بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25417

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای حضرتعالی ابتدا پوزش می خواهم اگر سوالم به نوعی سطحی است: بنده به عنوان فردی که در علوم طبیعی درس خوانده و از علوم عقلی و مباحث دینی زیاد سررشته ندارد؛ در مورد نیازم به طبیبی معنوی چه باید بکنم؟ یک عالم ربانی واقعی از کجا پیدا کنم که به من بگویند دردم چیست و اساس مشکلم کجاست و دقیقا درمانش چیست؟ فقط کسانی که در حوزه علمیه یا در رشته های علوم انسانی هستند ندرتا به چنین اساتیدی دسترسی و توفیق کسب راهنمایی دارند، در حالی که بقیه هم نیاز دارند. مدت زیادی است خوابهایم آشفته است اغلب نیمه شب بیدار می شوم و خواب بجای آرامش و رفع خستگی، سراسر اضطراب است و کلا حال دلم خوب نیست. با اینکه با ادعیه انس زیادی دارم و نمازهای مستحبی می خوانم ولی افاقه نمی کند. با تصور اینکه گناهانم عامل این مشکل است نماز استغفار هم خوانده ام. تمام عمر آدم سخت کوشی بوده ام. نه تنها در امور مادی بلکه برای معنویت هم تا جایی که عقلم می رسید تلاش کردم ولی حس می کنم همه تقلا هایم، درجا زدن بوده و عمرم تلف شده است و این حس خیلی بدی است. از دیدگاه طب جدید این حالت را شاید بیماری افسردگی بنامند ولی گمان نکنم افسرده باشم چون با کوچکترین انگیزه ای بسیار پرانرژی و پرنشاط می شوم. با با اینحال مدتهاست که طعم شادی عمیق و واقعی را نچشیده ام حتی در خواب! اگر بنده را راهنمایی بفرمایید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و سیر مطالعاتی بر روی سایت می‌تواند راهی باشد تا بالاخره «خود» را در آن‌چه که بحث «حضور اربعینی و اصیل‌ترین بودن» در میان می‌گذارد، بیابید. بحث اخیر بر روی بنر سایت هست. موفق باشید

24846
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: وقتتون بخیر. استاد در صوت جلسه دوم جزوه عرفان نظری فرموده اید که حقیقت وجه ندارد. اسم وجه حقیقت به حساب نمی آید؟ منظورتون از وجه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظهور استقلالی برای هیچ اسمی نیست مگر از طریق مظهر یا مظاهری خاص، و در همین رابطه ائمه «علیهم‌السلام» می‌فرمایند: «نحن واللّه الاسماء الحسنی» به این معنا که شخصیت آن‌ها مظاهر اسماء حسنی می‌باشد. موفق باشید

24483

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: خواستم ببینم خواندن کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی اگه به همراه گوش دادن به شرحش باشه چه تفاوتی داره با خوندن بدون گوش دادن شرح؟ مگه شما همه مطالب رو در کتاب ذکر نکردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل کتاب به صورت طرح درس تهیه شده است و با شرح آن نکات اجمالیِ آن به تفصیل می‌آید. موفق باشید

23141

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: منظور از بحث «ای اباذر» در سیر مطالعاتی در بخش اخلاق و سلوک کدام بحث است؟ ظاهرا در سایت با عنوان دیگری قرار گرفته و من آن را پیدا نکردم. آیا منظور «جایگاه حقیقت نوری اهل بیت (ع)» است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «ای اباذر» حدود 100 جلسه در دی‌وی‌دیِ شماره‌ی 5 هست. می‌توانید سراغ آن را از حاج‌آقا نظری بگیرید. شماره‌ی ایشان 09136032342 می‌باشد. موفق باشید

