سلام و عرض احترام و ادب: پیام آخرتان بسیار تند بود و متأسفانه اولین بار نیست که افرادی را با یک اشتباه کوچک به کلی طرد می کنید و به جبهه مقابل می فرستید. از آن فیلم سخنرانی امید دانا مشخص است حرف او برای حفظ منافع جمهوری اسلامی است. همانطور که خودش چندین بار به این موضوع اشاره کرد. آیا بهتر نیست به جای تکرار فتوای امام در این باره، تحلیل هایی ارائه دهیم که حکم ایشان را مربوط به شرایط خاصی بدانیم و در چنین مقطع حساسی برای جمهوری اسلامی، هزینه برای کشور درست نکنیم؟ کاری که امید دانا می کند ولی عده ای ناخواسته متوجه جهت گیری او نمی شوند و با ساده لوحی در زمین مخالفین انقلاب بازی می کنند. ممنون و ببخشید از صراحت در کلام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با دقت آن سخنان را دنبال فرموده باشید عنایت خواهید کرد که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» محور انقلاب اسلامی و عامل موجودیتِ ما میباشند و تقابل مستقیم و اعلان تضاد با حضرت امام، یعنی مقابله با کلیّت نظام اسلامی. اینجا است که دیگر تعریفهای ایشان از بعضی از ابعاد نظام و حتی مقام معظم رهبری، جایگاهی نخواهد داشت. این مثل انجام بعضی امور اخلاقی است همراه با شرک کامل. موفق باشید
سلام علیکم: ضمن تشکر از بحث های عاشورایی شبکه ۱ حسینیه ایران. آنطور که من برداشت کردم حضور تاریخی امروزمان باید در مواجهه با استکبار تعریف شود و این اصل اساسی انقلاب است. سوال من این است که افرادی مانند بن لادن و امین الظواهری از سرکردگان القاعده که بنام اسلام با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا مبارزه کرده و به منافع آنها آسیب زده اند و هردو بدست نیروهای آمریکایی کشته شدند نیز آیا در این حضور تاریخی که شما تعریف کردید حاضرند؟ لطفا توضیح بفرمائید با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل آنها سلفیگری و تحجّر است. لذا به جای حضور در جهانی که دیانت، جوابگوی بشر جدید و در این تاریخ باشد تلاش میکنند انسانها را به گذشته و تاریخ را به گذشته برگردانند و عملاً مجبور به نوعی خشونت میشوند زیرا بشر جدید بنا ندارد به گذشته خود برگردد و از بودن امروزین خود منصرف شود. اینجا است که بحث انقلاب اسلامی به عنوان «جهان بین دو جهان» پیش میآید. موفق باشید
سلام استاد ارادتمند هستم: استاد چه کار کنیم که اراده ما محکم و استوار شود و و نفس ما را سمت تمایلات دنیوی نکشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارف اسلامی از یک طرف و حضور در جمع مؤمنین مصمم به دفاع از انقلاب و رهبری از طرف دیگر کارساز است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام ببخشید بنده یه مسئله ای دارم بنده وقتی توی خونه ام حالم خوبه و با خداوند به گونه و حد کنونی ام مانوسم وقتی میرم بیرون با اینکه گناهی ندارم و رفتارم عادیه تا حدودی برمیگردم به شدت سنگینی دل و احساس گناه رو در دل در عملم احساس میکنم و کل هیجان و انرژیم تخلیه میشه حتی اگه ۱ ساعت بیرون باشم یعنی به کُلی انگار از زنده به مرده تبدیل میشم در این حد خدمتتون عرض کنم. از نظر روحی مشکل بنده چیست؟ آیا مشکل است یا نه و اگر هست ریشه در چه دارد؟ راهکار ارائه بدید به فکر این افتادم از خانه بیرون نروم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به وسعت روحی خود فکر کنید، روحی که همواره به حکم وظیفه در صحنههای مختلف حاضر میشود و او را کاری از کاری باز نمیدارد. موفق باشید
