باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور کمالی که بناست خودِ ما اراده کنیم تا به آن برسیم، غیر از کمالی است که از مواهب الهی و به ارادهی ما انجام نمیشود. حوزهی جبر و اختیار در مورد اول معنا دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقها در جمعبندی که نسبت به روایات دارند و خاص و عامکردنِ روایات با ادلهی قابل قبول به این نتیجه رسیدهاند که ملاحظه میفرمایید. حتی حضرت امام در کتاب «کشفالأسرار» با ادلهی کافی این امر را روشن میکنند که چرا باید خمس و سهم امام در زمان غیبت داده شود و حوزههای علمیه برای حفظ اسلام در این امر پایدار بماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رفقا در حال فعالیت در مناطق سیلزده هستند و خوب است که در صورت امکان به آنها کمک شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: در روش حوزوی پس از مدتی طرح کلی برای هدایت جامعه برای طلبه پیش میآید و به این شکل به جامعه کمککردن بهتر از کمکهای اقتصادی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید در کتابهای فلسفی مثل «بدایة الحکمه» در قسمت «علم» دنبال بفرمایید. جملهی مذکور همینقدر کمک میکند که بتوانید مطلب را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به پرحرفی و آرزوهای دنیایی دامن نزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که جناب حافظ برای نظر به محبوب خود و دلِ او را بهدستآوردن، در عین روح لطیفی که دارد حاضر است طعنهی عالَمی را تحمل کند. رهبر معظم انقلاب این بیت را در مقابل امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» خواندند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید، میماند که مرحلهای از تسلیم هم هست که فوقِ رضا است و سالک در آن مقام، حتی به خودش هم و کمالاتش خودش هم فکر نمیکند، تنها تسلیم ارادهی الهی است و آیهی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» این نوع تسلیم را متذکر میشود که بعد از ایمان میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زود خوابیدن و غذای سبک خوردن را داشته باشید و اگر نشد، در روز قضای آن را بهجا آورید. هر اندازه در معارف، عمیقتر شوید نمازها کیفیت بیشتری پیدا میکند. بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید این دیگر وسوسه شیطان است و باید توجه نکرد. زیرا حضرت حق توّاب هستند و توبه بنده را میبخشند و باز آن گناه را مدّنظرآوردن که ممکن است نبخشیده باشد، به گفته خواجه عبدالله انصاری این نوعی جفاکاری به خداوند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مقام معظم رهبری فرمودهاند اصل کار اشکال ندارد و شاید کمکی به جذب نقدینگیِ سرگردان هم بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترکیب شورای نگهبان طوری است که میتوان گفت نسبت به تمام نهادهای دنیا کمترین خطا در آن میتواند صورت بگیرد. فراموش نفرمایید که ترکیب شورای نگهبان، ترکیبی از افراد عادی نیستند که تحت تأثیر باند و گروه قرار گیرند زیرا چنین ترکیبی در سنت اسلامی شکل گرفته و عملاً قابلِ اعتمادترین موضعگیریها را باید نسبت به آن نهاد داشته باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به ذوق خودتان دارد. امروز در روانشناسی هم گرایشهایی به سوی فلسفهی هایدگر پیش آمده است و از این جهت بعضی از روانشناسان قدمهای خوبی برداشتهاند. در ضمن بد نیست به فلسفهی اسلامی هم فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس باید جواب نیازهای اصیل روح خود را بدهد. افراد باید بررسی کنند اگر این مباحث جوابگویِ مسائل اصیل روح آن ها هست آن را ادامه دهند. در ضمن عنایت داشته باشید که به گفتهی مرحوم شهید مطهری برهان نظم اساساً برهان نیست و علت سیطرهی مادیگرایی در دنیای غرب به جهت آن بود که کلیسا بیش از برهان نظم، حرفی برای اثبات وجود خداوند نداشت در حالیکه برهان نظم در واقع یک تذکر خوبی است بر وجود ناظمی مطلق. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر مباحث مربوط به کربلا، و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و کتاب «چه نیازی به نبی»، مباحث معرفت نفس میتوانند مفید باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه علم امام ذاتی نیست، بحثی نمیباشد. برای روشنشدن مطلب، قسمتی از کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را خدمتتان ارسال میکنم، إنشاءاللّه مطلب روشن میشود: موفق باشید
