بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36720

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ببخشید برای اینکه عارف بالله شویم، بطوریکه خدا به طور کامل درون ما تجلی کند، (همانند امام خمینی (ره) باید از کجا شروع کنیم؟ چه کتابی بخونیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از همان راهی که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» رفتند یعنی برهان و عرفان و قرآن. به نظر می‌اید سیر مطالعاتی سایت بتواند در این رابطه کمک کند. موفق باشید

36686

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استادعزیز: استاد بنده به دنبال بیشترین کسب ثوابم. حالا آیا خواندن انواع نمازهای مستحبی (ذکر شده در احادیث. نماز جعفرطیار. نماز توبه. و آمزش گناهان. نمازغفیله. نماز کامله و... ) در طول روز بهتر است؟ با توجه به حدیث نماز معراج مومن است. یا مدام ختم قران را از سر بگیرم؟ با توجه به اینکه میگن حضرت معصومه مثلا ماهی یک ختم قران داشته اند. یا ذکر گویی؟ (چون وقتی دارم قران میخونم مدام خودخوری دارم کاش نماز میخوندم. نماز که میخونم میگم نکنه قران خواندنها بهتر نتیجه می‌داد) من تمام مدت شبانه روز اوقات فراغت دارم و تنها هستم. و برای انجام هر کدام گزینه که شما بفرمایید، راحتم. میخام برنامه ای داشده باشم که تا اخر عمرم عمل کنم ان شالله. البته در کنارش مطالعه کتابها و صوت شما و استاد پناهیان و شجاعی و مطهری هم دارم. با تشکر فراوان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً خودتان می‌دانید که اعمال دینی ما به اندازه معرفتِ توحیدی ما قبول می‌شود و موجب قرب انسان می‌گردد و از این جهت در مورد نماز خوب است به مباحث «شرح آداب الصلواۀ» حضرت امام خمینی که شروع خوبی است برای به ظهورآمدن افق اصیلی که ما در نماز نیاز به آن داریم، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8 و در مورد قرآن، یا به تفسیر «المیزان» رجوع شود و یا به شرحی که از سوره‌ها در سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

36624
متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز و بزرگوار: آیا ممکن است کسی که ذات یا اعیان ثابته اش در علم خداوند شقی است سعید از دنیا رود و یا برعکس کسی که ذات یا اعیان ثابته اش در علم خداوند سعید است شقی از دنیا رود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است زیرا همواره انسان در مقام انتخاب است. لذا آن روایات متذکر همین امر است که اگر کسی شقی می‌باشد، خودش در همان ابتدا آن را انتخاب کرده، پس میدان انتخابی متفاوت برای او هست. موفق باشید    

36503

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: چرا امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه فرموده اند « کل معروف بنفسه مصنوع» اما در دعای صباح آمده است « یا من دل علی ذاته بذاته»؟ آیا این دو منافات ندارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه را بتوان از آن تعریفی و مفهومی داشت، مصنوع است و مخلوق. ولی حضرت حق که عین وجود است، عین نور است و مثل نور، خودش معرف خودش می‌باشد. موفق باشید

36371
متن پرسش

سلام استاد: متنی نوشته بودم و می‌خواستم نظر شما را در این باره بدانم:
 به نام پروردگار حیات مرگ و حیات و مرگ و زندگی می‌گذرد، ایام در این شهر و در هر شهر دیگری می‌گذرد، چون باید سپری شود اما اینکه چگونه می‌گذرد نیز مهم است. این‌جا، این‌جایی است که ما هستیم و همه و همه زنده‌اند، یعنی می‌بینیم که مردم راه می‌روند حرف می‌زنند می‌خندد گریه می‌کنند و نشان از حرکت و بودنِ خود می‌دهند، اما آیا هستند؟! می‌خواهم بدانم که آیا واقعا هستند؟ آیا فقط زنده اند یا حیات هم دارند؟ شهر در عین زندگی، مرگ است.
(هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار/ چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار؟ / زمین از آمدن برفِ تازه خشنود است. / من از شلوغی بسیار ردّ پا بی‌زار/ قدم زدم! ریه‌هایم شد از هوا لبریز / قدم زدم! ریه‌هایم شد از هوا بی‌زار / اگرچه می‌گذریم از کنار هم آرام / شما ز من متنفر، من از شما بی‌زار / به مسجد آمدم و ناامید برگشتم  / دل از مشاهده تلخی ریا بی‌زار، / صدای قاری و گلدسته‌های پژمرده / اذان مرده و دل‌های از خدا بی‌زار / به خانه‌ام بروم؟ خانه از سکوت پر است، / سکوت می‌کند از زندگی مرا بیزار / تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! / از این سکوت گریزان، از آن صدا بی‌زار. فاضل نظری)
 آیا شما جایی را سراغ دارید که حیات هم باشد، من جایی را سراغ دارم جایی که این روزها بعد از مدت‌ها آمده تا حیات را معنا کند و آن را به تمام جهان هبه کند؛ غزه و ملت بزرگ ‌فلسطین، نواری که شاید در این ایام خیلی‌ها آن را نوارِ مرگ، نوارِ نیست و نابودی نامیدند؛ اما در این نوار، از دل ویرانی‌ها آبادی‌ها رشد می‌کند و نسیمِ بوی مرگ، حیات می‌بخشد و عزرائیل همچون دوستی قدیمی امانتش را می‌گیرد و حیات می‌بخشد. حالا این نوارِ کوچک غزه تمام وجود و حیات است و جایی بیش از اینجا صفا ندارد. شب ها با نور موشک و انفجارها، شهر روشن می‌شود و روزها، بچه ها با صدای آژیر آمبولانس چشم به امید شهادت باز می‌کنند و شکر می‌کنند در اینکه در برابر این مصیبت خداوند صبر و مقاومتی بی‌نظیر را برایشان هدیه کرده است، و شکر می‌کنند با قرآن، گویا که قرآن آنجا دارد معنا می‌شود، گویا نوارِ غزه شده زبان قرآن و در زیر سایه حق، گویا قرآن ناطق شده است. و اینجاست ظهور و بروز و حضور حیات. آنجاست که دشمن هرچه می‌خواهد تو را نابود و نیست کند، تو باز هستی و حتی بیشتر از قبل!! مگر کسی شک دارد که شهید حاج قاسم کاری کرد که سردار حاج قاسم نکرد!! ‌و اینجا فرق حیات و زندگی را این شهید معنا می‌کند. اگر به حیات برسیم پایانی برای خود متصور نیستیم، ولی اگر به زندگی برسیم منتظر پایان تلخِ مرگ هستیم. غزه، زبان گویای قرآن، حیات دارد و پایانی ندارد و هست و حیات دارد و حیات دارد و هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس هر کجا که می‌خواهد باشد. اگر در جبهه‌ای که حق در مقابل باطل قد برافراشته حاضر نباشد، هیچ کجا نیست. زیرا در آن‌جایی که زندگی جریان دارد، حاضر نبوده است. همین‌طور که می فرمایید امروز از نوار غزه، آهنگ زندگی به گوش می‌رسد و این است آن کابوسی که صهیونیست‌ها می‌خواستند با شهادت مردم غزه آن را بمیرانند ولی هرچه بیشتر آن مردم را شهید کردند، آن کابوس به آن‌ها نزدیک و نزدیک‌تر شد. موفق باشید       