سلام و ادب: إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «۱۹» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «۲۰» وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «۲۰» إِلَّا الْمُصَلِّينَ «۲۲» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «۲۳» همانا انسان، بىتاب و حريص آفريده شده است. هرگاه بدى به او رسد، نالان است. و هرگاه خيرى به او رسد، بخيل. مگر نمازگزاران! آنان كه بر نمازشان مداومت دارند. سوالی که از این سوره پیش اومده اینکه خب طبیعتا تا چیزیرو ندانیم چی هست نمیتوانیم برپاش کنیم و نمیتوانیم بهش برسیم و در نتیجه میبینیم مثلا نماز اون تاثیری که تو آیات و روایات ذکر شده و دارهرو بر ما نمیگزاره. خب نماز چیست!؟ از طرفی هم فکر میکنم لازم هست بدانیم و چیزی نیست که نشه بهش رسید چراکه خدا خودش واجب کرده تحت هرشرایطی. خدا هم که تکلیف مالایطاق نمیدهد! پس قطعا میشود فهمید و رسید که اینطور تو قرآن و روایات گفته شده. توضیح میفرمایید؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته خوب است فکر کنید که خداوند «ربّ العالمین» است و به نور ربوبیت خود بنا دارد انسانها را به کمالی که نیاز آنها است برساند و با نماز به عنوان راهی به سوی او ما را وارد عالَمی میکند که فطرت ما نیاز دارد. یعنی عالمِ «ربّ العالمینی» و لذا فرمود: «اَقِم الصلواة لذکری» نماز به پا دارید تا به یاد من باشید. و این راهی است که برای کمال ما در مقابل ما گذارده، حال هرکس مایل است به کمالات خود نایل شود میتواند آن راه را انتخاب کند. موفق باشید
با عرض سلام و تبریک سال نو. طاعاتتون قبول. خدا خیرتون بده. استاد گرامی بنده حدود چهل سال دارم، مجردم و با پدر و مادر عزیزم زندگی میکنم، گاهی تصمیماتی که میگیرم با نظر آنها موافق نیست، مثلا در مسائل عبادی مثل اینکه روزه بگیرم یا نه؟ بنده با توجه به شرایطم، کارهام و توانم برنامه ریزی میکنم و شرایط خانه و پدر و مادرم را هم معمولا مدنظر میگیرم و مثلا یک روزی را روزه میگیرم. سوالم این است که اگر پدر و مادرم بنا به نظر و تشخیص خودشون موافق روزه داری بنده نباشند و بهم بگن که روزه نگیرم یا حس کنم که اگر روزه نگیرم راضی تر هستند تکلیف بنده چیست؟ من به دنبال کسب رضایت الهی هستم واقعا نمیدونم در اینطور موارد وظیفه ام چیست؟ اشتیاق به روزه دارم و از طرفی مثل هر انسان دیگری استقلال در رای و اندیشه دارم و در اینطور موارد واقعا مستاصل میشم. لطفا راهنمایی بفرمایید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که جنابعالی در این شرایط و در این سن و سال که هستید خودتان بهتر میتوانید برنامه زندگی خود را شکل دهید. آری! باید سعی کرد آنها را راضی نگه داشت، ولی نه به معنای اینکه زندگی خود را کلاً در اختیار آنها قرار دهید. موفق باشید
با سلام: استاد من به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند هستم و علاوه بر آن برای آزمون های مختلف نیاز به نمره آن هست، من کتب و نرم افزارهای مختلفی برای یادگیری آن از قبل دارم، می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم که آیا می توانم در جهت یادگیری انگلیسی قدم بردارم یا آن را کنار بگذارم و مطالعات دیگری را جایگزین آن کنم بهتر است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود امروزه و در این تاریخ، از این نوع حضورها غفلت کرد؟! در حالیکه انسان این تاریخ باید با وسعت جهانی خود، خود را بپروراند تا نقشی مؤثر در عالم داشته باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ما به همراه جمعی از جوانان در تهران و در مسجد محل حدود ۱۰ سال است که کارفرهنگی می کنیم. در سال های اخیر برنامه های مختلفی جهت جذب نوجوانان به سمت فضای اسلامی وانقلابی گذاشته شده است. اما در حوزه کار قرآن اعم از روخوانی و روان خوانی و قرائت و حفظ ضعیف عمل کردیم و در مجموع فضای نوجوانان فضای قرانی به شکل خاص نمی باشد فلذا تمایل به کار قرآنی کمتر وجود دارد و معمولا علاقه ای برای پیگیری موضوعات و مسائل قرآنی وجود ندارد. هرچند که همه نوجوانان و جوانان فضای اسلامی و انقلابی دارند و برای پیشبرد اهداف انقلاب تلاش بسیار می کنند و حتی از زندگی شخصی خود برای کار فرهنگی مایه می گذارند. با وجود چنین وضعیتی نسبت ما با قرآن چگونه تعریف می گردد؟ آیا به جهت اینکه در مجموع روحیه ها نسبت به یادگیری قرآن سویه ندارد باید از کار قرآن صرف نظر کرد؟ چگونه نوجوانان و جوانان را به کار قرآنی و یادگیری قرآنی سوق بدهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نمیتوان از انس با قرآن و تدبّر در آن بخصوص در این زمانه صرف نظر کرد. پیشنهاد بنده آن است که رفقا نکات اصلی تفسیریِ استاد فیاضبخش در رابطه با سوره بقره را که هر جلسه کمتر از ۲۰ دقیقه است، یادداشت کنند و هر هفته ۳ جلسه را گوش بدهند و در یک جلسه هرکس یادداشتهای خود را به مباحثه بگذارد. کانال مباحث استاد، https://eitaa.com/Jelvehnooralavi . موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: بنده شاغل و حقوق بگیرم خیلی دوست دارم به غزه کمک کنم اما همسرم رضایت ندارن. منم از این قضیه ناراحتم دلم میخواد حالا که هیچ کاری از دستم برای کودکان غزه برنمیاد حداقل مبلغی بعنوان کمک بدهم. چندبار مبالغی پرداخت کردم اما اگر بخواهم مبالغ بیشتری بدهم همسرم خیلی مخالفت میکنن. به نظرتون چیکار کنم؟ خانمها برای خرج حقوقشون باید از همسرشون اجازه بگیرن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که قرآن میفرماید و فقهای محترم مدّ نظر دارند که: «.. لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» (نساء/۳۲) براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است، و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است. و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست. با توجه به این مورد حقوقی که زنان با تلاش خود به دست میآورند، مربوط به خودشان است و اختیار آن را دارند که هر طور خواستند خرج کنند. آری! بهتر آن است که در فضای یگانگی خانه، نوعی هماهنگی باشد ولی این بدان معنا نیست که زنان اختیار مال خود را نداشته باشند. حتی آن پولی که مرد به همسرش میبخشد خود آن زن اختیار دارد که هرطور خواست آن را مصرف کند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ببخشید مزاحم وقتتون میشم من مدت خیلی زیادی هست که از مطالعه به صورت برنامه ریزی و متداول جدا شدم با مباحث تون آشنایی کامل دارم، دوره های معرفت نفس و برهان و معاد و ... رو قبلا گذروندم ولی از وقتی بچه دار شدم چون پشت خمی هم بودن دیگه وقتم اجازه نداد و نتونستم سمت کتاب برم مدت زیادیه که احساس نیاز میکنم برای مطالعه، ولی هیچ جوره نتونستم دوباره شروع کنم، انگار روحم هم مثل قبل همراهی نمیکنه ازتون درخواست داشتم که اولا راهنمایی بفرمایید اگه بخوام دوباره شروع کنم به مطالعه ی مباحث معرفتی از چه کتابی شروع کنم؟ دوما چکار کنم که مثل قبل، عطش مطالعه و پیگیری مباحث درونم بوجود بیاد؟ البته به صورت مجازی تا حدودی در جریان مباحث تون بودم ولی حتی صوت ها رو هم که میخوام گوش بدم احساس میکنم نفسم همراهی نمیکنه و تشنه ی شنیدن نیستم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نباید به خودتان سختگیری کنید زیرا در همین شرایطی که هستید به لطف الهی از تجلیات انوار الهی و حضور فرشتگان برخوردار میباشید. نهایتاً پیشنهاد میشود با توجه به سوابق مطالعاتی که دارید خوب است بحثهایی که در رابطه با قرآن در سورههای اخیر شده است را دنبال بفرمایید. مثل سوره «الضحی» و «اللیل». یا سوره «بلد». موفق باشید
