بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
172

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم یک نفر از دوستان خوابی نقل می کرد از قول آیت ا... موسوی که یکی از روحانیون خمینی شهر می باشد و در حوزه اصفهان درس خارج فقه دارد ایشان در عالم رویا مرحوم علامه طباطبائی را می بیند و از وضعیت ایشان سوال می کند ایشان اظهار رضایت می فرمایند و بیان می کنند من یک درجه پایین تر از بسیجیان می باشم ایت ا... موسوی نقل می کنند بعد از اینکه از خواب بیدار شدم هضم این مطلب برایم سنگین بود نزد مرحوم آیت ا... اراکی رفتم ایشان بیان فرمودند من هم خوابی شبیه خواب شما دیده ام چند شبی بعد دوباره آقای موسوی خواب مرحوم علامه را می بینند که می فرمایند باور نمی کنی که من یک درجه پایین تر از بسیجیان می باشم . حال با توجه به اینکه مرحوم علامه یکی از آن علما بود که مداد العلما افضل من دماء شهدا و با عنایت به اینکه شهید مطهری فرموده بود اگر علامه طباطبایی نبود من و آقای بهشتی از دست رفته بودیم و اکثر بزرگان انقلاب که شهید شدند از شاگردان ایشان بوده اند این خوابها را باید چگونه تعبیر کرد؟
متن پاسخ

بسمه تعالی علیک السلام
مسلم خواب نمی تواند به خودی خود حجت باشد مگر این که شاهدی بیرونی از سخن معصوم بر آن صحه بگذارد.و لذا اگر علمای شهید پرور نباشند شهادت به صحنه نمی آید.

10392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: 1- کلی سعی 2- حصه وجودی 3- اضافه اشراقیه یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث را باید در کتاب‌های مخصوص به خودش دنبال کنید و اگر در حین مطالعه سؤال خاصی پیش آمد إن‌شاءاللّه بنده در خدمتتان هستم. کتاب «معرفتِ نفس و حشر» نکاتی در این مورد دارد و کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی نیز کمک می‌کند. موفق باشید
9377

خانوادهبازدید:

متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. خیلی از ازدواجها بعد از مدتی به عادت کردن به همدیگر می رسد و از دوستی اولیه خبری نیست جز آنها که بصورت جدی در مسیر تهذیب نفس اند و جلوی وسوسه های شیطان را گرفته اند و به قسمتشان راضی اند. درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان سعی کند بر اساس دستورات شریعت الهی با همسر خود برخورد کند آن دوستی اولیه به صورتی دیگر دوباره ظهور می‌کند. موفق باشید
9340
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: همانگونه که مستحضرید تمدن غرب با نگاهی سوداگرانه و ریاضی به عالم نظر می کند و همین تحلیل ریاضی و هندسی عالم است که قدرت تصرف در آن را به او بخشیده است (آوینی، کتاب رستاخیز جان: 81). در جهان متجدد کنونی، ساحت تمتع و کارافزایی و اعداداندیشی غلبه کرده است (داوری اردکانی، کتاب سیر تجدد و علم جدید در ایران: 315). دنیای مدرن ماهیتاً مبتنی بر سودجویی، کمّیت انگاری و سوداگری است (زرشناس، کتاب توسعه: 15). از طرفی یکی از مبانی فکری مدیریت غربی کمیت گرایی و نتیجه گرایی است. به طوری که آنچه مدیریت را امکان پذیر می سازد، آن چیزی است که امکان اندازه گیری داشته باشد؛ در واقع اساس مدیریت امروز کمّی کردن کیفیت است. بر اساس نظر برخی صاحبنظران مبنای فلسفی همه غربیانی که در زمینه مدیریت بحث کرده اند ـ قریب 96% نظریه های مدیریت غربی ـ نتیجه گرایی است. 1- لذا خواهشمند است نظرتان را در این خصوص اعلام فرمایید. 2- به نظر شما در مدیریت اسلامی اساس کار چگونه باید باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال قبلی عرض کردم نگاه اسلام به انسان در گستره‌ی عالم ماده و عالم ملکوت است و لذا تأکیدی که مدیریت سوداگرانه بر عالم ماده دارد و سود مادی را مدّ نظر قرار می‌دهد پیش نمی‌آید که نمونه‌ی آن را در گذشته در بین جوامع اسلامی ملاحظه خواهید کرد. بنده در طی سؤال و جوابی در رابطه با اقتصاد در نگاه مرحوم شهید آوینی عرایضی داشتم که خدمتتان ارسال می‌دارم: سؤال 1 : تفاوت نگاه آوینی به اقتصاد و نگاههای عرفی نسبت به اقتصاد چیست؟ جواب : این سوال ارزشمندی است که احتیاج به چندین سال فکر دارد و به راحتی هم نمی توان به آن جواب داد. بنده از بعضی از سخنان شهید آوینی کمک می گیرم تا اشاره ای به آن عالمی بکنم که آوینی مدّ نظر دارد. او در کتاب «مبانی توسعه و تمدن غرب» می گوید: حتی یک اقتصاددان ممکن است این سؤال بجا را مطرح کند: هنگامی که زمین، یعنی تنها جایگاهی که برای زیست در اختیار داریم، به موادی آلوده گردد که موجد نقص بدنی در کودکان یا نوادگان ما گردد، پیشرفت اقتصادی، یا به اصطلاح سطح بالای زندگی، چه معنایی خواهد داشت؟ از قول شوماخر در واژه‌ی دیکتاتوری اقتصاد کمک می‌گیرد که می‌گوید: برای ساختن نیروگاه‌های متعارف، خواه بر اساس استفاده از زغال سنگ و خواه استفاده از نفت، و یا نیروگاههای هسته‌ای، با توجه به مبانی اقتصادی تصمیم‌گیری می‌شود؛ و شاید کمترین توجه به «پیامدهای اجتماعی» مبذول گردد. شهید آوینی متوجه است، روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی در جهان، سیری جدا از انسان یافته است و بشریت را جبرا در مسیری ناخواسته به سوی نابودی حیات طبیعی پیش می‌راند، می‌گوید: روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی که در ذات خویش با رشد غول‌آسای تکنولوژی متحد است. بشریت را ایجاباً در مسیری می‌راند که با اختیار و اراده‌ی آزاد انسانی منافات دارد. هر چند این سیر جبری نیست، نباید از نظر دور داشت که هیچ کس جز معدودی از خاصه‌ی اولیای خدا نمی‌توانند گردن خویش را از طوق عبودیت آن آزاد کنند. همین موجبیت است که شوماخر آن را دیکتاتوری اقتصاد نامیده است. شوماخر جامعه‌ی مصرفی کنونی را به معتادی تشبیه می‌کند که هر چقدر هم وضعیت خود را نکبت‌بار احساس کند رهایی از چنگال اعتیاد را بی‌نهایت دشوار می‌بیند. (کوچک زیباست، ص ١١٩) این یک واقعیت غیر قابل انکار است و شواهد و مصادیق بسیاری بر آن دلالت دارد و شهید آوینی به‌خوبی متوجه این امر شده است. شهید آوینی از قول روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» این نکته را آورده که: «اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است»! آوینی می‌گوید: مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه‌ی تولید، یعنی امکان توسعه‌ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه‌ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاند ـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه‌ی غربی است. روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است: تبلیغات تجاری (به شیوه‌ی غربی) بیش از آنکه مایه‌ی تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است: تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه‌ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک‌ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه‌ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه‌ی روند کنونی توسعه‌ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران‌هایی خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است. هیچ‌کس کوچک‌ترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرت‌ها و ادامه‌ی سلطه‌ی آنها بر جهان از طریق کارتل‌ها و تراست‌ها و دست‌های پنهان سرمایه‌داران بین‌المللی إعمال می‌شود . سعی می‌کنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدم‌ها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطه‌گری چه می‌توان کرد؟ آیا می‌توان از همان طریقی که این ابرقدرت‌ها حکومت جهنمی خویش را بر کره‌ی زمین مستدام می‌دارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راه‌هایی خارج از سیستم‌های شناخته شده‌ی کنونی جستجو کرد؟ و این مهم‌ترین پرسشی است که باید به کمک اندیشه‌ی شهید آوینی به آن جواب دهد و از این جهت آوینی هنوز برای ما کشف نشده و اندیشه‌ای است برای تاریخِ فردای ما. شهید آوینی می‌گوید: پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه‌ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی‌توان از همان طریقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به‌خوبی می‌تواند از عهده‌ی بیان حقیقت برآید و همین‌طور، قیام عاشورا اسوه‌ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می‌سازد. سر پیروزی ما در جبهه‌های جنگ با ابرقدرت‌ها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله‌ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می‌شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتاب‌های رسمی تاریخ شسته بودند. اصالت اقتصاد ـ یعنی آن فاجعه‌ای که ما آنرا دیکتاتوری اقتصاد نام نهادیم ـ امروز با شتاب فراوان جهان را به سوی یک جنگ ناخواسته‌ی جهانی پیش می‌برد. اگر مسلمانان در برابر پرخاشگری و قدرت‌طلبی و سلطه‌جویی کفر به مبارزه برنخیزند، شیطان همه‌ی کره‌ی زمین را به تسخیر در خواهد آورد قرآن فرمود: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ». و اگر خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر به جنگ برنمی‌انگیخت، فساد روی کره‌ی زمین را فرا می‌گرفت؛ (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ٢٥١). آوینی می گفت برای کسی که ادعای شیعه بودن دارد زندگی از دو مقطعِ کربلا و عاشورا عبور خواهد کرد و ما نمی دانیم که این مقطع در زندگی ما چه زمانی است: فرهنگ ما زیر چرخ توسعه اقتصادی له شد و چیزی از آن باقی نماند و چیزهایی ارزش شد که ارزشی نداشت. مثل مدرک و اموال و دارایی. در حالیکه در جبهه، خبری از این حرف‌ها نبود، با اینکه حتی خودِ آوینی فوق لیسانس معماری شهرسازی داشت. ما هنوز مسموم چیزهایی هستیم که در دو دوره‌ی توسعه‌ی اقتصادی و توسعه‌ی سیاسی به خورد ما دادند. سؤال 2 : در کل آوینی از کدام دریچه به پدیده های مدرن می نگرد؟ جواب : مرحوم شهید آوینی متوجه است پدیده‌های مدرن حاصل نگاهی است که آن نگاه بشر را از سکنای قدسی خود جدا می‌بیند و به همین جهت انسان در چنگال تکنیک بی‌عالَم شده است و عالم دینی خود را از دست داده‌اند. سؤال 3 : چرا حرف‌های آوینی هنوز کهنه نشده است؟کدام حرفها کهنه می شوند و کدام همواره تازه می مانند؟ جواب : سخنانی که اشاره به عالم قدسی و معنویت دارد همچون آن عالَم پای برجاست، سخنانی رفتنی است که اشاره به امور جزیی و اعتباریات و مشهورات دارد و گرفتار اکنون‌زدگی است. سؤال 4 : آینده انقلاب از نظر شما چگونه خواهد بود و شهید آوینی چه سهمی در آینده انقلاب خواهد داشت؟ جواب : آینده‌ی انقلاب، آینده‌ی فتحی است که در تاریخ معاصر شروع شده و به سوی عبور از ظلمات دوران است و نگاه شهید آوینی به این فتح تاریخی است و به همان اندازه که ما به آن نگاه نزدیک شویم در آینده‌ی قدسی تاریخِ خود حاضر خواهیم بود. نوشته‌های آوینی سراسر اشاره‌ای است برای حضور در چنین آینده‌ای، به همین جهت عرض کردم آوینی برای ما کشف نشده است، او اندیشه‌ای است برای تاریخ فردای ما، آینده‌ای که جایگاه بلاغتِ زبان آوینی معلوم می‌شود و زبان شعرگونه‌ی او حکایت‌هایی از عالم ملکوت را ظاهر می‌کند. همین نکته نیز در آینده معنای خود را می‌یابد. سؤال 5 : با توجه به اینکه شبکه اقتصاد جهانی، یک شبکه به هم پیوسته در جهت منافع استکبار است، انقلاب اسلامی چه نسبتی می تواند با این شبکه جهانی داشته باشد؟ جواب : بالاخره دیر یا زود نظام اسلامی نه‌تنها باید خود را از این شبکه آزاد کند حتی باید نظامی را پایه‌ریزی نماید که «ثروت» نقش اصلی را در نظام‌ عالم نداشته باشد و تحریم‌های اقتصادی بحمدالله این کار را دارد جلو می‌اندازد تا معنای "اقتصاد صلواتی" ظهور کند. سؤال 6 : آیا شما تفاوتی بین جهانی شدن و جهانی سازی قائل هستید؟اگر شما عقیده دارید جهانی شدن یک مسئله فطری است در جهت تحقق حکومت مهدوی، که آمریکایی ها قصد مدیریت آن را دارند،(طبق نظر برخی ها) این حرکت فطری را چگونه تعریف می کنید؟ جواب : بشریت به‌خوبی متوجه شده است که نمی‌تواند زندگی کند مگر با یک حکومت جهانی وگرنه با کشورهای جزیره‌ایِ موجود هر کشوری مانع آینده‌ی کشور دیگر می‌شود و شاخصه‌ی این حکومت جهانی آن است که تنها باید با فرهنگ قدسی زمین را اداره کند، کافی است از شرایط به‌دست آمده غفلت نکنیم و متوجه این سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» باشیم که در 19/10/91 فرمودند: «امروز هم ملت ایران آرمان‌هایی دارد، داعیه‌هایی دارد، حرف‌های بزرگی دارد، هم برای کشور خودش، هم برای دنیای اسلام، هم برای عالم بشریت». سؤال 7 : پر رنگ شدن نقش پول در زندگی بشر، چه تحولی را در بشر امروز ایجاد کرده است و به عقیده شما در دوران مهدویت و تمدن اسلامی چه چیزی بر قدرت پول سایه می افکند؟