بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: ببخشید جمعه سوال زیر را ازتون پرسیدم که متاسفانه جوابتون را در ایمیل یا سایت دریافت نکردم «سلام استاد بزرگوارم: استاد من. پدر من میخوام دخترانه براتون درد و دل کنم چون بعد از شهادت سردار خیلی بهم ریختم و کسی هم نیست که بتونه آرومم کنه و عمق غم و ناراحتیم را درک کنه. بخصوص وقتی اشکهای رهبرم را دیدم داغونم استاد. استاد دوستدارم جیغ بکشم. طغیان کنم علیه ظلم ظالم و حماقت مردم. استاد چرا باید در جامعه شرایطی رقم بخوره که آمریکای ملعون به خودش همچین جسارتی بده؟ اگر کشور ما در در اوج اقتدار داخلی بود همچین اتفاقی می افتاد؟ استاد چرا باید روح بلندی مثل سردار قربانی و شهید بشه تا به قول شما (در جلسه تفسیر سوره نبا) مردم ما بیدار بشند و از قبرهاشون بلند بشند؟ استاد مقصر این حماقت مردم در انتخاب یه رییس جمهور خاین کیه؟ چرا سپهبد صیاد شیرازی و سردار در دولتهای لیبرالها (انتخاب و رای مردم) شهید شدند؟ استاد برادرم میگند این از بلوغ مردمه که خواستار انتقام سردار شدند اما آیا واقعا این بلوغ نباید خیلی خیلی زودتر اتفاق می افتاد؛ تا همچین هزینه ی سنگینی ندیم؟ استاد جان درسته که می فرمایید این انقلاب داره مسیر خودش را طی میکنه تا ان شاءالله پرچم انقلاب برسه به دست حضرت بقیة الله (عج) اما آیا واقعا نمیشه سرعت و عمق این کار را افزایش داد؟ آیا واقعا نیروهایی که ادعای انقلابی و اسلامیشون میشه همگی از دل و جون دارند کار می کنند یا فقط دغدغه شون در سطح وظیفه شون (ساعت کاریشونه)؟! میدونید استاد من حس می کنم خیلی انگشت شمارند امثال سردار؛ (کسایی که خودشون را به آب و آتیش می زنند تا ظهور نزدیکتر بشه) استاد من دلم پره از نیروهای انقلابی، استاد من واقعا نمیتونم به این شور مراسم تشییع دلخوش بشم. این کمیت جو گیر میشن و میان تو صحنه ولی عمقی به اسلام پایبند نیستتد. (استاد من به واسطه شغلم با افراد عامه خیلی در ارتباطم، به قرآن قسم خیلی دلم میگیره که اینقدر سطحی نگر و ظاهر بین هستند) مقصر این سطحی نگری را هم مدعیان بی عمل می دونم. مثلا یه نمونه ی خیلی نژدیکیش همین دیشب اتفاق افتاد. استاد دیشب در مراسم دعای کمیلی در یک هییتی بودیم که قرار بود بعد از دعای کمیل یکی از مطرح ترین مداحهای کشور که هیئت سرشناسی هم در اصفهان و ایران دارند بیاد مداحی. خدا شاهده استاد در اون جماعت شاید ده نفر بودند که داشتند دعا را میخوندند و بقیه مردم داشتن با هم حرف میزدن. و حتی همون خادمهای هیئت معروف هم با هم حرف می زدند وقتی خیلی از این وضع ناراحت شدم که چقدر داره به مجلس دعای کمیل حضرت علی بی حرمتی میشه رفتم به خانمهای هیئت گفتم لطفا به مردم بگید ساکت باشند حرمت نگه دارند در کمال تعجب و تاثر به من گفت «خانوم هنوز که مراسم شروع نشده و در ثانی ما موقع شروع مراسم (اومدن مداح معروف) کارمون شروع میشه» استادم. پدر معنوی من، دیشب می خواستم برای مظلومیت ائمه حضرت علی (ع) حضرت زهرا (س) واقعا داد بکشم و بگم لطفا خفقان بگیرید) یا مثلا خانمهای محجبه در متروی تهران که می خواستیم برای تشییع بریم با افراد بد حجاب برخوردهای بدی می کردند و اونا را مورد تمسخر و تحقیر قرار می دادند! در صورتیکه خود سردار فرمودن «همون دختر بدحجاب دختر منه» استاد من با عقل ناقص خودم فکر می کنم یه زمانهایی واقعا باید داد کشید باید دعوا کرد. باید اخطار داد و یه افرادی را باید کشت تا بقیه همفکرهاشون حساب کار دستشون بیاد که اینقدر خیانت و حماقت بسه (آخه تا کی فقط کار بطئی آروم آروم انجام بدیم؟ کار فرهنگی درست ولی آیا همیشه باید اینقدر بی تفاوت از کنار مسایل رد بشیم تا کم کم مردم به این درک برسند که عمق اسلام کجاست؟) استاد آیا به نظر شریفتون من درست فکر می کنم؟! «من فکر می کنم در مواقعی که مثلا فردی مبتلا به خونریزی معده میشه و مشکل حاد اتفاق می افته و کار به حالت اورژانسی میکشه، درسته که باید عمق و ریشه اون بیماری را بررسی کنیم تا اون بیماری ریشه کن بشه ‌ولی در حالت اورژانسی هم باید جلوی اون زخم و خونریزی را بگیریم تا حداقل فرد نمیره و بعد بریم سراغ ریشه های اون بیماری»؟! همه ی حرفم اینه که استاد آیا این توقع من به جاست یا بیجا که ما (خودم و دوستان انقلابی و مدعیان انقلابی) باید خیلی خیلی سرعت و شدت عملکردهای انقلابی مون را بالا ببریم تا باز سردار دیگری را به راحتی از دست ندیم و یک هفته داغ باشیم و بعدش دوباره بریم سراغ کارهای روزمره مون؟ استاد گریه های رهبرم واقعا منا دیوونه میکنه. (فکر می کنم این گریه ها ادامه ی همون اشکهایی که جد مطهرشون شبها با چاهها شریک می شدند. این بغض همون بغضه امام حسینه که فرمودن کیست مرا یاری کند، وگرنه اگه همون اشک و بغض نبود، تا حالا منتقم خون حسین و منتقم مظلومیت شیعه ظهور کرده بودند و به حق وعده دادشون رسیده بودند. دعا کنید حداقل من کمترین یادم باشه امام منتظرند تا خونخواه شیعه باشند و حکومت حق الهی را در زمین پیاده کنند) ببخشید که مزاحمتون شدم ولی حقیقتا کلام روحانیتون آرومم میکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی در ایمیل‌تان این‌طور جواب داده شد:

۲۶۱۴۹. باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با فرمایشات جنابعالی به صورت جسته و گریخته در جواب سؤال‌های کاربران شده است. عنایت داشته باشید که آن اشک، اشکِ سوگ و عزا نبود، اشک لقایی بود که از طریق آن سردار شهید در افق جان عده‌‌ی زیادی از مردم ما به ظهور آمد. و در مورد شهادت آن عزیز خوب است به جوابی که عنوانش «راز تعجیل شهادت سردار» می‌باشد، رجوع فرمایید. موفق باشید

25428
متن پرسش
با سلام: آیا می توان با توجه به آیه «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ» (۲۲) هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏ دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است) بیان کرد که: در این کتاب آمده است که در واقعه عاشورا یک شمری هست که سر امام حسین (ع) را می برد و یک شمری دارد که به امام حسین کمک می کند. و این شمر زمینی بود که یکی از دو سرنوشت این کتاب را خودش انتخاب کرد (که همان قتل امام حسین (ع) بود) آیا این بینش درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، ولی علم خدا به حادثه‌ها قبل از وقوع آن حادثه‌ها، موجب جبر نمی‌شود که در جزوه‌ی «جبر و اختیار» به آن پرداخته شده است. موفق باشید

25290
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در یکی از کتاب های شما خواندم که چشمه های نظر به خداوند در قلب است و هرکدام از صفات خوب که در قلب بالفعل شوند چشمی است که به همان صفت الهی نظر خواهد کرد. ولی فراموش کردم این مطلب در کدام یک از کتاب های شما شرح داده شده بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. اصل سخن مبتنی بر مناجات شعبانیه است در فرازی که می‌فرماید: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ» پروردگارا نهايت جدايى از غير خودت را به من ببخش و چشم‏هاى دلم را با نظر به خودت، روشن فرما تا آن حدّ كه چشم‏هاى دل بتواند حجاب‏هاى نور را بشكافد، پس متصل گردم به معدن عظمت و در نتيجه روح‏هاى ما آويزان به عزّ قدس تو گردد.  ولی نکاتی در این مورد در کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در صفحه‌ی ۱۳۹ و در کتاب  «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» صفحه‌ی ۲۱۲ عرض شده است. موفق باشید

