بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11670
متن پرسش
باسمه تعالی محضر مبارک جناب استاد آقای طاهرزاده سلام علیکم: اینجانب طلبه ای هستم مشغول به تحصیل در یکی از مدارس حوزه علمیه اصفهان و در دوران اتمام دروس پایه سوم. در نظر داشتم برای برنامه ریزیِ تحصیلی، در پاره ای از مسائل با جنابعالی مشورت کنم. اگر اجازه بدهید ابتدا مقدماتی را عرض کنم، سپس به اصل سوالات بپردازم. حقیر پیش از ورود به حوزه در یکی از مراکز فرهنگی سطح شهر مشغول به فعالیت بودم که پس از حدود پنج سال فعالیت، در خود دغدغه هایی را احساس می کردم که پاسخش را نمی توانستم در آن مرکز پیدا کنم و نیز قالب آن را نیز برای رشد خود مساعد نمی دیدم و همچنین در زمینه ی کارهای تربیتی برای نوجوانان و جوانان نه تنها در مجموعه خود بلکه با رصد اندک و اطلاع گیری، می دیدم که در سایر مراکز نیز مدل تربیت اسلامی مناسب وجود ندارد و نیز اگر وجود داشت در مقام نظر بوده و در ورطه اجراء با مشکلاتی مواجه می شود. (تا زمان فعلی نیز این مشکل را هنوز در مرکز خود و نیز سایر مراکز با توجه به سخت تر شدن فضای جامعه احساس می کنم). در آن برهه با مشورت برخی افراد خبره، در مجموع برای پی جویی این اهداف حوزه را مناسب یافتم. لذا با اتمام دانشگاه در مقطع فوق دیپلم مکانیک خودرو وارد حوزه شدم. با شروع دروس حوزوی به سبب تأکید مشاورین و نیز نتیجه گیری شخصی، سعی کردم با جدیت به فراگیری بپردازم و باید بگویم به همین خاطر از آنچه در ابتدا برایش وارد شده بودم، قدری زیاد، دور شدم تا در دو سه ماه اخیر ضرورت داشتن دغدغه آن و خلأ آن را در مطالعات خود مشاهده کردم. به همین سبب با خود گفتم شاید نیاز باشد، دوباره در چیستیِ هدف خود بازبررسی نمایم تا درپی یافتن آن، در مطالعه دروس حوزه و نیز غیرحوزوی اهمال نکرده و جدیت داشته باشم. پس از بررسی استعدادها، علایق، شرایط فعلی و سنجش و ترجیح در وظیفه و مشورت، مجددا همان را در خود یافتم که در سابق یافته بودم: پرداختن به مباحث تربیتی در حد و اندازه یک مجتهد، محقق و پژوهشگر. شاید اگر بخواهم مثال هایی را مطرح کنم، اگر درست تشخیص داده باشم، الگوهایی مانند حضرتعالی، آقای میرزایی، آقای صفایی و امثال شما و این بزرگواران (البته قدری به تفاوت روش ها آگاه هستم و نیز اسم آوردن از اشخاص به معنای رسیدن به جایگاه آنها نیست بلکه صرفا مدل کار در زمینه تربیتی است) برای رسیدن به این منظور، به ضرورت پرداختن و چینش لوازم رسیدم؛ لذا خواستم تا حقیر را در این زمینه راهنمایی بفرمایید: 1- آیا از اساس هدف گزاری تخصصی در زمان فعلی صحیح است، با لحاظ این مطلب که طلبه برای رسیدن به یک تخصص نیاز به جامعیت نسبی در سایر علوم نیز دارد؟ (با فرض پاسخ مثبت شما به سوال یک): 2- لوازم مطالعاتی حوزوی و غیرحوزوی و غیرمطالعاتیِ رسیدن به هدف معرفی شده، چیستند؟ 3- سال آینده در نظام حوزه (پایه چهارم)، زمان ورود طلاب به اصول و فقه قرارداده شده: الف) در ترسیم لوازمی که در سوال دو از جنابعالی مسألت شد، کدام یک از مطالعات غیرحوزوی را در کنار این دو درس ترجیح داده و لازم می دانید؟ ب) روش مطالعه فقه و اصول را برای حقیر، چگونه معرفی می فرمایید؟ ج) در فقه و اصول، نه صرفا برای سال آینده بلکه به طور کلی برای حصول جایگاه این دو در آن هدفی که مطرح شد، چه میزان از مهارت را احتیاج دارم؟ به سخن دیگر چقدر فقه و اصول بخوانم تا کفایت امر شده باشد؟ در پایان ضمن تشکر از جنابعالی عذرخواهی به خاطر اطاله کلام، خواستارم در صورت امکان وقتی را مقرر بفرمایید تا خدمت رسیده و آنچه را در نوشته قابل بیان نبوده بیان داشته و نیز آنچه را که قابل دریافت از حضرتعالی در نوشته نیست، دریافت کنم. إنّ هدی الله هو الهدی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم هدف اصلی همه‌ی پیامبران تربیت انسان بوده و چه کاری بهتر از آن‌که شما در راستای تربیت انسان‌ها خود را بپرورانید 2- در موضوع دروس حوزه تا ورود به درس خارج حتماً برنامه‌ریزی کنید، پس از چندسال حضور در درس خارج خودتان می‌توانید بفهمید باید چه کار کنید. بنابراین قسمت‌های بعدی سؤال نیز در این رویکرد جواب داده می‌شود، شما در درس خارج مجهز به حیطه‌ای می‌شوید که در هر موضوعی بخواهید وارد شوید عالمانه وارد می‌شوید و آن وقت است که در موضوع تعلیم و تربیت موفق خواهید بود. متأسفانه امکان این‌که حضوراً خدمتتان باشم را در حال حاضر ندارم. موفق باشید

10966

عین ثابتهبازدید:

متن پرسش
با سلام: در بحث عین ثابته اگر کسی پدر یا مادرش را در کودکی از دست بدهد آیا امکان ذاتی اش این مساله را ایجاب می کرده؟ یا زنا زاده بودن یک شخص به این دلیل است که آن شخص جز از این طریق نمی تواند به وجود آید؟ کسی که زندگی را در اثر ازدواج نکردن به سختی می گذراند، آیا امکان ذاتیش این مساله را ایجاب می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع عین ثابته نظر به انتخاب اولیه‌ی افراد هست و پذیرش کلیت زندگی، ولی این انتخاب مثل قبل با انسان همراه است و هر لحظه می‌تواند انتخاب جدیدی بکند و مطابق انتخاب جدید منتظر پاداش یا جزا باشد و لذا نحوه‌ی تولد و یا آنچه در کودکی برای انسان هست را می‌توان به انتخاب قبل از تولدش نسبت داد ولی در ادامه یا به همان انتخاب باقی است مثل صدام و یا آن را تغییر می‌دهد. موفق باشید
10849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: نظر جنابعالی در مورد مرحوم استاد سید منیر الدین حسینی موسس فرهنگستان علوم قم چیست؟ آیا ایشان فلسفه را شیعه (مستند به وحی) نموده؟ آیا فلسفه فاعلیت جامع مقام نظر و عمل است؟ ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن طولانی است، بنده در جلسه‌ی اول کتاب «تمدن‌زایی شیعه» در عین احترام به عزیزان فرهنگستان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10275
متن پرسش
سلام استاد معظم: تمدن غرب را از زمان یونان باستان و بعد قرون وسطا و بعد رنسانس و تا مدرنیسم و پست مدرنیسم بصورت اجمالی از منظرهای مختلف همچون سیاست و دینی و علمی _ فلسفی بررسی کردم. اما چند سوال مرا مشغول کرده: 1. بنابر کدام سنت الهی است که چنین افرادی هزاران سال دور از حقیقت مانده اند و مستمر در فضای غبارآلودِ متفکرین و حاکمان جور هر عصر تنفس می کردند. لطفا کمک کنید تا با توجه به سنت های الهی خود را در مسیر حقیقت قرار بدهم و در راه ضلالت گذشته گان قدم بر ندارم. 2. بنده مقدمه تاریخ فلسفه غرب شما را خواندم تا با نگاهی که قلب را به صحنه می آورد وارد مباحث و مطالعات تمدن غرب شوم. اما آنجا این مساله برایم حل نشد که چرا شما فقط با نگاه فلسفی و علمی خواستید آن تمدن را بشناسید و از جنبه های دیگر صرف نظر کردید. به عبارت دیگر آیا برای عبرت گرفتن از تاریخ گذشتگان باید به فکر و سلوک فلسفی آن تاریخ نظر کرد یا شاخصه های دیگر را هم باید ملاحظه نمود؟ حلال کنید اگر وقت شریفتان را می گیرم و اگر سوال مبهم و یا غلط است نیاز به جواب نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً می‌دانید آنچه در لایه‌ی اصلی هر جامعه‌ای در جریان است غیر از آن چیزی است که به چشم مورخین می‌آمده به‌خصوص که عموماً مورخین از طریق حاکمان مأمور بوده‌اند که مطابق میل آن ها بنویسند. به گفته‌ی کسانی که در حال بازخوانی قرون وسطی هستند ده قرن مردم غرب با مسیحیت زندگی کردند و گرفتار بحران‌هایی که با رنسانس شروع شد نبودند. عموماً تاریخ قرون وسطی را بورژواها ترسیم کردند تا حجتی برای خود و کارهای خودشان بسازند 2- تاریخ فلسفه یک بحث است، جایگاه افکاری که در جریان بوده بحث دیگری است که باید در یک بحث کلامی مورد بررسی قرار گیرد. شاید سی جلسه صحبت‌های جناب آقای دکتر محمد رجبی تحت عنوان «سیر اندیشه‌ی مدرن» که در فرهنگستان قم بحث کردند، این نقیصه را رفع کند. موفق باشید
10236
متن پرسش
با سلام: شخصی می گفت روایت عنوان بصری در صدر اسلام نبوده و بعدا در کتب عرفا پیدا شده است. آیا این روایت سند محکم و قوی ای دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق نکرده‌ام ولی همین‌که علمای بزرگی که نسبت به سند روایات حساس‌اند به آن روایت توصیه می‌کنند؛ کافی است، به‌خصوص که مضامین حدیث کاملاً با مبانی دینی منطبق است و موجب ظهور توحید ناب در انسان می‌شود. موفق باشید
8747

