باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود به میدانی که شریعت و تدبّر در قرآن در مقابل ما قرار میدهد ما را به جامعیتِ استعدادها میرساند و اشاراتی را در مقابل ما میگذارد که با پیروی از آن اشارات، استعدادهای نهفتهی ما نیز به فعلیتِ خود نزدیک میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قاعدهی زندگی در کنار همدیگر، رعایت حقوق یکدیگر میباشد. شاید اگر از طریق یک نامهی دوستانه تذکر داده شود که رعایت حقوق دیگران شرطِ بلوغ انسانِ اجتماعی است؛ بد نباشد. موفق باشید
با سلام: ببخشید جامعه سازی طبق قاعده، قبل از تمدن سازی باید صورت بگیرد. یعنی آن جامعه تراز که شکل گرفت، تمدن را تشکیل میدهند؟! ولی الان در مبحث تمدن سازی شاید گفتمان داشته باشیم اما در حوزه جامعه سازی (مباحث اجتماعی)، بسیار کم کار شده! (شاید ما از این فیوضات محرومیم)! اگر ممکن هست منبعی برای گفتمان اجتماعی که در پیش رو باید داشته باشیم معرفی بفرمایید. ممنونم با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با رجوع به کتاب « شیعه و تمدنزایی» معلوم شود چشماندازی که در مقابل ما از طریق حرکت توحیدی انقلاب اسلامی پیش آمده، آرامآرام و طی فرآیندی تاریخی ما به جامعه همطراز تمدن اسلامی نزدیک خواهیم شد. معلوم است که در این مسیر موانع تاریخی متعددی در پیش داریم. زیباییِ کار در آن است که هر اندازه همّت کنیم، نتیجه میگیریم به همان معنایی که فرمود: «رنج، راحت شد چو شد مطلب بزرگ/ گَردِ گَله توتیای چشم گرگ». موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: می بخشید شما سیر مطالعاتی آثار استاد مطهری را بیشتر تاکید می فرمایید یا سایرین از جمله خود شما بزرگوار را؟ با تشکر و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با تأمّل در آثار عالم فرهیخته و سرزنده نسبت به مسائل اجتماع یعنی شهید مطهری بسیار جهت انضباط ذهنی و عقلی در دین مفید خواهد بود نهایتش اگر سری هم به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن بزنید؛ بهتر میتوانید با آثار آن عالم بزرگوار رابطه برقرار کنید. موفق باشید
سلام علیکم و خدا قوت: ۱: به نظر شما مقدمات و پیش نیاز های فهم و خواندن کتاب هایی مثل اصول و مبانی عرفان نظری آیت الله یزدان پناه و فصوص الحکم و امثالهم چیست؟ ۲. آیا بطور معمول و برای عموم افراد بدون خواندن فلسفه نمیتوان کتب مذکور را فهمید؟ (ممنون میشم درباره مقدمات کتب مذکور راهنمایی بفرمایید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده «حکمت متعالیه» جناب ملاصدرا بسیار در فهم کتابهای مذکور کمک میکند و به همین جهت گفتهاند «اسفار» جناب ملاصدرا، شرح «فصوص الحکم» ابن عربی است. موفق باشید
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: آیا بر اساس این دو آیه از قرآن که می فرماید «الذی خلق فسوی» و «الذی قدر فهدی» نمیتوان نتیجه گرفت نظر جناب شیخ الرئیس که عالم، موجودی است که وجود دارد، و نه وجودی که این چنین موجودیت یافته است، صحیح میباشد؟ اگر طبق آیه خداوند خلق کرده و سپس هماهنگی بخشیده و یا تقدیر و اندازه گیری کرده و سپس هدایت کرده پس نظر جناب صدرا مبتنی بر نحوه وجود غلط و نظر جناب شیخ صحیح میباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در آیه «الّذی خلق فسوّی» هم نظر در حضور خداوند است که به مخلوقات «وجود» میدهد. و جناب شیخالرئیس هم از این جهت منکر اصالت وجود نیست. آقای دکتر غلامحسین دینانی با اشاره به کلام مشهور ابن سینا که میفرماید: «ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها» گوید: این کلام نشان دهنده این است که وی معتقد به اصالت وجود بوده است؛ اگرچه آن را به صراحت اعلام نکرده است. موفق باشید.
