بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: وقتتون بخیر. اگر کسی بخواهد در مورد دین بداند تنها راه حوزه رفتن است؟ با علم به اینکه حوزه خواهران خیلی غنی نیست. اگر راهی غیر از حوزه پیشنهاد می کنید، بفرمایید و البته من تمام مطالبی که دوست داشتم را از جامعه حوزویان گرفته ام. اما ترسم از اینه که با رفتن به حوزه به مقصودم که آشنایی کامل دین و نزدیکی هرچه بیشتر به خداست، حاصل نشود و عمرم تباه شود. راهنمایی کامل بفرمایید ممنون می شوم. جسارتا می پرسم شما اگه حوزه نرفته بودید، این اطلاعات را از کجا به دست می آوردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌اید سیر مطالعاتی بر روی سایت، إن‌شاءاللّه شما را به هدف‌تان نزدیک کند. ۲. بنده از حوزه، بیشتر ادبیات عرب و آشنایی با استادان فلسفه را گرفتم که فکر می‌کنم امروزه بتوانید با صوت‌هایی که به میان آمده است، این خلأ را جبران کنید. موفق باشید

24886
متن پرسش
سلام علیکم: عید سعید غدیر بر شما مبارک. استاد به نظر حضرت عالی چه ادله ای وجود دارد مبنی بر اینکه حدیث مشهور متعمقون ذم اهل تعمق نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو احتمال هست ولی در حدیث مذکور، موضوعاتی در میان می‌باشد که شرط آن، کمالِ انسانی است و بهترین نحوه‌ی نظر به توحید حضرت حق است و بدین لحاظ آیت اللّه جوادی در کتاب «اسرار الصلواة» نظر به وجهِ مثبت آن روایت دارند، مثل نگاه جناب صدرا به روایات مذکور. موفق باشید

7409
متن پرسش
با سلام عرض ادب خدمت استاد بزرگوار در برخی کتب تاریخ قرآن امده است که قرآن دفعتا بر اسمان چهارم نازل شده است این نزول بر چه کسی بوده است وچه فایدهای برای بشر که این کتاب هدایت اوست دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به‌جز مرتبه‌ی الفاظ قرآن که به تدریج و طی 23 سال نازل شده، همه‌ی مراتب دیگر نزول قرآن به صورت دفعی بوده مناسب شرایطی که هر آسمان داشته. موفق باشید
30549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
موضوع: عرفان حلقه با سلام، استاد لطفا در مورد عرفان حلقه و آقای طاهری راهنمایی بفرمایید. همچنین جناب شیخ مروجی سبزواری، از علمای مورد اعتماد هست؟ یعنی مطالب ایشان صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 12711 شده است. بد نیست به آن جواب رجوع فرمایید. ۲. فرصت مطالعات نظر آقای مروجی سبزواری را نداشته‌ام که بتوانم نظر دهم. موفق باشید

28925

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت شما استاد ارجمند: ان شاءالله امسال بنده قصد دارم که در کنکور دکتری شرکت کنم و ادامه تحصیل بدهم؛ ولی از این بابت بسیار می‌ترسم که اگر در این مقطع پذیرفته شوم و مشغول و درگیر دروس و مباحث این مقطع بشوم، نکند خدایی نکرده، آن حس خداجویی و درواقع آن میل و شوق و توفیق در عبادات از بنده سلب شود. چرا که اولا رشته بنده رشته ای غیر دینی است (ریاضی محض، گرایش هندسه) که فعالیت در این رشته مستلزم صرف زمان زیادی از شبانه روز به کارهای عمیق ذهنی و فکری (و البته غیر الهی) می باشد، از طرفی بحمدلله و با توفیق و عنایات خدای سبحان و ائمه معصومین علیهم السلام، الان حدود یکسال می‌شود که بنده عاصی، کمی به خودم آمدم و خصوصا از طریق مطالعه در احوال و آثار عرفای واصل به ویژه حضرت علامه طهرانی (ره)، همچنین با مطالعه کتاب شریف «لقاءالله» جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) حس کردم که باید حرکتی در راستای تهذیب نفس و حرکت به سوی آنچه که حضرت حق می‌پسندد انجام دهم و باز هم به لطف خداوند متعال، تا حدودی توفیق پیدا شد که گامهای کوچکی برداشته شود...] لذا فقط از این بابت می‌ترسم که یک وقت نکند که شیاطین و نفس امّاره، از طریق مشغول کردنم به این مادیات و کثرات و دروس غیر الهی، مرا از راه به در کنند و خدایی نکرده نه تنها سِیر بنده متوقف شود، بلکه عقب گرد هم کند. الان چند روزی هست که تردید دارم و دو دل هستم که آیا ادامه تحصیل بدهم، یا اینکه به کاری ساده تر مشغول شوم تا ذهن بنده را خیلی درگیر نکند؟ (بسیار متشکرم از وقتی که می‌گذارید و پاسخ های راهگشایی که می فرمایید.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خودتان دارد که خود را چون اقیانوسی بدانید که در جهان جدید با هویت  دینی- اسلامی حاضر می‌شوید و لذا اقیانوسی خواهد بود که هرچند بعضی رودهای گِل‌آلود به آن وارد شوند، آن را گِل‌آلود نمی‌کنند. موفق باشید

28906

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: شرایط زندگیم طوری شده که حس گیجی و منگی بهم دست داده. اطرافیانم راحت دروغ میگن راحت دیگران را سبک میکنن، پشت سر دیگران ابروریزی میکنن، تکبر، خودشیفتگی، کینه، حسادت، دروغ، لجبازی، بعضیاشون عین یک فرعون خودشونو بالاتر از بقیه میدونن و هر ظلمی که میخوان انجام میدن. یکی از این اطرافیان پدرم هست. این چیزا را که میبینم حس بی حسی و افسردگی بهم دست میده. نمی دونم چیکار کنم، گیج شدم. طوری شده که فقط میشینم فقط نگاه می‌کنم. قبلا یه اعتراضی می‌کردم اما از بس این رفتار تکرار شده از زندگی زده شدم. بعضی اوقات به خدا هم معترض میشم که چرا در این نقطه قرارم داده. بعضی وقتا بخودم میگم نکنه تناسخ درست بوده و من تو زندگی قبلیم کار بدی کردم که تو این وضعیت قرار گرفتم. راه نجات بهم نشون بدید. خسته شدم. تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حضورى وسيع‏تر از دنيا و مافيها و وسيع‏تر از غم‏ها و شادى ها هست. مؤمنان كسانى‏‌اند كه‏ «اذَا مَرّوُا بِالْلَغْوَ مَرُّوا كِراماً»[1] هنگامى كه به امر پوچى برخورد كردند بزرگوارانه از آن مى‌‏گذرند و خود را همسنگ آن امر نمى‏‌گردانند، چون به چيز بالاترى‏ يعنى نور ايمان متصل‏‌اند. حال در نظر بگيريد با اتصال ائمه (عليهم السلام) به نور عظمت، آن‏ها در چه افقى زندگى مى‌‏كنند و به كجا نظر دارند و تا كجا مى‌‏توانند بشريت را صعود دهند. يك الهام مختصر به قلب عارف مى‌‏شود هفته‌‏ها در شور و شعف به سر مى‌‏برد، اين كجا و اين كه وجود مقدس اميرالمؤمنين (ع) و ائمه (عليهم السلام) با آن حقيقتِ ثابت ارتباط دارند كجا! موفق باشید

 


[1] - سوره فرقان، آيه 72.