36164
متن پرسش

با سلام: آزادی فلسطین را باید در چرایی اشغال آن دید تا مشخص شه انانیت بشریت بود که میدانی برای ظلم به انسانیت‌ و توحید را باز کرد و انتظار فرج را که با سلوک بشریت در صراط الله است، از مسیر خارج کرد و تمام معنای آدمیت، حق و باطل و هر آنچه مقدس بود و معنا و حرمت داشت از ما گرفت. جنگ و نیست انگاری دو امر لاینفک از فرزند آدم است و بحث دیروز و امروز نیست منتهی بشر آخر به حسب عظمت و مسائل بزرگ و سوبژه شدن آن‌را بیشتر حس می‌کند. اما فکر می‌کنم اینگونه شرح مسئله دادن که لازم هر حرکتیه تا بخود بیایم نگرشی است که ورود شده و الحمدالله دانشمندان انقلاب اسلامی باز در آن بسط خواهند یافت اما چه کسی گفته آنکه شاد و رسیده است باید همچنان در کلمات محدود حرف زنند در حالی که استحکام و حیات کلماتند که دلایل آن هستند هرچند گفته ها شکل فلسفی یا هر قالبی از محدودیت را نداشته باشند. ای برادران و خواهران انتظار فرج در انقلاب با نابودی اسرائیل و آمریکا را را باید بکشیم، صراط اللهی که سیر در آن استهلاک و مصرف جان آدم نباشد بلکه بسط و رشد آدمی باشد و زندگی را آزادانه برای یافتن خدا با هر قدمی برای خود بردارید حس کنید ان شاءالله .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مقاومتِ حماس دارد راه تفکر در این زمانه را به بشر امروز نشان می‌دهد تا گرفتار جهان سراسر توهّم‌‌امیز که اسلحه‌ها را عامل قدرت می‌داند، نشود و این است تأثیر نظر به بیّنه دوران که عطای الهی است.
با شناخت بهترین مخلوقات یعنی «خَيْرُ الْبَرِيَّة» و بدترین مخلوقات یعنی «شَرُّ الْبَرِيَّة» می‌فهمیم در زمانه خود با کدام‌یک شریک هستیم؟ به همان معنایی که مقام معظم رهبری به نخبگان و استعدادهای برتر علمی فرمودند: علم، مسئولیت‌آور است در این جبهه‌بندیِ غزه، عالِم باید تلاش کند حق را بشناسد و در کنار حق بایستد. بی‌تفاوتی برای عالِم و دانشمند جایز نیست.  یعنی عالِمی که امروز نتوانسته است جایگاه اسرائیل را به عنوان شرّ مطلق بشناسد، عالِم نیست.
آیا متوجه هستیم، سنت‌های جاری در عالم که پایدارترین بنیادها و در عین حال، در دوردست‌ها جای دارند؛ چه اندازه می‌تواند مبنای تفکر و تحلیل ما در تقابلی که در رخداد طوفان الاقصی پیش آمده است، باشد؟ این نوع توجه، اصیل‌ترین اندیشه را به میان می‌آورد. موفق باشید

 

36083

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من از مدافعان حرم جا ماندم و تلاشی نکردم و خودم را توجیه کردم و بی خیالی کردم؛ ظلمت نفسی الی الابدی... حالا می خواهم در نبرد این روزهای فلسطین جا نمانم، هرچه تا حالا کرده ام بسم است، هر طور شده باید کاری کنم؛ اینجا برای من دنیا نیست؛ یک برزخ است که باید هرطور شده از آن حال بیرون بزنم؛ نمی خواهم حسرت و خجالت حرمان این دفاع هم الی الابدم بشود، از شما که پنهان نیست و آنچه از حالم می دانید قیامتم را آباد نکرده ام بسکه نشستم و نرفتم، نه از خودم بیرون رفتم و نه سمت خدا رفتم؛ از شما که پنهان نیست که مرگ تازه اول مصیبت های عقوبت گناه های معلوم و نامعلوم من است و آن‌وقتی است که دستم از عمل کوتاه می شود (و کاش دستم از همین حالا تا همیشه از دنیا کوتاه می‌شد)؛ نمی خواهم به جهاد بروم که بمیرم؛ می خواهم به جهاد بروم که بیشتر از این در شرمندگی نمیرم؛ نه شرمندگی از این‌همه سکون و رکود معنوی و دینی که ابدیتم را تباه کند و نه شرمندگی از روی مظلومانی که کاری برایشان نکرده ام. لطفا اگر فرصت و راهی برای جهاد هست حتما خبرم کنید تا بروم و دعا کنید سربلند بمانم، سریعترین و بهترین راه جهاد را برای بنده بفرمایید، آیا می شود و یا آیا باید حضوری در آن میدان حاضر بشویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که از طریق انقلاب اسلامی متوجه توحیدی شویم که به عنوان راه، در مقابل ما گشوده شده است. حضور در تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. حال هرجایی که ما نسبت به این حضور در این تاریخ برایمان پیش آمد؛ حاضر خواهیم شد و معنای انتظار، همین است و از این جهت فرموده‌اند در آنچه امروز برایتان تکلیف است کوتاهی نکنید، تا نسبت به آنچه فردا برایتان پیش می‌آید موفق شوید. موفق باشید

