مگر قرار نبود نماز ما را از فحشا باز نگه دارد، مگر روزه نبود برای اینکه از لقمه بگذریم و به لقمان برسیم، پس کو؟ چرا هرچه رکوع و سجود بجا می آوریم چرا در مسیر اربعین که قرار میگیریم چرا روزه که میگیریم، تغییر حس نمی شود؟ و الله این درد کجا برم که نمازم بجا و روزه ام بجا و گناهانم نیز بجا!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه احساس میکنید باید در جای دیگری باشید و گناهان را تأیید نمیکنید را، ساده نگیرید. حتماً داستان دلسوخته اى که هر شب خدا را مى خواند و ذکر الله از دهان او نمى افتاد. در همه حال لفظ الله بر زبان داشت و یک دم از این ذکر، نمى آسود. شنیدهاید که شبى شیطان به سراغش آمد و گفت: این همه الله را لبیک کو؟ چگونه او را این همه مى خوانى و هیچ پاسخ نمى شنوى؟ اگر در این ذکر، سودى بود، باید ندایى مى شنیدى و لبیکى مى آمد. مرد، شکسته دل شد و به خواب رفت. در خواب حضرت خضر را دید که به او مى گوید: چه شد که از ذکر بازماندى؟ گفت: همه عمر او را خواندم، هیچ پاسخ نشنیدم. اگر بر در کسى چند بار بکوبند، پاسخى شنوند. من سال ها است که الله مى گویم و لبیک نمى شنوم. ترسم که مرا از خود رانده باشد و سزاوار لبیک نباشم. خضر گفت: هرگاه که او را خواندى، او تو را پاسخ گفته است. گفت: چگونه؟ گفت: همین که او را مى خوانى، او تو را حال و توفیق داده است که باز بیایى و الله بگویى. آن الله گفتن هاى تو، لبیک هاى خدا است. اگر رد باب بودى، آن توفیق نمى یافتى که باز آیى و باز او را بخوانى. بدان که اگر در دل تو سوز و دردى است، آن سوز و گدازها، همان فرستادگان خدا هستند که از جانب خدا تو را پاسخ مى گویند و به درگاه او مى کشانند. و جناب مولوی آن مطلب را به این صورت مطرح کرده است:
گفت آن الله تو لبیک ماست / آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
ترس و عشق تو کمند لطف ماست / زیر هر یا رب تو لبیک هاست
موفق باشید
سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ببخشید استاد، چند وقتی هست گرفتار نوعی فکر خیلی بد و وحشتناک شدم، فکری که نوعی توهین به دین میشه، که حتی نمیخوام به زبان بیارم، استاد این فکر زندگی منو مختل کرده، هیچ کاری نمیتونم بکنم، از هیچ چیزی نمیتونم لذت ببرم، من چندین سال بود هر شب قرآن میخوندم، الان توی این چند وقت با استرس قرآن میخونم، پاهام میلرزه، استاد نمیدونم وسواس فکری هست یا شیطان داره به شدت آزارم میده، فکر میکنم خدا به خاطر این فکر وحشتناک سخت مجازاتم میکنه و نمیخوام آدم بدی باشم، همه ی وجودم درد شده، و با هیچ کس نمیتونم راجع بهش صحبت کنم، فقط میخوام خودم رو بکشم که دیگه از دست این فکر راحت بشم، حتی نمیدونم از کجا اومد به یکباره، ولی نمیخوام یک وقت این فکر غلبه کنه و مسلمانی ام را بگیره، استاد برای آخرین امید ها به شما مراجعه کردم که راهکاری بهم بدین تا شاید از شر این افکار خلاص بشم، فقط با یک نفر صحبت کرده بودم و ایشون گفتند چون داری در یک مرحله ای پیش میری شیطان آزار میرسونه، چون در زمان قبل از این فکر صوت های معاد شما رو گوش میدادم، واقعا خودم حس میکردم تغیری هرچند کوچک داره ایجاد میشه، نمیدونم شایدم با گناه های خودم این فکر زشت ایجاد شده، ولی خواهش میکنم کمکم کنید استاد، واقعا مستاصل شدم و حاضرم جانم را بدم ولی خوب بشم، ۱۱ تا چهار قل هم خوندم، ولی نمیدونم ... دیگه خیلی دارم ناامید میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضوروارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه آن است که جزوه «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سرّی از اسرار تاریخی ما» را مطالعه فرمایید و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسانها تا همان کس و کسانی که نزدیکترینها به شما هستند و دورشان میپنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیکتربودنشان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. بنابراین جای یأس نیست، جای امیدواری و پایداریِ بیشتر است در راهی که از طریق انقلاب اسلامی پیش آمده است. در محضر شهدا حاضر شوید و به آنها قول دهید ما راهی را که با شما در پیش گرفتهایم، آمدهایم که بگوییم تا آخر هستیم. نسبت به معارف عمیق قرآنی نیز حساس باشید تا جهانی بسی گستردهتر در مقابلتان گشوده شود، جهانی که به گفته مقام معظم رهبری به قلّهها نظر بیندازیم. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: حدیثی از امام کاظم علیه السلام هست که میفرمایند به اخلاص کامل نمی رسد کسی که با تعریف کردن مردم از اون خوشحال شود و با بدی گفتن در موردش ناراحت میشود. استاد من خیلی زود رنج هستم و کارهامم برای رضای خدا انجام میدم ولی مشمول حدیث بالا هم میشوم. اگر کسی باهام بحث کنه همینجور تا چند ساعت یا چند روز خود خوری میکنم و از این صفت رذیله کلافه هستم. اگه میشه راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با حضور در معارف توحیدی و الهی و استمرار در عبادات به لطف الهی آن حالتی که حضرت میفرمایند به مرور پیش میآید عمده صبر و شکیبایی در مسیر دینداری است آنهم در همه ابعاد آن. مگر حاج قاسم سلیمانی از همان ابتدا، حاج قاسم سلیمانی شد آنطور که جناب آقای سعدا لله زارعی در روزنامه کیهان در مقاله خوبشان تحت عنوان «سلیمانی، انسان مسلمان در تراز جمهوری اسلامی» مطرح میکنند. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به صحبت های زیاد و خوبی که از دو شخصیت امام خمینی رحمهالله علیه و شخصیت هایدگر از شما شنیدم و دیدم، اگر در نهایت بخواهیم از استاد طاهرزاده که با این دو شخصیت و تفکر دمخور بوده اند سوال کنیم که به نظرتان اگر حضرت امام بخواهند از تفکر هایدگر استفاده و بهره ببرند، به نظرتان حضرت امام کدام قسمت و چه چیز از تفکر هایدگر را واقعا میپسندند و در مسیر توحید و این انقلاب از تفکر هایدگر بهره میبرند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حضرت امام با سعه شخصیتی که در معارف الهی دارا هستند و فهمی که از انسان دارند، نیاز به هایدگر و امثال او ندارند. ولی ما میتوانیم با مواجهه با بحث «دازاین» هایدگر برای تبیین عقل بشر جدید، روشنتر مباحث انسانشناسی را مطرح کنیم. ولی آن را در بستر تاریخیِ خود باید دنبال کنیم. اینجا بود که از عظمت کار حضرت امام یاد شد که چگونه ما را متذکر جلد هشتم و نهم «اسفار» کرد که نوعی حضور در خود است. آری! و در دل همین حضور در خود، او در خودش از انقلاب اسلامی برای ما سخن گفت و انقلاب اسلامی یعنی حضور در نزد خود به وسعت حضور در نزد همه انسانیتی که بنا است وسعت آخرالزمانی خود را در خود تجربه کند ، تا جهان در نزد او باشد و او در نزد جهان. اینجا است که دنیای دوگانه ابژه و سوبژه فرو میریزد. از انسان چیست که کانت به میان آورد و از دازاینی که هایدگر متذکر شد؛ خود را در ادامه، در انقلاب اسلامی می توان دنبال کرد. انقلاب اسلامی «راه » است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کمتری است. موفق باشید
سلام علیکم آقای طاهرزاده: چکار کنیم با اینکه میدانیم عصبانیت لشگر عظیم شیطان است باز هم عامدانه غضب میکنیم بالاخص موقع درس و مشق فرزند، بنده بچه هایی دارم بسیار پر زحمت، جایی جا ندارم بخاطر اینکه بچه هام یکجا نمیشینند و الحمدالله بسیار فعالیت و پرجنب و جوش هستند. دلم برایشان میسوزد که مادری چون من دارند، دارم بهشون ظلم میکنم با عصبانیتم، خیلی دوست دارم قوه ی کنترلم بالا بره و به هیچ وجه از جا کنده نشم، حرفای صحیح درباره ی غضب زیاد شنیدم اما یک نسخه ی قوی و ۱۰۰ درصد میخواهم آقای طاهرزاده که برای همیشه با غضبم خداحافظی کنم، بسیار ناراحتم از خودم چون شیطان از همین طریق پشتم را خاک کرده، از شما نسخه میخواهم هم برای این رذیله ی جانکاه هم برای تربیت والدین نسبت به رفتارهای فرزندان زیر ۷ سال.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود فرصتی را جهت مطالعه کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» قرار دهید خوب است. شرح صوتی آن را میتوانید از جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 بگیرید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: چند وقتی است به این آیات قران فکر میکنم که در آخرشان میفرمایند «و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» میخواستم بدانم این خوف و این حزنی که از این افراد برداشته میشه از چه نوعی هست و این افراد دقیقا چه کسانی هستند، آیا آدم های عادی هم روزی میتوانند در این جایگاه قرار بگیرند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با رجوع به توحید الهی، با غفّاریت خداوند، حُزنی که ناشی از کوتاهیهای گذشته است، برطرف میشود و با هدایت الهی انسان در راهی قدم خواهد گذاشت که خوفی در آن نخواهد بود و با امیدواریِ هرچه بیشتر کار را ادامه میدهد. موفق باشید
