بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24667

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام وقت بخیر: استاد خواندن سوالات سایت نتیجه ای داره یا ما هم سیر رو دنبال کنیم میتونیم پاسخ دهنده باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل را بر مطالعه‌ی مباحث بگذارید. اگر احساس کردید موضوع خود را در آرشیوِ سؤالات نیاز است دنبال کنید؛ به آن بپردازید. موفق باشید

22659
متن پرسش
با سلام: تو رو خدا اگه امکانش باشه زود جوابشو بفرسیت ممنون: آیا امکان دارد عقل که بصورت یقینی می گوید اصل علیت در مورد الکترون ها و جهان زیر اتمی برقرار است ولی واقعیت و حقیقت این باشد که اصل علیت در مورد الکترون ها و جهان میکروسکوپی برقرار نیست آخه بعضی از دانشمندان فیزیک می گویند ممکنه اصل علیت در مورد الکترون ها و جهان زیر اتمی و ردنقض بشه آیا این امکان وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفی اصلِ علیّت به‌جز برای خداوند که عین وجود و عین علت است، برای موجود دیگر معنا نمی‌دهد. می‌ماند که جهان الکترون‌ها و جهان میکروسکوپی آن‌چنان مشهود نیست که بتوانیم علت‌ عکس‌العمل‌های آن موجودات را به راحتی بیابیم. موفق باشید

20398
متن پرسش
با سلام اگر میسر است همانگونه که مجموعه آثار استاد را در قالب اندروید درآوردید مجموعه سوالات و پاسخ های استاد را هم به صورت اندروید یا فایل pdf تنظیم نمایید چون برای بررسی سوالات نیاز به دسترسی به اینترنت است که همیشه میسر نیست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت جهت بررسی.

19104
متن پرسش
سلام: چه چیزی باعث می شود که انسان در ۱۵ سالگی به تکلیف برسد؟ زمان ۲۴ ساعته یا سالیانه که یک مفهوم انتزاعی است. بدن انسان که ماده هست و فقط ظاهرش تغییر می کند و مثلا یک سری ظواهر را مشخص می کنند و می گویند به تکلیف رسیده. و اما روح انسان که چون مجرد است ثابت است و تغییری ندارد آن چه وجی از روح است که وقتی تغییر می کند انسان احساس می کند که درکش بالا رفته و دیگر بچه نیست؟ این دقیقا چیست که تغییر می کند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح است که بدن را تدبیر می‌کند و با ظهورِ آثاری از بدن معلوم می‌شود روح آمادگی انجام وظایف و تکالیف شرعی را دارد. موفق باشید

31294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تبریک عید غدیر خم: بارها در سخنان حضرت امام خامنه ای شنیده ام که ملت ایران را به خاطر ایستادگی و مقاومتشان در برابر دشمن و فشارهایش می ستایند در حالی که می‌بینم که صبر و مقاومت ملت از سر ناچاری است و نه برخاسته از وفاداریشان به انقلاب!! یعنی گویا مردم گزینه بهتری از جمهوری اسلامی سراغ ندارند و گرنه... حال با این اوصاف این مردم شایستگی تمجید را دارند؟ منطق حضرت آقا در این باره چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در چهل ساله اخیر ملاحظه کرده‌اید که چگونه دشمن میدان‌هایی برای ملت ایران فراهم کرده است تا نسبت به کلیّت نظام اسلامی اعتراض کند و با استقبال بسیار کمی روبه‌رو شده و عملاً مردم نقشه نظام استکباری را خنثی نمودند و از این جهت می‌توان گفت صبر و مقاومت انتخابی است که مردم با اختیار خود کرده‌اند مانند خود شما و امثال شما. موفق باشید

30465
متن پرسش
سلام: در مباحث شرح مقدمه قیصری استاد سید حسن خمینی ظاهرا فرمودند که ریاضت اگر با عشق توام باشد موجب رشد فرد می‌شود و الا به صرف ریاضت اگر ناخواسته باشد به سلوک فرد یاری نمی‌رساند از طرفی در احوالات مرتاضان داریم که بعضا به یک بادام اکتفا می نمایند. حال با توجه به این که روز بروز سفره هایمان کوچکتر می‌شود و این بار برخلاف آنچه گویا از مرحوم خادمی نقل کردید سفره ها همه شکمی حساب شده اند و شکم ها سفره بنظرم رسید که چرا تحت فشار این اقتصاد ریاضتی جبرا ریاضت بکشم بلکه عاشقانه وارد ریاضت شوم بلکه لااقل از نظر معنوی رشدی حاصل آید. مثل آن فردی که از صبح تا شب چیزی برای خوردن ندارد خوب نیت روزه کند بلکه درین کشور که زاد است و توشه ای نیست توشه ی آخرتش را لااقل زیاد کند. حال سوال اینست که آن ریاضات تا چه حد ممدوح اسلامست؟ البته جای مرتاضان خالی قیمت بادام بر بام فلک سر می‌کشد. نمی‌دانم اقلی که اسلام اجازه دهد و در این کشور فلک زده بتوان تهیه کرد چیست؟ البته گله ای از نظام ندارم چون دولت فقر به ما ارزانی داشته است و راه های بهشت را هموار نموده است چه توان کرد که حفت الجنه بالمکاره و نیز اطلعت فی الجنه فرایت اکثر اهلها الفقرا و راستی خنده های ظریف و نمکین مسئولین هم در همین راستاست زان همی خندم که با زنجیر و غل می کشمتان سوی سروستان و گل.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ریاضتی که با نظر به چشم‌اندازی باشد تا حقیقت به سوی انسان بیاید، ریاضتی است زیبا و الهی و توحیدی. ولی ریاضت‌های مرتاضان که برای شدت‌بخشیدن به قوای نفس است، ربطی به توحید و رجوع به حقیقت ندارد. آری! سختی‌هایی که هزینه‌ی مقابله با استکبار است از نوع ریاضت‌های توحیدی است و قصه‌ی آن، قصه ی «در بلا هم می‌چشم الطاف او» می‌باشد. موفق باشید