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . استاد بنده مناظرات اهل حکمت و عرفان با مخالفان حکمت و عرفان را زیاد گوش میدهم و چیزی که دقت کردم این بود که در این مناظرات و بحث ها از تمام حکما از قبیل صدرا و بوعلی و ابن عربی و شیخ بهایی و علامه طباطبائی و .... حرف بود جز شیخ اشراق. میخواستم ببینم چرا حرفی از شیخ اشراق و فلسفه ی او در این میان نیست؟ شما با نظام فکری ایشان آشنا هستید؟ آیا با وجود حکمت متعالیه وقت گذاشتن بر دستگاه فکری شیخ اشراق لازم است؟ آیا در این فلسفه چیزی دارد که حکمت متعالیه از آن حرفی نزده باشد. این را از این حیث پرسیدم چون یک دو جلدی به نام حکمت اشراق از استاد یدالله یزدان پناه دیدم و از صبح تو فکر بودم که کمی با اندیشه های شیخ اشراق آشنا شوم. اما دو دل بودم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم باید از خود جناب آقای یزدان‌پناه موضوع را سؤال کرد که در عین تسلط به عرفان و حکمت متعالیه، مکتب شیخ اشراق را هم می‌شناسند. ولی بنده در حین مطالعات مختصرم در مورد مکتب اشراق، روح مکتب اشراق را درک نکرده‌ام و نمی‌توانم نظر بدهم. موفق باشید
1653

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. مشکلی دارم که هیچ جا نمیتوانم مطرح کنم. من پسری 24 ساله هستم. از همان دوران نوجوانی به پسربچه های زیبارو علاقه داشتم و این علاقه گاه به عشق میکشید. حتی الان این مسئله به هیچوجه کم رنگ نشده بلکه شدت یافته است و به برخی از پسران زیبا عشق میورزم، و البته همیشه این پسرها نوجوان هستند و از من کوچکتر. جدا از افسردگی که این مسئله برایم می آورد، از انجا که اعتقادات مذهبی دارم همیشه از این مسئله رنج میبرم و تلاشم برای از بین بردن این حس حاصلی نداشته. این مشکل را هم به دلایل فرهنگی جامعه هیچ جا نمیتوانم مطرح کنم و همیشه به صورت یک عقده در وجودم مانده است. نه به روانشناس میتوانم مراجعه کنم و نه به روحانیون. لطفا کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با مباحث معرفت نفس، رجوعِ خود را به خدا «وجودی» کنید تا با نوری از انوار الهی مرتبط شوید تا این پنجره‌ها که حجاب نظر به نور الهی می باشند ،به چشم‌تان نیاید. موفق باشید
676

کار نیکبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم. بنده در یک موسسه خیریه دانشجویی فعالیت داوطلبانه دارم .در رابطه با "حقیقت کار نیک"قصد تحقیق دارم تا برای خود و سایر دانشجویان خیریه مفید باشد.لذا خواهشمندمبنده را در خصوص منابع تحقیق راهنمایی بفرمایید تا تحقیقی جامع و کاربردی بدست آید.با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده در این موضوع تحقیقی نکرده‌ام. موفق باشید
531

