بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32659

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید برای فهم عمیق و کامل کتب امام خمینی، مخصوصا کتاب مصباح‌الهدایه، چه مقدماتی لازم است و چگونه می‌توانم آنها را یاد بگیرم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها إن‌شاءالله مقدمات خوبی جهت آن امر می‌باشد. کتاب‌های مذکور همراه با شرح صوتی آن‌ها در سایت هست. موفق باشید

31712
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد گرامی و ضمن تشکر فراوان: اگر حضور در اربعین امام حسین علیه السلام را زمینه ایی برای صدور تفکر انقلاب اسلامی در عصر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بدانیم آیا می توان این دوری که با کرونا ایجاد شده را فرصتی بدانیم برای عمق دادن معرفت توحیدی خود و جامعه مان برای نقش آفرینی و تحقق تمدن نوین اسلامی و به عبارتی دیگر عدم آن نگاه توحیدی ناب محمدی (صلوات الله علیه) را مانع نقش آفرینی درست در زمانه خود و عدم حضور در میدان اربعینی بدانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نگاه توحیدی گویا حضوری دیگر در مقابل ما گشوده شده تا در دل آنچه با رخداد اربعینیِ این سال‌ها پیش آمد با حضور و گشایشی گسترده‌تر بین خود ولی با روحی اربعینی حاضر شویم و همین نسبت را إن‌شاءالله با مردم جهان شکل دهیم. موفق باشید

31646
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال قبل آیه مبارکه نفرموده است که روح را در او دمیدم بلکه فرموده از روحم در او دمیدم و این دو متفاوت است. مطلب بعد همچنان نطق زمین، حیوان و نفوس ناطقه فلکیه بی پاسخ ماند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» نکاتی در این مورد مطرح شده است که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

 - قرآن در مورد روح انسان مى گويد: «فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ‏ روُحى‏ ...... (۷۲/ ص) يعنى چون بدنش را آماده كردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.

از اين آيه نتيجه مى گيريم كه: الف- انسان «از روح خداست» و نه «روح خدا». چون فرمود: «مِنْ روُحي» و نفرمود: «روُحي»، يعنى روح انسان صورت نازله اى از روح خداست.

ب- روح، مخلوقى است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتى از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مى فرمايد: «ينَزِّلُ الْمَلائِكَة بِالرُّوحِ مِنْ امْرِه» (۲/ نحل) يعنى خداوند ملائكه را به كمك روحى كه از «امر» خداست نازل مى كند. بنابراين نبايد براى خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعنى خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكى از مخلوقات معرفى مى كند و مى فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين كه مى فرمايد: از روح خودم؛ يعنى روحى كه يكى از مخلوقات من است، ولى چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:

اولًا: ملائكه به كمك روح نازل مى شوند، يعنى روح اصل است و ملائكه تجلى آن روح هستند.

ثانياً: روح از «امر» الهى است و مقامش مقام‏ «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّماامْرُهُ اذا ارادَ شَيئاً انْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»، يعنى: ( «امر» خدا آن است كه چون‏ اراده كند چيزى را ايجاد كند، مى گويد بشو، و مى شود). پس روح كه از امرالهى است، نظام مادى و تركيبى و تدريجى ندارد.

ثالثاً: اصل اساسى انسان همين روح است كه فوق ملائكه است و جلوه مستقيم حق است و حامل همه اسماء و صفات الهى و همان وجه الله است و خليفه او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بى واسطه حق است، جامع همه كمالات الهى است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصى از حق را ظاهر مى كنند، به طورى كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكى مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولى مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهى است، منتهى به ايجاد حق موجود است و از خود وجودى ندارد.

رابعاً: اين سوى دنيايى انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوى انسان، روح است و مقام قرب بى واسطه، و لذا انسان ها از جهت روح خود به خدا نزديك اند، ولى به واسطه جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايى خواهد شد.

3- آخرين و پايين ترين مرتبه و منزل روح، جاى گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه‏[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاى مى گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلى اش خبرى نيست. به طورى كه در اين حالت فراموش مى كند اصل و منزل اصلى اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل يافته روح است. و نبايد فراموش كرد كه وقتى موجودى يا حقيقتى در مرتبه پايين ترى تنزّل مى كند، مرتبه اصلى و صورت اوليه آن به جاى خود محفوظ است، و در عين اينكه همان موجود و يا همان حقيقت در مرتبه اصلى خود بوده و صورت اصلى خود را دارد، در صورت پايين تر و در مرتبه پايين ترى هم تجلّى مى كند و صورت بعدى هم در حقيقت جلوه اى از صورت اصلى آن حقيقت است. در مراتب طولى تجلّيات يك موجود، هر اندازه كه پايين تر بياييم، به همان اندازه چهره اصلى و صورت اوليه موجود را ضعيف تر و محدودتر خواهيم يافت و به عكس آن، در رجوع و برگشت، در اوايل مراتب طولى، چهره اصلى و صورت اوليه موجود را كمى روشن خواهيم يافت و هراندازه بالاتر برويم، چهره اصلى موجود را بيش از پيش يافته و با آن بيشتر آشنا خواهيم شد و اگر همه مراتب تجلّى را پشت سر بگذاريم، با چهره اصلى اش روبه رو خواهيم شد.

