سلام علیکم: در جواب سوال 34750 استاد معرفت نفس رو برای دانش آموزان دبیرستانی چه جور باید گفت؟ نیاز به یک طرح درس خوب داره به زبان خودشان و در فهم آنها غیر از آثار جنابعالی و دیگر بزرگان در این زمینه؛ برای ارائه و تفهیم مطلب نیاز به راهنمایی بیشتری دارم. لطفا راهنمایی بفرمائید. با تشکر. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». همینکه بر اساس درک خودتان از موضوعات معرفت نفسی، مطالب را با دانشآموزانتان در میان بگذارید، خود به خود کار جلو میرود. زیرا قصه، قصه خود آنها است. موفق باشید
سلام و عرض ارادت: اول و آخرش التماس دعا دارم، التماس! گاهگاهی که مخصوصا با بچه ها بداخلاقی می کنم و کم صبرم و تندخو؛ به من می گویند این کار را نکن چون در خاطره شان می ماند؛ راست می گویند، مثل اخلاقها و فریادهای تلخی که گاهی از بعضی آدمها سر می زد و لحظات شیرین کودکی خودم را تلخ می کرد و هنوز یادم مانده و اثراتش را بر من گذاشته. بخدا من واقعا دلم نمی خواهد بداخلاق باشم ولی درواقع سالهاست که همینطور هستم. از خودم متنفرم؛ نه اینکه تنها از اخلاقهایم متنفر باشم بلکه دیگر طوری شده که از خودم متنفر شده ام. کسی که دل سفید بچه ای را تلخ کند و اشکش را در بیاورد یا خاطر مومنی را آیا مستوجب لعن نمی شود؟ شاید کمتر چیزی بیشتر از بداخلاقی در عالم اینقدر زشت باشد. یک وجود خشک و خشن برای خودم درست کرده ام. نمی دانم با چه شکلی محشور خواهم شد؛ چقدر زشت و دست و پاگیر برای خودم! بخدا اگر مجاز بودیم می دادم همینهایی که اینقدر دلشان را ناراحت کردم مرا می کشتند، خاکسترم را هم به باد می دادند تا هیچ اثری از من برایشان نماند. به نظرم بداخلاقی و توحید و ایمان اصلا و هرگز نمی شود که با هم یکجا باشند و من کافر نیستم بله، ولی در جبهه ی خدا هم مسلماً نیستم. شما را به خدا قسم می دهم و خدا را به حرمت شماها که یک راه اساسی و یکباره نشانم بدهید تا از این دیو آدمخوار راحتم کند. که با این وضعم نه عاقبت بخیری دنیایی دارم و نه قیامتی دارم و نه حال خوشی دارم و نه همنشینی که شوق مرا داشته باشد. خودتان ببینید چند بار است که از شرّ خودم می گویم و دوباره همانم که نباید باشم. یعنی حالا دو تا رنج و زجر با هم به جانم حمله کرده: هم اخلاقهای زشت و بدم و هم تکرارهای زجرآور. مَردم به خدا بداخلاقی خیلی قیامتتان را سیاه می کند. من دارم از درد تاریکی می میرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود مطالب کتاب شرح حدیث «جنود عقل و جهل» که حضرت امام تدوین فرمودهاند و بنده نیز عرایضی در شرح آن داشتهام را دنبال فرمایید. موفق باشید
سلام بر شما: ببخشید مسئولان کشور ما از چه کسی دستور می گیرند؟ لطفاً نگویید مقام معظم رهبری! در روز ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ که آقای منتظری (دادستان) در میدان امام (ره) سخنرانی می کردند چه حرف هایی که نباید می زدند و زدند و از مردم انقلابی حاضر در صحنه هیچ کس از حرف ایشان خشنود نشد که نشد. (ضرورت اقدام قانونی علیه زنانی که حجاب را رعایت نمی کنند!!!) بنده دورم را که نگاه می کردم میدیدم که از هر ۱۰ زن، یکی حجاب ضعیفی دارد و در دلم گفتم:« خدایا! واقعا الان اگر دل این افراد شکسته شود چه اتفاقی می افتد؟ در صورتی که دل ایشان آنقدر شفاف بوده که خداوند آنها را انتخاب کرده و در میدان جهاد علیه استکبار آنها را به صحنه آورده است». خیلی از این دخترها پاکتر از صدتا روحانی و آخوند هستند؛ ادعای گزافی نیست. گویا هرچه حضرت آقا انسان الهی و با کرامتی هستند بعضی از مسئولان کشور پست تر شده اند. جای مهم قضیه اینجاست که: «تبلیغات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، همین دخترانِ به اصطلاح ضعیف الحجاب را نشان میدهد که در راهپیمایی شرکت میکنند، فردای همان روز برایشان پیامک میدهند که به خاطر حجاب برایتان خلافی ثبت شده است و باید جریمه پرداخت کنید». این مضحک است و واقعا استفاده ابزاری (تبلیغاتی) از زن را به وضوح نشان میدهد. دختر بی حجاب تا آنجایی دختر انقلاب هست که در صحنه های انقلابی حضور داشته باشد، اگر در پارک دیده شود میشود اخلالگر جامعه، مخل نظم عمومی، قانون شکن و بدکار!!! هرچه خداوند اراده کرده است که جهان ما را در ذیل انقلاب اسلامی گسترش دهند، بعضی از مسئولان عقب افتاده ما در تحجر افراطی خویش به سر می بزند و بر نمی تابند. واقعا راه عبور از چنین دیدگاهی در بین انقلابیون افراطی چیست؟ واقعا میٰشود اسم اینها را انقلابی نهاد؟ بالاخره نمیٰشود با اینها انقلاب را به اوج خود برسانیم. این افراد مانند سدی در برابر تحقق جامعه اسلامی، تمدن اسلامی و در آخر ظهور حضرت بقیة الله (عج) هستند. با افتخار یک دهه هشتادی ام. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده نیز با همه احترامی که برای آقای دادستان قائل هستیم، برای چنین مراسمی، سازمان تبلیغات سخنران مناسبی انتخاب نکرده بودند. ۲. منظور ایشان کسانیاند که کشف حجاب کامل کردهاند. زیرا همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند افراد ضعیف الحجاب را نباید به بیدینی و ضد انقلابی متهم کرد، آنها به تعبیر ایشان دختران خودمان هستند. ۳. بحث پیامکدادن و جریمهکردن، اگر هم که خبر آن صحیح باشد که فکر نمیکنم؛ مربوط به آنهایی است که کشف حجاب کردهاند. البته این یک طرح است و باید روی آن فکر کرد. تصور بنده آن است که به مرور همین خانمها نیز متوجه میشوند در فرهنگ ایرانی این نوع بیحجابیها به جهت ریشههای خسروانی آن جایی ندارد و آنچه قبل از انقلاب با آن روبهرو بودیم به جهت تلاش نظام شاهنشاهی بود که بنا داشت فرهنگ غربی را به جای فرهنگ ایرانی خسروانی که همیشه گرایش مذهبی داشته، جایگزین کند. موفق باشید
با سلام محضر استاد عزیز: با توجه به بیانیه گام دوم، توصیه شما برای طلابی که کلام جدید می خوانند و نیت کرده اند متخصص در این عرصه شوند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کارلازم و درستی است و بنا بر آن است که ما در این تاریخ و در بستر انقلاب اسلامی در جهان حاضر شویم و با عقل بشر جدید با او سخن بگوییم و شبهاتی که ممکن است در إزای علوم جدید پیش بیاید، را بتوانیم برطرف کنیم. کاری که مثلاً جناب آقای آیانباربر در کتاب «علم و دین» انجام دادند. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: در رابطه با کتاب از برهان تا عرفان فرمودید یه حقیقت واحد بیرون خود داریم ولی این انسان اون رو تعبیر به جوهر یا عرض و یا ماهیت و وجود میکند، یعنی از حقیقت واحد دو برداشت داره. حال سوال اینجاست این دو برداشت به چه علت هست؟ چرا انسان اینطور برداشت داره؟ آیا بعلت بعد خیال و عقل هست؟ یعنی عقل یه برداشت داره و مثلا خیال هم یه برداشت؟ و اصالت با عقل هست بیرون ذهن میشه وجود؟ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آنچه در واقعیت هست «وجود» است، حال ما بر اساس ابعاد ذهنی و یا عقلی، آن را مثلاً به صورت اسب مییابیم در حالیکه وجود است که به صورت اسب ظاهر شده است و یا آنچه در خارج هست را با عقل خود کلیاتش را انتزاع میکنیم که موضوعاتی مثل علت و معلول پیش میآید. بنابراین آنچه در خارج هست «وجود» هست با مظاهر مختلف. موفق باشید