27564
متن پرسش
سلام علیکم: آیا با توجه به دعای سحر و اعمال ماه مبارک که در راس آنها روزه است، می‌توان گفت ماه رمضان ماه نظر به اسماء الهی و حضور در عالم اسماء الهی است ویژه رویکردی که دعای سحر دارد و ما هم در روزه نظر به مقام غنای حضرت حق می کنیم و به نحوی خودش یک الگوی سبک زندگی و حیات اجتماعی مومنانه و شهر ایمانی است که در آن بوسیله آزادی بندگی و نظر و حضور به اسماء الهی، نظم اختیاری و عزم ایمانی در سطح جامعه می‌تواند شکل بگیرد و برنامه های شریعت الهی پیاده گردد و مفاسد زدوده شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه. ماه، ماه ضیافت الهی است یعنی میزبان که حضرت حق باشد ما را دعوت کرده است تا از آنچه به میهمانش می‌خواهد عطا کند، به میان آورد. در حالی‌که او همچنان‌که در دعای جوشن کبیر می‌خوانید اسماء حسنایی است با چنین وسعتی. یعنی بنا دارد بنده‌ی خود را آماده کند تا بر او رُخ بنمایاند و اسماء حسنای خود را از در و دیوار وجود، همچون تابلویی که زیبایی‌ها را به نمایش می‌آورد، به ظهور آورد و در یک کلمه ماه گشودن جهانی است در مقابل ما که دیگر دنیای کمّیّت‌ها همه‌ی افق جان انسان را اشغال نکند و حضور در جهانِ کیفی از ما دریغ گردد. بنا نیست به جهان دیگری کوچ کنیم، بنا است با افقی که کیفیت‌ها در مقابل ما می‌گشایند، همه‌چیز را با وجهِ حقّانی آن بنگریم. و این یعنی آن‌که خدا به استقبالِ بنده‌اش آمده به همان معنایی که وعده داده است: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت/۵۳) به زودی آیات خود را در آفاق و در جان خودشان نشان‌شان می دهیم تا آن‌جایی که برای آن‌ها مشخص شود جز حق در صحنه نیست، آیا این کافی نیست براین‌که پروردگار تو در هرچیزی مشهود است؟ موفق باشید

26837
متن پرسش
سلام علیکم: اگر اکثریت در جامعه به موضوعی رای مثبت داد آیا نظارت استصوابی جا دارد و با پاسداشت جمهوریت هم خوانی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر شریعت الهی، رعایت نظر اکثریت کار خوبی است ولی به گفته‌ی هایدگر صرفِ رأی اکثریت، یعنی دنبال‌کردنِ اهواء سرگردان. چیزی که امروز تا حدّی در غرب جریان دارد. موفق باشید

26782

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: من کتابها و سخنرانی های آیت الله شجاعی رو همراه کتاب های سلوک و سخنرانی های شما مثل معرفت نفس, برهان صذیقین و.. رو گوش دادم. میخوام ادامه بدهم, چطور دسترسی پیدا کنم به صوت سایر دروس که شما تدریس نمودید؟ خیلی نیاز دارم, در شهر من استاد سلوکی نیست و مخالفت هست در مورد عرفان و ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هم می‌توانید به سایت رجوع فرمایید و هم با حاج آقا نظری به شماره‌ی ۰۹۱۳۶۰۳۲۳۴۲ تماس بگیرید. موفق باشید

 

25324
متن پرسش
با سلام: شما در پاسخ به عین ثابت فرموده اید انسان می تواند عین ثابت خودش را تغییر دهد. دوما می خواستم بدانم اعیان ثابته در کجای حکمت متعالیه می باشد؟ ثالثا کدام بزرگواران معتقد به این هستند که انسان می تواند عین ثابته خودش را تغییر دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کسی نمی‌تواند عین ثابته‌اش را تغییر دهد. عین ثابته‌ی موجود مختار، خودش طوری است که می‌تواند نحوه‌های مختلفی از حیات را برای خود انتخاب کند، مثل خود جنابعالی. موفق باشید

25118
متن پرسش
سلام استاد روزتون بخیر: من یک ضعفی دارم که به مدت دو سال شاید به عنوان سوال با من بود و تا الان تقریبا به پاسخ آن رسیده‌ام اما نه خیلی قوی به طوری که فقط به درد خودم میخوره و نمیتونم به دیگرانی که می‌بینم این ضعف رو دارن کمک کنم. من از حدود چهار سال پیش سیر عرفانی‌ام سرعت گرفت و هر لحظه به حیات جدیدی می رسیدم و با بینشی که داشتم دنبال بهترین بودم و می‌خواستم از همه جلو بزنم و به نهایت کمال برسم و یاری امامم را و بندگی خالصانه خدا را نیت کرده بودم. اما از وقتی وارد دانشگاه شدم و در اردو‌های تشکیلاتی دانشگاه و جهاد دانشگاه فعالیت کردم افکاری به من تزریق شد که برداشت اشتباهی از ایثار و فداکاری و کار جهادی بود که در این تشکل‌ها وجود داشت و همین‌طور باعث ناامیدی و نارضایتی افرادی که در این تشکل‌ها بودند می‌شد. تلاش‌های زیاد و نتایج کم. و اکثرا افرادی که در رشته تحصیلیشان خیلی موفق نبودند عضو این تشکل‌ها بودند و خلاصه به همه چیز غر می زدند! آنچه که من در ابتدا از این تشکل‌ها و اسامیشان در ذهن ساختم و آنچه که در واقعیت با آن روبرو شدم خیلی فاصله داشت و نواقص را می دیدم اما چون وقت نداشتم و درسم در اولویت بود نمی‌توانستم برای رفع آن‌ها زمان بگذارم و بیشتر مشکل گره‌های ذهنی افرادی بود که در این تشکل‌ها فعالیت داشتند. من بعد از کمی فعالیت در تشکل جهاد دانشگاه سوالی برایم پیش آمد من که تا آن موقع فقط به فکر رشد خودم بودم و داشتم با دیگران سر بهتر شدن مسابقه می دادم حالا سوالم این شده بود که پس بقیه چی؟ نمیدونم وقتی با بچه‌ها بحث می کردم می دیدم فاصله بین افکار و زاویه نگاه‌هامون خیلی زیاده و خیلی چیزها که برای من بدیهی بود و با تمام وجود می دیدم آن‌ها نمی دیدند و این باعث شد فکر کنم چرا دیگران انقدر عقب هستن و این سوال در من شکل گرفت که پس بقیه چی؟! شده بودم معلم عرفان، که این کار اصلا در قد و قواره من نبود و داشت مسیری که انتخاب کرده بودم را مختل می کرد و روی درس و زندگیم خیلی اثر منفی گذاشت باید برای فهماندن خیلی از مسائلی که فهمیده بودم وقت مطالعه می گذاشتم تا برای دوستانم روشن توضیح دهم و کم‌کم این موضوع که برای من جزو کار‌های فرعی بود با این سوال که خب پس بقیه چی؟! داشت با کارهای اصلی زندگیم جاش رو عوض می کرد و من کم‌کم خودم رو داشتم فراموش می کردم و مصر شده‌ بودم روی هدایت دوستان اما اصلا راضی نبودم و فقط این سوال که پس بقیه چی؟! اجازه نمی داد که من برگردم به زندگی خودم و همین‌جاها بود که من رشدم متوقف شد و حجاب‌ها روز به روز بیشتر شد و می دیدم دارم از خدا فاصله می گیرم اما این سوال من رو لجباز کرده بود و نمی توانستم برگردم و هر روز ناراضی‌تر بودم. صحبت‌هایم فوق‌العاده روی دیگران تاثیر می گذاشت و عملا داشتم هدایت خودم رو فدای هدایت دیگران می کردم و این شده بود ایثار من!!!! دوستانم هم سوالاتی می‌پرسیدند که باز بیشتر مرا در این مسیر که پس دیگران چی؟ می‌انداخت. بعضی‌ از این افراد تمام فکرشان شده بود هدایت دیگران و خودشان را فراموش کرده بودند و رشدشان متوقف شده بود و این حجاب نمی‌گذاشت که پیش بروند و مخصوصا اگر برای هدایت شخصی وقت می گذاشتند و آن شخص هدایت نمی‌شد به اصل موضوع شک می‌کردند و خلاصه که هدایت خودشان را به هدایت دیگران گره زده بودند. من هم مدتی گرفتار این موضوع شدم اما توانستم از آن فرار کنم! اما هنوز ته قلبم راضی نیست و خیلی سوال‌های بی‌جواب در من ماند که می‌خواهم فراموششان کنم ولی از آن‌جایی که می‌ترسم دوباره دچار این اشتباه شوم دوست دارم به پاسخ سوالاتم برسم. فکر می‌کنم مشکل اصلی این قضیه اینجاست که با خواست و اراده خودمون و صرف اینکه دوست داریم دیگران هدایت بشن و طعم حیات برتر رو بچشن میخوایم دیگران رو هدایت کنیم و تو این قضیه تسلیم اراده خدا نبودیم. و اعتراف می‌کنم هر چه قدر هم تلاش کنی نمیشه آنچه که تجربه می‌کنی رو به دیگران بفهمونی مگر اینکه خودش آمادگیش رو داشته باشه و خودش بره تجربه کنه و شما فقط یک تذکر دهنده بودی شاید! لطفا یک راهی برای تفکر به این موضوع که چی شد اینجوری شد؟! رو بهم نشون بدید ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم اصلِ کار، کارِ بدی بوده! آری! در درک حقیقت و با در میان‌گذاردنِ حقیقت با دیگری باید خود را معنا بخشید. وقتی رجوع به حقیقت در میان باشد، دائماً نسبت خود را با تجلیات آن می‌سنجیم و نه با ردّ یا قبولِ دیگران. موفق باشید

