بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24958

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: حتما اطلاع دارید که تقریبا در تمام شهرهای کشور هیئت های هفتگی برگزار می شود. با نزدیک شدن محرم این هیئت ها در تبلیغ برنامه خودشون عنوان «استقبال از محرم» رو لحاظ میکنن. البته نه اینکه یک مراسمی جدای از مراسمات هفتگی خودشون با این عنوان بگیرن، نه؛ همین مراسمات هفتگی خودشون رو با نزدیک شدن محرم، این عنوان رو بهش دادن. خواستم نظرتون رو راجع به این موضوع بدونم؟ آخه بعضیا اعتراض میکنن که ما همچین چیزی توی دین نداریم. من جوابی که به ذهنم میرسه اینه که این یه کار ذوقیه و چه اشکالی داره که با نزدیک شدن محرم همچین عنوانی به مراسمات هفتگی خودشون بدن؟! بالاخره این بچه ها سالهاست که به صورت هفتگی دارن برای امام حسین (ع) توی هیئت گریه میکنن و یه انس ویژه ای پیدا کردن با امام حسین (ع) و الان هم دلتنگ محرم هستن و خوف این رو دارن که مبادا محرم امسال رو نبینن و درک نکنن. خواهش می کنم نظرتون رو بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کار خوبی است. خود ما هم هوایی شده‌ایم به همین جهت هنوز محرم نیامده در جواب سوال ۲۴۹۵۶ حسینی هستیم. موفق باشید

23688

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ۱. با توجه به اینکه عین ثابته هر شخص در علم خدا می خواهد و قابلیت موجود شدن در فلان رحم را دارد آیا این صحیح است که اگر از شخص بارداری پرسیدند پسر دوست داری یا دختر بگوید هرچه خدا بخواهد؟ چون در این صورت خواست خدا همان انتخاب عین ثابته هست؟ ۲. برای رضای خدا نهی کردن افراد از صفت بدی که خودمان به آن مبتلا هستیم صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتی اگر بپرسند پسر دوست داری یا دختر، می‌تواند بگوید هرچه آن جنین که رحم مرا انتخاب کرده است، دوست دارد. ۲. آری! با این توجه که به نور اولیاء معصوم متذکر شویم. یعنی بگوییم ائمه «علیهم‌السلام» چنین می‌گویند، تا شخصیت ما با ذهنیتی که ممکن است از ما داشته باشند در میان نباشد. موفق باشید

23549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد من اگر بخواهم در موضوع اطاعت از مادر مرتکب گناه نشوم باید از خانه تکان نخورم و اصلا بیرون نروم. می گوید نه مسجد برو و نه با رفیق هایت بگرد و نه بیرون برو. البته یک وقت فکر نکنید که رفیق باز هستم نه. هفته ای دو بار جلسه داریم یکی مطالعه کتب شهید مطهری (ره) است و دیگری جلسه شب شعر (حافظ) است. استاد من اگر بخواهم در این موضوعات از مادرم اطاعت کنم بی پرده بگویم مهرم نسبت به مادر از بین می رود. این درحالی است که من مردی ۲۵ساله هستم. استاد دارم نابود می شوم. بارها با مادرم صحبت کردم ولی فایده ندارد. استاد این چیزهایی که گفتم بدون اغراق گفتم. واقعا مخالف این است که من بیرون از خانه بروم مگر چه استثناءهایی باشد! شما را به خدا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کسب معارف دینی که واجب ذاتی است اطاعت از والدین لازم نیست. این بستگی به خودتان دارد که چه چیزی در مورد رشد مبانی عقیدتی‌تان لازم است. در این مورد واجب است که آن را دنبال کنید. موفق باشید

23530

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوارم: استاد در رابطه با سوالی که از شما درباره کتاب های آقای محمدرضا حدادپور جهرمی پرسیده بودم و شما فرمودید که مطالعه نکردید و از بنده پرسیدید که این کتاب ها چه نکاتی دارد می خواهم عرض کنم که این کتاب ها رو یک طلبه ای به نام آقای محمدرضا حدادپور جهرمی می نویسند. ایشون پرونده های سوخته وزارت اطلاعات رو که الان سوخته رو به صورت رمان کرده اند و موضوعاتشان غالبا سیاسی است. برای مثال کتابی با عنوان «نه» درباره جنایت های اسرائیل و صهیونیست و تربیت جاسوس و تغییرات ژنتیکی در افراد مسلمان تمام دنیا می باشد. یا کتابی با عنوان «تب مژگان» درباره فرقه ضاله بهاییت می باشد که چطور در عمق جامعه نفوذ کرده اند و چطور عضو گیری می کنند و چطور فعالیت می کنند و ... و مابقی کتاب های ایشون که الحق و الانصاف آدم رو جذب میکنه و آدم می ماند که واقعا این اتفاق ها دارد میفتد؟ کتاب های دیگر ایشان مانند «حیفا» یا «حجره پریا» که درباره خانم های طلبه است که کار سیاسی می کنند و یا کتاب های دیگر ایشان. یکی از کارهایی که این کتاب می کند روشنگری درباره این مسائل می باشد. و بنده تقاضا می کنم که استاد بزرگوار شما خود اگر امکان دارد مطالعه بفرمایید و نظر خودتان رو درباره این کتاب ها بفرمایید که جدا نظر شما برای حقیر خیلی مهم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور که می‌فرمایید کار خوبی است و باید از ایشان به خاطر این‌کار تشکر کرد. اما اجازه دهید بنده کارهایی که فکر می‌کنم در اولویت هست، دنبال نمایم. موفق باشید