با سلام: از طرف چند جوان، خدمت استاد عرض ادب میکنم شاید دغدغه ای که امروز از زبان خودم و از درد دل دوستان هم سن و سالم با شما میکنم دغدغه اغلب جوانهای این نسل باشد. در هنگامه کار که میرسد، کاردانی و شناخت اولویت برای بنده سخت می شود یعنی توانایی تشخیص صحیح بهترین فعل را از دست می دهم. حتی قبل از این مرحله، مسئله های نوین را هم به طور واضحی درک نمیکنم و دقیق نمیدانم که بشر کنونی چه مسائلی دارد. در درجه سوم نمیدانم که در حد و اندازه یک انسانی که در عالم آخرالزمان است - با آنهمه پتانسیل و با آنهمه توانایی اللهی بالقوه- چگونه باید عمل کنم و چگونه در حوزه کاری خودم به طور صحیحی ظاهر بشوم! در صورتیکه اگر بتوانم مسئله را خوب درک کنم به احتمال زیاد در حد خودم میتوانم در آن مسئله اثرگذار باشم. ما کارهای زیادی شاید در طول روز انجام بدهیم اما اینکه این کار بنده چقدر در پیشروی در حل مسائل بشری سهیم است یا اینکه اصلا تاثیر دارد یا نه ذهنم را مشغول کرده است. آیا راهکاری هست که یک انسان مسئله شناس خوبی بشود و بتواند به طور کافی نقش خود را در حل آن مسئله ایفا کند؟ در ذهنم هست که حتی این مسئله شناسی به امور غیبی نیز میتواند وابسته باشد همانند الهامات اللهی بر قلب مؤمنین. لطفا راهنمایمان باشید. با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که مدتی با قرآن از طریق تفسیر قیّم المیزان مأنوس شوید، به لطف الهی مأمنی که اگر در آن قرار گیرید؛ احساس وجود و حضور و تأثیر میکنید، پیش میآید. عجله نکنید. قرآن، دریای وسیعی است که میتوانید در آن گوهرهای بیحسابی بهدست آورید. موفق باشید
با سلام: در رابطه با سوال ۳۳۴۳۱ من به کتاب معاد شما مراجعه کردم اما مطلبی به عنوان (دوگانگی صورت و معنا) پیدا نکردم. لطفاً دقیق تر راهنمایی بفرمایید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع یگانگی صورت و معنا از مباحث بسیار مهمی است که در صورت درک مقام برزخی و قیامتی انسان روشن میگردد و چنانچه مایل باشید در این موارد قدم بزنید؛ باید تمام بحث کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّیترین زندگی» همراه با ۷۵ جلسه شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید تا موضوع برایتان معنا پیدا کند. موضوعی نیست که با یک سؤال و جواب و یا با یک تیتر و عنوان بتوانید چیزی از آن بیابید. موفق باشید
اگر درباره مسئله توحید، بر سر دوراهی قرار گرفتم که عقل چیزی می گوید و نقل (حدیث) چیز دیگری میگوید و با هم قابل جمع نیستند، من باید عقل را انتخاب کنم یا نقل را؟ ممنونم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما دین خدا را بر اساس عقلمان میفهمیم و رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مقامشان مقامِ عقل است، مگر میشود در چنین دینی، امری مقابل عقل در میان باشد؟ موفق باشید
سلام: در قسمتهای آخر فص شیثی فرمودید بعد از آنکه آن خواهر و برادر از نسل حجت خدا به دنیا میان و بعدش از دنیا میرن دیگه حجتی بر روی زمین نمی ماند و آنوقت مردم رذائل حیوانی پیدا میکنند و دیگر کسی متولد نمیشود و... ولی قبلا جای دیگری فرموده بودید اگر زمین از از حجت خدا خالی شود اصلا زمین یا عالم ارض باقی نمیماند که کسی روی آن باشد و فرزندی متولد نشود. لطفا توضیح فرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور ابن عربی همان است که آثار نابودی زمین در چنین شرایطی فراهم می شود و از بینرفتن زمین به جهت عدم حضور حجت خدا به همین معنا است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: استاد من حدود ۲۱ سال سن دارم و امشب (شب تاسوعا) به نور حضرت ابوالفضل یک دغدغه ای به ذهنم آمد که به شما عرض میکنم. یک حسی به من القا شد که حس میکنم ( با توجه به قرائن و شواهد) تمام ابعاد وجودی ام در حجاب اکبر قرار گرفته است و از یک زمانی به بعد رشد نکرده اند، بخواهم برایتان واضح بگویم؛ اینست که بعدهای مختلفم مانند دانه ای میماند که هنوز سر از خاک بر نیاورده است، مثلاً رشد فردی، اجتماعی، فهم، عقل، روح، دید، نگاه، بیان، حتی جسم و رشد علمی، معنوی، و هر چیزی که فکرش را بکنید که در معرض رشد قرار دارند، متوقف شده اند و وارد یک حجابی شده اند که نه میدانم سببش چیست و نه میدانم اسباب رفع آن چه می تواند باشد!! یک حس خیلی ضعیفی که دارم، اینست که حس میکنم آن دانه که هنوز سر از خاک بر نیاورده، دائماً درحال ریشه دوانی است واقعاً از جهاتی که درکشان میکنم و عرض کردم، (به خصوص رابطه اجتماعی که نمیتوانم ارتباط برقرار کنم) در تنگنای سختی هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این موارد به قبض و بسطِ روح خودتان بیندیشید و اینکه انسان در هر دو حال میتواند با رعایت دستورات الهی راه خود را به سوی خدا بگشاید. و در همین رابطه تقویت ابعاد معرفتی از یک طرف و ابعاد سیاسی مثل حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به میان آمده است از طرف دیگر، کار ساز است. موفق باشید