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم مصاحبه‌ای که قرار است در نشریه سوره چاپ شود(بنابر هماهنگی با دکتر توکلی) بدینصورت خواهد بود لطفا به سؤالات تکمیلی پاسخ بفرمایید که انشاءالله مصاحبه قوی‌تر بشود. - بیوگرافی از حجت‌الاسلام طاهرزاده - متن مصاحبه دغدغه ما در پرسش از تفکر حقیقی ما را به سمت جایگاه قرآن در این تفکر کشانید. خوب بالطبع در چنین بحثی هم جایگاه تفسیر وارد می‌شود و هم نسبت فلسفه با چنین تفکری. به همین منظور از محضر استاد طاهرزاده استفاده کردیم و از طریق سایت ایشان مصاحبه‌ای را با ایشان ترتیب دادیم که متن این مصاحبه خدمتتان تقدیم می‌گردد: 1- با توجه به این‌که تفسیر قرآن مسئول پاسخگویی به سوالات و ابهامات پیرامون فهم آیات قرآن است و از طرفی معمولا مفسرین بیشترین وقت خود را صرف آیات متشابه می‌کنند؛ لذا به نظر می‌رسد که لازم است علم دیگری تدوین شود که مسئول پاسخ گویی به پرسش‌های مهم و اساسی راجع به قرآن باشد. لطفا پیرامون ضرورت تدوین چنین علمی صحبت کنید؟ باسمه تعالی؛ علیک السلام: قرآن به عنوان وَحی الهی راه‌کارِ درست‌ دیدن و درست‌ عمل‌کردن بشر را به بشر تذکر می‌دهد تا بشر با تذکر قرآن به چنان منظری دست یابد که قرآن به او تذکر داده است. مثل این‌که شما در عین این‌که در حال دیدن دیوارِ مقابل خود هستید کسی به شما وجود نوری را که عامل دیدن دیوار شده، تذکر دهد. در این حال شما وارد چنین حضوری می‌شوید و لذا قرآن در معرفی خود به رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: « فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر » تو به آن‌ها موضوعات قرآنی را تذکر بده، تنها تو تذکر دهنده‌ای و نه تحمیل‌کننده. همین‌طور که خداوند قرآن را به عنوان «ذکرٌ للعالمین» معرفی می‌کند، پس می‌توان گفت هرکس می‌خواهد متذکر حقایقی باشد که در عالم هست و بشر از آن غافل است، باید به قرآن رجوع کند و با تدبّر در آیات آن متوجه آن حقایق شود. علم جدیدی نیاز نیست رویکردها را باید تصحیح کرد، آری با چنین رویکردی از تفاسیر قرآن می‌توان کمک گرفت. 2- با این توجه حد و حدود تفسیر و تفاوت‌های اساسی آن با تفکر قرآنی را بیان نمایید؟ آیا این درست است که پاسخ پرسش‌های اساسی دین را از مفسرین بخواهیم؟ یا تفکر قرآنی متولی پاسخ به چنین پرسش‌هایی است؟ جواب - موضوع دو طرفه است یعنی اگر در قرآن تدبّر کنیم ما را به تفکر در عالم می‌کشاند و اگر در موضوعی به فکر فرو رفته باشیم با تدبّر در قرآن راه‌های عمیقی را برای ما باز می‌کند تا با وَهمیات خود زندگی را ضایع نکنیم. سؤال تکمیلی: اگر ما در موضوعی وارد تفکر شده باشیم و سپس به تدبر در قرآن برسیم؛ چه ضمانتی وجود دارد که برداشت خودمان را بر قرآن تحمیل نکنیم؟ 3- برای رسیدن به تفکر قرآنی چه چیزهایی نیاز است؟ کسانی که می خواهند وارد چنین مباحثی شوند چقدر باید با قرآن مانوس باشند؟ آیا لازم است که حتما مفسر هم باشند؟ جواب - باید زبان قرآن را فهمید و با رویکردِ تدبّر در قرآن به آن رجوع کرد تا در همه‌ی ابعاد انسانی به تعادل برسیم و معلوم است که برای فهم زبان قرآن بعضاً مفسران به کمک ما آمده‌اند. سؤال تکمیلی: با توجه به این‌که مخاطبان ما دانشجویان هستند، اگر ممکن است توضیح بفرمایید که این انس چگونه حاصل می‌شود و تا چه اندازه باید به تفاسیر رجوع کرد؟ 4- آیا شما موافق هستید که تفاسیر قرآن تبدیل به کتاب‌های جمع و جوری شود که فقط پاسخگوی مسائل تفسیری شود و کتاب‌های مجزایی پیرامون تفکر قرآنی نوشته شوند؟ جواب - بنده واژه‌ی تفکر قرآنی را به عنوان یک علم که باید پیرامون آن کتابی نوشت نمی‌توانم بپذیرم، آری می‌توان با سؤالی خاص به قرآن رجوع کرد و با تدبّر در قرآن جواب آن سؤال را گرفت و کتابی هم در آن مورد تدوین کرد. 5- به نظر شما بزرگترین پرسش‌هایی که جا دارد امروزه مطرح شود و قرآن به آن‌ها پاسخ بگوید چیست؟ چه ملاکی برای طرح چنین پرسش‌هایی است؟ جواب- در تمام ابعاد زندگی – اعم از امور فردی یا اجتماعی و تربیتی و اقتصادی – باید ماوراء آنچه فرهنگ مدرنیته بر اذهان تحمیل کرده، سؤال داشت و به قرآن رجوع کرد و با مبانی قرآنی جواب آن را گرفت. سؤال تکمیلی: بزرگترین پرسش عصر حاضر ما برای انسان معاصر چیست؟ چگونه کسی که تحت تسلط مدرنیته است می‌تواند از ماورای فرهنگ مدرنیته پرسش کند؟ 6-به نظر ما بزرگترین پرسش قرآنی این است که (خداوند کمال بشر را به چه می داند؟ )آیا شما هم موافق هستید؟ در هر صورت به نظر شما قرآن چه پاسخی به این پرسش داده است؟ جواب- وقتی انسان متوجه شد در ذات خود «بنده» است و قرآن بر این اساس به او خطاب می‌کند «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است، پرستش کنید باشد که به تقوا گرایید. و مقصد بندگی را تقوی قرار می‌دهد، پس قرآن جوابگوی نیاز بشر است تا بندگی او را به فعلیت برساند و در این مسیر بشر به تقوا برسد به این معنی که حکم خدا را بر حکم نفس امّاره‌ی خود حاکم کند. 7- این‌که نسبت بشر با قرآن چیست یک پرسشی است که تفکر قرآنی مسئول پاسخ به این پرسش است. به نظر شما این نسبت چیست؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟ جواب- نسبت بشر با قرآن همان نسبت بشر با خدا است که یکی عبد است و دیگری «ربّ» و قرآن صورت ربوبیت خداوند است تا بشر بتواند به کمال خود که نزدیکی به کمال مطلق است نایل گردد و سنت «إلیه راجعون» به وقوع بپیوندد. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به طور مستقیم مورد خطاب چنین سوالی نبوده‌اند تا جواب دهند، ولی ایشان با اُنسی که با پروفسور هانری کربن داشته‌اند متوجه روح فرهنگ مدرنیته شده‌اند و ‌ این روح -که همان خدای بدون شریعت است- فضای فرهنگی جامعه‌ی اسلامی را متأثر می‌کند و لذا تأکید ایشان در تذکر دادن به عبودیت و ربوبیت از طریق آیات قرآن به صورتی بسیار دقیق برای نجات بشر امروز از ظلمات فرهنگ مدرنیته، راه‌گشا است. 8- آیا فلسفه را می‌توان نمود تفکر حقیقی دانست؟ آیا فلسفه اسلامی می تواند ما را در رسیدن به تفکر قرآنی یاری کند؟ آیا تفسیر فلسفی از قرآن تفکر قرآنی است؟ جواب- تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است که خبر از مفاهیم حقایق می‌دهد و می‌تواند نظرها را به سوی حقایق جلب کند تا انسان از طریق قلب با حقایق مأنوس شود. ولی هرگز نباید از پنجره‌ی آن تفکر به قرآن نگریست، و نیز تفکر فلسفی را نباید مقابل تفکر قرآنی قرار داد. مثل این‌که نباید تفکر ریاضی را مقابل تفکر قرآنی قرار داد زیرا ما برای بهره‌مندی از قرآن نیازمند تفکر ریاضی نیز هستیم تا نه‌تنها در آیات ارث تدبّر کنیم، بلکه نظر ریاضی‌گونه‌ی آیات را نیز درک کنیم. اشکال گالیله این بود که می‌خواست تمام کتاب مقدس را از زاویه‌ی تفکر ریاضی بنگرد و همه‌ی آن کتاب را محاسبه‌پذیر کند. شما به صورت حضوری متوجه رابطه‌ی بین ذات خود و اراده‌ی خود می‌شوید ولی همین که به آن احساس فکر کردید و از آن‌ها رابطه‌ی ایجادکنندگی ایجادشوندگی انتزاع کردید، وارد ساحت تفکر فلسفی شدید و موضوع علت و معلول را وارد اندیشه‌ی خود نمودید، به همین جهت است که باید گفت تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت و یا با آن به خصومت برخاست. سؤال تکمیلی: چگونگی نگرش به قرآن از پنجره فلسفه را بیشتر توضیح دهید: 9- با توجه به این‌که شما حدود بیست سال است که جلسات تفسیر برگزار می‌کنید؛ بفرمایید طرح پرسش‌های بزرگ و رجوع به قرآن برای یافتن چنین پرسش‌هایی چقدر موجب تغییر و تحول در تاریخ آینده می‌شود؟ به عبارت دیگر رسیدن به تمدن اسلامی چقدر وابسته به تفکر قرآنی است. آثار طرح این نوع نگاه چقدر می‌تواند موجب تحولات عمیق شود؟ جواب- قرآن نوری است که از یک طرف راه آینده‌ی بشر را به او می‌نمایاند و از طرف دیگر موانع و حجاب‌ها را می‌شناساند تا بشریت گرفتار افکار وَهمی نشود و عمر خود را در اعتباریات ضایع نگرداند. قرآن افقی را در جلو شما می‌گذارد که به‌راحتی هویت هر موقعیتی را نسبت به آن افق ارزیابی می‌کنید و از موجودیت آن موقعیت پرسش به عمل می‌آورید، و در همین راستا به این نتیجه می‌رسید که باید در تمام مناسبات بشر حکم خدا حاکم باشد و این محقق نمی‌شود مگر با حاکمیت امام معصوم و لذا به تمدنی می‌اندیشید که از طریق واسطه‌ی فیض الهی، زمین به آسمان وصل شود به نام تمدن اسلامی. و نظام ولایت فقیه را نیز از آن جهت که دوره‌ی گذار از حاکمیت نفس امّاره به حاکمیت خدا است، با دید قرآنی به آن ارج می‌نهید. 11- به نظر شما انقلاب اسلامی با چه تفکری پیش خواهد رفت؟ جواب- انقلاب اسلامی به عنوان تفکری که بنای تمدن‌سازی دارد بر مبنای شخصیت بنیان‌گذار وی می‌تواند از دنیای معاصر عبور کند و به دنیایی جدید وارد شود. شخصیت بنیان‌گذار آن یعنی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از نظر تفکر اسلامی شخصیت جامعی بود که در عین فقیه‌بودن، فیلسوف است و در عین فیلسوف‌بودن، عارفِ سالکی است که در معارف اسلامی و قرآنی به‌خوبی تدبّر کرده و لذا مطمئن شده می‌توان با چنین تفکر جامعی جامعه‌ای را به‌پا کرد که جوابگوی همه‌ی نیازهای بشر است. بنده در کتاب «امام خمینی و خودآگاهی تاریخی» تا حدّی به این موضوع پرداخته‌ام. سؤال تکمیلی: فیلسوف بودن امام (رحمة‌الله علیه) چقدر و چگونه در اندیشه‌های او مؤثر بوده است؟ سؤال تکمیلی: بعنوان سؤال پایانی به موانعی که انسان را از تفکر حقیقی محروم می‌کند اشاره‌ای بفرمایید. موفق باشید 09356048441
متن پاسخ
نسبت ما با فرآن در جهان معاصر بسم الله الله الرحمن الرحیم با سلام و خسته نباشی خدمت شما 1- تفسیر قرآن مسئول پاسخگویی به سوالات و ابهامات پیرامون فهم آیات قرآن است و معمولا مفسیرین بیشترین وقت خود را صرف آیات متشابه می کنند لذا به نظر می رسد که لازم است علم دیگری تدوین شود که مسئول پاسخ گویی به پرسشهای مهم و اساسی راجع به قرآن باشد. لطفا پیرامون ضرورت تدوین چنین علمی صحبت کنید؟ باسمه تعالی؛ علیک السلام: جواب- قرآن به عنوان وَحی الهی راه‌کارِ درست‌دیدن و درست‌عمل‌کردن بشر را به بشر تذکر می‌دهد تا بشر با تذکر قرآن به چنان منظری دست یابد که قرآن به او تذکر داده است. مثل این‌که شما در عینی که در حال دیدن دیوارِ مقابل خود هستید کسی به شما وجود نوری را که عامل دیدن دیوار شده، تذکر دهد. در این حال شما وارد چنین حضوری می‌شوید و لذا قرآن در معرفی خود به رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: « فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر» تو به آن‌ها موضوعات قرآنی را تذکر بده، تنها تو تذکر دهنده‌ای و نه تحمیل‌کننده. همین‌طور که خداوند قرآن را به عنوان «ذکرٌ للعالمین» معرفی می‌کند، پس می‌توان گفت هرکس می‌خواهد متذکر حقایقی باشد که در عالم هست و بشر از آن غافل است، باید به قرآن رجوع کند و با تدبّر در آیات آن متوجه آن حقایق شود. علم جدیدی نیاز نیست رویکردها را باید تصحیح کرد، آری با چنین رویکردی از تفاسیر قرآن می‌توان کمک گرفت. 2- حد و حدود تفسیر و تفاوت های اساسی آن با تفکر قرآنی را بیان نمایید؟ آیا این درست است که پاسخ پرسش های اساسی دین را از مفسرین بخواهیم؟یا تفکر قرآنی متولی پاسخ به چنین پرسش هایی است؟ جواب - موضوع دو طرفه است یعنی اگر در قرآن تدبّر کنیم ما را به تفکر در عالم می‌کشاند و اگر در موضوعی به فکر فرو رفته باشیم با تدبّر در قرآن راه‌های عمیقی را برای ما باز می‌کند تا با وَهمیات خود زندگی را ضایع نکنیم. سؤال: اگر ما در موضوعی وارد تفکر شده باشیم و سپس به تدبّر در قرآن برسیم؛ چه ضمانتی وجود دارد که برداشت خودمان را بر قرآن تحمیل نکنیم؟ جواب: وقتی به قصد فهم حقیقت به قرآن رجوع کردیم و کتاب الهی هم بر اساس عقل ما برای ما نازل شده و خودش فرموده «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» دیگر معنی ندارد که بخواهیم آنچه از قرآن گرفته‌ایم بر قرآن تحمیل کنیم، مثل آن است که شما خدمت استادی بروید تا علمی بیاموزید و ایشان هم به شما آموزش دهد، آیا معنی می‌دهد که بگوییم ممکن است ما سخن استاد را بر او تحمیل کنیم؟ آری ممکن است بگویید با رجوع به قرآن همه‌ی ابعادی که آن آیه یا آن سوره منظور نظرش بود را نگرفتیم، و از آن جایی که قرآن نور است به اندازه‌ای که آماده بودیم که با قرآن برخورد کنیم از آن بهره‌مند شدیم ولی این دیگر به معنی تحمیل فهم خود به قرآن نیست، بلکه به معنی آن است که معنی دقیق‌تری هم هست که باید با آمادگی بیشتر از قرآن گرفت، موضوع برداشت اَدق و دقیق از قرآن مثل شدت و ضعف نور بی‌رنگ است که در زیر پرتو نور شدید بهتر می‌بینیم ولی در نور ضعیف هم غلط نمی‌بینیم. 3- برای رسیدن به تفکر قرآنی چه چیزهایی نیاز است؟ کسانی که می خواهند وارد چنین مباحثی شوند چقدر باید با قرآن مانوس باشند؟ آیا لازم است که حتما مفسر هم باشند؟ جواب - باید زبان قرآن را فهمید و با رویکردِ تدبّر در قرآن به آن رجوع کرد تا در همه‌ی ابعاد انسانی به تعادل برسیم و معلوم است که برای فهم زبان قرآن بعضاً مفسران به کمک ما آمده‌اند. سؤال: با توجه به این‌که مخاطبان ما دانشجویان هستند، اگر ممکن است توضیح بفرمایید که این انس چگونه حاصل می‌شود و تا چه اندازه باید به تفاسیر رجوع کرد؟ جواب:از همان ابتدایی که قرآن نازل می‌شد بعضی صحابه در مورد منظور بعضی از آیات از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» سؤال می‌کردند و در مورد شیعه همین سؤالات از ائمه«علیهم‌السلام» می‌شد، سپس در راستای فهم بهتر قرآن و بر اساس راهنمایی‌های رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» در کنار تدبّر افراد، تفسیرهایی از بعضی از سوره‌ها و یا تمامی قرآن تهیه شد و همچنان به تکامل رسید، بنابراین به عنوان کسی که می‌خواهد با زبان قرآن آشنا شود باید در ابتدا به تفسیر رجوع کرد ولی در تفاسیر متوقف نشد، بلکه امکان تفکر و تدبّر را برای خود حفظ نمود. همان‌طور که ما با این‌که زبانمان فارسی است اگر بخواهیم مثنوی مولوی را بفهمیم نیاز است زبان آن فکر و آن شهود را بشناسیم و در آن راستا باید به شرح مثنوی رجوع کرد، ولی پس از مدتی بدون نیاز به شرح با خودِ مثنوی می‌توانید مرتبط باشید و و اُنس بگیرید. 4- آیا شما موافق هستید که تفاسیر قرآن تبدیل به کتابهای جمع و جوری شود که فقط پاسخگوی مسائل تفسیری شود و کتابهای مجزایی پیرامون تفکر قرآنی نوشته شوند؟ جواب - بنده واژه‌ی تفکر قرآنی را به عنوان یک علم که باید پیرامون آن کتابی نوشت نمی‌توانم بپذیرم، آری می‌توان با سؤالی خاص به قرآن رجوع کرد و با تدبّر در قرآن جواب آن سؤال را گرفت و کتابی هم در آن مورد تدوین کرد. 5- به نظر شما بزرگترین پرسشهایی که جا دارد امروزه مطرح شود و قرآن به آنها پاسخ بگوید چیست؟ چه ملاکی برای طرح چنین پرسشهایی است؟ جواب- در تمام ابعاد زندگی – اعم از امور فردی یا اجتماعی و تربیتی و اقتصادی – باید ماوراء آنچه فرهنگ مدرنیته بر اذهان تحمیل کرده، سؤال داشت و به قرآن رجوع کرد و با مبانی قرآنی جواب آن را گرفت. سؤال: بزرگ‌ترین پرسش عصر حاضر ما برای انسان معاصر چیست؟ چگونه کسی که تحت تسلط مدرنیته است می‌تواند از ماورای فرهنگ مدرنیته پرسش کند؟ جواب: وقتی انسان نسبت به فرهنگ مدرنیته به خودآگاهی رسید و متوجه جایگاه تاریخی آن شد به‌راحتی می‌تواند از مدرنیته سؤال بکند و در فضایی ماوراء مدرنیته بیندیشد. در آن حال سؤال اصلی او آن می‌شودکه ؛ چگونه در فضایی که بشر همه‌ی امور قدسی را اعتباری می‌داند باید از آن فضا عبور کرد و همه‌ی امور او را به آسمان معنویت متصل نمود تا از رنج پوچی و بی‌معنابودن برهد و جایگاه « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ » روشن ‌شود که خداوند می‌گوید جنّ و انسان را فقط برای بندگی و اُنس با معبودش آفریده و لذا اگر تمام مناسبات خود را در راستای همان هدفی که برای آن افریده شده قرار ندهد، به همان اندازه احساس بی‌معنایی و بی‌هویتی و پوچی می‌کند. 6-به نظر ما بزرگترین پرسش قرآنی این است که (خداوند کمال بشر را به چه می داند؟ )آیا شما هم موافق هستید؟ در هر صورت به نظر شما قرآن چه پاسخی به این پرسش داده است؟ جواب- وقتی انسان متوجه شد در ذات خود «بنده» است و قرآن بر این اساس به او خطاب می‌کند «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(سوره‌ی بقره، آیه‌ی 21) اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است ،پرستش کنید باشد که به تقوا گرایید. و مقصد بندگی را تقوی قرار می‌دهد، پس قرآن جوابگوی نیاز بشر است تا بندگی او را به فعلیت برساند و در این مسیر بشر به تقوا برسد به این معنی که حکم خدا را بر حکم نفس امّاره‌ی خود حاکم کند. 7- اینکه نسبت بشر با قرآن چیست یک پرسش تفکری است که تفکر قرآنی مسئول پاسخ به این پرسش است؟ به نظر شما این نسبت چیست؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟ جواب- نسبت بشر با قرآن همان نسبت بشر با خدا است که یکی عبد است و دیگری «ربّ» و قرآن صورت ربوبیت خداوند است تا بشر بتواند به کمال خود که نزدیکی به کمال مطلق است نایل گردد و سنت «إلیه راجعون» به وقوع بپیوندد. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به طور مستقیم مورد چنین نبوده‌اند تا جواب دهند، ولی ایشان با اُنسی که با پروفسور کربن داشته‌اند متوجه روح فرهنگ مدرنیته شده‌اند و ‌ این روح -که همان خدای بدون شریعت است- فضای فرهنگی جامعه‌ی اسلامی را متأثر می‌کند و لذا تأکید ایشان در تذکردادن به عبودیت و ربوبیت از طریق آیات قرآن به صورتی بسیار دقیق برای نجات بشر امروز از ظلمات فرهنگ مدرنیته، راه‌گشا است. 8- آیا فلسفه اسلامی می تواند ما را در رسیدن به تفکر قرآنی یاری کند؟ آیا تفسیر فلسفی از قرآن تفکر قرآنی است؟ جواب- مسلّم تفکر فلسفی نوعی از تفکر است که هرگز نباید از پنجره‌ی آن تفکر به قرآن نگریست، ولی تفکر فلسفی را نباید مقابل تفکر قرآنی قرار داد. مثل این‌که نباید تفکر ریاضی را مقابل تفکر قرآنی قرار داد زیرا ما برای بهره‌مندی از قرآن نیازمند تفکر ریاضی نیز هستیم تا نه‌تنها در آیات ارث تدبّر کنیم، بلکه نظر ریاضی‌گونه‌ی آیات را نیز درک کنیم. اشکال گالیله این بود که می‌خواست تمام کتاب مقدس را از زاویه‌ی تفکر ریاضی بنگرد و همه‌ی آن کتاب را محاسبه‌پذیر کند. شما به صورت حضوری متوجه رابطه‌ی بین ذات خود و اراده‌ی خود می‌شوید ولی همین که به آن احساس فکر کردید و از آن‌ها رابطه‌ی ایجادکنندگی ایجادشوندگی انتزاع کردید ،وارد ساحت تفکر فلسفی شدید و موضوع علت و معلول را وارد اندیشه‌ی خود نمودید، به همین جهت است که باید گفت تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت و یا با آن به خصومت برخاست. سؤال: چنانچه ممکن است چگونگی نگرش به قرآن از پنجره‌ی فلسفه را بیشتر توضیح دهید. جواب: بیشتر به این نکته توجه کنید که ساحتی از ساحات بشر تفکر انتزاعی یا تفکر فلسفی است، پس وقتی می‌خواهد در رابطه با موضوعی فکر کند از زاویه‌ی تفکر فلسفی نیز به آن موضوع فکر می‌کند. در مورد قرآن از آن جهت که یک حقیقت قلبی است و کشف تامّ محمدی«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است باید رویکرد انسان به آن قلبی باشد و به اندازه‌ای که انسان خود را از اخلاق رذیله و عقاید فاسده طاهر کرده باشد می‌تواند با آن حقیقت تماس بگیرد و به همین جهت است که می‌فرماید: «إنّه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسّه إلاّ المطهّرون» حقیقت قرآن یک حقیقت بلندمرتبه‌ای است در نوشته‌ای که از نگاه انسان‌های غیر مزکّی دور است، و نمی‌توانند به آن دسترسی پیدا کنند مگر مطهرون. ولی پس از آن‌که با علم حضوری متوجه انوار قرآنی شد، همین‌که خواست به آن احساس قلبی بیندیشد و از این زاویه به قرآن بنگرد، وارد ساحتی شده که دیگر نسبت به «مفاهیم» آنچه با قلبِ مطهر خود دریافت کرده می‌اندیشد و این ورود، ورود فلسفی است، همان‌طور که نسبت به علت و معلول عرض شد که ابتدا یک درک حضوری بین نفس انسان و اراده‌ی او واقع می‌شود و سپس همان درک در ساحت اندیشه به عنوان علت و معلول قابل فهم است که «مفهومِ» همان حالتی است که در ابتدا برای ما کشف شد. مشکل وقتی پیدا می‌شود که در رویکرد به قرآن مقام حضوری و کشف قلبی آن مورد غفلت قرار ‌گیرد و تماماً رویکرد ها در ساحت مفهوم محدود شود. 9- با توجه به اینکه شما حدود بیست سال است که جلسات تفسیر برگزار می کنید بفرمایید طرح پرسش های بزرگ و رجوع به قرآن برای یافتن چنین پرسش هایی چقدر موجب تغییر و تحول در تاریخ آینده می شود. به عبارت دیگر رسید به تمدن اسلامی چقدر وابسته به تفکر قرآنی است. آثار طرح این نوع نگاه چقدر می تواند موجب تحولات عمیق شود؟ جواب- قرآن نوری است که از یک طرف راه آینده‌ی بشر را به او می‌نمایاند و از طرف دیگر موانع و حجاب‌ها را می‌شناساند تا بشریت گرفتار افکار وَهمی نشود و عمر خود را در اعتباریات ضایع نگرداند. قرآن افقی را در جلو شما می‌گذارد که به‌راحتی هویت هر موقعیتی را نسبت به آن افق ارزیابی می‌کنید و از موجودیت آن موقعیت پرسش به عمل می‌آورید، و در همین راستا به این نتیجه می‌رسید که باید در تمام مناسبات بشر حکم خدا حاکم باشد و این محقق نمی‌شود مگر با حاکمیت امام معصوم و لذا به تمدنی می‌اندیشید که از طریق واسطه‌ی فیض الهی، زمین به آسمان وصل شود به نام تمدن اسلامی. و نظام ولایت فقیه را نیز از آن جهت که دوره‌ی گذار از حاکمیت نفس امّاره به حاکمیت خدا است، با دید قرآنی به آن ارج می‌نهید. 10- آیا فلسفه را می‌توان نمود تفکر حقیقی دانست جواب- همچنان که قبلا عرض شد؛ تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است که خبر از مفاهیم حقایق می‌دهد و می‌تواند نظرها را به سوی حقایق جلب کند تا انسان از طریق قلب با حقایق مأنوس شود. 11- به نظر شما انقلاب اسلامی با چه تفکری پیش خواهد رفت جواب- انقلاب اسلامی به عنوان تفکری که بنای تمدن‌سازی دارد بر مبنای شخصیت بنیان‌گذار وی می‌تواند از دنیای معاصر عبور کند و به دنیایی جدید وارد شود. شخصیت بنیان‌گذار آن یعنی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از نظر تفکر اسلامی شخصیت جامعی بود که در عین فقیه‌بودن، فیلسوف است و در عین فیلسوف‌بودن، عارفِ سالکی است که در معارف اسلامی و قرآنی به‌خوبی تدبّر کرده و لذا مطمئن شده می‌توان با چنین تفکر جامعی جامعه‌ای را به‌پا کرد که جوابگوی همه‌ی نیازهای بشر است. بنده در کتاب «امام خمینی و خودآگاهی تاریخی» تا حدّی به این موضوع پرداخته‌ام. سؤال: فیلسوف‌بودن امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چقدر و چگونه در اندیشه‌های او مؤثر بوده است؟ جواب: به نظرم با توجه به عرایضی که شد تفکیک ساحات فکری افراد ممکن نیست زیرا در همان لحظه که نظر حضوری به موضوعی دارد وجهِ اندیشه‌ورزی او نیز در صحنه است. به همین جهت ملاحظه می‌کنید که مولوی همان وقت که در اوج حالت حضوری است و با آن نگاه اشعار خود را اظهار می‌دارد، در ساحت اندیشه‌ورزی است و افکار فلسفی و کلامی خود را در قالب اشعار ارائه می‌دهد، در این رابطه می‌توان موضوع غلبه‌ی ساحتی را بر ساحتی مطرح کرد که در مورد حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» جمله‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» را جمله‌ی کارشناسانه می‌دانم که می‌فرمایند: « امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده‏ى مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه‏ى فلسفى‏اش، در زمینه‏ى عرفانى هم همینجور است».(8/9/1386) سؤال: به عنوان سؤال پایانی به موانعی که انسان را از تفکر حقیقی محروم می‌کند اشاره‌ای بفرمایید. جواب: تفکر حقیقی با رجوع به «وجود» یا «حق» ظاهر می‌شود و در مقابل، تفکر حول محور ماهیات یا اعتباریات بدون نظر به آن‌ها از جایگاه وجود، موجب می‌شود که حقیقت در حجاب رود. مشکل بشر امروزی آن است که رجوع او به «حق» به آن معنایی که انبیاء به او آموخته اند در نسیان رفته است و عهد خود با خدای حضوری را شکسته و خدا هم از او روی برگردانده و یک نحوه به‌خود واگذاشته‌شدن گریبان بشر را گرفته و اگر به معنی حقیقی به قران و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» رجوع شود گشایشی که در ظلمات آخرالزمان بنا است گشوده شود رخ می‌نمایاند و ما منتظر فرهنگ بقیة‌الله«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» خواهیم شد و مسلّم هیچ طلب و انتظاری بی‌جواب نمی‌ماند. کجاست آن تذکری که ما را از تنگناها آگاه و راه برون‌رفت از آن را بنمایاند؟ موفق باشی بیوگرافی را می توانید از روی سایت بگیرید
13748
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد ببخشید من در یکی از سخنرانی های شما شنیدم که به نقل از استادتان ذکر هایی در هنگام خواب گفتند ترتیب و نوع خاصی بیان کردید. ولی حالا نمی دانم کدام سخنرانی بود. ممنون دارتان می شوم اذکار هنگام خواب و ترتیبش را بیان کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرمایند: بعد از نماز عشاء وقتی برای خواب آماده می‌شوید دو رکعت نماز بخوانید و سوره‌‌ی واقعه خوانده شود، صد مرتبه «لاإله إلا اللّه»، هفتاد مرتبه استغفار، صد مرتبه صلوات، 12 مرتبه «سوره‌ی توحید»، تسبیحات حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها»، و خواندن آیت الکرسی یک مرتبه، و آیه‌ی آخر سوره‌ی کهف. و در آخر عرضه بدارید: «بسم الله، آمنتُ باللّه و کَفَرتُ بالطاغوت اللهم احفظنی فی منامی و فی یقظتی». موفق باشید