24654

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: در مورد حمایت از کالای ایرانی سوالی داشتم: آیا خرید و حمایت از برندهای داخلی‌ که معمولا در تصویر تبلیغ محصولات (پوشاک،..) خود در شبکه‌های اجتماعی حجاب درستی ندارند ایرادی دارد؟ در فروش اینترنتی محصولات (پوشاک)، معمولا به این شکل است که مدل‌های خانم و آقا لباس‌ها را می‌پوشند و عکس آن را در صفحه اینستاگرام و یا وبسایت برند خود نشان می‌دهند و برای هرکس که به وبسایت آنها مراجعه کند دیدن تصاویر بلامانع است. هرچند بنده از این آزادی مجازی ناراضی هستم اما ترجیح می دهم خریدم را اینترنتی انجام دهم تا به مرکز خرید بروم. لطفا بنده را راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید باید به اصل موضوع فکر کرد که با خرید ما، کارگرِ ایرانی بی‌کار نمی‌ماند. موفق باشید

24220

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: جانم به فدای شما و امثال شما. بنده قبلا در ماشین به جای آهنگ گلچینی از سخنرانی استاد عالی و رائفی پور می گذاشتم و بیشتر مردم را تحول پیدا میکردن مثال سخنرانی حجاب رائفی پور برای مسافر دختر بی حجاب گذاشتم تاثیر گرفت و بعدش که پیاده شد موهاش رو کرد تو. حالا خواستم از شما اجازه و سئوال بگیرم مشکلی نیست گلچینی از سخنرانی شما بزارم براشون؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر طور صلاح می دانید اگر احساس می کنید مفید است. موفق باشید

24150

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: آیا حکمت متعالیه روح بخاری را قبول دارد؟ محل این روح بخاری کجاست؟ یعنی ارتباط این روح بخاری با بدن و نفس چگونه است؟ و کار این روح بخاری چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین چندان در دستگاه خود به این نوع موارد نپرداخته. موفق باشید

23409

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز یک فایل که مربوط به استاد حجت السلام فخریان می باشد خدمتتان ارسال کردم که سلسه نشست های پیشرفت الگوی اسلامی هست https://www.aparat.com/v/uKJ2H نظرتان درباره استاد فخریان چیست؟ می شود با ایشان راه را پیمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمایشات ایشان حکایت از دلسوزی‌های ایشان می‌کند و شاید بتوان یکی از وجوه سند مذکور را در ضعفی که مطرح است، تذکرات ایشان دانست. ولی به نظر بنده نباید میدانِ بازی را به هم زد. باید مثل کاری که در مورد قانون اساسی کردیم، عمل کنیم. یعنی سند را به عنوان اصل بپذیریم و تبصره‌ها و تسهیلاتی نسبت به آن داشته باشیم، حال چه فرق می‌کند که در تعریف توحید، آن معنا باشد که سند مطرح کرده، و یا آن‌چه که مقام معظم رهبری می‌گویند؛ هر دو در یک سنت مطرح است. موفق باشید

23116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت به استاد عزیز: یک: با توجه به اینکه توصیه به سحر خیزی در دین شده است و برکات زیادی در سحر ها هست اما این باعث میشه صبحها کسل و خواب آلود باشیم، چه راهکاری هست هم آن را دارا شویم و هم کسالت صبگاهی از ما دور شود؟ دو: چه عملی بهتر است در سحرگاه، آیا نماز شب یا تفکر یا قرائت قرآن، کدام را در پیش گیریم؟ ببخشید که سوالهایم مشوش است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. زودخوابیدن ۲. غذای سنگین‌نخوردن  3- نگاه خود را کنترل‌کردن، به خصوص بعد از نماز عشاء مشغول دیدنِ این سریال‌ها نشدن  ۴. با وضوخوابیدن. در سحرگاهان آن‌چه اولویت دارد نماز شب است، حتی اگر تماماً در حضور نباشیم. موفق باشید

19057
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار! چه حکمتی هست که ما بعد کلی انتظار و تضرع و التماس از درگاه حضرت حق یک مشهد الرضا یا یک سفر راهیان یا کربلا یه امید وصل و معرفت به ساحت شان و درد دل و راز و نیاز با مخازن معرفت الهی می گیریم اما متاسفانه به آنجا که می رسیم چشمه ی اشک و احساس و ذوق و شوق مان خشک می شود و ارتباط که نمی گیریم هیچ بدتر احساس دلمردگی و سردی می کنیم. سوال دوم اینکه متاسفانه من و دوستانم برنامه ی زندگی مان را طوری چیدیم که مثلا اگر امسال اعتکاف نروم دیگر هیچ و رزق معنوی ام کم می شود و روحم تلطیف نشده و خدا می داند چه خطایی ازم سر زده که سفر کربلا نصیبم نکرده و اصلا چرا خدا امسال برای من اینطور خواسته و کلی موارد دیگر. ضمن اینکه دعا می کنیم که ان شاءالله حضرت حق دعایتان را درحق ما جوانان مستجاب کند که از راه راست فرعی نسازیم و عاقبت بخیر بشیم به بنده کمک کنید تا ان شاءالله به داد خودم و دوستانم برسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که انسان مؤمن گاهی در «قبض» است و گاهی در «بسط». و باید در هر دو حال از تدبیر رب‌العالمین راضی باشد. موفق باشید