استاد گرامی سلام: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات پرسش و پاسخ شماره 32644 در خصوص مسکن را مطالعه کردم. قصد دارم مورد دیگری از فاسد بودن اقتصاد در این کشور را با یک مثال بیان کنم. امسال نرخ دیه در ماه های عادی ۶۰۰ میلیون و در ماه های حرام ۸۰۰ میلیون اعلام شده. حقوق بنده حدود ۶ میلیون تومان است. حداقل یکی از بانک هایی که سراغ دارم سالیانه ۲۰ درصد به سپرده ها سود پرداخت می کند. حساب کردم اگر بنده در اثر تصادف فوت کنم و ۶۰۰ میلیون دیه به خانواده ام بدهند ماهیانه ۱۰ میلیون از طریق سود بانکی می توانند درآمد داشته باشند ضمن این که یک نانخور هم کم شده است. (اگر در ماه حرام این اتفاق بیفتد که چه بهتر). پس نتیجه می گیریم شرایط اقتصادی طوری شده که مرده بودن بنده بهتر از زنده بودنم است. این موضوع ناشی از ناهماهنگی در افزایش نرخ ها و قیمت هاست. نرخ تورم را امسال حدود ۴۳ درصد اعلام کرده اند بعد به عنوان مثال نرخ دیه را بر اساس تورم ۲۵ درصد اضافه می کنند. کرایه های حمل و نقل را ۲۵ درصد اضافه می کنند. کتاب های درسی را ۲۲ درصد گران می کنند و نوبت به حقوق کارمند بدبخت که می رسد ۱۰ درصد اضافه می شود. معلوم است وقتی اجاره خانه ۲۵ درصد اضافه شود ولی حقوق ۱۰ درصد مشکل مسکن ایجاد می شود. مورد دیگر که هزینه سنگینی بر دوش خانواده ها گذاشته موضوع تحصیل است که قرار بود رایگان باشد. (ایجاد مدارس غیرانتفاعی و شهریه گرفتن مدارس دولتی) آموزش و پرورش که مهمترین نهاد و آینده ساز کشور است پولی شده و قسمت پرورش آن هم عملا تعطیل شده و فقط به آموزش و پر کردن ذهن بچه ها با مقداری اطلاعات توجه می شود. الان هم وضعیت طوری شده که هر گروهی تجمع کند به خواسته شان می رسند مثل معلمان و هر کس ساکت باشد گمان می کنند از وضعیت راضی است. اصلا قوانین و تئوری های اقتصادی در این کشور به چالش کشیده شده. به عنوان مثال بحث عرضه و تقاضا و تاثیر آن بر قیمت ها. مثلا اگر تقاضا برای جنسی کم شود و مردم همه با هم آن جنس را نخرند نمی توانی امید داشته باشی که قیمت آن جنس پایین بیاید یا مثلا رهبر معظم انقلاب واردات لوازم خانگی را ممنوع کردند تا تولید داخلی افزایش و قیمت ها کاهش یابد ولی دیدیم که اینطور نشد. خلاصه با این وضعیت امیدی به آینده انقلاب نیست. اگر قرار بود درست شود ۴۳ سال زمان کمی نیست. اگر هم بفرمایید علت تحریم هاست باید پرسید چگونه بعد از ۴۳ سال شعار نه شرقی نه غربی تحریم ها به این شدت اثرگذار است؟ با عرض پوزش برای تصدیع اوقات جنابعالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. آری! ما هستیم و معضلاتی که در پیشِ رو داریم. بنده سالهای پیش متوجه این امور شدم و به همین جهت چاره کار برای رفع این معضلات را فعالیتهای فرهنگی در بستر انقلاب اسلامی یافتم و از این جهت به آینده امید دارم که امکان عبور از این معضلات، تنها و تنها از طریق انقلاب اسلامی و ادامه روحیه انقلاب اسلامی ممکن است. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: بنده شاغل و حقوق بگیرم خیلی دوست دارم به غزه کمک کنم اما همسرم رضایت ندارن. منم از این قضیه ناراحتم دلم میخواد حالا که هیچ کاری از دستم برای کودکان غزه برنمیاد حداقل مبلغی بعنوان کمک بدهم. چندبار مبالغی پرداخت کردم اما اگر بخواهم مبالغ بیشتری بدهم همسرم خیلی مخالفت میکنن. به نظرتون چیکار کنم؟ خانمها برای خرج حقوقشون باید از همسرشون اجازه بگیرن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که قرآن میفرماید و فقهای محترم مدّ نظر دارند که: «.. لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» (نساء/۳۲) براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است، و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است. و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست. با توجه به این مورد حقوقی که زنان با تلاش خود به دست میآورند، مربوط به خودشان است و اختیار آن را دارند که هر طور خواستند خرج کنند. آری! بهتر آن است که در فضای یگانگی خانه، نوعی هماهنگی باشد ولی این بدان معنا نیست که زنان اختیار مال خود را نداشته باشند. حتی آن پولی که مرد به همسرش میبخشد خود آن زن اختیار دارد که هرطور خواست آن را مصرف کند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: خاک پای کاربران این سایت توتیای چشم من حقیر. از محضر استاد بزرگوار اجازه میخواهم تذکری را به «برخی» از عزیزان تقدیم کنم: در گفتوگو ها کافی است متوجه نقص های خودمان باشیم و خود را حقیقت محض و مالک حقیقت نپنداریم. و نخواهیم نظر خود را بر دیگری تحمیل کنیم. بلکه فقط باید به دنبال گفت و گو و تبادلنظر باشیم و لاغیر. آن گاه منتظر باشیم تا به تعبیر افلاطون حقیقت از ساحت خودش نازل شود و طرفین گفت و گو را در بر بگیرد و در خودش غرق کند. از قول