کردن دارد. و اما درخواست ما از شما: اولا که بنظر شما ما روی چه مباحثی کار کنیم؟ (آیا همین مباحث گفته شده یا چیزی دیگر؟) دوما چون مسلما مطالبی که باید کار شود (چه چیزهایی که مطرح شد، چه چیز های دیگری که نیاز است) بسیار زیاد است خواهشمندم برنامه ی پیشنهادی خود برای اولویت بندی و اهم و مهم کردن مباحث و تحت یک سیر درآوردن مباحث، را برای ما ارسال کنید. تا از برکات تمامی این مباحث به نوبه ی خود بهره مند شویم و همچنین اگر موضوعی هست که لازم است علاوه بر این مباحث کار کنیم را به ما گوشزد نمایید. مخلص کلام : چهار پنج تا جوونیم. میخوایم رو خودمون کار کنیم. یه برنامه به ما پیشنهاد بدین. هم از لحاظ محتوایی هم از لحاظ شیوه ی اجرا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید فعلاً خوب است که در دو جبهه‌ی معرفتی و زمان‌شناسی کار شود. مسیر معرفتی را بعد از «برهان صدیقین» با مباحث معاد و شرح صوتی آن ادامه دهند و زمان‌شناسی را با مباحث «انقلاب اسلامی» از کتاب «انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی» تا کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دنبال کنند تا إن‌شاءاللّه کار به مباحث قرآنی بکشد. به‌خصوص اگر بتوانند سری به بحثی که در رابطه با سوره‌ی آل‌عمران شده است بزنند که شروع خوبی است. موفق باشید 

