سلام خدمت استاد عزیز و خدا قوت: خواستم بدانم اگر امام جماعت با انقلاب اسلامی مخالف باشد یا انتقاداتی به رهبری داشته باشد از درجه عدالت ساقط است؟ ما مسجدی سر کوچه مان داریم که امام جماعت آن از طرفداران آقای منتظری هستند آیا میشود پشت سر ایشان نماز جماعت خواند؟ ممنون از شما که وقت میگذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعید است آن شخص با چنین عقایدی عدالتی برایش مانده باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام پیام؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین ضرورت، متنِ «ماه رمضان، ماه اُنس با خداوند» مطرح شد و به این امید که رفقا بتوانند با فرازهای متفاوت آن بحثهایی را با همدیگر در میان آورند. البته بر روی متن «زبان قرآن» هم خوب است که کار شود. متن «زبان قرآن» را دارید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حرمها، نظر بنده آن است که چون خواهی نخواهی با ازدحام همراه است، فعلاً تا مسئلهی کرونا خطر اپیدمی دارد، صلاح نیست گشوده شود. ولی تا آنجا که بنده به اطلاعیهی امور مساجد دقت کردم ابداً بحث بستهشدن و پلمپ مساجد در آن مطرح نیست؛ بلکه بحثِ عدم اقامهی نماز جماعت است. و در مورد قبرستانها این موضوع عجیبتر است. در حالیکه در فضای باز آنجا، ازدحام به اندازهی یکصدمِ خیابانها نیست. به نظر میآید قصّهی آن شخصی است که به او گفتند برود کلاه بیاورد، و او رفت، سرِ طرف را برید و آورد. آری! موقع سال تحویل که حتماً ازدحامی آنچنانی پیش میآمد باید موانعی ایجاد میشد، ولی هنوز که هنوز است مانع زیارت اهل قبور هستند. که این برای افراد متوفی بهخصوص آنهایی که اخیراً فوت کردهاند، آزاردهنده است. البته ظاهرا از دیروز موانع را برداشته اند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات ما خبر از آن میدهند که همهی آنچه را که آگاهانه اراده کرده است، برایش محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این جملهی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» فکر کنید که فرمودند منتظر مصلح، خودش باید صالح باشد. و به مدد خود حضرت، بحمداللّه ملت ایران راه تعالی بشریت را در پیش گرفته. و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب در روز مبعث فرمودند: «ملت ایران علیرغم بعضی از ظواهر، قدرت ایمانشان و رسوخ ایمان در دلهایشان خیلی زیاد است». و بعد فرمودند: «بنده با قاطعیت عرض میکنم که ملت ایران، ملت صبوری هستند». و این حکایت از آن دارد که خداوند اراده کرده است از طریق ملت ایران، آیندهی درخشانی را به جهان بشریت عرضه کند جهانی که کاملاً آیندهی خود را در فضای سکولار، تیره و تار کرده است و به خطا با انواع سرگرمیهای غیر شایسته میخواهد از آن آینده فرار کند. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز من به خودم و نحوه مطالعه خودم شک دارم. چند وقتی است مصباح الهدایه را از طریق شرح شما در حال مطالعه هستم اما به راحتی تمام صحبتها و توضیحات شما را تایید می کنم و جای شک و شبه یا انکاری برای من باقی نمی مونه و از طرفی در شروع مباحث سوال برام پیش می آمد اما به مرور رفع می شد و تمام مطالب از لحاظ عقلی و قلبی فقط ناخواسته تایید می کردم و می کنم (حقیقتش از همان ابتدای آشنایی با شما راجع به همه مطالب و سیر مطالعاتی شما اینگونه بودم) اما اگر کسی سوالی در این باب از من بپرسه اصلا توانایی توضیح ندارم فقط قلبم میدونه جواب چیه تازه اگر بخواهم توضیح بدم نه تنها جواب دقیق و کامل نمیتونم بدم بلکه بیشتر موجب ایجاد سوال و شبه برای طرف مقابلم میشم با همه این احوالات از این وضعیت ناراحت نیستم به خودم میگم من در جایگاه تدریس یا تفهیم موضوع برای شخص دیگر نیستم لزومی هم نداره خودم بتونم برای خودم این را مطالب شرح بدم همین که تایید قلبی دارم که منجر به اعتقادم میشه کافیست اما به تازگی نگران شدم که آیا این واقعا برای آخرتم کافیست؟ یا شیوه مطالعه من از همان ابتدا (طی این ۱۵ سال تا کنون) ایراد داره یا خیر؟ چون واقعا از همه لحاظ تایید می کنم گاهی حتی در برخی مباحث شما مثل مصباح الهدایه به خودم میگم خوب این توضیحات که واضح هستش و قابل فهم چرا اینقدر تفسیر میشه هرچند با تفسیر بیشتر تاییدیه من بیشتر میشه و اصلا در خصوص هیچ یک از مباحث شما تا کنون نیاز به فکر کردن نداشتم و شاید باور نکنید گاهی به خودم میگه این مباحث فقط جنبه یاداوری و تذکر داره انگار میدونم با اینکه بار اول است که به آن مواجه شدم. ۲. یکی از اساتید معارف ما می فرمود روح اموات با شخص آشنای خودشون در عالم دنیا میتونند ارتباط داشته باشن و با خیرات آنها دعای خیرشان را شامل آن فرد میکنن ولی عموما برای ارتباط با ارواح طیبه مثل شهدا و امام خمینی (ره) و غیره از طریق شخص ناآشنا ارتباط تقریبا مشکل یا ناممکن است. در پاسخ به یکی از سوالات دوستان شما در این سایت فرمودید از طریق خیرات می شود با روح امام خمینی ارتباط برقرار کرد و همچون استاد کاملی در عرفان از امام بهره گرفت من سالهاست که بدنبال استاد عرفان می گردم اما هر شخصی که در مسیرم قرار گرفت کامل نبود و من اصلا وارد عرفان و آنچه آنها میگفتن نشدم یا بعد از مدتی کنار گذاشتم چون روحم احساس اغنا نداشت. قاعدتا من جدا از تمام مباحث و نقدهای سیاسی که فعلا در جامعه وجود داره شخص امام خمینی (ره) را از لحاظ توحیدی کامل می دانم و کسی را همپای ایشون نمی دانم. اما اگر توضیح استاد ما کاملا درست باشه پس من نمی تونم در خصوص عرفان از امام خمینی مدد بگیرم ناگفته نماند من همیشه فاتحه و اعمال خیری را نثار امام کردم و می کنم ولی احساس می کنم بی نتیجه بوده خلاصه اگر قرار است این مدد گرفتن از امام با دعا و خیرات بنده برای ایشون باشه نحوه راهنمایی ایشون به عنوان یک استاد عرفان برای منی که نمیشناسه چگونه صورت میگره (علت سول بخاطر فرمایشات آن استاد محترم می باشد) و از چه طریق متوجه باشم آن امداد غیبی یا هرچه هست از سمت امام خمینی است؟ ۳. استاد معارف ما معتقد است روزی در زمین هیچ یک از امامان زنده نیستن و انقدر اعتقادات مردم سست می شود که بجز پیران کسی یاد خدا نمی کند به گونه ای که آن پیران هم می گویند شاید خدا باشد وقتی به ایشون گفتم این قضیه با واسطه فیض بودن ائمه بر روی زمین منافات دارد ایشون گفت تو فکری می کنی تا کی قراره ائمه رجعت کنن و یا بمیرن و مجدد زنده شوند؟ نکنه قصد تو این است که آنها مدام بیایند و بمیرن درحالیکه من تنها جوابم این بود که زمین از حجت خدا و خلیفه اش هرگز خالی نخواهد ماند ولی با انتقاد ایشون مواجه شدم و من پاسخ شفاهی نداشتم اما اصلا سخن ایشون را قبول نکردم نظر شما در این رابطه چیست؟ بخاطر صبر و حوصله و وقتی که برای همه ما می گذارید متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین حالت خوب است. زیرا بعد از مدتی برای شما شخصیت میشود و دیگر بر اساس شخصیتِ خود سخن میگویید، نه بر اساس محفوظاتتان. ۲. مگر این ملت به روح حضرت امام و شهداء به جهت حضور در تاریخی که هستند، نزدیک نمیباشند؟ ندیدید که مردم چه اندازه حاج قاسم سلیمانی را از خود دیدند! آری! مثلاً اگر میخواهید با سید حیدر آملی مرتبط شویدبا روح او از طریق معارفی که مطرح کرده، یا توصیههایی که نموده آشنا گردید. ۳. عرایضی در کتاب «مبانی نظری مهدویت» در رابطه با حضور انسان کامل مبنی بر آنکه انسان کامل همواره در صحنه است، شده است. خوب است که به آن کتاب که بر روی سایت است، رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما آن اندازه آزادیم که شأن انسانی و قدسی ما و دیگران رعایت شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نام اسوههای دینی، نامهایی هستند که با خود فرهنگ و معانی خوبی را به همراه دارند و در کلّ، صاحب چنین اسمهایی محترم خواهند بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید که در همان زمان که فصاحت در زبان عربی به اوج خود رسیده بود و آنها نتوانستند سورهای همانند سورههای قرآن بیاورند؛ میتواند برای ما حجت باشد. از طرفی با نظر به محتوی قرآن و تدبّر در آن میتوان متوجه شد که این سخنها، سخنهای خداوند است. و در همین رابطه حضرت حق میفرماید: «أفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» ﴿۸۲/ نساء﴾ آيا در قرآن نمى انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند. موفق باشید
در ضمن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت عرایضی شده است که عیناً خدمتتان ارسال میگردد:
دريچه هاى اعجاز قرآن
قرآن مى فرمايد: «وَ انْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزه بودن آنچه بر بنده ى ما نازل شده شك داريد، سوره اى مانند آن بياوريد. مبناى برهان اين است كه او يا به واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاى بشرى اش اين آيات را تنظيم كرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه ى شما جمع شويد مى توانيد يك سوره مثل سوره هاى اين قرآن بياوريد و اگر نمى توانيد، معلوم مى شود كه او از جنبه ى بشرى اش به چنين توانايى نرسيده، پس او پيامبر خدا است. در رابطه با معجزه بودن قرآن نمونه هايى در ذيل؛ مورد اشاره قرار مى گيرد:
۱. از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه ى كلمات و نظم خاصى كه كلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى كه نه تا آن زمان بشريت با اين تركيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسانها توانستند از آن تقليد كنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراى آهنگ خاصى است كه در عين دارا بودن مفاهيم معنوى، بدون تكلف و تصنع، عالى ترين معانى را در عالى ترين قالبهاى لفظى اظهار مى كند به طورى كه معلوم نيست الفاظ تابع معانى اند و يا معانى تابع الفاظ.
قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبيد كه اوج تكامل فصاحت عرب بود. از آن عجيب تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عين فصاحت زيادى كه دارد، اصلًا شكل و هندسه ى قرآن را ندارد. و اين مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً اينكه تا حال كسى نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتى به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنانكه كسى نيامده بگويد من مثل آن را آورده ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح تر باشد بيشتر متوجه مى شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت موسى (ع) از نوع سحر نيست.
۲. از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بى گمان مطمئن ترين راه براى شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف ها و تعبيرهاى آن در باره ى خود مى باشد، توصيف هايى از قبيل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» كه همه حكايت از آن دارد كه وقتى مى فرمايد: اگر مى توانيد مثل آن را بياوريد، يعنى آن چيز مثل قرآن از حيث هدايت گرى و آوردن معارف هدايتگر و از حيث مطالب حكمت آميز، هم سنگ دانش هاى قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه هايى در حد قرآن دعوت مى كند.
جامعيت و كمال قرآن بدين معنى است كه قرآن مجيد تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسيدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطه ى انسان با «خدا»، «خود»، «انسانهاى ديگر» و با «جهان» را تبيين مى كند و همه ى اين معارف داراى سطوح و لايه هاى متكثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطن ها وجود دارد. در پايين ترين سطح با مردم عادى صحبت مى كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطنى از بطون خود را براى او مى گشايد و آوردن سوره هايى با اين حدّ از علوّ در معانى به هيچ وجه در حدّ بشر نيست.
انسانى كه قرآن طرح مى كند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه ى ابعاد اين انسان را با همه ى دقايق روحى اش فرا گرفته است، در حالى كه انسان معرفى شده از راه حس و انديشه ى بشرى در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.
در قرآن همه ى اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معنى كه هر حكمِ فرعى آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز مى گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعى را تشكيل مى دهد.
مى فرمايد: «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابى است با آيات محكم كه سپس به صورت تفصيل درآمده، يعنى اين كتاب با آيات متعدد داراى غرض واحدى است كه وقتى به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مى آيد و در جاى خود به صورت احكام شرعى ظاهر مى شود، به اين معنى كه هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمى شود و از مسير توحيدى خود عدول نمى كند. به عنوان مثال: توحيد خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علياى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه ى اينها به توحيد برمى گردد و انسان را به توحيد مى رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سيرى از وحدت به سوى كثرت را دارا مى باشند ولى از جهت سير از طرف انسان به سوى خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.
قرآن كتاب انسان شناسى است، اما آنگونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مى كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طورى كه در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبياء انسان در حدّ سوره ى والعصر مطرح نيست، و انديشه ى بشر نسبت به انسان به اندازه ى تبيينى كه يك سوره ى كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پيوند با خدا را در همه ى شئون زندگى جريان مى دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمى كند، بلكه خداى حاضر و محبوب را معرفى مى نمايد كه مى توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرك در آن است كه انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بيابد و انسان مشرك پديده هاى عالم را مستقل از حقيقت وحدانى مى نگرد.
۳. اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول ۲۳ سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعى و روحى متفاوتى كه براى رسول خدا (ص) پيش مى آمد، بدون آن كه رسول خدا پيشنويسى داشته باشد و يا پس از نزول آن به و حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ گونه تناقض و اختلافى در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسى نديد كه مثلًا پيامبر (ص) يادداشتى داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طورى آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته اند و بخواهند آن را تصحيح كنند، آن هم آياتى كه قبلًا هيچ كس چنين كلماتى در هيچ كتابى نگفته بود و بعداً هم كسى نيامد بگويد شبيه آن كلمات در كتابهاى رومى ها و يا ايرانى هاى متمدن آن زمان ديده شده است.
قرآن طورى است كه آيه اى مفسّر آيه اى ديگر و مجموعه ى آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتى در يك موضوع وحدت نگاه كاملًا در آن حاكم است. مثلًا در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته ى متنوع دارد ولى همه با يك بينش و يك جهت و يك نگاه. خودِ قرآن مى فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمى كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى يافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحى اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى افتد، در حالى كه هيچ كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.
۴. اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مى راند كه انسان به هيچ وجه آن را از جان خود جدا نمى بيند و به خوبى جذب آن مى شود. قرآن انسان را بر عقده هاى درونى اش پيروز مى كند، مرگ را برايش معنى مى نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مى كند، مى گويد:
«افَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلي قُلُوبٍ اقْفالُها»
آيا تدبّر در قرآن نمى كنند و يا بر قلبهاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمى فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مى كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده شده كسى در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براى او در حقانيت آن ذره اى شك باقى بماند؟ و يا بيشتر كسانى گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى دهند؟
۵. اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى: آن واقعه هايى كه در حين نزول قرآن با فكر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورى كه بشر پس از سالها به درستى آن پى برده است مثل: پيش بينى غلبه ى روم بر ايران در شرايطى كه در آن زمان چنين غلبه اى به ذهنها هم خطور نمى كرد.[4] حفريات باستانشناسان، كه پس از سالها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اينكه قرآن براى فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدورى مى دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده اند ولى بعدها معلوم شد كه ستارهها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردشاند.
۶. اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طريق كسى كه برترى فوق العاده اى از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطى آنچنان محدود زندگى مى كرد كه مثال زدنى است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآنى با اين وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حكايت از آن دارد كه از طرف خداى حكيم و عليم بر او نازل شده است.
دكتر واگليرى مى گويد: «كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمى توان از آن تقليد كرد ... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتى كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در اين كتاب مخزن ها و ذخايرى از دانش مى بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوى ترين رجال سياست است».[5]
قرائنى كه انديشه را بر صدق گفتار نبى مى كشاند
علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبى مى كشاند كه موارد زير از اين نوع مى باشد:
۱. محيط دعوت: انديشه نمى پذيرد كه انسانى درس نخوانده در محيطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائين ترين خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستى، چنين معارفى را ارائه دهد.
۲. سابقه ى تاريخى و خصوصيات اخلاقى: ۴۰ سال در محيطى زندگى كردن كه كوچك ترين خطاى اخلاقى نمايان مى شود و در عين حال هيچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى كه او را «امين» لقب دادند و حتى در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عملكردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصيت او نمى پذيرفت، چگونه انديشه مى پذيرد چنين انسان پاكى يك مرتبه دروغى به اين بزرگى بگويد و ۲۳ سال هم همه ى زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشكلات يك لحظه هم عقب نشينى نكند؟
۳. محتواى مكتب و دعوت: مكتبى كه محور فكرى خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هيچكس جز خدا نجاتدهنده ى انسانها نيست و آورنده ى آن مكتب براى خود هيچ ادعايى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازه ى هيچ غلوّى را در مورد خود نمى دهد و مردم را به سوى خدا دعوت مى كند و بندگى غير خدا را بدترين گناه مى داند و در جامعه ى طبقاتى آن روز شعار برادرى مى دهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادرى و دانش تبديل مى كند، چگونه انديشه مى پذيرد چنين مكتبى آورنده اش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبى را ارائه دهد، بايد يا او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتى هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمى شود كه براى خود در دينى كه آورده هيچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى كند.
۴. تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طى ۲۳ سال از قومى متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف به وجود آورد به طورى كه جهانِ آن روز در قبضه ى مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت و به اين دليل انسان انديشمند نمی پذیرد بدون تأثير خالق هستى بر قلب ملت ها چنين تأثيرى ممكن باشد، به اين معنى كه بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورنده ى اصلى اين مكتب باشد كه بين محتواى كتاب الهى و قلب انسانها اينچنين هماهنگى حاكم است. يكى از دانشمندان هندى می گویند: كشور هندوستان با اين همه پندهاى حكيمانه كه از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شرابخوارى و استعمال مسكرات است، اما محمد همين كه شراب را حرام كرد پيروان او هركجا خُم شراب را ديدند شكستند و همه از شرابخوارى دست برداشتند.[6]
۵. وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقى كه در آن دستورات هيچ انسانى بى دليل تحقير نشود هدفش را پيش مى برد، قرآن مى فرمايد: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[7] كارهاى ناشايستِ هيچ قومى، شما را به مقابله اى ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوى نزديكتر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتى در مرگ فرزندشان كه مصادف با خورشيدگرفتگى شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمى پذيرد چنين كسى با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفه اى و يا يك مدعى دروغين و يا يك شهرت طلب باشد زيرا رفتارش تأييدكننده ى اين حقيقت است كه او مأمور و فرستاده ى خداوند است و در افقى ماوراء دنيا زندگى مى كند و متذكر حقيقتى است بسيار متعالى.
[1] ( ۱)- سورهى بقره، آيهى ۲۳.
[2] ( ۱)- سوره ى هود، آیه ی ۱.
[3] ( ۱)- سوره ى نساء، آيهى ۸۲.
[4] ( ۱)- در سال ۶۱۷ ميلادى يعنى هفتمين سال بعثت پيامبر اكرم (ص) ايران بر روم پيروز شد و تا نزديك پايتخت روم پيشروى كرد، در همان سال قرآن پيشبينى پيروزى روم را در كمتر از ده سال نمود. (به آيات اوليه ى سوره ى روم رجوع شود).
[5] ( ۱)- استاد دانشگاه ناپل، كتاب « پيشرفت سريع اسلام»، ترجمهى سعيدى، ص 49.
[6] ( ۱)- كتاب محمد (ص) از نظر ديگران، ترجمه ى محمد على خليلى.
[7] ( ۲)- سوره ى مائده، آيه ى ۸.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث نومن و فنومن که کانت مطرح میکند بر این مبنا است که انسان تنها با فنومن مرتبط است که عیناً مطابق واقعیت خارج نیست و مفاهیم استعلایی مثل علیت و زمان و مکان، بر روی آن تأثیر میکند از آن جهت که آنچه ما از خارج در ذهن داریم عین خارج نیست. ولی کانت معتقد است بشر بیش از این در درکِ حقیقت توان ندارد مگر از طریق اخلاق. در هر حال این مشکلی است که در آن فلسفه هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد یکی از راههای پیشنهادی که به نظر میآید راهی کاربردی باشد آن است که انسانهای بزرگ و راهکارهای آنها را مدّ نظر قرار دهیم. پیشنهاد مشخص بنده، مطالعه جدّی و با حوصله کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید متوجه امکانات تاریخی خود شد و راهی که در این بستر تاریخی رو به جلو داریم تا با صبر انقلابی و حکمت و بصیرت مقام معظم رهبری، آینده خود را بسازیم. عرایضی در این رابطه در موضوع «شهید حججی و استعدادنهفته انقلاب در آینده»https://eitaa.com/matalebevijeh/7546 شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به اینکه بالاخره باید به هوش مصنوعی برنامه داد، پس میتوان گفت باز آینده از آنِ انسانها است و با توجه به اینکه جهان مدرن با همهی تحقیقات علمیاش نتوانسته جوابگوی ابعاد معنوی انسانها باشد، جهان آینده جهانِ رجوع انسانها به سوی معنویت است و امکان دارد در کنار همین پیشرفت علمی، آن حضور معنوی به ظهور آید 2- علامهی طباطبایی همینطور میفرمایند که آنچه دین به بشر پیشنهاد میکند، امری تحمیلی بر انسان نیست، بلکه جوابگوییِ همان ابعاد فطری بشر در آن نهفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! چون او توّاب و شدیداً توبهپذیر است. لذا در این مورد به گفتهی جناب مولوی: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان، کارها دشوار نیست». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به این بزرگان حق بدهید که به کارهایی که برای خود تعیین و تعریف کردهاند برسند. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب عقل و خیال و قلب» که روی سایت هست را مطالعه فرمایید و از برنامهی ورزشی که به خود میدهید نیز غافل نباشید. در این مورد اخیر میتوانید به قسمت سوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: برای پیشرفت علمی اقتصادی و غیره انگار که هر چه بخواهیم برای رشد در این موارد تلاش کنیم مدام در جستجوی هدفی الهی برای حضور در این موارد هستیم ولی پیدا نمیکنم و انگار حسی به من میگوید که همانطور که کار و زندگیم همه اینها به وقتش فراهم شد بقیه زندگی هم به وقتش فراهم میشود و فقط من باید نسبت به شرایطی که در آن قرار میگیرم فقط وظیفه ام تلاش در درست انجام دادن و حفظ خود، متناسب با تکلیف دینی ام هست که البته آرامش بیشتری هم در این نوع زندگی دارم و خدا میداند همه چیز رو هم انگار که شاید به سختی بوده ولی با آرامش خود و خانواده ام بودم / ولی این حس که چرا به دنبال رشد و کار بیشتر نیستم مرا هم دچار تردید کرده که آیا واقعا تنبلی میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقا درست میفرمایید؛ آری باید پای در راه نهاد، خود راه بگویدت که چون باید کرد. نکاتی در یادداشت ویژه «حاج قاسم سلیمانی و ظهور صورت حقیقت نهفته در انقلاب اسلامی» مطرح شدهاست. شاید به کار آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید وقتی متوجه باشیم حرکتی توحیدی در تاریخ به میان میآید، آن حرکت با انواع تنگناها روبهرو خواهد بود، از جبههی استکبار و جاهلیتِ بیرونی بگیر، تا تنگناهای تاریخی درونی و تا نفس امّارهی ما که گاه و بیگاه سر بر میآورد. ولی با اینهمه از عجایب روزگار اینکه خدا کار خود را میکند. صحنهای مثل مقابلهی قارون منطقه یعنی آل سعود را با فقیرترین کشور منطقه یعنی یمن، به وجود میآورد تا نشان دهد بنا گذاشته است در این تاریخ آبروی صاحبان زر و زور و تزویر را ببرد. نه! کارها دارد به نور توحید جلو میرود. بنده و امثال بنده باید در این فرآیندِ خاص جای خود را مشخص کنیم وگرنه خداوند همان بلایی که بر سر آل سعود در منطقه آورد که نه راه پس دارد و نه راه پیش، بر سر قارونهای داخلیِ ما میآورد. برو برگرد هم ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که متوجه شده اید طرح هایی از این قرار در مجلس نیز مطرح است که به نظر بنده این به عدالت اجتماعی نزدیک تر می باشد. باید منتظر بود ببینیم کدام طرح بیشترین استقبال را دارا می باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن با جدیّت تمام و به صورت درازمدت دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که روایات متذکر میشوند، گناهان عمر را کوتاه میکند. حضرت جواد «علیهالسلام» میفرمایند: «مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگِ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطهی اَجَل است، و ادامهی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطهی عمر طبیعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از رفع شبهات و کسب معرفتِ لازم، از طریق رعایت شریعت الهی و تدبّر در قرآن و روایات، قلبْ راه میافتد. پیشنهاد بنده برای ابتدایِ کار، شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح «برهان صدیقین» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع توصیهها که در روایات مطرح است مربوط به «ما فیالشرایط» میباشد و نظرها را به بهترین بستر میاندازد. لذا رعایت آنها در جای خود خوب است ولی عمده مربوط به «ما فیالانسان» است و آنچه را که خود جنین برای خود انتخاب میکند و بدین لحاظ نباید نگران بود. خوب است در این مورد سری به کتاب «تربیت اسلامی» از آیت اللّه حائری شیرازی بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعهی تاریخ تفکری که در آن فرهنگ جاری است میتوان آثار آن فرهنگ را در جای خود مورد بررسی قرار داد. مثل آنکه برای درک تکنیک غربی باید فلسفهی غرب را که از رنسانس تا عصر حاضر در میان است، دنبال کرد تا معلوم شود این تکنیک، جواب چه نوع تفکری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سؤالهایی از طرف کاربران محترم در زمانهای مختلف شده و بنده نیز عرایضی داشتهام خوب است که به آن جوابها رجوع شود. مثل سؤال و جواب شماره 25063 و 27034 . موفق باشید
