بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23235
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: آیا بین ارواح نسبتی مانند نسبت اجسام نظیر اخوت فرزندی پا پدری و ..... وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که قرآن در آیه‌ی «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ» (101/مؤمنون) می‌فرماید در قیامت یعنی چون صور دمیده شود دیگر نسبتی از آن نوع نسبت‌هایی که فرمودید بین انسان‌ها نیست و حتی از همدیگر سراغ هم نمی‌گیرند. موفق باشید

22931
متن پرسش
سلام علیکم: بنده اواخر بحث معاد هستم (تجسم اعمال) بحث به گونه ای هست که الان اگر عملی انجام دهم بخاطر این است که با صورت آن عمل روبرو شوم مثلا وضو می گیرم به امید اینکه با صورت آن رو برو شوم. پس کی شود که از این صورت عبور کنیم و فقط حق در منظر ما باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان صورت‌ها آینه‌ی شفاف و زلال حضور حضرت حق برای شما خواهند شد. موفق باشید

21778
متن پرسش
با سلام و عرض تبریک سال نو: حضرت استاد توفیقی شد کتاب امام خمینی (ره) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه رو در عید مطالعه کردم - البته قسمت آخر کتاب رو هنوز تموم نکردم - ولی برام این سوالها مطرح شد که نسبت فرزندان انقلاب با اساتید اخلاق و عرفان که عموما شاگردان ایشان جدای از های و هوی جامعه و متن آن می‌شوند و البته ممکن هم هست که ندرتا این اتفاق نیفتد، چیست؟ آیا این مدل از سلوک جزو برنامه های انقلاب و سلوکی که معرفی می کنند برای فهم انقلاب و إن شاء اللّه ماندن در بطن آن و عمل کردن در این راستا، محسوب می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال یکی از کاربران عرض شد وقتی ما نسبت به رخداد بزرگی مثل انقلاب اسلامی احساس مسئولیت کردیم، خود به خود اخلاقِ مناسب آن مسئولیت در ما شکل می‌گیرد و تذکراتِ اساتید اخلاق در این رابطه معنا پیدا می‌کند، وگرنه اخلاق منهای احساس مسئولیت نسبت به وظیفه‌ای بزرگ، چندان در جای خود قرار نمی‌گیرد. موفق باشید 

20769
متن پرسش
سلام: من قبل از آشنایی با استاد آرزوم این بود که جز 313 یار امامزمان بشم. ولی من هیچی نیستم. نمیتونم به هدفم برسم، از خدا میخوام ولی دعاهام به جایی قد نمیده. تو رو به خدا کمکم کنید. دارم دیوانه میشم. اگه به هدفف نرسم ترجیح میدم عدم باشم تا موجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیباترین زندگی وقتی سراغ انسان می‌اید که انسان در راه بندگی خدا قدم بگذارد و خود را دست خدا بدهد، مانند پرّ کاهی که در دست باد هرکجا نسیم رحمت الهی صلاح می‌داند او را فرود آورد و زبان حالش این بشود: «پرّ کاهی در مصاف تندباد / می‌برد آن‌جا که خاطرخواه اوست». موفق باشید

36537

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیزتر از جان. استاد فردی بنام اقای پرویز شهبازی مباحثی را در برنامه های اینترنتی مطرح می‌کنند با عنوان من ذهنی آیا این مباحث صحت دارند؟ چون به مولانا ربطش می‌دهند. برای درک مفهوم «من فکری» باید ابتدا توضیحی در مورد «من» و «فکر» ارائه دهیم. ذهن انسان دارای ارتباطی دوگانه و متفاوت با دنیای اطراف است. یکی ارتباط مستقیم، شفاف و عریان با واقعیت است و دیگری دید و یا ارتباط تعبیر و تفسیری. این دید تعبیر و تفسیری  که ذهن از پدیده ها دارد، در واقع مهمترین عامل قطع ارتباط  انسان از واقعیت است. دید تعبیر و تفسیری به این معنی است که مثلا ما رفتاری را می بینیم و شروع به تفسیر و معنا دادن به آن می کنیم. ما خود ماهیت آن رفتار را نمی بینیم. ما واقعیت عریان را نگاه نمی کنیم ما با تفسیر و برداشت خود از آن واقعیت زندگی می کنیم. من یک نوشته ای را می گذارم و شما از آن نوشته می توانید چندین برداشت داشته باشید و بنا بر برداشت خود چندین برچسب بر من بزنید. برچسب مستبد، مدبر و یا هر برچسب دیگری و من را یک شخصیت مستبد و متکبر و یا یک شخصیت مدیر و مدبر بدانید. دقت می کنید چقدر بین ماهیت و انگیزه و واقعیت ذاتی رفتار من تا برداشت شما فاصله هست؟ شما برداشت خود را با ذهنتان انجام می دهید. ذهن تمام برداشت های خود را با پردازش اطلاعاتی که در حافظه ثبت شده است انجام می دهد. این اطلاعات شامل ارزش ها و ضد ارزش های است که از دوران کودکی از والدین و جامعه و محیط دریافت کرده ایم و به ما در سطحی وسیع و گسترده القا شده است و ما از درون تبدیل به موجودی مقلد و تکراری شده ایم. موجودی که هیچ احساس و رفتار و گفتاری در او از روی طبیعت و فطرتش سر نمی زند بلکه تنها در بند و زندانی تقلید است. این فرایند ذهنی و یا فکر از آبشخور حافظه خوراک می گیرد. همین فرایند یک «مرکز» و یا «هسته» ای در انسان ایجاد می کند بنام «من». چگونه؟ وقتی که ما  از هر رفتار خود و دیگران چندین برداشت ذهنی درست می کنیم و یا وقتی از کودکی با هر رفتار ما چندین برچسب ارزشی و ضد ارزشی  مختلف و گاه متضاد دریافت کرده ایم  یا بر ما زده شده است در ذهن ما یک تصویری ایجاد می شود که ای تصویر مجموعه ای از این صفات و برچسب های ارزشی و ضد ارزشی است که در واقع «من یا شخصیت» را تشکیل می دهد. این هویت فکری و این شبح هیچ ماهیت واقعی ندارد. و فقط و فقط یک تصویر ذهنی است و در ما انواع و اقسام شخصیت ها را ایجاد می کند و ما تابع این تصویر ذهنی که حاصل افکار زائد و غیر واقعی و غیر اصیل است زندگی، احساس و رفتارمان را جهت می دهیم و باعث می شود بر اساس هویت اصیل انسانی زندگی نکنیم. بلکه تابع و اسیر آن زندگی کنیم. از این هویت فکری در واقع مرکزی بدنیا می آورد بنام «من ذهنی یا من فکری» یا همان «نفس» که مرکز همه شرارت ها است. البته من توضیح کوتاهش رو پیدا کردم. براتون گذاشتم کلیپهای بسیاری دارند این اقا.... ممنون از وقت و صبری که برای ما می‌گذارید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بیشتر با توهّماتِ بدون مبنا همراه است. اگر مباحث «معرفت نفس» و مراتب نفس را دنبال کنند، متوجه قضایایی که فکر می‌کنند، می‌گردند. در این مورد پیشنهاد می‌شود ترجمه جلد ۸ و ۹ اسفار را که تحت عنوان «معرفتِ نفس و حشر» روی سایت هست؛ مطالعه فرمایند. موفق باشید

31633
متن پرسش
با عرض سلام: حقیر با اینکه مبتلا به کرونای نسبتا شدیدی شدم بنحوی که بارها در طول ابتلا شهادتین را به لب جاری می‌کردم و پس از بهبودی نسبی گرفتار افسردگی شدید شدم هم اکنون هم بسیاری از سیستم های بدنم مختل است. مثلا احساس درد تا حدی در سراسر بدنم تعطیل است با اینکه این بیماری وحشتناک ترین حادثه عمرم بود ولی هم اکنون شاید جزو معدود افرادی باشم که خوشحالم که این تجربه در زندگیم رخ داد چون تجربه ای استثنایی بود و درک مرا نسبت به هستی افزود و از آن موقعیت های مرزی بود که اگزیستانسیالیستها در بدر دنبالش هستند حال سوالاتی از محضر استاد دارم: ۱. با توجه به اینکه کرونا حواس مرا موقتا تغییر داد برگردیم به سخن نسبی گراها، واقعیت کدام است حواس جدید هم مثلا من به علم حضوری می یابم آب جوش در دهانم داغ نیست چرا این علم حضوری را فدای علم حصولی (شهادت دیگران، شهادت حافظه خودم) کنم؟ ۲. کرونا عواطف و وجدانیات مرا هم تغییر داده بنحوی که من در کنترل خشم مشکل داشتم اما الان وحشتناک آرامم با سعه صدر بالا چگونه ممکن است و من کدامم؟ اگر ملاک حشر ملکات است چگونه کرونا ملکات را نابود کرد و بعد ازین اگر ملکات بازگشت نکرد من با کدام ملکه حشر می‌شوم و اصولا ملاک ملکات لحظه ی مرگ است؟ ۴. بنظر می‌رسد انسان روح مجرد ندارد چون تغییری که کرونا ظاهرا در مغز حقیر صورت داد باعث شد مجردترین ابعاد من را هم تغییر دهد. بنظر می‌رسد یا برگردیم به حرف ماتریالیست ها یا ما که خدا باوریم برگردیم به حرف محدثین و یا متکلمینی که می‌گفتند موجود مجرد فقط خداست و انسان فقط ماده است بله ماده ایست که خدا اراده کرده در او حافظه، احساس، ادراک و چیزهای دیگری که فکر می‌کنیم غیر مادی اند قرار دهد. مشکل فلاسفه این بود که علی رغم اینکه قرآن حتی جمادات را هم مدرک می‌داند به سنگ و .. نگاه می‌کردند به نگاه ظاهری درکی در او نمی دیدند بعد به انسان می‌رسیدند ویژگی های غیر مادی در او میدیدند بعد نتیجه می‌گرفتند روح مجردی در کار است در حالیکه روحی در کار نیست همین جسم مادی آن ویژگی های غیر مادی را خدا اراده کرده در او تعبیه کند. همین مغز بدون نیاز به روح ادراک کلیات و... می‌کند و بعد هم معاد جسمانی دال بر این است که ما فقط جسمیم و الا خودتان بهتر می‌دانید همان معاد روحانی کافی بود و می‌دانید که ملاصدرا به چه دردسرهایی افتاد و آخرش هم بعید می‌دانم قائل بشوید که همین بدن گوشت و پوست و استخوانی دنیوی حشر کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد حکایت از آن دارد که در دل جریان حضور ویروس کرونا در جهان در این تاریخ، تقدیری در میان است تا انسان‌ها به‌کلّی خود را و جهان خود را بازخوانی کنند. ولی در این بازخوانی بالاخره اصالت‌های عالم در جای خود محفوظ است. مثل آن‌که علمِ به خود داریم که دلیل بر تجرد نفس است و یا این‌که آنچه را ملکات می‌پنداشتیم با فشار سکراتی حاصل از بیماری کرونا متوجه می‌شدیم چندان هم آن امور از ملکات نبوده‌اند که ویران شده. در هر حال به نظر می‌آید تقدیری است که باید اکثر انسان‌ها تجربه کنند تا به حضور دیگری بیندیشند و به پساکرونا که ظاهراً جهان دیگری است فکر کنند، به‌خصوص که کارشناسان پزشکی، افقِ ده ساله آینده را افق همراه با این ویروس می‌دانند. که البته این نگاه، در محدوده اندیشه‌های تجربی است. گویا باید موضوع را عمیق‌تر از این دنبال کرد. موفق باشید   

