بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14170
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد مهربان: لطفا این جمله حضرت علامه حسن زاده را اندکی شرح دهید: (غضب و انتقام نیز از عین رحمت اوست زیرا اکثر اهل عالم به سبب غضب و انتقام به کمالی که برایشان مقدر شده می رسند اگر چه ملایم طبعشان نباشد.) سدره المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی. چرا رسیدن به غضب را کمال مقدر می نامند چگونه تقدیری است؟ و اساسا چرا غضب را از عین رحمت می دانند آری اگر مجرمی زودتر از دنیا برود برایش رحمت است چون از میزان گناه او کم می شود ولی نفس گرفتاری در عذاب را چگونه رحمت بدانیم؟ 2. در رابطه با ایمان فرعون در همان کتاب حضرت علامه ظاهرا از قول ابن عربی آورده است: «فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شی من الخبث لانه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام و الاسلام یجب ما قلبه و جعله آیه علی عنایه سبحانه بمن شاء حتی لا ییاس احد من رحمه الله ..... فلو کان فرعون ممن آیس ممن ما بادر الی الایمان.....» و در توضیح خودش هم تایید فرموده است با توجه به سخن جنابعالی که ایمان فرعون را غیر قابل قبول فرمودید پس مبنای حرف این بزرگان چیست و آیا این دلیل که چون فرعون ادعای ایمان کرد پس جزء کفار که آیس از رحمت خداوندند نبوده است زیرا کافر هیچ گاه طلب رحمت از خدا نمی کند و لو این که هزار بار در دریا غرق شود چنانچه ابوجهل در زمان قتل خود گفت من در این حال نیز از مخالفت محمد (ص) پشیمان نیستم درست است؟ پس آنها هم که در قیامت رب ارجعون می گویند بشرح ایضا و اساسا اکثری آدمها در حال معاینه و سکرات به خاطر دیدن حقایق و چشیدن سکرات ایمان می آورند و آنگاه آیا این مطب با مطلب نخست که فرمودند اکثریت انسانها به غضب دچار می شوند تضاد ندارد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب بر کسی جاری می‌شود که امکان رسیدن به کمالات الهیه در او باشد و او نسبت به جذب آن کمالات، کاهلی کرده باشد و لذا با نظر به کمالی که می‌توانسته است به‌دست آورد به او غضب می‌کنند تا به وَجه کمالیش برگردد و از این جهت، غضب نیز ذیل رحمت الهی به‌ صحنه می‌آید. می‌ماند بحثی که محی‌الدین در فصّ اسماعیلی پیش می‌کشد در رابطه با «عَذْب» و گواراشدنِ عذاب، که در این مورد اختلاف نظر هست.[1]  2- آیات مربوط به فرعون در حالی‌که داشت غرق می‌شد موجب تفاوت نظر در مورد ایمان فرعون شده است که گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(یونس/90)‏ در حالی‌که خداوند در جواب او فرمود: « آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (91) . و این نشان می‌دهد که فرصتِ ایمان گذشته است. موفق باشید

 

 


[1] - محی‌الدین می‌گوید بعد از آن‌که اسم منتقم کار خود را کرد، عذابِ حسّی مثل دردناک‌بودن مار و عقرب قطع می‌شود، ولی عذاب نفسی ابدی است. می‌گوید اهل جهنم در شرایط «لا یَمُوتُ و لا یَحْیی» قرار می‌گیرند و مثل کسی که در اثر درد شدید غش می‌کند دیگر احساس درد را ندارند و در همین حدّ یک نوع نعمت برای آن‌ها محسوب می‌شود، هرچند از آتش خارج نمی‌شوند. می‌گوید: «لأنَّهم لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْ النّار ابداً» ولی تخدیری در حسّ آن‌ها پدید می‌آید که اَلَمِ موجود در آتش را احساس نمی‌کنند و حتی گاهی برای بعضی از آن‌ها یک نعیم خیالی پدید می‌آید، «نعیماً خیالیا» مثل خواب‌دیدن کسی که در حالت بیداری در سختی است ولی در خواب شرایط دیگری را خواب می‌بیند.