آیا مبارزاتی از طرف پیامبر و امام علی علیه السلام در این جهت سراغ دارید؟ جواب : وقتی انسان توانست معنای خود را در عالم معنویت جستجو کند فقط در حدّ نیاز از مواهب طبیعی استفاده می‌کند و طبیعتِ خدا نیاز اولیه‌ی بشررا به‌راحتی در اختیار او قرار می‌دهد، در این حالت است که دیگر پول و ثروت ارزش خود را از دست می‌دهد. شاید جوابی که در سؤال اول مطرح شد این عرض بنده را کامل کند. سؤال 8 : آیا می توان با نگاه فقهی به تحول اقتصادی رسید؟ جواب : حتماً در کنار نگاهی که انسان باید بر مبنای توحید به عالم و آدم داشته باشد راه‌کارهای فقهی به مدد او می‌آید. فقه راه‌کار است، باید نگاه را درست کرد و از فقه استفاده نمود. مثل وقتی شما می‌خواهید با نگاه توحیدی نماز بخوانید و راه‌کار فقهی به کمک شما می‌آید. سؤال 9 : اقتصاد غربی، چگونه بشر را از ساحت حضور خارج کرده و در توهم برده است؟ جواب : با اصالت‌دادن به دنیا و این‌که ذهنِ انسان را مرکز هست‌ها و نیست‌ها قرار داده. سؤال 10 : جنبش وال استریت و 99 درصدی را در دل تاریخ، چگونه تحلیل می کنید؟ جواب : بشرِ امروز به نوعی دیگر از زندگی نظر دارد که نه مارکسیسم توانست به آن جواب دهد و نه لیبرال دموکراسی. جنبش وال‌استریت ظهور این نگاه جدید است و امکان توقف آن برای نظام سلطه فراهم نیست چون چیزی است بیرون نظام سلطه. سؤال 11 : به نظر شما، آیا نگاه شیعه، در دل تاریخ معاصر، نسبت به ماهیت اقتصاد غربی رشد داشته است؟ جواب : هنوز به صورت چشم‌گیر نه. سؤال 12 : عمیق ترین ظلمت در کجای اقتصاد غرب است؟ جواب : در اصالت‌دادن به دنیا و به حاشیه‌بردن زندگی معنوی و یا به تعبیر شهید آوینی در جدایی توسعه‌ی اقتصادی از انسان. سؤال 13 : نسبت اقتصاد و سبک زندگی چیست؟ جواب : این مسئله‌ی مهمی است که بنده به طور مفصل در یک مصاحبه‌ای طولانی به آن پرداخته‌ام که بعداً به صورت جزوه‌ای تحت عنوان «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» در آمد و در سایت لب‌المیزان موجود است.
7676
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی هدف از نوشتن این مطلب فقط برای خلاص شدنم از وسوسه های شیطان است. استاد؛ متاسفانه فقط شما را به عنوان طبیب جان خود میشناسم. می خواستم با شما تلفنی صحبت کنم تا حرفهای شما بیشتر در عمق جانم نفوذ کند. اما شرم داشتم که به خاطر هیچ و پوچ وقت شما را بگیرم هرچند خود این مطلب نیز اطاله کلام است. مرا ببخشید چاره دیگری نداشتم . استاد عزیزم متاسفم که مجبورم با جزئیات مطالبم را بنویسم. خرداد ماه بعد از مشورتی که با شما داشتم رضایت کامل برای ترخیص فرزندم دادم. همان طور که می دانید به رحمت خدا رفت شاید این حادثه برای خیلی ها تعجب برانگیز بود و به گفته بعضی ها ما قتل انجام دادیم به لطف خدا سعی کردیم در این مصیبت صبر کنیم هرچند باز هم تحملش سخت است . از همان خردادماه انگار تمام بدبختی های عالم به سراغم آمد. فرزندم را از دست دادم همسرم بیکار شد( بعلت تعدیل نیرو که علت اصلی آن تاثیر سوء اقتصاد بر شرکتشان بود والبته با نگاه کاملا متفاوت بامن بیکاری خود را پذیرفت نظرشون این است که تا به حال خداوند روزی مرا اینجا قرار داده بود و حالا جای دیگر)و منهم به خاطر یک ماه مرخصی که گرفته بودم ورشکست شدم (در هفته نامه مشغول بکار بودم علت ورشکستگی وضعیت خراب اقتصادی از لحاظ کاغذ و بعد بی تدبیری یکی از همکاران و شاید اگر بخواهم نگاهم را عقلانی و منطقی کنم امتحان الهی) تمام شرایط مصادف بود با نقل و مکان اینجانب به خانه پدری همسرم. از همان خرداد ماه من و همسرم بعد از آن وقایع که کمی روحیه خود را بدست آوردیم سعی کردیم به زندگی عادی خود برگردیم و درد بی فرزندی خود را به روی همدیگر نیاوریم انگار هیچ اتفاق تلخی نیفتاده است ولی متاسفانه زندگی به روال عادی برنگشت. دست به هرکاری زدیم با شکست روبرو شدیم تا جایی که اگر یادتان باشد 4 ماهه پیش وقتی تلفنی با شما صحبت کردم گفتم از مشکلات دنیایی خسته شدم انگار تمام بشو نیست و من فرصت خود را دارم ازدست می دهم به لطف خداوند مباحث را شروع کردم اما از لحاظ فکری نتوانستم خودم را از افکار سوء نجات دهم. هر دوی ما تا توانستیم دعا و استغفار کردیم اما نتیجه ای نداد حالا حرفهای دیگران کم کم دارد روی ما اثر منفی می گذارد به من می گن این خانه برای شما شگون نداشته یا می گن دچار سحر و جادو شده اید تا از این خانه نروید آش همین است و کاسه همان . یک روز تصمیم گرفتیم از این خونه برویم اما با کدام پول؟ نمی خواهم ادعا کنم در این 6 سال گدشته زندگیم در اوج رفاه بودم اما زندگی بدی نداشتم ولی در این 9 ماه طعم تلخ فقر را چشیدم هرچند صورت خود را با سیلی سرخ نگه میداریم و نمی گذاریم کسی متوجه این فقر شود و اگرنزدیکان همسرم حرفی می زنند صرفا به خاطر شرایط ایجاد شده همسرم است و راجع به من چیزی نمی دانند و از طرفی خانواده خودم اصلا از بیکاری همسرم خبر ندارند و فقط شرایط مرا می دانند که البته اهمیتی نمی دهند چون فکر می کنند همسرم مشغول به کار است و درآمد خموبی داردو من چون در آمدم از همسرم خیلی بیشتر بود در این چند سال همیشه پیش خانواده ام ادعایم این بود که درآمد آنچنانی ندارم و فقط کارم جنبه سرگرمی است ( علتش این بود که اگر یادتان باشد در زمان خواستگاری یکی از ایرادهایی که خانواده من می گرفتن بحث درآمد بود.) فکر می کردم اگر به مشکلات فکر نکنم ولی تلاش کنم و توکل همه چیز حل می شود ولی نشد! حالا کم کم گذشته به یادم می آید که چقدر پدر و مادرم با این وصلت مخالف بودن و می گفتن روزگار طوری نیست که بتوانی با فقر و نداری زندگی کنی در واقع بعد از 6 سال درست با چیزی روبرو شدم که خانواده ام از آن به شدت وحشت داشتند وحالا گاهی حس پشیمانی از انتخابم به سراغم می آید !برای خلاصی از این افکار منفی کتاب جایگاه رزق در هستی را مجددا خواندم کمی تحمل کردم و مدام این فکر را در ذهنم تکرار می کنم این امتحان الهی است اما این حرفها فقط مثل مسکن عمل میکند چند روزی آرامم می کند و بس. به خودم می گم حتما دلیلی دارد که اگر تلاش می کنیم به نتیجه نمی رسیم ولی متاسفانه عمق این حرفها در جانم بی تاثیر است به هر دری زدیم گشایشی ندیدم اگر ضرر ندهیم خودش خیلی هنر است سودش پیشکش. نگاههای ترحم آمیز دیگران به خاطر نداشتن فرزند از یک سو، بچه دار نشدن ما و احتمال خطر مجدد همان واقعه از سوی پزشکان عذابم می دهد فشار مالی و هروز شرمنده دیدن همسرم از سوی دیگر طاقتم را کم می کند خودم به هر دری که زدم با در بسته روبروشدم .پیشنهاد خنده دار همکاران قدیمی که چشم امید دارند تا کاری دست و پا کنم و مجدداهمه دور هم جمع شویم مرا به وسوسه می اندازد آنها پیشنهاد فال و دعا و.. را دارند اما نمی تونم مثل آنها فکر کنم چطور می توانم با همین اعتقادات ناچیز نخ نمایم به سراغ فالگیر و پیشگو و این مسائل بروم (کتاب جایگاه جن، شیطان و جادوگر در عالم را مطالعه کردم شاید برای همین است که حرفشان برایم خنده دار است) باور این حرفها سخت به نظر می آید اما من اصلا انتظار چنین مسائل و مشکلاتی را در زندگیم نداشتم باورم نمی شود من در این ازدواج به خدای خود توکل کردم در روز عقدم عاجزانه به خدا گفتم در این وصلت حتی چوب کبریت زندگیم را از خودت می خواهم ولی...؟بارها به خودم میگم من یاد گرفتم که بفهمم نه خوشی های دنیا می ماند نه سختی های آن ولی وقتی کم میارم و دعام مستجاب نمیشه گشایشی نمی بینم با تمام اعماق وجودم می فهمم که دارم نا امیدم میشم و گله و شکایت من به خدا فقط کار شیطان است اما خیلی سخته که نمی دونم در این شرایط سخت چکار باید بکنم؟ و چقدرسخته به جای اینکه از لحاظ معنویت رشد پیدا کنم راه رهایی خود را نفهمم و از پس این امتحان بر نیایم وخدایی نکرده گرفتار این رمال و فالگیر و.. شوم! استاد عزیز تر از جانم چگونه بپذیرم این همه بدبیاری فقط برای نقل مکان است؟ در حالی که معتقدم حتما گناهی کردم که دعایم مستجاب نمی شود یا گناهی سبب تاخیر در اجابت شده است که اگر این طور باشد نمی دانم چیست؟ هرچند بارها استغفار کردم. یا اصلا بحث استجابت نیست زمان اجابتش فرانرسیده .اگر این امتحان الهی است چطور خود را در این امتحان رشد دهم و از این همه وسوسه و نا امیدی رها شوم؟هرچند نمیدانم تاکی می توانم این شرایط را تحمل کنم؟ نمی خواهم درمطالعاتم مجددا وقفه ایجاد شود شاید باور نکنید اما خیلی سخت است وقتی انسان دعا کند اجابت نشود و همان موقع شیطان او را در ورطه نا امیدی و شک بیندازد بارها در این مدت چنین اتفاقی افتاده اما لطف خدا شاملم بوده سریع بر این نا امیدی غلبه کردم اما خیلی امیدوار نیستم لطفا هم مرا موعظه بفرمایید و هم راه درمان را نشانم دهیدکه چطور بتوانم از این گرفتاری ها خود را نجات دهم؟ با تشکر فراوان و التماس دعای خیر از شما
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در هر حال مطمئن باشید خدا شما را فراموش نکرده، هر اندازه ابزارها را از جلو شما بردارد بیشتر خودش را به شما نشان می‌دهد. سعی کنید از همه‌ی نسبت‌ها و عنوان‌ها و رودربایستی‌ها خود را آزاد کنید و به ساده‌ترین زندگی راضی شوید و خدا را شکر کنید که آن خانه را فعلاً برای شما فراهم کرده. اگر توانستید این فقر زیبا را بشناسید و در نهایت رضایت‌مندی آن را از حضرت حق بپذیرید در آن صورت راهی خاص به سوی خدا برای خود گشوده‌اید. او می‌تواند سالک خود را به جایی برساند که در مقابل سختی‌ها شاکر شود و خوشی و سختی برایش مساوی گردد – زیرا آن سالک برکات سختی‌ها را چشیده-. از رسول خدا«صلواه‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: ««أَوَّلُ مَنْ یُدْعَى إِلَى الْجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الَّذِینَ یَحْمَدُونَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَى کُلِّ حَال‏» نخستین کسانى که روز قیامت به طرف بهشت خوانده مى‏شوند کسانى هستند که در هر حال خدا را سپاسگزارند. حقیقتاً « إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ » بهشت را در درون سختی‌ها قرار داده‌اند. چقدر خوشحال می‌شوم اگر حتی از این سختی‌ها هم شکایتی در درون خود نداشته باشید تا با نعمت‌های آسمانی آشنا شوید. موفق باشید
5602

