بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25513
متن پرسش
با سلام. استاد کسی که پا در وادی سلوک گذاشت از گناهان و افراد غیر صالح کناره گرفت، مشغول حرام و حلال خدا شد، خودش رو به مطالعه و فکر و ذکر مشغول کرد از شروع این اعمال تا وقتی که کم کم جانش با غیب مرتبط بشه چطور باید فراغ و، بی خبری و، نامحرمی و کر بودن به حقایق عالم رو تحمل کنه؟ چطور خودش رو دلگرم کنه؟ اگه آدم خوب پای کار باشه میشه ازش انتظار داشت تا بعد از چند وقت به مراحل اولیه تجرد نفس که در لب الاباب اومده برسه؟ چه کنیم تا رسیدن به آن مراحل دلسرد و نا امید نشیم و از کجا بدونیم در چه مرحله ای هستیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مطمئن باشیم که در مسیر حقی قدم می‌گذاریم؛ «تو پای به راه در نِهْ و هیچ مپرس». موفق باشید

25512
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی توفیق و تندرستی: در باب سوال ارزشمند ۲۵۵۰۲ و سوالات مشابه، یک نکته بسیار مهم وجود دارد که حضرتعالی به کرّات روی آن تاکید فرموده اید. امام امت،خود باید مروج ارزشها و ناهی ضد ارزشها باشد و روحیه تعهد و پاسخگویی را داشته باشد حتی امیرالمومنین، خطاب به کوفیان می فرمایند که اگر دیدید بصورت عجیبی در دارایی ها و خط مشی زندگی من تغییر یافته، به حکم مقابله با افساد برخیزید. الحمدلله علیرغم تمام خباثتهای خارجی و داخلی در ۴۰ سال گذشته، نظام اسلامی با تمام ایرادات توانسته افقی نوین از عالَم انسان توحیدی را بگشاید که به مبدا وجود نظر دارد و به تعبیری به نیستان وجود متصل است و در این راستا حکومت تشکیل دهد که هنوز بسیار با حکومت طراز فاصله دارد، اما نفس این اتفاق در دوران تمام انبیاء و ائمه و زعمای شیعه بی سابقه است. مردم نجیب ما، مشکلات متعدد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را در جامعه می بیند و گاهی دلشان به آینده سست می شود. اما باید گفت اگر افق تمدنی خود را در نظر بگیریم و اصول انقلاب و واقعیات روز را نصب العین کنیم، نه تنها نگران، بلکه پرشور و دقیق در ریشه شناسی مشکلات و رفع آنان می شویم. هر جا افق تمدنی داشته ایم و با غرب تمدنی رفتار کردیم، پیشرفت کردیم و به اقتدار رسیدیم و هرجا سکولار گونه و غربزده و منفعل، تماماً قواعد نظری و عملی غربی اجرا شد و عنوان جهانی شدن روی آن نهاده شد یا حتی گفتند مردم نماز و روزه را رعایت کنند و شراب نخورند و همه هم حرفهای رهبری را تایید کنند، آنگاه تمدن اسلامی پدید می آید بدون اینکه بخواهیم زیر نظام های تمدن مثل اقتصاد، فرهنگ، سلامت و... را سازماندهی کنیم. انقلاب اسلامی می رود تا فلک زدگی و تلاطم بشر مدرن و معتقد به نیهیلیسم را بشکند و او را صاحب فکر و ذکر کند و از کثرات او را به وحدت وجود متوجه سازد. تفاوت اساسی در همین جاست و به عنوان نمونه شخصی عرض می کنم اگر شخصی مثل من ارادات خاصی به رهبر معظم انقلاب دارم، سعی کردم با بررسی سیره و اندیشه ایشان باشد و نظر سایر افراد حتی معاندین درباره این رهبر. جایگاه ولایت فقیه برخلاف راهبرد اغوا گرانه و منفعت جویانه شخصی، ساز و کارش در راستای هدایت جامعه به توحید و آزادی از قیودی است که بشر را از مقام والایش دور می دارد. در نظر بگیرید با این اصل اساسی نظام سازی توحیدی مبتنی بر قرآن و نهج البلاغه چند رهبر این چنینی در سطح عالم داریم با این درجه از درایت و سماحت که حتی معاندین هم نسبت به آن معترف اند. بله ما در گام دوم انقلاب و تکمیل انقلاب و اصلاح خطاهای گذشته بر اساس نص صریح بیانیه هستیم که نظام را نه منفعل و متحجر و نه نفوذ پذیر بلکه منعطف و آماده اصلاح می داند. می شود با گفتمان سازی عمومی بجای اینکه اذهان سمت ورزشگاه رفتن بانوان برود سمت این برود که چرا اقتصاد مقاومتی اجرا نشده و این سیستم بانکی، بلای جان مردم است، باید بجای ظاهر بینی و مشغولی به آزادی هایی که در چارچوب غربگرایی تعریف می شود و تخریب غیر تخصصی، مردم از حوزه های علمیه مطالبه ناصحانه و دلسوزانه کنند که چقدر دغدغه نسبت به تربیت دینی مردم و پاسخگویی به شبهات و فقه روزآمد داشته است و به خون سرمایه داران زالوصفت طبق فرمایش امام تشنه بوده و رو به روی اصحاب قدرت قد علم کرده است. نباید مسئولین و مشاورین و منصوبین حضرت آقا تحت لوای انتصاب به رهبر، خود را غیر قابل نقد و مقدس بدانند و حاضر نباشند پاسخ دهند برای پیشبرد اهداف نهضت چه کرده اند. می توان نسبت به برخی چارچوبها معترض بود و منصفانه و انقلابی نقد نمود. مثلا عرض کنم، چرا باید گزارش عملکرد رهبری طبق قوانین نظام را کمیسیون مجلس خبرگان دریافت کند اما مردم مطلع نشوند و یا بهترست مصاحبه هایی مطابق قانون با رهبر انقلاب برپا شود که حق پاسخگویی در برویی عموم را در بر داشته باشد که در این مورد البته استنادی نامناسب به بیان آیت الله مصباح شده بود و فرموده بودند که بیان ایشان در باب حذف جمهوری است که چنین چیزی به هیچ وجه با منطق امام و آقا منطبق نبوده است. چرا رئیس جمهوری به سادگی وعده می دهد من فقر را ریشه کن می کنم و یا سازمانی مثل مجاهدین خلق با آن کارنامه را تطهیر می کند اما ساز و کاری برای ثبت وعده ها و پاسخگویی نسبت به آن یا اخطار به وی نیست. اما دشمنان و منافقین داخلی خوب می دانند اینگونه مطالبه گری، خاصیت جامعه متعهد مومن است که به اصل انقلاب و تمدن اسلامی و ولایت فقیه و حکم حکومتی رهبری که فصل الخطاب در شرایط بحران است (مثل پلیسی که مثلا وقتی چراغ قرمز دچار اختلال می شود، سر چهار راه می ایستد و به مردم می گوید به علامات من بجای چراغ قرمز توجه کنید تا نظم برقرار باشد که البته این عمل عین قانون و نظم است) اعتقاد دارند اما چنین جامعه پویا و نقاد و استکبارستیزی مطلوبشان نیست، بلکه الیگارشی و به تعبیر شهید مطهری جستجوی آزادی در خود دانی بشر، مطلوب آنهاست که افراد جامعه نه حساسیتی به استکبار و نه دین دارند بلکه آزادنه و غیرمتعهدانه و به دنبال انسانیت رها شده می روند. گام دوم، گام توجیه و تضعیف انقلاب نیست؛ که توجیه مصداق حماقت و تضعیف مصداق خطا و جنایت در حق انقلابی چنین اصیل است، بلکه رسالت ما، تکمیل انقلاب یعنی حرکت بسمت کمال انقلاب و رشد این ثمره خون دل امام و شهدا و ایثارگران بعنوان انسان های طراز در دو قرن اخیر است آن هم در عصری که بحث روی جدایی دین از سیاست و به محاق راندن اسلام ناب بود. عذر می خواهم که وقت شریفتان را گرفتم و زیاده گویی کردم. ان شاء الله خوب، درس پس داده باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این موارد چیزی نیست که بتوان در یک سؤال و جواب سایت به آن ورود پیدا کرد. عرایضی در سخنرانی‌هایی که شده است، داشته‌ام. موفق باشید