31798

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: وقتی رهبر مملکت جهان اسلام واکسن میزنه اونم برکت و حمایت از تولید داخل و در جواب سوال قبلیم گفتید رهبری برای زدن واکسن تیم مشاوره قوی داشته و حتما با مشورت ورود کردند و فرمودید کارهایی که با عقل رهبری هم راستاست انجام بدیم خوب تکلیف معلومه. سوالم اینه این همه طب اسلامی سنتی دارن تبلیغ میکنن هیچ مدل واکسن کرونا نزنین و عوارض داره، کلیپ های سخنرانی اساتید مطرح و سرشناس طب سنتی علاقه ای به زدن واکسن نشون نمیدند و نظر به نزدن واکسن دارند و می‌گویند بعدا دچار مشکل میشید. از اونور دولت آقای رییسی تلاش میکنن برای مهار کرونا از جمله وارد کردن واکسن و تشویق و دعوت به واکسن زدن میکنه الان تو خانواده ها تو ادرات و... مردم دودل شدن. بخشی حرف طب اسلامی سنتی رو قبول دارن بخشی میگن به دولت باید اعتماد کرد، چون آقای رئیسی با دولت قبلی فرق داره از طرفی رهبری گفت من صبر کردم واکسن تولید داخل رو بزنم و زد ولی الان هر جا میری واکسن مثلا برکت نیست و فقط دز دوم هست ولی کسی که واکسن نزده میگن چینی بزن الان جامعه رو گیج کردن هر جا میری چند دسته شده عده ای میگن واکسن باید زد تا این بیماری از بین بره حالا هر واکسنی شد عده ای میگن ترجیح میدیم واکسنی که رهبری زد رو بزنیم هم حمایته هم افتخار تلاش دانشمندان داخلی و واکسنی که بدست شیعه درست شده بهتر از واکسنی هست که بدست غیر شیعه مثل چین درست شده باشه. عده ای هم میگن دارن ملت رو گول میزنن تمام اطبا طب سنتی اسلامی میگن دور واکسن زدن رو خط بکشین چه داخلی چه خارجی. نگاه به الان نکنین بعدا عوارض میاد سراغتون خلاصه تو اینترنت تو کف شهر و جامعه این چندگانگی شدید به چشم میخوره. تو اخبار نشون داد جالب بود یه مادری از کرونا به رحمت خدا رفته بود پسرش می‌گفت برادرم نگذاشت واکسن بزنه اگه می زد زنده میموند اتفاقا این مشکل رو ما هم داریم. پدر ومادرمسنمون و بین خواهر برادر ها اختلاف نظر افتاده بخشی میگن مسنن واکسن واجبه بزنن بخشی میگن واکسن بزنن خطرناکه به کشتنشون می‌دید. اون بنده خداها با این دو نظریه گیج شدن موندن چکار کنن. من خودم دوست دارم واکسنی که رهبری زد رو بزنم الان چند وقته هر جا میریم برکت گیر نمیاد چینی و کره ای هست برای مدارس مردم دودل شدن چکار کنن فکر بچه ها هستند. استاد این چندگانگی چطور جمع میشه ١- اگه رهبر واکسن زد و گرای تولید داخل رو داد چرا الان نیست و چینی رو یه جورایی به زور میزنن به مردم. ٢- اگر واکسن واقعا ضرر داره چرا همه رو میزنند ٣- اگر ضرر نداره چرا پس اینقدر طب اسلامی سنتی دارن منع واکسن میکنن. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا در چنین شرایطی که به قول جنابعالی تفاوت نظرها در میان است، راهی بهتر از آنچه رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» بر آن تأکید می‌کنند و آن پذیرفتن نظر ستاد کرونا است؛ می‌ماند؟! بنده نیز اگر در شرایط حاضر که می‌فرمایند واکسن برکت نیست، باید اقدام می‌کردم؛ همان واکسنی که فعلاً ستاد کرونا تأیید کرده است را می‌پذیرفتم. موفق باشید

30281

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به سوال 20273 فرمودید که علی علیه السلام در نوع برخورد با عمرو عاص تاریخی ساختند که ما از آن تغذیه می‌شویم. اما در مورد این مسئله هم باید اندیشید که اگر او را می‌زدند چه بسا اصلا نیازی به درس آموزی و تغذیه از تاریخ نبود و طبق حکم تشریعی خداوند خود انسان کامل تا دوازده امام ابتکار عمل را بدست می‌گرفتند و مستقیما به هدایت جوامع بشری می‌پرداختند. فکر نمی‌کنید این مسئله بیشتر به همان حفظ امانت الهی یعنی مقام ولایت و خلیفه اللهی ارتباط داشته باشد؟ این شعر را از شما زیاد شنیده ایم که «محنت قرب زبعد افزون است_ دلم از محنت قربم خون است» اما باز عقل انسان خلجان دارد که بین پیروزی در جنگ صفین و نتیجتا تغییر بستر تاریخ به نفع همه بشریت و حفظ آن امانت الهی کدام اولویت داشت و ما البته تسلیم مقام عصمت و ولایت هستیم. (یا علی)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر حضرت علی «علیه‌السلام» مرتکب آن حرام می‌شدند، دیگر حضرت علی‌ای که تاریخ توحیدی بشریت را تغذیه کنند نبودند. مگر هدف، وسیله را توجیه می‌کند؟ موفق باشید

29738

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در سوالات دیدم که شما رهبری را اعلم می‌دانید. اینکه در مسائل سیاسی اعلم باشند یا در رهبری احدی را متصور نیستیم که قابل قیاس با ایشان باشند همه درست. اما بالاخره همه مسائل اجتماعی و حکومتی نیست و نیاز به عالم به زمانه بودن ندارد و فقهایی هستند که ممحض در فقه فردی هستند و در نتیجه احیانا درین مسائل اعلم از رهبری هستند، چرا از نظراتشان استفاده نشود. رهبری مشاغل بسیاری دارند و این از فرصت تحقیقات فقهی می‌کاهد اگر به جلسه خبرگان ۶۸ رجوع شود و خصوص صحبت های هاشمی مشخص می‌شود ایشان اینگونه نیست که از جایگاه بالای فقهی برخوردار باشند و انتخاب جامعه مدرسین هم حسب آنچه ظاهرا از یکی از اعضایش خواندم خالی از پاره ای ملاحظات نبوده است. ایشان تالیف بخصوصی ندارند که به استناد آن بتوان قائل به برتریشان بر بقیه شد. درسهایشان هم که چندان در سایت نگذاشتند که مقایسه شود. تدریس اصول هم که ظاهرا ندارند. پس چطور می‌توان مقایسه کرد. بنظرم در این مسئله حقیقت را پاس بداریم بی طرفانه نظر شود. واقعا رهبری در مسائل نماز طهارت روزه و... برتر از بقیه اند و اگر ایشان رهبر نمی‌شدند ۱. جامعه مدرسین ایشان را معرفی می‌کرد و ۲. شما حاضر به معرفیشان به عنوان اعلم بودید؟ بنابراین خواهشمندیم مسائل خلط نشود. در منصب رهبری اعلمند آن هم با چه فاصله ای. اما در مسائل فقه فردی به ما اجازه بدهید لااقل اثباتا به مراجع دیگر بیندیشیم یا شما اگر ادله ای بر اعلمیشان دارید بفرمایید. حقیر نظرم بر یکی از مراجعی است که با نظام ظاهرا میانه ای ندارد حتی درین نظام حصر هم شده است. اما بحث اعلمیت و مرجعیت بجای خود و بحث رهبری بجای خود که گاه فکر می‌کنم رهبری از بعضی جنبه ها شاید توانستند از امام هم پیشی بگیرند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان ابتدا که بحث اجتهاد رهبر معظم انقلاب بود، بحث‌های مفصلی به میان آمد. در جلسه‌ای که به صورت هفتگی رهبر معظم انقلاب با شورای نگهبان آن زمان داشتند که آیت الله صافی و آیت الله خزعلی نیز تشریف داشتند، آیت الله خزعلی در گزارشی نکات مفصلی در رابطه با احاطه‌ی فقهی رهبر معظم انقلاب فرمودند. البته با این‌همه، نباید نفیِ بقیه‌ی مراجع در میان باشد. موفق باشید

28957

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم سوال یکی از دوستان می‌باشد. بنده به لطف الهی حالات خوب معنوی داشتم و خوابهای خوب و حالات خوش عرفانی گه گاهی از رحمت خدا نصیبم می‌شد ولی سال گذشته در سفر اربعین بعد از خوردن غذای موکب های بین راه متوجه شدم دیگر آن حالات را از دست داده ام لطفا بفرمایید چکار باید بکنم تا دوباره آن حالات معنوی را بدست آورم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ربطی به غذای موکب‌ها ندارد. به هر حال احوالی است که می‌آید و می‌رود. سعی باید بکنند با تأمّل در معارف اسلامی به‌خصوص تفسیر قرآن، روح و روان خود را شکل دهند. موفق باشید