می‌گوید در قرآن اگر عذاب الیم فرموده با خالدبودن همراه نیاورده تا معلوم شود عذاب تا آخر با دردناک‌بودن همراه است و تبدیل به عَذْب نمی‌شود، هرچند آن کسی که چرک و خون می‌خورد و به آن عادت می‌کند، غیر از آن کسی است که از نعمت‌های بهشتی لذّت می‌برد. ولی اهل نار بعد از آن‌که از خروج از نار مأیوس شدند مزاج‌شان مناسب عذاب می‌شود و دردشان با نوعی لذّت آمیخته می‌گردد و این همان مآل إلی الرحمه است(فصّ هودی).

ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة.» امّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند  و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيتh نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب  روشن است.  و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏كند كه نامش انسان است  و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏اش سر مى‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى‏برد و از آن صورت‌ها مى‏گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده‏اند از نظرت مى‏گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه‏تر انتقام هم مى‏گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

در رابطه با این‌که خداوند به وعده‌ی خود عمل می‌کند ولی آن‌طور نیست که حتماً به وعیدی که می‌دهد عمل کند، حضرت صادقu می‌فرمایند: «مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَار»؛ كسى را كه خدا وعده‏ى پاداش در كردارى دهد آن پاداش برايش ثابت است و كسى را كه خدا وعده‏ى بر مجازات دهد او مختار است كه اگر بخواهد عوض كند.(بحارالأنوار، ج 74، ص 154)

جناب حجت‌الاسلام آقای یزدان‌پناه در جمع‌بندی این بحث چنین می‌فرمایند که در اسماء الهی در جمع، اسماء خیر می‌چربد و از طرفی حدیث  «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» جدّی است و امیرالمؤمنینu نیز در دعای کمیل با اعتقاد به رحمت الهی عرضه می‌دارند: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ‏ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ‏[1] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين‏».

و از آن‌جایی از نظر عقلی و عرفانی در نظام اَحسن خیر کثیر است و شرّ قلیل، می‌توان گفت در عین عذاب یک نوع لذّت هم باید در میان باشد. زیرا هرچیزی که ملکه‌ی جان انسان شد چنانچه ملکه‌ی دیگری مقابل آن نباشد، آن ملکه کار خود را می‌کند و صورت برزخی و قیامتی خود را همراه دارد و از این جهت می‌توان گفت چگونگی جهنم به حسب افراد و استعدادهای آن‌ها است به طوری که ائمه‌ی کفر تا آخر در رنج و اَلَم هستند در عین لذّات خاص خود از آن عذاب. مثل آن‌که در خبر داریم وقتی ابوجهل در جهنم است با عبور رسول خداf از کنار جهنم نسیمی خنک به جهنم و جهنمیان می‌رسد، وقتی ابوجهل می‌فهمد این راحتی به جهت عبور رسول خداf است از غضبی که دارد می‌گوید جلو این نسیم را ببندید، با این‌که در حال عذاب است ولی لذّت باقی‌ماندن در آن عذاب نسبت به راحتی نسیمی که عبور رسول خداf برای او آورده، برایش بهتر است. همه‌ی کفار در جهنم در یک حدّ نیستند، بعضی قطع رنج دارند که همین برای آن‌ها یک نوع رحمت است و بعضی نه‌تنها قطع رنج دارند بلکه عذاب آن‌ها به عَذْب تبدیل می‌شود زیرا در دنیا در عین کفر دارای صفات حسنه‌ای مثل سخاوت بوده‌اند.

جناب حجت‌الاسلام استاد یزدان‌پناه، نظر استادشان آیت‌اللّه حسن‌زاده را نیز این‌طور بیان می‌کنند که خلود در عذاب هست، ولی چون به آن خو می‌کنند آن عذاب از رنج‌آوربودن در می‌آید. می‌فرمایند ظاهراً شریعت این موضوع را سربسته گذارده و به اعلام همان عذابی که سال‌های متمادی برای اهل جهنم هست بسنده کرده و اگر هم عذاب در نهایت همراه با رنج و درد نباشد همان قبح منظری که جهنمی‌ها دارند که با خوردن غساق همراه است، سر جای خود محفوظ است.

