بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22998

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: لطفا نظر خودتون در خصوص عطار و کتاب منطق الطیر بفرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «منطق‌الطیر» کتاب سلوکیِ مخصوصی است که عارفان از آن درس‌ها می‌توانند کسب کنند. البته به شرطی که استاد آن علم، آن را شرح نماید. موفق باشید

31651

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: داشتم یکی از یادداشتهای آقای داوری را می‌خواندم، که این سوال برایم پیش آمد که راستی چرا بشر امروز ذیل انقلاب، در انتخاب بین امنیت و آزادی، حتی حاضر است امنیتش را بخطر بیندازد ولی آزادی اش بخطر نیفتد، حتی اویی که می‌داند بدون امنیت آزادی هم معنا ندارد! خیلی ها این موضوع را ضعف بشر امروز می‌پندارند، در نگاه اول هم همین است، ولی حس می‌کنم یک نحوه رشد تاریخی در این امر نهفته است. نظر شما از این زاویه به موضوع چیست؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای اساسی بشر امروز، سوبژه بودن اوست که اصطلاحاً موجب خودبنیادی او می‌گردد و مسئله بسیار عمیق و اساسی است از آن جهت که در این فضا، آزادی خود را می‌طلبد. و در بحث «معرفت النفس و بیکرانه‌های ناشناخته» تا حدّی متذکر این امر شده‌ایم که چگونه بشر در عین سوبژه‌شدن و حفظ آزادی می‌تواند در مقام بیکرانه خود با حضرت حق مأنوس شود. صوت بحث در پیام رسان ایتا ارسال شد. موفق باشید

31203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: راه های شناخت خدا و صفات خدا چیست؟ مثلاً میزان مهربانی، غفار بودن، شدید العقاب، بودن چون هر چه قدر شناخت بیشتر باشد لذا انجام واجبات بیشتر است. لطفاً راهنمایی ام کنید. چه کتبی هست؟ چه استادی می‌تواند من را راهنمایی کند؟ یک استاد اخلاق هم در تهران معرفی کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید اگر بتوانید با قرآن از طریق تفاسیر مأنوس شوید إن‌شاءالله به نتیجه‌هایی که به دنبال آن هستید می‌رسید. موفق باشید

31153
متن پرسش
با سلام و احترام: در مورد سوال 31137 استاد جان سوال بنده این بود که چرا حضرت رضا علیه السلام فرمودند «از» شرایط توحید، ولایت است مگر توحید شرط دیگری غیر از ولایت هم دارد؟متشکرم و التماس دعا دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید، یک نگاه است به حقیقت و اگر مظاهر آن حقیقت مد نظر نیاید عملاً در حد یک باور انتزاعی میماند و این برای انس با خدا کافی نیست. باید انسانها در عین نگاه توحیدی به عالم و آدم، مظاهر تام و تمام توحید را بیابند و زیر سایه آنها موحدانه زندگی کنند. موفق باشید

30295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد؛ می‌خواستم بپرسم که تعریفی که رهبری از اصطلاح دو قطبی شدن در جامعه می‌کنند چی هست؟ آیا جمله زیر درسته؟ «دوقطبی‌ای که حضرت آقا مطرح می‌کنند بین مردم نیست. چون همیشه دو جناج در انتخابات ها رو در روی هم هستند. دو قطبی‌ای که حضرت آقا خطرش رو گوشزد کردند دو قطبی بین مردم و خواص هست‌ که سال ۸۸ نمایان شد. مردم احمدی‌نژاد رو خواستند و خواص نخواستند پس فتنه شد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن دو قطبی که منظور رهبر معظم انقلاب بود، دو جبهه‌ای می‌شد که همدیگر را تکفیر می‌کردند، وگرنه همواره دو جناح در انتخابات در دو قطب قرار دارند. موفق باشید

29948

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: من خیلی دوست داشتم شهید بشم. اما علی رغم پیمان هایی که با خودم و دوست شهیدم و... بستم، باز هم مرتکب کبیره شدم. خیلی از کار خودم پشیمانم. آیا کسی که این قدر بی حیاست، ممکن است روزی شهید شود؟ آخه امثال حر و ... هرچند گذشته ی خوبی نداشته اند ولی اینقدر هم بی حیا نبوده اند. نمی دونم. چیکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توبه و تقوا، راه می‌گشاید تا جذبات گناه ضعیف و ضعیف‌تر شود. موفق باشید

29938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: چند فایل به نام زینب های نهفته در راه گشوده حاج قاسم، صبح جمعه روی کانال گذاشته شد و سریعا برداشته شد. می خواستم گوش کنم. نمی دونم به چه علت برداشته شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشتباهاً صوت جلسه‌ی دیگری را گذاشته بودند. هم اکنون تصحیح شده است. می‌توانید رجوع فرمایید. موفق باشید

29410

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام: گفته می‌شود مثلا حضرت علی (ع)، شبی هزار رکعت نماز می‌خواندند. اگر فرض کنیم هر رکعت ۱ دقیقه طول می‌‌کشد، آن‌وقت حدود ۱۶ ساعت طول می‌کشد. ولی ظاهرا زمان برای امام علی (ع)، به گونۀ متفاوتی ظهور داشته است. سوال من این است که اولا آیا انسان های عادی هم می‌توانند به اینصورت از برکت زمان و وقت خود بهره مند شوند و چگونه؟ و ثانیا شخصِ ناظری، امام علی (ع) را از شب تا صبح در نظر داشته و شاهد هزار رکعت نماز ایشان باشد، آیا آن هزار رکعت را با همان سرعتی که امام علی (ع) ادا می‌کنند، می بیند یا سریع‌‌تر می‌بیند؟ یعنی "زمان" برای ناظر هم برکت پیدا می‌کند اگر نظاره گر امام علی (ع) باشد؟ چون اگر اینطور نباشد مثلا ۱۶ ساعتی که به امام علی (ع) گذشته، به آن ناظر مثلا فقط ۶ ساعت گذشته و چگونه ممکن است ناظر، فعالیتی که در ۱۶ ساعت انجام می‌شود را دقیقا به صورت همزمان ولی در ۶ ساعت نظاره کند؟ تمنا دارم هر دو سوال را پاسخ بفرمایید. با سپاس فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه را بنده تجربه نکرده‌ام و نمی‌توانم نظر دهم. گفته شده است مرحوم علامه‌ی امینی برای اثبات حقّانیت این خبر، در محضر علمای اهل سنت به این کار دست زده‌اند و موفق شده‌اند. موفق باشید