حال آيا متوجّه شدى يعنى چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلى خود، در مراتب نازله خود محدود و محجوب شده تا مرحله اى كه در واقع از آن حقيقت خبرى نيست؟ و آيا معلوم شد يعنى چه كه انسان داراى دو چهره است، يكى چهره قدسى والهى و يكى هم چهره اسفل سافلى؛ كه در تنزّل به سوى اسفل سافل، از آن چهره اصلى نبريده و جدا نشده است. نفس انسان بين روح كه مخلوق بى واسطه حق است و جسم قرار دارد. يعنى نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهى را به صورت خاص و مبهم دارا است.

به وسيله نفس يا خيال، مقام عالى وجود و مقام دانى وجود به يكديگر مى پيوندد و در مرتبه نفس انسانى، نورانى و ظلمانى يكى مى شوند. پس به خودى خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالى است و نه دانى؛ نه روح است و نه جسم، ولى ممكن است در ظلمات دنياى مادى سقوط كند و به مقامى دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا «صلواة الله عليه وآله» فرمود: «النّاسُ نِيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعنى مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواب اند و چون مُردند، بيدار مى شوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِينابِينى به سر مى برند، مگر اين كه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند. موفق باشید


[1] ( 1) ۲۵- تسويه يعنى متعادل شده و تصفيه يعنى از ناخالصى ها پاك گشته

31446

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز; ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام. بیانات ارزشمند جنابعالی را در برنامه سوره شنیدیم و فیض بردیم. منتهی در رابطه با یک نکته مزاحم جنابعالی شدم و وقت شریف شما را می گیرم و آن اینکه در دقایق پایانی سخنرانی شما شاهد یک شور ایمانی و یک شکفتگی بودم به گونه ای که احساس کردم سر تا پای وجود شما در یک قبضی افتاده و بغضی هست که به قول معروف در حال ترکیدن است ولی همچنان سخت سعی می کنید جلوی آن را بگیرید. و جنابعالی در آخر سخنرانی با آن جمله پایانی، اجمالا باب یک بحثی را باز کردید که شاید نیاز هست در چند جلسه به تفصیل در آید که: «ما امشب در شب عاشورا بنایمان آن است که در عهد حسینی باقی بمانیم زیر دریا خوش بود یا روی او * قهر او دلکش بود یا مهر او خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش * و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر حالا شما بفرمایید که ما شب عاشورا چطوری شهید بشیم تا اینکه دیگر بودنمان بودن حسینی بشود.» و اینکه گفتم باب یک بحثی باز شد این است که استاد عزیز ما، بفرمایید ما شب عاشورا و نه فقط شب عاشورا که «کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا» چطوری شهید بشویم تا اینکه دیگر بودنمان بودن حسینی بشود؟ التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی عزیز امروز راهی در مقابل ما گشوده است که هرکجا که باشیم حتی در ساده‌ترین نوعِ زندگی در گوشه گوشه این کشور، می‌توانیم با روحیه پاکبازی و سلحشوری، خود را در زمره بهترین انسان‌های روزگار قرار دهیم. موفق باشید

31267

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: ۱. استاد در اطرافم سادات فقیر زیاد می‌شناسم ولی اینکه یکی همش بهشون کمک کنه و پول بهشون بده بعضیشون را طوری کرده که یادگرفتن به دیگران بگن بدهید. نمی‌دانم شاید باید براشون ساختاری ایجاد بشه. استاد اصلا تو طلبه ها اینطورکه میدونن شهریه هاشون فرق داره ولی بین مردم از خیلی قدیم به قول دوستی می‌گفت در طول سال سیدها ارزش ندارن ولی عید غدیر همه توقع دارن اینا عیدی بدن البته از کرامتشون بعضی اینطور نبود شاید ما اینقدر که ولی به نظرم یه چیزی باید باشه نمیدونم مردم عادی که خیلی احکام بلد نیستن باید چکارکرد؟ بخصوص اینکه گاه همینطور هم با هم ارتباط دارن و پیچ پیچیه استاد دیگه بدتر اینکه یه عده همون خمس و... شون را هم میدن جایی که نباید. ۲. استاد جاهایی دارم می‌بینم اصلا مردم نمیپرسن این پول که دارن میدن زیر نظر کدوم آخوند یا فردیه و مردم چنین پول میدن
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. تا زمانی که رابطه فرهنگی عمیقی بین مردم و معارف دینی به روشی شیرین و صمیمی برقرار نشود، عموماً انسان‌ها با توهّمات خود کار می‌کنند. موفق باشید