32678
متن پرسش

با سلام و تشکر فراوان از استاد عزیز و تمام همکارانشان، پرسشم رو حتی المقدور کوتاه می‌کنم که از زحمت خواندن بکاهم. ۱. چرا مخاطب قرآن مردان هستند؟ منظور از جهت ضمیر و افعال مذکر نیست. بلکه در غالب آیات ضمیر مخاطب برای مردان بوده و ضمیر غایب برای زنان است. جوری که وقتی قرآن می‌خوانم و به این آیات، که کم هم نیستند، برخورد می‌کنم احساس ناخوشایندی سراغم میاید. به فرض که در زمان نزول آیات فقط مردان در اطراف پیامبر بودند، که بعید می‌دانم همیشه اینطور بوده، آیا نمی‌شد تمام ضمایر غایب باشد؟ یعنی خدا بفرمایند مومنین چنین و چنان بکنند. یا اگر مخاطب هست، لااقل جداگانه نشود؟ مطالب چندی در پاسخ به این مقوله خوانده ام اما بیشتر به نظر توجیه میایند و قلبم را قانع نمی‌کنند، چرا که قرآن کلام پروردگار عالم مطلق است بی زمان است (نه فقط مخصوص اعراب ۱۴۰۰ سال پیش) و هیچ نقصی از آن انتظار نمی‌رود. ۲. چرا در قرآن وقتی خداوند از حضرت مریم می‌گوید، می‌فرمایند ما او را به زنان عالم برتری دادیم؟ چرا نفرمودند به کل انسانهای عالم، مردان و زنان عالم؟ مگر حضرت مریم فقط بر زنان زمان خود برتری داشت؟ یا مثلا برای حضرت فاطمه سلام الله علیها، می‌گویند سیده النساء العالمین؟ آیا مادرم فاطمه زهرا، فقط سرور زنان عالمین است؟ مگر در قرآن و دعاهای رسیده از اهل بیت، وقتی از پیامبران یا امامان ما گفته می‌شود، در ادامه سید مردان عالم خطاب می‌شوند؟ چرا در مورد زنان جنسیت مطرح می‌شود؟ من متوجه این موضوع نمی‌شوم. چطور تصور کنم مقام انسان نزد خدا به جنسیت بدن مادی مربوط نیست، و مقام انسانی زن و مرد در نزد خدا برابر است در عین حال اینگونه موارد واضح را چطور پاسخ گویم. اگر دخترم که در این عصر و زمان و با فرهنگ حاکم بر این زمان زندگی می‌کند از من این سوالات را بپرسد، چگونه به او پاسخ دهم؟ بگویم روح جنسیت ندارد و روح انسانی مطرح است؟ پس این موارد چگونه توجیه می‌شوند. در پایان طلب عفو می‌کنم از استاد عزیز بابت طولانی شدن سوال و قدردانی می‌کنم از اینکه وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه این سوال نمودید. از خداوند اجر بی پایان برای شما مسئلت دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً مرحوم شهید مطهری متذکر نکته خوبی در این مورد هستند و در مورد روایت مشهورِ «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» می‌فرمایند این‌جا واژه «مُسْلم» به معنای همه مردم است و نباید «مُسلمه» را به آن اضافه می‌کردند. و با توجه به این نکته عنایت داشته باشید اگر ضمیر «کُم» به کار می‌رود نباید گمان کرد این‌جا مردان را خطاب قرار داده، بلکه برعکس اگر عرب بخواهد تنها زنان را مخاطب قرار دهد، واژه «کُنّ» را به کار می‌برد. ۲. به نظر می‌آید جمله «سیده النساء العالمین» نظر به جنسیت آن حضرات دارد و تأکید بر این‌که اینان که سرور همه بشریت‌اند، از جنس زن می‌باشند، نه آن‌که آن‌ها را صرفاً پیش‌روِ زنان بدانند. و در همین رابطه امام عسگرى‏ «عليه السلام» مى ‏فرمايند: «نَحْنُ‏ حُجَجُ اللهِ عَلي خَلْقِهِ وَجَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا»[1] يعنى؛ ما حجّت خداوند بر خلق هستيم و جدّه ما فاطمه حجّت است بر ما. يعنى راه را به ما نشان داد و جبهه‏ اى را كه بايد ما پس از رحلت رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله وسلم و حذف حاكميت على عليه السلام در آن قرار گيريم، بر ما نماياند. موفق باشید        

 

[1] ( 1)-« تفسير طيب‏ البيان»، ج، 13 ص 223( نقل از شرح« فَصّ حكمة عِصْمَتِيَّة فى كلمة فاطميّه»، از آيت‏ الله‏ حسن ‏زاده، ص 159).

32068

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام وادب خدمت استاد گرامی: ۱. آیا حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها از یک نور واحد اند یعنی یک نور هستند در دو بدن با تشخیص جداگانه اما نور سایر ائمه علیهم السلام از نور این دو بزرگوار جداست. هرچند که همگی نورشان از خداست؟ ۲. آیا روح از دم خداست مثل دم مسیحایی که در بدن دمیده شده و انسان به آن می بیند و می شنود؟ آیا روح با نور متفاوت است؟ بسیار تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۲. منظور از «نور»، این‌جا همان انوار و اسماء الهی است که در مظاهر مختلف ظهور می‌کند و در مظهریت حضرت زهرا و حضرت علی«علیهماالسلام» نورِ خاصی که بنیان انوار سایر ائمه است؛ به ظهور آمده. ۲.  روح، بالاترین فرشته و از عالی‌ترین مخلوقات هست و لذا حضرت حق فرمود: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» ( ۷۲/ ص) چون بدن انسان را به تعادل رساندم و از روح خود در آن دمیدم، شما فرشتگان بر او سجده کنید. و می‌فرماید: از روح خودم، نه به معنای این‌که خداوند یک روح و یک جسم دارد، بلکه به معنای آن‌که از نورعالی‌ترین مخلوقم بر جسم انسان دمیدم. موفق باشید