27981
متن پرسش
سلام استاد عزیز: تو کتاب روح مجرد علامه تهرانی به علامه حداد میگه چرا سید علی آقا قاضی شیخ عباس قوچانی رو جانشین خودش انتخاب کرد و چرا شما رو معرفی نکرد؟ که سید هاشم در جوابش گفتن ولایت ظاهری داره و باطنی و شیخ عباس قوچانی ولایت ظاهری داشته. سوالم اینه که الان ولایت ظاهری رو و هم چنین ولایت باطنی رو چه کسی به عهده داره؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در این شرایط تاریخی سلوکی که خداوند در مقابل ما گذاشته است، سلوک ذیل شخصیت حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌باشد و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» حامل ظاهر و باطن آن سلوک هستند. موفق باشید

27915
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله: شبهه ای را مطرح کرده اند که نیاز به یک جواب منطقی و قانع کنند دارد و آن این است که وقتی مسلمانان در چین در عذاب هستند چرا ما باید سکوت کنیم؟ در کشوری که ادعای وحدت امت اسلامی می شود و آرمان دفاع از مظلومان را در سر می پرورانند آیا مطلوب است که از مسلمانان چین حمایت نشود؟ نبی مکرم فرمود: «همه مسلمانان برادر یکدیگرند، به همدیگر ظلم نمی کنند و در مقابل دشمنان یکدیگر را رها نمی کنند و به خود وا نمی گذارند.» آیا جایز است بخاطر یک سری منافع سکوت کنیم و مسلمانان در چین مورد ظلم قرار بگیرند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با وجود نظام اسلامی و در رأس آن ولیّ فقیه، مطمئن هستیم آن‌چه باید انجام شود از طریق خود کشور انجام می‌شود و اگر حضرت آقا تشخیص دادند که ما کاری را به عهده بگیریم، متذکر خواهند شد. در حال حاضر موقعیت ما با صد سال پیش که نظام اسلامی وجود نداشت فرق می‌کند. ملاحظه کردید که ایشان در سخنرانی روز قدس چگونه با صراحت فرمودند ما مردم غزه را مسلح کردیم و این نشان میدهد آن‌جایی که وظیفه‌ی اسلامی اقتضاء بکند نظام اسلامی ورود خواهد کرد. موفق باشید

27651
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا فرمودید که طلب ما اگر از روزه متخلق شدن به اخلاق الهی و تجلی صفت غنی در حد ظرف وجودی مان باشد، به افق متعالی نظر کرده ایم. می‌توان در یک نگاه کلان با توجه به اعمال وارده در ماه مبارک گفت، ماه رمضان ماه این است که انسان به اصل خلیفه اللهی و وجود خود و اینکه محل ظهور و تجلی جامع اسماء الهی هستند، نظر کنند و روابط و مفاهیم عالم را که رب العالمین از طریق اسماء و سنن خودش به صحنه آورده، دریافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و با این رویکرد، بحث «ماه رمضان، ماهِ اُنس با خدا» در ویرایش جدید را خدمتتان ارسال می‌کنم. البته تا شماره‌ی ۱۲ آن طیّ دو جلسه بحث شده که إن‌شاءاللّه در روزهای اخیر بر روی سایت و بر روی کانال مطالب ویژه به آدرس https://eitaa.com/hasannazari110 قرار می‌گیرد. موفق باشید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ماه رمضان؛ ماه اُنس با خداوند

با شروع ماه مبارک رمضان، افقی در مقابل انسان گشوده می‌شود تا امیدوارانه به انتظار گشایش «عشق» و «اُنس» با حضرت محبوب به استقبال آن ماه عزیز برویم، به امید حضور در میهمانی خدا و نوشیدن ميِّ محبت از جام ساقیِ ازلی که «آشنایی نه غریب است که جان‌سوز من است.»

1- آمادگی برای شنیدن ندای بی‌صدایِ حقیقت

ماه میهمانی خدا برای حضور در جهانی که خور و خواب حیوانی فرا افکنده می‌شوند و لقمه‌های وصل رخ می‌نمایانند و جان روزه‌دار مستعد شنوای ندایِ بی‌صدایی می‌شود که حقیقت را در میدان دیدِ جان خود متذکر می‌گردد.

2- مناجات‌هایی برای حاضرشدن در جهان پیشِ رو:   ماه رمضان، ماه زندگی با دعا است برای اُنس با حضرت محبوب. بعد از تجربه‌‌ای که در 30 ساله‌ی اخیر یعنی بعد از جریان دفاع مقدس داشتیم که تا حدّی از آن نوع مناجات‌ها فاصله گرفتیم، مناجات‌هایی که وسیله‌ای بود برای حاضرشدن در جهانِ پیش رو، جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده بود و صدام و صدامیان قصد داشتند مانع به‌ظهورآمدن آن شوند؛ دوباره جهانی برای رجوع به دعا به همان شکل در مقابل‌مان گشوده شده است تا در جهانی حاضر شویم که جهان عبور از استکبار است.

3- دعا، عامل به ثمررسیدن فعالیت‌های دیگرِ انسانی  : در دوران دفاع مقدس به‌خوبی نقش و تأثیر دعا را در جبهه‌ها تجربه کردیم و ‌یافتیم که چگونه دعا در کنار فعالیت‌های نظامی، نقش‌آفرین است، به طوری که اگر در کنار تلاش‌های نظامی، آن دعاها و مناجات‌ها نبود، هرگز به آن موفقیت‌ها نمی‌رسیدیم.

4- معصومانه‌ترین توبه : هیچ وقت صدام حسین‌ها و ترامپ‌ها اهل انابه و توبه نیستند ولی امام خمینی‌ها به تأسّی از امامان معصوم«علیهم‌السلام» اهل توبه و انابه می‌باشند، پس این توبه‌ها و انابه‌ها، توبه و پشتِ سرگذاشتن آن نوع گناهانی نیست که آن افراد مرتکب می‌شوند، بلکه روی‌آوردن به جهانی است که روح‌های بزرگ متوجه آن شده‌اند. این نوع انابه، معصومانه‌ترین کار است و هرکس بیشتر به انسان‌های معصوم نزدیک باشد بیشتر اهل انابه و توبه است، تا نشان دهند چه هستند و آنچه از آن‌ها برایشان سرمایه می‌شود همین افقی است که انابه‌های آن‌ها برایشان می‌گشاید، در عین سکونت بر خاک، در عین رفتنی زودهنگام و در زندگیِ ناتمام که البته هرگز تمام نمی‌شود.

5- دعا؛ آینه‌ی به ظهورآوردنِ تقدیر تاریخی :  بعد از دفاع مقدس گمان کردیم عقل و برنامه‌ی خودمان برای اداره‌ی کشور کافی است و از نقش‌آفرین‌بودنِ دعا در کنار فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگیِ خود، برای حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، غفلت کردیم و از دعاها و نیایش‌هایی که در گوشه و کنار کشور صورت می‌گرفت معنایی مناسب این تاریخ به‌دست نیاوردیم. در حالی‌که دعا و نیایش به معنای خاص آن، باید یکی از ارکان اساسی این حضور تاریخی باشد. حضور در جهانی دیگر که نه جهان گذشته‌ی قبل از دنیای مدرن است و نه جهان باقی‌ماندن در فرهنگ مدرنیته، جهانی است که خداوند برای ما مقدّر نموده و یکی از ارکان اساسی حضور در آن تقدیر، دعا است. وقتی با چنین رویکردی به متون مقدس خود رجوع نماییم دیگر آن متون مقدس، کلمات نیستند بلکه آینه‌اند، آینه‌ی به ظهورآوردنِ تاریخی که باید در افق وجود خود با آن زندگی کرد و زمان‌شناسی را همچون اولیای الهی«علیهم‌السلام» تجربه نمود.