31188
متن پرسش
www.islamquest.net سلام آقای محترم پرسش شما با مضمون ذیل دریافت شد. پاسخ این پرسش پس از تهیه به همین آدرس ارسال خواهد شد. سلام و روز بخیر. ببخشید یک سوال داشتم تقریبا در گروه عرفان قرار میگیره. من خیلی به عرفا و اهل سلوک ارادت دارم چند روز پیش یه شبهه ای رو دیدم که خیلی ذهنم رو مشغول کرده، متن رو می‌فرستم بعد سوالاتی رو مطرح می‌کنم: نخستین روشها، از سوی سالکان و عارفان بزرگ در پایان سده ‏های میانه بیان شد. آنها توجه خود را روی یک هدف یا موضوع پر از احساس و عواطف، مانند شمایلی مقدس، شیئی متبرک، تصویرهایی ذهنی مانند آتش جهنم، لذتهای بهشت، شکنجه ‏ها و عذابهای زمینی یا شهیدان و قربانیان مقدس، … و یا با بازتولید و تکرار عبادت و نیایش و مناجات و ادعیه متمرکز می ‏کردند و سپس، در بخش آهیانه‏ ای نیمکره ‏ی راستِ مغزِ خود، پیغامهایی بصری دریافت می ‏کردند که «به نظرشان» می ‏رسید «از بیرون» می ‏آید، این پیامها با «یادمانده ‏های»‏ ذخیره شده در داخل بخشهای مختلف قشر بصری مغز که در زیر لوبهای گیجگاهی و پسِ سری قرار دارند ترکیب می ‏شود. تصویرهای واقعی با بیدار کردن تصویرهای حک شده در حافظه، به شکلی غیرمستقیم، فعالیت «هیپوکامپ راست» را افزایش می ‏دهد، و از طریق پیوندهای متوقف‏ کننده، به تدریج لوب گیجگاهی راست را، با تحریک کردن هسته ‏های هیپوتالاموس (که از دور ، قلب و ششها را کنترل می ‏کند) از کار می ‏اندازد. سپس بخشی از «حس تشخیص جهت» از دست می ‏رود که فرد حس می ‏کند در فضایی بی ‏پایان قرار دارد و آهنگ ضربان قلب و تنفسش آرام شده است. اگر مدیتیشن موثر باشد، همه ‏ی تعادلهای نوروفیزیولوژیک در یک آن به پایان می ‏رسد. لوب چپ مغز که مسئول قطع ارتباط میان «خود» و «دیگری» است، به نوبه ‏ی خود از کار می ‏افتد. در این مرحله فرد، به حالت خوشنودی و رضایت خاطر و خلسه ‏ی مطلق، وضعیتی که نوروفیزیولوژیستها آن را «هستی واحد مطلق» و دیگران آن را «نیروانا» یا «فنا» می ‏نامند می ‏رسد. سوالم اینه که چه فرق هوایی این حالات با حالات عصبی گفته شده داره؟ فکر می‌کنم حتما تفاوت هایی حتی از نظر همون اعصاب و روان داره که ممنون میشم راهنماییم کنین و آیا اساسا میشه این حالات تاثیر گرفته این اینها باشه؟ البته خودم فکر می‌کنم نمیتونه چون مفاهیم بزرگی رو عرفا میبینن و میگن، مثل ابن عربی و... ممنونم از شما. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با این مسائل در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» عرایضی شده است مبتنی بر آن‌که ابزارهای جسمانی بدن، محل ظهور قوای نفس ناطقه‌اند و نباید آن‌ها را به جای نفس ناطقه قلمداد نمود. موفق باشید

30947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: طاعاتتون قبول. نظرتون راجع به کتاب مژده ظهور و آقای سید سلیمان تنکابنی و سایت آخرالزمان که مطالب ایشون رو مینویسه و یه سری پیش بینی هایی بر پایه نجوم دارن چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده می‌توان مطلب را طور دیگری دید. مژده ظهور همین انقلاب اسلامی است با رهبری نایب حضرت. و در همین مسیر است که به لطف الهی آرام‌آرام شرایط ظهور حضرت فراهم می‌شود و ان شاءالله چشم‌مان منوّر به نور حضرت می‌گردد. موفق باشید

30693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: طی جوابی که استاد گرامی به سوال شماره 30648 در پاسخ 30678 فرمودند مطلب تخصصی تر از آن است که طی سوال و جواب پاسخ دادن شود. جهت فهم این مطلب به کدام آثار شما یا منابع دیگر رجوع کنیم؟ یا اصلا احدی به این موارد نپرداخته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این امور نیستم. موفق باشید

