بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3370
متن پرسش
سلام علیکم... بنده ی خوب خدا دیده ای که دلی دلسوزی که می ببیند دیگران در چه حالی و در چه راهی از وهم و خیالات هستند و چگونه او دارد می سوزد ولی می داند که راه به جایی نیست و انگار که غرق در عبادات بی ثمر خود حتی در بصیرتی کوچک دلخوش کرده اند... نگویید کسی دارد می گوید چشمش را به روی همه چیز بسته است کسی به من می گفت مگر می شود یک جمعی و ملتی به سمت حق بیایند و همه ی مناسبات خود را خدایی کنند راستی من که در خانواده ی خود مانده ام، در کارهای بی ثمرشان در رفتارها و کارهایشان که ناگر نه انگار که هیچ صفایی و نشاطی دینی و قلبی نیست در خانواده، با اینکه مذهبی هستند و یا در کارهای فرهنگی که هزاران نوع تفکر هستند،و دلشان می خواهد که با این سطح از نگاه خود به دین کمک کار انقلاب رهبری باشند و دست به کارهایی پزحمت و هزینه می زنند به همراه بی نتیجگی و بیثمری آنها و..... استاد خوبم..! اینها را می دانم که می دانید ولی به من بگویید آیا از غم دلسوزی دین دز این زمانه در جامعه باید جان داد و یا باید بی خیال بود در جایی نشست که این کار من نیست... معرفتی قلبی و راهی عملی نشانم دهید... تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معرفت نفس شروع خوبی است. موفق باشید
3271
متن پرسش
استاد ، نظرتان راجع به مقاله ی "فلسفه ی عرفانی حجاب" استاد محمد علی طاهری چیست که در سایت شخصی ایشون هست ؟ متن این مقاله را در ادامه آورده ام : "هر دریافتی از هستی، زکاتی دارد که بازتاب متناسب با آن دریافت است. به بیان دیگر، جهان هستی برای هر کسی اسبابی فراهم کرده و به هر فردی استعدادی داده است که مستلزم شکر است و شکر آن، در قالب زکات یعنی بازگرداندن یک کادو به هستی می¬باشد. بنابراین، در قبال هریک از عواملی که برای ما مفید است یا خاطرمان را آسوده کرده است، زکاتی وجود دارد: زکات علم، زیبایی، همسر و فرزند خوب، مال و شهرت و .... ¬در این میان، فلسفه حجاب پرهیز از خودنمایی است که نوعی زکات به شمار می¬رود. در واقع حجاب مانع خودنمایی و ایجاد شعور معیوب ناشی از آن است؛ تا از این رهگذر انسان کادویی (زکاتی) در خور شأن هستی به آن داشته باشد. در این دیدگاه، زن و مرد، هر دو در این چارچوب قرار می‌گیرند و حجاب تعریفی انسان شمول می¬یابد. این حجاب ناشی از بی نیازی و غنای عرفانی است. یعنی کسی که به بلوغ عرفانی برسد، حجاب را رعایت می‌کند. البته حجاب موضوع بسیار پیچیده و مفصلی به شمار می¬رود که از دو منظر کمی (ظاهری) و کیفی (باطنی) مورد بررسی قرار می گیرد. بعد کمی حجاب در قالب شریعت مطرح می شود و در تمام مکاتب الهی، به طرق مختلف لازم دانسته شده است. اما در کنار پیروی از شریعت (اصول رهروی)، بعد کیفی این پیروی نیز مطرح است که بی توجهی یا کم توجهی به آن، نتیجه کامل نخواهد داشت و دینداری واقعی نخواهد بود. به بیان دیگر می‌ توان گفت حفظ و رعایت ظاهری احکام و دستورات دینی کافی نیست و تعالی با حفظ ظاهر و باطن دین حاصل می¬شود. در بررسی کیفی حجاب مسائلی همچون "انرژی نوع دوم"، "جاذبه و دافعه" و "ارزش وجودی" را مطرح می شود: انسان معمولی جدای از انرژی حاصل از مصرف مواد غذایی که آن را انرژی نوع اول می نامیم، به انرژی های دیگری نیز محتاج است. یعنی حتی وقتی تغذیه کاملی داشته و از استراحت کافی بهره¬مند شده است، با وجود رفع همه نیازهای جسمی خود، هنوز با کمبودهایی مواجه است که باعث می¬شود احساس رضایت نکند. یکی از این انرژی ها انرژی نوع دوم است که در اثر تعریف، تمجید، توجه و ستایش دیگران حاصل می شود. برای مثال، انسان معمولی با شنیدن یک جمله خوشایند کاملا سرحال می شود و با شنیدن یک جمله ناخوشایند، به شدت پریشان (دشارژ) و از انرژی تخلیه می¬شود. انسانی که در زندگی، انگیزه متعالی مانند پیمودن مسیر کمال و خود شناسی ندارد، همیشه در صدد جلب توجه دیگران و جذب انرژی نوع دوم است و برای این جلب توجه، مبادرت به خودنمایی می کند. بنابراین، اگر فردی فقط حجاب ظاهری را رعایت کند، همان تشعشعات شعوری خودنمایی او کافی است تا از نظر کیفی بی حجاب باشد. حجاب از نظر کیفی به معنی قطع نیاز به خودنمایی، حتی در ورزش¬های تیمی و یا هر کار گروهی دیگری نیز به عنوان یک اصل مطرح می گردد. مثلا در یک تیم فوتبال، اگر هر بازیکن در جهت خودنمایی و مطرح کردن خود و بدون در نظر گرفتن حرکت تیمی و جمعی، سعی کند به تنهایی گلی را به ثمر رساند تا فقط او به عنوان گلزن معرفی گردد، این تیم هرگز موفق نمی شود. تیمی موفق است که بازیکنان آن نه خود را بلکه کل تیم را ببینند. نیاز به خودنمایی و یا انرژی نوع دوم باعث می شود هرکس برای مطرح کردن خود حرکت کند و نه در راستای هدف جمعی. اما وقتی خورشید انگیزه متعالی در آسمان وجودی انسان طلوع می کند، انسان، ستاره های کم نور امیال خویش، مثل میل به خودنمایی و... را خود به خود نمی بیند. هرچند این میل هنوز در انسان هست، اما انگیزه متعالی کمال گرایی، امیال دیگر را محو می کند و فرد از انرژی نوع دوم بی نیاز می گردد. در این رابطه زن یا مرد بودن فرقی نمی کند. حجاب برای خانم‌ها جنبه ای دارد و برای مردها جنبه‌ ای دیگر. یک مرد ممکن است به طرز نامناسبی لباس بپوشد و زنجیری به گردن و گوشواره‌ای به گوش داشته باشد که شاید ظاهرا حرام هم نیست؛ اما چون برای خودنمایی و جذب انرژی نوع دوم از دیگران است، او را از حجاب دور کرده است. یک زن هم به طرق مختلف می-تواند پوشش و ظاهری داشته باشد که نشانه خودنمایی او باشد. قرار است حجاب ما را از خودنمایی دور کند و قطع نیاز به انرژی نوع دوم محقق شود. به طور کلی انسان خام یا معمولی را می توان گدا دانست؛ گدای جلب توجه، گدای محبت و در یک کلام، گدای انرژی نوع دوم. اما یکی از مراحل بلوغ، بلوغ عرفانی است و زمانی رخ می دهد که انسان به بی نیازی رسیده باشد. در آغاز آفرینش آدم، ملائک به او سجده کردند. با آن سجده، ما به طور سمبلیک با انرژی نوع دوم آشنا شدیم و امروز آثار آن در ما نمایان است. این گرایش طبیعی یک انسان معمولی از بدو تولد است و تا زمانی که مسیر خودشناسی را طی نکند، این گرایش غیر طبیعی نیست. تا جایی که به نظر روانشناسان مورد توجه قرار گرفتن نیاز طبیعی انسان به شمار می¬رود و این نشان می¬دهد که این نیاز تا چه حد با نهاد ما در آمیخته است. ولی با بلوغ عرفانی، انسان کاملا از این نیاز فارغ شده، از تشویق، جلب توجه کردن، مورد ستایش قرار گرفتن و به طور کلی، از انرژی نوع دوم بی نیاز می شود. از منظر اجتماعی نیز حجاب به عنوان یک اصل ضرورت پیدا می کند. مظاهر خودنمایی می تواند در هر لباس یا کسوتی نمایان گردد؛ تا جایی که حتی فردی با حجاب کامل ظاهری (پوشش کامل) می تواند بیشتر از فردی به ظاهر بدحجاب جلب توجه کند. ریشه این امر را باید یافت و اصلاح کرد. رسیدن به حجاب واقعی، بلوغ یک جامعه را نشان می دهد. جامعه ای که تشنه جذب انرژی نوع دوم باشد و هر فرد در آن جامعه بخواهد فقط خود را مطرح کند، هرگز پیشرفت نمی کند. لذا اولین گام برای رشد معنوی یک جامعه آن است که در آن، نیاز به موارد ذکر شده به حداقل رسیده باشد. پس از آن است که این جامعه پذیرای