19156
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید استاد خواستم اگه ممکنه نظرتون رو در مورد متن زیر که در کتاب الله شناسی جلد 1 علامه طهرانی است، بفرمایید. استاد سوال من این است که آخر نفهمیدم که اگه می توان در کنه ذات خدا فانی شد، پس چگونه نمی توان به آن علم پیدا کرد؟ متن: و محصّل‌ و نتيجه‌ حاصله‌ از گفتار اين‌ عارف‌ ربّانيّ (شبستری) آن‌ است‌ كه‌: خداوند را با صفات‌ او مي‌توان‌ شناخت‌ ؛ و ذاتش‌ را نمي‌توان‌ شناخت‌. در اينجا اين‌ سوال‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌: چرا ذات‌ خدا را نمي‌توان‌ شناخت‌؟! لابدّ پاسخ‌ آن‌ مي‌باشد كه‌ چون‌ او لايتناهي‌ است‌ و انسان‌ محدود و متناهي‌؛ لهذا احاطه‌ كه‌ لازمه معرفت‌ و شناخت‌ است‌، از مقيّد و محدود و متناهي‌ به‌ ذات‌ لايتناهي‌ محال‌ است‌. سوال‌ مي‌شود: همانطور كه‌ احاطه بر ذات‌ غيرمتناهي‌ محال‌ است‌، احاطه بر صفات‌ غيرمتناهيه‌ نيز محال‌ است‌، بنابراين‌ شناخت‌ خدا را با صفات‌ همچنين‌ بايد محال‌ باشد. ص 227 اگر جواب‌ داده‌ شود: شناخت‌ خدا با صفات‌ و آثار متناهيه‌ او مي‌باشد، نه‌ صفات‌ كلّيّه‌ عامّه‌ لازمه‌ ذات‌ كه‌ غيرمتناهي‌ است‌. سوال‌ مي‌شود: در ذات‌ هم‌ همينطور دنبال‌ وجود جزئي‌ و ذات‌ جزئي‌ كه‌ مترشّح‌ از ذات‌ اوست‌ مي‌روند نه‌ دنبال‌ ذات‌ كلّي‌ و وجود مجرّد بسيط‌ لايتناهي‌ وي‌. بنابراين‌ وجه‌ استحاله‌ آن‌ چيست‌؟! اگر در پاسخ‌ گفته‌ شود: آري‌، شناخت‌ خدا با صفات‌ غيرمتناهيه‌ او نيز محال‌ است‌ همانطور كه‌ شناخت‌ ذات‌ او استحاله‌ دارد، ولي‌ شناخت‌ خدا با صفات‌ بوسيله فناي‌ در صفات‌ صورت‌ مي‌گيرد؛ و در فناء حدّ و قيد و تناهي‌ معني‌ ندارد. سالك‌ راه‌ خدا در صفات‌ غير متناهيه‌ او نيست‌ و نابود مي‌گردد. جواب‌ آن‌ است‌ كه‌: در ذات‌ نيز اينچنين‌ است‌، شناخت‌ ذات‌ خدا با فناي‌ در ذات‌ تحقّق‌ مي‌پذيرد. پس‌ در ذات‌، عنوان‌ سالكي‌ نيست‌ تا خدا را بشناسد؛ خداست‌ كه‌ خدا را مي‌شناسد. در صفات‌ هم‌ ايضاً اينطور مي‌باشد. زيرا در مقام‌ فناء محض‌ در صفات‌ كلّيّه حقّ تعالي‌ عنوان‌ و اسمي‌ از سالك‌ باقي‌ نمي‌ماند تا به‌ صفات‌ وي‌ پي‌ برد؛ بلكه‌ خداست‌ كه‌ صفات‌ خدا را مي‌شناسد و امّا در صفات‌ جزئيّه‌ و در ذات‌ جزئيّه‌، علم‌ و معرفت‌ بدون‌ اشكال‌ است‌. اگر گفته‌ شود: خدا ذات‌ جزئي‌ ندارد بلكه‌ موجودات‌ طلوع‌ و ظهور وجود اويند، گفته‌ مي‌شود: خدا صفات‌ جزئي‌ نيز ندارد بلكه‌ صفات‌ موجودات‌ طلوع‌ و ظهور صفات‌ اويند. بالجمله‌ اين‌ سخن‌ كه‌ خدا را با صفات‌ مي‌توان‌ شناخت‌ نه‌ با ذات‌؛ اگر منظور و مراد صفات‌ كلّيّه‌ است‌ آن هم‌ امكان‌ ندارد، و اگر مراد صفات‌ جزئيّه‌ است‌ ميان‌ ذات‌ و صفات‌ تفاوت‌ نيست‌ و امكان‌ فنا و استحاله‌ و اندكاك‌ همانطور كه‌ در صفات‌ او جلّ و علا ممكن‌ است‌، در ذات‌ او جلّ و علا نيز ممكن‌ است‌. ص 228
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام فنایِ ذات به جای علمِ خودمان به خودمان، با علمِ خدا، خود را عالِم به خدا می‌یابیم که بحث آن مفصل است و خواجه عبداللّه در منزل «توحید» از آن سخن گفته است که در آن‌جا می‌فرماید:

]التوحيدُ تنزيهُ اللّه تعالى عن الحدَث. و إنّما نَطَقَ العلماءُ بما نَطقوا به، و أشارَ المحقّقونَ بما أشارُوا إليه‏ في هذا الطريقِ لقصدِ تصحيحِ التوحيد. و ما سواهُ من حالٍ أو مقامِ، فُكلُّه مصحوبُ العِلَل.[

توحید تنزیه حضرت الله عزوجل است از وجود هر مخلوق و حادثی در کنار او و آنچه را علماء در رابطه با تصحیح توحید بیان کرده‌اند و اهل تحقیق بدان اشاره نموده‌اند - اعم از بیان حال و مقام - همه با نقص همراه است.

تنزیه توحید از حدث یعنی تنها خدا بماند و بقیه یعنی حادثات معنا نداشته باشند و در این رابطه تمام منازل و مقاماتی که گذشت نسبت به این توحید با نقص همراه بود.