سلام استاد پیرو سوال ۳۱۹۰۳ ممکنه کمی هنر گشودگی رو باز بفرمایید چاره کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد بنا شد در نگاه عرفان اسلامی افق حضور برایتان گشوده شود. پس باید در آن مسیر قدم بگذارید. موفق باشید
سلام استاد: سوال۱. در قرآن آمده که همه موجودات در آسمان و زمین تسبیح خدای مهربان می گویند. تازگی به فکر افتادم که با این وجود هوا و اکسیژنی هم که نفس می کشم ذکر خدا می گه، درسته؟ همه ذرات ریز و درشت تسبیح می گویند. درسته؟ خیلی دوست دارم دید توحیدی به همه چیز داشته باشم. راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام عالم از نظر وجودی و در تکوین خود متوجه خالق خود هستند و با نظر تکوینی به خالق خود، تسبیحگوی او میباشند. در این مورد خوب است بعد از مباحث «معرفت نفس» از «برهان صدیقین» کار را شروع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده هم سعی میکنم نسبت به نگاه متفکران جهان غرب بیگانه نباشم. ولی امید است به هر صورت هر تصمیمی که گرفتهاید افقی باشد برای حضور بهتر جنابعالی در جهانی که بشر امروز در آن بسر میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه دعا در دل اقدامات ما نقشآفرین است. شاید بتوان گفت با دعا و انس با خدا، چنین افرادی آنچنان وسعت روحی پیدا میکنند که دیگر گرفتار چنین مشکلاتی نسبت به ظاهر خود نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مطالعه عمیق و ورزش نظر کنید. در این راستا شخصیت جنابعالی خود به خود شخصیتی میشود که میتواند نقشآفرین باشد. در مورد سیر مطالعاتی سایت هم خوب است که فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در این موارد باید نکتهای که مورد سؤالتان هست را مطرح بفرمایید وگرنه ما مجبور هستیم با خواندن چنین متون طولانی از جوابدادن به بقیه سؤالهای کاربران محترم باز بمانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به همین جهت بعد از آنکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن میفرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایینترین پایینها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش میآید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایینترین پایینها کرده است؟ عجیب است که میفرماید خودمان آنها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همهی عالم و همهی تاریخ. اینکه ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که میخواست ما در همهی عوالم حاضر باشیم؟
حتماً دربارهی چهار منزل عرفانی فکر کردهاید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» میباشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا میکند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا اینجا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعهی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ میباشد، پیامبر میآید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل میکند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم چه میگذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشهای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختیها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربهی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل میشود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در هر دو حال باید انسان به خودش نظر کند که عباداتش برایش به جای حضور قلب، صرفاً عادت نشود. از آن طرف اگر در ابتدای امر چندان حضور قلب برای او نیست، این را نباید حمل بر