سلام و رحمت خدا بر شما: برداشتم از دنبال کردن مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی را در نکات زیر خلاصه کرده ام، ممنون میشوم ایرادات و نکات تکمیلی را بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲. خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی می شود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم میشود. خواه مکدر باشد و نور را پس زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم «هو الاول و والاخر»، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین ، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس میزند. شهید دیالمه میفرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی میزند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم میخورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز میدهد. «جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه، نو به نو» ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم میزند. در بستر ظهور تقدیری جامعتر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی «الله»، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، «هو الظاهر و والباطن». واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود میبیند، با آن متحد گشته و یکی میشود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف می شوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل میکنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان» و این معجزه انقلاب اسلامی است.: ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا: اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو میمانیم. و اگر ناطر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی آنها با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که میرفت، مرا هم به دل دریا برد. والسلام علی من اتبع الهدی
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به تکتک نکاتی که فرمودهاید، کار مشکلی است. ولی بحمدلله متوجه نکات خوبی شدهاید و چه خوب است که کاربران محترم نسبت به نکاتی که مطرح شده توجه لازم را بنمایند. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: خدمت استاد بزرگوار بنده ۱۶ سال سن دارم و منطقی که مدرسه آموزش داده است را گذرانده ام ولی مطمئنم کافی نیست و آن طور که باید درک نکردم میخواستم منطق جناب منتظری مقدم را شروع کنم آیا به نظر شما مناسب هست یا منطق مظفر را شروع کنم؟ بعد از پایان منطق چه سیر مطالعاتی برای ورود به فلسفه باشد پیشنهاد می کنید ممنون. (این منطق و فلسفه را بر اساس صوت های اساتید بزرگوار میخواهم بگذرانم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «منطق مظفر» را که بنده میشناسم، کتاب خوبی است بخصوص که اساتید خوبی نیز آن را شرح کردهاند. ۲. کتاب «بدایة الحکمه» با شرح آقای امینی نژاد برای شروع خوب است. موفق باشید
سلام: اگر حقیقتش را بخواهیم ما به تک تک انبیایی که حتی ندیدیمشان، به تک تک مبارزان تاریخ آدمی، به تک تک شهیدانی که در جنگ های گوناگون علیه باطل کشته شدند، به تک تک کسانی که برای استقرار حق و حرف خدا شکنجه های زجرآور شدند و به کلی افراد دیگری که به ذهن من نمی رسد مدیون هستیم و باید ادای دین کنیم تا پیش برویم این را که در کنار حق الناس های زندگی ام بویژه نسبت به خانواده ام فکر می کنم می بینم من با این حال نه تنها هرگز امکان ندارد پیش بروم، بلکه وحشتم گاهی می گیرد که آیا امکان امان از عذاب هم ممکن می شود برای من؟ من حتی برای خانواده ام هم نمی توانم جبران کنم هرگز؛ و این داغ سنگینی است روی دلم شاید تا همیشه؛ بعد مدیونی ام نسبت به این همه آدم را در طول تاریخ چه کنم؟ واقعا فکر که کنیم وحشت دارد اگر خدا جبران کند خب زورش می رسد؛ اما اگر جبران نکند چه کنم؟ حتی فکرش هم میخکوبم می کند سرجایم، عینش که بماند.... یعنی خدا اینهمه سلسله آدم را می شود همه شان را از من راضی کند؟! حالا چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در حضور خدا در واقع در کنار همه انبیاء و اولیاء خواهیم بود و به حکم آنکه فرمود: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» انجام اعمال نیک، گناهان را از میان میبرد و اینجا است که انسان با رعایت حقالناس و حقالله، در حدّ توان خود عملاً خود را در کنار حضرت حق مییابد. موفق باشید
