بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33036

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: با توجه به اینکه متفکر کسی است که نسبت به مسئله های تاریخش راهکار ارائه کند و این راهکار به منزله نتیجه فرآیند تفکر است؛ روشمندی تفکر چیست و چگونه باید تفکر کرد و اصول آن چیست؟ با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تفکر امری است تاریخی و این غیر از جمع اطلاعات است. متفکر کسی است که متوجه روحی شود که تاریخ را در بر گرفته است و ما امروز امثال حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب را متفکران حقیقی می‌دانیم از آن جهت که متوجه اراده الهی جهت نفی استکبار شده اند و در این راستا می اندیشند و عمل می‌کنند و ذیل آن عزیزان این بسیجیانی مثل حاج قاسم سلیمانی هستند که می‌فهمند چه باید بکنند. موفق باشید

32852

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: چند وقتی است قصد کردم سحر بلند شوم برای نماز شب اما هرچه تلاش می‌کنم یا بلند نمی‌شوم یا بلند می‌شوم ولی دوباره می‌خوابم. چند باری موفق شدم ولی بیشتر اوقات این چنین است. چه کنم استاد که به توفیق نماز شب برسم و بتوانم نماز شبم را بخوانم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید فن اینطور می فرمایند که اولاً غذای سبک بخورید و ثانیاً: زود بخوابید و ثالثاً: بعد از نماز عشا مشغول دیدن فیلم و سریال های تلویزیون نشوید. موفق باشید

32519

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و‌ تبریک سال نو و‌ توفیق بیشتر خدمتگزاری برای استاد طاهرزاده ی بزرگوار و ستودنی خوشحال می‌شوم نظرتان را درباره تحلیل بنده بدانم «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» پیرو مواضع امام جامعه در خصوص واکسن: ما قائل هستیم که امام جامعه چون زعیم شیعه هستند و نائب بر حق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و از طرفی چون حکیم هستند خیلی عمیق و دقیق و بهتر از همه ی امت و نخبگان و خواص می‌دانند پشت پرده ی قضیه این فتنه چیست! چنانچه در ابتدای شروع فتنه کرونا و این جنگ شناختی در فروردین ماه سال ۱۳۹۹ دقبقا اشاره فرمودند که : «احتمال جنگ بیولوژیک هست.» و از طرفی فرمودند: دشمن میاید داروهایش را وارد می‌کند و بعد برای بررسی اثرات این داروهای مهلک و خطرناک میاید تحقیق می‌کند که مثلا برود خطرناک ترش را بسازد (نقل به مضمون) پس ما بواسطه ی حکیم دانستن ایشان، مطمین هستیم نسبت به این سلاحهای بیولوژیک و عوارض آنها آگاهند. اما در طرف دوم ماجرا می‌رسیم به امت مسلمان ایران (که به جز عده قلیلی افراد بصیر) خوشبختانه یا بدبختانه بعد از دو سال دل و جان سپردن به فرامین طاغوت who و حداقل دو دوره ورود سم به داخل بدنش دارد می‌فهمد که اینها که به بدنش وارد شده سم است و عوارض جسمی و روحی آن‌را در بدن خود و اطرافیان نااگاهش دارد می بیند و به قولی چون سرش به سنگ خورده از تزریق این سم برائت می جوید. (و البته هنوز به کلیت ماهیت این سازمانهای منحوس شیطانی و توطئه های بعدی اش پی نبرده) اما قسمت بسیار مهم ماجرا در جنگ شناختی کرونا، همان خواص بی بصیرت و اغوا شده ای (اصطلاحا متخصص و نخبه) هستند که متاسفانه با ایجاد فضای خفقان علمی، ا طلاعات مغرضانه و‌کذبشان به دست امام جامعه می‌رسد و مبنای صحبتهای عمومی امام جامعه بر اساس همین اطلاعات غلط خواص است چنانچه خود ایشان موکدا بیان می‌کنند بر اساس نظر متخصصان تصمیم می‌گیرند و بر اساس اخبار واصله موضع گیری می‌کنند. و مثلا می‌گویندک «واکسن موجب شده آمار مرگ و‌میر به هجده نفر برسد.» (دقیقا همان موضعی که امام حسین علیه السلام در برابر نامه های دروغ کوفیان گرفتند و بر اساس همان نامه ها و بر طبق روال عادی و واقعی جامعه، راهی سرزمین کرب و بلا شدند) حال، دراین شرایط بسیار حساس غربالگری امت با توجه به تحلیل عرض شده به نظر بنده ضروری ترین و سنگین ترین مسئولیتی که امت مسلمان باید فوراً فوراً انجام دهد. شناسایی دقیق و مبارزه با خواص اغوا شده ی حرامخواریست که امام جامعه هوشمندانه دارد همان نقطه را می‌زند و توجه ی ما را هم به این توپخانه ی اصلی دشمن جلب می‌کند. که؛ امت بصیر اسلام، این نقطه را به زیر آتش غیرت و ارداه های انقلابی ببرید بنابراین ما هم باید تمام قدرتمان را برای به زیر کشیدن سلطه ی پوشالی شبه علمیه عناصر جاهل،خائن و حرامخوار مجاهدانه به کار ببریم. در ابتدا به خودم و سپس به دیگران هشدار می‌دهم تا زمانیکه غیرت دینی امت اسلامی بیدار نشود و‌ حکم جهاد تبیین امام مسلمین را جدی و واجب ندانیم و باور نکنیم این جنگ شناختی ترکیبی، غربال بسیار ریزی برای تفکیک خواص است و باید ایثارگرانه از آبرو، جایگاه دنیوی و جان خود بگذریم نه تنها امام جامعه را در کربلایی دیگر تنها گذاشته ایم و در معرض تهدید از دست دادن جان مبارکشان قرار داده ایم (چنانچه متاسفانه، با کمی دقت متوجه ایجاد عوارض واکسنهای اضطراری می‌شویم) بلکه بزودی، گناه ناشی ازین سکوت و انفعال و بی بصیرتی دامن تمام امت را خواهد گرفت و ذلیلانه یوغ بردگی شیطان را به گردن تک تکمان خواهند انداخت و تازه آن وقت است که شاید بیدار شویم اما چه فایده ای دارد جز «لشکر توابین» بودن؟ برادران و خواهران بزرگوارم اگر ادعا داریم که ما اهل کوفه نیستیم و‌ ما #ملت_امام_حسینیم توجه ی همگان را جلب می‌کنم به شعار مقدس #هیهات_من_الذله به خاطر ایمانی که از دست می رود کاری کنیم. #قیام_علیه_خواص_اغوا_شده‌ی_حرامخوار #قیام_علیه_سازمان_صهیونیستی_بهداشت #توابین_نباشیم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که رهبر معظم انقلاب احتمال این امر را دادند و بعداً حرکات و تصمیمات‌شان امری نبود که برآن اصرار بورزند و بر طبق تحقیقات بعدی متفکران دنیا ظاهراً معتقدند موضوع مربوط به یک امر طبیعی است که در خفاش‌های چینی و رابطه آن با انسان‌ها پیش آمده. هر چه هست نمی‌توان تا این حدّ فکر و ذهن خود را در این موضوع متمرکز کنیم. به نظرم روش مقام معظم رهبری روش حکیمانه‌ای است. موفق باشید

