باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات متعددی داریم که با نظر محبت آمیز به ائمه نحوهای از اتحاد برای ما پیش میآید. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام میفرمایند: «يَا مُفَضَّلُ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتِ الشِّيعَةُ شِيعَةً يَا مُفَضَّلُ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِنَا أَ مَا تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ أَيْنَ تَبْدُو؟ قُلْتُ مِنْ مَشْرِقٍ. وَ قَالَ إِلَى أَيْنَ تَعُودُ؟ قُلْتُ إِلَى مَغْرِبٍ. قَالَ هَكَذَا شِيعَتُنَا مِنَّا بَدَءُوا وَ إِلَيْنَا يَعُودُون» مفضل از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه شما چه بوديد پيش از آفرينش آسمان ها و زمين ها فرمود ما انوارى بوديم و اطراف عرش به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتيم تا ملائكه را آفريد به آنها فرمود تسبيح كنيد عرض كردند خدايا ما علم و اطلاعى نداريم بما دستور تسبيح داد ما كه تسبيح نموديم ملائكه از ما فرا گرفتند تسبيح كردند ما از نور خدا آفريده شده ايم و شيعيان از نورى پست تر آفريده شده اند روز قيامت پست و عالى بهم مى پيوندند در اين موقع بين دو انگشت سبابه و ميانى جمع نمود، فرمود مانند اين دو انگشت. سپس فرمود ميدانى چرا شيعه را به اين نام ناميده اند؟ شيعيان ما از ما و ما از آنهائيم ميدانى خورشيد از كجا طلوع مي كند؟ گفتم از مشرق فرمود كجا غروب مي كند گفتم مغرب. فرمود شيعيان ما نيز همين طورند از ما جدا شده اند و بسوى ما برمي گردند. این یعنی یگانگی نوری در سرآغاز و سر انجام. لذا شیعیان از فاضل طینت امامان آفریده شدهاند. شیعیان در معاد خویش به سوی مطلع خویش به سوی امامان باز میگردند و عبارت «وَ إِلَيْنَا يَعُودُون» در حدیث مذکور، متضمن معاد است، شیعه پس از غربت و دورافتادگی از سرمنشأ به سرچشمهی خویش باز میگردد. همچنین میفرمایند: «يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين» آن نور که در قلب مؤمنین تجلی میکند، علوم حقیقی و اسرار ملکوتی و شرایع نبوی است و مانع میشود تا آنان به سمت لذّات نفسانی و دنیوی متمایل و مشغول شوند. آنان شعاع امامان گشتهاند و آن نور ولایت آنان را حفظ میکند و آن کهن دژ آنان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» به ما فرمودهاند: «لا تَذْكُرُوا مَوْتَاكُمْ إِلا بِخَيْرٍ» اموات خود را پس از رحلت، یاد مکنید مگر با یاد خیر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید فعلاً تقویت ادبیات و حضور در درس فلسفه با چنین استادی را ادامه دهید؛ بسیار خوب است. با این تأکید که شما در شرایطی هستید که نباید از نظر ادبیاتی ضعیف بمانید، بقیهی مسائل را بعداً میتوان جبران کرد. فکر میکنم با حضور در درس جناب آقای امینینژاد از مباحثی همچون برهان صدیقین بینیاز باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموم خانمها در موقعی که مادریِ خود را با تولد فرزند شروع کنند با فطرت الهی کار را ادامه میدهند. 