23363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: سوالی از حضور شما داشتم. بنده چند سالی لیاقت و سعادت داشتم ایام فاطمیه مجلس عزاي خانم حضرت زهرا (س) رو در منزلمون برگزار می کردم. پارسال از خانم خواستم به من لطفی کنند و مزد کنیزی من فرزندی سالم و صالح روزی من کنند. با توسل به خانم حضرت زهرا (س) از خدا فرزندی سالم و صالح خواستم و بعد از ایام فاطمیه متوجه شدم باردار هستم و بسيار خوشحال شدم که خانم مزد کنیزی من رو عنایت فرمودند. و فرزندی که در وجودم رشد می کرد رو هدیه خانم می دونستم. در تمام دوره بارداری به اهل بیت و اولیا از جمله سید هاشم حداد و شهدا با خواندن قرآن و صلوات و هدیه به آن وجود هاي مقدس، متوسل شدم تا فرزندم سالم باشد چرا كه من بابت بیماری هاي فرزند اولم سختی زیادی كشيدم. من مطمئن بودم که خانم و اهل بیت دست من را مي‌گيرند. اما متاسفانه بعد از به دنیا آمدن فرزندم متوجه شدم بیماری قلبی و همچنین ببماری خونی نادری دارد. و مجددا مشکلات و سختی هاي من شروع شد. من اصلاً فکر نمی کردم با وجود این همه توسلات و توجهاتی که به اهل بیت (ع) داشتم فرزندم بیماری داشته باشد و متاسفانه کمی از اهل بیت (ع) دلسرد شدم. من خالصانه و مخلصانه از حضرت زهرا (س) خواستم و ایمان داشتم هدیه ایشان سالم خواهد بود اما متاسفانه نبود و نا امید شدم. امسال همسرم از من میخواد مثل هر سال برای حضرت زهرا (س) مجالس عزا برگزار کنیم اما من دلم راضی نمی شود. حس می کنم برای ایشان بی ارزش هستم. چرا خانم مزد من را این طور دادند؟ مگر از حضرت بچه سالم خواستن چه چیز زیادی بود که حاجت من را ندادند؟ از شما می خواهم کمکم کنید تا رابطه ام با اهل بیت (ع) مثل سابق بشود. چرا اهل بیت (ع) و اولیا و شهدا با وجود این همه توسل، به من و حاجت من توجه نکردند و فرزند من با اين همه بیماری به دنیا آمد؟ حكمت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا ما باید برای خدا و اولیاء الهی تکلیف معلوم کنیم؟!! در حالی‌که آن‌ها مصالح ما را بهتر از ما می‌دانند. وقتی به هر بهانه‌ای از جمله تشکیل جلسه‌ی فاطمیّه، خود را به آن ذوات مقدس نزدیک کنیم، نسبت به آن‌چه تقدیر ما است در انجام وظیفه، سربلند خواهیم بود.

23265

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: استاد چندی است گروههای مختلف در قم تحت عنوان طب اسلامی اقدام به برگزاری دوره در سطح وسیع کرده اند و خیلی راحت به امثال بوعلی سینا به حکم نسخه های حرام کتاب قانون وی هزار تهمت ناروا می زنند از قبیل اسماعیلیه بودن و هرزگی و دزدی آثار دیگران و سوزاندن نسخ کپی شده و... استاد ما که دغدغه طب اهل بیت داریم در این آشفته بازار چه کنیم؟ امثال آیت الله تبریریان که بوعلی را در حیطه طب اسلامی نمی داند بدلیل استفاده از شراب و جالینوسی بودن طب وی و خود از روایتی درمان می جوید که در آن موی حرام گوشت سیخار سوزانده می شود. آیا جریان ایشان جریان صحیح و عقلانی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا فیلسوفی اندیشمند و متعهد و معتقد به دیانت اسلام است و نباید به جهت محذوراتی که در آن تاریخ در بستر اهل سنت داشته است، عظمت او نادیده گرفته شود. اما در مورد طب سنتی یا طب اسلامی بنده صاحب‌نظر نیستم تا بتوانم نظر بدهم. موفق باشید