30082
متن پرسش
سلام علیکم: وقتی صحبت از انسان کامل می‌شود که مصداق اتم آن پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار هستند آیا کامل بودن آنها از همان ابتدا طفولیت است که بعید است اینگونه باشد آنچه بنظر می‌رسد علی (ع) در سن شصت سالگی نسبت به سن چهار سالکی بسیار کاملتر است. البته منظورم مرتبه نفس آنهاست نه مرتبه عالیه آنها که ظاهرا صادر اول نام دارد ولی در هر صورت اتحاد تام مرتبه نازله آنها یعنی نفس با مرتبه عالیه آنها در بستر زمان و با تعلیم و تربیت و عمل صورت می‌گیرد لذا آن بزگان معصوم هستند اما معصوم بودن به معنای کامل بودن و مظهریت تمام اسما و صفات الهی نیست با توجه به این مطلب در هر دوره های از زندگی که باشند می‌توان آنها را انسان کامل دانست؟ و اگر جواب منفی است در چه دوره ای از زندگی خلیفه اتم الهی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی‌ها را که خداوند برای هدایت بشر انتخاب فرموده، از ابتدا در حفاظت و هدایت موهبی خود قرار می‌دهد و هنر آن‌ها آن است که با عبادات و رعایت دستورات شرع، آن عصمت را حفظ می‌کنند و بعضی را مثل ماها، راه جلوی‌مان می‌گذارد تا به کمال برسیم. کمال اولیای الهی حفظ عصمت آن‌ها است که بسیار کاری سخت و طاقت‌فرساست. به قول مشهور:

 

محنت قرب ز بُعد افزون است‏

 

جگر از محنت قربم خون‏ است‏

     

نيست در بعد جز اميد وصال‏

 

هست در قرب همه بيم زوال‏

     

پس در مقام قربِ الهى همواره بيم زوال و جداشدن از آن مرتبه هست و لذا براى دفع هرگونه عامل غفلت به استغفار نياز است. وقتى انسان هنوز در مقام قرب نيست مى‏‌گويد إن‌‏شاءالله مى‌‏رسم اما وقتى در مقام قرب وارد شد همواره نگرانى زوال آن حالت، او را به تلاش و عبادات بيشترى وارد مى‏‌كند و لذا مى‌‏گويد «جگر از محنت قربم خون است» حالا كه حضرت رسول (ص) به قرب و به نبوت رسيدند هر شب نماز شب برايشان واجب است، تمام مستحبات كه امامان معصوم (عليهم السلام) مقيدند انجام دهند به جهت حفظ مقام قرب است.

در این مورد خوب است به مقدمه‌ی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید

29068
متن پرسش
سلام استاد: ان شاءالله که حالتون خوب باشه. ببخشید چرا تا وقتی به کتابها و دعا ها و نماز توجه دارم و استفاده می‌کنم به خدا نزدیک هستم ولی کافیه فقط شرایطی پیش بیاد که مجبورم مدتی نماز نخونم و نتونم وصل بشم خیلی زود حس می‌کنم از خدا دورم و به شیطان نزدیک واقعا این حالم رو بد میکنه وقتی به خودم میام و می‌فهمم اشتباه کردم. حس می‌کنم انگار زخم عمیقی به قلبم نشسته واقعا حس می‌کنم چقد از خدا دور شدم. چکار کنم با سستی ایمان؟ نمیدونم هرچی هم تلاش می‌کنم باز تو تله خیال ذهن و ‌شیطان می‌افتم با اینکه کتاب ادب خیال و قلب رو هم مطالعه کردم با تشکر اگه راهکاری دارید ممنون میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این قبض و بسط‌ها زمینه‌ی پخته‌شدن جان انسان می‌شود زیرا حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ» این دل، مثل فصول چهارگانه است، یعنی مثل زمان که گاهی بهاری دارد و گاهی پاییزی، گاهی اقبالی دارد و گاهی ادباری. اگر دل در حالت بهار بود، شکوفایی و اقبال داشت، از نوافل نگذرید، سعی کنید، نافله‌ ها را ترک نکنید و اگر دل، آن آمادگی را ندارد، شما بر دل تحمیل نکنید و فقط واجب ‌ها را انجام دهید، نگویید حتماً نماز شب بخوانم چرا که آن نماز شبی که با ادبار دل همراه است، با کراهت آمیخته است و کمتر انسان، توفیق پیدا می کند، لذا حضرت فرمود: دل خود را نرنجانید و با دل کنار بیایید. تجربه‌ای که در این مسیر به دست می‌آید کارساز است. احساس می‌شود حالت ادبارِ زمانه بیشتر شده است و کار را سخت کرده. موفق باشید