30899

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آیا شرحی بر زیارت امین الله وجود دارد که استفاده کنیم؟ استاد شما نماز شفع و وتر رو چگونه می خوانید؟ در این شب های قدر ما رو از دعا و نگاهتون بی بهره نگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان نیستم ولی حتماً بزرگان از شرح این زیارت پر محتوا غفلت نکرده‌اند. در ذهنم هست که جناب استاد آقای یزدان‌پناه شرحی برای آن زیارت داشتند. 2- نماز شفع پس از حمد، در رکعت اول سوره فلق و در رکعت دوم سوره ناس و قنوت با ذکری که مطلوب جان انسان باشد. مثل یکی از فرازهای مناجات شعبانیه. و در نماز وتر، پس از حمد، معوذتین و سه مرتبه سوره توحید، و سپس 70 مرتبه استغفار و اگر فرصت بود، 300 مرتبه العفو و سپس استغفار جهت 40 مؤمن و از جمله استغفار جهت ارحام و آشنایان و بعد از آن تقاضاهایی که مدّ نظر دارید. موفق باشید

29730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در عالم جبروت تفاوت عقل اول و زوج آن یعنی نفس کلیه در چیست؟ آیا در رتبه متفاوتند؟! همچنین در عالم ملکوت تفاوت نفس کلی و طبیعت کلیه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عقل اول در مقام صدور است و نفس، در مقامِ قبول. و مسلّم مقام قبول ذیل مقام صدور است. ۲. نمی‌دانم تفاوت نفس کلی و طبیعت کلیه در چیست. موفق باشید

29379

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: قدرت کنترل ذهن ندارم و گاهی ساعت‌ها به فکر و خیال الکی مشغول می‌شوم. وقتی هم به کاری مشغول می‌شوم (مثلا درس خواندن) پس از درک چند مطلب و مثلا ۱۰ دقیقه مطالعه دیگر نمی‌توانم ادامه دهم و باید به کار دیگری مشغول شوم و ذهنم استراحت کند (که معمولا به چرخیدن تو فضای مجازی صرف میشه). ۱. برای کنترل ذهن چه کنم؟ ۲. برای استراحت ذهن چه کاری را پیشنهاد می‌دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم راه‌کارهای مطرح‌شده در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، کارساز باشد. موفق باشید

29300

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد لطفا با توجه به سوالاتی که درباره مسائل خانوادگی، همسر داری، بچه داری و...می شود، کتاب و یا نوشتاری اختصاصی مرقوم بفرمائید یا معرفی کنید. من کتاب هنر زن بودن تان را خوانده ام. پرسش و پاسخ های مسائل خانوادگی را هم دنبال می کنم؛ به نظرم این مسئله با توجه به اهمیتش باید بیشتر بیان بشه و یا ساده بشه. هنوز سوال می کنند که می خواهیم بچه دار شیم از بهم خوردن آرامش زندگی می ترسیم. درک رابطه زناشویی هم جای خود. پاسختان را در کتاب هنر زن بودن خواندم ولی نفهمیدم. جای این جور منابع خالی نیست؟ کتاب اوشو و تعالیم وی در باب روابط زناشویی. داستان ۱۱دقیقه پائلو کوئیلو را دیدید؟ لذا خواهش می کنم کتابی دوباره و محوری در این باره مرقوم بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید وظیفه‌ی امثال بنده در این موارد طرح بنیادین و هستی‌شناسانه‌ی آن موضوعات است تا هرکس مطابق شرایط و فکر خود، مصداق‌ها را پیدا کند. موفق باشید

27949
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۹۲۴ پاسخ تان ظریف و حکیمانه بود. اما یک مسئله برایم کمی روشن نشد. اینکه امروز جوانان منتقد و معترض برخی ساختارها و برخی افراد هستند یا اینکه بینش سکولار پیدا کرده اند و از جهت مبنایی و اصولی با انقلاب زاویه گرفته اند و از بینش انقلابی رویگردان شده اند و بینش سکولار و دور از بینش انقلاب را دنبال می‌کنند و از جهت ریشه ای با انقلاب زاویه دارند و به گذشته و امروز و آینده انقلاب امیدوار و مطمئن نیستند و معتقد به انحطاط نظام و انقلاب اند؟چون واقعا بین این دو بینش فرق اساسی است که آیا منتقد و معارض برخی ساختارها و افراد اند ولی ملاک شان هم چنان هندسه انقلاب است یا اینکه بینش آنها سکولار شده و حتی رویگردانی پیدا کرده و دل به تداوم این مسیر نبسته و امروز هم وضع انقلاب را حرکتی در مسیر اشتباه و غلط و مغایر با مبانی می بینند. چون بسیار سعی می‌شود و حتی تحلیلگرانی که واضح و صریح می‌گویند اکثریت جوانان بینش شان سکولار و دور از سبک زندگی انقلابی است و انقلاب و نظام در این عرصه با یک روی گردانی و گریز از خود مواجه شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این فکر شود که ما در جایگاه تاریخیِ خاصی قرار داریم. از یک طرف بشرِ امروز غرب‌زده است و همه‌چیز را با عقلِ غربی می‌نگرد. و از طرف دیگر غرب، به دلایل و شواهد فراوانی در حال افول است و از هویت قبلی خود فرو می‌افتد. و از این طرف، اگر انقلاب اسلامی از بعضی جهات گرفتار غرب‌زدگیِ عده‌ای شده است، ولی در ذات خود در بستر عبور از غرب است و ما در این گذرگاهِ تاریخی هستیم. اگر بدون مقابله با آن جوانان و با اخلاق خوب، کار را جلو ببریم و به مرور از غرب‌زدگیِ خود عبور کنیم که حتماً به جهت تاریخی که در آن هستیم، این کار کار عملی می‌شود و از آن طرف، ذاتِ انقلاب اسلامی به ظهور می‌آید؛ یقیناً وعده‌ی «یدخلون فی دین اللّه افواجاً» محقق می‌گردد. این‌جاست که جایگاه وظیفه‌ی تاریخی ما و عزمی که هیچ حادثه‌ای در آن خلل ایجاد نمی‌کند، به میان می‌آید و نیوشایِ خطابی می‌شویم که می‌فرماید: «الیس الصبح بقریب». موفق باشید  

27103
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: لطفا بفرمایید حدیثی که در کامل الزیارات آمده مبنی بر اینکه جسم مطهر ائمه علیهم السلام بعد از شهادت و دفن به عرش برده می شود و در قبور مطهرشان نیست صحیح است؟ و چگونه می شود گوشت و استخوانشان که در حدیث اشاره کرده به عرش برود؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در صعودِ گوشت و استخوان آن عزیزان نیست، بلکه چون از تدبیر بدن‌شان به‌کلّی آزاد می‌شوند و حقیقت‌شان عرشی است؛ تمام حجاب‌های بین آن‌ها و عالم بالا برطرف می‌شود و جسم مثالی‌شان را در عرش احساس می‌کنند و چون آن‌ها عرشی هستند به عالَمِ فرش و ارض و بدن مبارک‌شان نیز نظر دارند و زائر خود را مدد می‌کنند.