6- دعا؛ عامل حضوری فعّال در عالم : با پدیدارشدن ویروس کرونا و زمین‌گیرشدنِ جهان مدرن و اندیشه‌ی حسّ‌گرایِ پوزیتیویسم، به خود آمدیم که باید ایمان تازه‌ای  را دنبال کنیم، ایمانی که با دعا و مناجات همراه است، دعایی همراه با سلوک عقلی و قلبی و نه صرفاً درک مفهومی از حقایق. آن نوع سلوک عقلی و قلبی که در عین معرفت‌زایی، به بنیادی نظر دارد که از یک طرف با منشأ «وجود» و از طرف دیگر با درون انسان رابطه دارد، و به انسان نشان می‌دهد چه اندازه می‌تواند در عالَم، حاضر باشد و به عالَمِ خود کیفیت ببخشد. حضوری که به جای دنبال‌کردنِ خود در برنامه‌های بی‌محتوا و تهیِ غیر قابل دسترسِ دنیای مدرن و ادعاهای توسعه و سازندگی به روش مدرن، از طریق اُنس با خدا به سرنوشتی بس متعالی و معنابخش بیندیشد. این‌جاست که انسان می‌تواند از درون و بیرون به ملکوت وصل شود و به این تجربه برسد که تجربه‌ی ایمانی از طریق دعا، راه مهمی است که امکان ندارد در این دنیا بتوان از آن غفلت کرد و در زندگی به نتیجه‌ی متعالی رسید. تمام آنچه در این تاریخ در طلب آن هستیم را با درک تاریخی خود در دعاهای ماه رمضان به‌خصوص در «دعای ابوحمزه» و «دعای سحر» می‌توانیم تجربه کنیم.

7- دعا؛ عالی‌ترین مرحله‌ی سیر ایمان : این تجربه‌ی مهمی است که انسان متوجه شود عالی‌ترین مرحله‌ای که انسان باید در سیر ایمانی خود آرام‌آرام به آن برسد، دعا و مناجات با حضرت ربّ  العالمین است، زیرا مقام دعا و مناجات بعد از ایمان، به همان معنایی است که گفت:

اوّل قدم آن است که  او را یابی               آخر قدم آن است که با او باشی

  و دعا آن آخرین قدم است، زیرا وقتی قلبِ انسان متوجه‌ی خداوند شد، بنا می‌گذارد تا با محبوب خود نجوا کند. سیره‌ی علمای ما در ابتدا، «تدبّر» در دعا و مناجات بوده است تا انسان بفهمد چه مطلبی را باید با خدا در میان بگذارد و تا دلدادگی با حضرت حق به درستی شکل بگیرد.

8- دعا؛ سرمایه‌ای اصیل برای زندگی در امروز : در اوایل ظهور انقلاب اسلامی، فضای فرهنگی ملت در حال برگشت به همان روحیه‌ی تدبّر و تفکر در دین بود، ولی دشمن با تهاجم فرهنگی‌اش- با توجه به پیش‌زمینه‌های غرب‌گراییِ ما- با تمام نیرو به میدان آمد تا ما نتوانیم از فرهنگ اصیل خود استفاده کنیم و به نوعی گرفتار همان بستری شدیم که غرب در مقابل بشر گشوده است و ما نیز متوجه‌ی راز پایداری خود که اُنس با خداوند است نشدیم و دشمن را جهت نفوذ خود، امیدوار کردیم. زیرا ارزش‌های خود را نشناخته‌ بودیم تا از آن پاسداری کنیم.

 به یک معنا می‌توان گفت مشکلات ما از زمان قاجار شروع شد که آن‌ها شیفتگی به غرب را دامن زدند و در سلسله‌ی پهلوی آن شیفتگی و وابستگی به اوج خود رسید و نسبت به زندگی در زیر سایه معنویات نوعی گسست پدیدار شد و هنوز با آن گسست روبه‌رو هستیم و به همین جهت رویکردی شایسته نسبت به ادعیه و مناجات در ساختن نوعی از زندگی که لازمه‌ی فرهنگ اسلامی ایرانی است، پیش نیامده است. بسیاری از سرمایه‌های الهی که سال‌های سال موجب قوام جامعه‌ی ما بود فراموش شد، در آن حدّ که در حال حاضر گمان می‌کنیم آن سرمایه‌ها یعنی ادعیه و مناجات‌ها چیزهای مهمی نبوده‌اند تا به دنبال آن‌ها باشیم.

9- وقتی در دعاخواندن‌ها، دعایی نخوانده‌ایم : قبلاً با درک ابعاد دعای کمیل می‌فهمیدیم به آن دعا نیاز داریم و با دعای کمیل آن نوع زندگی را شکل می‌دادیم و در پرتو آموزه‌های آن، همه‌ی افراد جامعه، خود را مسئول یکدیگر و مسئول مسائل جامعه می‌دانستند.

 ملاحظه کرده‌اید که در ابتدای دعای کمیل شروع می‌کنید خداوند را بر اساس اسماء و صفاتش مورد خطاب قرار می‌دهید و با نظر به آن اسماء، تقاضاهای خود را مطرح می‌کنید تا آن‌جایی که اظهار می‌دارید‌: «بِأَسْمائِكَ الَّتي مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَيْء» قسم به آن اسمایی که بنیاد وجودِ همه‌ی اشیاء را پر کرده است. هزاران نکته معرفتی باید در این‌جا حل شود تا إن‌شاءاللّه دعا در قلب انسان محقق گردد وگرنه بعد از دعا ممکن است احساس کنیم، گویا دعایی نخوانده‌ایم تا احساس کنیم نه‌تنها نسبت به خود بلکه نسبت به عالم و آدم مسئول هستیم.

10- تفاوت انسان‌ها و نقش دعا در قرآن : ائمه‌«علیهم‌السلام» گاهی برای ما روایت می‌آورند و گاهی در رجوع به خداوند مناجات و دعاهایی دارند که به کمک ما می‌آیند تا چگونه به خدا رجوع کنیم و عالمی که باید در آن زندگی کنیم را بیابیم و کیفیت بودن خود را ارتقا ببخشیم، زیرا اولیای الهی بیش از آن‌که به کمّیت عالم توجه داشته باشند، به کیفیت عالم نظر می‌کنند و زندگی خود را کیفیت می‌بخشند و اساساً تفاوت انسان‌ها در همین امر است که چه اندازه به کیفیت بودن خود توجه دارند تا به کمّیتِ بودنِ خود.

11- چگونگیِ معرفت‌بخشی دعا : ائمه«علیهم‌السلام» در روایات، عموماً معارفی را مطرح می‌کنند که در حد عقل مخاطبان آن‌هاست، اما در مناجات‌ها و ادعیه حقایقی را مطرح می‌کنند که بین خودشان و خداوند است و اساساً جنس آن معارف جنس خاصی است، مثل معرفت‌بخشی یک گل زیباست که آن معرفت‌بخشی، حالت حضوری دارد و نه حالت انتزاعی، زیرا در مناجات‌ها و ادعیه نوعی تماشگری با حضرت محبوب در مظاهری که با آن‌ها به ظهور آمده در میان است. حقایق و معارفی که در مناجات‌ها مطرح است نه‌تنها در اوج است، بلکه به انسان عالم خاصی می‌دهد و ساحت وجودی انسان از آن طریق بسط می‌یابد تا در جهانی گسترده‌تر و گشوده‌تر از دنیا خود را بیابد.

12- بشر امروز و خودآگاهی نسبت به دعا : در مناجات‌ها، نجوایِ بین «عبد» با «معبود» در میان است و اسراری که بین امام معصوم و حضرت حق است به ظهور می‌آید و به همین جهت باید با رویکردی خاص به آن‌ها نظر کرد تا موجب اصلاح اساسی انسان و جامعه شود. گمشده‌ی بشر امروز این نوع ادعیه و مناجات است و گویا بشر امروز در حال خودآگاهی نسبت به این امر می‌باشد.

