بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37663
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: در مورد صوت منتشر شده از ذوالنور در مورد اینکه حاج قاسم گفته بود جلیلی رای بیاورد کارها قفل می‌شود و من سپاه قدس را رها می‌کنم، کمی ذهنم سرگردان شده و برداشت خودم را می‌گویم. حاج قاسم جناحی نبود و جناحی عمل نمی‌کرد و با طیف های مختلف کار می‌کرد و حلقه ی وصل بود بین طیف های مختلف، خیلی اصولگراها و بعضی جبهه پایداریها این رفتار را نمی فهمیدند و نمی پسندیدند و برای همین می گفتند حاج قاسم اصلاح طلب است! مبنای حرفشان این بود که می‌گفتند به هاشمی احترام می‌گذارد یا با روحانی مودبانه حرف می‌زند و... من برداشتم این هست که اصلاح طلبی مولفه هایی دارد که هیچ کدامش در حاج قاسم نیست، و انقلابیگری مولفه هایی دارد که همه اش در حاج قاسم بود. حاج قاسم، طرفدار اسلام بود، معتقد به امام و آرمان امام بود، معتقد و طرفدار ولایت فقیه بود، استکبار ستیز بود به معنای واقعی کلمه، ضد آمریکا بود، دنبال ظهور بود، دنبال حاکمیت اسلام و ساخت مقاومت در منطقه بود، پیرو و طرفدار شهدا بود و خلاصه انقلابی بود و تمام آنچه برای یک انقلابی می‌شناسیم را در بالاترین سطح خودش دارا بود همه می‌دانند که خط قرمز او ولایت فقیه بود و اعتلای اسلام، چنین شخصیتی ابدا شبیه یک اصلاح طلب نیست. سوال اینجاست که چرا حاج قاسم از طرف عده ای متهم به اصلاح طلبی شد؟!! شاید علتش در سبک رفتار حاج قاسم بود که افراد مختلف از طیف های مختلف را نگه می‌داشت، حاج قاسم به هاشمی احترام می‌گذاشت اما در ماجرای سوریه، در ماجرای ۸۸ در نوع برخورد با آمریکا ابدا از اندیشه ی هاشمی الگو نمی‌گرفت و فقط چشمش به رهبری و حریم انقلاب بود، حاج قاسم با روحانی به عنوان رئیس جمهور تعامل می‌کرد با ظریف تعامل می‌کرد، اما آیا تعاملش به معنای دوستی و دست دوستی دراز کردن به آمریکا بود؟ ابدا اینطور نیست حاج قاسم آمریکا را ذلیل و خرد کرد در منطقه حاج قاسم دنبال نابود کردن اسرائیل بود. حاج قاسم با اشخاص تعامل می‌کرد تا بمانند و همراه باشند با جریان انقلاب، همان طور که رهبری تعامل می‌کردند با روحانی و ظریف. اما این تعامل را خیلیها نمی فهمیدند و هضم نمی‌کردند، در ماجرای نامه ی سلیمانی به روحانی حرفهای بدی به حاج قاسم زدند اما نامه ی او حمایت از حرفی انقلابی بود که از دهان روحانی خارج شده بود و حاج قاسم از اینکه روحانی گفت خلیج فارس را می بندیم حمایت کرد. کار خوبی بود که کرد. از این دست جریانها زیاد است که شما بهتر اطلاع دارید. فکر می‌کنم حاج قاسم را صرفا سیاسی نگاه کرده اند، از این جهت، هم آنهایی که به او گفته اند اصلاح طلب اشتباه می‌کردند هم آنهایی که گفته اند حاج قاسم مخالف جلیلی هست. مگر می‌شود حاج قاسم مخالف با کسانی باشد که تمام وجودشان دنبال پیاده کردن انقلاب و اهداف انقلاب است؟ بله ممکن است حاج قاسم با حذف کردن بعضیها مخالف باشند، ممکن است حاج قاسم مانند خیلی انقلابیها عمل نکند و مولفه هایی را برای عملش در نظر بگیرد که از دید دیگران پنهان است، حاج قاسم گاهی پدری می‌کند گاهی مانند برادر دلسوز هوای برادر کج رفته اش را دارد، اما آنچه عیان است حاج قاسم از روی حسادت و خودخواهی عمل نمی‌کرده است، انقلاب و امامین را می‌شناخت و می‌فهمید و تلاش می‌کرد در جهت حرکت امامین رفتار کند. حاج قاسم فرزند انقلاب بود و نور انقلاب را در جهان تاریک امروز کی فهمید. ببخشید که طولانی شد. جناب استاد اگر برایتان مقدور است در مورد تعامل حاج قاسم و آنچه که از دیدگاه خودم عرض کردم نکانی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای گوینده این سخنان که او را نمی شناسم، با این‌همه بصیرت و حکمت که کلمات او جاری است. اگر بصیرت حاج قاسم عزیز مثال‌زدنی است، خدا می‌داند چنین بصیرتی که شما در این نوشته آورده‌اید، کم‌تر از آن بصیرت نیست. خداوند را صدهزار بار شکر که با چنین افراد و چنین کلمات و چنین زبانی روبه‌رو می‌شوم که تنها امیدوار بودم روزگاری، چنین گفتاری به زبان آید و حقیقت، تا این اندازه زیبا در کلمات رُخ بنمایاند. چه اندازه نور کلمات حکیمانه حاج قاسم عزیز در گفتار جنابعالی احساس می‌شود. 
خدا می‌داند حاج قاسم عزیزی که ما می‌شناسیم و شما در آن کلمات وصف کردید؛ هرچه گفته باشد آن‌طور که آقای ذوالنور از آن گزارش داده است؛ نگفته است. موفق باشید  

