با سلام وعرض ادب فراوان محضر استاد عزیز: در اینستا مشغول وقت تلف کردن بودم که به مطلبی برخوردم از یکی از این اساتید قانون جذب به این آدرس https://www.instagram.com/p/CegqPAvIXZt/?igshid=YmMyMTA2M2Y= مطلبش برام جالب شد که طی دو روز حدود 5800 لایک و2400 کامنت خورده بود. مطلبش روک خوندم دیدم ی آش دهن سوزی هم نیست بلکه... دلم نیومد جواب بهشون ندم ی پاسخی رو من براش از درسهایی که از مباحث برهان صدیقین تون آموختم کامنت کردم که در ذیل👇👇👇 میارم لطفا مطالعه بفرمایید و درس پس دادنم رو تایید و یا رد و یا رفع اشکال کنید. سپاس فراوان و التماس دعا متن پاسخ 👇👇👇 ببخشید باید یک منی باشه که تمرکز کنه روی یک چیز یا نه؟ اما در واقع منی در کار نیست که تمرکزی بخاد داشته باشه یا نداشته باشه😂😂😂😂 ابن مطلب رو ملا صدرا حدود ۳۰۰ سال پیش ثابت کرده در برهان صدیقین نش. حالا اون چیزی که هست چیه؟؟؟؟؟ واضح هست اون خداهست و بس>>> نتیجه اینکه چون من بی عرضه فقیر نیستم پس خدای باعرضه غنی هست. پس من این وسط چی هستم؟؟؟!!! یک هست نمای قلابی که نه تنها باید 68 ثانیه بلکه باید مافوق زمان یعنی همیشگی که حتی ی لحظه غفلت از این تمرکزم نداشته باشم، به این هست نما بودنم توجه داشته باشم تا اینکه به همه چیز برسم و به اصطلاح به غنی بذات وصل بشم که گفته اند «چون از او گشتی _همه چیز از تو گشت»***** نتیجه طلایی اینکه این قانون جذب شما یک قطره از دریاهای بی کران حقیقت رو هم به من نداده بلکه اگر دقت کنین آنچیزی که میدهد سرابی ببش نیست زیرا که منی که اشرف و بزرگ مخلوقاتم در کار نیست چه برسد به چیزی مثل ثروت که بخاهم به اون چیز 68 ثانیه تمرکز کنم «ای هیچ برای هیچ بر خویش مپیچ» 😂😂😂😂😂
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. آری! انسان با نسبتی که با حضرت حق پیدا میکند، بودنِ خود را که عین فقر است، به وجودِ بیکرانه حضرت حق متصل مینماید و خود را در بیکرانگی پروردگار عالم هستی احساس مینماید. موفق باشید
عرض سلام و آرزوی سلامتی برای استاد عزیز و گرامی: بنده مشکلی یا میشه گفت رذیله ای دارم که خیلی داره اذیتم میکنه و اونم اینه که با اومدن مهمون به خونمون راضی نیستم و دوس دارم بیشتر واسه خودم خلوت داشته باشم و به برنامه های خودم برسم، مهمون اگر یه روز بمونه خوبه اما با مهمونهایی که میان ۲ هفته یا یک ماه خونمون میمونن بیشتر مشکل دارم، دو تا خانواده هستن که اومدنشون خونه ما اینجوریه و میان مدت زیادی میمونن و شاید اومدنشون هم همزمان باشه و توی این مدت زیاد ما ۲ تا خانواده مهمونمون باشن، حالا این موضوع روح و روان منو اذیت میکنه نمیخوام باعث بشه خللی در بندگیم ایجاد بشه بخاطره این عدم رضایت از اومدن مهمون، شما بفرمایید رفتار درست که مورد رضای خدا باشه چیه؟ ممنون از راهنمایی و وقتی که اختصاص میفرمایید. خداوند یار و نگهدار همیشگی شما استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه آنکه باید به میهمان احترام گذاشت، اینطور نیست که زندگی خود را بهکلّی در اختیار به اصطلاح آن نوع میهمانها قرار دهیم. باید در عین احترام به آنها برایشان روشن شود که خودتان برای زندگی خود برنامه دارید و سعی کنید برنامههای خود را داشته باشید تا آنها متوجه باشند بالاخره میهمان یکی دو روز است. موفق باشید
بسم اللّه... سلام علیکم ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید حساسیت نشان دهید. احساساتِ پدر بزرگ و مادر بزرگ آنها ماورای این حرفها، جانِ این کودکان را تغذیه میکند و آنان احوالات خوشی را به آن کودکان هدیه مینماید. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: ماه رمضان و ضیافت الله بر شما مبارک امید است بتوانیم به رمزگشاییهای جنابعالی معنای ابیات ذیل را به ادراکات قلبی نزدیکتر نماییم. با تشکر.
