بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29010
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه ارواح شهدا، مانند خدا، همه جا حاضر و شنوای نجوای ما هستند اما بدون اذن خداوند کوچکترین اراده و کاری نمی توانند بکنند چرا به جای توسل به آن ارواح طیبه، به خود خداوند توکل نکنیم؟ آیا جایی در قرآن، توصیه به توسل به ارواح مجرد شهدا یا احبار و رهبان داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که شهدای عزیز به اذن الهی می‌توانند واسطه‌ی فیض الهی باشند، می‌توان به آن‌ها رجوع کرد و تجربه نیز این را نشان داده است و قرآن نیز به ما توصیه می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة»(مائده/۳۵) که ای مؤمنان تقوا پیشه کنید و در جهت رسیدن به حضرت حق از واسطه‌ها و وسائل غافل نباشید. موفق باشید    

27645
متن پرسش
سلام بر شما استاد گرانقدر: استاد با توجه به شرایط کنونی و احتمال نزدیک شدن به ظهور حضرت، بعضی از اساتید از خروج سفیانی می‌گویند که قتل عظیمی راه می‌اندازد و انسان آرزو می‌کند که کاش پیش از آن مرده‌بود. من از این بابت احساس ترس می‌کنم حقیقتاً و عذاب وجدان هم می‌گیرم چون می‌گویم امام هم می‌خواهند ظهور کنند و از این بابت باید خوشحال باشم. خواهش می‌کنم کمکم کنید. چگونه می‌توانم بر ترسم غلبه کنم؟ چطور شجاع شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم به این نوع نگاه‌ها فکر کنم. در حالی‌که نایب آن حضرت یعنی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» که آینه‌ی وجود مقدس آن حضرت‌اند، سیره‌ی دیگری را به ما نشان می‌دهند که با نظر به آن سیره، بهتر می‌توانیم در این تاریخ حاضر شویم. موفق باشید

26697
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: در روایاتی که در فضیلت شهر قم آمده بلا را از این شهر دفع شده می دانند. مثلا در روایت از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: «إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَيْهَا وَ نَوَاحِيهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا: زمانی که فتنه‌ها در همه جا فراگیر شد، به قم و حوالی آن بروید زیرا بلا از قم دور است.» و برخی از علما در استدلال به همین روایات می فرمایند که بلایایی مثل سیل و زلزله و ... از این شهر دور شده است. این چگونه با بلایایی مثل کرونا و... قابل جمع هست؟ همچنین این روایات با روایاتی از این قبیل که حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرمودند: «مومن هر چقدر ایمانش بیشتر باشد، دچار بلاهای بیشتری می‌شود.» چگونه قابل جمع است؟زیرا اگر اهل قم به دلیل ایمان فضیلتی پیدا کنند باید بلاهایشان بیشتر شود و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالا دفع فتنه از قم از جنبه‌ی فکری باشد و ان‌شاءالله همین مشکلات موجب عزت بیشتر اسلام از طریق قم می‌شود. در این مورد جناب آقای محسن قنبریان نکات خوبی را مطرح فرمودند که همراه با نظر این حقیر خدمتتان ارسال می‌نمایم. موفق باشید.

با سلام: سخنان جناب آقای محسن قنبریان، که ذیلا ملاحظه می کنید. قصه‌ی تفکرِ توحیدی است که در این روز و روزگار باید در آن مستقر شد تا نه‌تنها از بلیّه‌های دورانِ خود عبور کنیم، بلکه تاریخِ توحیدی این زمانه را به ظهور آوریم و به گفته‌ی ایشان: «حالا وقتش رسیده که "علم را اگر در ثریا باشد به زمین آورد" و آبروی مذهب حقش کند.» آری! تاریخ، تاریخِ فرار از طبیعت نیست، تاریخِ رجوع به طبیعت است تا با روحیه‌ی توحیدی، خداوند راه‌های زندگی‌کردن در این زمانه را در دلِ همین علم به ما عطا کند تا نه‌تنها از سیطره‌ی استکبار که به نام علم می‌خواهد بشر را اسیر کند آزاد شویم؛ بلکه در دلِ عقلِ تکنیکی راه‌های زندگیِ جمع بین آسمان و زمین را به بشریت متذکر شویم. خدا را شاکرم که اندیشمندانی همچون جناب آقای محسن قنبریان متذکر نگاهِ توحیدیِ دقیقی که مربوط به این زمان و زمانه است، را پرورانده است. طاهرزاده

دعای انقلابی برای رفع کرونا

حتما شما هم در شبکه های مجازی این روزها با دستورالعمل های عبادی برای دفع کرونا از اساتید عرفان گذشته و معاصر مواجه شده اید. ختم زیارت عاشورا شبیه سامراء سابق و دفع وبا؛ نماز جعفر طیار و دعای نور، حرزهایی برای آویزان در خانه و...

مٲثور از آنها قطعا خوب اند و مجرَّب.

با همین تضرعات، سابقا خداوند دفع بلاء از کشور اهل ایمان کرده و به مومنین آبرو داده؛ تا جامعه ایمانی از کفر، در انظار تفاوت کند.

اما الان زمان دیگری است، و دعای برتری لازم است.

تفاوت «کرونای امروز» با «وبای دیروز»، به قدر تفاوت «ایران انقلابی» با «سامرای مستعمره دیروز» است!

جامعه، با مسلمان شدن «صورتی نو» می پذیرد. با تشیّع، «فعلیّتی برتر» می گیرد. با اسلام ناب و تشیع راستین، «تعالی» می گیرد.

در جای خود ثابت است که هر موجود، فیوضات ربّ را با «صورت اخیر» و «فعلیت آخر» خود جذب می کند: نبات با فعلیتِ نباتی اش، چیزی جذب می کند که جماد نمی تواند آن را جذب کند. انسان، با فعلیتِ عقل و نطقش، فیضی می گیرد که حیوان از آن بی خبر است.

حال جامعه ای که از دوگانه پرستی در آمد و مسلمان شد؛ از اسلامِ فتوحات، بالا آمد و اسلام اهلبیت (ع) را پذیرفت؛ البته چله ی زیارت عاشورایش دفع وبا می کند.

اگر از تشیع انقلابیِ علی (ع) و حسین (ع) بهره بُرد و بر یزیدها شورید، مقابل سفیانی ها ایستاد؛ البته «فعلیت برتری» یافته و فیض بالاتری باید جذب کند. آن فیض برتر چیست؟

حالا وقتش رسیده که «علم را اگر در ثریا باشد به زمین آورد.» و آبروی مذهب حقش کند.

باز هم با زیارت عاشورا، نماز جعفر طیّار و استغاثه به امام عصر (ع) چنین می کند. اما نه در رویکرد عام الفیل و عبدالمطلب؛ که شترانش را طلب کند و بگوید: خانه، خود صاحب دارد!