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

 

14169
متن پرسش
سلام علیکم: وظیفه مان در حد ابشار و انذار است. حال اگر ما بیش از وظیفه مان عمل کنیم آیا کار مطلوب و درستی انجام داده ایم؟ مثلا اگر دوستمان دچار منکری (مثلا غیبت کردن است) اگر ما به او بگوییم عملش خلاف حکم خداست به وظیفه عمل کرده ایم ولی ممکن است ما به جهت دوست داشتن او با معرفی کتابها و همچین صحبت کردن با او و نشان دادن راهکار عملی رها شدن از غیبت ایشان را تا رها شدن کامل از این گناه یاری کنیم و یا ما در مسائل اعتقادی دوستمان و ظیقه ای نداریم و خودش باید دنبال علم آموزی برود، ولی ممکن است ما در دوستمان استعداد معنوی ببینینیم و خودمان از محضر علمای ربانی مواردی آموخنه باشیم که می دانیم اگر به ایشان در چندین جلسه توضیح دهیم کمک زیادی به ایشان برای جهت گیری زندگی توحیدی و آشنایی با ان عالم ربانی کرده ایم. با دو مورد بالا که مثال زدم آیا کارهای حارج از وظیه هم دارای ارزش هستند؟ 2. همان طور که مراجع می فرمایند امربه معروف و نهی از منکر در واجبات و محرمات است. حال امر به مستحب و نهی از مکروهات که واجب نیست و وهمچنین امر به اخلاقیات (غیر واجب) و نهی از مذمومهای اخلافی (غیر حرام) که وظیفه مان نیست دارای اجر و ثواب هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نمونه‌هایی که می‌فرمایید همه، صورت کمال‌یافته‌ی انذار و تبشیر است 2- این‌که می‌فرمایند امر به معروف در واجبات و محرمات، واجب است یعنی اگر بتوان انجام داد، ترک آن حرام است ولی این بدان معنا نیست که تذکر در امور مستحب ثواب خود را نداشته باشد. موفق باشید

14168
متن پرسش
سلام: 1. کتابت قرآن کریم به صورت یک کتاب در زمان چه کسی رخ داد؟ در صورتی که کتاب شدن قرآن غیر از زمان رسول الله ص باشد. 2. آیا می توان ارتباطی بین سوره ها با توجه به ترتیب آنها لحاظ شد؟ 3. چه دلیلی می توان آورد که پیامبر (ص) قرآن را کتاب نکردند با توجه به اینکه رخ داد خاصی از نظر کتابت تا زمان عثمان صورت نگرفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حسن‌زاده‌ی آملی کتابی تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» تدوین فرموده‌اند که در آن‌جا به این سؤالات جنابعالی نیز پرداخته‌اند. خلاصه‌ی آن به صورت جزوه‌ی «قران هرگز تحریف نشده» شاید بر روی سایت باشد. موفق باشید

14167
متن پرسش
سلام: 1. منظور خواجه از این بیت چیست؟ بتی دارم که گرد گل / ز سنبل سایه بان دارد بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد 2. کتاب جمال آفتاب برای شرح دیوان حافظ خوب است؟ استاد شنیدم این کتاب همان جلسات خصوصی شرح دیوان حافظ علامه طباطبای (ره) بوده که مرحوم استاد سعادت پرور آن را نوشته و جمع آوری و کمی هم اضافات دارند. نظر شما چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حافظ در سیر و سلوک خود به مقام اُنس با حق می‌رسد که اِنس در زیر سایه‌ی انوار الهی و محلّ آرامش خواجه است و تجلیّات مقام اُنس او به زیباترین شکل که در گل ارغوان ظهور کرده، او را آرامش می‌دهد 2- کتاب «جمال آفتاب» یکی از شروح دیوان حافظ است ولی حافظ گسترده‌تر از آن است که در یک شرح متوقف گردد. موفق باشید