36951
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم:  [جمهوریت و گشودگی در تاریخ فردا] 
«رأس الاستبصار الفكرة» اساس بينايي فكر كردن و تأمّل است. تامل و فکر در بن بست های تاریخ معاصر و حضور در گشودگی های پیش رویمان شعله های امید را زنده می کند تا برای گذر از رنج هایی که بدان گرفتار شدیم بن بستی نخواهد بود ولو همراه با شکست هایی باشد. اما باید متوجه این امر شد که در دل شکست‌هایی که ما در بستر یک نظام اسلامی با تمام بدخواهی ها و دشمنی‌ها داشتیم، امید پیروزی فردا همیشه پیش رویمان بوده است و گرنه عبور از گردنه‌های سخت و سهمگینِ مکر و نیرنگ تاریخِ کفر و پر مظلمه‌ی استکبار جز با امید به روح الله برایمان محقق نمی‌شد. به هر حال شکست‌های‌مان جنس عبور داشت و نه ایستایی و عقب گشت، و نه هضم‌شدن در چرخ گردون تجدد و یا پا پس کشیدن از افق‌های تعالی و پیشرفت، کما اینکه ظهور این پیروزی‌ها در بسیاری از جبهه‌ها و زمینه‌های حضور ملی و انقلابی‌مان کاملا ملموس و مشهود است. چه آن روز که با دستان خالی در دو جبهه‌ی نفاق درونی و مبارزه با استکبار بیرونی می‌جنگیدیم و چه امروز که با جبهه‌ی سخت لیبرال‌های درونی با اندیشه‌های روشن فکرانه و متجدد مآبانه و غرب زده‌ای که انتقادشان نه تنها بوی راستی و درستی نمی‌دهد، که نمایشی است از خوش رقصی برای جریانی که نه آن را می‌شناسند و نه بدان تعلق دارند، و فقط بازیگری شده است در میانه‌ی میدانِ ساز و آوازی که از دور خوش است. اما این خلاصه‌ی جبهه‌ی مبارزه‌ی ما نیست، ما در وسط جنگ عربده کشانی افتاده‌ایم که امپریالیسم رسانه‌ای به راه انداخته اند و جمهوریت را نشانه گرفته اند، همان خط مقدم نظام در عرصه‌ی سیاست را، همان که اگر تضعیف شود تضعیف نظام را در پی دارد، همان جبهه ای که با آن تا به امروز انقلاب اسلامی از شکست هایمان پل بزرگ پیروزی را خلق کردیم، همان مرکز ثقلی که با آن خطاهای محاسباتی‌مان را تبدیل به حماسه های امیدآفرین تبدیل کردیم. همان شعفی که از دلش معنویت ساختیم، صنعت آفریدیم، خلاقیت به بار آوردیم، شعر گفتیم و ترانه سرودیم و شهیدانی را بالای دست تشییع کردیم و میدان های مقاومت را فعال کردیم و آب حیات حماسه و ایثار را به رودهای منطقه سرازیر کردیم. مبادا از این نقطه ی عظیم غفلت کنیم و خطاهای محاسباتی‌مان را خطاهایی غیر قابل ترمیم بدانیم و با آن معامله ی خطای راهبردی کنیم. نه! ما اشتباه کردیم و اشتباه داشتیم و چه بسا اشتباهاتی در پیش روی مان بوجود آید، اما بدانیم خطای جمهوری اسلامی، ذاتیِ آن نیست بدین معنا که از دل نهضت و افق قدسی آن و اندیشه‌ی مکتبی این نظام و آن نظرگاه‌های بلند خطی که امتداد مسیر شهیدانمان است خطا در نمی آید (خطای راهبردی)؛ بلکه اشتباه و خطا، عارضی ماست، آنچنان که دفاع مقدس ما هم دچار بسیاری از این خطاها شد اما جبهه ی پیروزی رزمندگان مبتنی بر اصولی بود که خطاها را در خودش هضم و حذف می کرد و نه آنکه با خطاها و اشتباهاتش بخواهد پا پس بکشد و زمین گیر شود. آنهم در آن تاریخی که جبهه ی کفر تمام قد برای موجودیت این جمهوریت به پا خاسته. امروز هم دست کمی از دیروز نیست و جنگ در ساحت‌های بیشتری از زندگی بشر ورود کرده است. و ما در یک جبهه با او درگیر نیستیم، بلکه در یک جنگ ترکیبی که تمام تمرکزش بر همین اساس جمهوریت است که بر پایه ی استقلال شکل گرفته است و مگر غیر از این است که تمام شبکه ها و تمام جبهه های نظامی حاضر در منطقه علیه موجودیت تو قیام کرده اند و نشستن در این قیام دشمن همان پا پس کشیدن از جبهه های است که حاج قاسم و بچه هایش و همت و باکری و خرازی و زین الدین و بچه هایش در میدان جنگیدند. امروز خطاهای نظام اسلامی را قیاس به خطای غیر قابل ترمیم کردن؛ همان راهبردی است که دشمن در پس آن به دنبال یک جنگ روانی و ترسیم یک نظامی است که به بن بست رسیده است که دیگر توان ادامه ی حیات اجتماعی و سیاسی را ندارد آن هم در روزگاری که غرب دچار پوکی استخوان شده است. و کافی است تا ما در این جنگ روانی تسلیم افکاری شویم که امید به فردا را در دل صحنه های بزرگی که بارها و بارها از پیش روی گذراندیم نمی‌بینند و نادیده می انگارند آنگاه نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودی اش اندیشه کنیم. 
حیات تاریخی یک ملت در گرو تقدیری است که با اندیشه ی فردایشان می سازند آنچنان که مرگِ یک ملت نیز اینگونه است. اگر امروز از تقدیر تاریخی که می توانیم در دل جمهوریت بسازیم غفلت کنیم از فردای خودمان پا پس کشیدیم و خطری که امروز ما را تهدید می کند، خطر غفلت از تقدیری است که تاریخ ساز خواهد بود. ملت‌ها آنگاه گم خواهند شد که، یا تقدیرشان را نشناسند و یا در تقدیری که رخ داده است حاضر نشوند. حلقه ی میانی یا امامان یا معلمان اجتماعی بشر وظیفه شأن درست در همین نقطه است که باید متذکر حضور تاریخی و حاضر شدن در دل تقدیری باشند که باید برای حیات انسانی مان رقم بزنیم و اگر آنها هم غفلت کنند و فریاد بیداری سر ندهند شاید خواب سنگین بی احساسی و بی مسئولیتی نسبت به فردای آدمی که این هم از لوازم عالم مدرن و دنیای غرب است ما را در گرداب پوچی و بی معنایی از پا در آورد. اما باید دانست و باید گفت که نقطه ی عزیمت به سوی تعالی از جمهوریت می‌گذرد آنهم در صورت قدسی‌اش، نه آن جمهوریِ بزک شده‌ی غرب که خیال جمهوری است نه خود جمهوری!! وقتی سخن از جمهوری می شود همانی است که دفاع مقدس را مدیریت کرد، همانی است که حکومت استبداد را به زیر کشید، همانی است که پوزه ی منافقین را خاکی کرد، همانی است که خمینی را به امامت جامعه پذیرفت، همانی است که سردارش را به تشییع به خاک سپرد، همان حضور سر صحنه‌ی مبارزه ی با قدرت نرم و سخت دشمن است، همانی است که تمام هزینه ی دشمنیِ دشمن صرف زمین زدن او می‌شود. 
اگر جمهوری اسلامی حرم است، حرمْ مَحْرم می‌خواهد و جمهوری در ایران همان محرمِ حَرم است که اگر بماند دیگر حرم‌ها نیز خواهد ماند. مبادا از وجه حضور دیگر باره ی انسانی که با جمهوری اسلامی ایران قامت برآورده و سر برافراشته غفلت کنیم و از طعم شیرین پیروزی فرداهایی که وعده ی نصرت مقاومت و حضور سر صحنه ی ملت هاست از جانب خدا محروم بمانیم. خودمان را امروز در قامت همت، باکری و خرازی، و چمران سر صحنه ی خاکریز تاریخی ببینیم که در مقابل دشمنی ایستاده که خواسته اش تمامیت جمهوری اسلامی است آنگاه نگاهمان را به خطاهای اشتباه و یا فاحش پشت خاکریز نمی کنیم بلکه صحنه ی اصلی درگیری را نشانه می رویم و می‌دانیم گذر از خطا و اشتباه مان ما را از صحنه ی نبرد اصلی غافل نمی کند، اما این به معنای چشم پوشی بر خطاها نیست، این به منزله تاکتیک جنگی است که در آن قرار گرفته ایم و ذره ای از مسئولیت مان نسبت به فریاد و تصحیح اشتباهات درون خاکریز نمی کند، اما عذری هم برای خالی کردن میدان نبرد نخواهد بود. 
بایست صحنه را خوب فهمید، جای مان را تشخیص دهیم و آنگونه که باید در میدان عمل کنیم و گرنه دچار خطای راهبردی شده ایم آنهم بخاطر اشتباه ها و خطاهای محاسباتی پیرامون مان. عزیزان! خطای جمهوری اسلامی محاسباتی است، خطای در میدان عمل است که برای هر میدان داری رخ می دهد آنهم با چنین حجم آتشِ همه جانبه از سوی دشمن، اما قرار نیست ما تاکتیک را از دست بدهیم و اسیر تکنیک های روانی دشمن شویم و از گذر و گذار اشتباهاتمان کوتاه بیاییم. 
بزرگترین خطا امروز، خالی کردن خیمه ای است که دشمن قصد جان ستون خیمه اش را کرده است. امروز حیثیت انسانی مان گره خورده است به این جمهوریت چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم یا آنکه ایران را عزیز جان بدانیم. این جاست که تفکر و تأمل بهترین هادی بیدار کننده ی انسانی است که راه را گم کرده است و به دنبال حقیقت می گردد. بگذارید راحت تر بگویم تقدیر تاریخی و توحیدی آخرالزمان به ایران و اسلام گره خورده است چه بخواهیم این را بفهمیم و یا آنکه بخواهیم مشغول تحلیل های سیاست زده و پیشگویی های تاریخ دانان کلاسیک عالم مدرن و یا غرب زده ی خودی شویم. وصیت نامه ی سرداران بروزرسانی نسخه ی وصیت نامه ی امام بود بر این مهم که امروز تاریخی دیگر به میان آمده و انسانی دیگر در حال تولد است و حوادث این سال ها گواهی بر آن سخنان است اگر گوش جان بسپاریم و یا چشم دل بگشاییم..... و من الله توفیق  

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم در مواجهه با متنی چنین فاخر و جامع چه می‌توان گفت! مگر جنابعالی چیزی برای گفتن باقی گذارده‌اید؟!! خدا می‌‌داند سخن همان است که فرمودید با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است، بن‌بستی نخواهد بود ولو آن‌که با شکست‌هایی روبه‌رو شویم. آری! شکست‌های ما از جنس عبور است و نه هضم‌شدن و پاپس‌کشیدن از افق‌های متعالی. چه اندازه این گفته شما به دل می‌نشیند که می‌فرمایید جریان روشنفکریِ متجددمآبانه غرب‌زده اگر انتقاد هم می‌کند، بوی راستی و درستی نمی‌دهد؛ نمایشی است از جنس خوش‌رقصی برای جریانی که آن را درست نمی‌شناسند. به یاد آقای زیدآبادی و آقای صادق زیباکلام افتادم که نخواهند فهمید چگونه ما حتی از شکست‌های‌مان پل پیروزی خلق کردیم و از خطاهای محاسباتی‌مان خود را ترمیم نمودیم.
از نگاهی سخن گفتید که رو به آینده دارد و مبتنی بر اصولی است که خطاها را در خود هضم کرد و باز هضم می‌کند ولی از آن حضور تاریخی پا پس نمی‌کشد. جناب حجت الاسلام حاج آقای نجاتبخش در جلسه دوم «ما و انقلاب» نکاتی در این رابطه فرمودند که خوب است بدان نیز توجه شود. https://eitaa.com/forsat_soha/513 
فرمودید که اگر تسلیم جنگ روانی غربی شویم که خودش گرفتار پوکی استخوان شده؛ نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودیش اندیشه کنیم. و این همان گم‌کردنِ تقدیری است که می توانیم خود را از آن طریق در آینده‌ای حاضر کنیم که بودن‌مان با شدن همراه است. از جمهوری گفتید و چه خوب گفتید و از حرم گفتید که تنها محرم‌ها را در خود جای می‌دهد، نه غرب‌زدگان گرفتار روزمرّگی را! فرمودید: «امروز حیثت انسانی‌مان به همین جمهوریت گره خورده است، چه آن‌که اسلام را قبول داشته باشیم و یا آن‌که ایران را عزیز جان‌مان بدانیم». ای کاش! ما مذهبی‌ها با چنین وسعتی با افرادی برخورد می‌کردیم که چه در داخل کشور و چه در بیرون آن، به ایران عزیز می‌اندیشند ولی ما متأسفانه از آن‌ها انتظار داریم که حتماً باید شریعت اسلام را بپذیرند. در حالی‌که آن‌ها ایرانی را می‌فهمند که با تشیع یکی شده است. آنچه جنابعالی در این متن فرمودید همه حرفی بود که باید زده می‌شد. موفق باشید    
 

36612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام! با توجه به سوال ۳۶۶۰۱ پس باید نتیجه گرفت که خوردن غذا و آب خوردن توهم باشد!؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است، ولی نه توهّمی که منفی باشد بلکه از آن جهت توهّم است که تنها برای رفع نیازهای بدنی ما است بدون آن‌که رجوعی به حقیقتی از حقایق داشته باشد مگر آن‌که از آن طریق متوجه ربوبیت حق باشیم. موفق باشید

35010

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: فایل صوتی مبحث آداب صلوه حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیه را گوش می دهم. در مبحث وضو و غسل که در وضوفرمودید رحمت هست و نظر به رحمت خداوند متعال باید بکنیم و آن روایت که یهودی سوال کرد از پیامبر علیه السلام راجع به وضو غسل روزه علت آن برمی گردد به قضیه حضرت آدم و حوا و پدرمان که شجریه ممنوعه خورد تفاسیر مختلف گفتند گندم گفتند میوه یا غیره بوده است به خاطر آن باید وضو و غسل روزه بگیریم تا آخر که در دنیا هستیم. آیا آنجا که بودند بهشت برزخی بوده که در آن مقام بودند و حضرت امام فرمودند توجه به کثرت متوجه اسما الهی بودند که از بهشت بیرون شدند آیا توجه به درخت در ظاهر توجه به غیر خدا هست و آیا توجه اسماء الهی چی می شود چون تمام اسماء مگر در خود الله نیست و خداوند متعال جامع جمیع اسماء مگر نیست پس توجه به اسماء حجاب شد و حضرت آدم که عصمت مطلق و طهارت مطلق داشت چرا این خطیه را انجام داد و یا می گویند ترک اولی داشته آیا این دورست یا خیر؟ علت طهارت فرمودند خلاصه کردند که باید منیت و انانیت برود بیرون از وجودمان حضرت امام گفتند آن عارف بزرگ محی الدین ابن عربی راجع به طهارت دویست چیز گفته امام در یک جمله عرفان و معرفت به خداوند را بیان کردند چکیده خلاصه قصه قصه منیت و خودخواهی بشر هست. باید منیت نداشت تا آن طهارت ایجاد شود که وصل به غیب شویم و چرا اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام باید وضو و غسل بگیرید آنها عصمت مطلق و طهارت مطلق و بی نهایت داشته در زیارت جامعه کبیره هم اشاره کردند امام هادی علیه السلام در معرفی شناخت اهل بیت علیه السلام اینکه پیامبر صلی‌الله علیه وآله و سلم درمستراح رفته بودند کسی پیامبر ندید که به دست شویی برود و بوی مشک و عنبر می دادند همیشه معطر بودند و مردم می فهمید از بوی پیامبر که از اینجا رد شدند و آنها همیشه در بی نهایت فنا فی الله بودند و دایم توجه به خدا داشتند و حضرت زهرا علیه السلام مسأله زنانه نداشتند و داری طهارت مطلق و رجس و پلیدی وقاذورات نداشتند با همه فرق داشتند ولی در وضو غسل در چه مرتبه ای بودند آیا همان گرد غبار دنیایی بوده چون نه پیامبر نه حضرت علی ذره ای به این دنیا دل بسته نبودند چون حضرت آن زندگی زاهدانه که داشتند بسنده به نان جو خشکیده و خیلی ساده زیست بودند ولی زمان امام باقر و صادق علیه السلام و سایرین این طور نبوده. دارد حضرت لباس فاخر پوشیدند چون زمانه فرق کرده اینها استاد مطهری در کتاب سیر در سیره اهل بیت خوندم این سوال شد که اهل بیت در وضو توجه به کثرت نعوذبه الله که نیست و توجه اسما نیست چون همه غیر خدا هست پس چی می شود گفت و انبیا اینگونه بودند عصمت مطلق و بی نهایت توجه به فنا که قابل وصف و توصیف نیست و داریم وقتی وضو می گرفتند امام حسن علیه السلام رنگ از رخسار مبارک می رفت و حالات لرزش داشتند و دگرگونی در وجود مبارکشان بود و یا حضرت علی علیه السلام و یا امام سجاد علیه السلام داشتند توجه دیگر نه به دنیا و غیر خدا داشتند در نماز و عبادات خودشان چون مدام یاد حق بودند و متصل پی درپی وصل به غیب بودند و اینها معنا مفهومی ندارند که در حریم اهل بیت راه ندارد و شیطان هم همین طور نعوذ بالله راه ندارند چون شیاطین تسلیم شدند در مقابل حضرات معصومین علیه اسلام و راجع به خودمان توجه به اسما برای ما چطوری جلوه دارد و چون فرمودید همه ما جنب هستیم چون خودی در صحنه هست منیت هست باید برود کنار غسل باطنی و وضو باطن آن منیت باید برود اگر می شود توضیح بدهید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در مسیر حقیقت، حضور صفر یا صد بودن نیست بلکه حضوری است که همواره می‌تواند شدت و شدت یابد و در همین رابطه از رسول خدا «صلوات الله علیه و آله» داریم: ««إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً » . به درستی که قلب من زنگارآلود می‌گردد [از این رو] در هر روز هفتاد بار از خدا طلب مغفرت می‌کنم»؟! این بدان معنا است که در هر حال همین که حتی در امور خیر انسان در این دنیا وارد شود به هر حال نوعی در محدوده کثرات وارد می‌شود و هنر اولیای الهی آن بود و هست که در عین حضور در کثرات، وسعت شخصیت وحدانی خود را شدت می بخشند و اگر در عالم کثرت وارد نمی شدند عملا در آن وجه وحدانی اولیه خود می ماندند. موفق باشید

 

34910
متن پرسش

سلام علکیم با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: در مورد شهید آوینی اینطور به نظر می‌رسد که ایشان انقلاب اسلامی را همان اسلام ناب و حقیقی می‌دانستند و امام خمینی را نائب امام زمان و رزمندگان و شهدا را همان رزمندگان و شهدا صدر اسلام و کربلا می‌دانستند و با این نظر جامع به چنین حقایقی، این چنین صحنه دفاع مقدس را با قلمی که خداوند به آن قسم خورده است به رشته تحریر در می آوردند و با آن صدای ملکوتی که (معلوم است متصل به چنین حقایقی است) مسند روایت فتح را ایجاد کردند، و می‌شود گفت خیلی از شهدا هم چنین افقی را درک کرده بودند و خداوند چنین قدرت بیان و صدای ملکوتی به ایشان داده که به نمایندگی از سایر شهدایی دیگر راوی چنین حقایقی باشد و به نظر می‌رسد بعد از صحنه مقدس، هنوز هم تجلی سخنان شهید آوینی را می‌توان در عرصه های گیری یافت: از جمله فتنه ۸۸ و بعد از آن ۹ دی و صحنه شهادت حاج قاسم و شهید حجی و بعد از آن آن تشییع های با شکوه و اخیرا هم فتنه اخیر و بعد از آن راهپیمایی ۲۲ بهمن ( که بعضی ها گفتند بی سابقه بوده است) اکنون نیز تجلی هایی از شهید آوینی طلوع کرده اند ( نظیر آن عنوانی که اخیرا در سایت گذاشتید که: باز آوینی ها در حال تولد می‌باشد) حال خواستم نظر نظر عالی درباره این مطلب و تکمیل آن بدانم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و به قول دوستان؛ شهید آوینی «رحمت‌الله‌علیه» از جمله کسانی بود که «طلوع تاریخی مکتب امام» را فهمید و تقابل تاریخی جبهه‌ تمدنی حق و باطل را دریافت و خود را در ذیل اندیشه‌ قدسیِ تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر کرد تا مبیّن و معلّم مکتب انسان‌ساز خمینی شود. در اصل، آوینی راوی عالم توحیدی امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شد و اَبَر روایت تاریخ تمدن توحیدی اسلام، تاریخی در برابر مکاتب عالم مدرن که حرفی تازه از انسانی جدید در تاریخ داشت. سخن از تولد انسانی دیگر با ابعاد متعالی و مکتبی انسان‌ساز با نگاه به افق ملکوتی عالم بود و آوینی هنر فهم این عالم را در خود داشت و آن را پرورش داد تا خود را معلم و راوی حکایت انسان عصر انقلاب اسلامی کند. «روایت فتحِ آوینی»، قصه‌ حضور انسان ملکوتی است که در زمین، جنود خداوند است، همان انسانی که در مقاومت خرمشهر خدا را به صحنه‌ زمین آورد. او توانست متوجه طلوع تاریخی شود که با حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد و آن شهید بزرگوار بیش از آن‌که به حاشیه‌های اطراف خود مشغول شود، نظر به چشم‌اندازی انداخت که در آن، همه بودنِ بیکرانه خود را حاضر دید و فهمید چه آینده بزرگی در این حضورِ تاریخی در انتظار بشری است که بنا دارد در امروزِ خود از دیروز و فردایش غافل نباشد، بشری که از اکنون‌زدگی که قصه ظلمات جهان امروزِ غربی است، خود را آزاد کرده است. با نظر به شهید آوینی و سیره و سخن او ما نمادِ انسان متفکری را در کنار خود می‌یابیم تا در عمق حضور تاریخی‌مان همه آنچه قابل درک و قابل تفکر است، را تجربه کنیم. اگر این‌همه به آن شهید بزرگوار خود را نزدیک می‌کنیم، به علت آن است که بنا داریم در شخصیت انسانِ عصر انقلاب اسلامی به دورترین افق‌ها بنگریم و با مردمانِ امروز خود سخن بگوییم، سخنی که تمام ابعاد گسترده انسان آخرالزمانی را مخاطب قرار داده. موفق باشید

34783

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت حضرت استاد طاهر زاده: استاد عزیز همان طور که اگاهید بخش بسیاری از بانوان کشور که ملزم به رعایت حجاب هستند کشف حجاب کرده اند اگر در خیابان ها قدم بزنیم به طور چشمی می‌توان حدس حدود، ۳۰ درصد یا ۴۰ درصد این کار را کرده اند و این روند ادامه خواهد داشت و به جاهای باریک تری خواهد کشید. سوال بنده این است به نظر حضرت عالی راه حل چیست؟ چرا صدایی از کسی بلند نیست؟ این وضع می‌خواهد تا کجا پیش برود؟ آیا امت حزب اللهی نباید خودجوش اقدامی کند؟ اگر قرار است با این شرایط کنار بیاییم پس فلسفه ی حکومت اسلامی و اصل ولایت فقیه چه می‌شود؟ اگر قرار است کنار بیاییم پس دیگر با چه انگیزه ای حرف از تمدن اسلامی بزنیم؟ آن کسی که کار را به اینجا کشاند ول کن ماجرا نخواهد بود تا رسما از رادیو تلویزیون و سینمایی این کشور فساد ترویج نشود از پای نخواهد نشست‌. این هیچ معنایی غیر از اینکه انقلاب یک حادثه ی سیاسی صرف تلقی بشود ندارد. واقعا مانده ام که چه خواهد شد و تکلیف چیست و بسیار ذهن و قلب نگران و مشغولی دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید عجله کرد. عرایضی در جواب سؤال شماره 34654 شده است خوب است که به آن جواب رجوع فرمایید. موفق باشید

34529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و شرمندگی: با توجه به مطالبی که از بزرگان در مورد برکات سجده های طولانی دیده ایم و تا حدود خیلی کمی هم چشیده ایم، به نظر شما چگونه به این عبادت نورانی ورود کنیم که دچار غلبه ی واهمه و گوشه گیری نشیم؟ (آیا اگر از مُهر استفاده نکنیم نتیجه ی کمتری می گیریم؟) التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به نور سبحانیِ حضرت ربّ و با ذکر سجده، راه‌هایی بسی بلندمرتبه به وقتش در مقابل انسان گشوده می‌شود. بدون مُهر چرا؟ بد نیست به بحثی که تحت عنوان «نظر به ربوبیت عالم گیر حضرت رب العلمین»

https://eitaa.com/matalebevijeh/12541 شده است نظری بیندازید. موفق باشید

34375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: دلایل ابن سینا درباره لذت و الم و آثار معاد که آن را روحانی و درونی و رؤیا گونه و مثالی می داند چیست؟ ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهت حقیقت نفس سخن جناب ابن سینا سخنِ همه اهل حکمت است. منتها جناب صدرالمتألهین نکته‌ای را اضافه کرده‌اند که همان احوالات درونی و روحانی است که تجلی بیرونی می‌کند و معاد جسمانی بدین معنا از طریق ایشان مطرح شد. موفق باشید

34231

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: در فیزیک عنوان می‌کنند که انرژی نه بوجود می آید نه از بین می رود بلکه از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می‌شود بعد عده ای نقبی می‌زنند که در این صورت مبدا جهان انرژی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته لاوازیه همواره انرژی تبدیل به ماده و ماده تبدیل به انرژی می‌شود. ولی بحث در این است که ماده اولیه‌ای که این تبدیل در آن صورت می‌گیرد، نمی‌تواند به خودی خود و بدون علت باشد. موفق باشید

34204

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد بنده دانشجو رشته فلسفه و کلام اسلامی هستم، چند سالی زبان انگلیسی رو بصورت دست و پا شکسته خوندم اما الان قصد دارم اگر کاری انجام میدم به نحو احسن باشه اما نمیدونم مطالعه زبان انگلیسی سودمند هست یا خیر، با بقیه هم که مشورت می‌کنم از فواید مادی زبان انگلیسی حرف می زنند و این بنده رو ترغیب به مطالعه زبان نمیکنه. می‌خواستم بگم بنظرتون در اون چارتی که اسلام و انقلاب اسلامی و امامین انقلاب برای یک دانشجو دارند، در اون برنامه و چارت زبان بیگانه و خصوصا انگلیسی چه جایگاهی داره آیا مطالعه بشود؟ آیا سودی برای اسلام و انقلاب اسلامی و سربازی امام زبان دارد یا بجای مطالعه زبان مطالعات در زمینه های دیگر صورت بگیرد؟ البته منظور از مطالعه زبان توانایی ارتباط با افراد سایر کشورها و بیگانه هاست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم بعد از فهم فلسفه اسلامی و معارف قرآنی که بالضروره ما را به فهم زبان عربی آشنامی کند, اگر بتوانید برای فهم فلسفه غرب هم به متون خودشان رجوع بفرمایید بهتر است. موفق باشید

34058

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب: استاد بنده دوستی دارم که اعتقاد بسیار شدیدی به استخاره دارد به گونه ای که برای هر کاری استخاره می‌کند، اگر بد بیاد از اون کار می ترسه و دوری می‌کنه الان تصمیم گرفته بچه دوم بیاورد ولی هرچه استخاره می‌کنه بد میاد و آیه عذاب است. علت بد آمدن استخاره هم شاید بیماری دوستم باشد که دکتر بهش توصیه کرده بهتر بچه دار نشوید یا شاید بخاطر اینکه دست تنها وغریب است و از خانوادش دور است و کسی را ندارد که کمکش کنه به هر حال واقعا مانده چه کار کند. از یک طرف خودش و شوهرش بچه می‌خواند و از طرف دیگه دلش به خاطر بد آمدن استخاره آرام نیست و می ترسه مشکلی برای خودش یا بچه اش پیش بیاد. ممنون میشم که در این زمینه ما را راهنمایی بفرمائید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که آنچه در این امور برای ما حجّت است، عقل و مشاوره با صاحب‌نظران است در آن حدّ که به ما فرموده‌اند در این موارد پشت به استخاره، پشت به قرآن محسوب نمی‌شود. موفق باشید

34048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: لطفا درمورد نظم جهانی جدید راهنمایی می‌فرمایید. جایگاه ایران در این نظم جهانی چه می باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانید که این موضوع عرض عریضی دارد و در محدوده یک سؤال و جواب نمی‌گنجد. پیشنهاد می‌شود گفتگویی که آقای دکتر سید مهدی ناظمی با روزنامه فرهیختگان داشته‌اند را مورد مطالعه قرار دهید به امید آن‌که إن‌شاءالله بابی از تفکر را برای شما بگشاید: موفق باشید

متن کامل این یادداشت در دو قسمت:

http://fdn.ir/75780

http://fdn.ir/75838

33745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: از بچگی که ماهواره وارد زندگی ما شد زندگی و روح و روان من بهم ریخت! ندانسته و از سر بچگی و کنجکاوی تلویزیون روشن می‌کردم، صحنه‌هایی را می‌دیدم غافل از اینکه چه بلایی داشتم سر خودم می‌آوردم...از بچگی تحریک می‌شدم و غریزه جنسی که اصلا نمی‌دانستم چی بود، در اثر دیدن صحنه‌ها فعال می‌شد و... تا اینکه به بلوغ جسمی رسیدم و با شرکت در فعالیتهای هیئت و مسجد، فهمیدم که گرفتار چه بلایی هستم و چه بلایی سر خودم آوردم... و حالا که میخوام عادت چند ساله را ترک کنم نمیتونم استاد. اونقدر نفس بر من حاکم شده که نمیتونم غریزه خودم‌رو کنترل کنم، چنبار توبه کردم اما. دیگه از خودم دارم خسته میشم، چشم دیدن رفقامو هم ندارم، صحنه‌ها مدام تو ذهن بنده می‌چرخد. از طرفی شیطان، از طرفی نفس، از طرفی ذهنی‌که قادر به کنترلش نیستم و از طرفی عادت. همه دست به دست هم دادند که من را تلف کنن و تا حالا موفق بودن. اینقدر برام از بچگی عادت شده که دیگه عذاب وجدانی هم نمی‌گیرم که توبه کنم! انگاری شکست‌رو پذیرفتم و انگیره‌ای برای جبران واسم باقی نمونده. استاد چکار کنم؟ من فقط میخوام خودم رو از این پوچی و فلاکت نجات بدم اما نمیتونم مقاومت کنم، اراده‌م ضعیف شده. چن‌بار به اهلبیت توسل کردم نجاتم دهند و نجاتم دادند اما دوباره باز برگشتم! از خودم بدم اومده و نمیدونم با خودم چکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب حضوری است، حضوری که انسان می‌یابد گرفتار غرقابِ پوچی ها شده. این‌جا است که عزم بزرگ که انسان را اولی‌العزم می‌کند در این تاریخ برای مقابله با این‌همه فساد و پوچی در جان انسان به ظهور می‌آید و جهان دیگری را با خود رقم می‌زند. پیشنهاد ما اولاً: مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است. ثانیاً: این‌که مباحث قرآنی روز شنبه را اگر نمی‌توانید در جلسه مسجد انبیاء حاضر شوید، از طریق «اسکای روم» دنبال بفرمایید تا در آن عزمِ حضور که قرآن در مقابل‌تان می‌گشاید، خود را بیابید. آری! خود را بیابید. موفق باشید

33523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: معنی عبارت: «قیام صور مثالی به نفس، قیام فعل به فاعل است نه قیام حال به محل» چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث، مباحثی است که باید در مدرسه مطرح شود و طیّ گفتگویی متقابل روشن گردد. موفق باشید

33038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: در یکی از پاسخ ها گفتین فایل های سیر تاریخی الهیات اسلامی رو گوش بدین خوبه. این فایل ها رو می خواستم اون شخصی که گفته بودین پیام دادم گفت به آدمین کانال ندای اندیشه مراجعه کن به ادمین مراجعه کردم ۵ روز طول کشید یه جواب سلام بده. تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لطفاً بفرمایید کدام سوال و جواب و شماره آن منظور شما می باشد؟ موفق باشید

39929

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بعد از مرگ و انتقال انسان به ملکوت و باطن عالم، آیا برای جسم انسان که در قبر دفن می‌شود هم نفسی هست (یک نفس نباتی مثل سنگ و چوب که ما معتقدیم درجه‌ای از کمال را دارد؟) چون این جسم هنوز درجه‌ای از شعور را دارد چون ماده است و ماده مرتبه ‌ای از وجود است؟ البته می‌دانم که یوم تبدل الارض غیر الارض یعنی با رفتن من نوعی از این دنیا به ملکوت کلا طومار دنیا برای من نوعی جمع می‌شود، اما برا بقیه که این واقعه دفن را می‌بینند و می‌خواهند معرفتی بیابند می‌توان جسم را به خاطر ماده بودنش دارای نفس نباتی دانست یا آن دیگر ملحق به نفس نباتی ارض می‌شود؟ اگر نفس نباتی برای جسد بعد از انتقال نفس انسانی به ملکوت ثابت است آیا رابطه‌ای بین این دو نفس وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نفس انسانی پس از موت، بیش از پیش در نزد خود حاضر می‌شود و در عین حال توجهی به بدن خود و محل دفن خود دارد و بدین لحاظ متوجۀ ظاهر خود می‌گردد و از وجود او بهره می‌برد و بهره می‌رساند. موفق باشید