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حاج آقا خوب هستین؟ من سوالی خصوصی ازتون پرسیدم که بی جواب موند البته یکبار جواب دادید که از شانس بد من با فونت عجیبی جوابتون اومد که قابل خوندن نبود و من براتون فرستادمش اما دیگه جوابی ندادید. 1- کسی که از بچگی ذاتا به جنس موافق علاقه داره باید چه خاکی تو سرش بریزه؟ توضیح بدبد لطفا 2- آیا شاهدبازی بین عرفا وآقای ملاصدرا بوده؟ توضیح بدبد لطفا تورو خدا جواب بدید. به کمکتون نیاز داریم بخداااااااااااااااااااا.......
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض کرده‌ام که این نوع گرایش‌ها انسان را تا هلاکت جلو می‌برد چون قوه‌ی واهمه در میان است و قوه‌ی واهمه محل ورود شیطان است. در همان کتاب راه‌ حل عبور از قوه‌ی واهمه داده شده است در بحث عشق به زیبارویان که در عرفان مطرح است در جایی است که انسان به مقام فنا می‌رسد و همه‌ی عالم را مظهر حق می‌یابد. در آن حال خودی برایش نمانده و آن نکته را که در مورد ملاصدرا گفته‌اند با کمال بی‌انصافی مطرح کرده‌اند زیرا بحث در صور برزخی است که بر قلب سالک تجلی می‌کند و موجب اتحاد آن صور با نفس سالک می‌شود. ملاصدرا عشقی را مطرح می‌کند که به‌کلی از شهوت و منفعت بر کنار باشد تا گذرگاهی به سوی معبود حقیقی گردد و لازمه‌ی چنین سیری معرفت کامل از حضور حضرت حق در عالم است. موفق باشید
5313
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به شما استاد گرامی یک سوال درباره ی درک شب قدر ار حضورتان داشتم.... در اون فایل صوتی تون که عرض کرده بودید گفته بودید که:(( وقتی انسان حضور در عالم معنا را جدی گرفت و سعی کرد در آن عالم بیشتر حضور داشته باشدقدرت جمع الجمع پیدا میکند...)) حالا سوال من از شما این است که این که میگویید انسان حضورش جدی بگیرد و خود را در ان عالم بیشتر حضور بدهد به چه معناست؟ اگه میشود بیشتر توضیح دهید.. حال ما چه کنیم در شب قدر؟؟؟؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس روشن می‌شود که نفس ناطقه به جهت تجردی که دارد در همه‌ی عوامل حاضر است و تعلق به بدن مانع این حضور است، از طریق رعایت دستورات شرع مثل روزه‌، غلبه‌ی حکم بدن را کم می‌کنید و حضور نفس جدّی می‌شود. در همان فایل عرض شد جلسات 1 و 4 و 6 کتاب «رمضان؛ دریچه‌ی رؤیت» مطالعه شود. موفق باشید
4283