بلکه در رویکرد محمد (ص) و وارثانش؛ که، مومنین (بأیدی المومنین) را جای ابابیل نهد. «اعجاز سجیل» را در «ما رمیت اذ رمیت» بیاورد. حالا، تیرِ کمان مومن، کار سجیل ابابیل می کند. (دقت کنید)

وقتی رئیس دانشگاه بقیة الله از کلید خوردن سه پروژه برای درمان قطعی ویروس کرونا خبر داد؛ و وزیر بهداشت در پاسخ پیام تشکر رهبر انقلاب گفت: «بی تردید با به زانو درآوردن هرچه زودتر بیماری، جهانیان را شگفت زده می کنیم.» این فعلیت آخر را در فرزندان خمینی دیدم.

انقلاب خمینی برای جمع دین و دنیا و علم و معنویت آمد و خود را مقدمه تمدن مهدوی خواند. پس دیگر بالاتر از اعجازِ دفع وبا «از سر مومنین»، باید طلب کند. باید فیض آسمانی علم را جذب کند و بوسیله مومنین انقلابی، کرونا را «از سر بشریت» رفع کند.

این هم دعا و استغاثه شما را می خواهد. ⬅️حالا دیگر فقط برای اعجازِ بی اثر کردن ویروس بین مومنان دعا نکن؛ برای پرچم داری ایران انقلابی در حلّ این بلیه ی جهانی دعا کن؛ که نظرها را به حقانیت این راه و آن مذهب جلب خواهد کرد.

26595

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: خدا قوت. می خواستم نظر جنابعالی را درباره ی مباحث جناب آقای دخاچی بدانم ما که از فراز و فرود مباحث ایشان و جنبش و تلاش ها و کوشش های ایشا چیزی متوجه نشدیم از سخنانش که ناملموس و نامفهوم و از فعالیت هایی که نمی دانیم از این جلسه به آن جلسه بر اساس کدام اصول و مبنا؟ استاد اگر شما به عنوان یک متفکر متوجه شدید به ما هم بفرمایید تا استفاده کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست مطالب ایشان را اگر بتوانید دنبال کنید. ایشان تلاش دارند کاری را انجام دهند، ولی به گفته‌ی خودشان، در ابتدای راه هستند. موفق باشید

25989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب در مورد سیر مطالعاتی سایت: ۱. منظور بنده از ویرایش این است که مطالب جدید، تفاسیر حدید که صورت گرفته، کتب جدید و ... هم در آن جایی باز کند. ۲. در برخی کتب یا مطالب که بنظر استاد، امکانش هست، سیر مطالعاتی را تنوع ببخشیم تا مخاطبین متعدد را هم در بر بگیرد. چندین بار چندین دانشجو به بنده گفته اند که چرا سایت لب المیزان اولا سیر واحد از آسان به مشکل یا اصطلاحا از اول تا آخر ندارد، ثانیا بعضی دیگر وقت کمتری دارند، سیری مناسب با آنها باید طراحی شود که کتب اساسی و مهم و راهبردی ای که آنها بخوانند و طرز نگاه دینی شان اصلاح شود، به‌عنوان مثال: اگر قرار است سیری کوتاه برای افراد پر مشغله طراحی شود، مثلا یک قدم معرفت نفس، یک قدم برهان تا عرفان، یک قدم معاد و دو قدم آخر مثلا سوره حمد امام (ره) و کتاب مصباح امام ...، البته این مثالی بود، چرا که بنده خودم همینگونه به شخصی گفتم، و بحمدلله نتیجه بسیار خوبی هم داد. ۳. مساله ای که به میان می آید با این سیر، این است که امکان دارد مثل مطالب غیر عمیق به کتب نگاه شود، که بنده با تجربه ای که بین جوانان داشتم، اولا دیدم جنس مطالب را سریعا درک می کردند، ثانیا برای ادامه می آمدند سراغ ما! ۴. مساله دیگر مساله تفسیر است، تفسیر قرآن سیر منظم و کاملی ندارد، یعنی مثلا یک سیر قرآنی می شود ترتیب داد برای افرادی که می خواهند با قرآن زندگی کنند، سیری کاملا تفسیری و کامل از تفاسیر حضرت استاد ترتیب پیدا می کند، این را هم تجربه داشتم بنده پارسال کسی از حفاظ دانشگاه شریف، که کلا به قرآن علاقمند بود، از بنده تفسیر خواستند، بنده از آنجایی که خودم تفسیر ها رو با شیوه خودم منظم و دسته بندی کرده بودم، کلا به ایشان صوتهای تفسیر را دادم، و علاوه بر اینکه نتیجه بسیار خوبی دیدم و همچنان دارم می بینم، ایشان مابین تفاسیر، خود بخود کتب سیر را از بنده طلب می کردند! تا اینکه چند کتب اصلی سیر را خواندند! الان ایشان بسیار فوی در مباحثند تا من! قرآنی ترند تا من! لذا به سیر قرآنی هم نیاز است به‌نظرم، یا دست کم اصلاح سیر قرآنی در سیر مطالعاتی پیشین. ۵. به‌نظرم سیر ها در این قالب ها ارائه شوند، ۱. سیر کامل (ویرایش و به روز شده سیر موجود در سایت) ۲. سیر قرآنی ۳. سیر دانش آموزی ۴. سیر کوتاه کارمندی (مثلا) این اسامی همه مثال بود البته، اصل حرف بنده این است که حیف است که مثلا یک کارگر بیاید نگاه بیندازد به سایت و بگوید کی وقت دارد اینها را بخواند، و ول کند برود، یا یک دانش آموز بیاید و بگوید اینها حرفهای بزرگسالان است (بخصوص با این نسل بسیار عجیب دهه های جدید که بسیار خاص هستند)، از بنده هم هر کمکی بر بیاید و استاد صلاح بدانند، در خدمت هستم و خواهم بود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. لازم است إن‌شاءاللّه در موردش به طور جدّی فکر شود. موفق باشید

25786

عبادت احراربازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به تفاوت میان دو مقوله عبادت و عبودیت، عبودیت دارای چه مراتب و آثاری است؟ شرط لازم برای حرکت در مسیر عبودیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت را به عنوان رعایت بندگی انجام‌دادن و نه در مسیر طمع بهشت. مولایمان فرمود: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک. من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم. موفق باشید