2- به هر صورت امروز روزی نیست که زنان حضورشان در خانه کافی باشد مگر آنکه کاری داشته باشند که در خانه مسئولیت اجتماعی خود را بتوانند انجام دهند. 3- طلبه و غیر طلبه ندارد. همسر یک طلبه هم نباید از فعالیتهای اجتماعی بیرون باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه عصمت امثال سلمان و اباذر را عصمت اکتسابی نام بردهاند و حضرت آیت اللّه جوادی، امثال علامه را به همین معنا در عصمت میدانند. به طوری که این بزرگان در این اواخر حتی فکر گناه هم نمیکردند. موضوع را باید در روایاتی پیدا کرد که اولیاء معصوم بین خود و محبّین خود با نزدیککردن سبّباتین، محبّین خود را مانند خود معرفی میکنند و میفرمایند: «کهاتین». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده خودم فضای این شبکهها را نمیشناسم ولی میدانم که نمیتوان در این نوع فضاها حاضر نشد، میماند که هرکس باید خودش خود را حفظ کند که گرفتار جنبهی انحرافی این نوع شبکهها نشود ولی نمیشود در آنها تصرف نکرد. گفت: «در تو نمرودی است در آتش مرو / گر که خواهی رفت، ابراهیم شو» 2- خدا رحمت کند پدر گرامیتان را، اشعار زندهای است و افق جان انسان را به حقیقیترین انسانها که مظهر توحید حضرت حقاند میاندازد تا طلب انسان از زمین کنده شود و آسمانی گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در صورتی است که شرایط زندگیتان اجازهی حضور رسمی در حوزه را به شما نمیدهد. از طلبههای آشنا کمک بگیرید و ادبیات عرب را با نوارها یا از خود آنها استفاده کنید و بعد از سیر مطالعاتی موجود در روی سایت تا معاد و بعد مطالعهی «بدایه» و «نهایه» با شرح اساتید؛ و اسفار را از نوارهای آیتاللّه جوادی در شرح اسفار کمک بگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اینکه دشمن تلاش کرده است واژهی مقدس «آزادی» را نهتنها تحریف، که از آنِ خود کند، بحثی نیست. سخن آن است که چرا ما با تمام وجود نشان ندهیم که ماییم که آزادی را پاس میداریم و چرا ما نشان ندهیم که ما آن نیستیم که دشمنان ما، ما را بدان متهم میکنند؟ نکتهی مهم آن است که هرکس حقیقتاً آزادی را دوست دارد، حتماً رعایت محدودیتهای مقدس را برای ارزشنهادن به آزادی رعایت میکند. آزادی حقیقت شیرینی است که اتفاقاً در شهری مثل شهر قم باید بیشتر ظهور کند، از آن جهت که انسانهای متدین به انتخابِ دیگر انسانها، احترام بیشتر میگذارند و در چنین فضایی مسلّم، محدودیتهای مقدس و انسانی نادیده گرفته نمیشود. «آزادی» احترام به انسانیتِ انسانها است.
وقتی ما گرفتار غفلت از حقیقت مقدس آزادی شدیم، یا در کسوت انسانهای مذهبی، بلندگویِ روضهخوانی خود را بلند میکنیم و یا در کسوت انسانی غیر مذهبی، صدای موسیقیِ داخل ماشین خود را به گوش فلک میرسانیم. در هر دو صورت زیباییِ آزادی، چشیده نشده است تا با احترام به آن، حقوق دیگران رعایت شود.
ما نیاز داریم تا آزادی را تجربه کنیم و از آن لذت ببریم مثل کسی که بهجای لذّتبردن از داراییهای دنیایی، از ایثار و بخشش لذّت میبرد. بنده فهمِ آزادی را یک موضوع انسانی میدانم که مؤمن و غیر مؤمن بدان نظر دارند. نباید بگذاریم رسانههای معاند این شعار بزرگ را از ما برُباید.