32003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب: از متن زیر، جنابعالی چه برداشتی دارید؟ هایدگر و کتاب مشاعر ملاصدرا دکتر دینانی در زمینه نسبت ملاصدرا و هایدگر، البته به امری تاریخی نیز اشاره می‌کند: «دکتر شرف خراسانی تنها ایرانی بود که هایدگر را در منزل خودش دیده بود. ایشان می‌گفتند که وقتی به منزل هایدگر رفته بودند، کتاب مشاعر ملاصدرا - ترجمه هانری کربن فرانسوی - را در طاقچه منزل او مشاهده کردند. بعد از ایشان پرسیده بود: آقای هایدگر شما با صاحب این کتاب - یعنی ملاصدرا - ارتباطی دارید؟  گفت: «خیر ندارم..»» (ص ۴۹) سایت دایره المعارف بزرگ اسلامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این قضیه بودم. فلسفه هایدگر با صدرا در دو ساحت‌اند و هایدگر در ساحت فلسفه خود می‌تواند و بنا دارد خود را ادامه دهد. موفق باشید

31866

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: ببخشید سوالی داشتم، راجع به نظر مقام معظم رهبری حافظه الله درباره عرفان نظری. ایشون می‌فرمایند که بنده هیچ ورودی به مباحث عرفان نظری ندارم، و هیچ مخالفتی هم ندارم. از طرف دیگه در یک کلیپی که پخش شده، می‌فرمایند که عرفان نظری فایده ای ندارد. عرفان عملی رو باید گسترش داد. (یعنی اون مسلک و توصیه های خود عرفا رو در جامعه بگیم و اینکه کاری کنیم مثلاً چندین هزار نفر از طلاب اهل نماز شب بشوند و از این دست کارهای عملی). و بعد یک خاطره از حضرت امام (ره) می‌فرمایند که از نرفتن سر جلسات آ میرزا جواد آقا ملکی بسیار متاسف بودن و دلیل نرفتنشون هم این بوده که فرمودن مغزمان پر بود از مطالب [عرفان نظری]. خواستم بدونم من بعنوان طلبه ای که میخواهم وارد عرفان نظری بشم، چجوری باید جمع کنم بین این دو سخن آقا که ورودم به این حوزه، مطابق با نظرات و تأییدات مقام عظمای ولایت باشه؟ اگر بنده دخول کنم در وادی عرفان نظری، این یک نوع بی اعتنایی به سخن ولی امر مسلمین نیست؟ ممنون میشم جواب بدید استاد بزرگوار.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که قبلاً ذیل آن کلیپ در کانال مطالب ویژه عرض شد آری: به هر حال اصل، عرفان عملی و اخلاق است ولی ملاحظه کردید که حضرت امام در سالهای آخر عمر خود با تفسیر سوره حمد، عمیق ترین مباحث عرفان نظری را به میان آوردند و در نامه ای که به آقای گورباچف نوشتند متذکر ابن عربی و ملاصدرا شدند  و این بدین معناست که ما در این تاریخ اگر بخواهیم به صورت قدسی همراه با معاریفی اصیل حاضر شویم نمی‌توانیم از مطالب مذکور غفلت کنیم. موفق باشید

31289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: امسال باز نشسته می‌شوم از همین حالا دارم از بی خواصیتی دیوانه می‌شوم. می‌خواهم منزلم را بفروشم و به قم بروم شاید بتوانم از فضای آنجا بهره ببرم نظر جنابعالی چیست؟ لطفاً راهنمایی کنید ممنون می‌شوم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان باید سعی کند با خودش کنار بیاید و این با معارف عالیه و اخلاق فاضله ممکن است. قم و تهران و یک روستای دور افتاده ندارد!! پیشنهاد اولیه ما مطالعه کتاب «فرزندم؛ این چنین باید بود» می‌باشد که روی سایت هست و سپس سیر مطالعاتی سایت، إن‌شاءالله کمک‌کار خواهد بود. موفق باشید

