باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سعی بفرمایید در ابتدا حداقل یک سالی با سیر مطالعاتی که سایت پیشنهاد میکند جلو بروید تا مبانی لازم را جهت ورود در سایر موضوعات داشتهباشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دنیا بخواهد یا نخواهد اقلاً به این آگاهی میرسد که باید به جهانی غیر از جهان مدرن هم فکر کند و تازه این اول کار است. در مقدمههای جلسات ۱ و ۲ از مباحث «با دعا در آغوش خدا» عرض شد جهان آینده، جهانِ بدون حضور با دعا نیست. پیشنهاد بنده آن است که با دقت بر روی آن دو مقدمه فکر شود. ما إنشاءاللّه در جهانی حاضر میشویم که در ۸ سال دفاع مقدس آن را تجربه کردیم که چگونه در کنار تسلیهات نظامی، دعا و توسل به معنای واقعی آن به ظهور آمد و نحوهی بودنِ ما را تغییر داد. ولی متأسفانه با دولتهای متمرکز بر روی توسعه با افق غربی، آن نحوه زندگی که باید در سایر امور ادامه مییافت به حاشیه رفت و بحمداللّه در حال بازگشت است ولی با تجربهی سالهای سرگردانی در توسعه به روش غربی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم سیر مطالعاتی بر روی سایت رویهم رفته شروع خوبی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تصمیمگیری در این مورد آسان نیست. ظاهراً صالح مقبول جهت تصمیمگیری کاربردیتر است. ممکن است در عمل برای انتخاب اصلح، به مشکل برخورد کنیم با نظر به آنکه صالحِ مقبول را در دلِ سنت اسلامی و انقلاب اسلامی، صالحِ مقبول میدانیم. ۲. چندان نمیتوانم در این مورد ورود کنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: استاد یزدانپناه و شاگردان ایشان در این مسیر قابل استفادهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها با انتخابهای خود آیندهی خود را در بستر سنتهای الهی شکل میدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم باید در مورد کربلا به این امور پرداخته شود. خود حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» آنطور برنامهریزی کردند و از قبل مشخص کردند که کار به شهادت میکشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما شهید مطهری را عالِمی میدانیم که زمانهی خود را بهخوبی تشخیص داد و با سرمایهی عظیم علمی و فهم عمیق و تعهد و مسئولیتِ دینی بهترین کار را در زمانهی خود انجام داد، حال اگر دانستن و ندانستن نگاه هایدگر در آن کار عظیم که او انجام داد؛ چه اندازه میتوانست نقش داشته باشد؟ آری! بنا به گفتهی رهبر معظم انقلاب، نباید در شهید مطهری متوقف شد، ولی همین امروز هم در بسیاری موارد آثار شهید مطهری با ما حرف دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید از آن جهت که مدرنیته بر اومانیسم و انسانمحوری تأکید دارد و ملاکِ هست و نیست و باید و نباید را فهمِ انسان میداند و این غیر از موضوع عقل تکنیکی است که باید بر روی آن فکر کرد و عرایضی در این رابطه شده است میتوانید به سایت رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید به اصل موضوع فکر کرد که با خرید ما، کارگرِ ایرانی بیکار نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بد نیست در این مورد به کتاب «تمدنزایی شیعه» رجوع فرمایید. در قسمتی از آن کتاب چنین گفته شده است:
فرهنگ دينى و تعامل صحيح با طبيعت