12683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد چندی ست برای استخاره گرفتن به جای تماس با شخص حقیقی از طریق سایت شهید آوینی استخاره می گیرم (البته با شرایط استخاره) اصولا هم نمازی قبل از استخاره میخونم! (راستش چند وقت پیش یک بنده ی خدایی گفت با سایت درست نیست و بنده به شک افتادم) اگر امکان داره لینک زیر که از سایت شهید آوینی است را ببینید: http://www.aviny.com/quran/estekhareh/index.aspx اگر این سبک استخاره اشتباه است دیگر انجام ندهم! اگر امکان دارد مراحل استخاره در سایت را ببینید به نظر کامل است البته نظر شما برای بنده خیلی مهم است. اگر این سبک اشتباه است مواردی که استخاره گرفتم و امکان تغییر عمل هست باید چه کنم!!؟ استاد در آخر این ماه برای بنده هم دعا کنید تا ان شاءالله مشمول عنایت و رحمت حضرت حق قرار بگیریم! با تشکر فراوان یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار برای بنده وقت‌گیر است و کارِ بنده این‌ها نیست. موفق باشید

11418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز ضمن تشکر و داشتن التماس دعا از شما بنده می خواهم برای فرزندم عقیقه نمایم اما با توجه به اینکه اکثر اقوام بنده از نظر مالی دارا می باشند پدر و مادرم اصرار دارند که آن را به فامیل بدهیم و عده ای هم می گویند به نیازمند و فقیر بدهید بهتر است. با توجه به اینکه به کتاب حلیه المتقین هم مراجعه کردم اما نتوانستم جمع بندی کنم می خواستم اگر زحمتی نیست شما که اطلاعات جامع تر و بیشتری در زمینه احادیث دارید راهنمایی بفرمایید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رعایت حقوق ارحام مقداری را به ارحام بدهید و برای رعایت حقوق فقرا آن‌ها را هم فراموش نکنید. در هر حال رعایت حقوق ارحال کار منطقی است بحث فقیر بودن جداست. موفق باشید