24428
متن پرسش
استاد عزیز سلام: آیا این متن در باب رابطه نفس و بدن کاملا صحیح است؟ تقریر نظر صدرالمتألهین در بـاب رابطـه نفس و بـدن در فلسفه ملاصدرا، آن دو گانگی و ثنویّت میان نفس و بدن بکلّی زایل گردید و هرگونه توهّم جدایی و انفکاک وجودی بین اینها از بین رفت؛ زیرا از نظر ملاصدرا مغایرتی آنچنانی میان نفس و بدن وجود ندارد؛ بلکه ادامه وجود بدن است که پس از آنکه بدن عوالم جمادی و نباتی و حیوانی را پشت سر گذاشت و وجودش را کاملتر نمود در این هنگام، همچون مراحل سابق، آماده قبول فیض حقّ تعالی می شود و چون در این مقام، اشرفیتی پیدا کرده و قدم فراتر گذاشته است لذا کمالی که در این هنگام بر او افاضه می شود از سنخ دیگر است؛ کمالی است که در مسیر تحوّل ذاتی اش به آن اعطا می شود. بنابراین از نظر این حکیم الهی هیچ ناآشنایی میان نفس و بدن وجود ندارد زیرا اینگونه نیست که یک موجود مجرّد خلق شود و مأمور اداره کشور تن باشد بلکه در واقع یک وجود است که از جسم عنصری شروع می شود و با تحوّل ذاتی و حرکت جوهری در مسیر تکامل می افتد و در هر مرتبه ای بمناسبت آن مقام، فیض لایق از جانب واجب الصور بدان إفاضه می شود تا اینکه پس از گذر از عالم حیوانیت که إنتهای مراحل و سفرهای قبلی است باز فیض و کمالی مناسب به آن إفاضه می شود و این کمال که همان نفس باشد هر چند از مراحل قبلی کاملتر است ولی باز خیلی ضعیف است. موجودی است که می توان گفت این موجود، نهایت صور مادّی و بدایت صور ادراکی است و بعبارت دیگر، آخرین قشر جسمانی و اوّلین دانه و مغز روحانی است که استعداد رسیدن بمقام بسیار متعالی را دارد و از طریق حرکت جوهری به آنچه که اندر وهم نمی گنجد می رسد. بنابراین یک نوع اتّحاد خاص بین نفس و بدن حاکم است نه اینکه جدا از هم و بیگانه از یکدیگر باشند و بعد با هم اُنس بگیرند؛ بلکه در واقع یک وجود است که در تحوّل جوهری اش واجدِ کمال خاصی بنام نفس شده است؛ و پس از این مقام هم با حرکت جوهری بصورت کاملاً هماهنگ بحرکت خود ادامه می دهد و آن دو کمالات بالقوه شان را تدریجا بفعلیّت می رسانند تا اینکه بمرتبه ای می رسند که جمله، جان می شوند و کلیه بالقوه ها بفعلیّت می رسند. مکتب صدرالمتألهین دراین زمینه چنین تعلیم می دهد: آنچه باید دانسته شود این است که انسان در اینجا مجموع نفس و بدن می باشد و این دو علی رغم اختلافی که در مقام و منزلت دارند، هر دو به یک وجود، موجودند. گویا شی ء واحدی هستند که دارای دو جنبه است: یکی متبدّل و نابود شونده، همچون فرع؛ و دیگری ثابت و باقی چون اصل؛ و هر اندازه نفس در وجودش کاملتر شود، بدن لطیفتر می گردد و اتصالش به نفس شدیدتر می شود و اتحاد میان آن دو، قویتر؛ تا اینکه وقتی وجود عقلی گردید بدون هیچ مغایرتی، یک چیز شود. (همان، الجزء الثانی من السفر الرابع، الباب التاسع، فصل(۴)، ص ۹۸ ). أحدی در این امر شکّ ندارد که نشئه تعلّق به بدن غیر از نشئه تجرّد از آن می باشد؛ چگونه می تواند شکّ کند و حال آنکه نفوس در این نشئه بدنی بگونه ای می گردند که هر کدام از آن به بدنی مرتبط می شود و بصورت اتحاد طبیعی با آن متّحد می گردد و از اتّحاد طبیعی آن دو، یک نوع طبیعی به حیوانی حاصل می شود و در نشئه عقلی هنگام إستکمالش با عقل مفارق متّحد می گردد. (همان، الباب السابع، فصل (۳)، ص ۳۵۲ ) بنابراین از نظر صدرالمتألهین رابطه نفس و بدن إتحاد طبیعی و علاقه لزومی است و به هیچ وجه پیوند و ارتباط آن دو، جبری و ساختگی نمی باشد. باز در این زمینه می فرماید: حقیقت این است که بین نفس و بدن، علاقه لزومیّه حاکم است ولی نه مثل معیّت متضائفین و نه مانند معیّت دو معلولِ علّت واحد در وجود، که بین آن دو رابطه و تعلّقی وجود ندارد. بلکه مانند معیّت و همراهی دو شی ء متلازم بگونه خاص، مانند مادّه و صورت؛ و تلازم بین آن دو همچون تلازم میان هیولای اولی و صورت جسمیه می باشد. پس هر کدام از آن دو نیازمند به دیگری است بگونه ای که به دور محال منتهی نمی شود. پس بدن در تحقّقش به نفس نیاز دارد ولی نه به نفس مخصوص بلکه به مطلق آن (مراد از مطلق نفس یا حقیقت عقلیه آن می باشد یا مراتب نفس در مسیر استکمال جوهری که دارای اصل محفوظ می باشد (الاسفار، همان، ص ۳۸۲، تعلیقه حکیم سبزواری) و نفس هم به بدن نیازمند است ولی نه از حیث حقیقت مطلقه عقلیه اش بلکه از جنبه وجود تعیّن شخصیّه و حدوث هویّت نفسیه اش. (همان) پس باید دانست که میان نفس و بدن صرفا معیّتی همچون معیّت سنگ قرار گرفته در کنار انسان، نمی باشد بلکه نفس صورت کمالی برای بدن می باشد و ترکیب میانشان طبیعی است (همان، ص ۳۸۴-۳۸۳ ) و نفسیّت نفس مانند پدر بودن پدر و فرزند بودن فرزند و کتابت نویسنده و مواردی از این قبیل که می توان آنها را بدون آن اضافه در نظر گرفت نمی باشد؛ زیرا ماهیّت، بنّا و برای خود وجودی دارد و برای بنّا بودن وی نیز وجودی دیگر است و جهت انسانیّت وی بعینه جهت بنّا و بودن وی نیست، اوّلی (انسانیّت) جوهر است و دوّمی (بنّا و بودن) عرض نسبی؛ و حال آنکه نفس چنین نیست. نفسیّت نفس همان نحوه وجود خاص آن می باشد و اینطور نیست که ماهیّت نفس وجود دیگری دارد که نفس بحسب آن، نفس نمی باشد مگر پس از إستکمالات و تحوّلات ذاتی که در ذات و جوهر نفس واقع می شود و در این هنگام پس از بالقوّه عقل بودن، (بالفعل) عقلی فعّال می گردد. (همان، ص ۱۲ و ۱۱ ) پس از همه این توضیحات به این نتیجه رسیدیم که از نظر صدرالمتألهین نفس و بدن، رابطه اتّحادی طبیعی دارند و موجودی بوجود واحد می باشند و در واقع یک چیز است که در حرکات جوهری خودش از دنیای سه بعدی و چهار بعدی حرکت می کند و به دنیای بی بعدی می رسد یعنی دنیایی که نه طول دارد و نه عرض دارد و نه عمق و زمان. این دو در حقیقت، مراتب نقص و کمال حقیقت واحدی هستند و روح مانند یک جسم حادث می شود و مانند یک روح باقی می ماند. (مطهّری، مرتضی، مقالات فلسفی(۲)، ج اوّل، انتشارات حکمت، تهران ۱۳۶۹، ص ۱۸ و ۱۷ ).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که فرمودید نکات خوب و ارزشمندی است. علاوه بر این با نظر به علم نفس ناطقه به بدن و تدبیر بدن توسط نفس، موضوعِ استکمال نفس پیش می‌آید و این‌که در نهایت، نفس بدن را به عنوان ابزاری که دیگر نیاز ندارد رها می‌کند و لذا در این مورد دیگر موضوع یگانگی بین نفس و بدن در میان نیست. موفق باشید

20493

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اینکه فرمودید معاویه، عمر نیست یعنی معاویه بدتر از عمر است؟ در صورتی که عمر باعث شد که معاویه باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: معاویه نشان داد که با اصل اسلام مخالف است، ولی خلفا به جهت اشتباهات‌شان، زمینه‌ای شدند که اُمویان و معاویه به میدان بیایند. موفق باشید

19014

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد وقتی نذر می کنیم روزی 1000 عدد صلوات بر محمد و آل و محمد بفرستیم حال اگر بیش از آن تعداد بفرستیم ناقض نذر خواهد بود یا 1000 عدد آن پای نذر حساب می شود و مابقی ثواب خود را خواهد داشت؟ با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید حالت دوم در میان است. موفق باشید.

