باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در این مورد نکات ارزندهای را مطرح میکنند مبنی بر اینکه صورت خارجی «مُعِد» خواهد بود تا نفس ناطقه، صورتی مطابق آن در ذهن ابداع کند و بدین لحاظ میتوان به نحوی به آنچه از خارج در ذهن داریم، اعتماد کرد و این غیر از بدیهییافتنِ ادراک خارجی است که در جواب سؤال شمارهی ۲۴۱۴۱ عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما و فیلسوفان مکرر متذکر این امر شدهاند. به نظرم در کتاب «الاشارات و التنبیهات» شیخ الرئیس ابوعلی سینا بتوانید مطلب را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ورزش، امر لازمی است و در این مورد خوب است به قسمت سوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. ۲. در همین زمان که همسر و فرزند دارید، نیز در عین حفظ روحیهی عاطفهی زنانه خوب است کار ورزشی و شخصیت ورزشی را حفظ کنید. ۳. دانشجوها را باید در عین تذکر به ممحضنشدن به ورزش و استفاده از معارف الهی، از ورزش باز ندارید. ۴. ورزش قهرمانی را هرکس باید با روحیه و زندگی خودش حل کند، در حدّی که مواظب باشد به زندگیاش لطمهای نخورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز نیست سعی کنید بعد از آنکه مطالب را فهمیدید خودِ فهمتان باید به میان آید نه مطالبی که یاد گرفتهاید را بخواهید عیناً مطرح کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی 22548 عرض شد انقلاب اسلامی باطنی دارد که باطن بسیاری از انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان در برگرفته است و آینده چون درختی تنومند، بنیانگذاران خود را نیز نسبت به وسعت و عمق و نفوذ خود به تعجب وا میدارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اندازهی مراتب روح محل اختلاف است که آیا هفتگانه باید باشد و یا کمتر و بیشتر. ولی در هر حال انسان دارای مراتب روحی است که پایینترین آن در تقسیمبندیِ خواجه عبداللّه انصاری، «نفس» است که نزدیکترین مرحله به جسم میباشد و بعد از آن «قلب» و بالاتر از قلب، «روح» و بالاتر از روح، «سرّ» قرار دارد. 2- آری! عموماً این هست که در مرتبهی بالاتر آثار مرتبهی پایینتر نیز احساس میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نه 2- آری! باید پایداری کرد 3- عنایت داشته باشید که توهّمات قبلی بالاخره هنوز نحوهای از حضور را از خود نشان میدهند و با پایداری نسبت به وظایف دینی، آرامآرام آن اوهام از تحرک خارج میشود 4- در همین مسیر اگر با حوصله جلو بروید متوجه میشوید که: «ای برادر، عقل یکدم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه سالک از جهتی مییابد عموماً افراد با او همراه نیستند، خود را در سیر إلی اللّه در غربت مییابد و وحشت او از آن جهت است که بلاهایی بر سر جامعهی غافل از وظایف الهی میآید و او نیز بالاخره در همان جامعه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آری! خودش را با خودش مییابد و این چیز عجیبی است. به امید آنکه انسان در فنای فی اللّه آنچنان فانی شود که خدا را با خدا بیابد، در همان فضایی که انسان خود را با خود مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با چشم غربی که در این تاریخ، همهی اندیشهها را تصرف کرده است به عالَم ننگریم؛ سراسر تاریخ گواه است که تنها وقتی ملتها سعادتمند بودهاند که زندگی دینی داشتهاند. انسانها بعد از رنسانس به جهت پشتکردن به دین، حتی به دین مسیحیت؛ از یکطرف گرفتار دو جنگ جهانی شدند با بیش از 60 میلیون کشته، و از طرف دیگر با انواع فسادها و ظلمها و بیعدالتیها به نحو گستردهای روبهرو گشتند. ولی در نگاهِ غربی همهی تاریخ و همهی ملتها غیر پیشرفتهاند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در کتاب خویشتن پنهان و همچنین ۱۰ نکته از معرفت نفس فرمودید رابطه مخلوقات با خداوند رابطه تجلی میباشد یعنی مخلوقات ظهور و تجلی خداوند هستند و این باشد استمرار داشته باشد پس چرا خداوند بیشترین جای قرآن گفته خلق مثلا «خلق السماوات والارض» چرا نمیگوید یخلق که استمرار داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «خَلَقَ» به معنای «اَلَّفَ» یعنی جمعآوری است مثل آنکه خداوند بدن ما را از همین عالم ماده به این صورت شکل میدهد. ولی در موضوع «وجود» و وجوددادن، بحثِ تجلی در میان است که با دنبالکردن «برهان صدیقین» این موضوع به خوبی روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است حتی وجود شیطان در نظام عالم باید باشد هرچند نسبت به ما خیر نیست و نباید از آن پیروی کرد. خیر و شرّ در ذات، نسبی نیستند ولی نسبت