30505
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: این حقیر به اتفاق خادمان قرارگاه مردمی شهید ردانی پور، قریب به یک هفته است که جهت خدمت رسانی وارد شهرستان سی‌سخت شده ایم. این شهرستان به دلیل موقعیت جغرافیایی خوب دارای جاذبه های توریستی و گردشگری می باشد و همین موضوع سبب شده که عده ای با نظر به توریستی بودن این شهر سطح تمکن مردم را در حد عالی تصور کرده و از امداد رسانی به اقشار با سطح تمکن پایین نیز امتناع ورزند. در صورتی که با تحقیق و بررسی متوجه شدیم زندگی و اشتغال همه ی سطوح زندگی در این شهرستان تحت تاثیر قرارگرفته است. لازم به ذکر است که قریب به ۱۰۰۰ واحد مسکونی بر اثر زلزله تخریب ۱۰۰ درصد و ۱۵۰۰ خانه نیاز به تعمیرات اساسی پیدا کرده اند. از محضر جنابعالی خواستارم نظر خود را در این زمینه مطرح بفرمایید. از لطف شما سپاس گذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال مصیبت سنگینی به هموطنان عزیز ما وارد شده و در کمک‌رسانی به آن‌ها هرگز نباید کوتاهی کرد. جناب حاج آقا لادانی نگران بودند که نسبت به این مردم کوتاهی شود. إن‌شاءالله هرکس هر اندازه از دستش برمی‌آید در این کار خیر که با ایثار خود وارد تاریخی می‌شود که شهدا در آن تاریخ ورود کرده‌اند، کوتاهی نکنند. موفق باشید  

30462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: استاد من در محلی از تهران زندگی می‌کنم که تا دو سال پیش محل اروم و قشنگی بود، خونه ها هنوز خیلی آپارتمان نشده بودن، اما الان پر شده از آپارتمان های زشت، که توی خونه ها اثری از نور خورشید نیست، انقدر که ساختمونا نزدیک به هم هستن، دلم نمیخواد برم بیرون چون چهره ی شهرم خیلی زشت شده، وقتی به این وضعیت نگاه می‌کنم واقعا دلم میگیره، به مردمی که همش دنبال بیشتر کردن طبقات خونشون هستن، زندگی چقدر زشت شده این روزا، استاد امیدی هست که در سال های آینده واقعا از این وضعیت مدرنیته خلاص بشیم؟ تا کی قراره این زندگی ماشینی جلو بره آخه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید فعلاً گرفتار چنین تنگناهایی هستیم. ولی به نظر می‌آید لااقل از جهان درونی خود که جهان گشوده‌‌ای می‌تواند باشد، غفلت نکنیم. موفق باشید

30425

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در ادامه سوال 30401 اگر سوال کننده بپرسد قیامت این زمین کی می‌شود و یا بپرسد قوه های زمین که به فعل تبدیل می‌شود آیا باز هم این سوال معنی ندارد؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جواب همان جواب سؤال شماره‌ی 30401 است. موفق باشید

30419
متن پرسش
سلام: در ارتباط با سوال ۳۰۳۹۲ راجع به قرض الحسنه فرمودین: قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. مطابق بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله و طرح کلی مراحل انقلاب اسلامی در سال ۷۹ و نیز در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مراحل خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی، حیات انقلاب اسلامی اکنون در مرحله تحقق دولت اسلامی و اداره امور جامعه بر اساس اسلام می باشد. آنجایی که مدل صحنه خودسازی محور را مخالفت با هوی نفس می دانیم در جهت تقرب الی الله همان هم در دولت سازی و جامعه سازی و تمدن سازی وجود دارد. آنجایی که شهادت و ایثار در جامعه محترم است پس در مسائل فردی نیز مناسبات باید بر اساس ایثار و احسان و مقاومت باشد. آنجایی که ساختارها و مدل اداره بانکی با توصیه ها و روش های خودسازی در تعارض است حداقل باید هشیارانه پیوست های جبرانی تضعیف هوی و تقویت تقوی تضعیف شاخص های تمدن غرب و تقویت شاخص های تمدن اسلامی را پیشنهاد و برقرار نمود و خردمندانه رفت به سمت رسیدن به مدل متناسب با جامعه تمدنی توحیدی و تحقق آن نه روش منفعت طلبانه را جولان داد. نمی شود محتوی الهی ولی شیوه اداره مبتنی بر هوی و منفعت طلبی خودخواهی باشد. آنجایی که خود سازی مبتنی بر تقوی و انگیزه های درونی می باشد ساختارها و نحوه مدیریت و برنامه های اداره جامعه نیز باید در مسیر و جهت اهداف عالیه الهی و تحقق آرمان های انقلاب اسلامی باشد روش اداره جنگ در دوران دفاع مقدس نیز تمدن ساز بود، بهترین فرماندهان با کمترین حقوق و حضور حداکثری بدون اجبار تا شهادت. روشی که هوی نفس در آن تقویت گردد و انگیزه های درونی و الهی در آن تضعیف می شود انسان ساز و تمدن ساز نیست در مقابل آن است. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست می‌فرمایید. آری! آن‌کس که تا این اندازه متوجه شده که برای تحقق جامعه‌ی اسلامی حقیقتاً باید در میدان ایثار قدم زد، یقیناً بهره‌ی زیادی همانند برکاتی که شهدا نصیب خود کردند از زندگی می‌برند. از آن طرف باز نباید از این موضوع غفلت کرد که برای تمدن‌سازی باید احوالات انسان‌های متوسط را هم در نظر گرفت که تا آن حدّ حاضرند در کار قرض‌الحسنه وارد شوند، که نفعی نبرند، نه آن‌که ضرر کنند. موفق باشید