26157
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، در شرایط اخیر به نظرم آن فتنه هایی که در روایات اشاره شده مردم هنگام آخرالزمان و پیش از ظهور منجی بدان گرفتار می شوند در حال رخ دادن است. آن فتنه هایی که دیگر خوبان و منتظران ریزش می کنند و روبروی ولایت می ایستند و به تعبیری به مضلات الفتن گرفتار می شوند. بشدت برای من به شخصه این هراس علی الخصوص پس از حوادث بنزین و این حادثه اخیر که جمع کثیری از نیروهای انقلابی رسماً از محور ولایت برگشتندند و حتی از ایشان مکدر شدند یا نا امیدی به آینده نهضت برایشان رقم خورد، پیش آمده که مبادا از محور ولی فقیه و انقلاب باز گردم و در این جبهه نباشم. آیا این گونه دغدغه و تشکیک ها عادی است و با توجه به شرایط فعلی، منطقی بشمار می رود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که مواظب باشیم با عقل قدسی که سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» و سخنان آن‌ها است متذکر آن است فکر کنیم تا جایگاه نظام اسلامی و ولایت فقیه در جان ما، جا باز کند و از آن طریق، ما در مسیر معنابخشی به خود قرار گیریم وگرنه با عقل غربی از آن جهت که غیر توحیدی است در مقابل هر حادثه‌ای از جای خود کنده و معلّق خواهیم شد. گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی / پس کجا بی‌صیقل، آیینه شوی». موفق باشید

25802
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز؛ در برخی پرسشهای عزیزان می بینم که گویی بشدت از آینده انقلاب و تثبیت جایگاه اون و ساخت تمدن نوین اسلامی دل نگران اند یا حتی نا امید شده اند و در عوض آرامش و طمانینه حضرتعالی در عین دغدغه مندی برایم جذاب و امیدوار کننده است. البته فشارهای ذهنی و عملی ناشی از مشکلات مختلف ملی و روزمره، گویی ما را از توجه به این نکته غافل کرده است که در افق انقلاب اسلامی به چه تمدنی نظر دوخته شده است و ساخت هر تمدنی بدون مشکلات و سختی ناممکن است. ابن خلدون در کتاب مقدمه اشاره خوبی دارد که تمدن ها ماحصل سالها و نسل ها حیات بشری و تکاپو و جنبش اجتماعی اند و ساخت تمدن نیازمند صبر تمدنی است. خود تمدن غرب با تمام مشکلات عدیده فرهنگی، اقتصادی، نظامی و... اما ماحصل سالها مرارت و تحمل سختی ها و مبارزات و حتی جنگهای طولانی مدت است و در کتب خود تاریخ تمدن می شود وضعیت بحران زده حتی شهرهایشان را دید که تشبیه شده اند به یک زاغه بزرگ با خدمات اولیه سطح پایین. گویی این از یادمان دارد می رود که این انقلاب صرفا یک حادثه سیاسی و واکنش به اقداماتی از رژیم پهلوی نبود بلکه نقطه عطفی در تاریخ تمدن سازی انبیاء و ائمه و زعمای اسلام است و همانگونه که حضرت امام فرمود، هدفش طنین ندای لا اله الا الله در سطح جهان و ریشه کن شدن کفر و شرک است. کم اتفاق تمدنی بزرگ در طول این چهل ساله رخ نداده که بزرگترین اش همین دوام یک انقلاب و حکومت دینی بمدت ۴۱ سال است که فوق العاده و بی سابقه است و حتی چنین فرصتی برای ائمه هم حادث نشد. مشکلات و بحران های امروز هم ناشی از همین بینش غیر تمدنی و عدم صبر و توکل است. اقتصادمان رنگ و بوی لیبرالیسم غربی گرفته، آموزش و پرورش مان پریشان است و حتی دستهایی در حوزه وجود دارد که آن را سکولار سازد و البته خود حوزه در برنامه ها و تصمیم سازی هایی درگیر مشکل و ساختارهای نیازمند تغییر و ناقص است و باید معرفت الضعف نسبت به حوادث پیرامون وجود داشته باشد اما با این همه اگر بفهمیم می شود با انگاره های بومی تمدن ساخت و از ساختارهای مثبت را در روح تمدنی خود استحاله کرد و آن‌را جهت اهداف خودمان بکار گرفت و در بستر انقلاب اسلامی و گفتمان انسان سازش، نظام تمدنی بنا کنیم بلاشک اوضاع تغییر می کند و البته نکته اساسی تر که ما کمتر متوجه اش بوده ایم توکل و صبر است. هر تمدنی برای ساخته شدن درگیر مصائب می شود حال اگر تمدن اسلامی باشد که سختی هایش هم نمودی از اراده الهی برای سنجش ثبات قدم ملتهاست تا آنان رشد یابند و خود را متعالی سازند. مگر در طول نهضت نبوی نمی گفتند خدا پیامبرش را رها کرد و تمام مسیرهای گشایش مسدود است اما همانگاه بشارتی رسید: «و اما بنعمه ربک فحدث». این سختی ها نعمت است و بلاشک خدا شما و پیامبرتان را رها نکرده بلکه این سختی ها شما را می پروراند تا متعالی شود. به شخصه معتقدم ساخت تمدن اسلامی تنها متکی به کنشگری و تصمیم سازی و کار انقلابی ما نیست بلکه بخش دیگرش توکل و اعتقاد به رزق من حیث لا یحتسب است که گویی خیلی از ما این گشایش و رزق و امتحانات الهی را فراموش کرده ایم و در نمی یابیم انقلاب و ما، نیازمند چنین سختی هایی هستیم تا عیوب را کنار زده و خود را به آن عالم انسان دینی نزدیک و نزدیک تر کنیم. عذر می خواهم طولانی شد و البته محضر حضرتعالی درس پس می دهیم. به امید پیروزی نهایی جبهه توحید و ظهور حضرت بقیه الله الاعظم. اللهم عجل لولیک الفرج
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر جنابعالی همراه و هم‌نگاه هستم. به‌خصوص در این قسمت که می‌فرمایید: «به شخصه معتقدم ساخت تمدن اسلامی تنها متکی به کنشگری و تصمیم سازی و کار انقلابی ما نیست بلکه بخش دیگرش توکل و اعتقاد به رزق من حیث لا یحتسب است که گویی خیلی از ما این گشایش و رزق و امتحانات الهی را فراموش کرده ایم و در نمی یابیم انقلاب و ما،نیازمند چنین سختی هایی هستیم تا عیوب را کنار زده و خود را به آن عالم انسان دینی نزدیک و نزدیک تر کنیم». موفق باشید

25757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: چندی پیش مصیبتی بر من وارد شد و بر آن صبر کردم. احساس کردم از آن صبر حالت معنوی خوبی نصیبم شده. بعد از آن داستان مواردی پیش آمد که در آن موارد کوچک‌تر نتوانستم صبر کنم و حالم نیز از بین رفت؟ آیا اجر آن صبر و تاثیرش بر جان من نیز از بین رفته است؟ اصولا گناهان بعد از تقوی موجب حبط ثواب می شوند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. صبر، صفای درون را از قوه به فعلیت می‌آورد. ۲. شرک، موجب حبط عمل است ولی نقش گناهانی غیر شرک، تنها با ادامه‌ندادنِ آن بی‌اثر می‌شود. موفق باشید

25401
متن پرسش

سلام استاد عزیز: لطفا من راهنمایی کنید. من خودم و دوستانم وقتی به جایی رسیدیم که واقعا حس کردیم از درون تهی شدیم و اون همه مطالعه و کار تو تشکلا هیچی بهمون اضافه نکرده بود و خیلی حس پوچی و افسردگی داشتیم، به واسطه ی آشنایی با یه مربی که ما رو تخلی کرد و بهمون عمق داد واقعا زندگیمون متحول شد. و با مباحث شما آشنامون کردن. الان ما هم میخوایم این روال صحبت چهره به چهره رو ادامه بدیم و با افراد صحبت کنیم. اما مشکلی که هست اینه که وقتی اولین بار با فرد ارتباط می گیریم و بهشون تلنگر می زنیم و میگیم مثلا اهل بیت (ع) این تصوری که الان داری نیست یا خدایی که الان داری مثل آب تصوریه، خیلی خوششون میاد و میگن خب الان چکار کنیم؟ بهشون میگیم باید کم کم بیای جلو و کلیشه هاتو بشکنی و مطالعه عمیق و مداوم رو شروع کنیم با هم. قبول هم میکنه و شماره هم میگیره، اما میره و دیگه پیداش نمیشه. مشکل کار از کجاست؟ آیا این روش کار تربیتی رو ادامه بدیم؟ اگر نه پس ما وظیفمون چیه؟ مباحث آقای علی صفایی خیلی عذاب دهنده است وقتی آدم حس کنه حرکت نداره. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با رفاقت و خوشرویی، افراد را متذکر امر متعالی‌شان شدید، دیگر به حالِ خود واگذاریدشان تا فکر کنند و با خودشان درگیر شوند تا در نهایت، انتخابِ خود را انجام دهند. آیا حضور بعضی از هنرپیشه‌های سلبریتی در پیاده‌روی اربعین را جز به جهت آن می‌دانید که صاحب‌دلِ دلسوزی بالاخره در گذر و گذرگاهی نکته‌ای با آن‌ها در میان گذاشته است که امروز ماورای همه‌ی آن‌چه اطراف آن‌ها را گرفته است، به چنین انتخابی بس متعالی دست می‌زنند و بدان افتخار می‌نمایند؟ موفق باشید

24840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جای شنیدم که پیامبر دعا کرد که بیشترین روزیم در پایان عمر باشد. میشه لطفا علت چنین دعایی را بیان کنید و بفرمایید چرا پیامبر چنین دعایی می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این صورت چیزی نشنیده‌ام. شاید از آن جهت که در آخر عمر قوت بدن در کسب روزی ضعیف، ولی خرد انسان قوی شده است، کثرت روزی بهتر در جای خود قرار گیرد. موفق باشید

24659

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب و ارادت: ستاد بزرگوار در سایت جستجو کردم به دنبال تفسیر سوره یس اما نیافتم، سوره یس را شرح و تفسیر نفرموده اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سوره‌ی یس بحمداللّه بحث شده است ولی در دی‌وی‌دی‌هایی هست که می‌توانید با تماس با حاج آقا نظری به شماره‌ی 09136032342 آن‌ را پیگیری کنید. موفق باشید