28568
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در ارتباط با ولایتمداری مالک اشتر هست. اخیرا مقاله ای منتشر شده و عموما طرفداران مشائی از اون استفاده می کنند برای اینکه احمدی نژاد مشائی مدار، را به گونه ای نشون بدن که در چارچوب ولایتمداری جا بشه. گویا با این بیان تونسته اند شخصیت مالک را در حد شخصیت احمدی نژاد تنزل دهند و الان مشکل عملکرد احمدی نژاد نیست بلکه این رهبری ست که رفتارش با عملکرد صحیح یک رهبر دینی همخوانی نداره. مشابه جمله آیت الله جوادی را اگر بخواهیم بگوییم اینکه اخمدی نژاد را نتوانستند به مرتبه مالک برسانند ولی مالک را تونستند به مرتبه احمدی نژاد تنزل دهند. نظر شما رو در این خصوص می خواستم جویا شوم. مقاله عینا نقل می شود با مالک چه می کردید؟ سلمان کدیور فکرش را بکنید تنها چند روز از آغاز حکومت مولانا امیرالمؤمنین گذشته و حضرت استانداران نقاط مختلف را تعیین کرده اند، که ناگهان نامه اعتراضی مالک اشتر به حضرت امیر منتشر می شود. نامه ای که در آن به برخی عزل و نصب های حضرت انتقاد شده است. اعتراض به نصب فرزندان عباس، با این مضمون که ما تو را به خلافت انتخاب کردیم چرا که می‌دانستیم اقوام و خویشان خودت را به دیگران ترجیح نمی دهی، پس چرا همه پسر عموهایت را به حکومت گمارده ای؟ یا چند روز بعد اعتراض می کند به حضرت وقتی ایشان قصد عزل ابوموسی اشعری از عمارت کوفه را داشتند، که «جناب آیت الله ابوموسی انسان مومن و انقلابی است، چرا تغییرش می دهید؟». و این اعتراض سبب ابقای آیت الله می شود تا ایشان در قائله جمل به امام خیانت روا بدارند. یا در جنگ جمل وقتی مالک در حال تعقیب فراریان است، نامه امیرالمومنین به سویش می آید و از او می خواهد از تعقیب دست بکشد و جنگ را تمام کند، منتها او نامه را باز نکرده، به تعقیب ادامه می دهد و سبب ساز مشکلاتی بزرگ می شود. یا پیش از صفین، امام (ع)، عقیده دارد که پیش از جنگ، باید با معاویه مذاکره و اتمام حجت کنند و ناگهان مالک را می‌بینیم که اعتراض می کند و اصرار بر آغاز نبرد دارد. بحث را اینجا هم تمام نمی کند و وقتی امام، جریر ابن عبدالله بجلی را برای این امر سفیر خودشان قرار می دهند، مالک باز به حضرت اعتراض می کند که «جریر را نفرست چرا که او دلش با پسر هند است». و جالب این است که سخن و پیش بینی اشتر درست واقع می شود و بعد با این مضمون به امام می گوید اگر سخن مرا می پذیرفتید بهتر بود. یا در بحبوحه جنگ صفین وقتی دستور امام به او مبنی بر عقب نشینی می رسد، در وهله نخست اطاعت نمی کند و جنگ را ادامه می دهد تا جان امام در معرض خطر خوارج قرار گیرد. و قس علی هذا از این موارد را می شود پیرامون برخی دیگر صحابه خوش نام امیرالمومنین ذکر کرد. کاری به مضمون این ماجراهای تاریخی ندارم که شرح و فلسفه هر کدام مفصل است، اما تصورش را بکنید در آن مقطع زمانی نیز مثل امروز: بولتن نویسان سازمانی، تئوریسین های تکفیری که هرگونه مخالفت یا اختلاف نظر با امام معصوم را خروج از ولایت او بخوانند، جماعتی که هر فکر متفاوتی را چون نمی پسندند حذف کنند، وجود داشت، با مالکی که با علی اختلاف نظر داشت چه می کردند؟ او را ضد امام و ضد پیامبر و ضد ولایت می‌خواندند و با لعن و تکفیرش منزوی اش می ساختند. مالکی که علی (ع) در وصفش فرمود کاش بجای همه سپاهم، چند نفر چون مالک داشتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد جناب مالک تا حدّی قضیه از این قرار بوده است. البته اگر از عظمت‌های جناب مالک چشم‌پوشی کنیم. آری! در آن سال‌ها هنوز جایگاه امامان در آن حدّ که شیعه به مرور متوجه شد، روشن نبوده. لذا اگر مثلاً بحث‌هایی که در «زیارت جامعه» است و به مرور روشن شد ائمه در چه مقام و جایگاهی هستند، در آن سال‌ها مطرح می‌شد؛ می‌گفتند در مورد امامان غلوّ می‌شود. و این مشکل در آن سال‌ها بود، ولی در حال حاضر که ولیّ فقیه با پشتوانه‌ی آن‌همه معارف و سیره، حکم می‌کند چرا باید برای عدم هماهنگیِ خود با احکام و رهنمودهای مقام معظم رهبری، مالک اشتر را بهانه کرد؟! در حالی‌که امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند حکم ولیّ فقیه در حدّ حکم رسول اللّه «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره‌ی ۲۸۵۳۳ رجوع فرمایید. موفق باشید