علم امام
طبق آيهي «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»[1] که ميفرمايد برخي پيامبران، را بر برخي ديگر برتري داديم. از آن جایی که ولايت آنها باطن نبوتشان است[2] پس ولایتشان متفاوت ميباشد و ريشـهي اين تفاوت در «مراتب معرفت و علم» و «قدرت روحي» آنهاست. به طوري كه عاصفبنبَرْخِيا كه مقداري از «علم كتاب» برخوردار بود بر اساس ولايت تکويني که داشت توانست قبل از اينكه حضرت سليمان چشمشان را برهم زنند یا چشمشان را برگردانند، تخت بلقيس را از يَمَن به اورشليم بياورد. قرآن در اين باره ميفرمايد: «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[3] آنكس كه مقداري از علم كتاب را ميدانست گفت: من آن را در كمتر از چشم بههمزدني نزد تو حاضر ميكنم. در مقابل اين علم كه مربوط به عاصفبنبرخيا است در قرآن داريم كه: «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»[4] وكافران برتو اعتراض ميكنند كه تو رسول خدا نيستي، بگو: تنها گواه بين من و شما خداست و آنكه علمِ به كتاب نزد وي است. اين آيه ميفرمايد: علاوه بر معجزهبودن قرآن كه گواه است بر اينكه تو پيامبر و فرستادهي خدا هستي، آنكس كه همهي «علمِ كتاب» در نزد اوست نيز گواه است براينكه تو فرستادهي خدايي .
طبق آيهي اخير روشن ميشود كسي در زمانِ نزول آيه بوده كه «علمِ كتاب» در نزدش بوده و شهادت ميداده که پيامبر (ص) فرستادهي خداست. و چون آيه در مكه نازل شده، بنا به بسياري از روايات شيعه و سني، مصداق آيه به طور مستقيم علي (ع) و به تبع آن اهلالبيت (ع) اند كه داراي علمي ميباشند كه مانند عاصف بن برخيا، موجب تصرف در مبادي عالم ميشود، منتها مقداري از آن علم در نزد عاصف بن برخيا بود، و آن علم مربوط به مقام «امر» است كه مقام ماوراء عالم ماده و عالم تدريج و زمان است. چون قرآن ميفرمايد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[5] حال با توجه به اينكه عاصفبنبرخيا جزئي از اين علم را داراست و توانست آنچنان در عالم تصرف كند كه تخت بلقيس را قبل از بههمخوردن چشم به محضر حضرت سليمان بياورد، وسعت ولايت تكويني علي (ع) را ملاحظه فرمائيد كه حضرت از همهي «علم كتاب» برخورداراند، همچنانكه امام صادق (ع) فرمودند: آنچه عاصف داشت قطرهاي از اقيانوسي بود كه همهي آن نزد ما است.[6]
در روايت هست که سدير نقل ميکند: «من و ابوبصير و يحيي بزّاز و ... در مجلس حضرت صادق (ع) بوديم، ناگهان آن حضرت با حال غضب در مجلس وارد شدند و چون در جاي خود قرار گرفتند، گفتند: «يا عَجباً لِاَقوامٍ يَزْعَمُون اِنّا نَعْلَمُ الْغَيْب، لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ اِلاَّ الله عَزّوجل» جاي تعجب است که عدهاي گمان ميکنند ما علم غيب داريم، جز خدا كسي عالم به غيب نيست، من قصد داشتم كه كنيز خود را با زدن ادب كنم، از دست من فرار كرد و من ندانستم در كدام یك از اطاقهاي خانه مخفي شده است! سدير ميگويد: چون حضرت برخاستند و به طرف منزل رفتند من و ابوبصير و ميسّر به منزل آن حضرت رفتيم و عرض كرديم: فدايت شوم ما امروز در بارهي آن كنيز از شما شنيديم كه چنين و چنان فرموديد و ما نميخواهيم به شما نسبت علم غيب دهيم وليكن ما ميدانيم كه حقاً شما علوم بسيار فراواني داريد! حضرت فرمودند: اي سدير آيا قرآن ميخواني؟ عرض كردم بلي. فرمودند: هيچ اين آيه را خواندهاي كه ميفرمايد: «قال الَّذي عِنْدَهُ علمٌ مِنَ الْكِتاب اَنا اتيكَ بِه قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اِلَيْكَ طَرْفك» عرض كردم؛ آري كه حضرت سليمان به اطرافيان خود فرمود: كدام یك تخت بلقيس را براي من ميآوريد؟ «قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنّ اَنَا آتيك بِه قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ اِنّي عليه لِقَويٌ اَمينٌ» عفريتي كه از طايفهي جن بود گفت: قبل از اينكه از جايت بلند شوي ميآورم ولي «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[7] آن کسي که مقداري از علم کتاب نزد او بود گفت: من آن را نزد تو ميآورم قبل از آن که چشم خود را به طرف ديگر بگرداني، زيرا جناب آصفبن برخيا برعکس عفريت جن از مبادي ديگري عمل ميكرد که فوق زمان و مکان بود.
