بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30090

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر و عرض خسته نباشید در رابطه با سجده ملائکه در مقابل آدم طبق بیان قرآن کریم این سجده بعد از تسویه و نفخ روح بوده و کلمه من روحی آمده که از بزرگان شنیده شده که من روحی به آن معناست که جلوه هایی از آن روح اعظم در آدم دمیده شد حال آنکه بعضی دیگر می‌فرمایند که سجده در مقابل حقیقت آدم یا صادر اول بوده گدام‌یک درست است؟ و اگر سجده در مقابل مرتبه نازله ای از آن حقیقت آدمیت بوده که ظاهر آیه هم همین مطلب را می‌رساند آیا همین مرتبه نازله باز هم این شانیت را داشته که ملائکه و فرشتگان اعظم الهی در مقابل آن کرنش کنند؟ ضاهرا نوعی تعارض بین آیات و بیانات عرفا و حتی بعضی روایات دیده می‌شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مقام خلیفة اللّهی آدم و مظهریتِ کل اسماء است و سجده در مقابل مظهر اسمای الهی مطرح است. این حواشی، مطلب را به حجاب می‌برد. موفق باشید

29632

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در قرآن کریم علت مخالفت مشرکان، مخالف بودن گفته های پیامبران با هوای نفس آن ها بیان شده. از طرفی گفته پیامبران هم عبادت خدا و اجتناب از طاغوت بیان شده. از طرفی هم مشرکان در مقابل گفته های پیامبران بر بت پرستی و اجرای آئین خود پا فشاری داشتند. پس مشرکان اگر کاری می کردند، بت پرستی می کردند باید برای هوای نفس باشد. لطفا رابطه بین هوای نفس مشرکان و بت پرستی و پا فشاری بر آئین خود را بیان فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بر آنچه میل‌شان اقتضاء می‌کرد، پافشاری کنند، نمی‌توانند با خدایی مأنوس شوند که باید از خودخواهی‌ها عبور کنند تا آن اُنس صورت گیرد. فرمود: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (جاثیه/۲۳) (ای رسول ما) آیا می‌نگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته (و پس از اتمام حجت) گمراه ساخته و مهر (قهر) بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده؟ پس او را بعد از خدا، دیگر که هدایت خواهد کرد؟ آیا متذکر این معنی نمی‌شوید؟ موفق باشید.

29083

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ضمن تشکر چون مدتی هست که جلسات تعطیل شده پیشنهادی به ذهنم رسید. می‌شود جلسات را ضبط کرد و در سایت ارایه کرد تا مخاطبان عقب نمانند. ممنون. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که ممکن است همین کار در حال انجام‌گرفتن است. موفق باشید

27697
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، من به نظر و تحلیل خودم که شاید تلقی شود تعبیرم، تعبیر تند و غیر منصفانه و کوته بینانه و یک تعبیر بدون طرح کلان است، معتقدم روح و سیر حاکم بر عالم و تمدن مدرنیته علی الخصوص در دوره معاصر، روحی و سیری است که حق و قدسیت در حجاب و تنگنا رفت و سیر تمدن مدرنیته، سیر ایجاد حجاب برای حق و عالم قدس و معناست و علیرغم اینکه متفکران و پدران عقل مدرن اعم از بیکن و دکارت و کانت و آگوست کنت سعی شان در جوامع غرب مبتنی بر ایجاد مسیر تفکر و تعقل و ایجاد یک روح تاریخی پس از دوره غرب مسیحی و دوره کلیسا و اعصار پیش از مدرنیته بود ولی مسیری که گشودند مسیر حجاب حق و عدم انس با عالم معنا و حتی نحوی از قناعت به آنچه در نظرش می‌رسد است و قرار گرفتن در گردونه ای است که با روح معرفت دینی فاصله دارد و الان هم که دیگر متفکرین مدرنیته رسما از پایان تاریخ و جنگ تمدنها می‌گویند و این بحث صریح‌تر شده است. این نظر و تحلیل شخصی من هست و همانطور که عرض کردم ممکن است تلقی شود دیدگاه جدلی و ایدئولوژیک منفی است و حتی تند و با نگاه سطحی است ولی به نظرم اگر نخ متصل کننده اجزای تمدن مدرن به هم که همان روح این تمدن و فرهنگ است را ببینیم، تاریخ و سیر مدرنیسم بسوی حجاب معرفت دینی و معرفت حکیمانه و حتی معتقدم اینکه متفکرین مدرن گفتند ما پیش از مدرنیته با دین عالم را تفسیر می‌کردیم و حالا دوره آن خبر و مکتب گذشته است و طرح انسان ابزارساز به قصد تصرف در طبیعت جهت ارضای حال درونی خویش و با رویکرد سوبژه شدن اتفاق افتاد دقیقا با روح معرفت و حکمت دین به تعارض می‌رسد و تقدم بر طرح کلان خداوند و انبیاء عظام است و دقیقا تقدم بر نبی طرح کلان نبی خدا است که در آیه اول سوره حجرات نسبت به آن تذکر و انذار داده شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم سیر فرهنگِ مدرنیسم که غیر از عقل تکنیکی و روحیه‌ی تمدنی است، به گفته‌ی خود متفکران غربی، در دست شیطان قرار گرفت و جلو آمد و این غیر از تولد بشری است که می‌خواست «اَلِثیا» را به تاریخِ خود برگرداند تا استعدادهای عالَم را فراروی کند هرچند آن روح تا حدّی گرفتار گِشتل شده، ولی نباید آن تولد را نادیده گرفت، همان‌طور که جهان بشری تولد انسانی که در ایران بناست خداوند را به تاریخ برگرداند؛ نباید نادیده بگیرد. موفق باشید

27518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی: استاد گرامی با ترس های حاکم بر خود چه کنیم؟ مثلا من می بینم در فلان ارتباط گاه دچار اضطراب می شوم اما از از دست دادن آن هم بسیار هراس دارم به طوری‌که قدرت عمل را از دست می دهم. گاه شرایطی پیش می آید که انسان در مجموعه ای از ترس و خشم و نیاز درگیر است. واقعا برای تصمیم درست چه باید کرد؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید خود را در دستگاهی عقلانی و وحیانی شکل دهید راحت‌تر در این امور می‌توانید تصمیم بگیرید. پیشنهاد مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» داده می‌شود. موفق باشید

26979
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: برداشت بنده از مجموعه ی سخنان حضرتعالی این هست که عقل نیرویی ماوراء طبیعه هست و بر اساس گفته ی عارف سید هاشم حداد منشا تمامی قوا نور هست. با توجه به مطالب ذکر شده نقش مغز انسان در این میان چیست؟ می توان نقش پردازنده را در نظر گرفت و یا وسیله ای به عنوان نگدارنده ی کوتاه مدت مطالب؟ با تشکر و التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مغز انسان، ابزار است که نفس ناطقه آن را جهت تفکرش به کار می‌گیرد. مثل آن‌که نفس ناطقه جهت بینایی‌اش، چشم را به کار می‌گیرد. موفق باشید

26311
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. پرسش کرده بودم بعد از آشنایی با مباحث دینی و معرفتی علاقه ای به رشته دانشگاهی ام ندارم شما فرمودیید ادامه دهید. استاد اما من اصلا علاقه ای به رشته حقوق یا هر رشته دیگری غیر از علوم دینی ندارم برایم هم مقدور نیست تحصیل علوم دینی، با چه هدف و انگیزه ای حقوق رو ادامه بدهم؟ ۲. شما می فرمایید مهم نیست طلبه باشی یا پزشک در سیر و سلوک مهم همتی است که باید به خرج بدهی منظور از این همت چیست؟ ۳. چرا در این زمانه باید به وسعت شخصیت خود فکر کنیم چه فایده ای دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ما باید انسانی باشیم به وسعت جهان، تا بودنِ اصیلی برای خود احساس کنیم. در این رابطه عرض شد دروس حقوق را خیلی ساده می‌توانید دنبال کنید و در اقیانوس وجود خود جای دهید و همّت یعنی «سویِ دریا عزم کن زین آبگیر / بحر جوی و ترک این مرداب گیر». موفق باشید

25965
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. آیا ممکن است کسی خودش را فریب بدهد؟ خود فریبی یعنی چه؟ ۲. معنای اینکه در قرآن آمده است که منافقان خودشان را فریب داده اند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. وقتی انسان، هدفِ حیات زمینی خود را که توحید، متذکر آن است و فطرت انسان را بر اساس آن سرشته‌اند؛ در افقِ جان خود احساس نکند و فطرت خود را که اصلِ اصیلِ هر انسانی است، در منظرِ خود قرار ندهد عملاً نسبت به تذکرات پیامبران بی‌تفاوت می‌شود و این به معنی فراموشیِ خود می‌باشد که به یک معنا «خودفریبی» است. موفق باشید

25364

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: استاد من اگر الان بخوام در زمینه ای مثلا تاریخ، تفسیر، فلسفه، عرفان،... یا هر علمی یه مطالعه ای داشته باشم یا در موضوع خاصی یا یه دور اطلاع داشته باشم چه شکلی باید عمل کنم؟ مثلا از چند تا استادش باید بپرسم؟ معروف ترین استاداش کین با زیر مجموعه اون استادا صحبت کنم راهنمایی بگیرم؟ (نحوه ورود و بررسی یک علم) با توجه به اینکه تجربه نشان داده است اکتفا به اساتید سطوح پایین بعضا انسان را از ارتباط با معارف عالیه باز می دارد. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با سیر مطالعاتی مطرح شده بر روی سایت بتوانید شروع کنید. موفق باشید

24679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: آیا این پیشرفت علمی به سبک حاضر مورد تایید اسلام هست؟ آیا واقعا نیاز است بشر اینقدر پیشرفت داشته باشد و در کشف جزئیات عالم ماده خود را غرق کند؟ آیا اینکه بشر تمام هم و غم خود را بر کشف جزئیات عالم ماده قرار داده و اصلا به عالم مجردات فکر هم نمی کند حجاب نیست؟ حتی خیلی از دانشمندان علوم مختلف در فهم و اعتقاد به خدا هم مانده اند و چه بسا انکار هم می کنند چه برسد به اینکه عالم مجردات و عالم دینی را بفهمند، واقعا اینگونه علم ممدوح است یا مذموم، آیا علم لاینفع همین علم است؟ در آخر هم می خواهم بدانم راه درست کشف علم مادی چیست که برای بشر حجاب نباشد و با طبیعت هم سازگار باشد؟ ممنون از پاسخ‌گویی شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در کتاب «مدرنیته و توهّم» جواب سؤال خود را می‌یابید. موفق باشید

24639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوار: استاد در شرح کتاب حدیث عقل و جهل امام خمینی (ره) در مبحث صبر اشاره به فیلسوف ژاپنی، ایزوتسو فرمودین و اینکه ایشون تالیفی در زمینه چگونگی بودن در لحظه حال دارن، ببخشید آیا امکان دسترسی به این کتاب ایشون وجود داره؟ و اگر نه، ممنون میشم منبعی در همین زمینه که مورد تایید شماست معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر دنبال بفرمایید بتوانید آثار ایزوتسو را تهیه فرمایید. زیرا رویهمرفته نظرات او که مطابق مکتب «ذِن» می‌باشد در این مورد مفید است. موفق باشید

24514
متن پرسش
سلام خدمتداستادبزرگ وعزیز وعرض تسلیت فوت فرزند گرامی صوت تفسیر ۱۵تیرماه چه موقع در سروش آبلودمیشود
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صوت جلسات پس از اینکه بر روی سایت لب المیزان بار گذاری گردید در کانالهای سروش و ایتا قابل استفاده خواهد بود.

34566
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار طاهرزاده: در کتاب انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی در صفحه ۴۱ می فرمایید: «درک نکردن حقیقت و جایگاه انقلاب موجب می شود تا انسان از اوقاتی که ایام الله انقلاب پدید می‌آورد و اهل ایمان و مردان انقلاب در آن وارد می‌شوند، محروم باشد و «وقت» خوش نداشته باشد. کسانی که توانستند انقلاب اسلامی را بشناسند و با حقیقت آن متحد شوند، و وقتشان وقت انقلاب است، از انقلاب چیزی نمی‌خواهند بلکه هر چه دارند در راه انقلاب می‌دهند.» استاد از نظر این حقیر بزرگ ترین ظلمی که دولت های غیرانقلابی به مردم و ملت می کنند صرفاً ظلم اقتصادی و بی تحرکی و کم کاری نیست. که البته همه این ها هست ولی تنها این نیست. بلکه بزرگ ترین ظلم محروم کردن ملت از «حضور و شور تاریخی و حماسی و اوقات خوش انقلاب» است. گویا در زمان جنگ هشت ساله و تا حدودی در تاریخ دولت های نهم و دهم، این شور و نور تاریخی و حماسی بسیار برجسته شده بود و آن عهد قدسیِ ازلی به ملت بازگشته بود و همه را دربرگرفته بود. در یک چنین شرایطی به قول حضرتعالی «مردم از انقلاب چیزی نمی‌خواهند بلکه هر چه دارند در راه انقلاب می‌دهند» لذا بزرگ ترین خدمتی که دولت های انقلابی می توانند بکنند، قرار دادن ملت در ریل تاریخ نورانی انقلاب اسلامی است با همه ی حماسه ها و تجلیات و اوقات خوشی که به همراه دارد هر چند ممکن است کمبودهای اقتصادی و مادی هم وجود داشته باشد. نظر حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت همین‌طور است. زندگی در این زمانه، حضور در اوقات خوش انقلاب معنی خود را پیدا می‌کند که گاه و بیگاه خود را نشان می‌دهد. نمونه آن را شما در حضور دیروزِ مردمِ انقلابی در راهپیمایی ۲۲ بهمن ملاحظه کردید که بعد از اغتشاشات چند ماه گذشته پیش آمد و با این حضور، ما حقیقتاً موجودات زنده‌ای شدیم که می‌توانیم با ابتکارات خود به آینده‌مان معنا بدهیم و حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی خود را فهمیدیم و حضور در این راهپیمایی‌ها تجربه همان معنای بودنِ دیروزمان بود که با حضرت روح الله چشیدیم. آیا جز این است که انقلاب اسلامی به عنوان جبهه مقابل سیاه‌ترین و ظلمانی‌ترین جبهه استکبار و با نظر به انسانی که در دل این تاریخ در حال تولد است، انسانی مانند حاج قاسم سلیمانی، همان آخرین حلقه از زنجیر تحول تاریخی است که باید در آن حاضر شد؟ و چنانچه انقلاب اسلامی را پاس نداریم، بی‌معنایی و پوچی، آهسته‌آهسته و پیوسته به سراغ‌‌مان می‌آید، هرچند در ایران زندگی کنیم. موفق باشید.

33776

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود بر شما استاد عزیز: چگونه بدانیم که به مرحله تدبر به روش صحیح رسیده‌ایم؟ تدبر یعنی چه، تامل بنده چگونه باشد تا به مرحله تدبر برسد؟ چگونه تدبر و تفکر بر روی آیات و روایات را آغاز کنیم؟ا ز کدام سوره و از کدام کتب روایی؟ قرآن کتب تفسیر هست اما برای روایات که شرح و تفسیر نیست چگونه و از چه منبعی باید آغاز نمود؟ من الله توفیق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبانی معرفتی مثل آنچه جناب ملاصدرا و حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیهما» در آثار خود پیش آورده‌اند، می‌تواند میدان تدبّر و تأمّل در امور دینی و روایات اهل بیت را مقابل ما بگشاید. موفق باشید

33022

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی! پس از شنیدن سخنان شما در رابطه با تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) سوالاتی برای من مطرح شد: ۱. فرق غیب الغیوب، حق، الله چیست ؟ ۲. خدایی که ما پرستش می کنیم کدام است؟ غیب الغیوب، حق یا الله ۳. عین الوجود کدام است ؟ غیب الغیوب، حق یا الله ؟۴. من حیرانم که خدایی که من پرستش می کنم کدام است؟ (غیب الغیوب، حق، الله) دچار چندگانگی شده ام. لازم به ذکر است که من از شرح حمد امام خمینی که در سایت است گوش داده ام. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که باید در ابتدای امر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن‌ها به‌خوبی دنبال کرده باشید و اگر چنین نیست، تلاش بفرمایید آن مطالب دنبال شود تا معلوم گردد حضور حضرت حق در عالَم، در مقام احدی، همان غیب‌الغیوب است و در مقام حضرت الله، که جامع جمیع اسمای الهی است، ما با نظر به ربوبیت او، او را پرستش می‌کنیم و در همین رابطه حضرت حق در قرآن به رسول خود فرمود که بگویند: «إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» همانا حضرت الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید که صراط مستقیم همین است و بس. و البته در همه این موارد چه در مقام احدی و چه در مقام واحدی، او یعنی حضرت حق در صحنه است. موفق باشید  

32824

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و وقت بخیر: دانشجوی تاریخ هستم و علاقه زیادی به تاریخ اسلامی مخصوصا زندگی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی دارم اما منابع خوبی برای تحقیق در دست ندارم و نمی‌دانم چه گونه برای زندگی خود برنامه ریزی کنم تا هر سه بعد فردی، اجتماعی و خانوادگی را دارا باشد و فرصت برای مطالعه و تحقیق نیز داشته باشم. لطفا راهنمایی بفرمایید. و کتاب خوب در زمینه تمدن نوین اسلامی معرفی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بعد از مطالعه کتاب «بصیرت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» که روی سایت هست، خوب است کتاب «فروغ ابدیت» از آیت الله سبحانی را نیز مطالعه فرمایید و سپس به جزوه «ریشه‌های انقلاب» و کتاب «تمدن‌زایی شیعه» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. إن‌شاءالله «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

32788

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: مشغول کتاب «جایگاه جن شیطان و جادوگر» در عالم بودم توی صحفه ۸۴ مطلبی بیان شده که برام سوال شد. فرمودید جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام صادق رسید و ... مگر جابر در زمان امامت امام باقر فوت نشدند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  با توجه به اینکه در زمان اقامت حَجّاج در مدینه، جابر نیز در آنجا بوده است، اقوالی که مرگ او را بعد از سال ۷۴ قمری دانسته‌اند درست‌تر به نظر می‌رسد.  موفق باشید

32681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: طاعات و عباداتون قبول. استاد چرا کتاب نهج البلاغه که حاوی مطالب عمیق درباره انسان و جهان است در جامعه ما کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و چندان مورد مطالعه واقع نمی شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک مصیبت بزرگ است امید است مردم ما متوجه شوند که بسیاری از نقص‌های تفکر خود را می‌توانیم از طریق تدبّر در کتاب شریف نهج‌البلاغه جبران نماییم. موفق باشید

32668

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من از مردم فرار نمی کنم فقط آنها را از گزند خودم در امان نگه می‌دارم، من همیشه کم حرف بودم و بدون توجه و دانستن قواعد حرف زدن در حد نیاز صحبت می کردم، اما حالا تفاوت کرده، حرف زدن برایم سخت شده نمی‌دانم جواب سوالاتی که از من می شود را چطور بدهم که کسی آسیب نبیند، انگار هوشم در این زمینه صفر است و علی‌رغم همه چیز این جور چیزها را هرگز نمی‌خواهم یاد بگیرم، حرفی هست که بخواهم بزنم؟ حتی پیش پا افتاده ترین سوالات باعث آسیب می‌شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت مولایمان علی «علیه‌السلام» سعی کردند با ظاهری به ظاهر شوخ، میدان ارتباط با بقیه را گشوده نگه دارند هرچند که متهم شدند او مرد شوخ طبعی است و شایسته حکومت نیست، ولی حضرت کار خود را کردند و نگذاشتند فضای ارتباط‌شان با انسان‌ها تنگ و تنگ‌تر شود. موفق باشید

32570
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: آیا می توان بر اساس مبانی و معارف مهدوی گفت: برای هر انسانی بنابر مراقبت های او از نفس و مسائل مربوط به پیروی از احکم الهی و حدود شرعی و رعایت تقوی و ... بخشی از فرج امام زمان (عج) برای آن شخص اتفاق افتاده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز مطلب این‌چنین است زیرا با رعایت دستورات شرع الهی، انسان به نوعی از عصمت می‌رسد عصمتی که حضرت حجت«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» مظهر تامّ و تمام آن می‌باشند و حیّ و حاضرند. آری! ظهور نورانی آن حضرت برای عالَم به عنوان فرج تامّ، البته در جای خود محفوظ است ولی نباید به امید آن فرج از این نوع فرج‌ها غفلت نمود. و در همین رابطه آن مطالب ذیل سخن جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای هاشم‌الحیدری عرض شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/10069 موفق باشید

32279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیزم: در سوال 32122 سوال کننده محترم سوال «سلام: تطهیر اهل البیت از رجس شامل نجاست ظاهری هم می شود؟» ودر پاسخ بیان فرموده اید «باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! درست است که تطهیر در آیه مذکور، اطلاق دارد ولی به نظر بنده با طرح این نوع موضوعات، مقصد اصلی آیه را به حاشیه می‌بریم. زیرا بحث در اسوه و الگوبودنِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» است برای بهترین زندگی. موفق باشید» حالا سوال این حقیر این است که بعضی دوستان خصالت ها و یژگی های بشری را چون حدث اکبر و اصغر و... را از این ذوات نورانی منکر می شوند از خود آیات قرآن و احادیث چنین بر نمی آید. البته سوال حاشیه ای است ولی این عزیزان می خواهند برای تطهیر اهل البت ویژگی طبیعی و بشری و جسمانی را منکر شوند در صورتی که این ذوات نورانی در عین داشتن مقام خلافت الهی در همین دنیا مثل ما زندگی می‌کردند و همین باعث الگو بودن آنها برای ما است هرچند شان این بزرگواران اجل ازاین سوالات است. و بنده هم شرم داشتم که چنین سوالاتی در وصف آن ذوات نورانی مطرح کنم. اگر صلاح دانستید جواب بفرماییید. دعاگوی شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون روایاتی که در مورد طهارت ذوات مقدسه مطرح شده، در این امور هم مسئله را  وسعت داده. ولی همین‌طور که عرض شد عمده وجوه قدسی و معنوی شخصیت آن‌ها است تا انسان‌ها جهت رجوع به بهترین انسان، اسوه و الگو داشته باشند. موفق باشید

32111
متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت به فضل خدا سه سال است محضر مبارکتون در سیر مطالعاتی قرار دارم، هم اکنون مشغول به صوت های تفسیر و خطبه ۳۱ نهج البلاغه هستم. از طرفی در کارخانه مواد غذایی مسئولیت نظارتی (رئیس کنترل کیفیت) دارم و از طرفی مشغول به ادامه تحصیل (ارشد) در رشته مرتبط با شغلم هستم. اتفاقات و امور کاری و تحصیلی خیلی خیالم را به خود مشغول می‌کند، با اینکه بارها کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» را خواندم اما از عدم تمرکز در نماز و مشغول بودن خیال واقعا آزرده ام و می‌خواهم محبتی کنید و راهی را برای خروج از این حال ارائه بفرمایید که در عین خدمت در جهت اقتصاد کشور، حال معنوی ام را نیز حفظ و تمرکز در عبادت را نیز داشته باشم. توفیق مداحی اهل بیت علیهم السلام را نیز دارم و تنها جایی که تمرکز دارم اجرای جلسات مداحی و مناجات است. ممنون از شما و تیم المیزان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به این فکر کنید که راهی در پیش است.

بی‌آینده و بی‌یادی از گذشته، به کجا می‌توانیم بنگریم و در کجا می‌توانیم قرار گیریم؟ بی‌جهت در حال نفس کشیدنیم و خود را از دست داده‌ایم و احساس می‌کنیم برای ابد از دست رفته‌ایم. کجاست زندگی؟ آیا نام این نفس‌کشیدن‌ها را می‌توان زندگی نامید یا باید به جهانی دیگر و تولدی دیگر فکر کرد که در آن، امیدی مانند امید حاج قاسم سلیمانی‌ در آن باشد و فریب مدعیانی که گمان دارند انسان را می‌شناسند، نخورد؟

این انسانِ کوچک‌شده کجا می‌تواند به دنبال خود بگردد وقتی حتی خود را گُم کرده، مگر آن‌که باز بزرگیِ از دست‌رفته خود را جستجو کند؟ به بزرگی سردار بدون مرز، بدون مرز، چه از نظر جغرافیا و چه از نظر قوم و قبیله. آیا او بزرگیِ همه انسان‌های این تاریخ نیست؟ وقتی حتی نه‌تنها در کنار مسیحیان عراق و سوریه گویا مسیحی است و گویا داعشی‌ها، کلیساهایی که مربوط به کیش اوست را خراب کرده‌اند، بلکه در کنار ایزدی‌های عراق نیز گویا در کیش ایزدی‌ها است تا به وسعت همه انسان‌ها به صحنه آید و از بی‌آیندگی و از بی‌یادی نسبت به گذشته عبور کند و با نظر به او جهانی و انسانی متولد شود که دیگر کوچک نیست، به کوچکی انسانی که در تاریخ مدرن می‌خواهد جهانی شود، ولی با آرزوهای کوچک، کوچک و کوچک‌تر شد.

این حاج قاسم سلیمانی است که متذکر جلالت انسانی شد که مسیر جهانی‌شدن را گم کرده بود و بیشتر از همیشه آزمندی و طمع را جایگزین فضیلت و جهانی‌شدن کرد. او آمد تا همگی با هم سخن بگویند و تواضع به جای تکبّر بنشیند و معلوم شود انقلاب اسلامی در این تاریخ، متذکر چه امری است؟ و چرا امام شهیدان دغدغه همه مستضعفان جهان را در سر می‌پروراندند؟

هرکس در امروزِ خود، حاج قاسم را درک کرد و وارد تاریخی شد که او در این تاریخ، بالیده است، امروز را روز پیروزی خود بداند زیرا این انسان در جان او و در دست‌ها و در پاهایش امید تازه‌ای روییده است، امید حاضرشدن در جهانی دیگر که بشر جدید در جستجوی آن بود ولی در یافتن آن ناکام ماند.

موفق باشید

31988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد من در مورد انجام امر به معروف ونهی از منکر احساس ضعف می کنم هم درتشخیص درست مصداق منکر وهم بیان درست معروف، من همیشه اهل بی تفاوتی در این زمینه بودم برای همین خیلی برایم سخت است، حالا شاید تشخیص این غیبت یک فردی که اسمش را بیاورند راحت باشد ولی موارد پیچیده تری هست که من متوجه نمی شوم یا حواسم به حرف نیست یا مشغله ذهنی دیگری دارم اما در آن جمع هستم تا در نهایت در گناهشان شریک می‌شوم و نمی‌دانم کدام حرفها منکر است مثل اشاره به موضوعی یا مشکلات موجود، ولی از همه بدتر نمی‌دانم چه بگویم تا ما فکر کنیم این منکر بود و حالا چه بگویم او حرفش را زده و رفته و گناهش گریبانگیر ما شده. استاد من به دنبال استحکام، عدم رودربایستی، تشخیص درست مصداق و بیان درست و هم چنین راهی برای کفاره این گناه هستم، در صورت امکان عنایتی فرموده و مرا راهنمایی نمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال نباید حساس بود و آنچه که نهی شده است گوش‌سپردن به غیبت افراد است و این غیر از آن است که در مجلسی باشیم و به گوش‌مان بخورد. از طرفی باید مطمئن باشیم که گناهی واقع می‌شود و از این جهت نباید به بهانه‌های ساده ترک جلسات ارحام نمود. موفق باشید

31950

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب: استاد گرامی سوال بنده در مورد اختیار انسان و تقدیر الهی است. به نظر من تقدیر انسان را خدا نوشته و چینش شده و طبق آن پیش می‌رود و اصلا قابل تغییر نیست. چرا امام علی علیه السلام می‌دانستند که در محراب ضربت می‌خورند ولی باز به مسجد رفتند چون مقدر این بود که در فلان زمان و فلان مکان امام شهید شوند. زمان ظهور و یاران امام زمان ارواحنا له الفداء و وقوع قیامت همگی در چینش خدا کاملاً مشخص است قابل تغییر نیست. در کل وقایع عالم تا قیامت چینش شده و قابل تغییر نیست. پس سرنوشت زندگی هر انسانی هم معین شده و قابل تغییر نیست. چگونه انسان رویای صادقه می بیند چند روز بعد محقق می‌شود چون در تقدیر و برنامه الهی از قبل چیده شده که چه اتفاقاتی در زندگی هر انسانی پیش بیاد. در نتیجه اختیاری وجود ندارد همه چیز طبق برنامه الهی پیش می رود. مدیر عالم خداوند متعال حتما برای کل عالم برنامه دارد و طبق آن پیش خواهد رفت. در مورد انسان هم همینطور برنامه دارد. در اصل هر انسانی مادرزاد بهشتی یا جهنمی خلق شده است و نمی شود تغییر داد. ما باید فقط زندگی کنیم و منتظر مقدرات الهی باشیم. در واقع من مسئله لا جبر و لا تفویض با امر بین الامرین را قبول ندارم. بلکه انسان بخواهد یا نخواهد بهشتی یا جهنمی خلق می‌شود طبق برنامه الهی. مگر می‌شود خداوند عالم جهان و زندگی انسان را بدون چینش پیش ببرد و حوادث اتفاقی پیش بیاد و مطابق برنامه نباشد. حتی جایگاه دعا هم در این عالم به این صورت است که خود دعا هم جزء مقدرات الهی است یعنی تقدیر ما این بود که کار ما با دعا حل شود واگر مقدر نباشد با دعا هم مشکل انسان حل نخواهد شد. مثلاً کسی که در تقدیرش بچه دار شدن نباشد اگر هزار بار دعا کند و دکتر و درمان برود بچه دار نخواهد شد چون خدا نخواسته و برای او در برنامه الهی چینش نشده است. استاد گرامی می‌خواستم بدانم کجای این نوع تفکر من غلط است چون ذهنم را خیلی مشغول کرده است. بسیار تشکر از لطف شما. عذر می‌خواهم که وقتتان را گرفتم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر جزوه «جبر و اختیار» که در سایت هست را مطالعه فرمایید بهتر می‌توانید سؤالات خود را مطرح کنید. زیرا می‌توان بین تقدیر و اختیار جمع کرد. https://lobolmizan.ir/leaflet/181 موفق باشید

31853

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد: ۱. اگر شخصی مهمان ما شود که به هر نحوی ما مجبور به تکریم او باشیم هر چند با ما اختلاف عقیده داشته باشد یا نمی‌دانم ممکن باشد تکریم او جایز نباشد اما ما مجبور به حفظ ظواهر و مدارا باشیم حتی با اینکه سخن هایش ضد حکومت، دین وغیبت باشد این اجازه را داریم که در آن جلسه بنشینیم؟ چقدر حدود نشستن ما در آن جلسه باشد که هم دینمان به خطر نیفتد و هم دنیایمان از این سخت تر نشود؟ و اگر سوالاتی از ما بپرسد که ممکن باشد کسی از پاسخ ما برنجد ولی پاسخ ندادن به آن شخص هم مقدور نباشد بهترین کار چیست؟ گاهی حتی گفتن حقیقت هم آسیب رسان است اما سکوت هم... جایی را در نظر بگیرید که حتی از معذرت می خوام دستش..یی رفتن ما هم داستانها ساخته اند. ۲. در رفتن به مهمانی ها چطور اگر ما نتوانیم در مقابل اراده جمع به دلایلی بایستیم و بدانیم مثلا اگر عروسی است موسیقی حرام و رقص دارد و طولانی در آن می مانند و یا جلسات مهمانی شب نشینی یا طولانی یا پر از غیبت و... است، و وظیفه ما در آن زمان مثلا مطالعه می باشد اما مجبور به حضور در آنجا شویم، حکم برای ما چیست؟ آیا ذکری هست که خود را مشغول به آن کنیم؟ یا کاری هست که بتوانیم انجام بدهیم؟ ۳. در مقابل جاهلی که به دلایل ظاهرا درست ولی باطنا معیوب قصد آسیب زدن به ما را دارد چه رفتاری صحیح است؟ تا چه حد مجاز به سکوتیم؟ ۴. در مورد برخورد درمهمانی ها ونحوه ار تباطات با توجه به شرایطم خیلی دوست دارم بیشتر بدانم آیا منبعی در سایت برای این امر وجود دارد؟ یا نصیحتی دارید که به من لطف فرموده و ارائه دهید؟ البته من پرسش های سایت را تا حدودی بررسی کرده ام ولی چون مقتضای شرایط افراد با هم متفاوت است مزاحمتان شدم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از موضوعاتی که فرمودید در جای خود بحثی جداگانه دارد. در مورد میهمان داریم: «أَكْرِمِ الضَّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كَافِرا» زیرا احترام به او موجب می‌شود تا او در دل خود نسبت به ما و عقاید ما نرم شود. آری! ما با جدال به جایی نمی‌رسیم سعی کنید در این موارد موضوع را عوض کنید. بحث مدارا، رویهمرفته مهم است که روایات آن ذیلاً خدمتتان تقدیم می‌شود. در عروسی‌ها تا آن‌جا که می‌شود موسیقی و رقص زن برای زن را بنا به فتوای بعضی از مراجع حمل بر حلّیّت بکنید مگر آن‌که اختلاط زن و مرد در میان باشد که باید چنین جلسه‌ای را ترک کرد. موفق باشید

فرهنگ «مدارا» که در متون دینی و روایات بر آن تأکید می‌شود، حکایت از آن دارد که انسان‌ها می‌توانند با حضور در سنتی خاص و تاریخی معین به فهمی نائل شوند که محصول و برآیند گفت‌وگوی طرفین است، بدون آن‌که نتیجه نهایی گفت‌وگو از قبل قابل پیش‌بینی باشد. بلکه رابطه‌ای دیالکتیکی در میان است و از این جهت گفته می‌شود «فهم»، یک رخداد است که به گفته جناب گادامر با ادغام افق‌ها پیش می‌آید.

معلوم است که در سنت مدارای مدّ نظر دین، هرکدام از افراد افق‌هایی را مدّ نظر دارند که آن مدارا از سنت و تاریخی که افراد در آن هستند شکل گرفته و در بستر گفت‌وگویی که پیش می‌آید «فهم» رُخ می‌دهد و بدین لحاظ فهم، امری است تاریخی و همواره رو به جلو.

با توجه به این امر نظر می‌کنیم به روایات وارد شده از طریق رسول خدا «ص» و ائمه معصومین «ع».

روايت شده كه خداوند تبارك و تعالى به رسول گراميش «ص» وحى نمود؛ همچنان كه در برابر فرائض و واجبات مسئوليت دارى و نسبت به آن‌ها مؤاخذه مي‌شوى، در باره مدارا كردن با مردم مؤاخذه خواهى شد. (بحار الأنوار، ج‏68، ص: 90)

رسول خدا «ص»  فرمودند: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيْشِ»‏ (الكافى، ج 2، ص 117.) مدارا با مردم نيمى از ايمان است و نرمش با آن‌ها نيمى از زندگانى. این بدان معنا است که باید اندازه فهم مردم را از دین و وظایف دینی رعایت کرد.

رسول خدا «ص» می‌فرمایند: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ- مُدَارَاةُ النَّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ وَ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ خِفَّةُ لِحْيَتِه‏» ريشه‏ خِرد پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم است در غير ترک حق، و از خوشبختى مرد است كمىِ نزاع و جنگ.

از حضرت باقر «ع» هست که: «إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ الْإِيمَانِ الرِّفْقُ»‏ براى هر چيزى قفلى است، و قفل ايمان نرمش است. و یا می‌فرمایند: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ قُسِمَ لَهُ الْإِيمَان‏» هر كه را نرمش بهره دادند، برای او بهره‌ای از ایمان را مقرر کرده‌اند.

از حضرت صادق «ع» هست که فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِيلُهُ أَضْغَانَهُمْ». (اصول كافى، ترجمه كمره‏اى، ج‏4، ص: 359) به راستى خدا تبارك و تعالى اهل نرمش است نرمش را دوست دارد و از نرمشِ او با بنده‏ ها است كه كينه ‏ها را از سينه ‏هاى آن‌ها در كشد. مسلّم یکی از موارد رفق با مردم همان است که انتظار نداشته باشیم همه آن‌طور که ما دین را می‌فهمیم آن‌ها هم به همان صورت بفهمند.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «ص»: «الرِّفْقُ يُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْم»‏ نرمش ميمنت دارد و سخت‌گيرى شوم است. و همچنان حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا شَانَهُ‏» نرمى روى هر چه گذاشته شد، آن را زينت داد و از هر چه برداشته شد، زشتش ساخت. پس در واقع با رفق و مدارا بهتر می‌توان افراد را با خود همراه کرد و نسبت به آنچه حق می‌دانیم وارد نمود.

پیامبر خدا «ص» می‌فرمایند: «إِنَّ فِي الرِّفْقِ الزِّيَادَةَ وَ الْبَرَكَةَ وَ مَنْ يُحْرَمِ الرِّفْقَ يُحْرَمِ الْخَيْر» در نرمى، زيادى و بركت است و هر كه از نرمى محروم شد از خير محروم گشت. این نشان می‌دهد اگر علامه دهر هم باشیم ولی اهل مدارا نباشیم برکتی برای خود و دیگران نداریم.

امام صادق «ع» فرمودند: «مَا زُوِيَ الرِّفْقُ عَنْ أَهْلِ بَيْتٍ إِلَّا زُوِيَ عَنْهُمُ الْخَيْر» از هر خاندانى كه نرمى دور شد، خير از آن‌ها دور گشت. (الكافي، ج‏2، ص: 119) و رسول خدا «ص»  می‌فرمایند: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض»‏ خداوند به همان‌گونه‌ای که به من در مورد واجبات امر کرده، در مورد مدارا با مردم نیز امر فرموده. زیرا در چنین فضایی است که انسان‌ها احساس می‌کنند می‌توانند وارد تاریخی شوند که با انقلاب اسلامی شروع شده و انقلابیون به آن‌ها سخت‌گیری نمی‌کنند.

نمایش چاپی