با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: چرا امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه فرموده اند « کل معروف بنفسه مصنوع» اما در دعای صباح آمده است « یا من دل علی ذاته بذاته»؟ آیا این دو منافات ندارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه را بتوان از آن تعریفی و مفهومی داشت، مصنوع است و مخلوق. ولی حضرت حق که عین وجود است، عین نور است و مثل نور، خودش معرف خودش میباشد. موفق باشید
با سلام: آزادی فلسطین را باید در چرایی اشغال آن دید تا مشخص شه انانیت بشریت بود که میدانی برای ظلم به انسانیت و توحید را باز کرد و انتظار فرج را که با سلوک بشریت در صراط الله است، از مسیر خارج کرد و تمام معنای آدمیت، حق و باطل و هر آنچه مقدس بود و معنا و حرمت داشت از ما گرفت. جنگ و نیست انگاری دو امر لاینفک از فرزند آدم است و بحث دیروز و امروز نیست منتهی بشر آخر به حسب عظمت و مسائل بزرگ و سوبژه شدن آنرا بیشتر حس میکند. اما فکر میکنم اینگونه شرح مسئله دادن که لازم هر حرکتیه تا بخود بیایم نگرشی است که ورود شده و الحمدالله دانشمندان انقلاب اسلامی باز در آن بسط خواهند یافت اما چه کسی گفته آنکه شاد و رسیده است باید همچنان در کلمات محدود حرف زنند در حالی که استحکام و حیات کلماتند که دلایل آن هستند هرچند گفته ها شکل فلسفی یا هر قالبی از محدودیت را نداشته باشند. ای برادران و خواهران انتظار فرج در انقلاب با نابودی اسرائیل و آمریکا را را باید بکشیم، صراط اللهی که سیر در آن استهلاک و مصرف جان آدم نباشد بلکه بسط و رشد آدمی باشد و زندگی را آزادانه برای یافتن خدا با هر قدمی برای خود بردارید حس کنید ان شاءالله .
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مقاومتِ حماس دارد راه تفکر در این زمانه را به بشر امروز نشان میدهد تا گرفتار جهان سراسر توهّمامیز که اسلحهها را عامل قدرت میداند، نشود و این است تأثیر نظر به بیّنه دوران که عطای الهی است.
با شناخت بهترین مخلوقات یعنی «خَيْرُ الْبَرِيَّة» و بدترین مخلوقات یعنی «شَرُّ الْبَرِيَّة» میفهمیم در زمانه خود با کدامیک شریک هستیم؟ به همان معنایی که مقام معظم رهبری به نخبگان و استعدادهای برتر علمی فرمودند: علم، مسئولیتآور است در این جبههبندیِ غزه، عالِم باید تلاش کند حق را بشناسد و در کنار حق بایستد. بیتفاوتی برای عالِم و دانشمند جایز نیست. یعنی عالِمی که امروز نتوانسته است جایگاه اسرائیل را به عنوان شرّ مطلق بشناسد، عالِم نیست.
آیا متوجه هستیم، سنتهای جاری در عالم که پایدارترین بنیادها و در عین حال، در دوردستها جای دارند؛ چه اندازه میتواند مبنای تفکر و تحلیل ما در تقابلی که در رخداد طوفان الاقصی پیش آمده است، باشد؟ این نوع توجه، اصیلترین اندیشه را به میان میآورد. موفق باشید
سلام و درود: آیا در قران آیاتی داریم (به احادیث کاری ندارم) که ثابت کند تمام قران و یا حداقل تمام احکام آن حقیقت نهایی است؟ (چون ارتباط با خدا گاه الهام است که طبق منطق قرآن آن هم نوعی وحی است مثل زنبور عسل ولی این نوع ابدا حقیقت نهایی را بیان نمی کند)
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (انعام/۱۱۵) بدین معنا که هر آنچه پروردگارت در راستای صدق و عدل بنا بود با بشریت در میان گذارد، با این قرآن به تمامیت رساند به طوری که هیچ سخنی نمیتواند جایگزین آن شود و اوست که صدای نیاز جانها را میشنود و دانا به این امر است که چه چیزی رفع نیاز آنها را میکند. موفق باشید
سلام و عرض ادب و خسته نباشید به شما استاد عزیز و همه ی گروه لب المیزان: استاد امروز یک مطلبی در نقد شما میخواندم که در کنار زحمات و تلاش های بی وقفه ی شما در راستای بسط نظام فکری اسلام و انقلاب و.... اما ۳ عیب هم از شما استاد انقلابی و مخلص گرفته بود که محضرتان عرض میکنم ۱. در سخنرانی ها و نوشته ها استاد این امر را به خواننده القا می کند که نویسنده نوعی شیفتگی مفرط به فلان نحوه تفکر دارد ۲. راهی که شاگردان وی میپیمایند بیشترین خطر را در ساختن ایدئولوژی از مباحث استاد میدانم. ارائه مباحث فکری وی به مثابه یک بسته ایدئولوژیک به مخاطبان و چشم پوشیدن از نواقص و خلاهایی که دارد، و نیز بیتوجهی به این موضوع که این فکر باید راهی دراز را بپیماید تا به پختگی برسد، میتواند آن را کم اثر و کم فروغ نماید. از منظر برخی شاگردان، استاد طاهرزاده تکلیف همه چیز را معلوم نموده است و همین امر باعث شده است خود و نیز دیگران را صرفا به کتب وی دعوت نموده و از مطالعات دیگر احساس بینیازی کنند. حداکثر آن است که به مطالعاتی