شاهنشين چشم من تکيه گهِ خيال توست / جاي دعاست شاه من، بي تو مباد جاي تو
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این بیت باید در دل آن غزل بسیار فاخر معنا شود. در نگاه مختصر میتوان اینطور گفت:
جناب حافظ در بیت اول در خطاب به حضرت محبوب عرضه میدارند که وجه متعالی چشمشان یعنی شاهنشینِ چشم که نظر به مراتب بالاتر از عالَم محسوس یعنی عالم خیال دارد؛ محلی است که در آنجا با خیال حضرت محبوب روبهرو هستند و بهسر میبرند. و از این جهت حضرت محبوب را که شاه خود میداند، قبلهگاه طلب و تقاضای خود میشناسند و آن جایگاه که جایگاه حضور حضرت محبوب است اگر جایگاه حضرت محبوب نباشد اساساً «جا» به حساب نمیاید. آنجایی «جا» است که حضرت محبوب در آن باشد. موفق باشید
سلام: چرا در «ایاک نعبد و ایاک نستعین» جمع میآورد که «منم» در کار نباشد و تکبر نیاورد ولی در جای دیگر میفرماید «رب زدنی علما» و آنجا «منم» وسط هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر در آن نوع آیات دقت بفرمایید همیشه یک «قل» در ابتدای آنها هست به اعتبار اینکه رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در آنجا فقط محو امر خدا هستند. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: ذیل شرح کتاب «بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهان بین دو جهان» شماره ۱۸۱ بنیانها، بحث از «عقل قرآنی» شد و اینکه به کمک آن عقل بشر متوجه نقش اصل خود در عالم، مطابق نوامیس و سنتهای عالم میشود. خواستم نکتهای که به نظرم رسیده است را خدمت شما عرض کنم تا نظر شما را بدانم. عقل زمانه و حاکم بر هستی اگر عقل تکنیک است چون وجود به تعبیر هایدگر به صورت تکنیک آشکار شده است و لازمه زندگی در تاریخی که به سر میبریم تکنیکی زندگی کردن است، گریزی از این عقل وجود ندارد هرچند بشر آن عقل را به گشتل کشانده است، و در طول تاریخ بشریت هر بار عقلی به ظهور رسید تا جایی که وقتی ایرانیان با اسلام مواجه شدند متوجه گشتند که این مبانی اسلامی نیاز به عقلی دارد که آن عقل موید همه اصول اسلام باشد، نمی دانم اگر فلسفه ارسطویی و فلوطینی وارد جهان اسلام نشده بود ایرانیان چگونه دست به عقلی کردن مبانی اصولی دین می زدند، ولی تقدیر اینگونه رقم خورده که عقلی که تاریخ متافیزیک با آن آغاز شد، به دست ایرانیان بیفتد و آنها به این عقل متافیزیک زده جهت بدهند، عقلی که برای اسلام ایرانی که حتماً غیر از اسلام اعراب شبه جزیره حجاز بوده متفاوت است، ایرانیان باید این مبانی را عقلا به صحنه میآوردند و چنین نیز کردند، با این شرایط که عقل به صحنه آمده آنها عقلی بود که از ارسطو و فلوطین به آنها رسیده بود، و همه متفکران اذعان دارند فلسفهای که فارابی آن را اسلامی کرد کاملاً متفاوت با فلسفه یونانی بود، و شاید بتوان گفت ظاهری متافیزیکی و باطنی وجودی داشت، رنگ فلسفه اسلامی نمی توانست وجودی نباشد و اسلامی گردد، چون همه اسلام وجودی بود، و به نظرم هرگز فلسفه در جهان اسلام ماهوی نبود، روح متافیزیک ماهوی نگاه کردن است، ولی از فارابی تا صدرا که اوج فلسفه اسلامی بود همه به هستی وجودی نگاه کردند، با این تفاوت که در یک تشکیک تاریخی کم کم توانستند از روح متافیزیک خلاص گردند، اما همواره در تاریخ فلسفه اسلامی روح نگاه وجودی بوده و نه موجودبینانه و متافیزیکی، فلسفه در دوران اسلام به معنای عام خودش تا ابن سینا و سهروردی عقل جهان اسلام را تغذیه می کرد و جهان تاریخی آن تاریخ با این فلسفه تعقل می کرد و فهم جهان بیش از آن نبوده، هرچند که بعد از تهافت الفلاسفه غزالی سهروردی سمت فلسفه و نگاه معقول به هستی را کمی تغییر داد و نتیجه این تغییر چیزی جز کشتن او نبود و جهان اسلام در عین نیاز به فلسفه سهروردی که خواجه نصیر ها به آن محتاج بودند نشان داد تحمل اینگونه نگاه وجودی را ندارد، با حاکمیت صفویه و رسمی شدن تشیع دوازده امامی، دیگر حتی عقل سهروردی نیز نمی توانست ما را قانع کند که نگاه به هستی تا اینجا متوقف گردد، آنچه که شیعه از اهل البیت به دست آورده بود چیزی فراتر از عقل سهروردی بود، عقلی که از عالم عقول سینایی رها شده بود و عالم مثال را به عقل جهان اسلام هدیه داد، ولی مثالی که بیش از قوس نزول حرفی برای گفتن نداشت، نظام شیعی ای که پایه گذاری شده بود نیاز به عقلی داشت که شیعه بودن او را به تمام معنا هستی وار نشان دهد، و ملاصدرا قهرمان نمایش چنین عقلی شد که با اصالت وجود تمام تاریخ فلسفه اسلامی و یونانی را زیر و رو کرد، ملاصدرا اینبار وجودی به ما نشان داد که تمام روح متافیزیک موجود در فلسفه اسلامی را کشید و ما را وارد تمام هستی کرد، و این همان عقل جامع و قدسی بود که شیعه به دنبال آن بود، تا بتواند پایه های عقلانی شیعه را محکم کند، و مگر اگر امام زمان عقل خود را در این تاریخ می خواست به ظهور در آورد چیزی غیر از عقل صدرایی بود، همان عقلی که خمینی کبیر توانست انقلاب اسلامی