سؤال: مسلّم است كه اگر علم ما علم همه جانبه اى باشد، براى رفع نيازهاى خود به بهترين نحو از استعدادهاى طبيعت استفاده مى كنيم و در آن صورت بقيه ى ملتها متوجه و طالب آن فكر و فرهنگ مى شوند، به عبارت ديگر موجب حسرت و جذب بقيه مى گردد، چيزى كه متأسفانه امروزه برعكس شده و ملتهاى مسلمان حسرت داشته هاى غرب را مى خورند. آيا آن عجايب علمى كه شيخ بهائى در اصفهان از خود به يادگار گذاشت، نمونه اى از همان ابزار اسلامى است كه مى تواند موجب حسرت ساير ملل باشد؟ مثل حمامى كه با يك شمع كارمىكرد؛ آن حمام از يك طرف زحمت راه اندازى اش كم بود، و از طرف ديگر بازدهى اش زياد، بدون آنكه پسماندهاى داشته باشد و بخواهد به جنگ طبيعت و محيط زيست برود، آيا با توسعه و پيشرفت علوم غربى مىتوان چنين ابزارى ساخت؟
جواب: خير، با توسعه ى علوم غربى نمىتوان چنين ابزارى ساخت، چون همانطور كه عرض شد، در علومِ ابزارسازِ غرب، يك «ميل» نهفته است و در نتيجه داراى جهت خاصى است كه نمىتواند با طبيعت تعامل كند و از استعدادهاى متعالى آن استفاده نمايد و لذا طبيعت خودش را راحت در اختيار آن فرهنگ قرار نمىدهد. اينجاست كه مى بينيد بهره گيرى از طبيعت، براى بشر غربى خيلى مشكل است. شما در نظر بگيريد اگر بخواهيد يك اتم منفجركنيد و از انرژى آن استفاده نماييد، چقدر بايد در مقدمات اين عمل انرژى صرف نمائيد. حالا بقيه كارهاى تمدن غربى از اين هم پر دردسرتر است. آنچه باز يادآورى مىكنم اين نكته ى اساسى است كه انسان در فضاى جهان بينى كه دارد فكر مىكند و عمل مىنمايد و به تعبير ديگر پايه ى ساير علوم در هر فرهنگى علوم انسانى آن فرهنگ است و علوم انسانى آن فرهنگ غايت ساير علوم را بيان مىكند و سؤال ايجاد مىكند تا ساير علوم به وجود بيايند و آن غايت و هدف را محقق كنند و به سؤالات جواب دهند، علوم انسانى غربى كاملًا با علوم انسانى امثال شيخ بهايى متفاوت است، يكى بر اساس تفكر «جانلاك» مى انديشد و يكى بر اساس نگاهى كه وَحى الهى در اختيار او قرار داده است، فكر مىكند.
سؤال: آيا آن نوع از علوم را شيخ بهائى با خود برده است يا اينكه هنوز كسانى هستند كه از آن علوم خبر داشته باشند و بتوانند نقش مهمى را در ساختن تمدن اسلامى ايفاكنند؟
جواب: به نظر بنده توجه به تمدن اسلامى جامعه را در بسترى قرار مىدهد كه به طور طبيعى از نيروهاى معنوى استفاده مىكند. مهم آن است كه اوّلًا؛ جهت گيرىهاى ما درست شود. ثانياً؛ روشهاى ما در رابطه با طبيعت و انسانها مطابق شرع تصحيح گردد. در اين حالت بسترى فراهم مىشود كه در آن بستر استعدادها در همه جهات شكوفا مىگردد. مثلًا «نماز» را در نظر بگيريد؛ نماز صورت يك حقيقت ملكوتى در اين عالم است، كه با انضباط خاصى كه خدا دستور داده، مىتوانيد با جنبه ى ملكوتى نماز ارتباط پيداكنيد، به اين صورت كه پس از معرفت لازم، با استمرار موضوع، افق براى شما بازمىشود، تا با عالَم بالا مرتبط شويد. حتى اين كه در نماز يادتان مىآيد كه فلان كار را بايد انجام مىداديد، به جهت آن است كه آن افق مىخواهد بازبشود، اما تعلقات شما آن را منحرف مىكند، در هنگام نماز همين كه افق مىخواهد باز بشود، شيطان ذهن را منصرف مىكند به طرف ساعتتان كه در وضوخانه جا گذاشته ايد اين يك نوع بازشدنِ افق است، اما شيطان آن