24309

حضور قلببازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در بحث معرفت نفس ذیل نکته پنجم، در مورد حضور قلب در نماز فرموده اید ما هرچه در این جهت سعی کنیم، خود این تلاش حجابی برای نفس ایجاد می کند و برای داشتن حضور قلب باید آمادگی ای در ما شکل بگیرد و آن وقت ملکی ما را به آنجا که باید برویم می اید و می برد. آنچه از اوایل کتاب آداب الصلوه امام خمینی بیاد دارم اینست که ایشان از اولین گامهای رسیدن به حضور قلب را «استرجاع» فرموده بودند و از بقیه هم توصیه هایی با همین مضمون شنیده ایم. لطفا مضمون صحبت خود را در صورت امکان برایمان بازتر بفرمایید و توصیه خود را در این زمینه به ماهایی که هنوز اول راهیم بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در استرجاع و رجوع به حق در ذکر «انا لله و انا الیه راجعون» عملا انسان خود را در محضر حق قرار می دهد تا خداوند به نور فرشتگان قلب او را به سوی خود بکشاند ولی اگر مثلا در نماز بخواهیم با اراده‌های جزئی خود تلاش کنیم تا حضور قلب پیش بیاید همان تلاش ما نوعی حجاب برای ما می‌شود. موفق باشید

24240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار لطفا بفرمایید: ۱. بنده به لطف خدا کشش و علاقه ای به پروردگار دارم که اغلب در توسلات و توجهات به خداوند به زبانم جاری می شود که «خدایا دوستت دارم و نحن الیک راغبون و...» ولی وقتی از حالت اتصال و خلوت با خدا خارج می شوم و مثلا آماده خواب می شوم هراسی به ذهنم می آید که این لاف عشق که می زنی تاوان دارد و نکند که از پس امتحان الهی برنیایم و در واقع آن طور که ادعا کردم رفتار نکنم. اگر ممکن است راهنمایی ای بفرمایید. ۲. استاد بزرگوار مسائلی مثل معرفت النفس و معاد و امام شناسی در همان فضایی که شما تدریس فرمودید در حد مخاطب لازم است مطرح شود؟ منظورم این است که باید دنبال مخاطب خاص با علاقه خاص گشت یا باید مخاطبان را متوجه اهمیت این مسائل کرد و بحث را مطرح کرد ( شما در درسهای مصباح الهدایه جایی فرمودید کسی که جانش این مسائل را تصدیق نمی کند در واقع رزقش جای دیگری است و نباید وارد این مسائل شود. آیا مسائل معرفت النفس و معاد و کلا اعتقادات هم از همین سنخ است یا باید همت کرد و به جامعه کمک کرد تا عقایدش را اصلاح کند)؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با کریمان کارها دشوار نیست؛ ‌به خودتان سخت‌گیری نکنید. ۲. به نظرم روح‌ها روی هم رفته طالب مباحث معرفت نفس و معاد هستند اگر حالت آموختنی نباشد و حضوری باشد. موفق باشید

24199

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: چرا توَفّی هنگام خواب، بدون سختی و درد است؛ اما توفی هنگام مرگ با درد و رنج است؟ اگر جواب اینست که: چون در خواب، نفس هنوز تدبیر بدن را در اختیار دارد ولی هنگام مرگ آن تدبیر هم از بین می رود؛ دو سوال بوجود می آید: یک اینکه چگونه نفس با اینکه خارج از بدن شده، بدن را تدبیر می کند؟ و دو اینکه : در هنگام مرگ برای اولیاء الهی که دردی وجود ندارد، دلیل چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم باید بعد از گوش‌سپردن به صوت‌های شرح کتاب «ده نکته» و سپس مباحث «معاد» آرام‌آرام جواب سؤال‌های خود را بگیرید. زیرا اگر بنده هم بخواهم این سؤال‌ها را جواب بدهم، باید همان دو کتاب را در این‌جا بنویسم که مقدور نیست. موفق باشید

31440

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد عزیز من با آثارتون چند سالی است که مانوسم ولی اجازه دارم یک نقدی به آثارتون خصوصا کتاب معرفت نفس و کتاب از برهان تا عرفان داشته باشم؟ استاد این دو کتاب شما علیرغم اینکه دنیای جدیدی به رویم باز کرده و من با خواندن این مطالب بسیار به وجد می آیم و لذت می‌برم ولی بسیار ذهنم را پر از ابهام و سوال کرده و این به دلیل کامل و جامع نبودن مطالبی است که شما فرمودید. مثلا گاهی وقت ها سوالاتی به ذهنم می‌رسد که در سایت از شما می‌پرسم و شما یک مطلب و یک باب جدیدی را به رویم می‌گشایید که منتها چون خیلی خلاصه جوابم را می‌دهید ذهنم را از جنبه های مختلفی پر از ابهام می‌کنید. یک علت دیگر این پریشانی ذهن را من این می‌دانم که این مباحث نابی را که من از شما آموختم خیلی پله پله بیان نفرمودید تا ذهن یک نظم و انسجامی پیدا کند. مثل این می‌ماند که چشم بسته دستم را گرفته‌اید و به یک دنیایی واردم کرد‌ه‌اید که از یک طرف خوشحالم که وارد شده‌ام و از طرف دیگر از نظر ذهنی احساس سردرگمی می‌کنم و آن دنیا خیلی برایم مجهول است. یا مثلا مثل این می‌ماند که یک کلیاتی از فنون کشتی را به من یاد داده‌اید و بعد من را وارد مسابقات جهانی کشتی کرده اید و همزمانی که دارم با حریف کشتی می‌گیرم شما در کنار تشکِ کشتی دارید به من فنونی را یاد می‌دهید تا از پس حریف بر بیایم. درصورتی که قبل از اینکه من وارد مسابقات بشوم بایستی تمام پیچ و خم و مفاهیم را به صورت منظم به من آموزش بدهید تا من سر تشک‌ِ کشتی دو فن را با هم قاطی نکنم و دست و پای خودم را به هم گره نزنم. استاد من به شدت به این مباحث علاقه دارم و از اینکه مرا وارد این مباحث کرده‌اید بی نهایت ممنونم. ولی می‌خواهم این مباحث را خیلی جامع تر و کامل تر دنبال کنم. اصلا خودِ آثار شما به من این انگیزه را داده تا قصد چنین کاری را بکنم. حالا از شما درخواست دارم که چکار کنم؟ از کجا شروع کنم؟ از چه کتابهایی شروع کنم؟ آیا باید بروم منطق بخوانم و بعد آرام آرام فلسفه بخوانم و بعد وارد حکمت متعالیه بشوم؟ ولی خب این کار یک پروسه زمان بر هست که شاید ۵_۶ سال طول بکشد. شایدم بیشتر! استاد بی ادبی مرا ببخشید! من خیلی وام دار شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید إن‌شاءالله این مباحث، افقی را برای امثال حضرتعالی بگشاید تا بیش از پیش به سوی متون اصلی مثل حکمت متعالیه و یا از طریق تفسیر المیزان به سوی قرآن سیر بقرمایید. بد نیست سری به کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی بزنید. در ضمن فراموش نکنید که انسان‌ها دارای ذوق متفاوت هستند، تلاش کنید ببینید ذوق شما اقتضای چه مباحثی را دارد. موفق باشید

31296

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام مجدد خدمت استاد عزیزم پیرو سوال 31291 متن عربی حدیث چنین است: عنه عليه السلام : غَلَطُ الإنسانِ فيمَن يَنبَسِطُ إلَيهِ أحظَرُ .شَيءٍ عَلَيهِ . ترجمه فارسی امام على عليه السلام : اشتباه انسان در شناخت كسى كه خود را براى او رو مى كند، نا رواترين كار و نا بخشودنى ترين خطا است. غرر الحكم : 6431. منبعی که متن عربی را یافتم سایت zaer.ir هست و هم چنین اینکه بنده متخصص نیستم و برای اصلاح نفس خودم بدنبال معنی دقیق این حدیث هستم. متشکر از لطف بی پایان و منتی که بر سر بنده می‌گذارید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «علیه‌السلام» می‌فرمایند: خطرناک‌ترین چیز برای انسان آن است که انسان سفره دل خود را در مقابل هرکس باز کند و مشغول نظر دیگران شود به جای آن‌که در جهان خود و نسبت خود با خدا، بیشتر حاضر گردد. موفق باشید

30935

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. این که وجود حقیقتیست بسیط و واجب، پس چگونه ما در این فضا پای ممکن و طلب وجودی آن را پیش می کشیم؟ و حتی تشبیه آینه را به کار بردن، آیا منافی علم باری تعالیٰ که احاطه محض است، نیست؟ آیا از آن جهت نیست که ما دوباره داریم از دریچه نظر خود، به مسئله می نگریم؟ بله، در دستگاه دید از منظر کثرات، شاید بتوان این موارد را توجیه کرد، اما در دستگاهی وسیع تر و وجوب محض، چگونه ممکن را جای دهیم تا بعد طلب وجودی آن را مطرح کنیم و یا حتی اعیان و اسما را جای دهیم؟ ممنون می شوم که بنده را راهنمایی بفرمایید که اگر حقیقت اصیل آن شدت است، این گونه امور را چگونه لحاظ کنیم بدون آن که بخواهیم از منظری دیگر مشاهده کرده و یا آن حقیقت را تنزل دهیم متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجود در ذات خود لااقتضاء است، نه اقتضاء وجود دارد و نه اقتضاء عدم. ولی در علم خدا به عنوان وجودی علمی، امکانِ تحقق دارد. و در واقع باز خدا در میان است و لاغیر. حال اگر خدا اراده کرد آن صورت علمی را به حکم «کُن» تعیّن بخشد؛ ممکن‌الوجود، تحققِ عینی در منظر حق به خود می‌گیرد ولی به حکم وحدت شخصیه وجود، در حضور بیکرانه خداوند است. موفق باشید

30420
متن پرسش

باسمه تعالی سلام استاد خوبید؟ دو سوال: ۱. استاد خصوصیات زندگی در عصر صفوی چه بود؟ ما بیشتر در اجتماع زندگی می کردیم یا در حیطه فردی زندگی می کردیم ما از دوران صفویه چه آموزه ای برای زندگی کنونی می توانیم داشته باشیم؟ ۲. دکتر داوری در مقاله ایران مسایل و مشکلاتش می فرمایند که تفکر جدید تفکر قدیم رو به تاریکی انداخته و از کارایی انداخته است حالا ما که می خواهیم از گذشته راهی برای آینده بگشاییم با چه راهکاری روبرو هستیم راه درمان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث آن مفصل است. مقدمه‌ی کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» را خدمتتان ارسال می‌کنم به این امید که در آن میدانِ گشوده، نکات بسیاری از سؤالات‌تان را جواب گیرید. موفق باشید