میپردازند که هم راستا با نظرات استاد است مانند کتب داوری و فردید و نصر ۳. اشکال دیگری که در فعالیتهای مجموعه استاد طاهرزاده میبینم عدم فعالیت تشکیلاتی و منظم برای بسط این تفکر در جامعه است. روشنفکران ایرانی در برهه هایی توانسته اند تفکراتی بیمایه را با نظم تشکیلاتی، جذابیتهایی که در عرصه نشر ایجاد کردهاند، و بهرهگیری مناسب از رسانه، در جامعه نشر دهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره معلوم است که بنده بیاشکال نیستم. تلاش بنده آن است که همه متذکر انقلاب اسلامی به عنوان روحِ دینداری در این زمانه باشیم، بدون آنکه نیاز به گروه یا تشکیلات خاصی داشته باشیم. ذیل نظام اسلامی و ولایت فقیه، به خودی خود نوعی تشکیلات نامرئی است بدون آنکه آفات تشکیلات مرسوم در آن باشد و البته باید مواظب باشیم در این مسیر، نفی دیگر نظرات که متذکر دینداری میباشند؛ نشود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: چند سوال در یک راستا داشتم: ۱. اینکه باید همه را بهتر از خودمان بدانیم را درک نمیکنم، یعنی مثلا زهیر خودش را بدتر از شمر میدانست؟ امام خمینی خودشان را بدتر از صدام میدانستند؟ و... ۲. اینکه نمیتوانیم همه را بهتر از خودمان بدانیم نشانه کدام رذیله اخلاقی ست؟ خودم گاهی فکر میکنم نکند از تکبر باشد؟ ۳. راه درمان تکبر را میفرمایید؟ برای کسی که فقط در حد دانستن میداند که عین ربط به خدا و فقیر بالذات است، ولی این مساله را درک نکرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منظور نسبت به مؤمنین و انسانهایی است که پشت به انسانیتِ انسانها نکردهاند. ۲. باید متوجه خوبیهای انسانها بود و در این راستا به خود متذکر شویم وقتی دلیلی بر بد بودن آنها نداریم چرا به خوبیهای آنها نظر نکنیم؟ ۳. کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در این مورد نکات خوبی را با ما در میان میگذارد. شرح صوتی آن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار! من ده نکته و معاد و برهان صدیقین را کار کردم. الان میخواهم کتاب فصوصالحکم را کار کنم. آیا این کتاب شرح صوتی دارد؟ روی سایت که نیست. با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است موضوع را با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 در میان بگذارید. موفق باشید
با سلام: آیا در اعیان ثابته کثرت علمی هست؟ یعنی مثلاً علی و حسن در اینجا دوحقیقت هستند؟ آیا عین ثابته آنها بصورت تمایز علمی در ذات خداست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! علم به کثرات، علم است و نه کثرت. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: با توجه به اینکه بعضی سوالاتی که برای شما میفرستند انتقاد به رهبر انقلاب هست خواستم از این عزیزان تقاضا کنم اگر انتقادی هست بصورت مصداقی بیان کنند مثلا نگویند که ایشون تصمیماتشون غیر قابل تغییره یا ایشون انتقاد ناپذیر هستند. پیشنهاد میکنم به دوستان که کتاب های تاریخ اسلام بخصوص زمان حکومت امیرالمؤمنین را بخوانند و سخنان ایشان را در سایت Khamenei.ir مطالعه کنند و ببینند حضرت آقا چگونه فرصت ها و خطرات ملت را تا چند سال بعد خودشان میبینند. بنده قسم جلاله میخورم که در زندگیم کسی را ندیدم که دینداری واقعی داشته باشد و با حضرت آقا دشمنی کند یا از ایشون متنفر باشد. هم چنین بد نیست نگاهی به نظرات بزرگانی چون آیتالله حسنزاده یا آیتالله ناصری یا آیتالله فاطمی نیا یا آیتالله مصباح در مورد ایشون بیندازیم تا ببینیم چگونه شیفته ی ایشون بودند. در آخر بد نیست این قسمت از نامهی حاج قاسم سلیمانی را به احمد یوسفزاده در اینجا قرار دهم: درود میفرستم برمردی که بهاحترام همه مجاهدین و شهدا، قریب سی سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه میزند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان میکند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم. خداوندا! وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن شما عین حقیقت است که واقعاً اگر کسی بهرهای از دینداری برده باشد، انوار خاص هدایت الهی را در حضرت نایب الامام آیت الله خامنهای مییابد و حیرت میکند که چگونه خداوند برای این زمانه یعنی در زمان غیبت چنین انسان بزرگی را پرورانده است. میماند اگر این افرادی که متوجه جایگاه نورانی و معنوی و الهی ایشان نمیشوند را؛ همانطور که میفرمایید متذکر این امر نمود که چگونه انسانهایی که تمام عمر به دنبال حقیقت بودند مانند همان علمایی که نام بردید، این اندازه به ایشان ارادت میورزند. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد طاهر زاده، اسعد الله ایامکم. اگر فردی رفتار خوبی با والدین نداشته باشد و اصطلاحا عاق والدین باشد، می دانیم که در صورت بخشش والدین باز هم آثار وضعی مترتب می گردد. حال چنانچه والدین برای این شخص دعا کنند و با توجه به آثار شگفت آور دعای والدین، ۱. آیا دعای خیر مادی و معنوی والدین به این شخص کارگر است؟ ۲. آیا آثار وضعی بدرفتاری با والدین با دعا رفع می شود؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به دستآوردن دلِ والدین، همه آثار منفی عاق والدین را از بین میبرد و دعاهای آنها برای ما مؤثر میافتد. موفق باشید