]و التوحيدُ على ثلاثةِ وجوهٍ: الوجه الأوّل: توحيد العامّة الذي يَصِحُّ بالشواهد.[

]و الوجه الثاني: توحيدُ الخاصَّةِ و هو الذي يثبتُ بالحقائق[

]و الوجه الثالث: توحيدُ قائمٌ بالقِدم و هو توحيدُ خاصّة الخاصّة.[

و توحید بر سه وجه است. وجه اول: توحید عامه است که از طریق شواهد به دست می‌آید – اعم از تذکر شریعت یا استدلال به صنایع عالم صنع – و وجه دومِ توحید: توحید خاصه است که آن توحیدی است که از طریق حقایق برای سالک اثبات می‌شود. و وجه سوم توحیدی است که قائم به قِدَم است و آن توحید خاصة الخاصه است.

همچنان که ملاحظه فرمودید توحید عامه با نظر به شواهدی به دست می‌آید که حاکی از حضور یگانه حضرت حق در عالم است، بدون آن که رؤیتی در میان باشد حال چه آن توحید با تفکر در عالم صنع به دست آمده باشد و چه با تذکری که شریعت می‌دهد و فطرت انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد و اما توحید خاصه با نظر به افعال الهی و الهامی که از طرف خدا برای سالک صورت می‌گیرد پدید می‌آید و مربوط به سالکی است که به مرحله‌ی احوال رسیده و منور به فهم عین الله شده و قضا و قدر الهی برایش حل شده و توحید خاصة الخاص توحیدی است که به ازلیّت و قِدَم الهی قائم است یعنی توحیدی است که به خودِ خدا قائم است و اوست که در میان است و می‌گوید یکی بیش نیست. در این مرحله علمِ به شهود برداشته می‌شود و همه چیز حتی وجود سالک در عین جمع متلاشی می‌گردد.  

]فأمّا التوحيدُ الأوّلُ فهو شهادةُ أن «لا إله إلّا اللّه» وحدَه لا شريك له، الأحدُ الصمد، الذي‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» هذا هو التوحيدُ الظاهرُ الْجَليُّ الذي نَفَى الشركَ الأعظم، و عليه نُصِبَتِ القبلةُ، و به وَجَبَت الذمَّةُ، و به حُقِنَتِ الدماءُ و الأموال، و انفصلت دارُ الإسلامِ من دارِ الكفر، و صحَّتْ به الملَّةُ للعامّة و إن لم يقوموا بحقّ الاستدلال، بعد أن سَلِموا من الشبهة و الحيرة و الريبة، بصدق شهادة صَحّحها قبول القلب.[

اما توحید اول همان شهادت«لا إله إلّا اللّه» وحده لا شريك له، اَلَأحدُ الصمدُ الّذي‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» است. این توحید، توحید ظاهرِ جَلی است که موجب نفی شرک اعظم یا شرک جلی می‌گردد و براساس این توحید قبله تثبیت می‌شود – مکه قبله افراد قرار می‌گیرد – و بر اساس این توحید است که ذمه و حرمت هر مسلمان بر مسلمان دیگر واجب می‌گردد و خون و مال آن‌ها محفوظ می‌ماند و دار اسلام از دار کفر مشخص می‌گردد و دین برای عامه‌ی مردم پذیرفته می‌شود اگر چه نتوانند بر آن دلیلی اقامه کنند بعد از آن که از شبهه و گمراهی و شک سالم باشند، با صدق و شهادتی که پذیرش قلب را صحت بخشد و قلب قبول کند.