مباحث پیچیده تری می شود و می¬تواند به پوشش متناسب با بلوغ عرفانی خود دست یابد. غالبا ما برای هر شیئی متناسب با ارزش وجودی آن پوششی در نظر می گیریم و هیچ گاه برای یک شیئ بی ارزش بسته یا پکیج گران قیمت تهیه نمی کنیم و به عکس، هیچ کالای گران¬ قیمتی را نیز در پوششی بی ارزش (برای مثال در کاغذ) نمی پیچیم. مثلا برای یک قطعه الماس، جعبه ای را طراحی می کنیم که خود آن جعبه نیز ارزش و قیمت قابل توجهی دارد. پوشش یک فرد نیز باید با ارزش وجودی او هماهنگ و همسو باشد. همین بحث ارزش وجودی، در مورد یک جامعه نیز مطرح می شود. اینکه افراد از لحاظ ادراکات عظیمی چون درک انا الحق، درک حس حضور، درک شکر وجودی و رسیدن به این مفهوم که از کجا آمده اند و به کجا می روند، در چه مرحله ای قرار داشته باشند، در بلوغ عرفانی و انتخاب پوشش آن¬ها تأثیر مستقیم دارد. درک این مهم که حضور ما هدفمند است و جهان هدفی دارد و هوشمندی عظیمی بر آن حاکم است، درک این مطلب که ما نیز در این عرصه نقش هوشمندانه ای داریم و در یک مجموعه هوشمند یک جزء نمی تواند بدون هدف باشد و اگر هستی هوشمند است ما نیز هستیم و اگر هستی نقشه ای را دنبال می کند ما نیز نقشه ای را دنبال می کنیم، به ما اثبات می¬کند که وجودمان ارزشمند است و بنابراین، متناسب با آن ارزش برای خود نحوه حضورمان در جامعه را تعریف می¬کنیم. عالم هستی بر مبنای عرضه طراحی شده است و در آن هر چیزی با عرضه معنا پیدا می کند. ارزش برقراری ارتباط انسان با انسان نیز در همین است که نشان می دهد هر انسانی به چه شکل و ترتیبی در ارتباط با دیگران قرار می گیرد؛ ارتباط موجود را چگونه ارزیابی می کند و چه نتیجه ای از آن می گیرد. در حقیقت، انگیزه و نحوه ارتباط او حاکی از آن است که چه چیزی را به جهان هستی عرضه می کند. هر فردی متناسب با ارزشی که در درون به آن دست پیدا کرده است، خود را عرضه می کند. مسلما انسان پوچ گرا و نهیلیست به یک طریق خود را عرضه می کند و انسان افسرده به طریقی دیگر و ... . در نتیجه با بی نهایت عرضه مواجه هستیم که کاملا نسبی است و به ارزش گذاری درونی افراد بستگی دارد. پس هر جامعه ای باید معرفتی پیدا کند تا از طریق آن بتواند به ارزش هایی برسد و یا ارزش هایی را زنده کند و برای نسل های بعد از خود به ارث بگذارد. در خصوص معرفی حجاب و مفهوم عمیق آن به جامعه، باید به همین نحو جاذبه هایی ایجاد کرد؛ زیرا با ایجاد دافعه نمی¬توان انتظار داشت که حجاب نهادینه شود. در جامعه ای که به طور بنیادی در زمینه نهادینه کردن این ارزشها اقدام نشده است و توجیه لازم و کافی برای آن وجود ندارد، با زور و ایجاد دافعه نمی توان به هدف نهایی رسید. اما برای مثال، وقتی فلسفه حجاب تبیین شود، نهادینه شدن این ارزش، امکان¬پذیر است. در نهایت، زکات شعوری این همه زیبایی که هستی به ما عطا کرده است، چیزی جز عرضه شعور مثبت به آن (هستی) نیست. اما نه تنها در بسیاری از موارد ما این شعور مثبت را عرضه نمی کنیم، بلکه آنچه به هستی ارائه می دهیم، شعور منفی خودنمایی است. حجاب اولین قدم در جلوگیری از ساطع کردن این شعور منفی است تا بعد از آن بتوانیم شعور مثبتی را به عنوان زکات شعوری به هستی عرضه کنیم. "
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده مقاله‌ی فوق را تا انتها مطالعه کردم به نظر بنده سخنانی است که بیشتر عواطف انسان را تحریک می‌کند بدون مبنای عقلی و یا شرعی به‌خصوص وقتی واژه‌هایی به میان می‌آید مثل «انرژی مثبت» یا «عرضه‌ی شعور مثبت به هستی» که سخنانی است وَهم‌آلود کو حقیقتاً موضوع حجاب را به عنوان یک وظیفه‌ی شرعی که برای اثبات بندگی است، به حاشیه می‌برد. اگر ما در دستگاه شریعت الهی عمل کنیم و نظرمان صرفاً قرب الهی باشد از این دستگاه‌ها که عمر انسان را تلف می‌کند نجات می‌یابیم. این را بدانید تنها رابطه حقیقی که هست، رابطه انسان است و خدا، که او ربّ من است و من عبد او، و بقیه چیزهایی که در رابطه با من هست، همه نسبت‌اند و حقیقت و اصالت ندارد، هرچند بعضی از نسبت‌ها مفیدند و بعضی مضرّ، ولی اگر آن‌ها را حقیقت گرفتید همه آن‌ها مضرّ می‏شود. مثل وقتی است که بازی را به عنوان بازی بنگریم با وقتی بازی را به عنوان کار جدی بنگریم، در حالت دوم دیگر بازی از بازی‌بودن هم می‏افتد برای نجات از نسبت‌های وَهمی باید از طریق بندگی خدا هست خود را همواره متصل به خدا نگهداشت. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 192 مشهور به خطبه قاصعه می‌فرمایند خداوند عمداً فرموده به سوی مکه، در بیابانی سنگلاخ، بدون هیچ مزرعه و آب و آبادانی بروید، تا انسان‌ها را بیازماید «بِاَحْجَارٍ لاتَضُرُّ وَ لاتَنْفَع» با سنگ‌هایی که نه ضرری می‌رسانند و نه نفعی دارند، برای امتحان انسان‌ها، تا معلوم شود چه کسی بندگی خدا را پیشه می‌کند و چه کسی عصیان می‌نماید. می‌فرماید به گرد چیزی که به ظاهر هیچ نفعی برای بدن و دنیای شما ندارد طواف بکنید تا بندگی شما رشد کند. پس نباید برای هر دستوری که دین می‌دهد دلیل مادی پیدا کنیم و بر فرض هم آن دستور نتیجه مادی داشت، گمان ‌کنیم مقصد خداوند صرفاً همان نتیجه مادی است، و مثلاً بگوییم فلسفة حرام‌بودن دندان طلا برای مرد، سرطان‌زا بودن آن برای جسم مرد است. اگر با این دستور می‌خواهند این بدن را حفظ کنند، پس چرا با دستور دیگر می‌گویند بروید شهید شوید؟ ما از کجا می‌دانیم هدف اصلی حرمت چیزهایی که حرام است، چیست؟ طلا برای مرد چه سرطان‌زا باشد چه سرطان‌زا نباشد، افق دستورات قدسی را نباید در حدّ نتایج مادی پایین آورد. یا این‌که چرا خوردن گوشت خوک حرام و خوردن گوشت گاو بی‌اشکال است؟ اگر بگوییم گوشت خوک، چون «کیست» می‌آورد، حرام است، در جواب می‌گویند گوشت گاو هم «کیست» می‌آورد. از کجا می‌گویید مقصد اصلیِ حرمت گوشت خوک همین است؟! فقط می‌دانیم با رعایت احکام و دستورات شرع مقدس، حقیقت انسان که بندگی خداوند است شکوفا می‌شود و وقتی عبودیت ما شکوفا شد، در منظر خود ربوبیت حق را می‌یابیم و این نتیجة فوق‌العاده‌ای است. خدا هم در همین راستا به ما دستور می‌دهد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند، آفریده است، پرستش کنید، باشد که به تقوا رسید. پس باید بر اساس بندگی خدا دستورات شریعت را انجام داد تا به تقوا برسید و از طریق تقوای الهی، قلب و عقل و خیال و اعضاء، در نظم توحیدی قرار گیرند، و این همان معنی قربة الی‌الله است که باید در هر عملی مدّنظر باشد. به هر حال مسائل فوق را مطرح کردم تا روشن شود گاهی در عین انجام فعالیت‌های فرهنگی و دینی، به دین خود و به دین بقیه ضربه می‌زنیم، بدون این‌که خودمان بدانیم. آری؛ مسلّم است که مشروب، کلیه و کبد را خراب می‌کند، اما آیا نظرگاه حرمت مشروب در این است که بشر فهمیده است؟! یا این‌که خوردن مشروب، انسان را از افق نورانیِ ارتباط با عالم قدس محروم می‌کند؟ وقتی این موضوع هم مطرح است، چرا ما این نتیجه محدود مادی را مدّ نظر قرار دهیم. آری اگر این طور مطرح‌کنیم که مشروب موجب خرابی کبد و کلیه می‌شود و طلا برای مرد سرطان خون می‌آورد، برای جوان‌ها ملموس‌تر و قابل پذیرش‌تر است، ولی مواظب باشید در عین طرح موضوعات ملموس، فلسفة دستورات دین، محدود به دنیا و عالم ماده و موجب تأیید فرهنگ غرب نشود، چون هم منظر دین بسیار بالاتر از منظری است که علم غربی نسبت به عالَم و آدم دارد و هم انسان دارای ابعادی بسیار متعالی‌تر از ابعاد مادی است. در فعالیت‌های فرهنگی نباید از این دو موضوع غفلت کرد تا جهت جانمان همواره به سوی عالم قدس باشد و بتوانیم ماوراء منافع مادی و مفاهیم عقلی، با حقیقت روبه‌رو شویم و به مقام خوف و خشیت نسبت به مقام اجلال الهی دست یابیم. موفق باشید