28444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: ۱. استاد گرانقدر، بنده دچار وسواس عجیب در گذران وقتم شده ام به طوری که دائم با خود می‌گویم نکند فلان کار را کنم وقتم طلف شده است؟ یا اگر فلان قدر کمتر مطالعه کنم یعنی پسرفت داشته ام؟ آری استاد عزیز، این وسواس خوب است، اما فقط ابتدای کار، در ادامه همچون خوره به جان آدمی می‌افتد و زندگی او را متلاشی می‌کند. همچون علامه طباطبایی که فرمود آن چند سالی که به دلیل مشکلات معیشتی مجبور به کار در زمین زراعی بودم عمرم هدر رفت. لطفا اگر ممکن است نکته ای بفرمایید تا بلکه مرهمی شود بر این درد. ۲. این وسواس در خواب ماندن برای نماز صبح یا شب نیز در بنده هست به طوری که اگر سحرِ روز را از دست بدهم، چنان بهم می‌ریزم و عصبانی که با یک من عسل هم نمی‌شود مرا خورد!! و اخلاق بنده ۱۸۰ درجه فرق می‌کند درصورتی که فکر می‌کنم برای هیچ چیز دیگری این‌گونه نیستم حتی از دست دادن مال و ثروتم. ممنون و عذرخواهم. [شاید درد و دلی نیز بود ...]
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برنامه‌داشتن، خود به خود انسان را جلو می‌برد مثل سیر مطالعاتی سایت که إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. ۲. همان برنامه‌داشتن اگر با جدّیت دنبال شود مشکل دوم را هم حل می‌کند. موفق باشید

27855
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: خدا قوت. سوالم از استاد این هست که مباحثی که تحت عنوان قانون جذب توسط برخی افراد و حتی سخنرانان خارجی که شاید هم فراماسون باشند، صلاح هست گوش بدیم یا نه؟ چون اگر اینچنین قانونی وجود نداره پس چرا در زندگی شخصی جواب میده (من خودم تا مقداری امتحان کردم ولی ادامه ندادم) کسی هم نیست که تا حالا تحلیل کرده باشه. لطفا راهنمایی کنید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد چیزی شبیه آن شعر جناب مولوی است که می‌فرماید:

طالب هر چیز ای یار رشید / جز همان چیزی که می‌جوید ندید

به هر حال قضیه از توهّمات بیرون نیست. موفق باشید

27528

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: زیبایی عقلی (نظریه توازن) که به عنوان یکی از معیارهای اخلاق عنوان شده به چه معناست؟ رابطه این نظریه با نسبیت اخلاق چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی عقل همان عدم افراط و تفریط است که مسلّما در بستر توجه به حقیقت معنا دارد و گرنه ملاکی برای فهم افراط‌ ها و تفریط‌ ها نمی‌ماند. موفق باشید

27474
متن پرسش
سلام استاد گرامی: ضمن التماس دعای حقیقی دراین ایام نورانی. دغدغه ای داشتم که با حضرتعالی در میان میزارم لطفا پدرانه پاسخ بدهید؛ استاد؛ جوانی هستم ۲۰ ساله؛ تا ۱۸ سالگی در این نظام آموزشی غربی اوقاتم را تقریبا هدر دادم از بعد کنکور که الحمدالله دانشجو معلم شدم؛ قصد جدی داشتم برای مطالعه و ایجاد یک زندگی معنوی برای خویش. هر طور که فکر می کردم باید مدتی تمرکز و توجه ام را بر مطالعه و کسب معارف و دقت همه جانبه در رفتارهایم می گذاشتم تا عقب ماندگی ها را جبران کنم؛ اما ترسی دارم اول اینکه طبق نظر بزرگان در آستانه ظهور هستیم و بنده هنوز کاری نکردم چون معتقدم اصلی ترین وظیفه ما یعنی اصلی ترین خواسته ی امام عصر خودسازی است و بعد جامعه سازی. می ترسم فرصتم کم باشد و از قافله ظهور عقب بمانم گاهی اوقات غبطه حقیر به شما از این جهت است که فرصت کافی داشته اید و هم اکنون مشغول خدمت و جامعه سازی هستید؛ دوم اینکه اطرافیان مخصوصا دوستان مذهبی ام عموما نگاهشان به حقیر نگاهی است که انگار از جامعه عزلت گرفته ام و کار عملی چندانی انجام نمی دهم. البته بنده کار عملی زیادی انجام نمی دهم اما دلیلش چیز دیگری است؛ بنده هر طور فکر می کنم نمی توانم قبل از کسب معارف و تربیت خویش به کارهای گسترده اجتماعی بپردازم (البته نه اینکه کلا کاری انجام ندهم؛ بلکه اولویتم با کسب معارف است در کنارش آنقدری که مزاحم کار اصلی ام نباشد در اجتماع هم سعی می کنم حضور داشته باشم) بنده فعلا کار عملی و یدی زیادی انجام نمی دهم یعنی نمی توانم به غیر خودم به کار دیگه ای تمرکز کنم مگر اینکه یقین کنم واقعا واقعا وظیفه ام هست. نمی خواهم زحمت و تلاشم در جامعه جهت نداشته باشد. مثلا سر همین قضیه کرونا از بنده کمک خواستند اما حقیر رد کردم به جهت اینکه وظیفه خودم را در این برهه اولا کسب معارف می دانم ثانیا بنظرم جامعه معلمی هر چند نباید خیلی از کار جهادی و عملی دور باشد اما در هر حال اصل وظیفه شان تربیت است. کلا استاد گرامی در راه کسب معارف و علوم از این موارد زیاد پیش می آید که هم می توان به مطالعه پرداخت هم می توان رفت و کار جهادی کرد و از مطالعه بازماند. با توجه به اینکه حقیر اولا جوانی هستم که هنوز باید اصول عقاید و گناه شناسی و سیره اهل بیت (ع) بخوانم تا حرامی از بنده سر نزند و ثانیا اصلا بنده وظیفه ام پایه ریزی تمدن و تربیت است در این گونه موارد که می توان گفت تزاحم وظایف پیش آمده؛ چه کنم؟ لازم به ذکر است بنده از کار جهادی و یدی کردن نمی خواهم فرار کنم بلکه معتقدم حلقه مکمل کسب معارف است چون روحیه ایثار و تلاش و مجاهدت را در انسان به وجودمی آورد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً معلم باید در عالم معرفت حضوری فعّال داشته باشد. ولی همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۷۲۷۲ عرض شد اگر در عین دنبال‌کردنِ معارفی که نیاز دانش‌آموزان است در فعالیت‌های جهادی حاضر شوید، خود به خود به معارف و بصیرت‌هایی می‌رسید که امثال شهید حسن باقری‌ها رسیدند. موفق باشید   