]هذا توحيدُ العامّةِ اَلَّذي يصحُّ بالشواهد. و الشواهدُ هي الرسالةُ و الصنائع، يجب بالسمع، و يوجد بتبصير الحقّ، و ينمو على مشاهدة الشواهد.[

این توحید عام است که با شواهد درست می‌شود و شواهد عبارت است از رسالت و صنایع عالم صنع و نظام متقن عالم وجود که واجب می‌شود پذیرش این توحید با شنیدن آن و حاصل می‌شود آن توحید با نور ایمانی که حق بر قلب انسان القاء می‌کند و با مشاهده شواهدی از توحید در عالم آن ایمان دمبدم افزوده می‌شود.

]و أمّا التوحيد الثانيِ الذي يثبتُ بالحقائق، فهو توحيدُ الخاصَّة. و هو إسقاطُ الأسبابِ الظاهرة و الصعودُ عن منازعاتِ العقول، و عنِ التعلّقِ بالشواهد. و هو أن لا تشهدَ في التوحيدِ دليلاً و لا في التوكُّلِ سبباً، و لا للنجاةِ وسيلةً[

و توحید مرحله‌ی دوم توحیدی است که از طریق حقایق شکل می‌گیرد و توحید خاصه است و آن عبارت است از اسقاط اسباب ظاهری برای سالک – همه به عنوان فعل حق ظهور می‌کنند – و بالا رفتن از منازعات و کشمش‌های عقلی و استدلالی و صعود و عبور از تعلق به شواهد و استدلال و این صعود در آن است که در توحید به دنبال دلیل عقلی نگردی و نه در توکل به دنبال سبب بگردی و نه در نجات به دنبال وسیله‌ای باشی.

همچنان که گذشت در توحید افعالی که مربوط به خاصه بود فهم سالک با الهام الهی شکل می‌گیرد و نه به کمک استدلال و لذا اسباب ظاهری که در بنی آدم معروف‌اند در منظر او نقشی ندارند، سالک در این مقام  همه اسباب را مجاری افعال الهی می‌یابد و چون با نور فهم الهی می‌بیند قیل و قال‌های عقلی از میان می‌رود و این توحید از آنجایی که نوری است از طرف خداوند تعلق به شواهدی که بخواهند آن را اثبات کنند ندارد همچنان که می‌بیند «لا مؤثر فی الوجود الا الله» پس به جهت شهودی که پیش آمده همه اسباب در مسبب الاسباب متلاشی می‌شود و جای اعتماد به وسایل نمی‌ماند بلکه نجات خود را نیز در اعمال صالحه خود جستجو نمی‌کند.

]فتكونُ مشاهداً سبقَ الحقِّ بحكمِه و علمِه و وضعِه الأشياءَ مواضعَها و بِتَعْليقِه إيّاها بأحايينها و إخفائِه ايّاها في رسومها، و تَحِقّق معرفةَ العلل، و تُسْلُكُ سبيل إسقاط الحدَث.[

]هذا توحيدُ الخاصّة، الذي يصحُّ بعلم الفناء، وَ يَصْفُو في علمِ الجمع، و يَجْذِبُ إلى توحيد أربابِ الجمع.[

در این مقام سابق بودن حق تعالی را به حکم و علم ازلی‌اش مشاهده خواهی کرد – که هر چیزی همان گونه که در حکم ازلی تعیین شده و در علم ازلی برای خود معلوم گشته خواهد بود – و نیز مشاهده خواهی کرد که حق تعالی از ازل هر چیزی را در جای خود قرار داده و آن را بر زمان خود معلق ساخته و او آن‌ها را در رسوم‌شان پنهان داشته – چیزی که برای محجوبین از تصرف و تقدیر الهی روشن نیست – پس چون در این مرحله سابق بودن حق تعالی در این امور برایت روشن شد، معرفت نقصِ اشیاء برایت محقق خواهد شد و سلوک می‌کنی به سوی اسقاط حدَث و واقعیت پنداشتن مخلوقات.

این توحید، توحید خاصه‌ای است که از طریق علم به فناء شکل می‌گیرد – نه عین فناء بلکه علم فناء – و در علمِ الجمع خالص و صاف می‌گردد – نه در عین الجمع بلکه در علم الجمع – و چنین شخصی که در این مقام از توحید است آرام‌آرام به توحید ارباب جمع – که وحدت شخصیه است – جذب می‌گردد.