به ما انسانها، آری! نسبی هستند. مثل آنکه ممکن است یک عمل برای یک نفر خیر باشد و انجامدادنِ آن برایش مفید باشد مثل کمککردن به انسان نیازمند از طرف صاحب ثروت. و همین عمل برای کسی که نزدیکان او و همسر و فرزندش نیازمندترند، کار خیری نباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» انسان را نسبت به خود جدّی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فضای همهی عرایض بنده در بستر استقرار در عالّمِ دینی به ظهور میآید و إنشاءاللّه مفید میافتد. ۲. فکر میکنم علاوه بر کتاب مرحوم معارف، در مورد «حکمت اُنسی» با بحثهای «جهان گمشده» بر روی کانال اشارت، بتوانید رابطه برقرار کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسانها مایل و آمادهی شنیدن حقیقت باشند باید با آنها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزشهای دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله عليه» در دومين نكته از نكات نشانه هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنانكه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ كردن خود را داريد تا با بزرگ كردن خود از سبك شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِيالْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی اين تاريكى را بايد در جدالها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آنها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك وقت مى خواهيم حق نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسانها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب خواستن نيست، همچنانكه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحثهاى دقيق انسانشناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همینقدر بدانید که «مراء» ما را از گفتوگوهای ثمربخش محروم میکند. موفق باشید
[1] ( 2)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث دوم.
[2] ( 1)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.
[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه عرفان نظری عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» که بر روی سایت هست و مقدمهی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بتواند راهکار مهمی را که متوجه شدهاید در مقابل شما قرار دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنهایی که چنین ادعایی را دارند باید سند بیاورند. مگر کسی مثل ملاصدرا که در کتابهای مذکور از توحید سخن گفتهاست میتواند بعدا استغفار کند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوعِ استفاده از بدن به عنوان ابزار نفس، بعد از مدتی نفس از بدن مستغنی میشود و این بدن دنیایی را رها میکند و این مرگ، مرگِ طبیعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر مهمی است. فکر میکنم در مورد مقام واسطهی فیض باید مباحثی را دنبال فرمایید. پیشنهاد بنده شرحِ دعای ندبه است. کتاب «شرح دعای ندبه» بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به بحث «ظرفیت انقلاب اسلامی و تعامل با دیگری» که در آخرین جلسهی شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی» مطرح شد، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم تحلیل آقای رحیمپور ازغدی در این مورد تحلیل خوبی است. http://t.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق بحث «حرکت جوهری» که همواره هر موجودی با تبدل قوههایش به فعل، تحقق مییابد، نطفه به همان اندازه که به عنوان نقطهی اولیهی انسان موجود است بدن مناسب تصوری که بالقوه در خود دارد را، شروع میکند. و هر اندازه از عالم بالا فیض به او برسد، مطابق آن بدن خود را شکل میدهد و همچنان جلو میرود تا آن نفسی بشود که جنبهی انسانی داشته باشد و بدین معنا نفس، جسمانیة الحدوث است 2- یادم نمیآید که جناب ملاصدرا به صورت مستقل چنین بحثی را داشته باشند ولی در جلد 8 و 9 اسفار، اشارات و نکاتی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر اسرا در آن حالت تقیه میکردند گناهی بر آنها نبود ولی طوری با حضرت امام (ره)یگانه شدهبودند که نمیتوانستند خود را راضی کنند که در مقابل دشمن کوچکترین اهانتی به حضرت روح الله بکنند و همین خود حماسهای شد که دشمن متوجه باشد با جبههی بسیار مصممی روبرو است و موجب تضعیف روحیهی دشمن شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از نظر وجودی عینِ ربط به خدا است و با عبادات خدا این را باید در شخصیت خود شکل دهد 2- شریعت الهی گناه را مشخص میکند. موفق باشید