بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
187
متن پرسش
با عرض سلام از راهنماییهایتان متشکرم در مورد اینکه دانشگاه بروم یا نه بیشتر مقصودم این بود چون نگاه نامحرم برای یک خانم حلاوت دعا را می گیرد وچون در مقطع ارشد درس می خوانم مسلما همه از من توقع کار دارن من هم فقط تدریس در دانشگاه را انتخاب کرده ام اما می ترسم که همین تدریس هم برای من دور کننده باشد اما وقتی نگاه هم کلاسی ها وبچه های دانشگاه را می بینم که صحبت های من برایشان زیباست و معشوقی که من سال ها بنبالش هستم را در من جستجو می کنند برا من انگیزه خوبی است حالا برا یاین که شما بیشتر با نوشته های من اشنا شوید تصمیم گرفتم یکی از انها را در مدت زمان یکسال پیش نوشتم را برایتان بفرستم ازاین دل نوشته ها حدود 200 برگ دارم که همه شان دست خودم نیست دوست دارم نظرات شمار ا در مورد نوشته هام بدانم یک مناظره فلشفی با خودم داشته ام که برا یتان بعد از تایپ می فرستم لازم به ذکر است که این نوشته را در اوج روز های تشنگی ام نوشته ام .... سلام بر صاحب خانه ای که درخانش به روی هرکسی باز است به روی هر مخلوقی باز است بنده باشد یا نباشد مهم نیست مخلوق که هست . توبزرگی هستی که به قدر نیاز مخلوقت کوچک می شوی بزرگترین لذت عاشق عشق بازی با معشوق است اما من حتی رسم عشق بازی رانمی دانم چراکه عاشق نیستم می بینی کلمات هم اسیر من شده اند در بازی عشق گم شده اند وکلیدش بدست توست بدست تو که مقابلم می نشینی وگوش می دهی وحتی زمانی که خسته می شوم قلم را از دستانم می گیری وخود می نویسی . صدای گریه کودک هنوز در گوشم هست ومانند زنگی برگوش هایم نواخته می شود کودک گریه می کرد و پدر نمی توانست ارامش کند چراکه فقط مادر می توانست ارامش کند وکودک پیوسته گریه می کرد محبوبش را طلب می کرد وهرصدائی رامی شنوید کمی ارام می شد که نکند مادرباشد اماهمه صداها سراب بود هرچه به او می دادند پس می داد چراکه برای او اغوش مادرازتمام ان لذت ها زیباتربود همه ازصدایکودک کلافه شده بودند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های اوزیباست ومرا می شکاند اگر خوب دقت کنید بسوز ناله های کودک به تو می گوید ایا توهم اینگونه طلب کرده ای که اجابت شوی وانجاست که باتمام قدرت دنیائیت کوچک کوچک می شوی ؟ ایا تو همچون این کودک محبوب راخوانده ای واین گونه توبیشتر می شکنی .... تواینگونه نخواندی ولی اوبه زیبائی اجابت کرده است و می کند وکودک ارام نمی شد تاروزنی از محبوبش به اوبدهند هیچ کس ازصدای اوراضی نبود هخرکس به نوعی می خواست اوراساکت کند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های او عین عشق است اما حیف ... به تقویم که نگاه می کنم می بینم روزها از پی هم می گذرند ومحرم نزدیک ونزدیک تر می شود گویی همین دیروز بود خوب من خواسته ای دارم که طلب لیاقت ان برای مخلوقی چون من خیلی بعید است اما می خواهم تورا به حرمت این روزهای مقدس معرفت حسینی راچنان بدهی که اگرکربلائی شدم همچون کوفیان نظاره گر نباشم . همه چیز به من نزدیک است ومن باهمهچیز فاصله احساس می کنم خدای من تمام این فاصله هارابردار . می بینی ادبیات هم مقابل تو ضعیف وحقیر می شود تو کیستی که همه مقابل تو ضعیف وحقیر می شوند . خوب من کمکم کن بگو که کجای مسیرم بگو که اشتباه نیامده ام بگو که بیهوده نبوده است بگو که می دانم تو بهترین چاره ساز من هستی ... خدای من احساس می کنم خیلی کوچک وضعیف تر از ان هستمد که انطور که توبخواهی باشم خدای من زیبای من می بینی ناخدایت چگونه در میان طوفان گیر کرده است ناخدایت جز هوای طوفانی هیچ نمی بیند اما خوب می داند که بجز او وطوفان کسی هست که انها رانظاره می کند واو تنها نیست .... خوب من هربار که سخن می رانم به خود می گویم چه کسی سخن گفت تو سخن گفتی نه ! من سخن نگفتم هیچ صدایی را نمی شنوم چه کسی می نویسد چه کسی سخن می گوید چه کسی انتخاب می کند چه کسی موفق می شود اگر همه این هارا من انجام می دهم پس تو کجائی من یعنی تو ؟ چند روزی است که به هرچیز که نگاه می کنم از خود می پرسم تو کجائی ؟ اگر تو در دل همه این ها هستی پس جای من و ما وانها کجاست ؟ سخن اینست که ما بی تو نخواهیم حیات بشنو ای پیک خبرگیروسخن بازرسان کاش همچون زمانی که کودک بودم وترا جستجو می کردم وهر روز ترا در چیز های بزرگ و بزرگ تر می دیدم می توانستم همانگونه تورا پیدا می کردم . یادت هست زمانی که خیلی کودک بودم تصوی من از تو تصوی ر کوه پراز صلابت بود وهیچ چیز نمی توانست جای ان را بگیرد وهر بار که به اسمان نگاه می کردم می دیدم که تصویر من وسعت اسمان راکم دارد وروز ها به ان فکر می کردم که چگونه می توانم تصویری بسازم که هم وسعت اسمان را داشته باشد وهم صلابت کوه وهیچ کس نمی توانست چنین تصویری برای من بسازد ... تمام کودکیم با سئوال های بی جواب وتمام بزگیم با اتهام به سئوال های کودکیم سپری شد وهنوز من در خم یک کوچه گرفتارم واز عشق هیچ نفهمیدم من ماندم و قلم ویا قلم ماند و من فرقی نمی کند . خوب من اله من وقتی مظلومیت اربابم را می بینم که درذلت نگاه ها گم شده است اینکه توکجائی دیگر برایم مهم نیست ومی خواهم مظلومیت تورا فریاد بزنم اما زبان قاصر است . خوب من اله من شوکت من می دانم که وجودمن فخری برای تو ندارد امانیاز شاگرد است که استاد راپابند می کند می بینی هنوز یاد نگرفته ام خوب بنویسم وهنوز اشتباه می نویسم چراکه وجود من برای تو فخر است ومنیت من است که بین من وتو فاصله می اندازد چراکه وخود من از توست وتو با ان خداییت را کامل کرده ای پس مرا بخاطر بی ادبیم ببخش .. می دانی هرچه فکر می کنم تنه به یک نتیجه رسیده ام که قوه عاقله (که در نامه های بعدیم به این نتیجه رسیدم که همان عقل کل است) گنجینه ایست از موهبت های تو که در ان کلیدی دارد که مراتب نفس ادمی کلید انرا پیدا می کند که مقصود از لیبلوکم همان ازمایش در مراتب نفس است ونفس چون خمیری که بدست کودک است وکودک با ان می سازد که توسط ان ازمایش می شود هر جا که خوب بسازی کلید گنجینه را بتو می دهند و موهبتی از ان بتو هدیه می شود واین گنجینه وجودی از وجود توست پس من در قوه عاقله هیچ اختیاری ندارم همه اش توهستی ومن باید این تورا به ظهور برسانم... ... وحالا لباس نفس که تا اینجا من فکر می کنم روح است ودر کالبد تن اسیر است چیست وچگونه است هنوز نفهمیده ام! ایا شاگردت پیش رفتی کرده است یا نه ؟ شاگردت خیلی کند وضعیف است تو به بزرگی خودت اورا ببخش . یادت هست ازتوخواستم به من موهبتی که به دوزخیان داده ای ندهی وهر روز که از خواب بلند می شوم با خود می گویم ایا توهمچون دوزخیان عادت کرده ای به اتش یانه ؟ وترسی وجودم را می گیرد ترسی که قدم هایم را می لرزاند ... ازتو می خواهم که مرا به عادت سوق ندهی ! می بینی هرلحظه از خود باید سئوال های زیادی بپرسم . عاشق بوده ای یا نه؟ عادت کرده ای یا نه ؟ مسئول خوبی بوده ای یا نه ؟ خوب می سازی یا نه ؟ خوب مهمات جمع کرده ای یا نه ؟ .... وسئوال های زیادی که جواب هایش راضی کننده نیست وغفلت همچون شیطانی بر پیکره انسان حکمفرماست پاسخ هایش را ضعیف و ضعیف تر می کند . کمکم کن تا پاسخ هایم فخر تورا به همراه داشته باشد کمکم کن تا پاسخ هایم کنش های زیبا به همراه داشته باشد.! کمکم کن می خواهم برای مهدیت بنویسم ولی سنگینی فاصله ای را احساس می کنم کمکم کن که شاید شفاعت او کلید راه من شود چرا که منیت من راه هرگونه خیر را می بندد ولشکر من شکست خورده تر از دیروز به راه می رود . خدای من امروز همه از ارزوهایشان می گفتند از هدف های دست یافتنی ودست نایافتنیشان می گفتند ارزوهایی که ماوای انها در این دنیا خلاصه شده است انها ارزوهایشان را می گفتند ومن خاموش بودم وگوش فرا می دادم پرسیدند ارزوی تو چیست ومن به یکباره تهی شدم نمی دانستم چه بگویم چگونه بگویم در زیر نقاب هایم چگونه از ارزو هایم بگویم وگفتم ارزویی ندارم ... نگفتم چراکه اخر ارزوی یک دیوانهکه زیبا نیست ارزوی یکدیوانه که مسافر قبرستان است خنده دار است چون می دانستم ارزویم به لجن کشیده می شود هیچ نگفتم چون می دانستم ماوایی هست برای من که ارزویم را بنویسم وکسی نخندد .. می دانم خنده دار است اما به تو می گویم دوست می دارم روزی انچنان قوی شوم که بتوانم شبی راتاصبح در قبرستان در ماوای همیشگی خود بخوابم ولحظه مرگ را با تمام