بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزتر از جان و گرامی: حضرتعالی در آخرین جلسه تفسیرتون از علامه طباطبایی نقل کردید که ایشون در نهایه الحکمه فرموده اند با برهان ان به معنای پی بردن از معلول به علت (دلیل) جلو بریم. لیکن استاد بنده یه تتبعی کردم دیدم علامه نظرشون بر این نیست. بلکه فرمودن باید با ملازمات عامه جلو رفت و برهان ان یقین آور نیست. ضمن اینکه در تعلیقه شون بر اسفار فرمودن: «لو تحقق العلم بوجود ذی سبب لتحقق العلم بوجود السبب قبله»؛ و همچنین در عرش مباحث ملاصدرا چون معلول عین الربط برای علت است بنابراین شما در واقع علت را دیده‌اید و به معیت اون معلول رو همونطور که حضرت می فرمایند «ما رأیت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه». مطلبی بود که فکر کردم باید خدمتتون عرض کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که از بعضی نکات کلام جنابعالی می‌توان دریافت کرد، توجه به معلول می‌تواند موجب نظر به علت شود و این غیر از نظر به مفهوم علت است و لوازم آن که معلول می‌باشد. در جمله‌ی حضرت علی «علیه‌السلام» نیز در آینه‌ی معلول، نظر به علت می‌شود که إن‌شاءاللّه در آخرین آیه‌ی سوره‌ی جاثیه به آن پرداخته می‌شود. موفق باشید

27944
متن پرسش
سلام: در آخر جلسه اول فصوص فرمودید محی الدین کاری کرد که معلوم شد می‌شود علم عرفان را در مکتب آورد و در مراوده های درسی استفاده کرد و راجع بهش بحث کرد از طرفی در جای دیگر فرمودید بشوی اوراق اگر همدرس مایی / که علم عشق در دفتر نباشد. لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنای مباحث عرفانی اشاره و نگاه‌کردن است و نه فکرکردن. از فکر است که سؤال متولد می‌شود و حجابِ رؤیت می‌گردد. فرمود:

گر نپرسی زودتر کشفت شود / مرغ صبر از جمله پَرّان‌تر بُود

موفق باشید

27448
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض خدا قوت: استاد صوتی از آیت الله خزعلی راجع به آستانه ظهور و یک خانه شدن جهان و ندای امام زمان (ع) که با فناوری موبایل بعضی اساتید مثل آقای رایفی پور آن راتطبیق کرده اند. اما جایی آیت الله بهجت (ره) فرمودند این ندا با ابزار نیست مخاطب جان انسانهاست. و با توجه به اینکه قرار است انسانی به عرصه بیاید که تواناییهایی ورای ماده دارد همچون جناب عاصف بن برخیا، چگونه قابل توضیح است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم ورود چندانی بیش از آنچه در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» مطرح شده است، داشته باشم و یا کتاب «امام مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» موعود موجود» از آیت اللّه جوادی به نظر می‌آید آن نگاه، به حضور تاریخی ما کمک خواهد کرد. موفق باشید

27289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: امام رضا (ع) در بياني از معجون سياه دانه و عسل به نيكي ياد كرده و از خاصيت شفادهندگي آن ستايش كرده و فرموده اند: أن حبة السوداء شفاء من كل داء إلا السام و عليكم بالعسل و حبة السوداء ؛ «در سياه دانه شفاي هر دردي است مگر مرگ و بر شما باد به خوردن عسل و سياه دانه» سوال من اینست که اگر این حدیث معتبر است چرا برای درمان بیماری ها از آن استفاده نمی شود؟ مثلا برای کرونا. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بعضی از اطباء سنتی همین مطلب را پیشنهاد کرده‌اند و چیز خوبی است. می‌ماند که شرایط زمانی و مکانی و مزاج افراد نیز متفاوت است و به یک نتیجه نمی‌رسند. موفق باشید

27233

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: با این که حضرت موسی علیه السلام صاحب شریعت و از پیامبران اولوالعزم بود چرا از حضرت خضر علیه السلام پیروی کرد؟ (ببخشید این سوال را یکی از صوفی ها از بنده پرسید منظورش این بود که چون حضرت خضر صاحب طریقت بود و موسی صاحب شریعت لذا طریقت نیاید از شریعت پیروی کند.) خدا در توفیقات شما بافزاید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن آقا درست فرموده‌اند. ولی عنایت داشته باشید که رسول خدا و ائمه «علیهم‌السلام» طبق فرمایش خودشان جامع شریعت و طریقت و حقیقت‌اند و به همین جهت عرفای بزرگ راهِ خود را از شریعت محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» جدا نمی‌کنند و عرفان را هم در قرآن می‌یابند. موفق باشید

27008

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: در خصوص رزق و روزی بخش بودن خداوند، جواب مفصل نیاز داشتم. چطور انسانهایی مثلا در آفریقا از گرسنگی می میرند آیا با روزی بخشی خداوند در تضاد نیست. خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به آرشیو سؤالات در مورد «رزق» رجوع فرمایید، جواب کافی حتی در این مورد خاص إن‌شاءاللّه پیدا می‌کنید. موفق باشید

26587
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در فایل صوتی مراقبه ماه رجب فرمودید در توحید ذاتی، از ذات پی به صفات می بریم، آیا مقام توحید ذات همان تجلی اسم الله بر قلب است که همان تجلی مطلق گفته می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توحید ذاتی نظر به وجودِ عالم و نسبت‌ آن‌ها با خدا است و نه صفات و فعلِ آن‌ها. بد نیست در این مورد سری به کتاب «شرح اسماء حسنی» که روی سایت است بزنید. موفق باشید

25722
متن پرسش
سلام و عرض ادب: چرا درباره طاغیان و سرکشان، قرآن می فرماید اینها به جهنم برمی گردند؟ مگر قبلاً در جهنم بوده اند تا گفته شود در قیامت به جهنم باز می گردند یا منظور این است که اینها به سبب کفرشان در دنیا، همان رویه جهنمی را دنبال کرده اند و در یوم الحشر، به همان جهنمی که رویکرد دنیوی شان بود می رسند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید همین نکته که فرموده‌اید خوب است زیرا می‌فرمایند باطن دنیا جهنم است. موفق باشید

25558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ادب محضر شما استاد بزرگوار: از حضرت ابي الحسن عسكري ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه فرمود: «انما اتخذ الله ابراهيم خليلاً لكثرة صلاته علي محمد و اهل بيته کافی:قَالَ: «مَا فِی الْمِیزَانِ شَیْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلاَةِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِی الْمِیزَانِ، فَتَمِیلُ بِهِ ، فَیُخْرِجُ صلی الله علیه و آله الصَّلاَةَ عَلَیْهِ، فَیَضَعُهَا فِی مِیزَانِهِ، فَیَرْجَحُ بِهِ ---------- رسول الله صلی الله علیه و آله: «أنا عند المیزان یوم القیامة، فمن ثقلت سیّئاته علی حسناته جئت بالصلاة علیّ حتّی اُثقّل بها حسناته عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ صَلّی عَلَیَّ، صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ مَلاَئِکَتُهُ؛ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُقِلَّ، وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُکْثِرْ». ---------- +من صلی علیّ مرة لم یبق من ذنوبه ذرة طبق این روایات و روایات و جریانات عینی زیاد و توصیه بزرگان، به نظر می رسد بالاترین عمل و ذکر صلوات فرستادن بر اهل بیت است آن هم صلواتی که همگان از پس او بر می آیند نه صلواتی با مثلا معرفت تام و امثال اینها که قطعا از ظاهر روایات بر نمی آید و دیگر کسی مخاطب روایات نمی شود. +صلوات از سنخ دعاست و بالاترین دعا. سوال این است: ما اعمالی داریم که به لحاظ سختی و جهادی که در آن است یا مثلا از جهت برکت اجتماعی و فرهنگی بسیار برد دارد و امثال این صفات (مثل اردوهای جهادی، کارهای فرهنگی بسیار تاثیر گذار و پیاده روی اربعین و..) که حقیقتا هرکسی لایق ورود در این عرصه ها نیست و مبارزه با نفس شدیدی می خواهد، حال آیا باز هم صلوات سنگینی اش بیشتر از این اعمالِ اینگونه است (حتی صلوات با خلوص و معرفت بالا..)؟ (مخصوصا با روایاتی نظیر: افضل الاعمال احمزها) تبیین آن چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال بدون آن‌که نفیِ سایر اعمال و ارزش آن‌ها بشود، صلواتْ برکاتِ خاص خود را دارد. عرایضی در کتاب «صلوات بر پیامبر (ص) عامل قدسی‌شدن روح» در این مورد شده است. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