31112

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: به نظرتون این متن درسته؟ بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم تبیین عالم ذرّ جسم و جسد پس از توضیح ماده و صورت و تشکیل جسم از این دو، به تبیین بدن و بُعد جسمانی از دیدگاه ملاّصدرا رسیدیم. بدن اصلی نفس را بدنی معرفی کردیم که هم خواص مجرد و هم خواص طبیعی دارد. این بدن با نفس، ترکیب اتحادی دارد و همان است که با عنوان بدن برزخی شناخته می‌شود. بدنی که از آن سخن می‌گوییم، در واقع قوّه‌ای از قوای نفس است که نفس برخی از افعال خود را با آن انجام می‌دهد و آن را به حرکت وامی‌دارد. این بدن نیز به خودی خود نمی‌تواند از نفس تخلف کند؛ تا جایی که به دلیل اتحاد نفس با بدن خود، بدن نیز همراه با نفس می‌رود تا به تجرد می‌رسد. روشن است که این بدن، غیر از بدن ظاهری است که از ترکیب عناصر چهارگانه تشکیل شده. زیرا بدن ظاهری تحت تأثیر حالات گوناگون تغییر حالت می‌دهد، دچار ضعف و سستی می‌شود، تجرد و بقا ندارد و در مرتبه‌ای از نفس جدا می‌گردد، که همان مرگ است؛ پس معلوم می‌شود اتحاد با نفس ندارد و تابع آن نیست. علاوه بر این گفتیم بدن اصلی نفس، حرکت جوهری دارد و حرکت جوهری از نقص رو به کمال است؛ اما بدن ظاهری برعکس، به مرور زمان زایل می‌شود و رو به فنا می‌رود. بدن اصلی، از قوای نفس و در واقع رتبۀ نازل آن است؛ یعنی نفس در رتبۀ نازل خود با این بدن تحقق می‌یابد. بدن ظاهری را نیز همین بدن انشا می‌کند. یعنی بدن ظاهری، بدن مرتبۀ نازل نفس است که برخلاف بدن اصلی، با خود نفس غیریت دارد. پس معلوم می‌شود در ابتدا بدنی در کار نبوده که نفس در آن حادث شود؛ بلکه حدوث نفس مساوی است با شکل‌گیری بدن اصلی که به آن جسم می‌گوییم و این همان معنای جسمانیةالحدوث است. در واقع نفس پیش از تشکیل بدن ظاهری، جسمانیةالحدوث شده و پس از حدوث، با جسم حرکت می‌کند؛ تا اینکه در عالم طبیعت قرار می‌گیرد و بدن ظاهری را انشا و در آن تصرف می‌نماید. به این ترتیب دیگر در تبیین آیۀ الست نمی‌شود این اشکال را وارد کرد که: «عالم ذرّ نمی‌تواند موطن نفس باشد، چون نفس جسمانی است و در عالم ذرّ، جسمی نبوده است!» زیرا منظور از این جسمانیت، عناصر چهارگانه و جسد مادی نیست. بدن اصلی نفس یا همان جسم، پایین‌ترین رتبۀ تجرد و نقطۀ اتصال عالم محسوس و مجرد ماست و ما با آن بدن به روحانیةالبقا می‌رسیم. اما مشکل اینجاست که بدن ظاهری یا همان جسد را اصل دیده‌ایم، از ضعف و بیماری‌اش هراس داریم و می‌ترسیم که وقتی با مرگ، این بدن را از دست بدهیم، چطور از نعمت‌های بهشتی استفاده کنیم! حال آنکه خاصیت این بدن، همین است و گریزی از ضعف و بیماری و مرگ ندارد. اصل، بدنی است که در ابدیت با آن زندگی خواهیم کرد و باید مراقب آن باشیم. زیرا نفس همیشه و در هر عالمی بدن اصلی خود را که جسم است، دارد و می‌تواند بدن متناسب با آن عالم را برای خود بسازد؛ در دنیا با عناصر چهارگانه، در برزخ با ملکات و در قیامت با عقل. برای همین است که به عنوان مثال، بینایی به عنوان یکی از قوای نفس، نه تنها در عالم ماده، بلکه در برزخ و قیامت نیز چشمی متناسب با آن عوالم دارد که آلت و مجرای ظهورش است؛ چنان‌که در روایات آمده است[1]. تدبیر ذاتی نفس برای بدن اصلی، این است که هرگز از آن جدا نمی‌شود و هرگز نمی‌میرد. نور حیات و حس و ادراک نیز در همین بدن اصلی، جاری و ذاتی است و دردها و لذت‌های مادی را آن بدن درک می‌کند، نه بدن ظاهری. اما جسد ذاتاً جماد است و نفس، آن را برای ادارۀ امور ناسوتی خود می‌سازد. بعد هم با قوای خود در آن تصرف و تدبیر می‌کند. البته با اینکه ساختن و تدبیر جسد، به عهدۀ نفس یا همان بدن اصلی است، اگر جسد به نحو معتدل ساخته و تدبیر نشود، تقصیر نفس نیست؛ زیرا نفس با عناصر و موادی که به آن داده شود، کار خود را می‌کند. پس اگر مثلاً عنصر آتش در این مواد غالب باشد، بدنی هم که ساخته می‌شود، معتدل نیست و غلبۀ صفرا دارد. از همین روست که در اسلام این‌همه به نوع تغذیه، سبک زندگی و حتی رفتار و گفتار و افکار مادر در دوران بارداری اهمیت داده شده و پس از آن برای شیردهی و تربیت فرزند نیز آداب بسیاری آمده؛ همه برای اینکه در دنیا بدن کودک با مزاج سالم و معتدل ساخته شود. همچنین ملکاتی در او رشد کند که بدن فردایش را نیز معتدل و زیبا بسازد. نتیجه آنکه ماده‌ای که صورت نفس را می‌پذیرد و نفس در آن تصرف می‌کند، این بدن ظاهری ثقیل نیست؛ بلکه ماده‌ای لطیف، معتدل و نورانی است که استعداد و شوقِ تجرد دارد؛ برخلاف جسد و بدن ظاهری که می‌خواهد در دنیا بماند! آن مادۀ لطیف یا همان جسم و بدن اصلی، متناسب با جوهر نفس است. اما جسد با جوهر نفس، تناسبی ندارد؛ ازآن‌رو که برخلاف نفس، فانی است. بنابراین هستی و حتی بدن ما این بدن ظاهری نیست که نگران باشیم پس از مرگ بدون آن چه کنیم! ما قبل از این بدن بوده‌ایم؛ پس از این بدن هم خواهیم بود. بدن ظاهری، بدنی عاریه‌ای است که نمی‌تواند جزء حقیقت موجودیت ما باشد؛ زیرا تنها به عنوان پوشش و غلافی برای جسم ساخته می‌شود، آن هم صرفاً در محدودۀ دنیا؛ و همچون لباسی است که کهنه و پاره و دور انداخته می‌شود. منظور از جدایی نفس از بدن هنگام مرگ، کندن همین لباس است که از اول هم خارج از ذات نفس بوده؛ نه جدایی از بدن اصلی. ذاتی جسد، پوسیدن و از بین رفتن است. اما برای کسی که آن را اصل دیده و وقت و انرژی‌اش را صرف بدن ظاهری کرده، همین پوسیدن و از بین رفتن، عذاب است. برعکس کسی که این بدن را اصل نگرفته، وقتی از دنیا به موطن اصلی خود رفت، لباس دنیایش را درمی‌آورد و تازه آرام و سرحال می‌شود. مثل کسی که از محل کار و جامعه و بازار به خانه برمی‌گردد و قبل از هر کاری لباس خود را عوض می‌کند و متناسب با خانه می‌پوشد تا راحت و آسوده باشد. اگر آیات قرآن را دربارۀ نفس و خلقت آدمی درک می‌کردیم، این مسائل برایمان روشن می‌شد و همۀ سؤالاتمان دربارۀ نفس، بدن، عذاب قبر، برزخ، قیامت و... به پاسخ می‌رسید. اما افسوس که اهل تفکر و تدبّر در آیات خدا نیستیم! [1]- بحارالأنوار، ج65، ص82.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این موضوع بیشتر باید فکر بفرمایید که «حرکت جوهری» صرفاً مربوط به عالَم ماده است و در همین بدن مادی صورت می‌گیرد. باید توجه شود این بدن در دوره جنینی آماده قبول نفس می‌گردد و در بستر این بدن، بدنِ برزخیِ خود را می‌سازد و البته پس از مدتی با بدن برزخی خود، خود را ادامه می‌دهد و قصه «روحانیة البقا» یش شکل می‌گیرد. موفق باشید