29765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: متاسفانه هنوز پاسخی بابت سوالم با شماره سوال 29691 دریافت نکردم. محبت می‌کنید پاسخ اون سوال رو بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مواردی نیست که ما بتوانیم وارد شویم. اگر در مطالعه‌ی مباحث سؤالی برای عزیزان پیش آمد بفرمایند ما در حدّ توان جوابگو خواهیم بود. موفق باشید

29607

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم: بنده از دوران کودکی علاقه زیادی به نویسندگی داشته ام و خب فکر می‌کنم تا اندازه ای طبع آن را نیز دارم. چند وقتی است به این فکر می‌کنم که نوجوانان و جوانان ما با دیدن فیلم ها و انیمیشن ها و آثار غربی در حال ورود به عالَم غرب هستند و این استمرار پیدا می‌کند و ما نیز اصلا تغذیه مناسبی برای نسل جدید نداریم و ارائه نمی‌دهیم. البته کارهایی شده است، یا از لحاظ کیفی به درجه مطلوب نمی‌رسند و یا صرفا محتوای ظاهری اسلامی دارند و نه باطنی. اینجانب به این فکر می‌کنم که آیا بنده صلاحیت نوشتن فیلم نامه ی انیمیشن را دارم یا خیر؟ از کجا باید بدانم که ایده را حیف نمی‌کنم؟ آیا برای این‌کار باید درجات معرفت و عرفانی بالایی داشته باشم تا دست به قلم ببرم؟ دوستم که مباحث معرفت نفس را پیگیر است می‌گوید اگر وارد عالم نویسندگیِ فیلم نامه ای شوی، وارد عالم خیال شده ای و ممکن است قوه ی استدلالت ضعیف شود و به من توصیه می‌کند که رها کنم و به بقیه بسپارم. اما بنده درد این کار دارم. فکر ها و ایده های نابی (به دید خودم) به ذهنم خطور میکنه و بعضی وقت ها ایده را در حد یکی دو خط می‌نویسم تا فراموش نکنم. البته این ایده ها فقط در حوزه نویسندگی نیست بلکه بنده فکر می‌کنم که باید در هرجایی که کم گذاشته شده که می‌توانم و کار فکری و خلاق می‌طلبد می‌توانم ورود کنم. (منظورم ورود موثر است و نه هر کاری - نمی‌دانم منظور را رساندم یا نه) بنده مباحث انسان شناسی و مدرنیته را دنبال کردم و ادامه دارد. الحمدلله حال دلم خوب است ولی نمی‌دانم چه کنم. دلم برای جوانانی که از این معارف دورند می‌شکند. لطفا مرحمت کنید و به بنده بفرمایید این کار را انجام دهم یا خیر و چرا؟ خداوند شما رو برای ما حفظ کنه ان شاءالله و از اینکه وقت گذاشتید و خواندید سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع هر دو خوب است. هم با مباحث «انسان‌شناسی» و تدبّر در قرآن و هم با به میدان‌آرودنِ خیال، وجوه ملکوتی انسان قوت می‌گیرد. مگر به ما خبر نداده‌اند: «آن خیالاتی که دام اولیاست / عکس مه رویان بستان خداست». موفق باشید

29269

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: لطفا در مورد تقسیمات عقل متصل و منفصل بگید و اینکه چه کسی عقل را به متصل و منفصل تقسیم کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه در عقل فرد فردِ انسان‌هاست، عقل متصل است به اعتبار آن‌که متصل به عقل فعّال است. و عقل فعّال را می‌توان نسبت به عقل ما، عقل منفصل نامید. ۲. نمی‌دانم. موفق باشید

29056

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در مفاتیح داریم (این اذکار را به عنوان مثال عرض می کنم) که اگر مثلا ۵ تا صلوات بفرستید به این حاجت می رسید یا مثلا درجای دیگر که اگر ۱۰ تا بفرستید گناهانتان یخشیده می شود یا در جای دیگر که اگر ۳۰ تا بفرستی عاقبت بخیر می شوی و همین طور ذکر مشترک ولی تعداد مختلف، آیا می شود همان ۳۰ بار که بر فرض مثال برای عاقبت بخیری است را فرستاد، و آن دو عدد مختلف که برای اثر خاص مذکور است را هم شامل شود؟ یا باید هر کدام را جدا جدا انجام داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد زیرا «چون‌که صد آید نود هم پیش ماست» و از آن مهم‌تر «با کریمان کارها دشوار نیست». موفق باشید