وجود تجربه کنم کاش ارزویم همچون ارزوی انه زیبا بود ومی توانستم بلند بگویم چرا که ارزوی یک دیوانه که زیبا نیست. خوب من ای امن به ارزوی خود خواهم رسید مگر نه انست که عروس وداماد ها قبل از انکه به خانه بخت بروند خانه جدید را از قبل می بینند وروزی در ان زندگی می کنندتا ببینند محل خوبی است یا نه ومن می خواهم قبل از مرگ خانه ابدیخود را ببینم ودر ان شبی زندگی کنم وبه خاطره ان شبی را زندگی کنم وبه خاطره ان شب هر روز به خود بگویم خانه تو اینجاست ببین چه قدر کوچک وتنگ است پس زیاده نخواه زیاده نگو زیاده نبین .. وهر جا که خواستم عصیان کنم به خود بگویم یادت رفته است خانه ات کجاست ! وخوش به حال انهایی که قبل از مرگ چشیدندورفتند . واز نوشتن این جملات ترسی بهت انگیزمرا می گیرد که خانه ابدی من چقدر ترسناک وکوچک است اما مهم نیست چراکه دیدار محبوب می ارزد به ان اگر چه سخت و ترسناک باشد واگر انسان نسیانکارنبود وهرلحظه به خانه ابدیش فکر می کرد دیگر هیچ عصیانی نبود کمکم کن تا فقوی شوم تا طعم مرگ را بچشم . خوب من شوکت من فخر من از جاده هایی که رو به سوی تو دارندبی خبرم واز قوانین حرکت نیز بی خبر چراکه هیچ گاه قوانین خرکت را نیموختم ویا به ان اهمیت ندادهام نه صورت اعمالم زیباست نه سیرت اعمالم وقتی به خود نگاه می کنم از روی تو شرمنده ام کمکم کن چرا که می خواهم مجنون لیلاییت شوم وانچنان اماده شوم که وقتی جذبه ات را بر من کویری تابیدی وجودم اماده پذیرفتن ان باشد وانتظار برای ان خیلی سخت اما شیرین است کمکم کن کمکم کن .... (واین جذبه را حسین در محرم امسال انچنان بر من تاباند که شرمنده کلمات گذشته شدم ...)( واز این به بعد دلنوشته انچنان کوچکی من مقابل معبود بر من متجلی شده بود که می گرستم و می نوشتم ) خوب من خدای من من اربابی مهربانتر از تورا کجا توانم یافت اربابی صبور تر از تو را بر خودم چگونه می توانم یافت اربابی عادل تر از تو را بر خودم چگونه می توانم پیدا کنم ... اربابی که هر لحظه کنارم هستی ومرا تنها نمی گذاری اربابی که در اوج سختی ها مرا در اغوش می گیری مبادا زانوانم از شدت خستگی همراهیم نکند اربابی که کنیزش لایقش نیست اربابی که انگونه که بایدستایش شود ستایشش نکردم ولی او به خوبی مرا اجابت می کند ایاتا به حال اربابی را دیده ایید که اینگونه مراقب کنیزش باشد مبادا کنیزش خسته شودمبادا اورا فراموش کند مبادا اورا تنها گذارد اما کنیزش لطف های اربابش را نمی فهمد وهر بار می گوید چرا من کنیزم و تو اربابی اما او باز هیچ نمی گوید . خوب من در مقابل این همه لطف تو انگشتانم می لرزد وتمام وجودم به لرزه افتاده است که ارباب به این خوبی جز مقام رضا نشاید جز راضی شدن به مقدراتش نشاید جز عبد ضعیف الذلیل حقیر المسکین شدن در مقابلش نشاید به راستی علی اربابش را خوب شناخت وخوب رسم عبد بودن را به جا اورد وبه راستی که علی فخر تو بود ولباس فاخر عشق تو بر تنش بود وبه راستی کلمه عشق رادر کلمه علی می توان دید نه در کلمه عشق . به من گفتند تو اربای هستی که حتی اگر بندگانت روسیاه سیاه باشند و به درگاهت بیایند وتو همچون مادر انهارا در اغوش خواهی گرفت می دانم که من لیاقت کنیزی تورا ندارم مرا چه لایق به اربابی چون تو ..... زندانبانی که حتی از یادگاران معشوقش هم نمی تواند خوب مراقبت کند وانها را هم از معشوقشان جدا کرده است می خواهم در این روز های زیبا که تو انرا به اجابت خوانده ای (ذی الحجه) از تو بخواهم که رفتار های کنیزت راببخشی چراکه او هیچگاه ادب پیشگاه تورا یاد نگرفته است اویاد نگرفته کدر پیشگاه توبودن جایگاه بی ادبان نیست جایگاه متوکلین وشاکرین ومقربین ومتصرخین و... است . اما تو برای اوجایگاهی ساختی اگر چه اوبی ادب است وگفتی این مخلوق من است وهمه نیازش به من است اگرچه من را فراموش می کنداما او جز من کسی راندارد چگونه اورا تنها کذارم اونیازش را به که گوید ایا کسی هست که نیازش را براورده کند وهیچ صدایی در اسمانها وزمین نیامد وفرشتگان گفتند اخر او بی ادب است اوتورا فراموش می کند او شاکر نیست اومتوکل خوبی نیست اوگستاخ است .. وتوگفتی من همه نیازش هستم اگرچه او نادان است اوفقط راه گم کرده است واگر راه رابیابد می دانم که راه بلد خوبی می شود قدری صبرکنید ... وبه مخلوقی که همه نیازش به توست ودر خانه هر نامحرمی رامی زند جایگاه بودن وشدن بخشیدی واورا انچه مستحقش نبود بخشیدی بی انکه رسم بنده بودن اوراببینی وصدای تمام اسمانها وزمین به در امد که تو چقدر مهربان وصبوری بر این مخلوقت وباز تو به حمایت از من مقابل همه ایستادی وگفتی من خدای او هستم اومخلوق من است چگونه می توانید بین خالق ومخلوق فاصله بیندازید او جزئی از من است اگر او مخلوق خوبی نیست دلیل نمی شود که من خالق خوبی نباشم برای او اگر چه اودر هر خانی را می زند اما بالاخره می فهمد که همه نیازش من هستم واینگونه تو همیشه به انتظارنشسته ای که کی مخلوقت تورا انچنان که باید بستاید انچنان که باید بشناسد انچنان که باید همه ناز ونیازش توشوی . وای ناز ونیاز همه مخلوقان کاش جوهری وجود داشت وهمه شرمندگی این مخلوق کوچک را بر صحیفه کاغذ ثبت می کرد ولی حیف ... خوب من مخلوقی که تو اینگونه مراقبش بودیشتیبان وحامی اش شدی نتوانست انچنان رسم بندگی نه!!! رسم کنیزی را بجا اورد نمی گویم بندگی چراکه اولین راه بندگی اینست که کنیز خوبی باشی تا بعد بنده خوبی شوی کنیز خوبی شوی یعنی اینکه در ابتدا سرسپرده خوبی باشی ورسم سرسپردگی را به خوبی فرابگیری ومقابل اربابت همه تسلیم شوی وهر زمان که تسلیم وسر سپرده خوبی شدی ومقابل اربابت تسلیم محض شدی انگاه باید در مسیر بندگی قدم بگذاری وحال دیگر اوارباب تونیست وتوکنیز او .... دیگر او خدای توست و تو بنده او وحالا دیگر فاصله بین تو واو وعظمت انرا تو بهتر می توانی درک کنی وشرط ورود به ان سرسپردگی محض است نه عصیان وطغیان!!!!!!! ایا من کنیزی می شوم که بنده خوبی باشم وایا بنده خوبی می شوم که عبدی ضعیف الذلیل باشم؟ مسیر پرپیچ وخم وسخت است اما شور عشق به ان حرکت می بخشد. خوب من اله من هدف از نوشتن هایم برای من گم شده است نمی دانم ایا نوشته هایم راه گشاست یا نه ؟؟ چراکه گریه های دخترک مرا به فکر فرو برده است !!!! که راز کلمات چیست که اینگونه اشفته کننده وپریشان کننده است؟ انروز من خواستم به خودم وتو ثابت کنم که من خالق کلمات نیستم که بخواهم انرا از نگاهی محروم کنم ؟ من می خواندم واو می گریست اشک چشمانش را گرفته بود ومی گفت معبود من اینقدر نزدیک است ومن اورا دور می پندارم ومن از راز کلمات در تعجب بودم وهمیشه از نوشتن برا تو لذت می بردم ولی انروز فهمیدم که خواندن نامه محبوب برانگاهی که عشق را فهمیده است زیبا تر ولذت بخش تر است او به خیال خود فکر می کرد من برای او می خوانم اماتو می دانی که من می خواندم برای تو ..... چراکه تورا مقابل خودم باتمام وجود احساس می کردم وبه خود می گفتم که کاش توهم هماننند این کلمات که عاشق کننده ومسحور کنندهخوبی هستند تو هم عاشق خوبی باشی اما حیف .... خوب من کمکم کن تانامه ام به مهدیت را کامل کنم هنوز چند سطری ننوشته ام اما گویی 2هفته است نامه ام نیمه گذاشته شده است فقط دستان توانای تو می تواند باب این اشنایی راکامل کند واشنائیم را با عزیز زهرا بیشترکند ولی ادبیاتم هنوز برای او شکل نگرفته است..... خنده دار است همه راه می روند می گویند عجل لولیک الفرج ومن هنوز در خم ک.چه اشنایی مانده ام ...... ا
متن پاسخ
سلام علیکم : باسمه تعالی در هر صورت یک مرحله از زندگی، مرحله‌ی با خودبودن و از آن زاویه با خدابودن است، که ربطی به حوزه و دانشگاه و خانه، ندارد. این همان است که در موردش گفته‌اند: بود مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها ولکن بتنهایی بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها نوشته‌های جنابعالی نوشته‌های خوبی است، قصه‌ی مرحله‌ی اول زندگی را می‌سراید و متذکر می‌شود. مرحله‌ی دیگر زندگی، مرحله‌ی با بقیه‌بودن است که باید با قلبی الهی کنار بقیه بود، حال این مرحله را به عهده‌ی خدا بگذارید تا هرجا گشایش فرمود جلو بروید. موفق باشید
186
متن پرسش
با عرض سلام لطفا بفرمایید ایا اگر کسی دین خود را از اسلام به ادیان دیگر تغییر دهد مجازات او اعدام است ؟ اگر جواب مثبت است لطفا دلایل آن را ذکر کنید . التماس دعا
متن پاسخ

