بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24582
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد در پاسخ به این شبهه که به تحدی قرآن می شود چه باید گفت؟ متن شبهه: درست است که تا حال کسی نتوانسته است سوره ای مثل قرآن بیاورد ولی از کجا معلوم شاید هزار سال دیگر انسانهای نابغه ای پیدا شوند و این کار را انجام دهند. این که در گذشته و حال کسی نتوانسته انجام دهد دلیل منطقی نیست که در آینده هم کسی نتواند. با تشکر و التماس دعا. لطفا در سایت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در هویت «زبان» است که در فلسفه‌ی زبان، امروزه به خوبی به آن می‌پردازند. هویتِ زبانِ انسان با کلام الهی، ذاتاً متفاوت است و اساساً زبانی که با فکر به ظهور آید غیر از زبانی است که انسان را در اختیار گرفته تا ظهور کند. موفق باشید

24581
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد طاهرزاده حفظه الله لطفا ویدیوی زیر را تماشا کنید. آیا این صحبتهای استاد پناهیان تحت عنوان به اندازه نیازت پول در نیار و حتما بچه مذهبی ها باید پول دار باشند. در تضاد آشکار با مشرب فکری شما نیست که تاکید دارید رزق در حد کفاف کافی است و طلب رزق بیشتر امری پسندیده نیست و تمام دعاهای وسعت رزق را به کفاف تقلیل می دهید. از پاسخ و تحلیل سخنان استاد پناهیان متشکرم. التماس دعا لطفا پاسخ را در سایت بگذارید احتمال دارد ایمیلم باز نشود. اگر لینک زیر باز نشود با سرچ عنوان بالا صحبتهای ایشان در آپارات یافت می شود. https://www.aparat.com/v/fn2lU
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن فرمایشات را قبلاً دیده‌ام. احتمالاً استاد در رابطه با زندگی فردی منظورشان نیست زیرا بنا ندارند روایاتِ کفاف را نادیده بگیرند. موفق باشید

24579
متن پرسش
سلام علیکم: کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم چه موقع باید خونده بشه؟ بعداز نهایه الحکمه یا قبل از آن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهتر است بعد از کتاب «نهایه» مطالعه شود. موفق باشید

24578
متن پرسش
سلام استاد: ما طلبه ها بعد از اینکه بدایه الحکمه و نهایه الحکمه رو خوندیم برای بحث نفس و معاد چه کتابی رو مطالعه کنیم؟ چون اون دو تا کتاب فاقد مباحث نفس و معاد هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «معاد» با شرح صوتی آن‌ و بعداً جلد ۸ و ۹ اسفار. موفق باشید

24576
متن پرسش
سلام و رحمت خدا: ببخشید استاد، جسارتاً نام اون دانشمند سوئدی که در کتاب جایگاه رزق انسان در هستی ازش نقل و قول کردین چیه؟ و اگر بخواهم یک کتاب ازشون بخونم پیشنهاد شما چی هست؟ مممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در مجله‌ی «کیهان فرهنگی» شماره‌ی ۱ و ۲ آن را مطالعه کردم و به کلّی نام او را فراموش کرده‌ام. کتاب‌های آقای دکتر سید حسین نصر می‌تواند در این رابطه با شما سخن بگوید. موفق باشید

24575
متن پرسش
سلام استاد عزیزم، خدا قوت، دو سوال داشتم: اول در مورد کتاب نیروی حال اکهارت توله، و این به حال بقاء در عرفان نزدیک هست یا نه؟ مورد تایید شما هست؟ من تا نصف کتاب رو خوندم میتونم از کتاب استفاده کنم؟ دوم در مورد روستای تبریزی ها در طالقان هست، به نظر میاد بیشتر به تمدن درست انسانی که شما در موردش تو کتاب هاتون دارید نزدیک باشن، نظرتون رو می خواستم بدونم، با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  ۱. آن کتاب را نخوانده‌ام. ولی رویهمرفته جناب اکهارت تحت تأثیر عرفان ابن عربی است. ۲. بنا نیست ما در این تاریخ و در مواجهه با فرهنگ غربی عقب‌نشینی کنیم، بلکه باید به راه برتری فکر کرد که در این رابطه عرایضی در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» شده است و نمونه‌ی آن را در جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۵۷۳ ملاحظه می‌کنید. موفق باشید

24574
متن پرسش
استاد گرانقدر سلام علیکم: در خطبه اول نهج البلاغه امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «كائِنٌ لا عَنْ حَدَث، مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم، مَعَ كُلِّ شَىْء لا بِمُقارَنَة،» «ازلى است و چیزى بر او پیشى نجسته، و نیستى بر هستى اش مقدم نبوده، با هر چیزى است ولى منهاى پیوستگى با آن»، «وَ غَيْـرُ كُلِّ شَـىْء لاَ بِمُزايَلَة» «و غیر هر چیزى است امّا بدون دورى از آن» حال سوال بنده این است که قسمت «مَعَ كُلِّ شَىْء لا بِمُقارَنَة، وَ غَيْـرُ كُلِّ شَـىْء لاَ بِمُزايَلَة» از کلام امام علی علیه السلام که با وحدت وجود منافات دارد، چگونه توسط حکمت متعالیه توجیه می شود؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همه‌ی تلاش معتقدین «وحدت وجود» برای آن است که سخن حضرت مولا «علیه‌السلام» درست فهمیده شود. بدین معنا که حضرت حق همه‌جا و با همه‌چیز هست، نه آن‌که حضرت حق، آن چیز باشد، بلکه همه‌ی مخلوقات، مظاهرِ حق‌اند به همان معنایی که حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «ما رأیتُ شیئً إلاّ و رایت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید

24573
متن پرسش
با سلام و آرزوی صبر و سعادت برای شما استاد عزیز: بنده و تعدادی از دوستانم مدتی است مطالعات غرب شناسی با محوریت کتب حضرتعالی را دنبال می کنیم. ما تابحال کتاب های گزینش تکنولوژی، مدرنیته و توهم و علل تزلزل تمدن غرب را مطالعه و گاه با هم بحث می کنیم. در این زمینه سوالی که بارها تکرار شده است را خدمتتان عرض می کنم، پیشاپیش از پاسخگویی شما ممنونم: ۱. شما جایی از عبارت «اکل میته» برای نحوه مواجهه با تکنولوژی استفاده کرده اید، با توجه به معنی این عبارت در فقه و بار معنایی مختص به آن، نوعی برداشت بوجود آمده که حاوی نوعی انفعال نسبت به تکنولوژی غربی است، لطفا این عبارت را بیشتر توضیح دهید و رابطه آن با بحث گزینش تکنولوژی که در مباحث خود مطرح کرده اید و همینطور رابطه آن با تئوری «اسلامیزه کردن» که از سوی برخی مطرح شده را برای ما روشن کنید. ۲. در زمینه نگاه غرب به مقوله تاریخ و مقایسه با دیدگاه توحیدی و همینطور نقد سبک زندگی غربی چه منابع و کتاب هایی را برای مطالعه و تحقیق پیشنهاد می کنید؟ و در نهایت اینکه بنده و برخی دوستان فعال در زمینه فعالیت انقلابی در فضای مجازی، برخی جلسات هفتگی را شرکت می کردیم. فعلا و با توجه به تعطیلی این جلسات از شما تقاضا داریم در صورت امکان وقتی جهت بازدید حضوری به ما اختصاص دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بد نیست در این مورد به کتاب «تمدن‌زایی شیعه» رجوع فرمایید. در قسمتی از آن کتاب چنین گفته شده است:

فرهنگ دينى و تعامل صحيح با طبيعت‏

سؤال: مسلّم است كه اگر علم ما علم همه‏ جانبه‏ اى باشد، براى رفع نيازهاى خود به بهترين نحو از استعدادهاى طبيعت استفاده مى‏ كنيم و در آن صورت بقيه‏ ى ملت‏ها متوجه و طالب آن‏ فكر و فرهنگ مى ‏شوند، به عبارت ديگر موجب حسرت و جذب بقيه مى ‏گردد، چيزى كه متأسفانه امروزه برعكس شده و ملت‏هاى مسلمان حسرت داشته‏ هاى غرب را مى ‏خورند. آيا آن عجايب علمى كه شيخ بهائى در اصفهان از خود به يادگار گذاشت، نمونه‏ اى از همان ابزار اسلامى است كه مى‏ تواند موجب حسرت ساير ملل باشد؟ مثل حمامى كه با يك شمع كارمى‏كرد؛ آن حمام از يك طرف زحمت راه‏ اندازى‏ اش كم بود، و از طرف ديگر بازدهى‏ اش زياد، بدون آن‏كه پس‏مانده‏اى داشته باشد و بخواهد به جنگ طبيعت و محيط زيست برود، آيا با توسعه و پيشرفت علوم غربى مى‏توان چنين ابزارى ساخت؟

جواب: خير، با توسعه‏ ى علوم غربى نمى‏توان چنين ابزارى ساخت، چون همان‏طور كه عرض شد، در علومِ ابزارسازِ غرب، يك «ميل» نهفته است و در نتيجه داراى جهت خاصى است كه نمى‏تواند با طبيعت تعامل كند و از استعدادهاى متعالى آن استفاده نمايد و لذا طبيعت خودش را راحت در اختيار آن فرهنگ قرار نمى‏دهد. اين‏جاست كه مى‏ بينيد بهره‏ گيرى از طبيعت، براى بشر غربى خيلى مشكل است. شما در نظر بگيريد اگر بخواهيد يك اتم منفجركنيد و از انرژى آن استفاده نماييد، چقدر بايد در مقدمات اين عمل انرژى صرف نمائيد. حالا بقيه كارهاى تمدن غربى از اين هم پر دردسرتر است. آنچه باز يادآورى مى‏كنم اين نكته‏ ى اساسى است كه انسان در فضاى جهان‏ بينى كه دارد فكر مى‏كند و عمل مى‏نمايد و به تعبير ديگر پايه‏ ى ساير علوم در هر فرهنگى علوم انسانى آن فرهنگ است و علوم انسانى آن فرهنگ غايت ساير علوم را بيان مى‏كند و سؤال ايجاد مى‏كند تا ساير علوم به وجود بيايند و آن غايت و هدف را محقق كنند و به سؤالات جواب دهند، علوم انسانى غربى كاملًا با علوم انسانى امثال شيخ بهايى متفاوت است، يكى بر اساس تفكر «جان‏لاك» مى‏ انديشد و يكى بر اساس نگاهى كه وَحى الهى در اختيار او قرار داده است، فكر مى‏كند.