حضرت فرمودند: آيا دانستي كه او [آصف] چقدر از كتاب الهي علم دارد؟ عرض كردم شما براي من بيان بفرماييد. حضرت فرمودند: به اندازهي يك قطره نسبت به اقيانوس، به اين مقدار عاصفبنبرخيا از كتاب الهي علم داشت... اي سدير آيا در كتاب خدا اين آيه را يافتهاي كه ميفرمايد: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[8] اي پيامبر! بگو کافي است اينکه خدا شهادت ميدهد به رسالت من و آن کسي که «علمِ کتاب» نزد اوست. سدير گفت: بلي اين آيه را هم خواندهام. حضرت فرمودند: آيا کسي که تمام کتاب را ميداند با فهمتر است يا کسي که بعضي از آن را ميداند؟ عرض کردم؛ بلکه کسي که تمام علم کتاب را ميداند. آنگاه حضرت با دست خود اشاره به سينهشان نمودند و فرمودند: به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست، به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست. [9] ملاحظه فرمائيد که چگونه امام (ع) از طريق اين آيه ما را متوجه مقام خود نمودند.
ائمه (ع) از آن جهت كه در مقام تکوينِ خود واسطهي فيض هستند، مقامشان فوق جبرائيل و میكائيل است ولي از آن جهت كه ميخواهند به صورت عادي زندگي كنند علمي از خدا طلب نميكنند و موضوع پنهانبودن محل كنيز براي آن حضرت از اين نوع است. متوجه باشيد که حضرت (ع) با طرح موضوع کنيز و پنهان شدن او ميخواهند علم ذاتي را از خود نفي کنند و روشن کنند علم ذاتي مربوط به خدا است ولي اين بدين معني نيست كه هر علمي را امام بخواهد خداوند به او ارزاني ننمايد.
[1] - سورهي بقره، آيهي ۲۵۳.
[2] - در رابطه با این که ولایت، باطن نبوت است فرموده اند: چون «وَلي» مخاطب به خطاب «اقْبل» است و نبي مخاطب به خطاب «ادبر» بعد از «اقْبل» است، پس نبوت بدون ولايت صورت نبندد، ولي ولايت بينبوت ممكن است و از اين جهت ولايت تکويني منحصر به پيامبر نيست.
[3] - سورهي نمل، آيهي ۴۰.
[4] - سورهي رعد، آيهي ۴۳.
[5] - سورهي يس، آيهي ۸۲.
[6] - الکافی، ج۱، ص ۲۵۷. حضرت فرمودند: آنچه نزد جناب عاصف بود «قَدرُ قَطرَةٍ مِن الماء فی البَحر الاَخضر» به اندازه قطره آبی بود از دریای سبز یا بحر محیط.
[7] - سورهي نمل، آيهي ۴۰.
[8]- سورهي رعد، آيهي ۴۳.