سلام علیکم استاد: من با یک شک بزرگ روبه رو شدم. نماز میخوانم روزه میگیرم چهاده معصوم را نیز دوست و قبول دارم حس میکنم که آنها بر حق هستند ولی به همه اینها شک دارم ولی برای خودم نمیتوانم دلیل بیاورم و یا یقین کنم که اینها راست اند که ما از روح خداییم و دنیا جایی برای تحصیل کمالات است چیکار کنم؟ کدام کتاب ها را بخوانم؟ آیا این شک ها منجر به کفر و سقوط میشود؟ آیا میشود روزی هیچ شکی نداشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه پیش آمده است بحمدلله چیز خوبی است تا بتوانید در نسبت خود با خدا و ابدیت و اعمالی که در این رابطه انجام میدهید، بازخوانی کنید. پیشنهاد اولیه رجوع به «معرفت نفس» و پیرو آن دنبالکردن بحثهای مربوط به «معاد» و در رابطه با مسائل سیاسی - اجتماعی، مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی - رضواناللهتعالیعلیه» میتواند باشد. موفق باشید
سلام: آیا امام زمان انسان کامل است؟ سوال دوم آیا رهبری هم انسان کامل است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان کامل به معنی واقعی آن فقط انسانهای معصوم میباشند که در کمال انسانی هیچ نقصی برای آنها نیست، بقیه بزرگان دین به اندازهای که ذیل شخصیت آنها قرار میگیرند از بهرههای کمال برخوردار خواهند بود. موفق باشید
سلام و احترام: لطفا در مورد درمان بیماری ها و مشکلات با نگاه توحیدی و باور و یقین به رحمت خداوند اگر مطلبی هست بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرمودهاند که در عین رجوع به طبیب، امیدوار درمان از طریق حضرت شافی باشید. موفق باشید
سلام علیکم: آقا بنده میخواستم در رابطه با ذکر سبحان الله بیشتر بدونم چه کتاب یا سخنرانی از چه شخصی معرفی میکنید؟ بنده تلاش داشتم در زمینه کنترل غرورم تلاشی کنم و از قرآن کمک گرفتم که آیاتی داشت که مردم رو به این ذکر امر میکرد (سوره مریم) میخوام بفهمم چجوری و با چه نگاهی باید این ذکر رو انجام بدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با مباحث «معرفت نفس» و پس از آن معارف توحیدی، خود به خود متوجه اسماء الهی خواهید شد و در کنار چنین حضوری به لطف الهی، دفع غرور میشود. موفق باشید
سلام علیکم استاد: نظر شما در مورد برنامه زندگی پس از زندگی که توسط آقای موزون اجرا میشود چیست؟ آیا آن تونل که همه میبینند مربوط به انصراف نفس از بدن است که در دستگاه ادراک آنها به صورت تونل متمثل میشود؟ آن حالات بدی که پیش میآید همان مواقف برزخی است که در رجوع به مراحل عالیه برای آنان پیش میآید و بعد از عذابهایی وضع بهتر و بهتر میشود؟ و آن افراد که مواقف را طی کردند در مرگ واقعی باز برای آنان تکرار میشود یا پاک شده اند؟ چرا نفس در همین حوادث گاهی در بی خبری مطلق فرو میرود در حالی که نفس عین آگاهیست؟ همین تجربیات را خیلی از غربیها هم داشته اند و بر خلاف توقع بعضی ها اکثرا ادراکات زیبایی داشته اند و خیلی از آنها ملک الموت را ندیده اند و چرا بعضی خود را به صورت بیننده ای که بدنی ندارد درک کرده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که قبلاً عرض شده برنامه زندگی پس از زندگی در کلّ برنامۀ خوبی است و بیشتر گزارش احوالات روح آن افراد است که نزد خود برایشان پیش میآید نسبت به فطرت توحیدی که دارند و آموزههای دینی که شنیدهاند و آن، نوعی حضور در نزد خود است و ربطی به حضور برزخی که بعد از سؤال ملکینِ نکیر و منکر پیش میآید ندارد. البته در این مورد بحث، مفصل است. خوب است به جواب سؤالاتی که در این رابطه شده است، با جستجو در قسمت سؤالات سایت رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: اضافه وزنی که دارم گاها در مسیر بندگی برایم مشکل ساز میشود. خواب و خوراکم زیاد میشود برای نماز خواندن خسته میشوم به زانوهام فشار میاید و... سوالم این است که با توجه به اینکه شما خیلی از جریانات حاکم بر جامعه رو دستپخت مدرنیته میدانید و درست هم هست، برنامه های کاهش وزن در غالب رژیم های غذایی که بالاخره توجه انسان را به خود میکشاند و تا حد زیادی ناخوداگاه توجه به تن رو برای انسان افزایش میدهد میتواند روش مناسبی برای کاهش وزن باشد؟ یا پیشنهاد دیگری دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید در این مورد مدّ نظر قرار داد اولاً: کنترل غذا و ثانیاً: تنقلات نخوردن و ورزش و پیادهروی داشتن است. چیز دیگری نمیدانم. موفق باشید
سلام استاد. ان شاءالله که سال پر از خیر و برکتی داشته باشید. یه سوال در مورد سحر و جادو هست. خیلی سال هست که هر خواستگاری برای دختر داییم میاد جور نمیشه یهو بهم میخوره. ایشون یه خواستگاری داشت که بنا به دلایلی بهش جواب منفی داد. تعریف میکرد یه شب وقتی برگشته بودند خونه میبینن یه لیوان خاکستر دم در خونشون ریختن و دختر داییم هم ندیده پاگذاشتن روش و رفته داخل. چند وقت بعد هم یه سنجاق بزرگ که به پتوی دختر داییم بوده رو پیدا میکنن. آیا امر ازدواج ایشون که جور نمیشه مربوط به این اتفاقات هست؟ آیا این طلسم هست و باید باطل بشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق عرایضی که در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» مطرح شده، ما با حضورِ توحیدی خود میتوانیم آن امور را خنثی کنیم و با اعتماد به حضرت حق و تواضع و صداقت، کار را جلو ببریم و از موانعی که میفرمایید، عبور کنیم. موفق باشید
با سلام وعرض احترام وعرض تسلیت بابت شهادت مادر سادات بی بی دوعالم حضرت فاطمه الزهرا (س). استاد ببخشید من میخوام دیوان شمس مولانا و مثنوی ایشان رو شروع کنم. آیا شما تدریس کردید؟ اگر نه یه نویسنده خوب معرفی میفرمایید که این دو کتاب را خوب تفسیر کرده باشد؟ و استاد سوال دیگرم به غیر از دیوان شمس و مثنوی کدام اثر حضرت مولانا را مطالعه کنیم برای راه سلوکی مفید هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خود بنده در این مورد تدریسی نداشتهام ولی شرح آقای کریم زمانی برای مثنوی خوب است. از «شرح دیوان شمس» اطلاعی ندارم. ۲. فکر میکنم کتاب «فیه ما فیه» کتاب خوبی باشد برای بیشتر آشناشدن با اندیشه جناب مولوی. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: می خواستم بدانم که چه فرقی میان جادوگرانی که روی قوه خیال مردم اثر میگذارند با پیامبر (ص) که تصرف می کند در قوه خیال مردم وجود دارد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبران در کنار منوّرکردن و به فعلیتآوردن استعدادهای قلب و عقل، خیال انسان را نیز منوّر میکنند تا متأثر از عقل و قلب باشد، برعکسِ جادوگران که انسانها را گرفتار توهّمات خیال میکنند. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سری بزنید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/69
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدرس فوق آدرس ترجمه جلسه چهارم کتاب «آشتی با خدا» میباشد. کاربران محترمی که نسبت به زبان انگلیسی تسلط دارند، خوب است که نسبت به ترجمه جلسه چهارم کتاب «آشتی با خدا» اگر نظری دارند بفرمایند تا اعمال شود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد طاهرزاده ی عزیز اینجانب صوت دو جلسه ی آزادی و مردم جنابعالی را گوش دادم و به نظرم رسید استاد طاهرزاده جلسه ی دوم خلاف جلسه ی اول به آزادی فکر نمی کردند و هرچه می گفتند هرچه بود غیر از آزادی. به نظر می رسد سخن گفتن از آزادی، این فرزند دنیای مدرن نیازمند جسارتی است همانطوری که زمانی که از علم سخن می گوییم علمی که به هرحال تصرف طبیعت است. به نظر می رسد شما از آزادی پریدید و اصلا آزادی فرصتی بروز پیدا نکرد. در شوروی جز به تکنولوژی و ایدئولوژی و سیاست به چیزی اعتنا نشد و با این توجه گزینشی و بی اعتنایی به روح و تفکر، نظام بلشویکی از درون تهی و مستعد فروپاشی شد. همان طور که شما در جلسه ی اول اشاره کردید اگر به نسبت آزادی و مردم توجه نشود آینده ی انقلاب در خطر است و اگر منصف باشیم در علم نمی توانیم گزینش کنیم یعنی شرکت دانش بنیانی که جهادی در حال کار است در نهایت یک طرف آن آلودگی محیط زیست است اما راهی جز دانش بنیانی ما نداریم در نسبت با آزادی هم نمی توان گزینش کرد و باید جسارت رو به رو شدن با آزادی را داشت نمی توان آزادی را گزینش کرد یا تقلیل داد یا جنبه هایی از آن را نادیده گرفت به نظر می رسید بعضی جاها شما آزادی را با عرفان تفسیر می کردید و به دشت کربلا می زدید. کربلا ارزشمند است اما در قصه ی آزادی آیا شما جسارت این را دارید که کربلایی عمل کنید و آزادی را بپذیرید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در جلسه دوم معنایی از آزادی در نگاه آقای دکتر داوری به میان آمد به آن معنا که آزادی با پیروی از میل و هوس متفاوت است و مربوط به انسانهایی است که بنای حضور در راهی را دارند که در پیش است. از این جهت نکته زیر که برگرفته از نگاه جناب آقای دکتر داوری است خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
مشکل اینجا است که کمتر متوجه هستیم اصل و آغاز توانایی، نخواستن است. آن کس که محکوم امیال سرگردان خود میباشد نباید پیروی از امیالی که نمیتواند آنها را نخواهد، آزادی بگذارد، در حالیکه به «بودنِ» اصیل خود نظر ندارد تا به چشماندازهایی نظر کند که او را در نخواستنهایش توانا کرده است. معلوم است آنهایی که آزادی را پیروی از امیال خود پنداشتهاند، اهل راهپیمودن نیستند و مردمیبودن نظام اسلامی به معنای مانع نبودن آن نظام است در مقابل مردمی که اهل راه و اهل راه پیمودن هستند، این است آن فرهنگی که باید در بستر آزادی آن را بزرگداشت و مورد توجه قرار داد تا انسانها به «بودنِ» اصیل خود نظر کنند. آیا ما نباید سخنگوی تاریخی باشیم که آزادی انسان را به این معنا مدّ نظر آورده و منتقد موانع حضور این نوع از آزادی باشیم؟ اگر سخنگوی تاریخی نیستیم که آزادی انسان را به معنای ظهور امکاناتی که او مدّ نظر دارد، محترم میشماریم، در هیچ کجای این عالم نیستیم.
با سلام و روز بخیر: من ان شاءالله در نظر دارم سیر مطالعاتی استاد طاهرزاده را شروع کنم. در لیست پیشنهادی برخی از کتب را به همراه سی دی نوشته اند. فایل کتاب ها که در سایت هست برای تهیه سی دی ها چگونه اقدام کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید
سلام و عرض احترام: طاعاتتون قبول. استاد میخواستم کتاب مرصادالعباد از جناب فخررازی را مطالعه کنم خواستم نظر شریف شما را بدانم.. ممنون از توجه و راهنماییتون. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان دستورالعملهای فردی، نکات خوبی دارد. باید سعی کنید آن نکاتی که با روح و روحیه شما تطبیق دارد را، بگیرید و استفاده نمایید. موفق باشید
با سلام: استاد این حدیث مدتی هست مرا بهم ریخته علی عليه السلام: إنّ بِشرَ المؤمنِ في وَجهِهِ ، و قُوّتَهُ في دِينِهِ ، و حُزنَهُ في قَلبِهِ. حديث امام على عليه السلام: شادى مؤمن در چهره اوست، قدرتش در دينش و اندوهش در دلش. نمیدانم چرا بعد از ۴ سال دنبال کردن دروس معرفت النفس تازگیها اینقدر احساس دلمردگی و غم و تاریکی دورن میکنم هر چه جستجو میکنم دلیل رو نمی یابم واقعا خسته شدم. هر چه تلاش میکنم شاد باشم نمیشه همه میگن چرا چهرت غم آلوده. خلاصه زوری میخندم حس میکنم انگار باید از یه چیزی عبور کنم گیر کردم. قبلا اصلا اینجوری نبودم تازگیها این حالت رو دارم. گاهی حتی زن و بچه ام هم میپرسن چته انگار تو فکری؟ اصلا حس عجیبی هست. انگار از زندگی لذت نمیبرم. حس تاریک بودن داره اذیتم میکنه. خیلی تلاش میکنم ازش عبور کنم ولی راه و چاره رو نمی یابم. نماز اول وقت، زیارت، دعا و .... رو انجام میدم گاهی با خدا و امام زمان (عج) در تنهایی و در جمع در فکر قلب و ذهن حرف میزنم ولی انگار یه جای کار لنگ میزنه مشکلات و حوائج و مثل بقیه مردم سپردیم دست خدا. مثل بی خونگی، دوری از پدر و مادر و اقوام رو هم مثل دیگران بخاطر شغل می گذرونیم به قول معروف هر چه میگردم راه رو نمیابم چه کنم این چه حالتی هست واقعا خوشم نمیاد اونم تو میان سالی راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تاریخی شروع شده به نام انقلاب اسلامی و باید سعی کرد خود را در آن تاریخ احساس کنیم تا در استقراری قرار گیریم فوق دنیا و آخرت. در این رابطه خوب است به سؤال و جواب شماره 32203 سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد:
29318- باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. موفق باشید
با سلام: سوالاتی ازمحضر استاد عزیزم داشتم: ۱. قدرت و علم امام زمان بیشتر است یا امام حسینی که الان در قید حیات نیستند؟ ۲. آیا با فوت امام مقام روح القدس از امامی به امام دیگر منتقل میشود و این انتقال بطور کامل صورت میگیرد؟ اگر اینگونه است پس لزوم زیارت ائمه اطهاری که صاحب روح نیستد و در قید حیات نیستند (روحی که علم و قدرت و معجزات امامان از آن نشات میگیرد) چیست؟ ۳. آیا اگر از امام حسین قبل از رسیدن به مقام امامت که هنوز حضرت علی (ع) امام هستند پرسیده میشد که تعداد خرمایی که به این درخت آویزان است را بیان کن آیا ایشان قادر به گفتن جواب صحیح بودند؟ یا اینکه چون هنوز به مقام امامت نائل نشده اند و چون هیچ اتحادی بین ایشان و روح القدس قبل از رسیدن به مقام امامت نیست ایشان از گفتن پاسخ ناتوان می بودند؟ ۴. آیا اکنون که امام زمان ما حضرت مهدی (عج) هستند آیا مقام روح به حضرت امام صادقی که درقید حیات نیستند تعلق دارد یا خیر؟ ۵. تفاوت نفس امام حسین پس از جداسازی روح القدس از ایشان هنگام شهادت با نفس ایشان قبل از شهید شدن ایشان از نظر علم و قدرت و...چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این نور حضرت حجت «عجلاللهتعالیفرجه شریف» هست که در این زمانه جامع حضور همۀ امامان معصوم میباشد. ۲. انتقال انوار امامت امام به امام دیگر، به معنای آن نیست که خود آن حضرت آن کمالات را در خود نداشته باشند و زائر آن حضرت از کمالات آن حضرت بیبهره شود. ۳. بستگی دارد آن علم مربوط به امامت ایشان بوده باشد یا مربوط به صفای شخصیتشان. ۴. آری! و صد آری! ۵. هیچ تفاوتی ندارد «شاخ گل هر جا که میروید گل است». موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: در صوت جدیدی که در جوابِ سوال «عارف چگونه دنیا را میبیند» فرمودید که عارف واصل خوب زندگی میکند و بعد فرمودید که > کاش در همین صوت تعریف درستی از زندگی میکردین. از حرفای شما در این صوت این طور برداشت میشه که من از امروز بشینم پای نگاه کردن سریال های بی سرو ته تلویزیون و مشغول بازی هایی بشم که به تازگی مد شده مثل مافیا و پانتومیم و گل یا پوچ و یا از فردا هر شب بریم پارک و بازار گردی و و یا منی که مراعات میکردم که دو روز پشت سرهم گوشت نمی خوردم از این به بعد بخورم و در جمع های لغو که همراه با جک و خنده است وارد بشم و از فردا مبل و لوستر و زندگی آنچنانی و پرده های گرانقیمت و ... داشته باشم و شروع کنم به تعویض وسایل زندگی و... چون تعریف زندگی در این تاریخ یعنی همین. امروزه من متهم هستم که زندگی نمیکنم. با این صوت، بیشتر این اتهام به بنده زده میشه. البته بنده امکانات زندگی رو در حد معمول دارم و کم و کسری نیست. ولی خب من که سعی میکردم که خیلی با مد زندگی نکنم و به کفاف زندگی کنم با این صوت انگار باید روش زندگیم رو عوض کنم. مثلا من هنوز تلویزیون ۲۱ اینچ ۱۷ سال قبل رو دارم استفاده میکنم، با وجود اصرار بقیه به خرید ال سی دی و ال ای دی هنوز با همین دارم زندگی میکنم و هیچ مشکلی هم ندارم و اصلا احساس کمبود نمیکنم. شما در جلسه ۴۳ معاد فرمودید که اولین شرط سلوک فاصله گرفتن از زندگی عوام الناس است. در بحث های حدیث معراج نیز همین نوع زندگی رو تاکید میکنید که از دنیا در حد کفاف داشته باشید. به من انگ خشک بودن می زنند چون نمیشینم پای تلویزیون و فیلم و سریال ببینم نفریح و شادی رو نشستن پای سریال ها میدونند و بالاتر از اون نشستن پای این نوع برنامه ها رو جزئی از دین به عنوان تاکید اسلام به تفریح میدونند یا اینکه عمرم رو در پارک ها و شب نشینی ها و مسافرت های پوچ و بی معنی نمیگذرونم و یا اینکه جشن تولد رو قبول نمیکنم و عروسی شرکت نمیکنم. در یک کلام من متهم به زندگی نکردن هستم ولی من در اوج نشاط هستم. تعریف زندگی امروز یعنی زندگی در عیش مردن در خوشی. همیشه مثال عینک امام خمینی رو میزنید اما مردم اکثرا این رو زندگی نمیدونن و عقیده دارند که باید بهترین چیزها رو استفاده کنیم. پس خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه رو چکار کنیم؟ ببخشید که طولانی شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سؤالی که تحت عنوان «عارف دنیا را چگونه میبیند» شد بحث در آن بود که «ره چنان رو که رهروان رفتند» مانند علمای جلیلالقدر که نمونۀ روشن آن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بودند. نمیدانم از کدام قسمت از آن بحث، این برداشت شد که ما خود را مشغول زندگی اهل دنیا کنیم که اکثراً زندگی را به بطالت میگذرانند؟!!! موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم: موضوع :آنگاه که خودمان خود مان نیستیم
«مرده شو تا مخرج الحی الصمد / زندهای زین مرده بیرون آورد»
منظور از مُخرج الحی، الله باری تعالی است، برگرفته از آیه ۹۵ سوره انعام «یخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ»... به عبارتی مولانا در این بیت انــسـان را به ۲ بُـــعد تقسیم کرده است، بُـــعدی که وقتی انسان در آن واقع است «مُرده» و بُـــعدی دیگر که در آن انسان حقیقتا «زنده» است... شاید سوال پیش آید که انسان زنده را میدانیم که چه مفهومی دارد اما مرده بودن انسان در زنده بودناش که معنای مُحَصل ندارد، پس انسان مُرده چگونه زنده است؟ برای جواب به این سوال باید آثار مولانا را به طور دقیق بررسی کرد تا منظور او از مردگی و زندگی کشف شود. مولانا زنده گی انسان را آنچنان که در ذهنیت مرسوم زمانه رواج دارد که عبارتست از نَفَس کشیدن و خوردن و نوشیدن و خوابیدن وکار کردن... خلاصه نمیکند بلکه «زنده گی» را در معنا و افق بس بلندی طرح میکند، او زندگی را در زندگی نباتی نمیشناسد، و آنرا تنها مرده ایی که البته زنده ایی در درون خود دارد، بیان میکند او زندگی را «در بدست آوردن چیزها» نه! بلکه «در از دست دادن چیزها» میبیند، با این بیان یعنی انسان در بدو تولدش یک موجود نباتی، حیوانی، است که البته بالقوه در خود «انسان» دارد و خارج شدن «انسان» از این حیوانیت و نباتیت را، مستلزم «از دست دادن» وجهی از توهمات باطل و تخیلات خفاشی، میداند. یعنی مرده شدن! نسبت به آنچه، بطور توهمی «خود» انگاشته ایم! مرده شُـــــــــــو، تا مُخرج الحی الصمد / زنده ایی زین مرده، بیرون آورد. حال دعوت میکنم به ریشه واژه انفاق توجه فرمایید انـفـاق: به معنای جدا کردن بخشی از هرچیزی به منظور بخشیدن آن بخش جدا شده، است، بعبارتی انفاق یعنی جدا کردن آنچه مال خودم نیست ولی در مال خودم هست، حتی مفهوم شناسان در این باورند که منافق نیز با نفاق هم ریشه است، چراکه منافق بلعکس انفاق کنند، بجای جدا کردن، به جمع میپردازد. اَنفَقَ و اِنتَفَقَ و نیز نامهایی چون نفقة، نافقاء و نَیفَق را از ریشه نفق به معنی از دست دادن یا از دست رفتن است. حال از طرفی در قرآن آیه داریم «انتم الفقرا» یعنی ذات حقیقی انسان فقیر است و بی چیز!، ولی قدرت جذب آنچه مال خود نیست، را دارد لذا آیه ۳۷ و ۳۸ سوره محمد (ص) بسیار نکته جالبی دارد. میفرماید شما در مقابل این دادن چیزها سخت بُخل ورزید «إِن يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ» ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻭﺭﺯﺩ، ﺑﺨﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ (٣٧) حال آیه ۳۸ میفرماید، این بُخل ورزی به ضرر خودتان است، اگر به بخل ورزی دچار شوید [یعنی به دادن آنچه بر اساس توهمات باطل مالک دروغین آن گشته اید] و اگر اختیارانه پس ندهید! آنگاه با خــــــودی از خـــــــــــــود مواجه خواهید شد که مثل خودتان نیست!!! یعنی «خود توهمی» یعنی ما خود نخواهیم بود در عین آنکه خود را خود می انگاریم. به عمق خطر باید فکر کرد!! آیه ۳۶همین سوره مبارکه سِّر عجیبی بیان میکند اگر اهل ایمان و تَقوا باشید وضعیت فرق دارد. اگر اهل ایمان و تقوا باشیم، خداوند تعالی، اموالتان را پس نمیگیرد! «وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ» ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﺧﺪﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ [ﻛﻪ] ﺍﻣﻮﺍﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ [ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ](٣٦) در متن سوره، «تقوا و ایمان» را در قــــیـــد تبعیت از رسول الله صلی الله علیه و آله بیان میفرماید یعنی جایگاه ولایت!! حال بنظر حقیر جایگاه ولایت و انقلاب از چنین گسترده گی برخوردآر است، بدون ولایت مداری، انسان حتی خودش نیست! در یک توهمی زندگی میکند که بقول مولانا، مرده است و توهم زندگی میکند از زحمات امثال شما ها باید تا سر حد جان ممنون بود. بی جا نیست که شما خود من هستید، یعنی استاد طاهرزاده، خود من متعالی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد جمله آخر باید عرض کنم که بنده قابل این حرفها نیستم. آری! در برهوت این دوران مردی را یافتم به نام حضرت روح الله که اگر تمام مصیبتها بر سرم بریزد، دست از او بر نخواهم داشت و به گفته جناب نظامی گنجوی: «گرم سنگ آسیا بر سر بگردد / دل آن دل نیست که از دلبر بگردد.»
در مورد مردههایی که نفس میکشند، حقیقتاً «خودِ توهّمی» که فرمودید در میان است و با گستردهشدنِ خود از طریق انفاق، خود را به معنی حقیقی آن احساس خواهیم کرد به همان معنای خارجکردن زندگان از دل حیاتی که در واقع، مرگ است و این امروز به عالیترین شکل ممکن در دل انقلاب اسلامی با ظهور شهادت به میان آمد از آن جهت که شهادت، حیاتی برتر است و این مائیم و سخن حضرت روح الله که فرمود: « ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم.» و نیز فرمود: خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» آیا این همان سخن جناب مولانا نیست که فرمود: «مرده بدم زنده شدم؟» موفق باشید
با عرض سلام و احترام: راجع به پاسخ سوال ۳۵۱۳۸ هر چند که موافق نوع پرسش سوال کننده نیستم فرمودید جهت گیری دولت مناسب اهداف انقلاب است، در صورتی که در تاریخ ۱۰/۱۱/۱۴۰۱ که رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) در سال تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین فرمودند: «من این را گواهی میدهم، شهادت میدهم که مسئولین محترم دولتی با همهی وجود دارند کار میکنند؛ یعنی واقعاً تلاشی که دارد انجام میگیرد، تلاش بسیار خوبی است؛ ⬅️ منتها جهتگیریها را مراقبت کنند و کار را جوری انجام بدهند که انشاءالله نتایج مطلوبی داشته باشد». و در دی ماه همان سال نیز فرمودند: 👈 اگر طریقی که شما دارید میروید، کاری که شما دارید میکنید، جهتگیری شما، نصرت خدا [باشد] ــ نصرت خدا یعنی نصرت دین خدا، یعنی نصرت ارزشهای الهی؛ یعنی این ــ اگر در این جهت حرکت بکنید، پیروز خواهید شد، خدا شما را کمک خواهد کرد. البتّه به شرطی که حرکت کنید. ۱۴۰۱/۴/۷ «اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم»؛ این سنت_الهی است. یعنی اگر جهت گیری دولت مناسب با اهداف انقلاب اسلامی و ارزش های الهی باشد مطابق سنت الهی پیروز خواهد شد و ان شاءالله نتایج مطلوب دارد، البته به شرط حرکت که معظم له حرکت و تلاش خوب داشتن دولت را تایید فرمودند ولی منتها جهت گیری ها را توصیه به مراقبت کردند و تایید نفرمودند. سیر مقام معظم رهبری مدظله العالی در دیدار با مسئولان دولت نیز اینگونه بوده که ابتدا توفیقات دولت را بیان کرده و سپس توصیه های دارند مثل: از کار نمایشی پرهیز کنید. دولت مردمی فقط به این نیست میان مردم بروید جلب مشارکت مردم را برنامه ریزی کنید. عمل به وعده ها را فریضه بدانید مثل نماز اولویّتها را رعایت کنید. در برنامههای اقتصادی اولویّتهایی وجود دارد، بعضی را گفتیم؛ مثلاً بخش مسکن یکی از اولویّتها است. مسکن خیلی مسئلهی مهمّی است. اوّلاً خود حرکت در بخش مسکن، ایجاد اشتغال میکند و...
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً عرض بنده در جواب آن کاربر عزیز در همین رابطه بود و این غیر از همه کارهای اعضای دولت میباشد. آری! همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند جهتگیری دولت، مناسب اهداف انقلاب است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد بنده چهار سوال از شما دارم که اگر لطف کنید پاسخ را برای بنده بفرستید از شما ممنون میشم، سوال اول: استاد با توجه به اینکه خود خداوند در سوره غافر آیه 60 فرمودهاند که مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. بنده باید چگونه دعا کنم که هم دعایم مستجاب شود و هم برای خداوند تعیین تکلیف نکنم؟ سوال دوم: استاد برای مثال خداوند در سرنوشت حتمی بنده تعيين کرده است که برای مثال در تاریخ 1402/10/23 یک اتفاق بزرگ در زندگی بنده بیفتد اگر بنده با دعا کردن از خداوند بخواهم که این اتفاق بزرگ در چند روز آینده برای بنده بیفتد خداوند که تمام قضاها و قدرها زیر سلطه اش می باشد اگر اراده کند می تواند طوری اتفاقات را برای بنده جورچین کند که آن اتفاق بزرگ برای بنده در چند روز آینده بیفتد؟ سوال سوم: استاد بنده برای مثال حاجاتی دارم و می خواهم که علاوه بر بنده ۱۴ معصوم (ع) نیز برای بنده برای رسیدن به اون حاجات دعا کنند و با توجه به اینکه ۱۴ معصوم (ع) واسطه فیض وجودی بین خالق و مخلوقند همین که بنده بگویم یا محمد و یا آل محمد آن ها متوجه می شوند که دلیل اینکه آن ها (ع) را مورد خطاب قرار دادهام چیست؟ سوال چهارم: استاد برای مثال ذهن بنده درگیر یک فکر است ناخودآگاه یاد خداوند یا یکی از ۱۴ معصوم (ع) میوفتم آیا ابتدا آن معصوم (ع) برای مثال امام حسین (ع) و... به یاد بنده افتادهاند که بنده نیز یاد او (ع) افتادهام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دعا، تقاضایی است تا حضرت حق نظر به نیازهای بندهاش بنماید. و این غیر از تعیین تکلیفکردن برای خداوند است. آری! آنچه را موجب حضور بیشتر در محضر حق میشود را از او طلب میکنیم. در این مورد خوب است به کتاب «با دعا در آغوش خدا» که روی سایت هست، رجوع شود. ۲. آری! تقدیرات الهی مبتنی بر شخصیت افراد است، حال اگر با دعا، جهت خود را متعالی نمودیم آن تقدیرات، تغییر میکند و در این رابطه در روایت داریم: «اَلدُّعَاءُ يَرُدُّ اَلْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً» دعا، حتی قضا را با اینکه بر آن تأکید شده است، تغییر میدهد. در این مورد خوب است به کتاب «انسان و سرنوشت» از مرحوم شهید مطهری رجوع شود. ۳. آری! ولی وقتی آن دعا بر زبان آید زمینه تجلی رحمت الهی و ظرفیت پذیرش آن رحمت، بهتر فراهم میشود. ۴. علیالقاعده همینطور است. عمده آن است که متوجه نقش فوقالعاده دعا در تعیین جایگاه متعالی خود از طریق دعا باشیم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: با توجه به متن یکی از دوستان که برای شما فرستاده بودند که از استاد ملکیان بود پس چرا مسلمانی را اختیار کنیم و یا چرا اصلا بر اعمال یک دین باقی بمانیم نه از روی شهوت مثلا آیا نمیشود بر فقه دیگر ادیان بود و یا اصلا فقه اهل سنت؟ واقعا با این طرح که شما داشتید چرا نباید دست را بست یا باز گذاشت؟ اصلا چرا باید در این امور غور کرد و فقه را کشف کرد آیا این مقدار همه چیز را به باطن بردند درست است با توجه به اینکه ظاهر در دین اسلام بر خلاف مسیحیت قدرت مند است و پیامبر ما توجه جدی داشتند و از این جهت دین ما دارای فقه شد دینی که اگر دو تا سجده بیشتر انجام بدهیم حکم به اعاده میکند!!! به نظرتان به این راحتی می شود این مقدار ظاهر را کم شمرد؟ از متن شما احساس کردم با توجه به تمرکز شما روی فلسفه یا عرفان و... کمی از ظاهر شرع روی گردان می شوید، برخی اوقات بوی مسیحی بودن اسلامتان را حس میکنم. اینقدر تلاش برای اینکه ظاهر را به باطن حوالت دادن آیا از اثرات فهم مسیحی از دین نیست؟ من از اسلام فهمیدم آنچه آقای بهجت فرمود نماز اول وقت شما رو به اوج می رساند، این چه دینی است که خم و راست شدن در زمانی مشخص ما را به حقیقت دین نزدیک می کند در اسلام راه باطن از راه ظاهر نیست؟ البته که شما موافق هستید و درست است که اصل و اساس باطن است اما آیا در اسلام خود ظاهر ذاتا محل توجه نیست ؟؟!! و کلی دقت های ریز فقهی در کلام ائمه که با نظر عرفی اصلا اهمیت ندارد آیا در منطق دین اسلام اگر مسیحی به اسلام برسد می تواند باز بر توحید دین خود بماند و اعمال آنرا انجام دهد و مثلا نماز اسلام را نخواند و...؟؟!!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ظاهر دین و شریعت الهی دریچههای حضور در باطن دین است و لذا نباید از ظاهر دین عدول کرد. ولی از آن طرف نباید در ظاهر دین نیز متوقف شد. در این مورد پیشنهاد میشود حدیث ۱۲ از کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» مربوط به جایگاه تفکر مطالعه شود. موفق باشید
سلام استاد: شرمنده از مزاحمت مجدد. آموزش پرورش برای آموزگار ابتدایی پذیرش جدید دارد و چون فرصت کم بود از طریق سایت مزاحمتان شدم. حقیقتش من عطشی برای معلمی ندارم مخصوصا با آموزش های مجازی و محتواهای جدید آموزشی و رنگ و لعاب دادنهای زیاد به آموزش و... معلمی را شغل شریف و یک مسوولیت می دانم و حتی یک رسالت میدانم هرچند انگار یک رسالت فراموش شده شده برای خیلی ها. درواقع اگر شغلی برایم فراهم بود دوست نداشتم سراغ معلمی بروم ولی الان شغل ثابت و قطعی ندارم و اطرافیان اصرار می کنند که ثبت نام کنم و خودم هم نمی دانم که آیا باید به این میدان بروم یا نباید بروم. راستش در شرایط فعلی اگر بخواهم وارد این شغل شوم بیشتر برای رفع بیکاری است نه عشق معلمی، ولی می ترسم که این کار را هم دنبال نکنم و همچنان درسردرگمی و تسویف بمانم. ممنون میشوم راهنمایی ام کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه بنده حکایت از آن دارد که معلمی موجب نوعی پیشوایی در شخصیت معلم برای دانشآموزان میشود و عملاً در این مسیر، خودِ انسان است که وسعت مییابد. پیشنهاد میشود به صوت و متن https://eitaa.com/matalebevijeh/10999 تحت عنوان «معلمی و پیشوایی» رجوع شود. موفق باشید