30939

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدای متعال بر توفیقات شما بیفزاید. استاد اگر این جمعه حضرت ظهور کنند، جناب استاد چه کاری انجام می‌دهید؟ همیشه برایم سوال است اگر این جمعه ظهور باشد بنده چه باید انجام دهم؟ بنده چون یک زن هستم نمی‌توانم بروم عربستان، الان هم که با این وضعیت سیاسی و... نمیشه رفت مکه، چه باید کرد؟ استاد شما چه می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین کاری که هم‌اکنون زیر سایه نایب آن حضرت انجام می‌دهیم، انجام خواهیم داد، مگر آن‌که راهی بهتر پیش آید و امکان کار بهتری فراهم شود. راستی، اگر امروز می‌توان کار بهتری کرد، چرا آن کار را به فردا موکول کنیم؟! موفق باشید

30658

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: مطلبی را ابتدا از آیت الله نکونام شنیدم که بچه های آدم بجای آنکه بگوییم با موجودات دیگری چون جن ازدواج کردند یا بگوییم خواهر برادر مزدوج شدند با همان انسان نماهایی که روی زمین بودند ازدواج کردند. اخیرا که برین موضوع تامل می‌کردم بنظر رسید قول احق همینست چون ازدواج با محارم آنقدر قبیحست و آثار وضعی در ژنتیک و ... دارد که به سادگی نمی‌توان قائل به حلیت آن در ابتدای امر شد به راحتی خداوند می‌توانست بجای اینکه مستقیم ۲ نفر را بیافریند (خلقت مستقیم هم جای سوال است و خلاف موازین فلسفی) چه اشکالی داشت ۴ نفر را بیافریند دو مرد و دو زن تا بعد به مشکل ازدواج محارم برنخورد مویدی که اخیرا در ویکی پدیا دیدم این است: «انسان خردمند با دیگر انسان‌تباران، بچه‌دار شده‌اند و این باعث شد که پس از انقراض سه گونه دیگر، انسان‌تباران، دی ان ای آن‌ها همچنان در انسان خردمند، موجود باشد. انسان خردمند، حامل دی ان ای انسان‌تبار دنیسووا، انسان نئاندرتال و گونه‌ای دیگر که هنوز شناسایی نشده می‌باشد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دلایلی بر این امر نداریم بخصوص که به گفته‌ی علامه، این امور مربوط به شریعت است و از حضرت نوح «علیه‌السلام» به بعد مطرح شده. موفق باشید