افلاطون نقل شده است: «بگذار اکنون بحث نکنیم که تو راست میگویی یا من، بلکه دست در دست حقیقتی نهیم که قرار است در پایان گفتگو خود را به ما نشان دهد». هر کدام از طرفینِ گفت و گو، ممکن است به اضلاعی از حقیقت دسترسی داشته باشند که با در کنار هم قرار گرفتن نظرات، افق جامعی ظهور می کند. پس باید با نهایت آرامش و گشودگی و ادب وارد میدان گفت و گوها شد. چون به قول اندیشمندان خبرهایی در عالم هست که جز از دریچه گفت و گو خود را آشکار نمی کنند. فضای تفکر، نیاز به آرامشی خاص دارد تا تفکر طلوع کند و همگان را دربربگیرد. ما در گفت و گوها نباید صرفاً به دنبال شکست طرف مقابل باشیم. بلکه باید منتظر ظهور چیزی باشیم که نیست و با گفت و گو و دیالوگ ظهور می کند. تفکر پرنده ای است که با کوچک ترین کدورت و تکان و بی حرمتی از جانبِ طرفینِ گفت و گو، از روی سر ما پرواز می کند و همه را در بی فکری خود تنها می گذارد و وقتی فضا را در نهایت آرامش و طلب و طمأنینه و ادب دید به سراغ ما می آید و روی سرمان می نشیند و ما را در «وقتی» خاص وارد می کند. عذرخواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این تذکر مهم است و اگر اهمیت آن را افلاطون بزرگ در آن زمان تا این اندازه با اهمیت میداند؛ خدا میداند امروز ضرورت رعایت آن صدها برابر شده تا آنجایی که در این زمانه گویا حقیقت، تنها از طریق گفتگو رُخ مینمایاند. ای کاش ما به این مرحله از تاریخ برسیم که هر کدام با گفتگو با طرف مقابل افقی مقابل او بگشاییم تا از آن طریق، خودش با نظر به آن افق منتظر ظهور حقیقت باشد و در چنین فضایی ما قسمت و پرسش و پاسخ سایت را معنا کردهایم و این غیر از آن است که کاربران محترم گمان کنند آنچه گفتهایم آخرین حرف است. در حالیکه امیدواریم در دل فضای گفتگویی که پیش آمده؛ هرکس برای درک حقیقت بیندیشد. موفق باشید
سلام استاد: یه مدت من زیاد افکار غلطی نسبت به امور جنسی داشتم. الان بشدت پشیمانم. میترسم قیافه برزخی بنده بد شده باشد و بمیرم و بی آبرو شوم و در پیشگاه امامان و خدا تا ابد شرمنده بمانم. یا اگرخدا من را کلا نبخشد چی؟ مدام خود را سرزنش میکنم. عذاب وجدان دارم. و مدام گریه میکنم. بی نمازی ها داشتم. خشم و بد دهنی. سوء ظن به همسرم. اصلا یه روح آشفته که بهتره نگم چطور آدمی (هیولا) بودم!! . معلوم نیست چه چهره و بدن قیامتی برای خود ساخته ام. آیا با یه توبه ما سریع برمیگردیم به یک بدن برزخی و قیامتی خوب؟ یا زمان میبرد که بدن بد ما به خوب تبدیل شود؟ ذکری راهی نمازی چیزی نداره؟ دارم دیونه تر میشم از این افکار. عده ای هم که این وسط اذیت شدن. میگن هرگز نمیبخشیمت. که دیگر حال من رو بد از بدتر میکنه حرفاشون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عظمت توبه با نظر به سیره انسانهای کامل همچون علی «علیهالسلام» غوغا میکند و بهکلّی شخصیت انسان را تغییر میدهد و جهان و ساحت او را متفاوت میگرداند؛ وقتی انسان در میدان توبه همچنان خود را حاضر نگه دارد. ملاحظه نکردهاید معجزه توبه را که چگونه از آن «حرّ»، حرّی ساخت که به گفته حضرت صادق «علیهالسلام» أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ اَلْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اُسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً كَمَا كَانَ يُوسُفُ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَمِينُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ لَمْ يَضْرُرْ حُرِّيَّتَهُ أَنِ اُسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ اَلْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اَللَّهُ عَلَيْهِ فَجَعَلَ اَلْجَبَّارَ اَلْعَاتِيَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ كَانَ لَهُ مَالِكاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ كَذَلِكَ اَلصَّبْرُ يُعْقِبُ خَيْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى اَلصَّبْرِ تُوجَرُوا .
آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است اگر گرفتارى برايش پيش آيد، صبر كند، و اگر مصيبتها بر سرش ريزد، او را شكسته نكند، اگر چه اسير شود و مغلوب گردد و سختى جايگزين آسايشش شود، چنان كه يوسف صديق امين صلوات اللّه عليه را بردگى و مغلوبيت و اسارت زيان نبخشيد، و تاريكى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زيانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سركش را بنده او كرد، بعد از آنكه مالك او بود، خدا او را برسالت فرستاد و بسبب او به امتى رحم كرد، صبر اين چنين است، و خير در پى دارد، پس شكيبا باشيد و دل بشكيبائى دهيد تا پاداش بينيد.