11053

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در جواب به سوال درباره مصاحبه آقای خامنه ای فرموده بودید: «...ولی گوشه‌ی ذهن خود نگه داریم. آقای سلیمی نمین جواب‌هایی به ایشان داده‌اند ولی کافی نیست، جای فکرکردن دارد...» لطفا در صورت امکان کمی بیشتر توضیح دهید و روشنمان کنید. اگر ضرورتی نمی بینید، به صورت خصوصیی بفرمایید. ممنون أیّدکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورم آن است که در عین آن‌که سخنان استاد محمد خامنه‌ای بعضاً جای انتقاد دارد، همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 11034 یک نمونه‌ی آن را عرض کردم ولی نباید به عنوان سخنان جناحی قبول یا ردّ شود، باید بر روی وجوه مختلف آن فکر شود و در یک فضای علمی مورد نقد و قبول قرار گیرد. آقای شریعتمداری و آقای سلیمی نمین چنین فضایی را در نقدشان ایجاد نکردند. موفق باشید
11046

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر و با سپایس فراوان از اینکه با حوصله وقت خود را جهت جواب به سوالات قرار می دهید. بببخشید استاد من و همسرم تصمیم داریم ان شاءالله با عنایت حضرت حق و زیر سایه امام زمان (عج) بعد از ماه رمضان سال آینده صاحب فرزند شویم و از بابت اینکه وظیفه ما در این مدت باقیمانده تا آن زمان چیست؟ و چه کار کنیم تا ان شاءالله صاحب فرزندی صالح که مورد رضایت حق باشد شویم، لطفا راهکارهایی بفرمائید تا بتوانیم در این مدت انجام دهیم راستش استاد من خیلی می ترسم از اینکه نتوانم آن طور که باید این وظیفه را انجام دهم لطفا راهنمایی فرمائید و خیلی برامون دعا کنید. با تشکر فراون، التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی جای دغدغه و سوال نیست، خدایی که ما را خلق کرده خودش هدایت لازمه‌ را در اختیار ما قرار داده‌است. شما باید سعی کنید خدایی عمل کنید تا فطرت فرزند شما متذکر عهدش که با خدا بسته‌است باشد بقیه به عهده‌ی شما نیست. موفق باشید
10864
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی زیارات جنابعالی: با توجه به اینکه دولت عربستان درآمد زیادی از سفرهای زیارتی عمره به دست می آورد و این درآمدها را احتمالا در راه کمک به اهداف غیراسلامی نظیر کمک به گروهکهای تکفیری و ... و اسراییل می کند، نظر جنابعالی در مورد اینگونه زیارات مستحبی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که اخیراً با مسئولان حج و زیارت داشتند تأکید فرمودند «نباید حضور ما در حج کم‌رنگ شود و از این تریبون استفاده نکنیم» به‌خصوص که عربستان هم بسیار مایل است ما در آن صحنه‌ها حاضر نشویم، حج درآمدی آنچنانی برای عربستان ندارد. موفق باشید
9438
متن پرسش
سلام علیکم. مناظره ای در باب وحدت وجود در سال 1390 در منازل آقای نصیری بین آقای رمضانی و میلانی انجام شده است. اخیرا فیلمش منتشر شده است. میخواستم نظر شما را به ابهامات وارده بدانم. آدرس فیلم( س بخش) : http://simafekr.tv/0fa718idattach.htm
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متن این مناظره را در همان زمان مطالعه کرده‌ام. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از حجة‌الاسلام استاد یزدان‌پناه خیلی خوب جایگاه منطقی وحدت وجود را روشن می‌کند. آقای نصیری بنا دارند آنچه خودشان می‌گویند را بر سخن عرفا تحمیل کنند، نه آنچه عرفا می‌گویند. موفق باشید
5972
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشیدوطول عمربرای استادبنده چندماهی است که با اثارجنابعلی اشنا شده ام ویک بارهم توفیق زیارت شمارادرسالن تربیت مشهدداشته ام ودراین مدت سوالی که برایم پیش امده متفاوت بودن سلوک جنابعالی با قدما می باشدچراکه مادرمنابروکتب شنیده وخوانده ایم این که برای تزکیه نفس اورادواذکاری را بایستی متذکرشویم وریاضات نفسانی کشیدوچله نشینی کردادعیه رامداومت داشت وجلوی استاداخلاق زانوزد که طی این مرحله بی همرهی خضرنکن....وحضرتعالی برای این مهم سفارش به مطالعه کتب منتشره با رعایت ترتیب خاص می فرماییدایا این مطالعه مقدمات سیرو سلوک جنابعلی می باشدومواردبیان شده بعداز این مطالعات است خواهشمندم مساله را باز فرماییدوحضرتعالی چگونه به این بصیرت نائل گشته ایدوجهت فهم معرفت النفس نیازی به مطالعه فلسفه بطورخاص می باشدیا خیرضمنا بنده اشنایی با اثارشمارا رزقی میدانم که دراحیائ شبهای قدرماه رمضان امسال نصیب ماکردندومن شغلم مثل حضرتعلی کارمندی است ودلم می خواهدمثل شما به بصیرتی برسم وبه انچنان درکی برسم که کارکارمندی را ببوسم بگذارم کناروبه اوبپردازم با تشکرواحترام
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت(رضوان‌اللّه‌علیه)» عرض کرده‌ام که چرا ایشان می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است» در حالی که در زمان قبل از ایشان جناب قاضی برداشتن استاد سلوکی تکیه داشتند. آن‌جا روشن می‌شود که ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که معارف خوبی به‌خصوص از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور کرده و الگوهای خوبی به‌خصوص توسط حضرت امام در صحنه آمده و عملاً می‌توانیم راه سلوکی خود را ادامه دهیم. البته و صد البته این بدین معنا نیست که اگر همین حالا هم استاد سلوکی قابل اعتمادی پیدا کردیم دامن‌اش را نگیریم، ولی ما کسی را استاد سلوکی می‌دانیم که از یک طرف قلباً متوجه حقایق عالم شده باشد و از طرف دیگر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را بشناسد یعنی عالم به به زمان خود باشد. موفق باشید
616