را به طرف ساعت و ساير تعلقات دنيايى منحرف مىكند. نماز چنين قدرتى دارد كه شما را با جنبه ى ملكوتى خودش مرتبط مىكند و بعد از ارتباط با جنبه ى ملكوتى نماز، بقيه چيزها را بهتر مىتوانيد بيابيد و بفهميد، عين همين حالتى كه با عبادت دينى براى شما حاصل مىشود تا باب عالم قدس به سوى شما باز شود، وقتى وارد فرهنگ ولايت اهل البيت (عليهم السلام) به معناى ولايت و حاكميت خدا مىشويد، واقع مىشود و افقهايى در زندگى شما باز مىگردد كه مسلّم در آن افق، مشكلاتى را كه اين تمدن گرفتار آن است- كه اينهمه بايد انرژى صرف كنيم تا انرژى مورد نياز خود را از طبيعت بگيريم- واقع نمىشود. نمونه اش كارى است كه شما با حفر قنات براى تهيه ى آب انجام مىدهيد و بدون آنكه انرژى زيادى صرف نمائيد از طريق استعدادهاى طبيعى، آب دائمى را به طرف خود سرازير مىكنيد، چون با روحيه ى تعامل با طبيعت به طرف طبيعت رفتيد و نه با روحيه ى سركوب استعدادهاى طبيت. اما آيا بناست با نوع فكرى كه شيخ بهائى «رحمة الله عليه» حمام خودش را گرم مىكرده است، كار كنيم؟ يا اصلًا فعلًا اينها مشكل ما نيست؟ شايد در آن شرايط وظيفه ى مرحوم شيخ بوده است كه آن كار را بكند، ولى ما نبايد به دنبال اين چيزها باشيم. همانطور كه عرض كردم اگر جهت گيرىها درست شود و روشهاى ما نيز مطابق شرع باشد، به طور طبيعى و در جاى خود امكاناتى كه نياز داريم، به دست مىآيد. هيچكدام از بزرگانى كه به مقام طى الارض مىرسند، نمىخواهند طى الارض بكنند، خودش پيش مىآيد، به طورى كه آن مرد بزرگ در حينى كه در نجف زندگى مىكند، يك مرتبه جذبه اى به سوى حضرت ثامن الائمه (ع) در جانش پيدا مىگردد كه باعث مىشود ديگر طاقت ماندن در محل زندگى خود را نداشته باشد و لذا خود را در مشهد مقدس مىيابد. اين كه چطورى مىرود، شايد خودش هم نداند كه چطورى مىرود، اما مىبيند كه آنجاست! بعد ما مى نشينيم از زاويه ى تماشاگرى، اينها را با هم بحث مىكنيم. اگر از خودش بپرسيد: شما چطورى طى الارض مىكنيد؟ مىگويد: من نمىدانم، فقط يكمرتبه مىبينم در حرم حضرت امام رضا (ع) هستم، شايد اينطور باشد. منظور عرضم اين است كه ما اصل آن موضوع را رها نكنيم كه اگر ما روش هاى معنوى قابل اعتماد را درست طى كنيم، طبيعت در همه ى ابعاد به كمك ما مىآيد. خداوند در اين رابطه مىفرمايد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»؛[1] اگر مردم ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان و زمين را به سوى آنها مى گشاييم. مسلّم همينطور است كه استعدادهاى ناب عالم هستى در اختيار اهل تقوى قرار مىگيرد. پس معلوم است كه در راستاى ايمان و تقواى حقيقى، يعنى ايمان و تقوايى كه در همه ى مناسبات جامعه جارى شود، بهره هاى زيادى مىتوان از آسمان و از طبيعت گرفت، بدون اينكه اين همه انرژى صرف كنيم. شما ببينيد: امروزه چقدر انرژى صرف مى كنند تا بتوانند انرژى توليدكنند! آقاى «ايليچ» مىگويد: اين همه وقت در ساختن جاده، اتوبان و كارخانه ى ماشين سازى صرف مىكنيد تا سريعتر به كارهايتان برسيد، آيا صرف مىكند آن همه وقت صرف كنيم تا در جاى ديگر آن وقت را صرف نكنيم؟
۲. خوب است سری به جزوهی «علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی» که بر روی سایت هست، و کتابهای دکتر زرشناس و دکتر داوری بزنید.
۳. بنده رویهمرفته هر روز صبح غیر از صبح یکشنبه، در مسجد خدیجه کبری «س» در خدمت رفقا هستم. موفق باشید
[1] ( 1)- سورهى اعراف، آيهى 96.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب نیست، زیرا ذهن کودکان اذیت میشود چون آنها علت ذبحِ آن حیوانات را نمیدانند، گمان میکنند ما آن زبانبستهها را بدون دلیل به قتل میرسانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بناست ما آمریکا و یا جای دیگر را فتح کنیم؟!! ما میخواهیم خودمان باشیم و آمریکا مانع است. و مقاومت ما در مقابل آنها برای آن است که جیرهخوار آمریکا نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشخص است که بنا دارند یک اسرائیل در این منطقه ایجاد کنند و اساساً بارزانیها از قبل، رابطهی حسنه با اسرائیل داشتهاند و به این امید دست به کار شدهاند، غافل از اینکه انقلاب اسلامی آنها را به همان صورت که در سوریه ناکام کرد، در اینجا هم ناکام میکند. اینان از معنای حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی در غفلتاند. موفق باشید
سلام به استاد عزیز: از رفقا شنیدم کتاب «پاییز آمد» که خاطرات خانم فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی بود را خواندهاید و تعریف خاصی از آن داشتید. مایل بودم چنانکه ممکن است نظر خود را برای بنده بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: از نظر بنده این کتاب ظاهراً و در ابتدای امر تصور میشود قصه یک زندگی عاشقانه است، ولی حقیقت آن است که این زن و شوهر از همان روزهای ابتدای زندگیشان میدانستند در سوز جدایی از همدیگر در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، باید خود را در اوج صفا و جدایی تجربه کنند و هنوز هم همدیگر را در سوز جدایی تجربه مینمایند، هرچند یک نفر در این دنیا و دیگری در حیات شهیدان حاضر است، تا زیباترین غم را در خود و در ما زنده نگه دارد. این کتاب حکایت روح تاریخی است که در این زمانه شروع شده و میتوان آن را در این زن و شوهر احساس کرد. بازخوانی پروندهای است که روح انسانی و انسانیت در آن طوری نمایان است که دل هر انسانی را آب میکند. راستی را! چه اندازه غمهای بزرگ وقتی پای خدا در میان باشد، زیباست. دل را که نه، جانها را آب میکند. «چه خوش است رنج و محنت، به رَهِ وفا کشیدن! / چه خوش است ناز جانان، همه را به جان، خریدن!» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از این جهت که میفرمایید اشکال ندارد ولی در کتاب «مقام لیلة القدری حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» مطلب، در جای دیگری که بس جایگاه متعالی است میرود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتهی جناب شیخ محمود شبستری:
تفکر رفتن از باطل سوی حق / به جزء اندر بدیدن کلّ مطلق