23016

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظّم: جناب استاد! حقیر در حال تهیه پایان نامه در سطح کارشناسی ارشد رشته علوم و معارف قرآن هستم و موضوع آن نیز، «تأثیر نشاط معنوی در ارتقاء نشاط اجتماعی بر اساس آموزه های دینی در شهروندان» می باشد. اول اینکه بفرمایید در رابطه با این موضوع، از کدامیک از کتب، جزوه ها و یا مقالات جنابعالی استفاده کنم؟ دوم اینکه آیا در این رابطه سخنرانی خاصی داشته اید؟ سوم اینکه هر راهنمایی و اشارتی که در خصوص غنای هرچه بیشتر و کاربردی تر شدن موضوع لازم می دانید یادآوری نمایید. توفیق و سلامتی روزافزون جنابعالی را از صمیم قلب از خداوند متعال خواهانم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مستقیم بحثی تحت آن عنوان نشده است ولی در این مورد نکاتی در کتاب «چه نیازی به نبیّ» و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و بحث فطرت در جزوه‌ی «معارف 1» هست. موفق باشید

22513

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا مقام اهل بیت (ع) همان روح هست که در قرآن می فرماید برای آدم نفخت فیه من روحی؟ اگر بله پس روح انسانها همگی بخشی از روح اهل بیت (ع) هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح، یک مقام است و به تعبیری، اعظمِ ملائکه می‌باشد که به طور کامل بر جان اهل‌البیت تجلی کرده است و در بقیه‌ی افراد هرکس بهره‌ای از آن دارد و لذا نمی‌توان گفت هرکس بهره‌ای از اهل‌البیت دارا می‌باشد. موفق باشید

22158

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام: در رابطه با فقه الحکومه چرا هیچ کدام از مراجع درس فقه الحکمومه ندارند و شاید خود حضرت آقا بهترین گزینه برای تشکیل این کرسی هستند چرا خودشان چنین درسی را تشکیل نمی دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً توسط بعضی از فضلا، کارهایی شده است. در سمیناری که در تهران تشکیل شد بنده فعالیت‌های آقایان را از نزدیک ملاحظه کردم. موفق باشید

20921
متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب صفحه 58 کتاب «ده نکته از معرفت نفس» که میگه «اصل اساسی انسان همین روح است که فوق ملائکه است ........ و همان وجه الله است.» و طبق روایات هم که وجه الله اهل بیت هستند پس روح همان مقام اهل بیت است؟ یا خود اهل بیت هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. زیرا در روایت داریم: «اول ما خلق اللّه» حضرت محمد و آل او «علیهم‌السلام» است. از طرفی داریم که روح، بالاترین مخلوق یعنی همان اولین مخلوق است. موفق

20263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در بحث معاد در جایی فرمودید مثلا طرف میگه «روز جمعه هست بریم یه دعای ندبه بخونیم بعد بریم یه زیارت عاشورا بخونیم و بعد هم بریم یک زیارت جامعه بخونیم.» بعد گفتید اگر اون شخص قلبش در صحنه باشد اصلا نمیتونه به این راحتی اینگونه بگوید و با صوت نوار گوش دادن فرقی نمی کند و انگار ورد می خواند و ...» ولی در جایی در مسیر اربعین گفتید این شیطان است که می گوید شما که حضور قلب ندارید ولش کن مثلا نمی خواهد فلان عمل را انجام دهید فایده ندارد. بروید به دستورات مفاتیح عمل کنید تا آنجایی که می توانید هم قلب را در صحنه نگه دارید و... لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان مسیر اربعین، عزمِ کلّی به خودی خود یک نوع حضور است و تمام حرکات و سکنات در دل آن حضور کلی صورت می‌گیرد و این غیر از آن حالتی است که بخواهیم به صورت عادت پشت سر هم دعاهای مذکور را بخوانیم. موفق باشید

19732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: جمعی از جوانان اعم از طلبه، معلم، کارمند، دانشجو و... قصد کار تشکیلاتی در سطح شهرستان داریم لطف می فرمایید راهنماییمان کنید تا سر لوحه کار خود قرار دهیم. ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم سیر مطالعاتی بر روی سایت به عنوان محور فکری رفقا کارساز باشد. موفق باشید

19233

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: تجرد در برزخ با تجرد در قیامت چه تفاوتی دارد؟ هر دو تجرد محض محسوب می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! شدتِ تجرد در قیامت بیشتر است. موفق باشید

16329
متن پرسش
استاد سلام علیکم و رحمه الله: مشکل امروز انقلاب چیست که مردم اینقدر ضعیف شده اند و آمارهای خودکشی و اهانت به مقدسات بالا رفته؟ و چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل یک کلمه بیشتر نیست و آن غفلت از وظیفه‌ای است که مردم نسبت به هدیه‌ی الهی یعنی انقلاب و رهبری دارند و عملاً تقاسِ این غفلت را به صورت‌های مختلف در حال پس‌دادن هستند. موفق باشید

14824
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم نظر استاد راجع به متن ذیل درباره تلقی از خداوند نامتشخص را جویا شوم و تفاوتش را با وحدت وجود مورد قبول شما. ممنون پاسخي که خواهم داد پاسخ شخص من است نه اين که همه معنويان به چنين چيزي قايل‌اند. من غالباً در زمان توضيح اين مساله اين مثال را تکرار مي‌کنم. فرض کنيد کسي يک سرشماري و آمار از موجودات جهان هستي تهيه کند. بعد به او بگوييد خدا را فعلاً در آن سرشماري راه ندهيد و کنار بگذاريد و به بقيه بپردازيد. فرض کنيم آن شخص سرشماري را انجام داد و آمد و گفت: تعداد موجودات جهان هستي n عدد بودند. بعد به او بگوييد: خدا را هم اضافه کن. اگر گفت حالا که خدا را هم اضافه مي‌کنم تعداد موجودات هستيn + 1 مي‌شود، در اين صورت معلوم مي‌شود او خدا را هم يکي از موجودات جهان هستي مي‌داند چرا که وقتي او را به حساب نياورديم تعداد موجودات n تا بودند و با محاسبه خدا شدند n + 1. اين يعني خداي متشخص؛ اما چنان‌چه او بگويد اگر خدا را هم به حساب بياوريم تعداد موجودات هستي همان عددn است، به خداي غير متشخص قائل است. اگر به خداي متشخص هم قايل باشيم، موضوع شباهت خدا به انسان پيش مي‌آيد و پرسش‌هايي از اين قبيل که آيا همان طور که ما خشم و خشنودي و اراده و کراهت داريم او هم دارد؟ آيا حالات انساني در او ولو به نحو کامل‌تري وجود دارد يا ندارد؟ کما اين‌که بشقاب هم موجود من الموجودات است، اما انسان‌وار نيست. در اينجا ممکن است به دو قول قايل باشيد. اگر بگوييد شبيه انسان است، آن‌گاه خداي شما هم متشخص است و هم انسان‌وار است. اما چنان‌چه بگوييد مثل انسان نيست آن‌گاه خداي شما متشخص هست، اما انسان‌وار نيست. پس سه تصور از خدا مي‌توان داشت. اين که امري غير متشخص باشد يا متشخص باشد و بعد آن امر متشخص، متشخص ناانسان‌وار باشد يا انسان‌وار. البته درباره وصف انسان‌واري عده‌اي آنقدر افراط مي‌کردند که اعتقاد داشتند خدا مي‌تواند مثل مجسمه باشد. در فرهنگ اسلامي عده‌اي معتقد بودند که خدا جسم دارد و ريش دارد و حتي رنگ ريش خدا را هم تعيين مي‌کردند يا فاصله دو چشم او را هم تخمين مي‌زدند. منظور من اين مقدار خام انديشي نيست يعني همان طور که ما رضا و غضب داريم. او هم رضا و غضب دارد. ما لطف و قهر داريم او هم دارد. بنده به شخصه راي بسياري از عرفا را مي‌پذيرم، که مي‌گفتند خدا موجودي غير متشخص است. خدا يکي از موجودات هستي نيست. پس چيست؟ اين‌جاست که کساني که به خداي غيرمتشخص قائلند، حدس‌هاي مختلفي مي‌زنند. راي من اين است که خدا نفس وجود است. موجود نيست وجود است. از باب تشبيه بگويم که در خيلي از غذاها آب است اما هيچ کدام از غذاها آب نيست. خدا خود هستي است، نه داراي هستي. موجود يعني داراي هستي، به تعبيري گويا همه ما حسه‌هايي از او داريم. بهره‌هايي از او داريم. فرض کنيد دريا پر از آب است و غير از آب هم چيزي در دريا نيست. بعد هر کدام از ما به اندازه ظرفمان آب از دريا برمي‌داريم. ما آب نيستيم، صاحب آب هستيم. موجوديم؛ خدا هم خود وجود است. اگر چنين باشد مورد سوال شما يعني رابطه انسان و خدا به اين صورت تفسير مي‌شود که ما حسه‌اي از خداييم. ما غير خدا نيستيم. خدا هم غير ما نيست. ولي خدا منحصر در ما نيست. چون اگر خدا منحصر در من بود، شما حسه‌اي از او نداشتيد. اما من گفتم همه ما حسه‌اي از خداييم. من براي اين که اين رابطه را نشان بدهم، معمولاً از مثال استفاده مي‌کنم که البته فقط مثال است و در اديان شرقي هم گاهي به کار رفته و به نظر من مثال بسيار خوبي است. شما يک درخت را در نظر بگيريد با اين فرض که از بيرون هيچ چيز دريافت نمي‌کند. نه نور و نه حرارت، نه آب، نه خاک، نه هوا و .... از طرفي چيزي هم به بيرون از او پرتاب نمي‌شود. يعني اگر از او شکوفه‌اي پرپر شد يا ميوه‌اي از او پلاسيد و افتاد، باز در پاي ريشه مي‌افتد و بلافاصله از ريشه جذب درخت مي‌شود. اين درخت فرضي را تصور کنيد که هيچ گونه داد و ستدي با بيرون ندارد. اگر من به شما گفتم درخت را به من نشان بدهيد، شما با انگشت خود به سوي او اشاره مي‌کنيد. ولي اگر من دقيقاً امتداد انگشت شما را ادامه دهم، به يک شاخه‌اي از اين درخت يا به يک گل يا به قسمتي از ساقه يا ميوه مي‌رسم. با اين همه شما براي نشان دادن درخت چاره‌اي جز اشاره کردن نداريد ولو اشاره شما نمي‌تواند کل درخت را در بر بگيرد. اگر شما به من بگوييد آن چه نشان دادي تکه‌هايي از درخت بوده و مثلاً گل و شکوفه و ساقه آن بوده، حالا خود درخت را به من نشان بده. آن‌گاه من به شما مي‌گويم درخت چيزي غير از اين مجموعه نيست. کسي نمي‌تواند جايي از درخت را نشان بدهد که نه ساقه باشد، نه برگ، نه جوانه و .... پس غير از اين مجموعه چيز ديگري به نام درخت وجود ندارد. اين هم يک نکته که از تمام اين‌ها مي‌خواهم درباره خدا استفاده کنم. نکته ديگر اين‌که اگر در هنگام نشان دادن درخت به شکوفه اشاره کنم و شکوفه سر بلند کند و بگويد: من درخت هستم و بقيه اجزا درخت نيستند، چون ملکيان به من اشاره کرد، او هم اشتباه کرده. چرا که او درخت نيست. اگر او درخت بود، بقيه اجزا درخت نبودند. با اين که به کل بايد به او گفت: تو درختي. يعني از درخت بودن در تو چيزي هست. اما نه اين که باقي اجزا درخت نيستند. نکته ديگر، حجم اين درخت مقدار ثابتي است. چون اگر يک قسمت از آن مثلاً يک گل به بيرون افتاد درست است که مقداري از حجم آن کم مي‌شود، اما در عوض مجدداً جذب خودش مي‌شود. نکته ديگري که البته ممکن است نتوانم در زبان فارسي آن را درست بيان کنم، اين است که شما وقتي ربط و نسبت درخت را با يکي از اجزايش مي‌خواهيد بيان کنيد، چه مي‌گوييد؟ از سويي شکوفه که درخت نيست، از سويي هم درخت جز مجموع اين اجزا نيست. پس آيا بايد گفت درخت شکوفه را آفريد؟ نمي‌شود گفت. چرا که اين به معناي آن است که قبلاً درخت وجود داشت و شکوفه نبود و اکنون درخت شکوفه را به وجود آورد. اين‌طور نيست. درخت خود را اين چنين جلوه داد و شد شکوفه. خود را طور ديگري جلوه مي‌دهد و مي‌شود برگ. جايي ديگر خود را به صورت ساقه و ... جلوه مي‌دهد. هيچ‌کدام را به‌وجود نمي‌آورد. مثل اين که آب رطوبت خود را به وجود نمي‌آورد. رطوبت يک جلوه از آب است. کما اين‌که مايع بودن هم جلوه ديگري از آب است و قس الي هذا. اينها جلوه‌هاي آب هستند نه پديدآمدگان توسط آب. در زبان فارسي وقتي درخت شکوفه مي‌کند مي‌گوييم: «درخت شکفت يا شکوفيد» وقتي هم درخت گل مي‌کند بايد گفت: «درخت گليد» اين است که مي‌گوييم در زبان فارسي بيان آن مشکل است. يا در زماني که ساقه مي‌کند بايد گفت: «درخت ساقيد» درخت مي‌گلد و مي‌جواند و مي‌ساقد. و امثال ذلک. ما به ازاي هر جلوه از درخت نامي ‌مي‌گذاريم. اين تصور من درباره خداست. من مي‌گويم جهان هستي يک موجود است؛ اين خداست. و چون برون از جهان هستي وجود ندارد (يعني نيست) او ديگر نمي‌تواند با بيرون از خود داد و ستد داشته باشد، چون بروني وجود ندارد. هيچ موجودي با نيستي نمي‌تواند داد و ستد کند. اين جهان است. يکي شکوفه اين درخت است، ديگري گل، يکي ساقه و ديگري ميوه‌ی اين درختند. وقتي آب پديد مي‌آيد، خدا به صورت آب جلو مي‌کند. اين‌جا بايد بگوييم: خدا آبيد. و وقتي يک انسان پديد مي‌آيد مي‌گوييم: خدا انسانيد. کما اين‌که وقتي خرگوشي پديد مي‌آيد مي‌گوييم: خدا خرگوشيد. پس انسان، خرگوش، آب و ... جلوه‌هايي از خدا هستند. برگرديم به همان بحث «اشاره» که گفتيم. من اگر اشاره را جدي بگيرم و امتداد بدهم به يک قسمت از درخت مي‌رسم. اکنون اگر به من بگوييد خدا را نشان بده، من اشاره مي‌کنم، نمي‌توانم به جايي اشاره نکنم و بگويم اين خداست. منظورم تنها اشاره انگشت نيست. اشاره ذهني هم هست. اما از سوي ديگر همان‌طور که گفتم به محض اشاره، شکوفه نبايد به خود غره شود که درخت است. به همين ترتيب به محض اشاره من به يک شخص، نبايد چنين شود؛ در عين اين‌که همه خدا هستند و جلوه‌هايي از خدا هستند. با تمام اين مثال‌ها معلوم مي‌شود که انسان نسبت به خدا مثل گلي است بر يک درخت. يا جوانه و شکوفه‌اي بر يک درخت. اين شکوفه اما يک فرق با شکوفه قبلي دارد و آن اين که اگر شکوفه مثالي من خبر داشته باشد که جزيي از درخت است يا خبر نداشته باشد، در وضعش تاثيري ندارد. اما شکوفه دوم (انسان) استثنائاً اين فرق را دارد که اگر خبر داشته باشد که جزيي از خداست، آرامش مي‌يابد و براي او رضايت و ابتهاجي پديد مي‌آيد که وقتي خبر ندارد اين چيزها برايش پديد نمي‌آيد. اگر اين درست باشد، خدا را دوست داشتن يعني هستي را دوست داشتن. بنابراين، براي دانستن اين‌که کسي خداپرست و خداگرا هست يا نيست بايد ديد آيا به کل اين نظام راضي است يا نه. هرکه به کل اين نظام رضايت دهد (که رضايت دادن به يک قسمت از آن بسيار مشکل است) خدادوست است. قسمت مشکلي که نمي‌توان به آن رضايت داد، شرور هستي است. بنابراين، به نظر من انسان معنوي به شرور هم رضايت مي‌دهد. يعني تمام بدي‌هاي طبيعي چه بدي‌هاي اخلاقي، چه بدي‌هاي عاطفي (و اگر به بدي‌هاي مابعدالطبيعي هم قايل باشيم) به تمام اين بدي‌ها رضايت مي‌دهد. يعني در عين اين‌که مي‌بيند فراوان بيگناهاني هستند که رنج مي‌برند و بسا نيکوکاراني هستند که به حسب ظاهر پاداشي نمي‌گيرند، در عين اين‌که مي‌بيند ظلم و فريبکاري و خشونت و بيماري و زلزله و رعد و برق و همه شرور طبيعي و عاطفي (مثل دندان درد و ...) هست، همه‌ی آن‌ها را روي‌هم‌رفته دوست مي‌دارد، اما روي‌هم‌رفته رضایت می‌دهد یا دوست می‌دارد به معناي آن نيست که با اين شرور مقابله نمي‌کند. چون يکي از چيزهايي که بايد به آن رضا بدهد، اختياردار بودن انسان است وآن را اعمال مي‌کند. پس انسان معنوي در عين اين‌که هم در بيرون و هم در درون خود مشغول مقابله با پلشتي‌ها و بدکاري‌هاست، به کل نظام رضا داده و تسليم کل نظام است. اين تلقي من از رابطه انسان و خداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نوع نگاه را به خدا، رویهم‌رفته مغایر وحدت وجودی که بدان معتقدم، نمی‌بینم. می‌ماند که با فکر و فرهنگ دیگری بیان شده که معلوم نیست برای مخاطب شیعه‌ی ایرانی با آن سابقه‌ی فرهنگیِ خاص خودش قابل درک باشد. زیرا زمین و زمینه‌ی ما با رشد تفکر صدرایی بیشتر همخوانی دارد. به همین جهت در حین خواندن این نوشته فکر می‌کردم آیا از طریق معرفت نفس و عرفان اسلامی، ما به صورتی روشن‌تر و کامل‌تر به چنین دریافتی نمی‌رسیم که خطراتی که نتیجه‌گیری‌های بعضاً خطا در آن نباشد؟ موفق باشید