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
تضاد بین مدرنیته و سنت یک توهم است «مقام معظم رهبری» آیا این جمله ایشان تضاد آشکاری با مباحث شما ندارد؟ (البته به لحاظ نظری اختلاف نظر نه تنها اشکالی ندارد بلکه سازنده نیز هست)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در مورد شهید چمران«رحمة‌الله‌علیه» بود که فرمودند: « در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است.». بنده از این جمله به یاد سخن شهید آوینی«رحمة‌الله‌علیه» افتادم که می‌فرماید: اگر انسان به خودآگاهی برسد می‌تواند از تکنولوژیِ فرهنگ مدرنیته استفاده کند بدون آن‌که تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته قرار گیرد. و مرحوم شهید چمران را مصداق انسانی می‌دانم که به خودآگاهی و دل‌آگاهی رسیده بود. از طرفی باید این سخن مقام معظم رهبری را با محکمات ایشان تفسیر کرد که می‌فرمایند: توسعه به روش غربی یقیناً ناموفق بوده. پس نمی‌توان تصور کرد ایشان مایلند مدرنیته را به همان صورتی که غرب را جلو برد، جلو ببرند و بخواهند عالم و آدم را شیئ قابل تصرف به‌شمار آورند که بدون هیچ حسابی در آن‌ها تصرف نمایند. از طرفی فراموش نفرمایید که بعضی‌ها اصرار دارند چون بین مدرنیته و سنت تضاد هست ، اگر می‌خواهید به مدرنیته به معنای پیشرفت برسید باید از سنت و تفکر دینی خود دست بردارید، شاید ایشان بخواهند بفرمایند امثال چمران در عین آن‌که در عمق تفکر علمی دنیای مدرن نفوذ کرد، از روح دینی و معنوی خود ذره‌ای عدول نکرد. موفق باشید
586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی در زیارتنامه های معصومین علیهم السلام از جمله زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به ایشان داریم که "السلام علیک یا عصمه المتقین" یا در دعای ندبه"..خلقته لنا عصمه وملاذا"یادر زیارت ناحیه مقدسه"کنت..عصمه الانام". اگر متقین را کسانی بدانیم که دارای توان باز داری خوددر برابر هواها یا قدرت به تعویق انداختن در پاسخ به نیازها را دارند یا کسانی که در پرتوی معرفت و دانسته هایشان ,به عمل به دانسته ها و تنظیم رفتار می پردازند؛ و آنچه در این عبارات به امام معصوم میدهیم(عصمه:نگهدارنده) در حقیقت همان توان بازداری متقین است یعنی آنچه یا انکه متقی را متقی میکندامام معصوم است. استاد گرامی این چگونه صورت میگیرد؟1- چگونه ولایت یا محبت سبب این تقواست؟ایا منظور فقط تغییر در گرایشات اوست(از کار بد بدش بیاید و به نیکی علاقمند میشود) و یاچیزی قدرتمند تری به دست می اورد؟2-ایا رابطه ولایت با تقوا انحصاری میشود یعنی هر که ولایت پذیر باشد-به معنای حقیقی-متقی میشود و برعکس که هر متقی است درپرتو و اثر تقواست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: نتوانستم منظور اصلی شما را از سؤال‌تان دریافت کنم.
327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام . من وقتی میخواهم جوارح را از اشتغال به دنیا تا حد ممکن و نه افراطی باز بدارم تا بلکه از سرکردگی و هر گونه فلاکت و هلاکت که فکرش را کنید به آغوش خداوند پناه ببرم مسائل زیادی پیش میاند از جمله: همه میگویند چقدر ساکت و غیر عادی هستی ! پدر و مادرم دیگر از من راضی نیستند خصوصا مادر چون نمیخواهم زیاد بخورم . به صحبت ها ی رهبری هم که نمیتوانم گوش کنم چون خانواده شدیدا تعصب دارند که ایشان به حق نیستند. من مجبور میشوم به میهمانی هایی بروم که نمیخواهم. به کلاس های معرفتی نمیتوانم بروم چون آن ها ناراحت میشوند. نشست های دانشجویی ( مثلا وابسته به جنبش عدالتخواه) هم که به نوعی وابسته به دولت باشد از نظر آنان "مخ زنی" است. در کنار همه ی این مسائل و مسائل دیگر که راه هر گونه رشد را بر من میبندد عمق فاجعه این جاست که من آنقدر سستم که هر آنچه در ماه مبارک رمضان بدست آوردم با یک روز آمدن به دانشگاه و مخلوط شدن با مردم از دست میدهم و با یک روز غفلت از یاد حق برای مثلا انتخاب واحد چنان هدفم را فراموش میکنم که اصلا نمیدانم برای چه زنده ام و نمازی که بعضا با آن عشق هم میکردم جز در حالت سرکردگی و پوچی نمیخوانم. در اوج این اوضاع نامطلوب مشکل این جاست که دعا کردن هم فایده ندارد چرا که صدای مردم عادی اصلا شنیده نمیشود که خدا خدا کنند . تا به حال مطالب زیادی از سی دی های شما را هم گوش کرده ام و همینطور اساتید عزیز دیگری که در این زمینه کار کردند. ببخشید صحبتم طولانی شد 1)میخواهم بدانم در این شرایط وخیم باید چه خاکی به سرم بریزم؟(با عرض معضرت) 2)و این که نشستن سر سفره ای که زن و مرد با هم حظور دارند چه حکمی دارد؟ وقتی حجاب حفظ نمیشود ؟ وقتی سر سفره نامحرمان میخندند ؟ 3)اگر به رهبری توهین شود ما باید چه کار کنیم؟ 4)آیا تذکر زبانی و امر به معروف و نهی از منکر زبانی جایز و مطلوب است یا این که ما خودمان را بسازیم دور و بری ها یمان ساخته میشوند؟ 5)آیا پیشنهاد میکنید که بحث های "زن" یا "معاد" را برای والدین بگذاریم گوش دهند ؟ یا این که اوضا از اینی که هست وخیم تر میشود؟ ( چون ما هر کاری که میکنیم میگویند آدم های خودشون( منظور دولتی ها) این کار ها را توی گوش شما کردند و بچه های مردم را از بین بردند ) 6)در بحث معاد گفتین آب در خواب نشان علم و آب گلالود نشان ریا در آن است. من خواب میدیدم که در آب غرق شده بودم و آّب آنقدر "زیاد" بود همچون مردابی بود که داشتم در آن تقریبا خفه میشدم و شاید به سختی نفس میکشیدم. ازین جهت ترسیدم. به نظرتان چه کار کنم؟ بی نهایت از این که سوالم را جواب میدهید ممنونم.التماس دعای خاص.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ای عزیز! داستان زندگی با آشنایانی که غریبه‌اند، داستان دوستان خدا است که باید در عین طعنه‌هایی که می‌شنوند دلسوزانه آن‌ها را نصیحت کنند، بدون آن‌که با آن‌ها کله بگیرندو بدون آن‌که از دست آن‌ها عصبانی شوند و به آن‌ها خشم کنند؛ تذکرشان دهند. می‌گویی با حضور در دانشگاه و مخلوط‌شدن با مردم احساس حضورتان از محضر حق به حجاب رفته و قیل و قال مردم بر قلب و فکر شما غلبه کرد، راه چاره آن است که انسان بتواند قدرت جمع پیدا کند تا در عینی که در کثرات قرار دارد از وحدت غافل نباشد و این با تجلی هرچه بیشتر نور توحید محقق می‌شود و نور توحید با رعایت دستورات شرعی شدت می‌یابد و خداوند دوست دارد بنده‌اش با او درد و دل کند و او از سر رحمت بر ما می‌نگرد و کاری به گناهکاری ما ندارد. وظیفه‌ی ‌ما صبر بر بندگی است و دائماً منتظر گشایش‌هایی از طرف خداوند باشیم. اگر سر سفره نامحرمان رعایت حجاب را نمی‌کنند باید به آن‌ها تذکر داد و دوستانه بگوییم این کارها حرام است، درست است که می‌گویند طرف ساده است ولی اگر از سر دلسوزی و به صورت منطقی تذکر دهیم خداوند گشایشی که به کار ما می‌آید را فراهم می‌کند و نهایتاً اگر خیلی بی‌پروا باشند بر سر آن سفره حاضر نشوید ولی نه از سر خشم و قهر، بگویید ببخشید من این‌طوری راحت‌ترم. در هر حال؛ در حدّی که شرایط ظرفیت دارد باید امر به معروف کرد، آری اگر خود را بسازیم امر به معروف ما تأثیر بیشتر دارد. باید آمادگی والدین خود را در نظر بگیرید، اگر آماده هستند مباحث را به آن‌ها پیشنهاد کنید. در مورد خواب؛ غرق در موضوعات علمی و معنوی هستید که هنوز به طور جامع نتوانسته‌اید جایگاه هر علمی را درست تعیین کنید، بدون عجله و احساسات جلو بروید انشاء الله مشگلات بر طرف می شود و در دروس دانشگاهی نیز دقت لازم را به خرج دهید. موفق باشید
12441
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد عزیز: ان شاالله سلامت باشید. آقای جوادی آملی در کتاب سر چشمه اندیشه جلد سوم صفحه 332 می فرمایند: بر اساس حرکت جوهری، اخلاق (خود اخلاق و نه فقط نفس انسان) جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است. ممنون می شوم منظور ایشان را تبیین نمایید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت آیت اللّه آن باشد که وقتی شما در حرکات و رفتارتان رعایت اخلاق را بکنید و ظاهر و جسم اخلاق از طریق شما ظهور کند بعداً همان کارهای اخلاقی شما به صورت ملکات روحانی و معنوی باقی می‌ماند. موفق باشید

