بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25084
متن پرسش
سلام و خدا برکت: استاد چجوری میشه چهار چوب طبع شکست مرد وار بعد از آن در غار وحدت کرد قرار؟؟؟؟ من خسته شدم، نمیدونم چرا مردم خسته نمیشند؟ ولی من خستم. بسیار خسته. اما امیدی هست که هر دردی را پنجه می کشد. «ای رود مهربان از روز وصلمان چیزی بگو به من، من کم تحملم چیزی بگو گلم» من همون بنده ایم که در اوج جوانی از دنیا رو گرفتم و به سوی او رو آوردم. «بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما، قافله سالار ما فخر جهان مصطفی» اگر دل نا امید من را به کلامی امیدوار کنید، چه کار بزرگی کرده اید. من چه میدونستم که چیز هایی که میدیدم چه قدر عالی بود دراومدم بهش گفتم برو و بهتر و در دست تر بیا تا که گوشم رو گرفت و گفت حمد و ستایش گو که این رحمت خداست، از آن روز، «روز و شب را می شمارم روز و شب» اما آنگونه نماند اینگونه نیز نماند. درسته ضعیفم اما با منصفی در قمارم که او برنده است و برد او برد من است. فقط بشینید و تماشا کنید. یادمه فرمودید محمد تو نمیتونی، مگه از اولش من تونستم؟ همش خودش بود و همش خودش هست من این رو اثبات می کنم. من محمد مرادیم پسر حاج آقا مرادی، اگر این رو نوشتم فشار روم بود باید می گفتم. این اواخر دیگه کنترل ندارم هیچ هیچ چرا اون روز با انگشتتون روز وصل را کشیدید که من اینجوری دیوونه بشم؟ چیزی ازم باقی نذاشته سر تا پا عشق شدم. خیلی خستم. «در بی خبری ماند چه هشیار و چه مست / این نباشد چاره بنده ره مانده پست» آه حُب فرمودید قرآن را بفم چیه: در یک جمله بگم در آیات عذابش جز محبت او ندیدم. حالا شما بگین با این همه بدهکاری پیش روی او چکار میشه کرد؟ شما بگین با این همه جوانی و تنهایی چکار باید کرد؟ شما بفرمایین با این همه راه که او دارد برای بندگی چگونه می شود من به درد نخور بمانم؟ شما بفرمایین من الان محتاج یک جمله شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کردم بد نیست به این «ده نکته» فکر کنید:

نكته اول‏

مقدس يا نا مقدس بودن انسان‏

آشتى با خدا از طريق آشتى با خود راستين، نگرشى است به عالم و آدم به صورتى كه هر چيزى در اين نگرش معناى خاصى مى‏ دهد و چهره مقدس عالم و آدم رخ مى ‏نماياند. راستى انسان را چگونه ببينيم؟ مقدّس يا نامقدّس؟ آيا مى ‏توان انسان را به طرزى نگاه كرد كه در عين واقعى‏ بودن، پنجره‏ اى باشد براى نظر به مقدس‏ ترين واقعيت هستى، يعنى خدا؟ و اگر انسان بتواند از طريق آشتى با خود پنجره نظر به حق گردد، آيا هيچ جنبه ‏اى جز مقدس بودن برايش مى‏ ماند؟ آيا اين انسان ديگر گوشت و استخوان است يا منظرى بسيار متعالى؟ و آن‏هايى كه انسان را در اين راستا موجود قدسى نمى ‏بينند، مگر نه اين‏است كه بسيارى از ابعاد متعالى او را ناديده گرفته‏ اند؟ راستى اين‏ها از انسان چه چيزى مى‏ بينند؟ ما آزاد نيستيم تا انسان را از سر خود مقدس بشماريم، ولى موظفيم جنبه ‏هاى مقدس او را ناديده نينگاريم و از رمزهاى وجود او روى برنتابيم و واقعيت معنوى او را انكار نكنيم، واقعيتى كه در خود راهى به سوى خدا را دارد، واقعيتى كه اگر با خدا در انس نباشد غم غربتش در اين دنيا او را از پاى درمى‏ آورد، چرا كه خود را از جهان خدايى محروم داشته و به كوير نامقدس تن گرفتار شده.

نكته دوم‏: درك غم غربت‏

انسان به صورتى شگفت ‏انگيز در طلب بازگشت به آن عالم مقدسى است كه خود را در آنجا آرام مى ‏بيند، ولى راه بازگشت را نمى ‏شناسد، وقتى خود را به عنوان پنجره‏ اى مقدس شناخت، اين بازگشت را شروع مى‏ كند و در فرهنگ مؤمنين به عالم معنا قدم مى‏ گذارد و ديگر مسئوليتى خاص نسبت به بودن خود احساس مى‏ كند، كه اين مسئوليت، غير از آن چيزى است كه انسان متجدّد نسبت به بودن خود دارد. او ديگر غم غربت از عدم ارتباط با حق را مى‏ فهمد و آرزوى زندگى كردن در قرب خدا در جان او سر برمى‏ آورد و معنا پيدا مى‏ كند و به نمونه‏ هايى از انسان‏ها دل مى ‏بندد كه فوق زمين و زمان، زندگى را طى كردند و مى ‏كنند، از روزمرّگى ‏ها آزاد است و در عالم معنوى خود رمز و رازهايى را اندوخته دارد. از دنياى تاريكِ ابهامات به آسمان شفاف معنويت نظر دارد، حتى چنين انسانى طبيعت را به مانند مادر و پرستارى مى‏ شناسد كه پروردگار انسان‏ها براى پروريدنِ او آن را آفريده و لذا با طبيعت به صورتى شفاف برخورد مى ‏كند و از آن پيام پروردگارش را مى‏ شنود و جلوه روحانى او را مى‏ بيند. ديگر براى او طبيعت و فوق طبيعت به دوگانگى مطرح نيست، چرا كه وقتى متوجه شد خودش پنجره ارتباط با حق است، راه پنجره ديدن همه چيز را تمرين كرده است، و در اين حال در همه چيز و در همه جا يك نحوه تقدس مى ‏يابد، وقتى حيات انسانى رشد كرد و از حيات بدنى بالاتر آمد همه چيز را در حيات مى‏ يابد.

نكته سوم‏: راه ورود به دنياى حكمت و خلوت‏

اول بايد متوجه بود كه غير از آن خودى هستيم كه در سطح طبيعى با خود برخورد مى‏ كنيم، در اين حالت است كه كوشش خود را به سوى مقصدى متعالى شروع خواهيم كرد، و پاى در دنياى عظمت‏ هاى وجود خود خواهيم گذارد، و دنياى حكمت و خلوت در مقابل ما گشوده خواهد شد و استعداد ارتباط با خود واقعى سر بر خواهد آورد، فقط كافى است متوجه باشيم غير از آنى هستيم كه در سطح طبيعى با آن روبه‏ رو هستيم. انسان سرّ پروردگار است، و انسانى كه بتواند با خود خلوت داشته باشد راه ارتباط با سرّى‏ ترين اسرار الهى را پيدا كرده است، خداوند اسرارى را كه در عبارت نيايد در نزد ما گذارده است تا بنگريم و بيابيم.

اى نسخه عالم الهى، كه تويى‏

 

اى آينه جمال شاهى، كه تويى‏

بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست‏

 

از خود بطلب هرآنچه خواهى، كه تويى‏

     

نكته چهارم‏

آشتى با خدا، آشتى با همه چيز

يقيناً آن حياتى حيات است كه مقدّس باشد، و حياتى مقدّس است كه در جهانى مقدّس و با خدايى كه مبناى همه تقدّس ‏هاست بتوان به سر برد، و لذا مى‏ خواهيم بگوييم: «آشتى با خدا، آشتى با همه چيزهاست، كه همه چيز به جهت بى‏ خدايى ما، به ما پشت كرده بودند و ما نيز به آنها پشت كرده بوديم». و با چهره ظلمانى عالم روبه ‏رو بوديم، و نه با چهره رحمانى و حياتمندش، و در اين حال در واقع با هيچ چيز آشنا نخواهيم بود، و هيچ چيز هم با ما آشنا نخواهد بود، و اين تنهايى واقعاً مرگ است و مرگ‏ آفرين.

نكته پنجم‏

بى تفاوتى چرا؟

خودشناسى گشودن جاده ‏اى است روبه‏ روى انسان تا او با طى آن همواره به لايه‏ هاى عميق و بى‏كرانه عالم دست يابد، و وارد عالمى از وحدت شود كه هرچيز آن همه‏ چيز است، انسان مى ‏تواند از اين طريق به شور حياتى كه مطلوب واقعى هر انسانى است، دست يابد. در اين رهگذر انسان نسبت به خود بى ‏تفاوت نخواهد بود تا نسبت به هر چه زمانه بر سر او آورد، تسليم شود و اميدى به دست‏يابى به خود برين نداشته باشد.

قدم ‏زدن در خود برتر، قدم ‏زدن در واقعيتى است كه در طول و عرض هستى حضور دارد. هراندازه ما با خودِ واقعى خود آشنا شويم، در تمام عوالم هستى حاضر خواهيم بود.

نكته ششم‏

خود باش، تا زندگى باشى‏

راستى آيا قيام در خود و سير از خود وهمى به خودِ حقيقى عاملى نيست كه با اولين جرقه حيات از لابه ‏لاى خاكستر روزمرّگى روبه ‏رو شويم؟ تا از آن جرقه مشعلى فراهم آيد كه هم فرا راه خود را روشن كنيم و هم ديگران را دعوت به رفتن نماييم؟

از طريق آشتى با خود، راهِ دقيق نگاه ‏كردن به عالم درون آشكار مى‏ شود، راهى به ماوراء عالم اشياء. خودت، آرى خودِ خودت، يك انگشت اشاره به عالم لايتناهى هستى، و مى‏ توانى تو اى انگشت اشاره به عالم درون! از طريق خودت راه زندگى صحيح را بيابى، آن‏ وقت كه خود را يافتى، مى‏ بينى كه خودت يك زندگى صحيح هستى، آن‏كه بيراهه مى‏ رود ناخود تو است، خود را ناخود نكن، خود باش تا زندگى باشى، و اين هم آغاز راه است و هم پايان راه، تفاوت در چگونه ‏بودن خود است، كه چقدر خود هستيم، و چقدر از ناخود آزاد شده ‏ايم.

نكته هفتم‏

حيات است كه حيات را می نگرد

اگر قبول دارى ايده ‏آل ‏هاى «معنوى» حقيقى ‏ترين واقعيات هستند، و خودت، آرى خودت واقعى ‏تر از تن و اندازه و وزن و مدرك و خانه‏ ات هستى، پس وقتى به خودت دست يافته ‏اى به واقعى‏ ترين چيزى كه در دسترس تو مى ‏تواند باشد دست يافته ‏اى و در اين حال از وهم رسته و به حق پيوسته‏ اى و در اين شرايط ديگر پاى ايمان به ميان است و نه پاى فكر و انديشه، اين‏جا ديگر موضوع دانائى به خود نيست، بلكه دارايى خود است، خود ما نزد خود خواهد بود، يعنى ارتباط با واقعى ‏ترين چيزى كه هر انسان دارد، اما نه ارتباط با مفهومى از خود، بلكه با نگاهى زنده به خود مى ‏نگريم، چون در ارزيابى خود، حيات است كه حيات را مى‏ نگرد. آرى حيات است كه حيات را مى ‏نگرد و در آن صورت حق در منظر جان نمايان مى‏ گردد.[1]

نكته هشتم‏

روبه‏ رويى با خود، نگاه با روشنايى خود

وقتى با خود واقعى روبه‏ رو نيستيم هزاران سؤال ناگشوده داريم كه مى‏ خواهيم به كمك استدلال جواب دهيم، من كارى ندارم كه بالاخره جواب مى ‏گيرم يا نه. ولى وقتى باخودمان از طريق خودمان روبه ‏رو شويم، يعنى وقتى با قدرت حيات، «حيات مجسم» را كه همان خودمان باشد، خود را ببينيم ديگر همه آن سئوالات بى معنى خواهند شد.

وقتى در آن اطاق با دست‏ ماليدن بر اعضاء فيل مى ‏خواستند آن را ببينند، هركدام چيزى گفتند كه هيچ‏ كدام درست نبود. ولى:

در كف هر يك اگر شمعى بدى‏

 

اختلاف از گفتشان بيرون شدى‏

     

نكته نهم‏

مراقبه؛ يعنى از دست ندادن خود

معنى زندگى به واقع مراقبه ‏اى است جهت از دست ندادن خود، و برگرداندن نظر از ناخودها به سوى خود، و مرگ چيزى جز ادامه و استمرار همين خود، و آزادشدن از سلطه طبيعت نيست. در مراقبه و در اين استمرارِ خود واقعى، انسان خود را از تاريخ و طبيعت بزرگتر مى ‏يابد، و در اين حال هرگز لقمه ‏اى در دهان تاريخ و طبيعت نخواهد بود، بلكه سازنده خود و سازنده زندگى خود مى ‏باشد.

گفت: «هركس چشم از حرام نگاه دارد، و تن از شهوات، و باطن را آباد گرداند به مراقبت دائم، و ظاهر را آراسته دارد به متابعت شريعت، و عادت دهد تن را به خوردن حلال، فراست وى خطا نيفتد».[2]

نكته دهم‏

شورش و زندگى‏

اگر انسان فهميد كه خداگونه است، خدا گونه زيست كردن براى او مشكل نخواهد بود، و شوريدن بر هر نارسايى كه راه جان او را به فراخناى حيات برين مى ‏بندد براى او عين زندگى است. دعوت به قيامى كه آيه‏ «انَّما اعِظُكُمْ بِواحِدَة، انْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»[3] به آن دعوت مى‏ نمايد، معناى زندگى مى‏ گردد، و نمى ‏تواند به‏ طور جمعى يا فردى به قيام قيّوم هستى، در سراسر زندگى قائم نباشد، چنين انسانى، انسان نشسته و فرو رفته و خاكستر شده نيست، انسان ايستاده و قيام كرده است، در همه جا و همه وقت و در مقابل همه موانع.

بخت جوان يار ماست، دادن جان كار ماست‏

 

قافله‏ سالار ما، فخر جهان مصطف است‏

     

موفق باشید


[1] ( 1)- براى شرح اين نكته به كتاب «آن‏گاه كه فعاليت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» رجوع فرماييد.

[2] ( 1)- كشف ‏المحجوب هجويرى، سخنان ابوالفوارس شاه بن‏ شجاع كرمانى

[3] ( 1)- سوره سبأ، آيه 46.

25063
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. در جواب سوالی فرموده اید مرحله‌ی قبض از دنیا و شروع حساب، مراحلی است که تنها برای کسانی پیش می‌آید که به‌کلّی از دنیا باید منقطع گردند و نقش جناب عزرائیل در این مرحله به ظهور می‌آید، در حالی که در کتاب در آن سوی مرگ که تجربه سه نفر از کسانی که مرگ را تجربه کرده اند و دوباره برگشته اند گفته شده که واقعا به برزخ می روند و یکی از آنها در یکی از مراتبی که باید عبور می کرده به وادی حق الناس می رسد که خودش حق الناس به گردن داشته و بسیار هم بهش سخت گذشته و زمانی که در آن وادی بوده خودش می گفته صد و خرده ای هزار سال در حالی که فقط پنجاه ثانیه تجربه مرگ داشته. این تجربه حساب محسوب نمی شود؟ کلا گفتار کتاب با مطالب ملاصدرا هم جور در می آید. یا کلیپی دیدم از خانمی که زناکار بوده و تجربه مرگ داشته و بعد از زندگی دوباره به خاطر عذابهایی که شده از این کار توبه کرده. اینها به نظر همان مراحل حساب به شمار می آید. نظرتون چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد آن جواب، مواردی مدّ نظر بود که می‌گویند اصلاً در آن نوع مردن‌شان حساب و کتابی را تجربه نکرده‌اند؛ عرض شد این افراد به مرحله‌ی برزخ و شروع حساب نرسیده‌اند بلکه تنها تجرد خود را تجربه نموده‌اند. موفق باشید

24848
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۳۸۸۰ که چند وقت پیش جواب دادید خواستم بگم همین شخص در برنامه عصر جدید بارها اعلام کرده که من از هیچ علم غیبی و آینده بینی و ...استفاده نکردم و فقط از همین علوم ریاضی و احتمال و فیزیک و تردستی استفاده می کنم. جالب اینجاست که در فضای مجازی هم حقه های او لو رفته و بعضا در بعضی جاها ایشون آموزش هم میدن. این در حالی است که شما برای این کار او توجیهی معرفتی آوردید و کار او را از جنس قدرت نفس و حضور در آینده میدیدید. لطفا پاسخ بدهید. راستش استاد الان یه شبهه ای برام پیش اومده و اونم اینه که نکنه داستان معجزه و کرامت هم از این قرار باشه و ما الکی برای اینگونه امور، فلسفه پیچیدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که اگر طرف تلاش‌هایی در امر ریاضی کرد و نفس او متوجه‌ی واقعه‌ای در آینده شد، علت آن محاسبات ریاضی او باشد. بلکه شرایط از آن طریق آماده می‌شود که آینده‌های عالَم ماده را با نفس ناطقه‌ی خود درک کند. مثل کاری که ساحران و مرتاضان انجام می دهند که به ظاهر، حرکات مادی است ولی در حقیقت، نفسِ آن‌ها است که آن پیشگویی‌ها را می‌کند. تفاوت این حرکات با معجزات در آن است که نهایت این حرکات در حوزه‌ی عالم ماده و آینده‌ی عالم ماده تحرک دارد ولی پیابران مبانیِ خود را در عوالم اعلی دارا می‌باشند و چیزی را به میان می‌آورند که از طاقت کلّی بشر بیرون است و به همین جهت به آن، معجزه می‌گویند. موفق باشید

24125

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم محضر استاد عزیز و گرانقدر؛ استاد طاهر زاده: من طلبه پایه ی سوم حوزه علمیه و ۱۹ ساله هستم؛ بحمد الله از مدت ها قبل از حوزه تا کنون با آثار علما و بزرگان بسیاری آشنایی و انس داشته ام. از جمله آثار شهید مطهری، جنابتان، علامه حسن زاده آملی، آیت الله جوادی آملی و ...و تقریبا به صورت اجمالی با مکاتب مختلف عقلی و نقلی آشنا هستم. و با لطف و توجه اساتید حوزوی، بارها حقیر رو در استعداد مورد تشویق و عنایت قرار داده اند (که البته از فضل خداست). و شخصا علاقه ی بسیاری به پیگیری بحث های فلسفی و عرفانی دارم. منتها با توجه به توصیه ها و سیر های مطالعاتی مختلفی که وجود دارد، به نوعی دچار سردرگمی شده ام؛ خصوصا قصد دارم در این تابستان تا حد قابل توجهی جلو بروم ان شاءالله، اما دقیقا نمی دانم از کجا باید شروع کنم! خصوصا اینکه همیشه احساس می کنم از لحاظ علمی عقب افتاده ام و این احساس شدیدا آزارم می دهد! لذا از شما استاد فرهیخته خواهشمندم به صورت کامل راهنمایی ام بفرمایید: در مطالعات؛ آیا در ابتدا باید با آثار و افکار علما آشنا شوم (مانند سیر آثار شهید مطهری و یا شما و ...)؟ و اگر پاسخ بله است، باید با آثار چه کسی شروع کنم و ادامه مسیر چیست؟ و یا باید در ابتدا با خود مواد اصلی تفکرات علما، که عبارت است از فلسفه و عرفان آشنا شوم؟ و اگر پاسخ بله است، باید از چه کتابی شروع کنم و ادامه راهش را هم تبیین بفرمایید؟ برخی تاریخ فلسفه را مقدم بر مباحث آن می دانند. و برخی می گویند چون تاریخ فلسفه مناسبی نداریم، باید با آثار ابن سینا که از مقدمین بوده شروع کرد. و برخی هم می گویند از بدایه الحکمه شروع کرد. و برخی هم کتاب هایی که به نوعی مقدمه اند را توصیه می کنند؛ من جمله کتاب های: از برهان تا عرفان از حضرتعالی، کتاب آموزش فلسفه از آیت الله مصباح، کتاب فلسفه مقدماتی از آقای عبد الرسول عبودیت. ضمنا جایگاه مباحث تفسیری و احادیث را هم مشخصا نمی دانم. و من در بین این همه دستور سردرگم شده ام و لذا همیشه وقتی کتابی را شروع می کنم فکر می کنم اگر دیگری را انتخاب می کردم بهتر بود!!! استاد عزیز لطفا به صورت مبسوط پاسخ بدهید! تشکر بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی آن‌چه فرمودید خوب است. ولی به نظر بنده بد نیست با سیر مطالعاتی که روی سایت هست فعلاً کنار بیایید، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

18057
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز آن آیه از قرآن کریم که حضرت موسی (ع) در صحرا آتش دیده و نزد آن می روند، آیا می توان این آتش را آتش عشق در نظر گرفت؟ و منظور از اینکه خداوند می فرمایند مبارک است آن کس که در آتش است و وحول آن منظور عاشقی است که بخاطر جذبه عشق مبارک شده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن افق، ظهور نور حق به میان آمده تا حضرت موسی«علیه‌السلام» را به آن وادی بکشاند و منوّر به نور نبوت کند. موفق باشید

31611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بنده امسال به صورت قانونی امکان ندارد به کربلا بروم ۱. آیا می‌توان با عبادت و تفکر و دعا و تمرکز، به کربلا طی الارض کرد؟!! ۲. اگر امکان طی الارض هست، اشکال شرعی ندارد که غیرقانونی به کربلا رفته ام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طیّ الأرض که قانون نمی‌خواهد!! سلوکی است خاص که بنده علم آن را ندارم. قوانین، مربوط به حرکات طبیعی است. موفق باشید

30838

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یکی دو سالی هست که هنگام نزدیک شدن به شبهای قدر کلیپی کم و بیش دست به دست می‌شود از هایده (خواننده زن قدیمی) که دعای جوشن کبیر رو می خواند و حتی برای حضار ترجمه می‌کند، آرزوی شفاعت قرآن و حضرت علی و اولاد علی را می‌کند و... حال سوال من اینست که چطور باید به این شخصیت نگاه کرد؟ از طرفی بی حجابی و خوانندگی و.... و از طرفی دعای جوشن کبیر و آرزوی شفاعت علی و اولاد علی؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ممکن است این افراد از این جهت به دنبال خدا بوده باشند، ولی بالاخره وقتی انسان‌های وارسته‌ای را داریم که از زبان آن‌ها این ادعیه جاری می‌شود، ما در عالَم دیگری با برکات خاصِ آن عالَم حاضر می‌شویم. موفق باشید

30614

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنظر می رسد ایرانی در کنار روح تشیع، روح ایرانی خود را در طول تاریخ ولو مخالف آموزه های مذهبی اش هم باشد حفظ نموده است و حتی می‌توان گفت این روح و این حوالت ازلی از اهمیت بیشتری برای ایرانی برخوردار بوده است و جزو ذاتیات اوست و مذهب عرضی است چه می‌بینیم مذهب به زور شمشیر ظاهرا تحمیل می‌شود و اکثر ایران تا صفویه اهل تسنن هستند و باز صفویه با شمشیر گویا تشیع را حاکم نمود و ملت شیعه شد والا اگر حقیقت جویی مطرح بود این تلونها چه معنایی دارد؟ اما می‌بینیم حتی برخی پوسته های این روح را هم احدی نتوانسته در طول تاریخ ازین ملت بگیرد. مثل چهارشنبه آخر سال یا نوروز حتی جمهوری اسلامی که در طول چهل سال از زمین و آسمان برای بسط اسلام کوشید و روی خوش به رسوم ایرانی نشان نداد نتوانست اندک خراشی بدین پوسته وارد سازد چه رسد به مغز آن گرچه بسی مغز این ملت را خوردند و تراشیدند. راستی چرا اسامی ماه ها هنوز ایرانیست و تاریخ مقبول ایران شمسی است نه قمری که اسلام توصیه نمود؟ و چرا نوروز پرشکوه ترین عید این ملت است و جمهوری اسلامی گریزی از تعطیلی ۴ ، ۵ روزه آن بر خلاف مذاق خود و اسلام ندارد و اعیاد بزرگ اسلامی می آیند و می روند وانگار نه انگار. همچنین مطلبی را از زبان استاد سید حسین نصر شنیدم یا خواندم اگر اشتباه نقل نکنم اینست که ایشان موافق تداوم سلطنت بودند و ریاست نهاد ملکه را پذیرا شدند و گویا در نهاد ایرانی جایگاه سلطنت را مستقر می‌دانستند برایم تعجب آور بود ایشان با آن مقام علمی و عرفانی چرا دلبسته سلطنت هستند. نگو آنچه پیر در خشت بیند... باری روح ایرانی بخوبی بعد از انقلاب ایرانی خود که علیه ظلم بود نه علیه نهاد سلطنت و واقعا اگر امام به رغم توصیه ناصحان بر حذف سلطنت نمی کوشید ملت به همان مشروطه که شاه سلطنت کند نه حکومت - و این خیانتی بود که دو شاه آخر علیه نهاد سلطنت مرتکب شدند - قانع بودند اما به هرحال شد آنچه شد ولی باز بعد از انقلاب، ایرانی نهاد شاه را بازپروری کرد با اندیشه های عرضی اسلامیش متلایم کرد موروثی بودن آن که منشا فساد بود حذف کرد سعی کرد اقل اختیارات اجرایی را بدو بدهد و در قانون اساسی هم می‌بینیم مقام مسئول شناخته نشده است و آن نهاد شاهنشاهی ولایت فقیه است اگر چه بنظر می‌رسد برخی اضافات در تغییر قانون اساسی رخ داد که مصلحت نبود چون تعیین مستقیم رییس قوه قضاییه یا صدا و سیما گر چه اعلیحضرت خامنه ای خلد الله ملکه الی ظهور ملک الملکین امام مهدی با بصیرت و زیرکی فقط انتصاب رییس را پذیرفتند نه مسئولیت این دو را. یا برخلاف ساده اندیشی برخی که چرا رهبری مستقیم وارد مسائل نمی شوند این از بصیرت این مرد است که نباید اصل این نهاد مقدس ۲۵۰۰ ساله بلکه بسی بیشتر که ریشه است را به خاطر شاخ و برگ های اجرایی ریشه کن نمود و امروز که با درایت ایشان حوزه نفوذمان در چین درین فضای بسته تحریمی گشوده می‌شود و از آن طرف به مدیترانه رسیدیم جای پاهایی در آفریقا و آمریکای لاتین یافتیم و سخن از تمدن و پیشرفت ایرانی می‌کند. بنظر نویدبخش امپراطوری و تمدن نوین و بزرگ ایرانی به توفیق یزدان خواهیم بود خداوند سایه اش را از سر این ملت کوتاه مکناد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایرانیان با درکی که از وحی و ایزدان داشتند به‌خوبی متوجه‌ی اشارات اسلام شدند و خودشان از اسلام استقبال نمودند و صفویه هم بر اساس گرایش مردم ایران به تشیع توانستند کار را جلو ببرند، وگرنه نوادگان شیخ صفی‌الدین اردبیلی گرایش عرفانی- سنی داشتند.

این اقتضای روح این تاریخ است که دوران حاکمیت فرد بر جمع را برنمی‌تابد، مگر حاکمیت قانون، به‌خصوص اگر آن قانون الهی باشد و همین امر منجر به ولایت فقه و فقیه می‌شود و از این جهت دوران شاهنشاهی که مبتنی بر محوریتِ فرد بود، گذشته است. موفق باشید

30392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: ضمن سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: در جلسه ای با عنوان رهنمون های سلوکی با موضوع نقش عقل در شناخت هوسها که اخیرا برگزار شد جناب عالی در مورد قرض الحسنه فرمایشاتی داشتید که بسیار شبهه برانگیز است و اگر طبق فرمایش شما باید عقلی با قضیه قرض الحسنه برخورد شود می‌شود سیستم نزول و ربای آشکار بانکی که شاهد آن هستیم. بنده خودم از مازاد درآمد مبلغی را هرماه برای این مسئله در نظر می‌گیرم و هرگز حساب گری نکردم ولی این فرمایش شما ذهن بنده را آشفته کرد. امیدوارم که بنده منظور شما را اشتباه فهمیده باشم واژه قرض الضرره فکر کنم جالب نباشه!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. موفق باشید

30245
متن پرسش
سلام علیکم: فرض کنید همین الان قیامت کبری شروع شود تکلیف کسانی که از قبل مرده اند مشخص است مراتبی را در برزخ طی نموده خودشان را در برزخ ادراک می‌کنند ولی کسانی که هنوز نمرده اند آیا اینها هم همان وضعیت را دارند با توجه به اینکه حد وسط یعنی تکامل برزخی را طی نکرده‌اند یا اینها هم سفر برزخی دارند و با اینکه بساط عالم ماده جمع شده خود را در برزخ احساس می‌کنند و در طی مراحلی قیامت آنها شروع می‌شود و خود را قیامتی میابند؟ با توجه به اینکه گفته می‌شود طفره در مراتب کمال محال است و تا مراحل مادون طی نشود مراحل ماورا بدست نمی‌اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نفخه‌ی اول، همه به عالَم برزخ منتقل و در آن‌جا حاضر می‌شوند حال، چه اندازه عالم برزخ باقی است تا عالم و آدم مستعدّ تجلیات قیامتی پیدا کنند و نفخه‌ی دوم بوزد؛ والله اعلم! موفق باشید

29045

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با عرض معذرت باید عرض کنم از شما یا تیم تان گله مندم. چون سه الی چهار تا سوال بنده را نه تو ایمیل و نه تو سایت پاسخ ندادین، البته پاسخ چندین سوال را نیز زحمت کشیدین و ارایه کردین ولی آدم حس میکنه سلیقه ای جواب میدین و ممکنه اون وقتی که برای سوال نوشتن میگذاره بی جواب و بی فایده تلف بشه. به هر حال اون زمانی که از من برای درج سوالات گرفته شده است را مدیون من هستین. چطوریه که مملکتی که توش ادعای باز بودن چشم برزخی دارن خیلیا، از بسیاری جهات طبق آمارها جزو بدترین کشورهای دنیاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در حدّ توان بنای ما جواب‌دادن به سؤالات است 2- آیا واقعاً می‌توان گفت کشور ما در زمره‌ی بدترین کشورهای دنیاست؟! موفق باشید

27846

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار تا کنون دو بار سوالم رو فرستادم ولی چون جوابی دریافت نکردم دوباره اقدام کردم. جوانی هستم ۲۹ ساله از دوران نوجوانی مشغول ورزش فوتبال به صورت جدی هستم البته همیشه در کارهای فرهنگی هم شرکت فعال داشته ام به طوری که در زمان دبیرستان عضو موسسه شهید کاظمی بودم رشته دانشگاهیم تربیت بدنی است ولی علاقه ای به کارهای دولتی هم ندارم استاد بزرگوار از طرفی سنم دارد می گذرد و با توجه به رشته ام امکان شغل برایم وجود ندارد، چیکار کنم اوضاع و شرایط روحیم خوب نیست الان فقط مشغول فوتبالم و در یکی از تیمهای اصفهانی به عنوان بازیکن هستم و فقط صبح و بعد از ظهر مشغول تمرین نمی دانم گیر کارم کجاست بعد از این همه بازی هرچه هم تلاش می کنم آن نتیجه ی که انتظار دارم را نمی گیرم از طرفی خانواده بهم فشار میارن که رها کنم ولی به خاطر تلاشها و زحمتهایی که تا به حال کشیده ام نمی توانم این کار را بکنم. لطفاً راهنمایی بفرمایید تا ان شاء الله مسیر درستی را در پیش گیرم. از طرفی خواهری دارم که مجرد است و از خودم بزرگتر که شرایط روحیشم خوب نیست و احساس می‌کنم به حضورم نیاز داره همین امر هم باعث شده قید کار بیرون از شهرمون را و تشکیل خانواده را بزنم اگرچه همه نظرشان بر این است که بروم دنبال زندگی خودم ولی احساس مسئولیت می کنم به نظر شما این کار درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی به آدرسی که در ایمیل خود داده بودید این‌طور جواب داده شد:

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا در راستای همان رشته‌ی تربیت بدنی شغل خود را دنبال نمی‌کنید؟ چه در امور اداری و چه غیر اداری و خصوصی؟ ۲. شرطی که برای ازدواج خود گذاشته‌اید، منطقی نیست. نباید سرنوشت خود را به سرنوشت بقیه گره زد. موفق باشید

27592
متن پرسش
سلام علیکم: بسیار از سخنان حضرتعالی در برنامه سوره شبکه چهار استفاده کردم و از بیانات ارزشمندتان بهره بردم. در طول برنامه، استاد فرمودید که تمدن مدرن را نمی‌توان یک تمدن ضد دین قلمداد کرد بلکه تمدنی است که در کنار عالم مدرن برای دین جایی قائل نیست. آیا هم اکنون هم تمدن مدرن با پرچم لیبرال دموکراسی که پرچم مطرح کنونی است، همچنان جایی برای دین قائل نیست یا به رویکرد حذف و تخریب دین هم روی آورده است؟ به نظرم تمدن مدرن تا پیش از انقلاب می‌توان گفت جایی برای دین قائل نبود و حتی مارکس آن را افیون توده ها می‌دانست و به نظرم یکی از دلایلش این بود که دین و شریعت را در حدی نمی دیدند که بیاید مقابل تمدن مدرن قد علم کند و مسیر جداگانه ای باز کند و اصلا رقیب تمدنی شان شوند و باعث یک انقلاب تمدن ساز هم باشد ولی اکنون ویژه پس از بحث جنگ تمدن ها، برنامه شان واقعا استحاله و ایستادگی مقابل هندسه دین است و یا ساخت ادیان نوظهور و فرقه های کاذب است که مدام دارند آنها را گسترش می‌دهند تا ادیان و فرقی به صحنه بیایند که توانایی تمدنی ندارند و اساسا بیشتر حالت ارتباط فردی و درونی و شخصی دارند نه جامعه ساز و منشا ساخت اجتماعی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا وقتی هم که تمدنی در عین جداییِ از دین مدعی ضد دین هم نباشد، عملاً با دینی که می‌خواهد همه‌ی مناسبات انسانی را در توحید معنا کند، به مقابله با آن دین می‌رسد و این هم یکی از تزویرهای فرهنگ مدرن است که در عین ادعایِ ظاهری غیر دینی‌اش، عملاً ضد دین خواهد بود. موفق باشید

27497

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بنده الحمدلله علاقه زیادی به تفکر کردن در مورد ادعیه و مناجات دارم و در این راستا از شرح هایی که علما بر ادعیه داشته اند استفاده می کنم. ولی معنی بعضی از کلمات و همچنین اسماء خداوند را که در ادعیه آورده شده به صورت دقیق نمی دانم. حتی در شرح هایی هم که گوش داده ام توضیحی داده نشده. مثلا کریم به طور دقیق یعنی چه؟ یا جواد به چه معنی است؟ فرق کریم با جواد در چیست؟ یا فرق جواد با سخی در چیست؟ فضل با کرم چه تفاوتی دارد؟ مثلا امام یه جایی میگه با کرمت با من برخورد کن یه جایی دیگه میگه با فصلت با من برخورد کن. من اینها را نمی فهمم. سوالم این است که آیا در این خصوص کتابی هست که این کلمات و اسامی را به طور مفصل توضیح بدهد؟ اگر نیست چاره چیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور با نظر به جایگاه خود کلمات متوجه‌ی اشارات معنایی آن خواهید شد. کتاب «اسماء الحسنی، دریچه‌ی رجوع به حق» که بر روی سایت هست إن‌شاءاللّه قابل استفاده خواهد بود. موفق باشید

27041

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید طاعات و عباداتتان قبول باشد. استاد بهترین عمل در ماه شعبان چه عملی هست و اینکه می خواستم نظرتون را درباره خواندن سیر مطالعاتی کتب آیت الله مکارم شیرازی را بدانم (اللهم عجل لولیک الفرج)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بهترین اعمال ماه شعبان همان روزه و استغفار و دعای هنگام زوال و مناجات شعبانیه و صدقه است. ۲. فکر می‌کنم با آثار شهید مطهری شروع کنید به عمق بیشتری می‌رسید. موفق باشید

26235

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حامد عطاریان: سلام: در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی بر این مطلب که باید خود را ذیل شخصیت امام تعریف کنیم، تاکید داشته اید و فرموده اید باید ایشان را مبنای علمی و عملی خود در زمانه فعلی قرار داد. حال اگر سخنی از رهبری یا از امام شنیدیم که به نظر ما خلاف واقع بود ما باید چه رویکردی داشته باشیم. باید بدون این که خود آن مطلب را قبول داشته باشیم بپذیریم؟ یا به نقد آن سخن بپردازیم؟ آیا این صحبت شما به معنای تقلید در اعتقادات نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جایی که آن بزرگان، عقل ما را خطاب قرار می‌دهند باید به صورت عقلانی و در کلیّت سخن آن‌ها را پذیرفت. موفق باشید

26016
متن پرسش
سلام: ۱. اگر سر کسی را ببرند بلافاصله پس از بریدن، نفس از بدن منصرف می‌شود یا تا مدتی سر و بدن را اداره می‌کند؟ ۲. مگر نه اینکه مرگ انصراف نفس از بدن است و در همه ی انسانها این اتفاق به یک صورت انجام می شود پس چرا بعضی مرگها بدون درد اند. (مثل مرگ در خواب) و بعضی مرگها با درد و زجر زیاد همراه اند. (مثل بریدن سر) ۳. اساسا حس درد در انسان و حیوانات، مربوط به نفس است یا جسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره تا حدّی نفس، هنوز تصرف خود را دارد تا این‌که از آن تصرف مأیوس شده و منصرف شود. ۲. در هر حال هر مرگی یک نوع انقطاع از بدن است و درد خود را دارد ۳. همه‌ی احساسات مربوط به نفس است. موفق باشید

25027
متن پرسش
سلام: در بحث معرفت نفس، حضورش شدید تر است یعنی چی؟ حاضر تره حاضره یعنی چی؟ اینکه ما تعلقات مون کمتر باشه تجردمون بیشتر میشه، منظور از تعلق چیست؟ مصادیقش چیست؟ آیا دوست داشتن خانواده و امثال اینها باعث ضعف تجرد میشه؟ اگر اینطور است چه کنیم؟ چیزی را نخواهیم و دوست نداشته باشیم یا دوست داشتنمان باشد و در کنار اینها حدود دین را هم که رعایت می کنیم کافی ست؟ راهنمایی کنید ممنون میشیم. خدا توفیق بیشتر بهتون بده. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه با این‌که در ذات خود مجرد است، چنان‌چه به عالم ماده توجه نماید و برای عالم ماده نقش اساسی قائل شود، از وسعت خود می‌کاهد و شدت حضورش در عالم هستی کم می‌شود. مثل کاری که اهل دنیا می‌کنند.

دوست‌داشتن غیر از منشأ اثردانستن است. به هر صورت انسان باید خانواده و سایر انسان‌ها را دوست داشته باشد. موفق باشید

24295
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: در روایت است که هر کس گناه کند بخشی از عقل او سلب می شود، که دیگر هیچ وقت به سوی او باز نمی گردد. آیا این روایت با روایت هرکس توبه کند مانند کسی است که گناه نکرده مغایرت ندارد؟ پس تکلیف عقلی که دیگر باز نمی گردد چه می شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید متوجه‌ی توّاب‌بودنِ حضرت ربّ العالمین در همه‌ی موارد بود و این‌که می‌فرماید: «إنّ الحسنات یذهبنّ السّیئات» یعنی با اعمال نیکو و رعایت دستورات خداوند، سیئات و آثار بد گناه می‌رود. شاید منظور آن روایت این باشد که فرصتِ انجام عمل نیک از دست می‌رود که آن را نیز خداوند با توّاب‌بودن آن جبران می‌کند. موفق باشید

24102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد چه می شود که بیکن پدر علم تجربی و یا کانت پدر علم مدرن خوانده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرحی که آقای بیکن و یا کانت در شرایط تاریخی خود مطرح می‌کنند مطابق روح تاریخی خود و آمادگی مردم آن زمان است و به همین جهت بنیاد تاریخی آن‌ها می‌شود. در این مورد در شرح کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعه‌نیافتگی» عرایضی نسبتاً مفصل شد. اگر بخواهید فلسفه‌ی غرب را دنبال کنید در هر صورت نمی‌شود از آن نگاه که آقای دکتر داوری مدّ نظر قرار می‌دهند، غفلت کرد. موفق باشید

24055
متن پرسش
جناب استاد سلام: طبق سوال ۲۴۰۵۰ فرمودید: (همه‌ی حکما علوم تجربی را غیرِ یقینی می‌دانند. به گفته‌ی ابن‌سینا، علوم تجربی «ظنون متراکمه» است یعنی به هر حال ما تجربه‌های مکرری را انجام می‌دهیم و بر اساس قاعده‌ی «حکم‌الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» به بقیه‌ی آن‌چه تجربه نکرده‌ایم، سرایت می‌دهیم. آری! آن حکم، یقینی است، ولی تجربه‌ی ما در هر حال بر اساس تکرارها به‌دست آمده است و این فرق می‌کند با آن نوع یقین عقلی که با استدلال حاصل می‌شود. موفق باشید) بنده متوجه نشدم آخر تجربه و علوم تجربی یقینی هست یا خیر؟شما میفرمایید حکما میگویند علوم تجربی غیر یقینی است درصورتی که در همان جواب چند خط پایین تر میفرمایید آن حکم یقینیست ،اینجور که بنده متوجه شده ام حکما فقط یقین عقلی که استدلالی باشد را یقین میدانند و تجربه که یقینی باشد را یقین نمیدانند،در صورتی که همان بسط دادن یک یا چند امر تجربی مشابه به دیگر همانند های تجربه نشده نوعی استدلال عقلی هست با این توضیح که: قوانین طبیعت از گذشته تا به حال تخطی نشده و ثابت میباشد و پیشرفت علوم تجربی هم به دلیل همین ثبوت قوانین طبیعت میباشد و چون این عالم درارای نظم سازمان یافته هست پس خالقی حکیم و مقتدر دارد و چون حضرت حق عین اَحدیت است یعنی همه‌ی صفات او در یگانگی مطلق و ثبات هستند و نظم یعنی یگانگی بین اعضاء، و چون عالَم تجلی نور احدیت حضرت حق است در ذات خود عین نظم و ثبات است و مخلوقیت و منظم‌بودن عالم یکی است پس میتوان به راحتی به قوانین طبیعت و تجربه یقین پیدا کرد و آن را بسط داد چون قوانین طبیعت ثابت است و تا این دنیا موجود هست این ثبات هم هست چون این عالم تجلی نور ذات حضرت حق میباشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز برگشتیم به اول قضیه!! که عرض شد در هر تجربه‌ای قیاسی خفی وجود دارد. بحث در یقینی‌بودنِ آن قیاس است که همان «حکم‌الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» می‌باشد و نه یقینی‌بودنِ علوم تجربی که بر اساس «ظنون متراکمه» نوعی اطمینان برای انسان به‌وجود می‌آورد بدون آن‌که مثل قضایای استدلالی، یقینی باشد. موفق باشید

23654

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: من دختر جوانی هستم که به دنبال کشف حقیقت هستم؛ دنبال هدف خلقت، خداشناسی، خودشناسی، شناخت اهل بیت (ع) و... .تا به حال یکسری کتاب ها خوانده ام، اما می ترسم اگر بدون استاد و راهنما وارد این راه شوم به بیراهه روم و همین ذره ای ایمانم را هم از دست بدهم. از شما تقاضا دارم به عنوان یک استاد به من بگویید این راه را از کجا و چگونه آغاز کنم؟ در این راه به چه چیز هایی نیاز دارم؟ چطور می توانم در این راه پله پله بالا بروم؟ در این عصر که ما زندگی می کنیم تشخیص حق از باطل خیلی خیلی سخت شده و من وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم ضعیف تر از آنم که بتوانم در مقابل این طوفان های پرقدرت آخرالزمان مقاومت کنم. از گمراهی، به هدف نرسیدن و غرق شدن در این طوفان ها می ترسم. لطفا بگویید چه کار کنم تا بتوانم در مقابل این هجمه های دشمنان حق دوام بیاورم و شکستشان دهم؟ خیلی سردرگم هستم، لطفا در اسرع وقت جواب دهید. با سپاس و تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودآگاهیِ خوبی نسبت به طوفان‌های آخرالزمان دارید. آری! باید گام‌ها را با بصیرت برداشت. فکر می‌کنم کتاب «آشتی با خدا» که با نظر به این طوفان‌ها بیان شده و سعی دارد ما را در آغازینِ آغازها به خودمان بنمایاند؛ در این مورد بد نباشد از آن جهت که افقی در مقابل شما می‌گشاید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

23342
متن پرسش
سلام استاد گرامی: استاد شما در پاسخ به یکی از سوال ها فرموده بودین که برای درک عدالت خداوند و مشکلات و جنگ و خون ریزی هایی که در جهان وجود دارد باید پِی به حکمت خداوند ببریم تا رازِ این مشکلات را بفهمیم. سوالم این است برای فهمیدن و درک این حکمت و عدالت خداوند شما کدام کتاب و یا صوتی را برای مطالعه و شروع پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» به‌خوبی روشن می‌شود که خداوند عین کمال است و چون حکمت، کمال است خداوند عین حکمت است. خوب است که به آن برهان رجوع فرمایید. موفق باشید.

 

21352
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد طاهرزاده: آیا معاد معصومین و مقربین درگاه حق هم جسمانی خواهد بود نظر حضرتعالی و ملاصدرا در این باره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسمانی‌بودن معاد یعنی همه‌ی ابعاد انسان در معاد حاضر شود و این برای معصومین«علیهم‌السلام» هم تحقق می‌یابد. موفق باشید

20256

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در خصوص تهجد نیمه شب و بیداری نیمه شب به غیر از انجام نماز شب، پیشنهاد چه اعمال دیگری را دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است اگر فرصتی بود با قرائت قرآن و مناجات «خمسه عشر» و تسبیحات حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» مأنوس باشید. موفق باشید

نمایش چاپی