25090
متن پرسش
سلام: در کتاب جایگاه رزق در هستی حدیثی از حضرت امیر علیه السلام هست که در کسب روزی فرقی بین فرد ساده و زیرک وجود ندارد و ساده بودن کسی مانع کسب کمتر روزی نیست در حالی که تحقیقات وسیع نشان داده افرادی که IQ و بخصوص EQ بالاتری دارند توانایی پولسازی بیشتری دارند. این تناقض چطور حل می‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً قبول دارید که پول‌سازی و پول‌دارشدن غیر از بهره‌مندی از رزق است. تجربه نشان می‌دهد که بهره‌مندی از رزق چیز دیگری است. چه بسیارند انسان‌هایی که ثروتمند نیستند ولی به بهترین نحو از رزق مختصرشان بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید

25034
متن پرسش
استاد سلام: طبق حقیقت و واقعیت مرگ و روایاتی که از ائمه رسیده همه مطمئنیم و می دانیم که هنگام مرگ جناب عزرائیل بر شخص با توجه به اعمال و اعتقادش به صورت بشارت دهنده و خوشرو و یا به صورت غضبناک و نهیب زننده ظاهر می شود و جان شخص را می گیرد حال سوال این است که چرا برخی افراد که تجربه مرگ را برای چند لحظه و یا چند ساعت داشته اند حرفی از جناب عزرائیل نمی‌زنند و فقط تجربه جدایی روح از بدن را فقط مطرح می کنند؟ آیا تجربه جدایی روح از بدن آنها که چند ساعته و یا لحظه ای بوده واقعا مرگ بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم  قبلاً نیز عرض شد این حالات تنها تجربه‌ی وجهِ تجرد آن‌ها از بدن‌شان است و مرحله‌ی قبض از دنیا و شروع حساب، مراحلی است که تنها برای کسانی پیش می‌آید که به‌کلّی از دنیا باید منقطع گردند و نقش جناب عزرائیل در این مرحله به ظهور می‌آید. موفق باشید

24177
متن پرسش
با توجه به مشکلات سایت و نیاز به بروز رسانی آن از دوستان و کاربران گرامی خواهشمند است نظرات و پیشنهادات اصلاحی خود را در ارتباط با قسمت های مختلف سایت ارسال فرمایند. «مدیریت سایت»
متن پاسخ

.

23259
متن پرسش
سلام: روایتی با این مضمون فرمودید که کسی که یک مقدار خوف بر رجا و یا برعکس پیشی بگیرد در کلاس ائمه اطهار نیست. حال تکلیف حضرت عیسی چه می شود که رجا بیشتر بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن روایت می‌فرمایند نباید خوف طوری بر انسان غلبه کند که موجب یأس از رحمت خدا گردد، و رجاء نیز نباید طوری غلبه کند که انسان نسبت به وظایف الهی‌اش بی‌تفاوت باشد. با توجه به این دو امر، خداوند دوست دارد که در عین انجام وظایف، امید به رحمت او بیشتر باشد. موفق باشید  

23100
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید ما اگر بخواهیم صدرا و هایدگر را به طور تطبیقی مطالعه کنیم باید چه وجه و موضوع خاصی رو در نظر بگیریم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابتدا باید اندیشه‌ی جناب ملاصدرا را به‌خوبی از آنِ تفکر خود نمود و سپس به هایدگر رجوع کرد و البته بنا نیست تطبیقِ کاملی صورت بگیرد. یعنی نباید هایدگر را در صدرا جستجو نمود و یا صدرا را در هایدگر. دو نگاه است که هر دو در جای خود ارزشمند می‌باشد. موفق باشید

22520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. به نظرتون این دریافت از آیه میتونه درست باشه؟ «و انکحوا الایامی منکم.... ان یکونوا فقراء...» فقراء همه انواع فقر رو شامل میشه، فقر فکری، فرهنگی، علمی. اگه صالح باشن خدا از همه انواع فقر اونها رو غنا میبخشه. وعده خداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیاق آیه اشاره به فقر مادی دارد. به نظرم بهتر است که در همین فضا بر روی آیه فکر کنید هرچند که در جای دیگر می‌توانیم این نکات را به‌دست بیاوریم. موفق باشید

21460
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا اکنون زمانی نیست که باید از عینیت انقلاب اسلامی صحبت کرد؟ آیا صرف وجود قوه تمدن زایی در شیعه و یا حقیقت وجودی انقلاب اسلامی، عقول را جهت تفکر و قلبها را جهت پذیرش آماده می کند؟ آیا نباید تاریخ انقلاب را روایت کرد؟ روایتی از نوع حکمت و تفکر و وجود. آیا نباید وجودی بودن حقیقت انقلاب اسلامی را در صحنه عین، روایت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر اندازه بتوانیم بنا به فرمایش جنابعالی روایتی از نوع «حکمت و تفکر و وجود» از انقلاب اسلامی داشته باشیم، به اندیشیدنی‌ترین موضوعِ این تاریخ نظر انداخته‌ایم و نظرها را به آن جلب کرده‌ایم. موفق باشید

19000
متن پرسش
با سلام: فرمودید من انسان روح انسان است. اما همان طور که می گوییم تن من همان طور هم می گوییم روح من. به عبارتی روح را به من خود مرتبط می کنیم. سوال اینجاست که پس این من انسان چیست که حتی روح هم به آن نسبت داده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منِ انسان یا نفس ناطقه‌ی او همان «جان» یا «روح» اوست. به جهت تشکیکی‌بودنِ آن است که مرتبه‌ی مادون آن را به مرتبه‌ی مافوقش نسبت می‌دهیم، وگرنه از جهت حقیقت، روحِ انسان همان منِ اوست. موفق باشید

39785
متن پرسش

سلام استاد جان: طاعات و عبادات قبول درگاه احدیت. سال نو مبارک. ببخشید از قشر مذهبی و فرهیخته گاهی سوال می‌کنند ما قبول داریم اسرائیل غاصب و ظالم است ولی چرا ما می‌گوییم اسرائیل را نابود می‌کنیم چه ربطی به ما دارد؟ به نظرتون چه جوابی مستدل و ناظر به عقل بشر امروزی باید به اینها داد؟ ممنون میشم راهنمایی کنید. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این مائیم و وظیفه‌ای انسانی و اسلامی و مواجهه با هر آنچه در تاریخی که در آن قرار داریم. و در این راستا با واقعه‌ای روبرو شده‌ایم که آن تجاوز جبهۀ استکبار است به مردم فلسطین. و معلوم است که اگر بنا داریم خود را در انسانیت و اسلامیت ادامه دهیم، در این رابطه وظایفی به عهده خواهیم داشت وگرنه در گردونۀ بی‌تفاوتی نسبت به ظالمان در کنار ظالمان قرار می‌گیریم. آیا معنای زندگی که انسان‌های کاملی همچون امامان ما به ما متذکر می‌شوند، همین موضع‌گیری‌ها نیست که بحمدالله نظام اسلامی در مقابل اسرائیل گرفته است تا ما در دل چنین نظامی زندگی را به معنای حقیقی آن تجربه کنیم و از ایمانی که در وصف آن فرموده‌اند: «هل الدّین الّا الحبّ و البغض» و این یعنی نمی‌توان نسبت به ظلم بی‌تفاوت بود وگرنه از ایمانی که معنابخشی به همۀ ابعاد انسانی ما می‌باشد، خود را محروم کرده‌ایم. از امیرالمومنان علیه السلام هست که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» و فرمودند: «احْسَنُ الْعَدْلِ اعانَةُ (نُصْرَةُ) الْمَظْلُومِ». بهترین عدالت و نیک ترین تصویر عدالت، یاری رساندن ...
پیامبرخدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در حدیثی می‌فرمایند: «کسی که حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد در بهشت با من است»
و فرمودند: « مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِی يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‏»، كسی كه صبح كند و اهمیتی به كارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و كسی كه صدای مردی بشنود كه فریاد كمك خواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست.   