26873

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در فضای موجود بعضی از رفقا تصمیم جدی بر حضور در اردو های راهیان نور و جهادی گرفته اند و می گویند این حلقه نباید منقطع گردد و می گویند به همان بهانه ای که در مساجد بسته شد و بسیاری از مراسمات تعطیل شد اگر ما امسال نرویم هر سال به بهانه ای محدود و تعطیل اش می کنند و در این رفتن یک احساس وظیفه می کنند. حال سوال این است که واقعا با نگاه انقلابی این حرکت ولو با رعایت کامل موارد بهداشتی درست است؟ در جواب به این گروه چه چیزی را باید متذکر شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز بسیار متأسفم که اردوهای راهیان نور تعطیل شده. ولی ظاهراً کاری نمی‌شود انجام داد زیرا اساساً امکان حضور در یادمان‌ها فراهم نیست. موفق باشید.

26609
متن پرسش
سلام علیکم: پاسخ هایی درباره شبهه دور که ذیل بحث ولایت فقیه مطرح می شود (رهبری شورای نگهبان را منصوب می کند، شورای نگهبان صلاحیت خبرگان را تایید می کنند، خبرگان رهبر را نصب می کنند) شنیده ام اما تا حدودی به نظرم در این پاسخ ها آن نکته بایسته پاسخ به این پرسش و شبهه است وجود نداشت. حضرتعالی بعنوان پژوهشگر و متخصص و صاحب فکر در باب انقلاب اسلامی، پاسخ تان به این شبهه دور چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلا نیز عرض شد که دور، به این معنا است که مثلا «الف»، «ب» را به وجود آورد و «ب»، «الف» را و این باطل است زیرا به اصطلاح موجب تقدم شیء بر خودش می‌شود در حالی که از‌آن جهت که شورای نگهبان اجتهاد افراد را جهت انتخاب رهبر تعیین می‌کنند، غیر از جهتی است که افراد با نظر خود رهبر را انتخاب می‌نمایند. موفق باشید

25729

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: در مورد نکته ای در سوال ۲۵۷۱۵ فرمودید اگر روایات هم مثل قران اینقدر مبهم باشند پس آیا واقعا می توان گفت که اهل بیت قرآن را متناسب با فهم ما تفسیر کردند؟ اینگونه که شما می فرمایید جز فلاسفه که تعدادشون بسیار محدوده ( البته بماند که قبلا اصلا فلسفه در عالم اسلام نبود) درک درستی از خلقت و زمین و آسمان و دنیا و آخرت و جسم و روح ندارند. آیا نباید روایات به گونه ای باشه که عموم بتونند درک درستی از خلقت و دنیا و آخرت و جسم و روح داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در هر زبانی باید وارد فرهنگ آن زبان شد. اگر کسی مدتی با قرآن و روایات به‌سر کند مانند علامه‌ی طباطبایی اشاراتِ قرآنی را می‌فهمد و این مربوط به هر زبانی است. زیرا آیات و روایات متذکر امری هستند که انسان‌ها در موردش مسئله دارند. بدون مسئله نه قرآن با ما سخن می‌گوید و نه روایت. موفق باشید

25454
متن پرسش
با سلام: اکر همه نفس همه جا حضور دارد پس چه فرقی بین نفس ابوسفیان و پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ابوسفیان از نظر تکوینی از آن جهت که مجرد است در همه‌ی عوالم حاضر است ولی گرفتار خودش و توهّمات خودش می‌باشد. در حالی‌که نفس اولیاء الهی به نور الهی نظر دارند و به نور الهی در همه‌ی عوالم حاضرند و به زائر خود نیز نظر دارند و از برکات خود زائرشان را بهره‌مند می‌کنند. موفق باشید

25413

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا، ضمن عرض سلام، ادب و احترام و تشکر از زحمات حضرت عالی، زیارت قبول. در مباحث کربلا مبارزه با پوچی ها فرمودید که باید مثل حضرت اباعبدالله سخن حق بزنیم و موضع حق بگیریم و از مخالفت فضای حاکم با حق نترسیم. از طرفی در توصیف جبهه حضرت فرمودید که، حضرت سعی داشتند حتی ذره ای اتهام ناحق بودن به ایشان وارد نباشد. سوال بنده این جاست: «ما که می دانیم صد درصد حق نیستیم. حداقل من که می دانم، حال اگر در مساله ای هم به حق موضع گیری کنیم، سوابق ناحق بودن ما اثر موضع حق ما را کم نمی کند؟ آیا موضع گیری توسط افرادی چون بنده که سوابقی دارم در جامعه امری صحیح است یا نه!؟ چه کنیم استاد عزیز. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین موارد هم باید سعی کرد انصاف را رعایت نمود و بدی‌های خود را در زیر سخن حق پنهان نکرد. موفق باشید