18820
متن پرسش
سلام عیکم: استاد عزیز با تشکر از زحماتتون. می خواستم اصول و بندهایی که رهبر معظم انقلاب درباره ی احیای تمدن نوین اسلامی عرض کرده را بفرمایید. مثل احیای ورزش، طب، اقتصاد و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد تنظیم نکرده‌ام اگر سؤال معرفتی در موضوع معارف اسلامی داشته باشید و در حدّ توان بنده باشد؛ در خدمت‌تان هستم. موفق باشید

29435

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت شما استاد بزرگوار استاد مدتیه شبهه ای برام ایجاد شده، استاد یه جمله ای از شهید آوینی هست که گفتند «کارتان را برای خدا نکنید بلکه برای رضای خدا، کار کنید. تفاوتش همین اندازه است که ممکن است امام حسین تنها در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایت خدا» یا در کتاب خاطراتشون نقل شده که در شب قدر مشغول تدوین مستند روایت فتح بودن که یکی از همکاراشون میگند که بریم مراسم احیا ولی شهید می‌فرمایند همین کار ما حکم قران روی سر گذاشتن داره» استاد با توجه به این جمله و خاطره ما چطوری باید اولویتهای فعالیتهای اجتماعی و زمان شناسی و تدبیر را لحاظ کنیم. در حال حاضرم مثلا اگر کرونا را به عنوان حمله ی بیولوژیک در ایران تلقی کنیم بخصوص که تمام فعالیتهای اقتصادی فرهنگی و سیاسی و غیره را تحت تاثیر خودش قرار داده و به بهانه ی شیوع کرونا کشور را به حالت تعطیل قرار دادن آیا تمام ارگانها (فرهنگی، مذهبی، و... که تمام قوا در خدمت وزارت بهداشت قرار گرفتند) نباید کار و اولویتشون را جهت افشای مسایل پشت پرده، افزایش آگاهی مردم درین زمینه و برچیدن عوامل اصلی و کاسبان کرونا قرار بدند. آیا نباید مردم را با شیوه های حقیقی پیشگیری و درمان بیماریها (بهره بردن از طب ایرانی اسلامی) آشنا کرد و روی این موضوع تمرکز همه جانبه جدی و رسمی داشت تا ریشه ی این بهانه وویروس رسانه ای کنده بشه؟! استاد این موضوع و سوال واقعا ذهنم را درگیر کرده و اما سوال دوم: این که می‌فرمایند یاران حضرت مهدی سیصد و سیزده نفر باید باشند یه حقیقته یا نماد و نشانه؟ آیا در دوران دفاع مقدس از بین این همه شهید بلند مرتبه سیصد و سیزده یار برای امام زمان نبود که ایشان ظهور نکردن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس در هرجایی که هست با توجه به شخصیت و توانایی که دارد، حقیقتاً در این روز و روزگار باید در مسیر رضای خداوند قدم بردارد، ولی مطابق تشخیص و توانی که دارد. ۲. شاید آن تعداد، به اعتبار یاران رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» در جنگ بدر، نماد باشد از آن جهت که با آن تعداد، اسلام به فتح تاریخی خود رسید. موفق باشید

29168
متن پرسش
سلام علیکم: این اربعین فرای همه اربعین ها بود. تقریبا هیچ احساسی یا چیزی ندارم این جدید است این نو هست. شما تحقیقاتی دارید و معلم هستید چیزی به نظرتان نمی رسد؟ سخت جدید است نه فقط برای من.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید باید به نحوه‌ای دیگر از حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ نظر کرد. إن‌شاءالله با «انتظار» و آمادگی، آنچه پیش می‌آید را خواهیم شناخت و از آن استقبال می‌کنیم. موفق باشید

28453

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در نماز جمعه این هفته در شعار قبل از خطبه ها در خطاب با موسوی خوئینی گفته شد فتنه گر منافق نامه پرانی نکن. حال سوالم این است آیا این تعبیر افراطی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن‌طور که عده‌ای جواب اقای خوئینی‌ها را دادند و در آن جواب به نکات ارزشمندی اشاره کرده‌اند؛ بهتر بود. موفق باشید

28330
متن پرسش

سلام علیکم: استاد در رابطه با چله گرفتن چه اصول و قواعدی دارد و هر ذکر و دعای و ... را می توان برای هر حاجتی برای چهله گرفتن انتخاب کرد؟ و اگر منابعی در این رابطه وجود دارد لطف کنید معرفی کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان از نظر جسمی و روحی و شرایط طبیعی آمادگی لازم را احساس کرد، کار بسیار خوبی است که انسان سعی کند ۴۰ روز از روزمرّه‌گی‌ها فاصله بگیرد و با روزه و عبادات و مطالعه‌ی آثار معرفتی و اخلاقی، جان خود را آماده‌ی الهامات الهی بگرداند. به نظر بنده جزوات مربوط به اعتکاف و صوت‌های مربوطه خوب می باشد. عمده آن است که در شرایط پیش‌آمده مثل ماه‌های مبارک ذی‌القعهد و ذی‌الحجه، رویکردهای عبادی و اُنس با مؤمنین و محبت به خلق را شدت بخشیم و از آن طرف مواظب خطورات خود که ما را از آینده، مأیوس می‌کند باشیم. مسلّمِ مسلّم آینده‌ی انسانی که از یک طرف ایمان به خدا دارد و در راستای امید توجه حضرت حق اهل ایثار و محبت و خوشرویی و دلسوزی برای خلق هست، آینده‌ی ارزشمندی است. همه‌ی تلاش باید آن باشد که شیطان به جهت مشکلاتی که به رُخ انسان می‌کشد، نتواند آینده‌ی زلال ایمانیِ شما را تیره و تار نکند. موفق باشید  