32302

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد: ببخشید؛ لطفا بررسی کنید عقیده ای که در زیر مطرح شده فاسد نباشد و دارای کجی و خدای ناکرده کفری نباشد!! «ظاهر یک چیز تمام آن چیز نیست. ظاهر یک چیز جدای آن چیز هم نیست. ظاهر یک چیز بروز و ظهور ناقص آن چیز است. در بیان ما... ناقص ترین جلوه حقیقت یک شئ که برای انسان عادی قابل درک است، ماده نام دارد و دارای باطن هایی می‌باشد که هر یک از باطن ها دارای باطن دیگری است که بروز کاملتری از اصل حقیقت شئ را داراست. باطن و صورت از هم جدا نیستند، بلکه هر چه ورودی های انسان بیشتر شده و ظرفیتش ارتقا یابد قادر به کمتر کردن نقص ها، در درک خود و پی بردن عمیق‌تر به ذات یک شئ است. پس ماده در واقع چیز جدایی از معنا نیست که الله قادر نباشد بر آن اثر بگذارد بلکه ماده تنها برای انسان عادی تعریف می‌شود اما برای انسان ارتقا یافته یا موجودی عالی مثل فرشته، تمام حقیقت نمایان است و چیزی بنام ماده موضوعیت پیدا نمی‌کند. نوشته های قرآن هم همان ظاهر قرآن است که با افزایش درک، قاری کم کم به منشأ آن نزدیک تر شده و جنبه های بیشتری از حقیقتش روشن می‌گردد تا می‌رسد به لقاءالله »

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را مطرح کرده‌ایدخداوند می فرمايد: «وَ إِن مِّنْ شَىْ‏ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ‏ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» [1] هيچ‏ چيز نيست مگر آن‏كه خزينه‏ هاى آن چيز نزد ماست، و نازل نكرديم مگر به‏ اندازه‏اى محدود و معلومى از آن را. پس خزينه‏ ى همه چيز حتّى خزينه وجود شما پيش خداست چون می فرمايد: «عِنْدَنَا»! يعنى مقام انسان در ابتدا مقام وصل به حق بوده است. بعد به اين دنيا آمده است و گم شده است! و حالا راه نجاتش «الَيْهِ رَاجِعُون» است. يعنى انسان بايد به خدا برگردد و در غير اين صورت در اين دنيا دربه‏ در و سردرگم است و احساس پوچى و بيهودگى مى‏‌كند، چون اتّصالش را از مقام خزينه‏ اى ‏اش كه نزد خدا بوده بريده ‏است. موفق باشید

[1] ( 1)- سوره حجر، آيه 21.

32277
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی وملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: تفاوت پدیدار شناسی و هرمنوتیک در چیست؟ از هرمنوتیک و پدیدار شناسی هر کدام در چه موردی می‌توان استفاده کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه پدیدارشناسانه، انسان سعی می‌کند  با جایگاه وجودی پدیده در عالم وجود روبه‌رو شود و مجال داده شود تا پدیده، خودش خود را بنمایاند که البته بهترین نحوه این نوع روبه‌روشدن با پدیده، نظر به شرایط تاریخیِ آن است و این‌جا است که موضوع هرمنوتیک به میان می‌آید. لذا این‌طور فرموده‌اند: هرمنوتیک، علم و اندیشه‌ی توجه به گسترش فاهمه در امور است با نظر به حیث وجودی انسان که آثار او شناخت نحوه‌ای از وجود او می‌باشد، پس هرمنوتیک نظر به حیث وجودی انسان است که در عمل او بروز می‌کند، پس در واقع نگاه هرمنوتیکی، نگاهی است که موضوع را به عنوان افقی در نظر دارد که همواره گشوده است و به گسترش انسان در تاریخ می‌نگرد، زیرا انسان‌های اصیل روشنی‌گاه‌های وجود در تاریخ هستند و بدین لحاظ نگاه هرمنوتیکی به آن‌ها نوعی همدلی با آن‌ها را به میان می‌آورد از آن جهت که «وجود» افقِ افق‌ها است و انسان‌های اصیل، روشنی‌گاه‌های وجوداند. موفق باشید

31983

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: چند سال پیش یه حاج اقا داشتیم رو منبر گفت اگر کسی به شوخی دروغ بگه حرام نیست ولی در حال و هوای معنوی‌اش تاثیر منفی می گذارد. در ادامه گفت دروغ شوخی هم دروغی است که شنونده بداند آن حرف، خلاف واقع است و اگر چنانچه نیت گوینده از این حرفِ خلاف واقعی که گفته شوخی باشد اما شنونده نداند که شوخی است این دیگر مصداق دروغ شوخی نیست و بلکه خودِ دروغ است. سوالم اینه: با توجه به این تعریف، حضرت علامه عزیز این کار شیرینی که کردند نه تنها مصداق دروغ شوخی نیست بلکه مصداق دروغ واقعی بوده. چون طرف مقابل ، حرف علامه را باور کرد و واقعا فکر می‌کرد که علامه می‌خواهد در گوشش چیزی بگوید. لینک اینستاگرام این کلیپ اینست. خواهش می‌کنم در اینستاگرام این کلیپ رو ببینید: https://www.instagram.com/tv/CW06CBRILL_/?utm_medium=share_sheet خواهش می‌کنم راهنماییم بفرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اینستاگرام در اختیار ندارم. اگر مضمون مطلب را بفرمایید در خدمت هستم. موفق باشید

31881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز کتاب یا منبعی درباره توحید افعالی لطفا معرفی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مشخص کتابی را در نظر ندارم ولی هر سخنی که متذکر شود که هر فعلی فعل خداوند است، نظر به توحید افعالی دارد که در کتابی مثل «چهل حدیث» از حضرت امام، مکرر با آن روبرو می‌شوید.