24108
متن پرسش
استاد گرامی سلام: جنابعالی حقیقتا مباحث فلسفه بخصوص حکمت متعالیه را راه گشا می دانید و معتقدید که بهترین راه می‌باشد؟ اگر اینچنین هست دلیل و برهان شما چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکمت متعالیه نوعی از تفکر است و معلوم است که انسان در تاریخی که تاریخِ تمدن‌ها است باید به تفکری که مناسب این تاریخ است، مجهز بود و جناب صدرالمتألهین با روبه‌روشدن با اندیشه‌ی دکارتی متوجه‌ی این امر شد. لذا حکمت متعالیه، روحی را مجهز می‌کند که می‌تواند در عبور از تفکر دکارتی آماده باشد. بحثی تحت عنوان «ما و حکمت متعالیه» بر روی سایت  هست. به آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1284

 موفق باشید

22421

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهر زاده عزیز: این لینکی که خدمتتون می فرستم جلسه نقد و بررسی کتاب شاکله شناسی استاد حکمت است. چون اطلاع دارم حضرت عالی هم این کتاب را خواندید از شما تقاضا دارم جناب عالی هم اگر مقدور هست مقاله ای، نقدی، یادداشتی در مورد این کتاب داشته باشید. مشتاقانه و بی صبرانه منتظر نظر استاد عزیزم هستم. http://iqna.ir/fa/news/3730351/%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%AD%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%A7-%D8%AA%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از این‌که بنده را در جریان این نشست قرار دادید، حقیقت این است که هم می‌توان دغدغه‌های منتقدین را درک کرد و هم دغدغه‌های دلسوزانه‌ی جناب آقای دکتر حکمت را. در این‌که آقای دکتر حکمت تلاش دارند گامی به جلو بگذارند و نگاه‌ها را به آینده‌ای بیندازد که در آن آینده ما در مواجه با غرب، گرفتار تنگناهای گذشته نباشیم، حرفی نیست. می‌ماند که بدانیم این راه نیز یکی از راه‌هایی است که إن‌شاءاللّه با قرارگرفتن در کنار راه‌های دیگر با ذوق و سلیقه های متعهدان نسبت به اسلام و انقلاب، بزرگ‌راهی گشوده می‌شود که در سنت آن بزرگ‌راه، ما از جوابگویی به سؤالات جزئی که امروز در نسبت با غرب با آن روبه‌روئیم آزاد می‌شویم و سبل الهی به صراط مستقیم منتهی می‌شود. حتماً باید زحمات آقای دکتر حکمت را دید و آن را پاس داشت. موفق باشید

21511
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 21502 خدمت سرورم عرض می کنم وقتی در زمینه اعتقادی القای شکی ولو از طرف ملک صورت پذیرد چون زیربنای فکری انسان فروریخته چگونه می توان باز عبودیت پیشه کرد تجربه ای که حقیر دارم اینست که اصلا نمی توان با تردید در اصول دین حضور قلب در نماز داشت اگر عبودیت را به معنای تحقیق علمی در زمینه اصول دین بدانید بله به این طریق می توان مرز بین خطورات رحمانی و شیطانی را یافت چون اگر شیطانی باشد پس از خطور شک یاس از رسیدن به واقع هم القا می کند ولی ملک گوید تا آخر عمر باید تحقیق کرد ولو به نتیجه نرسیم «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا» لکن اگر عبودیت را به معنای تعبد به فروع دین بدانیم خوب چگونه می توان شک داشت و باز گفت اشهد ان محمدا رسول الله آیا این شهادت دروغ و نفاق نیست «إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عبادت بر مبنای فطرت الهی انسان انجام می‌گیرد و به همین جهت خداوند به رسول خود می‌فرماید: «فذکّر انّما انت مذکّر». ولی شک در موطن عقل شکل می‌گیرد به همین جهت می‌توان در عین شک عقلی با عبادات خود فطرت را زنده نگه داشت. اتفاقاً وقتی فطرت به نشاط آمد، به راحتی از ترددیدهای عقلی عبور می‌کند و ندا سر می‌دهد: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». موفق باشید

18415
متن پرسش
با سلام: لطفا درباره جمله زیر کمی توضیح دهید: تلقین به معنایی که ابن‌سینا می‌گوید یعنی توجه‌دادن روح به حضرت حق، ولی تلقینی که سوبژکتیویته می‌گوید توجه‌دادن انسان به خودش است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سوال شماره 18359 این‌طور در این مورد عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسانی فرهیخته که متوجه حقایق است و می‌داند در ما کمالاتی هست که از آن غافلیم، اگر به صورت تذکر ممتد ما را جلو ببرد، یک نحوه تلقین کرده است و از این جهت قابل پذیرش است و حضور در جلسات دینی جهت همین امر است. موفق باشید. بنابر این هم می‌تواند «تلقین» وجهی از سوبژکتیویته باشد و هم می‌تواند وجهی از رجوع به حق داشته‌باشد. موفق باشید