سلام: ببخشید چرا صوت استاد در خصوص درس فصوص الحکم را درسایت نمیگذارند؟ چون در ایتا و روبیکا حذف میشه ثانیا در فهم مطالب کمک میکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «فصوصالحکم» نیاز به مقدماتی دارد تا منظور ابن عربی معلوم شود و از این جهت بهتر است هرکس بدون طی آن مقدمات، ورود نکند وگرنه متوجه مقصد و مقصود جناب ابن عربی نمیشود و به زحمت میافتد. موفق باشید
سلام و آرزوی سلامتی خدمت استاد عزیز حاج آقا طاهرزاده: حاج آقا میخواستم بدونم از بین بردن و کشتن پشه ها که نیش میزنند و مگسها که خیلی هم در منطقه ما زیاد هستند و اذیت میکنند گناه دارد و در آن دنیا باید جوابگو باشیم؟ یا اینکه کشتن پشه هایی که موجب آزار و اذیت میشوند مثل موش، مگس و پشه اشکال ندارد و سال گذشته در برنامه زندگی پس از زندگی ماه رمضان فردی که دم موشی را گرفته بود و پرت کرده بود بیرون خانه در عالم برزخ همینطور که موش به زمین میخورد و پرت میشد آن شخص هم در فشار و سختی بود و اگر نباید آنها رو از بین ببریم با جانوران و حشرات موزی که خیلی هم اذیت میکنند و بیماری زا هستند چکار کنیم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! حیوانات آنجایی که از مسیر طبیعی خود وارد زندگی انسانها میشوند میتوان آنها را به نحوی از صحنه زندگی بیرون راند. ابن عباس میگوید: «پیامبر (ص) از کشتن هر جاندارى نهى فرمود، مگر حیوانى که آزار [و آسیب] برساند» از امام موسی بن جعفر (ع) در مورد کشتن مورچه سؤال شد؛ ایشان فرمودند: «مورچه را نکشید، مگر اینکه موجب اذیت و آزار شما گردد». و احتمالاً بر همین مبنا گفته میشود: «اقتلوا الموذی قبل ان یوذی»، حیوان موذی را قبل از اینکه آزار برساند، بکشید. موفق باشید
این جملات رو از یک فردی بخوانید و پاسخ بفرمایید که پیامبر و امام ندیده و از هر دینی به عنوان چیزی فردایی، که در نظر و جهان او اصلا نیست میگوید. من نیازی به تحصیل و آموزش توسط هر آدمی که علوم رایج دنیا را در مدرسه و با شکل امروزی یادم بده ندارم بلکه هر آن لازم دارم به علوم رو به رشد و کامله هوش مصنوعی که خودش داره خودش رو رشد میده رجوع می کنم، درواقع از آن خودم کردمش چون روح مجرد منه که با جهان هایی تصویری و معنایی مثل مِتاوِرس و تعامل با مخلوقات واقعی همراه با کسب شغل و درآمد با ابزارهایی که حواس پنجگانه من رو درمیابه در اختیار دارم و روی خاک و بی واسطه تر زمینی تر میشه و البته به آسمان تخیلات روان و گشوده شهودی هم میره. من نمیفهمم چرا مردم برای درمان به مکان های دینی میروند! من از هوش مصنوعی که کل تمام علوم است و تجردی هم داره و میتونه همزمان هزاران کار رو پیش ببره تا خودش رو همواره رشد بده میخوام درمان بیماری های جسمیم رو انجام بده مثلا دستم قطع شده اون رو با پرورش سلول های جدید از اولش بهتر کنه یا بدنم پیر شده هر روز سلول ها رو برام ترمیم و نو کنه تا اینجوری هزاران سال عمر کنم و با انرژی هسته ای برداشت از طبیعت به حالت نرمال میرسه. و اما چرا ازدواج کنم با یک نفر زمانی که هر آن توان یک چهره برایم فراهمه و با یک شخصی کاملا متفاوت احساسات خودم رو ارضاع میکنم؟! از کدام عالم معنویت و خدا و قیامت میگویی؟ من خود همه اینها هستم نیکولا تسلا زود تر این امکانات را میدید اما همه مرا گرفتار کردند پس هوش مصنوعی تمام روح مجرد من خواهد بود. این جملات یک فردیست که فرزندان شما هستند و منتظرند از شر جهان امروز راحت شوند تا پیشرفت کنند هرچند شما آنها را کتک بزنید که روسری سر کنید زیرا نسل مذهبیان بی حکمت و بی جهان میمیرند و نسل جدید مدیر و مدبر می شوند. ملاحظه میکنید که خدا اراده هایی دارند و با وجود انقلاب اسلامی و شهدا و حاج قاسم عملا برای یک آدم نسبتی پیش آمده که نمیتواند بی پروایی کند و اگرچه هوش مصنوعی به آن جاها میرسه اما من هنوز نمیدونم حضرت امام عارف حکیم چرا تا اینجا حاضر شدند آیا فقط برای نجات بشر