14166
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فرزانه حضرت موسی علیه السلام از خداوند سوال کرد که رضایت تو در چیست؟ خداوند در پاسخ فرمودند: رضایَ فی کُرهِک. رضایت من آن زمانی است که تو در فشار هستی. چنین نگاهی به جهان اطراف، انسان را از هرگونه استرس، ناامیدی، افسردگی و جزع و فزع در مقابل ناملایمات رهانیده و به او یاری می رساند تا در کمال آرامش با فشارهای وارده مقابله کند. غضب از شدیدترین فشارهایی است که در دنیا دامنگیر انسان می گردد و دفع آن نیز از قوی ترین ابزار رساننده ما به ابدیتی آرام محسوب می گردد. گاهی انسان می تواند شرایط تحمل فشار را برای خود ایجاد کند. ریاضت های شرعی از قبیل روزه، تحجد و شب زنده داری، کنترل چشم و زبان و... در تزکیه نفس و قدرت یافتن روح بسیار موثرند. اما فشارها و مکروهاتی که ما در جذب آنها نقشی نداشتیم و به عنوان هدایای خداوند برای افزایش ظرفیت روح ما محسوب می شوند در درجه اهمیت بسیاربالاتری قراردارند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: از بهترین راهها به سوی خدای عزوجل نوشیدن دو جرعه است: اول جرعه غیظی که بوسیله حلم آن را رد می کنی و دوم جرعه مصیبتی که بوسیله صبر آن را تحمل می نمایی. آیا با این مطلب موافقید؟ آیا موافقید که تحمل فشارهایی که ما در تولید آنها نقشی نداریم، در خودسازی تاثیر بیشتری دارند نسبت به فشارهایی که خود انسان آن را تولید می کند از جمله عبادات؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «چه خوش صید دلم کردی / بنازم چشم مستت را» حقیقتاً نوشیدن این دو جرعه که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» متذکر شدند، چقدر کارساز است. موفق باشید

14161
متن پرسش
سلام: استاد اگر میشه بفرمایید اگر بخواهیم احکام شرعی را عرفانی معنا کنیم چه باید بگوییم؟ منظورم اینست که معنی عرفانی فقه چه می شود؟ در کلیت موضوع
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که خداوند انسان شایسته‌ای را متوجه‌ی عالَم ملکوت نمود، وَجه ملکوتی احکام ناسوتی را به او می‌نمایاند. موفق باشید

14160
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام: استاد بزرگوار بنده دانشجوی دکتری علوم و معارف نهج البلاغه می باشم و باید عنوانی را برای رساله دکتری انتخاب و کار نمایم. لذا از محضر حضرتعالی که بعنوان محققی شایسته و توانمند در حوزه نهج البلاغه می باشید و در اوایل انقلاب هم در محضر شما تلمذ نموده ام استدعا دارم موضوعی را در نهج البلاغه معرفی فرمایید که مورد نیاز روز و بدیع بوده و امکان تدوین آن برای رساله دکتری فراهم باشد. با تشکر و احترام مجدد. لازم به ذکر است اینجانب از سال 89 تا کنون مسئول تربیت معلم شهید رجایی می باشم و در حوزه مدیریت اندکی تجربه دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ضمن اعلان ارادت به حضرتعالی؛ باور بفرمایید هرگز از این زاویه به هیچ متنی از متون دینی نتوانسته‌ام نگاه کنم که بخواهم موضوع خاصی را در متون دنبال نمایم. بیشتر در هر متنی روحی را می‌یابم و سعی می‌کنم با آن روح، مأنوس شوم. موفق باشید

14159
متن پرسش
سلام علیکم: می خواستم بدونم چرا در حین مریضی ارتباط با خدا ضعیف میشه چطوری میتونم حال روحانی را حفظ کنم و در ضمن در این ضعف بدنی شیطان از هر سوء حمله ور میشه آیا راهی واسه سد راهش هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه در هنگام بیماری بیشتر مشغول بدن است، به همین جهت در این موارد توصیه می‌شود راضی به قضای الهی باشید. موفق باشید