38904

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بنده سوال شماره 38880 رو پرسیدم اگه امکان داره یک یا چند کتاب از خودتون به ترتیب اولویت معرفی بفرمایید برای مسابقه کتابخوانی بمناسبت روز حوزه و دانشگاه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و یا کتاب «آشتی با خدا» و یا کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» جلد اول و کتاب «جايگاه إشراقي انقلاب اسلامي‌ در فضاي مدرنيسم» ان شاءالله مفید باشد. موفق باشید   

38172

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: به حکم آیه «لم یلد و لم یولد» خداوند از آنجایی که زایش ندارد و غم قصه خنده عصبانیت خشنودی و این قبیل احساسات در او راه ندارد چون نوعی زایش است پس این تعابیری که در روایت و قرآن هست که خداوند با فلان کار عصبانی می شود خشم می گیرد یا خشنود می شود راضی می شود بنده تا آنموقع خوب بوده بعد گناه کرده خدا عصبانی می‌شود پس این چیزا ها با توجه به روایت امام حسین در جواب تفسیر الصمد به مردم بصره در خدا نیست پس منظور این احساساتی که خداوند در اثر اعمال بندگان پیدا می کند چیست؟ خودم در نظرم این است که منظور این است انسان با اعمالش جوری رفتار می کند که شایسته چیزی که ما نام آن را خشم یا خشنودی و رضایت می گذاریم از طرف خدا می کند و این خشنودی و عصبانیت ها در ذات او نیست بلکه عدالت او ایجاب می کند با ما آنطور که رفتار کردیم رفتار کند به علاوه فضلش که ما نام آن را حال خشنودی یا عصبانیت می گذاریم حال اگر شما نقدی یا حرفی در تکمیل دارید ممنون می شم بفرمایید با تشکر از شما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته حکما، خداوند محل حوادث نیست ولی همین‌که بنده‌ای از بندگان او طوری عمل کنند که دیگر شایسته رحمت او نباشند و او از رحمت خود دریغ کند؛ به معنای غضب است. موفق باشید

37824

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: به احتمال بسیار بالایی آقای جلیلی از ادامه رقابت انصراف خواهد داد و آقای قالی باف باید با دکتر پزشکیان رقابت نماید، سال این است که: ۱. چون باید به شخصی صالح رای داد، آیا جنابعالی آقای قالیباف را ترجیح می‌دهید یا آقای پزشکیان را؟ ۲. اگر آقای قالیباف گزینه صالح شما می‌باشد، خواهشمند است کاملا به صورت مصداقی و عینی مزایای آقای قالیباف را بر آقای پزشکیان بیان فرمایید. به نظر می‌رسد این دو سوال، دغدغه ذهنی تمام افرادی است که تاکنون با جنابعالی مسیر این دوره انتخابات را طی نموده اند و در بزنگاهی جهت انتخاب نهایی قرار گرفته اند. متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرض بعیدی است ولی با اینهمه اساساً نگاه آقای دکتر قالیباف به انقلاب و اهداف متعالی آن قابل مقایسه با نگاه آقای پزشکیان که جامعه را گرفتار روزمره گی های معمولی  می کند؛ نیست. موفق باشید

36646

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چگونه افرادی مثل آیت الله ری شهری در طول عمرشان با وجود شغل‌های مختلف این همه کتاب های قطور نوشته اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت‌شان کند. «مرغ را پرّ می‌برد تا آشیان / پرّ مردان همت است این را بدان». موفق باشید

36413

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده چند روز دیگر ۲۷ سالم تمام می‌شود. در تمام این سال‌ها همه اطرافیان و هرکسی که با من آشنایی پیدا کرده است مرا به عنوان شخصی مهربان و متواضع و خوش‌اخلاق و خوش‌قلب می‌شناسند. من اما همیشه از بیماری‌های قلب خودم رنج می‌برده‌ام. اخیرا دوباره درباره خودم فکر کردم و به این نتایج رسیدم: من در قلب خودم حسود هستم هرچند در تمام این سال‌ها جلوی بروز حسادتم را گرفته‌ام. من در قلب خودم گاهی بدخواه دیگران هستم هرچند در زبان و عملم نمی‌گذارم این بدخواهی آشکار شود و به خلاف آن تظاهر می‌کنم. من کینه‌ای هستم و بدی دیگران در حق خودم را تقریبا هیچوقت فراموش نمی‌کنم. خلاصه اینکه قلب سلیم ندارم و قلبم پر از غل و غش و دغل است! در ضمن روحیه فوق‌العاده صلح‌جویی پیدا کرده‌ام که از دعوا ترس دارد و دوست دارد همه همیشه با هم دوست باشند! به خاطر همین تقریبا هیچوقت دوستانم که مرتکب حرام می‌شوند را نهی از منکر نمی‌کنم و تقریبا مطمئنم که اگر در موقعیت جهاد هم قرار بگیرم از ترک‌کنندگان جهاد خواهم بود. به این دلایل، به شدت از حال خودم ناامیدم. البته همچنان به فضل خدا امید دارم ولی با ویژگی‌ها و روحیاتی که در خودم می‌بینم بسیار از شب اول قبر و برزخ و قیامتم می‌ترسم چون می‌دانم کسی با این ویژگی‌ها رستگار نمی‌شود. از طرفی هم واقعا نمی‌دانم چطور باید این ویژگی‌ها را تغییر بدهم چون سالهاست با آنها درگیرم اما آنها در قلب من رسوخ کرده‌اند. وقتی به این فکر می‌کنم که چقدر ویژگی‌های بد شخصیتی دارم حتی از تلاش هم ناامید می‌شوم. از شما دعا و راهنمایی برای خروج فوری از چاه ترسناک و عمیق این ویژگی‌های بد طلب می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان از طریق معارف عالیه توحیدی و مقیّدشدن نسبت به دستورات شریعت وارد شود می‌تواند در افق شخصیت خود دریای بیکرانه رحمت الهی را احساس کند و جلو رود. در این راستا با وسعتی که پیدا می کند، ان شاءالله از هر دو مشکل که فرمودید، رها می‌شود. پیشنهاد می‌گردد پس از دنبال‌کردن مباحث معرفت نفسی،https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%20%D9%86%D9%81%D8%B3 مباحث مربوط به سوره «حجر» را دنبال فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1257?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AD%D8%AC%D8%B1 . موفق باشید

35696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: از زندگی خود خسته شده ام از غوطه ور شدن در گناهان، گویا در باتلاقی فرو رفته ام که خروج از آن ممکن نیست هرچه توبه می کنم دوباره گناه می کنم، چه کنم؟ چگونه توبه کنم که دیگر برنگردم؟ چه کنم تا گناه طعم و لذتش را برایم از دست بدهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از راز توبه و برکات آن حتی اگر چندین بار گناه کرده باشیم نباید غفلت کرد که چگونه جهان انسان را تغییر می‌دهد و افقی نورانی در مقابل انسان می‌گشاید. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 35675  رجوع فرمایید. موفق باشید

35622

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من تفسیر سوره واقعه جوادی آملی را گوش دادم. در بحث حوری بهشتی اصلا اشاره ای به مطالب شما نبود. و ساده از کنار آن گذشتند. اصلا تفسیر ایشان با بیانات شما از زمین تا آسمان فرق داشت. چرا این طور باید باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایض بنده در رابطه با سوره واقعه همچنان‌که عرض شده با نظر به تفسیر انفسی و تأویلاتِ جناب عبدالرزاق کاشانی است که حضرت امام نیز در تفسیر سوره حمد خود متذکر آن شدند. در حالی‌که تفسیر جناب علامه و آیت الله جوادی، تفسیری است آفاقی از قرآن کریم. و خود جنابعالی و امثال شما باید خودتان بررسی کنید که کدام نگاه با ذوق شما همراه است. موفق باشید