به نظر می‌آید مقاله سنگ‌ها از ژیل دلوز که سال‌های پیش نوشته است را هنوز می‌توان  مد نظر داشت . می گوید
اروپا بدهی‌ بی حدّ و حصری در قبالِ یهودیان داشت، با این همه، به‌جای این‌که بدهی‌اش را پرداخت کند، مردم بیگناهی را مجبور کرد تا این بدهی را بپردازند: ملّتِ فلسطین.
صهیونیست‌ها با تکیّه بر گذشته‌ی نزدیک و دردناک‌شان، و با وحشتی که از اروپا می‌آمد، دولت اسرائیل را تشکیل دادند. دولتِ اسرائیل تنها بر روی درد و رنج آن‌ها شکل نگرفت، درد و رنجِ ملتِ دیگری هم در میان بود، سنگ‌های ملتِ دیگری هم در کار بود. سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل (هَ‌اِرگون) تروریست خوانده شد، تنها دلیل‌اش این نبود که دفتر مرکزی انگلیس‌ها را منفجر می‌کردند، به این خاطر بود که روستاها را ویران می‌کردند، مردم را می‌کشتند.
آمریکایی‌ها با هزینه‌های هنگفت فیلم عظیمِ هالیوودی ساختند. در سرزمینی که از سالیانِ دراز خالی و در انتظار بود، دولتِ اسرائیل می‌بایست قومِ باستانی‌ی یهود را ساکن کند، چند عرب هم قرار است نقش اشباح را بازی کنند، اشباحی که از جاهای دیگر به این‌جا آمده‌اند و از سنگ‌های به خواب رفته محافظت می‌کنند. فلسطینی‌ها باید به فراموشی سپرده شوند. باید دولتِ اسرائیل را به رسمیت بشناسند، اما اسرائیلی‌ها بی‌وقفه این واقعیتِ عینی را نفی می‌کنند: ملّتِ فلسطین.
ملّت فلسطین از همان ابتدا به تنهایی جنگید، جنگی که عاقبت نتوانست سرزمین‌هایش، سنگ‌هایش، و زندگی‌اش را حفظ کند: از این جنگِ نخستین کسی حرفی نمی‌زند، می‌خواهند این‌طور وانمود کنند که فلسطینی‌ها اعرابی هستند که از سرزمین‌های دیگر به این‌جا آمده‌اند و می‌توانند به همان سرزمین‌ها برگردند. چه کسی گره اردنی‌ها را باز خواهد کرد؟ چه کسی به حرف می‌آید و خواهد گفت: بینِ یک فلسطینی و یک عرب، پیوندی هست و قوی‌ست، درست مثل دو کشور اروپایی. نه بیش‌تر و نه کم‌تر.کدام فلسطینی می‌تواند هرآن‌چه ازجانب کشورهای عرب – هم‌پای اسرائیل – متحمل شده را فراموش کند؟ وقتی فلسطینی‌ها از زمین‌هایشان بیرون شدند، در جاهایی ساکن شدند که بتوانند دستِ کم سرزمین‌شان را ببینند، در نگاه‌شان سرزمین‌شان را نگه دارند، و از این طریق تماس با هستی‌ی به هذیان افتاده‌شان را حفظ کنند. هیچ‌گاه اسرائیلی‌ها نمی‌توانند فلسطینی‌ها را به دور برانند، نمی‌توانند در شب، در فراموشی فرویشان کنند.
ویران سازی‌ی روستاها، دینامیت گذاشتن در خانه‌ها، بیرون کردن و به قتل رساندنِ آدم‌ها. بر پشتِِ بیگناهان، تاریخ وحشت از نو آغاز می‌شود. گفته می‌شود که سرویس مخفی اسرائیل در دنیا تحسین می‌شود. اما این چه جور دموکراسی‌ست که سیاست‌اش با سرویس مخفی‌اش اشتباه گرفته می‌شود؟ پس از قتل ابوجهاد، یک مقامِ اسرائیلی اعلام کرد: نامِ همه‌ی این‌ها «ابو» ست. آیا او صدای منفور آن‌هایی را به یاد می‌آورد که می‌گفتند: نامِ همه‌ی این‌ها لِوی ست…؟
اسرائیل چه خواهد کرد؟ با سرزمین‌های الصاقی، و سرزمین‌های اشغالی، و شهرک‌سازی‌ها و شهرک‌های یهودی‌نشین‌اش، و خاخام‌های دیوانه‌اش؟ اشغال، اشغالِ بی‌پایان: سنگ‌هایی که پرتاب می‌شود از داخل، از درون می‌آید، از جانبِ ملّتِ فلسطین می‌آید، می‌آید یادآوری می‌کند که جایی در این جهان، مساله‌ی بدهی و بازپرداخت‌اش باژگون شده است. آن‌چه فلسطینی‌ها پرتاب می‌کنند، سنگ‌های خودشان است، سنگ‌های زنده‌ی سرزمین‌شان. هیچ‌کس نمی‌تواند با آدم‌کشی هیچ قرضی را پس بدهد، و یکی را بکشد، دو تا، سه ‌تا، ده نفر را هر روز بکشد، و برای پس دادنِ این قرض نمی‌تواند با شخصِ ثالث به توافق برسد. شخصِ ثالث شانه خالی می‌کند، هر مرده، زندگان را فرا می‌خواند. فلسطینی‌ها واردِ روحِ اسرائیل شده‌اند، مثلِ چیزی که روح را هر روزه می‌کاود، به مثابه چیزی که هر روز روح را سوراخ می‌کند، فلسطینی‌ها روی این روح کار می‌کنند. موفق باشید    