۲. با دیدِ «بالحقّ». لذا هرچیزی را آینهی ظهور اسماء الهی مییابند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که از چه زاویهای جناب مولوی را بنگریم. ممکن است بعضی حرکات ایشان را صوفیانه دید. ولی میشود طور دیگر هم به آن نگریست. بنده نتوانستهام در آن حدّ که مولوی را میشناسم، او را مثل فرقههای صوفیه بنگرم. آری! معلوم است که به گفتهی او: «هر کسی از ظنّ خود شد یارِ من / از درون من نجست اسرار من.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو بحث را باید در کنار هم دید. در اینکه جریان نفوذ نقش فعّال دارد بحثی نیست، ولی خودآگاهیِ تاریخی ما اقتضاء میکند که با طرح معارف اصیل و تقوای الهیِ لازم راهی را بگشاییم و طی کنیم که جریان نفوذ قدرتِ تأثیرگذاری نداشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: دین من سمحهی سهله است. این یعنی دین اسلام به خودی خود دینی است که در دل خود سختگیری ندارد. حال عدهای به بهانهی این جمله مثلاً ادعا دارند باید احکام اسلام را تعطیل کرد. در حالیکه بحث بر سر آن است که احکام اسلام به خودی خود سخت و طاقتفرسا نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک سؤال کلی است. هرکس باید با مطالعهی آن بیانیه، نسبتِ خود را و وظیفهی خود را در آن جستجو کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً ملاحظه کردهاید که اولیاء الهی بعضاً به شعر شعراء حتی شعرای جاهلیت استناد میکنند و تازه، این غیر از آن است که رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» به حسان بن ثابت آنگاه که در مورد غدیر آن اشعار را سرود، فرمودند: جبرائیل به کمکت آمده است. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که این حدیث در شهر مدینه با محدودیتهای آن شهر مطرح بوده که پیامبر، اقامهی نماز میکردند و عدهای با بیمحلیکردن، عملاً یهودی و نصرانیِ امت قلمداد میشدند. ولی در حال حاضر، شرایط به آن صورت نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! در هر مورد که روحیه و استعدادتان طلب میکند، خوب است ورود نمایید. موفق باشید
سلام علیکم جناب استاد: اخیرا جناب دکتر عبدالکریمی با جناب سروش دباغ مناظره ای در مورد رساله قبض و بسط دکتر سروش داشتند و طبق نظر آقای عبدالکریمی این رساله تحت تأثیر فضای کانتی و دلالت بر نوعی سوبژکتیویسم و بی بنیادی معرفت دینی دارد که منجر به گرایش به نهیلیسم در بین تأثیرپذیران از آن رساله میشود و شده است. بنده هم در این باره تحلیلی نوشتم برای نقد و نظر خدمت تان ارسال میکنم. جالب است که در این موضوعات آقای عبدالکریمی با ما همگرا هستند گرچه برخی عبارات ایشان در مورد انقلاب اسلامی به نظرم از سر مسامحه و کلی گویی بیان میشود و قابل نقد است: نقدی که جناب دکتر عبدالکریمی بزرگوار مطرح میکنند (با قطع نظر از مقدمات فلسفی ایشان) منطبق با برداشت بسیاری از منتقدین و حتی همدلان با رساله هم هست. چرا که هم جریان روشنفکران غیردینی پروژه سروش را مقدمه گذر کامل از امر دینی تلقی کردند (و نه ادعای اصلاح آن)، و هم جریان حوزوی آن رساله را نوعی بیبنیاد کردن هر معرفت دینی فهم کردند. به راستی هر کسی قبض و بسط را میخواند با اثری رو به رو است که آنچنان نقش تحولات معرفت بشری در معرفت دینی را پررنگ و بلکه مطلق میکند که انگار هیچ فهم تاریخی از دین نمیتواند از گزند این تحولات به دور باشد و روشن است که نتیجة منطقی مزمر در این بیان این است که عمده آنچه بشر در گذشته از دین فهمیده خرافات بوده است! علامه طهرانی که در پست قبلی به ایشان اشاره کردم در نقد مفصل خود که در حقیقت رسالهای مستقل است نشان میدهند که معدود مثالهایی که آقای سروش برای تأثیر تحول معرفت بشری