تعجب میکنم که میفرمایید نباید از ادبیاتِ دشمن استفاده کرد! آیا آزادی که شعار همهی انبیاء و اولیاء است، ادبیات دشمن است؟! مگر مولایمان امام الموحدین«علیهالسلام» نفرمودند: «لَا تَكُونَنَّ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُرّاً» بندهی غیر مباش زیرا که خدایت آزاد آفریده است؟! و مگر ما این شعار بلند را تا حال، در زندگی خود درست اجرا کردهایم؟! آیا اگر بنا است ما بندهی دیگران نباشیم و آزادی خود را در هر صورتی حفظ کنیم، میتوانیم رعایت آزادی و حقوق دیگران را نکنیم؟!! میپرسید؛ اگر کسی حجاب خود را کاملاً کنار گذاشته است، ما با او چه برخوردی داشته باشیم؟ با آنکه همانطور که خودتان میفرمایید موضوع در این مثال، تقلیلیافته است؛ باید روشن شود چنین فردی فرهنگی که مردمی برای ساماندادن به جامعهی خود – خارج از مذهبیبودن و غیر مذهبیبودن – برای خود ترتیب دادهاند و محدودیتهایی را تعریف کردهاند را، یک انسان آزاده زیر پا میگذارد؟ و توهین به یک ملت با کدام روحیهی آزادگی میخواند؟ حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» در زمانیکه در نوفللوشاتو ساکن بودند حتی اجازه ندادند گوسفندی خلاف مقررات آن کشور در کنار باغی که اجاره کرده بودند، ذبح شود. ما معنای آزادی را اینطور میدانیم و معتقدیم اگر آزادی را خوب تعریف کردیم مثل هرچیز مقدسی مورد احترام انسانها قرار میگیرد و آن کس که از آن غفلت کند، شرمسار میگردد.
مشکل ما نسبت به آزادی در جایی است که هنوز نتوانستهایم زیبایی آزادی را بچشیم و بچشانیم و آن ایدهی بزرگ را از چنگال شهوتپرستان در آوریم. ما به حکم آزادی قدرت آن را داریم که جهانِ استکباری را بر هم زنیم و اسیر غبارهای دویستسالهی آن نباشیم.
استفادهی ابزاری از آزادی نباید وسیلهای باشد که ما بر آزادی و آزادگی تأکید نکنیم. زیرا این آزادی است که به انسان و انسانیت معنا میبخشد و «عشق» را زنده میکند. چرا اجازه دهیم چیزهایی بر ما تحمیل شود که زندگیها را از فطرت طبیعیاش خارج و گرفتار انواع توهّمها کند؟
تنها وقتی میتوان با انسانها درست ارتباط برقرار کرد که آزادیِ همدیگر را پاس داریم. وقتی یک انسان دینی حتی از محدودیتهای طبیعی، خود را آزاد میکند و روزه میگیرد تا محکومِ طبیعت خود نباشد، میتوان گفت او به دنبال چشیدن حقیقت آزادی است، پس چرا این منش را که دوستداشتنِ آزادی است از دستْ فروگذاریم؟!
همهی حرف بنده آن است که باید «آزادی» را با جان و دل خود چشید تا بتوانیم با رعایت حقوق دیگران، به آنها «عشق» بورزیم. از این لحاظ عرض کردم ما باید «عشق» را هم در «آزادی» جستجو کنیم و مسلّم آنهایی که رعایت حقوق افراد را انجام نمیدهند، کویرهایی هستند که هرگز «عشق» به مشامشان نخواهد رسید. و این است که میبینید چنین انسانهایی از همهچیز گلهمندند و همخانهی انواعِ نارضایتیها هستند.
هرکس دوست دارد با انسانهای آزاده زندگی کند از آن جهت که در زیر سایهی چنین انسانهایی، دوستیها تحقیر نمیشود و هرکس انسانیت خود را احساس میکند.