26833

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: آیا حضرتعالی با ازدواج موقت خانم های مذهبی مطلقه موافقید؟ آیا اخلاقی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه را دین، جایز دانسته. پس نباید آن را غیر اخلاقی دانست. موفق باشید

25585

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خدا قوت. سوالی ذهن مرا مشغول کرده که اگر وضو در فلسفه خود بدلیل نگاه به کثرات بوده پس چرا پیامبر وضو می گیرد؟ دوم اینکه آیا حقیقت الانسان که خطا کرد منظور اهل بیت (ع) هم بوده یا نه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع «النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» مربوط به نفسِ همه‌ی انسان‌ها است. در این مورد سری به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بزنید بد نیست. موفق باشید

25053

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در مورد شخصیت یزید برخی مورخین می‌گویند فردی مهربان و صلح طلب بوده و جز در موارد نیاز دست به خشونت نمی زده. آیا فرهنگ یزیدی فقط مخالف احکام شریعت و یا اسلامی ست که رنگ و لعاب سکولاریته و یا تزویر و ریا گرفته ست می باشد یا یزید از لحاظ بدنی و مالی هم به مردم ظلم می کرده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خشونت آن فاسقِ لعین همان بس که دستور به واقعه‌ی «حرّه» داد. آری! آن فاسق لعین خشونت خود را در زیر پرده‌ی ریاکاری حفظ کرده بود. موفق باشید

25038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ۱. با همه ی این اوصافی که در دعای مکارم الاخلاق آمده و شما در یادداشتتان ذکر فرمودید، در ادامه ی دعا از خداوند آشکار کردن دروغگویان و مکر و دوری از کسانی که او نمی پسندد طلب می کنند؛ چگونه می توان خیرخواهی برای افرادی که با ما غش می کنند رو با طلب ابزار برای مقابله با آن ها جمع کرد؟ ۲. همه ی فکر و ذهنم رد کردن بدهکاران توسط امام حسین (ع) است. مگر می شود کسی دین به گردنش نباشد؟ آیا نمی شد آنها پرداخت دین خود را به کس دیگری واگذار کنند و خودشان در کربلا بمانند؟ می ترسم مرا هم از کربلا برانند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عده‌ای مانع هدایت بقیه‌اند. بالاخره باید این موانع شناخته و دفع شوند و در همین حالت هم غلبه بر محبت بر خلق است. ۲. بالاخره بدهکاریِ مالی را باید اداء کرد إلا این‌که انسان امکان اداء آن را نداشته باشد که باید از طرف مهلت بخواهد. موفق باشید

24967

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام علیکم: کودک سه سال و نیمه را چگونه با خدا و اهل البیت آشنا کنیم تا در فکر او بذر مناسب را بکاریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با محبت به او و حکایت سیره‌ی اولیاء معصوم، کودکان به راحتی آن سیره را تصدیق می‌کنند. موفق باشید

24653

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما: استاد شما برای ایجاد شدن طلب معنویت و رفتن به سوی خدا برای یک جوان دانشجو چه کتابی رو پیشنهاد می کنید و مناسب می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مطالعه‌ی کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «آشتی با خدا» مفید باشد. موفق باشید

24360

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام: به نظر حضرتعالی کسی که شخصیت پیچیده و چندوجهی و در عین حال عمیق دارد چکونه می تواند در امور زتدگی اش از استادی مشاوره بگیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان عاقل متوجه‌ی نقص‌های خود و ضعف‌هایی که در عمل داشته است، می‌باشد و بدین لحاظ باید به استاد رجوع کند. مگر انسان معصوم. موفق باشید