آفات غیبتبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی.با عرض سلام .استاد همسر بنده بسیار از افراد فامیل و جامعه بد گویی می کند و اکثرا بد گویی هایش با توهین به آن ها و نسبت دادن صفت بد به آن ها همراه است. و از بنده انتظار دارد که با او همراهی کنم و در طی جملاتی صحت حرف هایش را تایید کنم.می گوید من نمی توانم با دیدن رفتار های مردم خودم را به ندیدن و نفهمیدن بزنم چون بسیار می فهمم.نسبت به اینکه بارها به او گفته ام غیبت است و اگر موردی که می گویی راست است خدا او را هدایت کند حساس شده و به شدت ناراحت می شود و می گوید من اگر با همسرم درد دل نکنم با کی درددل بکنم و داری من را نسبت به خودت سرد می کنی و این ها که می گویم اصلا غیبت نیست. سوال بنده این است که به عنوان یک زن وظیفه ام چیست؟بعضی به من می گویند زن باید در مقابل مرد تقیه کند و فقهی برخورد نکند.آیا درست است که به خاطر حفظ زندگی مرتکب گناه کبیره شوم و حرف هایش را تایید کنم و رد غیبت نکنم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: غیبت همیشه و برای هرکس حرام است و برکت را از زندگی می‌برد و در امر حرام هیچ‌کس نمی‌تواند از کسی تبعیت کند. به همسرتان بفرمایید من تا آن‌جا که فعل حرامی در میان نباشد با شما همراهی می‌کنم. موفق باشید
1846
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی خداوند در قران می فرماید ما رسولی از خودتان فرستادیم تا ایات الهی را بر شما تلاوت نماید و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت به شما تعلیم نماید. سوال این است که منظور از این حکمت چیست؟ اولا حکمت عملی نمی تواند مورد نظر باشد چون تعلیم حکمت در ایه مورد نظر بعد از این است که تزکیه شدند ثانیا تعلیمی است مانند کتاب ثالثا غیر از قران و کتاب است. رابعا باید مانند کتاب توسط پیامبر تعلیم داده شده باشد و موجود باشد.و این که عده ای در رد فلسفه می گویند این فلسفه یونانی است و ما به فلسفه یا حکمت قرانی نیاز داریم نمی تواند درست باشد چون خود قران حکمت را غیر از قران بیان نموده است.با تشکر و ارزوی توفیق روز افزون برای جنابعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ظاهراً با رعایت احکام الهی و تدبّر در قرآن و دقت در معارف قرآنی جان انسان آماده می‌شود تا خداوند یک نحوه بصیرت و شعور خاصی به انسان بدهد و خودش در قرآن می‌فرماید: « یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» یعنی به هرکس حکمت داده ‌شود خیر کثیر به او داده می‌شود به این معنا که عده‌ای خاص مفتخر به حکمت می‌شوند. این عده بوده‌اند که متوجه شدند گمشده‌ی خود را در فلسفه می‌توانند بیابند، در واقع علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام و آیت‌الله مطهری در فلسفه به دنبال حکمتی بودند که خداوند به صورت اجمال به قلب آن‌ها متجلی نمود و مصداق آن را به صورت تفصیل در فلسفه یافتند و آنچنان آن حکمت را به تفصیل در آوردند که امروز شما با حکمت متعالیه‌ای روبه‌رو هستید که مبین سخن انبیاء می‌باشد اساساً فیلسوف نمی‌تواند مقلد باشد ولی حقیقت را در هر جایی که باشد می‌شناسد. موفق باشید
12628
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام: معنی و جایگاه اعمالی که در شب‌های احیاء انجام می‌شود برای بنده کمی مشکل است. نمی‌دانم چرا باید ابتدا قرآن را گشود و سپس بر سر گذاشت و نام ائمه (ع) را آورد؟ منظور از این اعمال حقیقتاً چه می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که شب‌های احیاء یعنی شب‌هایی که زمینه‌ی ارتباط انسان با خداوند نسبت به شب‌های دیگر بیشتر فراهم است و لذا سعی می‌کنیم در چنین شرایطی بهترین شکل ارتباط با خدا را فراهم کنیم به این شکل که ابتدا قرآن را در جلوی خود می‌گشاییم و از خداوند با نظر به حقیقت قرآن و به حقیقت آن‌چه در قرآن هست و به حقیقت اسماء اکبر و اسماء حسنای او و آن‌چه موجب امید و خوف می‌شود، قسم می‌دهید که شما را از آزادشدگان از آتش قرار دهد. در چنین فضایی که نسبت خود را از آتش دوری از خداوند به نسبت رحمت نزدیکی به خداوند تبدیل کرده‌اید هر حاجتی که داشتید از خدا طلب می‌کنید و سپس در مرحله‌ی دوم قرآن را بر سر می‌گذارید تا زیر سایه‌ی قرآن و با نظر به حقیقت قرآن و حقیقت انبیاء و مؤمنینی که در قرآن مدح شده‌اند و با نظر به حقی که خداوند بر آن‌ها دارد، قسم‌های مشهور را شروع می‌کنید. عنایت داشته باشید که رویکرد شما در این قسم‌ها باید با نظر به نوری باشد که از طریق خداوند و اهل‌البیت به صحنه آمده است و شما با نظر به آن نور می‌خواهید به خداوند رجوع کنید و در آخر تقاضاهای خود را اظهار دارید. لذا ده مرتبه اظهار می‌دارید: «بک یا اللّه»، یعنی پروردگارا! به حقیقت خودت که جامع همه‌ی کمالات هستی و به حقیقت محمّد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» – با ده مرتبه‌گفتن «بِمحمّدٍ»- نظر را به نوری می‌اندازید که خداوند به محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داد و همچنان به انواری که از طرف حضرت حق به سایر ذوات مقدس اهل البیت«علیهم‌السلام» متجلی شده، نظر می‌کنید و از این‌جا به بعد است که کار شروع می‌شود و شما باید تقاضاهای خود را در زیر سایه‌ی همان انواری که بر اهل البیت متجلی شده از حضرت حق تقاضا کنید. این بود راز قرآن بازکردن و قرآن برسرگذاشتن و نظر به حقیقتی که بر هریک از اولیاء متجلی شده است. التماس دعا. موفق باشید.