2977
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد محترم. شما در جواب به سوال 1918 در بخش ارتباط زن و مرد با عنوان مفسده در ارتباط با نامحرم فرموده اید:«مسلّم منظور از مفسده در ارتباط با نامحرم، همان نوع دوم است ولی باید توجه داشت حتّی برای یک جوان در حال عادی این‌طور نیست که اگر نامحرمی از او مثلا آدرسی بپرسد دل او بلرزد مگر این‌که او از تعادل اولیّه‌ای که عموم انسان‌ها دارند به جهت غلبه‌ی خیالات (به هر دلیلی که غلبه کرده‌است) خارج شده و صورت‌های ذهنی که خودش به ایجاد آن‌ها دامن زده همواره مدّ نظرش باشد و در برخورد با نامحرم برای او تداعی شود.» حال سوال من این است که ممکن است ارتباط با نامحرم مفسده جنسی نداشته باشد. اما مفسده اخلافی دارد. حتی یک صحبت کوتاه و در حد چند کلمه نیز مفسده داره. حتی نگاه تصادفی و غیراختیاری به نامحرم که فوری انسان سر خودش را پائین بیندازد نیز مفسده دارد. بله مفسده جنسی نیست. اما ممکن است از حضور قلب انسان در نماز کاسته شود. ممکن است یک نماز انسان دیر شود. این را هم علمای اخلاق متذکر می شوند هم برخی ها به علم حضوری این مسأله را درک کرده اند. پس چگونه است که شما می فرمائید در حالت عادی مثلا یک آدرس پرسیدن نباید خطری داشته باشد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسئله همین‌طور است که شما می‌فرمایید که انسان باید در ساده‌ترین ارتباط با نامحرم، خودرا بپاید .ولی بنده در جواب آن مؤمن عرض کردم متوجه فضایی باشید که روایات ما مدّ نظر دارند. موفق باشید
2028

تفکربازدید:

متن پرسش
با سلام من از جناب عالی شنیدم که فرمودید :«من پیشرفتم را مدیون کسانی هستم که مرا به فکر کردن واداشتند» میخواستم بپرسم فکر کردن یعنی چه ؟ چه مقدماتی دارد؟ چگونه وارد عالم تفکرو تعقل باید شد؟ من نیز دوست دارم با راهنمایی شما مسیر شما را ادامه دهم . باتشکر اگر مرا به تفصیل راهنمایی نمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به جای تقلید از تفکر بقیه و با تکرار سخن بقیه در برخورد با هر سخنی با ملاک‌های عقلی و قرآنی و روایی مطالب را بسنجیم و از طرف دیگر با افرادی مأنوس باشیم که اندیشه‌ی ما را مخاطب قرار می‌دهند و همواره با عقل ما سخن می‌گویند. موفق باشید
660
متن پرسش
با سلام . استاد گرامی، آیا مقام ائمه علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها از پیامبران قبلی بالاتر است؟ انچه امروزه به نظر میرسد این است که بالاتر است یا حداقل کاملتر است. اما روایات به این صراحت این را نشان نمیدهد. آیا مقام حضرت زهر ا با سایر ائمه یکسان است؟ استاد گرامی چرا حضرت زهرا به امام علی فرمودند: یا علی چرا مثل جنین در گوشه خانه نشسته ای مگر ایشان علم به دلایل سکوت امام علی علیه السلام نداشتند؟ آیا مقام پیامبر ما از حضرت ابراهیم بالاتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها»» بحث شده که از آن‌جایی که قرآن کامل‌ترین کتاب آسمانی است و از آن‌جایی که قلب مطهرون طبق سوره‌ی واقعه با حقیقت قرآن متحد است و نیز از آن‌جایی که اهل‌البیت«علیهم‌السلام»، شامل حضرت زهرا«سلام‌الهت‌علیها» نیز می‌شود همان مطهرون هستند. پس مقام حضرت زهرا«سلام‌الهل‌علیها» از پیامبران قبلی بالاتر است. ولی در مورد قسمت دوم سؤال خود به جلسه‌ی اول کتاب «بصیرت حضرت زهرا«سلام‌الهآ‌علیها»» رجوع فرمایید که ما دلایل مرحوم دکتر شهیدی را پذیرفته‌ایم که می‌فرماید این قسمت ساختگی است و نمی‌تواند سخن حضرت زهرا«سلام‌اله ‌علیها» باشد، به آن کتاب یا به کتاب فاطمه زهرا«سلام‌الهل‌علیها» از دکتر شهیدی رجوع فرمایید. موفق باشید
256

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز تر ازجان دلیل تشریع احکامی مثل رجم وحدودی مثل آتش زدن وتوجیه آن باروح انسان دوستی که دنیای جدید مطرح میکند چیست؟خیلی متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام: موضوع رجم در مواردی که شریعت الهی دستور داده به اعتبار حکم خدا انجام می‌شود و چنانچه عنایت فرمایید در مواردی انجام می‌شود که کوتاهی در مقابل انجام آن اعمال ـ‌ مثل لواط یا زنای محصنه ‌ـ جهت‌گیری طبیعی جامعه را مختل می‌کند و به جهت إصرار پروردگار عالم بر نجات اجتماع است که باید چنین اعمال خطرناک از مذاق جامعه بیرون رود. موفق باشید
13418
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی توفیق شما: می خواستم بپرسم با وجود اهمیت لباس روحانیت که در پاسخ های شما به این موضوع اشاره شده چرا شما لباس روحانیت نمی پوشید؟! استاد بنده در مورد ملبس شدن خیلی مشورت گرفتم و این مشورت ها هم با اشخاص بزرگی بوده امثال آیت الله جوادی ولی متاسفانه حالت بدی دارم حقیقتا مردد هستم بین پوشیدن و نپوشیدن و در بزرخی دردناک به سر می برم. لازم به ذکر است که حدود یک سال است که به طور موقت ملبس شدم ولی دایما نمی پوشم چون گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که باید ملبس بشم و گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که فعلا نباید دایما بپوشم. حقیقتا مانده ام که کدام طرف رضایت الهی است و کدام طرف نفس. حدود یک سال هم هست در این زمینه تفکرات طولانی و مطالعات بسیاری و مشورت زیاد داشته ام ولی به نتیجه نرسیدم. خواهشمندم کمکم کنید و چیزی بگویید تا قلبم آرام بشه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده مطالعات فقهی لازم را جهت معمم‌شدن ندارم و همان‌طور که در جواب‌های قبل عرض شد؛ روی‌همرفته طلبه باید بعد از رسائل و مکاسب، معمم شود. حال اگر دائم نمی‌تواند، بحث دیگری است. بالاخره اگر در ملبس‌شدن، نفس امّاره هم در میان است باید به نفس اماره بی‌محلی کرد، نه آن‌که از ملبس‌شدن کوتاه بیاییم. موفق باشید

11266
متن پرسش
سلام علیکم چند سؤال پیرامون مسئله سینما: 1. آیا اساسا انقلاب اسلامی برای پیشبرد اهداف خود به سینما نیاز دارد؟ 2. مواجهه انقلاب اسلامی با سینما باید به چه نحو باشد؟ 3. به نظر شما این حرف شهید آوینی درسته: سینما ماهیتا به کفر و شرک نزدیکی بیش‌ تری دارد؟ 4. با اقتضائات سینما و مسائلی از قبیل جذابیت، زن و مسائل آن، ابتذال، فردگرایی و ... چگونه می توان کنار آمد؟ 5. چه راهکارهایی برای تحول در سینما پیشنهاد می‌ کنید؟ سؤالات زیادی ذهنم را درگیر کرده است. ممنون می شوم اگر پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید آوینی در کتاب ارزشمند «حکمت سینما» روشن می‌کند که اگر حدّ و توان سینما را بشناسیم و با خودآگاهی لازم به جای آن‌که آن در ما تصرف کند، ما در روح سینماتصرف کنیم، می‌توانیم تا حدودی پیام خود را از طریق سینما به مخاطب برسانیم، ولی نه آن‌که گمان کنیم سینما و تلویزیون ظرفیت اظهار هر سطح از معارف و حقایق را داشته باشند و عده‌ای گمان کنند با ارتباط با سینما و تلویزیون از ارتباط با استاد و کتاب مستغنی می‌شوند. ولی در هر حال نباید نقش سینما را در خلق آثاری چون «مریم مقدس» و امثال آن در این اواخر از جمله «شیار 143» نادیده گرفت. موفق باشید