25478

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما می فرمایید خداوند به مخلوقات وجود می دهد و این را صرفا برای هر چیزی که امکان بودنش هست می دهید چرا در مابقی اشیا خدا را نمی بینید مثلا لیوان - دیوار و امثال اینها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزهایی مثل دیوار و لیوان که خاصیت خاص و اصیلی ندارند، قسمتی از وجودِ امکانیِ زمین هستند. آری! وقتی زمین را که امکانِ موجودشدنش به عنوان پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود فراهم است، حضرت حق آن را موجود می‌کند و این چیزهایی که ما نیاز داریم و نیازِ ما به آن شکل داده است؛ را ما به‌وجود می‌آوریم که در بستر وجوددادنِ خداوند به زمین است. موفق باشید

25101

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد جان از شما سوال شده که ببخشید استاد یکم درباره ترنس ها توضیح می فرمایید؟ افرادی که به گفته ی خودشان از نظر روح مثلا زن هستند ولی جسم شان مرد است و برعکس. چرا روحی که در حقیقت زن است(البته جدای از ان بحث که اصل روح زن و مرد ندارد) برای خود بدنی مردانه می سازد؟این مسئله یک ناهماهنگی عجیب است بین جسم و روح. و شما فرموده اید: «چیز عجیبی است از آن جهت که بالاخره روحِ همین آدم‌ها در دوره‌ی جنینی که در اصیل‌ترین موقعیت خود قرار دارد، بدن خود را شکل داده و بعداً همین افراد طالبِ بدن دیگری می‌شوند. آیا می‌توان گفت که طلبِ بعدی برای آن‌ها طلبی اصیل نیست؟» طبق تحقیقاتی که در مورد ترنسها داشتم باید خدمتتون عرض کنم که مشکل اصلی ترنسها یک مشکلی در هیپوفیز مغز است و چون دسترسی به اون غیر از طریق عمل غیر ممکن است عمل تغییر جنسیت انجام می دهند. البته مراجعه به روانپزشک و مشاور هم دارند که مطمئن بشوند مشکلشون حتما همین مشکله. دوستمون فرمودند جنسیت روحشون با جسمشون تفاوت داره اصلا روح که زن و مرد ندارد. ظاهرا همون موقع که نفس بدن رو می ساخته هیپوفیز رو مشکل دار ساخته. در اینصورت می توان گفت نفس بر اساس اونچه در اختیار داشته بدن رو مشکلدار ساخته؟ در واقع طلبش هم به همین صورت ظهور کرده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت عرض شد برای بنده عجیب است. زیرا در هر حال روح انسان با وجهِ تجرد خود که شامل همه‌ی موقعیت‌هایش می‌باشد، بدن خود را می‌سازد. زیرا همان هیپوفیزِ مغز هم که قسمتی از بدن است را همان روح ساخته، حالا چرا ساز دیگری می‌زند؟ واللّه اعلم. موفق باشید

24709

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: با توجه به جامعیت رساله حقوق امام سجاد (ع) می خواستم بدانم چرا شما این رساله را شرح نداده اید؟ آیا شرح این رساله امروز برای جامعه مهم نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بسیار مهم است و نیاز روز ما است. دعا کنید خداوند توفیق آن را به ما بدهد. موفق باشید

24501
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: بنده از خوانندگان کتب شما هستم و مطالعه آنها دریچه ای تازه به رویم باز نموده بخصوص آثارتان در بحث نفس و معاد. اخیراً کتاب مبانی معرفتی مهدویت را می خواندم. در صفحه ۹۹ کتاب – نحوه ظهور حضرت حجت (عج) – ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ را مطالعه می کردم. عنوان داشته اید: این انقلاب آمده است که وضع موجود جهان را نفی کند. این ها می خواستند ما یک هلند و ژاپن بشویم. منظورتان چیست؟ آیا پیشرفت جامعه اسلامی نباید مد نظر باشد؟ آیا وضعیت کنونی جامعه، آن چیزی که عنوان داشته اید را، جوابگوست؟ اگر قرار به نفی وضع موجود است اول باید وضع بهتری را ارائه داد، بعد وضع موجود را نفی کنیم. حالا وضعیت اقتصادی را کنار می گذاریم (که خود جای بحث دارد فقر، بحث مفصلی دارد که در قرآن کریم و در روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» به آن پرداخته شده است. در تعالیم دینی، گاهی از فقر مذمّت شده است. در این روایت و امثال آن، فقر را مصیبت دانسته‌اند. در روایت دیگری، فقر، مقدّمۀ کفر دانسته شده: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»؛ نزدیک است که فقر، به کفر انجامد [کافی، ج‏۲، ص ۳۰۷] یا سبب رو سیاهی دنیا و آخرت بیان گردیده است ‏ [بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص ۳۰]. امیرالمؤمنین (ع) به محمّد حنفیّه می‌فرمایند: ای فرزندم! من برای تو از فقر می‌ترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان می‌کند و عامل دشمنی است. [نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱۹]،) آیا وضعیت اسفبار اجتماعی، فرهنگی و بخصوص اعتقادات مذهبی مردم، آن چیزی که از انقلاب اسلامی انتظار می رفت را برآورده نموده است. آیا وضعیت موجود جامعه، جایگزین خوبی برای نفی وضع موجود جهان می تواند باشد؟ به اسم اسلام این همه دروغ و تزویر، ظلم و بی عدالتی بر جامعه رفته است، نگویید که سیاه نمایی است که وضعیت موجود خود گویا ست. ژاپن و هلند اسلامی درست کردن اشتباه است یا یک کشور عقب افتاده و ورشکسته و به ظاهراً اسلامی؟ وضعیت کنونی جامعه، این انتظاری که از انقلاب اسلامی می رفت نبود. نتوانستیم جایگزین خوبی برای نفی وضع موجود جهان ارائه بدهیم. متاسفانه وضعیت کنونی جامعه به گونه ای است که دین و امام زمان (عج) در بین آحاد افراد جامعه بطور حقیقی بیگانه اند. ظاهر را نمی گویم اعتقاد درونی افراد مد نظر است. کسانی هم که دم از دین و امام می زنند بخاطر مردم فریبی و دکان قرار دادن و به متاع دنیا رسیدن می باشد. که اگر غیر از این بود وضعیت جامعه این چنین نبود. (خیلی از مسائل قابل بحث است که در اینجا نمی گنجد) کتاب هایی از شما را که مطالعه نموده ام بی اغراق می گویم عالیست. اما بعضی مواقع از وضعیت کنونی جامعه مواردی مطرح می نمایید که بدور از واقعیت می باشد. باید قبول کنیم روی اعتقادات و کلاً ساخت انسان و جامعه مد نظر اسلام برای آماده سازی جامعه برای ظهور منجی کار نکردیم. مردم در این مدت بجز دروغ و فریب، بی عدالتی و تبعیض چیز دیگری ندیدند. متاسفانه فساد در تمامی لایه ها نفوذ کرده است افرادی با هیچگونه صلاحیتی به پست های بالا گمارده می شوند بدون هیچگونه ضابطه ای و صرفاً بر اساس رابطه، با این وضعیت آمده ایم تا وضع موجود جهان را نفی کنیم. آیا بهتر نبود بجای شعار های تو خالی و عوام فریب، روی جامعه ای نمونه و مد نظر اسلام کار می کردیم و از این طریق بجای ایجاد حوادث ظهور، شرایط ظهور را فراهم می کردیم. و انقلاب اسلامی را از طریق ایجاد جامعه مد نظر اسلام، به دنیا می شناسا ندیم و باعث صدور انقلاب اسلامی می شدیم. نه با وضعیت کنونی که از درون داریم از هم می پاشیم. مواردی را که مطرح کردم از سر دلسوزی و دردی که از این وضعیت دارم مطرح نموده نه از روی بغض و کینه. الان با این شرایط چقدر به شرایط ظهور نزدیک هستیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این سخنان‌تان به اندیشه و نظرات بنده نزدیک است. آری! ما با انقلاب اسلامی خواستیم زندگی بهتری را که در همه‌ی ابعاد جوابگویِ نیازهای مادی و معنوی ما باشد، جایگزینِ وضع موجود کنیم، در حالی‌که در حال حاضر در شرایطی هستیم که رویهمرفته نه اسلامی شده‌ایم آن‌طور که اسلام، جامعه را اصلاح می‌کند؛ و نه غربی. ولی باید از خود بپرسیم چرا فعلاً در چنین وضعی هستیم که بحث آن بسیار مفصل است و ریشه در تاریخ دویست‌ساله‌ی ما دارد. فکر می‌کنم با دنبال‌کردن شرح صوتی ۷۰ جلسه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» راهی گشوده شود تا بدین موضوع بتوانیم کمی فکر کنیم. موفق باشید