باسمه تعالی

1- ما تجربه‌ی «طلوع جهانی بین دو جهان» را در تاریخ دفاع مقدس پیدا کردیم که چگونه در جبهه‌های دفاع مقدس، نه بیرون تاریخ جدید بودیم که با اسب و شمشیر به مقابله‌‌ی دشمنی برویم که با مدرن‌ترین اسلحه‌ها به ما تجاوز کرده است، و نه از هویت قدسی و ایمانی خود به انسانی سکولار تبدیل شویم. حتی آن وقتی هم که رزمندگان ما از روستاهای دور وارد جبهه‌های دفاع مقدس می‌شدند، می‌دانستند وارد تاریخی شده‌اند که تاریخِ حضور در آینده‌ی دیگری است و بدین لحاظ فاصله‌ی شهری و روستایی و مدرن و سنتی به کنار رفت و بدون آن‌که آن روستایی از روستایی‌بودنش، سر باز زند، راهی را در مقابل خود احساس کرد که می‌تواند آزادانه شخصیتی را برای خود انتخاب کند که حضور در جهان دیگری است. جهانی که نه او یک روستایی عقب‌مانده از تمدن مدرن است و نه یک شهریِ گرفتار فرهنگ تجددزدهِ بیرون از سنت دینی. این است تاریخی که با افق انقلاب اسلامی در حال شکل‌گرفتن است.

2- آنچه موجب مباهات اینجانب است مربوط به فضایی است که در این کتاب شکل گرفته و آن نحوه‌ی مواجهه با متفکرانی مثل هگل و هایدگر و گادامر و به‌خصوص نحوه‌ی مواجهه با تفکر جناب آقای دکتر داوری است و نه‌تنها این نحوه حضور را بنده قدمی به جلو، بلکه نوعی بلوغ می‌دانم که باید در تاریخ ما شروع می‌شد، تا ماورای نیک و بد، بر اصل تفکرِ متفکران نظر کنیم و چنین حضوری را تجربه نماییم. چنین تجربه‌ای را بهترین بودن در عالم تفکر می‌دانم، به‌خصوص که با متفکری شاخص و کم نظیر مانند آقای دکتر رضا داوری در سراسر کتاب روبه‌رو هستیم و تنها کسانی متوجه‌ی عظمت چنین تجربه‌ای می‌شوند که در سراسر کتاب معنای مواجهه با تفکر و متفکر را ماورای نگاه‌های ایدئولوژیک چشیده باشند و بدانند مواجهه با متفکران و احترام به آن‌ها غیر از تقلید از آن‌ها است و جملات آن‌ها را کلیشه‌وار بدون تفکر همچنان تکرارکردن.

3- در حالی‌که به خود بنگریم، خود را در جهان احساس می‌کنیم که به یک معنا در این دنیا هبوط کرده‌ایم و یا در احساسی دیگر در این جهان پرتاب شده‌ایم، حال چگونه خود را احساس کنیم که آن هبوط به نوعی «بودن» برای ما ظاهر شود؟ تا بتوانیم در بستر هویت توحیدی خود با نسبتی که با پدیدارها برقرار می‌کنیم، در جهان حاضر باشیم که بدون غفلت از پرتاب‌شدگی‌مان در جهان، استقرار توحیدی ما برای ما مأوایی تشکیل دهد و جهانی در این میان برایمان گشوده شود. جهانی که بنا است با ممارست با مباحث مطرح‌شده در کتاب  روبه‌روی خوانندگان قرار گیرد.

 4- چون به خود آییم، از یک جهت بین دو گاز انبرِ «دیروز» و «فردا» هستیم و از جهت دیگر در آغوش «پریروز» و «پس فردا» که مأوای اصلی ما است. به بیانی دیگر از یک طرف خود را در جهانِ سنتی احساس می‌کنیم و از طرف دیگر در جهان مدرن و حضور در «جهان بین دو جهان» حضوری است که جهان «پریروز» و «پس فردا» را در مقابل ما حاضر می‌کنند تا در این تاریخ از گذشته و آینده‌ی اصیل خود غافل نباشیم.

 5- کتابی که پیش رو دارید، ساحت خاصی را مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد که از یک طرف او را به زمانه‌ای که در آن هست نزدیک می‌کند و از طرف دیگر از امری نامأنوس سخن می‌گوید تحت عنوان «جهان بین دو جهان» که نه دیروزِ تاریخ مدرن است و نه فردای آن. هرچند مربوط به تاریخ امروز بشریت است و ورود در نوعی معاصریت، تا همدیگر را درست درک کنیم، هرچند همه در چنین عصری که عصر «جهان بین دو جهان» است زندگی نمی‌کنیم، یا گرفتار تجدّد هستیم و یا گرفتار تحجّر..

 6- در موضوع «جهان بین دو جهان» آنچه کار را مشکل می‌کند به جهت آن است که چگونه می‌توان در عصری زندگی کرد که آن عصر، نه بیرون از عصر مدرنیته باشد و نه درون آن؟ این‌جا است که تنها با تفکرِ حضور تاریخی می‌توان به آن فکر کرد از آن جهت که «حقیقت» در متن تاریخ مدّ نظر باشد.

7- برای حضور در عصری که نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» در مقابل ما می‌گشاید، نیاز به اندیشیدن نسبت به توسعه داریم که در این کتاب سعی شده با نگاهی که آقای دکتر داوری نسبت به توسعه‌یافتگی به میان آورده‌اند، از وجوه مختلف به عقل توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی اندیشه شود. انتظاری که از خوانندگان محترم هست آن است که به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح نباشند، بلکه اجازه بدهند همچنان در این موضوع تفکر شود.

 8- جمعی از رفقا در کنار هم نشستیم تا نسبت به حضوری که انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌تواند داشته باشد گفت‌وگو کنیم. نتیجه‌ی این گفتگو‌ها همه و همه منجر به آن شد تا افق‌هایی که به ظاهر آشکار نبود، تا اندازه‌ای آشکار شود و خطای بزرگی است اگر خوانندگان این کتاب گمان کنند مطالب از قبل روشن بوده و تنها بر سر مسائل جزئی گفت‌وگو می‌شده که هرگز چنین نبوده. آری! بستر تفکر در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، جمعِ رفقا را در برگرفته بود تا هرکس آنچه را که یافته است به ظهور و گفت آورد و هرکس آینه‌ای شود تا دیگری حضور تاریخی خود را در آن آینه اندیشه کند. با توجه به این امر است که باز تأکید می‌شود به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح و روشن نبوده‌ایم، زیرا باید اجازه داد همچنان در موضوع، تفکر شود و به چشم‌اندازی نظر شود که إن‌شاءالله در مقابل‌تان گشوده می‌شود.

 9 – مکرر بر این موضوع اشاره می‌شود که «تفکر، تاریخی است» تا از تفاوتی که باید بین جمع اطلاعات، با تفکر و تذکری که باید در مواجهه با انقلاب اسلامی به ظهور آید، غفلت نگردد و خواننده‌ی محترم با نوعی خودآگاهیِ تاریخی موضوعات مطرح‌شده در کتاب را دنبال کند. مسلّم این کار آسانی نیست زیرا هنوز عادت نکرده‌ایم تا «تفکر» را امری جدا از جمع اطلاعات و یا امری غیر از  قیاس مطرح شده در منطق صوری بدانیم.

10- آنچه در این کتاب با آن روبه‌رو هستید نظر به تمامیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم و شرایطی که بر اساس این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم و این غیر از آن است که بحث‌های مطرح‌شده در حدّ توصیه‌هایی باشد برای رفع مشکلاتی که روبه‌روی ما قرار گرفته که به صورت اُبژه‌ی زندگی به آن‌ها می‌نگریم و در کسوت مصلحان تاریخ در جهان مدرن یا جهان سنتی بخواهیم در این تاریخ حاضر باشیم، که در جای خود لازم است. حتی در این کتاب بحثِ به روزکردن خود و جامعه‌مان مطرح نیست. بحث در حضوری است با هویت کاملاً منسجم که در شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ به ظهور آمده و ما با تفکر و حضور در چنین تاریخی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در مقابل شما است حاصل آن گفت‌وگو‌ها است ولی در بستری مشخص که یعنی حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است.

11- مسلّم در این کتاب هیچ ایده‌آل فلسفیِ از پیش تعیین‌شده‌ای در میان نیست، بلکه بر این هستیم که با همین گفت‌وگوهایی است که در بستر تاریخ انقلاب اسلامی شکل گرفته، باید چیزی ظهور کند و اجمال‌هایی به تفصیل در آید، همان‌طور که مدرنیته طیّ فرآیندی تاریخی به مرور به انسجام قرن بیستمیِ خود رسید، با این تفاوت که انقلاب اسلامی پشتوانه‌ی معرفتی خاص خود را دارد که آن قرائت خاص است از دیانت و از این جهت امری پست مدرنی نیست که عملاً به نحوی ادامه‌ی جهان مدرن باشد، بلکه انقلاب پشتوانه‌ی دیانتی و یا فلسفی خود را دارد و جهان مدرن با پشتوانه‌ی فلسفی خاص خود در تاریخ حاضر است ولی با این‌همه از مواجهه‌ی دو فلسفه نباید غفلت کرد، در عین آن‌که فلسفه‌ای فلسفه است که سایر فلسفه‌ها و متفکران را بفهمد. امری که سعی شده در این کتاب اتفاق بیفتد و بر این امر افتخار می‌کنیم.