12579
متن پرسش
سلام: سوال درباره جبره و اختیار را خواندم این سوال را دارم: آنجا گفتید فعل مربوط به انسان است و اوست که انتخاب می کند و خود انسان عمل می کند و عمل مربوط به انسان است حال دست توحید افعالی چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری توحید افعالی متذکر این نکته از توحید است که هر فعلی در عالم جاری شود مظهر اصلی آن فعل، حضرت حق است ولی نه به معنای اشعری‌گری و جبری آن، بلکه به آن معنا که حضرت حق شرایط آن را فراهم می‌کند تا در عین آن‌که ما می‌توانستیم مسجد رویم یا میخانه رویم، اگر مسجد رفتیم (در عین آن‌که می‌توانستیم میخانه رویم) مسجدرفتن‌مان برای ما محفوظ بماند. در حالی‌که در زمینه‌ای که حضرت حق ایجاد کرد، هیچ فعلی چه مسجدرفتن و چه میخانه‌رفتن از حیطه‌ی الهی خارج نیست. موفق باشید

9752
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی نظر به سوال 9727 آیا 7 بار سوره قدر خواندن برای دعای اموات در روایت آمده یا 7 بار آیه الکرسی؟ چون در مباحث شما بنده 7 بار سوره قدر خواندن را هم شنیده ام. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید از امام رضا«علیه‌السلام» هست: هیچ بنده‌ی مؤمنی نیست که قبر مؤمنین را زیارت کند و سوره‌ی قدر را 7 مرتبه بخواند، مگر این‌که خداوند گناهان او و صاحب قبر را می‌بخشد. و در ضمن در مورد خواندن آیت الکرسی نیز روایت شده است. موفق باشید
9456
متن پرسش
سلام علیکم: بعضا میگویند حضرت ابراهیم (ع) چه زیبا ادب فنا را رعایت فرموده آنجا که فرموده: «فاذا مرضت فهو یشفین» و مریضی را بخودش نسبت داده، ولی بنده میگویم آقام امام سجاد (ع) چه زیباتر فنایی داشته آنجا که همه چیز رو به خدا نسبت میده و در دعای چهارشنبه میفرماید «و امرضت و شفیت»: خودت مریض کردی و شفا دادی، نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید هر دو نگاه، توحیدی است یکی نظر به شافی‌بودن خدا دارد و می‌خواهد بگوید عنان امورات بشر در دست خدا است و دیگری نحوه‌ای دیگر از حضور خدا را می‌نگرد و توحید خود را در عمق بیشتری ظهور می‌دهد. موفق باشید
8939

رزقبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده کتاب جایگاه رزق انسان در هستی را مطالعه کرده ام. با تشکر از شما بابت این کتاب ارزشمند سوالاتی برای بنده ایجاد شده که امیدوارم پاسخ آنها را از شما دریافت کنم. 1- در این کتاب طبق روایتی از امیرالمومنین (ع) آمده که دیگران در تنگ کردن رزق انسان نقشی ندارند. پس جایگاه ستم ستمگران که منجر به کم شدن رزق انسان و گاهی قطع آن می شود کجاست؟ 2- به کرات در این کتاب مطرح شده که نباید نگران آینده بود و رزق آینده محفوظ است. آیا بر این اساس می توان گفت که پس انداز کردن کاری اشتباه و ناشی از بدگمانی به خداوند است؟ این در حالی است که در عمل گاهی انسان مجبور می شود که درآمد مثلا دو سالش را در یک شب، به دلایل مختلف خرج کند مثل بیماری یا ازدواج یا ... . تکلیف چیست؟ 3- کسی که تنبلی کند و از انجام وظیفه خود نسبت به جامعه کوتاهی کند، چه سرنوشتی دارد؟ آیا رزقش به او می رسد؟ مگر رزق او مقدر نشده است؟ 4-سوال آخر: آیا ممکن است رزق انسان آنقدر تنگ شود که با وجود انجام وظیفه در حد توان خود، نیازمند دیگران گردیم؟ اگر بله آیا شایسته هست که برای این مورد هم که شده نگران آینده خود باشیم؟ باتشکر از حوصله تان. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ستم ستمگران هیچ‌گاه رزق ما را کم نمی‌کند بلکه ستم‌پذیری ما موجب محرومیت ما از الطاف الهی می‌شود 2- پس‌انداز در حدّ معقول را می‌توان جزو رزق نامید. همان‌طور که ائمه«علیهم‌السلام» خرج یک‌سال خود را برمی‌داشتند و بقیه را می‌بخشیدند. ولی نباید به اسم تأمین آینده از وظایفی که امروز در خدمت به خلق داریم کوتاهی کنیم. همان‌طور که نباید نسبت به نیازهای اولیه‌ی زندگی خود مثل مسکن بی‌تفاوت بود 3- رزق این افراد با سختی و تحقیر به آن‌ها می‌رسد و در این موارد باید خود را ملامت کنند 4- هرگز خداوندی که ما را خلق کرده، ما را در تأمین نیازهای ضروری و منطقی به خودمان وا نمی‌گذارد. ما هر چقدر در آینده چوب می‌خوریم به جهت دنبال‌کردن نیازهای کاذب و تجملاتی است. موفق باشید
3006
متن پرسش
با سلام آیا می توان سیر مطالعاتی شمارا از طریق پست سفارش و درب منزل تحویل گرفت اگر می شود لطفا نحوه آن را توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این سؤال را از گروه فرهنگی المیزان بپرسید به شماره‌ی 09136032342. موفق باشید
96