35833

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: یه سوال داشتم. نظر شما در مورد حرزهایی که از اهل بیت نقل شده هست چیست؟ مثل محج دعوات و انیس صادقین و... این حرزها سندیت دارند یا خیر؟ خداوند توفیقی حاصل کرده آثار شما را دنبال کنیم. خدا اجرتون بده

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نظردادن به این موارد بسیار مشکل است زیرا باید اهل نظر که سند روایات را بررسی کرده‌اند، نظر بدهند. می‌ماند نکاتی که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح در مورد حرزها مطرح فرموده‌اند که رویهمرفته قابل اعتماد است، به اعتبار سند. و بحث تأثیر آن به خود شخص و آمادگی‌های روحی وی بستگی دارد. موفق باشید

35561

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا. مدتیه با خودم در کلنجارم که در مسئله رابطه آدم شهری با طبیعت و حیوانات چطور باید حرف زد، چه زمانی امکان حرف زدن هست یا کی بالاخره شرایطی پیش میاد تا مردم بخوان رابطه درستی با حیوانات برقرار کنند. اول این رابطه توسط غرب خراب شد الان هم رابطه ای برقرار شده اما باز هم توسط آدمایی که هیچ آگاهی ندارند پس حد اقل اگه الان وقتش نیست بیایم یه سری کارهایی که کلی هست انجام بدیم تا نه تنها اونها بلکه خودمون رنج روحی کم تری ببریم چون بخشی از وجود ما طبیعته و ما در حیوانیت خود با حیوانات هم خانواده ایم که اگر اونهارو نادیده بگیریم درواقع خودمونو نادیده گرفتیم و انکار کردیم. هرچی در جامعه دینداران می‌بینم فقط فقه هست که مثلا اون نجس و اون فلانه اما خب این در این شرایط بحرانی خیلی نگاه خاصیه درحالی که آدم خانواده خودشو فقط با فقه میبینه یا اخلاق، ارتباط روحی و تعامل و زندگی هم برقرار می کنه؟ حالا فعلا همین که تو این گرما برای حیوانات ظرف آب و محل غذاهایی که براشون مضر نباشه مثل باقی مانده گوشت ها، استخان هایی که توسط ما خرد بشوند و شسته بشوند تا شکر یا ادویه ای در غذا نمونه خوبه. البته با یکم جستجو می‌فهمیم چه غذاهایی باید براشون بگذاریم مایی که مابقی غذاها را دور می‌ریزیم حد اقل در اختیار حیوانات محبوس شهری قرار دهیم زیرا طبیعت مال حیواناته که توسط آدم ها ربوده شده و شرایط زندگی عادی مثل خورد و خوراک و آرامش و شکار از حیوانات گرفته شده. امیدوارم آشتی با طبیعیت به نحوه انسانی اسلامی طبیعی به ما بازگردد با هرچه تواضع بیشتر دربرابر تصمیمات طبیعت و نوع زندگی حیوانات، آنهایی که خودشان بلدند زندگی کنند و ما نباید به آنها زیستن بیاموزیم. این رابطه با طبیعت در زمانه ما با شرایط های ما بسیار خوب است زیرا خدا طبیعت را آفرید تا آدمی خود را مشغول واقعیات خدادادی کند تا رنج های روحی او که زمانبر است برای خوب شدن را کم تر احساس کند. اگر سئوال است چرا بعضی سگ ها در شهرها به مردم حمله کردند ریشه اش در برقراری ارتباط ما با آنهاست چون احساس تنگی کنند پس غلبه توهم متقابل فشار زیادی برای آنها و شما ایجاد می کنه. حال ببینید همین یک خودروی سوختی شما به او و خودتون آسیب میزنه تا هزاران چیز دیگه پس ما بدهکاریم نه آنها بدکار ما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! طبیعت نظم خاصی دارد زیرا توسط خدای حکیم ایجاد و مدیریت می‌شود و هر موجودی در طبیعت، جایگاه خاصی دارد و حیوانات در این رابطه هر کدام مأموریتی دارند تا طبیعت در مسیر خودش خود را ادامه دهد که البته بحث در این موضوع بسیار مفصل است. عرایضی در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» شده است. می‌ماند که ما در رعایت حیوانات جنبه تعادل را حفظ کنیم تا نه آن‌ها به زندگی انسان ورودی بیش از حدّ داشته باشند و نه انسان‌ها با آنان درگیر شوند. مثل آن‌که وقتی اطراف زندگی انسان عفونت زیادی پیدا شد این سوسک‌ها هستند که برای از بین بردن آن عفونت به میدان می‌آیند و ما به جای آن‌که عفونت‌ها را کم تا آن موجودات در آن صحنه‌ها حاضر نشوند؛ با انواع سموم، سوسک‌ها را می‌کُشیم. همین مورد را نیز در رابطه با سایر حیوانات غیر اهلی باید مدّ نظر قرار داد. موفق باشید