28791

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
فایل های چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی یه جایی در رابطه با گروه اکنکار فرمایشاتی را داشتید که بسیار خوب است برای افرادی که در یه همچین گروه هایی گرفتار می شوند و حقیر یه پیشنهادی داشتم مبنی بر اینکه در سایت یک گزینه هم برای فرقه ها ایجاد کنید که نظراتتان را نسبت به فرقه های گوناگون بارگذاری کنند که هر کس خواست در رابطه با فرقه ای اطلاعاتی داشته باشد و بخواهد بداند که فلان فرقه چه مبنایی دارد و آیا با اسلام یکی است یا خیر، مطلع شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور جسته و گریخته در بین عرایض بنده نکاتی برای سایر فرقه‌ها هست. عمده آن است که بتوانیم حقیقت را برای مردم روشن کنیم تا خودشان متوجه شوند چگونه آن فرقه‌ها حجاب حقیقت می‌شوند. موفق باشید

28723

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد ارجمند: چند سالی است مادرم بیمار هستند. همسرم چون می بینند همسران برادرم در پرستاری کمک نمی دهند و فقط برای طلب مهریه و ارث پدریمان حاضر می شوند در رفتن و پرستاری کردنم اکراه داره و خیلی وقت ها هم اجازه نمیده تکلیف من چیست؟ اینکه تسلیم بشم؟ یا در طلب رضایت و اجازه او تلاش کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدمت به مادر در هر حال برکات خود را دارد. هنر انسان باید در جمعِ این دو وظیفه باشد که حقوق همسر نیز نادیده گرفته نشود. موفق باشید

28514

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر برای درمانِ شدتِ پرش حواس (تشتت افکار و خطورات) و عدم تمرکز و حافظه خوب چه راهکاری پیشنهاد می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید

27960

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم، سلام بر استاد عزیز: حقیر جوانی هستم که بحث مذهبی و انقلابی به صورت جوانه ای در من زد شده و گاهی اوقات دچار ذوق های خوب و نیت جالبی از لحاظ رشد معنوی و ایجاد ارزش برای انقلاب در من زده می‌شود اما پایدار نیست، در واقع من چند سالی هست که از فضای غیر فضای مذهبی وارد این بحث شدم و در حقیقت دچار یک سر درگمی هستم و نمی‌دونم در بین دغدغه ها که هر کدام مختلف است وارد کدام بشوم و در حال حاضر در این سن برای آن چه کنم؟ و طی روز معمولا حوصله ام سر می‌ره فکر و خیال زیاد می‌کنم مثلا به دغدغه ها، ولی عمل برنامه ریزه شده و حسابی ازم سر نمیزنه، علاقه به امام (ره) دارم و دوست دارم مثل ایشون بزرگ شوم و کار ارزش مند و ماندنی برای اسلام بکنم اما نمی‌دونم به اندازه خودم باید چه کنم که این محقق بشه؟! و از زندگی و از اینکه برای خدا زندگی می‌کنم لذت ببرم؟ چه کنم که از حال خارج شده و از لحاظ مبنایی و اعتقادی توجیه و مسلط بر راهم بشم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه اگر از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شروع بفرمایید و سپس سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید، راهی در امری که بنا دارید بیابید، پیش می‌آید. موفق باشید

27292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نزدیک سه ماه پیش پدرم برای یک عمل سرپایی به بیمارستان رفتند. رفتن ما به بیمارستان برای این عمل همانا و نزدیک ۴۰ روز بستری بودن پدرم در آی سیو و نهایتا فوت ایشان همانا. در این ۴۰ روز می توانم بگویم خداوند توفیق دعا کردن به شیوه های مختلف و ختم های مختلف را به ما عنایت کرد. به طرز عجیبی هر دعا یا مجلس مجربی می‌شنیدیم شرایط انجام آن فراهم می شد. شاید در عمرم هیچ گاه اینگونه با امید دعا نکردم و در این مدت آنقدر از نظر پزشکی امیدوار و ناامید شدیم که می‌توانم بگویم ترک خوردیم ولی باز از خدا ناامید نشدیم اما نشد. و حالا نمی‌دانم چطور توجیه کنم آن همه دعای مستجاب نشده را. اگر قرار نبود مستجاب شود چرا خدا خواست این همه با امید صدایش بزنیم؟ از نظر اعتقادی دچار مشکل شده ام. خیلی مواردی که در دین به صورت قطعی گفته شد خلافش را تجربه کردم. نه دعایم زیر قبه امام حسین (ع) مستجاب شد نه تربت امام حسین (ع) شفا داد نه دعای دل شکسته مستجاب شد نه دعای کسی که با امید و حسن ظن خدا را صدا زد مستجاب شد نه اندوه دل کسانی برطرف شد که حدیث کسا خواندن. هر بار به آن قسمت حدیث کسا می رسم که پیغمبر قسم می‌خورند با تمام امید می‌خوانم ولی بسیاری وقت ها نمی شود. در حال حاضر دیگر هرچه از احادیث و روایات می شنوم با خودم می‌گویم معلوم نیست بشود و دوباره تا خلافش اتفاق افتاد توجیهش می‌کنند. می خواستم سیر مطالعاتی را ادامه دهم ولی احساس می کنم این سوالات نمی گذارد رابطه من و خدا درست باشد. لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تقدیری مشخص در صحنه است، با دعا تغییر نمی‌کند ولی شرایط دعا فراهم می‌شود تا زمینه‌ی اُنس با خدا شکل بگیرد و آن مرحوم هم در سیر خود بهتر سیر کند. موفق باشید