و این به جهت آن بود که در منظر خود، شخصیت امام حسین «علیهالسلام» را احساس کرد و دید باید کسِ دیگری باشد. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید: درود بر شما: میخواستیم بدانیم که آیا واقعا، جناب مرحوم ابن عربی، مبشره ای که مشاهده نمودند حقیقت دارد؟ یعنی آیا حقیقتا خود شخص پیامبر مهربانی به ایشان کتاب شریف فصوص را داده و تصمیم بر نشر آن داشتند؟ تشکر. اجرکم عندالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: از عمق معارفی که در «فصوص الحکم» نهفته است میتوان احتمال داد آن مبشّره، صادق باشد بخصوص که علمایی همچون حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و علامه طباطبایی «رحمتاللهعلیه» نیز توجه خاصی به ابن عربی دارند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: نظرتان راجع به این برداشت را مرحمت بفرمایید. خداوند متعال در سوره مائده یکی از مهمترین سنت های خود را به مذهبی ها متذکر می شود، اینکه جایگاهی را که میخواهند باید ببینند که آیا تقوای کافی را برای آن جایگاه دارند یا نه! داستان از این قرار است که قابیل و هابیل (علیه السلام) برای مشخص شدن جایگاه خلافت خداوند، قربانی هایی به درگاه او بردند، نشانه قبولی قربانی آتش گرفتن هدیه بود، و هدیه قابیل پذیرفته نشد مشخص شد که خلیفه خدا در روی زمین هابیل علیه السلام است، قابیل از این موضوع ناراحت شده و به هابیل گفت تو را خواهم کشت برای به دست آوردن این جایگاه. هابیل گفت من برای قتل تو برنامه ریزی نمیکنم ولی طوری برنامه ریزی می کنم که گناه تو در جامعه و در تاریخ بماند و تو نتوانی خود را ادامه دهی، قابیل هابیل را کشت و در جایگاه او نشست فکر می کرد آن جایگاه را صاحب شده است، خداوند به خاطر اینکه جامعه از هدایت محروم نماند هدیه به حضرت آدم داد بنام شیث (علیه السلام) «فبعث الله غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف سواة اخیه قال یا ویلتی اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب فاواری سواة اخی فاصبح من النادمین» خداوند؛ غرابی یعنی یک تمدن ساز و یا بانگ زننده را مبعوث کرد تا جایگاه خالی برادر را پرکند وقتی قابیل این جانشین بحق را دید فهمید که جانشین خوبی به جای برادر خود نبوده است و نتوانسته جایگاه او را بگیرد واز نادمین شد، چون تلاش خود را بیهوده یافت، این درس عبرتی برای تمام مذهبی های دوران هست. اینکه وقتی توان بزرگان را ندارند اقدام به گرفتن جایگاه آنها نکنند. بهمین خاطر حضرت امام رحمت الله علیه فرمودند: ولی فقیه باید کشف شود، ببینید چه کسی را خدا برای این کار برگزیده است و بقیه به او تمکین کنند. در جایگاه های دیگر هم باید توجه شود که خداوند چه کسی را برای این زمانه تربیت کرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. آری! انسان باید متوجه عنایات الهی به دیگر انسانها شود و بپذیرد خداوند هرکسی را برای کاری و وظیفهای میپروراند و هنر ما آن میباشد که توفیقات هرکس را درک کنیم به جای آنکه آن را انکار نماییم و یا نسبت به آن توفیقات، حسادت بورزیم و چنانچه از توفیقاتی محروم شدهایم، ریشه آن را در خودمان جستجو کنیم و نه آنکه در انکار و نفیِ توفیقات دیگران بخواهیم خود را تثبیت نماییم. تازه مگر جز این است که هرکس توفیقاتش بیشتر است، مسئولیتاش بیشتر میباشد؟ موفق باشید
سلام استاد عزیز: خدا قوت. استاد چیکار کنم من با هیچ کس صلاح نمیرم، با خانواده، با همکاران، با همسرم و.... هرکسی که با من در ارتباط هست باهاشون دعوا دارم، همیشه اعصابم خورده، خیلی دقیق و نکته سنج هستم و اگر یه ذره ببینم کسی داره بهم ظلم میکنه سریع واکنش نشون میدم و کارم رو با دعوا پیش میبرم. بخاطر همین هم با کسی صلاح نمیرم. بخاطر همین همش دارم شغل عوض میکنم و تا الان نزدیک به ۳۰ شغل عوض کردم. کتاب معرفت نفس شما را هم خوندم ولی تاثیر نداشت. بعضی ها میگن با مزاجت رو معتدل کنی. لطفاً راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره به وجه انسانیِ انسانها نظر کنید زیرا آنها حتی آن موقعی که اشتباه میکنند، در وجه انسانی خود به دنبال حقیقتاند. یکی از نکاتی که در دستورات دینی بدان تأکید شده، «اغماض» است نسبت به اعمال انسانها، بهخصوص اغماض نسبت به اعمال مؤمنین، زیرا اراده اصلی انسانها، اراده به سوی حق است و در همین فضا بحث «تغافل» یا نادیدهگرفتن ضعفهای افراد به میان میآید. از حضرت علی (علیه السلام) داریم که: «وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ» به درستی که نیمی از رفتار عاقل تحمل و نیمی از رفتار او نادیدهگرفتن است و یا میفرمایند: «أشرَفُ أخلاقِ الكريمِ تَغافُلُهُ عَمّا يَعلَمُ» برترین اخلاقِ انسان بزرگوار، نادیدهگرفتن آن چیزی است که میداند. امری که در شهید حاج قاسم سلیمانی به وضوح ملاحظه میکردید و برای ادامه انقلاب