توحيد افعالي: يعني هم جهان با تمام اسباب و مسبباتش فعل خداوند است و هم موجودات نه تنها در ذات و وجود استقلال ندارند و قائم به خداوندند، بلكه در مقام تأثير و عليت نيز استقلال ندارند و هر فاعل و سببي وجود خود و تأثير خود را از او دارد پس «لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِالله».

و هيچ‌چيز اعم از انسان و ساير موجودات، به خود وانهاده و «مُفَوَّض» نيست و تأثير اشياء بسط فاعليت خداوند است و خداوند از راه همين اشياء در عالم تأثير مي‌گذارد و اين تأثيرات هم حقيقي است و واقعاً آتش است كه مي‌سوزاند، ولي مسلم است كه همين آتش نه در وجود استقلال دارد و نه در فاعليت. و تأثير استقلالي فقط از خداوند است و ساير اشياء در شعاع تأثير او اثر خود را ظاهر مي‌سازند و گرنه از خودشان هيچ ندارند و همة وجود و فاعليتشان در طول ارادة الهي است. خداوند آبي را كه واقعاً خودش تر است را وجود داد و او از طريق همين آب ما را سيراب مي‌كند، يعني خداوند سيرابي ما را به‌واسطه و شفاعت آب اراده كرده است. موفق باشید

31671

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: خدا بهتون سلامتی و طول عمر بده. استاد اینکه فرمودین نفس بر تن تسلط تکوینی داره و خواست و اراده تکوینی دارد بر تن، آیا میتونه اراده و تسلط تشریعی هم داشته باشه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده تشریعی در حوزه اختیار انسان است که خود ما باشیم. موفق باشیم. موفق باشید

28781

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: دو تا سوال داشتم خدمتتان: ۱. آیا با اینکه می‌دانیم اگر به هیئت رویم ریا خواهیم کرد می توانیم برویم؟ ۲. این ریا موی دماغم شده و نمی دانم چگونه خلاص شوم. بهترین و آسانترین راه ترک ریا و ایجاد اخلاص چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون توجه به وسوسه‌های نفس امّاره به حکم وظیفه کار خود را انجام دهید. آری! «اگر نفس بنالد، بگیریم کَری‌ها». موفق باشید

26752

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا می توانم فشارهای اقتصادی شخصی خود، و مشکلات معیشت و زندگی خودم را (با وجود تلاش) از لطف ابتلایی خدا بدانم؟ یا آن لطف فقط مختص اولیاست؟ چون هر روزی که مشکلی دارم گویی اصلا مشکلی ندارم! و آن اضطراب که بقیه راجع به زندگی من دارند بیشتر مرا متعجب می کند. ابتلائاتی که خدا به افرادی که دوسشان دارد می دهد، لیاقت می خواهد آیا من که لایق هم نیستم می توانم آن گونه فکر کنم؟ یا نباید به این شکل نگاه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین صفا یعنی «در بلا هم می‌چشم الطاف او». موفق باشید

26506

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ببخشید اگر طبق آیه الست، فرزند و پدر و مادر هرکس مشخصه، و مشخصه که چه افرادی به دنیا میان، پس دیگه تاکید بر فرزنداوری و افزایش جمعیت چه وجهی داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در سؤال شماره‌ی ۲۶۵۰۷ عرض خواهد شد از یک طرف وظیفه‌ی فرزندآوری به عهده‌ی ما است، و از طرفی خداوند بر اساس علم خود و امکان تولد افراد کار خود را می‌کند و جمعِ این دو کار دقیقی است. و از طرفی می‌توان به این نکته هم فکر کرد که اگر فرزندی زمینه‌ی تولد خود را ندید، در همان عالَم عهد الستی‌اش باقی بماند. موفق باشید

38891

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: طاعات و عبادات مقبول درگاه حق. استاد بنده طلبه پایه دو حوزه هستم، کتاب های جوان و انتخاب بزرگ، آشتی با خدا، ۱۰ نکته از معرفت نفس، خویشتن پنهان، از برهان تا عرفان، عالم انسان دینی و به صورت محدود از صوت های شرح حدیث جنود عقل و جهل و زیارت جامعه کبیره و شرح حدیث عنوان بصری رو گوش دادم، (بعضی کتاب ها رو ام با صوت پیش رفتم) الانم مشغول مطالعه کتاب هدف حیات زمینی و چگونگی فعلیت یافتن باور هاتون هستم، با توجه به این، برای ادامه مطالعات بنده، چه کتاب هایی رو پیشنهاد میدید و آیا خوندن آثار شهید مطهری (ره) با توجه به اینکه نمی توانم ارتباط خوبی باهاشون بگیرم رو پیشنهاد میدید یا خیر؟ تشکر از راهنمایی تون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا قوت. اولاً: مواظب باشید از دروس رسمی حوزه، کم نگذارید. ثانیاً: حتماً باید یک دوره آثار حکیم بزرگی مانند شهید مطهری را در اندیشه خود زنده نگه دارید و در ضمن از حضور بیشتر در قرآن و تدبّر در آن در وقت خودش غفلت نشود. در این مورد جزوه‌ای تحت عنوان «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» روی سایت هست. موفق باشید

36257
متن پرسش

مگر قرار نبود نماز ما را از فحشا باز نگه دارد، مگر روزه نبود برای اینکه از لقمه بگذریم و به لقمان برسیم، پس کو؟ چرا هرچه رکوع و سجود بجا می آوریم چرا در مسیر اربعین که قرار می‌گیریم چرا روزه که می‌گیریم، تغییر حس نمی شود؟ و الله این درد کجا برم که نمازم بجا و روزه ام بجا و گناهانم نیز بجا!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که احساس می‌کنید باید در جای دیگری باشید و گناهان را تأیید نمی‌کنید را، ساده نگیرید. حتماً داستان دلسوخته اى که هر شب خدا را مى خواند و ذکر الله از دهان او نمى افتاد. در همه حال لفظ الله بر زبان داشت و یک دم از این ذکر، نمى آسود. شنیده‌اید که شبى شیطان به سراغش آمد و گفت: این همه الله را لبیک کو؟ چگونه او را این همه مى خوانى و هیچ پاسخ نمى شنوى؟ اگر در این ذکر، سودى بود، باید ندایى مى شنیدى و لبیکى مى آمد. مرد، شکسته دل شد و به خواب رفت. در خواب حضرت خضر را دید که به او مى گوید: چه شد که از ذکر بازماندى؟ گفت: همه عمر او را خواندم، هیچ پاسخ نشنیدم. اگر بر در کسى چند بار بکوبند، پاسخى شنوند. من سال ها است که الله مى گویم و لبیک نمى شنوم. ترسم که مرا از خود رانده باشد و سزاوار لبیک نباشم. خضر گفت: هرگاه که او را خواندى، او تو را پاسخ گفته است. گفت: چگونه؟ گفت: همین که او را مى خوانى، او تو را حال و توفیق داده است که باز بیایى و الله بگویى. آن الله گفتن هاى تو، لبیک هاى خدا است. اگر رد باب بودى، آن توفیق نمى یافتى که باز آیى و باز او را بخوانى. بدان که اگر در دل تو سوز و دردى است، آن سوز و گدازها، همان فرستادگان خدا هستند که از جانب خدا تو را پاسخ مى گویند و به درگاه او مى کشانند. و جناب مولوی آن مطلب را به این صورت مطرح کرده است:
گفت آن الله تو لبیک ماست /  آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
ترس و عشق تو کمند لطف ماست /  زیر هر یا رب تو لبیک هاست
موفق باشید