 ۱2- وقتی متوجه باشیم در این تاریخ، هر جامعه و فرهنگی راه خاص خود را دارا است و باید در همان راه قدم بگذارد تا درکی درست از خود به‌دست آورد، آیا می‌توان در این افق اندیشه کرد که راه خاص ما در این تاریخ و در این جغرافیا، فهم حضور در «جهان بین دو جهان»، در بستر انقلاب اسلامی است؟ امری که این کتاب سعی کرده در زوایای مختلف به آن بپردازد.

 13- نقد و تأیید نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم، کمابیش در بین کسانی که به انقلاب اسلامی تعلّق دارند به صورت‌های گوناگون مطرح بوده و هست و نظرات آن‌ها عموماً حکایت از دلسوزی‌ آن‌ها دارد. ولی بحثی که در این کتاب مطرح است مربوط به مفهوم‌سازی اکنونِ تاریخی ما می‌باشد که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده و این‌که در کجای تاریخ خود ایستاده‌ایم تا هویت خود را در آن جایگاه درک کنیم؟

14- همچنان‌که در جای‌جای کتاب روشن است، ما نمی‌توانیم به نسبت خود با توسعه فکر نکنیم و گمان کنیم تفکر در این موضوع، امرِ ساده‌ای است ولی با این‌همه متوجه هستیم اگر معنای تاریخی خود را در نسبتِ دوگانه‌ی بین توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی متوقف کنیم، عملاً نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی که بیرون از این دوگانگی خود را تعریف کرده است، سخن بگوییم. با توجه به این امر متوجه خواهید شد قسمت‌های نسبتاً مهم‌کتاب با رفت و برگشت‌های ممتد، به امر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخته تا نظرها به چشم‌اندازی معطوف شود که در عین آزادی از دوگانگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، بیگانه از آن دو نباشد و این امر می‌تواند یکی از نمونه‌های تفکر نسبت به تاریخی باشد که در آن قرار داریم.

 15- مسلّماً فرق بین انسانی  که ایران را در جهان کنونی می‌فهمد با کسی که ایران را یک کشورِ جدا از جهان می‌شناسد، بسیار زیاد است و مخاطب این کتاب کسانی‌اند که نه‌تنها ایران، بلکه بنا دارند انقلاب اسلامی و حتی دیانت را در جهان کنونی فهم کنند، تا در این عصر حاضر باشند، زیرا ایرانِ معاصر، ایران یک تمدن و انقلاب است با ثمرات تاریخی خود در مواجهه با جهان مدرن که از آن متأثر شده و می‌تواند تاثیرگذار باشد و معنای حضور در جهان بین دو جهان در این رابطه معنا دارد که انقلاب اسلامی می‌تواند در این جهان شرکت کند بدون آن‌که منفعل باشد.

 16- کتابی که در مقابل خود دارید با این سؤال روبه‌رو است که در ایرانِ اکنون، نقش اساسی را چه امری برعهده دارد و چرا معتقدیم ما ضروری‌ترین «بودنِ» خود را باید در ایران، آری! در ایران، ولی با هویت اسلامی و انقلابی دنبال کنیم وگرنه گرفتار نیهیلیسمی می‌شویم که جهان را در برگرفته و بی‌معنایی را تا مغز استخوان‌ها نفوذ داده و شهید حاج قاسم سلیمانی متذکر عبور از آن پوچی بود، یعنی اولاً: ما برای شروع در نقطه‌ی صفر نیستیم. ثانیاً: نسبت به نظریه‌ی حضور خود در این تاریخ فکر کرده‌ایم.

17- قبل از انقلاب اسلامی، در تاریخی بودیم ماورای حضوری که فرهنگ مدرنیته برای‌مان تعریف کرده بود، تصوری از خود نداشتیم و امیدی برای آن‌که بخواهیم انسان دیگری باشیم به سراغ ما نمی‌آمد، ولی با انقلاب اسلامی افق‌های تازه‌ای با نگاه آنتولوژیک و هستی شناسانه برای فهم مسائل ایران معاصر برایمان گشوده شد، تا به بودنی که مخصوص خِرد قومی و دینی ما باشد، فکر کنیم و با عقلانیتی که از گذشته ما گسسته نیست، در جهان امروز حاضر شویم و بشری باشیم عبورکرده از نیهیلیسم که تنها چنین بشری و بشر واقعی است از آن جهت که توانسته به جای اسارت در  نیهیلیسم و یا فرار از آن، از آن عبور کرده باشد.

 18- کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است.

19- فهم اجتماعیِ ما نیاز به نظریه‌ای دارد تا اولاً: بتوانیم جهان جدید را فهم کنیم تا توقف تاریخی نداشته باشیم و ایران و انقلاب را در جهان ببینیم. ثانیاً نه‌تنها از نقدِ ضعف‌های جهان مدرن غفلت نکنیم بلکه متوجه‌ی تراث گذشته‌ی خود نیز باشیم، در عین آن‌که از نقد گذشته‌ی خود، آن‌جایی که باید نقد شود هم کوتاهی نکنیم. باید پرسید از چه افقی می‌توان از یک طرف به جهان مدرن و از طرف دیگر جهان گذشته‌ی خود نزدیک شد و با افراد و افکار تعامل کرد، تا آن‌ دو موضع در «جهان بین دو جهان» جایی داده باشند؟

 از متفکرانی مثل هگل و هایدگر و دکتر داوری چه مطالبی باید برگیریم بدون آن‌که مقلد آن‌ها شویم؟ در این کتاب اگر نامی از متفکران مذکور برده می‌شود و در نظام اجتماعی «جهان بین دو جهان» نسبت به افکار و نظرات آن‌ها فکر شده، این کار نه از سر تقلید از آن‌ها بوده و نه نگاهی التقاطی صورت گرفته، بلکه مواجهه‌ی بوده برای قدم‌گذاردن و حضور در جهانی متفاوت، مثل رجوع فارابی به فلاسفه‌ی یونان با حضور در جهانی که خود او آن جهان را یافته بود و مطالب آن فیلسوفان را از آنِ جهان خود کرد که آن جهان با اسلام به ظهور آمده بود.

 ۲0- اساس مدرنیته، اومانیته می‌باشد یعنی انسانی که در مناسبات اجتماعی خود به جای خدا نشسته و در آن صورت دیگر جایی برای خدا نیست و در این فضا حقوقِ انسانی اصالت دارد که محور شخصیت او امیال و هوس‌های او می‌باشد. در نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» نیز همچنان بحث در حضور انسان است، ولی بدون آن‌که آن انسان احساس بی‌خدایی داشته باشد، بلکه برعکس انسانی در میان است که خود را در بیکرانه‌ی حضور خدا در عالم، در نگاهی که اندیشه‌ی «وحدت وجود» مدّ نظر دارد، احساس می‌کند، احساسی که از دوگانگی سوبژه و ابژه رسته است.

 21- وقتی متوجه باشیم عالم انسانی آن‌گاه به اصالت می‌رسد که متوجه‌ی هویت عینُ‌الربطی خود نسبت به خداوند بشود و این ربط را احساس کند. در این صورت از اُبژه‌کردنِ خداوند نسبت خود، عبور نموده و خود را در حضور بیکرانه‌ی خداوند در آغوش خدا احساس می‌نماید و «بالحق» در عالم حاضر می‌شود، در این حالت است که انسان از جهان مدرنیته که انسان سوژه می‌شود، خارج شده‌ و به جای آن‌که توهمات بشری جایگاه انسان را معلوم کند، انسان با رفع حجابِ بین خود و حضور خداوندی که او را در بر گرفته، خود را و جایگاه خود را می‌یابد و اصیل‌ترین نسبت‌ها که همان هویت تعلّقی و عین‌الربط‌بودنش نسبت به خداوند می‌باشد را احساس می‌کند و معنای در جهان بودن را به واقعی‌ترین شکل می‌یابد، آن هم بودنی بی‌انتها و بدون فروبستگی افق‌ها. انقلاب اسلامی با درک حضور چنین انسانی در این تاریخ، جواب انسانی است که خود را در جهان احساس می‌کند ولی با واقعی‌ترین احساس.

 ۲2- حضور در جهان بین دو جهان از طریق انقلاب اسلامی، نه دست‌کشیدن از زندگی است و نه غفلت از ابعاد قدسی انسان در عرصه‌ی زندگی در این تاریخ و نه پشت‌کردن به عقل مدرن است و این نوع حضور در جهان، نوعی خودآگاهی و یا ایمان به ایمان است و پذیرش سنگینیِ ایمان به ایمان به جای برگشت به گذشته که انسان‌ها با ایمانی بسیط و ساده به‌سر می‌بردند. با حضور در ایمان با ایمان است که می‌توان در تاریخ آخرالزمانی حاضر شد و با نور آن ایمان بر ظلمات غلیظ آخرالزمان غلبه کرد. اگر ضعف‌های خود را در این رابطه نشناسیم نمی‌توانیم به «جهان بین دو جهان» که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است، فکر کنیم.

23- انقلاب اسلامی با حضور در این تاریخ، خواهی نخواهی افق جدیدی را در فهم ما از خود و از جهانی که در آن قرار داریم، پیش آورده است. هم‌دوشی با انقلاب اسلامی در این جهان، موجب بصیرت در زمان‌شناسی و رخداد فهم می‌شود. تا از طریق تجربه‌ی انسان از خودش در این تاریخ باشد، آن هم در راستای حضور در «جهانی بین دو جهان» با آمیزش افق‌های فهم در تاریخی که شروع شده  و درکی که انسان از حضور نامتناهی از خود به‌دست می‌آورد.

24- همچنان‌که در هستی‌شناسی، انسان متفکر به آغازِ آغازها نظر می‌کند و از این طریق در جایگاه موحدین قرار می‌گیرد، همان انسان می‌تواند متفکرانه در مسائل اجتماعی- سیاسی نیز به آغازِ آغازها نظر کند و ریشه‌ی تاریخی فکری مشکلات را ارزیابی نماید و راهِ برون‌رفت از آن‌ها را بنمایاند و در این فضا به «جهان بین دو جهان» فکر کند وگرنه گرفتار تأخّر تاریخی خواهیم شد که در آن صورت تلاش‌های دلسوزانه‌مان کار به جایی نمی‌برند. زیرا برای رفع مشکلات به «جهان بین دو جهان» فکر نکردیم و خواستیم با ادامه‌ی تاریخ تجددزده، مشکلات تاریخی خود را رفع کنیم.

