باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع «عدل الهی» به هر حال این نکته به کمکمان میآید که حضرت پروردگار مطابق امکان ما، به ما وجود عطا کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شیعه و تمدنزایی» که بر روی سایت هست در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم با جوابدادن جزءجزءِ سؤالاتتان مطلبی به دست آورید. پیشنهاد بنده همان است که عرض شد بهتر است سیر مطالعاتی مشخصی را برای خود تعیین کنید و مدتی به آن بپردازید، خود به خود این نوع سؤالات را به جواب مخصوصش میرسید. اقلاً یکی دو سال سیر مطالعاتیِ سایت را دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزهایی مثل دیوار و لیوان که خاصیت خاص و اصیلی ندارند، قسمتی از وجودِ امکانیِ زمین هستند. آری! وقتی زمین را که امکانِ موجودشدنش به عنوان پایینترین مرتبهی وجود فراهم است، حضرت حق آن را موجود میکند و این چیزهایی که ما نیاز داریم و نیازِ ما به آن شکل داده است؛ را ما بهوجود میآوریم که در بستر وجوددادنِ خداوند به زمین است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه به نور حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» راهی بس متعالی در مقابلمان گشوده شود تا قطرهای از اقیانوس اسرار کربلا برایمان پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما بیشتر نظر به وظیفهای که نسبت به والدین داشتید، بیندازید، نه نظر به تمجید و تعریف افراد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه مخلوق خداوند هستیم و او که مالک حقیقی ما است، تکلیف ما را تعیین میکند و ما همه در مقابل او مسئول میباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به «حبّ» فکر کرد و خود را از هر آنچه ما را از «دوستداشتن» محروم می کند، آزاد نمود. در جلسهی ۹۵ شرح کتاب «جامعالسعادات» بحثی تحت عنوان «محبت به خدا مبنای محبت به خلق» به آدرس زیر شده است. خوب است که صوت آن جلسه را استماع فرمائید. موفق باشید
امام خامنه ای: اگر نتیجهی تحقیقات ما با نظر رهبری مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلی اصولی و منطقی نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به اینکه فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجهی شما را رهبری و غیررهبری به عنوان دستاوردهای علمی بگیرند و براساس آن، برای کشور برنامهریزی کنند. تحقیق علمی، شأن و خصوصیتش، آزادی است؛ منتها عقلایی؛ بی انضباط نباشد. در قضیه واکسن تحقیقات علمی چه در ایران و چه در خارج از ایران انجام شده و همگی حاکی از این هستند که واکسن های ضروری کرونا نه تنها نقش درمانی ندارد بلکه حاوی مقادیری اکسید گرافن و پروتئین سنبله هستند که مواد سمی هستند و میتوانند عوارض جبران ناپذیری حتی در کوتاه مدت برجای بگذارند در تازه تریم پژوهش دانشگاه شیراز به این جمع بندی رسیده که میزان اثرگذاری واکسن سینوفارم به عنوان رایج ترین واکسن موجود در کشور تنها پنج درصد است در چنین شرایطی مافیای دارو و بهداشت اجازه شنیده شدن نظرات علمی مخالف واکسن و تجربیات طب سنتی را نمیدهند و این خلاف منویات رهبری است از طرفی این قضیه کرونا که روز به روز ابعاد بیشتری پیدا می کنند تنها در حیطه پزشکی قابل بررسی نیست و به دلیل ظن جنگ بیولوژیک نیازمند آن هست که این موضوع در ابعادی کلان تر به عنوان مثال در شورای عالی امنیت ملی مطرح شود. خود رهبری هم در ابتدای کرونا مسئولیت را به ستاد کل نیروهای مسلح واگذار کردند. نظرات شما رو تو این مدت در رابطه با کرونا خواندم به نظرتون با توجه به