25511
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ۱. استاد عزیز این حرف درست است که در شب اول قبر که انسان مورد سوال قرار می گیرد انسان با لفظ و صوت پاسخ نمی دهد بلکه ملائکه به قلب انسان نگاه می کنند؟ ۲. استاد عزیز شب اول قبر بعد از موت است یا بعد از دفن؟ متشکرم و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است. ۲. بعد از دفن، مگر آن‌که امیدی به دفن در میان نباشد. موفق باشید

25510
متن پرسش
با سلام: 1. در روایات هست که نور حضرت محمد (ص) بسیار قبل تر از جسم ایشان نزد خدا خلق شده و این موضوع مشخص است که ایشان هم دارای روح انسانی بوده اند. چطور قبل از داشتن جسم و حرکت جوهری جسم روح کامل ایشان خلق شده؟ ۲. فرمودید که بعد از مرگ به علت قطع ارتباط روح از جسم مادی کمال دیگر ممکن نیست و هر چه هست کشف حجاب است؟ پس چگونه خدا در قرآن وعده داده که حضرت ابراهیم (ع) در آخرت به صالحان ملحق می شود و یا به شیعیان در برزخ قرآن می آموزند و یا اینکه عرفا گفته اند اگر سالک قبل از کمال بمیرد بعد از مرگ به سلوکش ادامه می دهد؟ ۳. اگر در آخرت دیگر حرکت وجود ندارد پس حرکت های عرضی بهشتیان مانند رفت و آمدنشان چگونه توجیح می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. قاعده‌ی «اولُ ما خلق اللّه من روحی» که مقام قدسیِ پیامبر می‌باشد، غیر از موضوع «النفس جسمانیت الحدوث» است که مربوط به شخص پیامبر است که سعی می‌کنند با عبادات خود، نفسِ خود را به حقیقت نوری خود متصل نگه دارند. ۲. همه‌ی این موارد به هر صورت باید با موضوع رفعِ حجاب حل کرد تا با قاعده‌ی «الیوم، یوم العمل و غداً یوم الحساب» به تنافی نیفتیم. ۳. ظاهراً به جای تغییر مکان، تغییرِ منظر وسط است. موفق باشید

25509
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در خصوص سوال 25502 بخاطر پاسخ حکیمانه شما سپاسگزارم. اما یه نکته را باید عرض کنم اتفاقاً ما به براندازی فکر نمی‌کنیم بلکه به اصلاحات ساختاری فکر می‌کنیم ولو اگر به تبدیل جمهوری اسلامی به جمهوری منتهی شود منتها براندازی اسم دیگر انقلاب است و تاریخ معاصر ایران و جهان ثابت کرده در اکثر مواقع (اگر نگویم همه) ضررش بیشتر از نفعش برای یک ملت است هرچند در نوع خود یک تحولی است که آثار مثبتی در خود دارد ولی درهرحال سیر انتقال قدرت از نیروهای معتدل به تندرو و از تندرو به همان گروهی که مردم علیه‌اش انقلاب کرده بودند اما در لباس جدید نتایج وحشتناکی دارد که امروز نمونه‌اش را در ایران شاهد هستیم. از این رو ما دنبال براندازی نیستیم دنبال اصلاحات ساختاری هستیم که از به‌ رسمیت شناختن مردم و برگزاری انتخابات آزاد می‌گذرد. کافی است حکومت به انتخابات آزاد تن در دهد تا ننگ خیانتی که بر پیشانی شاه خورد بر پیشانی جمهوری اسلامی نخورد در خائن بودن شاه همین بس که چنان راه اصلاح را بست که برای مردم چاره‌ای جز انقلاب نماند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد تاریخی در عصر حاضر، حکایت از آن دارد که مردم رویهمرفته امیدشان از برآورده‌شدنِ وعده‌های فرهنگ مدرنیته قطع شده است و به همین جهت رسانه‌های مدرن دست و پا می‌زنند تا چهره‌های خود را برجسته کنند. ولی فکر می‌کنم اگر در یک شرایط آزاد بدون فریب رسانه‌ای مردم در انتخابات شرکت کنند، حتماً انتخاب آن‌ها انتخاب سالمی است با رجوع به دیندارانِ متفکر و آزاده. موفق باشید

25508
متن پرسش
سلام علیکم: استاد متن زیر قسمتی از بحث در یک گروه تلگرامی است: "....بله این هم می تواند شاهدی باشد. البته عرایض بنده مستند به روایات خود معصومین و ادله عقلی است نه فرمایشات بزرگان که شاید محل خدشه باشد و کسی بگوید شیخ صدوق اشتباه کرده. خلاصه اینکه آنچه برهان بر آن داریم عصمت در وحی (برای نبی) و عصمت در هر آنچه مربوط به دین و تفسیر قرآن و شریعت است (برای امام) می باشد. برای افعال عادی معصومین دلیلی نداریم که معصوم باشند. این سخن بسیاری از بزرگان شیعه در قرون اولیه بوده است ولی متاسفانه امروزه برخی می گویند عصمت ذاتی ایشان است مانند ذاتی بودن ناطق برای انسان! (نعوذ بالله علی ما سمعنا) " سوال بنده مربوط به اون بخش هست که میگه : «برای افعال عادی معصومین دلیلی نداریم.» این حرف درسته آیا؟ حقیقتا امامی که واسطه فیض است و آن همه مقام دارند _ که در زیارت جامعه کبیره از خودِ معصوم نقل است _ عقلانی است که صرفا در مسائل مربوط به دین عصمت داشته باشند و در امور عادی نه؟ آیا این حرف با مقامات معصومین علیهم السلام منافات ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که علم امام ذاتی نیست، بحثی نمی‌باشد. برای روشن‌شدن مطلب، قسمتی از کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را خدمتتان ارسال می‌کنم، إن‌شاءاللّه مطلب روشن می‌شود: موفق باشید