11135
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با اشکالی که آن کاربر محترم در سؤال 11120 به بنده گرفتند که چرا به شما عرض کرده‌ام اگر سؤال‌هایی را که فرموده‌اید نمی‌دانم، جواب دهید خدا برایتان یک نوشابه باز می‌کند؛ و ایشان این عرایض بنده را حمل بر بی‌ادبی دانسته‌اند. چشم استغفار می کنم و نمی گویم نوشابه. اگر هم استاد رنجیده از استاد هم عذر خواهی می کنم و قول می دهم حالاحالاها دیگر مزاحم استاد و سایت و شما نشوم برای همیشه نه اما برای مدتی طولانی خدا حافظ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول مولوی: «گر به هر زخمی تو رنجیده شوی / پس کجا بی‌صیقل آئینه شوی؟!» گیرم که آن کاربر عزیز از این واژه خوششان نیامد. بالاخره ما در دنیایی زندگی می‌کنیم با سلیقه‌های مختلف، اگر به این زودی قهر کنیم و به دنبال نازکش باشیم که چیزی نمی‌گذرد همه با هم قهر می‌شویم. موفق باشید
6711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.حضرت استاد بنده 2باراین سوال را پرسیدم ودر بار اول چیزی دریافت نکردم ودر بار دوم پرسش جواب زیر که گفته شد قبلا جواب داده شده.اما در بخش پرسش وپاسخ ها که نیست وبنده هم جوابی در ایمیل دریافت نکرده ام لطفا اگر جواب داده شده شماره پرسش وجواب را ارسال کنید واگر نه زحمت پاسخ دادن به گردن شما می افتد.یاعلی سلام.حضرت استاد رهبر انقلاب در تاریخ 23بهمن 91 باجمعی از اعضای هیئت مؤسس و هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی دیدار کردند وبه تاکید وترویج وقابل فهم کردن متون فلسفی برای همگان کردند ولی درآخر صحبت هایشان درباره ی عرفان نظری این گونه ابراز داشتندکه:بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته می‌شود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ ... از آنجا که به گفته خودشان حضرت امام خمینی بیشتر از این که در فلسفه داخل شده باشند در عرفان وارد شده اند ومنش عرفان نظری دارند. حال سوال اینجاست که به چه گونه حضرت آقا می توانند سلوک فکری ذیل شخصیت امام که به گفته خودشان عمده آن عرفان می باشد انجام دهند ومتعاقبا تمدنی را بر مبنای تفکر حضرت امام مد نظر داشته باشند؟؟ ممنون جواب استاد: باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این سؤال جواب داده شده. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در آن جواب عرض کردم تصور بنده از آن جمله‌ی رهبری آن بود که ایشان نمی‌خواهند به عنوان کسی شناخته شوند که مقابل مخالفان محی‌الدین عربی هستند وگرنه نوع تعبیراتی که از ملاصدرا دارند نشان می‌دهند که عرفان نظری را درک کرده‌اند. موفق باشید
6559
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار معنی حدیثی که به این مضمون ازمعصومین علیهم السلام صادر شده که زن مانند استخوان دنده است که اگر راستش کنی میشکند چیست؟ آیا تخصیص به موارد خاصی دارد؟لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستاى مدارا با روحیه زنان و در تنگنا قرارندادن آنها پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) مى‏فرمایند: «انَّ الْمَرْأةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعٍ وَ انَّکَ انْ تُرِدْ اقامَةَ الضِّلْعِ تُکْسِرُها، فَدارِها تَعِشْ بِها» زن از دنده‏اى خلق شده (به‏عنوان مثال چون دنده‏، حالت منحنى دارد) و اگر بخواهى دنده‏ را راست کنى آن را مى‏شکنى، پس با او مدارا کن. مدارا با زنان خود عاملى است براى شیرینى زندگى، زیرا روحِ زن، روح حساس است و در مقابل برخوردهاى خشن شدیداً فرسایش‏مى‏بیند و علاوه بر زیبایى ظاهرى، زمینه تعالى روح او نیز از بین مى‏رود و به سرعت احساس شکست مى‏کند.. موفق باشید
5766
متن پرسش
سلام علیکم بحث «سلوک ذیل شخصیت امام و رهبری»را به عنوان یک طرح تربیتی یافتم و مدتی است-به تجربه- به این نتیجه رسیده ام که تامل در بیانات، تحلیل ها و حتی توجه به نحوه ی برخوردها و سکنات این دو عزیز مایه ی رشد و تعالی است و از بسیاری از کتب اخلاقی برای بنده مفیدتر است. در صدد شدم این موضوع را به شکلی مدون نموده و گسترش دهم و در این مسیر از کتب شما هم استفاده های فراوان بردم. یکی از موانع که در این مسیر با آن احتمالاً مواجه خواهم شد -و البته تا حدودی هم تجربه ی مواجهه باآن را دارم- این است که با طرح استدلال های خشک کلامی و جدل کردن، امثال بنده را به طرح بدعت در باب طرح ولایت فقیه متهم نمایند و حتی تهمت جلو زدن از امام و رهبری را بر ما وارد نمایند. مثلاً اینگونه بگویند که: «خود امام راحل هم در کتاب ولایت فقیه شان مساله ی «سلوک با ولایت فقیه» را مطرح نکرده اند» یا به این سخن رهبری استناد فرمایند که: «گفته شد که بعضى‌ها نظرات کارشناسى میدهند، با نظر رهبرى مخالف است، میگویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسى‌اى که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضح‌تر؟! نظر کارشناسى، نظر کارشناسى است. کار کارشناسى، کار علمى، کار دقیق به هر نتیجه‌اى که برسد، آن نتیجه براى کسى که آن کار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهى اوقات میشود که این حقیر خودش در یک زمینه‌اى کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک بخشهائى یک مختصر کارشناسى‌اى داریم؛ این نظر کارشناسى ممکن است در مقابل یک نظر کارشناسى دیگر قرار بگیرد؛ خیلى خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانى که میخواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. در زمینه‌هاى فرهنگى، در زمینه‌هاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما یک مختصرى سررشته داریم، یک قدرى کار کردیم؛ این میشود نظر کارشناسى. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولایت و این حرفها به حساب نمى‌آید و نباید بیاید.(16 مرداد 91)» و نتیجه بگیرند که رهبری چنین شانی را برای خود قائل نیستند که ذیل تحلیل ایشان مسائل را ببینیم. یا برای اتمام حجت با ما جملاتی از امام و رهبری که اشاره ای به «اشتباه کردن» آنها دارد را بر ما عرضه کنند و بگویند «خود امام و رهبری در جاهایی به خطاهای خود اشاره نموده اند شما کاسه س داغ تر از آش شده اید» و حرفهایی از این دست. نمونه ای از چنین بیانات را می آورم: یکى از مهمترین موجودى‌هاى باارزش ما، همین نسل جوانِ تحصیلکرده است. نسل جوان تحصیلکرده، هم شجاعت دارد، هم امید دارد، هم نشاط و تحرک دارد. من همین جا در داخل پرانتز عرض بکنم؛ یکى از خطاهائى که خود ما کردیم - بنده خودم هم در این خطا سهیمم - این مسئله‌ى تحدید نسل از اواسط دهه‌ى ۷۰ به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلى که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه‌ى ۷۰ باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده‌ى حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خداى متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد. نسل جوان را باید حفظ کرد. با این روند کنونى اگر ما پیش برویم - من چندى پیش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم - کشور پیر خواهد شد. خانواده‌ها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانه‌ها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دوره‌ها و مرحله‌هاى آینده‌ى این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه‌ى مشکلات کشور را اینها حل میکنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى که در نسل جوان هست، و با استعدادى که در ایرانى وجود دارد. پس ما مشکل اساسى براى پیشرفت نداریم.