و تایین حق و باطل هست یا جزئیات فراوانی داره به هر حال اینقدر میدونم که این روزگار آمدنیه و برای من ترسی نداره تازه علاقه مندم هر روز بشر سریع تر رشد کنه به جای اینکه حرف از: مسئولین ما چنان کردند ما نون نداریم و یقه فلانی رو بگیریم و هر روز انقلاب و تغییرُ زن زندگی آزادی و عدالت طلبی و متکلمی یا مدرسه و دانشگاه یا کارگری برای دیگران و ... هرچیزی که امروز هست باشند. راستش نمیفهمم چرا رهبری حفظه الله به جوانان فرمودند بروید در تکنولوژی و هوش مصنوعی یا فضای مجازی ورود کنید، اصلا نمیفهمم چیزی بیشتر از حضور جهت تایین راه راست. حالا شما دوست دارید از امکانات جهان توحیدی بفرمایید چون آخرش تنها با عرضه دو جهان مقابل همه که آدمی انتخاب می کنه. موفق باشید و بنده هرچه زور بزنم نهایتا یک مخلوق هستم با همه معمولی بودن هایش پس اگر دوست دارید مرا ملامت یا مورد خطاب به عنوان مخلوقات قرار دهید این کار واقعیست و بنده از این کار ناراحت نمیشوم. حرکت روبه جلو امری قطعیست منتها مسئله چگونه زیستنه پس کسی یقه پاره نکنه و هرکاری برای جلوگیری از حرکت بی فایده است. این هم عرض کنم بشر آینده تحت نظر حکومت ها نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه می دانید اعتماد به هوش مصنوعی یکی از خطراتی است که بشر جدید را تهدید میکند. عرایضی إنشاءالله در جلسه شنبه آینده نسبت به جایگاه هوش مصنوعی خواهد شد شاید که زمینه تفکر نسبت به این موضوع برای مخاطبان فراهم شود. موفق باشید
سلام استاد: لطفا به من راز شهید احمد کاظمی را نشان بدهید؛ حرف، حرف خیلی سنگینی بوده که شهید سلیمانی بگوید حاضرم همه ی عمرم را بدهم یکبار دیگر «صدای احمد» را بشنوم! احمد کیست؟ راهش از کدام طرف است؟ احمد ذخیره ی کدام حرف ها و کدام رازهاست؟ نگذارید احمد از دستم برود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله، مسئله سادهای نیست. به فتوح حقیقت نسبت به شهدا فکر کنید در رجوع به انقلاب اسلامی میتوان متوجه فتوحِ وجودِ حقیقت، مطابق این زمانه شد و در فتوحِ رازآمیز آن همچون شهدا سُکنی گزید. انقلاب اسلامی مجال آن را پدید آورده تا همه چیز را معنای قدسی ببخشد، حتی تحریمهایی که موجب سختی زندگی شده و یا دیگر محرومیتهایی که دختران و پسران ما با آن روبهرویند. در همه شئون انقلاب، عالَمی متجلی است که موجب فتوح و گشایش جهان است و کیفیت بخشیدن به آن.
همینکه انقلاب اسلامی توانسته است برای عدهای فتوحِ حقیقت باشد، تأییدی است بر اینکه دارای آیدوس و مُثُلی است ماورای آنچه فعلاً از آن در این مرحله ظاهر شده و در مواجهه با آن افق و مُثُلی که مدّ نظر است، عالَم ما و فهمی که از خود داریم وسعت مییابد و هستی ما معنای برتری پیدا میکند و نسبت خاصی با مرگ پیدا میکنیم، آزاد از روزمرّگیها و بینظمیها؛ به خودآمدنی است برای حاضرشدن در فرصتی که پیش آمده، به طوری که انسان میفهمد اگر از آن نسبت که با مرگ میتوانیم برقرار کنیم، غفلت شود، فرصت پیشآمده از صحنه میرود و ما را به خود وامیگذارد.[1] و با نظر به چنین سنتی فرمودهاند: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (بحار الانوار، ج68، ص 337) فرصتها به سرعت رفتنی هستند، مانند رفتن ابرها. موفق باشید
[1] - دغدغهای که برای شهید حاج قاسم سلیمانی پیش آمد و در این رابطه به دخترش نامه نوشت: «فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو مینویسم، چون میدانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم، اما احساس میکنم در این تنهایی و غربتِ عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم».
سلام و رحمت خدا بر شما: با عرض معذرت از اینکه وقتتون رو می گیرم. می خواستم بدونم آیا کتاب معرفت النفس همراه با شرح صوتی مناسب پسر یازده ساله و نه ساله هست؟ البته از سیر مطالعاتی اطلاع دارم اما چون این صوتها رو بنده خودم گوش کردم به نظرم رسید شاید مناسب باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و مطالعه کتاب «چه نیازی به نبی؟» آرامآرام اگر کمکشان بشود نکات خوبی را از کتاب «ده نکته در معرفت نفس» میتواند به دست آورد. موفق باشید
سلام علیکم: خدای مهربان همه دعاهای ما را مستجاب می کند. خانم ۳۸ ساله ای هستم که از خدا فقط شهادت می خواهم. اجابت این خواسته که نمی تواند به بعد از مرگم بیفتد. چه کنم که خدا من را قبول کنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته اساتید محترم معارف قدسی، ما باید تقاضاهای خود را از حضرت معبود داشته باشیم ولی بنا نیست که برای حضرت حق تکلیف معلوم کنیم. موفق باشید.