 

33873

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: در باب ضرورت نبوت مطلبی متاثر از اندیشه ملاصدرای بزرگ خواندم بدین شرح؛ «هستی بدون نبوت ناقص می‌شود نقص هم که در هستی راه ندارد پس ضرورت وجود انبیا اثبات شد.» استاد بزرگوار با دقت در منابعی همچون برهان صدیقین و مبانی نظری نبوت و امامت نتوانستم استدلال ایشان را بیابم اگر ممکن است استدلال ایشان را شرح بفرمایید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست در این راستا نکاتی به میان آمده مبنی بر آن‌که ربوبیت حضرت حق اقتضاء می‌کند که عالَم وجود در کمال خود سیر کند و لازمه آن ربوبیت، نبی و نبوت است تا عالَم در سیر کمالی خود نسبت به کامل‌ترین انسان که شریعت پیامبران مدّ نظرها می‌آورند، ناقص نباشد. موفق باشید

33708

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام و آرزوي توفيق به استحضار مي رساند واحد پژوهش مدرسه علميه حضرت رقيه سلام الله عليها كاشمر در نظر دارد در يك گروه هم انديشي كتاب «زن آنگونه كه بايد باشد» را مورد مطالعه قرار دهد. و اين كتاب را براي اساتيد و طلاب به مسابقه بگذارد و در هفته كتابخواني در نشستي به معرفي كتاب با حضور استاد طاهرزاده يپردازد. درخواست مي گردد شماره تماس استاد در اختيار اين مدرسه قرار گيرد تا هماهنگي هاي لازم براي برگزاري نشست علمي و معرفي كتاب براي حوزه علميه خراسان واحد پژوهش كاشمر انجام گيرد. قبول اين دعوت از سوي استاد بزرگوار مزيد امتنان است. با تشكر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه موقعیت بنده طوری نیست که بتوانم دعوت رفقا را بپذیرم ولی جهت تهیه کتاب مذکور می‌توانید با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

33092

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: در کتاب آخر آرمان فرمودید وقتی یک مکتب اندیشه ی انسان ها را مورد خطاب قرار داد، آن مکتب صاحب آینده است. دیگر نباید گفت تعداد ما شیعیان کم است. این حرف حرف منتظران امام زمان نیست. استاد جان شما تفکر زیاد شدن تعداد شیعیان را رد می‌کنید و تفکر زیاد کردن تعداد فرزند؟ در زمان الان تعداد فرزند را زیاد کردن مهمتره و بیشنر رضای خدا در آن است یا رشد دادن خودمون و بچه هامون و کار فرهنگی کردن؟ تشکر استاد عزیزم از محبت های شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  هر دو. ولی این جمله مولایمان فراموش نشود که فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» در مسیر هدایت الهی و توحید ربّانی کمیِ رهروان شما را به وحشت نیندازد. زیرا کیفیت در کنار کمیّت‌ها امر مهمی است. موفق باشید

32113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد ببخشید چرا در قرآن کریم دو نوع مواجه با زنده شدن مردگان داریم یکی در داستان حضرت ابراهیم که پرنده ها زنده میشن یکی هم داستان عزیر نبی که صد سال میمیره بعد زنده میشه. آیا تفاوتی در مقام پیامبران هست؟! با تشکر از توجهتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث این دو موضوع در آیات ۲۶۰ و ۲۵۹ سوره بقره به طور مفصل آمده است. از آن جهت که حضرت عزیر خواستند تجربه مردن را در خودشان داشته باشند ولی حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» در مقامی بس بالاتر خواستند نحوه احیای مردگان را که عملاً امریست الهی، تجربه کنند. به همین جهت عرضه داشتند: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ». موفق باشید  

30731

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سوال ۳۰۷۲۰ را استاد چرا جواب ندادید ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد: 30720- باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! چرا از رحمت خدا مأیوس باشیم؟ موفق باشید

28874

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: می‌خواستم نظر استاد را راجع به مطلب زیر بدانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام مطلب؟! موفق باشید

39883

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوار قبلا هم این سوال را پرسیدم اما جوابی ارسال نشد و آن اینکه وقتی خداوند می‌فرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» اراده خداوند آنگونه نیست که محل تصمیمات جدید قرار گیرد و نمی‌توان تصور کرد در مقطعی صادر اول یا نور محمدی نبوده و بعد خداوند تصمیم می‌گیرد همچو چیزی ایجاد کند چرا که به فرموده شما خاصیت و ذاتی موجودات مجرد از ماده آن است که تجلی و ظهور دارند بنا بر این نمی‌شود الله جل و جلاله باشد ولی خلیفه الهی و صادر اول که ظهور اوست نباشد که تا اینجا بحث زمان مطرح نبوده و یک حقیقت ازلی است ولی چون قرآن کریم با زبان ما سخن می‌گوید خود بخود و بطور قهری این حقیقت ازلی حالت زمانی و ماضی بخود می‌گیرد ولی همین حقیقت وقتی می‌خواهد در عالم ماده ظهور کند نیاز به یک بدن عنصری هست که آن در بستر زمان و با مقدماتی که از جمله آنها خلقت عالم ناسوت است ایجاد می‌شود که البته این بدن از آدم تا خاتم اشکال و صورتهای خاصی دارد و اوج ظهور آن حقیقت در ولی الله اعظم و پیامبر خاتم است و به قول علی (ع) ما الف الف عالم و الف الف آدم داشتیم و ظهور آن حقیقت فقط مخصوص دوره زمانی ما نیست و در هر دوره ای بصورتی ظهور کرده و ظاهرا ابو علی سینا گفته که ما قیامتها داشتیم و این مسئله یک امر تکرار پذیر است. آیا این برداشت درست است؟ جزاک الله خیرا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شده؛ آیۀ «انّی جاعل فی الارض خلیفه» حکایت ارادۀ تکوینی خداوند را متذکر می‌شود، ربطی به زمان و یا آغاز زمانی ندارد که در این رابطه می‌توانید به مباحث «حرکت جوهری» رجوع فرمایید. موفق باشید. 