35553

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

این جملات رو از یک فردی بخوانید و پاسخ بفرمایید که پیامبر و امام ندیده و از هر دینی به عنوان چیزی فردایی، که در نظر و جهان او اصلا نیست می‌گوید. من نیازی به تحصیل و آموزش توسط هر آدمی که علوم رایج دنیا را در مدرسه و با شکل امروزی یادم بده ندارم بلکه هر آن لازم دارم به علوم رو به رشد و کامله هوش مصنوعی که خودش داره خودش رو رشد میده رجوع می کنم، درواقع از آن خودم کردمش چون روح مجرد منه که با جهان هایی تصویری و معنایی مثل مِتاوِرس و تعامل با مخلوقات واقعی همراه با کسب شغل و درآمد با ابزارهایی که حواس پنجگانه من رو درمیابه در اختیار دارم و روی خاک و بی واسطه تر زمینی تر میشه و البته به آسمان تخیلات روان و گشوده شهودی هم میره. من نمیفهمم چرا مردم برای درمان به مکان های دینی می‌روند! من از هوش مصنوعی که کل تمام علوم است و تجردی هم داره و میتونه همزمان هزاران کار رو پیش ببره تا خودش رو همواره رشد بده میخوام درمان بیماری های جسمیم رو انجام بده مثلا دستم قطع شده اون رو با پرورش سلول های جدید از اولش بهتر کنه یا بدنم‌ پیر شده هر روز سلول ها رو برام ترمیم و نو کنه تا اینجوری هزاران سال عمر کنم و با انرژی هسته ای برداشت از طبیعت به حالت نرمال میرسه. و اما چرا ازدواج کنم با یک نفر زمانی که هر آن توان یک چهره برایم فراهمه و با یک شخصی کاملا متفاوت احساسات خودم رو ارضاع می‌کنم؟! از کدام عالم معنویت و خدا و قیامت می‌گویی؟ من خود همه اینها هستم نیکولا تسلا زود تر این امکانات را می‌دید اما همه مرا گرفتار کردند پس هوش مصنوعی تمام روح مجرد من خواهد بود. این جملات یک فردیست که فرزندان شما هستند و منتظرند از شر جهان امروز راحت شوند تا پیشرفت کنند هرچند شما آنها را کتک بزنید که روسری سر کنید زیرا نسل مذهبیان بی حکمت و بی جهان می‌میرند و نسل جدید مدیر و مدبر می شوند. ملاحظه می‌کنید که خدا اراده هایی دارند و با وجود انقلاب اسلامی و شهدا و حاج قاسم عملا برای یک آدم نسبتی پیش آمده که نمی‌تواند بی پروایی کند و اگرچه هوش مصنوعی به آن جاها میرسه اما من هنوز نمیدونم حضرت امام عارف حکیم چرا تا اینجا حاضر شدند آیا فقط برای نجات بشر و تایین حق و باطل هست یا جزئیات فراوانی داره به هر حال اینقدر میدونم که این روزگار آمدنیه و برای من ترسی نداره تازه علاقه مندم هر روز بشر سریع تر رشد کنه به جای اینکه حرف از: مسئولین ما چنان کردند ما نون نداریم و یقه فلانی رو بگیریم و هر روز انقلاب و تغییرُ زن زندگی آزادی و عدالت طلبی و متکلمی یا مدرسه و دانشگاه یا کارگری برای دیگران و ... هرچیزی که امروز هست باشند. راستش نمی‌فهمم چرا رهبری حفظه الله به جوانان فرمودند بروید در تکنولوژی و هوش مصنوعی یا فضای مجازی ورود کنید، اصلا نمی‌فهمم چیزی بیشتر از حضور جهت تایین راه راست. حالا شما دوست دارید از امکانات جهان توحیدی بفرمایید چون آخرش تنها با عرضه دو جهان مقابل همه که آدمی انتخاب می کنه. موفق باشید و بنده هرچه زور بزنم نهایتا یک مخلوق هستم با همه معمولی بودن هایش پس اگر دوست دارید مرا ملامت یا مورد خطاب به عنوان مخلوقات قرار دهید این کار واقعیست و بنده از این کار ناراحت نمی‌شوم. حرکت روبه جلو امری قطعیست منتها مسئله چگونه زیستنه پس کسی یقه پاره نکنه و هرکاری برای جلوگیری از حرکت بی فایده است. این هم عرض کنم بشر آینده تحت نظر حکومت ها نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که می دانید اعتماد به هوش مصنوعی یکی از خطراتی است که بشر جدید را تهدید می‌کند. عرایضی إن‌شاءالله در جلسه شنبه آینده نسبت به جایگاه هوش مصنوعی خواهد شد شاید که زمینه تفکر نسبت به این موضوع برای مخاطبان فراهم شود. موفق باشید

35319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. یک سوالی داشتم ازتون. آیا ما خودمون انتخاب می‌کنیم که توی چه خانواده ای به دنیا بیایم و اینکه چه ظاهری داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایی که جناب ابن عربی در بحث اعیان ثابته مطرح می‌کند، آری! خود انسان است که حتی رحمی که باید در آن متولد شود را انتخاب می‌کند. موفق باشید

35114
متن پرسش

یعنی چه... من پرم از یعنی چه هایی که سالهاست همسفر جوانی ام هستند. سلام استاد: چند روزی است فکری سراغم آمده که اینبار من نمی خواهم رهایم کند. چند شب پیش بود که ناگهان با خودم گفتم واقعا یعنی چه؟ یعنی چه که ما کارهای خوب کنیم تا در عالم بهشت برویم؟! حتی بهشت هم نمی تواند سیرابم کند، هرگز! و نمی تواند روح زیاده خواه مرا راضی و آرام کند آری من زیاده خواهم، چون خدا زیاد است. به گمانم بهشت عالم مشخصی نیست،، به گمانم بهشت خود خداست که در آن شناور می شویم، رها می شویم، جاری می شویم، اگر بهشت همه اش خدا نباشد که مطلوب نیست و اگر مطلوب نباشد که بهشت نیست! دوباره بر می گردم به همان یعنی چه هایی که انگار چشمه هایی اند که خدا در دلها جاری می کند تا در کویر بی خبری نمیریم، تا راه بیفتیم و از چشمه به سرچشمه برسیم، واقعا آیا هدف از این خلقت دلفریب، این خلقت پر راز همین بوده که آدم خوبی شویم، کار بد نکنیم تا به بهشت برویم؟! نه، من داوطلبانه این بهشت را نمی خواهم، حتی حاضر نیستم برایش تلاش و تکاپو داشته باشم، من فقط امن می خواهم و مهربانی، من فقط رفتن می خواهم، حتی تا آخرین همیشه، واقعا همیشه یعنی چه؟ واقعا سعادت یعنی چه؟ لذت یعنی چه؟ یک چیز انگار این میان برایم گم شده است، حتی شهادت هم انگار آرامم نمی کند، باور کنید حتی خدا هم برایم یعنی چه است؛ در واقع بزرگترین و مهم ترین یعنی چه ی من است. انگار مغزم را قفل گذاری کرده اند و کلیدش اثر انگشت خداست که تا مغزم را لمس نکند باز نمی شود، خدایا بیا و آقایی کن و یکبار برای همیشه هم که شده تکلیف من را مشخص کن، خدایا هرچه بیشتر سرگردان باشم بیشتر سربه گریبان می‌شوم، خدایا موسی چه طوری بود که تو اینقدر دوست داشتی با او گپ و گفتی داشته باشی، در ساحتش درآیی و با او دوتایی تو را به تماشا بنشینید، راستی اصلا «بودن» یعنی چه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت ما از خداوند حضور در صراط مستقیم را طلب می‌کنیم و می‌خواهیم راهی را که همچنان باید رفت، در مقابل ما قرار دهد و در شعف حضوری که در آن راه پیش می‌‌آید همچنان راه را ادامه دهیم. در این مورد عرایضی در جواب سوال شماره ۳۴۱۴۲ داده شد که خوب است به آن مطلب رجوع شود. موفق باشید