[9]- اصول کافي، ج ۱، ص ۲۵۷.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» انشاءالله میتواند کمک کند. ۲. ملاک، راهی است که شریعت الهی در مقابلِ ما میگذارد. ۳. هر چه هست باید با همین روحیه خود را بسازیم؛ زیرا بالاخره هر کس ضعفهایی دارد. مهم آن است که در بستر همان ضعفها باید جلو رفت. ۴. انشاءالله مطالعهی کتاب «فرزندنم اینچنین باید بود» کمک کار میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم عدم مطلق را از مفهوم «وجود» میتوان انتزاع کرد بدین معنا که با روبهروشدن با وجودِ چیزی، عدمِ آن تصور میشود و سپس محدودیتهایی که نسبت به عدم آن چیز در ذهن پیش میاید را از آن منتفی میکنیم و عملاً مفهوم عدم مطلق را ذهن، برای خود با نفیِ زوائد و نسبتها ابداع میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست در مقابل آن ریزشها، نگاهی به رویشهای جدّی و مصمم بیندازید و از آن طرف، به تزلزل جبههی بیبند و باری نظر کنید. در ضمن خوب است به بحث «نقش فرآیندی در تاریخ انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، توجه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی خوب و ارزشمند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» راههایی را در مقابلتان بگشاید. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با آثار آقای «لویناس» آشنایی دارم و برای ایشان ارزش خاصی قائلم و در مباحث اخلاقی نیز از ایشان استفاده میکنم. اخیراً آقای دکتر اصغر مصلح کتابی تحت عنوان «با دیگری» نوشتهاند و بنده نکات مهمی که به نظرم از آن کتاب میآمده است را، با ذکر صفحهی آن مطالب یادداشت کردهام. آن را خدمتتان ارسال میکنم. موفق باشید
۳. ایستادن میان فرهنگها در مقابل دنیای معاصر از مهمترین افقهایی است که به روی تفکر گشوده شده است.
۳. همهی فرهنگها باید فرا رَوی از داشتههای خود و ایستادن در «میانه» را تمرین کنند.
۵. بسیاری از مردم از رویارویی با «دیگر» دوری میکنند ولی با دیگری تنها راه همزیستی خردمندانه، درک عمیق دیگری و وقوف به محدودیتهای خویش و در پیشگرفتن منش گفتگو است.
۹. بسیاری از مشکلات انسانی راه حلی جز تغییر نگاه به «دیگری» ندارد.
۱۱. هر کوششی برای حذف دیگری به خشونتی مضاعف منتهی میشود. باید در صدد یافتن الگوی مناسب زیستن با دیگری باشیم.
۱۴. بیش از هرچیز باید قرارگرفتن در کنار دیگری را پذیرفت.
۳۴. به نظر یونگ، حیاتِ روح وابسته به روابط میان انسانی است. هیچ تفردی بدون ارتباط با شخصِ دیگری حاصل نمیشود... آدمِ بی ارتباط، کامل نیست، زیرا فقط از طریق روح و روان میتوان کامل شد و روح و روان هم بدون وجه دیگرش نمیتواند هستی داشته باشد... ما همواره به نقد خود نیاز داریم و این بدون دیگری ممکن نیست... اروپا این بزرگترین مسئلهی ما، فقط هنگامی برایم درکپذیر است که میبینم منِ اروپایی در چه جاهایی با جهان سازگار نیستم.
۳۵. یونگ معتقد است سفیدها با سرشان فکر میکنند و سرخپوستان با دلشان.
۳۹. امروز نمیتوان «حقیقت» ناب خاص خود را، بدون احساس حضور «دیگری» یافت. نقش «دیگری» و تأثیر تفاوت او با «من» در همهی اندیشهها و دریافتها و قضاوتها آشکار است. گویی دورانِ زیستنِ فارغ از حضور «دیگری» به پایان رسیده است.
۴۱. آنچه در میدان نسبتِ با «دیگری» و در عرصهی «باهم زیستن» اهمیت دارد، نتایج ملموس اعتقاد به حقیقت است. به همین جهت باید توان تفکیک حقیقت مورد اعتقاد و حقیقتِ ساری در زندگی و رانهی رفتار «من» را داشت. در عرصهی «زیستن با دیگری» آنچه اهمیت دارد، حقیقتِ جاری و ساری در زندگی است.