30485
متن پرسش
سلام استاد: راسش من خیلی سختی دارم، بچه کودک و بارداری و دست تنهایی. خانواده ام بیمارن و نمیتونند کمکم کنند. خودم و خودم هستم و همسرم که صبح تا شب سرکاره‌. گاهی با خودم میگم اینا پیش خدا جهاد هست اما گاهی هم خسته میشم و خودم را با افراد دیگه که خانواده‌هاشون کمک حال هستند مقایسه می‌کنم. چیکار کنم که سختی ها به نظرم نیاد و مقایسه نکنم؟ از طرفی زمان زیادی برای مطالعه یا عبادات ندارم و بیشتر درگیر مادری هستم. دوست ندارم از لحاظ معنوی عقب بمونم ولی وقتم را بچه پر کرده. سردرگمم و ناراحت. ممنونم راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین مشکلات است که انسان متوجه می‌شود چه ظرفیت‌هایی داشته و چه عنایاتی به او می‌شده. به ما فرموده‌اند: «نهنگ آن بِهْ که در دریا ستیزد / ز آب خُرد، ماهی خُرد خیزد». حضرت امام خمینی به دخترشان که همین نوع نگرانی‌های شما را داشته بودند و خانمی حکیم و اهل مطالعه بودند، می‌فرمایند حاضرم ثواب یک ساعت بچه‌داریت را به من بدهی من ثواب همه‌ی عبادت‌هایم را به شما می‌دهم. موفق باشید

29235

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد عزیز چرا بستر پخش زنده جلسات رو فراهم نمی‌کنید؟ بسیاری از دوستان ساکن اصفهان نیستند و علاقه دارند که به طور زنده در جلسات شما شرکت کنند. الان تقریبا اکثریت جلسات پخش زنده هم دارند و کار سختی هم نیست. از طریق پخش زنده آپارات یا لایو اینستاگرام یا... ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا روی این موضوع فکر کرده‌اند. رویهمرفته نظرشان آن است که با یک روز تأخیر، مسئله تغییر نخواهد کرد بخصوص که جلسات به صورت هفتگی و مستمر تشکیل می‌شود و با سمینار و نشست‌های موسمی فرق دارد. موفق باشید

28965

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ممکنه زیارت جامعه کبیره باعث امتحاناتی تو زندگی آدم بشه؟ به اصطلاح سنگین باشه یا عوارض داشته باشه؟ چون من ۶ ماهی هست مداومت هر روزه دارم و دچار یه مریضی شدم از اون موقع، آیا صرفا یه همزمانیه یا من مداومت هر روز رو ترک کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است در این موارد مبانی معرفتی خود را رشد دهید تا با خواندن زیارات، ارتباط قدسی لازم برای انسان پیش آید. موفق باشید

28572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ببخشید در مورد اون حرف گادامر که نظریات تئوری اگر متعین نشوند در حد ذهن باقی میمونند یه منبع میشه معرفی کنید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای دکترمحمدرضا بهشتی در شرح کتاب «حقیقت و روش» آقای گادامر، متذکر آن امر بودند. متأسفانه هنوز کتاب مذکور ترجمه نشده است. موفق باشید