سلام علیکم :
باسمه تعالی
اصل موضوع یک موضوع فقهی است و بنا به حکم الهی انجام می‌شود، و مسلّم پروردگارخیر خواهی که تمام شرایط را برای کمال بشر فراهم کرده وقتی حکم اعدام برای شخصی تشریع می‌فرماید نظر به جنبه‌ی کمالی جامعه دارد، و در همان راستا برای بشر دین ‌آورده تا انسان‌ها در ظلمات زندگیِ دنیایی پوچ و بی‌ثمر نگردند. پس شاید بتوان گفت کسی که با روبه‌روشدن با اسلام و این‌همه زیبایی که این دین با خود دارد، به اسلام پشت کند در اوج فساد و پستی است و چنین انسانی نبودنش برای خود و دیگران بهتر از بودنش است. والله اعلم
موفق باشید

185
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد ارجمند بنده بزودی قرار است انشاء الله مسئولیت بسیج یکی از دانشگاههای کشور که جمعیتی حدود ...... نفر را دارد به عهده بگیرم .از شما راهنمایی می خواستم و همین چند برنامه عملی برای ایجاد یک فضای قرانی و اشنا کردن خود و دانشجویان با معارف اسلامی. به نظر شما مهمترین وظیفه بسیج در زمان ما چیست؟
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی بسیج آن شجره‌ی مبارکی است که همواره باید به عنوان مدافع اسلام، از حقانیت اسلام پاسداری کند، آن‌گاه که به مرزهای کشور اسلامی حمله می‌کنند، دفاعِ نظامی پیش می‌آید، و آن‌گاه که به مرزهای عقیدتی حمله می‌کنند دفاع عقیدتی پیش می‌آید. در راستای دفاعِ از نوع دوم ،مباحث معرفت‌النفسی را مقدمه‌ی خوبی می‌دانم و لذا بعد از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ»، کتاب «آشتی با خدا» و سپس کتاب «ده نکته از معرفت‌النفس» را پیشنهاد می‌کنم تا آرام‌آرام عزیزان بتوانند با تفکر قرآنی آشنا شوند و در این رابطه مطالعه‌ی جزوات «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» و «روش کار با المیزان» را مؤثر می‌دانم. موفق باشید
184
متن پرسش
سلام خسته نباشید. این جمله را توضیح دهید:مرگ برتجربه آغاز خلاقیت ونوشوندگی است.
متن پاسخ