34473

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: دختری ۲۰ ساله هستم. متولد یک شهر کوچک و اکنون در رشته پزشکی مشغول تحصیلم. مشکل بنده اختلاف‌نظریست که با خانواده خود دارم. خانواده‌ای نسبتا مذهبی، که نماز و روزه و خمس و حجاب و حقوق حلال و نذری عاشورایشان سر جایش هست، اما شبیه اکثر مردم جامعه ما، تمام دین را در همين اعمال و... می‌بینند. دقیق‌تر بگویم، آن بخشی از دین را می‌پذیرند که با عرف مطابقت دارد. و آن بخشی از دین که توسط اکثریت جامعه رها شده را رها می‌کنند (البته این فقط داستان پدر و مادر من نیست، اکثر جامعه ما همین‌گونه اند و دینداری گزینشی دارند). معیاری برای زندگیشان ندارند، هرچه مردم بپسندند می‌پسندند. نکته غم‌انگیزتر اینجاست که حاضر به پذیرش غلط‌بودن این شیوه هم نیستند!! می‌گویند اسلام دین تعادل است و دیندارتر از خودشان را «افراطی» می‌نامند. شاید هم درک می‌کنند اشتباهشان را، اما به روی خود نمی‌آورند! اینکه گاهی اشتباهاتی از افراد مذهبی دیده‌اند، واقعا دلیل محکمی نیست که همه آنها را به چشم افراطی و «ریاکار» ببینند. من هم در همین خانواده بزرگ شدم و از آنجایی که پدر و مادرم فرهنگی‌اند و به‌شدت معتقد به درس، ۱۸ سالِ تمام، همه دغدغه و هدف و زندگی من درس بود. نماز و روزه و حجاب به جای خود، اما فقط و فقط و فقط درس خواندم (البته سال کنکور معمولا نماز اول وقت و قرآن روزانه‌ام هم ترک نمی‌شد). سال کنکور که فشار روحی و روانی واردشده به بچه‌ها فوق‌العاده زیاد می‌شود، کم آوردم. آن سال یکی از آشنایان پادکستهای کتاب «معجزه شکرگزاری» لاندا برن را به من معرفی نمود و من تمام تمریناتش را مو‌به‌مو انجام دادم و پس از آن هم کتاب معروف «راز» (درباره قانون جذب و از همان نویسنده) توجهم را جلب کرد. سرتان را درد نیاورم، تا آخر آخرش رفتم، آخرش هیچ بود..! وهم و خیال و دیگر هیچ.. تصور کنید! سال کنکور چه زمان زیادی را برای انجام تمرینات وهم‌زده‌شان از دست دادم و آخرش هیچ بود. آن روزها دقیقا حال مسافر یک کشتی در حال غرق‌شدن را داشتم و آنجا بود که برای اولین بار عمیقا خدا را حس کردم و با او صحبت کردم. تمام امیدم برای کنکور، یک آیه قرآن با موضوع توبه بود که در درس دین‌‌وزندگی‌مان خوانده بودیم و با تکیه به همان، کنکور دادم و به لطف خدا نتیجه چندان هم بد نشد و پزشکی یکی از بهترین دانشگاه‌های کشور قبول شدم. اما دیگر خیلی چيزها در من تغییر کرده بود. تازه فهمیده بودم چقدر اسلام خودمان کامل است و چقدر بی‌نیازیم از داروهای تقلبی‌ای که غرب برای روحمان تجویز می‌کند. و چقدر فرق می‌کند اسلام واقعی با آنچه در خانه و مدرسه آموزش دیده‌ام!!... خدا را هم انگار تازه یافته بودم، با اینکه نسبت به معارف دینی تقریبا بیگانه بودم اما با همان سطح بسیار اندک از معرفت، آنقدر شیرینی ارتباط با خدا برایم عمیق و زنده بود که هیچ تجربه‌ای به پای آن نمی‌رسید. قبل از آن در محرم‌ها هم ذره‌تحول‌هایی را احساس می کردم. مثلا اوایل دبیرستان، تازه خواندن هری‌پاتر را تمام کرده بودم و شبیه تقریبا همه نوجوانان، بسیار مجذوب شجاعت و قهرمانگری شخصیت‌ اصلی داستان شده بودم که محرم رسید. جزء معدود مواردی بود که در مراسم هیئت شرکت کردم. یک جمله «احلی من العسلِ» روضه، تمام شکوه هری‌پاتر را برایم فرو ریخت. دو سه سال منتهی به کنکور، هر محرم تلنگری شبیه این برایم اتفاق می‌افتاد. قبل از کنکور گوشی همراه نداشتم، پس از کنکور و قبولی در دانشگاه، وارد فضای مجازی شدم. به‌خاطر مشغولیت زیاد در درس هم فرصت قرارگیری در جمع‌‌های دوستانه مذهبی را اصلا نداشتم، خانواده‌ام هم زیاد اهل مسجد و هیئت نبودند. اتفاقی در برخی کانالهای مذهبی عضو شدم و مطالبشان نظرم را جلب کرد، این را اضافه کنید به اشتیاق بزرگی که برای شناخت اسلام حقیقی و حقیقت اسلام پیدا کرده بودم و لطفهایی که از امام‌ حسین (ع) دیده بودم... یکی دو سال همین‌گونه طی شد، کتابهای مختلفی خواندم (مخصوصا از شهید مطهری) و البته کتاب‌هایی را هم ناتمام گذاشتم. گاهی هم اشتباهاتی داشتم البته. کم‌کم دروغ و غیبت را هم ترک کردم و برای چادری‌ماندن مصمم شدم. شروع دانشگاه همزمان شده بود با شیوع کرونا و تقلب‌های فراوان در امتحانات مجازی. برای امتحانات خودم که تقلب نکردم، به برادرم هم کمک نمی‌کردم. یکی از اقوام اصرار زیادی می‌کردند که در امتحانات دخترشان، تلفنی کمکش کنم، و من که همیشه دختر خوب و مطیع و تسلیم پدرومادرم بودم، برای اولین بار جلوی آنها ایستادم و گفتم که تقلب نمی‌کنم. اختلافات من و خانواده‌ام از همینجا شروع شد. من می‌خواستم تمام دین را رعایت کنم و آنها، همانقدر که دلخواهشان بود و سخت نمی‌شد برایشان. البته این موارد بسیار کم اتفاق می‌افتاد. من عموما دانشگاه بودم و منزل نبودم، وقتی هم بودم، از سر درونگرایی و حس درک‌نشدن، معمولا از احساسات درونی‌ام - که تماما معطوف دین و مخصوصا دغدغه ظهور بود- حرفی نمی‌زدم. در مدرسه که تک‌بعدی بودم، در دانشگاه هم مادرم توصیه کرده بود که سمت تشکل‌های مذهبی نروم و به درسم برسم. نرفتم، اما مگر انگیزه‌ای مانده بود برای درس‌خواندن؟! من همیشه عاشق درس و مطالعه بودم به این دلیل که عشق‌های بزرگتر را تجربه نکرده بودم. در این یکی دوسال، توفیق شد یک سفر قم و جمکران و یک سفر عتبات هم رفتم، و از هریک، یک دنیا حرف دارم برای گفتن.. دوگانگی شدیدی در خود حس می‌کردم. از یک طرف حالا اهل‌بیت را شناخته بودم و پیچ تاریخی‌ای که در آن هستیم را درک می‌کردم و مشتاق ظهور بودم و دغدغه‌ام این بود که من هم کاری انجام دهم، از یک طرف قید و بندهای دوران کودکی هنوز هم با من بود: «بایدها و نبایدهای مادرم». ضعیف‌ترین حالت اعتماد به نفس‌ و جرئت‌مندی را داشتم. چند ماه پیش به روانشناس مراجعه کردم. اینکه الآن با اطمینان کامل تقصیرها را گردن خانواده و مادرم می‌اندازم به خاطر تاییدیست که پس از چند جلسه صحبت از آن روانشناس گرفتم، تایید «کنترلگری بیش از حد مادرم» در خانواده (البته درباره من بیشتر از برادرانم) و اینکه به هرحال در وجود من نهادینه شده بود «دختر خوب» پدر و مادرم باشم. با نظر مشاور در بسیج دانشجویی ثبت‌نام کردم، با اشتیاق کامل و حس رهاشدگی، که خودم قرار است انتخاب کنم در مسیری که دوست دارم قدم بردارم. شاید باورتان نشود اما شور و شوقی بیشتر از شوق قبولی در دانشگاه را داشتم. با نظر همان روانشناس به مادرم هم نگفتم چون لزومی نداشت. البته از وقتی در بسیج دانشجویی فعالیت می‌کنم نمراتم به طرز عجیبی هم رشد داشته. از یک طرف به‌خاطر اعتمادبه‌نفس و حس زنده‌بودنی که پیدا کرده‌ام، از یک طرف چون جهاد علمی فرمان آقاست و در راستای همان عشقیست که با آن زنده‌ام. یعنی دلیل دارم و هدف دارم برای درس‌خواندن. اهل تعریف از خود نیستم، شما هم که مرا نمی‌شناسید، با صراحت می‌گویم تمام دلیل زندگی‌ام و تمام آرزویم ظهور امام زمانم است. در تمام سفرهای مذهبی اخیر که داشته‌ام، تنها خواسته‌ام (و نه مهمترین‌شان) یاری امامم بوده است. دیگر نه نظر اطرافیان برایم اهمیت دارد و نه