30509
متن پرسش

با سلام استاد: قبلا که مطالب کمتری نمیدونستم خیلی با بحث عشق به حق جلو میرفت حتی تو آرزوهام همش بود عاشق و واله خدا و اهل بیت باشم. گاه هم از پیاله این مستی چیزی می‌رسید ولی خیلی وقته نمیتونم با خدا عشق بازی کنم. دعا و اینا رو میخونم ولی عاشقانه نیست، وله ندارم چکار کنم اون محبت و عشق دوباره برگرده؟ مسیر محبت سرعتش برای من که خانم هم بودم سرعت عجیبی داشت و با توجه به اینکه مباحث عقلانی هم یه چیزهایی می‌فهمیدم شخصیت دوست داشتنی داشتم ولی مدتیه اونطور نیستم گاه از شدت عشق دلم میخاست سر به بیابانها بگذارم پدر مادر اذیت می‌شدن. نمیدونم بخاطر ناراحتی اونها دور شدم یا مسئله چیز دیگه است. استاد آدم تا در خانه پدر و مادر اذیت که اینطور بعد هم اگر وارد زندگی با همسر شود نمیشه اونطور که دلش میخاد با خدای خودش مانوس شه شرایط اقتصادی هم که برای مجردها نیست بخان مستقل باشن. در این دو مورد لطفا راهنمایی کنید با توجه به اینکه آدم تا با خودم کنار نیاد نمیتونه افراد دیگه را وارد زندگی خودش کنه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز و در این تاریخ مسیر عشق حقیقی را در شهدا و رهبر معظم انقلاب می‌توان دنبال کرد و دل را باید به این مسیرها کشاند. عشق حقیقی و نورانی در این مسیرها تجربه می‌شود همچنان‌که با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی تجربه شد.

شهداء در افسون گل سرخ شناور شدند، به جای آن‌که کارشان شناختن گل سرخ شود. سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، به سوی آفتاب رفتند. فرق است بین آفتاب‌شناسی و به سوی آفتاب‌رفتن. من و شما آمده ایم به زیارت شهدا تا به سوی آفتابِ زمانه آمده باشیم و حالات و احوالات خدای شهداء را احساس کنیم. این نوع «بودن»، شناورشدن در افسونِ گل سرخ است تا به زیبایی‌هایی که حضرت روح اللّه «رضوان­ الله­ تعالی­ علیه» در این عالم گشوده نظر کنیم و تماشاگرانه محو آن شویم و این یعنی قصّه‌ی شهادتِ این شهداء. این یعنی در افسون گل سرخِ این دوران، شناورشدن. حال هرچه می‌خواهد بشود، باداباد!

 2- در کنار سایر انسان‌ها می‌توان مطابق تکالیف شرعی عمل کرد و نگران نبود. موفق باشید.

30258

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: با توجه به اینکه عرض شده ‌است هر کس ازدواج کند رزق و روزیش می رسد. و با توجه به اینکه برای زندگی مشترک باید روحیات دیگری داشت (صبر، ازخودگذشتگی، شجاعت و... ) پس آیا خداوند رزق معنوی آن را می رساند، لطفاً توضیحی دهید. دعای عاقبت به خیری برای شما دارم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رزق معنوی در رابطه با همت خود انسان پیش می‌اید. البته ازدواج، مانع رزق معنوی نیست. موفق باشید

29438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظرتان در مورد این نوشته چیست؟! ‏العلم حجاب الاکبر شاید کمتر کتابی از امام باشد که به این قضیه اشاره نکرده باشد. چه معلوماتی که حجابی می‌شوند برای ندیدن حقیقت. بله خیلی از شهدا بدون آنکه کلمه ای فلسفه و عرفان بخوانند به حقیقت رسیدند اما ممکن است با خودمان فکر کنیم این یک بحث عرفانی است چه ربطی به ‎آموزش و پرورش دارد؟! ‏اگر مباحث استاد طاهرزاده را دنبال کرده باشید برایتان روشن است که انقلاب اسلامی حضوری تاریخی است که با بودن در آن می‌توان به حقیقت رسید. همانطور که شهدا رسیدند. روزی پخش اعلامیه و راهپیمایی شرط حضور در این سلوک بود و روزی حضور در جبهه جنگ و روزی سوریه و... ‏بنظرتان امروز چگونه باید شرایط بودن در این حضور را فراهم کرد؟ در زمانه ای که فساد و رانت بلای جان انقلابمان شده است. آیا راهی بجز ایستادگی در مقابل این فسادها داریم؟ اما چقدر وارد این حیطه شدیم؟ چقدر با رانت و فسادی که در اطراف خودمان بود مقابله کردیم؟ ‏بنظرتان این که بنشینیم و خودمان را سرگرم فلسفه و مبانی سند تحول کنیم می‌توانیم نتیجه ای که در جنگ و در سوریه و برپایی نهضت داشتیم بگیریم؟ یقینا خیر! بنظرتان مصداق العلم حجاب الاکبر نمی‌شویم؟ مخالفتی با فلسفه ندارم صحبتم این است که آیا این تاکید بر مباحث نظری خودش باعث نشده تا از هدف اصلیمان دور بمانیم؟ آیا ‎#تعارض_منافع و ‎#لابی گره های تحول در نظام تعلیم و تربیت نیست؟ چه کسی قرار است علیه این فساد ها قیام کند؟! تا وقتی دانشجو روحیه مبارزه با فساد نداشته باشد چه کسی قرار است بالاخره این گره ها را باز کند؟! آیا تشکل های دانشجویی واقعا به تربیت این افراد می‌پردازند یا کسانی را تربیت می‌کنند که تنها ایده پردازان خوبی هستند. هر چند برخی تشکل ها همین کار را هم نمی‌کنند و سکوی پرشی شدند که دانشجو های کت و شلواری حیات سیاسی شان را از طریق آنها بسازند؟! آیا نیاز به تغییر در این روند نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن درستی است. باید به راه‌کارهایی فکر کرد که جریان‌های فاسد رانت‌خوار احساس شرمندگی بکنند و این با معنای درست زندگی ممکن می‌شود. معنایی از سلحشوری و ایثار و ایمان، تا ارزش هرکس به تقوای او باشد. موفق باشید