را با آن حاکم کند، خمینی ای که خود را مدیون چنین عقلی می دانست و فریاد می زد:«ملاصدرا و ما ادریک ما ملاصدرا؟! او مشکلاتی را که بوعلی به حل آن در بحث معاد موفق نشده بود حل کرده است»، ملاصدرا عالم مثال صعودی را به ما نشان داد و قیامت را برای ما آشکار کرد، اما این سیر وجودی پایان پذیر نیست، زیرا وجود را پایانی نخواهد بود، و عقل جامع تری را انتظار می کشیم، عقلی که یک وجه گم شده آن در تاریخ ما، عقل تکنیک بود و ملاصدرا نتوانست آن را نمود دهد، و تاریخ آن عقل را آشکار کرد، و اگر به گشتل منتهی نشده بود خدا می داند چه تمدنی این دو عقل در کنار هم شکل می دادند! تاریخی شیعی تکنیکی که روح تکنیک آن چنان با عقلانیت شیعی همرنگ بود که جهان را زیر و رو می کرد. متاسفانه امروز این دو، دو عقل متفاوت و گسسته از هم هستند و دلیل همراه نشدن این دو چیزی جز گشتل نبوده است، آنچه که قرار است در آینده به کنار برود نه عقل تکنیک بلکه گشتل است که همچون حبابی و کفی بر روی طلای ناب نشسته است، لذا تاریخ وقتی به عقل جامع می رسد که این دو عقل بتوانند یکدیگر را پیدا کنند، زیرا تمدن نیازمند به عقل تکنیک است و تمدن اسلامی شیعی آینده نمی تواند بی نیاز از عقل تکنیک باشد، پس نیازمند به عقل جامعی هستیم که در عین غفلت نکردن از وجود، تمدنی به صحنه آورد که عقل تکنیک ذیل آن عقل قدسی فعال باشد، لذا تاریخ آینده چیزی بدون عقل تکنیک نیست، اما این بار این عقل به واسطه گشتل به حجاب نخواهد رفت و انسانی قدسی به صحنه خواهد آمد که عقل تکنیک ابزار تمدن سازی او خواهد بود، بدون اینکه تکنیک همه زندگی او را در بر بگیرد و این بار تکنیک دیگر افسار گسیخته و فرمان ده نخواهد بود بلکه عقل قدسی به او می گوید که کجا برود و خدا می داند این تکنیک تا چه اندازه ما را وسعت می دهد، اعم از وسعت در دنیا تا وسعت در کیهان و وسعت در هستی و وجود. هایدگر درست متوجه شد که غفلت از هستی در تمدن غرب نتوانسته اجازه دهد که آنها از عقل تکنیک درست بهره ببرند، بلکه آنها را گرفتار گشتل نموده است، ما با هایدگر متذکر وجود و غفلتی که در تاریخ متافیزیک بودیم گشتیم، و فهمیدیم چگونه تاریخی به هستی نگاه کنیم، و متوجه شدیم چگونه تاریخ هستی در وجهی به نام تکنیک به ظهور درآمده، وجهی که ملاصدرا نتوانست به ما نشان دهد، و به همین خاطر با صدرا نتوانستیم تمدن سازی کنیم. ولی به تعبیر جنابعالی هایدگر اجمال دارد ولی با ملاصدرا وجود را تفصیل یافته می یابیم، ما وجود اجمالی تفصیلی هر دو را می خواهیم، تا تذکر هایدگر به عقل تکنیک را با وجود تفصیل یافته ملاصدرا جمع کنیم و جهان و تمدن آینده را که حتماً شیعی است بسازیم. البته جمع این دو از سنخ جمع دو نفر نیست بلکه جمع در حقیقت واحدی است که عقلی توحیدی در نظام دنیایی را شکل خواهند داد. بیاندازه مشتاق رسیدن این دو عقل به یکدیگر هستم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله متذکر نکات خوبی شدید بهخصوص که فرمودید: فلسفه فارابی به عنوان فلسفه اسلامی کاملاً متفاوت با فلسفه یونانی است. از عقل صدرایی گفتید و از جامع و قدسی بودن آن. تا آن جایی که حتی بنده معتقدم این عقل با هویت متعالیهای که دارد جامعتر از عرفان ابن عربی است با آن همه خوبیهایی که آن عرفان در اختیار ما میگذارد، ولی حکمت متعالی است که جوابگویی بشر امروز و حضور سلوکی اوست. در موضوع عقل تکنیکی که میتوان گفت تاریخ و عصر حضور وجود است در آخرین منزل به اعتبار آنکه به تعبیر هایدگر: «تاریخ چیزی نیست جز اعصار وجود». در اینجا است که می توان گفت اگر با حضور اصالت وجود صدرایی در این تاریخ حاضر شویم به خوبی هایدگر را و دغدقه او را میفهمیم که روشن کرد چگونه عقل تکنیکی به عنوان حوالت تاریخیِ این زمانه اصالت دارد و گشتل حجاب آن است، همانطور که فلسفه تحلیلی، حجابِ حکمت متعالیه صدرایی. آری! این دو عقل در مواجهه با همدیگر، همدیگر را معنا میکنند و این امر مهمی است از آن جهت که یکی از بالا شروع میکند و تا آخرین منزل که عین حرکت است، حاضر میشود که همان فلسفه اصالت وجود صدرایی است. فلسفهای که ما را تنها در عالم عقول و غیب نگه نمیدارد و تا جایی حاضر میکند که «بودن»، همان «شدن» است. و دیگر فلسفهای که از پایین شروع کرد و با نگاه وجودی نگرش ما را در پهنه هستی حاضر کرد تا افقی به سوی عالم بالا باشد، و این مائیم و حاضرشدن در مواجهه این دو فلسفه و این دو فیلسوف بزرگ. اجازه بدهید بعضی از جملههای هایدگر را از جلد سوم کتابی که در باره نیچه نوشته است، مطرح کنم تا ملاحظه بفرمایید چگونه در مواجهه با هایدگر، میتوان به صدرا اندیشید و در مواجهه با صدرا، میتوان به هایدگر فکر کرد. هایدگر در باره هستی میگوید: هستی، تهیترین چیز و در عین حال غنیترین است، هم اوست که به همه موجودات، آنچه شناخته شده و آنچه تجربه شده وآنچه ناشناخته است و نخست باید تجربه شود، وجود را عطا میکند. هستی یگانهترین چیزی است که دست هیچ موجودی به مقام بلند یگانگیاش نرسد. بر ضدّ هر موجودی که میخواهد سر برآورد، همواره باز موجودی همتراز با او قد علم میکند. حال هر اندازه میخواهد متفاوت باشد. اما هستی را مثل و مانندی نیست، آنچه در تقابل با هستی است، نیستی است، و چه بسا آن نیز خود ذاتاً فقط و فقط تابع هستی است. هستی بدیهیترین چیز است، آنچنان که توجه نداریم که چگونه خستگیناپذیر در فهم آن میکوشیم. در عین حال این بدیهیترین چیز کمتر از همه چیز مفهوم است و به ظاهر حتی قابل فهم نیست. بر چه مبنایی باید آن را بفهمیم؟ خارج از آنچه چیزی وجود دارد که به اتکای آن بتوان برای آن تعریفی به دست آورد؟ دست کم هیچ چیز برای تعریف به دست دادن مناسب نیست، زیرا آن خود نامتعین و تعین ناپذیر است بدیهیترین چیز با هرگونه مفهوم بودنی سر ستیز دارد. هستی بیش از هر چیز کاربرد دارد، ما در هر علمی و در هر موضعگیری به آن استناد میکنیم. زیرا همه جا در بین موجودات میمانیم و با موجودات سر و کار داریم. ما را از هستی بهرهمندی است اما در عین حال در هر لحظه در ظهور خود نااندیشه میماند. هستی قابل اطمینانترین چیز است که هرگز آرامش ما را با شک و تردید به هم نمیزند. گاه ما دچار تردید میشویم که آیا این موجود یا آن موجود هست یا نه، اغلب در نظر میگیریم که آیا موجود خاصی این گونه است یا آن گونه. هستی، که بدون آن ما درباره موجودات حتی نمیتوانیم از هیچ نظر تردید رواداریم، این اطمینان را میبخشد که در هیچ کجا نمیتوان قابل اطمینانتر از آن یافت. و با این وصف، هستی هیچ بنیاد و زمینهای را به دست ما نمیدهد، همچون موجودات - که رو به سوی بتوانیم بنا کنیم و به دامنش آویزیم. هستی نفی نقش چنین بنیادگذاری است، در حقیقت نفی هرگونه بنیادگذاری میباشد، ژرف و رازآمیز است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما بزرگوار: من هنوز خیلی با شما آشنا نیستم. فقط یکی از دوستان در رابطه با کتاب جایگاه رزق در جهان هستی مطالبی را ارائه دادند آیا رشته ای مثل رشته حسابداری در دین قابل توجیهه؟ حسابداری اول از همه برای نظم دادن به حسابهاست که این قسمتش شاید قابل توجیه هست و خیلی نیاز به علم حسابداری نیست چون با نرم افزارهایی که الان وجود داره همش بدون علم حسابداری قابل محاسبه است. ولی در قسمت دوم که الان درس خواندن در دانشگاه بیشتر با این هدفه. نظرتان راجع به این رشته چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مدیریت درآمد مالی یک امر عقلانی و دینی است و علم حسابداری میتواند در این رابطه هزینهها و درآمدها را معنا کند که در اصطلاح دینی به آن «تقدیر المعیشة» میگویند. به نظر میآید ما نیاز به این عقل داریم. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خالد بن ولید را با وجود آنکه عدهای از مسلمانان قبیله جذیمه را کشته بود کیفر نداد؟ (اهل سنت، جنایات خالد را در قضیه کشتن مالک بن نویره در زمان ابوبکر، و قصاص نشدن وی را با این مساله قیاس و توجیه میکنند) چرا امیرالمومنین اینقدر با برخی یارانشان مدارا میکردند؟ (مثلا با اشعث) همین امام جای دیگر مثلا در موضوع ولید حاکم کوفه در زمان عثمان به اونصورت قاطع عمل میکنند؟ اشعثی که بقول آقای پناهیان: خوارج به علی (ع) اعتراض میکردند و میگفتند که اشعث پای رکاب تو چهکار میکند؟! این اشعث را دور بینداز! یا امیرالمومنین سر موضوع خواستگاری جعده از امام حسن راحت مقابل اشعث کوتاه میاد. یا مثلا گفته میشود امام حسن یکی از دلایل صلحش با معاویه حفظ جان یاران مخلص و تربیت یاران جدید بود. خب این یاران که ۱۰ سال بعد همگی اشان به راحتی توسط حاکم جور کشته شدند. در واقع ظاهرا به عقل ناقص من اینکار عجیبی مینماید؟ من به این موضوع واقفم که باید شرایط زمان و مکان رو لحاظ کرد اما واقعا گاهی دوگانگی هایی میبینم که برایم اصلا قابل حل نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید برای باقیماندن اصل اسلام و کمکردن انگیزه مخالفت با آن، جهت به فعلیتآمدن ظرفیت تاریخی اسلام، که بنا بر آن است تا آن ظرفیت به ظهور آید؛ حرکات پیامبر و ائمه حکایت از بصیرت آنها دارد. در این رابطه به همان صورتی که رهبر معظم انقلاب با آقای هاشمی در عین آنکه خودشان فرمودند در بعضی موارد نگاهشان با آقای هاشمی متفاوت است، مقابله مستقیم نکردند تا انقلاب دو تکه شود. ولی در مورد خالد بن ولید و ظلمهای وی در نبرد با بنی جذیمه و نیز مجازات نشدنش از طرف پیامبر(صلواتاللهعلیهوآله) باید گفت: ۱. بخشیدن خون مقتول و یا قصاص قاتل، در اختیار ولیّ مقتول است و اگر او بخواهد قاتل را قصاص نماید، حاکم اسلامی وظیفه دارد که قاتل را قصاص و حکم اسلامی را اجرا نماید؛ اما اگر او بخواهد با گرفتن دیه، از کشتن و قصاص قاتل بگذرد، حکومت اسلامی نیز نظر او را محترم خواهد شمرد. اگرچه حکومت در صورت صلاحدید، میتواند مستقلاً متخلف را به دلیل نقض قانون، مورد مجازاتی هرچند خفیفتر قرار دهد.
2- در قضیه بنی جذیمه نیز چنین بوده است؛ یعنی رسول خدا (صلواتاللهعلیهوآله) بعد از اطلاع و آگاهی از بروز چنین حادثه تلخی، امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) را برای جبران خسارات وارده و نوعی پوزشطلبی به آن منطقه اعزام کرد و تمام خسارات؛ حتی قیمت کاسه آبخوری سگهای آن قبیله را نیز پرداخت نمود:
وقتی خبر به پیامبر (ص) رسید، دستهایش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! من از آنچه خالد انجام داده بیزارم». سپس علی (ع) را خواست و به او فرمود: «ای علی! بدانجا برو و حالشان را بپرس و روش جاهلیت را زیر پا بگذار.
علی (علیهالسلام) با اموالی فراوان به طرف آن قبیله رفت، خونبها، خسارت اموال و حتی قیمت کاسههای سگان آنها را نیز پرداخت نمود و سپس از آنان پرسید: «آیا خونبها و یا مالی مانده که به شما نپرداخته باشم؟!» همگی گفتند: خیر. علی (علیهالسلام) فرمود: «باقی مانده اموالی را که به همراه آورده بودم را نیز به خاطر رعایت احتیاط کامل از جانب پیامبر (صلواتاللهعلیهوآله) به شما میپردازم». سپس به مدینه بازگشت و آنچه انجام داده بود را به رسول خدا گزارش کرد. حضرتشان فرمود: کار درست و زیبایی انجام دادی». سپس رو به قبله ایستاد، و دستها را بلند کرد ... و سه بار فرمود: «خدایا من از آنچه خالد انجام داده بود، بیزارم. ولی در مورد جنایاتی که خالد بن ولید با مالک بن نویره و همسر او انجام داد؛ صاحبان قتل از او نگذشتند . متأسفانه خود خلیفه او را معاف کرد. در حالیکه جناب عمر در این مورد به خلیفه یعنی جناب ابابکر اعتراض نمود. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: در جلسه تفسیر قرآن آقایی در شهرمان، شنیدم که گفتند علامه طباطبایی مخالف دین سیاسی و باتبع حکومت بوده و ملتزم به فعالیت فرهنگی بوده اند و بر این اساس در دوران انقلاب در هیچ انتخاباتی هم شرکت نکرده اند!! با توجه به سخن جنابعالی مبنی بر اینکه «علامه طباطبایی (ره) و آیه الله جوادی آملی حفظه الله تعالی را برای خود نمونه خوبی از تفکر دینی و تحرک سیاسی اجتماعی میدانند ..» ممکنه موردی رو که عرض کردم رو در خصوص علامه و رویکردشون در این خصوص توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین دلیل که جناب علامه طباطبایی دغدغه حاکمیت نظامی اسلامی در این جهان داشتهاند، مضامین بسیار زنده تفسیر شریف «المیزان» است. علاوه بر آن شاگردان ایشان که در عمل، ستونهای نظام اسلامی میباشند، گواهی بر نگاه حکومتی ایشان نیست؟ خوب است به بحث نگاه هرمنوتیکی به شخصیت علامه طباطبایی «رحمةاللهعلیه» در تفسیر «المیزان» نظر شود. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/12075
سلام استاد بزرگوار: خدا قوت. وقتی حال و روز جامعهام و فریاد زنان در کوچه و خیابان را میبینم برایم خیلی چیزها آشناست. همان ذره ذرههایی که از کودکی تا الان در درونم تلمبار شد. همانها که هرگز برایش جوابی نیافتم و هر چه گشتم گاهی اوضاعم را بدتر نمود. شاید برای برخی این فریادها غریب و ناملموس باشد اما برای خیلی از ما زنها آشناست. با وجودی که دلم برایشان میسوزد که برای همان ذره ذرهها که در وجودشان کوه شد راهی معکوس درپیش گرفتهاند اما گاهی انگار با اصل درد صدایشان همراهم! صدایی که از درون برخاسته است. صدایی که قدمتی در تمام تاریخ دارد. استاد شما در جلسهی سوم تقابل حجاب و آزادی چرا؟ داستانی را ذکر کردید که امام خمینی دخترشان را از این که به داماد خانواده سلام کنند نهی نمودند. برای من درک این موضوع اصلا راحت نیست و برایم سؤال شد که در این جهان امروزی این موضوع واقعا جایگاهش کجاست؟ یعنی من به عنوان یک انسان حق ندارم به آقایانی که میشناسم به عنوان یک انسان حتی سلام بکنم؟! با اینکه در جواب میگویند ضرورتی ندارد نمیتوانم همراه شوم چون گاهی از زوایای مختلف مسئلهساز میشود. و اصلا استاد همین مرز بندیهای زیاد از حد احساس محدود شدن میدهد. همین شعار آزادی که با جهت اشتباه دارد فریاد کشیده میشود انگار فریاد جان ماست. در طول تاریخ راهها را چنان بر ما زنان تنگ گرفتهاند و آنچنان در بنبستها و تنگناها قرار دادهاند که ما حتی خودمان را فراموش کردیم و از خودمان دور شدیم. روح ما کی طعم آزادی واقعی و لذت واقعی از زن بودن خودمان را چشید؟ کدام یک از ما هست که در طول حیات زندگیش بارها به جرم دختر بودن روحش از عبارات و حرفهایی آزار ندید؟ حتی با روایتها و احادیثی که زن را در کنار سفیه و طفل قرار داد. ببخشید طولانی شد. حرف زیاد است اما گویی ما حتی زبان گفتنش را هم از دست دادهایم که این چنین در جهتی اشتباه در خیابانها فریاد میکشیم. استاد بزرگوار ممنونم که با این همه سعهی صدر خودتان در گوش دادن و خواندن حرفهای مردم ما را به شوق میآورید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بحث در حضوری است که انسانها در این تاریخ در خود احساس میکنند، که هر کدام جهانی هستند بسی گسترده و باید آن را پاسداشت و نباید دیروز خود را که معنای دیگری از «بودن» بود، با امروز مقایسه کرد و بخواهیم دیروزِ تاریخی خود را بر امروزمان تحمیل کنیم و از امروزمان باز بمانیم و درک حضور امروزین انسان چه مرد و چه زن بسیار امر حساسی است تا در عین زندهنگهداشتن احساس آزادی که غذای جان بشر امروز است، از وجوه قدسی خود بهره لازم را ببریم. ۲. در دل همین احوالات دیروزین و امروزین باز باید آنجا که زن و مرد در عین انسانبودن یکی باید زن باشد و دیگری مرد، امر پروردگار خود را فراموش نکرد و مرز زنبودن و مردبودن در جای خود حفظ شود. زیرا اگر این حضور با آن مرزبندی در کنار هم در صحنه نباشد، همان بلایی که بر عقل تکنیکی آمد و گِشتل جای حضور بشر در آغوش خدا تا مرزهای طبیعت را تنگ کرد، حضور آزادی که گشودگی هرچه انسان است تا بیکرانهها، و به نام لیبرالیسم اسیر بیپرواییها و اباحهگریها میگردد. چه سخت است بر صراطی قدم گذاریم که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. موفق باشید
با سلام: شما در برهان صدیقین میگویید که خداوند وجود مطلق است. اگر خدا مطلق است، پس باید کمالات یک مورچه را هم داشته باشد. سوال لطفاً بفرمایید که کمالات یک مورچه مثلاً چه چیزهایی است؟ و چه چیزهایی مربوط به مورچه است که مربوط به خدا نیست (مورچه به عنوان مثال بود) با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند کمال مطلق است و هر آنچه کمال محسوب میشود او آن کمال را به صورت مطلق دارد. مورچهبودن به خودی خود کمال نیست. موفق باشید
با سلام: شما در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی در بخش چهاردهم، می فرمایید که: خداوند عین تجلی است. سوال؟ مگر در برهان صدیقین تجلی، معلول عین وجود نیست؟ در حالیکه شما در اینجا تجلی را، عین تجلی گرفته آید. آیا اینجا تناقض نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. بودن مطلق در ذات خود عین «جوادبودن» است و از این جهت عین تجلی است. موفق باشید
سلام استادِ جان: خدا قوت به شما آنچه از شرایط زمانه و روح زمانه میفهمم اینکه فکر کنم غدیر انتقال عرش یا انتقال مقام انسان کامل از پیامبر صلوات الله علیه ـ به علی ـ علیه السلام بود یا هست و یا به عبارتی مهاجرت منزل خدا از امکان پیامبر ـ ص ـ به امکان علی ـ ع ـ است و انقلاب اسلامی ظهور غدیرست و ظهور مولا در این تاریخست و والیوم اکملت لکم دینکم حالا معنا میدهد و بدون انقلاب اسلامی اصلأ دین کامل نشده است. پس غدیر یک روز نیست بلکه یک تاریخ است و بالاترین مسئله نظام هستی است انتقال قران هست، انتقال بار هستی به دوش علیست ـ جه بگویم که کلام، توان ظهورش را داشته باشد؟ به نظر بنده، هیچ معجزه ای بالاتر از انقلاب اسلامی نبوده و نخواهد بود و از عجایب انقلاب اینکه هر روز جلوه ای از جلوات انقلاب در عرصه های مختلف به ظهور میاید و این زیبایی های جلوه از انقلاب، حیرت آور است. خصوصأ با آمدن دولت رئیسی شدت حضور غدیر بیشتر شده (بدون سیاسی نگاه کردن و جناحی فکر کردن). [شاید همان اقبال خدا به شدیدترین وجه ممکن به انقلاب در این زمان باشد با دولت آقای رئیسی] ببخشید به نظر کلام پراکنده و منظم نیست اما اصل حرف را عرض کردم. حفظکم الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. بحمدلله حقیقت غدیر در منزل امروزینِ تاریخ ما با زیباییِ تمام به ظهور آمد تا باز بشریت بتواند راه را از بیراهه تشخیص دهد و آنانی که بنا دارند در بیکرانگی عالم وجود، حقیقت خود را تجربه کنند و خود را نیز اینهمه وسیع بیابند، این گوی و این میدان.
این انقلاب اسلامی است در اوج نمایش بشرِ آخرالزمانی و این بشرِ آخرالزمانی است در اوجِ حضور در بیکرانه عالَم با تجربه جهانیبودن خود، بشری که تنها به «بودنِ» خود نظر دارد ولی بودنی که به کمتر از حضور در آغوش خدا راضی نیست، راهی که شهدای عزیز به خوبی به ما نشان دادند. عجیب است از انقلابی که در این تاریخ به ظهور آمد، آری! در همین تاریخ که خودبنیادیِ بشر نیز غوغا میکند، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» شهادت را به میان آورد و حال مائیم با آیندهای که به مرور این شهادت معنای خود را به ظهور میآورد و بشری متولد میشود که مزار شهدا را دارالشفای خود مییابد یعنی بشری که تلاش دارد در فنایِ به سوی حق خود را بیش ازپیش تجربه کند. موفق باشید.
سلام علیکم: در کتاب آشتی با خدا فرمودین که «کسی با دنیا آرام نمیشود و آرامش فقط با خدا فرا میرسد». مسیر بندگی هم که آرامشی ندارد و همه اش اضطراب است؟ مانند خوف از خدا، ترس از رانده شدن از سوی خدا، درگیری قبل از گناه، دلهره بعد از گناه و ... این نوع اضطراب که آرامش را به هم میزند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر بندگی، مسیر اعتماد به راهی است که خالق ما و خالق عالَم در مقابل ما گذاردهاند و از این جهت انسان در زندگی خود وقتی رعایت دستورات الهی را بکند، سرگردان و مضطرب نیست و آن خوفی هم که در مسیر بندگی پیش میآید خوف از آن است که در بهرهمندیهای حضور در دیانت خود کوتاهی نکنیم و این غیر از اضطرابی است که اهل دنیا نسبت به دنیایی که هرچه میدوند به آن نمیرسند؛ برایشان پیش میآید. موفق باشید
با سلام: آیا طی کردن راه عرفان تنها مخصوص عده ای خاص هست که ظرفیت لازم را دارند؟ مثل اینکه مقام ۱۴ معصوم مخصوص آن هاست و بقیه انسان ها نباید در آن طمع کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در متون دینی خود داریم ائمه «علیهمالسلام»، «سبیلالله» میباشند تا ما در مسیر قرب الهی و انس با محبوب ازلی، راه را درست طی کنیم. آیا تجربه نکردهاید با نظر به سیره امامان و زیارت آن عزیزان، بهترین نحوه بودن برای انسان پیش میآید؟ موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد طاهرزاده. استاد بنده خاک برسر بسیار احساس عقب ماندگی و بی فایدگی میکنم. نسبت به بچه های فلسطین و یمن و شهدای دفاع مقدس که در مقابل شرک و طاغوت زمانه خود ایستادند، لکن بنده حقیر عین جامانده ها میمونم. یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم. استاد تو رو به حضرت زهرا (سلام الله علیها) دعا کنید و بفرمایید چه کار باید بکنیم که ما رو به عنوان سرباز بپزیرند؟! استاد زندگی بدون مبارزه با شرک و طاغوت زمانه عین مردگی می ماند. التماس دعا ♡
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید با کسب معارف و درک حقیقت انقلاب اسلامی خود را بپرورانید تا نسبت به آنچه پیش میآید چه جهاد مستقیم و چه جهاد تبیین، عقب نمانید. به نظر میآید سیر مطالعاتی سایت شروع خوبی باشد. موفق باشید
سلام: خدا قوت. اگر ما جامعه ی آرمانی ای را تصور کنیم که همه ظرفیت دیدن کرامات و فهم آن و منحرف نشدن را داشته باشند آیا پسندیده است که از یکسری کرامات مثل طی الارض برای خدمات عمومی و روزانه مردم استفاده کرد؟ یعنی مثلا شخصی دارای قدرت طی الارض کاری کند که مردم برای رفت و آمد های روزانه از قدرت او استفاده کنند به طور مثال تصرف در محفظه ای بکند که وقتی هر کسی وارد آن محفظه شد فورا به نقطه ای دیگر منتقل شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: زندگی این جهانی برای حضور در این جهان است با همین محدودیتها و ابتلاءها. به همین جهت انبیاء و ائمه «علیهمالسلام» برای حوائج خود و امورات این دنیا، از آن تواناییها و ظرفیتهای خود استفاده نمیکردند مگر در موارد خاص. بنابراین در جامعه آرمانی، ما نیز با همین محدودیتهای دنیایی باید مواجه باشیم و امورات خود را طی کنیم. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: آیا مسائلی مانند ترس، سرخوشی یا حواس پنج گانه مثل احساس سردی و گرمی و... مربوط به درک روح هست یا یک فرایند ذهنی است که توسط ذهن درک میشود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر احساسی که برای انسان هست، مربوط به نفس و قوای نفس ناطقه او است و به همین جهت وقتی نفس ناطقه از عضوی به هر دلیلی مثل فلجشدن آن عضو منصرف شود، دیگر آن عضو، حسّ خود را از دست میدهد و از آنجایی که نفس ناطقه بدن را تدبیر میکند نسبت به بدن و حالات آن حساس است. موفق باشید
سلام خسته نباشید: من حدود دو سال پیش به چند دعا نویس برای بیماری مراجعه کردم، الان پشیمون شدم و میخوام دعا ها رو دور بندازم. چطور دعا رو دور بندازم که مشکلی پیش نیاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است آنها را در منطقه دور دست مثل بیابانهای اطراف دفن کنید. موفق باشید
سلام: با توجه به قل هوالله احد پس خدا فیضان به سوی همه ماهیات نمیکند و وحدت وجود باطل است چون لم یلد ولم یولد و این نوعی تولد است. توضیحتان چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام حضرت احدیِ حق، همه اسماء، فانیاند چه رسد به ماهیات. موفق باشید
اهمیت اخلاق و تربیت اخلاقی از منظر قرآن. لطفا ی منبع معرفی کنید برای ارائه مقاله
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خاصی به نظرم نمیآید. منابعی مثل «مهجة البیضاء» نکات خوبی در این رابطه دارد که تحت عنوان «راه روشن» ترجمه شده است. موفق باشید
سلام وقت بخیر: ببخشید یک سوال که اگر لطف کنید پاسخ را با بله یا خیر برای بنده بفرستید از شما ممنون میشم، سوال: با توجه به آیه «قل هو الله احد» و با توجه به اینکه در سایت های مختلف از عرفا نقل شده است که هو در این آیه هویت غیبیه می باشد و با توجه به اینکه در همان سایت ها در مورد هویت غیبیه گفته شده است که هویت غیبیه هیچ تجلی و ظهوری ندارد. سوال اصلی بنده از شما این است که آیا هویت غیبیه به مرتبه احدیت ذاتی که بالاترین مرتبه از مراتب وجودی می باشد نیز تجلی و ظهوری ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار هویت غیبیه، نه. موفق باشید
سلام: سوالی که داشتم اینکه ما در عرفان و سیروسلوک داریم که از سخنان لغو دوری و پرهیز کنین، در قران داریم که اگر سخن لغو شنیدین بگین شما به راه خودتون و ما هم به راه خودمون و با سلام ازشون دوری کنین. من همسرم خیلی پرحرفه و خیلی حرفای بیهوده میزنه. مثلا شما در یکی از کتابهاتون راجع به زن گفته بودین که روحیه زن و لطافت و خدمت گزاری که داره با مسائل اجتماعی و اقتصادی بیرون بهم میخوره و نباید زیاد در این مسائل باشه ولی هرچی به همسرم میگم به من نگو مسائل اقتصادی رو اعصابم بهم میریزه بازم میگه. کلا پرحرفیش و بیهوده گوییش خیلی داره عصبیم میکنه. واقعا جوری که به شدت سردرد میگیرم چیکار کنم؟ چند بار بهش گفتم که سرم درد گرفته به خاطر پرحرفیت ولی بازم ادامه میده نمیتونه انگار، نه فقط من، خانوادشم اعصابشون خورد میشه چیکار کنم من؟ همش عصبی میشم و از عصبیت خودمم ناراحت میشم که چرا نتونسم کنترل کنم ولی خب نمیخوام زندگیم همش این بیهوده گذرونی ها و بیهوده گوییا باشه. من بیشتر وقتم پای کتاب و صوت گوش دادن مذهبیه ولی همسرم از صبح که پا میشه تا شب حرف میزنه. اونم حرفای بیهوده به خاطر همین باهمه دعواش میشه. من نمیدونم دیگه چیکار کنم؟ چند وقت دیگه میریم سرزندگی و من بجای شادی عزا گرفتم که چجوری هر روز تحملش کنم. لطفا بگین چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هنر انسانهای مؤمن همین است که بتوانند چنین افرادی را تحمل کند. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند روایتی را که از پیامبر «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که میفرمایند: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» هيچ نبىّ آن مقدار ايذا نيافت كه من يافتم. در همین رابطه بوده است که آنها را که میدانید تحمل میکردند. ولی نباید بهکلّی هیچ توجهی به سخنان این افراد نداشت. مگر نفرمودهاند: «دست در کار و دل با یار؟» اگر صحبتی که در دوشنبه اخیر مطرح شد را با ایشان در میان بگذارید، إنشاءالله رفع مشکل خواهد شد. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/12597
سلام به استاد گرامی. از دوستانی که در سفر زیارت شهید حاج قاسم همراه شما بودند شنیدم که یکی از عزیزان، قسمتی از منزل خود را وقف زوّار حاج قاسم کردهاند و برای تکمیل قسمتی از ساختمان نیاز به بودجه دارند. لطفاً شماره کارت واریز کمکهای مردمی را اعلام بفرمایید تا إنشاء الله ما نیز سهیم باشیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز فکر خوبی است که رفقا در این صحنه جدید تاریخی که با حاج قاسم آغاز شده است، حضوری اینچنینی نیز داشته باشند. به امید آنکه اسراری در مقابلشان مطابق زمانشناسی حقیقی گشوده شود. شماره کارت سید محمد موسویان 6037997983319618 میباشد. موفق باشید
با عرض سلام و توفیق روز افزون: ببخشید استاد قبلا این سوال را در سایت ازتون پرسیدند ولی پاسخ واضح و عمومی نبود. میخواستم نظرتان را در مورد مستند شنود که توسط حجت الاسلام امینی خواه تنظیم شده موضوع آن هم در مورد تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی تهران است بدانم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد بعضی از گفتههای جناب آقای امینیخواه را که میشنیدم، ایشان را شخصی فهمیده در حکمت اسلامی یافتم. ولی نکاتی که در آن کانال تحت عنوان مسند «شنود» یافتم، طوری نبود که احساس شود لازم است. شخص خود ایشان حرفهای دقیقتر و عمیقتری دارند. موفق باشید