13- قاعده‌ای در امیدواری انسان در دعا : قاعده‌ای را که باید به لطف الهی در قلب‌مان نگهداریم تا دعا و مناجات به خوبی در زندگی‌مان حضوری فعّال پیدا کند، این است که بدانیم خداوند کریم که ما را خلق کرده تا مظهر کمالات او شویم و او خود را در مخلوقاتش به تماشا بنشیند؛[1] خیلی زود از گناهان ما در می‌گذرد. نمونه‌ی این نوع برخورد را در اولیای الهی می‌یابید، به عنوان مثال اگر کسی در حضور پیامبر خدا«صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» به وجود مقدس آن حضرت یک نوع بی‌حرمتی بکند و بعد عذرخواهی نماید، حضرت بدون هیچ مقدمه‌ای او را می‌بخشند، زیرا دوست دارند انسان‌ها را خوب و صاحب کمال بنگرند. همان طور که اگر از امامان معصوم تقاضایی داشته باشیم به سرعت برآورده می‌کنند، زیرا آن‌ها به دنبال تماشای ایثار هستند، به همان معنایی که خداوند جواد و بخشنده است.

 این یک قاعده است که اولیای الهی خیلی زود هم عذر افراد را می‌پذیرفتند و هم تقاضای افراد را برآورده می‌کردند، و این در اُنس با خدا برایشان حاصل شده است. خداوند این نوع خصوصیات را که خودش در حدّ کامل دارد، به دوستانش هم منتقل می‌کند. وقتی این نکته برای ما روشن شد که خداوند این خصوصیات را بیشتر از آن‌که اولیای الهی دارا هستند، در خود دارد، کلید خوبی برای روبه‌روشدن با دعا و مناجات به‌دست می‌آوریم. بالاخره این را می‌توانیم بفهمیم که خصوصیات خوب اولیای الهی که از تقصیر ما می‌گذرند و دارای سخاوت هستند، از طریق ارتباط با خدا برایشان پیش آمده و لذا حضرت حق که صاحب اصلی این صفات است، این صفات را بیشتر و به طور مطلق دارد، پس هم عذرخواهی ما را از گناهی که کرده‌ایم، خیلی زود می‌پذیرد و هم تقاضاهای ما را به‌خوبی برآورده می‌نماید. جناب مولوی با نظر به همین قاعده می‌گوید:

تو مگو ما را بدان شه بار نیست                    با کریمان کارها دشوار نیست

آری! وقتی متوجه شدیم «با کریمان کارها دشوار نیست» نحوه‌ی دعا کردن‌هایمان در گستره‌ی دیگری واقع می‌شود و امیدواریِ فراوانی را در دعا به ما می‌بخشد.

14- در جستجوی قلب زنده: تا قلب شروع به بیداری نکند، دعا هم که بخوانیم برای بیشتر داشتن دنیاست، ولی وقتی در محضر حضرت حق اقرار کردیم: خدایا! قلبم مرده است؛[2] در آن صورت ورق بر می‌گردد و قلب، زنده می‌شود. «قلب زنده» خود را ماورای امور دنیایی جستجو می‌کند و هرگز به دنبال شهرت نمی‌تواند برود، حتی از آن نوع زندگی که همان «حبّ دنیا» است، متنفر می‌شود.

15- عوامل مرگ قلب : روایتی از حضرت سجاد«علیه‌السلام» نقل شده است که مي‌فرمايند: «مَا مِنْ‏ عَمَلٍ‏ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا؛»(الکافی، ج2، ص130.) بالاترین عمل‌ها کسب معرفت خدا، و سپس کسب معرفت پیغمبر است؛ بعد از این دو هیچ عملی مثل بغض دنیا ارزشمند نیست. بغض دنیا را عمل به‌شمار  می‌آورد و می‌فرماید: بعد از کسب معرفت خدا و رسول خدا، دشمنی با دنیا بالاترین عمل است. فراموش نکنید که منظور از حبّ دنیا همان تعلقاتی است که انسان دارد که به‌خاطر آن‌ها دنیا را هدف قرار می‌دهد و آخرت و کمالات حقيقي را فدای آن می‌کند. طبعاً چنین چیزی اصل همه‌ی گناهان خواهد بود و همه‌ی سقوط‌ها از این‌جا ناشی می‌شود. از امام صادق«علیه‌السلام» نیز نقل شده است: «مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ وَ أَمْسى‏ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ، جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَشَتَّتَ أَمْرَهُ»(الکافی، ج2، ص319.) اگر روزگار کسی به این صورت بگذرد که بیشتر توجه‌اش به امور دنیا باشد، خداوند فقر را چون تابلویی در مقابل او قرار می‌دهد و لذا دائماً خودش را در فقر می‌بیند و احساس غنا و بی‌نیازی نمی‌کند، و اموراتش همواره پراکنده و بی سر و سامان است.

 آری! وقتی دل بمیرد کار انسان به دوستیِ دنیا می‌کشد و عالمِ گشوده‌ی معنویت از منظر او رخ بر می‌تابد تا بتواند در آن آرام گیرد.

16- حجاب أنانیت و علت مرگ قلب:  گناه و پیرو آن، مردنِ قلب و محروم‌شدن از نظر به حقیقت، انواعی دارد. یکی از آن گناهان همان است که انسان به جای آن‌که در منظر خود، حضرت حق را که ربّ العالمین است داشته باشد، خود را در منظرِ خود دارد. در این‌صورت وجود خودش، حجابِ نظر به حق می‌شود و دیگر نمی‌تواند خدا را که در عالَم به ظهور آمده، محل اُنس خود قرار دهد و او را در منظر قلب خود بنگرد و به همین جهت انسان عاقل از خدا می‌خواهد آن قلب را که انسان با نظر به خودش میرانده است، با جلوه‌ای که از رحمت خود می‌کند، آن انسان را از نظر به خودش منصرف نماید و قلبش را زنده گرداند.

17- شاخصه‌های قلب زنده : مطمئناً خداوند دوست دارد ما از او بخواهیم قلب‌مان را زنده کند، زیرا در آن صورت قلب انسان، محل جلوات انوار الهی می‌شود و خداوند در چنین قلبی خود را به تماشا می‌نشیند. به اندازه‌ای که ما آماده باشیم تا خداوند قلب ما را زنده کند و آن قلب، محل جلوات انوار الهی شود، به همان اندازه از هر چیز جز خدا منصرف می‌گردد. این نوع زنده‌کردن قلب غیر از آن است که بفهمیم حرام خدا، حرام است. آری! این خوب است که انسان حریم الهی را در حرام و حلال‌ها رعایت کند ولی این اولِ کار است. قلب زنده قلبی است که اولاً: اهل دوست‌داشتن باشد. ثانیاً: به جای دوست‌داشتنِ زیبایی‌های وَهمی، زیبای‌ حقیقی را دوست داشته باشد و تنها خداست که محل همه‌ی کمالات و زیبایی‌های حقیقی است.