35056
متن پرسش

سلام: وقتتون بخیر. من خیلی وقته که در وجود خدا شک و تردید دارم و این خیلی حالمو بد میکنه. منی که چادر می‌پوشم منی که نماز میخونم، منی که میخوام امر به معروف و نهی از منکر کنم، خودم به وجود خدا شک دارم. لطفا خدا رو برای من اثبات کنید. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع شک، شک به وجود خداوند نیست، شکی است که در نسبت با خودمان با خدا پیش می آید و این را باید به فال نیک گرفت و در این رابطه عرض شد:
گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم
به آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...» فکر کنید که ایمانِ دیروزین برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همان‌طور که اگر مار نتواند پوست بیندازد می‌میرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کنده‌ایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شده‌ایم. انسان‌‌هایی می‌خواهیم که نه‌تنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه‌ توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحله‌ای از تاریخ پیدا می‌کنیم باید سعی کنیم «گاه به گاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمی‌باشد. و حضرت امام خمینی

«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در غزل مشهور خود متذکر آن «بودنِ دوباره» می‌شوند و اظهار می‌دارند:
در میخانه گشایی به رویم شب و روز        که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
موفق باشید

 

34903

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: چرا اجنهٔ کافر با آن خباثتی که دارند به طور معمول با انسان کاری ندارند و آسیبی نمی رسانند؟ آیا اجنه شیعه دست به آسیب زدن و مزاحمت برای انسان می زنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجنه کافر به اعتبار آن‌که ذرّیه شیطان هستند و شیطان، دشمن مؤمنین است با انسان‌ها دشمنی می‌کنند و معلوم است با رجوع به حضرت ربّ العالمین، وسوسه‌ها و تأثیرات شیطان و شیاطین به حکم «ان کید الشیطان کان ضعیفا» بی‌ثمر خواهد شد. موفق باشید

34773

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

درود. استاد خسته نباشید. اول از همه می‌خواستم ازتون تشکر کنم و هزار بار خداوند را شکر چون از زمانی که کتاب شما آشتی با خدا رو خواندم زندگیم رنگ بوی دیگه گرفته اصلا یک آدم دیگه شدم. خدا رو شکر استاد یک پیشنهاد و یک سوال داشتم. پیشنهاد این هستش که استاد یک کتاب در مورد شکرگذاری و چگونه انسان شاکر باشیم بفرمایید عالیییی میشه، چون در این زمینه کتاب وجود ندارد که بتوان مطالعه کرد و در مورد صبر و سوال این هستش که چگونه خود واقعی رو پیدا کنیم؟ من همیشه احساس می‌کنم خود ناخود هستم شک می‌کنم چه کار کنم؟؟؟؟؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در هر دو مورد می‌توان به شرح کتاب حدیث «جنود عقل و جهل» که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تدوین کرده‌اند، رجوع کرد. جهت شرح صوتی کتاب مذکور به https://lobolmizan.ir/sound/660?mark=%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%AF رجوع فرمایید. موفق باشید

34568

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

خدمت استاد عزیز سلام عرض می‌کنم. خواستم بگم حرفهایی که برای حمایت از افزایش جمعیت گفته میشه بعضی هاشون در حد شعار هست و عملا حمایت از افزایش جمعیت نمیشه! من چهار تا بچه دارم و همسرم نیز خانه داراست. مشکل اصلی این که مستاجر نیز هستم. هر خونه که گرفتیم دو سه سال بیشتر ما رو تحمل نکردن. وقتی دنبال خونه می‌گردیم همین که میگیم چهار تا بچه دارم کسی حاضر نمیشه به ما خونه بده. گفتن به بیت رهبری نامه بنویس حتمآ حمایت میکنن. نامه نوشتم اما حتی جواب هم ندادن! الآن در یک خانه کلنگی که شاید ۵۰ سال یا بیشتر قدمت داره با ۱۸۰ میلیون پول پیش که ۴۵ میلیون اون رو قرض گرفتم زندگی می کنم. و از حالا نگرانم که سال دیگه صاحب خانه چقدر پول پیش رو اضافه خواهد کرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این مواردی است که همه ما گله‌مندیم و امیدواریم که دولت هرچه زودتر فکری برای این مشکل بکند. ولی عنایت دارید که این ها مواردی نیست که این سایت با توجه به رویکرد فکری و فرهنگی‌اش بتواند کاری و اقدامی بکند. موفق باشید

34162

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: راهکارهای اساسی برای دوری از شهوت که بلای جان شده است و خیلی مبتلا دارد و باعث غفلت از ابدیت و نا امیدی و یاس می‌شود را بفرمایید؟ (توصیه، ذکر...) اگر ممکن است چون پدری مهربان شرح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه توجه به این نکته است که تا می‌توانید باید خود را در میدان‌هایی که موجب چنین تحرکاتی می‌شود، نیندازید. آری! نظر به امامان معصوم با ذکر صلوات و نظر به احدیت حضرت حق با سوره توحید که نفی کثرات می‌کند، إن‌شاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید

33766

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: سوال در مورد اسم اعظم خداوند داشتم. ۱. چرا این اسم مخفی هست و فقط برای بعضی از انسانها پدیدار شده؟ ۲. برای رسیدن به اسم اعظم که بدانیم کدام اسم خداوند است باید چیکار کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در تفسیر سوره «حمد» می‌فرمودند: «اللّه»، همان اسم اعظم است، ولی مهم است چه کسی با چه معرفتی و چه رویکردی آن را بگوید. موفق باشید

