باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی مطلوب اصلی انسان هوسهایش نباشد، خداوند راههای زندگی حقیقی را در مقابل او میگشاید و قدرت دریافتِ راه صحیح را از دست نمیدهد. آیهی فوق تذکر میدهد مگر متوجه نیستید آنجایی که هوسها حاکم است، قدرت فهم صحیح را در همهی ابعاد فهم از دست خواهید داد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز با شما همراه و همنظرم. زیرا اگر مردم متوجهی حضور خدا و سنتهای الهی ننماییم، در مسائلی که در هر حال بنا به سنتهای الهی پیش میآید، کم میآورند و به جای نشاندادن صبر در مصائب، گرفتار بحران و بیقراری میگردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. زیرا اصولی داریم لایتغیر که نوامیس عالم وجودند و در متن آن اصول، میتوان در هر زمانی در رابطه با مسائل آن زمان انعطاف به خرج داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا تصور کنیم آن حالت، توهّم است؟ آن عالِم بزرگوار مأموریتی داشتند، دستِ شما نیست که آن حالت را تقویت کنید. ارادتِ خود را نسبت به ایشان ادامه دهید، خودشان در حدّی که لازم است کمک میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: غیر از ارتباط از طریق سایت، برایم مقدور نیست که در خدمت عزیزان باشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه به نور حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» راهی بس متعالی در مقابلمان گشوده شود تا قطرهای از اقیانوس اسرار کربلا برایمان پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟ موفق باشید
سلام علیکم: ۱. آقای فاطمی نیا فرمودند: آقا مقدس نباشید، مقدس هارو نمیخرن، مشتی ها رو میخرن. سر بسته بگم؛ افعال نجاتتون نمیدن، صفات نجاتتون میدن. ۲. استاد در رابطه با هویت انسانی و طلبگی رجوعاتی بفرمایید ۳. بنده یک شخصیتی دارم که اهل حرف نیستم به خصوص که اطرافیان حرف مغز داری ندارند و به حرف های روز مره و سبک مشغولند، بسیار حساسم و جویای عقل و به همین جهت زیاد فکر میکنم، انقدر مشغول فکر و مطالعه و هدف و... هستم که اصلاً فرصت اینکه بخوام به رفاقت های سطحی بپردازم، ندارم. یه دوستی میگفت رفاقت بر روی هدف مشترک شکل میگیره. میخواستم بدونم ضرورت دوستی چی هست؟ در شرایطی که دوستی جز لغو گذرانی نیست و از طرفی ندرتاً پیش میاد که احساس تنهایی و نیاز به تعامل برایم اذیت کننده میشود ( نمی دانم می توانم منظورم را برسانم یا نه) آیا جز اینست که انسان باید نسبت به آگاهی های خود تلاش کند و برنامه ریزی کند و در این مسیر هر چه پیش راه آمده را بپذیرد و اکنون که موقع دوستی و رفاقت نیست بیخود، خود را خسته نکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که فعلاً خداوند میل شما را به مطالعه و عمق بخشیدن به عقایدتان سوق داده است، جای شکر دارد و نباید کوتاهی کرد و از آن طرف چنانچه شرایطی پیش آید که در جمع دوستان متوجه نکاتی شوید که نیاز است در مورد آن ها نیز فکر کنید، آن جمع و آن حضور را به فال نیک بگیرید و یا اگر پیش آمد که با افرادی روبرو باشید جهت رشد معرفتی آن ها، آن را نیز باید به فال نیک گرفت و میدانی دانست برای رشد شخصیت خودتان. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز برای ورود به ماه رجب چه پیشنهادی میفرمایید تا از ماه پیش رو استفاده بیشتری بنماییم؟ همچنین برای دانشجویانی که به تازگی با مباحث معرفت نفس آشنا شدهاند در این مورد چه پیشنهادی دارید؟ چون معمولا در شروع راه انگیزههای بیشتری در جوانان برای تحول و تغییر سبک زندگی وجود دارد.