بسمه تعالی با سلام وعرض خدا قوت به استاد بزرگوار حاج آقای طاهرزاده: سوال بنده این است که در جایی بیان کرده بودید قریب به این مضمون که نماز خوب نمازی است که اسما الهی در آن فرو بریزد حال این حقیر سوالم این است از کجا بفهمیم که اسما در نمازمان فرو می ریزد؟ آیا شاخصه و ملاک خاصی وجو د دارد برای فهم این مطلب؟ ثانیا از کجا بفهمیم که کدام اسما بر ما تجلی می کند و این تجلی را چگونه قوی تر کنیم؟ با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینکه با رویکرد نظر به حضرت حق به لطف الهی وارد نماز شوید از آنجایی که قرآن در مورد خداوند فرمود: «له الأسماء الحسنی» خود به خود تجلیات اسماء بر قلب نمازگزار جاری میشود. ۲. شاید این مربوط به ما نباشد از آن جهت که حضرت خداوند است که میداند ما ظرفیت کدام اسم و نیاز به کدام نور را داریم. موفق باشید
با سلام: از گوش دادن به برهان صدیقین سوالی برایم پیش آمد وآن اینکه مطلق بودن به ذات بر میگردد یا مطلق بودن به الله بر میگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» در برهان صدیقین امری است مفهومی که میتواند مصداقهای مختلفی داشته باشد و از این جهت دوگانه بین «الله» و «ذات» معنا نمیدهد. موفق باشید
سلام خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: آقای ابن عربی میگن که خواندن نماز این نیست که تو نماز میخوانی بلکه خداست که نماز تو را خودش میخواند آیا واقعاً نماز خودمان را خدا می خواند؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این معنا که خداوند از طریق نماز که بندگان او اقامه مینمایند، خود را در ارادۀ بندگان حاضر میکند به همان معنایی که به پیامبر خود فرمود: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى». موفق باشید
با سلام: آیا قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیا و لیس ...» در ذات خدا یعنی مقام غیب الغیوبی هم جاری است؟ اگر آری، کل الاشیا در آنجا یعنی جامع بودن چه چیزهایی؟ به سختی توانستم منظورم را برسانم. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که گفته میشود «اتحاد بین ذات الهی و صفات او هست». پس در واقع در آن مقام همه اسماء به جامعیت، عین ذات میباشند. موفق باشید
دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ همان خلوتی که پسرک فلافل فروش را در خود فرو برد و ذوب کرد؛ همان خلوتی که سالها پیشتر شیخ اعظم را در خود ذوب کرد؛ یعنی نه که دلم بخواهد، نه، لازمم هست چه بخواهم و چه نخواهم... آه استاد بگذارید یک گله ی سخت از خودم به شما بکنم، به یک جا حواله ام کنید که حالم را سخت بگیرد؛ اینطوری نمی شود بشود، این که می خواهم به شما بگویم سقوطی است که هر چند گاهی دچارش می شوم و هرچه هم اگر بالا رفته باشم یکباره فرو می اندازدم، مثل اینکه در یک دور فلسفی گرفتار شده باشم. چندبار تا حالا شده که حرفهای زشتی در جمع زده ام برای یک لحظه خندیدن یا بهتر بگویم برای جلب توجه. واقعا جای افسوس دارد، به جای جلب توجه امام زمانم رابطه ام را با ایشان به حداقل رسانده ام به جایش دنبال توجه مردمم آن هم با چیزی که چند ثانیه بعدش مایه ی خجالتم می