24449
متن پرسش
با سلام و تشکر. استاد گرامی یکی از اساتید معتقدند که انسان دو نفس دارد نفس نباتی و نفس انسانی و این دو نفس هیچ گونه اتحادی با هم ندارند. کارهای آگاهانه و اختیاری انسان از شئون نفس انسانی و کارهای طبیعی و قوای غیرشعوری قوای نفس نباتی هستند. در واقع نفس نباتی صورت بدن است که نوعی جسم نامی است و این بدن را خداوند مسخر نفس انسانی قرار داده است. اگر ممکن است نظرتون رو راجع به این فرمایش بفرمایید. ممنون و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما نیز این نکته هست که انسان دارای نفس نباتی و نفس حیوانی و نفس انسانی است. جناب صدرا در جمع‌بندی خود متذکر می‌شود که نفس ناطقه‌ی انسان به جهت شدت وجودی‌اش جامع نفس نباتی و نفس حیوانی نیز هست ولی نه به صورت جدا جدا، و لذا در هر موقعیتی مطابق آن‌چه پیش می‌اید نفس ناطقه به صورت نفس نباتی یا نفس حیوانی و یا نفس انسانی ظهور می‌کند. موفق باشید

23301
متن پرسش
سلام استاد: شما در شرح دعای مکارم الاخلاق می گویید شرط رسیدن به افضل یقین این است که در پشت همه چیز خدا را ببینیم. پس یعنی مثلا این رشته ای که من در دانشگاه می خوانم خواست خدا بوده و اگر من بیشتر تلاش می کردم باز هم همین رشته قبول می شدم؟ یا مثلا اگر من قند زیاد بخورم تا خدا نخواد به دیابت مبتلا نمیشم؟ میشه در موردش توضیح بدید. متشکرم. التماس دعا.
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم در قبضه‌ی حضرت حق است و این نظام دارای سنت و قواعدی است. اگر خود را با آن‌ها هماهنگ کنیم، در مسیر اراده‌ی الهی عمل کرده‌ایم. تقوا نیز به همین معناست. موفق باشید

31996

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: در اینترنت و شبکه های مجازی تبلیغات زیادی در مورد کلاسهای پول سازی انجام شده و در سایتها پراست. اولش میگن ماه اول رایگان بعد میگن پولی و هزینه باید پرداخت بشه اینا به کنار استاد من کتاب جایگاه رزق در هستی رو خوندم سوالم این هست نظرتون در مورد شرکت در این جور کلاسها چیه؟ آیا درسته؟ آیا یه جور وهم خیال بافی ثروتمند شدن نیست که کاربر جذب کنن و شهریه بگیرن؟ نمونه شخصی بنام محمد بصیری که از بعضی حکمتهای نهج البلاغه و بعضی آیات و روایات همراه با سخن اشخاص مطرح خارجی مثل آنتونی رابینز ایجاد انگیزش میکنه و میگه از علم متافیزیک میتونم هر کی شرکت کنه بعد ٣ ماه پولدار بشه مدعی شده تنها نفر تو ایران هست که قوانین و راههای پولدارشدن رو بلده وعلم این کار رو بلده تا هر کی بره تو کلاسش ثروتمند بشه و از فقر نجات پیداکنه کلی فالور داره و کانالهای مختلف زده مثلا تو ١ ماه ٧ جلسه صحبت میکنه و جلسه ٨ میگه اگه رها کنید و وارد ماه دوم و سوم که پولی هست نشین خودتون فقیر بودن رو انتخاب کردین و از بزرگترین تصمیم زندگیتان دور میشین. خواستم اول نظرتون رو در مورد این جور کلاسها و این جور نفرات بنام پول سازی بدونم. دوم متافیزیک واقعا مفیده تو این جریان؟ من بعد ۵ سال شرکت تو کلاسهای معرفت النفس متوجه شدم هرجی خودسازی و خودشناسی کنیم و خدا رو بشناسیم حالمان بهتر میشه و از همه جوانب مفید است در رابطه با این جریان کلاسهای پول سازی نظرتون چیه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره این نکته را در نظر داشته باشید که پولی که ما باید در نزد خود و در اختیار خود داشته باشیم باید حاصل فعالیت‌های منطقی و عقلانی باشد و این نوع وعده‌ها و پول‌دارشدن‌های وهمی، مسلّم ما را به زندگی آرام و راحتی که حاصل تلاش و زحمات منطقی و عاقلانه خود باشد؛ نمی‌رساند. موفق باشید