اینکه هر روز ابعاد بیشتری از قضیه کرونا رونمایی میشه و دسیسه بودنش رو بیشتر اثبات میکنه، آیا در چنین شرایطی که ستاد کرونا مقلد محض سازمان بهداشت جهانی و در خواب عمیق هستن، بهتر نیست. آتش به اختیار عمل کرد؟! رهبری هیچوقت نظرشون این نیست که تصمیمات ستاد کرونا رو بدون منطق بپذیرید. لطفا مردم رو به ستاد کرونا حواله ندین چون درصد بالایی تابع سازمان صهیونیستی بهداشت جهانی هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف در آخرین نکته جنابعالی است که نمیتوان بر این نکته جنابعالی دلیلی عالمانه داشت و به راحتی سازمان بهداشت جهانی را یک جریان صهیونیستی دانست. نظر بنده همان نکاتی است که عرض شد و فکر میکنم نمیتوان جریان ضد واکسن را جریانی غیر عادی و غیر مشکوک دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بشر جدید شدیداً به دنبال دینداری حقالیقینی است تا تمام ابعاد وجود او در نسبت با خدا قرار گیرد. امری ماورای بهشترفتن و جهنم نرفتن و رخداد اربعینیِ سالهای اخیر از این جنس است و مردم به دنبال این نوع دینداری میباشند. در این رابطه عرایضی در جلسه پنجم «کربلا و برگشت به شور ایمانی گمشده» شده است. بحث را میتوانید در کانال «مطالب ویژه» بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که این حالتها تجربههایی است در رابطه با درک تجرد نفس و آن حالت تونلیِ قضیه، تجسم سیر نفس است از جسم به وجهِ تجردی خود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برداشتهای جنابعالی از صحبتهای بنده بهتر و بهتر بود. نهتنها درست برداشت شده بود، بلکه عالی برداشت شده بود. ۲. بنده هر روز صبح بعد از اقامهی نماز در مسجد خدیجهی کبری «سلاماللهعلیها» در خدمت رفقا هستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که عرض شد عمده آن است که از وجهی از شخصیت انسانی خود که حضور در جهان است، غفلت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث نیاز نیست، بحثِ احساس حقیقیِ خودمان است که در چه جهانی باید حاضر باشیم تا خودمان باشیم. امروز زنان ما خود را در جهان یافتهاند و نباید از این نحوه بودن که بودنِ حقیقی آنهاست غفلت کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست سری به بحثهایی که تحت عنوان «ما و حافظ» بر روی سایت هست بزنید تا با اُنسِ مداوم با آن مباحث إنشاءاللّه فرهنگ درک نگاه جناب حافظ پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر » عرض شده است این افراد با جنّیان ارتباط دارند آنهم با جنّیانِ شرور، و هیچ نتیجهای برای افراد ندارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جسمِ آلی مربوط به نفس است و نفس، همواره در همهی عوالم حاضر است منتهی در برزخ و قیامت همهچیز نزد اوست و لذا نفس، تبدیل به عقل میشود. این بحث را میتوانید در ابتدای کتاب «معرفتِ نفس و حشر» مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد آن است که با سه کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی مأنوس شوید، شرح بنده إنشاءاللّه موجب تدبّر بیشتر در موضوع خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه! همیشه اینطور نیست. ۲. معتقدند عالم لاهوت، مقامی بالاتر از عالم جبروت است. بحث بر توحید بیشتر است، هر اندازه انسان از کثرات منقطع شود، به عالم بالاتر نزدیکتر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم خوب است بر روی کتاب «حماسهی حسینی» و یا «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» بررسی بفرمایید. کتاب دوم بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. اینطور نیست گاهی نباید جواب را در محدودهی سؤال مطرح کرد. باید افقی را گشود تا سؤالکننده مطابق آن افق بیندیشد. نمونهی آن در قرآن است که میفرماید: «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ ۖ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ» از تو سؤال کنند که چه انفاق کنند؟ بگو: هر چه از مال خود انفاق کنید درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان رواست، و آنچه نیکویی کنید خداوند بر آن آگاه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نفس، در تمام مراحلِ نباتی و حیوانی هم مجرد است و ارتباط نفس و بدن را باید در موضوع تدبیر بدن توسط نفس و استکمال نفس در إزای این تدبیر حل کرد. موفق باشید
آیا گوش شنوایی هست تا رنج های مشترکمان را به سامان رسانیم؟! آیا کسی هست که از دنیا خسته و بریده باشد و چشم داشتی به مال و منیت و زر و سیم نداشته باشد و آرزوهای دنیا آنرا زندانی نکرده باشد؟ آیا کسی هست که در اهل دنیا خود را جستجو و ادامه نخواهد بدهد و از همه ذلالت ها بریده باشد و بخواهد خود را فقط با خدای حی حاضر (همان که خلق نفمرمود آسمان ها و زمین را جز به حق تبارک و تعالی) معنا کند و معنای زندگی را جز در این خواهش حقیقی نبیند؟ آیا کسی هست از ناجوانمردی خلق، هوس های بی پروایِ بی حیایِ بی در و پیکرِ آسیب رسان آخرالزمان دلشکسته باشد گویا اورا فرمان دهند و توان نافرمانی ندارد؟ آیا کسی هست که از در زندان نفوسِ گمگشته در تاریکی مردم خواب خسته شده باشد و بخواهد «خود» باشد؟ آیا کسی هست که چشمانش از شدت خواب آلودگی و تحمیل بالاجبار خواب آلودگی آن مردم بر خود در رنج باشد؟ آیا کسی هست که شبانگاهان تنهای، با کثرات گنه آلود روزگار با خود در جنگ باشد و روحش را اوهام و خیالات آلوده متکثرِ خلق شده بدست دشمنان انسانیت فرا گرفته باشد و نداند چه کند و راه فرار نیابد بلکه نفسش از شدت جنگ بدنش را بدرد آورده گویا رفته است جنگ و همیشه خسته است و توان انجام هیچ کاری را درست نداشته باشد گویا بدن خویش را چون بار سنگینی بر خاک و خون می کشد؟ آیا شده شراب نخورده مست لا یعقل شوی از ظلمات و شهوات و دنیا پرستی مردم گمگشته، گاهی بد شگون، گاهی واقعا بد! آیا شده بپرسی نوجوانها و جوانها چگونه به مواد مخدر با این خیل کثیر روی آورده اند؟! نکند میخواهی آنها را نصیحت کنی یا روانشناسی ببری که از آدمی جز آدم دروغین غربی نشناخته است! نه... آیا دیده ای از شدت جهل و مردگی زندگی مردمان روزگار به فراطبیعه ای خود را می اندازند که چون نسبتی با انسانیت و رحمانیت و نورانیت ندارد جز امری موهومی و سوپرنچرالی چیزی بدست نمی آورند و هرچه آن خیالات خود ساخته را میخواهند وسیع کنند رنجشان بیشتر می شود و در زندانی گرفتار آیند که ممکن است از آن نتوانند به در آیند و از این رو مدرنیته آن خیالاتِ بقول خودشان آسمانیشان را با سینما و هوش مصنوعی به زمین نیز بکشد تا مرگش را بدست خویش امضاء کند! نخواه خود را دست آنان دهی آنها خیلی بیچاره اند، تو هم چنینی رفیق؟ پس بگرد و غمگین نباش! زیرا میدانم انقلاب اسلامی آمده است 'انسان بسازد' این حرف حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را چرا مردم نفهمیدند و بفراموشی سپردند؟! خدایا چرا ما آن صحبت آن عزیز را آنطور که شایسته است نفهمیدیم. آیا معلمان و مدبران و منبریون اصلا به این مهم ارزشمند، اصل و اساس انقلاب اسلامی فکر کرده اند تا بدانند آدمی در عالم خاک نمی آید بدست / عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی. چطور جواب این سئوال را بدهیم زمانی که آن را آنگونه که صادق است نیافتیم؟! آیا این راهی که داریم با انقلاب اسلامی طی می کنیم همان انسان سازی است که انبیاء الهی برای آن مبعوث و در پشت پرده کلمات قرآن و احادیث نهفته است و سلامت در دنیا و آخرتست گویا دنیایت آخرت می شود همان آخرتی که فرمود: دنیا در برابر قیامت همچون قطره ایست در برابر اقیانوس. می خواهی راه بیفتیم آیا راهی جز انقلاب اسلامی در تمام ابعاد چه سیاسی و عقلی و فلسفی و حکمی و شرعی و عرفان امام خمینی داریم؟ تا درهمه این ابعاد نباشیم چگونه بفهمیم آن مهم چیست که با آن ارتباط بر قرار کنیم؟ هرچه مینویسم نمی شود زیاد از حد مدرنیته و ظلمات و مدعیون دنیا ما را آسیب زده اند. پس حال که چنین است ای همنوع چه میخواهیم با خود بکنیم؟! وای بر ما کسی را جز رهبری نمیشناسم تا در حضور او با ما خود را پیدا کنیم وقتی رهبر انقلاب حفظ الله فرمودند من کم تر از شما جوانان رنج هایتان را نمی کشم بلکه هم بیشتر (یعنی نزدیک است بگونه ای که میتوان با پذیرششان در آن صراط قرار گرفت و به راه شد صراطی که انسان سازی هر یک از ماست). نمیدانم چگونه بنویسم آیا استاد حرفی میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این شعر جناب شاه نعمت الله ولی، نظر کنید که میگوید:
عارفانه چو مومن آگاه
خوش بگو لا اله الا الله
حکم اسلام را به پا می دار
سر موئی از آن فرو مگذار
در طریقت رفیق یاران باش
سر خود زیر پای ایشان باش
در حقیقت محققی می جو
وحده لاشریک له می گو
این نصیحت قبول کن از ما
تا درآئی به جنت المأوا
ره چنان رو که رهروان رفتند
راه رفتند و ناگهان رفتند
گمان نکنیم که همین آدمهای معمولی در درونشان از این نوع غوغاها ندارند! زیبایی کار آنها آن است که با همه آن غوغاها مانند بقیه در همین زندگی عادی وارد میشوند و قصه شخصیت آنها حکایت آن است که: «دست در کار، و دل با یار دارند». موفق باشید
سلام علیکم: اکنون که این کلمات و جملات را مینویسم، نمیدانم به کدام امید و به چه انتظاری چنین اقدامی میکنم. حتی دیگر به جواب رسیدن هم برایم دور شدهاست و تا حدی قید آن را زدهام. سوالاتی یقه من را گرفتهاست و مرا ول نمیکند و در عمقِ خود میکشاند. در حدی است که حتی پرسشِ آن هم در لکنت و سختی میافتد و تا جوابِ این سوال دادهنشود، حرف دیگری نمیشود زد. به دنبال سرنخ میگردم و پیدا نمیکنم، شهرها را زیرِ پا میگذارم و خانهای پیدا نمیکنم. من زنم و چگونه بدونِ خانه زندگی کنم؟ چگونه مادر باشم در حالی که در و دیوار از بیمادری مینالد و جوابی برای «چی میخواهیم.» نداریم؟ با خودم میگویم چه «مرگمونه دقیقا» که آن چه هست راضیمان نمیکند و آن چیزی هم که میخواهیم را نمیدانیم. خودِ موت که ذائقه هر نفسی است، در پرده میرود و به آن محتاج میشویم، نه زندهایم و نه به مرگ میرسیم. چگونه در این برزخ تاب بیاوریم و مقاومت کنیم و بمانیم؟ ترسِ بیطاقتی در مقابل این آینده نامعلوم من را گرفتهاست و حتی لب به شکایت گشودن و این سخنان هم میترسم که بیطاقتی تلقی شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حرف همین حرفِ آخر است که امید به آینده را از دست میدهیم. در حالیکه خالق هستی و خالق ما، یقیناً آینده ما را در بستر بندگیاش تأمین کرده است و در همین رابطه در قرآن میفرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود/6) هیچ جنبدهای در زمین نیست مگر آنکه خداوند بر خود تکلیف کرده که رزق او را فراهم کند و رزق ما همه آن چیزی است که به طور طبیعی بدان نیازمندیم. عمده آن است که خود را در افق تاریخی زندگی زمینی امیدوارانه حاضر نگه داریم و فکر فردا را، فردا بکنیم.