28967
متن پرسش
سلام: با عرض ادب و ممنون از وقت گذاری شما در پاسخ به سوالات. شاید این سنت حسنه که شما گذاشتید از بهترین بافت اصلاحات باشه تا عالمان دیگر هم چنین کنند. ببخشید نظر شما درباره این سخن حضرت امام چیست؟ آیا همه جا صادق است؟ «همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می‌خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می‌کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، و لو عقیده‌تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می‌خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می‌خواهد. ملت رای داده؛ رایی که داده متَّبع «۶» است. در همه دنیا رای اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده‌اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که بر خلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی‌شود هم، پیش نمی‌رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی‌رود؛ برای اینکه اولًا مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، بر خلاف مصلحت ملت است؛ بر خلاف مصلحت خود آقایان است». امام خمینی (ره)؛ 27 مرداد 1358 بيشتر بخوانيد: http://emam.com/posts/view/1862/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%28%D8%AA%D9%88%D8%B7%D8%A6%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8--%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C%29
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکته‌ای که حضرت امام متذکر شده‌اند، نکته‌ی فوق‌العاده مهمی در این تاریخ می‌باشد که مردم بنا دارند خودشان سرنوشت خود را شکل دهند و این قصه‌ی روح تاریخ ما می‌باشد. در این رابطه عرایضی در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است. موفق باشید