(مرتد)بازدید:

متن پرسش
با سلام: بنده در دانشکده یک کنفرانس درباره ی ارتداد دادم و شخصی پرسشی را مطرح کرد که تا حدود زیادی از پاسخ به آن عاجز ماندیم. و آن پرسش این است: (( اگر دینی آنقدرمتزلزل باشدکه با تبلیغ فردی که از آن دین برگشته از بین رود، همان بهتر که از بین برود.)) می خواستم ببینم که اگر شما جای من بودید به او چه پاسخی می دادید؟
متن پاسخ

جواب: باسمه تعالی
پس از سلام؛ عنایت داشته باشید که حکم قتل که برای شخص مرتد هست نه به جهت تبلیغی است که در مخالفت از دین می‌کند، شاید به جهت خباثت شخصیت فردی باشد که ابتدا مسلمان بوده و از عظمت‌های اسلام در حدّ یک مسلمان معمولی آگاهی یافته و سپس به آن پشت نموده، چنین فردی معلوم است که به جنگ حقیقت آمده و از آن‌جهت که فلسفه‌ی خلقت انسان برای شناخت حق و پیروی از آن است، چنین فردی حقِ ‌بودن و حیات را از خود سلب کرده و لذا همان خدایی که او را خلق نموده می‌فرماید او باید کشته شود. «موفق باشید»

6969
متن پرسش
باسلام آیا این درست است که علامه طهرانی می فرمایند اقای طباطبایی به توحید ذاتی نرسیده بودند من رفتم پیش اقای حداد و از ایشان گرفتم و بهد به اقای طباطبایی یاد دادم و به توحیدذاتی رسید؟ 2.در خطبه 1نهج البلاغه داریم:داخل فی الاشیالابالممازجه، ولی در غرر الحکم داریم :لیس فی الاشیابوالج ولاعنها بخارج، این دو چگونه باهم جمع می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیلی این حرف بعید است، از نوع برخورد آیت‌اللّه طهرانی با علامه طباطبایی بر می‌آمد که ایشان برای علامه جایگاهی بسیار متعالی قائل بودند، و از طرفی مگر می‌توان گفت مقام آقای مرحوم هاشم حداد بالاتر از علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» است؟ 2- وقتی می‌فرماید داخل اشیاء هست ولی نه آن‌که ممزوج با آن‌ها باشد، در واقع دارند می‌فرمایند آن‌طور نیست که در اشیاء ولوج کرده باشند و در آن‌ها فرو رفته باشند. پس نسبت حق به اشیاء مثل نسبت دریا است با موج، که نه دریا بیرون موج است و نه داخل موج، بلکه تمام هویت موج را در برگرفته بدون آن‌که موج، دریا باشد یا دریا، موج. موفق باشید
6438
متن پرسش
ایا نظر دکتر سروش درست تر نیست که ما نیاز به یک انقلاب انفسی داریم تا ظاهری؟چون رشد عقلی جهان به جایی رسیده که محتاج معرفت است نه تمدنی که در این سی و پنج سال نتوانسته یک خط هم علم اسلامی درست کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکالات دکتر سروش از این حرف‌ها بیرون است. چه ارزشی دارد وقت خود را صرف نظرات کسی کنیم که تا این حدّ سقوط کرده که متوجه نور وَحی الهی نیست و معتقد است؛ «قرآن حرف‌های خود محمد است و محمد می‌پنداشته است پیامبر است». یعنی همان اتهامی را به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌زند که مشرکان به پیامبر زدند و گفتند جنّیان برروی ذهن حضرت تأثیر گذاشته‌اند. همان‌طور که در سخنرانی خود در روز تاسوعا تحت عنوان « جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن. » عرض کردم که متن سخنرانی را می‌توانید در صفحه‌ی اول سایت دنبال کنید؛ ما باید بیشتر به اشاراتی که یک سخن دارد توجه کنیم زیرا همواره هرکس با هر نیت منفی که داشته باشد به ظاهر حرف‌های خوبی می‌زند و بصیرت آن است که ببینیم جایگاه آن سخنان کجاست و به کجا اشاره دارد؟ اگر متوجه شدیم که دکتر سروش و امثال ایشان در عین حفظ تمدن غربی یک‌نوع دینداریِ اسلامی را در ذیل آن تمدن پیشنهاد می‌کنند و ما را از تمدنی که رجوع آن در نهایت به حاکمیت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» غافل می‌نماید دیگر نباید مشغول مفردات سخن او شویم و از کلیت آن سخنان غافل گردیم. موفق باشید
6311
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر چرا امام حسین با وجودی که حضرت علی اصغر بر طبق اشاره خودشان اگر آب میخورد هم جان میداد برایش تقاضای آب کردند؟آیا این نقل صحت دارد که پس از شهادت امام حسین دشمنان حتا متعرض حجاب اهل حرم و حضرت زینب شدند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت سیدالشهدائ«علیه‌السلام» مأمورند تا عمق انحراف اسلام منهای امامت را نشان دهند و به نور امامت می‌دانند که عین ثابته‌ی حضرت علی اصغر«علیه‌السلام» طالب است در این مأموریت نقش داشته باشد 2- متأسفانه همین طور است این روایت قلب هر انسانی را به درد می‌آورد که می فرمایدفاطمه صغرا میگوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه میکردم که با بدن‏هاى بى‏سر نظیر قربانیها بر روى رمل افتاده‏اند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان میزدند. من با خودم فکر میکردم که آیا بعد از پدرم از دست بنى امیه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آیا ما را بقتل میرسانند، یا اسیر میکنند؟ ناگاه دیدم مردمى که بر اسب خود سوار است زنان را با کعب نیزه خود میراند و آن زنان به یک دیگر پناهنده میشدند. کلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فریاد میزدند: وا جداه، وا ابتاه، وا علیا، وا قلة ناصراه، وا حسناه!! آیا فریادرسى نیست که بفریاد ما برسد، آیا کسى نیست که از ما دفاع نماید!؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضایم بلرزه افتادند. لذا از خوف اینکه مبادا آن مرد نزد من بیاید از طرف راست و چپ خود را به عمه‏ام ام کلثوم میرساندم. من در همین حال بودم که ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار کردم- گمان میکردم که از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وى مرا دنبال کرد و من از خوف او از خود بیخود شدم، ناگاه دیدم کعب نیزه در میان کتف من قرار گرفته است! من بصورت بروى زمین سقوط کردم و او گوشم را پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت کرد و خونها همچنان بصورت و سر من فرو میریختند و آفتاب سرم را میگداخت. سپس آن مرد بسوى خیمه ‏ها برگشت و من همچنان غش کرده بودم. ناگاه دیدم عمه‏ام نزد من آمد و در حالى که گریه میکند میگوید برخیز تا برویم، من نمیدانم بر سر دختران و برادر علیل تو چه آمده است، من برخاستم و گفتم: اى عمه؟ آیا پارچه‏اى هست که من سر خود را از نظر بینندگان بوسیله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمه‏ات مثل تو میباشد! من نگاه کردم و سر او را نیز باز دیدم، پشت او بوسیله ضربه سیاه شده بود. : «فقالت یا بنتاه و عمتک مثلک فرأیت رأسها مکشوفة ». موفق باشید
5433
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با عرض سلام.1.استاد من به هیچ وجه نمی توانم ارتباط همسرم را با زن دیگری(هرنوع ارتباط شرعی)قلبا و عقلا بپذیرم.فارق از دلایل عقلی ای که دارم،وجود و دلم نمی پذیرد و برایم قابل تحمل نیست یعنی محبت و علاقه ام ناخوداگاه قطع می شود و احساسی ایجاد می شود که شرحش سخت است.شما در این مورد قبلا مطلبی را در سوال 2561 فرموده بودید،با این حال می خواستم بدانم من به دلیل داشتن این احساس نسبت به شوهرم گناه کارم ؟مگر عشق یگانگی نمی آورد؟2.من از همسرم قبل و بعد از ازدوج خواسته ام که جز من با کس دیگری ارتباط نداشته باشد، با این تعهدی که به من داده اند آیا ارتباط با دیگری، از طرف ایشان خیانت محسوب می شود؟3.اینکه خدا اجازه داده مردان ازدواج مجدد داشته باشند، آیا خدا رضایت همسر اول برای این اقدام را مورد نظر و اهمیت قرار داده یا خیر؟چون در قانون این مسئله آمده است.ممنونم از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس یک احساس عالی نیست، چون همه‌ی افق زندگی خود را شوهر خود قرار داده‌اید و از این جهت جایگاه خود را در عالم درست تحلیل نمی‌کنید. در حالی‌که وسعت شما به وسعت اُنس با خدا است و در این راستا شوهرتان جایگاه خاص خود را دارد حال اگر بنا به ضرورت عقلی و شرعی لازم بود که سرپرستی یک خانم دیگر را به عهده بگیرد و آن خانم را تا مرز مادرشدن جلو ببرد، می‌توانید تحمل کنید و یک ذره هم از چشم‌تان نمی‌افتد بلکه احترام لازم را برای او قائل خواهید بود. مشکل آن است که هم برای مردان و هم برای زنان جایگاه همسر دوم مرد گم شده است. موفق باشید
4639
متن پرسش
با سلام. حزب و تحزب در منظومه اسلامی چه جایگاهی دارد، مقبوله یا منفور؟ آیا این مشکلاتی که در نظام سیاسی ما هست به خاطر همین خلا تحزب نیست؟ مثلا توی همین انتخابات باید در عرض یک ماه انهم یک نفر را شناسایی کرده و به اون رای بدیم در حالی که اگر احزاب بودند تیمشون و طرز فکرشون و عملکردشون مشخص بود د نتیجه خیلی دقیقتر می تونستیم یک مجموعه مفید را با عملکرد روشن روی کار بیاریم. ضمنا از روشنگری های حضرتعالی بسیار بسیار سپاسگذارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تا حال ما مشکلی نداشته‌ایم زیرا در ذیل رهبری ولیّ فقیه می‌توان کار را جلو برد ولی با وجود احزاب و این‌که احزاب عموماً گرفتار خودبینی و کسب قدرت می‌شوند و سایر احزاب را رقیب خود احساس می‌نمایند، با مشکلات دیگری روبه‌رو می‌شویم. نظام ما که یک نظام مردمی است و تحمل آن را ندارد که یک حزب خاص به‌عنوان پیروز انتخابات بیاید و همه‌ی امور کشور را در اختیار گیرد. موفق باشید
4617