توحید خاصه با علم به فناء حاصل می‌شود و سالک در این مرحله می‌داند تجلی ذاتی یعنی چه در حالی که خودش در حضرت واحدیت است یعنی در مرحله قبل از فناء در ذاتِ احدی. در این مقام سالک ناظر حضور حق است در همه‌ی عالم با تجلیات اسماء و صفاتش و حکم ازلیِ هر چیزی را مشاهده می‌کند که چگونه علم حق مبتنی بر معلوم ازلی، حکم مخصوص آن معلوم را از ازل جاری ساخته است.  

]و أمّا التوحيدُ الثالث: فهو توحيدٌ اِخْتَصَّهُ اللهُ لنفسه، و استحقَّه بقدره، و ألاحَ منه لائحاً إلى أسرارِ طائفةٍ من صفوتهٍ و أخرسَهم عن نعتهِ و أعجزَهم عن بثَّه.[

و توحید مرحله‌ی سوم توحیدی است که خداوند به خود اختصاص داده و مخصوص خودِ خداوند است و او سزاوار چنین توحیدی است آن طور که قدر اوست و خداوند پرتوی از آن توحید را بر سرّ طائفه‌ای از برگزیدگانش آشکار کرده و آن‌ها را نسبت به توصیف آن توحید لال کرده و از انتشارش عاجزشان نموده.

توحید مرحله‌ی سوم توحیدی است که غیر حق از آن نصیبی نمی‌برد و کسی در آن راه ندارد، آری عده‌ای از برگزیدگان خالص شده را بالا می‌برد تا آن‌ها آن موطن را حسّ کنند و این‌ها با چشم حق می‌بینند که حق این گونه است و به همین جهت کسی نمی‌تواند آن مقام را توصیف کند زیرا تا خلق تماماً فانی نشود خداوند این موطن خود را نشان‌شان نمی‌دهد و غیر خدا کسی به حقیقت و کنه آن گاه نمی‌شود همان‌طور که آیه کریمه می‌فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(انعام/91) و آنچه در بیان عرفا می‌آید، پرتوی است از طرف حضرت حق تا ما از آن مقام خبردار شویم، از زبان عرفایی که به مقام بقاء بعد از فناء رسیده‌اند و تنها به حق باقی‌اند.

]و الذي يُشارُ بِه إليه على ألْسُنِ الْمشيرين: «أنَّه إسقاطُ الحدَثِ و إثباتُ القِدم» على أنَّ هذا الرمزُ في ذلك التوحيد علّةٌ لا يصحُّ ذلك التوحيدُ إلّا بإسقاطِها.[

و آنچه از توحید بر زبان اشاره کنندگان بدان اشاره می‌شود عبارت است از آن که توحید «اسقاط حَدَث و اثبات قِدَم» است در حالی که در این اشاره و رمز جهت توصیف توحید نیز نقص هست و توحید صحت نمی‌یابد جز با اسقاط همین رمز و اشاره.

با توجه به این که در فراز قبلی فرمود حضرت حق عده‌ای را به توحید خود راه می‌دهد و هر کس به آنجا رفته و بخواهد خبر دهد تنها می تواند چنین بگوید که توحید اسقاط حدث و اثبات قِدَم است به این معنا که توحید نفی هر گونه مخلوق و اثبات حضور ازلی حق است می‌فرماید البته چنین اشاره کردنی در مورد توحید حضرت حق با نوعی خِلل توحیدی همراه است زیرا حتی این توضیح هم موجب حجاب توحید حق می‌شود زیرا توحید جایی است که تنها خدا، خدایی می‌کند و جایی برای توضیح دهنده نمی‌ماند.