28115
متن پرسش
حق النّاس و باور دینی: خاطره‌اي خدمتتان عرض کنم: من يک وقتي مشاور يک انتشاراتي بودم. روزي يک آقايي آمد که براي صفحه‌آرايي قرارداد ببندد. وي در آنجا گفت که من نه اهل صوم هستم نه اهل صلاتم؛ تا الان ياد ندارم که پيشانيم به مهر رسيده باشد! خواستم اول به شما بگويم که ما اين هستيم. گفتيم: خب! و قراردادي با او بستيم. فرض کنيد قرارداد صفحه‌آرايي سيصد و پنجاه و شش را با او بستيم. پول سيصد و پنجاه و شش صفحه را گرفت و رفت. باور کنيد، چند روز بعدش ديدم آمد و گفت: من صفحه‌آرايي سيصد و پنجاه و شش صفحه را با شما قرارداد بسته بودم، اما حالا که صفحه‌آرايي کردم، سيصد و پنجاه و دو صفحه شده است. چهار صفحه کم شد، و من چهار صفحه پول اضافي از شما گرفته بودم و آرام نداشتم بيايم حساب بکنم که از شما اضافه گرفتم. اين را ببينيد و آنوقت کسي هم هست که نماز و روزه و حجش ترک نمي‌شود ولي نسبت به حق الناس و مکارم اخلاق توجه نمي‌کند. انصافا ما اين سخن پيامبر را به جد نگرفته‌ايم که «انما بعثت لاتمم ............................ این خاطره را به عنوان نمونه نقل کردم در زندگی خودمان بسیار از این موارد دیده ایم. خودم با یک مجموعه کار می کردم بسیاری کارهای درجه اول مملکت را انجام می دادیم (بدون تعارف کار صنعتی و ... درجه یک) انسانهای متدین و با اخلاق و خوش برخورد جبهه رفته - درد پیشرفت مملکت داشتن و ... (ما هم رو همین حساب روی قضاضای مالی خیلی حساس نبودیم و می گفتیم کار مملکت و انقلاب جلو میره حالا پول بهمون کم رسید ایراد نداره) همین افراد در تعامل مالی بشدت و بشدت بد عمل کردن و واقعا در حق ما ظلم شد تا اینکه از مجموعه خارج شدیم. دوستانی دارم با مجموعه هایی کار می کنند که افراد روزه خواری علنی می کنند و اعتقاد خاصی ندارند در عوض تعامل مالی که با اینها دارند بسیار درست و صحیح است سوال من این دو مورد است. اول اینکه چرا به این صورت هست؟ دوم در برخورد با مواجهه با این افراد باید چکار کرد؟
متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: آنچه می‌فرمایید نکته‌ای بسیار مهم در این زمانه است و سراغ این سقوطِ در عین دینداری را باید در کربلا گرفت که چگونه بعضی آنچه با رعایتِ ظاهر دینی برای خود محلی امن احساس می‌کنند که دیگر هیچ‌گونه ابعاد انسانی برایشان مهم نیست در آن حدّ که فرزند پیامبر خدا را آن‌طور به قتل می‌رسانند. آری! وقتی تنها ظاهر اعمال دینی منهای حکمت و عرفان در میان باشد، انسان خود را از وسعتی که باید نسبت به سایر انسان‌ها درک کند، محروم می‌نماید. لذا پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «قصم ظهری عالم متهتک و جاهل متنسک فالجاهل یغش الناس والعالم یخرهم بتهتکه». عالم بی‌پروا و جاهل لجوج کمر مرا شکستند نادانان با کم خردی مردم را گمراه می کنند (چون تظاهر به دین و مقدسات دارند) و دانایان بی پروا مردم را فریب می‌دهند. زیرا وارستگی و تقوا پیشگی ندارند. موفق باشید

27897

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا می‌توان گفت، صلوات عامل معرفت و سیر از مقام مُلکی و بشری و ظاهری اولیاء الله و اهل بیت (ع) به مقام حقیقت نوری و افلاکی آنهاست و اگر ما به شناخت مقام حقیقت نوری و افلاکی برسیم، این خودش عامل یقین به اهل بیت (ع) و قرار گرفتن مخلصانه در طرح آنهاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی:‌ سلام علیکم: همین‌طور است و عملا ما با صلوات خدا به ذوات مقدسه نحوه‌ای از هماهنگی و هم افقی با آن‌ها را در جان خود پایه ریزی می‌کنیم. کتاب «صلوات عامل قدسی شدن روح» که روی سایت هست می‌تواند در این نوع افق گرایی کمک کند. موفق باشید

26961

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت آقای طاهرزاده: می خواستم بدونم آیا این جمله درست است، بر اساس انتخاب انسان طبق قاعده جبر و تفویض خداوند اراده می کند به وسیله تجلی اسماء الهی توفیق انجام عمل خیر برای انسان ایجاد شود. مثلا بنابر اسبابی برای نماز شب بیدار شود و قص علی هذا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