شود و تخریب شخصیت دینی و مذهبی ام! ببخشید اینها را به شما می گویم و وقتتان را می گیرم. راستش دیگر از دست خودم خسته نیستم، بلکه دیگر از دست خودم به عجز رسیده ام، عاجز شده ام. امشب برای یک شوخی لهو و مزخرف، برای شاید یک کلام بیهوده و ناروا به خودم ستم بدی کردم؛ بدتر آنکه بیشتر از نگرانی از عصیان و قبح کارم در نزد خدا، نگران خودم و شخصیتم هستم، افسوس که امام صادق فرمودند اول فکر کنید و بعد حرف بزنید و من سالهاست اول حرف می زنم بعد به حرفم فکر می کنم یا شرمنده می شوم و این شرمندگی یا گاهی اوقات عذرخواهی یک نوع ریاکاری من هست و بازیچه ی مردم کردن خودم، به خودم به عنوان یک مذهبی یا شاید یک معلم قرآن ظلم بدی می کنم و دوباره کردم، دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ حالا بیشتر از همیشه، گاهی افسوس می خوردم به حال گنگ ها؛ بسکه یا گناه زبان کردم، یا با زبانم ظلم کردم یا خودم را به بهای خفیفی معامله کردم، دلم یک دوره تنهایی می خواهد، یک دوره زهد، یک خلوت و چله ی نجفی، واقعا التماس دعا دارم، دعا کنید خدا با اسم جابرش در زندگی ام جلوه کند و اینهمه اشتباهم را جبران کند؛ درد اشتباه خودش یک چیز است و بدتر از آن تکرار این اشتباه ها؛ من چه کنم از دست خودم، من چه کنم از دست این زبانم؛ یک بار به خدا گفتم خدایا من که به خودم رحم نکردم تو که دلت نمی آید من اینقدر خودم را کوچک کنم خدایا پس تو نجاتم بده، من نمی خواهم اینطور باشم ولی متاسفانه گرفتارم، زبانم زبونم کرده، کمکم کنید استاد راستی سلام!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر بتوانید صوت شرح کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی را طی برنامهای دنبال بفرمایید، إنشاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA
با سلام خدمت استاد ارجمند: اگر مرد و زنی ازدواج کنند و نه به طور طبیعی و نه با درمان پزشکی تحت هیچ شرایطی صاحب فرزند نشوند، آیا این مطلب به منزله این است که اعیان ثابته و ممکناتی تحت عنوان فرزند از این زوج در علم خداوند وجود ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوان موضوع را از این جهت نیز مدّ نظر قرار داد به این معنا که شاید فرزندی آن رحم و آن صلب را جهت تولد خود انتخاب نمیکند. موفق باشید
یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت محبوب بر شما باد. اطاعت های این شب ها و این روز هایتان قبول درگاه شمسِ جان ها حضرت محبوب باشد. به نظر شما برای آشنایی به لیبرالیسم و فهم آنچه انسان امروزی را بیچاره کرده کتاب مدرنیته و فرهنگ توهم مناسب است؟ ممنون میشوم اگر کتاب دیگری مد نظر دارید معرفی کنید چون در این بازه بسیار به نقد لیبرالیسم به شیوه ای که خودتان نقل میکنید نیازمندم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور برای شروع، کتاب خوبی است ولی باید نسبت به آن یعنی نسبت به لیبرالیسم و نئولیبرالیسم همچنان حساس بود. کتاب «عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی» با شرح صوتی آن، افقهایی را إنشاءالله در این موارد به صورتی جامع در مقابل خواننده قرار میدهد. موفق باشید