]هذا قطبُ الإشارةِ إليهِ على ألسُنِ علماء هذا الطريق، و إن زَخْرَفوا لهُ نعوتاً، و فَصِّلوه فصولاً، فانَّ ذلك التوحيد تَزيدُه العبارةُ خفاء، و الصفةُ نفوراً، و البسطُ صعوبة.[

این توصیف از توحید که در بالا ذکر شد قطب و مرکز اشاره‌ای است که بر زبان علماء طریق عرفان جاری می‌شود اگر چه بر آن صفاتی را آراسته‌اند و فصولی را افزودند با این همه آن توصیفات موجب افزایش فنای آن توحید می‌شود و صفت موجب دور کردن افراد می‌گردد و بسط موضوع کار را سخت‌تر می‌کند.      

]و إلى هذا التوحيد شَخَص أهلُ الرياضةِ و أربابُ الأحوالِ و له قَصَدَ أهلُ التعظيم، و إيَّاه عَنَى المتكلّمون في عين الجمع. و عليه تَصْطَلِمُ الإشاراتُ، ثمّ لم ينطق عَنُه لسانٌ، و لم تُشر إليه عبارةٌ. فإنَّ التوحيد وراءُ ما يُشيُر إليه مكوَّنٌ، أو يَتَعاطَاهُ حينٌ او یُقِلُّه سببٌ[

و اهل ریاضت و صاحبان احوال به سوی این توحید روانه‌اند – تا تنها برای آن‌ها خدا بماند و دیگر هیچ نماند – و اهل تعظیم به دنبال چنین توحیدی هستند و معنا و مواد گویندگان عین جمع این توحید است و اشارت‌ها بر آن قطع می‌شود، سپس هیچ زبانی نمی‌تواند از آن سخن بگوید و هیچ عبارتی نمی‌تواند آن را توضیح دهد زیرا که توحید برتر است از آنچه مخلوقِ به وجود آمدهِ «مکوّن» بدان اشاره کند تا زمانی آن را برگیرد و یا سببی از آن برگوید.

هر کس در مورد توحید عبارتی گفت یا اشارتی کرد آن را یا در زمانی اداء کرد و یا به سببی نظر نمود در حالی که این کارها با فضای توحیدی که جز حق نباید بماند سازگار نیست. با آمدن توحید، اثنینیّت از میان می‌رود لذا نه اشاره‌ای در میان خواهد ماند و نه زبانی.

]و قد أجَبْتُ في سالفِ الزمان، سائلاً سألنى عن توحيد الصوفية بهذه القوافي الثلاث:[

در زمان‌های پیشین کسی از من در باره توحید صوفیه پرسید، با این سه بیت پاسخ گفتم.

ما وَحَّدَ الواحدَ من واحد                       إذ كلُّ مَن وحَّدُه جاحدٌ

احدی واحد قرار نداد خدای واحد را زیرا که هر کس او را واحد قرار دهد منکر توحید شده. زیرا توحید طوری است که با حضور او کسی نمی‌ماند تا او را تثبیت کند.

توحيدُ مَن ينطقُ عن نعته‏                      عاريةٌ أبطلها الواحدُ

توحیدی که کسی در وصف خدا بر زبان می‌آورد عاریه‌ای است، خدای واحد آن را باطل می‌کند. زیرا وقتی توحید مطلق به صحنه آید وجود همه‌ی مخلوقات عاریه‌ای می‌شوند.

توحيدُه إيّاهُ توحيُده‏                  و نعتُ من يَنْعُتُه لاحدٌ

توحید او خودش را، توحید است، خودش می‌گوید من یکی هستم و این توحید اوست نه توحیدی که ما بگوئیم. و وصف کسی که او را وصف کند از مسیر خارج است و از حق فاصله دارد.

البته این مباحث، مباحثی است که باید با استادِ ره‌رفته‌ای دنبال کرد. موفق باشید

نمایش چاپی