اسلامی نیاز داریم این روحیه را در جامعه و در خود رشد دهیم به همان معنایی که اقیانوس، آبهای گِلآلود را در بر میگیرد و آلودگیهای آن را فرو میگذارد و آب را در آغوش میگیرد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ناظر به کتاب فاخر «انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان» برداشتهایی به ذهن این حقیر رسیده با حضرتعالی در میان میگذارم که اگر نکتهای هست ما را مستفیض فرمایید. بنده در این کتاب هیچ تضاد و تناقضی با مطالب قبلی شما ندیدم. و از اینکه برخی از حضار محترم سخن از تغییر استاد طاهرزاده مطرح میکردند تعجب میکردم. چرا که شما معتقدید «انقلاب اسلامی همچون روحی است که در کالبد یا جنینِ جهان مدرن و اندیشه های تجلی یافته و آن را دربرگرفته». و از این طریق تمام جهان مدرن با تمام مظاهرش میتواند در اختیار و در قبضه روح انقلاب اسلامی قرار بگیرد و جلو برود. و همه چیز رنگ و رویی توحیدی و قدسی به خود بگیرد. کافی است بشریت متذکر این حضور تاریخی و توحیدی از طریق انقلاب اسلامی بشود و از این طریق وارد جاده و مسیری مقدس و پرامید و آیندهداری بشود که همواره به سوی او گشوده و در تجلی و در تابش و وزیدن هست. مثل کاری که در عرصههای اجتماعی و نظامی و فضای مجازی در حال رخ دادن است. حضور انقلاب اسلامی در عرصه نظامی و مجازی با رویکرد توحیدی و نفی کفر و استکبار است. در حالیکه جهان غرب و استکبار و استعمار، هدفش از این موارد سیطره و سلطه جویی و بسط نیهیلیسم در جهان است. حال انقلاب اسلامی به عنوان «طلوع جهانی بین دو جهان»، همچون روحی آمده تا این خلأ عظیمی که در جهان مدرن وجود دارد را برطرف کند. لذا نه از خرد مدرن فاصله میگیرد و نه هضم آن میشود. درست مثل حضور نفس ناطقه در بدن. که نه بیرون از بدن است و نه درون بدن! و این رخداد تاریخی و جهان بین دو جهان، همچنان ادامه خواهد داشت تا زمانی که انقلاب اسلامی به کمال خودش برسد و از این بدن (جهان مدرن) به کلی بینیاز شود. و عصر «ظهور تامّهی» حضرت مهدی «عجلّ الله تعالی فرجه الشریف» با خصوصیات خاص خودش فرا برسد. البته نه اینکه قبل از ظهور تامّه، از مراتب نازله و از تجلیات خورشید ظهور تامّه حضرت از افق آینده بی بهره باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید آن عزیزانی که میفرمایند طاهرزاده تغییر کرده، انتظار دارند تا انقلاب اسلامی در همان محدوده اولیهاش میماند و ماها نیز در همان محدوده در آن مرحله متوقف میشدیم. در حالیکه این انقلاب اسلامی است که مانند یک انسان متولد میشود و همچنان رشد میکند تا به بلوغ خود نزدیک شود، بلوغی که بحمدلله جنابعالی بهخوبی تبیین نمودید. حقیقتاً همینطور است که میفرمایید. «حال انقلاب اسلامی به عنوان «طلوع جهانی بین دو جهان»، همچون روحی آمده تا این خلأ عظیمی که در جهان مدرن وجود دارد را برطرف کند. لذا نه از خرد مدرن فاصله میگیرد و نه هضم آن میشود.» آری! راز امیدواریِ رهبر معظم انقلاب دقیقاً همین نکته است که متوجه معنای جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی هستند که چگونه جای خود را در تاریخ آینده بشر جدید باز میکند زیرا ما با بشری روبهرو هستیم که در عین جهانیبودن بنا دارد از روح سکولاریته جهان مدرن به سوی هویت قدسی خود حرکت کند و این جز با ماهیت کلی انقلاب اسلامی که جهانی است بین دو جهان، محقق نمیشود. ای کاش عزیزانی که به انقلاب اسلامی اشکال میکنند و یا به ما خرده میگیرند که «چرا با توجه به ضعفهایی که در نظام اجرایی ما هست، از انقلاب اسلامی دفاع میکنیم؛» متوجه این امر تاریخی میشدند، امری که با حضور در آن، عملاً خود را ذیل اراده الهی در افق تاریخی انقلاب اسلامی احساس خواهند کرد و این همه معنای زندگی در این زمانه است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد:تحلیل وضعیت موجود به نظر می آید که شما سالیانی است که از این نظام و انقلاب دفاع نموده اید انقلابی که قداستش بیشتر در کتابها و تصورات و تخیلات ماست اما خروجی و ره آورد آن چه بوده فقری بر طرف شده؟ سطح فرهنگی مردم ارتقا یافته؟ بی عدالتی از بین رفته؟ استقلالی حاصل شده با وجود وابستگی به چین و روس؟ کدام آزادی حاصل شده؟ آیا مسئولین از صدر تا ذیل پاسخ گو هستند؟ نظام ما با کدام موازین دینی منطبق است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی در این موارد شده است. بحث در تاریخی است که برای عبور از جهان سکولاریته و برگشتِ معنا به انسان باید معنای تاریخی انقلاب اسلامی را در نظر گرفت و به همین جهت تأکید میشود در مکتب حاج قاسم سلیمانی، ما معتقدیم امکان عبور از مشکلاتی که میفرمایید در دل همین انقلاب ممکن است و راه دیگری در این تاریخ در مقابل ما نیست. ملاحظه کردید که جریان مقابل انقلاب اسلامی برای ما رئیس جمهوری مثل خانم مریم رجوی انتخاب میکند. آیا راهی غیر از آن داریم که برای گرفتارنشدن به آن تاریخ در دل انقلاب اسلامی حاضر باشیم؟ موفق باشید
