باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جزوهی «چگونگی کار با تفسیر المیزان» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید إنشاءاللّه جواب همهی قسمتهای سؤالتان را خواهید یافت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» در مقام خود حالتی مثل نور دارد که هیچ محدودیتی ندارد مگر آنکه آنقدر نزول کند که در نهایتِ محدودیت قرار گیرد یعنی همان مرتبهی عالم ماده 2- همینکه وجود در صحنه باشد تجلی هست و آن تجلی همان معلول است 3- هرچه وجود نازل شود محدود میشود مثل آنکه وقتی عالم عقل، که هیچ کثرتی در آن نیست نازل شود، میشود عالم مثال که کثرت دارد ولی صورتهای آن محدودیت ماده را ندارند 4- در سلوک انسانی قلب بالاتر از عقل است ولی در عالم وجود، قلب معنا ندارد 5- ائمه«علیهمالسلام» واسطهی فیضاند و از طرفی ملائکه از تجلیات وجودی ائمه هستند و از طرفی قلب انسانها محل تجلیات انوار ائمه میباشند. دو نحوه وجودند و هرکدام بر اساس نحوهی وجود خود با ائمه ارتباط دارند 6- این نزولی که برای نور قائل هستیم آن نوع نزولی نیست که در وجود پیش میآید و وجود دارای مراتب میشود، بلکه نور با تشعشعات خود مرتبهای نازلتر از وجود را به صحنه نمیآورد بلکه در تمام مراحلِ تشعشعات خود همان مرتبهای است که دارد ولی نزدیکترین حالت به عالم مجردات را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید علمِ شناخت قواعد طبیعت را در کنار علمِ قواعد عالَم ملکوت بشناسیم تا مقهور طبیعت نباشیم. مشکل غرب در علم، مربوط به نگاه آن ها است که به جای تعامل با طبیعت، مقابله با طبیعت را دنبال میکند و موجب بحرانهای زیستمحیطی میشود. در کتاب «تمدنزایی شیعه» عرض شده «وقتى امامان مىفرمايند: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع»؛[1] يعنى وظيفهى ما است كه اصول را به شما بگوئيم و بر شما است كه در حواشى آن سير كنيد و تدبّر نمائيد. همه ى اينها نشان مىدهد كه بستر اصلى را خدا و رسول (ص) و ائمه (عليهم السلام) طرح مىكنند و جزئيات و كاربردى كردن آن را برعهدهى عقل مؤمنين و اجتهاد آنها قرار داده اند. مثلًا ما را موظف كردهاند كه به طبيعت احترام بگذاريم و چون طبيعت توسط خداى حكيم خلق شده نبايد با نظام طبيعت مقابله كرد ولى بايد استعدادهاى آن را كشف نمود، نمونه ى آن حفر قنات است كه بدون مقابله با طبيعت، جريان آبِ بسترهاى زيرزمينى را به طرف دشت جارى مىكنيم.». موفق باشید
[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 2، ص 245.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «طرح کلی اندیشهی اسلامی» همانطور که از نام آن پیدا است، ما را با مبانیِ معرفتی اسلامی آشنا میکند و جای بسیار خوشوقتی است که اساتید عزیز کارِ تدریس آن را شروع کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری بیرون از ترکیب قضایای حصولی است که حدّ واسطه داشته باشد. علم حضوری از جمله قضایایی است که «قیاساتها معها» قیاس آنها با آنها است نه آنکه مقدمهی قیاس از نتیجهی آن جدا باشد و بیشتر یک نوع احساس است تا یک نوع فکر، و با تذکر بهدست میآید. به یک معنا گزاره هایی نظری هستند، ولی حد وسط آنها در ذهن حاضر است؛ مانند این که «چهار زوج است». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در آیهی مذکور میفرماید ظهور حق در مراتب مختلف محقق میشود یعنی «ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشْكَوٰةٍۢ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ ٱلْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ ۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌۭ دُرِّىٌّۭ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍۢ مُّبَٰرَكَةٍۢ زَيْتُونَةٍۢ لَّا شَرْقِيَّةٍۢ وَلَا غَرْبِيَّةٍۢ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِىٓءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌۭ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍۢ ۗ يَهْدِى ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ ۚ وَيَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْأَمْثَٰلَ لِلنَّاسِ ۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌۭ»( 35/نور) حضور نور حضرت