باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مرحله هم خداوند جسمی را خلق کرد و از روح در آن دمید. روح انسانها نیز به همین نحو، جسمی را انتخاب میکند. در این رابطه بد نیست به نکتهی 9 و 10 کتاب «ده نکته در معرفت نفس» رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب کاپلستون در تاریخ فلسفهی غرب خود این موضوع را آورده است و بنده در جزوهی «تاریخ فلسفهی غرب» از ایشان اینطور نقل نمودهام:
مى گويد: تفكر وسيله اى است براى يارى به كسانى كه ايمانشان ضعيف است. اينان محتاج راه هاى باريك تر و ناهموارترى هستند كه مردان مقدس از روى آنها به پرواز مى گذرند بى آنكه اعتنايى به آنها بكنند و يا گام در آنها بنهند، اين مردان بزرگ استدلال هاى لرزان بشرى، بلكه در ميان آتش سوزان عشق الهى از هر تزلزل و ترديدى پاك شده اند ... از اين رو مى گويد: «بينش پيدا كن تا بتوانى ايمان به دست آورى، ايمان به دست آر تا بتوانى بينش و خرد بيابى.» چراكه ايمان چيزى نيست جز تفكرِ همراه با تسليم و قبول، كسى كه نتواند تفكر كند ايمان نمى يابد. از اين رو خرد را دوست بدار، ولى بى ايمان بينش به دست نمى آيد و سخن اشعياى نبى درست است كه مى گويد: «اگر ايمان نداشته باشيد بينش نمى يابيد» بينش ايمان را از ميان نمى برد، بلكه استوارترش مى كند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجهی آن نکتهی مهم از افلاطون هستید، که حیرت یعنی توجه به امر واقع و توجه به اضلاع گوناگون آن؛ ولی موضوعی که مطرح میفرمایید اصلاً چیزی نیست که قابل تفکر باشد، یک توهّم است که هیچوقت یک خردمند، ذهن خود را مشغول آن نمیکند تا از اندیشیدن که اندیشدن به امر واقع است، محروم شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یهود و نصاری مراسم عبادی خود را بیشتر در بیتالمقدس انجام میدهند با اینکه در متون دینی خود برای کعبه احترام قائلاند ولی ظاهراً به جهت رقابتی که با مسلمانان برایشان پیش آمده است، نسبتشان را با کعبه قطع کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم. بلکه حقیقتاً هشت نور مقدس و اسماء حسنای الهی در صحنه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید بین شهود عرفا که وجه قدسی و صورت برزخی موجودات و آسمانها را مینگرند؛ با نگاه تجربی تفکیک کرد. از طرفی از ظاهر نامه برمیآید که مرحوم قاضی در حدّ فهم مخاطب به صورت اجمالی سخن گفتهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضرت حق در مقام اسم «جواد» در مقام بخشش صِرف هستند و در مقام اسم «کریم» در مقام نحوهای از بزرگواری و بخشش قرار دارند. ۲. شاید در آن شرایط که روحیهی مادیگری و حسّیبودن بین یهود غلبه داشت، خداوند برای اثبات حقانیت حضرت مریم«سلاماللهعلیها» آن نحوه زایمان را که وجه غیبی آن بر وجه حسّی آن غلبه داشت، به ظهور آورد. ۳. در این مورد چیزی نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها از نظر فطرت که شخصیت اصلی آنهاست نسبت به گرایش به حق همه مساویند و تعبیر قرآن هست که «لا تبدیل لخلق اللّه» و لذا تفاوتهای افراد از نظر شخصیتی تفاوتهایی نیست که یکی انسان بدی باشد و دیگری انسان خوبی، بلکه خصوصیاتی است تا هر کدام مطابق خصوصیات خود، یکی علامهی طباطبایی میشود و دیگری امام خمینی، و هر کدام در جای خود لازم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند جهان دیگری را بعضاً در مقابل بندهاش مقدّر میکند که به ظاهر برایش سخت است، ولی از جهتی گشودهتر از جهانِ اهل دنیا است و خداوند چون مصلحت آن بنده را میخواهد چنان مقدّر میکند و به همین جهت بندههای آگاه و هوشیار او در همین رابطه در تقاضای خود به حضرت حق اظهار میدارند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَانا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِينا حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِي إِلا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» خدايا ايمانى از تو ميخواهم كه دلم با آن همراه شود و باوری كه بدانم هرگز چيزى به من نمي رسد، مگر آنچه كه تو برايم ثبت كردى و مرا از زندگى به آنچه كه نصيبم فرمودى خشنود بدار، اى مهربانترين مهربانان. (فراز آخر دعای ابوحمزه ثمالی). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب مذکور عرض شد اجل هرکس دقیقاً در علم خداوند است که به چه نحوی و در چه زمانی فرا میرسد. ولی وقتی به آیهی: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (۲/ انعام) نظر کنیم و بحث اجل مسمی را که بعد از اجل آورده است را به تدبّر بنشینیم، سخن بزرگان تفسیر قابل توجه میشود که قبل از آن به سخن حضرت جواد (ع) نظر میکنیم که میفرمایند: ««مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطهی اَجَل است، و ادامهی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطهی عمر طبیعی است.