29198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. چند وقتیست با نظرات شخصی آشنا شدم که عرفا را صرف مشهوری می گوید چون دعوت به خود می کردند مشهور شده اند وگرنه اولیایی تحت قبایی لا یعرف احدهم و می گوید ما چرا وقتمان را باخواندن کتاب و دنبال استاد گشتن هدر دهیم اگر از خود خدا بخواهیم خود خدا جلوی ما قرار می دهد استاد و کتاب را چه در خواب چه ... و در کوچکترین کار ها هم استخاره انجام می دهد و دقیق هم می گوید و هر کس که این شخص را می بیند بسیار سریع جذبش می‌شود و می گوید راهم را پیدا کردم و به آرامش رسیدم و این شخص می‌گوید راه فقط با عمل به ظاهر شریعت و سپردن به خود خدا باز می‌شود و هیچ راه سختی نیست. ۲. در جایی که به این شخص گفتم از کجا این غیبی که می‌بینند شیطانیی نباشه می‌گوید پیامبر چگونه به راحتی با دیدن جبرائیل پذیرفتش؟ ۳. از کجا بفهمیم قدر نفسش است یا شیطانیست و یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک و حجت برای ما قرآن و سیره‌ی اولیای الهی است. اگر این افراد ما را به سیره‌ی ائمه‌ی معصومین «علیهم‌السلام» و قرآن نزدیک می‌کنند، مورد احترامند و ملاک، معارف توحیدی است و نه درست‌درآمدنِ استخاره. آنچه به ما دستور داده‌اند «تفقّه» در دین است و علما و عرفا هرکدام به نحوی تفقه در دین دارند و از این جهت مورد احترامند. موفق باشید

29112
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد محترم: ببخشید اگر در معنای افوض امری الی الله به جایی برسیم که نخواهبم حتی به یک ساعت آینده هم فکر بکنیم تا خداوند برای ما چه رقم بزند و ما را در چه کاری قرار دهد آیا درست رسیده ایم؟ چگونه تفکیک کنیم بین این ذکر شریف و برنامه ریختن برای اهدافی که باید به آن برسیم هرچند دچار دو مشکل اساسی در این زمینه هستم. ۱) برنامه هایی را که مشخص می‌کنم که انجام دهم هر روز به کاری واجب تر از آنچه من برنامه ریخته ام دچار می‌شوم و عملا از برنامه ریختن برای خودم نا امید شدم صد در صد. ۲) گاهی هم کاری پیش نمی آید ولی به شدت قلبم نسبت به آن کاری که بنا کردم مثلا در بین الطلوعین انجام دهم اقبالی نشان نمی دهد و آموخته ام به قلبم چیزی تحمیل نکنم. پس پناه می‌برم به این ذکر شریف، آیا این درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تفویض امر به حضرت اللّه در دل برنامه‌ای که مطابق فهم و عقل و شرع ریخته‌ایم ممکن است. ۲. خوب است، بسیاری از نتایج در قیامت حاصل می‌شود. موفق باشید

