با سلام خدمت استاد عزیز: من همش خواب میبینم امر ساعت برپا شده، حتی یکسال پیش تو عالم بیداری از بالای سرم یکی از دوستانم را دیدم که خیلی هم پاکه حتی فکر میکنم آقا امام حسین ع باشه. الله اعلم. چند سالی باهاش رفیق بودم چشمانش رو باز و بسته کردن «کلمح البصر» و از اون دقیقه تا الان همش خواب قیامت میبینم. خیل عظیمی از انسان به سمت بهشت میرن. خیلیا سردرگم اند. آیا امر ساعت اینجوریه همش حس میکنم من تو خواب غفلت ممنون استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سعی بفرمایید با واردشدن در معارف عمیق توحیدی به روح خود وسعت دهید. بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید، إنشاءالله با زمینههایی که دارید، نتایج خوبی خواهید گرفت. موفق باشید
پاسخ سوال ۳۴۲۵۶ چقدر شبیه این مصاحبه ی معروف است: «اینها کسانی هستند که میخوان بین ما نفاق برپا کنند....»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که عرض شد بهترین راه، گفتگو و تبیین است تا در بستر گفتگوی بدون جدال و تحکم حقیقت برای طرفین، آری! برای طرفین ظهور کند. عمده آن است که طرفین گفتگو به دنبال حقیقت باشند و سعی کنند گفتگو را به بستر روشنشدن حقیقت تبدیل نمایند بدونآنکه اصرار داشته باشند یک طرف پیروز و طرف دیگر شکست بخورد. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: در رابطه با کتاب از برهان تا عرفان فرمودید یه حقیقت واحد بیرون خود داریم ولی این انسان اون رو تعبیر به جوهر یا عرض و یا ماهیت و وجود میکند، یعنی از حقیقت واحد دو برداشت داره. حال سوال اینجاست این دو برداشت به چه علت هست؟ چرا انسان اینطور برداشت داره؟ آیا بعلت بعد خیال و عقل هست؟ یعنی عقل یه برداشت داره و مثلا خیال هم یه برداشت؟ و اصالت با عقل هست بیرون ذهن میشه وجود؟ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آنچه در واقعیت هست «وجود» است، حال ما بر اساس ابعاد ذهنی و یا عقلی، آن را مثلاً به صورت اسب مییابیم در حالیکه وجود است که به صورت اسب ظاهر شده است و یا آنچه در خارج هست را با عقل خود کلیاتش را انتزاع میکنیم که موضوعاتی مثل علت و معلول پیش میآید. بنابراین آنچه در خارج هست «وجود» هست با مظاهر مختلف. موفق باشید
سلام و درود خدا: ۱. زندگی را کجا باید جست؟ چگونه مفهوم زندگی روشن میگردد؟ آیا برای قدم بر داشتن، نیازِ نفس برای زندگی در بستری مناسب را باید در نظر گرفت یا بودن در بستری برای خوب قدم بر داشتن؟ ۲. دل و جانم بی حد و اندازه نیاز به حضور در طبیعت را حس میکند کماکان از کودکی زندگی در طبیعت آرزویم گشته و اکنون نیز... حال که در قم به طلبگی مشغول هستم و آرامشم حاصل نگشته، تغییر شهر و رفتن به شمال کشور چه اندازه موثر و مانع میتواند باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا هر دو نباشد؟ زیرا باید زندگی را در خود جستجو کرد که چه اندازه انسان میتواند نزد خود گشوده و گسترده باشد به وسعت انس با خداوند. ۲. این گرایش، گرایشی است طبیعی. ولی ما چارهای نداریم که بر اساس عقل و مصالح بزرگتری که جامعه ما بدان نیازمندند و در مقابل داریم؛ عمل کنیم. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: بنده تازه با شما و سیر مطالعاتیتون آشنا شدم و خیلی خوشحالم که هر بار سوال میپرسم جواب میدهید. سوالی از شما پرسیدم که پاسختان را متوجه نشدم و احساس کردم سوالم را خوب توضیح ندادم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این نوع احوالات را برای خود محور قرار ندهید. به این فکر کنید که بالاخره این نوع ازدواجها اتفاقی نیست و إنشاءالله با درک همدیگر، آن شوق و انس اصیلی که باید بینتان پیش آید، ظهور میکند. در ضمن مواردی که حالت خصوصی دارد را اگر بتوانیم جواب دهیم جواب به ایمیل کار بران محترم فرستاده می شود. موفق باشید
بسمه تعالی، سلام علیکم: انسان هایی که احساساتی دیده می شوند به نظر بنده انسان هایی هستند که تفاوتشان با دیگران در ظرفیت وجودی آنهاست. که معتقدم حضرت روح الله و امام خامنه ای و حتی سردمداران جبهه باطل از احساساتی ترین انسانها هستند که ظرفیت پیشبری کلان را دارند منتها هرکدام جهت گیری خاصی داشته و خود را در جهتی گسترانده اند. انسان احساساتی از عواطف و عقلانیات و غضب بیشتری برخوردار است که لازم است با توجه بیشتری آنها را پرورش دهد. حال این نوع انسان ها چگونه باید خود را شکوفا کنند؟ بخصوص اگر از حیث عاطفی سرکوب شده باشند تا حد زیادی که حد طبیعی هم دیگر نداشته باشند تا جایی که برای ازدواج نتوانند احساسات طرف مقابل را درک کنند و پاسخگو باشند. چه باید کرد؟ چگونه باید در مسیر توسعه و شکوفایی در آمد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به سیرۀ حجج الهی باید زیاد فکر کرد که چگونه آن عزیزان در وسعت انسانیِ خود میتوانند برای هرکس جایی و جایگاهی مدّ نظر قرار دهند به طوری که هرکس احساس کند نسبتی اصیل با آنها دارد و گویا خودِ نهایی هر انسانی میباشند. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به اینکه استنداپ کمدی با هدف خنداندن مردم و از فرهنگ غرب وارد فرهنگ ما شده است و مختصات خاص خود را دارد و از طرفی مدل تفریح در غرب قابلیت رومی سازی دینی ندارد از طرفی اسلام ظرفیت مدل سازی متناسب برای انتقال مفاهیم و معارف دین با زبان شیرین طنز را دارد در فضای مجازی نوشته ای از حضرتعالی منتشر شده مبنی بر تایید و تشویق روحانی که استنداپ کمدی اجرا میکنند و در کنار خاطرات طنز که البته برخی آنرا مناسب لباس روحانیت نمیدانند والبته اجرای بعدی توسط روحانی دیگری علاوه بر به تمسخر گرفتن پدر بزرگها و استفاده از شوخیهای جنسی درآنتن زنده، ادامه همون مدل غربی است آیا این تایید و تشویق منسوب به حضرتعالی صحت دارد؟ ثانیا تایید و تشویق و ترویج این مدل آیا در آینده برای تبلیغ دین آسیب زا و هزینه ساز نخواهد بود؟ ممنون از پاسخگویی جنابعالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم کدام متن را میفرمایید؟! البته که وظیفه روحانیت است تا نشان دهند اسلام، دین زندگی است و زندگی بدون نشاط و شادی نیست. ولی باید وقار و متانت شخصیت دینی بخصوص شخصیت روحانی فرد رعایت شود. به همان معنایی که در وصف حضرت حق داریم: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى». موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. برای پاسخگویی به شبهات فکری دینی و همچنین سیاسی که امروزه در بین مردم و بخصوص دانشجویان وجود دارد چه مطالعاتی باید داشت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل، مشکلِ بحران انسانیت است که بشر امروز، معنای خود را از دست داده است و باید سعی نمود او متوجه جایگاه خود در نزد خود و در جهان و در ابدیت باشد. اگر در فرصتی مناسب مباحث «معرفت نفس» را به زبانی نرم و مباحث «برهان صدیقین» را با آنان طوری در میان بگذاریم که آرامآرام متوجه حضور ابدی خود با نگاهی که جناب ملاصدرا به میان آوردهاند، بشوند، مطمئناً با ظرفیت گستردهای که دارند ره صد ساله را یکشبه طی میکنند. بیحساب نیست که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» که به خوبی متوجه جهان جدید و انسان جدید شدند، از عظمت کار ملاصدرا آنچنان به حیرت آمدند که فرمودند: «و ما ادراک ماالملاصدرا؟». آری! صدرا با هم عصربودن با جناب دکارت، معنی بشر جدید را به خوبی فهمیده است. موفق باشید
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: در پاسخ به پرسش شماره 34351 فرمودید که «گویا با حاج قاسم همان تاریخ تکرار شد که چگونه بعضی به اصطلاح روشنفکران، او را نه تنها به چیزی نگرفتند حتی انکار می کنند و در سالگرد شهادت او کلامی در رسانه ها و روزنامه هایشان بر زبان نیاوردند.» و به عبارتی این دسته از افراد را دوروها و منافق های این زمانه عنوان کردید، حال سوال من این است که دکتر داوری کجای این داستان ها قرار می گیرد که پس از گذشت ۳ سال از شهادت سردار، حتی اشاره کوچکی نیز به آن اتفاق نکردند! کانه اصلا چنین اتفاقی رخ نداده است و حتی حاضر نیستند نه به جهت بزرگداشت بلکه به عنوان یک پدیده به آن بپردازند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نگاه آقای دکتر داوری به انقلاب اسلامی و اینکه به قول خودشان در صحبتی که چند سال پیش در خانه مشروطه اصفهان داشتند، به آینده انقلاب، امید فراوانی دارند برای ظهور متفکران و شاعران بزرگ. و در نشستی که سال گذشته در فرهنگستان در خدمتشان بودیم به بنده میفرمودند من و شما هرگز نمیتوانیم از انقلاب دست برداریم. میماند که ایشان یک شخصیت رسانهای نیستند که مثل رسانهها از ایشان انتظار داشته باشیم چرا در مورد حاج قاسم سخنی نگفتهاند؟ موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده؛ وقتتون بخیر از کارما اطلاع دارید آیا حقیقت دارد یا نه؟ منظور من از کارما تقریبا تناسخ هست اما کارمایی که من میگم اینه وقتی ما میخوایم به این دنیا بیایم قراره تجربه زمینی شدن رو داشته باشیم وقتی بار اول به این دنیا میایم کارهایی نداریم بخوایم پس بدیم اما وقتی در دفعه های بعد با پا به این دنیا میزاریم زندگی خوب و بدمون، نتیجه زندگی قبلیمون اگه آدم خوبی باشیم زندگی بعد هم برامون خوبه اما اگه بد باشیم زندگی بعدیمون هم بد میشه. آخه مگه میشه یه بار به این دنیا بیایم این همه رنج و سختی و بدبختی بعد یه نفر دیگه در شرایط بهتر پا به این دنیا بزاره اینم میدونم نباید مقایسه کنم همه هم مشکلات خودشون و دارند. اما تکاملی که من میگم اینه به این دنیا میایم تا کامل بشیم خدا با به دنیا آوردن ما به این دنیا بهشت و جهنم رو برامون رقم میزنه آخه مگه میشه خدای به این مهربونی ما رو بندازه تو آتش داغ و سوزان جهنم؟ خواهش میکنم جواب من رو بدین یا من این همه سال اسیر خرافات اسلام شدم و الان آگاه شدم یا الان گمراه شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال این سخنان حکایت از نوعی تناسخ به همراه دارد و در مباحث فلسفی به طور مفصل بر غلطبودن تناسخ بحث شده است از آن جهت که نفس ناطقه وقتی از «مابالقوه»های خود به «مابالفعل» رسید، محال است که دوباره آنچه فعلیت یافته است دوباره به بالقوه تبدیل شود. ۲. اتفاقاً همه سخن قرآن آن است که شما انسانها در قیامت با اعمال خود روبهرو میشوید و نه آنکه خداوند کسی را عذاب کند، بلکه پیامبران آمدند تا متذکر این امر مهم بگردند که نتایج اعمال شرکآمیز خواهی نخواهی آن آتشی است که درون را فرا میگیرد. موفق باشید
یا محبوب: درود حضرت پروردگار بر شما باد: ببخشید استاد من کتاب «رجب ماه یگانه شدن با خدا» و «روزه دریچه ای به عالم معنا» رو خوندم و اولین روز ماه رجب رو به عنایت حضرت حق روزه گرفتم. شب وقتی به جلسه شما اومدم شور عجیبی احساس کردم و احساس کردم میتونم در هر لحظه به یاد معشوق باشم بعد که در مورد خدای ظهور کرده انقلاب اسلامی صحبت کردید و گفتید غیر خدای واجب الوجود هست. اول اینکه مگر میشه غیر اون باشه؟ و بعد احساس کردم اون شور اشتباه بوده و باید در صحنه به یاد حضرت معشوق بود. مثلا در زمینه ی تحصیل که وظیفه ی حال منه حالا توصیه ی شما چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدای واجبالوجود یعنی خدایی که با استدلال وجود او را اثبات میکنیم و به وجود او باور داریم. ولی همان خداوند با جلوهها و شأن و شئونات خاصی در هر روز و روزگاری ظهور میکند. از این جهت جلوه و نور خدایی را در این تاریخ مییابید که چگونه نقشههای استکبار را خنثی میکند و در قلب جوانان ما جلوه کرد تا در دفاع مقدس شرکت کنند. ابداً آن شور ابتداییِ ماه رجب که برایتان پیش آمد اشتباه نبود، جلوه خداوند بود که خواست شوق عبادت خود را در ما بیش از پیش رشد دهد. عرض بنده آن بود که این خدا را در آینههایی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، به تماشا بنشینید. نکاتی که سؤال کننده شماره 34448 متوجه و متذکر آن شده است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزگوار: عرض خدا قوت. روزهاست که چالش هوش مصنوعی و به عبارت دقیق تر زندگی ربات ها در میان دانشجویان بحث داغی دارد و با توجه به سرمایه گزاری های سنگین کشورهای غربی و حتی شرقی عده ای همچون ایلان ماسک زندگی آینده را از آن ربات های هوشمند میدانند و عنوان می کنند که ربات ها بر انسان تسلط پیدا میکنند!! آیا بر اساس سنت الهی امکان فایق آمدن و نابودی تمام بشریت از طریق محصول خودش ممکن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: بالاخره این ما هستیم که به رباطها برنامه میدهیم. بنابراین باز این ما هستیم که میتوانیم مانع تسلط آنها بر زندگی شویم. ثانیاً: همانطور که بهخوبی متوجه می باشید، بالاخره خداوند جهان خود را به دست کسی نمیسپارد مگر آنکه اذن دهد تا هرکس در محدوده اذن الهی، خود را بنمایاند. به همان معنا که فرمود: «ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس/۱۴) پس آنگه شما را بعد از گذشتگانتان در زمین جایگزین کردیم تا بنگریم شما چگونه عمل میکنید؟
موفق باشید.
سلام استاد گرامی: وقت بخیر. نظر تخصصی تون رو در باره این مطلب می خواستم.