36104

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و ادب حضور استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که پیش‌تر از شما درباره معنای شاکله در آیه شریفه: «کل یعمل علی شاکلته» پرسیدم جنابعالی نظر علامه طباطبایی را تبین فرمودید. در ادامه پژوهشی که در این باره آغاز کردم با فرضیه‌ها، سوالات و یافته‌هایی مواجه شدم که ضرورت داشت جهت اطمینان از مسیر تحقیق با شما در میان بگذارم. ۱. بحث لغوی: عرب زمان پیامبر (ص) با توجه به اینکه شاکله از ریشه شکل به فتح (ش) باشد یا به کسر آن دو معنا را ممکن است برداشت کند. در صورت اول زمانی که میگفته (شَكَلْتُ الدابَّةَ أَشْكِلُها شَكْلاً) أي: شَدَدْتُ يَدَها وَرِجْلَها. منظورش این بوده که او را شکل دادم. در این صورت معنای شاکله در آیه شریفه این است که دست‌وپای عمل انسان را می‌بندد و او را محدود می‌کند. در صورت دوم که به معنای (هیئت، صورت و فرم) به کار می‌رود معنای گسترده‌تری دارد و چون از این ریشه هم فعل متعدی ساخته می‌شود و هم فعل لازم و هم استعمال آن به عنوان اسم فاعل صحیح است و هم اسم مفعول، این ظرفیت در واژه شاکله وجود دارد که هم از یک سو شکل پذیر باشد و هم شکل دهنده. شکل پذیر از آن جهت است که عواملی بر او اثر می‌گذارند و شکل دهنده از آن جهت است که عمل را شکل می‌دهد. معنای متعدی شکل به فتح (ش) می‌تواند با معنای آن به کسر (ش) هم سازگار باشد؛ چراکه شکل دادن به معنای صورت در نهایت و نتیجه موجب بستن و محدود کردن ـ به همان معنایی که عرب درباره دابه به کار می‌برد ـ هم می‌گردد. ۲- بحث روایی: در کتب: (تفسیر عیاشی، تفسیر البرهان، نورالثقلین، الکافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام) روایاتی ذیل آیه شریفه از امام صادق علیه السلام نقش شده که معنای شاکله را (نیت و عمل) می‌دانند. از آنجا که بحث یک مسئله تربیتی است نه تعیین تکلیف مکلف و به حوزه فقه اکبر مربوط است و نه فقه اصغر و از آنجا که هر واژه‌ا‌ی در هر علمی معنایی به تناسب آن علم دارد، بین (نیت) در این روایات با (نیتی) که شرط فقهی انجام عمل است مانند: نیت نماز ظهر یا نیت روزه قضای ماه رمضان که موجب تفکیک و تعیین نوع عمل است تفاوت وجود دارد. در اینجا منظور از نیت هر آن چیزی است که منجر به انگیزه، قصد و حرکت در انسان به سوی یک عمل می‌شود و او را بر می‌انگیزاند. نه اینکه در ذهن و لسان خود نوع عملش را معین کند. به همین دلیل امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: نیت به منزله روح نسبت به بدن است و بدن همان عمل انسان است. از این رو بحث علامه صحیح است که فرمودند: شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم می‌نماید. از آنجا که بین اصولیون از متاخرین موافقت وجود دارد که در بحث الفاظ اخذ چند معنا برای یک لفظ چنانچه با هم تعارض و تناقض نداشته باشند بلامانع است و همه این معانی که برای شاکله تحقیق شد یا از باب اعم و اخص یا از جهت موافقت در نتیجه با هم قابل جمع است، می‌توان نتیجه گرفت که: اولا) اگر چه انسان یک شاکله اولیه دارد؛ ولی این شاکله خود نرم و شکل پذیر است و انتخاب‌های انسان به این شاکله شکل می‌دهد. پس اینگونه نیست که شاکله فقط همان بنیه اولیه انسان باشد قبل از تربیت؛ بلکه تداوم و تکرار در تثبیت یک عمل و تبدیل آن به رفتار و عادت می‌تواند این صورت جدید را در شاکله تثبیت کند و همواره عمل انسان تحت تاثیر شاکله است. از این بحث می‌توان اینچنین نتیجه گرفت که تربیت پایدار باید منجر به تثبیت صورت جدید شاکله شود وگرنه در حد اطلاعات و آگاهی باقی می‌ماند و چون شاکله همچون دابه دست و پای عمل انسان را می‌بندد، انسان در زمانی که هوشیاری و حافظه خود را از دست بدهد ـ مانند شرایط دشوار که انسان در معرض سختی قرار می‌گیرد ـ ناچار بر اساس شاکله خود رفتار می‌کند و اینچنین است که برخی در هنگام خشم یا سختی و دشواری دقیقا بر خلاف آن چیزی رفتار می‌کنند که در زمان هوشیاری. آن زمان که مغز خسته است، اعصاب به هم ریخته و جریان تفکر مختل شده، شاکله به صورت واضحی حقیقت خود را نمایان می‌کند و روشن می‌شود که در باطن انسان چه خبر بوده است. آنچه انسان در طول سال‌ها با عمل و رفتار خود ساخته یکباره بیرون می‌ریزد و هر آنچه از اجداد و نیاکان خود به ارث برده و دست خوش تغییر نشده را پدیدار می‌کند. با این اوصاف جای تعجب نیست که جنابعالی در کتاب خویشتن پنهان می‌فرمایید: "تا عالم انسان عوض نشود جایگاه دستورات روشن نمی‌شود وگرنه آن آقا به طبیعت خودش برمی‌گردد و می‌گوید: خدا لعنتت کند، پدر سوخته! چرا اینطور کردی؟ و بعد کتک را شروع می‌کند." توجه به شکل پذیر بودن شاکله از یک سو و شکل دادن به عمل و بستن دست و پای عمل از سوی دیگر به عقیده من ضرورت توجه انسان به حضور در عالم دینی را که مکررا بیان فرموده‌اید توضیح می‌دهد. ثانیا) شناخت شاکله می‌تواند نتایج مطلوب گسترده‌ای داشته باشد. در اموری مانند ازدواج، تربیت، مشاوره و استخدام فرد شاکله‌شناس قادر است ظرفیت‌ها و نقاط ضعف افراد را تشخیص دهد. به ویژه در مشاوره شاکله‌شناسی قرآنی می‌تواند ضعف روانشناسی را که بر رفتار بنا شده آشکار کند و ریشه عمل که شاکله است را برملا سازد و متناسب با آن چاره‌اندیشی کند. همچنین از طریق نگاه به والدین و اجداد و اقوام یک فرد می‌توان عمل او را در شرایط مختلف پیش‌بینی کرد و دریافت که این خصلت‌ها و روحیات در فرد متاثر از کدامیک از این افراد است. پرسش مهمی که در بحث شاکله باید پاسخ داده شود آن است که شاکله اولیه بر چه اساسی شکل پذیرفته و متاثر از چه عواملی است؟ آیا پدر و مادر در ایجاد این شاکله می‌توانند نقش موثری ایفا کنند؟ آیا تربیت قبل از فرزندآوری آغاز می‌شود؟ به کمک قرآن، احادیث و علومی مانند طب می‌توان چنین نتیجه گرفت که در سه نقطه حساس، والدین بر شاکله فرزند خود اثر می‌گذارند: اول: خون والدین: موید من در این ادعا آنجاست که در زیارت امین الله می‌خوانیم: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمّات ثیابها.» همین مضمون در زیارت وارث هم آمده. سلسله خونی که در اصلاب و ارحام ائمه معصومین علیهم السلام جریان داشته از میان نسلی به نسل بعد گذشته که طهارت خود را حفظ کرده و از پلیدی جاهلیت به دور مانده. این مسئله در مورد هر یک از ما چگونه است؟ به نظر می‌رسد تعمق در این مسئله که من از چه نسلی هستم و از چه اصلاب و ارحامی به وجود آمده‌ام، بیانگر این خواهد بود که چرا برخی از کارها و رفتارها و عادت‌ها را بدون آنکه بخواهم به گونه‌ای خاص انجام می‌دهم؟ چرا به طریق خاصی راه می‌روم؟ به گونه خاصی می‌خندم و چرا هر چه می‌کنم نمی‌توانم به راحتی از برخی عادت‌ها خلاص شوم؟ دوم: نطفه: در روایات ما درباره لحظه انعقاد نطفه دستوراتی وارد شده، مواردی نهی شده، مواردی دیگر مکروه دانسته شده و نحوه مطلوب آمیزش توصیف شده است. داستان ابلق شدن گوسفندان حضرت شعیب نشان می‌هد فرزند انسان ذی شعور چگونه ممکن است از حالات پدر و مادر خود در لحظه انعقاد نطفه متاثر شود. تفاوت پدر با مادر در تشکیل نطفه: در توضیح آیه شریفه {وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ} از ابن عباس نقل شده که قَالَ: خُلِقوا فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ، وصُوِّروا فِي أَرْحَامِ النِّسَاءِ. آیه حرث نیز آنجا که می‌فرماید: (نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ) به همین معنا اشاره دارد که بذر ویژگی‌های خود را از پدر می‌گیرد و زن کیفیت رشد را مشخص می‌کند. از این رو انتخاب همسر، تکلیف و مسئولیتی است که بر عهده مردان گذاشته می‌شود تا با انتخاب رحم مطهر و شایسته نسل را مدیریت کنند. سوم: شیر مادر: از امیرالمومنین نقل است که فرمودند: اِیّاکُم اَن تَستَرضِعُوا الحمَقاءَ، َفاِنَّ اللّبَنَ یُنشِئُهُ عَلَیهِ رسول خدا نیز فرمودند: تَوَقَوُّا اَولادَکُم لَبَن البَغِیَّة وَ المَجنُونَة،فَاِنَّ اللَّبَنَی یَعدی در این روایات بنابر قاعده: (العلة تعمم الحكم) ما امکان سرایت دادن علت به سایر افراد خودش را داریم و می‌‌توانیم چنین نتیجه بگیریم که روحیات مادر همراه با شیر به فرزند منتقل می‌شود. البته در اینجا بحث دیگری هم در تربیت جنین مطرح است که عوامل غیبی از جمله اراده الهی چه نقشی دارد؛ زیرا اراده الهی علت تامه است و دعا از اسباب جلب خیر خداوند است به همین دلیل در شب انعقاد نطفه دعاهای مخصوصی وارد شده است. از سوی دیگر در روایات مربوط به این دوران از شیطان هم زیاد گفته شده و نشان می‌دهد که شیطان هم این نقاط حساس را به خوبی می‌شناسد و هر لحظه فرصت طلبانه آماده مداخله است. آنچه برای من سوال جدی است و نتوانستم موضوع را با خود حل کنم این است که چگونه ماده ای مانند خون، نطفه و شیر می‌تواند روحیات، خلقیات، باورهای قلبی، استعدادها و توانایی‌ها و شکل اولیه رفتارهایی مانند نوع نشستن را به فرزند سرایت دهد؟ مگر نه اینکه ماده عین حرکت است و از قبل و بعد خود بی‌خبر است؟ بعید است مسأله به DNA و ژنتیک خلاصه شود؛ چرا که می‌دانیم حاکم اصلی و وجه پایدار انسان نفس است و حداقل بعد از تعلق روح به بدن، اختلافی نیست که روح خود طفل، مدیریت شکل‌دهی بدن را هم برعهده دارد. این سوالی است که در آن منتظر راهنمایی و پاسخ شما می‌مانم. سوال دیگری که باید پرسید این است که آیا نحوه عمل پدر و مادر در این چند مرحله موجب جبر برای فرزند می‌شود یا از آنجا که نفس ذاتا مختار آفریده شده او انتخاب‌گری می‌کند؟ و اگر آنچه به او سرایت می‌یابد انتخاب خود اوست، این انتخاب‌گری چگونه است و چطور می‌شود آن را درک کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در مورد شاکله و نظر به آیه مربوطه متذکر نکات خوبی شده‌اید. عمده آن است که متوجه شویم وقتی قرآن می‌فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا» با مبنای آن‌که انسان را مختار می داند، متذکر این امر می‌شود تا ما نسبت به شاکله خود و یا به تعبیر روان‌شناسان به منش خود حساس باشیم. به آن معنا که در مسیر کمالات خود به کلیتی از شخصیت خود نظر داشته باشیم که ماورای اطلاعات خود و یا عادات و اعمال‌مان می‌باشد که در اصطلاح عرفانی به آن «ملکات» می‌گویند. و به همین جهت می‌فرماید انسان در دنیای دیگر که شاکله او نقش‌آفرین است، این ملکات او هستند که انسان را فرا می‌گیرد و از انسان صادر می‌شود آنچه باید صادر شود. موفق باشید