در معرفت دینی ارائه کردهاند هیچ کدام خدشهای به امهات و اصول عقاید اسلامی خصوصاً بنا به فهم فلاسفه و عرفای اسلامی وارد نمیسازد. ما به سختی میتوانیم مثالی بیشتر از اثر نقض نظریه افلاک در نقض نظریه فلسفی عقول دهگانه برای تز آقای سروش بیابیم و حتی با نقض عقول دهگانه از حیث تعدادشان، باز همه چیز نابود نمیشود و ادلة عالم عقل به نحو عام هنوز پابرجا است. این از آن جهت است که فلاسفه اسلامی عمده بنیان متافیزیک خود را بر برهانهای عقلی مستقل از تجربه حسی استوار کردند و این چنین ذاتاً فلسفه خود را از گزند تحولات دانش حسی مصون کردهاند و اتفاقاً اگر نظریه عقول دهگانه هم نقض شده از این جهت است که مقدمه این نظریه، تجربی و متخذ از مسلمات علمای طبیعی زمان خودشان بوده است و نه مقدمات بدیهی. نظریه تکامل داروین نیز به طور قطع ناقض امکان خلق یا ظهور دفعی آدم و حوا در عالم طبیعت نیست چنان که خلق دفعی و تدریجی هر دو در قرآن اشاره شده است. تمام آنچه علمای اعصاب در اینهمانی مغز و ذهن ادعا کردهاند هم امروز در مباحث فلسفه ذهن به شدت مورد اشکال و ایراد است. پس کجا است آن نظریات علمی که بنا به ارتکازات و القائات دکتر سروش شناخت قدماء از دین را کن فیکون کرده باشد؟ چنان که جناب دکتر عبدالکریمی به درستی اشاره کردند، رساله قبض و بسط با تمام طول و تفصیلش چیزی بیش از توضیح واضحات نیست (این که معارف بشری کم و بیش روی هم دیگر اثر دارند) و این برای هر معرفتی صادق است اما تأکیدات و مبالغات آقای سروش بر اثر این تحولات بر معرفت دینی خواسته یا ناخواسته دلالت بر نوعی شکاکیت رادیکال و سوبژکتیویسم مفرط دارد که اثر آن بر اذهان روشنفکران و اهل اندیشه نوعی بی اعتمادی به کل سنت دینی و در نهایت رویگردانی از دین بوده است! این گونه به نظر من آقای سروش خواسته یا ناخواسته در بسط نهیلیسم و رویگردانی از دین در جامعه ایران بعد از انقلاب تأثیر بسزایی داشت و البته تاریخ ایشان را مسئول خواهد دانست! #پرسش_از_عبدالکریمی
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً سومین جلسه این مناظره را هم بنده دنبال کردم. سخنان آقای عبدالکریمی همان نکاتی بود که چند سال پیش در مقالهای در نقد تئوری قبض و بسط شریعت فرمودند و به نظر بنده نقد به جایی است و به همین جهت در سالهای پیش که جهت رونمایی از کتاب «پایان تئولوژی» آقای دکتر عبدالکریمی، آقای دکتر داوری را دعوت کرده بودند؛ آقای دکتر داوری نیز مؤید آن مقاله بودند. به نظر بنده بخواهیم و نخواهیم تئوری «قبض و بسط شریعت» اگر هم به ادعای آقای سروش دباغ امری است کلامی؛ به هر حال موضوع، موضوع شریعت است و نمیتواند طوری مطرح شود که گویا ساحت قدسی در مقابل خواننده آن موضوعیت ندارد. در همین جلسه سوم افرادی که به طرفداری از آقای سروش برآمدند به نظر بنده متوجه دغدغه آقای عبدالکریمی نبودند. بنده همان سالها مطلبی در نقد نظریات آقای سروش نوشتمhttps://lobolmizan.ir/leaflet/219
با اینهمه عنایت داشته باشید که بحث «غیاب ساحت قدس» که دکتر عبدالکریمی بدان میپردازد، عملاً در بعضی موارد ما را از سایر ابعاد دین و فقاهت دینی جدا میکند یعنی به جایگزینی مطالبی که آقای دکتر عبدالکریمی پیشنهاد میکنند در جای خود باید حساس بود. موفق باشید