علم امام

طبق آيه‌ي «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»[1] که مي‌فرمايد برخي پيامبران، را بر برخي ديگر برتري داديم. از آن جایی که ولايت آن‌ها باطن نبوتشان است[2] پس ولایتشان متفاوت مي‌باشد و ريشـه‌ي اين تفاوت در «مراتب معرفت و علم‌» و «قدرت روحي» آن‌هاست. به طوري كه عاصف‌بن‌بَرْخِيا كه مقداري از «علم كتاب» برخوردار بود بر اساس ولايت تکويني که داشت توانست قبل از اين‌كه حضرت سليمان چشمشان را برهم زنند یا چشمشان را برگردانند، تخت بلقيس را از يَمَن به اورشليم بياورد. قرآن در اين باره مي‌فرمايد: «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[3] آن‌كس كه مقداري از علم كتاب را مي‌دانست گفت: من آن را در كمتر از چشم به‌هم‌زدني نزد تو حاضر مي‌كنم. در مقابل اين علم كه مربوط به عاصف‌بن‌برخيا است در قرآن داريم كه: «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»[4] وكافران برتو اعتراض مي‌كنند كه تو رسول خدا نيستي، بگو: تنها گواه بين من و شما خداست و آن‌كه علمِ به كتاب نزد وي است. اين آيه مي‌فرمايد: علاوه بر معجزه‌بودن قرآن كه گواه است بر اين‌كه تو پيامبر و فرستاده‌ي خدا هستي، آن‌كس كه همه‌ي «علمِ كتاب» در نزد اوست نيز گواه است براين‌كه تو فرستاده‌ي خدايي .

طبق آيه‌ي اخير روشن مي‌شود كسي در زمانِ نزول آيه بوده كه «علمِ كتاب» در نزدش بوده و شهادت مي‌داده که پيامبر (ص) فرستاده‌ي خداست. و چون آيه در مكه نازل شده، بنا به بسياري از روايات شيعه و سني، مصداق آيه به طور مستقيم علي (ع) و به تبع آن اهل‌البيت (ع) اند كه داراي علمي مي‌باشند كه مانند عاصف بن برخيا، موجب تصرف در مبادي عالم مي‌شود، منتها مقداري از آن علم در نزد عاصف بن برخيا بود، و آن علم مربوط به مقام «امر» است كه مقام ماوراء عالم ماده و عالم تدريج و زمان است. چون قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[5] حال با توجه به اين‌كه عاصف‌بن‌برخيا جزئي از اين علم را داراست و توانست آنچنان در عالم تصرف كند كه تخت بلقيس را قبل از به‌هم‌خوردن چشم به محضر حضرت سليمان بياورد، وسعت ولايت تكويني علي (ع) را ملاحظه فرمائيد كه حضرت از همه‌ي «علم كتاب» برخورداراند، همچنان‌كه امام صادق (ع) فرمودند: آنچه عاصف داشت قطره‌اي از اقيانوسي بود كه همه‌ي آن نزد ما است.[6]

در روايت هست که سدير نقل مي‌کند: «من و ابوبصير و يحيي بزّاز و ... در مجلس حضرت صادق (ع) بوديم، ناگهان آن حضرت با حال غضب در مجلس وارد شدند و چون در جاي خود قرار گرفتند، گفتند: «يا عَجباً لِاَقوامٍ يَزْعَمُون اِنّا نَعْلَمُ الْغَيْب، لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ اِلاَّ الله عَزّوجل» جاي تعجب است که عده‌اي گمان مي‌کنند ما علم غيب داريم، جز خدا كسي عالم به غيب نيست، من قصد داشتم كه كنيز خود را با زدن ادب كنم، از دست من فرار كرد و من ندانستم در كدام یك از اطاق‌هاي خانه مخفي شده است! سدير مي‌گويد: چون حضرت برخاستند و به طرف منزل رفتند من و ابوبصير و ميسّر به منزل آن حضرت رفتيم و عرض كرديم: فدايت شوم ما امروز در باره‌ي آن كنيز از شما شنيديم كه چنين و چنان فرموديد و ما نمي‌خواهيم به شما نسبت علم غيب دهيم وليكن ما مي‌دانيم كه حقاً شما علوم بسيار فراواني داريد! حضرت فرمودند: اي سدير آيا قرآن مي‌خواني؟ عرض كردم بلي. فرمودند: هيچ اين آيه را خوانده‌اي كه مي‌فرمايد: «قال الَّذي عِنْدَهُ علمٌ مِنَ الْكِتاب اَنا اتيكَ بِه قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اِلَيْكَ طَرْفك» عرض كردم؛ آري كه حضرت سليمان به اطرافيان خود فرمود: كدام یك تخت بلقيس را براي من مي‌آوريد؟ «قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنّ اَنَا آتيك بِه قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ اِنّي عليه لِقَويٌ اَمينٌ» عفريتي كه از طايفه‌ي جن بود گفت: قبل از اين‌كه از جايت بلند شوي مي‌آورم ولي «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[7] آن کسي که مقداري از علم کتاب نزد او بود گفت: من آن را نزد تو مي‌آورم قبل از آن که چشم خود را به طرف ديگر بگرداني، زيرا جناب آصف‌بن برخيا برعکس عفريت جن از مبادي ديگري عمل مي‌كرد که فوق زمان و مکان بود.

حضرت فرمودند: آيا دانستي كه او [آصف] چقدر از كتاب الهي علم دارد؟ عرض كردم شما براي من بيان بفرماييد. حضرت فرمودند: به اندازه‌ي يك قطره نسبت به اقيانوس، به اين مقدار عاصف‌بن‌برخيا از كتاب الهي علم داشت... اي سدير آيا در كتاب خدا اين آيه را يافته‌اي كه مي‌فرمايد: «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[8] اي پيامبر! بگو کافي است اين‌که خدا شهادت مي‌دهد به رسالت من و آن کسي که «علمِ کتاب» نزد اوست. سدير گفت: بلي اين آيه را هم خوانده‌ام. حضرت فرمودند: آيا کسي که تمام کتاب را مي‌داند با فهم‌تر است يا کسي که بعضي از آن را مي‌داند؟ عرض کردم؛ بلکه کسي که تمام علم کتاب را مي‌داند. آنگاه حضرت با دست خود اشاره به سينه‌شان نمودند و فرمودند: به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست، به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست. [9] ملاحظه فرمائيد که چگونه امام (ع) از طريق اين آيه ما را متوجه مقام خود نمودند.

ائمه (ع) از آن جهت كه در مقام تکوينِ خود واسطه‌ي فيض هستند، مقام‌شان فوق جبرائيل و میكائيل است ولي از آن جهت كه مي‌خواهند به صورت عادي زندگي كنند علمي از خدا طلب نمي‌كنند و موضوع پنهان‌بودن محل كنيز براي آن حضرت از اين نوع است. متوجه باشيد که حضرت (ع) با طرح موضوع کنيز و پنهان شدن او مي‌خواهند علم ذاتي را از خود نفي کنند و روشن کنند علم ذاتي مربوط به خدا است ولي اين بدين معني نيست كه هر علمي را امام بخواهد خداوند به او ارزاني ننمايد.

 


[1] - سوره‌ي بقره، آيه‌ي ۲۵۳.