سلام: معذرت میخوام این سوال رو میپرسم. توی خوابگاه ما یک بنده خدایی به یکی دیگه نظر بدی داره و اگه شرایطش فراهم بشه کار غیراخلاقیای با اون شخص انجام خواهد داد (تقریبا از این موضوع مطمئنم و احتمال اینکه بدگمان شده باشم نیست)، من سعی کردم با شخصی که احتمال میره کار بدی باهاش انجام بشه رفاقت داشته باشم و مثلا با هم به حمام برویم (چون حمام از خوابگاه فاصله دارد) تا اتفاق بدی نیفتد و اکثر کارهای دونفره مثل تکالیف دانشگاه و ... را با هم انجام بدهیم اما اینکه راه چاره نیست، به نظر شما چه باید کرد؟ شرایط برای گفتن مستقیم به شخص فراهم نیست و این رو هم میدونم که خود من هم از وسوسههای شیطان و نفسم نباید غافل باشم. باز هم ببخشید برای این مورد مزاحم شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این حالات مربوط به قوه واهمه است و باید از طریق تمرکز بر معارف حقّه از آن عبور کرد. در این راستا نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هست که میتواند کمککار باشد. با مطالعه آن کتاب و درک روشهای قوه واهمه میتوانید او را تشویق به مطالعه آن کتاب بنمایید تا خودش متوجه لغزشهایی که ممکن است پیش آید، بشود. موفق باشید
با سلام: من کتاب جن و جادوگر شما را خواندم و نگاهم به این مسائل فوق العاده تغییر کرد و تأثیر گذار بود. اما اخیرا یک بچه یک ساله همراه مادرش در قبرستان قدیمیه کنار امامزاده ای در دزفول عبور میکردند بعد از چند ساعت در منزل، بچه بی جهت ۳ مرتبه تشنج میکند، شخصی که در حوزه اسلامی هم کار کرده به پدرشان می گوید بچه را چرا به قبرستان برده اید و طلسم در قبرستان بوده و موکل داشته و وجود ضعیف و لطیف بچه را تحت تاثیر قرار داده و به همین دلیل بچه تشنج کرده است و یکی از اقوام ما به همین جهت کور شد. حال مجدد ذهن من مشغول شده هست که آیا چنین چیزی صحت دارد یا اینکه این مسائل مربوط به وهم و خرافات است. لطفا راهنمایی بفرمایید. متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ربط این نوع مشکلات به چنین امور ماورایی چندان قابل اطمینان نیست. آری! به هر حال شیطان به هر بهانهای دشمنی خود را دارد و ما نیز با روشهایی که خداوند در مقابلمان قرار داده، باید او را ناکام کنیم زیرا به هر حال خداوند سرنوشت انسانها را در اختیار شیطان و جادوگران قرار نمیدهد. موفق باشید
سلام و ادب: شیوه و سبک کار فرهنگی برای جوونای این نسل چگونهست، چطور باید باشه!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» در این رابطه بتواند کمک کند که البته هر دو کتاب روی سایت هست. در ضمن عرایضی اخیراً تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ طلوعی تاریخی در ۲۲ بهمن سال ۵۷» شده است که میتوانید بدان رجوع کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12946 موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای طاهرزاده: ببخشید هدف خداوند از قبض و بسط که برای مؤمن پیش می آورد چیه؟ چرا بعضی اوقات حس و حال معنوی خوبی داریم ولی گاهی اوقات با این که عبادات هم بیشتر میکنیم ولی اصلا به دلت نمیشینه؟ (آیا همینم قبض و بسط میشه؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رشد انسان و برای جلورفتن او باید «بسط»ِ امروزیناش برود و در نتیجه «قبضی» نسبت به آن «بسط»، پیش آید تا مقدمهای شود برای «بسطی» جدید و حضوری برتر. و البته این بسیار بهتر از آن است که انسان همواره در حال خوشِ اولیه خود متوقف شود. چه اندازه زیباست که انسان در قبض خود همچنان ادای بندگی پیشه کند و در انتظار «بسطی» بسی برتر باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: این درگه ما درگه نومیدی نیست ، صد بار اگر توبه شکستی باز آی. استاد ببخشید که مزاحمتون شدم. بنده از اون آدمهایی هستم که همش در حال گناه کردن هستم، بعد از گناه سخت پشیمان میشم استغفار میکنم، ولی بازم گناه میکنم، و بخاطر اینکه خدا فرموده از درگاه من ناامید نباشید بازم استغفار میکنم، ولی انگار دارم خدا رو مسخره میکنم، بنده سیر مطالعاتی شما رو هم گوش میدم، موقعی که احساس میکنم از لحاظ معنویت دارم به سوی خدا سیر میکنم، بازم تسلیم هوای نفس میشم. واقعاً از این وضع خودم خسته شدم، به خودم میگم یا بشو رومی روم یا زنگی زنگ، استاد یه راهنمایی به بنده حقیر کنید که بتونم از بند گناهان و نفس اماره نجات پیدا کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که شیطان در جواب حضرت حق میگوید: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» حتماً در راهی که آن راه به سوی تو ختم شود، مینشینم و سعی میکنم انسانها را از آن راه منصرف نمایم. با توجه به این امر در نظر بگیرید که قصه هر روندهای آنگاه که به سوی حضرت معبود در حرکت است، گرفتارشدن به این نوع گناهان است، برای آنکه از ادامه مسیر مأیوس شود و با توبه، آری! با توبه، شیطان را باید مأیوس کرد و از شرّ گناهان آزاد شد. موفق باشید
سلام و درود خدا: ۱. زندگی را کجا باید جست؟ چگونه مفهوم زندگی روشن میگردد؟ آیا برای قدم بر داشتن، نیازِ نفس برای زندگی در بستری مناسب را باید در نظر گرفت یا بودن در بستری برای خوب قدم بر داشتن؟ ۲. دل و جانم بی حد و اندازه نیاز به حضور در طبیعت را حس میکند کماکان از کودکی زندگی در طبیعت آرزویم گشته و اکنون نیز... حال که در قم به طلبگی مشغول هستم و آرامشم حاصل نگشته، تغییر شهر و رفتن به شمال کشور چه اندازه موثر و مانع میتواند باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا هر دو نباشد؟ زیرا باید زندگی را در خود جستجو کرد که چه اندازه انسان میتواند نزد خود گشوده و گسترده باشد به وسعت انس با خداوند. ۲. این گرایش، گرایشی است طبیعی. ولی ما چارهای نداریم که بر اساس عقل و مصالح بزرگتری که جامعه ما بدان نیازمندند و در مقابل داریم؛ عمل کنیم. موفق باشید
بسم الله. سلام علیکم: عرفای بزرگ شیعه با آن همه علم و ریاضات و عبادات سخت که باعث تفاوت بسیار زیادشان با مردم عام میشود و باعث برتر بودن آنها نسبت به دیگران میشود با توجه به «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» چگونه هیچ گاه خود را برتر از دیگران نمیدانستند و حتی برتر بودن نسبت به دیگری در ذهنشان هم نبوده؟ و آیا واقعا در ذهنشان هم فکر برتر بودن نبوده!؟ یا اینکه این فکر بوده اما در عمل با آن مجاهده می کردند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان بیشتر خود را با رفع حجابها در محضر حضرت حق احساس کند، بیشتر متوجه فقر وجودی خود و خالیبودن دست خود میشود. بنابراین حقیقتاً این بزرگان، خود را اقلّ اقلّین مییابند. موفق باشید
سلامعلیکم و وقت بخیر استاد 🌸: در شرح ١٠ نکته از معرفت النفس در نکته سوم فرمودین که عقل = بُعدِ فهم حقایق قلب = بُعدِ کشف حقایق وهم = بُعدِ صورت حقایق. سوال بنده این هست که چطور می توان از بعُد عقل که (فهم حقایق) هست به مرتبه و مقام قلب (کشف حقایق) برسیم؟ و حقایق معرفتی رو به صورت کشفی بفهمیم و درک کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه در دل عبادات، مبانی معرفتی و عقلی پشتوانه آن باشد و آن عبادات همراه با تقوای لازم در زندگی ادامه یابد؛ به لطف الهی خود به خود آن معارف عقلیه، حالتِ قلبی به خود میگیرد به همان معنایی که جناب صدرالمتألّهین فرمودند: «المعرفة بذر المشاهده». موفق باشید