بسمه تعالی علیک السلام جمله را نتوانستم بخوانم

183
متن پرسش
سلام خسته نباشید .درپشت جلد کتاب حضور درهستی کریشنا مورتی آمده است:فکربه طورحتم مانع تجلی عشق است. س1:منظور ایشان ازفکر چیست؟آیامی توان بین نظرات ایشان وکلام ائمه ارتباطی برقرار کرد؟ س2:شما چه تعریفی ازعشق دارید؟
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی عشق؛ حالتی است که جان انسان بدون حجاب با حقیقت عالیه‌ی عالم معنا مرتبط شود و تحت انوار معنوی آن حقیقت شدیّت وجود پیدا کند، و مسلّم این حالت وقتی در میان است که انسان تمام وجودش توجه به حقیقت باشد و نه فکر در مورد حقیقت. «فکر» نظر به مفهوم حقیقت است و البته مفهوم حقیقت غیر از خودِ حقیقت است، همان‌طور که مفهومِ رطوبت غیر از خودِ رطوبت و آب است. مطالب را در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و یا در سی‌دی‌های آن دنبال بفرمایید. موفق باشید
182
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و پدر خوب ما ، می خواستم نظرتان را پیرامون محی الدین عربی جویا شوم ، شما چگونه از ایشان مطالب را اقتباس می کنید ، تحلیل شما پیرامون ایشان چگونه است و آیا تمام آثار ایشان و گفته هایشان را قبول دارید با اینکه در کتاب فتوحات مکیه و فصوص الحکم مطالبی بر خلاف اعتقادات مسلم تشیع دارد . اگر جنابعالی جزوه ای در این زمینه بنویسید می تواند پاسخ گوی برخی شبهات باشید ، خداوند شما و اهل ایمان را به بالاترین درجات عشق خود برساند که نعمتی فوق آن نیست یا علی...
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی از بهترین‌ کتاب‌هایی که در رابطه با بررسی آراء محی‌الدین عربی از نظر علماء بزرگ شیعه در سال‌های اخیر تدوین شده کتاب «احیاگر عرفان» از آقای مهدی بدیعی است که انتشارات پازینه آن را به چاپ رسانده و نیز آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» در دروس شرح فصوص‌الحکم در رابطه با شخصیت فکری محی‌الدین نکات ارزنده‌ای می‌فرمایند.و یا آیة الله طهرانی در کتاب «روح مجرد» نکات قابل توجهی ارائه کرده اند؛ حاصل قضیه این‌که ایشان را از نظر عقیدتی شیعه می‌دانند و از نظر فقهی سنی. و از قول علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» نقل قول می‌فرمودند که :محی‌الدین در کتاب فصوص‌الحکم، مشت‌مشت معارف می‌دهد و در کتاب فتوحات‌المکیّه، دامن‌دامن. با این‌همه هیچ‌کس معتقد نیست که ایشان اشتباهاتی نداشته ولی از این‌که به احتمال زیاد در کتاب‌های ایشان دست برده شده تا روحیه‌ای غیر شیعی در آن کتاب‌ها جاری باشد،نباید غفلت کرد. باز جنابعالی را به کتاب «احیاگر عرفان» حواله می‌دهم.
180
متن پرسش
ا سلام خدمت استاد محترم . . . بنده دانشجوی رشته سرامیک هستم. تا الانش از فرصت هام جهت بالا بردن معرفت استفاده نکرده ام. اگر بخواهم الان هم درس بخونم و هم کسب معرفت از کجا باید آغاز کنم؟ چی بخونم؟ چه اعمالی انجام بدهم؟ چطور برنامه ریزی کنم؟ باتشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: در روی سایت لب المیزان موضوع سیر مطالعاتی را روش مفیدی برای جنابعالی می‌دانم ولی البته ابتدا پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» که اخیراً با ویراستاری جدید تدوین شده مطالعه فرمایید. موفق باشید
179
متن پرسش
با سلام. جناب استاد بنده در زمینه ی برنامه ریزی عبادی و عادی زندگی یک اراده ی راستینی ندارم .راهنمایی شما در این زمینه را خواستارم. با تشکر
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
در رابطه با مطالعه، آنچه نقش تعیین‌کننده دارد موضوعی است که باید مورد مطالعه قرار گیرد و اگر موضوع مورد مطالعه یک موضوع حقیقی بود جانِ حقیقت‌طلب انسان خود به خود جهت خود را به سوی هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن فراهم می‌کند. در این رابطه بحمدالله به طور مفصل در جزوه‌ی «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» بحث شده که إن‌شاءالله با ویراستاری جدید تا یک‌ماه دیگر در اختیار عزیزان قرار می‌گیرد. فکر می‌کنم جواب کاملی از سؤال جنابعالی در آن مطرح شده و می‌تواند کمک خوبی در موضوع مطالعه و روش آن باشد.
موفق باشید

178
متن پرسش
تفاوت کلمات دَبَرَ فَکَرَ ذَکَرَ عَقَلَ و همچنین معنای آن ها چیست؟
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
فکر می‌کنم کسانی که فقه اللغت کار کرده‌اند بهتر می‌توانند جواب جنابعالی را بدهند.

177
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد ارجمند از آنجا که رهبر معظم انقلاب امسال را سال "اصلاح الگوی مصرف" نامیده اند و از انجا که کلمه کلمه این عزیز انسان را به عالم وجود نزدیک میکند خواهشمندم که چگونگی ارتباط با "اصلاح الگوی مصرف" برای قدسی شدنمان را تبیین فرمایید. با تشکر فراوان از حضرت عالی (اجرتان با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف))
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
بحمدالله در ویرایش جدید کتاب «نگرشی بر تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» بحث نسبتاً مبسوطی در این مورد عرض شده. و کتاب نزدیک به چاپ است. إن‌شاءالله آن مباحث را دنبال فرمایید.
موفق باشید

176
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آقا توضیحی بفرمایید راجع به اختلاف روش سلوکی مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی و افرادی مانند مرحوم آقای قاضی. با توجه به اینکه مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی با مرحوم آقای قاضی از نزدیک آشنا بوده اند ولی بعد از تحولاتی ایشان وارد مسیری می شوند که حالت ضدیت با مرحوم قاضی پیدا می کنند و ظاهرا در بعضی از مجالس انتقادات تندی هم از مرحوم قاضی می کنند.با عنایت به اینکه مرحوم اصفهانی اهل سیر و سلوک در عالم غیب و معنویت بوده اند سیر آنها چگونه بوده که روش افرادی مانند آقای قاضی را نفی می کرده اند ؟
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
بنده در این مورد چیزی نمی‌دانم.

