باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که ایشان میفرمایند اخلاق و انسانیت در تمام ملل و اقوام هست و فلسفهی کانت برای اروپاییان به زیباترین شکل، اخلاق را تعریف کرده است و سالهای سال بعد از رنسانس، غرب با اخلاق کانتی در بین خود زندگی را میگذراند. ولی وقتی اخلاق با شریعت الهی جهت قیامتی و توحیدی نگیرد ملاحظه کردید که چگونه در همان غرب، تجاوز و استعمار به سایر ملل و قتل و کشتار جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفت. زیرا اخلاق وقتی با شریعت همراه باشد و انسان را به توحید الهی برساند، انسان و جامعه در سعادتی ابدی قرار میگیرد وگرنه در بحرانهای مختلف همان دستورات اخلاقی را زیر پا میگذارد. قرآن میفرماید: ««مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ» اگر كسى عزت مىخواهد، عزت تماماً از آن خدا است. معناى عزت در قرآن يعنى نفله نشدن، پوچ نشدن. اگر كسى مىخواهد حياتش نفله و بىثمر نباشد، بداند «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا» همه عزت نزد حضرت حق است، بايد نظر را به خدا بيندازد. «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»[1] عقايد پاك و صحيح به سوى حضرت عزت صعود مىكند، «الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» يعنى سخن پاك و عقيدهاى كه از هرگونه باطلى پاك باشد. و سپس در ادامه مىفرمايد: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» و عمل صالح اين عقيده پاك را بالا مىبرد. آيه عجيبى است، سه نكته اساسى در رابطه با شناخت حقايق مطرح مىكند. مىگويد: اى انسانها! آيا شما از پوچشدن نمىترسيد؟ پوچ شدن يعنى بيست سال نماز بخوانيد ولى در آخر مثل همان اول باشيد، اگر بيست سال نماز من موجب نشود كه خشم من در اختيارم باشد، اخلاق من هنوز خراب باشد، اگر بيست سال نماز من حبّ دنيا را در من از بين نبرده باشد، يقين بدانيدكه خطر فرو افتادن در پوچى را از بين نبرده است. چرا؟ براى اينكه به خداى عزيز متصل نشدهايم. «ارْضُ الْعَزِيز» يعنى زمينى كه آب بر آن غلبه نمىكند و به اصطلاح آب بر آن سوار نمىشود. معنى عزت يعنى عدم انفعال، عدم فرسايش. بر همين اساس مىتوان «عزت» را عدم پوچى معنى كرد. خداوند مىفرمايد هركس عزت مىخواهد: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ» اگر كسى همواره در پى نجات از پوچى است و براى آن برنامهريزى كرده، راهش نزديكى به عزت محض يعنى خداوند است. بعضى از مردم اصلًا نگران پوچى خود نيستند، سوار اتوبوس مىشود، با اينكه در ايستگاه بعدى پياده خواهد شد، شروع مىكند از وضع فرزندانش و اينكه چند فرزند دارد براى شما صحبتكردن، فكر نمىكند كه آيا اين صحبتها نتيجهاى هم دارد؟ كار اين فرد را نمىگويند طلب عزت كه مصداق «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ» باشد، چون او برنامهاى براى نجات از پوچى نريخته است. قرآن مىفرمايد اگر كسى مى خواهد سراسر حياتش پوچ نشود و مىخواهد از زندگىاش نتيجه واقعى بگيرد، فقط بايد مسألهاش را با خدا حل كند، زيرا تمام عزت و عدمفرسايش از خدا است. خداوند در جايگاه يك مرشد مطلق است، چون رب انسانها است. مىپرسى چطورى من به عزت برسم و از خوارى و پوچى نجات يابم؟ با زيبايى تمام با آدم حرف مىزند و مىفرمايد: بايد به طرف عزت بروى كه فرسايش پيدا نكنى و همه عزت نزد خداوند است «فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً». به واژه «جميعاً» عنايت داشته باشيد؛ پس هر جا عزتى هست، ريشهاش در تجلى صاحب عزت است. وقتى اين نكته را با تمام صراحت اعلام فرمود، حالا راهرسيدن به عزت را نشان مىدهد، مىفرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» عقيده پاك به سوى صاحب عزت مىرود، پس آن كسى هم كه قلبش حامل آن عقيده است به صاحب عزت نزديك مىگردد و در نور پايدار او، پايدار مىماند. پس اولين كار براى كسى كه برنامه ريخته تا از پوچى نجات پيدا كند، داشتن عقيده پاك است و همچنانكه عرض شد، عقيده پاك «خدادارى» است به همان معناى توحيدىاش، و سپس در ادامه راهكارِ نزديكى به صاحب عزت مىفرمايد: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» عمل صالح - كه همان اعمال شرعى باشد - آن عقيده را رفعت و ارتقاء مىبخشد و در سير صعودى به سوى صاحب عزت به انسان كمك مىكند تا هر چه بيشتر آن عقيده، شايسته نزديكى به خدا گردد و صاحب خود را نيز به خدا نزديك كند، پس بايد در انجام اعمال شرعى نهايت تلاش را كرد تا در نزديكى به صاحب عزت ضعفى به وجود نيايد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات متعددی داریم که با نظر محبت آمیز به ائمه نحوهای از اتحاد برای ما پیش میآید. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام میفرمایند: «يَا مُفَضَّلُ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتِ الشِّيعَةُ شِيعَةً يَا مُفَضَّلُ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِنَا أَ مَا تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ أَيْنَ تَبْدُو؟ قُلْتُ مِنْ مَشْرِقٍ. وَ قَالَ إِلَى أَيْنَ تَعُودُ؟ قُلْتُ إِلَى مَغْرِبٍ. قَالَ هَكَذَا شِيعَتُنَا مِنَّا بَدَءُوا وَ إِلَيْنَا يَعُودُون» مفضل از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه شما چه بوديد پيش از آفرينش آسمان ها و زمين ها فرمود ما انوارى بوديم و اطراف عرش به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتيم تا ملائكه را آفريد به آنها فرمود تسبيح كنيد عرض كردند خدايا ما علم و اطلاعى نداريم بما دستور تسبيح داد ما كه تسبيح نموديم ملائكه از ما فرا گرفتند تسبيح كردند ما از نور خدا آفريده شده ايم و شيعيان از نورى پست تر آفريده شده اند روز قيامت پست و عالى بهم مى پيوندند در اين موقع بين دو انگشت سبابه و ميانى جمع نمود، فرمود مانند اين دو انگشت. سپس فرمود ميدانى چرا شيعه را به اين نام ناميده اند؟ شيعيان ما از ما و ما از آنهائيم ميدانى خورشيد از كجا طلوع مي كند؟ گفتم از مشرق فرمود كجا غروب مي كند گفتم مغرب. فرمود شيعيان ما نيز همين طورند از ما جدا شده اند و بسوى ما برمي گردند. این یعنی یگانگی نوری در سرآغاز و سر انجام. لذا شیعیان از فاضل طینت امامان آفریده شدهاند. شیعیان در معاد خویش به سوی مطلع خویش به سوی امامان باز میگردند و عبارت «وَ إِلَيْنَا يَعُودُون» در حدیث مذکور، متضمن معاد است، شیعه پس از غربت و دورافتادگی از سرمنشأ به سرچشمهی خویش باز میگردد. همچنین میفرمایند: «يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين» آن نور که در قلب مؤمنین تجلی میکند، علوم حقیقی و اسرار ملکوتی و شرایع نبوی است و مانع میشود تا آنان به سمت لذّات نفسانی و دنیوی متمایل و مشغول شوند. آنان شعاع امامان گشتهاند و آن نور ولایت آنان را حفظ میکند و آن کهن دژ آنان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت دوران همان است که در جوابها عرض شده است و مکر لیل و نهار را که جوانان ما را گرفتار کرده است هرگز نباید پای جوانان این مرز و بوم گذاشت. عموم این جوانان معصوم اند هرچند بعضاً آلوده به گناه می باشند. ولی گنه کار نیستند. لذا به هر معنایی که بتوانید این مطلب را به آنها برسانید تا شیطان را مأیوس و آنها را امیدوار کنید کار شایسته ای می کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابتداً همهی همت خود را مشغول مطالعهی تفسیر «الیمزان» بفرمایید تا آخر تفسیر، تا روحِ آن تفسیر را بیابید و بعد بنا به موقعیتهایی که پیش میآید به تفسیر «تسنیم» رجوع فرمایید. موفق باشید