31937

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیز و تشکر از اینکه فرصت داده و پاسخ گوی سوالات ما هستید. با توجه به سوال و جواب 31906 سوالاتی برای بنده راجع به مرحوم علامه طهرانی و رهبر انقلاب پیش آمده که درخواست دارم پاسخ بفرمائید: اینکه در سوال شماره 31906 عنوان شده: اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و... سوال اول: آیا در پیام ها و بیانات و... که رهبر معظم انقلاب داشته اند، آیا شخصیتی وجود دارد که رهبرمعظم به ایشان کلماتی مانند شهود، رسیدن به فقه الله الاکبر و رسیدن به درجات والای معنویت و سلوک و... نسبت داده باشند؟ البته منظورم این نیست که مثلا در صد سال اخیر تنها ایشان به این مراتب والا رسیده اند اما منظور این است که رسیدن به قله های توحید و معرفت و سلوک طبق فرمایش رهبر انقلاب برای معدودی از فرزانگان اتفاق میفتد. هرچند عده ای هم بوده اند طبق پیام های رهبرمعظم که درمسیر سلوک و سالک بودن، بوده اند اما درجات والا را رهبرانقلاب برای آنها ذکر نفرموده اند. سوال دوم: رهبر انقلاب در فرمایشی در خصوص مکتب عرفانی نجف می فرمایند: ما در بین سلسله‌ی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزه‌های علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم كه می‌تواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ می‌توانند واقعاً الگو باشند... خیلی مهم است که شخصیتهای این جوری احیا بشوند، شناخته بشوند معرفی بشوند. حال در پاسخ 31906 آمده است: برایشان احترام قائل هستیم. بسیار تفاوت است بین اینکه رهبرانقلاب جریانی را الگو معرفی نموده اند و اینکه باید اینها احیا شوند با پاسخ سوال که فقط می‌فرمائید احترام قائلیم. بنده نسبت به اسامی اشخاص چه از عرفا یا علما یا.... کاری ندارم اما وقتی رهبری جریانی را الگو و اسوه و غایت یک امری معرفی می کنند (عین بیانات رهبر معظم انقلاب : ... در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند.) نباید ما دنبال کننده و ترویج و احیا کننده و مطالبه گر فرمایشات صریح ایشان باشیم؟ سوال سوم : اگر عارفی واقعا عارف باشد و به توحید حقیقی رسیده باشد طبیعتا دیدگاه ها و سیره و روش زندگی و مواضعش هم حول محور توحید است. حالا این برداشتها (چه درست یا اشتباه) در سوال 31906 راجع به حیات سلوکی و حیات سیاسی معنیش چیست؟ اگر مورد قبول باشد با این وضعیت باید ادامه داد حیات اقتصادی، حیات اجتماعی، حیات پزشکی، حیات تربیتی و .... ضمنا آیا برداشتهای مذکور مستند قابل ارائه ای دارد؟ ببخشید طولانی شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید بحثی در حضور توحیدی علامه طهرانی نیست، بحث در انحصار و منحصربودن سلوک از طریق ایشان است که البته بنده «سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی» را ترجیح می‌دهم و فکر نمی‌کنم رهبر معظم انقلاب هم بخواهند با تأیید مسیر توحیدیِ علامه طهرانی، سلوک إلی الله به روش حضرت امام را که بسیجیان ره صدساله از آن طریق را یک‌ شبه طی کرده‌اند؛ نفی کنند و مقام حق‌الیقینی که جناب شهید حاج قاسم سلیمانی از طریق روش سلوکی حضرت امام به دست آورد را نادیده بگیرند. موفق باشید

31631

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظر شما در مورد اینکه ما می توانیم از طریق دوری از کثرات و نزدیکی به وحدت از درون و قرب به او، اراده امروز خدا را کشف کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خداوند بعضاً با شواهد و اماراتی متذکر می‌شوند که سنت و اراده ایشان در هر زمان و زمانه‌ای چگونه است. مثل همان‌که برای حضرت امام روشن شد این قرن، قرن نابودی ابرقدرت‌ها است. موفق باشید

31309

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار عید ولایت و امامت عیدالله الاکبر مبارک. استاد اینکه گفته می شود تا مدتها قبر امام علی علیه السلام پنهان بوده و بعد توسط هارون کشف شده، یعنی هیچ معصومی تصدیق نکرده محل قبر رو؟ آیا ائمه علیهم زیارت نجف اشرف رفته اند؟ و این قبر واقعا قبر مبارک حضرت امیرالمؤمنین هست؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی! برای ائمه «علیهم‌السلام» و شیعیان خاص معلوم بود و در همین رابطه محل آن را بعد از اُمویان برای عموم روشن نمودند. موفق باشید

30673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ۱. بین سوال های سایت دیدم در جواب پرسش گری که پرسیده بودند از نظر سلوکی و رشد معنوی جایگاه ازدواج کجاست و در کدام مرحله و احوالات بهتر است صورت بگیرد؟ پاسخ فرموده بودید اهل علم و طلبه بهتر است زود ازدواج نکنند تا به مرحله ای از علم برسند تا علومشان جز ملکات آنها شود ولی در سایر مراحل مزاحم سلوک نیست. متوجه این موضوع نشدم، منظور ورود به علوم افاضه ای و اشراقی و حضوری است؟ کدام علوم ملکه شود؟ چون دیده شده بعضی از دوستان که خواستگار برای آنها می آید، استاد سلوکی آنها به آنها می گوید مثلا نماز سروقت یا اهل مسجد بودن را بپرس و سوال های دنیایی نپرس، (مثل خانه و مدرک و ) که شاید مسیری است که شاگرد باید طی کند و از ماهیات دنیا عبور کند و به وجود برسد و نگاهش به عالم و آدم وجودی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که باید نسبت زوجین معنوی باشد. ولی جناب شهید ثانی در کتاب «منیة المرید» متذکر آن امری است که عرض شد. با این‌همه اگر طرف، احساس نیاز کرد و یا خطر به گناه‌افتادن برایش بود، قضیه فرق می‌کند. موفق باشید

30466

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد چرا در شرع هیچ جایگاهی برای زنی که همسر خودرای داره در نظر گرفته نشده؟ مثلا زنی که همسرش تمایل به بچه دار شدن نداره هیچ کاری از دستش بر نمیاد فوقش میتونه طلاق بگیره که اونم اول مصیبته. چنین زنی با تمایل نامعقول همسر به طور خاص در بچه نخواستن باید چیکار کنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرع الهی تکلیف را مشخص کرده. از آن جهت که در نزدیکی مرد با زن، این از حقوق زن می‌باشد که فرزنددار شود. و لذا این وظیفه‌ی مرد است که این حق را اداء کند. موفق باشید