28869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: تسلیت عرض می نمایم شهادت امام اباعبدالله الحسین علیه السلام را خدمت حضرت عالی. شما چه کتاب تاریخی را تایید می کنید؟ آیا کتاب ناسخ تواریخ که سنی یا ابن اثیر که سنی و صاحب ناسخ را حرف هایش را کسی قبول ندارد آیا درست است و کتب احادیث شما چه کتابی را تایید می‌کنید؟ چون احادیث ضیف و قوی دارد آیا تشخیص با خود ما است یا نه؟ استاد فاطمی نیا می فرمودند کار ما نیست تخصصی است. بنده کتاب آمالی مفید را دارم اگر از روش بخوانم برای کسی اشکال دارد و این کتاب اعراب گذاری ندارد و فقط ترجمه شده شما کدام مترجمین را تایید می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظردادن در این موضوعات کار آسانی نیست. کتاب «حماسه‌ی حسینی» از شهید مطهری و کتاب‌های «عنصر شجاعت» از آیت اللّه کمره‌ای و نوشته‌های ابی مخنف رویهمرفته مفید خواهد بود. در مورد احادیث «اصول کافی» و «تحف‌العقول» قابل توجه است. موفق باشید

28564

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: همانطور که به ما گوشزد کردید ساختن، نگه داشتن مجسمه در اسلام نهی شده است، می‌خواستم بدانم تفاوت یک مجسمه زیبا و یک نقاشی زیبا که هر دو از خیال یک انسان صادر شده و با اجسام مادی بظهور آمده است در چیست؟ مجسمه نهی شده ولی شما از نقاشی برای مثال بارها استفاده کردید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که در قیامت به طرف می‌گویند به آن مجسمه‌ای که ساخته‌ای، روح بده و او نمی‌تواند و منجر به عذاب او می‌شود. ولی ظاهراً نقاشی و شعر وسیله‌ای می‌باشد تا زیبایی‌های عالَم را به ظهور آورد، برعکسِ مجسمه‌سازی که ظاهراً نحوه‌ای از قرارگرفتن در جایگاه خداوند است. موفق باشید

27273
متن پرسش
سلام استاد نظرتان در مورد مطلب پایین چیست؟ نگاهی عوامانه و ایستا!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام مطالب؟!! موفق باشید

27110
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید از اینکه مکرر مزاحم شدم. استاد اگر فلسفه تلقین به میت این است که این حقایق را به شخص تلقین کنیم چرا از الفاظ عربی استفاده می شود که اکثر میت ها در وقتی که زنده بودن هم متوجه معنای آن نمی شدند و آیا نباید به لفظ فارسی آنها گفته شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: میّت با روحِ تلقین‌کننده مرتبط می‌شود که آن الفاظ را اداء می‌کند وگرنه گوشش که دیگر نمی‌شنود. و اساساً متوجه‌ی سنتی است که این الفاظ از آن صادر شده و لذا به خود می‌آید. موفق باشید

26854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: استاد بنده کارم وکالت بود که مدتی رها کردم توصیه شما این بود در کنار خانه داری وکالت رو ادامه بدهم اما بنده علاقه ای ندارم تنها به ادامه تحصیل در معارف اسلامی و تفسیر قرآن علاقه دارم که همه عمرم را صرفش کنم. همسرم حوزه را اجازه نمی دهد. به نظرتون شغل و ادامه تحصیلم را چه کار کنم؟ استاد من علاقه و استعداد خیلی زیادی در معارف اسلامی و امور فرهنگی دارم به ویژه تفسیر قرآن چه جوری از عمرم بهره لازم را ببرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی، این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی احساس نیاز روحی نسبت به وکالت ندارید، به خودتان سخت‌گیری نکنید. عرض بنده این بود که بدون دلیل از وسعتِ انسانی خود غفلت نفرمایید و روحیه‌ی صوفی‌گری را به زندگی خود تحمیل کنید. موفق باشید

26686

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد ما: چهله را از یک رجب شروع کرده بودم که امروز صبح متاسفانه نماز صبحم با چند دقیقه تاخیر قضا شد. چه کنم؟ چهله ام بهم ریخت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، ارادی که نبوده‌ است. موفق باشید

26543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ببخشید چند وقتیه گویا از کتابهای معرفتی علما بیشتر از قرآن و روایات لذت می برم و استفاده می کنم. به جایی رسیدم که از قرآن خسته میشم با چند صفحه خوندنش. چیکار کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این لطف خدا است که از کتب معرفتیِ علماء بهره می‌گیرید ولی سعی کنید با رجوع به تفاسیر قرآن از انوار قرآن بهره‌مند شوید. موفق باشید

25598

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سوال: اگر «لولاک لما خلقت الافلاک» و نظایر این جملات درسته اگر ولایت تکوینی با اهل بیته اگه واسطه فیض اهل بیت هستند چرا هیچ بودایی تو مکاشفاتش هیچ کنفوسیوسی هیچ مسیحی هیچ فرقه دیگه ای نه خواب اهل بیت رو دیده نه هم‌کلام شده در مکاشفه و هیچ خبری نیست. فقط جملاتی مثل اونها همه نجس و گمراهن اونا جهنمی هستند لجن هستند فقط شما خوبین ندیدین. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مورد یک شخص نیست. بلکه بحث در شخصیت است. آیا آن ادیان، همه به دنبال کسی نیستند همانند علی «علیه‌السلام» که در سیره و عقیده و عمل چون او باشد؟ موفق باشید 

نمایش چاپی