علامهی طباطبایی اینطور میفرمایند: اجل دو گونه است: يكى" اجل مبهم"، و يكى" اجل مسمى"، يعنى معين در نزد خداى تعالى، و اين همان اجل محتومى است كه تغيير نمى پذيرد. و به همين جهت آن را مقيد كرده به" عنده نزد خدا" و معلوم است چيزى كه نزد خدا است دستخوش تغيير نمى شود، به دليل اينكه فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و اين همان اجل محتومى است كه تغيير و تبديل برنمى دارد. خداى متعال مى فرمايد: «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ». پس نسبت اجل مسمى به اجل غير مسمى نسبت مطلق و منجز است به مشروط و معلق، به اين معنا كه ممكن است اجل غير مسمى به خاطر تحقق نيافتن شرطى كه اجل معلق بر آن شرط شده تخلف كند و در موعد مقرر فرا نرسد، و ليكن اجل حتمى و مطلق راهى براى عدم تحقق آن نيست، و به هيچ وجه نمى توان از رسيدن و تحقق آن جلوگيرى نمود.
و اگر آيات سابق به ضميمه آيه شريفه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» مورد دقت قرار گيرند بدست مى آيد كه اجل مسمى همان اجل محتومى است كه در «أُمُّ الْكِتابِ» ثبت شده، و اجل غير مسمى آن اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است،- و ان شاء اللَّه- بزودى خواهد آمد كه ام الكتاب قابل انطباق است بر حوادثى كه در خارج ثابت است، يعنى حوادثى كه مستندند به اسباب عامى كه تخلف از تاثير ندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، ليكن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلكه از نظر استناد به اسباب ناقصى كه در خيلى از موارد از آنها به" مقتضى" تعبير مى كنيم، كه ممكن است برخورد با موانعى بكند و از تاثير باز بماند و ممكن است باز نماند.
مثالى كه با در نظر گرفتن آن، اين دو قسم سبب يعنى" سبب تام" و" سبب ناقص" روشن مى شود نور خورشيد است، زيرا ما در شب اطمينان داريم كه بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد كرد و روى زمين را روشن خواهد نمود، ليكن ممكن است مقارن طلوع آفتاب كره ماه و يا ابر و يا چيز ديگرى بين آن و كره زمين حائل شده و از روشن شدن روى زمين جلوگيرى كند، هم چنان كه ممكن هم هست كه چنين مانعى پيش نيايد كه در اين صورت قطعا روى زمين روشن خواهد بود.
پس طلوع آفتاب به تنهايى نسبت به روشن كردن زمين" سبب ناقص" و به منزله" لوح محو و اثبات" در بحث ما است و همين طلوع به ضميمه نبود مانعى از موانع، نسبت به روشن كردن زمين" علت تامه" و به منزله " أُمُّ الْكِتابِ" و" لَوْحٍ مَحْفُوظٍ" در بحث ما است.
همچنين است اجل آدمى، زيرا تركيب خاصى كه ساختمان بدن آدمى را تشكيل مى دهد با همه اقتضاءات محدودى كه در اركان آن هست اقتضا مى كند كه اين ساختمان عمر طبيعى خود را كه چه بسا به صد و يا صد و بيست سال تحديدش كرده اند بكند. اين است آن اجلى كه مى توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، ليكن اين نيز هست كه تمامى اجزاى هستى با اين ساختمان ارتباط و در آن تاثير دارند، و چه بسا اسباب و موانعى كه در اين اجزاى كون از حيطه شمارش بيرون است با يكديگر برخورد نموده و همين اصطكاك و برخورد باعث شود كه اجل انسان قبل از رسيدن به حد طبيعى خود، منقضى گردد، و اين همان" مرگ ناگهانى" است.