 به آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1579/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C--%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C

 

24878
متن پرسش
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. استاد عزیزم واقعیتش من در شرایط خیلی سختی هستم. نمیتونم به این همه سختی رضایت قلبی دهم. اما آیا با صبر کردن که گاهی هم همان هم می لنگد پیش خدا اجر دارم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید زندگیِ حقیقی، حضور در ابدیت است و جدّاً باید دل به آن‌جا سپرد و هم‌اکنون نیز خود را در آن‌جا احساس کرد تا دنیا و مافیها برای ما راحت باشد.

شهید آوینی می گوید: دنیا نه جای درنگ و فراغت، بلکه محمل رنجی است که آدمی پای بر آن می‌نهد تا روح در کشاکش ابتلائات عظیم، راهی به عالم قرب بجوید و محیّای رجعت شود.

24727
متن پرسش
با سلام: شبهه کسی که می گوید در مساجد نمی توان نماز خواند زیرا پول برق و آب از بیت المال پرداخت می شود و حداقل من یک نفر راضی نیستم چگونه باید جواب داد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نظر ولیّ امر که از طریق شورای نگهبان إعمال می‌شود، ملاک است و نه نظر افراد. موفق باشید

23894

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: دیروز سوالی پرسیدم و خواهش کردم که در خصوصی پاسخ بدهید. اما جوابی نیومده متاستفانه. کد سوال ۲۳۸۸۵
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

۲۳۸۸۵. باسمه تعالی: سلام علیکم: از مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، کار را شروع کنید و بعد از آن به بحث «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بپردازید. از ورزش‌کردن هم غافل نباشید. در مورد موضوع اخیر، قسمت آخر کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» نکاتی عرض شده است. موفق باشید

23346

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ببخشید جزوه «فاطمه هویت گمشده زن در تاریخ» تو سایت نیست. لطفا بگذارید‌ خیلی ممنون از زحمات شما و استاد طاهرزاده ی بسیار عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ی مذکور، تایپ نشده است. فکر می‌کنم کتاب «بصیرت فاطمه زهرا «سلام‌اللّه‌علیها» جوابگو باشد. موفق باشید.

22938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام مجدد: استاد عزیز دیروز چند تا سوال مطرح کردیم اما یک سوالم باقی ماند اگر این سوالم را در کنار سوالات قبلی جواب بدهید بی نهایت سپاسگزارم: سوال قبلی ام در مورد آثار مهدی طیب بود. سوال جدید و بسیار بسیار مهم: ایا تمامی اعمالی که انجام می دهیم نظیر حرف زدن و کار کردن و انواع رفتارهای خارجی از قبل در عالم تکوین بوده؟ یعنی اینکه مثلا من امروز نماز جمعه رفتم آیا قبلا در لوح پیش حق تعالی ثبت شده بوده؟ مثلا من سهوا و غفلتا یک گناهی مرتکب می شوم آیا قبلا در لوح ثبت بود و حتما باید رخ می داد؟ استاد عزیز من اینها را بدین خاطر می پرسم که بعضا آدم دچار اشتباهی می شود و یک کاری انجام می دهد و بعدا پشیمان و حسرت می خورد که ای کاش باید این کار را نمی کردم و یا ان کار را می کردم و .... چون اگر الحق از قبل در لوح ثبت باشد دیگر جای حسرت و پشیمانی وجود ندارد!!! چون اراده خدا بر این بود و حتما خیر در این بود. نکته ای که هست در کتاب طبیب عشق نظر نویسنده بر این است که تمامی اعمال و حوادث از قبل در لوحی ثبت است. در صورت امکان لطفا راهنمایی فرمایید. یا کتابی در این مورد معرفی کنید. با تشکر. اجرکم عندالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعه‌ی جزوه‌ی «جبر و اختیار» و دقت بر روی تفاوت امر تکوینی با امر تشریعی، جواب سؤالتان داده خواهد شد. موفق باشید