سلام کردنبازدید:

متن پرسش
آیا سلام نکردن به زنان نامحرم گناه دارد یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به زنان جوان سلام نمی‌کردند. موفق باشید
4468
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام بنده مسئول سیر مطالعاتی در دانشگاه علوم پزشکی هستم. سیر مطالعاتی را با کتب شهید مطهری اغاز کردیم.ولی به دلیل خسته کننده بودن کتاب ها با اینکه مطالب را از کتب ساده به مشکل دسته بندی کره بودیم با عدم استقبال دانشجویان مواجه شدیم.بچه ها بیشتر راغبند اوقات ازاد خود را صرف دیدن فیلم های هالیوودی کنند. بنده خود دانشجوی پزشکی و ساکن خوابگاه هستم.به دلیل سنگین بودن درسها ما اکثر اوقات مشغول مطالعه ی دروس خود هستیم به همین دلیل اکثرا تمایل داریم وقت ازاد خود را به کاری غیر از مطالعه بپردازیم.به همین دلیل مطالعه کردن زیاد با استقبال مواجه نمیشود چه برسد به مطالعه کتب مطهری.خود من هم تا به حال چند بار کتب شهیدمطهری و کتب شمارا مطالعه کردم ولی موفق نشدم به صورت سیر مطالعاتم را ادامه بدم.حال از شما استاد عزیز تقاضا دارم حقیر را راهنمایی بفرمایید که چگونه میشود عادت به مطالعه را در خود و دیگران ایجاد کرد.در صورت امکان چند رمان خوب معرفی بفرمایید که بشود مابین سیر از انها استفاده کرد. در اخر از زحمات بیشمار شما سپاسگذارمک انشاالله مشمول شفاعت حضرت صدیقه زهرا قرار بگیرید. والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های آقای مهدی شجاعی و امیرخانی و امثال این بزرگان حال مطالعه را در آدم ایجاد می‌کند، شاید اگر با مباحث معرفت نفس شروع کنید ذوق مطالعه رشد ظهورکند. موفق باشید
3610
متن پرسش
ببخشیدچگونه می توان نفس راتقویت وبه کمال رساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با گناه‌نکردن. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی روش سلوکی آیت‌الله بهجت را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2440
متن پرسش
سلام استاد من چند ماهی دچار دگرگونی شدم ناراحتم تا حد افکار خودکشی پیش رفتم در جا زدم هیچی پیشرفت ندارم واین عذابم میده دلم می خواد بمیرم چند وقت به طور جدی به خود کشی فکر میکنم .کتاب آشتی با خدا وده نکته در شناخت معرفت نفس شما را خودم به علاوه خیلی کتاب وجزوات دیگه ولی هیچ تغییری در حالم نشده تورا خدا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی ....پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» بالاخره در این مسیر اقبالی هست و إدباری، گاهی طعم اُنس با خودش را مرحمت می‌کند و گاهی رُخ برمی‌تابد تا هجران او را تجربه کنیم و در پاییز زندگی با او برگ‌های غرور و عُجب را بریزیم تا برگ تازه‌ی ارتباط با او را بیابیم. بگو: خدایا! « «فَهَبنی ـیااِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و رَبّی!ـ صَبَرتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلَی فِراقِکَ؟!» ». موفق باشید
نمایش چاپی