28320
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد بزرگوار. با کلامتان آغوش الهی به رویم باز شد. عنایات ویژه حضرت ولیعصر عج نصیبتان باد ان شاءلله. از کلام شما در کتابها و صوت های شما مخصوصا کتاب «خویشتن پنهان» چنین عایدم گردیده و در محضر شما معارفم را بازگو می‌کنم تا گرچه مصدع اوقات شریفتان می‌شوم اگر صلاح دانستید اصلاح و تأدیب بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۶ تیر عنوان: «نفخت فیه من روحی یعنی خدایی خدا در من نه خدایی من» خداوند از روحش در ما دمید تا با وجود روح الله در وجودمان و معرفت النفس متوجه معرفت الله بشیم. اما ما را شیطان گول می‌زند و وقتی می‌خواهیم با نگاه به نفس، خدا را ببینیم در نگاه به نفس نگه می‌دارد و دچار کوته بینی و قشر بینی میشیم به جای دوربینی و بصیرت و لب الالباب بودن بعد به جای اینکه گنج پنهان الهی را در وجودمان به نظاره بنشینیم و جلوه گر شویم که جلوه گری گنج پنهان الهی همان عبودیت است چون خداوند فرمود گنجی پنهان بودم و می‌خواستم آشکار شوم لذا خلقت را آغاز نمودم و از طرفی فرمود «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدونن و خلقت را برای عبودیت افریدم و در شرح این آیه امام فرمود «أی لیعرفون» پس هدف جلوه گری خالق است (نه اینکه محقق شود که محقق است) «هو الله الذی لا اله الا هو» به عبودیت مخلوق از راه معرفت الله که مقدمه اش معرفت النفس است. یعنی خود را بشناسم و هرچه کمال در خودم دیدم که می‌خواهد جلوه گری کند در واقع قطره ای از کمال او بدانم و او را جلوه گر شوم. ‏نشان دهیم ما عبدیم، ما عبدیم یعنی معرفت الله پیدا کردیم یعنی نگاه به نفسمان کردیم و خدا را شناختیم، یعنی با میل به مقام در واقع حکومت الهی را در جانمان دیدیم که چقدر وسیع است، یعنی با میل به کمال و بی نهایت طلبی وجود لا یزال و نامتناهی رب را در وجودمان نظاره کردیم، یعنی با تربیت فرزند و قدرت تربیت انسانها وجود رب را دیدیم در عالم یعنی با اعمال قدرت قدرت بیکران الهی را نظاره گر شدیم، و خلاصه با هر صفت کمالی که بزرگ شدیم و از کودکی و ناعاقلی درآمدیم در واقع قطره ای از صفات کمالی او را دیدیم و هرجا کودکی و نادانی کردیم، نظر به نقص خود انداختیم و آگاه باش که مبادا آن صفات کمالی را از خود بدانی چون به نظر و عنایت رب قادر حکیم تو آن صفات کمالی را داری و جلوه گریش را می‌بینی وگرنه تو جز ضعف و فقر و نقص نیستی بلکه نیستی. این بود عبودیت یعنی دائم با هر جلوه گری کمالی بشناسم «یعرفون» و بفهمم «یعقلون و بدانم «یعلمون» و باور کنم «یومنون» که این قطره ای از دریای بیکران کمال لا یتناهی است همان نفخت فیه من روحی و همان افاضه وجود رحمانی است در قلب تنی مادی و میرا و فانی برای مدتی محدود تا بتواند هدف خلقت را که آشکار کردن و جلوه گر شدن گنج پنهان الهی است «کنزا مخفیا» آشکار کند که آشکار است «هو الحق المبین» وگرنه اگر هر مخلوقی گنجی جدا داشت که دایم بروز دهد به علم و اعتبار و مقام و مدرک و مال و ... عالم به فساد کشیده می‌شد همانطور که الان با این اشتباه ما مخلوقات، عالم الهی که منشا برکات و خیر و فزونی است نابارور و تباه می‌گردد. «لو کان فیهما الهتین لفسدتا» پس ای انسان غافل جاهل ظاهر بین و کوته فکر به خود آ که خود تو خدایی است پنهان «کنزا مخفیا» ربی است عظیم «العبودیه جوهره کنه ها الربوبیه» که آن در واقع نه تویی که اوست پس چشم ظاهر بین و تن فانی ات را ببند و چشم باطن بینت که متصل است به باطن و ملکوت را بگشا. چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی است آن بینی / چشم جان بگشا به نور الهی نور السموات و الارض و به جای خاک بازی کردن و کودکی «الدنیا لهو و لعب» بزرگ شو به اندازه عالم و رب شو «العبودیه جوهره کنه ها الربوبیه» چگونه؟ با گوش جان باز کردن به کلام الهی که از شرک می‌گوید که تو آن خودی - که خداست و در وجود توست - را به اشتباه شریک خدا کردی در حالی که او احد است و لا یتناهی و شریک بردار نیست و تو در گمراهی و سرابی احد را ببین در پس پرده غیب الغیوبی عالم، و بخوان بر جانت و بر جان عالم، «قل هو الله احد» مغز بین باش به جای قشر بین بودن تا در زمره لب الالباب شوی و خدایی کردن خودت را که دائم می‌نمایانی از قدرت و علم و اعتبار و مال و فرزند و ... قطره ای از خدایی کردن او ببین در عالم و او را بنمایان تا بفهمی و بشناسی (معرفت) که خودی نیست جز قطره ای از وجود او که در آینه عالم مادی به شکل و اندازه و قالب تو درامده و اگر از آینه نگاهت را برداری و خود او را ببینی چیزی جز او نمی یابی و این نیافتن غیر او در یافتن او محو می‌شود و معرفت الله یا همان لیعرفون که تأویل لیعبدون بود رخ می نماید. که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لااله الاهو. دوش از شور عشق و جذبهٔ شوق / هر طرف می‌شتافتم حیران / آخر کار، شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان / چشم بد دور، خلوتی دیدم / روشن از نور حق، نه از نیران / هر طرف دیدم آتشی کان شب / دید در طور موسی عمران / پیری آنجا به آتش افروزی / به ادب گرد پیر / بچگان همه سیمین عذار و گل رخسار / همه شیرین زبان و تنگ دهان / عود و چنگ و نی و دف و بربط / شمع و نقل و گل و مل و ریحان / ساقی ماه‌روی مشکین‌موی / مطرب بذله گوی و خوش‌الحان / مغ و مغ‌زاده، موبد و دستور / خدمتش را تمام بسته میان / من شرمنده از مسلمانی / شدم آن جا به گوشه‌ای پنهان / پیر پرسید کیست این؟ گفتند: / عاشقی بی‌قرار و سرگردان / گفت: جامی دهیدش از می ناب / گرچه ناخوانده باشد این مهمان / ساقی آتش‌پرست آتش دست / ریخت در ساغر آتش سوزان / چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش / سوخت هم کفر ازان و هم ایمان / مست افتادم و در آن مستی / به زبانی که شرح آن نتوان / این سخن می‌شنیدم از اعضا / همه حتی الورید و الشریان / که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لااله الاهو
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  آری! و آری! افقی بس گشوده از دریچه‌ی نظر به خود تحت عنوان «معرفت نفس» به سوی عالم بیکرانه‌ای خداوند به ما عطا فرموده است تا همین‌که به خود آییم، می‌یابیم «لیس فی الدّار غیره دیّار» و هیچ راه مطمئنی جز به فعلیت‌آوردنِ چنین نسبتی در شخصیت خود نداریم وگرنه زندگی سراسر وَهم می‌شود و وَهم. موفق باشید