31095
متن پرسش
سلام: از ۷ ماه پیش که در سوال 29450 و پس از آن چند بار دیگر در مورد واکسن کرونا پرسیدم فرمودید عجله نکنم یا از خیر پاسخ گذر نمودید. امروز رهبر معظم واکسن زدند تا مهر تاییدی بر عظمت علوم جدیده و غرب باشد و دیدیم که طب سنتی و اوراد و ... گرهی نگشود و همانطور که گفتم بار دیگر غرب نشان داد که طریق حقه طی شده فقط هموست و بغیر از این صراط مستقیم بقیه سبل راه به جایی نمی برد. حال موضع خود را بدون ملاحظات و دعوت به صبر (باور کنید هرچه صبر کردم از قوطی عطاران چیزی بیرون نیامد و این ادعا هم که فلان تعداد را معالجه کردیم هم از آن حرفهاست که در قوطی هیچ عطاری نمی گنجد کافی بود نظر به آمار بهبودیافتگان می انداختند که اکثرشان بدون رفتن به عطاری بهبود یافتند آنهایی هم که عطاری رفتند اگر نمی رفتند خود بخود خوب می‌شدند) در مورد فعل رهبری و واکسن و اینکه آیا این موفقیت اعجاز گون غرب باعث شده است در غرب ستیزی استاد اندکی تعدیل حاصل آید بیان فرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید علم در امور سلامتی و طب، ابعادی دارد و ما به جمع طب سنتی و طب مدرن نظر داریم. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب حجامت هم می‌کنند. نمی‌دانم چرا این علوم را به غرب نسبت می‌دهید!! در حالی‌که طبق نظر غربیان، نقش نگاه جناب ابن سینا در این امور کم نبوده. عظمت کار مقام معظم رهبری را مدّ نظر قرار دهید که از علم، عدول نکردند ولی آن را در بستر بومیِ خودمان دنبال نمودند. موفق باشید