[2] - در رابطه با این که ولایت، باطن نبوت است فرموده اند: چون «وَلي» مخاطب به خطاب «اقْبل» است و نبي مخاطب به خطاب «ادبر» بعد از «اقْبل» است، پس نبوت بدون ولايت صورت نبندد، ولي ولايت بي‌نبوت ممكن است و از اين جهت ولايت تکويني منحصر به پيامبر نيست.

[3] - سوره‌ي نمل، آيه‌ي ۴۰.

[4] - سوره‌ي رعد، آيه‌ي ۴۳.

[5] - سوره‌ي يس، آيه‌ي ۸۲.

[6] - الکافی، ج۱، ص ۲۵۷. حضرت فرمودند: آنچه نزد جناب عاصف بود «قَدرُ قَطرَةٍ مِن الماء فی البَحر الاَخضر» به اندازه قطره آبی بود از دریای سبز یا بحر محیط.

[7] - سوره‌ي نمل، آيه‌ي ۴۰.

[8]- سوره‌ي رعد، آيه‌ي ۴۳.

[9]- اصول کافي، ج ۱، ص ۲۵۷.

25505
متن پرسش
سلام: چندی پیش فتوایی منتسب به رهبر انقلاب درباره استحباب تعدد زوجات در شرایط فعلی جامعه در فضای مجازی منتشر شده بود. اخیرا جمعی که به دیدار معظم‌له رفته بودند از ایشان در این باره سوال کردند که آیت‌الله خامنه‌ای با شنیدن آن برافروخته شده‌ و متعجب گفتند: اصلا بنده همچین فتوایی ندارم و اصلا همچین چیزی را قبول ندارم؛ چه کسی این را گفته؟ آقایان حتی به شوخی هم نباید درباره تعدد زوجات حرف بزنند، که باعث دلسردی خانم‌ها می‌شود. جالب آن‌که رهبری در محل‌ کارشان هم هشدار داده‌اند که افراد شاغل در بیت اگر همسر دوم اختیار کنند، اخراج می‌شوند. ‌آیا این متن می تواند صحیح باشد در حالی که فقهای متقدم و متأخر قائل به این مسئله بوده و هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اظهار نظر در این موارد در صورتی باید انجام بگیرد که سند سخنان را بتوان در سایت مقام معظم رهبری پیدا کرد. موفق باشید

25504
متن پرسش
سلام علیکم: از خودم خسته شدم از بس که گناه کردم و توبه کردم. سوالی که دارم اینه که ۱. همیشه وقتی توبه می کنم همه گناهان گذشته ام را در نظر می گیرم در حالی که وقتی در موقعیتهایی مثل شبهای قدر به صورت جدی توبه می کنیم و ان شاءالله بخشیده شده ایم اگر در هر بار توبه همه گناهان را درنظر بگیریم آیا این بدگمانی به خداست؟ چون می دانیم که خدا گناهان گذشته را بخشیده. ۲. سوال دیگرم اینه که در مورد غیبت نکردن روی خودم کار کردم و تا حدودی موفق شده ام ولی نمی دانم چطوری غیبت نشنوم واقعا آزار دهنده است. ۳. گناه غیبت را چگونه جبران کنیم تا بخشیده شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به قول خواجه عبداللّه انصاری این جفا به خداوند است که در حین مناجات با خدا، گناهان گذشته را که تقاضای غفرانش را کرده‌ایم، باز به میان آوریم. ۲. استماع غیبت که حرام است، غیر از آن است که غیبت به گوش ما بخورد. ۳. ذکر خیر آن کسی که غیبت شده است و طلب استغفار برای او جبران‌کننده است. موفق باشید

25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

25501
متن پرسش
سلام: استاد من یه دوستی دارم. ایشون اهل کار تربیتی و معرفتی بود. مباحث شما و آقای علی صفایی رو پیگیر بود. الان یه مدته که شدیدا دچار رکود و خمودگی شده. هیچ کاری نمیتونه انجام بده. دانشجوی ارشده و با اینکه همه ی ورودیاشون میخوان دفاع کنن ایشون حتی موضوع هم انتخاب نکرده. میگن هیچ انگیزه و انرژی و حوصله ای برای انجام هیچ کاری ندارم. حتی امسال اربعین هم اومد کربلا ولی هنوز حالش بده. چیکار باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست به بحث «حضور اربعینی و اصیل‌ترین بودن» که بر روی بنرِ سایت هست فکر کنید تا چشم‌اندازی بس متعالی در مقابل ما گشوده شود و در دلِ آن وظایف‌مان را انجام دهیم. موفق باشید

25499
متن پرسش
سلام استاد جان: ببخشید میشه در مورد نقشی که انسانها باید ایفا کنند اینطور گفته بشه که همون طور که نبی حقیقتا نبی هست، هر انسانی هم باید توی این دنیا اون وظیفه ای رو بر عهده بگیره که عین ثابته اش منطبق بر اونه. مثلا هر کسی نباید معلم بشه. درسته؟ اگر خیر، پس وظایف چجوری مشخص باید بشن برای هرکس؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس خودش با خودش باید نوع زندگی‌اش در بستر همین دنیا و با شرایطی که برایش پیش می‌آید، معلوم کند.

25498
متن پرسش
با سلام و احترام: استاد گرامی اگر بهشت تجسم اعمال نیک و جهنم تجسم اعمال زشت انسان است اعراف تجسم چیست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اعراف، شرایطِ روشن‌شدنِ شخصیت هرکس است تا بالاخره معلوم شود در چه جایگاهی است. که البته این اعراف غیر از اعرافی است که در قرآن داریم: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ» که آن مربوط به اولیاء معصوم می‌باشد. موفق باشید

25497
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علکیم استاد: ان شاءلله که سلامت باشید. بنده، در یک کانون تربیتی در مسجد الکوثر تهران، با تعدادی نوجوان ۱۶ ساله به عنوان مربی ارتباط دارم. نزدیک به ۶ سال است که این نوجوانان، در کانون الکوثر با معارف دین مبین اسلام و اهل بیت علیهم السلام آشنا می شوند. این نوجوانان، تعدادی از کتاب های سطح یک بینش مطهر (آثار استاد مطهری) را مطالعه نموده اند. با قرائت و ترجمه ی قرآن آشنا شده اند. همچنین نزدیک به سه سال است که با احکام عبادی آشنا می شوند. در حال حاضر، سطح معرفتی نسبتا خوبی در این گروه که اعضای آن اکنون در پایه ی دهم متوسطه مشغول به تحصیل هستند، وجود دارد. در مورد مباحث اعتقادی، تا کنون کتابی به صورت مستقل مطالعه نکرده اند. اما به صورت ضمنی در آثار شهید مطهری، به برخی مباحث پرداخته شده است. همچنین به سوالات این نوجوانان در مورد عقاید، پاسخ هایی داده شده است. تا کنون سعی شده است که معرفت این عزیزان نسبت به عقاید اسلام، به صورت درونی برای آن ها شکل بگیرد و بتوانند توحید و معاد را به صورت جوشش درونی درک کنند. برای امسال، قصد داشتیم کتابی مانند کتاب ۴۰ درس اعتقادی آقای اصغر قائمی را با این نوجوانان مطالعه و مباحثه کنیم. به نظر شما، آیا لازم است با این شرایط و در این رده ی سنی، این عزیزان به صورت کلامی هم با عقاید اسلامی آشنا شوند؟ اگر لازم هست، لطف بفرمایید و منبع و یا منابعی متناسب معرفی بفرمایید. اگر هم لازم نیست، لطف بفرمایید و راهنمایی کنید که در ادامه چگونه عقاید اسلامی برای این نوجوانان تبیین شود مفید تر خواهد بود. باتشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب‌هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی؟» آن‌ها را در حالتی از احساسِ حضوری قرار دهد که بتوانند ماورای باورهای عقلی و استدلالی با خود زندگی کنند. آری! بعداً اگر شبهه‌ای برایشان پیش آمد، بد نیست به استدلال‌های کلامی رجوع نمایند. ولی هیچ‌کس با دلایل عقلی و کلامی مؤمن نشد. ولی برای دفاع از ایمانش، استدلال‌های کلامی به‌کارش می‌آید. موفق باشید

25496
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: مطالبی هست نمیدونم درست فهمیدم یا نه ولی وظیفم دونستم با شما در میان گذارم. چند روز پیش دوستان جایی را برای جلسه عرفان و اینها به بنده پیشنهاد کردن جلسه زنانه بود، خانم اون هم زن بودن وقتی وارد شدم خانم طوری عرفان می گفت اصلا کف کردم. حاج آقا این جلسه را و مطالب اینطوری را از آقای شوشتری بیشتر شنیدم مطالبی راجع به علم اعداد کلمه هو و مظهر اسما الهی شدن، حاج اقا اصلا وقتی نشستم تو جلسه باران معارف بود که می بارید. بنده از بچه های جانبازانم و اگه خدا توفیق بده از سادات، حاج آقا بنده تا حدودی با روحیات خانواده شهدا اینا آگاهی دارم ولی یه چیز رو نمی فهمم چه تو خودم چه اونه و اینکه حساسم یا لطیف فقط میدونم هیچ جا بند نمیشم. الا جلسات اینها اینقدر مطالب سطح بالا را آسون و مطابق فطرت میگن وقتی نشستم تو جلسشون انگار آروم گرفتم. حاج آقا از طرفی تشنه این سطح از معرفتم از طرفی نیست ولی مشکل جلسه این بود گمانم اینها به گروه شیرازی وصل بودن نمیدونم حس می کنم نفوذ زیادی در میان هست. آخه این سطح بالای معرفت و علوم من جز جلسات خصوصی استاد شوشتر خبر ندارم. جایی بوده باشه حاج آقا اکثرشونم حوزوی اند اصلا بچه هاشون از کوچیکی مدرسه خیلی نمیرن مسئله جالب اینه اکثر خانواده شهدا و اینها یا اصلا نتونستن سلوک به آن عبارتی که شما در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام ازش گفتین راه پیدا کنن یا براشون شرایط آماده شه. یعنی یه جورایی به نظرم بسته شدن و هر کدوم هم ارومن وارد اجتماع برای اون نوع سلوک شدن شرایطش تو این نوع جلسه به نظرم فراهم شده حالا یا علتش حساس بودنه یا لطافت نمیدونم شایدم ساختاریه گفتم باهاتون در میون بگذارم البته اینها به گفته یه سری دوستان میگفتن داریم روشون کار می کنیم شیرازیها را میگم ولی به نظرم اینها تا به شبکه امام حسین وصلن فقط نفوذ را زیاد میکنن نمیدونم حاج آقا اگر خاستید نام و مکان جلسه و اینها را هم حاضرم بگم ولی فکر کنم یه چیز رو اینها خیلی دوست دارن از رهبری بشنون اینکه زن دوم چیز بدی هست حاج آقا اینم زنهاشون اینطورن. حاج آقا لطفا در خصوصی پاسخ بدید اگر صلاح دونستید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیاد متوجه‌ی موضوع نشدم. به این فکر کنید که اگر در این زمان، مرحوم آیت اللّه قاضی طباطبایی هم بودند؛ حسرت راهی که خداوند در مقابل شهید چمران‌ها و شهید خرازی‌ها گذاشتند، می‌خوردند به جهت راهی که حضرت امام در مقابل ما گشودند که شهیدان ما «ره صدساله را یک‌شبه طی کردند». سری به جزوه‌ی «شهید حججی، وجدانِ تاریخی ما» بزنید. آیا «بودنی» که ما به دنبال آن هستیم، در این زمانه آن «بودن» نیست؟ چرا هنوز به نحوه‌ی بودنی مشغولیم که دوره‌ی آن گذشته است؟ موفق باشید

25495
متن پرسش
سلام استاد: شبتون بخير استاد بنده كتب انسان شناسي شما (٦جلد) و معرفت النفس علامه حسن زاده و انسان از آغاز تا انجام علامه جوادي و انسان شناسي در قرآن علامه را مصباح خواندم. هنوز هم خيلي سوال دارم. راجع به نفس و روح - نظر ابن سينا و ملاصدرا. اگر امكانش هست لطف كنين سير مطالعاتي پيشرفته تري معرفي كنين.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «خویشتن پنهان» و مطالعه‌ی کتاب «معاد» همراه با ۷۵ جلسه‌ی صوتی آن در این مورد آن‌چه باید بدانید، را یافته‌اید. خواستید هم سری به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بزنید، ولی بیش از این وسواس به خود راه ندهید. موفق باشید

25494
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. یک مدت دغدغه ای دارم که مدتیه درگیرش هستم. لطفا راهنمایی کنید. با توجه به خصوصیت و قدرت نفس بر اینکه همزمان در یک لحظه هم می بیند و هم می شنود و هم می نویسد و هم فکر می کند و هم حرف می زنیم و شاید پای خود را هم تکان دهیم، و در تمام این امور نفس بطور کامل و تمام حضور دارد آیا می توان گفت همزمان دو کار را با حضور و توجه انجام داد. مثلا ما خانمها (به علت کمبود وقت) آیا همزمان می شود با کارهای خانه (ظرف شستن و سبزی پاک کردن و جارو کردن که برای نفس ملکه شده،) به صوتهای شما و دیگر بزرگان در باب معرفت نفس گوش کرد؟ یا این باعث عدم حضور و توجه می شود و باعث عدم توحد می گردد. چگونه است که بزرگانی در حین انجام کاری، نماز نافله و یا مستحبات دیگری (ذکر و صلوات) انجام می دادند و مصداق لا یشغله فعل عن فعل می شدند. چگونه می توان به این مقام لایشغله رسید؟ لطفا بطور واضح برایم روشن کنید که سخت درگیرم. حلال کنید. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به توحید فکر کنید که جامع همه‌ی اسماء است در عینِ یگانگی. هر اندازه انسان توجه توحیدی خود را با عبور از تعلقات دنیایی رشد دهد، کاری او را از کاری باز نمی‌دارد زیرا همه‌ی کارها را در وَجهِ توحیدی خود می‌بیند یعنی دستش در کار، و دلش با یار است. کافی است شما در عین مثلاً ظرفشویی دل‌تان را در بستر توحید محفوظ بدارید، آن‌وقت می‌توانید به آن صوت‌ها هم گوش فرا دهید. موفق باشید 

25493
متن پرسش
سلام علیکم: در جایی فرمودید نحوه ی ارتباط خدا با انسان از طریق امام معصوم امام زمان (عج) است چون ما انسانیم و ظهور خدا از طریق انسان کامله با ما فقط هست. از این جهت موجودات و مراتب آنها و هدفی که در حد ظرفیت آنها معرفی شده است ارتباط خدا با آنها چگونه است؟ اصلا هدف خلقت آنها چیست؟ و بعد مرگ چه می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» واسطه‌ی فیض باشند، برای همه‌ی موجودات واسطه‌ی فیض الهی هستند و مناسب ظرفیت هر موجودی، آن موجود را از الطاف الهی برخوردار می‌کنند به همان جهت آن آهو به محضر مولایمان که مولای آن آهو نیز هست، به سراغ حضرت رضا «علیه‌السلام» می‌رود. موفق باشید

25492
متن پرسش
سلام: گلایه ای از شما دارم که چرا هر سوالی از قرآن و حدیث را فکر می کنید جوابی برای آن دارید؟! آیا جایی برای معصوم باقی گذاشته اید؟ همان‌ها که می‌گویند عالم این کتاب فقط ما اهل بیت (ع) هستیم؟ شما فرموده اید که همه پیامبران نسل ابراهیم (ع) همه امام هستند. این مطلب را ببینید: وقتی حضرت ابراهیم (ع) در سن جوانی تبر را برداشت و بت‌ها را شکست، و نمرود و علمای گمراه او را در آتش افکندند، خداوند سبحان و متعال بدون اینکه ابراهیم (ع) تقاضا کند او را پاداش داد به این صورت که انبیای پس از او را از نسلش قرار داد. سپس ابراهیم (ع) دعوت الهی خود را ادامه داد، و هنگامی که خداوند سبحان و متعال او را با کلماتی بیازمود و ابراهیم (ع) در امتحان و ابتلا پیروز شد، حق تعالی خطاب به او فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» «من تو را پیشوای مردم گردانیدم». جایگاه امامتِ الهی، جایگاهی بس رفیع است که همه‌ی انبیا و فرستادگان به آن دست نیافتند. در اینجا ابراهیم (ع) از خداوند سبحان و متعال این تقاضا را درخواست نمود: «وَمِن ذُرِّيَّتِي» «و از فرزندان من؟»؛ یعنی آیا در پیامبرانی که پیش‌تر مرا به آن‌ها بشارت داده‌ای نیز (امام) یافت می‌شود؟ حق تعالی می‌فرماید: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» «عهد من ستم‌کاران را دربرنمی‌گیرد»؛ یعنی ستم‌کاران از پیامبران (ع) و ستم پیامبران مانند ستم سایرین نیست بلکه از جنس (حسنات الأبرار، سیّئات المقرّبین) (2) (کارهای نیک خوبان، گناه مقرّبان است) می‌باشد؛ یعنی عملکرد آنان به جهت یکسان نبودن میزان معرفت و شناخت‌شان (ع)، همانندِ یکدیگر نیست. هر کدام از آنها (ع) خداوند سبحان را بر حسب میزان معرفت و شناختش عبادت می‌کند؛ بنابراین عبادت آنان با یکدیگر متفاوت می‌باشد. از همین رو به عنوان مثال سجده‌ی حضرت محمد (ص) از عبادت ثقلین (جن و انس) برتر است و یا ضربه‌ای از علی (ع) با عبادت ثقلین (جن و انس) برابری می‌کند. (3) و این تمایز میان آنها (ع) موضوعی است آشکار و حق تعالی از آن یاد کرده است: «تِلْكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ ٱللهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَتٍ وَءَاتَيْنَا عِيسَى ٱبْنَ مَرْيَمَ ٱلْبَيِّنَتِ وَأَيَّدْنَهُ بِرُوحِ ٱلْقُدُسِ وَلَوْ شَآءَ ٱللهُ مَا ٱقْتَتَلَ ٱلَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ ٱلْبَيِّنَتُ وَلَكِنِ ٱخْتَلَفُوْا فَمِنْهُم مَّنْ ءَامَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَآءَ ٱللهُ مَا ٱقْتَتَلُوْا وَلَكِنَّ ٱللهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ»(4) «بعضی از اين فرستادگان را بر بعضی ديگر برتری داديم. خدا با بعضی سخن گفت و بعضی را به درجاتی برافراشت و به عيسی بن مريم معجزه‌ها داديم و او را با روح القدس ياری کرديم و اگر خدا می‌خواست مردمی که پس از آنها بودند، پس از آنکه حجت‌ها بر آنان آشکار شده بود، با يکديگر قتال نمی‌کردند؛ ولی آنان اختلاف کردند: پاره‌ای مؤمن بودند و پاره‌ای کافر شدند و اگر خدا می‌خواست با هم قتال نمی‌کردند؛ ولی خدا هر چه خواهد می‌کند». بنابراین اگر یونس پیامبر (ع) و حضرت محمد (ص) به انجام یک کار مکلّف شوند، انجام دادن آن عمل توسط یونس (ع) به مانند انجام آن کار توسط حضرت محمد (ص) نیست و این کوتاهی یونس (ع) در انجام آن عمل نسبت به آنچه حضرت محمد (ص) انجام می‌دهد ظلمی است از سوی یونس (ع)؛ چرا که این کوتاهی، او را از دست‌یابی به جایگاه عظیمی که انسان برای رسیدن به آن سرشته شده است، بازمی‌دارد. به این ترتیب مرتبه‌ای از این نوع ستم‌کاری وجود دارد که انبیا و فرستادگان (ع) از نسل ابراهیم (ع) باید از آن گذر کنند تا به مرتبه‌ی امامت نائل گردند و از همین رو حق تعالی می‌فرماید: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» «پیمان من ستم‌کاران را دربرنگیرد»؛ یعنی ای ابراهیم! تمام پیامبران از نسل تو به مقام امامت نائل نمی‌شوند بلکه فقط کسانی از انبیا و فرستادگان از فرزندان تو به آن می‌رسند که از این ظلم گذر کنند و به این مرتبه ارتقا یابند: «وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّي مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسي‏ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ * إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»(5) «عصايت را بيفکن. چون ديدش که همانند ماری می‌جنبد، گريزان بازگشت و به عقب ننگريست. ای موسی، مترس که فرستادگان نبايد در حضور من بترسند * مگر کسی که ستمی کرده باشد و سپس پس از بدکاری، نيکوکار شود؛ چرا که من آمرزنده‌ی مهربانم». حق تعالی در قرآن به برخی ائمه از نسل ابراهیم (ع) اشاره می‌فرماید: از جمله‌ی آنها حضرت موسی (ع) است. حق تعالی می‌فرماید: «وَ اضْمُمْ يَدَکَ إِلي‏ جَناحِکَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْري»(6) «دست خويش در بغل کن، بی‌هيچ عيبی، سفيد بيرون آيد، اين هم آيتی ديگر»؛ یعنی خالی از هر گونه ظلم و ستم. انسان با دست می‌گیرد و می‌دهد، و دست سفید به عدالت تمام و کمال انسان با مردم و با خداوند سبحان و متعال اشاره دارد. بنابراین موسی (ع) خودش را از ظلم و ستم در مرتبه‌ای عالی، پاک و طاهر نموده است، همان طور که در این آیه اشاره می‌شود: «إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»(7) «مگر کسی که ستمی کرده باشد و سپس پس از بدکاری، نيکوکار شود؛ چرا که من آمرزنده‌ی مهربانم». و از جمله‌ی آنها حضرت عیسی (ع) است. حق تعالی از حضرت عیسی (ع) چنین خبر داده است: «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» (8) «سلام بر من، روزی که زاده شدم و روزی که می‌ميرم و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می‌شوم»؛ یعنی عیسی (ع) به جایگاه امامت دست یافته است، و او به خودش و مردم امان می‌بخشد. و خداوند متعال به کسانی از آنها که به مرتبه‌ی امامت دست نیافتند اشاره کرده است؛ مانند حضرت یحیی (ع). حق تعالی می‌فرماید: «وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا»(9) «سلام بر او، روزی که زاده شد و روزی که می‌ميرد و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می‌شود»؛ یعنی او به جایگاه امامت دست نیافته تا به مردم و خودش امان بخشد، بلکه او فقط راه را برای حضرت عیسی (ع) آماده و مردم را به سوی او راهنمایی نمود.» اما این سخن برخی که می‌گویند حضرت ابراهیم (ع) نگران فرزندان خود بود، اگر مقصودشان این است که آن حضرت (ع) امامت را برای آنها (ع) می‌خواسته، اینچنین نیست؛ چرا که ابراهیم (ع) نه بر دنیا حریص بود و نه بر آخرت، بلکه فقط بر رضایت خداوند سبحان و متعال حرص داشت، و دعای پیامبران و حضرت ابراهیم (ع) برای فرزندانشان، فقط برای فرزندان صالح‌شان بوده آن هم پس از آگاهی یافتن از صلاحیت آنها. پیش از ابراهیم (ع)، نوح (ع) بود که پس از آنکه خداوند پسرش را لعنت نمود و پس از آنکه دانست او از راه راست منحرف شده و از اهل آتش است، او هم فرزندش را لعنت کرد. این چنین نبوده که حضرت ابراهیم (ع) یا پیامبران (ع) نگران فرزندان خود باشند به این جهت که آنها فرزندان‌شان می‌باشند که اگر چنین بود، آنها گرفتار درجه‌ی بالایی از خودپسندی و انحراف از صراط مستقیم می‌بودند (که هرگز چنین نمی‌باشد!) و حال آنکه آنها برترین خلق خدا می‌باشند. حضرت ابراهیم و پیامبران (ع) فقط نگرانیِ فرزندان صالح خود را در دل داشتند؛ چرا که از صلاح آنها باخبر بودند و می‌دانستند که این فرزندان صالح، جانشینان آنها در دعوت به سوی خداوند سبحان و متعال و کشیدن بار رنج و سختی و آزار از سوی مردم در راه گسترش توحید و کلمه‌ی خداوند سبحان و متعال در زمینش خواهند بود. بنابراین ابراهیم (ع) و انبیا (ع) نگران فرزندان صالح خود بودند؛ چرا که آنها اولیای خداوند سبحان بودند و نه از این رو که فرزندان‌شان می‌باشند. بین این دو تفاوتی بسیار زیاد وجود دارد؛ مانند تفاوت میان حبّ خدای سبحان و حبّ دنیا در قلب نیکوکار و بدکردار. منابع: 1- بقره: 124. 2- جواهر السنیة حر عاملی: ص 83. 3- پیامبر (ص) می‌فرماید: (ضربت علی بر عمرو در روز خندق با عبادت جن و انس برابری می‌کند). عوالی اللئالی ابن ابی جمهور: ج 4 ص 86. 4- بقره: 253. 5- نمل: 10 - 11. 6- طه: 22. 7- نمل: 10 - 11. 8- مریم: 33. 9- مریم: 15. این گفتاری بود از وصی و فرستاده امام زمان، احمدالحسن
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چرا شما با این سطحی‌نگری و شخص‌پرستی‌های‌تان به اندازه‌ی یک انسان عادی هم تفکر را از دست داده‌اید و به جوابی که بنده بر مبنایِ نگاه مفسرین بزرگ با مخاطب در میان گذاشته‌ام، و تازه آدرس هم جهت بحثِ مفصل‌تر داده‌ام؛ نمی‌توانید بیندیشید. مگر نمی‌بینید در جواب گفته شده است: «تمام پیامبرانِ نسل حضرت ابراهیم «علیه‌السلام»، امام هستند»، یعنی پس آن‌هایی که ظالم‌اند را، شامل نمی‌شود. به جوابی که داده شده بیشتر دقت کنید و از نقصِ فهمِ اندیشه‌های دیگران، خود را برهانید که البته هیچ‌وقت امیدی به نجات چنین فرقه‌هایی نبوده و نیست.  

25491
متن پرسش
با سلام: چه فرقی بین بدن مثالی با بدن اخروی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن اخروی دارای شدتِ وجودی بیشتری است. موفق باشید

25490
متن پرسش
سلام استاد جان: خدا قوت. ببخشید استاد من یه مشکل بزرگ پیدا کردم. اینکه دوست دارم ساعتها صوت گوش بدم از مباحث معرفتی و تربیتی. ولی قرآن خوندن روزانه ام که روزی پنجاه آیه میخوندم خیلی برام سخت شده و مایل نیستم بخونم. وقتی هم میخونم دوست دارم زود تموم کنم. الان دارم شرح مصباح الهدایه رو گوش میدم. خیلی عالیه. لطفا کمکم کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم اشکال داشته باشد، به این امید که با آمادگی بیشتر با قرآن مأنوس باشید مطلب را دنبال کنید. ولی بالاخره قرائت روزی یک صفحه با صوتی حزین در عین آن‌که به گوش‌تان نیز آهنگ معجزه‌آسای قرآن برسد؛ خوب است. موفق باشید

25489
متن پرسش
با سلام: ۱. عین وجود به الله بر می گردد یا به کنه ذات؟ ۲. حضرت حق با ما به کنه ذاتش ارتباط دارد یا با اسم الله؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ذات برمی‌گردد. ۲. ارتباط حضرت حق با ما، تنها از طریق اسماء است، یعنی ذات به صفتِ خاص که مناسب شرایط ما باشد. موفق باشید

25488
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: وقتتون بخیر. سریال یوسف پیامبر چه اندازه با داستان واقعی یوسف مطابقت داشت؟ و اینکه شخصیت یوسف (ع) به عنوان یک پیامبر الهی به درستی ترسیم شده بود یا کاستی زیادی داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن زمان که آن را دنبال می‌کردم، رویهمرفته مرحوم سلحشور نکات بسیار خوبی را به میان آورده بود. در حال حاضر چیزی به یادم نیست که به عنوان ضعف بوده باشد. موفق باشید

25487
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. ۱. دروس معرفت النفس جوادی املی صوت ها رو دقیقا از چه سایتی بگیریم و یا حسن زاده املی هر کدوم که در اولویت هست بعد از گذراندن معرفت النفس شما؟ البته اگر شرح دروس صمدی املی کفایت نمی کند. ۲. راستی استاد اگر از سعادت ما خانمها در بالاترین درجه ی تقوا این باشه که نه ما هیچ مردی رو ببینیم و نه هیچ مردی ما رو ببینه در آموزش چه باید کرد؟ حتی با رعایت مطلق حد و مرزها با توجه به جزوه ارتباط زن و مرد؟ در مهمانی ها چطور؟ نامحرم میاد خونمون موقع غذا خوردن چطور؟ ۳. گاهی یک کار عرفانی انجام میدیم نمیخوایم کسی بفهمه و میپرسن در همون مورد چی بگیم که دروغ نگفته باشیم مثلا میگه دعا عهد رو خواندی؟ خوانده ایم. چی جواب بدیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شرح آقای صمدی کفایت می‌کند. ۲. همچنان که قبلاً نیز عرض شد بعضی روایات اشاره به تاریخ خاص خود دارد. نکاتی را در متن اخیری که تحت عنوان «زن دین‌دار در نسبتی جدید با عالَم» عرض شده است در  ذیل خدمتتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

آنچه بنده می‌توانم ادعا کنم آن است که تاریخ برای ظهور اندیشه های بزرگ در زنان به‌وجود آمده است، مشروط بر آن‌که آن‌ها به میدان بیایند و از خطاهایی که در ابتدای امر ممکن است پیش ‌آید نگران نباشند. البته که اگر یک استاد نجّار به شاگردش فقط بگوید مغازه را آب و جارو کن و بعد از ۱۰ سال به او بگوید چرا نمی‌توانی یک صندلی بسازی؟ جواب شاگرد آن است مرا وارد میدان نکردی! آیا انصاف است که استاد نجار ضعف شاگرد خود را به رُخ او بکشد؟ مشکلی که ما امروز داریم «مرد بودن»ِ تاریخ است. تاریخ را مردانه تعریف کرده‌ایم و جایی برای زنان نگذاشته‌ایم، بعد می‌گوییم آن‌ها بیایند تا پا به پای مردان امور را به‌دست بگیرند. بزرگی حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» این بود که زنان را وارد تاریخ کردند، آن‌جایی هم که زنان وارد تاریخ شدند به گفته‌ی حضرت امام جلوتر از مردان عمل کردند.

عرض بنده آن است که اگر ملاحظه کردید در جایی میدان فعالیت ندارید، اول سؤال کنید در مقایسه با مردان حضور زنان در این میدان چقدر بوده است؟ چقدر به زنان جرأت دادند بیایند تا با حفظ حیا و عفاف، سخنرانی کنند و مردها پای سخنرانی آن‌ها بنشینند؟ چه اشکال داشت اگر این کار را می‌کردیم، تا معلوم شود زنان هم برای مردان حرف دارند؟ می‌پرسند آیا ضرورت دارد زنان برای مردان صحبت کنند؟ ضرورتش به این است که فکرها باید مبادله شود، همین بحث ضرورت را با کدام دید نگاه می‌کنید؟ بیایید همین ضرورت را در تاریخی که امام و رهبری مطرح می‌کنند، معنا کنید.

اگر صد سال پیش یک زن به جای آن‌که در خانه باشد وارد کوچه و بازار می‌شد معنا نداشت زیرا همه نیازهای زندگی او در همان خانه قرار داشتید، گاو و گوسفند و تنور نان در خانه بود. بنده به دختر خودم وقتی در دوره راهنمایی بود، گفتم می‌خواستی در این دوره به دنیا نیایی، در این دوره بسیاری از نیازهایت در خیابان و بازار و اداره است و خودت باید وارد این میدان‌ها بگردی و برای رفتن به مدرسه سوار اتوبوس شوی. قبلاً خانم ها خودشان شیر می‌دوشیدند و ماست تهیه می‌کردند و مردها هم به دنبال کارهای خودشان بودند، ولی در حال حاضر آن شیر و ماست و نان در خارج از خانه‌هاست، آیا باید خرید این اقلام به کارهای مردان اضافه شود، یا باید زنان تهیه‌ی چنین خریدهایی را به عهده بگیرند؟

پیامبر خدا (ص) در ابتدای زندگی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) تقسیم کار کردند. آسیاب‌کردن و نان‌پختن را به عهده‌ی حضرت زهرای مرضیه (س) قرار دادند و حضرت علی (ع) اگر فرصت می‌کردند کمک می‌کردند ولی حضرت علی (ع) کارهای خودشان را داشتند. مرحوم شهید مطهری در کتاب «تعلیم و تربیت» می فرمایند یکی از مشکلاتی که ما تحت تأثیر زندگی مدرن پیدا کردیم این است که زنانِ ما در خانه کارهای جدّی ندارند، مشکل غیبت و کارهای تجمّلی به همین جهت زیاد شده است.  یکی از شهردارهای شهرهای کانادا برای حل این مشکل مقداری کاموا به طور مجانی در اختیار زنان گذاشت و بعد کالاهای‌شان را که بافته بودند خریداری کرد و بعضی از آن‌ مشکلات مرتفع گردید. ما باید بر روی شرایط جدیدی که پیش آمده است فکر کنیم. 

25486
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: وقت بخیر ۱. بعد از گذراندن معرفت النفس شما ۸۰۰ صوت شرح دروس معرفت النفس جوادی املی از صمدی املی کفایت می کند یا سراغ کتب اصلی برویم؟ ۲. با توجه به مستحب بودن ازدواج ایرادی داره یه نفر کلا منصرف بشه از ازدواج؟ حتی در صورت داشتن زیبایی و داشتن روحیه مدیریت توحیدی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمی‌کنم با دقت بر روی مباحث آقای صمدی در مورد «معرفت نفس» نیاز به مطالب دیگری در این مورد باشد. ۲. به هر صورت بهتر است انسان بدون دلیل ترک همسر نکند ولی اگر تقدیر او طوری بود که رجوع مناسبی برایش پیش نیامد، قصه‌ی تقدیرِ دیگری است که آن نیز در جای خود نوعی زندگی است. موفق باشید

25485
متن پرسش
سلام: وقتتون بخیر. ما میخوایم در مورد استاد علی صفایی حائری نقدی ارائه بدیم، آیا امکانش هست که آثار ایشان را نقد کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به سخنان خوب آن مرحومِ دل‌سوخته نپردازیم؟ مگر ایشان ادعا کرده بودند همه‌ی حقیقت پیش ایشان است که بخواهیم با نقد ایشان، بگوییم چرا حقیقت را نگفته‌اند؟ آری! اگر به نظرتان می‌رسد که نکته‌ی لازمی از قلم انداخته‌. باید متذکر شوید ولی هیچ‌وقت نباید سعی کرد شخصیت سرمایه‌های فکری خود را که صدها جوان و بلکه بیشتر، توانسته‌اند از طریق آن‌ها راه‌جویی کنند؛ در منظر افراد، کدر نمود. موفق باشید 

نمایش چاپی