27105
متن پرسش
سلام و عرض ادب: از دوستان خودی، شکایتی دارم و از شما می خواهم ما را نصیحت بفرمایید، چرا که در این مباحث خودم را بسیار هم زبان می بینم با مرحوم سلمان طاهرزاده. آخر چرا مدعیان انقلابی باید عوض اینکه فکر خودسازی و رشد انقلاب خویش باشند روز و شب به دنبال حرف و حرف بازی‌ و ایراد تراشیهای بیخود برای هم هستند؟! برخی از مذهبی ها خود را خلاصه کرده اند در نقد دیگران! علم خود را در نقد بقیه می دانند! منظور بنده نقد نکردن نیست، مقصودم افراط است. آن قدر که از این دست رفتار ها آسیب دیده اند جوانان و جذب انقلاب و اسلام ندشه اند که انسان می سوزد و می سازد! یک بنده خدایی به من می گفت میدانی چرا با مذهبی ها حرف نمی زنم؟ گفتم چرا؟ گفت بخاطر نیس زبانشان. تا دهانم را باز می کنم یا نقد می کنند یا در دهانم می زنند، یا میلیونها حرف برای نفی حرف من می آورند! می گفت من می دانم حرف من درست نیست، ولی نمی دانم چرا اینها اینگونه رفتار می کنند! نمی دانم چرا برخی مذهبیون ما وقتی وارد مثلا دینداری عمیق تر می شوند ، عُجب می شود جزو لاینفک روحشان. و اصلا بقول آن روایت: گناهی که سر عبد را پایین نگه دارد بهتر از ثوابی است که عجب بیاورد. متاسفانه گرفتار عجب بسیار بزرگی هستیم در بعض مذهبی هایمان. ریشه این رفتارها کجاست ؟ برای در مان چه باید کرد؟ ولله انسان هرقدر خود را میابد از خود و حرف خود و اسم خود بیزار می شود، چطور می شود که شخص غوطه ور در معرفت النفس هم که هست، باز درگیر من است و منیت! می خواستم کمی از ریشه این موضوع از شما بپرسم. ریشه های رذیله ای آن که ازکجا شروع می شود و به چه چیزها آسیب می زند و چگونه رفعش کنیم؟ بخصوص که برخی مطالعات عمیق تر می کنند، دیگر خدا را بندگی نمی کنند!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین‌طور است که می‌فرمایید و به همین جهت کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تدوین شد. عرایض نسبتاً مفصلی در شرح آیات ۱۱ سوره‌ی جاثیه برای توجه به این ضعف شده است که صوت آن را در جلسات ۴ و ۵ آن سوره می‌توانید دنبال بفرمایید. راهِ حل همان است که قرآن در آن آیه به ما متذکر شده است. در ضمن خوب است به توصیه‌ی امام سجاد «علیه‌السلام» به یکی از یاران‌شان که ذیلاً خدمتتان می‌آورم توجه بفرمایید که چگونه حضرت آن بنده‌ی مؤمن را که گویا گرفتار همین سخت‌گیری‌ها بوده است؛ متذکر راه دیگری می‌شوند که آن، گشودگی نسبت به خلق خدا است. موفق باشید  

 «دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيُ‏ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ «عليه السّلام» وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ«عليه السّلام» مَا بَالُكَ مَغْمُوماً؟ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ غُمُومٌ وَ هُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعَمِي وَ الطَّامِعِينَ فِيَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُو وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع احْفَظْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ قَالَ الزُّهْرِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلَامِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ إِيَّاكَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اعْتِذَارُهُ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعَهُ شَرّاً يُمْكِنُكَ أَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ مِنْ أَكْمَلِ مَا فِيهِ كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِ مَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ أَمَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ؟ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي لِشَكِّي وَ إِنْ رَأَيْتَ الْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُك وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ عَلَيْهِمْ فَائِضاً- وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً وَ أَكْرَمَ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَا أَهْلُ الدُّنْيَا يَتَعَقَّبُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَتَعَقَّبُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَمَ‏  ( الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏۲، ص: ۳۲۰)

امام باقر «علیه السلام» می فرمایند: ابن شهاب زهرىّ بر امام سجّاد «عليه السّلام» وارد شد در حالى كه بسيار محزون و غمبار بود، پدرم بدو فرمود: تو را چه شده كه اين چنين محزونى؟! گفت: اى زاده رسول خدا، غمها و غصّه ‏هايى است كه پيوسته از جهت حسودان بر نعمت و طمعكاران در موقعيّتم بر من وارد مى‏ شود، تا جايى كه ديگر به هيچ كس اعتماد ندارم.