29962

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا مرحوم علامه طهرانی به سرعت متوجه اشتباه بودن سیاست کاهش جمعیت می‌شوند کتاب درین زمینه می‌نویسند و در صحبتهایشان متذکر می‌شوند حتی بنا به نقلی از رنج این مسئله دق می‌کنند ولی رهبری ظاهرا سالها بعد تازه متوجه این مسئله می‌شوند و حتی به اشتباهشان اقرار می‌کنند اقراری که دیگر سودی ندارد و می‌بینیم متدینین به انقلاب و رهبری هم گویا به این توصیه اعتنایی نکردند چه رسد به بقیه مردم .سوال دیگر اینکه با توجه به مسئله جمعیت و یا توصیه رهبری بر وجوب شرکت در انتخابات و از آن طرف عدم حضور تقریبا ۶۰ درصدی مردم و موارد دیگری که صحبت های رهبری توسط مسئولین و مردم جدی گرفته نمی‌شود می‌توان نتیجه گرفت که مردم مناسبات خود را دیگر با رهبری تنظیم نمی‌کنند و این یعنی پایان رهبری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده بعد از آن‌که مسئولان به تذکرات امثال آیت الله تهرانی‌ها توجه نکردند و کار به بحران رسید، رهبر انقلاب وارد میدان شدند، وگرنه تا آن‌جا که ممکن است رهبر انقلاب مستقیماً در امثال این امور وارد نمی‌شوند. ۲. عموماً درصدی از مردم بالاخره تحت تأثیر تبلیغات دشمن هستند، ولی رهبر انقلاب به عنوان حجّت خدا وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهند. آیا می‌شود گفت اگر بر فرض مردم به اسلام پشت کردند، پایان اسلام است؟ یا پایان مردم است؟ موفق باشید

28489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: حاج آقای عزیز بنده طلبه ام، ناچیز و حقیر. اما با همه کاستی ام از همه راحتی هایی که برای بعضی ها جزء وظیفه شده چشم پوشی کرده ام و برای تبلیغ دین و قرآن و فرهنگ اهل بیت مشغول تبلیغ دین شده ام. سعی کرده ام مبنای کار تبلیغی ام را خودشنایی و خودسازی قرار بدم و خودم را وارد دنیای جدیدی کنم که در اون دنیا با دعا حیات دارم و با نماز صفا و خود را در جایی جستجو می‌کنم که گویی دیگران یا با آنجا غریبه اند یا اینکه آن را نفی می کنند. فکر می‌کنم می توان صورتِ عملیِ یک زندگی ای شد که غیر از وجود چیزی نجست و طلب نکرد و از همه اعتباریات و کثرات خلاص شد و همه را با لطافتِ این اصلِ اساسیِ همه چیز آشنا کرد تا به تدریج خود را ذیل همین زندگیِ غریبِ آشنا، معنا و تعریف کنند. اما استاد عزیز گرفتاری عجیبی پیش آمده. هر چقدر خود را از اعتباریات و زندگی کثرت زده فعلی دور می‌کنم به چالش ها و دوریِ حوزه علمیه از فرهنگ اهل بیت واقف تر میشم! چه کارها که به اسم قانون ولی به قیمت بی تاریخ شدن حوزه داره شکل میگیره و گویی همه در خوابی زمستانی آرمیده اند! گویا حوزه علمیه اهداف متعالی خود را در آینده تاریخ نمی شناسند تا به نسبت همین اهداف برنامه خود را بیابد و ادامه حیات دهد! چه معنا دارد حوزه هویت خود را گم کند و مبنای تصمیم گیری خود را مطابق نفس امارهِ غربی قرار دهد؟ کدوم فرهنگ بی فرهنگی حوزه را به این بی تاریخی کشانده که برای پیشرفت کمی و کیفی خود از ابزار ترس و گروگان کشی استفاده می کند؟! استاد مگر می شود حوزه برای غیبت در یک جلسه، مقدار قابل توجه ای پول از شهریه یا حق التبلیغ کسی کم کند! این دیگر چه روش تربیتی بی تربیتی است؟! مگر می شود حوزه شبیه پادگان نظامی شود و جریمه های روحی و روانی و مالی برای خطای سیستمی در نظر بگیرید؟! حوزه را چه شده و چه میکند با این سرمایه بزرگان دینی؟! حوزه قرار بود زندگیِ دیگری را به مردم متذکر شود، ولی گویی خود اسیر اقتضائات ارضای نفس اماره است! حوزه قرار بود فرهنگ ایثار، خدمت، گذشت، مهربانی، ساده زیستی، صمیمیت، نورانیت، وحدت، خلوص، انعطاف و ... را به جامعه هدیه دهد! به هیچ وجه نمی‌توانم بفهمم در حوزه دویست سال پیش چه جور فکر می کردن و ادامه حیات می‌داند که خردمندان آرزوی همان زندگی آن علما و طلاب وارسته را دارند و امروز چه بر سر ما آماده که خود را در زندگی کثرت زده معنا می‌کنیم و آرزوی هر چه بیشتر شدن همین اعتباریات را داریم؟! گویا به جای اینکه ما مردم را متوجه نوع دیگری از زندگی فرای این زندگی کثرت زده کنیم، این ما هستیم که هویت خود را گم کرده ایم و به دنبال همین خواسته های وهمی عموم جامعه هستیم؟! استاد شما بگید چه بر سر حوزه علمیه آمده؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: خدا را شکر کنید که متوجه هستید خداوند شما را متوجه‌ی عالَم کیفیت‌ها کرده. ثانیاً: بدانید خداوند این عطا را از طریق همین سربازیِ حضرت امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به شما داده است. ثالثاً: آری! این مشکلات هست ولی باید از این پل صراط عبور کرد و نه این‌که مأیوس شویم. همان خون دلی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در همان دوران‌ها خوردند ولی راه خود را ادامه دادند؛ امثال شماها نیز باید بخورید. موفق باشید 