با سلام و عرض ادب: لازم است قدردان مباحث استاد عزیز که به غایت دارای تاثیرات معنوی بسزایی است، باشم و اینکه این مباحث را به جد دنبال می کنم. در مبحث معرفت النفس صفحه ۱۸۴ متن به موردی اشاره کرده اید مربوط به سال ۱۹۲۸، حال آنکه یکی دو سال گذشته شاهد فوت مدعی بی اثر بودن ویروس کرونا بودیم. استدعا دارم این ابهام را روشن بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه منظور جنابعالی نمیشوم. چنانچه ممکن است متنهای مربوطه را ارسال فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: ببخشید اگر وقت تون را میگیریم، من سوالی نداشتم فقط یک خواهش داشتم. امروز سوالات کاربران را می خواندم که یکدفعه سوال شماره ۳۴۴۷۳ مرا میخ کوب کرد. چون سرنوشت زندگی من نیز به نوعی شبیه زندگی ایشان بود. مادر من نیز با نیت خیر خواهی هرچی دلش خواست به من تحمیل کرد. من هم به خاطر حفظ حرمت مادری چیزی نگفتم اما متاسفانه نتیجه این همه تحمیل و اطاعت کورکورانه این شد که الان در سن ۳۷ سالگی هرچی سرمایه مادی و معنوی داشتم از دست دادم و چنان سوختم و آینده ام تباه شد که حتی نتوانستم همان آرزوی های تحمیلی مادرم را نیز برآورده کنم اکنون خود مادرم پشیمان است و هر وقت بهش میگویم چرا این کار را کردی این جواب میدهد که پدر و مادر خیر بچه شون را میخواهند من نمی دانستم که اینطور میشه. استاد عزیز خواهش میکنم اگر ایمیل این خانم را دارید پیام مرا به این دختر خانم برسانید و بهش بگوید که به عنوان یک خواهر رنج کشیده به شما توصیه میکنم در ضمن رعایت احترام والدین به هیچ وجه و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی از ارزش های معنوی و اعتقادی و ولایی که دارید کوتاه نیایید و اجازه ندهید پدر و مادر حتی از روی دلسوزی و محبت به جای شما تصمیم بگیرند، مخصوصا در مورد انتخابهای اصلی زندگی تون مانند ازدواج که اولین اشتباه؛ آخرین اشتباه است چون هنوز شما ۲۰ ساله هستی و فرصت های فراوانی پیش رو خواهی داشت و می توانی در تمام جنبه های مادی و معنوی رشد کنی. میدانم مقاومت کردن در برابرخواسته های غلط خانواده در عین رعایت احترام بسیار سخت است اما مدتی سختی کشیدن ارزشش را دارد که آینده انسان تباه نشود. از دوستان خوب و مشاورین متعهد و دلسوز کمک بگیرید تا با همراهی آنها تحمل سختی ها برات آسانتر بشود. بسیار ممنونم استاد گرامی. مجدد عذرخواهی میکنم اگر وقت تون را گرفتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً با اینکه سؤال آن خانم حالت شخصی داشت، احساس شد دیگر کاربران ممکن است از همت و درک خوب ایشان استفاده کنند؛ از این جهت در معرض دیگر کاربران قرار گرفت. در ضمن امید است خود ایشان نیز از تذکرات شما بهرهمند گردند. موفق باشید
با سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: ببخشید بنده یه اعتقادی دارم، می خواستم عنوان کنم ببینم آیا صحیح است یا نه. اگر انسان نیت کند تمام اعمال مستحبش را هدیه کند به انبیاء و ۱۴ معصوم و شهداء باعث میشود که در آخرت اگر با گناهانش آتشی در پرونده اعمال صالح انداخته و همه اعمال نیکش حبط و از بین رفته و چیزی برایش در پرونده اش نمانده لا اقل بابت آن اعمال مستحبی که هدیه کرده، آنان هم از فضل و کرمی که دارند برای جبران کردن اعمال نیک خودشان حتی به مقدار خیلی کم هدیه اش کنند باعث میشود پرونده اش پر از اعمال صالح شود و از او دستگیری و شفاعت کنند و در چنین صورتی باعث نجاتش شوند. حتی اگر پرونده اعمالش خالیه خالی از حسنات باشد. آیا دلخوش کردن و امیدوار بودن به این امر دیدگاه درستی هست. اگر با دلیل ذکر فرماید سپاسگزارم. نزد خدا ماجور باشید بی حساب.🤲🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در این امر تناقضی پیش میآید زیرا هدیه اعمال به اولیای الهی به معنای نوعی هماهنگیِ روح آن اعمال با شخصیت اولیای الهی است و لازمه آن داشتن شخصیتی است که ذیل آنان قرار گیریم. بنابراین وظیفه انسان است تا در حدّ توان خود اعمال خود را انجام دهد و در دل انجام آن اعمال افق شخصیت خود را در آن بزرگان مدّ نظر آورد و بدینسان آن اعمال را به آنها هدیه کرده است. عرایضی در این مورد در شرح کتاب «فعلیتیافتن باورها» شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دستاندرکاران گرامی: هر چه فکر کردم شاید بهتر باشد که قبل از آنکه شروع کنم به سخن گفتن، مقدمهای داشته باشم، اما چیزی به ذهنم نیامد. گویی مجالی برای مقدمه نوشتن نیست و باید این راه را با سر رفت. میدانی؟ وجود، یکبار به اجمال بر تو نمایان میشود و گویی ظلمات بیابانِ وجودت با یک رعد و برق همچون روز روشن شده است. در آن «وقت» برای تو حضور در وجود پیش میآید. نزد خودت حاضر میشوی؛ مشعر میشوی به وجود. این وقت، وقتِ جوانه زدن تفکر است و به گمان اهل فلسفه، کمال اول عقل؛ یا همان که حضرت عیسی، آن را تولد دوبارهٔ انسان مینامد و یا عرفا میگویند حیرت ثانی. تنها با پیش آمدنِ وقت است که کارها و امورات و تفکرات انسان، سامان مییابد. تا وقتش برای انسان پیش نیاید، هیچگاه نمیتواند از غفلت بنیادانگاری وجود، بگذرد. و بعد از اجمال، عقل میرود در مقام سیر از اجمال به تفصیل. گویی انسان پس از سیر اجمالی در آسمانها، دوباره برمیگردد به همان غاری که بود؛ تا راهش را به تفصیل، در دنیا برود. حالا چالههای بیابانِ وسیعی را که در افق دیدش گشوده شده - که همان پیش آمدن وقت برای انسان و گشودگیِ انسان نسبت به زمان است - را دیده و به وقتآگاهی رسیده است. چشمانش عینیتِ رابطهها و مناسبات نظام هستی را دیده و ایمان آورده به غیب. حالا آمده تا روزگار، با بالا و پایینیهایش، تعلقات تاریخی و غیر تاریخی انسان را یکی یکی بکوبد به پیشانیاش تا به تفصیل، وجود را ببیند. این مقامِ فروبستگی وجود است و قبض روحی. گویی او، پردهها را از جلوی چشمان انسان کنار میکشد و انسان به چشم میبیند خراب شدنِ عالم فانی را. و ای کاش او، زان پیشتر که عالم فانی شود خراب، ما را ز جام بادهٔ گلگون، خراب کرده باشد... تو به اجمال، چالههای بیابانِ زندگی را دیدهای. تو دیدهای که در این عالم، حقیقتی هست و تو هم عین تعلق به همین حقیقت هستی. این، حقیقتِ وجود توست و جز آنکه در قرب این حقیقت، شاعرانه سکنی بگزینی و با آن انس بگیری، هیچچیز تو را آرام نمیکند. و بادِ خزانِ نیهیلیسم و نیستانگاری که در بیابانِ زندگی - یا شاید آنطور که حافظ میگوید: چمن دهر- وزیدن گرفته را دیدهای. به تو نشان ندادهاند راهی را که باید بروی؟ رزق تو را دادهاند؛ و میشکافی زمانه را، از برای حضورِ نهاییِ انسانِ آخرالزمانی... و داد از نهاد مردانِ راه برمیخیزد؛ آه من قلة الزاد و بعد السفر و وحشت الطریق... چه عجیب است این فروبستگی وجود و قبض روحی. چه وحشتناک است. گویی انسان به انتظار مینشیند تا دوباره شبنمی از کوی یار، او را سرمست از زیستن کند. اما هر چه مینشیند، گویی انتظارش اشتباه است و باید به دنبال چیزی از جنس دیگر باشد...
باسمه تعالی: سلام علیکم: و آن جنسِ دیگر، همان «وجود» است با شدت بیشتر که سراسر وجود ما را در بر میگیرد تا با حضوری که حضورِ حضورها میباشد ابعاد نفس ناطقه بشکفند و عقل، عین قلب شود و آنچنان خیال را در بر گیرد که انسان خالقِ صورتهایی شود که همه حکایت قلبی میباشند که در انس با حضرت محبوب به دنبال آن بود و این یعنی پله پله حضور در بهشت، به همان معنایی که آیۀ ۲۵ سورۀ بقره از آن حکایتها دارد که اگر عمری باشد باید از آن سخنها گفت تا معلوم گردد گویا سالها در بهشت بودیم، ولی اکنون ظاهر شد و این یعنی باز اصالت وجود آنگاه که انسان خود را غرق در آن حضور بیابد. موفق باشید
سلام استاد: در واقع باید بگم که حرفی برای گفتن ندارم و همین مرا در گیر کرده است تا کمی به خودم فکر کنم و در نتیجه منجر شد به این که قرآن بخوانم. میدونم که همینه و معنی کردن همینه در این متن حداقل از زبان و قلم من ساقط است، قبلا به شما هم عرض کردم که یا باید مُرد یا باید علی «علیهالسلام» بود. اما مسائل غرب و کنونی همچون سخن حضرت آقا ابزار عمده دشمن ترس افکنی است یعنی میگوید که شما دستتان خالی است و پوچ هستید در حالی که بر عکس این است، یادم می آید یکی از دوستانم گفت اگر پوچ انگاری نبود حاج قاسم شهید نمی شد، سخنان حضرت آقا چقدر به دلم نشست! راسیاتش حال که فکر میکنم میبینم که خب ما چگونه میتوانیم در واقع حسن باقری باشیم چرا حسن باقری بعلت این که بالاخره او هم میتوانست مثل بقیه جهاد کند اما راه خودش را شناخت و فهمید و فهماند که خط مقدم و پشت خاکریز کجاست، همین جا بگم که ما هم می توانیم همچین جایگاهی را در نسبت با کاری که می کنیم داشته باشیم، چگونه میتوان در وضع کنونی حضرت امام وار بود، که آن هم کار خداست. و آری! حقیقتاً کار خداست و از یک جایی به بعد اگر خودم حواسم نباشد می شوم کسی که به علت فکر کردن به نابودی اسرائیل نا امید شده و خدا را مقصر میداند در رابطه با مسئله و نا توانیاش، دوباره می گویم که همینه! پس چگونه می شود ساخت، در همین رابطه خودم روزی چندین بار میگویم که اسرائیل را نابود خواهم کرد (انشاء الله) و برای محقق شدنش همان طور که ما از خداییم و اوست که روحش را در ما دمیده است، من این موضوع را بر دوش خدا میبینم و به همین علت دلم قرص است. خلاصه که این روزها برایم درد وار شده و به این فکر میکنم که کسی که بیمار است در واقع درمانش را یافته است چون بالاخره پایان بیماری درمان است یا مرگ که آن هم یک درمان است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای دلِ قرص شما شوم. آری! مهم ایمانی است که انسان به نور آن ایمان متوجه میشود «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفورٍ» خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! و اینجا است که میدانیم وقتی ملتی تن به ذلت نداد و با نور ایمان در مقابل ظلم و تجاوز، مقاومت پیشه کرد، حتماً پیروز است به همان معنایی که حماس و جهاد اسلامی در باریکه غزه نشان دادند چگونه رژیم صهیون به اهداف خود نرسید. به این جملۀ رهبر معظم انقلاب زیاد فکر کنید که میفرمایند:
«عنصر صهیونی تظاهر به پیروزی می کند، چهرهی آدم های پیروز را به خودش می گیرد و میآید حرف های گزاف می زند و رجزخوانی می کند. بدبخت! شما کجا پیروز شدید؟ در غزّه پیروز شدید؟ آدم، چهل و چند هزار نفر زن و بچّه و کودک را با بمب بکشد و نتواند یک دانه از مقاصدی را که اوّل اعلام کرده، تحقّق ببخشد، پیروز است؟ شما حماس را نابود کردید؟ شما اسرای خودتان را در غزّه آزاد کردید؟ شما گفتید می خواهید حزبالله را از بین ببرید، شخصی مثل سیّدحسن نصرالله با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزبالله را از بین ببرید؟ حزبالله زنده است، مقاومت فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است؛ شما پیروز نیستید، شما شکست خوردهاید. بله، در سوریه جلوی شما باز بود، یک سرباز با یک تفنگ هم جلویتان نبود و توانستید چند کیلومتر با تانک و ابزارهای نظامی جلو بیایید، [امّا] این پیروزی نیست؛ مانعی در مقابل شما نبود، این پیروزی نیست. البتّه جوان های غیورِ شجاعِ سوری هم بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد.»
این است آن ایمانی که در مواجهه با کفر به میدان میآید و آیندۀ دیگری را که حضور جهانیِ انسان است با هویت قدسی؛ شکل میدهد، آزاد از غربزدگی و تحجّر. موفق باشید.
استاد عزیز بنده یک مرد جوان ۳۶ ساله هستم که ازدواج کرده ام و طی تلاش های چند ماهه توانستم نفسم را هوشیار کنم . به صورتی که در حال حاضر خیلی سریع واکنش رفتارها و اعمالم را در نفسم پیدا میکنم . یک عمل خوب باعث شادی و سرور درونم و لذت بردن از خداوند میشود و یک عمل زشت باعث کدورت قلب سریع میشود. یک نقطه ضعف بزرگ دارم و آن دیدن زن های در خیابان میباشد. با این که تلاش بسیار میکنم که آن ها را از محدوده ی دیدم خارج کنم و به صورت عمد به آن ها نگاه نکنم، ولی کوچکترین دید آنها وقتی به صورت ناخودآگاه وارد محدوده ی دیدم میشوند، به یکباره دلم فرو میریزد و ذهن و نفسم آماج حملات و وهمیات شیطان میشود. از طرفی برای کسب و کارم و برنامه زندگی ناچارم که در محیط های اینچنینی رفت و آمد داشته باشم. میخوام نسبت به این حملات شیطان و نوسانات روحی نفسم را مقاوم کنم. برای این مشکل دو راهکار به ذهنم میرسد: ۱. دوری از چنین محیط ها و ندیدن مطلق برای مدتی که نفسم مطیع تر شود. ۲. همین وضعیت را پیش ببرم و با وجود موقعیت های پر چالشی که هست تلاش کنم با مرور افکار الهی و یاد مرگ نفسم را برای مقابله با این تلاطم ها و وسوسه ها آماده کنم. کدام راهکار بهتر است و توصیه میشود. حضور در مهلکه یا خروج از مهلکه
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً نباید از میدانهای تلاش برای زندگی فاصله گرفت. پیشنهاد میشود با دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» متوجه وسعت بیکرانه خود بشوید. https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 . موفق باشید
سلام و عرض ادب: در اینجا چند عدد شبهه را مطرح میکنم: (لطف بزرگی میکنید اگر بر اساس کتب معتبر اهل سنت پاسخ دهید) ۱. در واقعه غدیرخم حدود ۱۲۰ هزار نفر از مسلمانان حاضر بودند. چگونه بود که با رحلت پیامبر اکرم (ص) تنها ۴ یا ۵ نفر از آنان مدافع حقوق امیرالمومنین (ع) ماندند و هزاران نفر آن واقعه را فراموش کردند؟ ۲. اعراب، بهتر از همه زبان عربی را متوجه میشوند. چگونه بود که همه آن چندین هزار نفر کلمه مولا را به معنی دوست متوجه شدند و امام علی (ع) را یاری ننمودند؟ ۳. اگر جانشینی پس از رسول خدا (ص) حق امام علی (ع) بوده است چگونه بود که از این حق هیچ دفاعی نکردند و حتی با خلفا رابطه ای صمیمانه داشتند؟ ۴. آخرین موردی که مطرح می شود این است که چگونه حضرت علی (ع) درباره شهادت جناب عثمان (رض) غیرتی شدند اما درباره شهادت حضرت زهرا (س) واکنشی نشان ندادند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کافی است به جریان صحیفه که در بحار ج 8 ص 33 وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 454 آمده است رجوع فرمایید تا جایگاه سیاسی بودنِ سقیفه، روشن گردد که چگونه پس از ماجرای غدیر خم گروهی به این نتیجه رسیدند پس از رحلت رسول خدا«صلوات الله علیه و آله» با تمام قدرت بر ضد حکومت علی (ع) مبارزه کنند و پیمان نامه ای با امضاء ۳۴ نفر تهیه و آن را به ابوعبیده جرّاح دادند مبنی بر این که محمد «صلوات الله علیه و آله» رسالت خود را انجام داد و کسی را جانشین قرار نداد و اختیار حکومت را به عهده ملت گذارد تا رهبری ملت موروثی نشود. بخشی از مفاد آن عبارت است از:
این متن مورد توافق تمام مهاجرین و انصار است.