 25- آن وقتی که بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی منتقدین نظام، احساس می‌کنند مشکلاتی جهت ادامه‌ی کار در پیش رو دارند که صورت انسداد به خود گرفته، تصور می‌شود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری است که می‌تواند به مدد تفکر آن‌ها بیاید و خود را در کنار کسانی احساس کند که در این روزها همچنان در فضایی حاضرند که آن فضا، فضای درک تاریخی «انقلاب اسلامی و طلوع بین دو جهان» است.

 26- در نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» از یک طرف نگاهی که باید به آزادی انسان کرد و آن را پاس داشت، مدّ نظر قرار می‌گیرد، زیرا این نظریه متوجه‌ی احساس حضوری است که بشر جدید در این تاریخ در خود احساس می‌کند و از طرف دیگر با نگاهی که به اسلام دارد از کرامت انسانی انسان‌ها و هویت خلیفة اللّهی آن‌ها غفلت نمی‌شود، تا انسان‌ها احساس پوچی و سرگردانی کنند و یا تعصب جای تفکر را بگیرد.

 27- برای درک جهانی که در آن قرار داریم نظر و برداشت‌ متفکران از این جهان، به کار ما می‌آید و از این جهت رجوع به آن‌ها برای درک بیشتر جهانی است که در آن به سر می‌بریم و از آن طرف با گوش‌سپردن به انتقادهایی که از سر انصاف می‌شود معلوم می‌کند کجا باید باشیم ولی در آنجا نیستیم. با این‌همه در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند ما روایت فلسفی از ایران معاصر نداریم، خواهیم گفت: متأسفانه آن‌ها  در تاریخی که اقتضای حضور در «جهانی بین دو جهان» است فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند و بهتر است آن‌ها به این نحوه بودن فکر ‌کنند که به فهم ایران معاصر گره خورده است. امری که با انقلاب اسلامی در تاریخ ما واقع شده است. عمده سمت و سوی ما در این تاریخ است که با شناخت مسائل‌مان می‌توانیم و نسبت به دریچه‌هایی که به سوی ما گشوده شده، نقش‌آفرین باشیم و نه منفعل از فرهنگ غربی.

 28- ایرانِ امروز، بخواهیم و نخواهیم از جهان مدرن بیرون نیست، عمده آن است که آیا ما می‌توانیم در مواجهه با این پدیده‌ی مدرن زیستی را برای ملت خود شکل دهیم که نه نسبت به واقعیت جهان مدرن چشم برهم گذارد و نه راهکار‌های حیات اسلامی شیعیِ خود را فرو بکاهیم و تحت عنوان دینِ حدّاقلی، عملاً دیانت را در محدوده‌ی امور فردی نسبت به حیات اجتماعی خود به حاشیه ببریم و انقلاب اسلامی را در محدوده یک فعالیت سیاسی که به جای نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرده؛ در نظر بگیریم بدون تصرف در امور سکولار اقتصادی و آموزشی و اداری؟ نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» متوجه‌ی راهی است برای زندگی دینی در همین تاریخ، بدون آن‌که حیات اسلامی شیعیِ خود را در محدوده‌ی امور فردی فرو بکاهد.

 29- حضور در «جهانی بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی، نوعی عبور از آرمان‌های فرهنگ مدرنیته است به سوی آرمان‌هایی که بدون پشت‌کردن به زندگی، متوجه‌ی ابعاد قدسی و معنوی انسان است و این در صورتی است که هر متفکری می‌داند در این تاریخ نقشِ اثرگذاری ایرانِ انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت و فهم ایران با هویت «جهانی بین دو جهان» امری است که از یک طرف خودِ ما باید متوجه‌ی نقش جهانی آن باشیم و از طرف دیگر جهان را باید متوجه‌ی این امر کرد و تلاش کنیم نسبت به آنچه در آن هستیم از طریق خودی و غیرخودی، غفلت نشود.

30- فهم کلّی ما نسبت به موقعیتی که ایران در بستر انقلاب اسلامی دارد، امر مهمی است و این‌که فهم ما از انقلاب اسلامی در این تاریخ باید نسبت به وجه «عقلی» و «اشراقی» آن، یعنی به هر دوی آن باشد، تا سیر خودآگاهی ما نسبت به خودمان فهمی همه‌جانبه گردد و از طرفی بتوانیم خود را در جهان تعریف کنیم تا به چشم‌اندازی که باید از ایران امروزین داشته باشند، فکر کنند و گمان نشود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری ایدئولوژیک و غیر معرفتی است، در حالی‌که می‌توان به آن نظریه به عنوان امری تاریخی فکر کرد، به‌خصوص که اموری واقعی، مثل دفاع مقدس در مقابل جهانیان هست که با خود معنای خاصی از انقلاب اسلامی را در مقابل همگان قرار داد و مکتب مقاومت را الهام‌بخش هسته‌های مقاومت در جهان نمود.

 ۳1- فهم تازه‌ای از سنت و مدرنیته در بستر انقلاب اسلامی، جهت حضور در تاریخی دیگر و عصری دیگر به ظهور آمده، و این غیر از برگشت به گذشته‌ای است که آن گذشته، امروز حضوری فعّال ندارد، بلکه حضور در تاریخ جدیدی است نسبت به غفلتی که در تاریخ تجدد از امور قدسی داشتیم و ما به خودآگاهی رسیده‌ایم تا امور قدسی در همه‌ی مناسبات جامعه‌ی جدید حاضر باشند. زیرا تجربه گذشته نشان داده شناخت امور قدسی در این تاریخ و درک جایگاه امروزین آن‌ها امری است لازم و بدون چنین حضوری گرفتار انواع توهّمات در زندگی از یک طرف و خودبزرگ‌بینی از طرف دیگر می‌شویم.

 ۳2- باید به بعضی از روشنفکران و دانشگاهیان گوشزد نمود، بیرون قراردادن انقلاب اسلامی در تاریخ ایرانِ اصیل، ما را از این‌که به امروزمان درست فکر کنیم باز می‌دارد، در حالی‌که مبانی حضور انقلاب اسلامی، جدای از فضای فکری سیاسیون، در این تاریخ حاضر و قابل فهم می‌باشد و بدین لحاظ باید به خودِ تازه‌ای فکر کرد که از گذشته منقطع نیست ولی مربوط به این تاریخ و این اکنون است و نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» به چنین اکنونی می‌اندیشد.

33- از یک طرف در شرایطی از نظر زبان و باورهای دینی به‌سر می‌بریم که زبان و باورهای‌مان ما را به گذشته‌ی خود به‌خوبی پیوند نمی‌زند و از طرف دیگر جهان جدید، گذشته‌ی ما را به گذشته تبدیل کرده است، حال برای آن‌که زبان و دین امروزمان از گذشته، امکانی برای حضور در آینده بسازد، باید به موقعیت امروزین خود به درستی فکر کرد، موقعیتی که می‌تواند با حضور جدّی در «جهان بین دو جهان»، گذشته را در آینده حاضر کند و این امری است که از متفکران واقعی بر می‌آید که عالم را ظهور گام به گام حضور خداوند می‌دانند و می‌فهمند در چه تاریخی زندگی می‌کنند و با چه انسانی روبه‌رو هستیم.

 34- ما از یک طرف با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، هیچ‌وقت نمی‌توانیم فهم خود را مبتنی بر مسائلی قرار دهیم که فیلسوفان قرن نوزده و قرن بیستم اروپا پیش آورده‌اند، ولی از طرف دیگر خودشناسیِ تاریخی ما به جهانی که در آن به‌سر می‌بریم گره خورده و آن متفکران از دکارت تا گادامر، متعلّق به جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم و از این جهت آن متفکران متعلّق به ما می‌باشند تا مسائل تاریخی امروز خود را درست بشناسیم و بدین لحاظ در جای جای کتاب از متفکران فوق الذکر سخن به میان می‌آید، بدون آن‌که از مدنیّتی که در آن هستیم غفلت کنیم، همان‌طور که جناب فارابی و ابن سینا با نظر به مدنیّتی که در آن زندگی می‌کردند سراغ یونان رفتند و از آن طریق فراتر از محلی‌بودن، خود را در جهان حاضر کردند.

 35- اگر به این نکته فکر کنیم که «فهمْ» به معنای واقعی آن به وضعیتی که فهم در آن واقع می‌شود ربط دارد و هیچ فهمی از آن جهت که فهم است و نه اطلاعات، بدون وضعیت و بدون نسبت به تاریخی که در آن هستیم، رخ نمی‌دهد به همان معنایی که گفته می‌شود «فهم، در جهان‌بودگی رخ می‌دهد» و با نظر به وضعیتی که در تاریخ‌مان پیش می‌آید موقعیت خود و دیگران را تفسیر می‌کنیم. آری! اگر فهم این‌گونه به‌وجود می‌آید، شرط رخداد فهم برای ما در این تاریخ فهمِ نسبتی است که باید با انقلاب اسلامی در این جهان، برایمان پیش آید.[1] و این همان حضور در «جهان بین دو جهان» است از آن جهت که در رخدادِ فهم بین گذشته و حال نسبتی برقرار می‌باشد.