175
متن پرسش
باسمه تعالی با اهداء سلام و تحیت و تبریک عید. جسارتا اجازه می خواهم مطالبی را در مقام مقدمه طرح نمایم تا سوال از پختگی لازم برخوردار شود (گرچه به نظرات حکیمانه جنابعالی در اصلاح همین مقدمات نیز شدیدا" نیازمندم) اولا" مستحضرید که موضوع طراحی نرم افزارهای حکومت اسلامی درحال حاضر از اولویت های نرم افزاری انقلاب و جامعه شیعی است. وثانیا" اساسا" این نرم افزارها توسط مجتهدین باید تولید و طراحی شود. و ثالثا" مقصود از مجتهد اینجا لزوما مجتهد به اجتهاد فقهی مصطلح که محصول حوزه های علمیه فعلی است نیست (شاید بر مبنای مدل اجتهاد متجزی شهید مطهری یا سایر مدل های مجتهد پرور دیگر باید مجتهد طراح نرم افزارحکومتی تربیت شود) و درنتیجه در این میان ضرورت دستیابی به وجوه مختلف اجتهاد مانند فقه الاداره یا فقه الاقتصاد یا فقه السیاسه و امثالهم از ملزومات این تولید نرم افزاری است. و رابعا" مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان دانشکده علوم حدیث قریب به این مضمون فرموده بودند: ما الان به محدثینی نیاز داریم که لزوما فقیه یا اصولی نباشند.(به نظر بنده یعنی توان انتفاع از نور ثقلین را داشته باشند اما عمری صرف فقه و اصول رایج حوزه ها نکرده باشند که تا بیاید و عمر به ثمر برسد آفتاب عمر هم بر بام رسد!) . و خامسا" بصیرت و زمان آگاهی لازم است تا به مدد آن غرب و مدرنیسم و وقایع امروزه را تحلیل کند و قواعد حاکم بر نظام های امروزی شناخته شود. و با رسانه ها و به طور کل ابزار های ایشان آشنایی کافی حاصل باشد. و سادسا" حضرتعالی حکمت متعالیه را در کنار ولایت فقیه ارکان رفع نیازهای نرم افزاری حکومت شیعی بیان فرموده اید. و این همه در شرایطی است که امام راحل(ره) مسیر را همان مسیر فقه جواهری تعریف کرده اند. با نظر به مباحث ارزشمند حضرتعالی در خصوص تمدن زایی، غرب شناسی، امام شناسی، معرفت نفس و مباحث حکمت متعالیه ( که به فضل خدا و گرچه از تهران! چند سالی هست که توفیق تحصیلش نصیبمان شده) و از همه مهمتر تفسیر و شرح احادیث، و نیز جامعیتی که در منابع و آثار و قاعدتا شخصیتتان هست حال سوال اینست که: رسیدن به اجتهادی که طراحی و تولید نرم افزارهای حکومت اسلامی را نتیجه دهد لزوما از مسیر فقیه شدن (به فقه فردی) می گذرد؟ یعنی آیا مجتهدی که مدیریت اسلامی یا اقتصاد اسلامی را می خواهد تحصیل و تولید کند باید در ابواب نماز و روزه و حج و زکات هم مقدمتا" و ابدائا" تحصیل فقه کرده باشد؟ یا اگر مثلا مقدمات عربی در حوزه را ونیز منطق و روش های استنباط را طی کند و از آن پس به تحصیل علم الحدیث بپردازد به مطلوب رسیده است؟ البته از حکمت صدرایی و زمان آگاهی هایی که عرض شد نیز نباید غافل باشد. در کنار نظراتتان در خصوص مقدماتی که عرض شد سوال اینست که چندین سال تحصیل فقه فردی مسیر تولید در فقه حکومتی و یا نرم افزارهای حکومتی هست یا خیر. خدا به حقیقت نور محمد و آل محمد( علیهم السلام) بر عمر و عزتان بیافزاید یاعلی
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
به نظر بنده روحیه‌ی فقه جواهری مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» به این معنا است که انسان سعی کند به عمق روایات و جایگاه تاریخی آن‌ها و دلالات آن‌ها توجه کند و بنده پیشنهاد آخر شما را قبول دارم. منتها همان‌طور که متوجه هستید؛ موضوعِ دروس فقهی ما یک بحث است – که مربوط اصول عملیه است – و روش فقهی ما یک بحث دیگر است که موجب رشد دقت انسان در فهم متون دینی می‌شود و لذا اگر با رویکرد به حکومت اسلامی در دروس خارج اساتید شرکت کردید پس از مدتی خودتان متوجه می‌شوید آمادگی لازم را تا حدّی پیدا کرده‌اید و چون رویکرد خود را سیر در سایر ابواب دینی قرار داده‌اید به مطالعه‌ی آن امور می‌پردازید. که در جای دیگر عرض کرده‌ام.
موفق باشید