32078- باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر بسیار خوبی است که برای استفاده از ماه رجب، روح و جسم را آماده نماییم. آری! با مطالعه مباحث اخلاقی مثل کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی و با انضباط در نحوه خوردن، میتوان شرایط را برای بهرهمندیِ بیشتر از ماه رجب فراهم نمود به همان معنایی که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: «اِنَّ فی اَیّامِ دهرِکُم نَفَحات، الّا فَتَعَرّضُوا لَها» که جناب مولوی در همین رابطه میفرماید:
گفت پيغمبر که نفحت هاي حق
اندرين ايام مي آرد سبق
گوش و هش داريد اين اوقات را
در رباييد اين چنين نفحات را
نفحهای آمد شما را ديد و رفت
هر که را مي خواست جان بخشيد و رفت
نفحه ديگر رسيد آگاه باش
تا ازين هم وانماني خواجه تاش
موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: من شنیدم که افراد بزرگ جهان اسلام مثل علامه جعفری یا حضرت آقا رمانهای خارجی خواندهاند. خواندن این ها چه کمکی به این اشخاص میکنه؟ البته که این اشخاص کار درست را انجام میدهند اما میخواستم از حکمت این کار مطلع شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رمانهایی که در جهان غرب تدوین میشود مربوط به متفکران بزرگ آن خطه است برای طرح تنگناها و راههای عبور از آن تنگناها. و اگر کسی واقعاً بخواهد روح جهان غرب را درست بشناسد، ناگزیر است از مطالعه رمانهای بزرگ آن خطه بخصوص که امروز روحِ بشر این دوران تحت تأثیر روح بشر غربی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن بود که متوفی تا چهل روز هنوز در حال آمادهشدن است تا خود را در نشئه جدید یعنی برزخ باز یابد و سنت چهلمگرفتن را میتوان بر این مبنا دانست. شاید از این جمله چنین برداشتی بشود کرد که میفرمایید. ولی نمیتوان مطمئن بود. باید به خود خواب نظر کرد و موضوعی که خواب، دیده شده که از چه جنسی است، از خیالات خود فرد خوابدیده شده است و یا حقیقتاً حضور متوفی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» نکاتی در این مورد مطرح شده است که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
- قرآن در مورد روح انسان مى گويد: «فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحى ...... (۷۲/ ص) يعنى چون بدنش را آماده كردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.
از اين آيه نتيجه مى گيريم كه: الف- انسان «از روح خداست» و نه «روح خدا». چون فرمود: «مِنْ روُحي» و نفرمود: «روُحي»، يعنى روح انسان صورت نازله اى از روح خداست.
ب- روح، مخلوقى است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتى از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مى فرمايد: «ينَزِّلُ الْمَلائِكَة بِالرُّوحِ مِنْ امْرِه» (۲/ نحل) يعنى خداوند ملائكه را به كمك روحى كه از «امر» خداست نازل مى كند. بنابراين نبايد براى خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعنى خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكى از مخلوقات معرفى مى كند و مى فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين كه مى فرمايد: از روح خودم؛ يعنى روحى كه يكى از مخلوقات من است، ولى چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:
اولًا: ملائكه به كمك روح نازل مى شوند، يعنى روح اصل است و ملائكه تجلى آن روح هستند.
ثانياً: روح از «امر» الهى است و مقامش مقام «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّماامْرُهُ اذا ارادَ شَيئاً انْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»، يعنى: ( «امر» خدا آن است كه چون اراده كند چيزى را ايجاد كند، مى گويد بشو، و مى شود). پس روح كه از امرالهى است، نظام مادى و تركيبى و تدريجى ندارد.
ثالثاً: اصل اساسى انسان همين روح است كه فوق ملائكه است و جلوه مستقيم حق است و حامل همه اسماء و صفات الهى و همان وجه الله است و خليفه او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بى واسطه حق است، جامع همه كمالات الهى است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصى از حق را ظاهر مى كنند، به طورى كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكى مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولى مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهى است، منتهى به ايجاد حق موجود است و از خود وجودى ندارد.
رابعاً: اين سوى دنيايى انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوى انسان، روح است و مقام قرب بى واسطه، و لذا انسان ها از جهت روح خود به خدا نزديك اند، ولى به واسطه جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايى خواهد شد.
3- آخرين و پايين ترين مرتبه و منزل روح، جاى گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاى مى گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلى اش خبرى نيست. به طورى كه در اين حالت فراموش مى كند اصل و منزل اصلى اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل يافته روح است. و نبايد فراموش كرد كه وقتى موجودى يا حقيقتى در مرتبه پايين ترى تنزّل مى كند، مرتبه اصلى و صورت اوليه آن به جاى خود محفوظ است، و در عين اينكه همان موجود و يا همان حقيقت در مرتبه اصلى خود بوده و صورت اصلى خود را دارد، در صورت پايين تر و در مرتبه پايين ترى هم تجلّى مى كند و صورت بعدى هم در حقيقت جلوه اى از صورت اصلى آن حقيقت است. در مراتب طولى تجلّيات يك موجود، هر اندازه كه پايين تر بياييم، به همان اندازه چهره اصلى و صورت اوليه موجود را ضعيف تر و محدودتر خواهيم يافت و به عكس آن، در رجوع و برگشت، در اوايل مراتب طولى، چهره اصلى و صورت اوليه موجود را كمى روشن خواهيم يافت و هراندازه بالاتر برويم، چهره اصلى موجود را بيش از پيش يافته و با آن بيشتر آشنا خواهيم شد و اگر همه مراتب تجلّى را پشت سر بگذاريم، با چهره اصلى اش روبه رو خواهيم شد.
حال آيا متوجّه شدى يعنى چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلى خود، در مراتب نازله خود محدود و محجوب شده تا مرحله اى كه در واقع از آن حقيقت خبرى نيست؟ و آيا معلوم شد يعنى چه كه انسان داراى دو چهره است، يكى چهره قدسى والهى و يكى هم چهره اسفل سافلى؛ كه در تنزّل به سوى اسفل سافل، از آن چهره اصلى نبريده و جدا نشده است. نفس انسان بين روح كه مخلوق بى واسطه حق است و جسم قرار دارد. يعنى نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهى را به صورت خاص و مبهم دارا است.
به وسيله نفس يا خيال، مقام عالى وجود و مقام دانى وجود به يكديگر مى پيوندد و در مرتبه نفس انسانى، نورانى و ظلمانى يكى مى شوند. پس به خودى خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالى است و نه دانى؛ نه روح است و نه جسم، ولى ممكن است در ظلمات دنياى مادى سقوط كند و به مقامى دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا «صلواة الله عليه وآله» فرمود: «النّاسُ نِيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعنى مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواب اند و چون مُردند، بيدار مى شوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِينابِينى به سر مى برند، مگر اين كه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند. موفق باشید
[1] ( 1) ۲۵- تسويه يعنى متعادل شده و تصفيه يعنى از ناخالصى ها پاك گشته
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چنین فقیهی را کجا پیدا کردهاید که وصف میفرمایید؟!! تازه فرض هم میکنیم که چنین فقیهالفقهایی پیدا شود، مگر ما مقیّد به چنین فقیهی هستیم که تا این اندازه در توحید، کم آورده؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است. ولی به هر حال هر بلایی بر سر هرکس از جمله بر سر شیطان آمد، به جهت قوه واهمه است که به جای نظر به حقیقت در موطن خیال، نظر به خود و عالم کثرات در عالم خیال دارند و لذا به جای نظر به حقیقت و نادیدهگرفتن خود، نظر به خود دارند و نادیدهگرفتن حقیقت. و عملاً قصه «أنا خیرٌ منه» پیش میآید و اینجا است که فرقی بین شیطان جنّی و انسی در میان نیست و هرکدام در تنگنای توهّمات خود جهنم خود را ساختهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیفهمم نسخه آقای نخودکی چه نسخهای است؟! عمده رویکردی است مناسب روح بشرِ این دوران به ذکر و دعا و مناجات، و به این امید کتاب «با دعا در آغوش خدا» نوشته شد. خوب است مقدمه آن کتاب را با دقت دنبال بفرمایید ببینید با روح و روحیه شما چه اندازه همخوانی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شبهات بعد از مشروطه مربوط به تاریخ مدرن است که ما هنوز رویهمرفته در دل آن هستیم و به همین جهت است که با ارتباط با تفسیر المیزان احساس میکنیم جواب بسیاری از سؤالات ما در آن نهفته است. ۲. آری! مربوط به مقامی است که صورت آرمانی هر انسانی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر زندگی در بستر صحیح حضور در شریعت الهی باشد، سایر ابعاد زندگی نیز در جای خود قرار میگیرند و آن مودّتی که خداوند بین زوجین گذاشته، همچنان حاضر میماند. باید سعی کرد در صفای ایمانی خود سرزنده باقی ماند تا احساس حیات با نشاط و فعال در سایر ابعاد زندگی برای انسان محفوظ بماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد، نفس ناطقه، ابزار ارائه را از دست میدهد به همین جهت اگر درمان شود باز هم از طریق همان ابزار، میتواند محفوظات خود را اظهار کند مثل آنکه وقتی چشم از بین میرود، قوهی بینایی از بین نرفتهاست بلکه ابزار دیدن از بین رفتهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هیچ وجه بنده و رفقا معتقد نیستیم که زنان نباید تدریس کنند حتی برای آقایان. در سالگرد شهادت حاج قاسم ملاحظه فرمودید سلسله بحثهایی تحت عنوان «زینبهای حاج قاسم» در مرکز «سُها» با مدیرت خواهران شکل گرفت که بسیار هم خوب بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری است بهجا، و حقیقتاً فضای عرایض بنده بناست در همان چشماندازی باشد که جنابعالی متذکر میشوید. آری! زیباترین فضا برای به نمایشآمدنِ زیباییهای معنوی، فضای انتخاب آزاد انسانها است و این است آنچه ما باید پاسداریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینجا جناب حافظ گِلهمندند از عدهای که گرفتار حال خوش خواب صبحگاهی شدهاند و از خود جمله میتوان متوجهی واژهها شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعهی کتاب «معاد» اگر با صوت، مطلب را دنبال کرده باشید بسیاری از مباحث «معرفت نفس و حشر» را یافتهاید. سیدی کتاب «معرفت نفس و حسر» را میتوانید از جناب حاج آقا نظری بگیرید. در ضمن با حاج آقا نظری در مورد ادامهی فصوص هم میتوانید فکرکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است . در این مورد خوب است که جزوهی «عرفان نظری» را که در سایت هست دنبال بفرمایید. موفق باشید ادرس جزوه
http://lobolmizan.ir/leaflet/1344/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%AD%D8%AB-%C2%AB%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%87%C2%BB%C2%AB%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B5%C2%BB
باسمه تعالی: سلام علیکم: از همان جایی که سؤال میکنید معلوم است که خواب نیستید، زیرا انسانِ خواب که سؤال نمیکند از کجا معلوم که خواب هستم یا نیستم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید از آن جایی که خداوند میفرماید: «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر روز و روزگاری به شأنی که مطابق نیاز جامعه و افراد است، جلوه می کند؛ امثال قاضی مطابق شأن زمانهی خود عمل کردهاند و البته ظرفیت تاریخ را هم باید در نظر گرفت. آری! می شود انسانهایی که در تاریخ خود به کمالات لازم رسیدهاند کمککارِ بقیه برای زمانهی خود باشند. چه اشکال دارد که حججیها از عالمان و سالکان دوران گذشتهی خود بهرهمند شوند تا در تاریخ خود بهترین تصمیمات را بگیرند. موفق باشید