35009

معلمی چرا؟بازدید:

متن پرسش

سلام بزرگوار: وقتتون بخیر و نیکی روز معلم مبارک🌹 ببخشید از استاد محترم کمک و راهنمایی می‌خواستم اگه امکانش هست لطفا راهنمایی بفرمایید. در مورد یک جوان ۲۲ ساله دختر که به اصرار مادرش در انتخاب رشته کنکور، دانشگاه فرهنگیان رو انتخاب کرده و پشیمونه و بسیار ناراحت. الان وارد سومین سال دانشگاه شده، و هر روز حالش بدتر میشه علاقمندیش به این بود که بره دانشگاه شریف مهندسی بخونه، رتبه اش هم می‌رسید ولی از اونجاییکه مادرش شاغل بوده و و اداری و همه وقتش بیرون از منزل بوده و کمتر تو خونه بوده و مشکلات رو لمس کرده نمی‌خواسته دخترش دچار این مشکلات بشه و خواسته با سوق دادنش به سمت دبیری (که فرصت شغلی بهتریه برای بیشتر در کنار خانواده بودن) کمکش کرده باشه. اون زمان دخترش با اکراه پذیرفت ولی الان منت میکنه که شما باعث شدین من این رشته رو انتخاب کنم، من دوست ندارم معلمی رو، شما با سرنوشتم بازی کردین و..... و به لحاظ روحی بسیار داغونه. لطفا برای حل این مشکل راهنمایی می‌فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته  فکر کنید که بعضی از اتفاقات که مادران از سر دلسوزی برای فرزندانشان پیشنهاد می‌کنند ریشه در الهامات الهی دارد و سرنوشت فرزندانشان به صورتی صحیح مقابلشان گذارده می‌شود بخصوص که پیشنهاد شغل معلمی، پیشنهاد روحیه انسانی انسان با دیگر انسانها است و عملا انسان از این طریق در انسانیت خود وسعت پیدا می‌کند. این را از این جهت عرض کردم که اتفاقا خود بنده از روحیه مهندسی و تکنیکی، به معلمی رجوع کردم و در حین کار معلمی همواره این شعر را می‌خواندم: «گرم سنگ آسیا بر سر بگردد / دل آن دل نیست کز تعلیم بگردد». موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/13631
https://eitaa.com/matalebevijeh/13627
https://eitaa.com/matalebevijeh/13626

34800
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه: پیشاپیش از زبان درازی و بی‌ادبی خویش خدمت جناب استاد و عزیزانی که در این سایت شریف خدمتگذاراند عذرخواهم و طلب حلالیت دارم و از همه‌ی عزیران زحمتکش آستان معارف اهل بیت صمیمانه تشکر می‌کنم. باز هم می‌بایست ببخشید از این‌که باعث اتلاف وقت عزیزان می‌شوم، یا خدای ناکرده خواندن این نوشته‌ی ناچیز حقیر فرصت مطالعه‌های ناب را از شما استاد عزیز و دیگر عزیزان سلب می‌کند. راهیان نور، بشارت افق توحیدی انقلاب اسلامی بود به آن معنا که:

در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند/ روبه صفتانِ زشت‌خو را نکُشند

 گر عاشق صادقی ز مردن مَهراس/ مردار بُود هر آن‌که او را نکُشند

 پدیده‌ی شهادت، حقیتی بود که با اسلام به صحنه‌ی حضور بشر در تاریخ قدسی‌اش نمودار شد. انسانی که خواست در صحنه‌ای بس متعالی‌تر از زندگی طبیعی و مادی فراتر از نگاه عرضی انسان‌ها به یکدیگر در افقی گشوده‌تر در معنای زندگی انسان‌ها حاضر شود، لذا خداوند برای چنین انسانی، شهادت را باب ورود به این صحنه قرار داد. شهادت، انتحار ماده است به معنای گشودن ساحت غیب در معنای زندگی انسان، به معنای بودنی فراتر از بودن زندگی حیوانی و گرایشات و تمایلات عالم دنیا. شهید، افق معنایی از زندگی را پیش روی تاریخ می‌بیند و برای گشودنِ نظرگاهی که عالم مدرن برای به غفلت‌بردن این ساحت، انسان‌ها را با طعمه‌ی وَهم و خیال در دامن نیهیلیسم می‌پروراند به صحنه می‌آید. شهدا از بدو تاریخ ظهور اسلام، رافعِ حجاب ظلم و کفر و استکبار بودند. شهدا، دست گشوده‌ی باطنی عالمند که از آستین حق به صحنه‌ی تاریخ ظهور می‌کند تا تاریخ را از لوث بی‌معنایی و تنگنای ظلم و کفر و نجاست استکبار آزاد کند. شهید به فرموده‌ی امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) قلب تاریخ است و قلب، علاوه بر آن‌که محل اِشراق مناسبات توحیدی است، مظهر دگرگونی و تحولات نیز می‌باشد. شهید، علاوه بر آن‌که در تجلی توحیدی زمانه‌ی خود حاضر می‌شود و محل اشراق نور می‌گردد، صرفاً قابل و محل پذیرش اشراق حقیقت نیست، بلکه فاعلِ اشراق توحید تاریخی نیز می‌باشد. اساساً شهید، منزل سلوکِ توحیدی تاریخ است که در زمانه‌ی ظلمت برای به ظهورآوردن نور قدسی الهی در برابر توهم عالم مدرن که معنای انسان را ربوده است، به میان می‌آید تا دست انسان‌ها را بگیرد و از تاریخ پوچی‌های بی‌معنا و سرگردان و تحیّر در میان «مکر و لیلِ» زمانه نجات دهد.

آری! می‌توان گفت شهید، تابش نور الهی است به جامعه‌ای که می‌خواهد در نظام تمدنی خویش حاضر شود و نظامات اجتمای برساخته از اندیشه‌ی توحیدی را در نظام برسازد. ما به شهدا در نگاه کلان تمدن توحیدی خویش هم «محتاجیم» و هم «مدیون»؛ نه می‌توانیم او را نادیده بگیریم و نه می‌توانیم به راحتی این اشراق را بفهمیم. و دقیقاً جنس حضور در «راهیان نور» از این قبیل است: (درک جایگاه شهادت در تاریخ توحیدی عالم). قرار است با حضور در آن دیار بر وجه الهی شهدا نظر کنیم و افق‌های آینده‌ی قدسی خود را بیابیم، نه آن‌که در دامن توهّمات و تخیلات موجود، سفری مذهبی را تجربه کنیم. باید بستر «راهیان نور» را در وجه اصیل شهادت و نظرگاه توحیدی شهید به تاریخ آِنده ی بشر دنبال کرد تا نتایج آن را در دل صنعت و اقتصاد و تجارت و سبک زندگی و....(نظامات اجتماعی) بیابیم.

«راهیان نور» مقدس است، چون محل شروق نور الهی است بر تاریخی که با انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی نوین به روی بشر گشوده شد تا معنایی جدید و انسانی جدید را به صحنه‌ی امروزین عالم بیاورد، انسانی رهیده از شرق و غرب و بشری فوق تحیّر زمانه‌ی بی‌معنایی. انسانِ امروز معنای خود را گم کرده است و این در دل این سرزمین‌های خاکی قابل یافتن است. نگفتم قابل فهم است. سخن از «یافت» و «جستن» و «پیدایی» گفتم تا بدانیم در دل این سرزمین‌های مقدس باید سرا پا گوش شد تا ندای سخن حق در عالم را از آن مأمن بیابیم و گشودگی انسان را فرای ساحت مادی و زمینی‌اش درک کنیم. انسانی که امروز غرق در تمتع عیش و نوش زمینی شده است باید لذت انسی را بچشد که ضریب هوشیاری‌اش صدها برابر ساحت زمین است. بنابراین آن جا باید گوش‌ها را تیز کرد و نگاه‌ها را تیزتر، تا آنچه رخداد توحیدی است را در دل بیابان‌های فکه و شلمچه و طلاییه بیابیم و در دل آن معنای جدیدی از انسان حاضر شویم.

آری! می‌دانم که سخن در اجمال و یا ابهام است اما چه می‌توان بیش از این گفت وقتی سخن از اشراق و ابصار توحید و عالم قدس است؟؟؟!! ما در عالم مادی دنیا با هزاران حجاب می‌خواهیم سخن از ساحت معنا بزنیم!! خوب معلوم است که در حجابِ الفاظ نمی‌توانیم خوب از آن عالم سخن بگوییم لذا در زبان، دچار لکنت هستیم آن‌هم لکنتِ تاریخی و این به خاطر دردی است که از عالم مدرن به جان‌مان افتاد، هم گوش‌ها را دچار بدفهمی کرد و هم زبان ما را به لکنت انداخت، و گرنه بشر بیش از پیش آماده نیوشای سخن حق است و نمونه‌های این شنیدن و تصدیق را کم نداریم. نمونه‌ی بارزش همین تشییع‌ شهدا و همین انقلاب توحیدی اسلامی و همین حاج قاسم‌ها و حججی‌ها و آوینی‌ها و خرازی‌ها و چمران‌ها است .

بنابراین «راهیان نور» بستر قرارگرفتن در افق معنای انسان آخرالزمانی است که از پوچی و بیهودگی رنج می‌برد. اما چه باید کرد؟؟؟ گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»، تو فقط برو و هیچ مپرس، که شهدا خودشان آداب میزبانی می‌دانند. فقط می‌شود اینگونه اشاره کرد که بایست در این مکان‌های مقدس با نظر به انسانی جدید و آینده‌ای قدسی و راه‌های عبور از بی‌معنایی و اومانیسم و خودبنیادیِ بشر حاضر شد تا «حقیقت» به سخن آید.

یک وقت دوستی در شرهانی در آن محل نزول و اجلال ملائکه و در آن سرزمین که محل سجده‌ی ملائکه است پرسید: این‌جا باید چه کنیم؟ یا به دنبال چه باشیم؟ دیگری به رندی پاسخ داد: آمدیم جستجو کنیم «خود» را با خدا روبه‌رو کنیم، به نظر می رسد «خود» را باید در ترجمان «خود» در «راهیان نور» در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنیم و از وجه‌ی دیگر که به حاشیه رفته است سخن‌ها بگوییم تا انسان‌ها را در این سرزمین‌های مقدس با خودشان، با آن «بودن اصیل» که می‌توانند با انقلاب اسلامی در صحنه‌های اجتماعی حاضر شوند حاضر کنیم و باید «راهیان نور» را اشارت و بشارت این حضور در آینده‌ی انقلاب اسلامی بدانیم و از این بستر مقدس، انسان را از رنج بی‌عالَمی دوران برهانیم، فقط می‌ماند که زیرکی می‌خواهد و فراستی مؤمنانه که اشارت، نه دستوری است و نه اداری، بلکه اشارت است و بشارت که انسان در افق فطرت درونی خودش آن را دارد. فقط باید بدان رجوع کند تا آن را بیابد، مانند آن هزاران دختر و پسری که در این سرزمین‌ها با ارتباط با شهدا برایشان اتفاق افتاد. جای آن را دارد که پدیدارشناسی کنیم که دقیقاً چه اتقاقی می‌افتد که با هزاران سخن و نصیحت و کتاب و ... نمی افتد ؟؟؟ این‌جا چه ساحتی است؟! و انسان چگونه خود را در برابر حقیقت می‌تواند از پوچی و بیهودگیِ خیالات و توهّماتِ این سویی برهند؟ هرکدام از این‌ها نیاز به سخن‌ها، حرف‌ها، مطالعات و گفتگوها دارد که می‌شود تحت عنوان «انسان و امکان‌های عبور از عالم بی‌معنایی» سخن‌ها گفت. به نظر می‌رسد «راهیان نور»، همان بسطِ «وجود» است که انسان از درون می‌یابد، حقیقت وقتی ظهور می‌کند انسان را در بر می‌گیرد نه آن‌که انسان بخواهد به تمام حقیقت دست پیدا کند. آری! می‌تواند از حقیقت سخن بگوید و گزارش دهد، اما این حقیقت است که حاضر می‌شود و او می‌تواند در این حضورِ حقیقت با آن مرتبط شود و انس بگیرد و از آن بهره ببرد. خود شهدا هم در صحنه‌ی دفاع مقدس در دل حقیقتِ قدسی که با انقلاب اسلامی به میان آمد حاضر شدند و حقیقت بود که آنان را در برگرفت و شدند «مظهر معنابخشی آینده‌ی پیش رویِ تاریخ انسان‌ها»، و خدا می‌داند که اگر می‌توانستیم شهدایمان را به عنوان مظهر تجلی عشق و ایثار و معنا در برابر انسان ها به میان آوردیم، جهانی را در دل انقلاب اسلامیِ خود حاضر می‌کردیم و انسان‌هایی را از مرگ خاموش نیهیلیسم نجات می‌دادیم. آری! نه آسان است و نه ساده، و نیاز به سخن‌ها دارد و اشارت‌ها و عبارت‌های مسأله‌ساز و معنابخش، که باید با انسان امروز در میان گذاشت. اما ببیند انسان‌ها از بی‌عالمی و بی‌معنایی و پوچی به سراغ انسان‌های بی‌معنا در این دوران رفته‌اند که نه انسان را می‌فهمند و نه دوران را و نه تاریخ را، غرق‌اند در پوچی فزاینده‌ی عالمی که نتیجه‌اش یا خودکشی است و یا رسوایی و یا هرزگی بی‌انتهای از هر ارزش اجتماعی و اخلاقی.

سخن زیاد است و مجال در این نوشتار کم، و نیازمند وسعتی برای گفتگوهای تاریخی در برابر انسداد معنایی انسان در زندگی و سردرگمی‌اش در زمانه‌ای که پشت به حقیقت در جاده‌ی نیهیلیسم در حال تفرج است و سُکرِ عالم مدرن او را دچار خودفراموشی یا آلزایمرِ تاریخی کرده است. به خدا می‌دانم که گاهی سطرسطر برخی از این جملات نیازمند شرحی جداگانه و بسط و تفصیلی مجزا دارد، اما چه می‌شود که همین مقدار را هم با شرمساری در برابر حقیقت و اظهار شرمندگی از انقلاب و شهدا می‌نویسیم تا اشارتی باشد برای تفصیل‌های بعد.....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه فرمودید و چه خوب هم فرمودید؛ حقیقتاً اشاراتی بود که با حضور در مقتل شهدا در کاروان «راهیان نور» پیش می‌آید. مواجهه‌ای که تا این اندازه انسان را از رنجِ بی‌معنایی و نیهیلیسم آزاد می‌کند تا انسان به معنای واقعی خود با انقلاب اسلامی که پیش آمده است، نظر کند. از خود باید پرسید در تاریخی که چنین شهدایی به میان آمدند: شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بی‌خردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگی‌ها باید صرف نظر از ضعف‌های جزئیِ یک جبهه و خوبی‌های ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آن‌‌ها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.

آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن خود، همه اصول انسانی، مگر هوس و قدرت را ردّ کرده‌اند، عموماً گرفتار پوچی شده‌اند، هرچند بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال خود پرداخته‌اند ولی به هر حال به انسان‌هایی تبدیل می‌شوند که یا می‌خواهند بمیرند و یا می‌خواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دوی آن‌ها محروم‌شدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمده‌های هوسِ خویش‌اند.

نمی‌خواهم اطاله کلام دهم، مایلم کاربران عزیز به مطالعه متن خود شما مشغول شوند و در آن متن به گفته خودتان: «در ترجمان خود، در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنند». تا آغازی باشد برای آغازی دیگر. به همان معنایی که جناب مولوی با نظر به چنین آغازهایی می‌فرماید:

پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون

موفق باشید     

نمایش چاپی