مولوى در مثنوى در رابطه با همين موضوع داستان آن گاوى را مىگويد كه هر روز از صبح تا شب در مزرعه سرسبزى مىچريد و علفهاى آن را مىخورد و بعد از سر شب تا صبح غصه مىخورد كه فردا چكار كنم! باز فردا با علفهاى از نو سرسبز شده آن مزرعه روبهرو مىشد و تا شب به خوردن آن مشغول مىگشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. مىگويد:
يك جزيره هست سبز اندر جهان
اندرو گاوى است تنها خوش دهان
جمله صحرا را چرد او تا به شب
تا شود زَفْت و عظيم و منتجب
شب زانديشه كه فردا چه خورم
گردد او چون تار مو لاغر زغم
چون برآيد صبح بيند سبزْ دشت
تا ميانْ رَسته قصيلِ سبزْ كَشت
اندر افتد گاو با جوعُ الْبَقَر
تا به شب آن را چرد او سر به سر
باز شب اندر تب افتد از فزع
تا شود لاغر زخوفِ منتجع
كه چه خواهم خورد فردا وقت خَور
سالها اين است خوف اين بقر
هيچ ننديشد كه چندين سال من
مىخورم زين سبزه زار و زين چمن
هيچ روزى كم نيامد روزيم
چيست اين ترس و غم و دلسوزيم
باز چون شب مىشود آن گاوِ زفت
مىشود لاغر كه آوه رزق رفت
مولوى بعد از اينكه اين مثال زيبا را مطرح مىكند و ما را متوجّه ضعف بينش اين گاو مىنمايد كه چگونه از نظام الهى كه همواره در حال فيضان رزق بندگانش است، غافل است، مىگويد:
نفسْ، آن گاواست وآن دشت، اين جهان
كه همى لاغر شود از خوف نان
كه چه خواهم خورد مستقبل عجب
لوت فردا از كجا سازم طلب
همواره نگران فردايى است كه بوجود نيامده و لذا از نتيجه اى كه امروز بايد از زندگى خود بگيرد غافل است، مولوى سپس به ما روى مىكند كه
سالها خوردى و كم نامد ز خَور
ترك مستقبل كن و ماضى نگر
لوت و پوت خورده را هم يادآر
منگر اندر غابر و كم باش زار
به جاى اينكه اينهمه نگران آينده باشى كه نيامده است، كمى هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتى گذشت و نگرانى تو نسبت به آن بىجا بود. حضرت در آن فرمايش شان همين نكته را متذكّر مىشوند كه اى پسر آدم! غصه رزقى را كه هنوز نيامده است بر امروز خود حمل نكن. ما امروز وظيفه اى داريم و براى انجام آن روزمان را شروع كنيم و مسلم آنچه در امروز نياز داريم، خداى خالقِ امروز برايمان خلق مىكند، و چون خداوند فردا را خلق كرد، نياز مربوط به فرداى مخلوقاتش را نيز خلق مى كند. اينكه ما نيازهاى فرداى خود را در پيش خود نداريم چون هنوز فردا را خلق نكرده تا رزق فردا را خلق كند. آرى؛ فردا هم بايد كارى كه به عهده ماست، انجام دهيم. رزق فردا هم به عهده خداست و حتماً مىرسد. اشكال در اين است كه شما امروز كارى را شروع مى كنيد، براى اينكه بى رزق نشويد، و لذا از اوّل صبح غصه رزق آن روز را مى خوريد و در نتيجه آن كارى را كه به عهده تان است انجام نمى دهيد و غم چيزى را مى خورديد كه بدون اين غمها محقّق مى شد، حال با اين نوع تفكر، چون پس فردا مى آيد، غصّه رزق روز بعدش را مى خوريد، و خلاصه هر روز كارمان مى شود رفتن به دنبال چيزى كه خودش به وقتش مى آمد، و در نتيجه از بندگى خدا كه محتواى حقيقى زندگى انسان است درمى مانيد و بعد در خودتان كه تأمّل مى كنيد مى بينيد سخت از زندگى خود ناراضى هستيد، چون به محتواى معنوى كه بايد مى رسيديد، دست نيافتيد.
امام معصوم (ع) مى فرمايد: نگرانى رزق فردا را بر امروزت حمل نكن، «فَانَّهُ انْ يَكُ مِنْ عُمُرِكَ يَأتِ اللهُ فيهِ بِرِزْقِك»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را مى رساند. فردايى كه هنوز نيامده است تمام ذهنت را مشغول نكند تا روزى كه آمده است را از دست دهى.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این حُسنِ سیره جناب اقای رئیسی باشد که در بستر هویت انقلابی که ایشان دارند، بقیه را نیز وارد کنند. موفق باشید