راستش متاسفانه شرایط یطوری پیش رفته و میره که من و امثال من الان دیگه دغدغه شون اصلا نمیتونه آینده کشور یا استراتژی های دولت و… باشه چون رسما دغدغه مون شده دعا برای کمتر کشته شدن مردم مملکت چه با شلیک گلوله چه با فقر چه با… از ابتدا هم مشخص بود حجاب بهانه است. ولی چیزی که برای من و امثالم مشخص نیست بهانه ی نظام برای کشت و کشتاریه که راه انداخته از مردم عادی گرفته تا سپاهی و بسیجی و نیروی انتظامی، و قسمت عجیب ماجرا اونجاست که همیشه همه ی اینا که کشته میشن یا دشمنن یا به وسیله ی دشمن کشته شدن! و نمی دونم چرا فکر میکنن هنوزم این عذر و بهانه ها کافیه برای ساکت کردن مردمی که سالهاست با مشکلات اقتصادی و فرهنگی دارن به نفس کشیدن ادامه میدن و الان صفت داغدار هم بهشون اضافه شده. ما قشر جوان آنقدر سوال جدید فقط توی صد و خورده ای روز اخیر ایجاد شده و هیچکس پاسخ مطلوبی برایمان نداشته که اگر بگویم زندگی هایمان مختل شده اغراق نکرده ام. اگر بخواهم شرححال این روز های حجم زیادی از جوانهای کشور (مذهبی و غیر مذهبی) را برایتان شرح بدهم باید بگویم شرایطشان وخیم است، خیلی وخیم. احساسِ رانده شدن اصلا چیزی نیست که بشود براحتی با آن کنار آمد چه برسد به وقتی که بدانی اگر اعتراضی هم به این وضعیت موجود بکنی در بهترین حالت ۲۰ روزی بازداشت در پیش داری. آزادی اندیشه و بیان در ایران چیزی جز ادعا نیست و بیانش مایهی خنده است. در نظام جمهوری اسلامی جرمی داریم به نام «تبلیغ علیه نظام» و هر روزه به همین جرم دستگیر و مجازات میکنند، در حالی که با استناد به همین قانون حکومت بنیامیه و بنیعباس حق تعقیب و مجازات همهی ائمه ی شیعه را داشته اند. و هزاران تفاوت و تناقضی که نظام جمهوری اسلامی به اسم دین و به اسم عدالت علی چهل و اندی سال است در گوش مردم خوانده و اجرا میکند و کسی حق اعتراض ندارد!.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید که در شرایط تاریخی بسیار حساسی قرار داریم. پیشنهاد بنده آن است که از این زاویه هم میتوانید به حضور تاریخی و توحیدی انقلاب اسلامی نظر کنید که با میدانآمدنِ شهدای آنچنان بزرگ، حکایت از آیندهای دارد که بیرون از عقل استکباری است. در آن صورت به صحنهها به صورت دیگری مینگرید. اختیار با خود شما است.
با توجه به این امر ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و تفکر نیز امری تاریخی میباشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ میتوانیم معنا کنیم و اینجا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، بخواهیم یا نخواهیم باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم.
اشکالات بعدی در دل آن تاریخی که هستیم معنای خاص خود را به خود میگیرد که آیا در تاریخی که هستیم آن تاریخ ظرفیت عبور از آن مشکلات را دارا است و یا باید از آن تاریخ منصرف شد؟ اینجا است که «تفکر» معنا میدهد و به اصطلاح گادامر، تاریخْ ما را دعوت به تفکر میکند تا تفکر ما تاریخی باشد.
به هر صورت خطرِ بیتاریخی خطر کمی نیست بهخصوص اگر طرف به امید آنکه میتواند به گمان خودش با سرنگونی جمهوری اسلامی، تاریخی را برای خود شکل دهد و بعد با شکست خود احساس پوچی کند، دیگر به قول خودشان زندگی برایشان معنا نمیدهد و به جای آنکه خود را ملامت کنند که چرا کارشان به آنجا رسید، دست به خودکشی خواهند زد.[1]
موفق باشید
[1] - به سخنان قبل از خود کشی آقای محمد مرادی رجوع شود که به ادعای خود در رابطه با شعار«زن. زندگی. آزادی» در شهر لیوان فرانسه دست به خود کشی زد. همکلاسی اوگفته است که او اغلب درباره فضای سیاسی ایران صحبت میکرد و اغلب امیدوارانه میگفت که رژیم سقوط میکند. روزنامه لوپروگره، نوشت در ساعت ۱۵ روز سهشنبه تجمعی به یاد محمد مرادی در محل واقعه روی پل گالیهنی این شهر برگزار شد.
سلام و درود استاد طاهرزاده: مدتی است گرفتار بیماری شدم، بسیار بی حوصله و ناامیدم. هرچند خیلی شنیدم انسان بیمار خیلی مقرب هست و چه و چه. اما هر مشکلی در زندگی راه حل داشته غیر از بیماری های صعب. خانواده ام هم خیلی سرحال نیستند و اینجور بگم بسیار بسیار خودم رو در قعر دره ای میبینم که راه نجات نیست و همین موارد باعث دلسردی و حسادت و نفرت شده. صبرم تمام شده. بنظر شما چرا خدا شفا نمیده، مخصوصا این امراض را؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید به این فکر باشیم که شاید مصلحت ما در این نوع بیماریها باشد. اینجا است که صبر بر بلا معنا میدهد و موجب گشایش معنوی میگردد. موفق باشید
با سلام و احترام: من یه کارگر ساختمان هستم. گاهی اوقات اتفاق افتاده که دستمزدم را به هر دلیلی غیرموجهی نمیدن و توان گرفتن اون رو هم ندارم. آیا میتونم به نیت رد مظالم و یا کفاره نماز و روزه محسوب کنم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند توفیق کامل را نصیب جنابعالی بفرماید. عنایت داشته باشید که این نوع سؤالات، سؤالاتی است که باید از مرجع تقلید خود و یا نماینده ایشان سؤال بفرمایید. موفق باشید
با سلام: معنی عبارت: «قیام صور مثالی به نفس، قیام فعل به فاعل است نه قیام حال به محل» چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث، مباحثی است که باید در مدرسه مطرح شود و طیّ گفتگویی متقابل روشن گردد. موفق باشید
سلام استاد: امروزه، دو سوال: فردی که فلسفه غرب را نقد کرده بصورت تخصصی، و همینطور روانشناسی غرب را داریم؟ اگر داریم چه کسانی هستند؟ با تشکر از شما و وجودتان که همچون چراغی روشن راه ما را روشن میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظورتان چه کسانیاند؟ بیشتر باید تلاش کرد به جای نقد فلسفه غرب و یا فلسفه اسلامی، آنها را فهمید و هر کدام را در جای خود قرار داد. مشکل اینجا است که بعضیها گمان میکنند یک فلسفه داریم و سعی میکنند بقیه فلسفهها را با آن فلسفه بفهمند، و این ممکن نیست. موفق باشید
با سلام: بعد از فهم بر هان صدیقین می خواهم بدانم حرف های زیر درست است؟ «این که جهان هستی از هیچ خلق شده است، حرف غلطی است. خداوند، خالق جهان هستی است و منشا جهان هستی. یعنی این جهان هستی، ذات خداوند است که تجلی کرده است. چرا؟ چون معطی شیئ، خود باید واجد باشد. پس این جهان هستی، همان کمال مطلق است که تجلی کرده است. آیا سخنان بالا درست است ؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تشکیکیبودن «وجود» باید تأمّل کرد تا متوجه باشیم «وجود» دارای شدت و ضعف است و همه مراتب وجود، تجلی وجود مطلق است که در شدیّت کامل میباشد و حضرت حق به اعتبار نگاه فلسفی عین وجود است و هر موجودی که دارای وجود باشد، پرتو وجود او و فقیر إلی الله است، نه آنکه خودش هم خدا باشد! موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد محترم.
مدتی است مسئولیتی به بنده داده شده هم احساس می کنم باید برم هم دو دل و مضطربم برای از دست دادن معارفی که خدا به من عنایت و فضل کرده و میترسم در این شلوغی و همهمه شیطان در منیت ها و حب جاه ها گم شود حیران یک قدم میرفتم و یک قدم می ماندم و از خودم می پرسیدم ادامه بدم؟ و چند روز پیش جمله ای از شما نجاتم داد به فضل الهی که فرمودید در سفر اربعین امسال نمیدانم چرا اینجا هستم اما میدانم نمی توانم اینجا نباشم پس می روم و برای عرض تشکر و مشورت این دل نوشته را تقدیمتان می کنم. در دوران پزشکی وقتی رشته ای قبول شدم که ظاهرا تاپترین رشته بود و شهرت و پول و... داشت فهمیدم گمشده ای دارم که اینا در بالاترین حدش نمیتونه جوابم رو بده. رفتم حوزه دنبال گمشده ام گشتم وقتی دین رو در ظواهری دیدم که باید توضیح و تفسیرش میکردیم اما در رفتارها نبود فهمیدم گمشده ام کیه اما ندیدمش. رفتم سیر مطالعاتی شهید مطهری خوندم چیدمان فکری ام کمی مرتب شد حالا فهمیدم کج و راستی های خودمه که نمیذاره گمشده رو ببینم. خدا لطف کرد بحثهای معرفت نفس رو دنبال کردم. گمشده ام خیلی نزدیک شده بود دانسته هام قابل رویت شده بود نیاز نبود بیرون از خودم دنبال گمشده حقیقی باشم تا اینکه خداوند فرمود وقت کارزار فرا رسیده این همه درس خوندی حالا فصل امتحاناته چه ادعاهایی کرده بودی این مدت؟ بیا خودت ببین مرد ادعاهات هستی؟ اما خدای ارحم الراحمین هرجا کم آوردم خوابی هدیه کرد، جمله ای برام فرستاد یا هزاران چشم روشنی که برم تا برسم به گمشده. وارد حیطه مسئولیت در نظامی که ادعای پیاده سازی حکم خدا را در اجرا داشت فقه و اجتهاد صرف نبود اجتهاد نوع دوم بود میخواست احکام فقهی رو در جامعه اسلامی پیاده کنه خیلی سخت بود از این وادی به اون وادی گشتم از صفا به مروه دویدم و از مروه به صفا گاهی افتادم اما خدا بلندم کرد. گاهی حیران شدم و خداوند راه باز کرد نگران شدم نا امید شدم خسته شدم از جلسات بی فایده ببش از ۲۰۰ جلسه از حرفهای بی فایده و غیر عملیاتی و رهنمودهای به ظاهر زیبا از آدمهایی که دنبال حب جاه بودن به اسم اسلام از آدمهای ترسویی که پشت اسلام قایم شده بودن، از آدمهای دورویی که هر بار رنگی عوض میکردن. اولا باورم نمیشد این همه سال سختیهای انقلاب و این همه جانفشانی امروز به کجا میرویم بعد دیدم همه در امتحان بزرگ الهی هستیم و غافل. کم کم نا امیدی تبدیل به امید حقیقی به انقلاب حقیقی شد. خستگی تبدیل به تلاش برای ظهور حقیقت شد. نگرانی تبدیل به آرامش حضور خورشید پشت ابر شد. حالا دیگه میتونستم عین الله ناظره رو ببینم ادن الله واعیه رو بشنوم همه جا بود در جلساتی که مسئولین به امید مشکل گشایی کشور میآمدند اما شیاطین با حب جاه و منیت و ... سعی در ربودنشان میکردن در جلساتی که مردم به امید کمک و قدم در راه حق میامدن اما شیاطین از خدا بی خبر با عدم پیگیری و سست همتی، نامید و سستشان میکردن حتی امام علیه السلام در ان شالله های جوابهای معترضین به جمهوری اسلامی بود همه گمشده داشتند و گمشده شان را گم کرده بودن و من به نور خورشید پشت ابر در هیاهوی هلهله شیاطین از خدا بی خبر و وحشت زده و عصبانی، کم کم داشتم جان میگرفتم حالا دیگه حیرانی و بی تابی، حیران و بی تابم میکرد اشکهای روضه جد غریبش تبدیل به اشکهای روضه غریبی خودش شده بود اما شاکر خداوندی که وعده داده و وعده اش حق است و این آیه حالم را خوب میکرد «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا لنجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه دلم سخنرانی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد کوفه میخواهد. دلم سخنرانی زینب کبرا سلام الله علیها در مسجد کوفه و مسجد شام میخواهد. دلم تنگ انا المهدی است دلم انا المهدی میخواهد. خدا را شاکر این قربم که فرجم را در انتظار فرج دیدم. دلم سرگشته و عاشق شده و هر روز او را می جوید در همهمه های دنیایی آدمهایی که غرقه گشتند در نگرانی ها و سختی های آدمهای رنج کشیده از محنت دوران در فشارها و اضطرابهای امتحانات و میدانم که میبیند و میبینم که میداند و می آید «اللهم بحقه عجل لولیک الفرج و سهل له المخرج و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفایزین بلقایه» لطفا اگر صلاح دانستید در سایت نگذارید پاسخ را در شخصی بفرمایید هر طور صلاح دیدید یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب مولوی:
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی میکنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
و این قصه تنها شما نیست تا از دیگر کاربران دریغ شود. قصه انسانی است که به دنبال جهان دیگری است و نه به دنبال معلومات بیشتر. باید به حضوری فکر کرد که از یک طرف، خود را در قلمرو «وجود» احساس کنیم و از طرف دیگر در آن قلمرو، افقی گشوده شود تا انتظار، معنای حضوری وجودی پیدا کند و نه امیدواری به وعده فردا، بلکه به هرچه بیشتر شدیدشدن آن وجود. توصیه بنده دنبالکردن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» که در سایت «لبّ المیزان» میباشد. https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C موفق باشید
سلام علیک و ریحانه و رضوانه. عذر خواهم بابت مزاحمت برای استاد و مخاطبان سایت.
وقتی گوش هایی که آوازهای هوس آلود آنها را از شنیدن نغمه های ملکوتی محروم کرده آمادگی شنیدن را از دست می دهند باید با وجدان تاریخی انسان ها سخن گفت زیرا امروز انسان بیش از دیروز محتاج تاریخی جدید و زیستی نو در تاریخی میگردد که نه دیروز اش باشد و نه فردای نامعلوم! باید با وجه تاریخی و وجدانی که امروز بشر با آن مواجه شده است که تاریخی دیگر در حال ظهور است و انسان با مرحله ی جدیدی از حضور تاریخی اش مواجه است. (انقلاب اسلامی را می توان در این وجدان تاریخی بشر امروز یافت و پیدا کرد نیازی نیست مستقیم او را متوجه این تاریخ توحیدی کرد بلکه کافی است تا او را به تاریخی برای زندگی جدید و پس فردایی اش روبرو کنیم مطمئن باشید او آمادگی حضور در آن تاریخ را در خود پیدا می کنند و منتظر گشودگی آن تاریخ در فردای زندگی اش خواهد شد) اربعین دقیقا از سنخ همین زندگی پس فردایی بشر با زیستی نو و گذر از پوچی تاریخی و حضور انسانی جدید در عالمی با تاریخی جدید است. خوب است با زبان اربعین که همان وجه وجدان تاریخ جدیدی است با انسان ها گفتگو کنیم حتی آن انسان اروپایی که خارج از اتمسفر مذهب است آنگاه او هم با ما هم زبانی خواهد کرد. اربعین حضور شهودی فردای تاریخ انسانی است که می خواهد فارغ از مفهوم و الفاظ و عبارات در ساحت حقیقت و وجود با خود روبرو شود و این با قدم، قدم های انسان در اربعین محقق می شود. آمدم جستجو کنم خود را با خدا روبرو کنم خود را تاریخ گسیخته ی از حقیقت انسان را در توهم و تخیلات سرگرم می کند تا آدمی درد پوچی را کمتر احساس کند و هر روز به دنبال سرگرمی ها و آزادی های بی معنایی که بیش از آنکه آزادی باشد انسان را اسیر می کند بگردد و اربعین درست در مقابل این نقطه ی تاریک تاریخ قرار گرفته است تا انسان را با حقیقت و اصیل ترین نوع بودن تاریخ خودش روبرو کند و حسین پرچم دار این تاریخ است. «و بذل مهجته فيك، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة. و مگر امروز حیرت ضلالت و جهالت همین تاریخ مدرن و عالم غرب مدرن نیست که انسان را در بر گرفته است و رنج پوچی دورانی که فریاد انسان ها را بر آورده است؟! خوب است زبان اربعین حسینی را در تاریخی که انسان ها از دیروزشان فارغ و نسبت به فردای شأن نا امید هستند در میان بگذاریم تا با زبانی زنده در تاریخی روشن انسان ها را از ضلالت و حیرتی که دچار شده اند نجات دهیم و شاید بتوان همین معنا را از این فراز حسین منی و آنا من حسین و یا روایت إن الحسین مصباح المهدی و سفینة النجاة باشد. باید حسین علیه السلام را در در اربعین به حضور تاریخی فردای انسان ها پیدا کرد تا بهره ای را که می خواهیم از این حرکت عظیم در زندگی فردایی مان بیابیم ان شالله و گرنه رنجی از سفر با خود بهمراه می بریم بدون آنکه در تاریخ اربعین حسینی حاضر شده باشیم.... و حرف بیش از این است که هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه با این سخن شما همراه هستم که میفرمایید: «و حسین«علیهالسلام» پرچمدار این تاریخ است» و اینکه آن حضرت خون مبارک خود را به بشریت بذل و عطا نمود تا انسانها در سرگردانیهای امروزین به خود آیند که چه اندازه میتوانند استوار و امیدوار از حیرت ضلالت و سرگردانیهای ناشی از ناآگاهی عبور کنند.
مردی که هیچ رغبتی به سروری بر دیگران نداشت، مهرورزی و بخشش را والاترین ارزشهای انسانی میدانست، در عین شجاعت و بیباکی و عدم ترس. کیست که نداند در کربلا با مردی روبرو هستیم که در او شجاعت و حکمت در حدّ کفایت موجود است تا ما در امروز خود در نسبت با او به خود بیندیشیم؟ گوش جان به او بسپاریم تا آهستهآهسته نغمهای به گوش جانتان برسد که هرگز سستی و دونمایگی و تحقیر دیگران با فضیلت نمیسازد. امری که این روزها در رخداد اربعینی میتوان در نسبت همه با هم بخصوص در نسبت خادمان و زوّار احساس کرد. ما آمدهایم تا در این رخداد اربعینی با جهانی سراسر دروغ در هر لباسی که باشد همانند مولایمان مقابله کنیم تا انقلاب اسلامی با باطن نورانی خود که وجدان تاریخیِ بشریت را فراگرفته همچنان ادامه یابد و وجدان انسانها را به خود آورد که راه نجات، راهی نیست که زالوصفتان به جان انقلاب اسلامی افتادهاند تا بمانند بلکه راه، راهی است که خادم و زوّار در بستر تاریخی که با انقلاب اسلامی ذیل حضور شهدا شروع شده، آن را یافتهاند. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. ببخشید راهنمایی میخواستم در باب موضوع پایان نامه رشته فلسفه کلام. به نظر شما الان بهتر است روی چه موضوعاتی کار کنیم با توجه به اینکه وقت زیادی هم میگیرد که کاربردی و مفید باشد. ممنون