14158
متن پرسش
سلام: در جلسه امروز (شنبه) فرمودید علامه طباطبایی در المیزان در مورد آخر آیه ۱۰۳ آل عمران (کذالک یبین الله ...) صحبتهای خوبی کردند ولی در المیزانی که بنده دارم (ترجمه محمد باقر موسوی چاپ ۱۳۸۴) فقط در حد نصف خط سخن گفته شده. می خواستم ببینم یا نسخ المیزان با هم فرق می کنند؟ این است جمله علامه در رابطه با این قسمت از آیه: «آنگاه آنان را به خصوصیتی که در این بیان هست تنبه داده، می فرماید کذالک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه«رحمة‌اللّه‌علیه» در مجموعه‌ی چند آیه موضوع تبیین الهی را روشن کردند، نه ذیل خودِ آیه. موفق باشید

14153
متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد: چطور میتونم بچه ی با تقوایی داشته باشم و از همین دوران بارداری روی تقوای بچم موثر باشم؟ بنده در ماه 8 بارداری هستم و متاسفانه دیر با سایت شما آشنا شدم توی همین وقت باقیمانده چکاری انجام دهم؟ در دوران بعد از تولد چه؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به صورتی متعادل به وظیفه‌ی شرعی خود نسبت به همسر و اطرافیانتان عمل کنید و انتظار بیجا از کسی نداشته باشید و امور را به خدا واگذار کنید، خودش آن‌چه باید به مصلحت فرزندتان باشد را عمل می‌کند. موفق باشید

14152
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل من ترسو هستم و در مواقعی که شرع و اخلاق به من اجازه ظهور غضب را داده اند نمی توانم غضب را ظاهر کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه بیشتر مطابق عقیده‌ی الهی‌تان عمل کنید، بیشتر موفق می‌شوید در انجام وظایفی که باید انجام دهید. موفق باشید

14150
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد لطف می کنید در مورد ضمیر ناخودآگاه برایم توضیحاتی بدهید، آیا حقیقت دارد در متنون اسلامی ضمیر ناخودآگاه گفته شده است؟ اینکه روانشناسان می گویند مثلا اگر خود را در حال موفقیت ببینید بیشتر پیشرفت می کنید به خود بگویید من در حال موفقیتم نگویید در حال شکست. عذر می خواهم سوالم طولانی شد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این واژه‌ها واژه‌های اعتباری است و سخنان مبهمی است که تعریف مشخصی از آن نشده است. آن‌چه در متون اسلامی داریم نفس انسانی و مراتب مثبت و منفی آن است. موفق باشید

14149
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما استاد معزز و محترم: این حقیر کتاب جایگاه رزق در زندگی انسان را دو بار و دقیقا" (در حد بضاعت کم خویش) مطالعه نمودم اما آنچنان که باید به ذهنم ننشست، با توجه با این حقیقت که گفته اند: تنبلی یکی از کهنه ترین میراث بشریت است و تلاشی پی گیر و مجدانه می طلبد تا بر این مشکل فایق آییم و از طرفی در کتاب حضرت عالی به نحوی تلاش را غیر موثر جلوه داده بود. چگونگی حل این مطلب برای این حقیر ناسفته ماند. در صورت وقت و امکان جواب بفرمایید و در غیر هر دو صورت دوستدار شما خواهم بود. یا علی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید هرگز نباید کسی به بهانه‌ی آن‌که رزق، مقسوم است و از اول تعیین شده؛ تلاشی جهت کسب رزق نکند. زیرا اولاً: در بسیاری موارد رزقِ مقسوم او را منوط به تلاش او کرده‌اند. ثانیاً: اگر تلاش لازم را جهت کسب رزق نکند بر فرض هم که رزق او به او برسد، همراه با عزّت نفس نخواهد بود. از همه مهم‌تر وظیفه‌ای خداوند در مسیر کسب رزق برای ما نسبت به مردم تعیین کرده است تا راه محبّت به حق از طریق محیت به خلق در مقابل ما گشوده شود. موفق باشید