سختی مسیر. سختی‌هایش را، هرچه باشد، با تمام جانم میخرم. آدم مؤمن و باتقوایی نیستم، سعی می‌کنم خود را اصلاح کنم اما با آنچه رهبرم از من انتظار دارد خیلی فاصله دارم. اما از صحت آرزوها و اهداف و مسيرم کاملا مطمئنم. تا اینجا ظاهرا همه چیز به خیر گذشته است اما.. مشکل اساسی و مسئله بزرگ آنجايی پیش می‌آید که صحبت ازدواج می‌شود. مدتی پیش به خواستگاری هم‌کلاسی‌ام، که عقاید و تفکراتی شبیه من داشت و تنها مشکلش سطح متوسط خانواده‌اش بود (البته خانواده‌اش مثل خانواده من فرهنگی بودند، اما آنقدر بالا نبودند که مادرم بعدا پُزشان را بدهد) و مادرم او را شبیه من «افراطی» می‌دانست، به خواست مادرم جواب منفی دادم و حتی اجازه ندادم حرف بزنیم یا به خانواده‌اش اطلاع دهد. آنجا با خودم فکر کردم من چطور می‌توانم ازدواج کنم درحالی‌که کسی که مورد تایید من است، خانواده‌ام مخالفت می‌کنند و کسی را که آنها قبول دارند، من نمی‌توانم بپذیرم... با مورد اول مشکل ندارم، اگر خانواده‌ام مخالف باشند حاضرم قبول کنم و حتی تا آخر عمر مجرد بمانم، اما در مورد دومی، واقعا نمی‌توانم قبول کنم با کسی که آنها می‌خواهند و من نمی‌پسندم ازدواج کنم. متاسفانه چنین موردی اتفاق افتاد و خانواده‌ای به خواستگاری‌ام آمده‌اند که همکار صمیمی پدر و مادرم می‌باشند و اتفاقا سِمَت و مقام و درجه بالا، زیاد در فامیلشان پیدا می‌شود. شغل پسرشان که با من نمی‌خواند بماند (ایشان مهندس برق است. خدا را گواه می‌گیرم به‌خاطر موقعیت اجتماعی و .. نیست که می‌خواهم همسرم پزشک باشد، فقط و فقط به خاطر اینست که مسیر من را رفته باشد و بهتر شرایط مرا درک کند) گویا از نظر عقاید و تفکرات هم، مسلمان است شبیه همان مسلمانی پدر و مادرم..!! می‌گویند خیلی خوب است، قبول دارم اما خوب‌بودن باید جهت‌دار باشد. با توصیفاتی که عرض کردم، من چطور می‌توانم با کسی که دغدغه ظهور ندارد زندگی کنم؟! اگر قرار باشد درک نشوم و سکوت کنم و آرزوهایم را در قلب خودم دفن کنم، همین الان هم در خانه پدرم همین کار را می‌کنم!! چرا به تعداد افرادی که مرا درک نمی‌کنند یک نفر (و البته یک خانواده) اضافه کنم؟! من هم در مسائل سیاسی افراط نمی‌کنم، در همان حد هستم که نسبت به جامعه‌ام بی‌تفاوت نباشم و تا حدی بتوانم - آنطور که رهبرم از یک دانشجو انتظار دارد - تحلیل سیاسی از اوضاع داخلی و خارجی داشته باشم و معیار -که همان تفکر امام و رهبریست- را بشناسم تا موضع‌گیری‌ام در اتفاقات و جریانات، درست باشد. این آقا حتی اگر علی‌رغم تفکرات خودش، با فعالیت من در بسیج و.. فعلا موافقت کند، بعد از ازدواج با کوچکترین خللی که فعالیت من به زندگی‌ام وارد کند (چون گفتم که با سختیهای مسیر مشکلی ندارم و خود را برایش آماده کرده‌ام بنابراین احتمال این مشکلات بالاست)، پشتم را خالی خواهد کرد و مطمئنا در چنین شرایطی خانواده‌هایمان هم طرف او را می‌گیرند، کما اینکه همین الان هم از من خواسته‌اند در صحبتهایم با ایشان از مسائل سیاسی حرفی نزنم. آنجا چه کنم؟ از مهمترین دغدغه زندگی‌ام بگذرم؟! خانواده من و ایشان بسیار مُصر به این ازدواج هستند، حتی مادرم که می‌داند این مسائل برایم مهم است و احتمال می‌دهد مخالفت کنم، بعضی مطالب را جابجا به من می‌گوید و صحبت‌های متناقضی از ایشان می‌شنوم!! اول که با کل قضیه مخالفت می‌کردم، با «فقط یک جلسه گفتگو تا ببینیم هم را می‌پسندید یا نه» راضی‌ام کردند اما الآن بین صحبت‌هایشان اینطور می‌شنوم که انگار همین اسفندماه می‌خواهند خطبه عقد بخوانند!! اگر قبلا تردید داشتم الان با این حجم از پنهان‌کاری و فریبکاری مادرم مطمئنم آن آقا مورد تایید من نیست که می‌خواهند زود قضیه را جمع کنند!! آنقدر پدر و مادرم با خانواده آن آقا رودربایستی دارند که نگو و نپرس (اگر خوش‌بین باشیم و نگوییم تحت تاثیر موقعیت اجتماعی آن خانواده است). می‌گویند اگر خواستی جواب مثبت می‌دهی اگر نخواستی، نه. اما من که می‌دانم اگر بگویم نه، برنامه‌ها خواهند داشت برای راضی‌کردنم! احتمالا آنقدر در گوشم بخوانند که نتوانم مقاومت کنم (با توجه به همان اثرگذاری و کنترلگری مادرم نسبت به من) و اگر هم مقاومت کنم بعید نیست به زور متوسل شوند! (با توجه به سوابق قبلی، مثلا اخیرا از من خواسته‌اند از تمام گروه‌های مذهبی و سیاسی لفت بدهم وگرنه خودشان گوشی‌ام را می‌گیرند و چک می‌کنند و ..). من می‌دانم و درک می‌کنم که اینها همه از سر دلسوزیست اما آنچه آنها از زندگی می‌خواهند و فکر می‌کنند عامل خوشبختیست، با آنچه من می‌خواهم فرق می‌کند. نقطه ضعفم را هم می‌دانند، می‌توانند تهدید به عاق‌کردن کنند!! به همین راحتی!! [این سوال را هم در حاشیه بپرسم که در مقابل چنین تهدیداتی من «مجبور» به اطاعت از پدر و مادرم می‌شوم یا نه] از طرف دیگر، من بیست سال بیشتر ندارم و از نظر ویژگی‌های دیگر هم تقریبا چیزی کم ندارم و تقریبا مطمئنم موقعیت‌های بهتر (که حداقل از نظر روحی و فکری در کنارش احساس امنیت داشته باشم) برای کسی شبیه من کم نخواهد بود. شما بفرمایید چه کنم؟ به ازدواجی تن دهم که مهمترین معیار من در آن نادیده گرفته می‌شود و تا وقتی ادامه داشته باشد، جز عذاب روحی و حسرت، نتیجه‌ای نخواهد داشت؟ خواهش می‌کنم این را هم نگویید که با تربیت فرزند صالح هم می‌شود در ظهور موثر بود!! آن هم به روی چشم، اما نمی‌توانم الآن تمام ظرفیت خودم را در خانه و پای درس و کار نگه دارم که بعدا فرزندانم را - تازه اگر پدرشان مانع نشود - آنطور تربیت کنم. زیباترین لحظه‌های زندگی من همانهاییست که در بسیج کنار دوستانم برای نظام و انقلاب کاری انجام می‌دهم. فرضا با ازدواج با آن آقا جهاد علمی را هم ادامه بدهم و دلم را به آن خوش کنم، این مسئله که هیچکس را نخواهم داشت که باورها و آرمان‌های مرا درک کند، تا آخر عذابم خواهد داد. می‌دانم دنیا کوتاه است و سراسر امتحان، اما در این مورد واقعا نمی‌توانم زیر بار ظلم پدر و مادرم بروم. واقعا نمی‌توانم. فعلا در ظاهر واکنش‌‌های مثبت به پدر و مادرم نشان می‌دهم که فکرشان سمت تهدید نرود. تا حدی امیدوارم بتوانم از چیزی غیر از افکار این آقا، ایراد بگیرم تا باز مسئله افراطی بودن من را پیش نکشند. یا شاید طوری حرف بزنم که خودش منصرف شود و بگذارد و برود!! شما بفرمایید چه کنم؟ و احیانا اگر تهدید کردند که شیرشان را حلالم نمی‌کنند و عاق می‌کنند و...، در قضیه‌ای مثل ازدواج، می‌توانم سرپیچی کنم؟ از زمانی که برای خواندن این مطلب صرف کردید حقيقتا متشکرم و بی‌صبرانه منتظر کسب تکلیف و راه‌حل می‌مانم. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با توجه به روحیه‌ای که در خود می‌بینید و فعلاً خود را در جای دیگری جستجو می‌کنید و از این جهت، روحاً آمادگی این نوع ازدواج‌ها را ندارید؛ بر همین نکته تأکید کنید که فعلاً آمادگی برای ازدواج ندارید و آن آقا برود زندگی دیگری تشکیل دهد و شما هم بدون جدال و درگیری با همان سعه صدری که در آموزه‌های دین می‌شناسید، از مسائل عبور کنید. ولی طوری نباشد که شخصیت‌تان شخصیت مخالف ازدواج قلمداد شود. موفق باشید