26440

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: اخیرا جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی سبحانی نامه سرگشاده ای به مجمع عالی حکمت نوشته اند و به جریان حکمت و فلسفه انتقادهایی داشته اند. می خواستم نظر جنابعالی را راجع به این انتقادات بدانم. رضا امامی: به اعضای جدید هیئت مدیره مجمع عالی حکمت محمدتقی سبحانی تاریخ انتشار: یکشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۲۹ در خبرها دیدم که مجمع عالی حکمت خوشبختانه با گزینش اعضای هیئت مدیره، دوره جدیدی را آغاز کرد. با آن که از اولین اعضای این مجمع مبارک هستم، اما به دلایل چندی در طول سالهای گذشته، خود را از حضور در این انجمن عزیز و گرامی محروم کرده‌ام. به عنوان کسی که از آغاز در شکل گیری پایه‌های مجمع‌عالی سهیم بوده و خود از شمارِ اندکِ کسانی هستم که در تدوین اساسنامه آن مشارکت فعال داشته‌ام، ضمن تبریک به اساتید و اعضای هیئت مدیره جدید، به خود حق می‌دهم که در آستانه ۱۶ مین سال تأسیس آن، نکاتی را با کمال فروتنی و حرمت‌گذاری تقدیم کنم. با آن که بی‌گمان بر همت و تلاش دست‌اندرکاران مجمع، قدرشناسی و ارج‌گذاری رواست، اما به گمان، رویکرد و راستای این تلاش‌ها با نیت بانیان نخستین و در رأس آنها، مقام معظم رهبری (مدظله العالی) فاصله چندان روشنی دارد. با این مقدمه، به اختصار عرض می‌کنم که خوب است این مجمع در دوره جدید، با گشایش صدر و ژرفای اندیشه به فرایند فلسفه‌ورزیِ بنیادین روی‌آورد و با تن‌دادن به منطق پویای عقل‌ورزی که تاریخ فلسفه خود بهترین گواه آن است، افق اندیشه عقلانی مسلمین را در ابعاد زیر بازاندیشی و گسترش دهد: ۱. بازبینی در مفاهیم پایه فلسفه موجود که در قالب‌های تنگِ ترم‌های کهنِ گرفتار آمده و قدرت تبیین پدیدارهای نوین و دستاوردهای نوآمد بشری را ندارد، یک بایسته اساسی است. همان‌گونه که مفاهیم جوهر و عرض، قوه و فعل، هیولی و صورت، دیگر توان تبیین‌گری خود را از دست داده‌اند، باید با دوگانه‌هائی چون وجود و ماهیت، مادی و مجرد، و ذهنی و خارجی نیز وداع کرد. فیلسوفان اسلامی چندی است که با فروگذاری طبیعیات ارسطوئی و هیئت بطلمیوسی، بدین سو رفته‌اند که افتخار پاسبانی بارگاه مابعدالطبیعه را بر سایر شاخه‌های حکمت نظری و عملی ترجیح دهند، غافل از آن که بنیادهای مفهومی این متافیزیک همچنان بر انگاره‌های فیزیک کهن و روان‌شناسی پیشاتجربی استوار شده و از نظام معنایی وحی اسلامی، کمترین بهره‌مندی را داشته است. ۲. برون آمدن از تنگنای روش قیاسی و برهان اصطلاحی و پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبی یک ضرورت انکار ناپذیر روش‌شناختی است. واقعیت فلسفه اسلامی در دوره‌های گوناگون خود به خوبی گواه بزرگی است که ادعای یقین‌پروری فیلسوفان-آن هم از تبار «یقین خاص» و مضاعف- آرزویی بیش نیست و ارّابه فلسفه در گذشته نیز با اسب‌های گونه‌گون و نوبه‌نو به راه‌های پر پیچ و خمِ اندیشه‌ورزی تاخته است. این پرسش که مقدمات برهان در سنت منطقی ارسطوئیان، چگونه به تجربه و تواتر در کنار اولیات و حدسیات ارج می‌گذاشت، می‌تواند مدخلی برای بازاندیشی در کار فروبسته فلسفه کنونی ما باشد. حکمت متعالیه با آن که در ادعا بر تلفیق روش‌های عقلانی و وحیانی هر دو تاکید داشت، اما در عمل همچنان بر مدار روش فلسفه‌های پیشااسلامی می چرخد.۳. دستگاه معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی، پرآسیب‌ترین بخش این منظومه معرفتی است و تلقی‌های تَنگ و تُنک‌مایه یونانی و اسکندرانی بر روح نظریه معرفتِ فیلسوفان سخت سایه انداخته است. بر آگاهان پوشیده نیست که این باب معرفت که همچنان بر پاشنه عین-ذهن و لولای انتزاع و تجرید و دستگیره مقولات و مفاهیم ماهوی می‌چرخد، حتی پاسخگوی مبانی حکمت متعالیه در اصالت و تشکیک خاصی وجود نیست و قصه پیچ در پیچ معرفت بشری را به درستی روایت نمی‌کند. ۴. فلسفه اسلامی در هویت خویش دچار یک بحران اساسی است و باید پیش و بیش از هر چیز به جایگاه خود در درختواره دانش‌های موجود اندیشه کند. متافیزیک در دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی در عصر ارسطو و شاید تا دوران میانه، از جایگاه و مرتبتی برخوردار بود که هم‌اینک در میانه علوم اسلامی و نیز در پهنای علوم انسانی چنان مقام و موقعیتی ندارد. فلسفه اسلامی باید نسبت خود را با دانش‌های فرازین و فرودین کنونی روشن سازد و به وضوح بدین پرسش پاسخ گوید که در عصر جدید به دنبال برآوردن کدامین حاجت از حاجت‌های بشری است. به نظر می‌رسد که تا این پرسش، پاسخ مناسب نیابد، از مساهمت حکمت در تحول علوم انسانی و اسلامی به روشنی و راستی نمی‌توان سخن گفت. ۵. و در نهایت، فلسفه باید گره‌گشای مسئله‌ها و معضل‌های فکری بشر و به ویژه پاسخ‌گوی نیازهای واقعی انسان و جامعه معاصر باشد. فلسفه کنونی ما نه تنها -چنان که بایسته و شایسته است- توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد بلکه حتی در پاسخگویی به مهم‌ترین پرسش‌های اساسی بشر در تاریخ هم ناکام می‌نماید. در جای دیگر گفته‌ام که برخلاف انگاره نخستینِ حکمت‌باوران ما، این فلسفه با جبرانگاری، ایدآلیسم، فردگرائی و کلی نگری، ثبات‌گرائی (ایستمندی) و نسبیت اخلاقی بیشتر سازگار است تا آزادی‌اندیشی، مسئولیت‌آفرینی، رئالیسم، کل‌نگری، تکامل‌گرائی و اخلاق‌باوری. این پرسش‌ها اگر برای دوستان مجمع عالی حکمت بسی گران و باورناپذیر است، اما چه باک؛ چرا که این بنا را برای آن ساخته‌اند که به همین سوالات سهمگین پاسخ دهد و نه آن که به خوانش مکرر یافته‌های پیشینیان و لوازم گفته‌های گذشتگان بپردازد. اگر فلسفه اسلامی در هر چند قرن، و در نقطه‌های عطف تاریخ مسلمین، یک مکتب تازه پدید آورده است، پس بگذارید که در این دوره جدید و در عصر نهضت نوین شیعه نیز شاهد شکل‌گیری و باروری مدرسه جدیدی در فلسفه اسلامی و شیعی باشیم، ان‌شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نامه را با دقت مطالعه کردم. بحث در مورد آن مفصل است. ولی این سؤال پیش می‌آید که چرا برای حضور در جهانی آن اندازه پیچیده، باید از فلسفه عدول کرد؟ آیا نباید در مواجهه با تفکر جهانِ مدرن، آنچه در ذخیره‌ی فرهنگی خود داریم را، به صحنه آوریم و حیاتی دوباره ببخشیم؟ موفق باشید