سؤال: آيا آن نوع از علوم را شيخ بهائى با خود برده‏ است يا اين‏كه هنوز كسانى هستند كه از آن علوم خبر داشته‏ باشند و بتوانند نقش مهمى را در ساختن تمدن اسلامى ايفاكنند؟

جواب: به نظر بنده توجه به تمدن اسلامى جامعه را در بسترى قرار مى‏دهد كه به طور طبيعى از نيروهاى معنوى استفاده مى‏كند. مهم آن است كه اوّلًا؛ جهت‏ گيرى‏هاى ما درست شود. ثانياً؛ روش‏هاى ما در رابطه با طبيعت و انسان‏ها مطابق شرع تصحيح گردد. در اين حالت‏ بسترى فراهم مى‏شود كه در آن بستر استعدادها در همه جهات شكوفا مى‏گردد. مثلًا «نماز» را در نظر بگيريد؛ نماز صورت يك حقيقت ملكوتى در اين عالم است، كه با انضباط خاصى كه خدا دستور داده، مى‏توانيد با جنبه‏ ى ملكوتى نماز ارتباط پيداكنيد، به اين صورت كه پس از معرفت لازم، با استمرار موضوع، افق براى شما بازمى‏شود، تا با عالَم بالا مرتبط شويد. حتى اين كه در نماز يادتان مى‏آيد كه فلان كار را بايد انجام مى‏داديد، به جهت آن است كه آن افق مى‏خواهد بازبشود، اما تعلقات شما آن را منحرف مى‏كند، در هنگام نماز همين كه افق مى‏خواهد باز بشود، شيطان ذهن را منصرف مى‏كند به طرف ساعتتان كه در وضوخانه جا گذاشته‏ ايد اين يك نوع بازشدنِ افق است، اما شيطان آن را به طرف ساعت و ساير تعلقات دنيايى منحرف مى‏كند. نماز چنين قدرتى دارد كه شما را با جنبه‏ ى ملكوتى خودش مرتبط مى‏كند و بعد از ارتباط با جنبه‏ ى ملكوتى نماز، بقيه چيزها را بهتر مى‏توانيد بيابيد و بفهميد، عين همين حالتى كه با عبادت دينى براى شما حاصل مى‏شود تا باب عالم قدس به سوى شما باز شود، وقتى وارد فرهنگ ولايت اهل‏ البيت (عليهم السلام) به معناى ولايت و حاكميت خدا مى‏شويد، واقع مى‏شود و افق‏هايى در زندگى شما باز مى‏گردد كه مسلّم در آن افق، مشكلاتى را كه اين تمدن گرفتار آن است- كه اين‏همه بايد انرژى صرف كنيم تا انرژى مورد نياز خود را از طبيعت بگيريم- واقع نمى‏شود. نمونه‏ اش كارى است كه شما با حفر قنات براى تهيه‏ ى آب انجام مى‏دهيد و بدون آن‏كه انرژى زيادى صرف نمائيد از طريق استعدادهاى طبيعى، آب دائمى را به طرف خود سرازير مى‏كنيد، چون با روحيه‏ ى تعامل با طبيعت به طرف طبيعت رفتيد و نه با روحيه‏ ى سركوب استعدادهاى طبيت. اما آيا بناست با نوع فكرى كه شيخ بهائى «رحمة الله‏ عليه» حمام‏ خودش را گرم مى‏كرده است، كار كنيم؟ يا اصلًا فعلًا اين‏ها مشكل ما نيست؟ شايد در آن شرايط وظيفه‏ ى مرحوم شيخ بوده است كه آن كار را بكند، ولى ما نبايد به دنبال اين چيزها باشيم. همان‏طور كه عرض كردم اگر جهت‏ گيرى‏ها درست شود و روش‏هاى ما نيز مطابق شرع باشد، به‏ طور طبيعى و در جاى خود امكاناتى كه نياز داريم، به‏ دست مى‏آيد. هيچ‏كدام از بزرگانى كه به مقام طى‏ الارض مى‏رسند، نمى‏خواهند طى‏ الارض بكنند، خودش پيش مى‏آيد، به طورى كه آن مرد بزرگ در حينى كه در نجف زندگى مى‏كند، يك مرتبه جذبه‏ اى به سوى حضرت ثامن‏ الائمه (ع) در جانش پيدا مى‏گردد كه باعث مى‏شود ديگر طاقت ماندن در محل زندگى خود را نداشته باشد و لذا خود را در مشهد مقدس مى‏يابد. اين كه چطورى مى‏رود، شايد خودش هم نداند كه چطورى مى‏رود، اما مى‏بيند كه آن‏جاست! بعد ما مى‏ نشينيم از زاويه‏ ى تماشاگرى، اين‏ها را با هم بحث مى‏كنيم. اگر از خودش بپرسيد: شما چطورى طى‏ الارض مى‏كنيد؟ مى‏گويد: من نمى‏دانم، فقط يك‏مرتبه مى‏بينم در حرم حضرت امام‏ رضا (ع) هستم، شايد اين‏طور باشد. منظور عرضم اين است كه ما اصل آن موضوع را رها نكنيم كه اگر ما روش‏ هاى معنوى قابل اعتماد را درست طى كنيم، طبيعت در همه‏ ى ابعاد به كمك ما مى‏آيد. خداوند در اين رابطه مى‏فرمايد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»؛[1] اگر مردم ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان و زمين را به سوى آن‏ها مى‏ گشاييم. مسلّم همين‏طور است كه استعدادهاى ناب عالم هستى در اختيار اهل تقوى قرار مى‏گيرد. پس معلوم است كه در راستاى ايمان و تقواى حقيقى، يعنى ايمان و تقوايى كه در همه‏ ى مناسبات جامعه جارى شود، بهره‏ هاى زيادى مى‏توان از آسمان و از طبيعت گرفت، بدون اين‏كه اين همه انرژى صرف كنيم. شما ببينيد: امروزه چقدر انرژى صرف‏ مى‏ كنند تا بتوانند انرژى توليدكنند! آقاى «ايليچ» مى‏گويد: اين همه وقت در ساختن جاده، اتوبان و كارخانه‏ ى ماشين‏ سازى صرف مى‏كنيد تا سريعتر به كارهايتان برسيد، آيا صرف مى‏كند آن همه وقت صرف كنيم تا در جاى ديگر آن وقت را صرف نكنيم؟

۲. خوب است سری به جزوه‌ی «علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی» که بر روی سایت هست، و کتاب‌های دکتر زرشناس و دکتر داوری بزنید.

۳. بنده رویهمرفته هر روز صبح غیر از صبح یکشنبه، در مسجد خدیجه کبری «س» در خدمت رفقا هستم. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى اعراف، آيه‏ى 96.

24572
متن پرسش
سلام: چرا نباید ظاهرمان انگشت نما باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد چیزی نیست که لازم باشد سؤال بفرمایید. خودتان می‌توانید در موردش فکر کنید. موفق باشید

24571
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده طلبه هستم و شش سال هست که در حوزه درس می خوانم اما خیلی خوب درس نخواندم و بسیار ناراضی هستم. حافظه خوبی هم ندارم. درس ها یادم نمی مانند. خیلی ناامید شدم هم از درس خواندنم و هم از زندگی و آینده و ... از طرفی هم بسیار افسرده شدم و سر کوچکترین مسائل عصبی می شوم. وسواس غلبه کرده بر من. لطفا مرحمت بفرمایید و بنده رو راهنمایی کنید. مطلب دیگر خیلی به بنده می گویند که شما طلبه ها چرا کار نمی کنید و از منبر و اسم اهل بیت پول در می آورید. این هم ذهن بنده رو مشغول کرده و نسبت به درس خواندن سرد می کند. و چندین بار تصمیم گرفتم بروم دنبال کار و طلبگی را رها کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از خود نباید انتظار زیاد داشته باشید. با پشتکار به همان دروس رسمی حوزه بپردازید. ۲. خودِ دین با خمس و سهم امام، مسئول تأمین طلبه‌ها است. در واقع دین و شریعت به عهده گرفته است تا در حدّ امکان طلاب را تأمین کند تا آن‌ها بتوانند دین را به مردم برسانند. موفق باشید

24569
متن پرسش
سلام: خدا قوت. بنده سوال ۴۵۵۷ را که درباره آشنایی با مدل توسعه غربی بود از شما پرسیدم و شما در جواب فرمودید: «کافی است به اندیشه‌های فیلسوفان غربی از دکارت و کانت و هگل رجوع فرمایید به‌خصوص به بیکن، که محور اندیشه‌ی آن‌ها بهره‌برداریِ هرچه بیشتر از دنیاست. و اینان جایگاه قدسی برای دنیا قائل نیستند تا نسبتی خاص با آن برقرار کند بلکه بهره‌برداری از آن را به هر شکلی برای خود مجاز می‌دانند و این عین توسعه‌ای است که غرب دنبال می‌کند.» حالا لطف کنید و نام چند کتاب موثق از خود این متفکران یا کتابهای معتبری که دربارشون نوشتن برام معرفی کنید. البته اگه کتاب هایی باشه که جملات این اشخاص رو مستقیما نوشته باشه خیلی بهتره تا اینکه نویسنده برام عقایدشون رو شرح بده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مفصل و طولانی است. پیشنهاد می‌کنم از «تاریخ فلسفه» کاپلستون شروع کنید. موفق باشید

24568
متن پرسش
استاد گرامی سلام: تفاوت وحدت وجود مد نظر صوفیه با وحدت وجود حکمت متعالیه در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرا در آخرین آثار خود به‌خصوص در کتاب «ایقاظ النائمین» نظر صریح خود را در همراهی با وحدت وجودِ عرفا روشن می‌کند. موفق باشید

24567
متن پرسش
سلام: استاد شما در مباحث کتبی و صوتی تون درباره ی وحدت وجود عرفا توضیح فرموده اید؟ اگر آری در کدام یک از آثارتان؟ دوم اینکه نظر شما درباره وحدت وجود مدنظر عرفا چیست؟ چرا این عقیده ی وحدت وجود آنقدر مخالف داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، به شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام جهت مطالعه‌ی «وحدت وجود» بپردازید. موفق باشید

24566
متن پرسش
سلام علیکم: آیا خواندن فلسفه و عرفان نظری یا همان مباحث معرفت نفس، روی اوصاف و اخلاق آدمی اثر گذار است؟ مثلا کسی که قصد تزکیه نفس از رذایل اوصاف کرده اگر این مباحث معرفت نفس رو کار کنه سریع تر میتونه رذایل رو از جانش دور کنه؟ رذایلی چون حب جاه و شهرت، حسادت، تکبر، عجب، غضب و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مفید است. کافی است تجربه کنید. به همین جهت در مقدمه کتاب های اخلاق بحث معرفت نفس مطرح می شود. موفق باشید

24565
متن پرسش
سلام استاد: بنده مباحث غرب شناسی و انقلاب اسلامی و خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی و جزوات مربوط به فلسفه ی غرب جنابعالی را در مدت یک سال کار کردم و با توجه به تاکیدی که جنابعالی در مورد شناخت غرب دارید و مخصوصا فلسفه ی هایدگر بنده تصمیم گرفتم مدتی روی فلسفه ی هایدگر کار کنم می خواستم بنده را راهنمایی کنید که برای فهم درست هایدگر مخصوصا کتاب هستی و زمان چه مقدماتی را طی کنم آیا شرح صوتی این کتاب موجود است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بعد از چشیدن «حکمت متعالیه» و درکِ فهمی که در قوم ایرانی‌شیعه‌ی ما به ظهور آمده، برای مطالعه‌ی «هستی و زمان» شرح آقای دکتر صافیان خوب است. به نظرم مرکز سها، صوت آن درس را در اختیار دارد. موفق باشید

24564
متن پرسش
سلام: مسلم است که ترک محرمات و انجام واجبات موجب توفیق و سیر انسان به سمت خداوند است پس لزوم استاد که برخی از اساتید اخلاق می گویند جهت سیر الی الله چیست؟ آیا استاد اخلاق چیزی جز یاداوری محرمات و واجبات دین دارد؟ آیا انسان طالب خداوند و تهذیب نفس با مطالعه سرگذشت علما و عرفای بزرگ دین و عمل به دستورات و دستورالعمل های آنها که بر مبنای قرآن و علوم اهل بیت علیهم السلام است به مقصد نمی رسد؟ آیا خواندن کتاب های اخلاقی و عرفانی کار استاد را نمی کند؟ یا اگر استاد لازم است مربوط به سطح های بالای سیر و سلوک است یا در هر سطحی انسان نیاز به استاد اختصاصی دارد؟ چون دسترسی به استاد و پیدا کردن استاد طریق کاری بسیار صعب است مگر به توفیق خداوند.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست را در این مورد دنبال کنید. موفق باشید

24561
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: جواب سوال ۲۴۵۴۰ نه در سوالات هست نه در جیمیلم. جیمیل رو هم چک کردم سالمه ولی هنوز جواب نیومده. لطفا برایم ارسال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: ۲۴۵۴۰. باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماندن یا به شهررفتن به هر صورت جمع‌بندی به صورت جمعی باشد یعنی خودتان به تنهایی تصمیم نگیرید. ولی به نظر می‌آید تجربه‌ی خوبی بوده است که اولاً زندگی در شهرستان را تجربه کرده‌اید و ثانیاً با اُنس با ارحام، عواطفی را برای خود شکل داده‌اید که نیاز است تا آخر آن را حفظ کنید حال چه در شهرستان بمانید و چه در شهر. موفق باشید

24560
متن پرسش
سلام عرض می کنم: در سیر علمی فلسفه خوندنم مشکلی دارم که در درس های دیگه هم این سوال پیش می آید که حرکت بدون وجود مقصد بی معنا هست. فرضا من در فلسفه از عالم های روزگار خودم بشم و به حقیقت دست پیدا کنم اما صد سال بعد از حالا کس دیگری می آید و افق هایی جدید تری باز می کند. بوعلی هم بشویم بعد ها ملاصدرا می آید و تکمیل می کند. خلاصه آنکه هر چقدر در این دریای بدون عمق فرو بریم به ته اون نمی رسیم. خب جایی که ته ندارد چرا حرکت کنیم. هر چقدر بریم نسبت به بی نهایت صفر هست.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر تفکر به طور صحیح جلو برود همواره در بستر «وجود» انسان را جلو می‌برد و «وجود» در عین تشکیکی‌بودن همواره «وجود» است و نه عدم. موفق باشید

24559
متن پرسش
با اهداء سلام محضر استاد: آیا بیمه خودرو و امثال این امور شرک محسوب می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. شاید بتوان توجیهی دیگر برای آن داشت. از آن مهم‌تر آن قسمتی را که قانوناً اجبار کرده است به اعتبار رعایت قانون باید انجام داد. موفق باشید

24557
متن پرسش
سلام: خدا قوت. با عرض تبریک به مناسبت میلاد امام رضا علیه السلام یک جلسه کتابخوانی داریم با محوریت مقالات و کتب شهید آوینی. خودم هم دارم کتاب توسعه دکتر شهریار زرشناس رو می خونم. توی جلسه داشتم راجع به توسعه در کتاب توسعه و تمدن غرب صحبت می کردم که یکی از دوستان یه سوال ازم پرسید سخت رفتم توی فکر: گفت: از کجا میتونیم بفهمیم نظر غربی ها درباره توسعه اینه که توی این کتاب شهید آوینی یا توی کتاب دکتر زرشناس نوشته شده. شاید این آقایون برداشت خودشونو اینجا نوشتن. بهش گفتم از شرایط دنیای غرب هم میشه فهمید که نظر غربی ها اینه. خلاصه اینکه چون بنده نتونستم برای حرفام دلیل دقیق بیارم و غرب رو بشناسم و بشناسونم دیگه رفتم تو فکر حالا سوالم اینه: طرف گفت عینا چندتا از نظریات و جملات غربیان رو برام بیار که ببینم متفکراشون دقیقا چی گفتن نه سخنان خودمون و شهید آوینی و... لطفا چندتا منبع اصلی از اونا معرفی کنید تا بتونیم با نظریاتشون و جملاتشون آشنا بشیم و بعد تحلیلهای شهید آوینی رو. بخونیم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است به اندیشه‌های فیلسوفان غربی از دکارت و کانت و هگل رجوع فرمایید به‌خصوص به بیکن، که محور اندیشه‌ی آن‌ها بهره‌برداریِ هرچه بیشتر از دنیاست. و اینان جایگاه قدسی برای دنیا قائل نیستند تا نسبتی خاص با آن برقرار کند بلکه بهره‌برداری از آن را به هر شکلی برای خود مجاز می‌دانند و این عین توسعه‌ای است که غرب دنبال می‌کند. موفق باشید

24556
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مبحث معرفت شناسی در مسئله مطابقت بدیهیات اولیه با واقع جوابی که داده می شود آن است که: مفاهیم به کار رفته در اینها برگرفته از علم حضوری هستند. مثل هر معلولی احتیاج به علت دارد. آیا علم به خود این مسئله نیز که اثبات می شود برگرفته از علم حضوری اند، علم حصولی نیست؟ آیا دور باطل نمی شود؟ یا وقتی می گویند در قضیه هر معلول محتاج علت است با تحلیل مفهوم معلول این نتیجه می رسیم معلول موجودی است که نیاز به علت دارد و این از طریق علم حضوری یافت می شود پس با عالم خارج مطابقت دارد اگر سوال کنند که آنچه با علم حضوری یافت می شود شخصی است (وابستگی اراده به نفس) چگونه آن را تعمیم می دهیم؟ و در جواب گفته شود که از آن جهت که هر چیزی جز در مواردی که با علم حضوری مصداق بودن آن برای معلول ثابت است با برهان عقلی یافت شود که مصداق معلول است آن را تعمیم می دهیم. آیا این نیز خود علم حصولی نیست و دوباره دور باطل نیست؟ چگونه مسئله حل می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. آری! انسان ابتدا رابطه‌ی علت و معلول را به صورت علم حضوری در بین خود و حالات خود احساس می‌کند و آن را به امور بیرونی تعمیم می‌دهد. در این مورد نکاتی در جزوه‌ی «فلسفه‌ی غرب» در رابطه با نظر دیوید هیوم نسبت به علیت عرض شده است که عیناً برایتان کپی می‌گردد. موفق باشید

عليّت‏: هيوم در راستاى گرايش تجربى مسلكى‏ اش كه فقط به دريافت‏ هاى حس و مشاهده و تجربه اعتماد و باور دارد «عليت» يعنى رابطه علت و معلولى بين دو شى‏ء را بالكل مردود مى ‏داند مى‏ گويد: در وهله اول مى ‏بينيم همه اشيايى كه علت و معلول به شمار مى ‏آيند «هم‏ پهلو» هستند، در حالى‏ كه چه بسا شيئى با شى‏ء ديگر «هم‏ پهلو» باشد ولى علت آن به شمار نيايد و اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى هم داشته باشد؟ و چرا نتيجه مى‏ گيريم چنين علت‏هاى خاص بايد چنين معلول‏ هاى خاص را داشته باشند. يعنى چرا بايد اين معلول‏ها را به خدا نسبت دهيم و چرا بايد خدا را علت اين معلول‏ها بدانيم؟ ما چون بارها به تجربه «هم ‏پهلويى» آتش و گرما را مشاهده كرده‏ ايم يكى را علت و ديگرى را معلول مى‏ دانيم. گويا هيوم فكر كرده است اعتقاد به علت بر اساس تجربه بوده است و آن هم تجربه حسى. و بعد هم گفته ما فقط «هم‏ پهلويى» را مشاهده و تجربه‏ كرده ‏ايم و نه خود عليت را. و چون عليت را مشاهده نكرده‏ ايم نمى ‏پذيريم. در حالى‏ كه در جواب هيوم بايد گفت: اولًا؛ اصل عليت يك اصل عقلى است كه از حقايق عينى نشأت گرفته است، مثل حركت و قانون عليت قضيه ‏اى عقلى و علمى حصولى است كه از علم حضورى نفس به افعال خودش به‏ دست آمده است. يعنى نفس امورى مثل اراده را در خودش به علم حضورى مى‏ يابد كه سنخ وجود آن «تعلقى» يعنى قائم به غير است، و نفس به آن وجود مى‏ دهد، ولى وجود نفس بستگى به آن اراده ندارد و پس از علم حضورى به رابطه ‏اى كه بين نفس و فعل آن محقق است، عقل اين رابطه را تحليل مى‏ كند و خصوصيات مصداق را ملغى كرده و ماهيت نفس و ماهيت اراده و زمان و مكانِ آن اراده را كنار مى‏ گذارد و تنها به سنخ وجود نفس و اراده اش نظر مى ‏كند و به حكم كلىِ عليّت مى ‏رسد كه بر تمام مصداق‏هاى علت و معلول صادق است كه يكى عين نياز به ديگرى است و اولى علت است و دومى معلول. يعنى بر عكس ادعاى هيوم عليت از طريق مشاهده و تجربه مادى به دست نيامد كه صرفِ «هم‏ پهلويى» تجربه شده باشد، بلكه در تجربه صرفاً مصداق‏هاى عليت مطرح مى‏ شود و اگر خصوصيات واقعى علت و معلول بر آن‏ها تطبيق كرد به عنوان علت و معلول پذيرفته مى‏ شود. ثانياً عليت يك واقعت عينى است كه حس و عقل به وجود آن در عالم محسوس پى مى ‏برند و همچنان‏ كه حس و تجربه به تنهايى از حركت، فقط سكون‏ هاى متوالى دريافت مى ‏كردند، از عليت هم حس و تجربه به تنهايى فقط «هم‏ پهلويى» و «تقارن بين دو شى‏ء» را دريافت مى‏ كنند و نه همه واقعيت عليت را هيوم بر اساس همان گرايش تجربى خود كه تنها مى‏ خواهد آنچه را كه مشاهده و تجربه مى ‏كند بپذيرد مى‏ گويد: اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى داشته باشد؟ يعنى چون علت را در كنار اين پديده كه وجودش آغازى دارد نمى ‏يابيم، نمى ‏پذيريم كه آن پديده نياز به علت دارد در حالى‏ كه اگر وجودش آغاز دارد، يعنى عين بودن نيست، و بودنش از خودش نيست، چرا كه اگر بودنش و وجودش از خودش بود بايد بى ‏آغاز موجود باشد در حالى‏ كه آغاز دارد يعنى وجودش ذاتاً وابسته به غير است و عقل نمى ‏پذيرد وجودى كه ذاتاً وجودش وابسته به غير است بدون علت باشد. مى‏ گويد: ما چون به تجربه و مشاهده نيافته‏ ايم كه هرچيز كه آغاز به بودن مى‏ گذارد علتى دارد. پس اين يك باور است و چون بنا است زندگى انسان‏ها امكان پذير باشد بايد به اين باورها اعتماد كرد. يعنى خود هيوم هم در زندگى به صرف دريافت‏ هاى حسى نمى ‏تواند زندگى كند، ولى به جاى اين‏كه بگويد به كمك استعدادى ديگر به نام عقل متوجه عليت مى‏ شويم و زندگى بر اساس اعتماد به عليت يك زندگى عقلانى است مى‏ گويد اعتقاد به وجود علت يك باور است.

24555
متن پرسش
با سلام: آیا امکان دارد شخصی با ایجاد وسوسه در فرد دیگری، مستحبات آن فرد را از آن خود کند؟ و آیا آن فرد با عدم انجام مستحبات می تواند دفع وسوسه کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. هرکس در گرو اعمال خود است. در مورد دفع وسوسه کافی است که دستورات شرع رعایت شود و توکل به خدا و دوری از دنیا فراموش نگردد. موفق باشید

24554
متن پرسش
سلام: آقا من نمیتونم با این مردم و بعضی از چیز های این دنیا ارتباط درست بگیرم و گه گداری در عالم بی کران من غرق می شوم و با عالم همراه. چه کنم بی تجربه ام و می ترسم مردم کم کم در مورد من فکر هایی بکنند و باعث گیر شدن به آنها بشوم و شغلم هم سفر هست و همسفر هم گهگداری دارم و براشون سوال شده و من لال می شوم. می شود آیا با وجود اینکه تازه به لطف خدا، ان شاءلله «من» را پیدا کردم و چیز هایی می بینم در جهان، ارتباطی بگیرم و اینجا هم باشم اما من کامل من باشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش اهل معنا آن است که با مردم به سر ببرد و رعایت حال مردم را بنماید و به اصطلاح، در ظاهر خوشرویی خود را حفظ کند هرچند در قلبشان غوغاهایی باشد. موفق باشید

24553
متن پرسش
سلام: در سایت ها شرایط ورود به حوزه را تمام شدن پایه نهم می گویند ولی حرفی از تحصیل هم زمان نزدند. آیا میشه هم در مدارس استعدادهای درخشان و هم در مدارس حوزه به صورت هم زمان تحصیل کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نیستم که حوزه امکان چنین کاری را می‌دهد یا نه. ولی فکر می‌کنم اگر طلبه تماماً فکر و ذکر خود را مشغول دروس رسمیِ حوزه بنماید، نتیجه‌ی بیشتری می‌گیرد. موفق باشید

24551
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد محترم: و ضمن عرض تسلیت، از خداوند متعال علو درجات شما و فرزند عزیزتان را خواستاریم. استاد محترم در سیر گوش دادن به سیر سخنرانی های آیت الله شجاعی به تناقضاتی برخوردم که امیدوارم در کلام شما برطرف گردد. ایشان در توضیح مراتب شرک، یکی از مرتبه ها را پیروی از هوای نفس می شمارند و البته تا اینجا مشکلی نیست اما جایی می فرمایند حتی انجام امور مباح پیروی از هوی محسوب می شود و سالک باید از آن بپرهیزد و دقیقا آن را عامل آشفتگی و ترس و تاریکی می دانند در برزخ و با این تمثل که انسان پشت دیوارهایی که راه عبور ندارد خود را بدون چاره می بیند که فقط خداوند راه نجات را می داند و کسی نمی تواند انسان را کمک کند و مانع حرکت محسوب می شود و اشاره می کنند به داستان یکی از عرفا در بوسه برداشتن شیطان از دست ایشان به خاطر توجه به تکه ای پارچه، حال سوال من اینجاست که اولا چگونه ممکن است آنچه اهل بیت هم آن را مباح و بدون عذاب دانسته اند اینگونه باعث عذاب در برزخ انسان می شود؟ ثانیا شرح احوال بسیاری از افرادی که تجربه مرگ داشته اند مانند آقای زمانی، خانم بتی جین مسیحی و بسیاری افراد دیگر که انسان های معمولی بودند اصلا توقفی اینچنین در برزخ نداشته و اینگونه عذاب نکشیده اند و سخنان و تجربه های آنها با آموزه های دینی بیشتر هم خوانی دارد و انسان را به پرستش خداوند و انجام خیرات ترغیب می کند. ثالثا اگر می فرمایید راه سلوک فرق دارد، خوب از چنین راه سلوکی انسان وحشت می کند و ترجیح بر این می شود که انسان در حد همان دستورات ساده دین بماند مخصوصا که عقل تجربه افرادی که به حقیقت مرده اند را بهتر می پذیرد تا آنها که با شهود به مطالبی رسیده اند که صد در صد از خیال و وهم در عالم ماده به دور نبوده. و اما سوال دوم من: الان چندین ماه است با سیر مباحث آیت الله شجاعی حرکت کردم از جهتی هم برآیم خوب بود که بسیاری جزئیات گناهان را فهمیدم و به لطف خداوند به شدت از آنها فاصله گرفتم چون سخنان ایشان بسیار بازدارنده بود و هم البته به شدت دچار افسردگی شدم از گناهکار حساب کردن خود در محضر پروردگار که باعث کاهش شدید پلاکت های خون من شد که هم از نظر پزشکی علتی برای آن یافت نشد و هم هنوز درمان نشده و نمی دانم این را بلایی مبنی بر توجه خداوند بدانم یا حاصل زیادی فکر منفی درباره خودم (منظورم همان گناهکار حساب کردن خودم) و اگر چنین باشد باید توبه کنم از ضربه زدن به جسم خودم و دقیقا نقطه مقابل این قضیه اینکه با گوش دادن سخنرانی شما و یا استاد پناهیان یا استاد رنجبر یا ... چنان غرق عشق و محبت الهی می شوم که دایما خود را غرق در بهشت الهی حس می کنم. طوری می شوم که انگار با تمام وجود انرژی های مثبت به تمام افراد اطرافم وارد می کنم و زندگی من غرق در شادی و نشاط می شود. نمی توانم آن حآلت را بدرستی توصیف کنم ولی بسیار انرژی برای تمام افعال خوب می گیرم و حتی در نماز هایم بی اختیار پرواز می کنم و از ابتدا تا به انتها از شوق در آغوش کشیدن پروردگار، مست می شوم و گریه می کنم. برعکس سخنان آیت الله شجاعی که هر وقت گوش می کنم چنان بین خودم و خدا فاصله می بینم که توان رفتن از من سلب می شود. نمی خواهم قضاوت غلطی بکنم چون آگاه نیستم به حرکت خود به صورت واضح، اما نمی دانم شاید علت تمام آن عشق ها، سیر ایشان بوده ولی من نمی فهمم، ولی عقل من به شدت سیر ایشان در بعضی موارد را وسواس گونه تلقی می کند و بر خلاف سیره و روش اهل بیت و سخنان بزرگان جمال پسند خدا، و یا نکند خدای نکرده من اسیر وهم خود شده ام و خودم را در نماز نزدیک به خدا حس می کنم؟ هرگز دوست ندارم چنین فکر کنم چون هرگز آرامش و سکونی که امسال نصیب من شده با سال های پیش که در آشفتگی و بی حوصلگی و بی نشاطی بودم قابل مقایسه نیست، انگار راه حرکت پیدا کرده ام. نمی دانم! لطفا با سخنان حکیمانه خود مرا از این فکر تا ابد نجات دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آیت اللّه شجاعی«رحمة‌اللّه‌علیه» که ذوق‌شان مناجاتی است در سخنان خود نظر به قاعده‌ی «حسنات الأبرار سیئات المقربین» دارند و به این اعتبار متذکر می‌شوند دل‌بستن به امور مباح از آن جهت که نوعی پیروی‌کردن از میل است؛ نوعی غفلت محسوب می‌شود و این غیر از آن است که امور مباح را رخصت حضرت ربّ العالمین بدانیم و در نظر داشته باشیم که خداوند دوست دارد امور مباحی که مطرح کرده است وارد شویم. و در این حالت، بیشتر انسان، خراباتی می‌شود. فکر می‌کنم جنابعالی بیشتر خراباتی هستید تا مثل آیت اللّه شجاعی و یا آیت اللّه ملکی تبریزی، مناجاتی. و لذا بدون این‌که سر به سر خود بگذارید با همان روحیه‌ی خراباتیِ خود و امید به رحمت الهی با خود به سر ببرید و سر به سرِ خود نگذارید. در این فضا اشکال ندارد به سخنان آیت اللّه شجاعی گوش فرا دهید، ولی آن‌ را در بستر روحیه‌ی خراباتیِ خود شکل دهید از آن جهت که:

خراباتی خراب اندر خراب است / که در صحرای او عالم سراب است. موفق باشید 

نمایش چاپی