باسمه تعالی سلام علیکم: فکر نکردهام. روی این فکر کنید که شبهات این زمانه کدام است و ما چه جوابی میتوانیم به آنها بدهیم؟ کاری که تقریباً کلام جدید به عهده گرفته است. موفق باشید
سلام عليكم استاد: خدا عاقبتتان را ختم به شهادت کند. من می خواستم بدایه و نهایه را با صوت های استاد صمدی آملی شروع کنم، به توصیه ی برخی از اساتید به خاطر شم عرفانی ایشان در مطالب بدایه و نهایه و بسنده نکردنشان به مباحث عقلی صرف ولی مطالبی را در برخی از سایت ها دیدم که علما شرکت در جلسات ایشون رو حروم کردند به خاطر برخی گفتارهای ایشان مثل این گفتار: وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها است، يعني ما دو وجود نداريم، بلکه هر چه هست يک وجود است که در قوالب و اندازههاي گوناگون ظهور کرده است، نه اين که وجود زمين غير از وجود آسمان، و وجود آسمان غير از وجود حق متعال بوده باشد. و بقیه اش هم در این لینک زیر هست: http://nasiri1342.blogfa.com/post/95 حالا می خواستم بدونم مواضع ایشان درسته؟ و خوبه صوت هاشون رو گوش کنم؟ یا کسان دیگه ای هم هستند که برای شرح بدایه و نهایه شرح صوتی داشته باشند با شم عرفانی نه عقلیه صرف؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این گفتهها در دستگاه عرفانی قابل توجیه است. ولی شاید بهتر باشد که با صوتهای آقای امینینژاد شروع کنید زیرا بحث را خیلی وسعت ندادهاند، بیشتر سعی کردهاند اصل مطلب را با مخاطبشان در میان بگذارند. موفق باشید
بسم ربّ الشٌّهدا. رحمت و درود خداوند بر شما استاد. اگر انسان در طریق عشق حضرت معشوق برای وصال پروردگار قدم بگذارد. خود به خود اخلاقش، زندگی اش، تغییر میکند و روشن می شود. اما ما از امام علی (ع) مولایمان داریم که: انسان باید حجاب های نورانی را هم کنار بزند من به عشق معشوق و وصالش پا به این طریق گذاشتم حال چه کنم که به جز کویش به دگر تپه ها فقط نگاه از بهر او داشته باشم؟ سردرگمم چه کنم؟ بیم دارم از اندک لحظه ای که به یاد او برای او دم ندهم و میبینم لحظه ای که شک دارم به یاد او بوده ام یا نه و از این محزون ترینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حجابهای نورانی همان راههایی است که ما را به سوی حق جلو میبرد، مثل استدلالهای اثبات وجود خدا و یا اثبات وجود معاد. پس از آن است که باید دیگر به جای مشغولشدن به استدلالها به خود خداوند مشغول شد و مأنوس گردید. و هنر ما باید آن باشد تا در همه امور متوجه حضور و نقش خداوند باشیم و همان خدایی که همواره نظر مبارکش به سوی ما است، آنقدر رحمان میباشد که از غفلتهای ما درگذرد. و اینجا است که نباید از رحمت او غفلت کرد و به خود سختگیری نمود. موفق باشید
با سلام و احترام: در چند سوال قبل، دلار ۳۹۰۰۰ تومان را ارتباط دادید به هزینه های ناگزیر انقلاب در راه آرمانها !!!!! ولی باید عرض کنم خدمتتون که: «اینها هزینه های طبیعی مبارزه با استکبار نیست، بلکه جسارتا اینها هزینه هایی است که مردم به خاطر وجود چنین مسولینی متحمل میشوند.» لذا بی کفایتی افراد را به هزینه های ناگزیر و مقدس در راه پیشبرد اهداف انقلاب ارتباط ندهید لطفا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده واقعیات، تکبُعدی و تکارزشی نیست. آری! نه همیشه ریشه مشکلات در تنگناهای تاریخیِ ما نهفته است و نه در بیکفایتی افراد. پیشنهاد میشود در رابطه با موضوع دلار به بحثی که تحت عنوان «بررسی علل افزایش نرخ ارز» در شبکه افق برنامه «جهانآرا» ساعت ۲۲ در شنبه شب شد، رجوع فرمایید. احتمالاً آقای ثابتی آن را در اسرع وقت در کانال خود میگذارند. https://eitaa.com/sabeti. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: بهترین راه برای توبه حقیقی چیه؟ چیکار کنیم توبه ما یک توبه حقیقی باشه و به تعبیر علمای اخلاق منزل اول سلوک که توبه هست رو طی کنیم. و اینکه آیا شخصی که مدتی اهل گناه بوده با توبه کردن همون شخص اول میشه این رو واقعا نمیدونم چون مثلا فرض کنید یه لیوان شیشه ای بشکنه اگر هزار بار هم چسب بخوره مثل روز اول نمیشه حالا توبه هم اینجوری هستش؟ اگر اینجوری هست توبه چه فایده ای دارد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ابداً اینطور نیست. زیرا توبه، شخصیت انسان را تغییر میدهد. رسول خدا «صلواةاللهعلیهوآله» میفرمایند: « التائب لذنب کمن لا ذنب له» کسی که توبه کند مثل کسی است که گناه نکرده. ۲. هر اندازه با حقیقت روبهرو شویم، توبه ما حقیقی و پایدار میماند، حقیقتی که شهدا در انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی «رضوان اللهتعالیعلیه» یافتند. موفق باشید