29847

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد: نظر حضرتعالی در مورد پاسخ علامه حسن زاده به جناب استاد گلشنی چیست؟ بنظر می‌رسد حضرت علامه در افقی که جناب گلشنی مطرح می‌کنند حضور ندارند و این پاسخها علی رغم اینکه علامه زبان فرانسه می‌دانند بخوبی گویای اینست که با مسائل غرب آشنا نیستند و در همان فضای سنتی تنفس می‌کنند. هزار و يك كلمه - كلمه ۳۵۰ اين كلمه حاوى هشت سؤال در علم و دين و جواب آنها به تفصيل ذيل است: باسمه تعالى‏ حضرت آية الله حسن ‏زاده آملى (دامت افاضاته) با عرض سلام و تحيّات خاطر شريف را مستحضر مى‌‏دارد: به علّت مطرح بودن بعضى شبهات در اذهان طبقات مختلف جوامع اسلامى، خصوصا جوانان، در مورد رابطه علم و دين، تعدادى سؤال تهيه شده و براى بعضى از دانشمندان علوم تجربى، فلاسفه و متكلّمين مسلمان و مسيحى داخل و خارج ارسال شده است. در اينجا به دليل سهولت بحث، علم به مفهوم علوم تجربى بكار رفته است. پاسخ‌ها قرار است به صورت كتاب به زبانهاى فارسى و انگليسى منتشر شود. شركت حضرتعالى در پاسخگويى به اين سؤالات موجب امتنان خواهد بود و در انتشار ديدگاه‌هاى انديشمندان مسلمان در سطح جهان تأثير بسزائى خواهد داشت. با تشكر و آرزوى مزيد توفيقات براى حضرتعالى‏ دكتر مهدى گلشنى- رئيس پژوهشگاه علم انسانى و مطالعات فرهنگى‏ 6/ 8/ 75 ۸ سؤال درباره رابطه علم و دين‏ ۱. تعريف حضرتعالى از علم و دين چيست؟ ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ۴. در گذشته زمينه ‏هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ ۸. آيا مى‏‌توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ بسم اللّه الرحمن الرّحيم الحمد لله رب العالمين حضور انور استاد بسيار گرانقدر، رئيس بزرگوار پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى جناب آقاى دكتر مهدى گلشنى‏ (أيّده اللّه سبحانه بإلقاءاته السبّوحيّة). با سلام و دعاى خالصانه و ارائه ارادت بى‏‌پيرايه، همواره صحّت و عزّت آن وجود شريف و توفيقات به دوام آن عزيز گرانمايه را در راه إعلاء و اعتلاى معارف حقّه إليه و خدمت فرهنگى به كشور جمهورى اسلامى ايران گرامى از خداوند متعال مسألت دارم. در امتثال امر مبارك، مطابق هر يك از سؤالهاى هشتگانه‌‏اى كه طرح فرموده ‏ايد، پاسخهايى با رعايت ايجاز و اختصار و تجديد ذكر سؤال به همان عبارت متين و استوار سركار به ترتيب عرض مى‏‌شود: ۸ سؤال در رابطه علم و دين: ۱. تعريف حضرت عالى از علم و دين چيست؟ علم معرفت واقعى به مصنّف كتاب نظام هستى و كلمات وجودى آن به قدر طاقت بشرى است. علم وجود نورى و فعليّت مجرد از مادّه است، و انسان به يافتن فعليت‌هاى وجودى نورى استكمال مى‌‏يابد و ترقى وجودى مى‌‏كند و فعليت‏ بر فعليت مى‌‏افزايد و از نقص به كمال مى‏‌رود. به گفته شيوا و شيرين منوچهرى دامغانى: به كردار چراغ نيم مرده‏ كه هر ساعت فزون گرددش روغن‏ و چون علم و عمل دو جوهر انسان سازند، و عالم و عامل را اتحاد وجودى بدانهاست در حكمت الهى فرموده ‏اند- و چه نيكو فرموده‏ اند- كه: «انسان به فراگرفتن حكمت- كه همان تحصيل علم و عمل است- عالم عقلى مشابه با عالم عينى مى‏‌گردد». و چون علم، چشم ذات نفس ناطقه انسانى مى‌‏شود، و انسان به نور علم، حق را از باطل تميز مى‌‏دهد، و مدينه فاضله بدست مى‌‏آورد، و سعادت جاويدانى خود را كسب مى‏‌كند، حضرت خاتم انبياء محمّد مصطفى (صلوات اللّه عليه) فرموده است: «العلم إمام العمل». و اما تعريف دين: دين عبارت از برنامه حقيقى و دستور واقعى نگاهدار حدّ انسان و تحصيل سعادت ابدى آن است. و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسى به جز آفريدگار انسان ساخته نيست- يعنى آن دست و قلمى كه كتاب تكوينى نظام هستى عالم و آدم را بدين زيبايى نگاشته است كه زيباتر از آن تصوّر شدنى نيست، و هر يك از كلمات وجودى آنها را دين و آيينى داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايى و ناروايى در آنها راه ندارد، همان قلم براى جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستورى كه محض حكمت است نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايى و كمال غايى او برساند. مناسب است كه علق نفيس را از رسول اللّه صاحب قرآن فرقان اهدا كنيم، و آن اين كه: «إنّ هذا القرآن مأدبة اللّه فتعلّموا مأدبته ما استطعتم ...». مأدبه- به فتح و ضم دال- طعام مهمانى است. يعنى قرآن سفره خداست، و تا مى‏‌توانيد از اين سفره بهره ببريد. و نيز مأدبه- به فتح دال- ادب و دستور است. قرآن براى ادب و تقويم انسان است. ادب نگاهداشت حدّ هر چيز است. و تقويم راست و درست ايستاندن است. اين وجه با «تعلّموا» مناسبتر است. يعنى قرآن ادب و دستور الهى است، پس از آن ادب فرابگيريد و حدّ انسانى خود را حفظ كنيد و نگاه بداريد، و بدين دستور، خود را راست و درست به بار آوريد و به فعليت برسانيد، چنان كه هم آن حضرت فرموده است: «أدّبنى ربّى فأحسن تأديبى»، و نيز فرموده است: «أدّبنى ربّى بمكارم الأخلاق». ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى‏‌گردد. و اصلا علم عالم است و عالم علم است. و به عبارت پيغمبر خاتم (صلوات اللّه عليه): «علم، نفس عقل، و فهم، روح آن است». دين همواره انسان را ترغيب به تحصيل اين نور مى‏‌كند، و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او مى‌‌‏داند. آن كه عالم است به اسرار احكام دين آگاه است، چه اين كه هيچ دستور دينى بدون حكمت و مصلحت براى مدينه فاضله انسانى و تعالى و تكامل و سعادت آدمى متصور نيست. بسيارى از عالمان دين صحف و رسائلى در اسرار احكام دين از قبيل اسرار صلات و اسرار صوم و اسرار حجّ و غيرها نوشته‌‏اند. قرآن كريم كه خاتم كتب آسمانى است مى‌‏فرمايد: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ. در تعبير به ناس و عالمون بايد دقّت بسزا كرد كه عالمون را در مقابل ناس قرار داده است. ناس مردم عادى‌‏اند، و عالمون انسانهاى به معارج علمى رسيده‌‏اند كه ارباب عقل و اهل تعقّل‏‌اند. يعنى أمثال را قشرى و لبّى است، قشر آنها كه پوست است براى ناس است كه ورزش فكرى و علمى نكرده‏‌اند و توان ادراك اسرار امثال را ندارند، و لبّ آنها كه مغز است براى انسانهاى زحمت علمى كشيده است. عارف رومى در دفتر دوم مثنوى ناظر به كريمه ياد شده است كه گويد: اى برادر قصّه چون پيمانه است‏ معنى اندر وى بسان دانه است‏ دانه معنى بگيرد مرد عقل‏ ننگرد پيمانه را گر گشت نقل‏ رسول خاتم (صلوات اللّه عليه) حكمت را بهشت دانسته است، و فرموده است: «أنا مدينة الحكمة و هي الجنّة و انت يا علىّ بابها ...» يعنى اى على من شهر حكمتم و حكمت بهشت است و تو باب آنى. غرض اين كه: دين و علم اين كه معارض يكديگر نيستند بلكه معاضد يكديگرند. ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ممكن است برخى از دانستني‌ها كه نه در متن تعيّش و تمدّن انسانى ضرورى باشد، و نه در معرفت به اسرار و حقايق دين دخيل؛ و آگاهى بدان جز تباهى و اتلاف سرمايه زندگانى و زيان به سعادت جاويدانى نيست، از ديدگاه نورانى دين الهى منفور و مطرود باشد، چنان كه برخى از خوراكي‌ها و نوشيدني‌ها مانند مردار و مى كه دين از خوردن آنها منع فرموده است. ۴. در گذشته زمينه‏‌هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ پاسخ اين پرسش به دو وجه است: يك وجه آن همان پاسخ از پرسش سوم است. وجه دوم آن اين كه برخى از پيشينيان به نام «اصحاب معارف» بر اين پندار ناهنجار بودند كه نيازى به نبوّت و شريعت نيست، و مى‏‌گفتند: گفتار مدّعى نبوّت آيا موافق با عقل است و يا مخالف با آن است؟ اگر مخالف با آن است مسموع نيست، و اگر موافق با آن است عقل خود حاكم است، پس نيازى به پيامبر و دين و شريعت نيست. و لكن اين پندار سخت سست و از بيخ نادرست است و فقط بهانه و دست‏‌آويزى براى فرار از تكليف است، چه اين كه عقل بشر از ادراك كنه خواص‏ اشياء متعلق به افعال مكلّفين و جعل قانون متكفّل سعادت انسان ناتوان است، و جز منطق وحى هيچ‌كس نمى‏‌تواند عهده‏‌دار تشريع شريعت براى انسان بوده باشد؛ آرى ممكن است كه پس از آمدن شريعت إلهى، به برخى از اسرار احكام آن پى برد و يا به بعضى از وجوه استحسانى آن آشنا شود به تفصيلى كه در كتب كلامى اصيل معنون است. محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه از «اصحاب معارف» معناى لغوى و مفاد تعبير محاوراتى آن ملحوظ نيست، چنان كه در عرف كسى را وصف مى‏‌كنند و مى‏‌گويند فلانى از ارباب عقول و از اصحاب معارف است؛ بلكه مراد از «اصحاب معارف» معناى اصطلاحى آن منظور است چه اين كه «اصحاب معارف» در تعبير و اصطلاح متكلّمان و مفسّران گروهى خاص‌‏اند كه مانند براهمه منكر وحى و نبوت‌‏اند و به همان پندار ناروا و نارسا گويند عقل ما در فهم امور معاش و معاد مستقل است. مثلا جناب طبرسى در تفسير مجمع البيان در ضمن آيه ۱۰۳ از سوره دوم قرآن كريم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ‏ مى‏‌فرمايد: «و في هذه الآية دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لأنّه نفى ذلك العلم عنهم». ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدّن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ در اين كه پيدايش تمدّن عظيم اسلامى، سرمايه ترقى و تعالى غرب در همه شعب معارف شده است جاى انكار هيچ بخرد فرزانه‌‏اى نيست. به عنوان نمونه كه اندكى از بسيار و مشتى از خروار است دو كتاب را يادآور مى‏‌شويم: يكى ميراث اسلام، يا آنچه مغرب زمين به ملل اسلامى مديون است. اين كتاب به قلم سيزده نفر از مستشرقين و استادان دانشگاه‌هاى انگلستان نوشته شده است، و به ترجمه و مقدمه فارسى آقايان مصطفى علم و سعيد نفيسى در ايران به طبع رسيده است. مؤلف آن «آلفرد گيوم» در آغاز مقدمه آن گويد: كتاب ميراث اسلام در جستجوى آن دسته از اصول علمى، صنعتى، فرهنگى، و معنوى اروپا است كه از دنياى اسلامى أخذ شده و از جهان عربى مشرق سرچشمه گرفته است ... همين مذهب اسلام و امپراطورى بزرگ اسلامى بوده است كه علوم و صنايع ملل گوناگون را با يكديگر تركيب و آن را به صورت كامل و زيبايى به جهان علم و صنعت اهدا كرده است .... و از اين گونه اعترافات صادقانه در كتاب يادشده از نويسندگان آن بسيار است. كتاب دوم به نام علوم اسلامى و نقش آن در تحوّل علمى جهان آلدوميه‏لى است كه به ترجمه فارسى آقايان محمد رضا شجاع رضوى، و دكتر اسد الله علوى، به اهتمام بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به طبع رسيده است. و نظير دو كتاب يادشده، كتب و مقالات بسيارى از اصحاب قلم و ارباب دانش و بينش نوشته شده است، و اكنون به چند سطرى از گفتار استاد عزيزم حضرت علّامه شعرانى (رضوان اللّه عليه) تحت عنوان «تأثير قرآن در پيدايش تمدّن عظيم اسلامى» تمسّك و تبرّك مى‏‌جويم: آن كه تاريخ خوانده است و بر احوال امم گذشته آگاه گرديده داند كه تا زمان پيدايش يونان هيچ قومى بدان پايه از علم نرسيدند و آن تمدّن نيافتند، و آنها كه پيش از يونان بودند همه در علم و تمدّن پست‌‏تر از آنان بودند، و اندكى پيش از اسكندر علماء و حكماء در يونان بسيار شدند چون سقراط و افلاطون. و اسكندر كه عالم را بگرفت علم و زبان يونانى را در جهان منتشر كرد و مردم را از آن بهره‏مند ساخت، تا هزار سال زبان يونانى زبان علمى جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم مى‌‏آموختند و كتاب مى‌‏نوشتند هر چند خود يونانى نبودند حتى پيروان حضرت مسيح (عليه السلام) تاريخ آن حضرت را كه انجيل نام دارد به زبان يونانى نوشتند، و لفظ انجيل هم كلمه يونانى است به معنى مژده، با آن كه هم خود آنها و هم حضرت عيسى (عليه السلام) زبانشان عبرى بود. هزار سال پس از اسكندر حضرت خاتم انبياء محمد بن عبد الله (صلوات اللّه عليه) ظهور كرد و قرآن را به عربى آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربى جاى‏ زبان يونانى را گرفت و از آن درگذشت و مسلمانان علوم يونانى را گرفتند و چندين برابر بر آن افزودند و اين مقام كه زبان عربى در جهان يافت و علومى كه به اين زبان نوشته شد هيچ زبانى قبل از آن اين مقام نيافت. در تواريخ آمده است كه كتابخانه اسكندريّه در مصر بزرگترين كتابخانه دنياى قديم بود محتوى بر علوم يونانى و بيست و پنج هزار جلد كتاب داشت اما به عهد اسلام كتابخانه مسلمانان بر يك ميليون شامل بود. جرجى زيدان در تاريخ تمدّن اسلام و تاريخ آداب اللغه گويد: دو خليفه فاطمى مصر عزيز بالله (365- 386)، و حاكم بامر الله (386- 411) در مصر كتابخانه‏‌ها انشاء كردند مشتمل بر نزديك يك ميليون كتاب يعنى چهل برابر كتابخانه يونانيان در اسكندريه. كتابخانه‏‌هاى بزرگ در مصر و عراق و اندلس و غير آن بسيار بود هر يك مشتمل بر صدها هزار جلد، و ابواب آن براى طالبان علم و مطالعه كنندگان باز بود. پس آثار دانش عربى چهل برابر بيش از يونان بود. در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سياست مدن و جغرافيا، يونانيان كتاب داشتند اما با كتب عربى قابل مقايسه نيست نه از جهت كثرت و نه تحقيق ... در رياضى خصوصا حساب و جبر و مقابله و هيئت و نجوم مسلمانان بر يونانيان تفوّق عظيم داشتند ... و اينها همه از بركت قرآن است و ما اين سخن را به گزاف نگوييم كه تجربه و تاريخ بر آن گواه است. و چون در قرآن براى نماز امر به تحصيل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براى تعيين سمت قبله بلد و اوقات نماز هيئت و نجوم بياموزند، و هيئت و نجوم آنان را به ساير شعب رياضى محتاج ساخت، و قوانين ميراث و فرائض چون در اسلام حساب پيچيده دارد آنان را به آموختن علم حساب واداشت، و براى زكات و خراج به مساحت اراضى و علم حساب پرداختند، و جهاد و حج راه جهان‏گردى و سياحت به روى آنها بگشود و اطلاع بر احوال امم مختلفه و كشورهاى جهان يافتند و كتب جغرافيا و امثال آن را نوشتند. و چون در قرآن از تقليد آباء و اجداد نهى كرده است و دعوت به دين حق و تحقيق ادلّه را واجب فرموده و مخالفين اسلام و منكرين اديان پيوسته در احتجاج با مسلمانان بودند مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه كنند و از اين رو بر اقوال حكماى يونان و غير آنان آگاه گشتند و طريقه استدلال و منطق آموختند، و هكذا چون دقت كنى و نيك بنگرى همه علوم را به بركت قرآن آموختند ... و پس از اين ثابت مى‌‏كنيم كه تمدّن و علوم فرنگى دنباله همان علوم اسلامى است و از مسيحيّت ناشى نشده است. اين بود كلام مورد نظر استاد علامه شعرانى (أنار اللّه برهانه) كه از كتاب ارزشمند و گرانقدر آن جناب به نام راه سعادت به اختصار نقل كرده‏ايم. ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ فهم داعى از عبارت سؤال اين است كه آيا انسانها مى‌‏توانند به اسرار احكام و ديگر فرموده‏‌هاى دين الهى آگاه شوند؟ در پاسخ آن گوييم: همان گونه كه كتاب تكوينى- أعنى نظام هستى- براساس علم و حكمت است كه «عالم يعنى علم انباشته روى هم»، كتاب تدوينى اعنى قرآن كريم نيز به مثابت كتاب تكوينى است كه عين علم و محض حقيقت است. مثلا همه احكام واجبات متضمّن مصالح‏اند، و همه محرّمات را مفاسدى است. احكام دين از اول كتاب طهارت تا آخر كتاب ديات بر مبناى علل و اسباب‏‌اند. از خوردن غوره و آب آن، و انگور و شيره و سركه و كشمش آن منع و نهى نفرموده است، ولى از شرب خمر آن چون مفاسد و مضارّ آن بسيار است امر به اجتناب فرموده است كه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. «1» ______________________________(1)- مائده، آيه 93 و 94. جوامع روايى كه تراث علمى صادر بيت وحى و عصمت‌‏اند، و در حقيقت تفسير انفسى قرآن كريم‌‏اند، بيانگر بسيارى از اسرار احكام و آداب دين‌‏اند، و اشارات و راهنمايي‌هايى دارند كه سرمايه تحقيق پژوهشگر دينى‌‏اند. كتاب علل الشرائع جناب شيخ صدوق در ۶۴۷ باب، و كتاب ديگرش به نام معانى الاخبار در ۴۲۶ باب، نمونه‌‏اى از اين حكم حكيم‌‏اند. مثلا إمام الكلّ فى الكلّ حضرت امير المؤمنين على (عليه السلام) در بيان سرّى از اسرار تكوينى فرموده است: ليس شى‏ء تغيب أذناه إلّا و هو يبيض، و ليس شى‏ء تظهر أذناه إلّا و هو يلد. (عيون الأخبار ابن قتيبه دينورى، ج 2، ص 88). يعنى هر جاندارى كه گوشهاى او برآمده نيست تخم مى‏‌گذارد، و هر جاندارى كه گوش‏هاى او برآمده است بچه مى‌‏زايد. چنان كه مار و سوسمار و ماهى و مارماهى و باخه و اكثر پرندگان كه گوش آنها به سر آنها چسبيده است و لاله ندارد تخم مى‏‌نهند؛ و انسان و آهو و اسب و شتر و شير و شب‏پره كه گوش آنها برآمده است و لاله دارد بچه مى‏‌آورند. از خانمى بزرگوار كه نويسنده و دانش‌‏پژوه بوده است و با عزم و اراده و همّتى شگفت در پى تحقيق اين موضوع مهمّ برآمده است يادى شود، و آن اين كه فاضل قاجار فرهاد ميرزا در كتاب شريف زنبيل (ط ۱، ص ۱۴) گويد: «از مجلس امير كمال الدين حسين فنائى نقل شد: حضرت صادق (عليه السلام) از امّ جابر پرسيد كه در چه كارى؟ عرض كرد كه مى‏‌خواهم تحقيق كنم از چرنده و پرنده كدام بيضه مى‌‏نهند و كدام بچه مى‌‏آورند؟ فرمود كه احتياج به اين مقدار فكر نيست، بنويس كه گوش هر حيوانى كه مرتفع است بچه مى‏‌آورد، و هر كدام كه منخفض است بيضه مى‌‏نهد ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ.* باز با آن كه پرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبيده بيضه مى‌‏نهد. سلحفات كه چرنده است چون بدين منوال است بيضه مى‏‌نهد. و گوش خفاش‏ چون مرتفع است و به سر او چسبيده نيست بچه مى‏‌آورد». محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه جناب شيخ رئيس ابو على سينا در اول مقاله پنجم حيوان شفاء (ط ۱، رحلى، چاپ سنگى، ص ۴۰۳) فرموده است: «ليس شى‏ء ممّا له رجلان يلد حيوانا إلّا الإنسان وحده» يعنى هيچ جاندار دو پا بچه نمى‌‏آورد مگر انسان فقط. بدين معنى كه حيوانات دو پا به جز انسان هم تخم مى‌‏نهند و تنها انسان است كه بچه مى‏‌آورد. و دانسته شد كه اين سخن به اطلاق درست نيست زيرا كه خفّاش از جانداران دوپاست و بچه مى‌‏آورد؛ اما آن ضابطه‌‏اى كه از امام معصوم نقل كرده‌‏ايم به تمام و كمال است. به موضوع بحث برمى‏‌گرديم و گوييم: به عنوان نمونه در بيان سرّى از اسرار تكوينى، مطلب مذكور گفته آمد؛ اكنون در بيان سرّى از اسرار تشريعى باز به عنوان نمونه گوييم: از معصوم (عليه السلام) سؤال شده است هر گاه كسى تخمى در اجمه- يعنى در بيشه- يافته است، و يا تخم پرنده آبى يافته است. و نمى‏‌داند كه تخم حيوان حلال گوشت است تا خوردن آن جايز باشد و يا تخم حيوان حرام گوشت است كه خوردن آن حرام باشد، به چه نشانه داند كه تخم حلال گوشت يا حرام گوشت است؟ در جواب فرموده است: هر تخمى كه دو طرف آن يكسان است از حرام گوشت است، و اگر مثل تخم مرغ خانگى است كه يكطرف آن پهن است- يعنى مخروطى است- آن تخم حيوان حلال گوشت است. چند روايت در اين موضوع در جزء يازدهم وافى فيض از كافى و تهذيب ذكر شده است (وافى، چاپ رحلى، ج ۳، ص ۱۵). تخم مار دراز و هر دو طرف آن يكسان است، و تخم باخه گرد است و از همه جانب يكسان است، و هر دو حرام گوشت‌‏اند. و تخم كبك و كبوتر و گنجشك و مرغ خانگى مخروطى است كه يك طرف پهن و جانب ديگر آن كشيده است و اينها حلال گوشت‌‏اند. پرنده تميزخوار تخم آن به خوبى مخروطى است. و پرنده حلال گوشتى كه مانند اردك از خوردن لجن خوددارى نمى‏‌كند، تخم آن اگر چه مخروطى است و لكن در حدّ تخم پرندگان تميزخوار به خوبى مخروطى نيست. در امثال اين مسائل اگرچه در كتب فقهى قيل و قال شده است، و لكن غرض داعى اين است كه در پيرامون موضع سؤال مذكور: «آيا علم دينى امكان دارد؟» همه احكام تشريعى مبتنى بر اسباب و علل تكوينى‏‌اند كه در جوامع روايى بدانها راهنمايى شده است؛ و در كتب علماى دين نيز اسرار بسيارى از مسائل كه اكثر آنها صورت استحسانى دارد گفته آمد كه باز براى تحقيق ديگران راه گشايند. و دين مانع از فحص و تحقيق نشده است بلكه بدان حثّ و ترغيب فرموده است كه علينا أن نلقى إليكم الاصول و عليكم أن تفرّعوا. اين فرموده امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) است و در مادّه لغت «فرع» مجمع البحرين طريحى مذكور است. يعنى بر ما است كه به شما اصول را- كه امّهات و قواعد و ضوابط‌اند- إلقا كنيم، و بر شما است كه اجتهاد كنيد و از آنها فروع را استنباط نماييد. در صحف عرفانى اصيل اسلامى مثل مصباح الانس علامه ابن فنارى معنون است كه تشريعيّات از متن تكوينيّات برخاسته‏‌اند. و به عبارت شيوا و رساى شيخ رئيس ابو على سينا در دانشنامه علائى: «به هر نادانسته راهى است كه به وى دانسته مى‌‏شود». ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ بعضى از علوم مانند علم به برخى از حرف و صنايع و نظائر آنها كه انسانها براى آسايش و تعيّش و بهزيستى بدانها دست مى‌‏يابند، شايد بتوان گفت كه دخلى به دين ندارند؛ مگر اين كه درباره آلات و اجزاى آنها از حيث طهارت و نجاست، و حلّيت و حرمت؛ و يا از حيث اهداف و غايات صنعت آنها به دين ارتباط پيدا كنند، كيف كان قرآن پايه و قاعده مدينه فاضله انسانى است و نگاهدار حدّ آدمى و موجب سعادت جاويدانى اوست، لذا هيچ‌يك از ارباب حرف و صنايع- و ديگر آحاد بشر مطلقا در هر كار و شغل و هنر و صنعتى- از آن مستغنى نيست. ۸. آيا مى‌‏توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ همان‏گونه كه در پاسخ پرسش نخستين گفته‌‏ايم دين مبين اسلام محض علم و عين صواب است، و قرآن كريم منطق حق تعالى و فصل خطاب است. و يك عالم كامل دينى كسى است كه در بسيارى از علوم مربوط به متن دين مجتهد و استاد باشد چنان‏كه بيوگرافى دانشمندان بزرگ دينى و آثار علمى آنان هر يك گواهى راستين است. و علومى كه يك عالم دينى كامل بايد دارا باشد در كتب علماى دين گفته آمد. اسلام نه اين كه با علوم و صنايع موجب ترقّى و تعالى مدينه فاضله انسانى و اسباب و وسايل تعيّش و بهزيستى اجتماع مخالف نيست بلكه موافق و مؤيّد و مشوّق است، چنان‏كه مدينه فاضله فارابى، و صحف كريمه ديگر دانشمندان بزرگ اسلام در اين موضوع هر يك شاهد صادق است؛ و تفوّه به تفكيك از توهّمى موهون است. حضرت استاد عزيز آقاى دكتر گلشنى؛ با ارائه ارادت و سلام مجدّد عرض مى‏‌شود: «سؤالهاى بسيار حساب‏‌شده‌‏اى كه آن جناب از زبان ديگران تقرير و تحرير كرده است هر يك موضوع رساله يا كتابى است، جز اين كه كثرت مشاغل و وفور مشاكل ايجاب كرده‏‌اند كه قلم را از رفتار و گفتارش بازدارم. توفيقات بيش از پيش سركار عالى را در راه خدمت به قرآن و اهل آن از فيّاض على الإطلاق مسألت مى‌‏نمايم. قم- ارادتمند صميمى، حسن حسن‏زاده آملى ۱۲ رجب ۱۴۱۷ ه ق ۴/ ۰۹/ ۱۳۷۵ ه ش‏
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید که در این‌جا و اکنون ما ورود به این مسائل با این وسعت و با این فرصت کم، نداشته‌باشیم. موفق باشید