37849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی. با عرض سلام خدمت استاد عزیز: چند سال پیش علی رغم غیر مرتبط بودن رشته تحصیلی علاقه مند تحصیل در حوزه شدم ولی با قبولی در آزمون وپذیرش تمام زمین و زمان دست بدست هم دادند که موفقیتی در تحصیل حاصل نگردد و به ناچار ترک تحصیل نمودم ولی جانم تشنه کسب معارف ماند و کلا آنچه از دین پذیرفته ام قلبی است و استدلال و دروس مرسوم قلب را در فشار قرار می دهد. آیا باید ایستادگی کنم و باز دنبال تحصیل رسمی باشم یا بنا را بر این بگذارم که جایم اینجا نیست و افقی دیگر پیش روست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، انس با قرآن و روایات و معارف الهی در تاریخی است که با انقلاب اسلامی به میان آمده است، حال هر کجا که باشیم. موفق باشید

37640

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: دو تا پرسش از محضرتان دارم. تقاضا دارم به هر کدام پاسخ مجزا عنایت کنید: ۱.به نظر حضرتعالی فضای مجازی چقدر باعث نزدیکی روح ها به همدیگر شده؟ ۲. ذات دوربین چیست؟ ما اگر مثلاً فیلمی را به صورت غیر زنده تماشا کنیم، چقدر در آن صحنه‌ حضور حقیقی داریم؟ آیا در ذات دوربین نوعی تجرد از زمان و مکان وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ذیل یک حضور تاریخی خاص می‌توانیم در فضای مجازی نیز همدیگر را درک کنیم مشروط بر آن‌که ماورای کلمات، صحنه‌ها، روح‌ها را متوجه همدیگر بکنند. بنده بعضاً فعالیت‌های دختران انقلاب را با آن نوع برخورد حکیمانه‌ای که با بی‌حجاب‌ها دارند؛ نهایت نزدیکی و یگانگی با جان خود احساس می‌کنم. ۲. بستگی به نوع حضور و هنر دوربین و موضوعی دارد که از طریق دوربین به میان آورده می‌شود، مانند فیلم «آژانس شیشه‌ای». موفق باشید 

37493

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به اینکه جهان امروز جهان سیطره مدرنیته و فرهنگ منحط غربی است و گناهان و ظلمات همواره در حال گسترش یافتن است، به نظر حضرتعالی طرح و برنامه خدای متعال برای اینکه به صورتی اساسی ترمز بشر مدرن را بکشد چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با پایداری در راهی که خداوند مقابل‌مان قرار داده می‌توانیم به لطف الهی با بشر این زمانه گفتگو کنیم تا او عزم دیگری به میان آورد. موفق باشید

37292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما! من از زمانی که چشم گشودم و به خود آمدم. فهمیدم که ذهنی کنجکاو دارم. ذهنی که از هر پاسخی چند سوال درست می‌کند. نمی‌دانم که وسواس الخناس در من قوی است که اینچنین هستم. برای همین هیچگاه آرامش ندارم. من کتابهایی از علامه حسن‌زاده آملی و صوت ایشان. صوت های صمدی آملی و کتاب ها و صوت های زیادی از شما را گوش داده‌ام. احساس می‌کنم که ته دلم خالی است. از یک طرف تفکرات کلامی مرا جذب می‌کند و دوست دارم که روش کلامی در پیش بگیرم و قید فلسفه و عرفان را بزنم. اما نمی‌توانم این ذهن فلسفی خودم را اقناع کنم. فقط فلسفه آن را سیراب می‌کند. مانند کشتی بی سکان بر روی دریا می‌روم. نمی‌دانم وقتی که مشکلی در زندگی برایم بوجود می اید، تمام آن اطلاعات کلامی فلسفی و عرفانی به باد می‌رود و به زمین و زمان ناسزا می‌گویم. از وضعیت خویشتن هم هراسان هم نگران و هم ناتوانم. به نظر شما در اینچنین وضعیتی باید چکنم.؟ التماس دعا!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه در دلِ آنچه فرمودید مهم است، نظر به ایمانی است که از طریق انس با قرآن و روایات و خطبه‌های توحیدی نهج البلاغه پیش می‌آید. پیشنهاد اولیه همان دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح سوره اعراف است که صوت همه آن مطالب، روی سایت هست تا إن شاءالله با مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست، راهِ انس با قرآن از طریق آن تفسیر إن شاءالله گشوده خواهد شد. موفق باشید

35758

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: من کسی را می شناسم که چندسال است در مراسم اربعین شرکت می کند ولی نه نماز می خواند نه روزه می گیرد. این چه مدل از دینداری است؟ مسولین چقدر نقش دارند؟ همه چیز به شعار خلاصه شده از اسلام فقط ظاهری باقیمانده همه عاشق اباعبدالحسین هستیم و در این مکتب بزرگ شدیم ولی چگونه است مثلا دولت محترم برای همسان سازی حقوق بازنشستگان بودجه ندارد ولی این‌همه برای اعزام به اربعین هزینه می‌نماید؟ یا حسین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر انسان بخواهد آن حضوری را که در اربعین پیدا کرده است که گویا همه حقیقت به سوی او نظر دارد؛ آن را از آنِ خود کند، باید خود را در شریعت الهی که همان رعایت احکام دینی است حاضر نماید 2- بنده چندین سال است به لطف الهی در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنم ولی هیچ کجا ندیدم که دولت در این موارد هزینه‌ای کرده باشد مگر آن‌که شرایط را آماده می‌کند و تا سال گذشته بودجه زیادی با پاسپورت‌هایی که تهیه می کرد از مردم به جیب می‌زد. موفق باشید