حق در عالم مانند آن است که چراغدانی باشد که در آن چراغدان، شعلهای قرار داشته باشد که آن شعله در چراغ باشد و لذا نور از طریق شعله، ابتدا به چراغ میرسد و از آن چراغ به چراغدان و ما از طریق مظاهر، که همان چراغدان است متوجهی نور چراغی میشویم که همان مقام وحدانی است که آن مقام وحدانی در باطن خود، نور حضرت احدی را دارد که در حکم «مصباح» باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «انقلاب اسلامی ،برون رفت از عالم غربی» کمک میکند تا جایگاه انقلاب اسلامی را در شکلگیری تمدن اسلامی و عبور از تمدن غربی بهتر بشناسیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث عقلی یک قاعدهای داریم که میگوید: «حکم الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد...» یعنی اگر دو چیز شبیه هم بودند همان حکمی که این یکی دارد، آن دیگری نیز دارد و از آن جهت میتوان گفت فهم و عقل و حسّ همهی انسانها مثل هم است چون همه انساناند و نیز اگر یک انسان تلاش کند فهم برتری بهدست آورد این حکم برای دیگر انسانها نیز هست. از طرفی فهم ما تجلی نور علم خداوند است و از این جهت همه منوّر به آن علماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب آن سؤال به صورت سربسته عرض کردم حکم اسلام را با حکم انحرافی که از صدر اسلام پیش آمد باید جدا کرد. اگر انحرافها را به پای اسلام بگذاریم و برجسته کنیم، کاری که زرین کوب فراماسیونر میکند عملاً آن حقیقت اسلام که رویهمرفته در صحنه بود به حاشیه میرود. لذا فکر میکنم کسانی باید وارد جواب به این شبهات شوند که اولاً: وقت خود را تماماً جهت این امر اختصاص دهند، ثانیاً: فرصت کافی برای طرح سندهای متفاوت این امور را داشته باشند، که این جزء کارهای من نیست. فکر میکنم اگر استاد منتظر القائم این کار را بکنند کار خوبی است. در ضمن پیش نهاد می کنم سری به سایت های زیر بزنید. موفق باشید
http://ravid.blogfa.com/page/4.aspx
http://www.askquran.ir/thread4580-3.html
http://sadighi.ir/index.aspx?pid=99&articleid=29447
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر باید برای ادراک بدیهی دلیل آورد؟! همینکه وقتی با پدیدهای در خارج روبهرو میشوید و احساس میکنید که متوجه وجود آن شدهاید خبر از توان شما به علم به خارج میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- اذکار عام مثل ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و یا «یا حیّ و یا قیّوم» و صلوات بر محمد و آل محمد روح را متوجه انوار گشودهی حضرت حق میکند، لذا باید متوجه باشیم در ذکر چه رویکردی داشته باشم 3- بنده نمیدانم چه اذکاری را نباید بدون استاد گفت ولی میدانم اذکار عالم را میتوان بدون استاد گفت. روش حضرت امام دادن ذکر به روشی که معمول است نبوده 4- در این زمانه سخن آیت اللّه بهجت«رحمةاللّهعلیه» حجت است که فرمودهاند: «علم تو، استاد تو است» و بنده عرایضی در این مورد در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با شکست وعدههای مدرنیته رویکرد مردم جهان طوری شده که جز به معنویت خالص به چیز دیگری نمیتوانند قانع شوند و نقشههای دشمنان به سرعت از بین میرود و همهی چشمها در راستای رجوع به معنویت خالص به شیعه میافتد و نهتنها فتنههای جهانی که علیه شیعه است خنثی میشود، بلکه روحها و دلها به سوی شیعه رجوع می کند و حضرت آقا این را مشاهده میکنند. و این شروع تمدن نوین اسلامی است و حضرت حجت«عجلاللّهتعالیفرجه» را برای ظهور، دلگرم میکند. ما باید خود را برای آیندهی انقلاب اسلامی آماده کنیم و به معارف خود عمق ببخشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حیوانات در عین آنکه دارای نفس هستند و در رابطه با نفس شعور خاص خود را دارا میباشند مثل درک خود و داشتن شعورهای بدیهی، ولی تعقل به آن معنایی که در انسان هست و موجب انتخاب انسان میشود در آنها نیست، بلکه بر اساس هدایت غریزی آن کار را میکنند و آن مورچه در آن صحنه نیز با همان شعور تکوینی متوجه آن صحنه شد حتی میتوان گفت این شعور مربوط به تنها آن هدهد نبود، ولی چون در دستگاه حضرت سلیمان رفت و آمد داشت آن گزارش را آورد در حالیکه فکر میکرد حضرت سلیمان از آن سرزمین بیخبرند که این نشانهی شعور محدود آن هدهد است. موفق باشید