عادت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتهی خوبی اشاره میفرمایید. آری! در این رابطه بحث مواجهه با جهان مدرن در میان است. به نظر بنده کتاب «حوالت تاریخی عقل تکنیکی و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی» میتواند شروعی جهت امر فوق باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است با جناب حاج آقا نظری به شمارهی 09136032342 تماس فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با ورود به فلسفهی صدرایی و چشیدن آن، موارد بعدی که فلسفههای مضاف نامیده میشود، با چنین زیربنایی بهترین جواب را به ما خواهد داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده برای خودم چنین تصوری ندارم که نیاز به مطالعه و گوشسپردن به سخنان اهل اندیشه نداشته باشم. نمیدانم آن رفیق شما به چه چیز رسیده است که خود را مستغنی میداند! آیا برای احساس حضور خود در عالم بی کرانه هم نیاز به مذکری نداریم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از صوت همان سورههایی که در سایت پیشنهاد شده، استفاده شود تا آرامآرام روح انس با قرآن شکل بگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در روایت داریم که نبیّ سخن خدا را میگیرد، ولی مأمور ابلاغ به بقیه نیست. ولی چنانچه آن نبیّ، رسول هم باشد مأمورِ رساندن سخنان خدا به مردم نیز میباشد. به همین جهت قرآن در وصف بعضی از پیامبران مثل حضرت موسی «علیهالسلام» میفرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا» ولی در مورد مثلاً حضرت یحیی میفرماید: وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ (۳۹/ آلعمران). ۲. منظورِ رسول، در جملههای عرفانی مثل آنکه میگوییم فلانی که آن تذکر را به ما داد، خدا فرستاده بود. این غیر از بحثی است که در نکتهی قبل مطرح شد. ۳. نه. رسولی که منظور در قسمت اول مطرح شد، حتماً نبیّ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس مثلاً از سرنوشت صدام عبرت بگیرد، نسبت به قواعد عالم بصیر میشود و چنین انسانی اهلِ فهم است و فهم، خود انسان را نسبت به قواعد عالَم، عالِم میکند. ۲. در هر حال آنچه انسان از طریق قلب احساس میکند را میتواند با اشاره برای دیگران متذکر شود. ۳. بحث حافظه اینجا، به آن معنا است که خداوند کمک میکند تا به آنچه ایمان داریم برایمان بماند چون در این دعا میخواهید خداوند در قلب شما نور و بصر و فهم و علم ایجاد کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. دکارت منشأ سوبژهشدنِ عالَم شد از آن جهت که گفت من فکر میکنم پس هستم. یعنی بودن انسان را محدود به فکرکردن نمود و عملاً انسان را از اگزیستانسِ خود محروم کرد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. ای که می پرسی نشان عشق چیست / عشق چیزی جز ظهور مهر نیست / عشق یعنی مشکلی آسان کنی / دردی از در مانده ای درمان کنی / در میان این همه غوغا و شر/ عشق یعنی کاهش رنج بشر / عشق یعنی گل به جای خار باش / پل به جای این همه دیوار باش / عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر/ واگذاری آب را، بر تشنه تر / عشق یعنی دشت گل کاری شده / در کویری چشمه ای جاری شده / عشق یعنی ترش را شیرین کنی / عشق یعنی نیش را نوشین کنی / هر کجا عشق آید و ساکن شود هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود. با عرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم، استاد طاهرزاده. آنچه از جان بر آید و می کشاند انسان را به سمت معنا ها و زندگی ای که؛ دور است از روزمرگی ها و عادات و نیهلیسم و پوچی ها، «عشق» است. عشق حقیقی به او و اسماء او و جلوه های او، حال اینکه میطلبد جان، جانان را و اینکه پرشور تر و شدیدتر و متحدتر شود این عشق ... استاد به نظر شما با توجه به تاریخی که در آن قرار گرفته ایم و نسبت به اقتضاهای زمانه مان چگونه عشق به خود وجود و عشق به اسماء او همچون امام زمان (عج) و حضرت امام (ره) و حضرت آقا و دیگر آینه ها را میتوان در یگانگی و شدیدتر احساس کرد؟ چگونه حاضر باشیم همچون حاضر بودن شهدا در دفاع مقدس و آن دیدن و به تماشا نشستن همچون آقا مهدی باکری؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در ابتدای امر متوجه مسئله خود و مسائل زمانهای که در آن بهسر میبریم، بشویم و آن راه و شخصی که متذکر مسیر ما نسبت به حقیقت زمانه میشود و عبور از ظلمات زمانه را مینمایاند؛ پیدا کرد تا «عشق» به معنای امروزین آن در بستر ایمان به ظهور آید. عشقی که زیر سایه ولایت الهی مقابل با استکبار را در ما آنچنان شورانگیز میکند که جنابعالی متذکر آن در شهیدی همچون شهید مهدی باکری شدید. آری! عشق در امروز یعنی مبارزه با ظلمی که به مردم مستضعف میشود. و این غیر از عشقهای فانتزی است که متأسفانه نام عشق به خود گرفته است ولی هرچه هست عشق نیست. همانطور که نوشتید:
« عشق یعنی مشکلی آسان کنی / دردی از در مانده ای درمان کنی»
و این با روح حماسی مشکل است وگرنه یک حالت اخلاقیِ ساده میشود و آن «عشق» نیست. موفق باشید
با سلام:جناب استاد طاهرزاده بنده از شما یک سوال مشخص دارم و آن این سوال می باشد که آیا شما یا شاید بهتر بخواهم بگویم مبنای شما موقعیتی را قابل تصور میداند که در آن فرض و موقعیت شما از نظام جمهوری اسلامی دل بریده باشید و آن را باطل بپندارید و حتی معارض آن شوید؟ در واقع آیا طرفداری شما از جمهوری اسلامی ابطال پذیر است؟ چه بشود یا چه پیش بیاید یا چه کسی در این نظام چه کار انجام بدهد یا چیزی بگوید شما حساب خود را نظام جدا خواهید کرد و آن را باطل خواهید پنداشت؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ذات اسلام توسط رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» به نور ربوبیت به بشریت عطا شد تا انسانهای حقطلب در مسیر انسانیت خود راه گشودهای در مقابل خود بیابند؛ ذیل اسلام و تشیع، انقلاب اسلامی راه هدایت بشر جدید است که به نور الهی بر قلب سالک واصلی همچون حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آمده است و در ذات خود تماماً راه توحید و مسیر سعادت بشریت است. و همانطور که اگر سقیفهای خواست حجابی شود برای نور اسلام، این تشیع است که متوجه میشود به جای عدول از اسلام، مسیر عدالت و معنویت اسلام را با علی «علیهالسلام» ادامه دهد؛ در این زمانه نیز تنها راه سعادت و نجات از پوچی و سرگردانی و سرخوردگی، راهی است که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» تحت عنوان انقلاب اسلامی در مقابل جهان استکباری جلو راه بشر امروز گشوده است و هنر ما آن است که مواظب باشیم سقیفهسازانِ این انقلاب نیز ما را از اصل آن که ذیل ولایت حضرت امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» است، جدا نکنند و با فریبهای پایگاههای دروغپراکنی جبهه کفر و استکبار، صحنه را به غلط تفسیر کنند. البته از این نباید غفلت کرد که برای حقّانیت یک جبهه همین بس که دشمنانی این اندازه فاسد و کذّاب دارد، موفق باشید
