باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابتهی هرکس جنبههای بالقوهی اوست در علم خداوند و اینکه میتواند آن جنبهها را با اختیار خود بالفعل کند. به همین جهت یک گوسفند در عین ثابتهی خود نمیتواند یک انسان شود ولی در گوسفندی خود میتواند رشد نماید. پس چه اشکال دارد بفهمیم که چه امکاناتی برای چهچیزی هست. این فهم ما یعنی دانایی به استعدادها به این معنا میتوان گفت حدّ ذاتی عین ثابتهی هرکس امکان ذاتی اوست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آنجایی که خداوند رخصت داده است، انجامِ آن مانع سلوک نیست. به ما فرمودهاند به وجه و کفین نامحرم از سر لذت نگاه نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صفاتی که مربوط به نفس ناطقه است به جهت تجرّدی که دارند عین ذاتش میباشند. به همان معنایی که برای خداوند قائلیم که صفات او عین ذات اوست. این که گفته میشود اتحاد بین عالم و معلوم هست در همین رابطه میباشد که نمیتوان علم را به معنای حقیقی عارض بر نفس یا ذات انسان دانست. هر چند در مباحث منطقی این کار را میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا آیت اللّه حقشناس را که حقیقتاً حق را شناختهاند، رحمت کند. بهترین جواب را دادهاند تا بدون تضعیف بقیهی مراجع، راهنمایی لازم را کرده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر روحتان تحمل آن را ندارد تعداد آن اذکار را کم کنید و گرنه به زحمت می افتید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حضرت خضر ولایت هم داشتند زیرا باطنِ نبوت، ولایت است. با اینهمه این فرمایش علامه که شما نیز متوجه آن شدهاید برای بنده حلّ نشده است زیرا جایی برای نبوت به معنای تشریع وقتی حضرت موسی«علیهالسلام» در صحنهاند نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد درست است که نفس ناطقه در ذات خود نه زن میباشد و نه مرد، ولی همینکه در دورهی جنینی بدنی را که یا زن است و یا مرد، انتخاب میکند و تدبیر مینماید؛ نشان میدهد که در هر صورت از این جهت تفاوتهایی بین روح زن و روح مرد هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با سیرهی رهبر معظم انقلاب، انقلاب از این نوع افراد و افکار در حال عبور است. باید معطل آنها نشد. گفت: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ راهی که راه سلوکی باشد و غیر از راه اخلاقی است، سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» است تا جان انسان در معرض إشراقی قرار گیرد که خداوند بر قلب او متجلی کرده است. به این موضوع فکر کنید. عرایضی در بحث سورهی «فتح» شده، خوب است به صوت آن توجه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت این نوع ابزارها از موجود مجرد تنها همین انعکاسهایی که در عالم ماده ظهور میکند را میتوانند ثبت کنند. مثل اینکه ما آثار روح مجرد انسانها را در حدّ حرکات و سکناتشان با چشم خود حسّ میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایض نسبتاً مفصلی در بحث سورهی نساء شد مبنی بر اینکه وقتی زنان به ادلهی متفاوتی بیشتر از مردان بودند، این رخصت برای مردان هست تا با سایر زنان بیهمسر ازدواج نمانند و خطر فحشاء که بعضاً امروز گرفتار آن شدهایم پیش نیاید که البته بحث آن مفصل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم ترتیب 1- «جوان و انتخاب بزرگ» 2- «ده نکته در معرفت نفس» 3- «آشتی با خدا» 4- «خویشتن پنهان» 5- «معاد» ترتیب خوبی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با پدیدهی مجردی روبهرو باشیم، از یکطرف ثابت است و تحت تأثیر حرکتهای مادی قرار نمیگیرد و از طرف دیگر، چون محدودیتهای مادی مثل زمانمندی و مکانمندی را ندارد، به این معنا بینهایت میباشد. و انسان از آن جهت که طالب خداوند است، طالب بینهایت کمالات میباشد. پیشنهاد میگردد کتاب «ذه نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه مطالعه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقیدهی پاک یعنی عقیدهای که هیچ انگیزهای جز رجوع به حضرت حق در آن نیست و طبیعی است که به خودی خود، جهت حقّانی دارد و به سوی حق صعود میکند. آری! عمل مطابق آن عقیده موجب به فعلیتیافتن و به تفصیلیافتنِ هرچه بیشتر آن عقیده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود کنید تا مزهی آنها را بچشید. هرکدام، نوری هستند برای زندگی در این دنیایِ پر از ظلمات. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که خودتان متوجهاید این موضوعات، موضوعاتی است که همواره باید انسان به آن عمق ببخشد، نه آنکه در ابتدایِ امر در معرض فهمِ انسانها نباشد در حدّی که اگر انسان موانع نظر به حضرت ربّ را نداشته باشد، او از همه به انسان نزدیکتر است . پيش فرضهايى كه انسانها دارند و گرفتار عقايد باطل مى باشند مانع درک حضور خدا است. اگر موانع فوق برطرف شود، به خودى خود نور الهى بر قلب انسان تجلى مى كند. زيرا از طرف خداوند بخلى نيست و او دائم الفيض است. مثل اينكه براى تجلى نور خورشيد در آينه فقط كافى است صفحه آن پاك و پاكيزه باشد. نيمه دوم موضوع كه تجلى نور خورشيد است به خودى خود در صحنه است. به همين جهت بايد متوجه بود انوار غيبى نسبت به ما در نزديكترين شرايط ممكنه هستند، همينكه ما موانع را برطرف كرديم با تجلى آن انوار روبه رو خواهيم شد. آنچه ممكن است موجب كم همتى و يأس شود اين است كه فكر كنيم بايد علاوه بر رفع موانع، جهت كششِ تجليات انوار غيبى هم كارى بكنيم، و چون نمى توانيم در آن راستا كارى انجام دهيم نااميد مى شويم، غافل از اينكه از آن طرف بخلى نيست و سراسر لطف و توجه است. حضرت صادق (ع) جهت توجه به موضوع فوق و اينكه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديك ترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى تواند با خدا روبه رو شود، ما را متوجه نكته اى مى كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى شوند خدا را با تمام خلوص مى خوانند و چون آنها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى شود «فَذَلِكَ الشَّيْءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى يابد. حديث مذكور؛ از بهترين نكته ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه روى