با اين بيان تصور و فرض اينكه نظام كون محتاج به هر دو قسم اجل، يعنى مسمى و غير مسمى باشد آسان مى شود. و نيز روشن مى شود كه منافاتى بين ابهام در اجل غير مسمى و تعيين آن در مسمى نيست، چه بسا اين دو اجل در موردى در يك زمان توافق كنند و چه بسا نكنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمى تحقق مى پذيرد نه غير مسمى. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص: 10
بهگفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را میداند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و بهمعنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر میپذیرد. بهباور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنیاش، مثلاً میتواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کار را با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که بر روی سایت در قسمت نوشتارها هست، شروع کنید و سپس سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید بر این نکته اصرار داشت بلکه تا آنجا که ممکن است بدون هر افراطی باید آنچه که فعلاً مسئولان سلامت پیشنهاد میکنند، رعایت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرض شد برای طلاب خوب است که ابتدا شرح استاد یزدانپناه را دنبال فرمایند و بعداً نگاهی هم به عرایض بنده داشته باشند، بد نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه، ادبیاتِ فاخر قرآن حکایت از تجلیات عشق خدا به بندهاش دارد. خود خداوند میفرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ ۖ» همانا ما به سوی شما کتابی فرستادیم، که در آن به یاد شما بودیم. ۲. نه اینطور نیست. تجربهی بنده چیز دیگری را می گوید. فوقالعاده فضای سورهها یگانه است. ۳. وسعت قرآن به جهت وجوه ملکوتیاش آنچنان زیاد است که اگر انسانها با رویکرد طلب حقیقت به آن رجوع کنند، هرکس مناسب وسعتی که دارد از آن بهره میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را باید با مشاوری که با روحیهی جنابعالی آشناست در میان بگذارید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوات «فلسفهی غرب» در قسمت جورج بارکلی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است که میفرمایید. ۲. آن نوع سجده، ظهور عبودیت است که موجب گشودهشدن بهشت میگردد. ۳. به نظر بنده همان «مثلیّت» منظور است ولی چون در هر حال آن بدن، بدن انسان است میتوان گفت به یک معنا همین بدن خودمان است. ۴. به نظر میآید بیشتر با کار فرهنگی و مقاومتی که در جبههی فرهنگی در مقابل کفر در حال انجام است؛ آن جریان را به مرور به تحلیل میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کنید از منظر محبت به خدا به خلقِ خدا محبت بورزید در آن حدّ که مثل جناب ابوالحسن خرقانی به همهچیز نگاه کنید که گفته بود: «هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم این بحث، عرضِ عریضی دارد. شاید اگر کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» مطالعه گردد به چشماندازی جهت تفکر در این موضوع بتوان ورود کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در بستر تاریخی که انقلاب اسلامی گشوده است، با گذشته مرتبط شویم تا آن گذشتهی تاریخی و دانش خود را وارد زندگیِ امروزِ خود بنماییم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بهتر است که رشتهی خودتان را دنبال کنید و در کنار آن، مباحث سیر مطالعاتی را پی بگیرید و جلو بروید تا در مباحث «معاد» و شرح ۷۰ و چند جلسهای آن إنشاءاللّه به مطالبی دست بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب مبتنی بر دلایل عقلی و اندیشهی امثال حضرت امام و علامه طباطبایی عرض شده است؛ بالاخره فشار قبر مربوط به روح و افکار و ملکات غیر الهی است. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید به هر صورت، نفسِ ناطقهی انسان، بدن دارد و بعد از منتقلشدن از بدن دنیایی، بدنِ برزخی او بیشتر برایش ظاهر میشود. بلی! بحث بر سر آن است که آیا کسی که بدنِ دنیایی ندارد، چیزی هست که به عنوان بدن دنیایی به آن نظر کند؟ نه. ولی تعلقاتِ او به دنیا برایش هست و مثل هر متوفایی زمان میبرد تا این تعلقات ضعیف شود و از بین برود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بر مبنای همان تجسم اعمال آن عرض شد که صورتها در آن عالم مظهر شفاف و زلال ظهور انوار الهی هستند. لذا شما وقتی بر اساس اعتقاد به تجسم اعمال و تجسم صورت وضو، وضو میگیرید عملاً کاری میکنید تا خداوند در متن آن صورت به سراغ شما آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ایمیلتان خراب بود، آدرس تلگرام چی؟! موفق باشید