(19 مهر 91-مردم بجنورد) «امام ماها را توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بى‌عیب ندانیم. همه‌ى مسئولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستى آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم که به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشته‌هاى خود - بخصوص در اواخر عمر شریفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلى عظمت لازم دارد. روح یک انسانى باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکى از ابعاد مهم درس امام به ماست(-14 خرداد 90)» قبلاً تصورم این بود که طرح مساله ی «سلوک با امام و رهبری» موجب قرار گرفتن من در مقابل جریان های سنتی که خیلی با انقلاب همراهی خوبی ندارند می گردد اما اخیراً به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از دوستان حزب اللهی و انقلابی ام هم این چنین مباحثی را «غلو درباره امام و رهبری» می دانند. اصلاً شاید علت عدم رجوع جدی به رهبری در مسائل سیاسی اجتماعی و ترجیح بولتن خواندن بر خواندن بیانات رهبری از همین جا ها نشات بگیرد. خلاصه باید گفت استدلات جدلی و کلامی به این شکل حجابی می شود تا طرح مساله ی سلوک با امام و رهبری به درستی دیده نشود. سوال این است که این مشکل چگونه قابل رفع است؟ چگونه می توان مساله را طرح کرد که این مشکل پیش نیاید؟ به این نکته هم باید متذکر بشوم که در طرح بسیاری از مباحث جنابعالی منجمله «عصمت دوران دانستن انقلاب اسلامی»، «ذات قائل شدن برای انقلاب اسلامی» و ... با چنین مشکلی مواجه هستیم و واقعاً این سوال برای حقیر بوجود امده است که نکند «نگاه کلامی و استدلالی با نگاه عرفانی در تعارض است؟»آیا این تعارض سابقه ی تاریخی دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- نگاه به سلوک ذیل شخصیت امام و رهبری استدلال‌های خود را دارد که ماوراء موضوع تبعیت از ولایت فقیه است. موضوع را باید با توجه به سخن حضرت امام رضا«علیه‌السلام» دنبال کرد که حضرت می‌فرمایند: « «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» و اگر خداوند بنده ‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب‏ کرد، سینه ‏ى او را گشاده مى‏گرداند. یعنى خداوند اولًا: عده ‏اى خاص را براى مدیریت عالم گذاشته. ثانیاً: شرح صدر به آن‏ها داده تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشند و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهند. «فَلَمْ یَعْى بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا مى‏شوند که در پاسخ هیچ سؤالى در نمى‏مانند و غیر صواب از آن‏ها نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرند و تجربه هم این را ثابت کرده که عزیزانی مثل امام و رهبری یک بصیرتی تاریخی نسبت به موضوعات دارند. وقتی عرض می‌شود امام و رهبری در تاریخ معاصر و به صورت کلی به مدد الهی بهترین موضع‌گیری را داشته‌اند بدین معنا نیست که در موضوعات جزئی خطایی صورت نگرفته، بحث بر سر آن است که در موضوع کلی حرکت ارزشمندی را آغاز کردند و اگر ما بخواهیم در حال حاضر گرفتار بی‌تاریخی نگردیم و از تاریخ خود بیرون نیفتیم باید در ذیل نگاه آن بزرگان به عالم و آدم ،‌زندگی خود را شکل بدهیم. اگر انسان جهت‌گیری کلی‌اش درست بود ضعف‌های جزئی ضرری چشم‌گیر به او نمی‌زند به دلیل آن‌که در در روایت ار رسول خدا داریم: « حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة ». دوستى على حسنه‏اى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمى‏رساند و دشمنى على سیئه‏اى است که با وجود آن، حسنه سودى ندارد. ما معتقدیم وقتی جهت‌گیری نظام اسلامی و امام و رهبری مطابق سیره‌ی معصوم است خطاهای جزیی منجر نمی‌شود تا به حقانیت آن مسیر شک کنیم چون طبق روایت خطاهای جزیی ضرری به اصل موضوع نمی‌زند 2- در مورد توجه به ذات انقلاب بنده عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 5251 داشتم که عیناً عرض می‌کنم « همان‌طور که می‌دانید انقلاب اسلامی یک حادثه نیست که در تاریخ معاصر واقع شده باشد بلکه صورتی از حقیقت غدیر است که در عصر غیبت امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور کرده و علت آن‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» قسم خوردند که از طرف خودشان موضوع غدیر را مطرح نکردند خواستند روشن کنند که غدیر یک موضوع اعتباری نیست بلکه یک حقیقت غیبی است که دارای ذات می‌باشد و بدین لحاظ که انقلاب اسلامی صورتی از حقیقت غدیر است، حقیقتی است با ذات مخصوص به خودش، مثل این‌که روح و ذات هر انسانی در عین اتصال به روح کلی دارای روح مخصوص به خود است و خداوند فرمود در هر جسمی «نفختُ فیه من روحی» از روح خودم در آن دمیدم. وقتی روشن شد انقلاب اسلامی در حال حاضر روح و ذات مخصوص به خود را دارد می‌رسیم به این نکته که هرکس در حال حاضر متصل به روح این زمان یعنی انقلاب اسلامی نباشد مثل عضوی است که متصل به روح نباشد که در آن صورت جسم مرده‌ای بیش نیست و چیزی نمی‌گذرد که بی‌آیندگی‌اش پیدا می‌شود. با توجه به این امر است که بنده هر جریانی را نسبت به روح انقلاب اسلامی ارزیابی می‌کنم و به جایگاه حال و آینده‌اش می نگرم با تأکید بر این‌که ولایت فقیه را عین انقلاب اسلامی می‌دانم و ولایت فقیه بیش از آن‌که در یک شخص ظهور داشته باشد، یک روح است و رجوع به ولیّ فقیه رجوع به فقاهت است و نه یک شخص اجرایی، مثل وقتی‌ شما به متخصص قلب رجوع می‌کنید، که رجوع شما به یک علم است. در حالی‌که در نظام اجرایی هرکس که باشد یک شخص است با خصوصیات و ابتکارات خاص خود، اگر آن شخص تلاش کند خود را و نظام اجرایی کشور را به روح انقلاب و اهداف آن نزدیک کند دولت خود را معنا کرده و در فضای آینده‌داری انقلاب قرار گرفته ،در عین آن‌که نظام اجرایی به خودی خود دارای ذات نیست. مثل اعضاء بدن است که حیات و مرگش به اتصال یا عدم اتصال به روح است. » 3- همین‌طور که متوجه شده‌اید نگاه کلامی با روش جدلی انجام می‌شود و در آن نگاه قرار این است که طرف مقابل را ساکت کنیم. ولی در نگاه فلسفی و عرفانی قرار آن است که اولاً: با کسانی روبه‌رو شویم که به دنبال حقیقت هستند ثانیاً: بخواهند قانع شوند و جوانب متعدد موضوع را مورد بررسی قرار دهند و همیشه بین نگاه کلامی و فلسفی و عرفانی این تقابل بوده است مگر برای آن‌هایی که در عین متکلم‌بودن فیلسوف و عارف باشند. موفق باشید.