27986

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز بنده علاقه به دروس حوزه دارم ولی یه چیز نمی‌گذاره برم حوزه و اون اینکه پدر و مادر پیری دارم همش فکر می‌کنم اگه برم حوزه اشتغال زیاد به دروس و درگیری باعث شه نتونم حواسم به اونا باشه همش دلشوره اونا را دارم حس می‌کنم نکنه بهشون آسیب برسه در اثر اشتغال آخه اونا خیلی هم حواسشون به خودشون نیست و به فکر خودشون نیستند لطفا بنده را راهنمایی کنید چکار کنم مجازی یا دوره کوتاه مدت هم به دلیل اینکه کامپیوتر و وسایلش رو ندارم نمیتونم. هزینه هاشم به یه طرف حتی نمی دونم میتونم کتب را بخرم و اونم یه فشار رو دوش پدر و مادر میشه. در ثانی و فکر می‌کنم کسی بخاد واقعا بره حوزه باید جدی درس بخونه با توجه به اینکه خانم هستم و احساس نیاز می‌کنم متاسفانه گاه فضا اینقدر بد شده نمیشه روایت حساب کردکه مثلا میرم یه سری کتب و از دوستان تهیه می‌کنم و... چکار باید کرد استاد؟ اصلا نمیدونم همین مباحث معرفتی را دنبال کنم یا اینا رو همراه دروس حوزه ادامه بدم از طرفی خیلی ها میگن گاه ورود به حوزه چون شما وارد سیستم ترمی و نمره ای میشی دوام نمیاری کلا من شخصیتی هستم تا کسی کنترلم می‌کنه نمیتونم کاری انجام بدم وقتی کسی کارم نداره خودم میرم با این اوصاف بنده چکار کنم؟ حوزه های غیر مصوب هم مدرک نمیدن بنده دنبال مدرک نیستم ولی با توجه به عدم درآمد و شغل و... شاید نیاز باشه بتونم بعدا درامدی داشته باشم. بدم میاد به دروس حوزه برای کسی درامد نگاه شه ولی متاسفانه یا خوشبختانه نمیدونم همه جا بخصوص برای آقایان با طلبگی کار پیدا میشه یعنی بنده مدرک دانشگاهی دارم ولی تو رشته من و بقیه رشته ها اینقدر که طلبه هست تو خودتون رشته افراد نمی‌تونم کار کنم که این از نظراتی خوب و از جهاتی باعث سرخوردگی افرادی میشه مثل امثال من از اول هدفمند وارد رشته ای میشن و بعد سرخورده میشن از یه طرف قدرت مدیریت ضعیفه و با دروس حوزه گمانم اینه عمیق‌تر و بهتر میشه کار کرد از یه طرف طول کشیدن دروس تا به هدف نهایی رسیدن و از طرفی هم هردم بیل بودن فضاهای علمی گاها که خودمم از کسایی بودم که ازش ضربه شدید خوردم و گاه با خودم فکر می‌کنم اینقدر که داره مخالف ساخته میشه با این فضا موافق ساخته نمیشه چراکه گاه هر کی بگی رفته طلبه شده مثلا نیروهایی که تو زمینه مشاوره تربیت به فرض میشن با این همه آمال و آرزو وارد این کار میشه بعد می‌بینند طلبه ها زودتر میان تو این کار ورود پیدا میکنن و این شاید یه دلیل تنفر مردم از قشر روحانی بشه که هر کاری افراد روش دست میزارن سایه روحانی یا آخوندزاده میاد روش حالا چه روحانیون خوب و یا... از طرفی هم دروس حوزه ناب هست قاطی و... نداره نمیدونم استاد شاید الان دیگه فضاها اینطور نیست به هر حال بنده تو این فضا گیر افتادم از یه طرف خانواده از یکی هزینه ها از یک طرف فضاهای سیاسی و اقتصادی و... یه طرف هم مدل های فضای علمی و... لطفا بنده را راهنمایی کنید در ضمن با مباحث شما و امثال شما هم تقریبا آشنایی زیادی دارم و اهل مطالعه ام استاد گاه فکر می‌کنم اجتماع ما اصلا امتلاع پیدا کرده و پر هست و گاه افراد از این امتلاع دارن خراب میشن و نباید کاری کرد از طرفی وقتی به کار دشمن نگاه می‌کنم می‌بینم جای کار خیلی هست چه باید کرد استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از طریق حوزه‌ی خواهران چندان مشکل حل نشود مگر آن‌که در کنار همان زندگی، مطالعه‌ی ادبیات عرب و بعضی دروس معرفتی حوزه را بتوانید داشته باشید. با این‌همه تا آن‌جا که ممکن است از محیط بومیِ خود خارج نشوید و سعی کنید زندگی خود را در همان محیط تعریف نمایید. پیشنهاد می‌شود سری به متن جلسه‌ی سوم «با دعا در آغوش خدا» بزنید. موفق باشید

27933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: ۱. به نظرتون اگر بخواهیم رشته تحصیلی ما تفسیر قرآن باشد در دانشگاه (البته بنده مدرک کارشناسی غیر مرتبط دارم) چون حوزه رفتن برایم مقدور نیست آیا به نتیجه مطلوبی می شود رسید؟ ۲. آیا باید در رشته علوم قرآنی تحصیل کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید رجوع به قرآن با هر عنوانی، امروز بیش از پیش کارساز و نیاز است هرجا که می‌خواهد باشد. موفق باشید

نمایش چاپی