34044
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: نظر حضرتعالی را درباره این روش در مواجهه با بن بست ها رو می خواستم "از مطالبتون یک بیت مولوی رو هم به انتهای ماجرا اضافه کردم" تصمیم‌گیری! یکی از واحدهای ارتش سوئیس در یکی از مانورها ی کوهستانی گم شده بود و ناامیدانه در کوه‌های آلپ سرگردان بود. هوا سرد و ذخیره غذای گروه کم و محدود بود. ناگهان، یکی از اعضا نقشه منطقه را در کوله خود پیدا کرد. آن‌ها نقشه را دنبال کردند و به اقامت‌گاه اولیه باز گشتند و از مرگ نجات یافتند. وقتی نقشه را به فرمانده خود نشان داند، او متعجب شد و پرسید که چگونه با چنین نقشه‌ای راه را پیدا کرده اید؟ نقشه مربوط به کوه‌های آلپ نبود، بلکه مربوط به کوه‌های پیرنه بود. آن‌ها راه خود را با پیروی از یک نقشه غلط پیدا کرده بودند. اگر آن نقشه را نمی‌یافتند، ساعت‌ها و روزها به امید این‌که گروه‌های نجات آن‌ها را خواهند یافت، در جای خود می‌ماندند. اما آن‌ها با دیدن نقشه راه افتادند. اغلب اوقات بهتر است حتی با نقشه غلط راه بیفتیم و به دنبال راه نجات بگردیم تا این‌که به امید رسیدن نیروی کمکی در جای خود متوقف شویم و از گرسنگی بمیریم. وقتی از همه‌چیز ناامید هستید، دست به کاری بزنید. آن‌ها که در رودخانه قایق سواری کرده‌اند، می‌دانند بیشترین حالت پایداری قایق، نه در سکون، بلکه در هنگام حرکت کردن و پارو زدن ایجاد می‌شود. شاید این گفته بر خلاف تصور عمومی و غریزه‌امان باشد، اما در درستی آن تردیدی نیست. چون‌که رخنه نیست در عالم پدید / خیره یوسف‌وار می‌باید دوید مولانا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در آینده و با نظر به چشم‌اندازی که خالق ما در مقابل ما قرار می‌دهند، می‌توان یوسف‌گونه حرکت کرد از آن جهت که آن حضرت در بستر رعایت دستورات الهی و دوری از گناه، حرکت کردند و در نتیجه همه موانعی که به ظاهر، مانع بودند در مقابل‌شان برطرف شد. مانند دفاع مقدس و مثل ایستادگی ملت ما در مقابل دشمن استکباری که به تعبیر مقام معظم رهبری، از ته درّه شروع کرده‌ایم و بحمدلله به پیشرفت‌های خوبی رسیده‌ایم و دشمن از این نگران است که می‌داند ایرانِ اسلامی یکی از مراکز قدرت جهان آینده است با این هویت که در معنای قدسیِ انسان، حرف‌ها دارد و این نقطه ضعف جهان مدرن است که آن رابی‌آینده کرده. موفق باشید      