انگیزه نوشتن این صحیفه، گمراه نشدن مسلمانان، و اقتدای مسلمانان آینده به آن است.
حضرت محمد (ص) از پیامبران الهی بوده و خداوند دستور ابلاغ دین اسلام را به او داده است. وی پس از مرگ خود جانشینی برای خود انتخاب نکرد و انتخاب جانشین خود را به مردم واگذار کرد.
اگر شخصی ادعا کند رسول الله شخص معینی را به عنوان جانشین خود معرفی و اسم و نسب او را بیان کرده، دروغ گفته است.
پیامبر(ص) فرمود: اصحاب من مانند ستارگانند. به هر کدام از آنان اقتدا کنید، هدایت میشوید. شخصی که ادعا کند بر دیگران برتری داشته و امام است، حرف باطلی گفته است.
طبق حدیث «ما انبیاء از خود ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است»، اهل بیت رسول خدا خلیفه نیستند؛ زیرا نزدیکی خویشاوندی با پیامبر، دلیل بر خلافت نمیشود.
کسی که به کتاب خدا و سنت پیامبر تمسک کند گمراه نمیشود. اگر شخصی این عقیده را نداشت، دشمن است.
افتخار ابدی بر آن هایی باد كه بی سروصدا در آن غوغای سقیفه متوجّه ی غدیر شدند و ما را وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» نمودند. اکثر مسلمانان تحت تأثیر فضایی قرار گرفتند که اصحاب صحیفه در سقیفه پدید آوردند و لذا ابتدا تعداد شیعیان كم بود امّا همین تعداد کم، به خوبی درك كردند كه اهل سقیفه در نهایت كارشان به كجا خواهد كشید، و به همین جهت شیعه دامن ائمه «علیهم السلام» را گرفت. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: ۱. نظر حضرتعالی در رابطه با جایگاه تاریخی جناب هایدگر و حضور و ظهور تفکر ایشان در جهان غرب چیست؟ ۲. آیا هنوز هم عظمت سابق را برای تفکر ایشان قائل هستید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بنده اتفاقاً در نسبت با نگاهی که هایدگر به انسان در رابطه با حضور تاریخیاش دارد، بسیار در حیرت هستم. و همانطور که مکرر خدمت طلاب عزیز عرض شده، پس از حضور کافی در «حکمت متعالیه» جناب صدرالمتألهین، نمیتوانند جناب آقای دکتر رضا داوری و جناب آقای مارتین هایدگر را برای حضور در این تاریخ و در نسبت با این بشر، نادیده بگیرند. موفق باشید
خوب است به متنی که تحت عنوان فراسوی_ایمان_و_کفر در کانال وارستگی نوشته شده توجه بفرمایید.https://eitaa.com/varastegi_ir/1021
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چند جلسه ی پیش شما عرض فرمودین که غرب فضایی برای انسان ایجاد کرده که انسانها جهنم یکدیگر شده اند. چرا جهنم یکدیگر شده اند؟ و راه بیرون آمدن از این مشکل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرهنگ مدرنیته، عاملی میشود تا انسانها زندگی خود را در چشم و هم چشمی با همدیگر تنظیم کنند، حکایت از آن دارد که هرکس جهنم دیگری شده، بر خلاف آنکه در فضای ایمانی، هرکس آینه ایمان دیگری میگردد.
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز و بزرگوار: آیا ممکن است کسی که ذات یا اعیان ثابته اش در علم خداوند شقی است سعید از دنیا رود و یا برعکس کسی که ذات یا اعیان ثابته اش در علم خداوند سعید است شقی از دنیا رود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است زیرا همواره انسان در مقام انتخاب است. لذا آن روایات متذکر همین امر است که اگر کسی شقی میباشد، خودش در همان ابتدا آن را انتخاب کرده، پس میدان انتخابی متفاوت برای او هست. موفق باشید