174
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم جناب آقای طاهرزاده. هرچند بعضی از این مباحث را تلفنی پرسیده ام اما هنوز ... اینجانب در سمت مربی پرورشی اکنون 13 سال مشغول خدمت هستم که در زمان تربیت معلم و بعدا در بعضی جلسات و بعضا از طریق نوار و سی دی در خدمتتان بوده ام. وقتی بهحل کنونی انتقال یافتم 6 سال پیش ، با طیفی مواجه شدم که حلال و حرام و حق و باطلی در کارشان نبود گروه چپ با افکار خاتمی. در آخر سال با مسئول کانون فرهنگی محل نشستم و انتقادات و ایراداتی به او گرفتم که او هم جنبه ی آن را نداشت و کینه ما را در دل گرفت و مصداق مضمون آیه شریفه:« کسانی که امر به معرو ف و نهی از منکر می کنند و برآنچه بدیشان می رسد صبر می کنند.» شدم آن فرد که حرفهای من برایش خیلی گران و سنگین بود وتا به حال کسی این جور اورا زیر سئوال نبرده بود شروع به شیطنت و اشکال تراشی و دشمن سازی برای ما کرد و البته چون خانواده ما برتری اجتماعی و حرمت بیشتری داشتند عقده ی زیادی هم از ما داشتند سوال 1 شخصی به من گفت از اشکالات نظام مقدس جمهوری اسلامی همین مساله امر به معروف را مطرح کردن بود که خیلی مشکلات برای جامعه و افراد ساخت زیرا امر به معروف و نهی از منکر کار دولت و حکومت است و فرد اگراین کار را بکند در زندگی اجتماعیش دچار مشکلات می گردد. آیا شما با این نظر مخالفید؟ به هر حال کم کم جبهه ای در مقابل ما تشکیل داده شد که همه یشان فامیل خودمان بودند از پسر عمو پسر خاله داماد و... و چون قبلا در آبادی نفوذ داشتند خوب توانستند از حس اعتماد مردم سوئ استفاده و پیش ببرند. اگر ما می نشستیم عملکردفلان مسئول اداره و یا شورا را زیر سوال می بردیم فورا حرف مارا به او انتقال و برای ما دشمن تراشی می کردند. تا ما را تضعیف و یاری و یاوری برایمان نماند. سوال2 آیا وقتی که ما در زندگی خانوادگیمان می نشینیم از دیگران انتقاد می کنیم دیگران را تحلیل می کنیم آیا اینها غیبت است .؟ کسی که در آبادی دارد مهره چینی می کند و یک جبهه ای تشکیل می دهد که هرکس با من است او را قدرت می دهیم و هرکس مخالف ماست او را می کوبیم. نیروهایی که در خط رهبر هستند را حذف و افرادی که در گروه خودشان هستند را رشد، تشویق و ترغیب می کنند. اگر ما او را تضعیف نکنیم جبهه ای قوی در مقابل ما شکل می گیرد. آیا اگر ما دست طرف مقابل را رو کنیم اهدافش را و نیاتش را برای مسئولین و مردمی که باید بدانند که فلان مسئول دارد چه می کند آیا این حرف ها غیبت است؟ و چه بسا البته برداشت های اشتباهی هم از طرف داشته باشیم. کم کم فضای اذهان را علیه ما آلوده کردند. یکبار تهمت ارتباط نا مشروع با پیره زنی را زدند و آنگاه در ماهنامه ای که در محل چاپ می شد هر ماه عکس پیره زنی و تمسخر و استهزاء و دست انداختن و کوچک کردن.و افرادی که کارشان در آبادی هوا ر راه انداختن بود. پسرخاله که دامادمان هم بودبا هدایت پدرش که روضه خوان ساده دلی بود با اطرافیانش هر شب در روضه مسجد حکایت جوان گناهکار ، حکایت جوانی که توبه کرد ، حکایت ... و اشعار و احادیثی هدفدار جهت کوبیدن ما. در روانشناسی می گویند وقتی دروغیچندین بار تکرار شود اذهان آن را می پذیرد. و هرگاه کسی از ما حمایت می کرد او را سرکوب و همان روشی که برای ما در پیش داشتند همان روش را هم برای او در پیش می گرفتند. و ما بنا به فرمایش آقای طاهرزاده که ان الله یدافع عن الذین .... آبرو تامین شده از جانب خدا برای مومن است. سکوت کرده بودیم .زیرا که همه چیز را می خواستیم به خدا بسپریم. سئوال 3 و البته روزی با خدای خود عهد بستیم که گناه چشم را کنترل کنیم. 6 ماه کنترل کامل کردیم که در این 6 ماه خداوند در های برکتش را از زمین و آسمان به رویمان گشود. اما عهد خودرا شکستیم و هنوز سخت سخت در اذیت و گرفتار این خطیئه هستیم. و در این مشکلات به سر می بریم و می گوییم نکند این مشکلات به خاطر شکستن این عهد باشد؟که چون عهد شکستیم این مشکلات شدت یافت. گاه با خود می گویم خوب این بندگان خداهم که راست می گویند تو که هنوز نتوانسته ای چشمت را کنترل کنی رسول الله هم گه فرمودند نگاه گناه چشم زنا است . خوب اینها هم که دروغ نگفته اند چشمت کو ر نگاه نکن. تا خدا اینهمه مشکلات و رسوایی و مصیبت برایت جور نکند. وقتی ما را تنها و بدون یاور دیدند بازارشایعه سازی داغ و خیلی راحت بود. جوشی در زیر چشم ما زد شایع کردند زنش با مشت به زیر چشمش زده است. فصلنامه ا ی محلی را در آبادی پخش می کردیم شایع کردند در کوچه ها به دنبال ناموس مردم است. و خیلی چیزها ... و بعد طعنه به پدر زن ما و کم کم ترغیب که این داماد که مایه خون جگری است و او هم گفته بود بیاید طلاق دختر ما را بدهد راحت شویم . و پخش خبر در آبادی. و البته در خیلی جاها دستشان رو شد و آبرویشان رفت. مادر زنم دستش شکست . پای پسرش هم شکست و مردم گفتند چوب کارهایشان را خوردند. که نمدانم آیا چنین تعبیراتی بر این قضایا صحیح است؟ولی زمین ننشستند و برای جبران شروع کردند دیگران را به میدان بکشند و شریک جرم پیدا کنند تا بار خودشان سبک تر شود. سئوال4 من دارم می بینم دارند عده ای را فریب می دهند فضا سازی می کنند دیگری را به میدان می کشند تا گناه را به گردن او بیاندازند آیا به سراغ این افراد نروم که مواظب باشید فریبتان ندهند این حرف دروغ است این کار را به خاطر این کرده اند و حالا می خواهند برای این هدف چنین کنند آیا بگویم خداوند پشتیبان من است و به سراغ زندگیم بروم ؟ سئوال 5 در این قضایا هرگاه مومنی و حق جویی حرفی در دفاع ما زد او را کوبیدند و برایش مشکلات ساختند چگونه از این بندگان خدا دفاع بکنمکه به خاطر حق گفتن صده خوردند. که البته بردشان به این دلیل بود که ما در میدان نبودیم آنان هرچه می خواستند می گفتند سئوال 6 من خود به این اعتقاد رسیده ام که زمانه زمانه ی پر آشوبی است . باید به گوشه ای خزید و در خلسه ی خود با حق رفت و خیلی با خلق قاطی نشد. انسم بیشتر با کتاب است تا با خلق. وقتی انسان در این قضایا وارد می شود رفیق و کسی که دائما خبر بیاورد و خبر ببرد مفید است.تا فورا بتواند فتنه های رقیب را خاموش کند نه این که من به گوشه ای خزیده باشم و او مشغول فتنه گری خود باشد و من که سکوت و تنهایی را انتخاب کرده ام مشکل پیدا می کنم . و گاها به کنایه می گویند که تو در خوابی و ... و گاهی ندایی که در درون مرا ترغیب میکند فعالیت های فرهنگی مسجد جامع را سامان دهی و پیگیری کنم که آن هم نیازمند گروه و افراد و نیروهاست. چه کنم با این تضاد؟ چند باراز چند نفر پرسیده ام که پشت من چه می گویند خنده ای و سکوت . این چه داستان عجیبی است . مرا دیوانه هم می خوانند.فقط می دانم در همه جا آشوب برپا داشته اند. آخر بروم به مردم بگویم زنم مرا نزده . من به دنبال ناموس مردم نبوده ام . زنا نکرده ام. دائما این افکار در ذهن من است و مرا اذیت می کند و زندگی خانوادگیم را تحت تاثیر قرار داده است بسیاری از کارهایم معوق مانده است . آیا زندگیم را رها کنم و فقط به دنیال خاموش کردن فتنه ها باشم؟ یکبار مطلبی را چاپ کرده بودند تحت عنوان «روان شناسی تحقیر» : آنقدر قربانی را تحت فشار قرار می دهیم تا به زانو در بیاید.. و هر روز حکایتی و داستان و ضرب المثلی که به طریقی مار ا می کوفت . و اینها همه برای این بود که چرا زیر بار ما نمی روی . چرا به طیف و دسته ما نمی آیی. چرا تحت فرمان ما نیستی.چرا راهی جدای از ما داریو حال که چنین است تو را می کوبیم و خوار می کنیم و یاری برایت نمی گاریم و هرکس به سوی تو بیاید خوارش می کنیم سئوال 7 اگر به گروهشان بروم و با آنها عالم یکی بشوم همه این فتنه ها می خوابد و داستان 180 درجه می چرخد چه کنم؟ آیا این خواری را بپذیرم. گاهی به دعا متوسل می شوم. نفرین مظلوم بر ظالم. دعای جوشن صغیر . دعای ... گاهی حرکت کوچکی و گوشه ای در دفاع خود که در مقابل به ازای یک تیر 100 تیر دریافت می کنم و کسی که بریم دفاعی کرده در نیمه راه تنها می ماند. و او را می کوبند. گاهی استخاره می کنم که بتازم و بکوبم و به میدان بیایم که همیشه هم بد آمده است. گاه می گویم نیرو و افراد را برای خودم جمع کنم دفاع کنم. سوال 8 این که تهمت زده است و بسیاری از مشکلات را فراهم کرده است پسرعمویم است آیا برای شب نشینی به منزلشان بروم ؟ آیا عید به دیدنش بروم؟ آیا او به خانه ما بیاید.؟ در مورد شوهرخاله ام چه کنم که هرشب در منبر روضه حکایتی از زنا خوانده آیا ارتباط داشته باشم؟ پدر زنم چه او گفته بیاید طلاق دخترم را بدهد . و هزاران حرف دیگر . چه موضعی بگیرم؟ آیا روابطم را با ایم افراد قطع کنم. من فکر می کنم علت برد آنان نبودن من در صحنه ( وشاید نبودن خدا در صحنه دلم) و عدم دفاع من بوده است که میدانی را به روی آنا گشوده که به راحتی بتوانند عقده هایشان را خالی کنند. سوال9 من در فصلنامه ایا هدایت و در جریان نشر آن هستم من هم می توانم معایب آنان را به تمسخر و استهزاه بگیرم آیا چنین بکنم.مثل خودشان . اینان فامیل من هستند و خیلی ازاسرارشان را من می دانم آیا می توانم اسرارشان را رو کنم.و آبرویشان را ببرم تا سر جایشان بنشینند.و توان حرکتشان گرفته شود. سوال 10 در این فضای ایجاد شده من رویم نمی شود که در جامعه حضوری آنچنانی بیابم که البته این هم یکی از اهدافشان بوده است. مثلا در مراسم ختم. چه کنم؟ سوال 11 من خود تحمل میکنم که امام صادق فرمودند شیعه ما نیست اگر همه بگویند او آدم بدی و او ناراحت شوداما پدر و مادر پیرم با این فضا چه کنند. برادرانم که می گویند به خاطر کارهای تو کسی به ما احترامی نمی کندو... با کمال تشکر از شما استاد گرانقدر از اینکه طولانی شد عذر خواهی می نمایم. ایمیل من جهت ارسال پاسخ : www.noorian22@yahoo.com
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
بعضی موارد هست که وظیفه‌ی دولت است تا مانع منکرات شود. مثلاً شهرداری‌ها یا میراث فرهنگی مانع شود تا افرادی که حجاب زننده دارند در مجامع تفریحی وارد شوند، ولی آن‌جایی که انسان امکان تأثیر امر به معروف یا نهی از منکر را می‌دهد وظیفه دارد تذکر دهد.
اما انسان وارسته در عینی که در مقابل تهمتِ دشمنانش خود را نمی‌بازد به شکل معتدل – بدون‌ آن‌که کار و زندگی خود را رها کند – از خود دفاع می‌کند.
خیلی این تهمت‌ها را به چیزی نگیرید، خودشان می‌گویند و خودشان هم خنثی می‌کنند.
ارتباط خود را با اقوام ترک نکنید، و حرف‌هایی که پشت سر شما زده‌اند را به روی خود نیاورید.
در تمام موارد با شخص وارسته‌ای که در محل تان شما را می‌شناسد و جوّ محل را هم می‌شناسد، مشورت کنید.
سخن‌چینان را میدان ندهید که دائم بیایند و برای شما خبر بیاورند.
بعضی سخنان را به خود بر می‌دارید در حالی‌که با شما نیستند.

173
متن پرسش
سلام علیکم استاد خسته نباشید 1-وقتی گفته میشود نفس انسانی چون مجرد است صورتهای بیرونی معد می شود تا انسان علم را از عالم بالا بگیرداولاً منظور از صورتهای بیرونی چیست؟ دوماً چه عواملی باعث می شود که انسان نتواند علم را به طور خالص از عالم بالا بگیرد؟ وچه عواملی به این مسئله کمک میکند؟ 2-چرا انسان ازدست خودش خسته میشودوآیا این مسئله با دوران آخرالزمان ارتباطی دارد با توجه به اینکه ما در روحیه رزمندکان دفاع مقدس هیچ خستگی را نمی بینیم؟ 3-با توجه به کتابهای کریشنا مورتی که دررابطه با فکر می باشد منظور ایشان از فکر کدام فکر می باشد؟ 4-با توجه به مباحث معرفت النفس علت ترس از اینده چیست؟ 5-با توجه به داستان آن ملایی که توسط تلقین منفی شاگردانش مریض شد، در رابطه با بنده اگر پدر من نقش شاگردان ملا را برای من بازی کندبا توجه به جایگاه پدر ومادر در قران وظیفه بنده چیست ؟خواهشمند است که راهنمایی عملی بفرمایید؟ 6-استاد اینکه ما درارتباط با دیگران بعضی مواقع نمی توانیم صادق باشیم وحرفهایی که میزنیم ازعمق وجودمان باشد چه علتی دارد برای رفع آن باید چه کار کرد؟ با تشکر اززحمات شما امیدوارم خدا شما را حفظ بفرماید." اگر می شود به سوال قبلی بنده جواب دهید.!با تشکر "
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی 1- منظور از صورت‌های بیرونی پدیده‌های مادیِ خارجی است. 2- هر چقدر نگاه استقلالی به پدیده بکند و از آیت‌بودن آن‌ها غفلت نماید، بین خود و نور حقیقت حجاب ایجاد می‌کند. 3- نکته‌ی خوبی است. آری! ظلمات آخرالزمانی بین ما و مولایمان که راه ارتباط با خدایمان است، حجاب ایجاد می‌کند. موضوع را در کتاب «عالَم انسان دینی» که آماده‌ی چاپ است دنبال کنید. 4- ترس از آینده یا از سر وَهم است که اهداف غیر واقعی برای خود می‌تراشد که با تعقل در متون حقیقی مثل قرآن و روایات، رفع می‌شود. یا ترس از سر عقل است که نفس انسان متوجه می‌شود آینده‌ای برای ابدیت خود شکل نداده که به آن «خوف اجلال» گویند و با تزکیه و رعایت حرام و حلال الهی جواب صحیح به آن داده‌اید. 5- کسی که برای تشخیص حق و باطل از طریق نظر به انسان‌های معصوم، ملاک داشته باشد، تحت تأثیر القائات دیگران قرار نمی‌گیرد، بلکه توصیه‌ی دیگران را نیز بر اساس نزدیکی به سخن معصوم می‌پذیرد. 6- با رعایت حرام و حلال الهی به خداوندی که «أصدق» است نزدیک می‌شویم و إن‌شاءالله آرام‌آرام صادق واقعی می‌شویم. موفق باشید
172
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم یک نفر از دوستان خوابی نقل می کرد از قول آیت ا... موسوی که یکی از روحانیون خمینی شهر می باشد و در حوزه اصفهان درس خارج فقه دارد ایشان در عالم رویا مرحوم علامه طباطبائی را می بیند و از وضعیت ایشان سوال می کند ایشان اظهار رضایت می فرمایند و بیان می کنند من یک درجه پایین تر از بسیجیان می باشم ایت ا... موسوی نقل می کنند بعد از اینکه از خواب بیدار شدم هضم این مطلب برایم سنگین بود نزد مرحوم آیت ا... اراکی رفتم ایشان بیان فرمودند من هم خوابی شبیه خواب شما دیده ام چند شبی بعد دوباره آقای موسوی خواب مرحوم علامه را می بینند که می فرمایند باور نمی کنی که من یک درجه پایین تر از بسیجیان می باشم . حال با توجه به اینکه مرحوم علامه یکی از آن علما بود که مداد العلما افضل من دماء شهدا و با عنایت به اینکه شهید مطهری فرموده بود اگر علامه طباطبایی نبود من و آقای بهشتی از دست رفته بودیم و اکثر بزرگان انقلاب که شهید شدند از شاگردان ایشان بوده اند این خوابها را باید چگونه تعبیر کرد؟
متن پاسخ

بسمه تعالی علیک السلام
مسلم خواب نمی تواند به خودی خود حجت باشد مگر این که شاهدی بیرونی از سخن معصوم بر آن صحه بگذارد.و لذا اگر علمای شهید پرور نباشند شهادت به صحنه نمی آید.

171
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم در سایت شیعه نیوز مقاله ای است که نویسنده آن از طریق تفسیر ریاضی بعضی از آیات قرآن معتقد است اسرائیل در سال 1401 شمیسی بدست امام زمان علیه السلام نابود می شود جالب است که مرحوم بهلول هم اعتقاد داشت در پایان این قرن شمسی اتفاق بزرگی می افتد . اگر ممکن است جنابعالی لطفی بقرمایید و آن مقاله را مطالعه و نظرتان را بیان بفرمایید.
متن پاسخ

بسمه تعالی, علیک السلام .
عنایت داشته باشید که حقایق معنوی گسترده تر از آن هستند که تفکر ریاضی توان درک آن ها را داشته باشد.

170
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم بعضی ها معترض هستند با توجه به اینکه آقای رقسنجانی مجتهد نیستند و در درس خارج فقه هیچ یک از بزرگان شرکت نکرده اند چگونه ایشان رئیس مجلس خبرگان می باشند؟آیا شما در مورد اجتهاد و شرکت ایشان در درس خارج یزرگان اطلاعی دارید ؟
متن پاسخ

بسمه تعالی
علیک السلام
آقای رفسنجانی از نظر فقهی مجتهد هستند و در زمان خود در درس اساتید مهم حوزه شرکت کرده اند.

169
متن پرسش
سلام علیکم آقا لطفی کنید و در مورد این دو بیت حافظ توضیحی بفرمایید: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست/راه هزار چاره گر از چارسو ببست/یارب چه غمزه کرد صراحی که خون خم / با نعره های قلقلقش اندر گلو ببست.
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی حافظ«رحمة‌الله‌علیه» در مناجات خود با خدا عرضه می‌دارد زلف یا جلوات عالم کثرت هزار دل را با توجه به یکی از پدیده‌های آن عالم مشغول می‌کند و از این طریق درحالی که هزاران جهت به سوی تو دارد، با غفلت از این‌که جلوات عالم کثرت جنبه‌ی آیت و نشانه‌ی او را دارند، از همه جهت نظر به محبوب را می‌بندند و انسانی که می‌توانست با هر جلوه‌ای راهی به سوی پروردگارش بیابد، چون منظر خود را عوض می‌کند و پدیده‌ها را مستقل می‌بیند، از همه جهات راهش به‌سوی خدا بسته می‌شود. ولی اگر منظر خود را تغییر می‌داد و غمزه‌ی ربّانی را از جلوات عالم می‌یافت، تمام وجودش شور عشق می‌شد و آنچنان انانیت او را می‌سوزاند که امکان خودنمایی برایش نمی‌ماند. موفق باشید
168
متن پرسش
آیا بین اصحاب کهف وسفر در زمان ارتباطی وجود دارد؟ باتشکر.
متن پاسخ

سلام علیکم
با عرض معذرت اطلاعی ندارم.

167
متن پرسش
درباره برهان علیت ومعلول بودن انسان توضیح دهید.
متن پاسخ

سلام علیکم
به شرح کتاب از برهان تا عرفان رجوع فرمائید .موفق باشید

166
متن پرسش
به نام خدا باسلام خدمت استاد گرامی در بحث تفسیر قرآن شنبه شب (آیه 14سوره مبارکه روم) کلمه یتفرقون را شما تنهائی محض معنی فرمودید.وقتی که به تفسیرالمیزان مراجعه کردم دیدم حضرت علامه رحمت الله علیه این کلمه را با توجه به دو آیه بعدی به معنی جدائی آنهم جدائی مومنین وکفار شرح فرموده اند.سوالم از استاد عزیز وگرامی این است که اگرچه بحث تنهائی در قیامت باآن ظرافت ودقت ووسعتی که شما فرمودید مطلبی است حق ولی شاهد آن چه از نظر تطابق معنی لغوی وچه از نظرمجاورت با دو آیه بعدی درچیست؟ با تشکر وعرض پوزش
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : از نظر لغت یکی از معانی «تفرق» تنهایی و جدایی است، ولی از طرفی روح فرمایش علامه(ره) انسان را متوجه نکته‌ای که عرض کردم نیز می‌شود. چون در آیه‌ی مورد بحث موضوع تبیین چگونه موقعیت مشرکان در قیامت مورد بحث است و چون در آیه‌ی بعدی در تبیین جایگاه مؤمنین، اوج اتصال آن ها را به کامل‌ترین جنبه‌ی حقیقت می‌رساند، مقابل چنین حالتی برای مشرکان همان تنهایی و جدایی از هر حقیقتی است. موفق باشید
165
متن پرسش
سلام علیکم در مورد آزادی بیان عموماً استدلال ها و استنادات به حدیث «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» و آیه ی « فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» میباشد. چند سوال : 1- آیا این حدیث صحیح السند است ؟ و تفسیر آن گوش دادن به هر سخن میباشد 2- آیا تفسیر این حدیث و آیه باز گذاشتن فضای عمومی جامعه بر روی هر تفکر و عقیده ای است؟ 3- منظور از عباد در آیه بالا چیست؟ آیا این عباد با عباد آیات آخر سوره فجر ارتباط ندارد؟ 4- تفاوت تفکر و عقیده چیست؟ 45از نظر شما آیا این سخن که «فکر را باید با فکر جواب داد» درست است؟ با تشکر از حوصله و وقت گذاری شما
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : سخن قابل پذیرشی است ،به این عنوان که در نظر به سخنان افراد، اندیشه‌ی خود را تعطیل نکنیم. در جامعه‌ی سالم باید هر سخنی قابل ارائه باشد ولی گاهی حرف‌ها سخن نیست تهمت یا اطلاعات دروغ است. واقعاً جامعه‌ی سالم جامعه‌ای است که اندیشه‌ها امکان ظهور داشته باشند ولی حرف مفت را نباید اندیشه نامید. در آیه‌ی فوق می‌فرماید: به بندگانم که به چنین خودآگاهی رسیده‌اند که قدرت تشخیص عالی‌ترین اندیشه را دارند تبریک بگو، زیرا این‌ها به دنبال هر سخنی – حتی اگر درست باشد – نمی‌روند، بلکه بهترین سخنان و اندیشه‌ها را دنبال می‌کنند. اگر انسان مقید شد تا اندیشه و فکر خود را عملی کند آن فکر بر جان او گره می‌خورد و جزء عقیده‌ی او می‌شود. آری فکر را باید با فکر جواب داد. توصیه می‌کنم جزوه‌ی امام صادق«علیه‌السلام» و شبهه‌شناسی را که جدیداً ویرایش شده را مطالعه بفرمایید، شاید بتواند جواب سؤال‌هایتان را بدهد. موفق باشید
163
متن پرسش
سلام علیکم چگونه می توان عدم انارشیسم معرفتی و ازادی بیان را در کنار هم جمع کرد توضیح اینکه علامه جعفری در کتب خود راه حلی را پیشنهاد می کند ایشان مجمعی را پیشنهاد می کند که هر گونه فکر نوی در ان به بحث گذاشته شود تا صلاحیت ان برای انتشار در عموم مشخص شود اعضای این مجمع را متخصصین به جوانب مختلف ان نظریه نو تشکیل می دهد اما این پیشنهاد جای تامل دارد زیرا همواره علم و معرفت در گونه ای ساختار شکنانه پیشرفت کرده است و مگر ندیده ایم که یک فکر گاها در زمان خود مهجور می ماند و یا به انواع و اقسام افترا مبتلا می شود غافل از این که همان فکر چاره ی گره فرو بسته ی زمان خود بوده است
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : حقیقت آن است که خداوند انسان‌ها را رها نکرده است که هرکس با طرح هر نظری اندیشه‌ی جامعه را بلرزاند. مشکل فوق در جامعه‌ای مطرح است که از وَحی الهی جدا شده، زیرا خداوند از طریق معجزات، اطمینان کامل را بر صحت سخنان پیامبر در جامعه ایجاد می‌کند، و از طرفی آن وحیْ عقل دفن‌شده‌ی انسان‌ها را بر می‌انگیزاند، لذا در چنین جامعه‌ای سخن خلاف عقل و وَحی پذیرفته نمی‌شود تا مجبور باشیم از ترس تزلزل جامعه‌ آزادی بیان را قربانی کنیم. ما باید هرچه بیشتر انرژی خود را در تقویت عقل و دینِ جامعه صرف کنیم تا از مشکلات فوق‌الذکر آسیب نبینیم.
162
متن پرسش
سلام علیکم در کتابی که درباره قرون وسطی نوشته شده بود خواندم که انچه دین را از فلسفه جدا می کند جهت های متفاوت ان است به کونه ای که جهت یکی ایمان است و جهت دیگری عقل حال سوال این است که ایا در اسلام هم مانند مسیحیت مسائلی مثل تثلیث وجود داد که به گفته یاسپرس با هیچ عقلی نمی توان ان را فهمید و باید انرا به صورت یک دگم پذیرفت و اگر چنین نیست ایا فلسفه ملاصدرا از پس توجیه عقلانی تمام گزاره های دینی بر می اید
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحمدالله وقتی دین اسلام عقل انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد پس هرگز سخنی در آن پیش نمی‌آید که مجبور باشیم «چراغ خرد را خاموش کنیم». و حکمت صدرایی نمونه‌ی خوبی است که جنبه‌ی برهانی سخنان دین اسلام را می‌نمایاند. موفق باشید
161
متن پرسش
sسلام خسته نباشید من شنیدهام امام خمینی در شبانه روز سه ساعت بیشتر نمی خوابیدند ایا صحت دارد؟ایا برای رسیدن به چنین چیزی راه عملی وجود دارد؟مرا راهنمایی کنید.با تشکر
متن پاسخ

علیک السلام؛
جواب: باسمه تعالی
نه برادر! این حرف‌ها درست نیست. همان‌طور که خواب زیاد بُعد حیوانی انسان را قوت می‌بخشد، خواب کم‌تر از اندازه هم قوه‌ی وَهمیه را رشد می‌دهد. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» فرموده‌اند: یک‌سوم و یا یک‌چهارم از بیست‌و‌چهارساعت خواب، خواب طبیعی است. یعنی بین 6 تا 8 ساعت.
موفق باشید

نمایش چاپی