22666
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرانمایه: جناب استاد در دعای شریف عشرات آمده که الف) خدایا تو را شاهد می گیرم و شهادت تو کافیست و ملائکه تو و انبیا و........ جمیع خلقت را شاهد می گیریم که تو خدایی هستی که خدایی غیر تو نیست.... ۱. اگر می فرماید تو را شاهد می گیرم و شهادت تو کافیست پس ادامه را برای چه مطرح می فرماید؟ ۲. اساسا معنای دقیق شاهد گرفتن یعنی چه؟ ۳. این که می فرماید جمیع خلق را شاهد می گیرم. شیطان، شمر، صدام، جنایتکاران تاریخ هم جزو جمیع خلق هستند شاهد گرفتن هیتلر به چه معناست؟ ب) در فرازی می فرماید «اللهم و لک الحمد و لک الشکر بجمیع محامدک کلها علی جمیع نعمائک کلها» منظور از به همه حمد های تو «بجمیع محامدک» چیست؟ ج) فراز «و لک الحمد حمدا تضرع لک السماء کنیفیها» حمد برای توست حمدی که می گذارد آسمان بر تو شانه هایش را تفسیرش چیست؟ با عرض پوزش از مزاحمت و با تشکر و التماس دعا. خداوند به شما خیر دنیا و آخرت را عطا فرماید لطفا جواب را در سایت قرار دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سالک از یک جهت نظر به وجهِ وحدانیِ حضرت حق دارد و از جهت دیگر همان وجهِ وحدانی را با نظر به تجلیات، در عوالم نازله می‌یابد تا در همه‌ی مراحل،به وَحدانیت حضرت حق إقرار کند 2- یعنی توجه به انوار الهی 3- در تمام این موارد نظر به وجهِ مخلوقیتِ مخلوق است که آن وجه مخلوقیت، اشاره به وجه خالقیت حضرت احد دارد. موفق باشید 

22631
متن پرسش
سلام: در حوزه کاری راهنمایی گردشگران داخلی و خارجی وارد شده ام. برخی آثار تاریخی به نوعی بازتاب دهنده تفکرات شرک آلود برخی مردمان عصرشان بوده و امروزه به عنوان جاذبه گردشگری مطرح است. در کنار این آثار، آثاری عمدتا پس از اسلام وجود دارد که بازتاب دهنده روح متعالی مردمان و سازندگان بناها و هنر اصیل ایرانی درآمیخته با مفاهیم اسلامی است. چگونه می توانم در این حوزه شغلی جایگاه حقیقی تاریخی را درک کرده و به ایفای نقش بپردازم؟ با چه دیدی به کار در حوزه راهنمای گردشگری نگاه کنم تا لذت به ثمر رسیدن را در خود بیابم و نه برباد رفتن همه تلاش ها؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آثار تاریخی ما حکایت از نوعی توانایی در این ملت دارد. حتی آن‌جایی که حاکمان ظالم آن را به نفع خود تمام کرده‌اند. یادآوریِ این نوع توانایی‌ها امید ما را به آینده‌ی خودمان بیشتر می‌کند. موفق باشید

22128
متن پرسش
سلام: آیا زبان انقلاب اسلامی می تواند زبان قرآن باشد؟ و یا به عبارتی با زبان قرآن می توان انقلاب اسلامی را گزارش داد؟ اگر می شود چگونه؟ و اگر نمی شود نقش قرآن در این تاریخ چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها زبانی که سراسر آن متذکر حضور توحیدی در هر تاریخی است، زبان قرآن است و انقلاب اسلامی اگر با اشارات قرآن تبیین شود چهره‌ی اصلی خود را نشان می‌دهد. مشکل ما آن است که قرآن را مطابق این زمانه به تعبیر امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به زبان نمی‌آوریم وگرنه آن برای هر مسئله‌ی زمانه‌ی ما از جمله رخداد انقلاب اسلامی حرف‌ها دارد تا اجمال آن را به تفصیل درآورد. حقیر در بحث سوره‌ی نساء عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید 

20339
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاه عزيز: با توجه به مطالب ص 78 كتاب معرفت نفس و حشر، بفرماييد: رابطه حضور مراتب رقيقه از ملائك مقرب پروردگار عليهم السلام در انسان، با نفس وي چيست؟ برداشت من از اين صفحه شباهت و يكساني بعضي از عملكردهاي نفس نباتي، نفس حيواني و نفس انساني با اثر حضور انوار حضرات ملائك عليهم السلام است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرشتگان به عنوان حقایق وجودی دارای شدت و ضعف هستند و مناسب هر مخلوقی نور مناسب مرتبه‌ی مخلوق را بدان متجلی می‌کنند و با وجه وجودی مخلوق ارتباط دارند، نه وجه ماهیتی آن. موفق باشید

نمایش چاپی