آیا شما وقتی تشنه هستید، حاضرید با فشار دیگران به شما آب خورانده شود؟ یا برعکس؛ حاضرید از سرِ آبخوردن بگذرید، ولی آزادی خود را حتی برای رفع عطش زیر پا نگذارید؟ ما سالها است از چشیدن «آزادی» محروم بودهایم و آزاداندیشی را که تنها با عشق به آزادی ظهور میکند، را با انواع حیلهها و دروغها به زندان بردهایم. ما خدایی در سینه داریم که تنها وقتی آزادی را پاس داریم و حقوق دیگران را محترم بشماریم، با ما سخن میگوید. آیا با این چند کلمه میتوان از «آزادی» این گمگشتهی دورانها سخن گفت؟!!! و یا باید سالها منزل به منزل و کوی به کوی به دنبال آزادی این زیباترین روحانیتِ درون خود، به جستجو پرداخت شاید که رُخ بنماید و در آن صورت است که معنای سالهای سال اشک برای آزادمردان و آزادزنانِ کربلا به معنا مینشیند و ندای حسین«علیهالسلام» به گوش ما، آری! به گوشِ ما ابوسفیانها خواهد رسید که: «يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم» ای پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید و نگران ابدیت خود نیستید، لااقل در دنیای خود آزاد باشید. آیا آن وقتی که ما رعایت حقوق افراد را نمیکنیم و نگران دیانت و ابدیت خود نیستیم، لااقل به خاطر آزادی، آری! فقط به خاطر آزادی حاضریم حریمِ انسانیت انسانها را حفظ کنیم؟ تا لااقل گوشهایمان از پیام مولایمان حسین«علیهالسلام» خالی نباشد؟ بنده تنها راه را برای چشیدن نور آزادی، رجوع جدّی به دین و دینداری میدانم به شرطی که دینداری خود را بازخوانی کنیم. ما در کانون یک بحران بزرگ و جهان جدیدی از تاریخ خود هستیم که باید آزاداندیشی را به تاریخ خود برگردانیم و این با پاسداشتن ذاتِ آزادی ممکن است و عبور از آزادیهای تصنعی که بیبند و باری را بهبار آورده است؛ و از این طریق آن نوع آزادی که همهی اندیشمندانِ جهان بشری چه در غرب و چه در جهان اسلام بر آن تأکید داشتند را ربوده است. تا آنجا که امام الموحدین«علیهالسلام» به مالک اشتر در مورد کسانیکه متدیّن به اسلام نیستند، میفرمایند: اگر در دیانت با تو، یکی نیستند در آفرینش با تو برابرند. و از این طریق حضرت راهِ رعایت حقوق و آزادی را برای بشریت میگشایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اعتقاد جنّیان به دیگر ادیان اطلاعی ندارم، تنها میدانم که حضرت آیت اللّه حسنزاده فرموده بودند که یکی از جنّیان گفته است در بین جنّیان مسلمان، شیعه و سنی نداریم، بلکه همه شیعهاند زیرا کسانی در بین ما هنوز هستند که در واقعهی غدیر حاضر بودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بواطنِ احکام الهی بسیار عمیقتر از آن است که تفکر فلسفی بتواند بدان دست یابد. شاید شعور عرفانی با نگاه همهجانبهی خود، کلّیتی از جایگاه آن احکام درک کند و حکم شریعت را تصدیق نماید. آنچه که منجر میشود گفته شود قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند، بدان معنا است که هراندازه عقل، اوج بگیرد بهتر حکم خدا را تصدیق میکند و هر اندازه قلب، مصفّا شود، بهتر جایگاه احکام الهی را احساس میکند و با کوچکترین عمل، بیشترین بهره را میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بزرگانِ این راه میفرمایند ما با چندبار توبه بالاخره شیطان را ناامید کردیم، پس نباید فکر کنید این تنها قصهی شما است که میفرمایید سؤال و جواب را روی سایت نگذاریم چیزی هم در سؤال ندیدم که به شخص خاصی اشاره داشته باشد و موجب شناسایی او شود! اما اینکه میگویید میترسید دوباره سیر دینداری خود شروع کنید زیرا از زمینخوردن دوبارهی آن میترسید، اینطور نیست. آری صورت آن گناه در ذهن شما هنوز هست و گاه و بیگاه خود را نشان میدهد و طاقت را از شما میگیرد ولی قدرت ماندن ندارد زیرا صورت اُنس با خدا در شما از آن قویتر است و بر آن غلبه میکند. مشکل این است که در این وسط شیطان به میدان میآید تا ما را مأیوس کند که «فایده ندارد اگر دوباره شروع کنید باز آن گناه برمیگردد»، در حالیکه اینطور نیست زیرا اگر صورت آن گناه که در گوشهی ذهن شما هست دوباره برگردد با قوت بیشتر و با سرعت بیشتر آن را در اسرع وقت رفع میکنید تا آنجایی که پس از مدتی دیگر آن صورت، قدرتِ عمل ندارد و از بین میرود. توسل به معصومین«علیهمالسلام» که جانشان از صورت هر گناهی پاک است کارساز است، از طرفی خود را در شرایط ارتباط با آن گناه قرار ندهید. موفق باشید