14148
متن پرسش
سلام استاد: جسارت بنده را ببخشید. درباره نحوه پاسخ به سؤالات عرضی داشتم. حضرتعالی پاسخ را هم به طور شخصی به سؤال کننده ارسال می کنید و هم برای استفاده دیگران در سایت قرار می دهید مگر اینکه شخص خود درخواست کند پاسخ را تنها برای خود او بفرستید. درست است؟ بنده پیشنهاد می دهم به این وجه اخیر این دسته از سؤالات را هم اضافه کنید: سؤالاتی که هیچ فایده ای برای عموم مراجعه کنندگان به سایت ندارد مخصوصا آنهایی که خود حضرتعالی از پاسخ به آن سؤال استنکاف می ورزید مثل کسانی که از شما انتظار تعبیر خواب دارند و .... چون امثال بنده در پاسخهای حضرتعالی دنبال نکات ناب می گردیم تقریبا تمام پرسش و پاسخها را می بینیم. وقتی می بینیم سؤال یک مسئله کاملا شخصی است و شما هم به هر دلیل پاسخ خاصی برای او ندارید هم حجم سؤال و جوابها در سایت بالا می رود و هم وقت ماها گرفته می شود. البته جسارت بنده را ببخشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید واقعاً یک مشکل است که از طریق بعضی از کاربران محترم به‌خصوص از طریق کاربران جدید پیش می‌آید و به همین جهت مجبوریم مثلاً باز به آن‌ها تذکر داده شود: «بنده تعبیر خواب نمی‌دانم». یا تذکر دهیم: «کار بنده معلمی است، در جواب‌دادنِ به سؤالات عقیدتی و نه مشاوره». رسالتی که سایت «لب المیزان» به عهده دارد فرهنگ‌سازی است ذیل شخصیت إشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی. موفق باشید

14147
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. اشعار جناب حافظ و جناب مولوی را محمد علی فروغی تنظیم کرده است بیشترش را. همانطور که مطلع هستید آقای فروغی یک ماسون بوده. با این حساب ما نباید بترسیم که مبادا این اشعار تحریف شده باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به منابع اصلی که از قبل در اختیار مجامع علمی بوده است نقش آقای محمدعلی فروغی بیشتر تصحیح متون بوده و نه تصرف در آن‌ها. موفق باشید

14146
متن پرسش
سلام: نظرتون در مورد خوندن هر روزه زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام رو می خواستم بدونم. ممنون و متشکر از توجهتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بنده خودم این کار را نکرده‌ام و تنها زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام را بعضاً در روز عاشورا انجام داده‌ام، نمی‌توانم نظر دهم. البته جایگاه لعن و سلام، جایگاه بس بزرگی است و لعن بر قاتلان حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» موجب رفع حجاب‌های ظلمانی دورانی می‌شود که در آن زندگی می‌کنیم و لذا با تأکید کامل باید این لعن‌ها انجام گیرد. این غیر از آن است که مقیّد باشیم که در هر زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام را انجام دهیم. موفق باشید