26144

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سؤالی داشتم از حضورتان، آیا منطقاً ما مجاز هستیم چند اقترانی هم شکل را با هم ترکیب کنیم، مانند مثال زیر که دو قیاس با یکدیگر ترکیب شده است؟ اگر مجاز نیستیم دلیل آن چیست؟ لازمه تکثر در عدم، تمایز در اعدام است. لازمه تمایز در اعدام، تشخص در اعدام است. لازمه تشخص در اعدام، اجتماع نقیضین است. ✅ در نتیجه: لازمه تکثر در عدم، اجتماع نقیضین است جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کبری در آن قضیه، غلط است زیرا در عدم، به خودی خود تکثر نیست. موفق باشید

25864

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا کسی که در هنگام ظهور زنده می شود (رجعت) و بدن مادی دارد آیا در بدن او حرکت جوهری هست یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند. زیرا در هر حال وقتی آن روح که رجعت کرده است بدنی را از عالَم ماده برای خود شکل دهد، به اعتبارِ مادی‌بودنِ آن بدن، دارای حرکت جوهری است. موفق باشید

25164
متن پرسش
با سلام: چگونه توسط معرفت نفس می توان شمه ای از جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» را وجدان کرد. لطفا تفسیر انفسی برای «و اوحینا الیهم فعل الخیرات» مرقوم فرمایید. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع جبر و اختیار چیزی است که هرکس در جان خود حسّ می‌کند که از چه جهات در تکوین او حضرت ربّ العالمین حاضرند و او را در این موارد اختیاری نیست و از چه جهت اوست که باید شخصیت خود را شکل دهد. ۲. این دومی طلب‌تان، زیرا در این منزل، تنها بنده می‌توانم جواب سؤال عزیزان را بدهم منزل کلاس و درس در جای دیگر مستقر باید باشد. موفق باشید

24765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما سیر و سلوک ذکری یعنی چه؟ خب این چه کاریه من بشینم یه گوشه هی ختم انجام بدم هی ذکر خاص با عدد خاص بگم و هی قدرت پیدا کنم. میگن برای ایجاد مقامی خاص در سالک نیاز به فلان ذکر است. من نمی توانم این مسئله را درک کنم لطفا توضیح بفرمایید در مقام ورد چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده، معرفتِ توحیدی است که کارساز است. ذکر، برای زنده‌نگه‌داشتنِ آن معارف است برای قلب. حدیث ۱۲ «چهل حدیث» امام خمینی متذکر همین امر است. موفق باشید

22992
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: در جواب دوستانی که به مسطح بودن زمین بها داده بودن خواستم مطلبی بنویسم. اولا که در قرن بیست و یک که جی پی اس دم دستتونه و همون کروی بودن زمین داخلش هست بها دادن به این بحث ها واقعا جای تعجب داره. بهر حال برای افرادی که این مسئله جای سوال داشت در خواست می کنم برن و طلوع و غروب و اوقات شرعی مدل wgs84 زمین، کارکرد جی پی اس، تهیه نقشه جغرافیایی، عکس برداری ماهواره ای، حرکت موشک و.... رو مطالعه کنن یا بشینین عکسهای ماهواره ای زمین رو ببینین (اگر به تصاویر همه ماهواره ها و هواپیماها حتی هواپیماهای ایران شک ندارین و فکر توهم توطئه بسرتون نمی زنه) حتی شما می تونید سوار کشتی بشین و دریا نوردی کنین و یا سوار هواپیما بشین و با چشم خودتون ببینین. اگه باز قبول ندارین با یه دانشجوی لیسانس فیزیک - زمین شناسی - نقشه برداری بشینین صحبت کنین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، عنایت داشته باشید رفقایی که نظر به مسطح‌بودن زمین دارند برای همه‌ی آن‌چه جنابعالی بر آن تأکید می‌فرمایید، توجیه و تفسیر دارند. به نظر بنده در این مورد باید با جدّیتِ بیشتری وارد گفتگو شد. موفق باشید