سلام علیکم استاد طاعات و عبادات قبول، التماس دعا دارم. هرچقدر خواستم مزاحمتون نشم دیدم دیگه چاره ای ندارم. استاد دارم از دست خودم دیوانه میشم. از بچگی تخیلات بد و باطل داشتم که به لطف حق دو سه سالی میشد که برطرف شده بود ولی بیشتر از دو ماهه که دوباره گرفتارش شدم، گاهی از خدا از اعماق وجودم خواهش می کنم نجاتم بده و بعد از اون یک روز به طور عجیبی تخیلی نیست ولی از فرداش دوباره میاد، و من انگار گم شده ام رو پیدا کردم، یاد حرف شما می افتم که طرف میوفته دنبال شیطان که بدون تو نمی تونم زندگی کنم. از خدا و امام زمان شرمنده ام، استاد نور بیداری در من خاموش شده، حس می کنم دیگه عاشق خدا نیستم فکر و ذکرم دیگه فقط خدا نیست، اسم علی (ع) رو که میارم دیگه دهنم شیرین نمیشه، احساس اینکه عمر داره می گذره و من دست خالیم ندارم، شرح نهج البلاغه تون رو گوش می دم اثر نداره، شرح مقالاتتون رو که گوش می کردم دست و پام از شوق می لرزید ولی الان انگار حرف عادی می شنوم. نزدیک سی سالگی میشم و به جای اینکه دست و پام رو جمع تر کنم هی تو دلم می گم همش مشغول بچه دنیا آوردن و بچه داری بودی داره عمرت می گذره و لذتی نبردی!!! انگار که فقط برای لذت های دنیایی آفریده شده باشم! انگار که تو مملکت آقام سید علی بچه شیعه دنیا آوردن و بزرگ کردن لذت نداره! استاد پارسال ماه رجب، عجب حالی داشتم شب آخر رجب سر سجاده بودم که شخص نورانی رو دیدم که اومد و گفت من ماه رجب هستم و با صوت زیبایی برام دعا و استغفار کرد و بعد از هر دعا جمعیت فراوانی که پشت سرم بودن آمین می گفتن بعد من رو به شخص دیگه ای سپرد که اون ماه شعبان بود، وقتی می خواستم وارد ماه رمضان بشم انگار از شوق روحم داشت از بدنم خارج می شد و برای اولین بار به وضوح بسته بودن شیطان رو حس کردم. چقدر منتظر این رجب و شعبان و رمضان بودم اما افسوس که یکی از یکی خاموش تر شد. اینکه اگر خدا نخواد حتی توفیق نماز واجبمم نخواهم داشت و این از لطف رب هست، و اینکه توان جذب هیچ خیر و دفع هیچ شری رو ندارم، و چقدر ضعیف و ناچیز و ناتوان هستم رو در این مدت با اعماق وجودم حس می کنم. استاد غم غربت ندارم، چیکار کنم با این بی غمی؟ چیکار کنم با این خاموشی و وهمی که امانمو بریده؟ ببخشید طولانی شد، لطفاً راهنمایی ام کنید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید که این تنها داستان و قصه شما نیست. در جواب سؤال شماره 34944 در این رابطه عرایضی شد که خوب است به آن سؤال و جواب رجوع شود. در مورد خودتان نیز بدانیدبناست در ساحتی بس گشودهتر حاضر شوید. سؤالات اخیر کاربران شما را متوجه این امر میکند مثل سؤال شماره 34880. موفق باشید
سلام عليكم استاد عزیزم: خدا قوت. برای خواندن فلسفه نظر شما را دیدم که روی بدایه و نهایه است آیا می شود با شرح منظومه شروع کرد یا همان بدایه بهتر است؟ آیا کلا به خواندن منظومه نیازی هست یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تدوین «بدایه الحکمه» و «نهایه الحکمه» توسط علامه طباطبایی و از آن مهمتر با وجود استادانی که آن دو کتاب را به خوبی شرح دادهاند مانند جناب آقای امینینژاد و جناب آقای یزدانپناه، نباید از این فرصت غفلت کرد. به نظر میآید با توجه به این امر، رجوع به منظومه جناب سبزواری چندان نیاز نباشد هرچند که کار ارزشمندی است بخصوص که با وجود آن اشعار، مطالب به خوبی در ذهن میماند. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: استاد عزیز! سالهاست که منتظر فرزندیم؛ مشکل اینجاست که به هیچ وجه نمیتوانم از این تصمیم خدا راضی باشم و از این نارضایتیِ خودم، سخت دلگیرم! میتوان گفت در برزخی هستم که هم از خودم و هم از خدا ناراحتم! تمام زندگی ام شده گله از خدا و بعد استغفار از او.... اوضاع بدیست، نه؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال فراموش نکنید زیباییِ زندگی به راضیبودن به تقدیر الهی است و اینکه متوجه باشیم اگر راهی را در مقابل خود گشوده نمییابیم، حضرت ربّ العالمین راههای دیگری را برای ما مقدّر کرده است؛ چرا بنا داریم ما بر خدا، خدایی کنیم؟ راههایی مثل خدمت به مردم و تعمق در معارف الهی و وارستگی و صبر و شکیبایی، راههای کمی نیست!! موفق باشید