حضرت سجّاد عليه السّلام فرمودند: زبانت را حفظ كن تا دوستانت را بدست آورى.

زهرىّ گفت: اى زاده رسول خدا، من در كمال خوش زبانى با اينان رفتار مى‏ كنم.

حضرت فرمود: هيهات هيهات! مبادا مبتلا به عجب شوى، و نكند كلامى گويى كه مخالف دلشان باشد، هر چند عذر آن نزد تو باشد، چون تو قادر نخواهى بود به تمام مخالفين خود عذرت را بنمايى و حرف را روشن كنى.

سپس فرمود: اى زهرىّ، كسى كه از نظر عقل به كمال نرسيده، زودتر به وادى هلاكت مى ‏افتد.

زهرىّ! چرا أهل اسلام را همچو أهل و خانواده خود نمى ‏بينى؛ كه بزرگشان را همچون پدر، و كوچكشان را همچون فرزند، و همسانشان را همچون برادر در نظر بگيرى، در اين صورت بكداميك از ايشان حاضرى ستم كنى، يا نفرين نموده يا آبرويش را ببرى؟!!.

اگر مبتلا به وسوسه ابليس شدى كه تو از ديگران برترى، ببين اگر آن بزرگتر از تو بود بگو: او پيش از من أهل ايمان شده و كردار صالحش بيشتر از من است. و اگر كوچكتر از تو بود بگو: من بيش از او مرتكب معصيت شده‏ام پس او بهتر از من است. و اگر همسان تو بود بگو: من به گناه خود يقين دارم ولى در باره او شكّ دارم، چرا يقين خود را با شكّ عوض كنم.

اگر ديدى أهل اسلام تو را تعظيم مى‏ كنند و مورد احترام خود قرار مى ‏دهند بگو:

اين فضل را آنان قائلند، و اگر از اينان ستم و ناراحتى به تو رسيد بگو: اين بخاطر گناهى است كه مرتكب شده‏ ام. كه اگر تو اين گونه رفتار كنى خداوند زندگى را بر تو آسان گرفته و دوستانت را بسيار مى ‏نمايد، و از اعمال نيك اينان خوشحال شده و به هيچ وجه از ستم اينان تأسّف نخواهى خورد. و بدان كه كريم ترين فرد بر مردم كسى است كه خيرش بسيار و از اينان بى ‏نياز بوده و عفيف باشد، و پس از او كسى است كه عفيف باشد هر چند بديشان نيازمند باشد، زيرا أهل دنيا به اموال خود عشق مى‏ ورزند، پس هر كه مزاحم معشوقه اينان نشود بر ايشان كرم كرده، و هر كه علاوه بر عدم مزاحمت چيزى به اموالشان نيز اضافه كند عزيزتر و كريمتر بر ايشان مى ‏باشد.

27098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ۱. با توجه به اینکه اختلافاتی که در متن زیارت عاشورا هست شما کدام نسخه را صحیح می دانید و خودتان می خوانید؟ ۲. تجلی انوار الهی بر قلب سالک به چه معناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح زیارت عاشورا عرایضی شده است. با توجه به آن عرایض به نظرم به همان صورت که در مفاتیح هست یعنی لعن و سلام و سجده‌ی آخر؛ بیشتر مؤثر خواهد بود. بهتر است که اول و ثانی و ثالث را قابیل و قاتل حضرت زکریا و قاتل حضرت علی «علیه‌السلام» بدانیم. ۲. موضوعی است چشیدنی و در راه سلوک برای سالک پیش می‌آید. موفق باشید

26530

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید استاد گرامی: با توجه به این که اجسام در این عالم تجربه می شوند پس در قیامت جسم و ظاهر ما چگونه خواهد بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل خواب که اجسام در میدان دید انسان قرار می‌گیرد. موفق باشید

26436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: مرحوم علامه طباطبایی (ره) مشارطه، مراقبه و محاسبه را شاهراه سلوک می دانند و فرمایشاتی هم در این باب داشتند. در مبحث مراقبه یک مطلبی برام پیش اومد و می خواستم ازتون هم این رو بپرسم. آیا در مراقبه، می توان گفت این امر یک امر دو جانبه است به این معنی که هم ما باید مراقب باشیم تا با تقوا از حدود الهی خارج نشویم و هم باید از خدا بخواهیم که ما را حفظ کند؛ یعنی هم ما مراقب خدا باشیم هم او مراقب ما؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکته‌ی دقیقی را مدّ نظر دارید زیرا «بی‌عنایت حق و الطاف حق / گر مَلک باشد سیه باشد ورق». موفق باشید

نمایش چاپی