14144
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد نظرتان در مورد حوادث نیجریه چیست؟ انگار که کربلایی دیگر و صورت بر صورت جون دیگری گذاشتن به صحنه آمده؟ چرا دقیقا بعد از ایام اربعین این اتفاق افتاد؟ دست چه کسی در صحنه است؟ برای آرامش قلب شیخ زکزاکی و پیروزی اهدافش صلوات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی برژینسکی در رابطه با تحقق انقلاب اسلامی از مسئولان «سیا»ی آمریکا پرسیده بود چرا انقلاب اسلامی را در ایران پیش‌بینی نکرده بودید؟ آن‌ها در جواب گفته بودند: برنامه‌هایی که ما به کامپیوترهای خود داده بودیم، چنین حساسیت‌هایی نداشتند. به این معنا که اصلاً آن‌ها وجود و وقوع چنین پدیده‌هایی را نمی‌بینند. در مورد واقعه‌ی نیجریه نیز قضیه از همین قرار است که دارد در اقصی نقاط عالم، چیزهایی پدید می‌آید که فرهنگ مدرنیته و نوکران آن نمی‌بینند و لذا هر تجمعی را می‌خواهند با برخورد نظامی از سر خود باز کنند و این جدّی‌ترین غفلت از طرف آن‌ها و ظریف‌ترین حضور انقلاب اسلامی به نور امام حسین«علیه‌السلام» در آن منطقه است، در آن حدّ که «بی‌بی‌سی» حتی یک خبر جزیی از آن همه کشتار نمی‌دهد. یعنی نمی‌بیند که چنین واقعه‌ای در عالم به‌وقوع پیوسته است. این عین سخن ابوسفیان است که می‌گفت ما بت‌ها را می‌بینیم که می‌پرستیم، ولی چگون خدای نادیدنیِ محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را بپرستیم؟ ولی در نهایت آن‌که تاریخ را فتح کرد، خدای پیامبر بود، نه بت‌های بشرساخته‌ی مشرکان حجاز! به همان اندازه که یقین پیدا کردید، در پیروزی پیامبر بر ابوسفیان؛ یقین پیدا کنید بر فتحی که با فرهنگ اربعین از طریق امام حسین«علیه‌السلام» در تاریخ واقع می‌شود. موفق باشید

14143
متن پرسش
سلام: آیا در تمدن های سابق در بخش آموزش چیزی به نام امتحان که دارای نمره باشد وجود داشته است؟ آیا نظام نمره ای مربوط به تمدن جدید که به جهان نگاه کمی دارد است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم به این شکل که عموماً شایستگی‌ها در حدّ امتحان و نمره باشد، مطرح نبوده است. ولی فضای ظهور شایستگی‌ها به طور همه‌جانبه و حکیمانه مطرح بوده است. موفق باشید

14141
متن پرسش
سلام: آقای شبستری جواب نقد شما را چرا نداده اند؟ ایشان که تا نقدی می آمد سریعا جواب می دادن؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این آقایان بنا دارند در فضای ژورنالیستی بحث کنند، نه در فضای علمی آن‌طور که بنده سعی کردم سخنان ایشان را نقد علمی کنم. حتی وقتی بنده در یک جلسه‌ی خصوصی همراه با چند نفر از دوستان آقای سروش موضوع قبض و بسط را به میان آوردم تا بحث کنیم؛ ایشان گفتند من نسبت به ادامه‌ی این بحث‌ها ملول هستم، در حالی‌که همان موضوعات را حاضر بودند با آب و تاب در روزنامه‌ها و مجله‌ها به امید آن‌که بیشتر مردم عادی تحت تأثیر قرار دهند، مطرح کنند. موفق باشید

14139
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد. استاد صمدی در شرح دروس معرفت نفس چیزی در این مضمون فرمودند: اول در سلوک اذکاری می دهند که شخص به سوی ذات رود. و بعد اذکاری می دهند تا شخص را به سوی صفات و اسماء ببرد. 1. این مطلب را توضیح می دهید استاد؟ چرا چنین ترتیبی دارد؟ چرا اول ذات بعد صفات؟ 2. در شناخت هم این طور است؟ 3. استاد اگر می شود موجز توضیح دهید تا وقت شریفتان را بیش تر نگیرد خدایی نکرده باعث تضییع وقت حضرت استاد نشوم. تفصیلی اش را خودم کار می کنم. (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل). التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در فضای معرفتی همان استادی که مطالب را از ایشان می‌گیرید، جواب سؤالات خود را به مرور به‌دست آورید. این نوع سخنان مربوط به فضای علمی همان استاد است. نخواهید که کس دیگری شرح دهد. موفق باشید