خود مى يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهم تر اينكه كافى است حجابهايى كه خود را براى ما نجات دهنده و فريادرس مى نمايانند كنار رود، يك مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه رو مى بيند. به همين جهت حضرت مى فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات دهنده اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات دهنده اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آنها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آنها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى گردد و ما با او روبه رو مى شويم. چنانچه ملاحظه مى فرماييد اين حديث شريف جايگاه دستورات دين و معارف حقه الهى را نيز روشن مى نمايد كه چرا دائماً ما را متوجه مى كنند كه نظرمان به خدا باشد و براى هيچ چيز به نحو استقلالى، تأثيرى قائل نشويم. زيرا در آن صورت آن خدايى كه از هر چيز به ما نزديك تر است و در منظر جان ما حى و حاضر است، گم مى شود.
2- به نظر بنده خودشناسی که قابلِ تجربهترین موضوع برای هر انسان است؛ کار را آسان کرده، ما خودمان موضوعات را پیچیده میکنیم. 3- اگر قواعد اصیلی را نیابیم، این مشکل همیشه هست که نکند مثلاً موضوعی از علم بیاید و آن عقیده و باور را ببرد. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.
[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ( ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّىءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که قرآن میفرماید: «خُلِق الانسان ضعیفاً» و از آنجایی که ضعیفبودن بد نیست و ضعیفماندن بد است، هرکس به نحوی ضعفهایی دارد که باید در مسیر زندگی و از طریق اعمال و افکار، جبران کند. به نظر بنده دنبالکردنِ مباحث «معرفت نفس» خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، یک حقیقت تشکیکی غیر قابل تقسیم است و تقسیمبندیهایی که شده است تقسیمبندیهای عقلانی است. مثل اینکه گفتهاند جبروت و ملکوت و ناسوت. و یا گفتهاند عالَم عقل و مثال و ماده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در هر شرایطی راهی برای ما میگشاید و ما در هر زمان باید از آن راه استفاده کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل نیروهای مذهبی، غفلت از سعهی صدری است که امثال دکتر بهشتیها داشتند. و مشکل جریان روشنفکریِ تجددگرا همانی است که شما فرمودید و بنده با واژهی غفلت از تاریخی که در آن هستند، کار آنها را وصف نمودم. آنچه ما به عهده داریم حضور در سعهی صدری است که امثال شهید بهشتی داشتند. در این مورد یادداشتی که شده است را خدمتتان ارسال میکنم. موفق باشید
شهید بهشتی یک امت بود
۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیلههای دشمن را خنثی میکرد.
۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی میدید، لذا برای بقیهی اندیشهها احترام قائل بود، ولی نه آنطور که جریانهای مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیمگیریهای کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالیکه بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.
۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعهی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز میکند و نباید نگران جریانهایی بود که سعی داشتند با روحیهی غربگرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.
۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمتها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتیکه بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و میتوانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهامزنندگان، دلیل و مدرکِ سخنانشان پرسیده شود.
۵. نکاتی از نامهی شهید بهشتی به امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» در مورد بنیصدر: ۲۲/۱۲/۵۹
دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشتهای بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوه ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی می کشاند که خود به خود درها را بهروی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می گشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می کند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد
امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.
ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهمها افزوده شده است و هرگز باور نمیکردیم که آقای بنیصدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.
ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگنظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنیصدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.
۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنیصدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد
۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم.
۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت.
۹. مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر میکرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنیصدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیا تأکید بر آموزشهای دینی که جهانی را در مقابل و چشماندازِ انسان میگشاید، کاری ایدئولوژیک به معنای نگاهِ محدود حزبی است؟ ۲. ایدئولوژی به معنای نگاه استدلالی و انتزاعی به موضوعات دینی بد نیست، ولی نگاه ایدئولوژیک به مذهب به معنای نگاه حزبی، چیزِ دیگری است و ما دین را محدود به آن نمیدانیم 3- مسلّم هر دینی دلایل عقلی و کلامی برای باورهای حقّهی خود دارد ولی محدود به نگاه کلامی یا تئولوژیک نیست و ما باید در تبیین دین، مخاطب را متوجهی وجه اگزیستانس و نحوهی حضور او در عالَم از طریق آموزه های دینی بنمایانیم. عرایضی در این رابطه در بحث سورهی «نبأ» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «ره چنان رو که رهروان رفتند» سیرهی ائمه «علیهمالسلام» که نه در آن افراط است و نه تفریط را مطالعه فرمایید و در حدّ توان به وظایف شرعی عمل کنید و امیدوار به رحمت واسعهی الهی باشید. موفق باشید