29643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: خدا قوت. سوال بنده اینه: از نظر شیعه چه شد که دین بوجود آمد؟ یا بهتر بگم از نظر شیعه مبدا و منشا پیدایش دین چیه؟ آیا کتاب یا جزوه ای در این باره سراغ دارید که بتونه کمک کنه تا جواب این سوال رو پیدا کنم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» و کتاب «چه نیازی به نبیّ» که روی سایت هست، جوابگو باشد. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/book/1382

http://lobolmizan.ir/book/1383

28665
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ببخشید استاد، آیا همزاد داشتن انسان از جن و پری درست است؟ بنظر خودم خرافات هست ولی مطمئن نیستم. ممنون از شما. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر خودتان درست است. روزگار را تماشا کن! عده‌ای خدایی را که این‌همه در جان جهان حاضر است، منکر می‌شوند و عده‌ای اموری را که هیچ واقعیت خارجی ندارد، جستجو می‌کنند پیدا شود! موفق باشید

28226
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: موسسه انشا که در اصفهان فعال هست در تهران ادبستان تاسیس کرده است. پسرم امسال پیش دبستانی می‌رود آنجا ثبت‌نام کرده ام. و خودم تقاضا داده ام در دخترانه کار کنم. البته گفته اند دوره ای را باید کارورزی و آموزش داشته باشم. یک دختر کوچک هم دارم که می‌توانم با خودم ببرم. برای بچه های کادر هم مراقب دارند هم به سختگیری نمی‌کنند اگر سراغ مادر بیاید. حقیقتش هم می‌خواهم وارد این فضای تعلیم تربیت شوم و با کار کردن خودم را رشد بدهم در این عرصه و موثر واقع شوم ان شاءالله و هم کمک به هزینه های آموزشی بچه ها فراهم کرده باشم. همسرم که با کارهای دشوار بیرون از خانه موافق نبودند با این کار موافقند خدا رو شکر. ولی از کار بیرون خانه و تاثیر منفی داشتن آن روی بچه ها باز می‌ترسم. با توجه به اینکه لااقل دو بچه دیگر هم ان شاءالله می‌خواهم. ممنون می‌شوم راهنماییم کنید آیا ورود به چنین عرصه ای را مناسب می‌بینید؟ البته من فوق مهندسی از بهترین دانشگاهها را به لطف خدا دارم. و دوره های تربیتی زیادی را در این مدت خانه دار بوده ام گذرانده ام. اما همیشه برای فعالیت بیرون از منزل نگرانم نکند بچه ها و همسر آسیب ببینند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخی که در آن قرار دارید تاریخ حضور در جهان است، در عین خلوت با معنویات. یعنی دست در کار، ولی دل با یار، تا متهم نشویم که ما رُهبانیت پیشه کرده‌ایم. موفق باشید

نمایش چاپی