11900
متن پرسش
سلام استاد: شما در جلسه روز دوشنبه فرمودید که چون انسان خواست از طبیعت سردر بیاورد و وارد منیت شد پس نور خدا را ندید و در طبیعت دستبرد و با طبیعت تعامل نکرد. آیا برخی تحقیقات و تفکرات فلسفی هم مثل همین اصرار بشر در سردر آوردن از طبیعت نیست؟ آیا لازم بوده که اینقدر بشر در مسائل ریز شود که برخی مواقع باعث شک و انحراف شود؟ آیا سر در آوردن که باعث می شود نور خدا دیده نشود شامل فلسفه هم می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست تشخیص داده‌اید، فلسفه و کلام از جهتی همین‌طور است که می‌فرمایید که بشر در زیر سایه‌ی انوار الهی نه نیاز به فلسفه دارد و نه نیاز به کلام و یا عرفان نظری، می‌ماند که وقتی با انواع سؤالات و شبهات روبه‌رو می‌شویم مجبوریم از طریق فلسفه و کلام آن شبهات را جواب دهیم و از طریق عرفان از ظلمات سطحی‌نگری نسبت به اشارات شریعت الهی خارج گردیم. از این جهت قصّه‌ی روزگار ما رجوع به فلسفه و کلام و عرفان است تا آن‌ها را بفهمیم ولی از آن‌ها عبور کنیم بدون آن‌که آن‌ها را زیر پا بگذاریم. موفق باشید

11039

ولایت فقیهبازدید:

متن پرسش
با سلام: بنده برایم شبهه ای پیش آمده راجع به ولایت فقیه و اینکه ایشان نائب امام زمان هستند. اگر امکان دارد استدلالی یا منبع رجوعی بفرمایید و اینکه سید صادق شیرازی چه تفکری دارند؟ و چرا با رهبری مخالفت دارند؟ بنده آقا خامنه ای را قبول دارم اما نمی دانم برای رفع شبهه ها باید کجا رجوع کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد ولایت فقیه عرایضی در آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان مبانی حکومت دینی داشته‌ام که می‌توانید با رجوع به آن کتاب که روی سایت هست مطالب را دنبال بفرمایید. در مورد آقای صادق شیرازی مطالب زیادی روی سایت ها هست؛ بحث عمامه‌های انگلیسی نکات خوبی دارد به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
10859
متن پرسش
سلام استاد: در بحث عدل الهی که فرمودید رابطه ی جهان ذاتی جهان است ، مثلا خداوند غذا و غذا خوردن را خلق کرده که غذا خوردن باعث سیری می شود اشکالی برای بنده ایجاد شد: اینکه گفته می شود شما غذا بخورید ولی انتظار سیر شدن از خداوند داشته باشید یا اینکه وقتی بیمار شدید به پزشک مراجعه کنید ولی خداوند شفا دهنده است (در واقع بحث توکل) با رابطه ی جهان ذاتی جهان است منافاتی ندارد؟ یعنی مثلا اگر خداوند سیری را خلق نکرده و سیری معلول غذا خوردن است، هر کس غذا بخورد سیر می شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف رابطه‌ای بین سیرشدن و غذاخوردن هست که این رابطه‌ای است ذاتی، و از طرف دیگر رابطه‌ای است بین سیری و هدفی که به دنبال سیرشدن داریم که اگر خداوند به نور خود در صحنه نیاید نمی‌توانیم از سیرشدن خود در راستای بندگی خدا استفاده کنیم، بلکه همواره به دنبال لذت غذاخوردن و سیرشدن هستیم، همچنان‌که بعضی از سلامتی جهت امور معنوی خود بهره‌مند نیستند. موفق باشید
9536
متن پرسش
سلام استاد عزیز: امیدوارم در سلامت و عافیت کامل باشید انشاالله. سوالاتی داشتم. بعضی ها بر این باورند که: 1) غیر معصوم(ع) نمی تواند حاکم باشد؟ (حاکم بایستی معصوم (ع) باشد تا بتواند در جامعه عدالت را برقرار نماید) و اینکه دزدی ها و... را در جامعه مربوط می دانند به رهبری. 2) نام اسلامی را نباستی اضافه کنند به جمهوری مگر زمان ظهور مهدی(ع) 3) و تا زمان ظهور کسی حق تشکیل حکومت را ندارد. با تشکر..
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً تنها معصوم باید برجامعه حاکم باشد و در زمان غیبت امام معصوم از آن‌جایی که خداوند هرگز امور بندگان را به حاکمان جبّار نمی‌سپارد امامان معصوم می‌فرمایند به فقهایی رجوع کنید با خصوصیات خاص که در روایت از حضرت امام حسن عسگرى (ع) داریم:«فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُم» و امّا آن کسى از فقهاء امّت ما که نگهبان نفس خود و حافظ دین خدا و مخالف هوا و هوس و مطیع أمر حضرت مولاى خود بود، بر عموم مردم لازم است از او تقلید کنند. و بعد حضرت در ادامه‏ى روایت مى‏فرمایند: و البته بعضى از فقهاى شیعه متّصف به این صفتند و نه جمیع آن‏ها. و این طور نیست که چون فقیه حاکم است، دزدی هست، در زمان حاکمیت علی«علیه‌السلام» نیز بدی‌ها بود نکته‌ی مهم آن بود که بدان حاکم نبودند و این در حاکمیت ولیّ فقیه نیز همیشه مدّ نظر بوده 2- وقتی نظام جمهوری در ذیل نظر فقها جلو رود و صِرف میل مردم نباشد دیگر جمهوری اسلامی است و با آن نوع جمهوری که در آمریکا است فرق می‌کند 3- خود امامان فرموده‌اند در زمان غیبت فقیه باید حاکم باشد که مشهور است به مقبوله عمر بن حنظله و در آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت»، دلایل و روایت آن آورده شده. موفق باشید
نمایش چاپی