 36- در کتاب پیش رو از زبان آقای دکتر رضا داوری از توسعه‌یافتگی به صورت‌های مکرر صحبت شده ولی نه از آن جهت که انسان سوژه باشد بلکه از آن جهت که ما در تاریخ انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم و باید از خود شروع کنیم و حضور در جهانی که «جهان بین دو جهان» است، می‌تواند وصف توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی ما را درست توضیح دهد، زیرا ما با دو جهان روبه‌رو هستیم، ولی هیچ‌کدام از آن دو جهان هم نیستیم و غفلت از آن موجب می‌شود فهم درستی از خود در جهان معاصر نداشته باشیم و گرفتار دوگانه‌ی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و گرفتار دوگانه‌ی سنت و مدرنیته باشیم. در حالی‌که حضور در «جهان بین دو جهان»، بودنِ دیگری است و اقتضائات خود را پیش می‌برد و چیزی غیر از فرهنگِ مدرنیته و انتقاداتی که به آن هست را دنبال می‌کند.

 37- تصور بنده آن است که مسئولیت‌پذیری نیروهای انقلاب اقتضا می‌کند به حضور در «جهان بین دو جهان» به معنایی که در کتاب به آن پرداخته شده فکر شود تا به جای نفی خرد مدرن و یا شیفتگی نسبت به آن، جایگاه آن در این تاریخ که تاریخ انقلاب اسلامی است، معلوم شود. بنده مطابق تجربه‌ی خود، حضور هستی‌شناسانه در این تاریخ را این می‌دانم که عرض شد و البته این حضور، ساختار و گفتار خود را می‌طلبد که در وجدان ملت ما نهفته است، وقتی در تاریخ خود مستقر شوند، همانند استقراری که ما در شرایط دفاع مقدس پیدا کردیم.

 38- اگر بپذیریم نشانه‌ی یک فرهنگِ بزرگ آن است که اقیانوس‌گونه، سایر فرهنگ‌ها را در آغوش می‌کشد و از آنِ خود می‌کند، با حضور در حضور تاریخیِ خود با انقلاب اسلامی، با هویت «جهانی بین دو جهان»، بسیاری را که «دیگری» و «غیرخودی» می‌پنداریم، «دیگری» نیستند. زیرا آرمان‌های انقلاب اسلامی، آرمان‌هایی است فطری و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خود فطرت متعیَّن انسان‌ها در این تاریخ بودند متذکر فطرت انسان‌ها شدند و آن‌ها را در خودشان برانگیزاندند و این نگاه به انقلاب غیر از نگاه روشنفکران است که روح انقلاب را تقلیل می‌دهند و عملاً در این تاریخ نوعی سرگردانی برای مردم پیش می‌آورند.

 39- ما در مواجهه با جهان مدرن با نظر به هویت قدسی و ایرانی خود، به انقلاب اسلامی رسیدیم و از این جهت در جهان حاضر شدیم ولی «در جهانی بین دو جهان» و از آن‌جایی که وقتی انسان خود را در جهان احساس کند، خود را درخانه می‌یابد، به همان معنای «سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای بازگشت به وطن»، تا از گردونه‌ی جهانی خارج نشویم ولی در بازگشت به خویشتن به‌سر ببریم و خود را در جایی صورت‌بندی کنیم که متعلّق به جامعه‌ای است که ما را از انقلاب اسلامی فاصله نمی‌دهد، تا ترسی که ناشی از کاستی‌های معرفتی است جای سلحشوری را نگیرد.

 ۴0- درک حضور در «جهان بین دو جهان» نیاز به تمرینی دارد که انسان‌ها در رویارویی با حقیقت به آن می‌رسند و آن چشم‌اندازی است از «نمودن» و «نبودن» و با اراده‌ای که اراده به سوی حقیقت است در این حالت احساس حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتی اجمالی تجربه می‌شود و این همان نحوه‌ی رویارویی با «وجود» است در این تاریخ.

 41- اگر هویت انسان عین ربط و عین نسبتی است بین او و حقیقت و تنها توسط چنین نسبتی است که انسان هویت و تعیّن پیدا می‌کند و از آن‌جایی که «وجود» به عنوان حقیقت، در هر عصری ظهور خاصی دارد و شواهد زیادی حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ظهور «وجود» در این تاریخ است، پس تنها با نسبتی که با انقلاب اسلامی، به عنوان مصداقِ «وجود» پیدا می‌کنیم، هویت و تعیّن می‌یابیم و از توهّمات دوران رها می‌شویم. آن هم از انقلاب اسلامی که حضور تاریخی آن، عین حضور در دو جهان است تا نسبت به حقیقتِ دوران گشوده باشیم و از آن متأثر شویم و خود را به آن بسپاریم و به کارهای بزرگ دست بزنیم.

 ۴2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روش سیر به سوی حقیقت را در بستر تاریخیِ انقلاب اسلامی به بشریت نشان دادند و از این طریق مسیر حقیقت‌جویی را دگرگون کردند و شهدا متوجه‌ی این مسیر شدند که چگونه حکومت با این‌که عموماً صورتی زمینی دارد، می‌تواند هویت آسمانی به خود بگیرد و «جهان بین دو جهان» شکل گرفت تا امیدواری برای رسیدن به حقیقت به صورتی تازه ظاهر شود.

 43- آیا نباید به این نکته اندیشید که حقیقت در زمان ما طوری ظهور کرده که ظهور آن مخصوص حضور ما در «جهان بین دو جهان» است. آن کس یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توانست این راز را بگشاید که با حقیقت‌های ظهوریافته در گذشته آشنا بود و می‌دانست در تاریخی که حقیقتاً خدا به حاشیه رفته و پایان‌یافته، چگونه خدا را به تاریخ برگرداند، بدون آن‌که منتظر باشد تا ما به آن گذشته برگردیم و خداوند را بیرون از زندگی جستجو کنیم.

 44- از مباحثی که در این کتاب بر آن تأکید شده، فهم انسان جهان مدرن می‌باشد از آن جهت که این انسان بیش از حدّ خود را به مثابه فرد یا اندیویدیوم(individum) می‌بیند و به هر امری از جهت نسبت آن با فردیتِ خویش نظر می‌کند. به بیانی عام‌تر خود را سوژه‌ای می‌یابد که هر امری در نسبت با سوژه‌گی او تعیُّن پیدا می‌کند و این انسان در دوره‌ی مدرن سازنده‌ی اجتماع می‌شود و در این حالت هرکس ملاک حقیقت می‌گردد. برای عبور از چنین شرایطی بدون آن‌که بخواهیم از اجتماعی مدرن به قبیله برگردیم، به حضوری خاص در این تاریخ باید فکر کرد که به نظر می‌آید همان حضور در «جهانی است بین دو جهان» که به عنوان موضوعی تاریخی در نظر به حقیقت، حضور جهانی انسان را در این زمان مدّ نظر دارد.

 45- با نظر به آن‌که انسانِ مدرن در جهانی است که در حال چشم‌پوشیدن از آسمانِ حقیقت و چشم‌دوختن به قدرت و خشونت است، انقلاب اسلامی به‌عنوان «جهان بین دو جهان» در مقام جمع قدرت و حقیقت می‌باشد؛ دو امری که با شکوه و والایی انسان همراه است و نمی‌توان از هیچ‌کدام چشم‌ پوشید، زیرا حقیقت بدون قدرت نوعی ناتوانی است و قدرت بدون حقیقت، نوعی خودکامگی.

46- کسی که در صدد حضور در جهانی غیر از جهان شکست‌خورده‌ی مدرنیسم است، باید بداند اگر به صورتی بنیادین به هویت انسانی فکر نکند که در این تاریخ از یک طرف به دنبال اراده‌ی آزاد است و از طرف دیگر در طلب هویت قدسی؛ نه از جهان مدرنیسم که نظر به اراده‌ی آزاد انسان دارد، بیرون آمده و نه جواب طلب هویت قدسی انسان را داده است. زیرا انسانی در صحنه است که حقیقت را در چشم‌اندازِ خود جستجو می‌کند و نه در باورهای ذهنی و انتزاعی‌اش. نظر به «جهان بین دو جهان» دقیقاً متوجه‌ی دو نکته‌ی فوق می‌باشد زیرا از انسانی که نسبتی با حقیقت ندارد، کاری ساخته نیست چرا که چنین انسانی نه عزم بلند دارد و نه روح بلند.

47- متفکران معاصر چه در داخل و چه در خارج، هر کدام به گونه‌ای ضعف و کاستی‌های تمدن جهان مدرن را آشکار ساخته‌اند بدون آن‌که به بدیلی در مقابل آن فکر کنند که آن بدیل در عین فهم انسان جدید، نظر به حقیقت دارد تا سیطره‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت در محاق رود. باید به بدیلی فکر کنیم که با جوشش خود، وضع تفکر انسان به خودش را دگرگون کند و از غفلت نسبت به جهان گمشده‌ی خود، به خود آید و سهم «روح» به انسان برگردد و جان‌های پاره‌پاره‌شده دوباره دوخته شود و وجودهای از هم گسسته و هستی‌های متلاشی‌شده و جهانِ ذرّه‌ذرّه‌گشته؛ همه و همه ترمیم گردد و این کار، کار عارفِ واصلِ آگاه به زمانه‌ی خود بود به نام حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خداوند به این تاریخ عطا کرد تا با دگرگونیِ بنیادهایِ جهان تجددزده، امکان احیای حقیقت برای بشریت فراهم شود در «جهانی بین دو جهان» که از یک طرف عین حقیقت فرهنگ‌های گذشته نیست و از طرف دیگر نسبتی با حقیقتی که در گذشته تجربه شده، دارد. آیا راهی را که بشر گم کرده است در چنین تاریخی نمی‌توان یافت؟

48- مگر می‌شود به حقیقت بیندیشیم و انتظار ظهور رخدادی بیرون از جهان مدرن نداشته باشیم و همه‌ی امکانات انسانی را در این راستا به‌کار نگیریم تا از مناسبات سیطره‌ی قدرت و خشونت آزاد شده و در جهانی حاضر شویم که بیرون از ظلمات آخرالزمانی، امکان رویارویی و مقابله با آن ظلمات را برای ما فراهم کند و به ما زندگی ببخشد؟

 


[1] - از آن جهت که تاریخ نمی‌تواند ابژه شود. 

نمایش چاپی