سلام: با دوستی مباحثه ای می کردم می گفت از منظر فلسفه اسلامی این بحث های پاردایم محوری که محافل آکادمیک دانشگاهی بحث می شود و مقاله و پایان نامه نوشته می شود اصلا معنا ندارد و درست نیست. به نظر حضرت عالی درست است؟ مثلا از منظر دانشگاهی دین شناسی را از رویکردها، پارادایم ها، روش شناسی های مختلف به آنها می پردازند آیا چنین کاری اشتباه است در فرایند معرفت؟ تحقیق دوست عزیز می گفت این کار به این جا می رساند ما را که درباره هر موضوع و مسئله ای می توان گفت با چه رویکرد و پارادایمی به بحث نگاه می کنی و یک حرف در هر رویکردی یک جور تفسیر می شود و این اصلا در فلسفه اسلامی معنا ندارد! ممنون راهنمایی بفرمایید، یا جایی که باعث خلط بحث شده است را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با توجه به تجربیاتی که دارم فکر نمیکنم این نوع پایان نامه نویسی که فعلاً در مراکز علمی ما معمول است، راه به جایی ببرد. موفق باشید
با سلام و احترام: از آنجا که به داشتن سجده های طولانی در نمازهای یومیه بسیار سفارش شده است، به غیر از ذکر معمول سجده و صلوات چه اذکار و دعاهای دیگری را پیشنهاد می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحب است که ذکر سجده یعنی «سبحان ربی الاعلی و بحمده» ۳ و یا ۵ و یا ۷ مرتبه تکرار شود. زیرا یک مرتبه فریضه است و از آن به بعد فضیلت است. موفق باشید
سلام: برخی خیال میکنند وقتی انسان میخوابد، خوابی که میبیند ساخته ی ذهنش است و مثلا اگه چهار نفر رو تو خواب ببینه ذهنش اون ها رو ساخته، حالا چطور میشه به آنها اثبات کرد که در واقعیت این روحه انسانه که حین خواب جسم رو رها میکنه و....؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد آنچه حکایت از حضور نفس ناطقه انسان در صحنه های آینده برایش پیش میآید و بعداً انسان با آن روبرو میشود یعنی از طریق رویای صادقه معلوم میشود نفس ناطقه تنها با ساخته های ذهنش در خواب روبرو نیست. موفق باشید
بسم اللّه سلام علیکم حاج آقا: مزاحم همیشگی تون خواستم بگم حواسم به پیگیری مباحث شما هست که ماوای خودم را از دست ندم و حفظش کنم که البته خیلی سخته ها، با همه ی مشکلاتی که قبلا براتون گفتم ولی یه چیزی، از خونه به خونه شدن اذیتم، خسته شدم، دلم میخاد برم قرار بگیرم خونه ی خودم، قلبم میریزه بهم اینجوری. و فقط خواستم بگم ما رو دعا کنید و از خدا برامون طلب کنید منزلی نیکو، میخاستم برم مزار آقا سلمانتون و بگم دعامون کنن و ان شاءالله میرم، شما هم ما رو یادتون نره، البته همیشه و درهمه حال ما و بچه هامون را محروم نکنید از دعای خیرتون. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله به بهترین نحو در بهترین شرایط قرار بگیرید و با آرامش کامل همواره بودن خود را به وسعت بیکرانه ذاتیاش احساس کنید. موفق باشید
استاد عزیزم سلام: من ظاهراً زندگی فردی خوبی دارم. ۲۶ سالهام، ازدواج خوبی کردهام، باردارم، در حال نوشتن پایاننامه ارشد در رشتهای که دوست دارم هستم، در حوزهای که مورد علاقه ام هست و مفید میدانم مشغول به کارم، از نوجوانی فعالیتهای فرهنگی و علمی داشتهام و... . اما در باطن، آدم پوچ شکستخوردهای هستم که هیچ چشماندازی مرا به ذوق نمیآورد. همهچیز دنیا مثل تیر در قلبم فرو میرود. سختی های این عالم را نمیتوانم تحمل کنم. دوست دارم بمیرم ولی دوست ندارم جهان بعد از مرگی باشد. از وجود داشتن خودم ناراحتم. چون میدانم حتی اگر بمیرم هم از رنج کشیدن راحت نمیشوم. بارها و بارها و بارها آرزو کردهام که کاش خاک بودهام! من نمیتوانم در این دنیا انسان باشم. من نمیتوانم بار امانت خدا را به دوش بکشم. من خستهام. جانی برای تلاش کردن ندارم. هیچ لذتی در این دنیا نیست که مرا سر شوق بیاورد. خوشیهایم لحظهای و سطحی است. مدتها برای امام زمان نامه مینوشتم و جواب میگرفتم و از لذت شنیده شدن سرمست بودم. اما حالا دیگر به آن دنیایی که سختی های اینجا را میشود به خاطر شیرینیهای آنجا تحمل کرد راهی ندارم. دیگر نامه نوشتن به امام هم به من حس شنیده شدن نمیدهد. استاد! من کسی بودم که آدمها وقتی بیانگیزه میشدند به من پناه میآوردند. من روزهای دبیرستانم را با نامه شهید بیضایی و سوختن در آتش خیال مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور میگذراندم.