با سلام: من سه سوال بین 33520 الی 33524 پرسیدم. اما متاسفانه جواب داده نشد. حداقل من وقت صرف می کنم وقت میگذارم این حق را دارم، پاسخی دریافت کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگوارا! عنایت داشته باشید مبنای اصلی این سایت، جوابگویی به سؤال کاربرانی است که کتابها و سخنرانیهای سایت را دنبال میکنند و در آن رابطه ممکن است سؤالاتی برایشان پیش آید و از این جهت توجه داشته باشید جوابدادن به هر سؤالی بخصوص سؤالاتی که از سؤالِ سؤالکننده معلوم میشود از موضوع، اطلاعات کافی ندارد؛ در حدّ این سایت نیست و ما فرصت جوابگویی به آن سؤالات را نداریم. و همچنانکه عرض شد بعضی از سؤالات طیّ درس و بحث روشن میشود. آری! ممکن است در دل بحثی که انجام میگیرد و ذهنها آماده میشود سؤالی مطرح گردد و ما بتوانیم آن سؤال را طیّ آن فضایی که برای سؤالکننده بر اساس آن مباحث پیش آمده، جواب دهیم. موفق باشید
با عرض سلام و خسته نباشید: من هستم و غیر از من هم چیزهای زیادی هستند. دو نظر هست یا وحدت وجود است یا کثرت وجود. اگر بگوییم کثرت وجود حق است، در جهان هستی هم خدا هست و هم در کنار خدا هستی های دیگر. حال اگر کثرت وجود را نپذیریم، باید وحدت وجود را بپذیریم که معنای آن این است که فقط خدا هست. حال می پرسیم، پس این اشیا چه هستند؟ در پاسخ یا باید بگوییم که اینها مظاهر خدایند. میپرسیم مظاهر خدایند آیا وجود دارند؟ اگر پاسخ بله باشد باز کثرت وجود می شود. اگر نه باشد، می شود همه ی این چیزها خدا، اگر بگوییم این چیزها اصلا نیست می شویم سوفسطایی، نظر شما درباره عبارات بالا چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تشکیک وجود است و عالَم همه با شدت و ضعفی که در «وجود» دارند، مظاهر وجود میباشند و خداوند وجود مطلق است و همه عالم پرتو وجود او هستند بدون آنکه مطلق باشند و یا جزئی از وجود باشند بلکه نازلهای از وجود مطلقاند. در حالیکه نازله وجود مطلق، وجود مطلق نیست تا آن نازله، خدا باشد. موفق باشید
استاد گرامی سلام: با عرض تبریک به مناسبت عید سعید فطر. استاد گرامی مبلغ زکات فطریه که امسال مراجع معظم مشخص کردند ۱۰۰ درصد نسبت به سال قبل افزایش پیدا کرده که نشانه ای از افزایش شدید قیمت هاست. این در صورتیه که قرار است امسال ۱۰ درصد به حقوق من اضافه بشه که هنوز نشده. کاش موقعی که مبلغ زکات را اعلام می کردند تذکری هم در خصوص گرانی ها به سران نظام می دادند مگر سیاست ما عین دیانت ما نبود چطور اینجا جدا شده؟ چرا به هرکس رای می دهیم پشیمان تر از قبل می شویم قرار بود دولت انقلابی اوضاع را سامان دهد پس این گرانی ها چیست؟ شما که با مقامات در ارتباطید لطفا درد و سخن مردم را منتقل کنید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این دولت وارث اموری است که آن امور موجب این مشکلات شده. ولی همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند آینده، آینده امیدوارکنندهای است و إنشاءالله مردم از این نوع فشارها که در زندگیشان پیش آمده، آزاد میشوند. موفق باشید
همه عمرم تلاش کردم پوچیه زندگیه مردم رو بهشون گوشزد کنم، با وجودم با حضورم با اعمالم. خیر خواه بودم ولی باهام بد شدن. عزیزانم انسانهای خوب تنها هستند در حالی که بیشترین شوق رو به ما دارند. آدمهای خوب تا زمانی خوبند که با بهتر از خودشون برخورد نکنند، ازین رو سرداران صدر اسلام در برخورد با وجهه های انسانی اعلا تر حضرات معصوم، تازه فهمیدند چقدر بدند. قلب من متوجه مردی شده که از همه بهتره، ازین رو همه باهاش دشمنی دارند. نمیدونم حدود هزارسال تنهایی در روی کره زمین، با وجود دشمنی همه مردم کره زمین، و غربت و تنهایی در میان مردمان چه رنج بزرگیه؟ بیایید اورا هم ببینیم و دوست بداریم، او سرشار از زندگی است. او حضرت حجت ابن الحسن، معشوق خداست او همان زندگی است، که بدون پوچی در جاودانگی، شور، عزت و عشق منتظر ماست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه منجر میشود تا انسان به زندگی خود معنا ببخشد در بستر احترام به انسانیت انسانها در عین تواضع و خوشبینی میباشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب جناب استاد طاهرزاده: ۱. حقیر بیست و یک ساله و فارغ التحصیل رشته ریاضی هستم، به واسطه الطاف الهی و عنایات امام زمان (عج) در عین بی لیاقتی حدود دو سالی هست که علاقهی شدیدی نسبت به علوم و معارف اسلامی به ویژه فلسفه و عرفان پیدا کردم و روز به روز عطش بیشتری را در وجود خود برای تحصیل این معارف الهی و استفاده از آن در جهت رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) حس میکنم، اما نمیدانم ادامهی این مسیر را باید به چه شیوهای طی کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الزمان (عج) را در پی داشته باشد، می خواستم از جنابعالی درخواست کنم در امر برنامه ریزی و تدوین یک سیر مطالعاتی جامع در حوزه علوم و معارف اسلامی، این حقیر را راهنمایی بفرمایید. درضمن حقیر علاقه زیادی به آثار امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله تعالی) دارم اگر امکان دارد برای خواندن آثار این دو بزرگوار این کمترین را راهنمایی بفرمایید. ۲. درخواست دیگری هم از شما داشتم حضرت استاد، حقیقتاً چند ماهی افکارم به شدت درگیر این موضوع شده است که برای آیندهی تحصیلی خودم چه مسیری را انتخاب کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) در پی داشته باشد. می خواستم از جنابعالی درخواست کنم که بنده را در امر انتخاب شغل و مسیر تحصیلی برای آینده ام راهنمایی بفرمایید، شغلی که رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت قائم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را در پی داشته باشد. بنظر شما جناب استاد طاهرزاده، در حال حاضر و در شرایط کنونی جامعه امام زمان (عج) در چه حوزه ای نیاز بیشتری به نیروهای متخصص دارند و وظیفه ما در حال حاضر و با این شرایط جامعه چیست؟! ۳. اگر ایرادی ندارد می خواستم نظر جنابعالی را درباره کتب مرحوم علی صفایی حائری را نیز بدانم. از اینکه بیش از اندازه صحبت کردم و وقت گرانبهای شما را گرفتم بینهایت عذر خواهم، لطفاً این کمترین را حلال بفرمایید. با تشکر، التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد میشود پس از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آنها، سراغ شرح سوره حمد حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بروید تا گشایشی باشد برای رجوع به دیگر آثار حضرت امام، مانند «مصباح الهدایه» ۲. مهم آن است که ملاحظه کنید خداوند چه کاری و راهی را مقابل شما قرار داده است، در همان کار با جدیّت وارد شوید، ان شاءالله مورد رضایت حضرت حق است. ۳. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره ۳۶۲۱۵ رجوع فرمایید. موفق باشید