33754

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام درخواستی داشتیم از استاد طاهر زاده: برای استادی یک سیر مطالعاتی شهید مطهری در دانشگاه فرهنگیان شهید باهنر شیراز که توسط دبیرخانه بینش مطهر انجام می‌شود برای هر چهار الی پنج هفته یک بار، یک سخنرانی و کلاس معرفتی (درباره مباحث خوانده شده در طول چند هفته گذشته) برای اندیشه جویان برگزار شود این نیازیست که دانشگاه فرهنگیان شدیدا در معرضش قرار دارد و خلایی که میان دانشجویان احساس می‌شود سپاسگزار خواهید بود اگر اطلاع دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً شرایط بنده طوری نیست که بتوانم در خدمت عزیزان در این نوع جلسات باشم. موفق باشید

33662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. ۱ استاد دروس منازل رو چگونه باید کار کنیم؟ اگر بخواهیم در هر منزل حاضر بشیم بعد بریم منزل بعدی که دق می‌کنیم. مثلا در منزل انابه شاید تا چند سال برق منت افاضه نشد، آیا صبر کنیم؟ زیرا امام خمینی (ره) در کتاب آداب نمازشون می‌فرمایند اول خوب یاد بگیرید بعد عمل کنید. روش بنده اینه که: چندین مرتبه تدریس صوتی رو گوش میدم و اون باب رو بارها مطالعه و تفکر می‌کنم و عمل می‌کنم به دستوراتش و تصمیم دارم وقتی جزوه ی اول تمام شد مجددا از اول فص آدمی و شیثی و بدایات رو کار کنم. الان منزل تفکر رو به مدد الهی تازه شروع کردم و زیاد خواب این مسائل رو می‌بینم. ۲. استاد من غیبت ها تهمت ها و تمسخرهای زیادی رو شنیدم آیا لازمه از فردی که مورد غیبت تهمت یا تمسخر بوده حلالیت بطلبم یا صرف توبه کافیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خیلی هم نباید معطل شوید، «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». ۲. نه، حلالیت از طرف لازم نیست، مگر آن‌که شما خودتان عامل غیبت شده باشید. موفق باشید

33567

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام: طلبه ۳۹ ساله هستم از کاشان و ارشد تعلیم و تربیت جامعه الزهرا سلام الله علیها و متاهل و ۱ فرزند ۱۸ ساله. خیلی سال هست دنبال استادی می‌گردم که بتونم تو معنویات الگو بگیرم. خواهشمندم یه نکته ی ناب که بتونم اهل نماز شب و از مسحرین باشم بفرمایید؟ خواهش می‌کنم بگید چطوری مسیر قرب و اقرب الطرق طی کنیم تا زودتر به مقصد برسیم و در منزل نمانیم. چطوری و از کدوم دروس و کتابهاتون شروع کنم؟ تازه یافتم کانالهای شما را. خدا حفظتون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب ارزشمند «آداب الصلواة» حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» إن‌شاءالله می‌تواند مفید باشد. اگر از سیر مطالعاتی سایت شروع کنید راحت‌تر متوجه نکات آن کتاب خواهید شد. موفق باشید

نمایش چاپی