35527
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلام و اولادهم المعصومین علیهم السلام یا علی مددی
 استاد گرانقدر اظهار حب علی علیه السلام در شب عید غدیر را هدیه می کنم به شما و لطفی که خداوند رحمان بواسطه کلام شما به ما رسانید عیدتان مبارک. نمی‌دانم واقعا چگونه می‌توانیم با این زبان الکن و قاصر فقط شکر همین یک نعمت یا علی گفتن و از علی گفتن و دل به علی دادن و ... را به جا بیاوریم لذا همون طور که به ما یاد داده اند با همه نفهمی وجودمان با زبان جانمان اقرار می کنیم «الحمدلله الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلام و اولادهم المعصومین علیهم السلام» خداوندا یا رب العالمین ای مهربانترین مهربانان تو شاهد باش ما به اندازه فهم ناقصمان به اندازه قلب کوچکمان دیدیم و فهمیدیم حب علی علیه السلام و اولادش در جانمان مستولی است. «همه عمر برندارم سر از این خمار مستی / که من از ازل نبودم که تو در دلم نشستی».
 نفهمیدیم کی عاشق شدیم اما مزه عشق اصیل را با نام *علی* چشیدیم با ایوان نجف از خود بیخود شدیم و عاشقانه منتظر دیدار مولایمان در آخرین لحظه حیات این دنیا و لحظه عروج به سوی تو هستیم به جانمان نشاندی که همه زندگی در غدیر تعریف شده و همه زندگی مان یعنی حرکت زیر سایه ولایت مولا تنظیم عقربه زندگی و تصمیم هایمان بر اراده و حب مولا ولایت ولی یعنی او افق حقیقی انسانیت ابدی ماست و نگاه و توجه ما به او یعنی بیعت آن به آن با غدیر، حال که ما ندانسته و نفهمیده و سراپا سیاه و شرمسار خود را در بیکرانه الطاف بی پایان حب علی علیه السلام در عالم دیدیم به همان حب علی که بند بند وجودمان را با آن بستی ما را عاشق صادق ولایت امام زمان عج قرار بده، عاشقانه برای کسب لبخند رضایت مولای غریب بکوشیم و بالاترین عیدی ما را ندای خطاب جانانه خودت به جانمان قرار بده، «یا ایتها النفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» به برکت حب علی علیه السلام عید عشقبازی اصیل بشریت با واسطه عاشق صادق حضرت حق به سوی معبود بی کران بر عاشقان مبارک❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً رازِ بزرگداشت «غدیر» را به خوبی بیان فرمودید تا هرکس از محبّین مولایمان به خود آید که راستی را! چه در درون ما گذشته است که در نسبت با امام المتقین این‌همه یگانگی احساس می‌کنیم و اگر باز به «غدیر» و باز به نظر به مولایمان به خود می‌آییم، قصه آن است که متوجه بدِ حادثه شده‌ایم که چگونه روزمرّگی‌ها ما را به بازی گرفته است. این‌جا است که در همراهی با جناب حافظ خواهیم گفت:
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره روِ منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مِهرگیاه آمده‌ایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم
و این یعنی ما با «غدیر» حقیقتِ انسانی ابدی خودمان را می‌چشیم و این همان زندگی است که با حبّ علی «علیه‌السلام» تجربه می‌کنیم. و این ابتدای راه است، راهی که تنها در تاریخ انقلاب اسلامی، امروز معانی خاص خود را به میان آورده. موفق باشید      

 