۴۵. با پیدایش تکنیک نسبت انسان با وجود و طبیعت دگرگون شده است. یا به بیانی دقیقتر، با تغییر نسبت انسان با وجود و طبیعت است که تکنیک پدید میاید. به گفتهی هایدگر: با تکنیک، مناسبات انسانی نیز دگرگون شده است.
۵۶. هیچ قومی نیست که بر اساس ویژگیهای خود، خود را برتر از دیگران نداند. به گفتهی سرخپوستان؛ خدا اولین مجسمهی آدم را نپخته بیرون آورد و نژاد سفید شد و سپس بر آن روح دمید، دومین مجسمه را که خوب پخته شده بود بیرون آورد و نژاد بیرون آورد و نژاد سرخ بود و سپس بر آن روح دمید و خدا محو تماشای نژاد سرخ شد و فراموش کرد مجسمهی سوم را بیرون آورد و وقتی بیرون آورد سوخته بود و به آن روح دمید و نژاد سیاه شد.
۵۹. با گسترش تمدن مدرن و گسترش علم و تکنولوژی شناخت انسانها از شناخت دور به شناخت نزدیک تبدیل شد.
. هایدگر میتواند راه گفتگو با فلسفهی اروپایی را به متفکران غیر غربی بیاموزد.
کار دشوار گشودن راه گفتگو است. در این گفتگو هیچ جدلی رُخ نمیدهد.
رویکردی مشترک برای نزدیکی به یکدیگر
تفکر حاصلگونهای سلوک روحی و معنوی است و نحوهای دریافت از طریق تجربهی درونی است.
آیندهی آمریکا آیندهی جهان است. وضعیت فردا را هم اکنون در آمریکا میتوان دید.
همزیستی همهی سرزمینها در دنیایی موزائیکوار
صلح میان ملتها بدون صلح میان ادیان ممکن نیست.
توان ایستادن میان فرهنگ خویش و دیگر فرهنگها از طریق عرفان ممکن است از آن جهت که عرفان پیوستگی ریشهای با فرهنگ خویش را حفظ میکند و راه درک سایر فرهنگها را هم میگشاید.
با انکار تمدنی در مواجهه با تمدن غربی، عملاً در بستر روح تمامیتخواه تمدن غربی قرار میگیریم که در مقابل خود هیچ فکر و اندیشهای را به رسمیت نمیشناسند. در حالیکه آنچه در زمان معاصر اهمیت دارد، جستجوی راههای همگرایی فراتر از تک فرهنگها است که این نیاز شرایط امروزین کرهی زمین است.
درگذشته مردم هر فرهنگ به تفاوتهای خود وابستهاند و آن را عین حقیقت و هویت درستی میدانستند. ولی امروز ما به وجود تفاوتها خود آگاه شدهایم و آنها را پاس میداریم و آیهی « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» طوری دیگر میفهمیم و موضوع «دیگری» را جدّی میگیریم و به تفاوتها احترام میگذاریم و خودمحورانه نسبت به دیگری نمیاندیشیم.
به گفتهی شایگان: مدرنیته به ناچار به محوری تبدیل شده که همهی بینشها حتی آنهایی که به مشروعیت آن معترضاند، حول آن میچرخند. (با دیگری- ص 488). و بدین لحاظ در فضای با دیگرانزیستن دیگر هر فرهنگی نمیتواند راه ویژهی خود را در پیش گیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب و بهخصوص در شرحِ آن بحث شده است، اهل برزخ هنوز نظر به دنیا دارند و روز و شب دنیا را متوجه میشوند و بدین لحاظ برایشان روز و شب معنا میدهد، هرچند که در آنجا خورشیدی نیست که طلوع و غروب کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید بزرگوار میفرمایند همینکه احتمال نیاز بدهیم، کافی است که از کمک خود به آن شخص دریغ نکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت، همانی است که خداوند از طریق پیامبرش به ما متذکر شده و راه رسیدن به آن و با آن زندگیکردن و حفظ آن، همان راهی است که شریعت الهی در اختیار ما گذاشته است. مهم آن است که نگاه ما به شریعت الهی، نگاه برای رسیدن به حقیقت باشد. موفق باشید