سلام استاد گرامی: روز معلم و عید فطر را خدمت شما تبریک می گویم. و خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون. در مورد حقیقت دعا و سینما لطفا بفرمایید. از آنجایی که حقیقت انسان طلب است. دعا که خود، داستانِ وجود است در قوس صعود، و حالات دعا که خود سفری است در عبور از اعتباریات و رسیدن به معرفتِ حقیقت، چگونه قصه ی انقلاب اسلامی را رقم زده است؟ دعا نحوه ی نگاه انسان را به بودنش تغییر می دهد و بودنی در عین ربط به حضرت حق تجلی می کند. و این نکته، ظرائفی را در امکان فیلمنامه نویسی ایجاد می کند تا بتواند بر بنیان دعاهای معصومین ساختاری از وجود بیابد. از طرفی فیلمنامه نویس که می خواهد بنیاد حضور انسان را در زندگی بیابد، می تواند نوع شخصیت پردازی را در نسبت با حضرت حق تعریف کند و صحنه های سینمایی را بر بنیان گام های دعا تطبیق دهد. برای مثال اینکه خطاکاران طلب بخشش دارند و اطاعت کنندگان طلب کمک و یا در مناجات های پانزده گانه، مناجات توبه کنندگان، شکرگزاران، اطاعت کنندگان، توسل کنندگان و ... هرکدام اشاره به صورتِ زندگی و بودنی دارد که به همان نحوه از حضور و مناجات منجر می شود. و تمام شخصیت های داستان در موقعیتی که هستند نحوه ایی از بودن، در نسبت با حضرت حق را در خود دارند. در هر صورت اسرار دعا و سفری که برای خواننده رقم میزند قصه ایی است که انسان در طلب تجربه ی آن است. وقتی دعا در انسان محقق شود، قصه ی فطرت است که شدّت می یابد و تجربه ایی از بودن رقم میخورد. و چقدر زیبا می توان داستان زندگی بشر عصر توبه و نیازش را در دعای توبه امام سجاد ( ع) شاهد بود؛ از طرفی در همین دعا اشاره می شود؛ حکایات لسان، لحظات نگاه و خطورات قلب، محبت الهی را در انسان می تواند زایل کند. در بیان تصویر سینمایی و نوع وجودی آن اینگونه محبت الهی جایگاه می یابد. که توجه تصویرسازان را فرا میخواند. و این چنین دعای همیشگی امام خمینی «اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ» ، و یا دعای همیشگی شهید سلیمانی «رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا»، قصه ی بودن هایی که فراتر از بودن ست به وسعتِ «هست» را رقم میزند. بر طبق فرمایش امیر المومنین، خدا كليد گنجينه هاي خود را با دعا در دست بنده اش قرارداده است، و این چنین نحوه ی حضور رزمنده ها و بسیجی ها در شب های حمله و دعاهایی که تحقق وجودی می یابند تجربه میشود. و اگر قصه ها خالی از دعاست، خالی از شخصیت های حقیقی است و خالی از سفر، بلکه به دور خود چرخیدن است. خیلی ممنون
سمه تعالی: سلام علیکم: آری! «اگر قصه ها خالی از دعاست، خالی از شخصیت های حقیقی است». و از آن مهمتر امیدواریِ رزمندگان و رهبر معظم انقلاب است که این روشنترین شکلِ دعا در حرکات و گفتار آنها میباشد. زیرا به صحنهآمدن در عین امیدواری به مدد الهی، حکایت از روحی میکند که در عمل نیز در حال دعا میباشد و شخصیتهای قصه با چنین روحیههایی دنیایی از امید را مقابل انسان میگشایند، امیدی که حاصل از دعاهای آنها است در تنهاییهایشان؛ و به گفته شما تجربههای رقمخورده در نیایشها. بیحساب نیست که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان با دانشجویان در رابطه با امید نسبت به آینده فرمودند: «البتّه بعضی از نسلهای گذشته شما اینجا کم آوردند، در این مورد کم آوردند و دچار خطا شدند؛ یعنی آنجایی که نبایستی مأیوس بشوند، نباید ناامید بشوند، ناامید شدند، و این ناامیدی آنها را از میدان خارج کرد، و بعضیهایشان هم بدجوری خارج شدند! حالا بعضیها فقط خارج شدند امّا بعضیها علاوه بر خارج شدن از میدان مبارزه انقلابی، همصدای با دیگران هم شدند. خب پس این توصیه اوّل من: مواظب باشید به افق پشت نکنید، به قلّه پشت نکنید، همیشه به سمت قلّه و به سمت افق روشن حرکت کنید.»
دعا، حقیقتاً داستان وجود آدمی است تا با بیکرانه وجود خود در عین فقر ذاتیاش، به بیکرانه حضور حضرت حق در عین غنای ذاتیاش متصل گردد و ما در داستان و سینما نمیتوانیم از این امر مهم غفلت کنیم. موفق باشید