من توی سرمای زمستان لباس گرم نمیپوشیدم چون شنیده بودم سوریه خیلی سرد است و میخواستم از راه دور همدرد مجاهدان راه خدا باشم. من با شیخ زکزاکی گریه میکردم. من قید سهمیه استعداد درخشان برای ورود به ارشد را زدم و یک سال پشت کنکور ماندم چون فکر میکردم برای کمک به حکومت اسلامی باید در حوزه دیگری تخصص داشته باشم. من میخواستم شهید شوم و جز این عاقبت دیگری را برای خودم تصور نمیکردم. من... اما حالا برای صبحها بیدار شدن از خواب هم انگیزهای ندارم. من به دعای شما اعتقاد دارم. برای من دعا کنید و لطفا راهی به من نشان بدهید. ماندن در جهنم و پیدا نکردن راه خروج درد زیادی دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. همان طور که در جواب یکی از کار بران محترم عرض شد ،این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضور وارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه بنده آن است که عرایض مطرحشده در سوره «صف» را دنبال بفرمایید و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسانها تا همان کس و کسانی که نزدیکترینها به شما هستند و دورشان میپنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیکتربودنشان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. پیشنهاد بنده آن است که قسمت دوم مصاحبهای که با مجله «سوره» شد را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424
به نظر بنده اگر رفقا از طریق انقلاب اسلامی وارد روحیه آخرالزمانی خود نشوند، بالاخره نوعی نیستانگاری که مخصوص این تاریخ است، به سراغ آنها میآید. پیشنهاد میشود در ماه رمضان به کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی» همراه با شرح صوتی آن رجوع شود.
https://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA
موفق باشید
سلام استاد: اخیرا به لطف خداوند متعال، من شیوه صحیح دعا کردن رو یاد گرفتم، میخواستم بپرسم اینکه الان معرفت به شیوه صحیح دعا به لطف خداوند پیدا شده است، آیا شرایط خاصی یا نکاتی هست که باید رعایت کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیوه دعا آن است که ما در دعا با یگانهای که راز هستی ما را میداند و میداند هر کدام از ما سزاوار چه نوع صورتی از زندگی باید باشیم؛ روبهرو هستیم. با دعاهایی که انسانهای کامل یعنی ائمه معصومین «علیهمالسلام» به ما رساندهاند، این مسیر در مقابل انسان گشوده و گشودهتر میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: طبق استنباط بنده در خصوص علت خلقت با توجه به آیه شریفه وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ عبادت هست و این عبادت طبیعتا نماز و روزه و خمس و زکات و... که حداقل هایی هست که خداوندمتعال برای بنده خود تکلیف کرده نیست و منظور از عبادت برطرف کردن مشکلات بنده خدا و دستگیری ار بندگان خدا می باشد. خداوند متعال به هر انسان استعدادها و توانایی هایی داده و در مقابل این استعدادها نیازهایی رو در بعضی افراد ایجاد کرده، به طور مثال بنده مهندس عمران هستم و توانایی ساخت خانه را دارم و این استعداد و توانایی هست که خداوند متعال به من داده و در مقابل افرادی هستند که به خانه نیاز دارن و من با ساخت خانه برای این افراد هم خدمت به خلق کردم و عبادت کردم و مطابق روایات کار کردن مرد جهاد در راه خدا حساب میشود و هم به در آمد رسیدم. نظر شما را در رابطه با این موضوع جویا هستم آیا این تفکر صحیح است که اگر هر فرد مسیر استعداد خدایی خود را تقویت کند و خدماتی که به بندگان خدا میدهیم آیا به هدف نهایی خلقت میرسیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و در همین رابطه جناب سعدی میفرمایند:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بستهدار