18- قلب زنده، قلب بی‌کینه :  قلبِ زنده، خدادوست است و به هر آینه‌ای که محل ظهور محبوب اوست، نظر محبت‌آمیز دارد و لذا قلب زنده هیچ‌وقت در درون خود نسبت به مؤمنین کینه ندارد و برای رسیدن به چنین محبتی از حضرت محبوب تقاضا می‌کند: «وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا»(حشر/10) هیچ کینه و کدورتی در قلب ما نسبت به مؤمنین قرار نده. تا همه جا با حضرت محبوب به‌سر برد، به همان معنایی که مجنون حتی بر در و دیوار کوی لیلی جز لیلی را نمی‌دید. جناب عطار با توجه به این امر که قلبِ بیدارشده جز خدا را نمی‌خواهد و همه جا در جستجوی خداست و جز خدا را نمی‌بیند این‌طور سروده است:

 گشت مجنون هر زمان شوریده تر           همچنان در کوی لیلی شد مگر

هرچه را در کوی لیلی دید او                بوسه بر می‌داد و می‌بوسید او

گه در و دیوار در بر می‌گرفت               گاه راه از پای تا سر می‌گرفت

نعره میزد در میان کویْ خوش                   خاک می‌افشاند از هر سوی خوش

روز دیگر آن یکی گفتش که دوش              از چه کردی آن‌همه بانگ و خروش

هیچ دیوار و دری نگذاشتی              می‌گرفتی در بر و می‌داشتی

هیچ از در کار برنگشایدت              هیچ ازدیوار در نگشایدت

کرد مجنون یاد سوگندی عظیم                  گفت تا در کوی او گشتم مقیم

من ندیدم در میان کوی او              بر در و دیوار الاّ روی او

بوسه گر بر در زنم لیلی بود                  خاک اگر بر سر کنم لیلی بود

چون همه لیلی بود در کوی او           کوی لیلی نبودم جز روی او

هر زمانی صد بصر می‌بایدت                هر بصر را صد نظر می‌بایدت

تا بدان هر یک نگاهی می‌کنی              صد تماشایِ الهی می‌کنی

دل که دارد این نظر اندک قدر             می نیاساید زمانی از نظر

گر به جای یک نظر بودی هزار         آن هزاران دیده بودی غرق کار

19- قلب مرده‌ی انسان حسود :  یکی از مراحل زنده بودن قلب، آزادشدن انسان از حسادت‌ها است. قلبِ انسان حسود، قلبِ مرده است و وقتی انسان متوجه‌ی پوچی و بیهودگی و ظلمات حسادت شد، از خداوند می‌خواهد با گشودن منظر گسترده‌ی رحمتش در مقابل انسان، او را از جهنم حسادت آزاد کند و خداوند قلب‌مان را در آن راستا زنده می‌کند تا در ادامه‌ی محبت به او زندگی را معنا کنیم و خود را در آغوش ربّ‌العالمین بیابیم.

در مناجات‌های «خمسه عشرة» پای مناجات در میان است. مناجات، یعنی نجواکردن، یعنی اُنسی که با نزدیکیِ تمام همراه است و نجواکردن با خدا به خودیِ خود مطلوبِ جان هر انسانی است، همان‌طور که هجران از حق، سخت برای جان سالک تلخ است. به همین جهت جناب مولوی که مزه‌ی انس با حق را چشیده، در نجوایش با خدا ناله سر می‌دهد:

 اي خدا اين وصل را هجران مکن             سرخوشان عشق را نالان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن            خلق را مسکين و سرگردان مکن

بر درختي کآشيان مرغ توست             شاخ مشکن مرغ را پران مکن

جمع و شمع خويش را برهم مزن            دشمنان را کور کن شادان مکن

اين طناب خيمه را برهم مزن                خيمه‌ی توست آخر اي سلطان! مکن

نيست در عالم ز هجران تلخ‌تر               هرچه خواهي کن وليکن آن مکن

 وقتی نفسِ اُنس را شناختیم برای این قسمت از مناجات جایگاه خاصی قائل می‌شویم، زیرا وقتی انسان در جایگاه انس با خداوند است عملاً در حال ادب‌کردن قلب می‌باشد، تا دل به جای دیگر و چیزهای دیگر نبندد.

20- یاری خدا در میل به دعا : درفضای انس با خداوند، خداوند اسماء رحمانی خود را به قلب بنده‌اش می‌نمایاند و لذا از این به بعد تقاضاهای انسان شروع می‌شود که خدایا! این را می‌خواهم یا خدایا! آن را می‌خواهم. راز «اسئلک، اسئلک»هایی که معمولاً در ادعیه و مناجات‌ها مطرح است از این قرار است و خداوند دوست دارد بنده‌اش مسیر ظهور رحمت پروردگارش را بگشاید.

تمام نیازهای ما را خداوند می‌داند و آماده‌ی برآورده‌کردن آنهاست. کدام‌یک از نیازهای کوچک و بزرگ ما را برآورده نکرده؟ از ابروی بالای چشم بگیر تا خود چشم. متوجه ما بود که وقتی پیشانی ما عرق می‌کند، ممکن است چشم ما را اذیت کند، سرِ راه عرق‌های پیشانی، ابرو را قرار داد. حال چگونه وقتی رحمت مطلقه‌اش اجازه نداد در این حدّ هم چشم ما اذیت شود و ما آزار ببینیم، ممکن است اجازه دهد مهم‌ترین نیازهای ما بی‌جواب بماند؟! با آن‌که شرط تحقق آن نیازها درخواست و طلب ما باید باشد و مسیر ظهور آن‌ها را طلب و تقاضای ما فراهم کند؟ به گفته‌ی جناب مولوی:

چون خدا خواهد که‌مان یاری کند            میل ما را جانب زاری کند

ای خنک چشمی که آن گریان اوست             وی همایون دل که آن بریان اوست

 با این دید که محبوب ما می‌خواهد حوائج ما را برآورده کند، باید به دعا و مناجات روی آوریم.

شما در «مناجات شعبانیه» تا آن‌جا شیرین زبانی می‌کنید که عرضه می‌دارید: «اِلَهِی ... وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ» الهی! اگر مرا به گناهانم بگیری، من هم تو را به مغفرتت می‌گیرم. در ابتدای امر این سؤال برای انسان پیش می‌آید که آخر این چه نوع حرف زدن با خداست! از نظر عادی این نوع حرف‌زدن مثل آن است که به باغبان بگویید اگر آن مقدار از زردآلوهایت را به من ندادی، من مقداری از گیلاس‌هایت را برمی‌دارم. در حالی‌که هر دو از آنِ اوست. اگر خداوند ما را به خاطر گناهان‌مان عذاب کند، کار حقی کرده است پس چگونه او را به خاطر چنین کاری به محکمه ببریم و بگوییم چرا مغفرت و بخشش خود را به‌کار نگرفتی؟ ولی خداوند دوست دارد که با او شیرین‌زبانی کنیم. خودش این‌چنین شیرین‌زبانی‌ها را در آن مناجات‌ها مثل مناجات ابوحمزه و دعای سحر به قلب بنده‌اش القاء می‌کند. جناب مولوی خطاب به حضرت حق عرضه می دارد:

ای خدای پاک و بی انباز و یار              دست گیر و جرم ما را واگذار

یاد ده ما را سخن‌های دقیق                  کان به رحم آرد تو را ای خوش رفیق

گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن                مصلحی تو، ای تو سلطان سُخُن

کیمیا داری که تبدیلش کنی                       گر چه جوی خون بُود، نیل‌اش کنی

این چنین میناگری‌ها کار توست             این چنین اکسیرها ز اسْرار توست

 

 و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 


[1] - اشاره به حدیث: قدسى است كه حضرت حق مى‏فرمايد: «كُنْتُ‏ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف» من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم.

[2] - اشاره به سخن حضرت سجاد«علیه‌السلام» در «مناجات التّائبین» است که عرضه می‌دارند: «وَأَماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جِنايَتِى.»

27397

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد من از موقعی که وارد این قرنطینه شدیم اصلا کل زندگیم بهم ریخته. در ماه رجب و شعبان در ابتدا با شوق وارد شدم اما اصلا نتونستم اون استفاده و کارهایی که از قبل برنامه چیده بودم انجام بدم. و دچار یک گناهانی شدم که قبلا از بین برده بودمش، اما در این قرنطینه دوباره دچار آن شدم و گرفتار. اصلا کل زندگیم جهنم شده واقعا دیگه خسته شدم. خواهشا میشه که کمک کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که سری به بحث «با دعا در آغوش خدا» جلسات ۶ و ۷ شرح مناجات التّائبین که بر روی بنر سایت هست، بزنید. موفق باشید

نمایش چاپی