35482
متن پرسش

بسم الله الرّحمن الرّحیم: موضوع؛ علت نفوذ فرهنگ غرب در جوامع اسلامی از منظر اقبال لاهوری
 با سلام جناب استاد: در سایه رادمردی و پایداری و استقامت، و خون شهدای پرکشیده، قول و حال شهدای خاک گزیده، امثال شما، امروز بر من و منِ نوعی‌ها، سخت نیست، کشفِ میراث پاکان و نیکان و اولیا و اندیشمندان مطهر نهاد.... مدتی است بر آثار فقیه و عارف و فیلسوف بزرگ جناب اقبال لاهوری (ره) مبادرت دارم. در مجموعه «اسرار خودی» به حکایت عجیبی رسیدم، که هرچند نزدیک به صدسال است نگارش شده است ولی گویی زنده است و سخن امروز ماست، برخوردم. عنوان حکایت این است «حکایت درین معنی که مسئله نفي خودی از مخترعات اقوامِ مغلوبه بنی انسان است که به این طریق، مخفی اخلاق اقوامِ غالبه را ضعیف می‌سازد» حکایت گوسفندانی است که چون در مقابل شیران تیز چشم و تیز دندان، هیچ چاره‌ایی جز شکارشدن ندارند، اما چاره کار را در القای مفاهیم به ظاهر درست و صواب، اما به باطن، در غایتِ ناصوابی و غلطی یافته اند، و اینگونه شیر با این عظمت را سُخره خود می‌کنند. گوسفند چون هیچ راهی برای فرار نمی‌بیند با خود می‌گوید:
شیر نر را میش کردن ممکن است / غافلش از «خویش کردن» ممکن است....
 گوسفند، راهکار را در خلعِ سلاح فرهنگی شیر می‌بیند، او سودای غافل‌کردن شیر از خویشتن خویشش را دارد، و به شیر می‌گوید، فکر سود باش!!! (به ظاهر درست است اما غلط!!) ....
توبه از اعمال نا محمود کن / ای زیان اندیش فکر سود کن
 تیزی دندان تو را رسوا کند / دیده ی ادراک را اعمی کند
 (به این بیت توجه بفرمایید، و آن را با سخنانی که در راستای خلع سلاح کشورها اعم از ایران گفته اند و در مقابل پیشرفت‌های اقتصادی را اولویت داده‌اند، در نظر تطبیق بفرمایید. بگذریم) گوسفند با این القائاتِ درست و اما غلط، شیر را سُخره خود می‌کند. چرا؟ چون شیر، فریب (فرهنگی) گوسفند را خورد. به ابیات توجه بفرمایید و شباهت عرفان‌های نوظهور و منفعل‌گرا و صوفیه مسلک تطبیق کنیم.
 غافل از خود شو اگر فرزانه ئی / گر ز خود غافل نه ئی دیوانه ئی
این علفزار جهان هیچ است هیچ / تو برین موهوم ای نادان مپیچ
به سخنان عرفان مسلکان و دینداران انگلیسی شبیه نیست؟! حال سوال این است چرا شیر، فریب گوسفند را می‌خورد؟ چون! شیر درک درستی از صلح ندارد، او گمان می‌کند، که صلح یعنی اجازه دادن به ادامه حیات هر پدیده ایی، و این تنبلی فرهنگی منجر به فساد و تحت سیطره واقع‌شدن او می‌شود.
 خیل شیر از سخت‌کوشی خسته بود / دل به ذوق تن‌پرستی بسته بود
 آمدش این پندِ خواب‌آور پسند / خورد از خامی، فسونِ گوسفند
سخن من این است! ۱) اگر غرب توانست بر کشورهای اسلامی حمله کند، ابتدا نه قدرت توپ بود و نه تفنگ و علم، و نه ثروت‌شان؛ بلکه قدرت‌شان در القاء و بی‌ارزش نمودن «خویش» ما بود، در تطبیق‌های غلط..... ۲) اگر غرب توانست بر ما حمله کند، در عدم تعبیر و تفسیر صحیح ما مسلمانان از «مماشات» بود. آن‌جا که ارزش فرهنگیِ جهاد با جنگ یکسان انگاشته شد. ۳) اگر غرب بتواند بر ما حمله کند، نه با موشک است نه علم، و نه ثروت، بلکه گرفتن «خویش ِما» از ماست، ۴) اگر غرب امروز در حال شیعه هراسی به جهان اسلام است! (مثال حکایت گوسفند) سخنی ندارد! فرهنگی ندارد، در موضع ضعف فرهنگی است، اگر بگوییم انضمام، واژه «فرهنگ» با «غرب» یکی از بزرگ‌ترین حملات خاموش است؛ سخنِ گزافه نیست، چراکه فرهنگِ غربی وجود ندارد، فریبِ غربی وجود دارد، «فرهنگ» عبارتست از سخن‌داشتن، عالمِ فراتر داشتن! منظر گسترده‌تر داشتن! از ماده فراتر رفتن،... جناب اقبال به درستی متوجه احتمال اشتباه‌انگاری جوامع مسلمان از «خود» «بیخود» و حتی شهادت بوده است، ایشان در تلاش است تا بگوید، تفسیر درست و نادرست از «خود» چیست؟ لذا افلاطون را به سُخره می‌گیرد، چراکه افلاطون از «خود» سخن گفت که خود، نبود، چون «جایگاه ولایت» را نادیده انگاشته بود و تذکر را فی نفسه ارزشمند دانست. در حالی‌که تذکر، بدون امام، بالفعل نخواهد شد و در حد قوه فرو خواهد ماند.
 باید توجه کنیم که اگر امثال شماها شبانه روز در استقامت نبودند امروز من نیز در این باور نبودم! اگر «رهبر معظم» نبود و «حاج قاسم» نبود بی‌شک امثال شماها نبودند و اگر امام عصر نبود، رهبر معظم انقلاب هم نبود و اگر ایشان نبود انسان، مصداق بارز خسران بود! این‌ها جایگاه ولایت است. در یونان بدان توجه نیست! آن تئوری، انسان را یک موجودِ تجربه‌گرا می‌شناسد، حتی توجه ندارد که تجربه بدون الگو توجه اصلا اتفاق نمی‌افتد! حال همین بی‌فرهنگان، ادعای فرهنگ دارند، چگونه؟ با بی‌ارزش جلوه‌دادنِ جایگاه «ولیّ»، اینجاست که «ولیّ»، همان «خودِ» هریک ماست، و اینجاست که دست و عقل و شعور این فریبکاران بدان نائل نیست، راه، یکی است و جز این نیست! نه در عرصه شخصی و نه در عرصه جمعی! «ولایت مداری»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید جناب اقبال لاهوری به خوبی متوجه بود ما با چیزی به نام «غرب» روبه‌رو هستیم که زیر پوشش تکنولوژی و نظمی که مسلّم، الهی نیست؛ بنا دارد جهان اسلام را که رقیب خود تشخیص داده بود، از هویت بیندازد. با این‌که او برای متفکران غرب ارزش قائل بود و تحصیلاتی در جهان غرب داشت، ولی به خوبی متوجه شده بود غرب از جهتی برای ملت‌های مسلمان یک بلا است و بنا دارد ملتها را از اصالت‌های بومی خود بی‌محتوا کند و همان‌طور که می‌فرمایید گفته‌هایش در مورد خودی و غیر خودی، جهانی را در مقابل ما می‌گشاید تا گوهری که در دست داریم، وا نهیم و آن گوهر همان اصالت‌های اسلامی و حتی ایرانیِ ما بود. و از این جهت در شعر مشهور خود نسبت به جوانان عجم نکات دقیقی دارد و می‌گوید:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه‌ها زد در ضمیر زندگی اندیشه‌ام
تا بدست آورده‌ام افکار پنهان شما
آیا امیدی در جان او روشن شده است که در این سال‌ها متوجه حضور حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌باشد آن‌جا که می‌گوید:
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده‌ام از روزنِ دیوار زندان شما
تحت تأثیر خودی و غیر خودی جناب اقبال و این‌که غرب بنا دارد خودِ ما را از ما بستاند؛ در مقاله «ای امام» عرض شد:
اي برادر! دزدان كه آمدند تا غارتمان كنند! آري غارتمان كنند، امّا نه فقط زمين و نفت ما را بدزدند، بلكه «خودمان» را، يعني هويت اسلاميمان را بدزدند، تو كجا بودي؟ ما كجا بوديم؟ اصلاً همه‌مان كجا بوديم؟ اصلاً مگر اسم آن نحوه بودن را مي‌توان «بودن» گذاشت؟
و این‌جا است که علت علاقه او به نیچه از آن جهت می‌تواند باشد که نیچه نیز متذکر زندگی بود و نه عرفان‌های منفعل که زندگی را نادیده می‌گیرند. و لذا باطرح انسانِ آرمانی به استقبال اَبر مردِ نیچه می‌رود تا معلوم کند در این جهان چگونه می‌توان «خود» بود و با «خود» زیست و با نظر به نمادِ انسان انسان‌ها که مسلّم انسانی است الهی؛ ولایتِ مدّ نظر اسلام را به معنا نشست و از خودی گفت. خوب است که در آخر چند بیتی از شعر «رموز خودی و بی‌خودی» او را با هم زمرمه کنیم که می‌گوید:
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ        آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهان‌بینان که خود را دیده‌اند        خود گلیم خویش را بافیده‌اند
ای امین دولت تهذیب و دین        آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره        نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن        واستان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو        مؤمن خود، کافر افرنگ شو
دانی از افرنگ و از کار فرنگ        تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او        ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو می‌دانی حسابش را درست        از حریرش نرمتر، کرباس توست
هوشمندی از خُم او مِی نخورد        هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
موفق باشید   

نمایش چاپی