3658
متن پرسش
سلام حضرت استاد بنده نمی دانم چرا احوالاتم در ارتباط با خدا متغیر است. گاهی حالت سردی و بی رغبتی به عبادت دارم و گاهی شوق و علاقه، آیا این حالت همانی است که به اصطلاح قبض و بسط روح میگویند؟ آیا می شود انسان به حالتی برسد که هر آن اراده کند حال دعا و مناجات برایش پیدا شود؟ آیا خود حضرت عالی این حالت را تجربه کرده اید؟ می خواهم بدانم این حالت برای من که خیلی از معارف را می دانم چه قدر عادی است؟ زمانی یک حالت شوق و نشاط معنوی مداوم داشتم اما کم کم سردی و رخوت در من رخنه کرد. چگونه میتوان این حالت را علاج کرد؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً قصه از همین قرار است در حدّی که مولوی هم ما را نصیحت می‌کند که عاقلانه با این موضوع برخورد کنیم و نگران نباشیم. می‌گوید: « ای برادر عقل یک‌دم با خود آر .... دمبدم در تو خزان است و بهار» . موفق باشید
341

چگونگی معادبازدید:

متن پرسش
سلام با توجه به حرکت بحث جوهری معاد زمانی است که ماده به کمال می رسد و دیگر ماده نیست. اما در قرآن خیلی جاها وقتی حرف از معاد به میان می آید معاد ماده است مثل داستان حضرت عزیر یا داستان 4 کبوتر حضرت ابراهیم(ع) و... خواهش میکنم توضیحاتی در این باره بفرمایید. خدا شما را با اولیائش محشور بفرماید
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام جواب سؤال جنابعالی به نحو گسترده در جزوه‌ی «چگونگی حیات بدن اخروی» عرض شده. متن جزوه در قسمت جزوات سایت هست اگر به آن جزوه رجوع فرمایید جواب خود را إن‌شاءالله به صورت کامل دریافت می‌کنید. موفق باشید
218

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد بنده حدود 24سال سن دارم دردوران کودکی یعنی حدود سن 10تا20سالگی مرتکب اعمال زشت لواط واستمنا ودیدن فیلم های مستهجن ومصرف سیگارو...می شدم اکنون که چند سالی است با آثار شما مرتبط هستم تغییرات عمده ای دربنده صورت گرفته است مثل ترک سیگاروترک تمام اعمال گذشته اما خیالات گذشته مرا اذیت می کندبه طوری که به هنگام دیدن بچه های کوچک یاخانم هایی که زیبا هستند باز آن تصاویر گذشته مرا آزار می دهد استاد چگونه میتوان ازاین یرزخ ظلمانی عبور کرده وبه بهشت رحمت الهی رسیدمی دانم که راهی دیگر جز گذشتن ازاین برزخ نیست حال یا با اختیار یا...!استاد راه کار عملی بفرمایید .با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: در راستای آن‌که صورت‌های ذهنی گناهان مدت‌ها انسان را به خود مشغول می‌کند، به ما دستور داده‌اند مواظب باشید آلوده به گناه نشوید و یا فرموده‌اند گناه‌نکردن آسان‌تر از توبه‌کردن است، ولی با این‌همه؛ مژده داده‌اند: «إنَّ اللهَ یُحِبُّ التّوابین» خداوند توبه‌کنندگان را دوست دارد و نظر خاصی به آن‌ها می‌کند که بتوانند در توبه‌ی خود پایدار باشند و لذا کافی است شما مقداری بر توبه‌ی خود پایداری کنید و به میل‌های گناهی که به سراغ شما می‌آید ترتیب اثر ندهید. إن‌شاءالله برای همیشه از حجاب آن‌ها آزاد می‌شوید و راه‌کارِ عملی آن همان‌طور که در روایات فرموده‌اند؛ صدمرتبه ذکر «لا إله إلاّ الله» قبل از خواب و دوازده مرتبه ذکر «قل هو الله أحد» به اضافه‌ی ورزش و ارتباط با رفقای ایمانی است. موفق باشید
21057
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با این پیام آقای جوادی آملی در باره هاشمی در همایش ابعاد اندیشه اخلاقی هاشمی تازه فهمیدم چرا چند سال پیش حسن عباسی بر آقای جوادی شورید و فریاد زد و .... و افسوس چقدر تف و نفرین نثار ایشان شد که تو چه می فهمی او استاد بزرگ عرفان و فلسفه است او بزرگترین مفسر قرآن است. آفرین بر حسن عباسی با بصیرتش. وای بر فلسفه و عرفان و تفسیری و مفسری که می گوید هاشمی نلغزید و نگذاشت جامعه بلغزد. استاد جان آقای جوادی جک تعریف کرده. نکند ایشان نیز معتقدند خانمهای خوبرو را نباید از دست مردن خارج کرد؟ نکند ایشان هم روزهای تاسوعا به سد لتیان می رود اسکی بازی با آقا مرتضی که برجام را صلح حدیبیه نامید؟ (راستی نکند مجرای اطلاعات ایشان همین آقا مرتضی است؟) نکند ایشان نیز تازگی در کشوری که مردمش از فقر و فلاکت گاهی یک دوچرخه ندارند بنزش را عوض کرده و مدل جدید خریده است؟ نکند ایشان نیز هر هفته به استخر وی آی پی فرج برای آب تنی می رود؟ نکند ایشان نیز از امام خاطره دارند که مرگ بر آمریکا نگویید؟ نکند ایشان نیز اقتصاد غربی را می پرستد و معتقد است اگر در ساختن یک سد 10 ملیاردی 500 ملیون دزدیده شود چیزی نیست؟ نکند او نیز رشوه را هدیه می داند که امروز سراسر مملکت را رشوه به گند کشیده است؟ نکند نکند نکند....... واقعا هاشمی جامعه را از لغریدن مصون داشت یا لغزاند؟ آقای جوادی نمی فهمد فریادهای دیروز اصفهان و تهران و امروز مشهد را که مردم فریاد می کشیدن ما انقلاب کردیم ما اشتباه کردیم، اسلام رو پله کردند مردم رو ذله کردند، دست پخت تفکر لیبرالی هاشمی و حزب کارگزارانش است که امروز بر سر سفره مردم گذاشته شد؟ استاد این است آن علمایی که می فرمودید حقایق را مثل آئینه می بینند؟ ای خدا، ما را از دست این علما نجات بده. استاد جان درد اینجاست اگر مطالب نظر شخصی ایشان بود اشکالی نداشت به خودش مربوط می شد. آقای جوادی دارد با این حرفها انحراف را نهادینه می کند و با این تعریفها باب نقد و گذر از این انحرافات را سد می کند. و چماقی به دست دست پرورده های هاشمی می دهد تا نیروهای انقلاب و ارزشی را بکوبند. راستش را بخواهید استاد جان مثل این که بهتر است ما هم انقلاب را ببوسیم و کناری بنهیم. وای بر این فلسفه و عرفان و تفسیر. از لحن تند و درد آلودم از استاد عزیز پوزش می طلبم. استاد جان لطف کنید در سخنانتان اسم نیاوردید لااقل بگوئید یکی از علما آخر حالمان می گیرد. با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که این سخنان آیت الله جوادی را با نظر به اشاراتی که از مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» نسبت به آقای هاشمی داریم نمی‌توانیم قبول کنیم؛ حرفی نیست. آینده‌ای که ایشان در تصور خود دارند و معتقدند آن آینده با تفکر آقای هاشمی به میدان می‌آید، آینده‌ای نیست که ما با تصور نسبت به تمدن انقلاب اسلامی داریم یکی باشد. آقای هاشمی می‌خواست آینده‌ای را برای ما شکل دهد که به قول خودشان، ما یک ژاپن اسلامی شویم. در حالی‌که بنا است ما تمدن دیگری باشیم آزاد از سیطره‌ی نظام استکباری، و معنایِ دیگری از زندگیِ زمینی را در افق نگاه انسان‌ها قرار دهیم. می‌ماند که اولاً: فلسفه و عرفان را باید نفی کنیم، در حالی‌که امثال حضرت امام به قول خودشان، حاصلِ روایات «کافی» و فقه «جواهری» و فلسفه‌ی «صدرایی» هستند و از شرح‌های ایشان نسبت به مکتب محی‌الدین نمی‌توان غافل بود. ثانیاً: آیا از آیت اللّه جوادی به عنوان یک استاد معارف دینی نمی‌توان استفاده کرد؟ رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمی‌سپارم. زیرا ایشان آن بصیرت لازم را در امور اجتماعی از خود نشان نمی‌دادند. البته موضوعِ تربیت غیر از تعلیم است. آری! از علماء جهت تعلیم باید استفاده نمود، ولی برای تربیت خود و شکل‌دادن به شخصیت، امروز اسوه‌ی ما رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه»‌اند. موفق باشید

15207
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و صبور: استاد چقدر از دست این دولت دق بخوریم، هر وقت اعضای دولت مخصوصا اعضای وزارت امور خارجه میرن تو مجامع بین المللی باید دل نگران باشیم و هی حرص بخوریم که مبادا دسته گلی به آب بدهند و آبروی نظام را با حرکات و سخنانشون ببرند. این هم از سخنان تازه رییس جمهور در مصاحبه مطبوعاتی که گفت: مردم می خواهند همه تحریم ها برداشته شود، ما می توانیم به هیات مذاکره کننده اجازه دهیم راجع به بقیه موضوعات هم با دنیا مذاکره کند و در آن مذاکرات هم به نتیجه ای شبیه برجام خواهیم رسید! خاک بر سرم استاد، دارم دق می کنم، آیا این ها می تونن در بقیه مسایل که خب معلوم است مسئله موشکی و گروه های مقاومت است مذاکره کنند؟ اگر می تونن یعنی همه چیز ما بر باد رفته است، همه چیز ما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا این بنده‌های خدا کمی، در توهّم قرار دارند. در برجام دنبال چیزی می‌باشند که واقعیت خارجی ندارد. ظاهراً تهدیدهای بوش و اوباما که گفته بودند گزینه‌های نظامی روی میز است، ترسیده‌اند و آن را جدّی گرفته‌اند. و لذا به همین راضی شده‌اند که آمریکا دیگر به ما حمله‌ی نظامی نخواهد کرد. فراموش کرده‌اند این کشور صاحب دارد و سیاسیون، تنها چند صباحی می‌آیند و می‌روند؛ حال یا با کارنامه‌ی در راستایِ تحقق اهداف نظام اسلامی و یا با کارنامه‌ای سختْ غرب‌زده! موفق باشید

10196
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد طاهرزاده: به خدمت حضرت عالی می رسانم بنده و تنی چند از دوستان در دانشگاه فرهنگیان سمنان اقدام به تشکیل کانونی با عنوان «کانون فرهنگ، تمدن و انقلاب اسلامی» نموده ایم. این کانون قرار است در حوزه های مختلفی فعالیت کند و عمده فعالیت این کانون به این صورت است که حلقه های معرفتی تشکیل شده و طبق قراری که از هفته ی قبل بین اعضای حلقه گذاشته می شود تعدادی از صفحات کتاب خوانده شده و سپس در حلقه ها مباحثه می شود. مباحث این کانون به صورت سیر مطالعاتی صورت می گیرد که بر اساس کتب حضرت عالی است. مقدمه ی آموزشی این کانون سیر 3 کتاب گزینش تکنولوژی از دریچه ی بینش توحیدی، «علل تزلزل تمدن غرب» و «فرهنگ مدرنیته و توهم» می باشد. اگر حضرت استاد ما را راهنمایی کنند و یا اوامری برای بهتر شدن این کانون داشته باشند ما کمال تشکر را از حضرت عالی داریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شروع خوبی است؛ إن‌شاءاللّه با مطالعه‌ی این سه کتاب، افقی از حقیقت در مقابل شما گشوده شود تا معنای انتظار حاکمیت حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در شما ظهور کند و خود را با ارتباط با ملکوت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آماده‌ی ظهور وجود مقدس مولایمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بنمایید که این عالی‌ترین تعلق در این دنیا است و مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» فرمودند: « قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه‏» ارزش هرکس به آن چیزی است که آن را نیک می‌داند. آیا نیک‌دانستن ظهور انسان کامل در این عالم بهترین ارزش ممکنه نیست؟ موفق باشید
8947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام. اینکه تسبیحات حضرت زهرا (س) رو باید بدون هیچ حرکتی بعد از نماز گفت، آیا به این معنیه که حتی تسبیح رو هم از سجاده برنداریم و فقط با دست حساب کنیم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تسبیحات حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» دو وجه دارد. یک وجه آن به صورت تعقیبات است که باید قبل از بلندشدن از سر نماز بخوانید حال یا با تسبیح و یا با انگشت، و یک وجه دیگرش به عنوان ذکر است که هر وقت خواستید و در هر حالی که هستید می‌توانید بخوانید. موفق باشید
7727
متن پرسش
باسلام خدمت استاد لطفا در باره مفهوم سوبژکتیو توضیحی بیان فرمایید مفهوم سوبژکتیو را در ارتباط با اومانیسم در کدامن آثارتان می توانیم بیابیم بصورت تفصیلی مفهوم سوبژکتیو را ذیل اومانیسم کجا م توانیم بیابیم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحمداللّه تا آن‌جا که امکان داشته، بحث سوبژکتیویته در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده و وارد مقایسه‌ی آن با بحث «اصالت وجود» شده‌ایم و جایگاه اومانیسیم و نیهیلیسم نیز روشن شده. موفق باشید
3042
متن پرسش
سلام استاد امروز تو یه سایتی اینو دیدم 1. اعتقاد به وحدت و عینیت خالق و مخلوق (در مدرسه حکمت متعالیه) یا غیریت و دوگانگی خالق و مخلوق (در مدرسه برهان و قرآن و عترت) 2. اعتقاد به جبر و مجبور بودن انسان در افعال خود (در مدرسه حکمت متعالیه ) یا مختار بودن انسان و امر بین الامرین (در مدرسه برهان و وحی و عصمت) 3. پلورالیسم و نفی مرزبندی بین توحید و شرک و ایمان و کفر و حق و باطل (که معتقَد حکمت متعالیه بویژه از وجه عرفانی آن است) و یا اعتقاد به وجود مرز بندی بین توحید و شرک و ....(که مبنای قرآن و اهل بیت است.) نظر شما چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این‌ها سخنان آقای نصیری است در مقابل وحدت وجود. اگر کتاب ارزشمند جناب آقای دکتر غفاری تحت عنوان «جدال با مدعی» را مطالعه بفرمایید متوجه می‌شوید متأسفانه جناب آقای نصیری نه یک کلمه از وحدت وجودی که امثال حضرت امام و علامه طباطبایی می‌گویند فهمیده و نه یک کلمه از دوگانگی خلق و مخلوق را. در ضمن اگر نقد مکتب تفکیک را در سایت‌ها دنبال کنید جواب‌های خوبی به آقای نصیری داده شده. از جمله در وبلاگ http://baerfan.blogfa.com/ جواب این سه نکته که فرمودید هست. موفق باشید
2939
متن پرسش
استادسلام .میخواستم باتوجه انحرافاتی که بعضا درهیئات عزاداری دیده میشود.نحوه ی عزاداری یک هیئت که نوکران بااخلاص و بامعرفت اهل بیت در ان جمعندبرای عزاداری سیدالشهدا راترسیم بفرمائید.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بیشتر باید مردم با تأمل و تدبر در سیره‌ی حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» خود را به حضرت نزدیک کنند که نمونه‌ی آن را در کتاب حماسه‌ی حسینی آقای شهید مطهری ملاحظه می‌کنید. در کنار تدبر در سیره‌ی حضرت است ، باید به یاد مصیبت‌های حضرت بود و اشک ریخت و باز در کنار این امور در حدّ محدودی سینه‌زنی خوب است ولی در حال حاضر فقط قسمت سوم برجسته شده و این خوب نیست. نمونه خوب عزاداری را شما در لبنان در سخنرانی های هرشبه اقای سید حسن نصر الله ملاحظه می کنید .موفق باشید
2195

میانماربازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر. ابتدا می خواستم تحلیل شما را راجع به اتفاقات میانمار بدانم. با توجه به مباحثی که در بحث تمدن زایی شیعه مطرح شد، نظر شما این بود که بوداییسم به نوعی حامل نوعی معنویت و عرفان است و به همین جهت غربیها برای فرار از مدرنیسم به آن رو می آورند و از این جهت به دین اسلام نزدیک است و به همین جهت می تواند به عنوان گذرگاهی باشد که نهایتا آنها را به اسلام متصل نماید. حال سوال اینجاست که علت وقوع این حوادث چیست؟ سوال دوم این است که دکتر فیاض در مصاحبه با رجانیوز تحلیلی کاملا متفاوت از بوداییسم ارائه داده اند که با تحلیل شما تناقض دارد که خلاصه آن در اینجا ذکر می شود. خواهشمند است تحلیل خود را راجع به مطالب ارائه شده در این مصاحبه بیان فرمایید " فیاض در تحلیلی متفاوت از چرایی بوجود آمدن این کشتار بزرگ توسط بودائیان با چراغ سبز امریکا، این موضوع را ناشی از تلاش غرب برای برتری دادن بودائیسم به عنوان یک معنویت انسان محور و مبتنی بر آموزه‌های تمدنی غرب بر سایر معنویت‌ها عنوان کرده و برای این تحلیل خود استدلال‌هایی را بیان می‌کند. وی معتقد است آنچه غرب را در شرق بسط خواهد داد بودائیسم است و به همین دلیل امروز مورد توجه ویژه غرب قرار گرفته است. در ادامه متن این گفتگو را می‌خوانید: بودا رقیب مذهبی هندوئیسم بوده است. یعنی هندوئیسم خدامحور بوده و بودائیسم انسان‌محور است و خدا در آن مطرح نیست. درنتیجه اومانیسم عرفانی امروز دنیای غرب معنای دیگری به غیر از بودائیسم ندارد. یعنی اومانیسم عرفانی که در بودائیسم مطرح است امروز هم که غرب از اومانیسم فلسفی عبور می‌کند و به طرف اومانیسم عرفانی می‌آید مرجع خوبی برای بودائیسم شده است. اگر شما به غرب سفر کنید می‌بینید که …بهترین مکان‌های آن … در سیطره تبلیغ بودائیسم است. یعنی به عبارت دیگر آن چیزی که شرق را غربی می‌کند همان بودائیسم است و غرب به دنبال این است که این‌گونه خود را در جهان بسط ‌دهد. مظهر بزرگ اومانیسم عرفانی، شیطان پرستی است. شیطان است که مدام می‌گوید « من » که اگر نگاه کنید در بودائیسم شیطان پرستی به شدت مسلط است. یعنی شیطان را بجای خدا گذاشته است و جالب است که اگر در تایلند بروید به هشت منطقه تبدیل شده است و هر منطقه 6 شیطان دارد و این شیاطین در تمام جایگاه‌ها قرار دارند، مثل حجله، دم در خانه‌ها، کارخانه‌ها و پاساژها در همه جا نماد شیطان وجود دارد. هر روز برایش عود روشن می‌کنند، غذا جلوی او می‌گذارند،خنده‌آور است حتی در کارخانه‌ها این اعمال را انجام می‌دهند که این شیطان به این‌ها رحم کند و اذیت‌شان نکند. هرجا بروید چنین چیزی وجود دارد. پس بودائیسم یعنی شیطان پرستی و به همین اندازه گناه و طغیان به شدت بین آنها بالاست قرار بوده که بودائیسم آئینی بدور از خشونت باشد ولی اتفاقاً مثل هندوئیسم که وقتی با دخالت امریکائی‌ها به رادیکالیسم دچار شد، کشتارهایی را در هند رقم زد و موجب تخریب مسجد بابری شد تا راجپایی سرکار آمد یعنی از حزب کنگره که در هند یک حزب سکولار بود یک حزب مذهبی راجپایی سرکار آمد که هندوئیسم را سرکار آورد و از بین رفتند و الآن هم این‌گونه نیستند. در این ماجرا هم ظاهرا سفر خانم کلینتون با تلاش برای یک کشور کاملا بودائی بی ارتباط نباشد. کلینتون وقتی به میانمار رفت و با رئیس جمهور میانمار که یک زن است ملاقات کرد، بستری آماده می‌شود برای مسلمان‌کشی و تصفیه دینی در این کشور و دیگر کشورهای بودایی که یکی از آن‌ها هم نپال است، برای تفوق بودائیسم به عنوان یک دین غالب در این کشورها که البته دنیا این را می‌فهمد و مسئله به این سادگی نمی‌ماند اینکه امروز اومانیسم عرفانی الهام بخش غرب شده است بخاطر فرآیند تغییر از اومانیسم به فلسفه عرفانی، بوداست. …خود بودا پوچ گرا است. نه خدایی وجود دارد و نه قیامت و آخرتی. فقط همین دنیاست." البته در انتهای این مصاحبه دکتر فیاض مطلبی را بیان می کنند که ظاهرا با مطالب قبلی تناقض دارد: سوال: پیروان مذهب بودا می‌توانند در کنار مسلمانان زندگی کنند ولی فتنه‌ای که غرب به وجود آورده است این امکان را به وجود نمی‌آورد؟ جواب: نه. بودائیسم معنایی ندارد شیطان پرستی بی‌معناست. الآن خود جوان‌های بودایی دارند بودا را رها می کنند. این ها می‌گویند بودا می رود و مسلمان‌ها جای آن ها را می گیرند. من خودم در تایلند دیدم آن موقع که دعاهای امام سجاد علیه السلام را ترجمه کردند به زبان تایی چه قدر شاعران بودایی از این مفاهیم استقبال کردند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم سخنان جناب آقای دکتر فیاض را خواندم. ممکن است بودا زمینه برای سوء استفاده داشته‌باشد ولی همین‌طور که در اخبار ملاحظه کردید درگیری مسلمانان با یک گروه از بودائیان افراطی است و درگیری جنبه‌ی قبیلگی دارد و نه جنبه‌ی دینی. سخنان سفیر ایران در تایلند که خودش منطقه را از نزدیک می‌شناخت همین نکته‌ی اخیر را تأیید می‌کرد و پیشنهاد ایشان این بود که مواظب باشید غرب ما را در مسیری نیندازد که جنگ بین اسلام و بودا به صحنه آید، هرچند باید مسلمانان به شدت به دولت میانمار فشار بیاورند که حقوق شهروندانش را نادیده نگیرد ولی نه به این معنی که بودائیان ضدّ مسلمانان و در دست غرب‌اند. موفق باشید
1833

عرض و جوهربازدید:

متن پرسش
یا سلام و احترام در بحث حرکت جوهری سوال ذیل برایم پیش آمد : منظور از عرض مثلا در سیب رنگ سیب می باشد آیا منظور از جوهر در سیب مابقی سیب مثلا گوشت سیب ، چوب و هسته و ... در سیب می باشد یا یک نوع حرکت در سیب است که عرض و ما بقی سیب تابع آن هستند و در رنگ آیا قسمت رنگ را عرض و قسمت روغن آن را جوهر و در مثال در رنگ واقعی در را عرض و چوب در را جوهر آن مینامند همچنین در مثال دیوار آیا حرکت جوهری را می شود به پوسیدن دیوار در طول زمان تعبیر کرد . تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملاحظه بفرمایید ذات یا جوهر یک امر معقول است و جنبه‌ی وجود اشیاء می‌باشد و لذا هر آنچه از سیب ملاحظه می‌کنید همه اعراض سیب است و آن چیزی که به آن شکل و به آن رنگ است ،آن جوهر سیب است. تغییرات عرضی ریشه در حرکت جوهری عالم ماده دارد ولی حرکت جوهری غیر از پوسیدن سیب و فرسودگی دیوار است. فراموش نشود که در حرکت جوهری روشن شد : عین الحرکه مرتبه ای از وجود است. موفق باشید
16849
متن پرسش
مدتی است حس می کنم این درک غایبانه از خداوند که از طریق استدلال های عقلانی برایم حاصل شده است، اغنایم نمی کند و حتی گاهی نعوذ بالله تصور می کنم که شاید این مفاهیم فقط مفاهیم اند (که البته بی ربط با کوتاهی های عملی هم نیست). به سبب عملکردها و تجارب خوبی که از ارتباط عملی با سیستم الهی داشتم این حس کنترل شده است، اما باز هم این دوری ناراحتم می کند، چون فکر می کنم این تجارب هم آثار او هستند. به گمانم همچون کپسولی شده ام که خیلی نمی تواند در برابر این غیبت دوام بیاورد و چه بسا به جایی برسد که آن استدلال ها را هم کنار بگذارد و دست به مغلطه کاری برای خلاصی از آن ها بزند. این را هم بگویم که دغدغه ی ترک استدلال را ندارم و نمی خواهم آن را ترک کنم، بلکه دغدغه ی رفع این غیبت را دارم. بنده آثار جنابعالی رو مطالعه نکردم و فقط دورا دور با نگاه شما آشنایی دارم. لطفا بفرمایید اشکال کار کجاست؟ آیا کوتاهی ها و ضعف های عملکردی باعث حس غیبت شده است؟ آیا این خاصیت استدلال است؟ اگر خاصیت استدلال است، ضعف آن را چگونه باید جبران کرد؟ آیا امکان ارتباط مستقیم با خود حق تعالی وجود دارد؟ پرسش دیگری درباره ی سیر مطالعاتی ام داشتم. حدود شش هفت سال است که وارد رشته ی فلسفه اسلامی (اکنون متعالیه) شده ام، اکنون تصمیم ورود به حوزه را دارم، اما با توجه به مسائل فوق، احساس می کنم دروس حوزوی جز انباشت اطلاعات، سود چندانی برایم ندارد، چون نمی توانم جایگاه این معارف را در وجود خودم بشناسم و پیدا کنم. بایستی وارد کدام رشته ی تحصیلی بشویم؟ بنده اجمالا قبول کرده ام که خداوند حق است و اوست که هدایت گر است و این درک را هم بیشتر از تجربه ی عنایت های او دارم. اما وقتی سراغ تحلیل و استدلال می روم، پرسش های مختلف جلوی چشمانم رژه می رود، بگونه ای که نهایتا تصورم بر این است که اگر پرونده فلان مسئله بسته شد بدین خاطر بود که دیگر التفاتی به آن نکردم، در غیر اینصورت ماجرا همچنان ادامه پیدا می کرد. چنین نیست که ضرورت استدلال ضرورت ذاتی باشد، بلکه ضرورت وصفی دارد. ما تا زمانیکه در عالم موجود (متجدد) هستیم، محتاج این استدلال ها هستیم. این مفهوم گرایی یک حجاب است، به گونه ای که می خواهیم هر چیزی را مفهومی کنیم. راه خروج از این تنگنا استدلال نیست، بلکه حضور همراه تذکر به حجاب حضور است. آیا اشکال کار را درست فهمیده ام؟ چگونه می توان متذکر این حجاب و شئون آن شد؟ چگونه باید متذکر حجاب شد، بدون اینکه بیشتر گرفتارش شویم؟ دو مطلب که شاید در پاسخ به سوالم موثر باشد. اکنون در مقطع دکتری حکمت متعالیه مشغول تحصیل هستم. مدتی هم با آثار استاد داوری مانوسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه‌ی اصل مسئله هستید، به‌خصوص در توجه به جایگاهِ استدلال. همین امر موجب شده که جناب ملاصدرا در حکمت متعالیه، جهت عرفانی را مدّ نظر قرار دهد. اگر بتوانید سری به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» که بر روی سایت است، بزنید؛ می‌بینید که سراسر کتاب تفصیل همین مسئله‌ی مهم است. انتخاب حوزه در راستای انجام رسالت تاریخی می‌تواند باشد. به این معنا که بتوانیم جبهه‌ی توحیدیِ مقابلِ استکبار جهانی را در فضای نرم‌افزاری قوت ببخشیم. ولی در رابطه با سیر حضوری، اگر حکمت متعالیه را درست جلو ببرید و کار را به عرفان محی‌الدین بکشید؛ جواب‌های خوبی می‌گیرید. و در فلسفه‌ی غرب نیز، هایدگر در این رابطه برای شما حرف دارد. موفق باشید 

نمایش چاپی