سلام و رحمهالله خدمت استاد عزیز: إن شا الله توفیقتون روز افزون، یک مسئله ای که درحال حاضر درگیرش هستم و به شدت بنده رو آزرده و لحظات زندگی بنده رو فرسایشی و اضطراب آوار کرده، بنده دانشجو معلم سال آخر کارشناسی الهیات و طلبه پایه ۱ و از جهت مطالعاتی مقدار کمی رو مبانی اندیشه اسلامی، بحث های تربیتی و کلامی کار کردم اما از همه اینا که بگذریم از جنبه عمل درگیر یک کار تربیتی در مسجد و بسیج شدم روی یه تعداد قابل توجهی دانش آموز ابتدایی و راهنمایی که به قول آقای صفایی حائری عشق و دغدغه بود اما شور زیاد بدون تمرین میتونه کمر آدم رو با وجود عشق زیاد بشکنه و بنده الان مبتلا به همچین دردی شدم، دغدغه کار فرهنگی و تربیتی هست، انسی با این بچه ها گرفتیم اما واقعا کم آوردم و به دلیل عمق کم، علم کم، عدم درس خواندن درست و عدم ارتباط مستمر با یک بزرگتر، وجود عادت های بد و... باعث شده علاوه بر خودم که رشدم بسیار کم شده به نظرم با این وضعیت آینده این بچه چیز خوشایندی و پر ثمر نخواهد و نگران استمرار صحیح اینا هستم، از طرفی دلم می گوید غوره نشده مویز شدی باید کمی صبر میکردی تا به حد قابل قبولی برسی بعد دیگر سازی شروع میکردی و بهشدت به این اعتقاد دارم و به نظرم گرفتاری من سر اینه و به دلم هست گرفتاری ها رو ترک یا کم کنم و وقت بزارم بیشتر رو خودم از طرفی خسته از دچار روزمرگی شدن با این بچها و خسته و ناراحت از کارهای ابلاغی نمایشی و بعضاً به نظر من مطابق آنچه که در کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود، شما خواندم بسیج که صرفا دنبال کمیت، شتابزده بدون فکر و بحث های فرعی هستند تا حضور تاریخی گام دومی و.... از طرفی هم میگویم شاید ترک این بچه ها حالا که تونستی جمع کنی آنان را صلاح نیست اما از طرفی نمی دانم با آینده آنان چه کنم واحساس اینه است که اگه اولویت و مقدمه چیزی که میشه خودسازی برای انجام بشه این قضیه به لطف خدا حفظ و اساسا تربیت دست خداست ما ها چه کاره ایم؟! خلاصه مطلب این شرایط بنده است و تردید به تصمیم صحیح دارم لطفاً راهنمایی بفرمایید و به نظر شما آیا فرضا بگیم بله اصل بر همون تقویت خودسازی عمومی مثل مبانی فکری، اخلاقی و... تقویت خودسازی تخصصی مثل درسی و علوم لازم بیشتر وقت صرف اینا تا مدتی مقدار از وقت صرف نشر چیز های که بلدیم با این بچه ها؟ ببخشید پر حرفی کردیم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به جمع آن دو فکر کنید که از یک طرف در معارف دینی، عمق لازم را بیابید و از طرفی این یتیمانِ آل محمد «صلواتاللهعلیهوآله» را رها نکنید. به نظر میآید آشنایی آنها با معرفت نفس به روش کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و آشنایی آنها با قرآن، نتیجهبخش خواهد بود. موفق باشید
با سلام و عرض خسته نباشید: علمای عرفان در مکتب نجف و معرفت نفس، آن نیم ساعت را به چه چیزی فکر میکردند؟ خوشحالم که تفصیلا توضیح دهید تا به فضل الهی خود را به آن عادت دهیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با طی مقدمات لازم، افراد به جایی میرسند که تنها با حضور در هستی خود، خود را در آغوش خدا و هستی بیکرانه او احساس میکنند و هر اندازه در انجام واجبات و ترک محرمات بیشتر حاضر شوند، حجاب آنها با حضرت محبوبِ مقصود کمتر و کمتر میشود. موفق باشید
سلام استاد: اگر امکانش هست در مورد «وَ اِذالْبِحارُ سُجِّرَت» در فص نوحی ییشتر توضیح بدهید؛ من فکر میکنم با مطالعه و سعی در یافتن فصوص و منازل و دیگر کتاب ها در حال یافتن علم الهی هستم. ان شاءالله پس از یافتن این معارف در قلب و حرکت کاملا جدی به سوی این معارف دریای علم تبدیل به آتش شوق میشود. آیا این طور است؟ اگر ممکن است کمی توضیح فرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مباحث، مباحث مربوط به سؤال و جواب سایت نیست. بیشترین مطلب در همان مباحث بسیار دقیق «فص نوحی» باید دنبال شود که البته استحضار دارید که فصّ مذکور از مشکلترین قسمتهای فصوص الحکم است و سعی شده است با شرح صوتی، کمی از سنگینی آن کم شود. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی: این که منصور حلاج گفت: لیس فی جبتی الا الله، می خواست بگوید که خدا در جبه من حاضر است یا خدا ظاهر است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً متذکر وحدت وجود بوده، بدان معنا که مانعی در حضور خدا در عالم نیست که از طریق آن حضور خدا در آنجا حاضر نباشد. موفق باشید
با سلام: شما در صورت معاد جسمانی می فرمایید که جسم برزخی از نور است نه گوشت، پس چرا من خودم در خواب دیدم که لثه من زخم شده و خون می آید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالب «ده نکته در معرفت نفس» با تعمق بیشتر دنبال شود. موفق باشید