28305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. در کتاب اول سلوک فرمودید براساس حب انسان‌های معصوم، عالی ترین مبادی که حتما حضوری و وجودی است حاصل می‌شود. چگونه حب عالی ترین مبادی را شکل می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:به نظر بنده موضوع در اینجا امری فطری است که انسان ها به دنبال کاملترین محبوب می‌باشند. موفق باشید

28131

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم سؤالی داشتم خدمت استاد: طلبه ی پایه سوم هستم. به نظرتان چگونه استعداد خودمان را در فلسفه کشف کنیم؟ یا استعداد خودمان را در اصول کشف کنیم؟ و اینکه بنده دوست ندارم خودم را در کمک علمی به انقلاب محصور کنم (کمک گفتمانی و عملی را هم دوست دارم) آیا می توانم هر دو را با هم دنبال کنم وقت می کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با تأمّل و تعمق در آن موضوعات مثل فلسفه و اصول می‌یابیم که چه نسبتی باید با آن‌ها برقرار کنیم. پس ابتدا باید با دقت آن موضوعات را دنبال کرد. ۲. پس از فهم عمیق جایگاه تاریخیِ انقلاب، خود به خود زمینه‌ی ورود برای گفتمان و فعالیت‌های عملی در بستر انقلاب پیش خواهد آمد. موفق باشید

27513

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در آیه ۱۱ سوره مبارکه یس شرط انذار پذیری و برخورداری از هدایت قرآن، این است که انسانیت فطری خودش را حفظ کرده باشد و به تعبیر دیگر تقوا داشته باشد. حال ممکن است فردی در زندگی بدور از شریعت الهی باشد رفتارهای ناقض شریعت انجام دهد و ظواهر معنوی را مقید نباشد رعایت نکند و خشیت نداشته باشد ولی در معرض نفحه الهی و پذیرش انذار کلام حق قرار بگیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور می‌فرماید آن‌هایی که با تذکرات وحیانی روبه‌رو می‌شوند، دو گروه خواهند بود. عده‌ای که اهل خشیّت و تواضع درونی نیستند، در مقابل تذکرات حقّانی می‌ایستند؛ و عده‌ای برعکس آن‌ها می‌باشند و خداوند به آن نوع دوم بشارت می‌دهد که از زندگی خود نتیجه‌گیری خواهند کرد. بحث نوع سومی که شما فرموده‌اید، جدا است که آیا چنین امکانی هست که انسان‌هایی در معرض اسمِ هادی حضرت ربّ‌العالمین قرار نگیرند؟ موفق باشید 

27390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شهید آوینی در مقاله چگونه هنرها را به خدمت اسلام درآوریم این جملات را دارند که: هر چیزی می‏ تواند در خدمت تفکر دینی درآید حتی مثلاً نوشته‏ های مارکس برای اینکه چیزی که مارکس می‏ گوید، با حقیقت عالم نسبتی دارد. شما این نسبت را کشف کنید، آن وقت مارکس هم در خدمت شماست. شیطان هم با حقیقت عالم نسبت دارد. شما وقتی این نسبت را کشف کردید، شیطان نمی‏ تواند تسلطی بر شما پیدا کند، خودِ وجودِ شیطان هم در خدمت دین درمی‏ آید. منظور این شهید بزرگوار از این مطلب و بحث چیست و به چه معنایی نظر دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود آوینی در آن مقاله روشن می‌کند و با ولایت پیامبر خدا و در این تاریخ با ولایت حضرت امام و رهبری، وجوهی از حرف‌های مارکس هم قابل پذیرش می‌شود بدون ولایت مارکس. مگر شیطان برای اغوایِ مردم از موضوعات حقی استفاده نمی‌کند تا ولایت خود را بر آن‌ها إعمال نماید؟ و ولیّ الهی مانع ولایت شیطان می‌شود. موفق باشید

26971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ای کاش دیدگاه و انقلابی که ادعای جهانی شدن دارد، می توانست راهی برای درمان بیماری کرونا به جهان نشان دهد. ولی می بینیم سر بزنگاه حساس، مجدد همه می گویند ان شاءلله پزشکان و کادر درمان ما (که علوم دانشگاهی غربی را خوانده اند) یک راهی برای این معضل پیدا می کنند! جسارتا این سوال را از آن باب می پرسم که شهید مطهری فرموده اند هر چه در این ایدولوژی سوال پرسیده شود تازه مایه اثبات آن خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده هم معتقد به الهامی هستم که به سوی پزشکانِ دلسوزی که در بستر انقلاب اسلامی قدم می‌زنند، می‌آید و موجب عزّت انقلاب اسلامی خواهد شد. عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی ۲۶۶۹۷ شده است بد نیست به آن جواب رجوع فرمایید. موفق باشید

26594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: تبریک بابت بلوغ انتخاباتی مردم. الحمدلله این بلوغ روز به روز کامل تر شود. غرض از مزاحمت: یک بنده خدایی از طلاب به بنده مراجعه کردن، که قبلا گیر یکی از این افرادی که خود را استاد عرفان جا می زنند و کاسبی راه می اندازند افتاده و دو سه سالی مزخرفاتی به عنوان عرفان اسلامی به خورد این بدبخت دادند. و شهوداتی که خودتان می دانید از چه جنسی است هم داشته و اینها همه گذشته و این شخص فهمیده که اشتباه بوده آن راه. ولی می گوید الان گرفتار ارتباط با اجنه است، که این ارتباط به گفته خودش تا ارتباط جنسی و افت انرژی شدید بدن پیش رفته، بنده به ایشان عرض کردم که هیچ کمکی از دست بنده بر نمی آید. چون علمی ندارم راجع به این مسائل. لذا گفتم از استادم می پرسم و راهنماییتان می کنم. ممنون میشم استاد، این خبر امروز بنده را کلا خراب کرد، چه می شود که انسان توهم استادی عرفان می گیرد و چنین جوانهایی با پتانسیلی عظیم را چنان خراب می کنند که بنده خدا از نماز و دین زده می شود! خدا آخر عاقبت انسان را بخیر کند ان شاءالله. دعایم کنید استاد، دعا کنید از چنین چیزهایی تا آخر عمر دور بمانیم. چون اگر نظر رب نباشد هر آن نفس ولمان نمی کند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان نباید به «خود» دروغ بگوید و بخواهد از اقتضای بندگی‌اش پا را فراتر بگذارد. همه‌ی مصیبت‌ها در همین‌جا است که افراد، به جای این‌که «عبد» باشند می‌خواهند «ربّ» باشند. در رابطه با فوق، کتاب «جایگاه جنّ و شیطان وجادوگر» إن‌شاءاللّه برای طرف مفید خواهد بود. موفق باشید

نمایش چاپی