باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم درست باشد که ایشان را لعن کرد همچنانکه نباید مرید ایشان شد و سخنانشان را بدون تحقیق و تفکر پذیرفت. باید در مورد سخنان ایشان فکر کرد و آنچه محققانه است را پذیرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «ره چنان رو که رهروان رفتند» سیرهی ائمه «علیهمالسلام» که نه در آن افراط است و نه تفریط را مطالعه فرمایید و در حدّ توان به وظایف شرعی عمل کنید و امیدوار به رحمت واسعهی الهی باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کمک بکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ریشهی آن درخت بیجا تشریف آورده بودند در خانهی شما، مثل خروس بیمحلی که بیجا میخواند. «مرغ را بینی که ناهنگام آوازی دهد/ سر بریدن واجب آید مرغ بی هنگام را». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که تمام این اعمال برای آن است که به احساس این واقعیت برسید که تماماً در آغوش خدا هستید. سؤال و جواب شمارهی ۲۵۳۴۸ شاید متذکر این امر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سفر اربعینیِ امسال همهی عرض بنده به رفقا این بود که به تاریخ جدیدی وارد شدهایم که انسانها بهخصوص جوانان باید خود را به وسعت حضور خدا در این تاریخ احساس کنند و این همان نکتهای است که جناب دکتر احمد فردید با نظر به انقلاب اسلامی در رابطه با «دازاین» از هایدگر یافته بود. در «جهانبودگی» یا «دازاین»، هایدگر افقی را میگشاید برای عبور از نیهیلیسم که شروع خوبی است، ولی یا باید بگویم کافی نیست و یا متعیّن نمیباشد. و دکتر احمد فردید در روح انقلاب اسلامی آن را یافت و با حضور اربعینی، این انسان یعنی در «جهانبودگی»ِ او به صورتی متعیّن از اجمال به تفصیل آمده. در شب اربعین در آن موکب به خدمت عزیزان عرض شد این مردم نه برای بهشت اینجا آمدهاند و نه برای گریز از جهنم؛ اینان می خواهند حضور خدا را با حضور خود در این صحنه احساس کنند و به کمتر از این هم قانع نمیباشند. در آن مصاحبهی اربعینی با آقای دکتر دخانچی به نحوی باز بر همین نکته تأکید شد و از این جهت به آینده که خداوند در افق بشر در این تاریخ گشوده است، بسیار امیدوارم.
همهی آنچه گفتم و نگفتم جواب این سؤال بسیار مهم شماست که میگویید: «چرا این کتابها از کار افتاده است؟!» این را سخن یک شخص یعنی سخن شما نمیدانم، گفتِ همهی جانهایی است که به سخن آمده است.
آری! اگر این کتابها دیگر از کار افتادهاند، ولی میبینی که سخن امثال آوینیها تازه به «گفت» آمده است مثل سخن امیرالمؤمنین «علیهالسلام» که در بستر حضور تاریخی اسلام محمدی «صلواتاللّهعلیهوآله» آنچنان سخنانی به زبان آورد که مادونِ سخن خالق و مافوق سخن مخلوق شد. پس کتابهایی از کار افتاده است که میخواهند ما را در بستر تاریخیِ گذشتهمان نگه دارند، وگرنه در بستر انقلاب اسلامی که خود در بستر روایت و قرآن است اگر امروز سخن گفته شود آسمانهایی که آمادهاند در مقابل ما گشوده شوند، گشوده خواهند شد. در این مورد و در این حال و هوای اربعینی که سرِ کیف هستم، سخنها دارم، اگر که شما نیز چنین سخنانی داشته باشید که میگوید در این تاریخ چرا کتابها از کار افتادهاند. خود دانید.
در مسیر اربعینی به رفقا عرض شد اگر روضه و هیئت نیز با نظر به افق گشودهی انقلاب اسلامی به ظهور نیاید، روضه و هیئت هم از کار میافتند، ولی حسین «علیهالسلام» و اربعین و دفاع مقدس و حججیها، هرگز!! بد نیست در این مورد سری به جزوهی «شهید حججی؛ وجودان تاریخی ما و انقلاب اسلامی» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده برای آن کاربر محترم اینطور نوشتم: باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی در آن زمان که بحث گروگانگیری مطرح بود مطالعاتی داشتهام. ولی خواستم بدون ورود به موارد ریز و جزئی عرض کنم در این موارد به هویت ذات استکباری آمریکا فکر میکنم و از نظر خودم این را یک نگاه ایدئولوژیک نمیدانم. هرچند معتقدم آری! «نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدسسازی شخصیتهاست» ما را در حجاب تفکر میبرد. همانطور که در آخر میفرمایید حتی تضمینهایی که آمریکا در قرداد الجزایر داد، عمل نکرد.
چرا فتنههای سفارت آمریکا را به مجامعی میبردیم که کلیت آن مجامع در مسیر حفظ منافع ابر قدرتهاست، ولی به ظاهر بهداشتی و دیپلماسی. آثار باقیمانده از سفارت به طور عجیبی حکایت از فتنههایی میکند که هرگز نمیتوانستیم آنها را با تعطیلکردنِ آن سفارت خنثی کنیم.
در آخر نظر یکی از کاربران محترم را که در رابطه با سؤال جنابعالی کمی ریزتر وارد موضوع شدهاند را ارسال میدارم ولی معتقدم در نظر به هر رخدادی باید به جایگاه تاریخی آن رخداد نظر بفرمایید که در نسبت با لانهی جاسوسی، تقابل دو جریان است: یکی استکبار و دیگری انقلاب اسلامی. به همین جهت نباید انقلاب اسلامی را در بستر مناسبات فرهنگ استکباری و مجامع جهان استکبار دنبال کرد و انتظار داشته باشیم در آن بسترها میتوان انقلاب را محفوظ داشت. موفق باشید. و سپس نظر شما را در آخر ارسال کردم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. خود المیزان نکات خوبی را به عنوان موضوع پایاننامه در اختیارتان میگذارد. کتاب «ریاض السالکین» سید علیخان مدنی کتاب تحقیقیِ عمیقی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی در آن زمان که بحث گروگانگیری مطرح بود مطالعاتی داشتهام. ولی خواستم بدون ورود به موارد ریز و جزئی عرض کنم در این موارد به هویت ذات استکباری آمریکا فکر میکنم و از نظر خودم این را یک نگاه ایدئولوژیک نمیدانم. هرچند معتقدم آری! «نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدسسازی شخصیتهاست» ما را در حجاب تفکر میبرد. همانطور که در آخر میفرمایید حتی تضمینهایی که آمریکا در قرداد الجزایر داد، عمل نکرد.
چرا فتنههای سفارت آمریکا را به مجامعی میبردیم که کلیت آن مجامع در مسیر حفظ منافع ابر قدرتهاست، ولی به ظاهر بهداشتی و دیپلماسی. آثار باقیمانده از سفارت به طور عجیبی حکایت از فتنههایی میکند که هرگز نمیتوانستیم آنها را با تعطیلکردنِ آن سفارت خنثی کنیم.
در آخر نظر یکی از کاربران محترم را که در رابطه با سؤال جنابعالی کمی ریزتر وارد موضوع شدهاند را ارسال میدارم ولی معتقدم در نظر به هر رخدادی باید به جایگاه تاریخی آن رخداد نظر بفرمایید که در نسبت با لانهی جاسوسی، تقابل دو جریان است: یکی استکبار و دیگری انقلاب اسلامی. به همین جهت نباید انقلاب اسلامی را در بستر مناسبات فرهنگ استکباری و مجامع جهان استکبار دنبال کرد و انتظار داشته باشیم در آن بسترها میتوان انقلاب را محفوظ داشت. اما نظر آن کاربر محترم چنین است: موفق باشید
۲۵۳۴۷. سلام علیکم استادضمن عرض تبریک و تسلیت به خاطر ایام اربعین حسینی (ع) بعد از مدتی به سایت وزین حضرت عالی سر زدم و اتفاقا آن پرسش در مورد تسخیر لاله جاسوسی چشمم را گرفت. من با مطالبی که این دوست مان گفتند از چند سال پیش آشنا بودم. پاسخ حضرت عالی جامع و حکیمانه بود ولی در مورد چیزهایی که دوستمان می گویند «تازه فهمیدیم یا تازه مشخص شده» خواستم جسارتا چند نکته هم اضافه کنم که اتفاقا خلاف تحلیل دوست مان است. این که کارتر با دولت موقت همکاری می کرده و به رسمیت شمرده است ریشه در ارتباطاتی داشته که امریکا از طریق سفارت های مختلفش و سازمان سیا از ماه ها قبل از انقلاب با ملی مذهبی ها برقرار کرده بود. این که نقل شده بنی صدر از چند ماه قبل انقلاب گفته بود در ایران انقلاب میشه و من رئیس جمهور می شوم ریشه در همین هماهنگی ها داشته است! بعید نیست مخالفت بنی صدر با بازرگان هم ریشه در رقابت شخصی دو نفوذی امریکا داشته است!واقعیت این است ابرقدرت ها ویژگی که دارند سعی می کنند تا جایی که می توانند در گروه های اپوزیسیون دولت های متحد خود نفوذ کنند تا اگر دولت متحد شکست خورد و اپوزیسیون جای آن را گرفت دولت جدید هم تابع آنها باشد ولی این طوری خلق الله را فریب دهند که انگار دولت بده رفت حالا یک دولت خوب آمد در صورت که در پشت پرده چیزی عوض نشده! این کاری بود که امریکا به نحو موذیانه ای داشت با انقلاب اسلامی هم می کرد! دوستان عنایت داشته باشند همین ارتباطات وسیع کارتر از قبل انقلاب با ملی مذهبی ها که دور امام را گرفته بودند اصلا در خیلی از علاقه مندان و هم دشمنان انقلاب باعث نضج این تئوری توطئه شد که اصلا انقلاب ایران کار امریکا بوده و حضرت امام (ره) نعوذ بالله عامل سازمان سیا بوده اند! عنایت داشته باشید دولت کارتر حتی با شهید بهشتی و برخی دیگر از نمایندگان روحانی امام نیز ارتباط گرفته بود منتها اینها به خاطر تدین و تعهدشان به انقلاب اصلا به قول معروف دم به تله ندادند. حتی امام حاضر شده بودند در نوفل لوشاتو از طریق جناب ابراهیم یزدی با نماینده کارتر مکاتب محرمانه داشته باشند اما در متن مکاتبات هم مشخص است امام خواسته های امریکا از جمله پذیرش بختیار و تاخیر انداختن بازگشت به ایران را نمی پذیرند. اما به نظر می رسد اگر واقعا هدف انقلاب اسلامی نه فقط سرنگونی شاه بلکه رقم زدن یک انقلاب تمدنی علیه استکبار غرب و شرق بوده اتفاقا رهایی از سیطره ملی مذهبی های امریکایی بر جریان انقلاب اهمیتی بس عمیق داشته است. این که امام در برابر حلقه ملی مذهبی هایی که ایشان را گرفته بودند منفعل نشدند و مواضع ضداستکباری خویش را حفظ کردند و با جلب حمایت عمومی توانستند سکه ملی مذهبی ها را از رونق بندازند فکر کنم یک هنرنمایی سیاسی بزرگ بود که فقط از عهده شخصیت الهی ایشان بر می آمد. حمایت از اشغال سفارت در واقع تایید ضدیت انقلاب با امریکا و به طور ضمنی محکوم کردن امریکا-دوستی ملی مذهبی ها و دولت موقت بود. و البته بدیهی است وقتی امام بخواهند این حلقه نفوذ را از دور خودشان و از انقلاب باز کنند امریکا که به خیال خود از پنجره آنها می خواسته به ایران برگردد به شدت عصبانی شود و ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر موضع دهد و سعی در سرکوب انقلاب داشته باشد! دقت کنیم در خاطرات ژنرال هایزر آمده بود که حتی قبل از انقلاب گزینه نهایی کارتر برای مهار انقلاب در صورت شکست دولت بختیار کودتا و سرکوب خونین رهبران و مردم بود منتها مجددا به خاطر هنرنمایی امام نه دولت بختیار کارش گرفت نه به خاطر ایجاد تزلزل در ارتش در هفته های آخر آنها توانستند کودتا کنند! یعنی این دفعه اول نبود که امام نقشه های امریکا را نقش بر آب کردند! و دفعه آخر هم نبود! و البته وقتی هدف نه فقط سرنگونی شاه که عقب راندن شیطان بزرگ باشد چنان که حضرت عالی اشاره کردید هزینه ها بسیار بیشتر خواهد شد و ابتلاء عظیم تر و تردید ها بیشتر مثل تردیدهایی که جناب مرحوم هاشمی و دولت فعلی بدان گرفتار شدند. به قول استاد اینجا فقط با توحید و معنویت ناب امام (ره) می شود کار را پیش برد و به آینده روشن این حرکت پر ابتلاء نظر کرد! ببخشید استاد عزیز! درس پس دادیم و زیاده گویی کردیم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به نظر بنده خوب است به سیرِ از اجمال به تفصیل فکر کنید. مثل آنکه در شب قدر همهی قرآن اجمالاً بر قلب پیامبر «صلواتاللّهعلیهواله» نازل شد ولی در سیرِ ۲۳ سال، آن اجمال به صورت تفصیل در آمد. موفق باشید.
باسمه تعالی: خدا حافظ تا وعدهای دیگر؛ اگر عمری بود و در سفر اربعینی امکان برگشت را تقدیر فرموده باشد. التماس دعا به رفتهها و بیش از همه به دلسوختههای جامانده با آههای سوزناکشان که به زیبایی شوقِ همهی رفتهگان سببساز و سببسوز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده درست است و اساساً میتوان آن را تجربه کرد که در مخالفت با نفس امّاره، مقاومت نفس امّاره بر خلاف تصور اولیه، چه اندازه ضعیف است. ۲. حقیقتاً همینطور است که انسان با مخالفت با نفس امّاره درهای آسمان معنویت به سویش گشوده میشود و متوجه میشود که این نوع امیال چقدر در حاشیه هستند و ما آنها را در متن آوردهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور مشخص کسی باشد که با شکم گرسنه بخوابد و بتوانید در رفع گرسنگی آن اقدام کنیم، هیچ راهی به ارزش آن کار نیست. میماند که گاهی باید به صورت عمیقتری دلسوزی نمود به آن معنا که گفت: «سرشک از رُخم پاک کردی چه حاصل / تو کاری بکن کز دلم خون نریزد». سیرهی ائمه «علیهمالسلام» در عین رفع نیازهای جزئی دلسوزیآنها آن بود که چنین نقیصههایی در عالم وجود نداشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم مولوی کار هر کسی نیست. مسلّم تعبیراتی که نسبت به کربلا و امام حسین «علیهالسلام» دارد، بالاترین تعبیرات ممکنه است. حدّاقل به این غزل که نیاز به شرح زیادی دارد فکر کنید: موفق باشید
مولوی، با نظر به روحِ خندان حضرت اباعبداللّه (ع) که توانستند درِ زندان تن را بشکند و از قفس آزاد شود. می گوید:
کجایید ای شهیدان خدایی / بلاجویان دشت کربلایی
در حسرت شهادت امام حسین (ع) که به چه درجهای رسیدند این چنین می گوید.
کجایید ای سبکبالان عاشق / پرندهتر ز مرغان هوایی
زیرا چسبیدن به دنیا روح را تنگ میکند. ما اشک میریزیم زیرا ما هم طلب پرواز داریم.
کجایید ای شهان آسمانی / بدانسته فلک را درگشایی
اینان درهای مخزن فیض الهی را گشودند. لذا چون شمشیر بر فرق علی اکبر (ع) خورد، ندا سر داد:«یا أَبَتاهُ السَّلامُ عَلَیْکَ هذا جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ سَقانِی بِکَأْسِهِ الْأَوْفى وَیُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ: عَجِّلْ الْقُدُومَ إِلَیْنا فَإِنَّ لَکَ کَأساً مَذْخُورَةً»
کجایید ای ز جان و جا رهیده / کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای درِ زندان شکسته / بداده وامداران را رهایی
کجایید ای درِ مخزن گشاده / کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست / زمانی بیش دارید آشنایی
در آن بحر و دریایی هستید که این عالم ، کفِ بر روی آب آن دریا به حساب میآید و دنیادوستی، کف عالم دنیا را برگرفتن است و شما که در دریای معانی هستید، بیشتر با ما آشنا شوید و ما را بیشتر با خود آشنا کنید، تا ما هم به جای چسبیدن به کفِ این دریا یعنی دنیا، در این دریا شنا کنیم.
کف دریاست صورتهای عالم / ز کف بگذر اگر اهل صفایی
صورتهای عالم، کفاند. این دنیا باطنی ملکوتی دارد، اگر تو اهل صفا هستی از کف بگذر و با ملکوت عالم مرتبط باش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که اهل کرامت با ریاضتهای خود، نفس ناطقهی خود را قوت میبخشند ولی اهل توحید، با نفیِ خود همراه با معارف عالیه، توحید را به صحنه میآورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عدم با مقایسه با وجود فهمیده میشود. لذا مییابیم که سایه، آفتاب نیست نه اینکه سایه و ظلمت، خودش وجودی باشد بلکه عدمِ وجود است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: «فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند / خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش... دلِ حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپرورد وصال است مجو آزارش» این فال حافظ بود قبل از سفر. هفته قبل از سفر پر شده بود از نشانه هایی برای نرفتن، مریضی دختر کوچکم و ... ، بعد همه چیز روبه راهه شد ولی دلم باور نکرد. قبل از رفتن مدام گریه می کردم و احساس جامونده ها رو داشتم. راهی که شدیم فکر کردم همه اش یه خیال بوده و وهم رفتیم ،۶۰۰ کیلومتر رو با دو تا بچه خردسال راه افتادیم. رسیدیم. رسیدیم به مرز، جمعیت زیاد شده بود و مرز بسته، موندیم به امیدی، گشایشی، نگاهی. گروهمون جدا شد. آن ها که توانستند رفتند. «منِ شکسته منِ بی قرار در اتوبوس گریستم همه جاده را اتوبان را» همه اش گریه می کنم میگم آقا جان ما اومدیم با دو تا بچه، اومدیم تا لب مرز، اومدیم منتظر، هوا گرم شد، هوای شلچمه طاقت از بچه ها برید، نگران شدیم اونطرف مرز بیشتر اذیت بشن، ترسیدم به خاطر سلامتی شون و برگشتم. دلم آروم بود ولی همین که سوار اتوبوس شدیم شکستم. دلم بی طاقت شده، یاد سال قبل می افتم و گریه می کنم، اسم اربعین میاد آتیش می گیرم، بی تابم و پر از حسرت، چشمام هر لحظه منتظر یه اشاره است که گریه کنه من همونجا، شلمچه جا موندم. ما توی زندگیمون چند سالیه تقویمی داریم به اسم اربعین. سالمون با اربعین شروع میشه، میریم تا زنده بشیم. موندم، جا موندم، گناه زیاد بود توی این پرونده که محرومم کنه ولی مگه سال های قبل به گناهام نیگا کردین؟ بقیه سال رو چطوری باید زندگی کنم؟ ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می گذری. برحذر باش که سر می شکند دیوارش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای رفیق دلسوخته! فدای آهات شوم که از هزار رفتن، جلوتر است. بگذار از قصهای که جناب مولوی در همین رابطهها با ما در میان گذاشت، برایت بگویم که میگوید:
آن یکی می رفت در مسجد درون ** مردم از مسجد همی آمد برون
گفت پرسان که جماعت را چه بود ** که ز مسجد می برون آیند زود
آن یکی گفتش که پیغمبر نماز ** با جماعت کرد و فارغ شد ز راز
تو کجا در میروی ای مرد خام ** چون که پیغمبر بداده ست السلام
گفت آه و دود از آن اه شد برون ** آه او می داد از دل بوی خون
آن یکی از جمع گفت این آه را ** تو به من ده و آن نماز من ترا
گفت دادم آه و پذرفتم نماز ** او ستد آن آه را با صد نیاز
شب به خواب اندر بگفتش هاتفی ** که خریدی آب حیوان و شفا
حرمت این اختیار و این دخول ** شد نماز جمله ی خلقان قبول
پس اصل قضیه در «طلب» و «عطش» است که جایگاه هرکس را تعیین میکند. حتماً شنیدهای که شخصی در جنگ صفین خدمت مولایمان رسید و گفت برادرم بسیار مایل است در خدمت شما در این جهاد مقدس شرکت کند، ولی در یمن زندگی میکند و حضرت فرمودند: اگر با ما است در یمن هم که باشد در نزد ما است و اگر با ما نیست، در اینجا هم که باشد در یمن است. و به گفتهی مولوی: «در یمنی چو با منی پیش منی / پیش منی چو بی منی در یمنی».
آه و سوزی که عزیزانِ به جا مانده از آن رفتن با خود دارند، هزار قدم جلوتر از قدمهای عزیزانی است که در جاده قدم میزنند و حجابهایی که از اینان به اندازهی سوز و آهشان رفع میشود، یقیناً کمتر از رفع حجابهایی که برای حاضران در آن پیادهروی پیش میآید نیست. آری! عمده «حضور» است، حضوری که بتوان خود را در تاریخی حسّ کرد که بنا است جان انسانها به وسعت ارادهی الهی برای تحقق تاریخی دیگر خود را درک کند و «بودن»ِ خود را که در این زمانه میتواند بهترین «بودن» باشد، بیابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که حضرت امام حسین «علیهالسلام» حاکمیت یزید را به رسمیت نشناختند و راه دیگری را جهت تحقق اسلام پیشه کردند و این یزید بود که تحمل نکرد و در نتیجه امام، زیباترین تابلوی مقاومت با یزید را در آن صحنه و در آن تاریخ به صحنه آوردند تا برای همیشه روشن شود در سختترین شرایط باز راهی که یک انسانِ آزاده بخواهد طی کند، به بنبست نیست. نهایتاً زیباترین مرگ را به بشر عطا میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مطلع هستید که زوایای جریان گـروگـانگيــري جاسوسان در سفارت آمریکا، زوایای دقیقی دارد که باید با دقت دنبال کرد. بنده در جواب جنابعالی یادداشتهایی داشتم که خدمتتان ارسال میکنم تا إنشاءاللّه خودتان در مورد آن عمل فکر کنید. موفق باشید
در تاريخ معاصر حادثهاي به عظمت گروگانگيري نداشتهايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:
الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل
۱. پذيرش شاه از سوي آمريكا ۲. ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي
ب) عوامل اصلي : ۱. گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالتهاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود. ۲. بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعهاي را ميطلبيد.
۳. بازتاب كينه ديرينهاي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحهدار شده بود.
۴. بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.
سفارت در ۱۳ آبان سال ۵۸ به دست دانشجويان افتاد (به مدت ۴۴۴ روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيتالله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبيها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم ميكردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگيهايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف ميكند و خودشان را هميشه طلايهدار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم ميدانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتادهاند و به همين جهت در ابتدا ميگفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغهاي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.
افرادي مثل قطبزاده و بنيصدر با گروگانگيري مخالفت كردند و بنيصدر گفت: «با گروگانگيري، ما گروگان شدهايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.
عكسالعمل آمريكا : ۱. مسدود كردن داراييهاي ايران. ۲. تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا. ۳. حمله ناموفق طبس ۴. تحريك و ايجاد كودتاي نوژه ۵. دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران
امام خميني (رحمتاللهعليه) امر رسيدگي به مسئله گروگانها را به عهده اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.
۱. اموال ايران از توقيف خارج گشت. ۲. قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاههاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همانهايي كه ميگفتند چرا گروگانگيري كرديد، بعد ميگفتند چرا گروگانها را محاكمه نميكنيد؟».
نتايج گروگانگيري
۱. در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.
۲. تحقير آمريكا كه موجب ريشهدار شدن انقلاب گرديد. ۳. براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوسخانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بينالمللي براي هميشه از بين رفت. ۴. اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامهريزي بر عليه انقلاب بودهاند. ۵. شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري ميشدند، از هم پاشيد، در داخل سفارتخانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن ميتوانستند روي تمام امواج بيسيمهاي جمهوري اسلامي بيابند. ۶. بسياري از عواملشان رسوا شد و بيآبرويي برايشان آورد. ۷. بسياري از برنامههايشان كشف و خنثي شد. ۸. براي جهانيان روشن شد كه آمريكاييها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نميرسد. و در نتيجه اُبهتشان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرتهاي مستكبر نمودار گشت. لانه جاسوسى آمريكا را دانشجويان خط امام گرفتند. امام فرمودند: اين انقلاب از انقلاب اول مهمتر بود، به جاى اينكه بگويند چرا اين جوانان ما را با آمريكا درگير كردند، از كار آنها استقبال نمودند و عملًا انقلاب را چند قدم جلو آوردند. اين روحيه، روحيه اى است كه هركس سيره اولياء الهى را بشناسد از آن استقبال مى كند. فرمايش امروز مقام معظم رهبرى «حفظه الله تعالي» بسيار عالمانه بود. ايشان فرمودند كسانى كه مى گويند در دوره سازندگى ما به سازندگى كشور بپردازيم و كارى به آمريكا نداشته باشيم، خيلى ساده هستند. اصلًا مگر مى شود؟ مى گفتند استكبار يا با تو مى جنگد تا تو را به زانو در آورد يا بايد از اول تسليم او شوى. مگر او مى گذارد ما سازندگى مان را بكنيم. جنس حركتهاى توحيدى و انقلابى اين است كه موحدان در كنار سازندگى، جنگ هم داشته باشند و از حادثه ها هراسى به خود راه ندهند. آرى «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ» تجارت بى خطر نمى شود. زندگى يك تجارت پر مخاطره است. شما از خطر نترسيد زيرا كه جلوه اى از گوهر عقيده و ايمان شما در همين مخاطرات به نمايش مى آيد و از آن طرف وَهمى بودن شخصيت دشمنان اسلام نيز ظاهر مى گردد.
زندگى هاى تاريخ ساز
انسانى كه از اين قاعده غافل است انتظار دارد براى انجام برنامه هايش هيچ مانع و مخاطره اى پيش نيايد و لذا در مقابل اولين مانع ناراحت و عصبانى مى شود، كه اى واى حالا اين حادثه ى غير منتظره همه كارها را خراب مى كند. ولى زيبايى هاى كار در درست برخوردكردن با همين حادثه ها است. راستى اگر معاويه در همان ابتداى حاكميت على (ع) مزاحم آن حضرت نبود، آيا امروز تاريخ شاهد بزرگى هاى آن حضرت مى شد؟ درست است كه به ظاهر كارهاى معاويه و خوارج براى برنامه هاى آن حضرت مزاحمت ايجاد كرد ولى آن حضرت در همين مخاطرات بشر را به چشمه هاى هدايت ابدى متصل نمودند و تا تاريخ، تاريخ است بشر مى تواند از شخصيت آن حضرت تغذيه كند. بنده در كارهاى اجرايى متوجه شدم اصلًا مخاطره جنس كار است. و مدير آن است كه مخاطره ها را به سوى اهداف خود جهت دهد و نه از آن فرار کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. معجزات به نور توحید، تصرف در عالم است ولی کار ساحران، تصرف در قوهی واهمهی انسانها است. ۲. جناب جبرائیل از عالم بالا در عالم خیال به حضرت مریم «سلاماللّهعلیها» نزول کردند و توانستند بر جسم آن حضرت تصرف کنند و این غیر از این است که خیال حضرت مریم «سلاماللّهعلیها» آن صورت را ساخته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نمیتوان از نظر تکلیف، واجب دانست. ولی همانطور که در جزوهی «مسئولیت فهم حرکت اربعینی در این تاریخ» عرض شد لازم است بفهمیم چه چیزی در حال وقوع است. جزوه بر روی تابلو یا بنر سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه طور است که نظری به سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بیندازید. سعی ما نیز همان بوده که عقل انسانهای آمادهی تفکر که گرایش آنها عرفانی است را مخاطب قرار دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر بدیهی است و عقل آن را مییابد. کافی است ما درست تصور کنیم، آن را تصدیق میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کسی نمیتواند عین ثابتهاش را تغییر دهد. عین ثابتهی موجود مختار، خودش طوری است که میتواند نحوههای مختلفی از حیات را برای خود انتخاب کند، مثل خود جنابعالی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در برهان صدیقین اثبات میشود که خداوند عین وجود و عین کمال است و لذا کمالی نمیماند که حضرت رب العالمین دارا نباشند. موفق باشید