24145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم جناب آقای استاد طاهرزاده. در چند جا از کتاب «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» برای پیگیری بیشتر مطلبتان، آدرس بعضی از آثار خود را جهت ارجاع، به خواننده داده‌اید. بنده آن عناوین را در بین لیست کتب، جزوات و آثار صوتی جنابعالی هر چه جستجو نمودم پیدا نکردم. آن عناوین از این قرار است: ۱. «مقاله حرّ». به نقل از کتاب: «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» ص ۲۴۸ و ص ۲۶۰. ۲. «جایگاه دولت و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی». به نقل از کتاب: «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» ص ۱۴۸ و ص ۴۳۵. ۳. «راز پایداری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله». به نقل از کتاب: «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» ص ۲۴۴. خواهشمندم بفرمایید چگونه میتوانم به محتوای عناوین مذکور دسترسی پیدا کنم؟ کوچیکتان: حنیف.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این نوع مقالات را که غیر از کتاب و جزوه هستند، باید در قسمت «یادداشت ویژه» دنبال بفرمایید. موفق باشید

23944

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: 1. لطفا بفرمایید منظور از این فراز دعا که در ادعیه شب نیمه شعبان آمده است چیست؟ «التائب ادبت عبادک بالتکرم.» ۲. لطفا بفرمایید نشانه ای هست که انسان بفهمد اخلاص در عمل دارد؟ ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه روحِ عبودیت و تواضع سراغ انسان آید، می‌تواند امیدوار باشد در مسیر اخلاص قرار دارد و هر اندازه خودبینی به سراغش آید، باید بداند که خطر دوری از اخلاص برایش هست. موفق باشید

33702
متن پرسش

سلام: خواهش می کنم خواهران مذهبی و غیر مذهبی محترم با احترام این متن را بخوانند و ببینند آیا اگر به خود صادقانه نگاهی بیندازند آیا چنین نیست؟ بنده پسری جوان هستم و خودمو گذاشتم به جای دختران نوجوان و جوان تا ببینم واقعا به عنوان یک بشری که در این زمانه رشد کرده چگونه می‌بودم: حتما بسیار معترض بودم و یقه بزرگان دین را می‌گرفتم و می‌گفتم حجابی که در بسیاری از مذهبیون می‌بینم حجاب نیست! زیرا پوچی پشت آن می‌بینم و آن را نوعی اجبار یا پذیرشی روانی یا تحت حرف‌های وحشیانه پدر مادرها می‌بینم و می‌گفتم برای من استدلال فلسفی و فقهی و احساسی نیاور و شاید می‌رفتم جلوی امثال مراجع تقلید با تندی و کم حجابی می‌ایستادم و جّدی می‌گفتم تو به من زندگی یا جهانی بده اگر داری! چون اول به حیاتی زندهِ اکنونی نیاز دارم که آزادی و انتخاب در آن معنا داشته باشد، اگر یافتم و آن حیات جاودان بود و خود را در آن یافتم آن‌وقت با گفتگوی با آن جهان، انتخاب می‌کنم حجاب یا هرچه خواست. زیرا اولاً: تشنه زندگی و معنایی هستم که دروغ و مُرده و چون جهان‌های بسیاری از مستدللین مدعی نباشد که عقلی و احساسی و دستوری و لحظه‌ای‌ست! و باور بفرمایید قطعاً با هر گشت ارشاد یا مردم مذهبی که مثل حیوان یا کودکی، دست آموز می‌خواستند به من بدون درک و از بیرون امر و نهی کنند برخورد جدی می‌کردم و حتماً آنها را خورد می‌کردم! اتفاقا وقتی آن دختر نوجوان را دیدم جلوی چند سپاهی با جدیت ایستاده و فریاد می‌زند لذت بردم! (نه بخاطر سوء استفاده دشمن، نه بخاطر دروغ دشمن، نه بخاطر تلفیق حق و باطل) ! بلکه بخاطر اینکه آمده تا بگوید من تشنه ام. مدتها بود دوست داشتم از دست مذهبیون نا آگاه تندروِ قلدرِ متکبر راحت شوم تا شرایطی پیش آید که بفهمند این دختر، دختر توست و حجاب خانواده تو هم در این بی‌معنایی تفاوت چندانی با بی‌حجابی ندارد فقط تو قلدری و خود برتربینی! عذر می‌خواهم واقعاً در این موارد جدی هستم و بلطف خدا شرایطی پیش آمد که تازه انقلاب اسلامی بعد از سکوت بسیار و صبر و آرام آرام قدم برداشتن و حفظ کلیت انسانیت و اسلام به گفت آید و این برآورده شدن یکی از آرزوهایم بود که به لطف خدا حضور توحیدی اسلامی و انسانی پیش آمده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه می‌فرمایید اعتراض است و اتفاقاً بعد از اغتشاش‌ها که حضور در میدان دشمن بود، تازه باید شروع شود. ما باید با اعتراض، همدردی کنیم ولی نباید از زمان و مکان خود گم بشویم.

در دل همین اغتشاشات باید به فکر اصلاح بود. مقاومت مدنیِ آرام حتی در فضای مجازی امر مبارکی است و از این طریق می‌توان جریان بر‌انداز را مأیوس کرد و پس زد و به جوانان خود نیز تذکر داد توقعات غیر قابل تحقق‌شان است که آن‌ها را گرفتار رسانه‌هایی مثل اینترنشنال می‌کند زیرا گمان می‌کنند باید به آن توقعات برسند و چون نرسیده‌اند، در آن سطح از خشم که با دشمنان ایران مدیریت می‌شود، فرو می‌افتند در فرهنگ خشمی که اروپا در دو جنگ جهانی اول و دوم گرفتار آن شد و بیش از ۶۰ میلیون مردم آن قاره خودشان همدیگر را به قتل رساندند.

از آن طرف باید به تَرَک‌های ریزی که در جامعه پنهان است فکر کرد و نسبت به صلح بین مردم که در ذات انقلاب اسلامی و روح حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» نهفته است، بسیار تلاش نمود. موفق باشید    

32129
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدر؛ ان شاء الله در پناه لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) سلامت و موفق باشید. شرمنده ام که با وجود برنامه ها و مشغله های زیادی که دارید، در اینجا مصدع اوقات شریف شدم. به هر حال توفیقی شد تا در اینجا مطلبی که در حد فهم و درک خودم درباره وصایای سیاسی شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) نوشته ام را محضرتان ارسال کنم و بخواهم با توجه به وسعت نظرتان درباره این شهید والامقام، چنانچه وقت و فرصت داشتید، لطف فرمایید و نکات و نقدها و نظرات تان را درباره این متن ناقص بفرمایید و ما را هم بهره مند بفرمایید. ان شاء الله ما را هم در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) از دعای خیرتان محروم نفرماييد. وجود مقدس نبی اکرم (ص) در روایتی فرمودند: {مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِه؛ هرکس که چهل روز اعمال خویش را برای خداوند خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد}. آری! جز این نیست که ثمره اخلاص و تقوا و عبودیت بر لسان سید شهيدان مجاهدان بی مرز نشست و او وصیتنامه ای به این میزان عمیق و سرشار از عرفان، حکمت، سیاست و تربیت را نگاشت و میثاق نامه ای برای مکتب خویش بجا گذاشت. درباره شخصیت و منش و سلوک او در چنین روزهایی که سالگرد فراق ما از او و پرگشودنش بسوی ملکوت حق است، بحمدالله زیاد گفته و شنیده و تدبر کرده ایم؛ اما شاید بشود گفت حق وصیتنامه و شناخت هویت او از طریق وصیتنامه اش همچنان مغفول یا در آغاز راه است. وصیتنامه او چند بعدی و چند جهتی است؛ دقیقا مانند شخصیت خود او که جامع الاطراف بود و توانست وجوه مختلفی را در خود جمع کند. شروع وصیتنامه او، تجلی عرفان و حکمت ناب شیعی و اشراب شده از انوار ثقلین است و یقینا جز یک سالک واصل و راه یافته به باطن عالم، کس دیگری قادر به بیان چنین معارف و حکمت هایی نیست. اما بندهای میانی وصیتنامه او، قطعا مختص سیاست ورزی حکیمانه و متعالی و آسیب شناسی از بسیاری منش ها و الگو و نسخه های سیاستمداران در طول چهل و سه سال گذشته است که در صورت تدبر در این بندها می‌توان به قطع گفت، این سخنان شهید سعید، منشور سیاست ورزی در تراز جامعه و تمدنی انقلابی و در مقیاسی ناظر به اهداف و آرمانهای رهبران انقلاب اسلامی است. او در ابتدا، نقد و تلنگری برخاسته از عمق یک نگاه نافذ و واسع را درباره منش ها و برنامه های سیاسی بیان کرده و می‌فرماید: «آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره هايتان، به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید». این بیانات، مشخص می‌کند که چه میزان عمیق و ژرف، آسیبها و توالی فاسد در فعالیتها و کنشگری های سیاسی را تشخیص داده است و می‌کوشد تذکر دهد که سیاست ورزی انقلابی، هویت و باطنی مجزا از آنچه در جهان امروز و عالم تجدّد بعنوان سیاست ورزی و سیاستمداری مطرح است، دارد و چگونه باید در این دوران و وضع تاریخی، حضوری توحیدی و متعالی در سیاست داشت. این حضور توحیدی در سیاست، همان چیزی است که عالم فرزانه آیت الله العظمی جوادی آملی از آن تعبیر به سیاست متعالیه مي‌کنند و آن‌را لازمه حکمرانی تراز اسلام بر می شمردند و جلوه ای حقیقی از این سیاست متعالیه، به يقين شهید سلیمانی است. اصل و رکن این سیاست ورزی، وفاق و اتحاد بر اصول و حاکمیت وحدتی الهی بر جامعه و تکثرات اجتماعی است چنانچه سردار شهید در وصیتنامه اش مي‌فرمايد: «اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است.» علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه پایانی سوره آل عمران، مطالبی مهم درباره حکمت سقوط و بقای امت ها و جوامع می‌فرمایند و اساسی ترین نکته ایشان در آنست که اگر وحدت بر کثرات حاکم شد و وحدانیت توانست تکثرات را تدبیر کند، آنگاه فرد و جامعه بشری در وحدت و بقا و در مسیر صعود و تعالی قرار می‌گیرد؛ مانند اینکه نفس مجرد انسان بر اجزاء مختلف جسم حاکم است و تا زمانیکه نفس انسان حاکم بر جسم است، هر کدام از اجزاء جسم به فعالیت خویش با نظم و وحدت ادامه می‌دهند و وقتی که نفس، بدن را دیگر تدبیر نکند، اجزاء بدن متلاشی و مرگ انسان رخ می‌دهد و دیگر اجزاء بدن فعالیتی نخواهند داشت. این ماجرا، یقینا امتدادی اجتماعی نیز دارد و اگر ولایت الله و اولیاء الله بر جامعه ای حاکم نشود و زمام امور در اختیار دیانت الهی قرار نگیرد، جامعه درگیر تکثر و تشتت و بدور از وحدت است زیرا که اساسا توحید، متضمن یک جهت واحد کلی و شرک، متضمن جهت گیری های مختلف و منکسر و متفاوت است. حال باید راز تاکیدات مکرر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش جهت وحدت و پاسداری از اصول را دریافت و دقت کرد چرا او در توصیه هایش به آحاد مسلمین، مردم ایران، کرمان و سیاسیون، مدام بر وحدت و وفاق حول اصول تاکید دارد؟ و جز این نیست که او پس از سالها مجاهدت در جهاد اکبر و جهاد اصغر، سر بقای جوامع را دریافته بود و مصداقی از این روایت عجیب حضرت زین العابدین (ع) درباره مردمان آخرالزمان شده بود: {إنّ الله عزّ و جلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون}. اما در ادامه وصیتنامه، خود او در نقش آموزگاری دلسوز و آینده نگر، در صحنه آمده و سیاست ورزی مکتب سلیمانی را به آحاد مشتاقان می آموزد و مولفه های سیاست متعالیه را بر می شمرد: «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید؛ با جان و دل به توصیه و تذکرات او بعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند؛ آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!». کمتر کسی است که در وصیتنامه و مرام و منش شهید عزیز ما، تدبر کند و نشانی از ولایت و لزوم اتصال به ولايت را نیابد و نداند که او تا چه حدی، بر این مسئله حساس و نکته سنج بود. او، سیاسیون و آحاد امت را دعوت به وفاق بر اصول کرد تا سر بقای جوامع را یادآور شود و حال می‌گوید، لب لباب و اصلی ترین رکن این اصول، همان ولایت مجتهد جامع الشرایط است که مظهر ولایت وحدانی در عصر غیبت ولی معصوم (ع) قلمداد می‌شود و چنانچه ولایت فقیه نبود، آیا راه انقلاب اسلامی اساسا در این تاریخ، گشوده می‌شد و تداوم می يافت و حاج قاسم ها به صحنه می آمدند؟ ولایت فقیه، در حد یک نقش حقوقی و اداری نیست؛ ولایت فقیه مظهر وحدت و جهت گیری وحدانی مسئولین و اقشار مختلف است تا مبادا جهت گیری ها و سوگیری های متشتت، جامعه را از بقا به فنا سیر دهد و روح عبودیت رب العالمین، از عرصه اجتماعی کنار زده شود و بهترست بگوییم، ولی فقیه، بستر سلوک در انقلاب اسلامی و صراطی است که سُبُل انقلاب در آن جاری می‌گردد. و مگر جز این بود که شهید سلیمانی، عاشقانه و از عمق حکمت و محبت، لحظه ای دست از دست رهبران انقلاب جدا نکرد و تا همیشه تکیه گاه و یاوری امین برای آنان ماند و مگر اشک های رهبر انقلاب در نماز میت او، گواه این دلدادگی و شور دو طرفه نیست؟ اصل دوم در سیاست متعالیه ای که سردار بی مرز به ما آموخت، اینست: «اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.» شهید بزرگوار که خودش مظهر وعده صادق در مسئولیت و نمونه بارز تعهد از عمق جان به تمام مبادی و مبانی این انقلاب است، در این بند، از خطر نفاق و عدم صداقت در تعهد و باور به جمهوری اسلامی می‌گوید و نمایان می‌سازد هر تحول و مسئولیت و سیاست ورزی در این انقلاب بر اصلی واحد استوار است: جمهوری اسلامی. اصلی که به فرمایش رهبر انقلاب، سرّ تمام توفیقات و دستاوردها در چهار دهه گذشته است و چنانچه این اصل در مجاری دیگر هم پیاده می‌شد، چه بسیار استعدادهای نهفته ای که به فعلیت می رسیدند و چه بسیار معضلاتی که پیشامد نمی‌کردند. جمهوری اسلامی را بسیاری گفتند و می‌گویند و خواهند گفت ولی همانها اساساً یا نفهمیدند جمهوری اسلامی چه معنایی دارد و یا فهمیدند و هواجس نفسانی مانع شد تا در مسیر آن به درستی گام بنهدند. خواستند جمهوریت را از اسلام جدا کنند و گفتند مگر اسلام دعوت به مشارکت مردم نموده و مگر اساساً اسلام توانایی فراهم سازی بستر مردم را دارد و اساسا مشارکت مردم تنها در دموکراسی قابل توجه است و اسلام را چه کار به این حرف ها. از طرفی دیگر برخی گفتند مشارکت سیاسی مردم، پر ریسک است و بالقوه می‌تواند منشأ اختلافات و معضلات حکمرانی شود و وقتی ولی فقیه بعنوان مظهر دیانت بر جامعه حاکم است، دیگر نیازی به همراهی عمومی نیست و خود ولی، امور را به پیش میبرد و سیره ثقلین نیز در همین است. اما سردار شهید و دو مقتدای او که سردار، سخت دلباخته و تحت تاثیر نظام اندیشه آنان بود، همواره گفتند و در عمل خویش اثبات نمودند که جمهوری اسلامی حقیقتی برخاسته از دیانت و حکومتی با هویت و غایات و ذاتیات و عالَمی اسلامی است و ظاهر و قالبی از حضور و مشارکت و نظارت مردمی دارد که همان هم مُنتِج از اسلام ویژه مکتب اهل البیت (ع) است و پشتوانه اقتدار و امتداد آن حکومت، در امتی برخاسته و قیام کرده در ظاهر باطن است. و حاج قاسم چه خوب این دو را در مکتب خود جمع کرد و رکن اسلام و ولایت را به حقيقت آن و انس و الفت و همراهی با ملت را آنچنان که بایسته بود، به نمایش گذاشت و ما خوب دریافتیم که ولایت و اسلام، اصلی ترین پشتوانه صیانت از ملت و رشید کردن آنان است و الا که امر فراعنه، هیچگاه رشد دهنده امت نیست ولو در نقاب جامعه مدنی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک خود را پنهان ساخته باشند: [وَ ما اَمرُ فِرعونُ بِرَشید]. اصل سوم و چهارم سیاست متعالیه در وصیتنامه سردار، ناظر به ارزشهایی فطری و جوشانی است که بیش از پیش جامعه و مدیران ما امروزه به آن نیازمندند: «بکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.» حاج قاسم، از همان نسلی است که در دوکوهه و اروند و هویزه، معنای خدمت و پاکدستی و پشت پا زدن به تمام دنیای دنیا طلبان و مفسدین و مترفین را عرضه کردند و در تحول انفسی خود، از هرچه رنگ نفاق و طمع و حرص در آن باشد، گذار کردند که اگر چنین نبود، هرگز آینه وجود او چنین صیقل یافته نبود تا حقایق و باطنی ترین ابعاد مسائل این دوران را انعکاس دهند: گر طمع در آینه برخاستی/ در نفاق آن آینه چون ماستی گر ترازو را طمع بودی به مال/ راست کی گفتی ترازو وصفِ حال و چقدر ما، لطمه از مترفین و دنیا دوستانی خورديم که به تعبیر سردار، اگر حتی میز مسئولیت یک دهستان به آنها می‌رسید، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کردند و چه حق فرمود پیر خمین که تنها آنانی تا آخر با ما خواهند ماند که طعم محرومیت و مشقت را چشیده باشند و الا این مترفین، چنانچه به مناصب برسند، حاضرند برای مطامع خود و اتراف و طمع هر چه بیشترشان چه بسا تمام ارزشها و مصالح را فدا کنند و اگر این نبود، پس چرا صدیقه طاهره (س) در خطبه فدکیه، یکی از علل حوادث پیرامون سقیفه را، دنیا دوستی و عافیت طلبی مردمان خواند: {أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ؛ آگاه باشید که همانا شما در راحت طلبی، فرو رفته اید و آنرا که به امر و نهی سزاوار بود، از عرصه دور نمودید و با عافیت طلبی خلوت نموده اید و خودتان را از سختی و مضیقه بسمت عافیت و راحتی سوق دادید}. پنجمین اصل مُلک داری سلیمانی، از جان سوخته و نگران او برای ارزشها برخاسته است که چنین نوشت: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزشها باشند؛ نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند». ارزشها در یک جامعه، نُمود و بروز و تعیّن هویت و تفکر و فرهنگ آن امت و جامعه است و ارزشهای اجتماعی هر امتی، در رفتارها و کنشگری ها و افعال آن امت تجلی می یابد چنانچه خداوند متعال در قرآن، شعائر حج را مظهر هویت تقوا مدارانه جامعه اسلامی بیان می‌فرماید: [وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ]. سردار ما در عالم و دورانی، سخن از ارزشها و توسعه ارزشها و عدم بایکوت آن سخن می‌گوید که به تعبیر بسیاری از متفکران، عصر مرگ ارزشها و نیست انگاری بشر است؛ آن هم نیست انگاری که تنها به اکنون فکر می‌کند و چنان غرق حریق شده که ازغیر اکنون و وضع فعلی خویش، تصوری ندارد و در گیر و دار غضب و شهوت، اسیر حال است و قانون، آبرو، اندیشه، سیاست و تربیت دیگر آنچنان اهمیتی ندارد و این، جز افسار گسیختگی نفس اماره نیست. در عصر فعلی، در اغلب بشریت، تنها مصرف است که اولویت دارد و انسان، اسیر مصرف است و حتی خودش را هم مصرف می‌کند. عصر فعلی، عصر بی خودی انسانها از خود و در حکم آخرین مرحله هبوط بشر محسوب می‌شود و دیگر بشر، حتی خود را هم ندارد و توفیق خلوت و انس با خود و خدای خود را هم آنچنانکه باید، کسب نمی‌کند و قفس های آهنینی که از سلطه نیست انگاری ایجاد شده است. بی دلیل نیست که برخی اهل بصیرت، از دوران فعلی بعنوان دوره امپراطوری تاجرانِ سودانگارِ بی رحمِ بورس باز یاد می نمایند و با این همه، این دوران هم دورانی از آخرین نفس های حیات حوزه فرهنگی و تمدنی غرب متجدد است و آخرین تکاپوهای آن در قرنی است که آن‌را آغازی بر یک پایان میتوان نامید. از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است و چه زیبا سید مرتضی آوینی نوشت که: [حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند]. و اصل پایان بخش وصایای سیاسی سردار سربدار، ناظر بر کانون اساسی جامعه یعنی خانواده و تربیت اشخاص و وظایف دولت و نظام اسلامی در قبال آنهاست: «مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند؛ نه با بی‌مبالاتی و بخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.» عجب کلام نغز و عمیق و سرشار از یک نگاه جامع و کلان، بر لسان سیدالشهدای جبهه مقاومت جاری شده است؛ او از خانواده و تربیت و نقش حکومتها در مسیر آن میگوید حال آنکه خانواده و تأدیب و پرورش بشر در این دوران چه میزان مغفول و مظلوم واقع شده است و چقدر تأسف بار است که جوامع بشری در بازگشت به رفتارهای قوم سدوم و مفاسد اخلاقی گذشتگان که انبیاء الهی تمام همت خود را بر زدودن آنان مصروف نمودند، با یکدیگر مسابقه گذاشته و در حال ربودن گوی انهدام بنیادهای خانواده و تأدیب و پرورش انسان از همدیگر اند‌. متاسفانه علیرغم توفیقات انقلاب اسلامی در حوزه مسائل خانواده و در صیانت از خانواده که بحمدالله نقشه سالانه جهانی خانواده که حتی بر اساس مولفه های سازمان ملل و مؤسسات غربی تدوین می‌شود، گویای ظرفیت عظیم انقلاب در حوزه خانواده برای فائق آمدن بر معضلات و پیشروی و فتح دستاوردهای دیگر فرهنگی و تربیتی است، دعواهای سیاسی جهت جذب آراء زودگذر و ایجاد هیاهو و جنجالهای کاذب و البته کم کاری ها و غفلت‌ها و ساده انگاری بسیاری از صاحبان نظر و متولیان امر، در خدشه دار شدن ارزشهای ناظر به خانواده و بروز بعض هنجار شکنی ها و کژراهه هایی در سبک زندگی شده است و این مورد از چشم حاج قاسم هم دور نمانده و او هم نسبت به دعاوی و رفتارهایی که خطرات اجتماعی ناظر به ضربه دیدن کیان خانواده و تربیت اجتماعی می‌گردد، هشدار داده و حکومت دینی و صاحب منصبان آنرا در مقام پدران جامعه و نه تشدید کنندگان گسل ها و معضلات می بینید. پدر در خانواده، سعی می‌کند بستر تالیف قلب و تربیت فرزندان را فراهم کند و آنها را با محبت و ارائه ظرفیت های طبیعی، در جهتی حرکت دهد که استعدادهای فرزندان آشکار شود و در واقع ستون وفاق و اجماع خانواده است؛ چنانچه او نیز خود را در مقام پدری برای جامعه دید و از دو قطبی سازی ها و موج سازی ها و دسته بندی های کاذب و غیر حقیقی گلایه کرد و سعی نمود آحاد جامعه را به وحدتی حول اصول و محبت و شفقت جریان دهد و حضور عمومی در تشییع پیکر او و یارانش، حجتی بر این مدعاست. و پایان بخش جالب سخنان سردار درباره سیاست، نکته ای جالب است که نمی‌توان از آن گذشت: «اگر به اصول عمل شد، آنوقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.» اگر بگوییم این بند، خلاصه و عصاره تمام وصایا و مولفه های سیاست متعالیه در وصیتنامه مجاهد کبیر انقلاب است، مبالغه نکرده ایم. آری! در مکتب سلیمانی، وحدت و وفاق روی اصول، سر بقا و وحدت و رشد امت و در عین حال، بستر رقابتها و ارائه برنامه ها و انتخاب اصلح از بین صالحان است. در این مکتب، حول اصول هم وحدت می‌شود و هم رقابت؛ البته اگر بر اصول وفاق شد، انتخاب و مشارکت سیاسی_اجتماعی هم برای گزینش اصلح از بین صالحان است که حکمت مردمسالاری دینی به تعبیر ولی فقیه بزرگوارمان، دقیقاً همین است و تفاوت لیبرال یا سوسیال دموکراسی با مردمسالاری و جمهوری اسلامی، در همین اصول و وفاق بر اصول و گزینش بهترین فردی است که راهبرد ارائه اصول را دارد و به اصول از بُن جان باور داشته و توانایی و سابقه عملی ساختن آنها در حد ظرفیت خود را هم داشته است. و اگر این سیاست ورزی و افق سیاسی که سردار قلوب، ما را به آن فرا می‌خواند، سياستی متعالیه نیست و در حکم پشتوانه ای برای تداوم راه این نهضت تا طلوع تمدن آینده کره ارض نیست، پس باید آن‌را چه نامید و چه خواند؟ البته سخن‌ها درباره منش و روش و وصایای سیاسی این شهید حکیم، هنوز مانده است که امیدواریم بتوانیم به تدریج، آنان را درک و فهم نمائیم و به آنها ملتزم باشیم‌ بعون الله و فضله.

متن پاسخ

سلام علیکم: چه خوب توانسته‌اید ابعاد وصیت‌نامه سردار مقاومت را که بنده او را بنیانِ حضور تاریخی بشر امروز و فردا می‌دانم؛ تبیین کنید. بنده از دقت‌های جنابعالی بهره بردم و مسرور گشتم. از زبان آن سردار بزرگ و آن مرد بصیر، متذکر جایگاه ولیّ فقیه به معنای حقیقی آن شدید از آن جهت که ما برای عبور از تنگناهای تاریخی خود، هیچ راهی جز همان راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، نداریم. به نظر بنده این جمله شما را حکایتی از تفکر می‌دانم که می‌فرمایید: «از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است» . فکر می‌کنم نکاتی را که متذکر شده‌اید برای دیگر افراد نیز مفید خواهد بود و به همین جهت خوب است که آن مطالب در معرض دید کاربران سایت نیز قرار گیرد. موفق باشید

31171

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. شهید مطهری در کدام کتاب بحث افلاک رو مطرح کردند؟ ملاصدرا هم در کتاب رسائل از افلاک صحبت کرده پس نظراتش مردوده که فرمودید شهید مطهری با توجه به علم نجوم فعلی نفس ناطقه داشتن افلاک رو رد کرده؟ افلاک برای نفس ما واسطه فیضند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی که در هیئت قدیم تحت عنوان «عقول عشره» مطرح بود و حکما آن را به افلاک نسبت می دادند، بنا به فرمایش شهید مطهری تطبیق نابجایی بود. ولی افلاک به معنای نفس کلی که ذیل عقل باشد حرف درستی است که به نظر می آید واژه افلاک باز ذهن را منتقل می کند به نگاه علمای نجوم. بنده که نتوانستم با آن مباحث ارتباط برقرار کنم. در هر حال مقام عقل برای واسطه فیض، مقام مناسبتری است و مسلم اولیای معصوم به یک اعتبار، مقام عقل اند و به اعتبار نفس شان، مقام نفس کلی می باشند که از این جهت می توان گفت واسطه فیض اند. موفق باشید

30588

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
تفاوت عقل فعال و الهام چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل فعّال یکی از مراتب عالَم وجود است و الهامات معنوی از اثرات تجلیّات آن عقل می‌تواند باشد که در اصطلاح دینی همان القائات ربّانی است که توسط فرشتگان القاء می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی