باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بر روی «مُعدّبودن» شیئ خارجی و ابداعِ نفس، صورتی مطابق شیئ خارجی فکر کنید. احتمالاً در آرشیو سایت در قسمت «معرفت نفس» بتوانید مطالب را دنبال فرمایید. بهتر از آنجا، کتاب «معرفتِ نفس و حشر» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است سری به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بزنید که چگونه محسوساتِ خارجی مُعِدّ هستند جهت معرفت نفس به موجودات خارجی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نگران باشید؟ بالاخره ذوق شما این است الحمدلله. موفق باشید
سلام: در یکی از گفتارهای جنابعالی در خصوص زمان شناسی و آگاهی به علم زمان، اشاره به داستانی ظاهرا منقول از امام حسن عسکری در خصوص «پادشاه و شخص عالم به علم زمان» کردید. که در این داستان پادشاه هر از چندگاهی از آن عالم جویای روح حاکم بر زمان میشود. خواهشمندم منبع روایت رو ذکر کنید تا با تحقیق بیشتر به مطالعه آن بپردازم. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدرس حدیث در الكافي، ج ۸، ص: ۳۶۳ میباشد. ذیلاً متن حدیث خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
متن حدیث عبارت است از: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلَهُ حُمْرَانُ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ لَوْ حَدَّثْتَنَا مَتَى يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ فَسُرِرْنَا بِهِ فَقَالَ يَا حُمْرَانُ إِنَّ لَكَ أَصْدِقَاءَ وَ إِخْوَاناً وَ مَعَارِفَ إِنَّ رَجُلًا كَانَ فِيمَا مَضَى مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ كَانَ لَهُ ابْنٌ لَمْ يَكُنْ يَرْغَبُ فِي عِلْمِ أَبِيهِ وَ لَا يَسْأَلُهُ عَنْ شَيْءٍ وَ كَانَ لَهُ جَارٌ يَأْتِيهِ وَ يَسْأَلُهُ وَ يَأْخُذُ عَنْهُ فَحَضَرَ الرَّجُلَ الْمَوْتُ فَدَعَا ابْنَهُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ قَدْ كُنْتَ تَزْهَدُ فِيمَا عِنْدِي وَ تَقِلُّ رَغْبَتُكَ فِيهِ وَ لَمْ تَكُنْ تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْءٍ وَ لِي جَارٌ قَدْ كَانَ يَأْتِينِي وَ يَسْأَلُنِي وَ يَأْخُذُ مِنِّي وَ يَحْفَظُ عَنِّي فَإِنِ احْتَجْتَ إِلَى شَيْءٍ فَأْتِهِ وَ عَرَّفَهُ جَارَهُ فَهَلَكَ الرَّجُلُ وَ بَقِيَ ابْنُهُ فَرَأَى مَلِكُ ذَلِكَ الزَّمَانِ رُؤْيَا فَسَأَلَ عَنِ الرَّجُلِ فَقِيلَ لَهُ قَدْ هَلَكَ فَقَالَ الْمَلِكُ هَلْ تَرَكَ وَلَداً فَقِيلَ لَهُ نَعَمْ تَرَكَ ابْناً فَقَالَ ائْتُونِي بِهِ فَبُعِثَ إِلَيْهِ لِيَأْتِيَ الْمَلِكَ فَقَالَ الْغُلَامُ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي لِمَا يَدْعُونِي الْمَلِكُ وَ مَا عِنْدِي عِلْمٌ وَ لَئِنْ سَأَلَنِي عَنْ شَيْءٍ لَأَفْتَضِحَنَّ فَذَكَرَ مَا كَانَ أَوْصَاهُ أَبُوهُ بِهِ فَأَتَى الرَّجُلَ الَّذِي كَانَ يَأْخُذُ الْعِلْمَ مِنْ أَبِيهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ الْمَلِكَ قَدْ بَعَثَ إِلَيَّ يَسْأَلُنِي وَ لَسْتُ أَدْرِي فِيمَ بَعَثَ إِلَيَّ وَ قَدْ كَانَ أَبِي أَمَرَنِي أَنْ آتِيَكَ إِنِ احْتَجْتُ إِلَى شَيْءٍ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ لَكِنِّي أَدْرِي فِيمَا بَعَثَ إِلَيْكَ فَإِنْ أَخْبَرْتُكَ فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ لَكَ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَقَالَ نَعَمْ فَاسْتَحْلَفَهُ وَ اسْتَوْثَقَ مِنْهُ أَنْ يَفِيَ لَهُ فَأَوْثَقَ لَهُ الْغُلَامُ فَقَالَ إِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَسْأَلَكَ عَنْ رُؤْيَا رَآهَا أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقُلْ لَهُ هَذَا زَمَانُ الذِّئْبِ فَأَتَاهُ الْغُلَامُ فَقَالَ لَهُ الْمَلِكُ هَلْ تَدْرِي لِمَ أَرْسَلْتُ إِلَيْكَ فَقَالَ أَرْسَلْتَ إِلَيَّ تُرِيدُ أَنْ تَسْأَلَنِي عَنْ رُؤْيَا رَأَيْتَهَا أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقَالَ لَهُ الْمَلِكُ صَدَقْتَ فَأَخْبِرْنِي أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقَالَ لَهُ زَمَانُ الذِّئْبِ فَأَمَرَ لَهُ بِجَائِزَةٍ فَقَبَضَهَا الْغُلَامُ وَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ أَبَى أَنْ يَفِيَ لِصَاحِبِهِ وَ قَالَ لَعَلِّي لَا أُنْفِدُ هَذَا الْمَالَ وَ لَا آكُلُهُ حَتَّى أَهْلِكَ وَ لَعَلِّي لَا أَحْتَاجُ وَ لَا أُسْأَلُ عَنْ مِثْلِ هَذَا الَّذِي سُئِلْتُ عَنْهُ فَمَكَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ الْمَلِكَ رَأَى رُؤْيَا فَبَعَثَ إِلَيْهِ يَدْعُوهُ فَنَدِمَ عَلَى مَا صَنَعَ وَ قَالَ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي عِلْمٌ آتِيهِ بِهِ وَ مَا أَدْرِي كَيْفَ أَصْنَعُ بِصَاحِبِي وَ قَدْ غَدَرْتُ
بِهِ وَ لَمْ أَفِ لَهُ ثُمَّ قَالَ لآَتِيَنَّهُ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَأَعْتَذِرَنَّ إِلَيْهِ وَ لَأَحْلِفَنَّ لَهُ فَلَعَلَّهُ يُخْبِرُنِي فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنِّي قَدْ صَنَعْتُ الَّذِي صَنَعْتُ وَ لَمْ أَفِ لَكَ بِمَا كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ تَفَرَّقَ مَا كَانَ فِي يَدِي وَ قَدِ احْتَجْتُ إِلَيْكَ فَأَنْشُدُكَ اللَّهَ أَنْ لَا تَخْذُلَنِي وَ أَنَا أُوثِقُ لَكَ أَنْ لَا يَخْرُجَ لِي شَيْءٌ إِلَّا كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ قَدْ بَعَثَ إِلَيَّ الْمَلِكُ وَ لَسْتُ أَدْرِي عَمَّا يَسْأَلُنِي فَقَالَ إِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَسْأَلَكَ عَنْ رُؤْيَا رَآهَا أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقُلْ لَهُ إِنَّ هَذَا زَمَانُ الْكَبْشِ فَأَتَى الْمَلِكَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ لِمَا بَعَثْتُ إِلَيْكَ فَقَالَ إِنَّكَ رَأَيْتَ رُؤْيَا وَ إِنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَسْأَلَنِي أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ فَأَخْبِرْنِي أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقَالَ هَذَا زَمَانُ الْكَبْشِ فَأَمَرَ لَهُ بِصِلَةٍ فَقَبَضَهَا وَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ تَدَبَّرَ فِي رَأْيِهِ فِي أَنْ يَفِيَ لِصَاحِبِهِ أَوْ لَا يَفِيَ لَهُ فَهَمَّ مَرَّةً أَنْ يَفْعَلَ وَ مَرَّةً أَنْ لَا يَفْعَلَ ثُمَّ قَالَ لَعَلِّي أَنْ لَا أَحْتَاجَ إِلَيْهِ بَعْدَ هَذِهِ الْمَرَّةِ أَبَداً وَ أَجْمَعَ رَأْيَهُ عَلَى الْغَدْرِ وَ تَرْكِ الْوَفَاءِ فَمَكَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ الْمَلِكَ رَأَى رُؤْيَا فَبَعَثَ إِلَيْهِ فَنَدِمَ عَلَى مَا صَنَعَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ صَاحِبِهِ وَ قَالَ بَعْدَ غَدْرٍ مَرَّتَيْنِ كَيْفَ أَصْنَعُ وَ لَيْسَ عِنْدِي عِلْمٌ ثُمَّ أَجْمَعَ رَأْيَهُ عَلَى إِتْيَانِ الرَّجُلِ فَأَتَاهُ فَنَاشَدَهُ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ سَأَلَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ وَ أَخْبَرَهُ أَنَّ هَذِهِ الْمَرَّةَ يَفِي مِنْهُ وَ أَوْثَقَ لَهُ وَ قَالَ لَا تَدَعْنِي عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فَإِنِّي لَا أَعُودُ إِلَى الْغَدْرِ وَ سَأَفِي لَكَ فَاسْتَوْثَقَ مِنْهُ فَقَالَ إِنَّهُ يَدْعُوكَ يَسْأَلُكَ عَنْ رُؤْيَا رَآهَا أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَإِذَا سَأَلَكَ فَأَخْبِرْهُ أَنَّهُ زَمَانُ الْمِيزَانِ قَالَ فَأَتَى الْمَلِكَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ لِمَ بَعَثْتُ إِلَيْكَ فَقَالَ إِنَّكَ رَأَيْتَ رُؤْيَا وَ تُرِيدُ أَنْ تَسْأَلَنِي أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقَالَ صَدَقْتَ فَأَخْبِرْنِي أَيُّ زَمَانٍ هَذَا فَقَالَ هَذَا زَمَانُ الْمِيزَانِ فَأَمَرَ لَهُ بِصِلَةٍ فَقَبَضَهَا وَ انْطَلَقَ بِهَا إِلَى الرَّجُلِ فَوَضَعَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ قَالَ قَدْ جِئْتُكَ بِمَا خَرَجَ لِي فَقَاسِمْنِيهِ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ إِنَّ الزَّمَانَ الْأَوَّلَ كَانَ زَمَانَ الذِّئْبِ وَ إِنَّكَ كُنْتَ مِنَ الذِّئَابِ وَ إِنَّ الزَّمَانَ الثَّانِيَ كَانَ زَمَانَ الْكَبْشِ يَهُمُّ وَ لَا يَفْعَلُ وَ كَذَلِكَ كُنْتَ أَنْتَ تَهُمُّ وَ لَا تَفِي وَ كَانَ هَذَا زَمَانَ الْمِيزَانِ وَ كُنْتَ فِيهِ عَلَى الْوَفَاءِ فَاقْبِضْ مَالَكَ لَا حَاجَةَ لِي فِيهِ وَ رَدَّهُ عَلَيْه.
سلام: سپاه یک سری کارت نماز تهیه کرده برای کودکان ۱۰ و ۱۱ساله، که با این کارت موقعی که در نماز جماعت شرکت کردند، این کارت ها را بدهند امام جماعت حضور آنها در کارت ثبت کند. تا بعد پایان ماه مبارک. کسی که شرکت بیشتری داشته جایزه بگیرد. آیا این کار تشویق بچه ها بجای کار برای خدا، کار برای دیگران است؟ این کار پایین آوردن سطح دین نیست؟ شما تایید میکنید؟ یاد مطالب شما در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود افتادم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای این نوع سن و سالها این نوع تشویقها خوب است تا آنکه عادت کنند به حضور در نماز جماعت و اُنس با امام جماعت و پس از آنکه به خود آمدند که باید با خدا معامله کنند، همین عادتها کمکشان می کند که آن حضور، برایشان راحتتر باشد. موفق باشید
سلام بر شما: ببخشید سوال دارم در رابطه با گیاه خواری! غرب نگاه شیيء انگارانه نسبت به حیوانات دارد و از دیدگاه انسان محوری با آنها برخورد میکند و همه جوره از طبیعت و مخصوصا حیوانات در خدمت خودش استفاده می کند و از آنها بهره می برد بدون توجه به عواقب کارش. حال این نکته را میخواستم بگویم که خودِ غرب، مقوله گیاه خواری (vegetarian) را مطرح می کند و انسان را به نخوردن گوشت و حتی استفاده نکردن از هر آنچه که از حیوان بدست می آید (در مکتب وگانیسم) دعوت می کند. برای این دعوت هم دلایل خودش را دارد: مثلا حفاظت از محیط زیست جلوگیری از گرمایش جهانی و از این قبیل دلایل که واقعا هم درست هستند. حال برخورد ما نسبت به این رفتار پارادوکسیکال چگونه باید باشد؟ از یک طرف طرز اندیشه شان میگوید هر گونه که از طبیعت میخواهی استفاده کن از یکسو میگوید از حیوانات مصرف نکن تا به طبیعت آسیب نرسانی!! با تشکر و آرزوی شدت در وجودتان
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان با نگاه خالق هستی و خالق موجودات به عالَم ننگرد، همان میشود که به گفته خودتان در فرهنگ غربی بهوجود آمد. ولی با نگاه قرآنی این خداوند است که جایگاه هر چیزی را تعیین میکند تا آنجایی که ما میفهمیم اجازه داریم مثلاً گوسفند و گاو و شتر را ذبح کنیم تا بنا به گفته جناب صدرالمتألهین آنها خود را در انسانیت انسانها ادامه دهند؛ ولی سایر حیوانات را نقش دیگری در عالَم هست و لذا اجازه ذبح آنها را نداریم. موفق باشید
سلام: ۱. نسبت بین ذهن و «خود» چیست؟ آیا ذهن ما همان خود ما است و برعکس؟ اگر یکی نیستند، «خود» بدون «ذهن» چگونه است؟ چه ادراکی دارد؟ آیا ادراکات حضوری از مسیر ذهن نمیگذرند؟ ۲. در برخی دستورالعملها راهکارهایی به صورت ذهن آگاهی ارائه میشود. البته بنده دقیق پیگیری نکردم، ولی اگر اشتباه نکنم بعضا به صورت تمرکز ذهن، خالی کردن ذهن و یا نظارت بر روی محتوای ذهن - بدون دخالت در فرایند ذهنی - هستند. نظر شما راجع این روش ها چیست؟ آیا در فرایند معرفت نفس هم این چیزها مفید است؟ به طور کلی میزان آگاهی و کنترل و تسلط بر ذهن چگونه میتواند ما را در یافتن خود اصیل و حضور در عوالم غیبی یاری کند؟ ممنون میشوم اگر در این مورد دستورالعمل دقیقی بفرمایید و یا ارجاع بدهید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نفس ناطقه شئونات مختلفی دارد مثل عقل و ذهن و حس ۲. این امور بیشتر تحریک واهمه است و القائات آن ثابت و پایدار نیست. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیزم: در سوال 32122 سوال کننده محترم سوال «سلام: تطهیر اهل البیت از رجس شامل نجاست ظاهری هم می شود؟» ودر پاسخ بیان فرموده اید «باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! درست است که تطهیر در آیه مذکور، اطلاق دارد ولی به نظر بنده با طرح این نوع موضوعات، مقصد اصلی آیه را به حاشیه میبریم. زیرا بحث در اسوه و الگوبودنِ اهلالبیت «علیهمالسلام» است برای بهترین زندگی. موفق باشید» حالا سوال این حقیر این است که بعضی دوستان خصالت ها و یژگی های بشری را چون حدث اکبر و اصغر و... را از این ذوات نورانی منکر می شوند از خود آیات قرآن و احادیث چنین بر نمی آید. البته سوال حاشیه ای است ولی این عزیزان می خواهند برای تطهیر اهل البت ویژگی طبیعی و بشری و جسمانی را منکر شوند در صورتی که این ذوات نورانی در عین داشتن مقام خلافت الهی در همین دنیا مثل ما زندگی میکردند و همین باعث الگو بودن آنها برای ما است هرچند شان این بزرگواران اجل ازاین سوالات است. و بنده هم شرم داشتم که چنین سوالاتی در وصف آن ذوات نورانی مطرح کنم. اگر صلاح دانستید جواب بفرماییید. دعاگوی شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون روایاتی که در مورد طهارت ذوات مقدسه مطرح شده، در این امور هم مسئله را وسعت داده. ولی همینطور که عرض شد عمده وجوه قدسی و معنوی شخصیت آنها است تا انسانها جهت رجوع به بهترین انسان، اسوه و الگو داشته باشند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: استاد خدای مهربان توفیق حفظ قرآن به بنده عطا کرده و در حال حفظ هستم. از طرفی میخواهم خودسازی و ترک گناه داشته باشم. از طرفی وصلت من با خانواده ایست که اختلاف زیادی دارند و همین امر باعث غیبت و تهمت در بینشان می شود. من به همسرم بارها اعلام کرده ام که نمی خواهم حرفی از کسی زده بشه ولی متاسفانه یه مدت رعایت می کنند و دوباره غیبت ها ادامه می یابد و اگه حالی و توسلی داشته باشم از بین می رود. توصیه به اصلاح روابط و نیکی می کنم ولی چه کنم که شعله این آتش که از زبانها ناشی می شود من را هم درون خودش می کشد. چه کنم؟مردی که بسیار ناراحت است از حرف هایی که به ناحق به ایشان نسبت داده اند و دنبال درد دل (غیبت هم می شود) است کم محلی بکنم؟ حرفش را قطع کنم؟ همیشه میگم خدا قاضی است و مسئولیت حرف ها به گردن کسی است که خودش حرف زده ولی نمی دانم تنها چاره اش مرگ است که غیبت نشنوم ؟ چه کنم؟ وظیفه من همسر در مقابل ایشان چیست؟ از ابد و تاثیر گناهان و دست خالیمان هم می گویم ولی چه فایده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید استماع غیبت و گوشسپردن به غیبت حرام است ولی اگر غیبت شخصی به گوشمان خورد، یا نمیخواستیم در صحبتی که با افراد داریم غیبتی صورت بگیرد، ولی از طرف مقابل آن غیبت پیش آمد؛ مهم آن است که ما آن را دنبال نکنیم، نه آنکه از ترس وقوع غیبت رابطههای اینچنینی را فرو گذاریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که در دستورات دینی به ما فرمودهاند فرزند زمان خود باشیم و به همین جهت باید در همین نظام آموزشی موجود، سعی کنیم به اهداف معنوی و توحیدی دست یابیم و این با دنبالکردن مدارسی که مسئولین متعهدی دارند تا حدّی قابل فهم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث دلخوشی بیجا نیست، ولی فراموش نکنید که: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». مائیم و خدایی که رحمت آن بیکرانه است. پیشنهاد میشود اگر با حوصله کتاب «شرح سوره جاثیه» را دنبال بفرمایید، إنشاءالله نکات ظریفی در رابطه با معاد روبهروی شما به ظهور میاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیهی فوق «يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ» اصطلاحی است حاکی از اینکه افرادی با خودستایی بخواهند خود را پاک و بیعیب نشان دهند و در ادامه میفرماید این خداوند است که با الطاف خود، انسانها را پاک و برجسته میکند، نه اینکه هرکس خودش برای خودش دکان باز کند و خداوند به کسی کوچکترین ظلمی روا نمیدارد از آن جهت که اگر شایستهی بزرگی و پاکی است از او دریغ کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب به خودی خود تفسیر نیست بلکه جمع روایات است نسبت به آیات تا بتوانیم نظرات خاص ائمه علیهمالسلام را در رابطه با آیات بدانیم و از این جهت نکات خوبی به دست میدهد ولی تفسیر کاری است که علامه در المیزان انجام دادهاند. حال اگر با این رویکرد به تفسیر صافی نیز رجوع شود، مفید خواهد بود ولی در هر حال به عنوان تفسیر آیات نباید آن را قلمداد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: غیر از شرح لاهیجی، شرح دیگری را سراغ ندارم. شرح جناب لاهیجی در جای خود شرح مفیدی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، تطبیق با شهود امامان معصوم است. عموماً در این رؤیاها انسانها با تصورات خود روبهرو میشوند و اساساً در روایات ما تأکید بر آن است که خواب، حجّت نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید از نظر اسلام، آنچه در تربیت نقش اساسی دارد، الگو و نمونه و شرایط زندگی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آنکه در مباحث معرفت نفس روشن میشود نفس، مجرد است؛ ورود به این نوع مطالب، بهکلّی منتفی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان درجهی قلبی انسان. زیرا نفس ناطقهی انسان دارای مراتب و مراحل است. مرتبهی اول را «نفس» گویند و بالاتر از آن «قلب» است و بالاتر از قلب، «روح» است و نفس ناطقهی انسان در همهی این ابعاد حاضر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات، مواردی نیست که بنده بتوانم نظر بدهم. موفق باشید
سمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت خوبی داشتهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان را نمیشناسم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کیفیت فایلهای صوتی آن چندان خوب نیست ولی نزد حاجآقا نظری هست. شرح صوتی کتاب معاد تا حدی مطلب را جبران میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روحیهی انقلابی و رعایت تقوی اثر خود را در خنثیکردنِ حجابهای آن فرهنگ به میان میآورد. ۲. باید متوجه شد عقل تکنیکی، رویکردِ اصلیاش کشف استعدادهای طبیعت است از آن حیث که منجر به درک حقیقت میشود که بحث آن در موضوع «تذکر به عقل تکنیکی» شد. آدرس صوت آن http://lobolmizan.ir/sound/1225 میباشد. ۳. در این مسیر خداوند الهاماتی به انسان میکند. موفق باشید