ز طامات و دعوی زبان بستهدار
قدم باید اندر طریقت نَه دَم
که اصلی ندارد دمِ بیقدم
با توجه به آیه مذکور، اساساً عبادات وقتی در همه ابعاد آن صورت گیرد موجب هرچه بیشتر نزدیکشدن به خداوند و معرفت عمیقتر نسبت به خداوند میشود. موفق باشید
بسم الله. سلام علیکم حاج آقا: قلبم خیلی کینه داره، انگار مثل قابلمه های قدیمی که تهش غذا میچسبید و تا چند روز تمیز نمیشد شده، حتی در نسبت با بچه هامم این کینه ها اذیتم میکنه، انگار میخوام سرشونو جدا کنم. از بس کینه هام که از قبل بوده اذیتم میکنه. دلم میخاد یه چیزی بگم ای کاش عدم بودم
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان اهل تفکر باشد نسبت به دیگر انسانها اهل گشودگی میگردد. باید مشکل را با تفکر در معارفی مانند مباحث «معرفت نفس» و با تدبّر در قرآن حل نمود. در این مورد میتوانید به مباحث «معرفت نفس» و مباحث قرآنی که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: با نظر به «ذاتِ» درنده و خوی مکّار استکبار، حقیر احساس می کنم باز شدن باب مذاکرات با ایران صرفاً به این خاطر هست که دست ایران را زیر سنگ نگه دارند تا در این فرصت ایام مذاکرات، با تمام توان به حساب جبهه مقاومت (غزه و یمن و...) برسند!!😔 نظر حضرتعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با بصیرت رهبر معظم انقلاب نمیتوان چنین فکر کرد همانطور که در یکی از جوابها عرض شد نهایتاً از طریق این نوع مذاکرات میتوان نشان داد که تاریخِ استکبار با ادعای دوستیاش به کلّی به انتها رسیده است. جناب آقای دکتر سعدالله زارعی در یادداشت امروز کیهان تحت عنوان «تفاوت نگاه ما و آمریکا به مذاکره» نکات دقیقی را فرمودهاند که در جای خود قابل تأمّل است بخصوص در آخرین جملهای که میفرمایند: «اما البته واقعیت این است که هیچ نتیجهای منجر به تغییر دشمنی استکبار علیه مردم حقطلب ایران نمیشود و هیچ چیزی مردم ایران را به اشتباه نمیاندازد. موفق باشید
📽«فرصتِ روایت» بسم رب الزهرا 📌…در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود… رازِ خون را تنها اهل راز به جان می آزمایند و تو گو که چه کس را در زمان اینگونه میابی که چشم به راه باشد و گوش در انتظار ندای یار در قتلگاه دوست. فتح های ما را بین که رنگ بوی یاس و سرما و بن بست به خود گرفته اند و تو گویی هرگز خبری از دوست در میان مان نبوده است. و راستی را بی فتحِ روایت من و تو کدام فتح و کدام طلیعه و امید و آرمان را توان دید و میتوان برایش طبل و مارش فتح زد و آهنگ دوباره آزادی انسان را نواخت. جوانان ما طلیعه داران و پرچم داران دوباره فتحِ تاریخی اسلام در عصر امروز اند و اگر نبودند، تو بگو که طلیعه آینده انقلاب خمینی را در کدامین گواه و شاهد و آینه به نظاره مینشستیم. باید چشم شست و نظاره گر دوباره فتحِ روایت طلیعه داران قیام خمینی بود و دید که فتح و گشایش و پیروزی مبین دوباره اسلام در عصر امروز چگونه در زبان و روایت ما طلیعه خواهد یافت و هیمنه این بت و مجسمه، غول افیون و شرک و استکبار و ظلم جهان امروز با زبان و روایت ما فرو خواهد ریخت و میوه های شجره طیب انقلاب خمینی به اذنِ الله در زمان حیات ما به بار خواهد نشست و منتظران او چگونه بشر جدید را به رنگ زبانِ سرخِ روایت، آماده تولد و طلوع دوباره انسان خواهند کرد. دوباره به دیدار او برویم و راه را به تفصیل حضورمان در آینۀ روایت او از ما باز جوییم که او مبشر صبح کربلایِ ماست و زبان و روایتش آیینۀ همه حضور ما در امروز و فردای ماست. همان او که سید و پیرِ راهبر ما در وصف او گفت: «چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند» همان او که همزبان و همسخن ایام غربت او، فیلسوف پیر ما بود و در فراقش گریست و شانه هایش را گرفتند و بیم مرگش را داشتند و در غمِ دوست گفت: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدم اش را هرگز» همان او که صدایش همیشه آشنا و گرما بخش جان های گمشده ماست و راهش بی شک همه تمنای حضور ما در امروزمان و زبان و قلمش رمز راز همه چگونگی حضور ما در فردایمان آری سید شهیدان اهل قلم را میگوییم شهید آوینی عزیز همان صدای آشنا و معصوم و نجیب و محکم آقا مرتضیِ روایتِ فتح های جبهه های ما. دوباره به نظاره او بنشینیم و چشم و گوش به روایت او از ما بسپاریم تا فرصتِ روایت دوباره فتح را در فتحِ دوباره روایت و زبان یکدیگر بجوییم و حقیقت را به نظاره چشمانمان بگزاریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید آوینی همین یک جمله که فیلسوفِ پیرِ ما استاد داوری در موردش فرمودند، همۀ آن کاری است که ما باید به میان آوریم. جملهای که فرمودند: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدمش را هرگز». حقیقتاً اینطور نیست که عدم حضور شهید آوینی که ما را در خود سرگردان کرده، نبودنی باشد که نبودنِ یک شخص به حساب آید، نه! عدم حضور او که ان شاءالله هرگز پیش نمیآید، نبودنِ تاریخی است که در پیش است و به ظهور میآید و متولد میشود. و آن شهید بزرگوار با تمام وجود متذکر آن بود. نبودِ او را فراموش نمیکنیم زیرا توقف خود را از میانۀ این تاریخ نمیتوانیم فراموش کنیم و ما باز با آوینی است که تازه معنای نبودن آن را میفهمیم که چه اندازه به او نیاز داریم و این یعنی تولد دوبارۀ شهید آوینی. تولدی که با احساس نبودن او و با همراهی با کلمه کلمۀ او آغاز میشود تا سرگشتگان این کوی و برزن به مأوایی بیندیشند که تنها کلماتِ شاعرانه آن را در میخانۀ مطلوبِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» میگشاید. کلماتی که به گفتۀ استاد فردید از پندارها، ساخته نشده، قصّۀ دیدارها میباشد. و اینجا است که باز فردید و رازِ سر به مُهری که آوینی را منهای استاد فردید نمیتوان «فهم» کرد. و این، اولِ ماجراست. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: ببخشید در معرفتِ نفس، انسانی ورای جسم توصیف میشود. برهان نیز این است که در خواب، انسان بدون نیاز به جسم خودش را می یابد که هست پس انسان جسمش نیست. حال سؤال بنده اینجاست: ۱. اگر من همانم که در خوابم هستم، چرا هیچ اختیاری ندارم؟ ۲. چرا بدون هیچ دلیلی در عالم خواب منتقل می شوم بدون هیچ گونه اراده از خودم؟ با توجه به اینکه اراده داشتن در خواب باعث میشود که من خودم را حضورا حس کنم، ۳. راز پیدا کردن اراده در خواب چیست؟ این اولین قدم است برای بنده که این قضیهٔ «انسانِ ورای جسم» را حس کنم و حضوری ببینم، نه اینکه فقط بدانم؛ -دانستنی که هیچ یقینی برایم خلق نمی کند-. لطفا بفرمایید این اراده در عالم خواب چگونه بدست می آید؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در خواب تنها در اختیار ملکات و صور ذهنی و عاداتش میباشد. اراده به معنای آنکه در دنیا امری را تصور کنیم و سپس برای تحقق آن اراده نماییم، در خواب معنا ندارد زیرا همچنانکه عرض شد ما در خواب در اختیار تصورات و ملکات و عادات خود هستیم. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: چند سالیست مباحث شما را دنبال میکنم متاسفانه خیلی احساس پوچی میکنم. نه میتوانم از دنیا دل برگیرم نه از نظر اخروی به وظایفم عمل کرده ام، خیلی احساس بدی دارم، به نظرتون چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید این امر را طبیعی قلمداد کرد از آن جهت که به گفته جناب مولوی: «ای برادر عقل یک دم با خود آر / دَم به دَم در تو خزان است و بهار». امیدوار باشید که با حضور هرچه بیشتر در تاریخی که انقلاب اسلامی به نور توحید به ظهور آمده است، شعف و شوری سراغتان آید که آن را در شخصیت رهبر معظم انقلاب و امیدواری ایشان به مدد الهی مییابید. هنر ما در شکیبائی و صبری است که در متن دینداری باید پیشه کنیم، زیرا «پردههای دیده را داروی صبر / هم بسوزد هم نماید شرح صدر». موفق باشید