22715
متن پرسش
با سلام: اگر عقل به در مورد چیزی به صورت یقینی حکم کند واقعیت نیز حتما همان حکمی خواهد بود که عقل آن را حکم کرده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم عقل، اگر به درستی به‌کار رود متوجه‌ی آن چیزی که واقعاً هست می‌شود و تفاوت آن با وَهم، در همین نکته است. موفق باشید

20631

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یک جواب به شبهه و یک راه حل عملی برای حل مشکل زیر استدعا دارم: دانش آموزان و بچه ها امروزه گستاخ و پررو شده اند و از تربیت مناسبی برخوردار نیستند و کمی بی ادب اند برخی از آنان بسیار گستاخ اند تا حدی که گاهی دست روی معلم خود بلند می کنند ، به عنوان یک بزرگتر یا به عنوان یک معلم و مربی واقعا چگونه با اینها برخورد کنیم؟ آیا اخراج یکی دو نفر که شدیدا گستاخ اند خوب است؟ چرا اینقدر در این سالها از نظر اخلاقی و تربیتی به قهقهرا رفته ایم؟ اگر بگویید مدرنیته و فرهنگ غرب و اثرات حکومت قبلی است خواهیم گفت: درحالی که حکومت قبلی طبق نقل ها بیشتر سعی در ترویج فرهنگ غربی و مدرنیته و .... داشت ولی انگار ما در سایه این نظام بیشتر غرب زده و بی هویت شده ایم حداقل در این چند ساله که پررویی ها و مصائب اخلاقی فراوان شده است و حیا و غیرت و ادب کم. از نظر پیشرفت روز هم که خودتان هم می دانید به جای اینکه الان هواپیما صادر کنیم الان دست هایی تو کار است که حتی سنگ پا هم وارد می کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مشکلی که مطرح می‌فرمایید مشکلی است که امروز، خودِ غرب را نیز فرا گرفته است. و این روح غربی نسبت به 50 سال پیش، هم در غرب رشد بیشتری داشته و هم در سایر جهان. می‌ماند که غرب، اسیر این فکر است و ما اگر به خود آییم، فرهنگی داریم که از این گرفتاری‌ها آزاد شویم. می‌ماند که بالاخره با این نسل چگونه رفتار کنیم تا اولاً: برخورد ما تند نباشد و وسیله‌ی بیداریِ فرهنگی این نسل باشیم. ثانیاً: آری! اگر کسی مخلّ کلاس است و راه دیگری برای اصلاح او نیست و عملاً کلاس قربانیِ گستاخی او می‌شود، چاره‌ای جز اخراج او نیست، ولی این آخرین چاره باید باشد. موفق باشید

20579
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: اگر وجود امام برای تبیین اندیشه ها و همچنین اجرایی کردن راهبرد هایی که پیامبر برای بشریت در نظر گرفته الزامی می باشد سوالم این است که چرا خداوند بعد از هر یک از پیامبران اولوالعزم چندین امام منصوب نکرده اند تا اندیشه های آن پیامبر را تبیین و افق های قدسی آن پیامبر را بستر سازی کند؟ به عبارت دیگر چرا هر یک از حضرات نوح و موسی و عیسی و ابراهیم پس از خود امامانی برای تحکیم شریعت خود نداشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آن پیامبران با عنوان دیگر، چنین نایبانی داشته‌اند که ما به آن‌ها پیامبران تبلیغی می‌گوییم مثل حضرت لوط برای ابراهیم و یوشع‌بن‌نون برای موسی و حواریون برای عیسی «علیهم‌السلام». موفق باشید

19762
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در مورد آیه ۳۹ سوره نور که خداوند می فرمایند گناهکاران در روز قیامت نزد اعمال خود می روند و هیچ نمی یابند ولی خدا را آنجا می یابند می خواستم اشاره کوچکی بفرمایید اینکه در اینجا که کلمه جلاله الله را آوردن که یعنی الله را می یابند منظور چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باباسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور می‌فرماید: اعمال کافران مانند سرابی است در بیابانی خشک که انسانِ تشنه فکر کند آب است و او را سیراب می‌کند، در حالی‌که وقتی به آن رسید در آن تنهایی و بی‌کسی، هیچ‌چیز جز خدا را نمی‌یابد که باید به آن امید می‌بست. موفق باشید

15348

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده این 23 سالی که از خداوند منان عمر گرفتم حدودا هر ساله اگر اشتباه نکنم 2 یا 3 بار خواب می بینم که در یک ارتفاع بلند مانند کوه قرار دارم و در حال سقوط می باشم به نحوی که از خداوند استمداد می کنم که مرا نجات دهد تا به زمین نرسم و فوت کنم و به هر حال به زمین افتاده و از خواب بلند می شوم. استاد به نظر حضرتعالی این خواب، پیام یا تعبیری دارد؟ یا اگر دارد پیام یا تعبیر آن چیست؟ نکته ای که بنده اخیرا از این خواب متوجه و متنبه شدم این است که بنده به شدت از مرگ می هراسم!!!! البته استاد بنده الحمدالله خیلی به رخدادهای که عمدتا پشتوانه عقلی و نقلی ندارد توجهی ندارم اما این خوابی که بنده در ارتفاع قرار می گرم را خیلی سال است که می بینم گفتم شاید پیامی داشته باشد. به هرحال عذر می خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با عرض معذرت، بنده تعبیر خواب نمی‌دانم. موفق باشید

نمایش چاپی