14138
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا در نماز باید وقتی سوره توحید خوانده می شود به جای اینکه از ضمیر متکلم وحده استفاده شود باید بگوییم قل هوالله احد؟ بنده به نظرم می رسد به خاطر اینکه باید حرمت قرآن حفظ شود و نسبت به حفظ قرآن ادب داشته باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، بحث مفصلی را به دنبال دارد. در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایضی شده است مبنی بر فنای ذاتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌و‌آله، که حضرت در آن مقام عین ظهور حکم خدا هستند و در مقابل احدیت حضرت حق، هویتی ندارند لذا به همان شکلی که حضرت حق می‌فرماید «بگو او احد است» همان را اظهار می‌کند و این در مورد تمام آیاتی که با «قل» شروع شده است، صدق می‌کند. موفق باشید

14137
متن پرسش
به نام خدا با سلام به استاد عزیز: با روشی که در جزوه تفسیر المیزان فرموده بودید کار را شروع کرده ام در مورد سوال ذیل فرمودید گاهی علامه نظری در مورد بعضی از آیات نمی دهند. لطف بفرمایید یک مثال خودتان بزنید با یک آیه که علامه نظر خود را داده باشد. متن سوال قبلی: بنده به لطف خدا و کمک جنابعالی مطالعه تفسیر المیزان را شروع نموده ام با روشی که در جزوه فرمودید اما گاهی برای پیدا کردن نظر علامه دچار مشکل می شوم می خواهم راهنمایی فرمایید. مثلا در آیه 25سوره توبه (لقد نصرکم الله) نظر علامه در متن تفسیر المیزان کدام است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امور را به عهده‌ی بنده نگذارید. بر فرض که در موردی با ابهام روبه‌رو شوید. آن‌چه را احتمال می‌دهید یادداشت می‌کنید و یک علامت سؤال بر روی آن می‌گذارید، بعداً که بیشتر با روح «المیزان» آشنا شدید، آن ابهامات برطرف می‌شود. موفق باشید

14136
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: اگه بخواهم بدانم جایگاهم در برزخ کجاست باید چکارکنم؟ استاد عزیز مرز خوش اخلاقی و بد اخلاقی چیست؟ اگه منبعی هست که کمک کنه یافتن دقیق این مرز ممنون می شوم معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جایگاه برزخی خودم را هم نمی‌دانم! 2- مرز بد اخلاقی و خوش‌اخلاقی را شریعت الهی تعیین می‌کند. وقتی دستورات دین را صادقانه عمل کنید به‌خودی خود متخلق به اخلاق حسنه خواهید شد. موفق باشید

14135
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در شرح حدیث اباذر توصیه شد در حال زندگی کنیم - من یا در گذشته ام یا در آینده از چند ساعت تا چند سال - حال را از دست می دهم ممکنه اعمال یا راهکاری را بدید که بتونم در حال زندگی کنم فارغ از گذشته و آینده - البته بدون آنکه متهم نشوم آینده نگر نیستم و یا عبرت از گذشته نمی گیرم. استاد عزیز عقیده من این است که حتی کوچک ترین اتفاقات از خواب موندن - آشنا شدن با آدم ها تا خراب شدن یک موبایل در یک زمان خاص از جانب خداست درسته. با تشکر یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد «حال» که نمی‌شود سؤال کرد، باید در «حال» زندگی نمود و احساس کرد. مثل این‌که نباید برای دیدن نور، سؤال کنیم 2- مسلّم همه‌چیز ذیل تدبیر الهی است و در متن چنین عقیده‌ای ما باید وظیفه‌ی خود را انجام دهیم. موفق باشید

14134
متن پرسش
سلام و عرض ادب: کتابهای «آشتی با خدا» ، «ده نکته در معرفت نفس» ، «برهان صدیقین و حرکت جوهری» «معاد» «زن آنگونه که باید باشد» ، «هدف حیات زمینی آدم» ، «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» و چند کتاب دیگه را مطالعه کردم. برای ادامه علاقه مندم آثار امام را بخوانم تحت یک سیر منظم. از شما استاد بزرگوار خواهشمندم یک سیر مطالعاتی از آثار امام بفرمایید. دعاگویتان هستم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده دنبال‌کردن شرح تفسیر حمد حضرت امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی