بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23269
متن پرسش
خدایا کفر نمی گویم، پریشانم، چه می خواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی، لباس فقر پوشی، غرورت را برای تکه نانی، به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی، زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان، تنت بر سایه ی دیوار بگشایی، لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می گویی، نمی گویی؟! خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که: «دوست دارد یار، این آشفتگی». حداقلش آن است که شما را این‌چنین «بلبل‌زبان» کرده است. شک ندارم که وقتی شعر شما را شنید، بر روی عرش خود بی‌ترس و لرز و خندان از شاهکار خود در مقابل ملائکه به شگفت آمد که بنده‌ی خود را به چه ناز و کرشمه‌ای کشانده است و به خود خواهد گفت: «که کس، آهوی وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد»، به نظر شما این را می‌گوید یا نمی‌گوید؟ موفق باشید 

33376
متن پرسش

سلام استاد: من پرسشگر شماره 33342 هستم. من در ایام جوانی خوابی دیدم که من مردم. و جمعیت بسیار زیادی تابوتی روی دست، باشکوه می‌بردند و حس درونم این بود که مرده ی داخل آن تابوت می‌توانم من باشم! و به آنها از دور نگاه می‌کردم. ولی من راهی دیگررا انتخاب کرده و رفتم که ابتدا خانه های خرابه بود و در همین حین احساس کردم شخصی که اسمش هادیست، بسیار مهربان پشت سرم همراهم است. بعد یهو هادی رفت و روبرویم هیچ و هیچ و هیچ شد و تاریکی محض. فقط به سمت جلو برده می‌شدم. وهیچ می‌دیدم و تاریکی! که انگار می‌خواست تمام هم نشود! هیچی ادامه داشت تا وحشت زده از خواب پریدم. -آن موقع آن خواب را جدی نگرفتم. الان به این سن فکر می‌کنم نکنه راه را واقعا دارم اشتباه انتخاب می‌کنم و واقعا درهیچ درجا می‌زنم و می‌روم. بنده به شدت به عرفان و عارف شدن از کودکی، علاقه مند بوده و هستم و دوست داشتم همچون مولانا باشم! برای همین لحظه ای از مطالعه و تحقیق از نوجوانی دست برنداشتم. شاید بهتر بود از همان اول با شما آشنا می‌شدم و این همه سال (تقریبا هفده سال) را هدر نمی‌دادم. البته خوبی که داشت حداقل این بود که الان به پوچی تمامی مکاتب غرب و عرفانهای آنها پی برده ام. البته ناگفته نماند با توجه به روحیه ای که از خودسراغ دارم. اتفاقاهمین جا و همین اکنون باید با شما و کتابها و سخنرانیهای شما آشنا می‌شدم. جسارتا اگر قبلا شما را هم می‌شناختم حتی یک کتاب هم از شما نمی‌خواندم. چون در آن دوران، غرق در نوع تفکر و سخنان روشنفکران و روانشناسان غربی و عرفان اوشو و نیچه و امثال او و فروید و کلا مطالعه و حتی پخش آثار آنها بودم و برایم بزرگ و دانشمند می‌نمودند!! البته هدفم ابدا تقابل و جنگ با دین اسلام نبود! به اصطلاح دوست داشتم همه ی گزینه ها را روی میز انتخابم برای دین و سبک زندگی، داشته باشم نه فقط گزینه ی اسلام را! خلاصه شبانه روز مطالعه داشتم ولی نه کتب نویسندگان اسلامی! حال استاد بعد از این همه سال بنده به چنین عقیده و افکار و برداشتی رسیده ام. و اعتقاد کامل به اسلام عزیز آورده ام. و می‌خواهم مطمئن شوم که سر عقیده ی درستم. چون ذهنم قبل از این بسیار آشفته و بی تمرکز، شده بود با توجه به مباحثی که اینگونه عرفانها دارند که کلا با دین در تضاد است یا بعضا با دین اصلا نمی‌خواند، بسیاربسیار گیج شده بودم و حتی تارک نماز و سردرگمی و حیرانی همیشگی داشتم!! یک سال پیش، فردی مومن دو کتاب از شما را به من معرفی کرد. کتاب فرهنگ مدرنتیته و توهم شما و گزینش تکنولوژی از دریچه ی توحیدیتان، که بسیار بنده را تکان داد و نگاهی نو برای من بود! اکنون در این سن، درکی که از این راه زندگی ام، که طی کردم و داشته ام را برای شما مکتوب می‌کنم. لطفا بیان کنید کجا اشتباه فکر می‌کنم. چون واقعا دوست دارم عارف بشوم و قصدم فقط سوالی گذرا و یا انباشت علم از اولم نبود! می‌توان اینگونه فکر کرد؟ -ن ماز: هدفش ریشه کن کردن کامل ناپاکی های ذهن و رسیدن به بالاترین میزان شادی برآمده از رهایی است؟ البته نماز با حضور ذهن واقعی! - ومراقبه شبانه ی اعمال توصیه شده توسط علمای دین: راهی برای تغییر خود از طریق خودنگریست. - ذکرگویی مدام توصیه شده از ائمه اطهار، مثل گفتن زیاد لا اله الا الله: این راه متمرکز بر ارتباط عمیق دو جانبه بین ذهن و قلب است. این روش که به همراه مراقبه که گفته شد، که بر مبنای مشاهده و کاوش توسط خود، به ریشه ی ذهن و بدن سفر می کند، ناپاکی های ذهنی را به مرور از بین می برد و در نهایت با کسب آگاهی و تهذیب نفس. مجموعا تمام این سه گزینه، به داشتن ذهنی متعادل و پر از عشق و شفقت در پایان زندگی فرد می انجامد. می‌توان گفت سبک زندگی دیندارانه از همان کودکی، به مثابه علمیست که افکار، احساسات، قضاوت ها و حس های فرد را هدف می‌دهند. چگونگی اینکه فرد چگونه رشد کند، چگونه تولید رنج کند یا خود را از رنج رهایی بخشد، چگونه قضاوت کند، چگونه احساس و حتی خیال کند. همه را آن علم و جهان بینی، مشخص می‌کند. در حقیقت این نوع علم زندگی را با آگاهی فزاینده، جدایی از پندار، تسلط بر خویش و صلح همراه می گرداند. البته شرکت در این دوره ی علمی که می‌توان گفت از سن بلوغ هر فرد شروع می‌شود به کار سخت و جدی نیازمند است. کسب این علم، دارای سه مرحله است. ۱. مرحله ی اول این است که در طی این دوره از زندگی از کشتن، دزدی، فعالیت جنسی خلاف شرع، گفتن سخنان بیهوده و مصرف مواد مخدر و کلا هر چیزی موافق با هوای نفس و دین است خودداری شود. انجام این اصول اخلاقی ساده، ذهن پریشان را آرام می سازد تا بتواند وظیفه ی دشوار خودنگری را انجام دهد. ۲. مرحله ی دوم، کسب تسلط بر ذهن است که فرد، تمرکز و توجه بر روی واقعیت زندگی را پیدا و درک کند که از جمله مفاهیم اصلی که باید انسان در حین روبرو شدن با واقعیات زندگی بیاموزد: رفتار، کنترل برخود، مسئولیت پذیری و واقعیت پذیری و حضور در لحظه است. در این مرحله انسان باید یاد بگیرد که در نهایت جز خودش هیچ کس مسئول وضعیت زندگی خود او نیست و افراد خودشان هستند که انتخاب می‌کنند در کدام یک از مسیرهای سلامت یا بیماری روانشان گام بردارند.  بنده در جوانی دو کتاب در این زمینه مطالعه کردم از دکتر گلاسر بنام واقعیت درمانی و تئوری انتخاب که بسیار کمک کننده بود: دو هسته اصلی توصیه شده در کتاب واقعیت درمانی، مسئولیت و انتخاب است. این رویکرد روانشناسی به زمان حال بیشتر از گذشته اهمیت می‌دهد. خودآگاهی را به ناخودآگاهی ارجح می‌داند. بیماری روحی را یک فرایند فرار از مسئولیت فرد می‌داند و به اهمیت بالا بردن بینش، برای تغییر رفتار او تکیه می‌کند. هدف واقعیت درمانی، جایگزین کردن انتخاب‌های موثر به جای انتخاب‌های ناموثر و تبدیل سبک زندگی رضایتمند به جای زندگی غیررضایتمند است. و تئوری انتخاب در محتوای خود فلسفه کنترل بیرونی را به چالش می‌کشد و در مورد انتخاب فاعل بودن به جای مفعول بودن انسان سخن می‌گوید. آقای گلاسر تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را در واقع روانشناسی کنترل درونی می‌‌نامد. از دیدگاه گلاسر انسان‌ها اکثرا از تلاش برای کنترل بیرونی استفاده می‌کنند و خیلی از افراد به نوعی یا در معرض کنترل بیرونی قرار دارند و یا در حال تلاش برای رهایی از این کنترل و رساندن خود به جایگاهی که خودشان بتوانند دیگران را تحت کنترل در آورند هستند و به همین دلیل شادکامی ‌و احساس سعادت موضوعی دست نیافتنی برای انسان به شمار می‌رود. درواقع گلاسر این‌گونه بیان می‌کند که اگر رفتارهای ما به جای نیازهای درونی توسط موقعیت یا محیط بیرونی هدایت شود، ما مشکلات و نارضایتی‌های روانی را تجربه می‌کنیم. در واقعیت درمانی به حضور در لحظه بسیار تأکید می‌شود. گلاسر معتقد است که اعمال و رفتارهای ما توسط رویدادهای گذشته کنترل نمی‌شوند بلکه تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده ما در حال حاضر قرار دارند. در این نظریه تا حد زیادی بر مفهوم بودن در «اینجا» و «اکنون» تأکید می‌شود تا افراد بتوانند رفتارهای کارآمد همراه با مسئولیت‌پذیری بیشتر را تجربه کنند. و خلاصه ی کلام اینکه: در جلسات روان درمانی به افراد کمک می‌کنند تا بدانند تنها در صورتی می‌توانند در جهت مثبت حرکت کنند که کنترل زندگی خویش را دست بگیرند و توسط نیروها و انگیزه‌های درونی خود هدایت شوند، نه نیروها و انگیزه های بیرونی. ودر این بین به کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ برخورد کردم، مفهوم طرح‌واره ها برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. وی این مفهوم را اینگونه تعریف کرد: تله های شخصیتی یا همان طرحــــواره ها ساختار روانی و چهارچوب فکری هر انسان است. که در زمان قرار گرفتن در موقعیت های مختلف باتوجه به آن افکار و احساسات خاصی به سراغش آمده و در نهایت رفتار خاصی از وی سر میزند. اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. سخنرانی در جمع ممکن است فردی را مضطرب و فرد دیگری را به هیجان آورد هر کدام از این افراد طرحواره هایی دارند که زمانی که در این وضعیت قرار میگیرند، یعنی از آنها خواسته میشود که در جمع سخنرانی کنند فعال میشود و در نهایت فردی را مضطرب کرده و فرد دیگری را به وجد می آورد. طرح واره ها عموما در زمان کودکی شکل گرفته و در ابتدای نوجوانی خود را نشان داده و عمولا تا کهنسالی همراه فرد است .و تجربیات زندگی فرد در کودکی موجب شکل گیری آنها میشود. به طور مثال بزرگسالی که در زمان کودکی با والدینی زندگی میکرده که عادت داشتند تمام کارهای او را انجام دهند و به وی اجازه نمیدادند مستق عمل کند، با طرحواره ی وابستگی بزرگ شده است و احتمالا همچنان در دنیا به دنبال افرادی میگردد تا کارهای او را انجام دهند.  هر فردی از کودکی دارای چندین طرحواره شده، که باعث اختلالات در شخصیت او ورفتار بد الان او بصورت ناخودآگاه شده است. . معرفی انواع طرحواره ها:  طرحواره های حوزه طرد و بریدگی: . تله رها شدگی . تله بی اعتمادی . تله محرومیت هیجانی . تله نقص و شرم  طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل شده: . تله وابستگی و بی کفایتی . تله آسیب پذیری . تله شکست طرحواره های حوزه محدودیت های مختل شده: . تله بزرگمنشی و احساس استحقاق . تله خویشتن داری ناکافی. طرحواره های حوزه دیگر جهت مندی:  . تله ایثار  . طرحواره های حوزه گوش بزنگی  . تله جلب توجه . تله منفی نگری . تله بازداری هیجانی . تله معیارهای سخت گیرانه که البته بسیار سخنانم طولانی میشود برای توضیح دادن بیشتر که هر بند بالا توضیح خود را دارد که البته در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ نوشته شده است.استاد تمام این حرفها در سر من هست .و شبانه روز فکر میکنم نکند من به اصطلاح درگیر پوسته هستم و از چیزهای مهمتر عرفان اسلامی غافلم! 3-وبالاخره در مرحله سوم و پایانی ،زندگی فرد ،در طی سالیان مراقبه و نماز و خودنگری و درک واقعیت ومطالعه و رسیدن به این آگاهی ها و پذیرش واقعیت و کسب مقام توکل ورضا و تسلیم درونی، ذهن سالک، آرامتر و متمرکزتر شده است و به مقصد نزدیکترشده است. وسرانجام در روزهای پایانی زندگیشان، افراد ، اگر راه را گم نکرده باشند یا درجا نزده باشند.و راه را طی کرده باشند. عشق و شفقت و خیرخواهی برای همگان را فرا گرفته اند چون درون خود را از ناخالصیها پاک کرده اند!و طریق عشق ورزی به خلق و دیگران را در درون خود دارند. اکنون آن فرد به مقام رضا.توکل.تسلیم .در کنار حب خدا و اهل بیت ..در وجود خود رسیده است. ومیتواندعشق بورزد و میداند که عشق چیست. برخلاف ابتدا که نفس بود و بر اصل لذت طلبی و خودخواهیها تصمیم میگرفت.و از عشق و عقیده وعمل بویی نبرده بود! (در واقع اکنون با درمان و آگاهی حس درون او عشق و خداگونه شده است!)وفقط در این زمان است که میتواند پاکی و خلوص به دست آمده در وجودش را با تمام موجودات تقسیم کند. استاد این همان کمال انسان و با خدا یکی شدن اوست که مد نظر دین است؟و یا باید حتما چشم برزخی در همین جهان باز شود؟وچیزی غیر این مد نظر شماست؟بایدحتما شهود داشت؟یا چی؟این فکر و خیالات مرا راحت نمیگذارد.چه کنم؟البته با توجه به سنم زمان دیگری ندارم و اضطرابم و اضطراب که ایا راه را درست رفته ام؟ استاد الان با توجه به اطلاعات بنده سیر مطالعاتی بعدی من از چه فردی باشد؟من در مطالعه سیری ناپذیرم .تمام کتب و سخنرانیهای شما را گوش کرده و خوانده ام و کتب شهیداستاد مطهری،پناهیان ،استادشجاعی و... الان سیر مطالعاتی جدیدی میخواهم.راه جدیدی روبروی خود گشاده میخواهم.چه کنم کدام راه بروم؟ این سوال هم برایم مطرح است.آیا اصلا چیزی به اسم ذهن داریم. و یا اینکه بجای ذهن در دین به ذهن چی میگن،همون قوه ی خیال میشه ذهن؟؟ اگر بطور مداوم سیرمطالعاتی جدیدی نداشته باشم شبانه روز در این افکار غوطه ورم و آنها را نشخوار میکنم.من خودمو میشناسم دست وردار نیستم.وبه نظرم این درجا زدن است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بنده علم تعبیر خواب ندارم و فکر هم نمی‌کنم نیاز است که جنابعالی خود را در خوابی که دیده‌اید دنبال کنید؛ حرفی نیست. حرف بر سر یافتن «خود» است و حضور بیکرانه در ابعادی بیکران. از نظر بنده در مقایسه آنچه افراد مذکور فرموده‌اند و هر کدام نیز بُعدی از ابعاد انسان را مدّ نظر دارند، همه و همه در آخرین دین، از طریق آخرین پیامبر به عالی‌ترین شکل به میان آمده است. تأسف بنده در این‌جا است که می‌بینم چگونه بعضی از عزیزان بدون تأمّل و تعمّق بر آموزه‌های دینی و مباحث «معرفت نفس» و وسعت و حضور نفس در عوالم دیگر و ابدیت، وقت خود را مشغول اموری می‌کنند که هرچه هست اگر غلط نباشد، که عموماً غلط نیست؛ ناقص است.

بنده انقلاب اسلامی را راهی می‌دانم به سوی «یوم الفصل» که از یک طرف افرادِ معتقد به انقلاب، انقلاب اسلامی به عنوان تاریخی که در آن قرار دارند، آن‌ها را در بر گرفته و نوعی حضور را به آن‌ها عطا کرده، و از طرف دیگر بسیاری از ابعاد آن انقلاب همچنان نهفته و پنهان است و هر اندازه در تقوای الهی نسبت به پاس‌داشت آن کوشش کنیم، به همان اندازه احساس حضورِ تاریخی ما شدت می‌یابد و بیشتر احساس می‌کنید ذیل اراده الهی نسبت به اهدافی که در پیش است حاضرید و در شعف حضور قرار می‌گیرید، امری که در نسبت با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. چه اندازه خوب است که رفقا جهت درک هرچه بیشتر «خود»‌ متوجه حضور تاریخی خود و تاریخی که آن‌ها را در برگرفته است؛ باشند. در این صورت در شعف حضور ذیل اراده الهی، خود را خواهند یافت. موفق باشید

31226
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به مباحث برهان صدیقین می‌توانیم بگوییم موجودات از جهت «ماهیت» خدا نیستند ولی از جهت «وجود» خدا هستند؟ یعنی وجود وقتی محدود میشه دارای ماهیت میشه که این ماهیت خدا نیست ولی از جهت اینکه این «وجود» همان عین وجود است که محدود شده خدا هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» به خودی خود یک مفهوم است و آنچه در خارج واقع است مظاهر وجود است با شدت و ضعف خاص خودش و در این رابطه وجود مطلق است که می‌توان گفت مقام حضرت حق می‌باشد و چون سایر مراتب وجود، وجودِ مطلق نیستند مصداق وجود خداوند نمی‌باشند. موفق باشید

30701

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا شرح فصوص الحکم فایل صوتی ندارد؟ چرا در سایت نیست؟ چون در مقدمه کتابش نوشته باید با فایل صوتی کار شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که عرض شد لازمه‌ی ارتباط با «فصوص‌الحکم»، دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» و کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها است که حدود ۱۲۰ جلسه می‌باشد. پس از آن می‌توانید با جناب حاج آقا نظری موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید

30039

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمة الله: در جایی خواندم از قول جنابعالی که فرموده بودید: شهید حاج قاسم سلیمانی، بر مالک اشتر نخعی افضل است. اگر این نقل قول صحیح است، ادله تان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث سوره‌ی «نبأ» عرایضی شد از آن جهت که در جناب مالک، بعضاً پیش آمده که در کنار نظر حضرت مولی «علیه‌السلام» نظر می‌داده‌اند مثل آن‌که نظر حضرت آن بود که از اول ابومسی اشعری از حاکمیت کوفه عزل شود؛ ولی مالک تا حدّی نظر خود را داشت و بعد به آن نتیجه رسید که خودش ابوموسی را از کوفه اخراج کند. در حالی‌که حاج قاسم نسبت به مقام معظم رهبری با بصیرتی که پیدا کرده بود، اطاعت کامل داشت. موفق باشید

28744
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در پاسخ ۲۸۶۸۹ فرمودید از عظمت و نقش تاریخی این انقلاب هر چه بگوییم، کم است. اخیرا سفیر اسبق ایتالیا در عراق و از فعالان موثر سازمان ملل، در یکی از نشریه ها مطالبی درباره مواجهه انقلاب اسلامی و لیبرال دموکراسی و مواجهه تمدنی تمدن اسلامی و تمدن مدرن مطالبی نوشته بود که جدا اینکه حتی یک چنین فردی که نه مسلمان و نه انقلابی و نه حتی ایرانی است ولی از انقلاب چنین می‌گوید جدا جالب و نمایانگر این است که جدا چرا باید با وجود چنین انقلاب عظیم و چنین رهبران حکیم و عظیم الشانی، درگیر مشکلات و معضلات نامناسب باشیم که البته مشخص است که این مشکلات ناشی از روحیه غیر انقلابی و عدم تلاش در جهت تحقق حکمرانی و دولت اسلامی بعنوان دغدغه دیرین رهبری عزیزست کما اینکه آنجایی که انقلابی و با بینش دقیق و الگوهای تمدنی اسلامی و با به صحنه آوردن رهنمودهای ولی فقیه پیش رفتیم، نتیجه گرفتیم و دستاوردهای ویژه ای داشتیم و توفیقات کسب کرده ایم. واقعا آنچه دل از ما تمنا می‌کرد خودش داشت ولی از بیگانه تمنا می کرد و از صراطی غیر از تمدن شیعی و انقلابی می طلبید. متن مقاله ای که سفیر اسبق ایتالیا و سازمان ملل نوشته به شرح زیر است: «اگرچه ۴۱ سال از انقلاب ایران می‌گذرد، اما تاثیرات و پیامدهای اجتماعی و جغرافیایی این تحول بر منطقه غرب آسیا همچنان ادامه دارد. تغییر حکومت در تهران در سال ۱۹۷۹، آمریکا را از یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های خود در منطقه محروم کرد. بازارهای انرژی پس از سال ۱۹۷۳ تحت تاثیر شوک دوم نفت قرار گرفتند. از همه مهم‌تر تقابل اسلام و غرب رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت. انقلاب اسلامی سرانجام باعث ایجاد سلسله‌ای از وقایع در منطقه مشابه جنگ‌های قرن سیزدهم در اروپا شد، با این تفاوت قابل توجه که نسخه خاورمیانه‌ای این جنگ، توسط اعراب به رهبری آمریکا از یک‌سو و ایران و همراهانش از سوی دیگر انجام می‌شود. محور مقاومت اکنون به چهلمین سال خود رسیده و هیچ نشانی از پایان یافتن ندارد. با این حال معنای انقلاب ایران فراتر از مسائل صرف جغرافیایی و اجتماعی است و درک عمیق تری می‌طلبد. درک یکی از اقدامات کمتر شناخته شده، اما مهم بنیانگذار انقلاب، آیت‌الله روح‌الله خمینی، چند ماه قبل از درگذشت وی، ممکن است در فهم این امر مفید باشد. در اول ژانویه ۱۹۸۹، رهبر این انقلاب به میخائیل گورباچف رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی نامه‌ای ارسال کرد و گفت که تفکر کمونیستی در مرحله پایانی است. این نامه پیچیده و همراه با منابع معرفتی و فلسفی، حاوی چندین پیام اساسی بود، اینکه بحران کمونیسم به دلیل خدشه‌دار کردن باور به خداوند و گرفتن هویت دینی و وحدانی از جامعه است. ایران انقلابی در مقابله با کمونیسم و سرمایه‌داری به عنوان قهرمانی میان این دو ایستاد. در اصل، ایران خمینی، جنگ فرهنگی سیستمی را علیه غرب آغاز و تمدن سکولار غربی را به چالش کشید. جنبه معرفتی انقلاب ایران را که کنار بگذاریم، این تحول اقدامی علیه سیطره تمدنی تمدن غربی نه تنها در ابعاد سیاسی و نظامی بلکه مهم‌تر از همه اقتصادی و فرهنگی بود. امروز چهل سال بعد از نامه آیت‌الله خمینی و به ویژه با توجه به پویایی‌های جهانی فعلی باید نسبت به آن تأمل کرد. اروپا و آمریکا در دهه گذشته از جنگ‌های فرهنگی و درگیری‌های هویتی در امان نبوده‌اند، جایی که ارزش‌های دینی و اخلاقی نقش اصلی را نداشته‌اند. استمرار مخالفت ایران با آمریکا و اسرائیل دقیقا ناشی از تفکر و ریشه های انقلاب اسلامی است. از نظر آمریکا و اسرائیل، ایران یک منطقه عادی به حساب نمی‌آید، زیرا در برابر نظم جهانی تمدن غربی و آمریکا در غرب آسیا ایستاده است. گناه ایران، در واقع مبارزه با تمامیت خواهی پرچمدارن تمدن غرب است.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر توبه‌ی تاریخی که بشر از طریق انقلاب اسلامی به میان آورد و به تعبیر شهید آوینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عالَم در محاصره‌ی حقیقت قرار گرفت، عهد با طاغوت بالاخره بعضاً در عده‌ای ظهور می‌کند تا در دل انقلاب اسلامی باقی‌مانده‌های روح تاریخی بیرون ریخته شود و این یک ضرورت است برای تصفیه‌ی انقلابی که بناست هرچه بیشتر حقیقت توحیدی خود را ظاهر کند زیرا معده‌ی انقلاب کاملاً در سلامت است که سموم غذاهایی که در آن وارد شده است را بیرون بریزد و این بهترین دلیل بر آن است که آینده از آنِ ما می‌باشد . و راستی! اگر این چهره‌ها که به نام انقلاب آمدند ولی به جان انقلاب افتادند، شخصیت خود را با انواع رانت‌خواری‌ها و باندبازی‌ها روشن نمی‌کردند و انقلاب را با وجود خود آلوده می‌کردند، آینده‌ی انقلاب به خطر نمی‌افتاد؟! موفق باشید 

27232
متن پرسش
با سلام: فردی به شدت در امور مختلف دچار شک و تردید است در انتخابهای روزمره زندگی و انتخابهای کلان و حتی در اعتقادات با اینکه درباره توکل و مباحث دینی و اعتقادی مطالعات داشته است ولی هنوز نتوانسته در عمل آنها را به طور کامل پیاده کند چیزهایی هم به او نشان داده شده و خودش تجربه کرده است ولی هنوز تردید در امور مختلف دارد به حدی که در کوچکترین امور هم استخاره می کند و از اینکه خودش بخواهد تصمیم بگیرد می ترسد و توکلش ضعیف است. مدتی برخی مباحث عرفانی را بدون استاد خودش مطالعه کرده بود ولی این مباحث سبب ایجاد ترس در او و درک چیزی شبیه ابهت خداوند شده بود که فعلا با وجود شدت علاقه به این مباحث و با استخاره هایی که کرده است آنها را کنار گذاشته است به نظر خودش ظرفیت این مباحث و درک آنها را ندارد چه از جهت ایجاد انانیت بیشتر و حجاب در او و چه از جهت ظرفیت فهم و درک مطالب و دچار حیرت و ترس شدند. در مراجعه ای که به یکی از علما نموده بود برای این حالت ذکر یا حی و یا قیوم برحمتک استغیث را به مقدار مشخصی فرمودند بخواند و برای استاد اخلاق هم فرمودند خدا و امام زمان علیه الصلاه والسلام کافی است. با توجه به همه ی این موارد: ایا ایشان مجدد مطالعات را اغاز کنند؟ استخاره می خواهد؟ برای رفع حالت تردید در امور و استخاره بسیار چه کنند؟ توصیه و راهنمایی کلی به این فرد دارید بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر برای آنچه عقل انسان درست تشخیص می‌دهد که به گفته‌ی حضرت باقر «علیه‌السلام» حجت درونیِ خدا است؛ می‌توان استخاره کرد؟! این مثل آن است که در مقابل نظر قرآن، استخاره کنیم که انجام بدهیم یا ندهیم. موفق باشید  

27218
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی اخیرا مطرح می شود که اگر می شود کسی به یک حقیقت باطل مثل تثلیث ایمان داشته باشد از تمامی آثار و منافع ایمان مثل بهجت و انبساط و خوشبینی و بهره مندی از لذتها را نیز برخوردار شود چه نیازی است که حتما به یک امر حق و صحیح، معتقد و مومن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال جواب فطرت خود را که طالب توحید و حقیقتِ یگانه‌ی هستی است و نظر به آغازِ آغازها دارد؛ نداده‌اند. به همین جهت امثال پروفسور هانری کربن معتقد است بحث تثلیث، قرن‌های بعد بر مسیحیت تحمیل شده و همین امروز نیز مسیحیانی هستند که فارغ از نگاهِ تثلیث، دینداری می‌کنند. موفق باشید

26529
متن پرسش

سلام استاد: درد دلی داشتم خواستم اینجا مطرح کنم. آن روز جمعه صبح رفته بودم نانوایی شخصی بهم گفت سردارمون رو زدن کاملا شکه شدم. اومدم خونه پیام رهبر رو دیدم ولی اروم نشدم دو روز تمام گریه کردم اروم نشدم. استقبال با شکوه خوزسنان رو دیدم مقداری تسلی دل بود ولی اروم نشدم دل فقط یک چیز می خواست من هم برم گفتم میرم تشییع سردار اونجا رهبری چیزی میگه اروم میشیم ولی رهبری گفت «الحقنا بهم» حالمون بدتر شد. رفتیم تشییع ولی اروم نشدم. قید کارم رو زدم دیدم دیگه نمی تونم ادامه بدم. بیست و دو بهمن شد رفتیم جشن سالگرد پیروزی و ... امیدهایی که برای امسال آدم تو اون جشن حس می کرد ولی ارامش و قرار نیومد. استاد شما می دونید آرامش را کجا میشه پیدا کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرامش در همان اشکی است که بدون اختیار با یاد حاج قاسم عزیز جاری می‌شود. مگر نخوانده‌ای که آن مردِ بی‌قرار که بعد از ملاقات شمس تبریزی، ۳۰ سال بی‌قرار بود، فرمود:

جملة بی‌قراری‌ات از طلب قرار توست                   طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جملة نامرادی‌ات از طلب مراد توست                    ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت

آن نفسی که با خودی بسته ابر غصه‌ای               آن نفسی که بی‌خودی مه به کنار آیدت

آن نفسی که با خودی یارکناره می‌کند                وآن نفسی که بی‌خودی باده یار آیدت

آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده‌ای         وآن نفسی که بی‌خودی دی چو بهار آیدت

حاج قاسم تجربه‌ی بی‌قراری در این دنیا را به ما عطا فرمود، حالا می‌خواهی هم یاد حاج قاسم را داشته باشی و هم با قرار باشی؟!! چرا بی‌قراری را در این تاریخ، عین زندگی ندانیم؟ مگر رهبر معظم ما که حاج قاسم جانش را فدای او می‌کند؛ یک لحظه قرار دارند که ما به دنبال قرار باشیم؟!! موفق باشید  

26308

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده دوستانی دارم اهل مذهب هستند. ولی حوصله کتاب خوانی ندارند هر چه می خواهم آنها را با سیر مطالعاتی شما آشنا کنم می گویند حال نداریم چه جور جذبشان کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بعضی از صوت‌ها مثل صوت‌های «معرفت نفس» بد نباشد. موفق باشید

25822
متن پرسش
سلام: معنای نزدیک بودن ظهور در روایات چیست؟ چرا برای مثال امام صادق (ع) به یاران خود چنان می‌گوید که انگار ظهور همین فرداست. حتی در زمان ما، امثال آیت الله بهجت چنان می‌گویند که انگار ظهور همین فرداست اما شاید تا هزاران سال دیگر طول بکشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرض شد هم ظهور جزئی داریم که مکرر پیش آمده است مثل مددهایی که به نایب‌شان می‌کنند. و هم ظهور تامّ و کامل، که إن‌شاءاللّه هرچه زودتر پیش آید. موفق باشید

25579

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آیا اتمام یک دور سیر مطالعاتی شما برای ما کافی است؟ اگر نه نیاز به چه منابعی دارد؟ و این منابع باید بعد از اتمام سیر شما مطالعه شود یا هم‌زمان با آن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده آن است که مباحثی را که عرض می‌شود را مقدمه قرار دهید برای رجوع به قرآن و احادیث، و کم‌کم به مطالعه‌ی تفسیر «المیزان» فکر کنید.

25407
متن پرسش
با سلام: فرق بدن مادی ما با بدن مادی که امام إنشا می کند چیست؟ آیا حر کت جوهری در بدن إنشایی امام هست یا نه؟ چون می گویند امام می تواند چندین بدن مادی ایجاد کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدنی که امام، إنشاء می‌کنند غیر از بدنی است که روح‌شان با تدبیر آن بدن در طول زندگی به کمالات خاص خود می‌رسد، هرچند که آن بدن هم به عنوان هویت مادی خود حرکت جوهری خود را دارا است. ولی نفس امام نسبت به آن بدن، غیر از رابطه‌ای است که با بدنی دارند که از مادر متولد شده است. موفق باشید

25171
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: بنده با یک دختر خانمی عقد کردم که ایشون قبل از بنده با یک نفر دیگر ازدواج کرده بودند، دلیل جدایی ایشان نفرت و سردرد هایی بوده ک این دختر در دوران عقد از این پسر داشته و طی دو سال هر کار کردند درست نشده از دکتر گرفته تا دعا نویسا، که دعا نویسها بر این عقیده هستند که دعا شده این دختر که ازواج نکنه حالا که با بنده عقد کرده بعد از حدود یه هفته دوباره اون نفرت رو از من داره و اصلا گاهی وقتا نمی خواهد منو ببینه و گاهی اوقات خوب میشه به نظر حضرتعالی باید چکار کرد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مورد از مواردی است که باید با مشاوری در میان گذاشته شود که روحیه‌ی هر دوی شما را می‌شناسد. موفق باشید

24509

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: خواستم ببینم به یاد خدا بودن حال حضور است یا خود را در محضر خدا فرض کردن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده دومی درست‌تر است و در بستر احساس حضور در محضر حق، هر حادثه‌ای و رخدادی وسیله‌ی توجه به حضرت ربّ العالمین می‌شود. موفق باشید

24098
متن پرسش
سلام: راه مبارزه با سوءظن شدید چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌توجهی به سوء ظن، خود به خود قدرت آن را کم می‌کند. تدبّر در دعای «مکارم الاخلاق» کارساز است. موفق باشید

31656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یک موضوعی همیشه برای من سوال بوده. چه حسابی درکاره که بعد از مصیبت و جنایت عاشورا غیبت اتفاق نیافتاد ولی بعد از امام حسن عسکری نعمت امامت از بشریت گرفته شد؟ این قضیه با چه نگاهی جور در میاد؟ اگر بخواهم سوال رو کامل مطرح کنم، به هیچ وجه برایم باور پذیر نیست که نعمت امامت از بشریت گرفته بشه. نجیح گوید: حسن بن علی علیه السلام را دیدم که مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی او قرار گرفته بود، هر لقمه‌ای که می‌خورد یک لقمه هم به آن سگ می‌داد. عرض کردم: یابن رسول اللّه! این سگ را از خود دور نمی‌کنی؟ حضرت فرمود: رهایش کن، زیرا من از خداوند حیا می‌کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم. با چنین امام رئوفی ما چنین وضعی داشته باشیم؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً هنوز کارها برای تحقق غیبت و ظرفیتی که شیعیان بتوانند غیبت را در نبود امام درک کنند؛ به اتمام نرسیده بود. جناب استاد غنوی نکات خوبی در موضوع «وکالت» به عنوان مقدمه غیبت در مباحث خود دارند. موفق باشید

31282

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در پاسخ به سوال 31273 که فرمودید با مشاوری که متذکر وظایف دینی همسرم می باشد در میان بگذارم، همه این کار ها را بنده انجام دادم اما نتیجه نداده. استاد من برای بهبود زندگی ام و اصلاح ایشان و خودم همه کار کرده ام اما نتیجه نداده و واقعا با ایشان به بن بست خورده ام. ولی به خاطر مهریه بالا نمی توانم شخصا طلاقش بدهم. آیا راهی& دعایی برای نجات بنده از دست ایشان وجود دارد؟ استاد به جز موضوع همسرم، مشکلات زندگی ام هم زیاد است از جمله بیکاری و تحت فشار بودن از جهت های مختلف. جهت گشایش در زندگیم و پیداکردن کار خوب و حلال و افزایش رزق و روزی و همچنین نجات از دست زنم چه کارکنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید این دستورات اسلام و اخلاق اسلامی است که کارساز است و امثال بنده چیزی غیر از این نکات نمی‌دانم. موفق باشید

30726

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شما مطالب قابل تامل زیادی در سایت خود دارید که اکثرا باعث هدایت مردم می‌شود انشالله اما انتقادی از شما دارم: شما در فایل ۵۱ تفسیر سوره زمر (دقیقه ۳۶) بیان می‌کنید که «امام خمینی در بهشت زهرا نبود که سخن گفت بلکه خداوند از زبان او حرف می‌زد و او دیگر منی نداشت!» آیاتی در قرآن داریم بر پیمان خداوند که خودتان بهتر از من می‌دانید مثل آیه ۸۰ سوره بقره «فَلَنْ یُخْلفَ اللّهُ عَهْدَهُ: خداوند هرگز پیمان شکنی نمی‌کند.» یا آیه ۱۱۱ سوره توبه «وَ مَنْ أوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ: چه کسی به پیمانش پایبندتر از خداست؟» حال با وجود اینکه شما می‌دانید امام خمینی به بسیاری از قول های خود در بهشت زهرا نتوانستن عمل کنن، یعنی خداوند نتوانست به قول خودش عمل کند نعوذبالله!؟ یعنی خداوند بد عهدی کرد!؟ آیا این حرف شما دروغ بستن به خداوند متعال نیست!؟ (گناه کبیره) چگونه از عذاب الهی نمی‌ترسید و خود را سالک الی الله می‌دانید؟ در سیره اهل بیت آیا مثالی دارید که أئمه (ع) قولی داده باشند و به آن عمل نکرده باشند؟ پاسخ شما چیست؟ ان شاءلله خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که موانع عدم تحقق اراده‌ی الهی به معنای این نیست که وعده‌ی انبیاء کذب بوده است؛ مگر موانع عدم تحقق برنامه‌ی حضرت علی «علیه‌السلام» که به وسیله‌ی دشمنان آن حضرت انجام شد را باید به پای امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» گذاشت؟! یا اگر امروز مردم اهل زمین به توحیدی که انبیاء آورده‌اند، منوّر نشده‌اند را باید بر عدم موفقیت انبیاء حمل کرد؟! موفق باشید

29583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: رهبری در جلسه با هیئت دولت نظرشان برین بود که علم طبیعی به معنای تسخیر و تسلط بر طبیعت در اسلام ممدوح است. جایگاه این فرمایش را از منظر حضرتعالی خواستارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مباحث «عقل تکنیکی» و جزوه‌ی «ماهیت تکنیک» که روی سایت هست، در این رابطه شده است از آن جهت که طبیعت، عطای الهی است و می‌تواند دامن گشوده‌ای باشد در راستای الطاف الهی. و این به شرطی است با روحیه‌ی تجاوز به طبیعت استعدادهای آن را سرکوب نکنیم. موفق باشید

28667
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده و عرض تبریک به مناسبت عید سعید غدیر جناب استاد، حضرت امام (ره) در نامه ی به گورباجوف مطرح می کنند که صدای شکسته شدن استخوان های کومونیسم را می شنود و از طرف دیگر غرب را به عبارتی می خواهد رجوع دهد به دستگاه ابن سینا و ملاصدرا و ابن عربی. سوالی که بنده دارم این است که این سه بزرگوار در نهایت در تاریخ قبل مدرنیته حاضرند به عبارتی در این دستگاه بنای به تصرف و رجوع ساحت زمین نیست. درست است که عقل تکنیکی تصرف افسار گسیخته و وحشی از زمین بود اما در جنس فلسفه ی سنت بنای رجوع به زمین نیست به همین خاطر طبیعیات و فیزیک سنت چه در ابن سینا و در چه در صدرا و چه در سایرین ظهور زمینی ندارد و در نتیجه اکتشافی از آن رخ نمی دهد و همین محدودیت سنت بود که منجر به ظرف ظهور مدرنیته شد اگرچه مدرنیته ظرف مناسبی نبود اما عقل تکنیکی در عین افسار گسیختگی نشان از حقیقتی بود که سنت در محدودیت خودش نمی توانست با آن مواجه شود. اینکه حضرت امام جریان فلسفه ی غرب را مثلا در مصداق مارکس محکوم به شکسته شدن می داند و از طرف دیگر انسان مدرن را رجوع به صدرا و ابن عربی می دهد، آیا یک مواجهه ایدئولوژیک نیست؟ چه اینکه جنس مسئله ی فلاسفه ی غرب با جنس مسئله ی امثال صدرا متفاوت است و در هر صورت از فیزیک (طبیعیات) صدرا و ابن سینا عقل استفاده و کشف از زمین حاصل نمی شود یعنی بنا نیست نفی و انکار فهم جریان غرب شود بلکه باید صدرا و ابن عربی در تاریخی که مدرنیته فهمید اما ظرف مناسب نداشت به امتداد کشیده شود و نه اینکه رجوع به گذشته کرد. ظاهر کلام حضرت امام به این صورت است که گویا جریان فلسفی غرب فهمی از حقیقت نبرده است و در این راستاست که می‌خواهد فهم انحصاری ادعا شده ی در صدرا و ابن عربی را جایگزین آنها کند در صورتی که با صرف صدرا و ابن عربی نمی توان در تاریخ مدرنیته حاضر شد چون آسمانی دارند منقطع از زمین و حاصل همین دستگاه است که مدرنیته و عقل تکنیکی و فیزیک نیوتنی عرصه ی حضور پیدا می کنند. به عبارتی حضرت امام به جای مفاهمه ی با مدرنیته و متذکر شدن غفلت آن ها از ساحت آسمان صدرا و ابن عربی در عین اینکه تحسین کند غربی که توانسته است بُعدی از انسان را در ظرف ضعیف عقل تکنیک بفهمد، دست به انکار تاریخ مدرنیته می زند و گویا یک نحوه مواجهه ایدئولوژیک با غرب پیدا کرده است که از این جهت که ظرف خود را ظرف تام و از امکان عبور کرده و به ضرورت رسیده پنداشته است و ظرف غرب را توهمی عاری از هیچ فهم حقیقت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نگاهی است که انسان در مواجهه با غرب باید داشته باشد. اگر در سنت قدسی و عقلانی با غرب مواجه شویم، نه غرب‌زده می‌شویم و نه از خرد مدرن بیرون می‌مانیم و در این مواجهه ابن عربی و صدرا افق‌های خوبی را در مقابل انسان‌ها می‌گشایند زیرا ذات این دو فکر بیش از آن‌که ایدئولوژیک باشد به «وجود» نظر دارد. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه می‌کرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» موفق باشید

26709

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: در پاسخ به سوال ۲۶۶۹۱ با پذیرس شرایط حاکم بر جامعه پاسخ داده اید. حتی در سایت لب المیزان هم علت تعطیلی جلسات را شیوع بیماری کرونا عنوان کرده اید. از شما آموختیم که مدرنیته کاری با بشر می کند که اصلا نمی تواند قبول کند که فراتر از مدرنیته هم چیزی هست. بنده ضمن تاکید بر مطالب سوال کننده سوال ۲۶۶۹۱ می خواهم از حضرتعالی بپرسم چرا در تحلیل خود نظرات اطباء طب طبیعی (اعم از سنتی و اسلامی) را در نظر نگرفته اید. بسیاری از آنها به سیاسی بودن قضیه کرونا تاکید دارند. این اطباء استدلالهایی بر مدعای خود دارند که واقعا قابل تامل است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نظر آن عزیزان هم هستم. به همین جهت بحث تأمّل در دوگانه‌ی آن نظرات در آن جواب مطرح شد که نه از بهداشت عمومی غفلت شود و نه همه قرنطینه‌شدن را دنبال کنند. موفق باشید

26088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام خدمت استاد عزیزم: اولا تشکر بابت قرار دادن مباحث شهید آوینی با موضوع عصر جدید در سایت، واقعا بسیار خوشحال شدم. استاد چند سوال داشتم: اول در مورد استاد عزیز میر باقری که حقا ایشان از سرمایه های این انقلاب هستند می خواستم نظرتان را در مورد نظریه و فلسفه نظام ولایت که در فرهنگستان مطرح شده بفرمایید. البته ایشان به نظرم حکمت متعالیه را نفی نمی کنند چنانچه در مقاله ای در مورد کارکرد فلسفه اسلامی از ایشان خواندم ولی از طرفی هم ایشان مباحث بسیار قوی را مطرح می کنند که احساس می کنم نوع دیگری از اندیشه را به ظهور آورده اند، از طرفی به نظر خود من هنوز حکمت متعالیه شناخته نشده و ظرفیت های آن استفاده نشده است هنوز هم متاسفانه فرصت نکرده ام مباحث فلسفه اجتماعی حکمت متعالیه استاد امامی جمعه را مطالعه کنم. سوال دوم چگونگی ورود به فلسفه هایدگر است، پراکنده مطالعاتی داشته ام ولی یک سیر تخصصی چنانچه در حکمت متعالیه گذرانده ام می خواستم پیشنهاد دهید. سوال سوم اینکه استاد آیا شما غیر از مباحث هفتگی، در دانشگاه یا حوزه تدریس دارید؟ خیلی دوست داشتم از محضر شما حضورا استفاده کنم. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده هنوز نتوانسته‌ام در مورد فلسفه‌ی نظام ولایت چیزی به عنوان یک موضوع فلسفی به‌دست آورم هرچند از جهت نظر به ولایت الهیه در آموزه‌های دینی مطالب ارزشمندی مطرح است و جناب استاد میرباقری نیز نکات بسیار خوبی را در کتاب مربوط به ولایت الهیه مطرح فرموده‌اند. ۲. فکر می‌کنم مطالعه‌ی کتاب «هستی و زمان» هایدگر با شرح جناب آقای دکتر صافیان، شروع خوبی باشد. در ضمن سی‌دی‌های «روزگارِ نو» مطالبی را از اساتید غرب در رابطه با هایدگر جمع‌آوری کرده است که می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

25889
متن پرسش
سلام علیکم: آیا جاذبه و دافعه در انسان موجب بزرگی روح او می شود یا بزرگواری روح او؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی می‌کند! به هر حال وسعت انسان در آن است که از جاذبه نسبت به حقیقت و وسعت‌دادنِ خود در مواجهه با حقّ و حقیقت غفلت نکند و هر آن‌چه مانع اُنس با حقیقت است را از خود دفع نماید. موفق باشید .

24890
متن پرسش
استاد سلام: طبق وحدت شخصیه وجود ما همه تجلی عین وجود هستیم، پس وجود ما که تجلی عین وجود است وجود نازله عین وجود است که در صورت قطع ارتباط با اتصال عین وجود ما نیست می شویم، طبق این حقیقت ما همه از اوییم و به سوی او می رویم، طبق این حقیقت ما در وجودمان که اصلی ترین سرمایه مان است این وجود از خودمان نیست و وجودمان هم خارجیت دارد چون از خودمان نیست و از خداست پس ما فقیر محضیم و به اعتبار اوست که هستیم و همه اوست و اوست هست، پس این همه دنیا پرستی و غرور و فساد و ...برای چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی این انحراف‌ها به جهت غفلت از حقیقتِ خودمان است و نمی‌دانیم بنا است در دنیا، حقیقتِ خود را که عین اتصال به حق است؛ در مواجهه با امور و اشیاء شکل دهیم. متأسفانه امور و اشیاء را مستقلاً در نظر می‌گیریم. موفق باشید

نمایش چاپی